مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
اکبر رادی
حوزه های تخصصی:
پدیدة ادب یکی از مقولاتی است که همواره مورد توجه پژوهشگران رشته های مختلف همچون روان شناسی و جامعه شناسی و مردم شناسی قرار گرفته است. در حوزة مطالعات کاربردشناسی زبان نیز به مقولة ادب کلامی پرداخته می شود. یکی از مفاهیمی که به دنبال ادب در زبان شناسی مطرح می شود بی ادبی کلامی است. افراد مختلفی همچون گافمن(1967)، براون ولوینسون (1987)، بوسفیلد (2008)، کالپپر (1996،2003،2011)، یوهانی رودانکو (1996) به بررسی مقوله ادب/ بی ادبی کلامی پرداخته اند. علیرغم مطالعات فراوانی که در زمینة الگوهای بی ادبی در فرهنگ غرب انجام شده است، این مفهوم در زبان فارسی چندان مورد کاوش قرار نگرفته است. در همین راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی کارکرد این پدیده در زبان فارسی از طریق توصیف آن در نمایش نامة «صیادان» برگرفته از مجموعه نمایش نامة روی صحنة آبی نوشتة اکبر رادی است. علت انتخاب متون نمایشی نیز آن است که این متون بی شک بازتابی از زندگی روزمرة مردم و محاورات آن ها هستند. الگوی نظری ای که در بررسی داده های این پژوهش استفاده شد الگوی ارائه شده از سوی کالپپر (1996؛2003؛2011) است؛ یعنی ترکیبی از الگوهای بی ادبی (1996؛2003) و عواملی همچون هنجارهای اجتماعی، بافت و احساسات (2011). پرسش های این پژوهش عبارتند از: 1. کدام یک از راهکارهای پیشنهاد شده از سوی کالپپر در نمایشنامة صیادان به کار رفته است؟ و 2.کدام راهکار بیش از بقیه از سوی تعامل کنندگان به کار گرفته شده است؟ نتیجه آنکه پرکاربردترین راهکار در صیادان بی ادبی ایجابی و کم کاربردترین راهکار مربوط به کنایة نیش دار بود. راهکارهایی که مرکب از چند راهکار بودند در مرتبة دوم و بی ادبی سلبی در مرتبة چهارم قرار گرفت. ادب کنایه دار نیز در میان داده ها یافت نشد. علاوه بر این، موارد جدید نیز معرفی شدند.
واکاوی نقش روشنفکر در نمایشنامه ملودی شهر بارانیِ اکبر رادی: رویکردی جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نمایشنامهﻫﺎی اکبر رادی، مفاهیم مربوط به بحث روشنفکری از جایگاه ویژهﺍی برخوردار است. در بیشتر آثار نمایشی او، ﻣﻰتوانیم چهرهﻫﺎی روشنفکر و دیدگاهﻫﺎی مربوط به روشنفکری را مشاهده کنیم. او در نمایشنامه ملودی شهر بارانی (۱۳۷۶) به آسیب شناسی مفهوم روشنفکری در دهه ۱۳۲۰ ﻣﻰپردازد و در تلاش است دلایل سرگردانی روشنفکران این دهه را برای مخاطبان خود واکاوی نماید. با این همه، رادی تنها به بازتاب کژفهمی های پیرامون کار روشنفکری نمی پردازد. بلکه ﻣﻰکوشد راهکارهایی نیز جهت روشن ساختن مفاهیم و تعاریف پدیدة روشنفکری ارائه دهد. او در این نمایشنامة نه تنها با استفاده از شخصیت پردازی به واکاوی مقوله ی روشنفکری در شخصیت های نمایشنامه اش ﻣﻰپردازد، بلکه نوعی از روشنفکر بومی و عمل گرا را به جامعة عصر خود معرفی ﻣﻰنماید. از اینﺭوی، نویسنده این گفتار، بر آن است با توجه به دو مفهوم روشنفکر هنجاربنیاد و تحقق باور و همچنین با بررسی تاریخی مفهوم روشنفکری، آسیب شناسی اکبر رادی از این مقوله را در ملودی شهر بارانی مورد کند و کاو قرار دهد. این تحلیل محتوا که با رویکردی جامعه شناختی به این اثر صورت می گیرد در نهایت مشخص می کند که رادی در این نمایشنامه نوعی آشتی میان روشنفکر هنجاربنیاد و تحقق باور ایجاد کرده است.
نقد جامعه شناختی نمایشنامه افول نوشته اکبر رادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه های آرمان شهری در نخستین نمایشنامه های اکبر رادی با رویکرد به آرمان شهر فلسفی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی سه نمایشنامه برگزیده از آثار دهه 1340 اکبر رادی، نمایشنامه نویس معاصر، با رویکرد به اندیشه های آرمان شهریِ ابونصر محمدبن فارابی، می پردازد. در این پژوهش، با رویکرد به نگرش های آرمان شهریِ فارابی، به آثار دراماتیک معاصر، نگریسته شده است. اکبر رادی، نمایشنامه نویسی ایران را برای بیش از چهار دهه، تحت تأثیر آثار خود قرار داد و الگوهای نوینی در نمایشنامه نویسی کشورمان، از حیث انتخاب موضوع و به ویژه زبان نمایشی پدید آورد. مقاله حاضر با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی یافته هایی که به روش کتابخانه ای به دست آمده است می پردازد و قصد دارد که اندیشه های آرمان شهریِ شخصیت های آثار رادی را در پرتو دیدگاه های آرمان شهریِ محمد فارابی بسنجد و با استفاده از رویکردی ایرانی – اسلامی در فلسفه، به نقد آثار رادی بپردازد. هدف از این پژوهش، نگرش به آثار نمایشیِ معاصر از منظر اُتوپیایی است. اُتوپیا یکی از بُن مایه های مشترک و بنیادین، در بسیاری از آثار ادبی جهان بوده است و معمولاً در پژوهش های ادبی در این خصوص، به آرای افلاطون و توماس مور و دیگر نظریه پردازان غربی مراجعه می شود. اکبر رادی، در نمایشنامه هایش شخصیت هایی خلق کرده که همگی از طریق راه های گوناگون به دنبال مدینه فاضل ه ای برای رهایی از وضع موجود و سعادت خود یا جامعه بوده اند. با توجه به نتایج به دست آمده از این تحقیق، در همه نمایشنامه هایی که اکبر رادی که در دهه چهل نوشته است، شخصیت های گوناگونی با اندیشه های آرمان شهری وجود دارند. نکته حائز اهمیت در آثار دهه40 رادی این است که همه شخصیت های آرمان شهریِ رادیِ در راه دستیابی به آرمان شهرهای خود ناکام می مانند.
بررسی تطبیقی شخصیت پردازی در دو نمایشنامه باغ وحش شیشه ای و ارثیه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضایِ گفتمان در نمایش نامه افول، نوشته اکبر رادی، با تکیه بر تئوری استعاره های مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای گفتمان از جمله کلیدی ترین عناصر موجود در انتقال مفاهیم در هر متن نمایشی است. این مقاله بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که استعاره ها چگونه می توانند زمینه گفتمان درباره مسائل اجتماعی و تاریخی باشند و چه کارکردی در نمایشنامه به منزله یک فُرم زبانی دارند. بر این اساس از نظرات جورج لیکاف و زولتان کوچش استفاده کرده و نشان داده ایم که چگونه استعاره ها، که ریشه در زبان و فرهنگ دارند، به شکل گیری فضای گفتمان کمک می کنند. لیکاف و کوچش فضای گفتمان را حاصل تعامل میان ذهن، بدن و بافت فرهنگی که کنشگران در آن حضور دارند، می دانند. بنابراین، در یک متن نمایشی ما با ترکیبی از تعامل میانِ ذهن نویسنده و مخاطب و همچنین، تجربه ها و انتزاع هایِ جسمی و ذهنی هر دو روبه رو هستیم. همچنین، بافتی که در آن نمایش نامه شکل می گیرد و بافتی که در آن نمایش نامه فهم می شود عنصری اساسی است. نتایج به دست آمده در این مقاله نشان می دهد که اکبر رادی با استفاده از استعاره ها و زمینه های فرهنگی و تاریخیِ متن، فضای گفتمانی چندگانه و استنباطی را در نمایشنامه افول پدید آورده است. به این شکل که در یک سطح با استعاره هایِ زبانی روبه رو هستیم که در ساختار متن (دیالوگ ها، اتمسفر و شخصیت پردازی) عمل می کنند و در سطحِ بالاتر با استعاره های مفهومی روبه رو هستیم که از طریقِ برقراری روابط میانِ عینیتِ نمایش نامه و تجربه های مخاطب عمل می کند و فضایِ گفتمان متن را در فضایِ ذهن مخاطب ادغام و فضای گفتمانِ تازه ای را پدید می آورد
کارکرد خاطره از منظر «جریان سیال ذهن»: بررسی نمایشنامه خانمچه و مهتابی اثر اکبر رادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون متون مختلفی از زمان پیدایش شیوه جریان سیال ذهن در حوزه ادبیات داستانی ابتدا در غرب و سپس در ایران به این سبک نوشته شده اند، جریان سیال ذهن، برای اولین بار در حوزه روان شناسی توسط ویلیام جیمز معرفی شد. جریان سیال ذهن، شیوه ای بسیار متنی است که در حوزه درام کمتر به آن پرداخته شده است، و بیشتر در دنیای داستان قابل بررسی است، درحالی که در سال های اخیر متون متعددی به این شیوه نوشته شده اند. این پژوهش، به بررسی و مطالعه کارکرد و نمود خاطره از منظر شیوه جریان سیال ذهن با تمرکز بر نمایشنامه خانمچه و مهتابی اثر اکبر رادی نمایشنامه نویس معاصر ایران می پردازد. در این پژوهش، ابتدا زمینه های فلسفی، روان شناختی و ادبی توجه به آثار ذهنی در غرب مورد مطالعه قرار می گیرد، و بعد از آن به پیدایش شیوه جریان سیال ذهن در غرب پرداخته می شود، و سپس اصلی ترین مؤلفه های جریان سیال ذهن، از بعد روایت، گفتمان، زمان و طرح (پلات) مورد بررسی قرار می گیرند. و در انتهای این پژوهش، به پیدایش شیوه جریان سیال ذهن در ایران می رسیم. و در آخر بعد از مطالعه شیوه جریان سیال ذهن، این سبک از روایت را از منظر خاطره و مرور خاطرات با بررسی موردی نمایشنامه ی خانمچه و مهتابی بررسی می کنیم.
بررسی نوبت گیری و کنش های گفتاری در نمایش نامه ی آهسته با گل سرخ با تکیه بر مطالعات سبک شناسی درام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی درام که حوزه ای بین رشته ای میان کاربردشناسی و مطالعات نقد ادبی محسوب می شود، معیارهای متعددی را برای تحلیل آثار نمایشی و شناختی کامل تر از عناصر مختلف تشکیل دهنده ی آن به دست می دهد. از مهم ترین این معیار ها، نوبت گیری در دیالوگ های نمایشنامه و موضوع کنش های گفتاری است که به وسیله ی آنها می توان دریافت دقیق تری از نمایشنامه داشت. در زمینه ی نوبت گیری برخی شاخصه ها از قبیل شروع مکالمه ها (بر اساس آنکه کدام شخصیت گفتگو را آغاز می کند)، داشتن نوبت بیشتر، نوبت های طولانی تر، قطع کردن کلام شخصیت روبرو، تعیین کردن گوینده ی بعدی، تعیین کردن موضوع گفتگو مورد بررسی قرار می گیرند. با این روش سنجش شخصیت های قدرتمند تر در نمایشنامه شناخته می شوند. در زمینه ی کنش های گفتاری نیز تقسیم بندی پنج گانه ی سرل بر افعال مورد بررسی قرار می گیرد و قدرت شخصیت ها از طریق اعمال کنش های گفتاری مطالعه می شود. در پژوهش حاضر با بهره گیری از دو معیار مذکور، نمایشنامه ی آهسته با گل سرخ اکبر رادی مورد بررسی قرار گرفته است و تلاش بر این بوده که شناخت سبک شناسانه ی روشنی از نمایشنامه حاصل شود. خواهیم دید که شخصیت های قدرتمند و چالش گر برای رسیدن به قدرت بیشتر با کمک ابزارهای فوق در متن قابل شناسایی خواهند بود. این موضوع هم در بررسی نوبت گیری و هم در بررسی کنش های گفتاری قابل مشاهده خواهد بود.
رنگ بومی از مرگ در پاییز تا ِفن: توازی ویژگی های اقلیمی در نمایش نامه های بومی اکبر رادی و کاریل چرچیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات بومی، یکی از اَشکال ادبیات است که به پژواک تاثیرات اقلیمی در شیوه، اصول، اعتقادات و به طور کلی سبک زندگی ساکنان آن اقلیم می پردازد. مقاله حاضر، ویژگی های اقلیمی دو نمایش نامه مرگ در پاییز اثر اکبر رادی و فن نوشته کاریل چرچیل را، به شیوه تطبیقی-تحلیلی مورد بررسی قرار داده است. مرگ در پاییز، روایتگر زندگی خانواده ای در یکی از روستاهای گیلان است و فن احوال شماری از اهالی یک منطقه را در سرزمین های شرقی انگلستان به تصویر می کشد. در این مقاله، ویژگی های بومی دو نمایش نامه در پنج بخشِ اوضاع جغرافیایی، وضعیت زراعی و معیشتی، گویش محلی، مناسبات اقتصادی و ویژگی های جغرافیای انسانی، مورد کاوش قرار می گیرند. ره آورد این مطالعه دو دستاورد است: نخست آنکه نشان می دهد در هر دو اثر، نوع اقلیم، تعیین کننده بسیاری از ویژگی های انسان شناسانه و قومی است. و دوم آنکه برغم تفاوت های فرهنگی و جامعه شناختی در میان اقوام و ملیت های مختلف، و نیز با وجود سبک پرداخت متفاوت نویسندگان و رویکرد آنها به مسائل بومی، این آثار در مولفه های بنیادین خود، مشترکات چشمگیری دارند که می تواند در نگاهی کلی تر به درک بهتر و ژرف تری از فرهنگ های مختلف بیانجامد.
بررسی پدیدارشناسی «مکان» و «نامکان» در نمایشنامه پلکان و شب روی سنگفرش خیس اکبر رادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد پدیدارشناسی به دلیل پذیرفتن انسجام، یکپارچگی و تقسیم ناپذیری تجربه انسان و همچنین پذیرفتن این حقیقت که معانی تعریف شده توسط خواسته های انسان در مرکز تجارب ما قرار دارند. و آن چه اهمیت پیدا می کند، پدیده مکان است. مکان، هویت مند، رابطه مند و دارای تاریخ است. بر این اساس،نامکان محدوده ای است تهی از هویت و تاریخ و تحقق آن درون فضاهایی همسان شکل می گیرد. این پژوهش،کیفی، توصیفی، تحلیلی؛ با استفاده از تکنیک کتابخانه ای گرداوری شده است. اهمیت این پژوهش بر این است که رادی در نمایشنامه های خود به مفهوم مکان، اشاره دارد. او به یک باره داشتن احساس تعلق به آن را می آزماید، و شخصیت های آثارش را در رویارویی با آن ها قرار می دهد. هدف این پژوهش تفکیک و یافتن فضا ها و مکان ها و نامکان های موجود در نمایشنامه های "شب روی سنگفرش خیس" ، "پلکان" ؛ و تفکیک آن ها و نتیجه گیری در تاثیر مکان و نامکان بر فرد و نحوه واکنش فرد به آن ها و یافتن روح مکان و پی بردن داشتن حس تعلق به مکان در شخصیت های «آن ها» می باشد،. پژوهشی که در این زمینه پیشگام است.
بازنمایی خوانایی شهرهای شمال در آثار اکبر رادی؛ مطالعه موردی: دو نمایشنامه روزنه آبی و پلکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار تلاش دارد با توجه به نظریات کوین لینچ1، در کتاب سیمای شهر2 (1960) و تئوری شکل خوب شهر3 (1984)، اهمیت خوانایی در فضای شهرهای شمال را مورد مطالعه قرار دهد و همچنین، به بازتاب فضا و حال و هوای این نواحی درشکل دهی به روحیات، مناسبات و نحوه تعامل افراد، در سه نمایشنامه روزنه آبی، مرگ در پائیز و پلکان، از اکبر رادی بپردازد. بر اساس نظر لینچ، ناخوانایی در شهر به بروز آشفتگی، ناامنی، اضطراب، هرج و مرج و اختلال در تعاملات شهروندان می انجامد، سیمای خوب شهر را در ذهن شهروندان مخدوش می کند و احساس تعلق خاطر آنها به شهر را تضعیف می کند. این مقاله نشان می دهد که دیدگاه لینچ در مورد تصویر ارائه شده از شهرهای شمالی کشور در آثار اکبر رادی صادق است. هجوم مدرنیته به شهرهای کوچک شمال ایران، ساختمان سازی های کلان و حضور وسائل نقلیه مدرن، چهره شهر را در دیده شهروندان قدیمی ترش مخدوش کرده، و شهروندان جوان تر را دچار احساس ملال و نارضایتی، و شهروندان مسن تر را دچار انواع بحران های روحی و جسمی کرده است، به طوری که زیستن در میان این هرج و مرج به تدریج به صورت ناهنجاری و عدم تعادل روحی- روانی در ذهن و مناسبات شهروندان بروز می کند.
تأثیر «پیشه» بر رشد و تحوّل شخصیت در نمایشنامه های دهه شصت اکبر رادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۱
213 - 234
هدف از تألیف این پژوهش، یافتن پیوستگی معنادار میان شغل و پیشه اشخاص در آثاری که اکبر رادی در دهه شصت خورشیدی به رشته تحریر درآورده، با منزلت اجتماعی آنها در بستر دگرگونی های سیاسی اجتماعی منتهی به انقلاب اسلامی است. شخصیت های این متون در دورانی متلاطم زیست می کنند و موقعیت اجتماعی آنها بر اثر رخدادهای عظیم تاریخی، دستخوش دگرگونی های بنیادین می گردد. وقایع پر فراز و نشیب این دوران، ریشه در جریان نوسازی آمرانه ای دارد که از اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی در ایران آغاز گردید. ایجاد نهادهای مدرن و گسترش مشاغل جدید، و به تبع آن از میان رفتن برخی پیشه های سنتی، جملگی موجب تغییر وضعیت زیستی بخش بزرگی از ساکنان کشور شد. به علّت مهاجرت بی سابقه روستاییان به شهرها در این برهه تاریخی، مشاغل روستایی فراوانی از میان رفت و فرصت های شغلی جدیدی در بخش صنایع تولیدی شکل گرفت. پژوهش حاضر نشان می دهد که این زمینه تاریخی-اجتماعی در نگارش نمایشنامه های پلکان، تانگوی تخم مرغ داغ، شب روی سنگفرش خیس و آهسته با گل سرخ تأثیر شگرفی داشته و در طراحی بحران های دراماتیک این آثار کارکردی محوری دارد. از سوی دیگر، در این پژوهش تحلیلی توصیفی روشن می گردد که پیشه اشخاص در این نمایشنامه ها، بر هویت اجتماعی آنها تأثیر شگرفی نهاده و در نهایت در تعیین سرنوشت آنها نقشی اساسی ایفا کرده است.
مطالعه تطبیقی اسطوره شناختی و روان شناختی «زن» در نمایشنامه های «دوشیزه جولیا» اثر استریندبرگ و «در مه بخوان» اثر اکبر رادی با تکیه بر نظریات شینودا بولن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
223 - 240
حوزه های تخصصی:
«کهن الگوها» از عناصر مهم روان شناختی بوده و در جریان نقد ادبی معاصر، «نقد کهن الگویی» همواره به عنوان یکی از گونه های مهم نقد ادبی موردتوجه بوده است. بحث کهن الگو ها برپایه اندیشه کارل گوستاو یونگ، نظریه پرداز حوزه علوم روان شناختی، تکوین یافته است. در این نظریه، عناصر ساختاری اسطوره، که در روان ناخودآگاه جمعی حضور دارند، مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. از منظر یونگ، نوعی تجربه همگانی در این عناصر وجود دارد که در شکل های متفاوت و در همه نسل ها تکرار می شود. شینودا بولن، روان شناس و نظریه پرداز معاصر، نیز با تکمیل نظریات یونگ و تشریح دقیق نمود آن در افراد و زندگی روزمره، به شناخت هرچه بیشتر کهن الگوها کمک شایانی کرده است. در این پژوهش با استفاده از معیارهای اسطوره شناختی و روان شناسی در نظریات شینودا بولن، دو شخصیت نمایشی مشهور «زن»، یعنی «جولیا» از نمایشنامه دوشیزه جولیا اثر آگوست استریندبرگ و «انسیه» از نمایشنامه در مه بخوان اثر اکبر رادی دستمایه مطالعه ای تطبیقی قرار گرفته اند. این دو شخصیت علی رغم اینکه در دو زمان و قلمرو جغرافیایی و فرهنگی متفاوت خلق شده اند، از منظر دیدگاه های شینودا بولن دارای مشابهت های قابل توجهی هستند. این مطالعه همچنین نشانگر این حقیقت است که استناد به عناصر اسطوره شناختی و روان شناختی در خلق شخصیت های نمایشی می تواند به تولید الگویی مشابه در فرایند این آفرینش منجر شود؛ الگویی که مرزهای زمانی و مکانی را درنوردیده و بیش از هر عنصر دیگر بر کهن الگوهای بشر تکیه می کند. الگو هایی که می تواند در تعیین مسیر زندگی و تصمیمات شخصیت ها نقشی جدی ایفا کند.
تقابل های فرهنگیِ نمادین در نمایشنامه ی «از پشت شیشه ها» اثر اکبر رادی با تکیه بر آرای ویلیام بی من(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار اکبر رادی زبان نقشی بنیانی ایفا می کند. بنابراین، بررسی های زبان بنیاد می تواند ما را در درک کنش دراماتیک آن ها یاری دهد. در این مقاله، نمایشنامه ی از پشت شیشه ها از منظری زبان شناسانه و با استفاده از نظرات ویلیام بی من بررسی شده است. ویلیام بی من، مردم شناس امریکایی، زبان را ابزار اعمال قدرت و نشانگر منزلت متفاوت افراد در تعایلات اجتماعی می داند. وی هر کنش را، صرف نظر از ارزش اخلاقی، یا بار ضداخلاقی آن، از منظر نقش ارتباطی بررسی می کند. کتاب او، زبان، منزلت و قدرت در ایران هم می تواند الگویی مناسب در خلق درام زبان محور باشد و هم می تواند در تحلیل رفتار پرسوناژهای ایرانی به کار آید. بررسی از پشت شیشه ها به کمک نظریات بی من نشان می دهد که بر فضای حاکم بر گفتمان دو زوج نمایش و همین طور فضای حاکم بر گفتمان هر یک از زوج ها، نوعی درهم آمیزی قطب های درونی-بیرونی و سلسله مراتبی حاکم است. در طول سی سال رفت وآمد خانوادگی باید به شکلی فزاینده شاهد شکل گیری و گسترش رابطه ی صمیمانه بین دو زوج باشیم، اما درجازدن یک زوج و ارتقا اقتصادی و اجتماعی زوج دوم، همچنین، حاکمیتِ موقعیت «میزبان-میهمان» مانع از این امر می شود و همواره رابطه ای سلسله مراتبی را بین دو زوج شاهدیم. همین رابطه ی سلسله مراتبی را بین زوج های زن-شوهری نیز می بینیم.
ساختار زمانی روایت در آثار نمایشی بهرام بیضایی و اکبر رادی (مطالعه موردی نمایشنامه های افرا یا روز می گذرد و خانمچه و مهتابی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ای ساختار زمان در نمایشنامه های افرا یا روز می گذرد و خانمچه و مهتابی می پردازد. ژار ژنت به منظور شناخت ساختار زمان در روایت، عناصر نظم، تداوم و بسامد را مورد تحلیل قرار می دهد تا انواع گذشته/آینده نگری، زمان پریشی و شتاب های زمانی با ضرباهنگ های متفاوت در روایت مشخص شود. همچنین نظریه پردازانی چون فلودرنیک، ریمون-کنان و چتمن به بسط آرای وی در روایت های داستانی و نمایشی پرداخته اند. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این است که بیضایی و رادی در قیاس با یکدیگر ساختار زمانی روایت را در متن نمایشی چطور به رشته تحریر درآورده اند؟ هدف نیز مطالعه قیاس مند زمان روایت در متون این دو نویسنده از منظر ساختاری با تکیه بر آرای ژرار ژنت و دیگر نظریه پردازان این حوزه است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و داده ها از طریق اسنادی با مطالعات کتابخانه ای گردآوری شده است. یافته ها مؤکد این نکته اند که گذشته نگری و تخطی زمانی به گونه ای مبرز جریان روایی نمایشنامه و ساختار زمانی آن را دستخوش تغییر ساخته اند و در کنار آن تداوم و بسامد زمانی نیز دخیل بوده اند. درنتیجه نمایشنامه ها از لحاظ ارتباط حوادث با دیگر عناصر روایی مانند شخصیت ها، مضمون، پیرنگ و غیره قالبی نزدیک به سنت نمایشی ایرانی پیدا می کنند که در افرا به لحاظ شیوه روایت داستانی چشمگیرتر است. حال آنکه در خانمچه و مهتابی شکستگی های زمانی در ساختار روایت ارتباط بیشتری با جنبه های نمایشی پیدا می کند.