فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
184 - 201
حوزههای تخصصی:
با توجه به توسعه فراگیر استفاده از هوش مصنوعی و افزایش قابلیت های روزافزون آن تا آنجا که برخی از دانشمندان را معتقد به سلطه هوش مصنوعی بر هوش و عقل انسانی کرده است و با توجه به آیات (اعلی:1-2) و (انعام:102) و آیات فراوان دیگری که خداوند را یگانه خالق عالم هستی بر می شمرد و علم نامحدود الهی(بقره:29)(انعام:101) که علم انسان پرتوی از علم او است و آیات کرامت انسان: آیاتی که از دمیدن روح خداوند در انسان(حجر: 29 و ص: 72)و قرار داده شدن انسان به جانشینی خداوند در روی زمین و آفریدن موجودات زمین برای انسان (بقره: 30: ص:26، فاطر: 39 ،انعام: 165،یونس: 14،یونس:73،اعراف:69. اعراف:84 . نمل: 62) و براهین فلسفی که عالم هستی را پرتوی از اراده هستی بخش خداوند و معلولی که عین ربط و سراسر نیاز به علت تامّه خویش است می داند و با توجه به آیاتی که انسان را برترین مخلوق و کامل ترین آنها بر می شمرد (سجده:7) و (تین:4) تا آنجا که او را خلیفه خداوند در زمین معرفی می کند(بقره:30)، دستاوردهای بشری معلول فعل انسانی و انسان علت معدّه آن دستاوردها و معلول حق متعال به عنوان علت تامه است معلولی که تمام توانمندی خود را از یگانه خالق عالم هستی دارد بنابر این هوش مصنوعی که معلول انسان و دستاوردی بشری است نمی تواند بر هوش انسانی که مخلوق رب العالمین است برتری داشته باشد. روش پژوهش کیفی و مقایسه ای است و نتایج حاصله حکایت از بطلان برتری هوش مصنوعی بر عقل انسانی دارد.
مهنت و ملت: تحلیل محتوایی بخش نخست کتاب الملة فارابی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
172 - 198
حوزههای تخصصی:
فارابی در ده بند نخستین کتاب المله به ذکر موضوعات مختصر ولی در عین حال بنیادین پرداخته است. تعریف ملت، بیان انواع جوامع، تقسیم ملت به آراء و افعال و ذکر هر کدام از آن ها، ترادف ملت با مفاهیم دیگری مانند دین و شریعت، روش استنباط آراء ملت، شباهت ملت فاضله به فلسفه، ارتباط دو جزء ملت با حکمت نظری و عملی، مقابله با مغالطه با استفاده از جدل و خطابه، دلایل عدم تقدیر برخی از قوانین توسط رئیس اول، شرایط رؤسای پس از رئیس اول، حکمت، فقاهت و فضیلت رئیس مدینه، و بحث از فلسفی بودن فقه اهم مطالب فارابی در این ده بند می باشد. از سوی دیگر، باید اذعان کرد نظریات مختلفی از عبارات فارابی قابل استخراج است: 1. وحی به مثابه عالی ترین قوه تعقل؛ 2. وحدت حکمت نظری و عملی- وحدت عقل نظری و عملی؛ 3. فلسفه فقه؛ 4. فلسفه حکمرانی؛ 5. مقاصد شریعت؛ 6. آریستوکراسی؛ 7. فقه فلسفی. در مقاله حاضر علاوه بر ترجمه ده بند نخست کتاب المله، محتوای آن نیز تبیین شده و این نظریات هفت گانه از کلام فارابی استخراج شده است.
بررسی تاثیر زیبا شناسی بر روش شناسی علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
351 - 366
حوزههای تخصصی:
علم یک روش عینی از طریق مشاهده و آزمایش برای شناخت پدیده های جهان است که بنابه تعریف، باید مستقل از ذهنیت فرد دانشمند باشد. زیبا شناسی اما می تواند کاملا ذهنی و وابسته به ذوق فردی باشد. به همین دلیل برای مدت طولانی، دیدگاه غالب در بین فلاسفه علم این بود که علم هیچ رابطه ای با زیبا شناسی ندارد. ولی در چند دهه اخیر، تغییر دیدگاه فلاسفه علم نسبت به متدولوژی علمی، باعث شده رابطه بین علم و زیباشناسی نظر آنها را جلب کند. هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین علم و زیبا شناسی و پاسخ به این پرسش ها است که روش شناسی علمی چگونه از زیبا شناسی تاثیر می گیرد و علم و زیبا شناسی چه رابطه ای با یکدیگر دارند. فرضیه ای که در این پژوهش در پی بررسی آن هستیم این است که علم درپنج سطح روش شناسی، عملی، تولیدی، موضوعی و سطح تبینی، با زیباشناسی نسبت دارد. در این راه، ما بیشتر به اظهارات دانشمندان علوم مختلف، بالاخص فیزیک، شیمی و زیست شناسی رجوع می کنیم تا دیدگاه آن ها را درباره رابطه کار علمی شان با زیبا شناسی بررسی کنیم. در وهله دوم به فلاسفه و نظریه پردازان رجوع می کنیم تا این رابطه را تحلیل کنیم.
جزئی و کلی در ایساغوجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
389 - 404
حوزههای تخصصی:
ایساغوجی یا کلیات خمس عنوان رساله ای از فرفوریوس در شرح مقولات ارسطو است. عموماً ایساغوجی را بحثی درباره مفاهیم «کلی» و کلیات خمس را پنج قسم «کلی» تصور می کنند و این عقیده را به ارسطو نیز نسبت می دهند اما این تصور چندان دقیق نیست و علت آن خلط میان معانی کل و کلی و همچنین جزء و جزئی در ایساغوجی است. ارسطو در مقولات میان این مفاهیم تمایز می گذارد و کل و جزء را هرگز به معنای کلی و جزئی به کار نمی برد اما به نظر می رسد که فرفوریوس در تفسیر کلام او این تفاوت را مخدوش ساخته و کل و جزء را به معنای کلی و جزئی نیز به کار برده است. علاوه بر این ارسطو و فرفوریوس در چیستی جنس و نوع و دیگر کلیات خمس و نسبت آنها با کلی اختلاف نظر دارند. اگرچه ارسطو جنس و نوع را کلی و نسبت میان آنها و افراد را همانند نسبت میان کلی و جزئی می داند، میان کلی و جنس و نوع تفاوت قائل است و هر کلی را جنس یا نوع نمی شمارد اما فرفوریوس جنس و نوع را به کلی منطقی تقلیل داده و آنها را مترادف یکدیگر گرفته است. بنابراین به نظر می رسد که فرفوریوس سرآغاز دو معنای جدید در سیر تطور این موضوع است که هر دو پس از او تداوم و عمومیت یافته است: اول انتقال معنای کل و جزء به کلی و جزئی منطقی و دوم تقلیل جنس و نوع به کلی منطقی.
حقّ بر مجازات کردن در فلسفۀ هابز: مبانی و پی آمدها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
101 - 126
حوزههای تخصصی:
توجیه کیفر همواره به عنوان یکی از موضوعات مناقشه بر انگیز و بنیادین فلسفه حقوق کیفری مطرح شده است. تبیین مبانی مجازات و چگونگی حق یابی دولت در کیفردهی شهروندان، به شیوه دقیقی در فلسفه توماس هابز دیده می شود. هرچند هابز از کیفر به عنوان ابزار تضمین اطاعتِ افراد از قانون یاد می کند اما می کوشد اجرای مجازات را به عنوان یکی از لوازم تشکیل دولت تلقی نکند، بلکه به نقش شهروندان در اعطای این حق به دولت و چرایی استحقاق بزه کاران در تحمّل کیفر بپردازد. با خوانش کتاب لویاتان درمی یابیم که حقّ بر مجازات کردن از رهگذر پیمان اجتماعی، به مثابه حقّی سیاسی و نه طبیعی یا ماقبل سیاسی، در اختیار دولت قرار می گیرد. بنابراین همه شهروندانِ بیزار از وضعِ طبیعی، با وانهادن حقّ دفاع یا امکانِ مقابله به مثل، که به عنوان حقّی طبیعی پس از رویارویی با تعرض دیگری برایشان وجود داشت، صیانت از آزادی و نظم جامعه را به موجود مصنوعی (دولت) می سپارند تا از این طریق به نزاع های میان فردی و نابسامانی گروهی پایان داده شود و آسایشی پایدار پدیدار گردد. این اندیشه نقطه عطفی در انقطاع وجاهت کیفر به عنوان نهادی آن جهانی و قدسی به شمار می آید و از این دوره به بعد است که مجازات بر پایه خواستِ جمعی شهروندان مشروعیت اِعمال می یابد. حق یابی دولت در مجازات افراد آثار چشم گیری بر حقوق کیفری به جای می نهد، که قدسی زدایی و این جهانی سازی مجازات، انحصار دولت در مجازات مجرمان، ضابطه یابی نهاد دفاع مشروع در سامانه جزایی و پدیدآیی جرایم علیه امنیت دولت از مهم ترین آنها است که در این جستار با رویکردی میان رشته ای و به شیوه توصیفی - تحلیلی به بررسی آنها پرداخته شده است.
ارسطو و نظریه عدمی انگاری شر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
211 - 232
حوزههای تخصصی:
طبق نظریه عدمی انگاری شر، شر فقدان امری است که شیء برحسب نوع خود باید به طور طبیعی از آن برخوردار باشد. این تعریف از فقدان متعلق به ارسطو است، اما خود ارسطو شر را هرگز به طور صریح با فقدان یکسان نشمرده است. ارسطو در کتاب مقولات به روشنی عنوان کرده که شر متضاد با خیر است. این در حالی است که طبق نظریه عدمی انگاری شر، خیر و شر رابطه عدم و ملکه دارند و شر فقدان خیر است. از سوی دیگر، به نظر می رسد که قطعاتی از کتاب مابعدالطبیعه ارسطو نظریه عدمی انگاری شر را تأیید می کنند. در این مقاله، به شواهد موافق و مخالف برای عدمی انگاری شر در ارسطو پرداخته خواهد شد. استدلال می شود که (1) به قطعات مؤید عدمی انگاری شر در مابعدالطبیعه، باید در پرتوی رابطه پیچیده تقابل تضاد با تقابل عدم و ملکه در ارسطو نگاه کرد، و (2) مؤیدات رهیافت وجودی ارسطو به شر محدود به کتاب مقولات نیست.
تحلیل و بررسی مفهوم «گزاره های لولایی» در نظام معرفتیِ ویتگنشتاین (با تکیه بر کتاب «در بابِ یقین»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
75 - 102
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین در تاملات خویش در باب یقین و تحلیل های معرفت شناسانه اش، سخن از گزاره هایی به میان می آورد که آنها را «گزاره های لولایی» می نامد. این گزاره ها چه نقشی در نظام معرفتی ویتگنشتاین دارند؟ چه ویژگی هایی دارند و چند گونه اند؟ تفاوت و یا شباهت آنها با دیگر گزاره های قطعی مانند گزاره های ریاضی در چیست؟ موارد یاد شده پاره ای از پرسش هایی است که در این نوشتار بدان ها می پردازیم. به باور ویتگنشتاین زمانی که به این گزاره ها می رسیم، شک معنای خود را از دست می دهد. این گزاره ها همچون لولاهایی هستند که باورهای ما گرد آن می چرخند. گزاره های لولایی معرفت بخش نیستند اما زیربنای معرفت را می سازند. آنها از سنخ گزاره های معمولی نیستند چراکه ویژگی هایی مانند دانستنی بودن، موجه یا ناموجه بودن، درست یا نادرست بودن را بر نمی تابند. این گزاره ها خود معیار صدق و کذب اند. در این مقاله پس از روشن ساختن مفهوم گزاره های لولایی، به برشمردن انواع مختلف آنها و بررسی ادعاهای ویتگنشتاین در باب گزاره ها خواهیم پرداخت. همچنین سعی در نشان دادن منظور ویتگنشتاین از طرح چنین گزاره هایی داشته و در نهایت نیز تلاش می کنیم دیدگاه او را با عیار نقد بسنجیم.
هوش مصنوعی و استنتاج بر پایه بهترین تبیین: آیا ماشین می تواند در حد ما انسان ها هوشمند باشد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹
۲۱۱-۱۸۸
حوزههای تخصصی:
هوش مصنوعی یا ماشینی، که امروزه در حال گسترش به تمام ساحت های زندگی بشری است، بی تردید نیازمند بررسی و ارزیابی از ابعاد گوناگون از جمله بُعد فلسفی است. یکی از سوالات فلسفی در این زمینه این است که آیا هوش مصنوعی می تواند تا آنجا پیشرفت نماید که کاملاً به حد هوش طبیعی انسانی و یا حتّی فراتر از آن نائل آید؟ آیا در این خصوص برای هوش مصنوعی محدودیّت یا مانعی فلسفی قابل تشخیص است که اساساً آن را برای همیشه از نیل به چنین سطحی محروم سازد؟ این مقاله در صدد پرداختن به چنین سوالاتی است. طبق بررسی ها و نتایج مقاله، هوش مصنوعی، که تاکنون در مسیر توسعه خود دو موج را پشت سرگذاشته، برای ورود به موج سوم و تقرّب به هوش طبیعیِ انسانی نیازمند توانایی انجام نوعی استنتاجِ وابسته به زمینه به نام "اَبداکشن" ("استنتاج بر پایه بهترین تبیین") است؛ درحالی که نسبت به چنین توانمندی، به دلیل خلّاقانه، محتوایی، غیرصوری و غیرمحاسباتی بودنِ این نوع استنتاج، اساساً افق روشنی برای ماشین متصور نیست. در واقع طبق استدلالات مقاله، هوش ماشینی، گرچه می تواند در ابعاد کارکردی خود (یعنی ابعاد صوری-محاسباتیِ محض) هوش انسانی را پشت سر گذاشته و از آن فراتر هم برود، ولی مادام که از توانمندی های غیرکمّی و غیرصوری نظیر "تخیّل"، "خلّاقیّت"، "فهم"، "تفّکر"، "شمّ خوب" و در رأس آنها "آگاهی" (که هوش طبیعی انسانی متنعّم از آنهاست) محروم باشد، امکان هوشمندی در تراز هوش انسانی را نخواهدداشت.
نگاه آیت بین به طبیعت و نقش آن در سلوک و تعالی انسان از منظر ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
143 - 158
حوزههای تخصصی:
ملّاصدرا در آثار خویش نمونه هایی زیاد از نگاه آیت بین را تصویرسازی و ارائه کرده است. پژوهش حاضر، نقش تعامل با طبیعت بر اساس نگاه آیت بین در سلوک و تعالی انسان را، از منظر ملّاصدرا بررسی می کند. با تحلیل آثار ملّاصدرا، می توان از سه گونه تعامل و رویکرد با طبیعت سخن گفت؛ نگاه خنثی، نگاه کوته نگرانه و نگاه آیت بین. از نظر او، مصادیق و پدیده های عالم طبیعت، آیات الله، صنع و فعل خداوند، مظهر اسماء حسنای الهی و همچنین، در نهایت، حسن و زیبایی ممکن هستند و هست شان، هستِ آیتی است. این رویکرد با مؤلفه هایی مانند زیبا و نیکو بودن، انجام پیوسته و ژرف نگری همراه است و به روش های مختلف در تعالی انسان نقش دارد. انسان از گذر نگاه نیکو، پیوسته، مداوم و تدریجی آیت بین به طبیعت، به معرفت اسماء حسنای الهی و لایه های مختلف واقعیت، باطن ایمانی و عشق اکبر دست می یابد و شدیدترین حالت فاعلیت بالمحبه خویش را محقق می کند.
ملاصدرا و تهافت نظر در مسئله موطن نفوس جزئی در قوس نزول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
33 - 51
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی دو دیدگاهِ به ظاهر متناقض درخصوصِ موطن نفوس جزئی از منظر ملاصدراست. به نظر می رسد که، در سلسله مباحثِ مربوط به علم النفسِ فلسفی که توسط ملاصدرا طرح شده است، مسئله موطن نفوس جزئی در قوس نزول از مبانی یکسانی برخوردار نیست و می توان دو دیدگاه متفاوت از وی احصا کرد. براساسِ رویکرد نخست، که مبتنی بر حرکت جوهری است، نفوس جزئی حادث به حدوث ابدان جزئی هستند و لذا عالم ماده موطنِ نخستینِ هردوی آن ها در قوس نزول است و نفوس جزئی، قبل از عالم ماده، هیچ سابقه تحقق ندارند، مگر به صورتِ نفس کلی در اعیان ثابته. اما براساسِ دیدگاه دوم، که مبتنی بر وحدت تشکیکی خاص الخاصی است، وی معتقد است که انسان یک حقیقت واحد با چهار مرتبه «انسان لاهوتی، انسان جبروتی، انسان ملکوتی و انسان ملکی» است و انسان، جدای از تحقق، به صورتِ نفس کلی در عالم عقل (جبروت)، به صورتِ نفوس جزئی و به کثرت عددی در عالم مثال موجود بوده و ارواح جزئی، هیچ گاه به عالم ماده هبوط نمی کنند.
رورتی و «اضطراب دکارتی» ظرفیت انتقادی دیدگاه اجتماعی- سیاسی ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
61 - 81
حوزههای تخصصی:
طبق دیدگاه رورتی، هیچ مرجعی به نام حقیقت، برای سنجشِ ارزش های اجتماعی وجود ندارد؛ رویه های مستقر در جامعه مبتنی بر هیچ حقیقتی نیستند بلکه محصولِ پویای گفتگو، اجماع، و توافقِ آزادانه اعضای جامعه اند. امیدواری رورتی به اینکه می توان بدون توسل به حقیقت و صرفاً از طریق گفتگوی آزاد و گشوده، معیاری برای سنجش ارزش های اجتماعی فراهم ساخت، انتقادات بسیاری را برانگیخته است. محوری ترین بخش این انتقادات، مطابق با آنچه ریچارد برنشتاین «اضطراب دکارتی» می خواند، از این نگرانی حکایت دارد که اگر حقیقت وجود نداشته باشد، پس همه چیز مجاز خواهد بود. به عبارت دیگر، از نظر بسیاری از منتقدان، موضع رورتی در برابر حقیقت، و انکار بنیان های ثابتِ باور و تعهدات اجتماعی از سوی او، ناگزیر به این معناست که ما هیچ معیار قابل اتکایی برای به نقد کشیدن باورها و رویه های جاری جامعه در اختیار نخواهیم داشت. هر یک از آنها به طرق مختلف استدلال می کنند که دیدگاه رورتی جامعه را از ظرفیت انتقادی لازم برای ارزیابی ارزش های اجتماعی تهی می سازد. در این مقاله، با رویکردی تحلیلی، در چارچوب این خط انتقادی، دیدگاه رورتی را مورد بررسی قرار می دهیم. درصددیم نشان دهیم که این انتقادات بر اساس سوء برداشت و خوانشی نامنسجمِ از آرای او شکل گرفته اند؛ طبق نتیجه این پژوهش، پراگماتیسمِ سیاسیِ رورتی، نه تنها به معنای انکارِ امکانِ نقدپذیری رویه های جاریِ جامعه نیست، بلکه کوششی است مبتکرانه برای ارائه طرحی از سازه های انتقادیِ غیرحقیقت محور، که متناسب با اندیشه پست مدرن و برای رهایی آن از اضطراب دکارتی طراحی شده است.
نگاه انتقادی به تجربۀ دینی از منظر رویکرد استعاره های مفهومی لیکاف و جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین های علمی از تجربه ی دینی چالش جدی برای تجربه ی دینی است. در این راستا در نیمه-ی دوم قرن بیستم علوم شناختی نیز خود را با مسئله ی دین درگیر کرده است. در بین رویکردهای این دانش رویکرد استعاره های مفهومی لیکاف و جانسون از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ بالاخص ادعای اندیشمندان این حوزه مبنی بر این که ذهن اساسا جسمانی است و مفاهیم انتزاعی عمدتا استعاری هستند چالشی بسیار جدی برای تجربه ی دینی است. در بررسی نگاه انتقادی رویکرد استعاره های مفهومی متوجه نتایجی خواهیم شد که به نفع رویکرد تجربه ی دینی است؛ بواسطه ی تجربه ی دینی تعمیم و همگرایی استعاره محوری تنزل پیدا می-کند. از طرفی تجربه ی دینی باعث می گردد که باور داشته باشیم که حتی با وجود تجربه ی زیسته ، امر دینی از مقوله ی سطح پایه و یا مقولات عینی نیستند که نیازی به استعاره سازی نداشته باشد. از طرفی با بررسی تجربه ی دینی متقاعد می شویم که باور داشته باشیم که انسان به عنوان موجودی که توانایی ادراک امور متافیزیکی را دارد ناگزیر دارای ذات غیر جسمانی است؛ چرا که درک امور متافیزیکی به ابعادی فراتر از بعد جسمانی نیاز دارد. در این پژوهش هدف بررسی نگاه این رویکرد به تجربه ی دینی و در مقابل دفاع قائلین به تجربه ی دینی است.
علم و الهیات؛ طبیعی گرایی روش شناختی و جهان بینی توحیدی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
5 - 37
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله معرفی حوزه عمومی مباحث علم و دین و تبیین اهمیت آن است و هدف آن این است که ضرورت ورود جهان بینی توحیدی به چهارچوب نظری دانش تجربی را نمایان کند. برای تثبیت این هدف، در گام اول نشان داده ایم که ورود معارف غیرحسی به ساحت نظریه پردازی علمی اجتناب ناپذیر است و در گام بعدی استدلال کرده ایم که طبیعی گرایی روشی اولاً یکی از مهم ترین مبانی علم جدید است و ثانیاً با ارکان اساسی جهان بینی توحیدی قابل جمع نیست. در طول مقاله، پس از تعیین معانی مورد نظر برای «علم»، «دین» و «الهیات»، به این پرسش می پردازیم که «چرا الهیات با علم نسبت پیدا می کند؟ ». پس از آن، مراحل متنوعی که معرفت غیرحسی وارد فرایند نظریه پردازی علمی خواهد شد را تشریح می نماییم و در این بخش به برخی از آموزه های پذیرفته شده فلسفه علم نیمه دوم قرن بیستم نیز استشهاد خواهیم کرد. سپس طبیعی گرایی را تعریف کرده و جایگاه آنرا به عنوان یکی از مبانی بی بدیل علم تجربی جدید نمایان می کنیم و تبعات الهیاتی پذیرش آنرا به تصویر خواهیم کشید. نهایتاً ناظر به تقابل طبیعی گرایی با خداباوری از یک سو و نادرستی طبیعی گرایی از سوی دیگر، ضرورت ورود جهان بینی توحیدی در فرایند شناخت طبیعت را تثبیت خواهیم کرد.
اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر بر میزان اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر کاکی
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر بر میزان اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر کاکی انجام شده است. روش کار: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر 512 نفر از دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر کاکی بود. حجم نمونه پژوهش 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای بود. برای گردآوری داده ها از پروتکل آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی وانگ و همکاران (2011) استفاده گردید. نتایج: نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر باعث بهبود هر یک از مولفه های اشتیاق تحصیلی یعنی جنبه رفتاری، جنبه هیجانی و جنبه شناختی در آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه گردید. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر در بین دانش آموزان می توان به بهبود اشتیاق تحصیلی آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
Beyond Variability: A Causal Perspective on Basic Emotions(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
291 - 308
حوزههای تخصصی:
This paper explores the debate between Basic Emotion Theory (BET) and Psychological Construction Theory (PCT) regarding the nature of emotions, focusing on the challenges PCT poses to BET's claims of universality, discreteness, and biological underpinnings. By examining empirical evidence and theoretical frameworks, this paper argues that the variability in emotional responses, often cited by PCT proponents as a challenge to BET, does not negate the existence of distinct basic emotions with biological foundations. Instead, the paper proposes a refined understanding of BET, emphasizing a causal perspective that focuses on the underlying mechanisms of emotions rather than solely on fixed physiological signatures.
همگرایی حریم خصوصی و شفافیت، محدودیت های طراحی هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
45 - 73
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش نقد به رویکردی است که راهکار برطرف شدن چالش هایِ اخلاقیِ هوشِ مصنوعیِ را محدود به طراحی و اصلاحات فنی می داند. برخی پژوهش گران چالش های اخلاقی در هوش مصنوعی را همگرا تلقی می کنند و معتقدند این چالش ها همانطور که با ظهور سیستم هوش مصنوعی پدید آمدند، با پیشرفت و اصلاحات فنی آن مرتفع خواهند شد. در مباحثِ اخلاقِ هوش مصنوعی، موضوعاتی همچون حفاظت از حریم خصوصی و شفافیت در بیشتر پژوهش ها مورد توجه قرار گرفته است. در پژوهش حاضر با استفاده از روشِ تحلیلی-انتقادی، همگرایی میان شفافیت و حریم خصوصی در سیستم های یادگیری ماشین بررسی شده و رویکردی که رفع چالش های اخلاقی را به طراحی هوش مصنوعی محدود می داند به نقد گذاشته شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که همگرایی میان چالش های اخلاقی هوش مصنوعی وجود ندارد. همچنین با مطرح کردن سه چالش کمی سازی، محدودیت های تکنیکی و مباحث فرااخلاقی به نقد رویکردهایی که تنها بر طراحی و اصلاحات فنی متکی هستند پرداخته شد. نتایج این بخش نشان می دهد که نمی توان تنها با تکیه بر طراحی، به چالش های اخلاقی در هوش مصنوعی پاسخ داد و نیاز به استفاده از سایر روش ها مانند قانون گذاری و یا پیشرفت در سایر علوم در کنار توجه به طراحی وجود دارد.
بازتقریر استدلال های قیاسی حوزه نفس در پارادایم نظری ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
203 - 224
حوزههای تخصصی:
ارائه استدلال در قالب دستگاه منطقی یکی از روش های بیان است که با کارکردی اثباتی به جهت اتقان، دارای بیشترین تاثیر بر مخاطب مستفهم امروزی است که طالب اختصاراست؛ نگاه متفاوت ابن سینا به نفس به عنوان فیلسوفی که پزشک است، واکاوی متافیزیکی و فیزیکی وی در نفس شناسی، نوآوری های او در مباحثی چون اثبات وجود نفس، حدوث و قدم نفس، تجرد نفس و خلود آن موجب شد پژوهش حاضر با هدف بازتقریر استدلال های قیاسی حوزه نفس در پارادایم نظری ابن سینا به صورت بندی استدلال های او در قالب دستگاه قیاسی بپردازد و نسلی را که در مسائل نظری هستی شناسی، تابع استدلال و اختصار است با پارادیم ابن سینا آشناسازد. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و با توجه به ماهیت پژوهش و نوع نگرش به موضوع، داده ها و اطلاعات به روش اسنادی جمع آوری و با رویکردی منطقی، بازتقریر شده است. یافته ها نشان داد ابن سینا با ارائه عناصر حجّت و انواع براهین، حیطه شناختی و معرفتی مخاطب را سرشار از داده های معرفتی می کند تا راه عقل نظری را برای فهم حقیقت و واقعیت، هموار نماید. نتایج حاکی از آن است که نفس شناسی ابن سینا بر سه محور تجرد، حدوث و خلود استواراست و دلایل وی در این حوزه مبتنی بر مفاهیم معقول اولیه و معقولات ثانویه فلسفی است.
الحاد جدید و عقل گرایی، بهره برداری از شیوه ناموجه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۹)
103 - 116
حوزههای تخصصی:
الحاد جدید یک جنبش جدید التأسیس است که از اوایل قرن جاری شروع به فعالیت کرده است. این جنبش که توسط کسانی مانند داوکینز، دنت، سم هریس، و هیچنز تأسیس شده است برای توجیه الحاد جدید از مفاهیم بنیادینی مانند عقل گرایی بهره برده است. بانیان این جنبش تلاش کرده اند با استفاده از این مفهوم بنیادین خداناباوری را عقلانی و خداباوری را کاملاً غیر عقلانی جلوه دهند. آن ها این کار را با بیان محاسن و فواید خداناباوری و معایب و مضرات خداباوری انجام داده اند. در این نوشتار، که به شیوه تحلیلی توصیفی نگاشته شده، سعی می کنیم، ضمن پذیرش اصل احترام به عقل، عقل گرایی را مورد نقادی قرار دهیم. بدین منظور، ابتدا با چیستی عقل گرایی آشنا می شویم. سپس نشان خواهیم داد که چگونه خداناباوران جدید از این مفهوم به نفع خداناباوری و در رد خداباوری استفاده کرده اند. در پایان با تکیه بر اندیشه فیلسوفان عقل گرایی را مورد نقادی قرار می دهیم. عقل گرایی به مثابه قرائت دیگری از علم گرایی، عقل گرایی نسخه دیگری از حداکثرسازی سود، عقل گرایی به مثابه زمینه جدایی دانش از ارزش و عدم توجه به هدف تنها برخی از نقدهایی است که بر این مکتب وارد است. با مطرح شدن این نقدها همه اشکالاتی که بر علم گرایی، سودگرایی، و دیدگاه جدایی دانش از ارزش وارد است بر این مکتب نیز وارد خواهد شد و با این وصف این مکتب نمی تواند توجیه کننده خوبی برای الحاد جدید باشد.
تأملات انتقادی بر«معرفت شناسی باور دینیِ» استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۹)
129 - 144
حوزههای تخصصی:
نظریه فطرت در میان اندیشمندان توحیدی آیین مسیحیت و اسلام جایگاه ممتازی دارد. در آیین مسیحیت از این جهت نظریه فطرت پررنگ شد، که آموزه های مسیحیت از ظرفیت معقولیتِ مطلوبی برخودار نبود؛ لذا اندیشمندان مسیحی در صدد رفع این نقیصه برآمده و نظریه فطرت را تاسیس کردند. مطابق این نظریه می توانستند بسیاری از آموزه های مسیحی را معقول جلوه دهند. در جهان اسلام نیز بسیاری از متفکرین معاصر با توجه به برخی آیات و روایات اسلامی به نظریه فطرت ملتزم شدند. اما آنچه مهم است، این است که این نظریه در چند دهه اخیر، در میان اندیشمندان مسلمان؛ با توجه به دیدگاه علمی استاد شهید مطهری فراگیر شده است. مرحوم مطهری در مقابل نظریات انسان شناسانهّ مکاتب مادی مانند مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم؛ که گوهر وجود انسان را مادی می دانستند؛ با طرح نظریه فطرت، دیدگاه آنان در مادی انگاری انسان را نفی و رد کردند و بنای جدیدی را در انسان شناسی اسلامی تاسیس کردند. هدف از این پژوهش بررسی انتقادیِ آراء استاد مطهری در خصوص نظریه فطرت می باشد که برآمده از معرفت شناسی باور دینیِ ایشان است. ایشان باور دینی را از رهگذر نسبت عقل و ایمان بررسی کرده و قائل به نظریه فطرت می شوند. در این پژوهش با توجه به تأملات صورت گرفته و انتقاداتی که می توان به نظریه فطرت وارد نمود؛ مشخص می گردد این نظریه آن کارکرد مطلوب ایشان را ندارد. لذا اهل نظر می بایست بنایی را استوار سازند که ویژگی اصلی معقولیتِ باور(های دینی) را دارا باشد.
کارکرد استعاره مفهومی در تحلیل چالش کلامی آیه 116 سوره مائده(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
133 - 159
حوزههای تخصصی:
اطلاق نفس برای خداوند در فراز «لا اعلم ما فی نفسک» آیه 116 سوره مائده، دانشمندان مسلمان را با دو چالش مربوط به جسمانیت خداوند مواجه کرده است. چالش نخست اطلاق نفس بر خداوند که جسمانیت را به همراه دارد و چالش دوم، ظرفیت در این اطلاق است . دانشمندان مسلمان با توجه به پیش فرض های مکاتب کلامی خود و همچنین با رویکرد ادبی سعی بر تطبیق یافته های علمی خود داشته اند. پاسخ دانشمندان مسلمان تطبیق بر اسلوب مشاکله، تعیین معنای ذات برای نفس و معنای حقیقی نفس است. نگاشته حاضر ضمن بررسی پاسخ های یاد شده با روش تحلیلی عقلی درصدد پاسخ به این مسئله است که معناشناسی شناختی به ویژه استعاره مفهومی چگونه می تواند چالش های اشاره شده در آیه 116 سوره مائده را پاسخ دهد. استفاده از اسلوب شخصیت بخشی در اطلاق واژه نفس و نیز استعاره مفهومی ظرفیت در این عبارت، یافته های این پژوهش است.