مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
بدنمندی
حوزه های تخصصی:
در رویکرد پدیدارشناسانه، بدن فارغ از قواعد و استدلالات عقلی، پدیداری تلقی می شود که سوژه را در معرض تجربه قرار می دهد. در این رویکرد بحث بر سر نسبت سوژه با بدن و جهان، نه بر بنیاد هستی شناسی سوژه و نه بر اساس شناخت او از جهان، بلکه بر اساس تجربه و مجاورت او با جهان است. این مقاله ضمن پرداختن به پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس، با تمرکز بر بدن و مفهوم بدنمندی، نقاط اشتراک و نیز تفاوت رویکرد در اندیشه این فیلسوفان را تحلیل می کند. پژوهش پیش رو با تکیه بر نقطه نظرات فیلسوفان ذکر شده در صدد پاسخگویی به سوالات در هم تنیده ای است که همگی بدنمندیِ سوژه گره خورده اند. در این پژوهش درصدد دانستن این هستیم که سوژه بدنمند به چه نحوی خود، جهان و دیگری را درک می کند. به اختصار می توان گفت: بدن، واسطه، وسیله و شیوه ای برای درک جهان نیست، بلکه بدنمندی وضعیت زیستن حیاتی ما در جهان و امکان زیستن اخلاقی ما با دیگری است. این مقاله با رویکرد پدیدار شناسانه، با شیوه توصیفی- تحلیلی با مقایسه نقادانه فیلسوفان، در پی پاسخ به پرسش های پژوهش است.
بازخوانی انتقادی مفهوم جنسیت و مرزهای تن در کتاب تأدیب النسوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال نهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۲۶)
101-129
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با بررسی کتاب تأدیب النسوان به مطالعه و بازخوانی مفهوم جنسیت به مثابه یک برساخت اجتماعی می پردازد تا نشان دهد چگونه مرزهای تن و حدود و ثغور آن با مکانیزم های زبانی تعریف و سپس سرکوب می شود آنجا که تن به واسطه ی زبان به فهم درمی آید به ساخت اجتماعی و فرهنگی تبدیل می شود؛ ساختی که راهی برای فهم آن پدیده ی مادی و زیست شناختی بدن باقی نمی گذارد. بدن زن در کتاب تأدیب النسوان بدنی ذاتاً مزاحم، غیرطبیعی و ضداجتماعی است. بروز و نمایش همین بدن مزاحم است که شاهزاده ی قاجاری را وامی دارد تا در تصحیح آن کتابی مرقوم کند. نصیحت نامه ی او شمای کلی از نظام گفتمانی مردسالارانه در ایران را به نمایش می گذارد که جنسیت را مشخصه ی محدود کننده و طبیعی زنان در نظر می گیرد. سوژه ی مردانه در این کتاب با آلوده انگاری و بیگانه سازی نمادین بدن زن "خود" را تطهیر می کند تا مرز روشنی بین خود و آن "دیگری" که هم غریبه و هم به اندازه ی کافی آشنا است ترسیم کند.
فضامندی و بدن آگاهی: بازخوانش مفهوم فضا در تجربه معماری (نمونه موردی: موزه هنرهای معاصر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ شماره ۷۵
71 - 82
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله:شاید بتوان یکی از وجوه تمایز انسان مدرن با انسان به سربرده در دنیای سنت را کثرت تجربه های فضا-مکان برشمرد. زیست انسان در پهنه طبیعی و اجتماعی، نه تنها دارای تاریخی معرفتی و نظری است، که دارای ادراک های متمایز و گوناگون در تجربه مکان های طبیعی و اجتماعی است. این تجربه متمایز در طول تاریخ، دارای روحی منحصربه فرد از یک سو و روحی مشترک در کالبد بشری از سوی دیگر است. لیکن در گفتمان های غالب معماری، بدن و ویژگی های جسمانی و کالبدی آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است و بدن صرفاً به عنوان ابژه ای منفعل تلقی شده است. هدف:این پژوهش بر آن است که به بررسی ادراک بدنی به مثابه منبع الهامی برای بازتعریف مفهوم فضا در تجربه معماری بپردازد. نمودهای خوانش فضا با واردکردن عنصر ادراکات بدنی و بررسی درهم تنیدگی حواس انسانی در ادراک از فضا از اهداف فرعی پژوهش است. روشتحقیق:این تحقیق به لحاظ «ماهیت» پژوهش، از گونه تحقیقات کیفی با رویکرد فلسفی پدیدارشناسی هرمنوتیک و به لحاظ «قصد» از پژوهش، تفسیری است که به تولید بینش جدید می پردازد. بدین ترتیب یافته های آن در بهبود دانش موجود در باب موضوع مورد مطالعه به کار می آید (دانش افزایی)، لذا نتایج آن، خالص است. منطق پژوهش، استقرایی است. در پژوهش حاضر، از مصاحبه عمیق جهت استنباط و استخراج «امر ناخودآگاه» از بطن پاسخ مصاحبه شوندگان استفاده شده است. روش تحلیل داده ها، تحلیل محتوای کیفی و شامل کدگذاری باز و محوری است. نتیجه گیری:نتیجه پژوهش نشان می دهد که خوانش پدیداری از تجربه ادراک از فضا به سه رسته «ادراک تام، درک پویا از فضا به واسطه حواس»، «فضا، واسطه ای بر ادراک نوستالژی جمعی» و «فضا به مثابه امکان شهود و درک دیگری» قابل تفکیک است.
آنچه جرجانی از استعاره مفهومی نمی گوید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره مفهومی یکی از دستاوردهای نوین زبان شناسی شناختی است. این نظریه استعاره را فراتر از یک تمهید بلاغی می نگرد و آن را یکی از سازوکارهای بنیادین ذهن انسانی می شمرد. بر اساس این نظریه کل نظام زبان- و حتی کل نظام تفکر در بشر- با کارکردهای استعاری شکل می پذیرد. این نظریه بسیار بدیع به نظر می رسد امّا از آنجایی که در میان آرای بلاغیون اسلامی – و به ویژه در آرای جرجانی- مواضعی دیده می شود که استعاره را با ایجاد معنی و مفهوم سازی پیوند می دهد، بعضاً به عدم تازگی نظریه استعاره های مفهومی حکم می کنند و بلاغیونی همچون جرجانی را مبدع اوّلیّه این نظریه می پندارند. در این پژوهش صحت و اعتبار این ادعا سنجیده شده است. بی توجهی به آبشخور معرفتی نظریه ها ممکن است باعث پنداشتِ یکسانی آنها شود. از آنجا که استعاره های مفهومی از یافته های زبان شناسی شناختی است، به اصول و مبانی این شاخه علمی متعهد است؛ اصول و مبانی ای که در تاریخ فلسفه غرب و شرق تازگی دارد و در میان آرای بلاغیون اسلامی اثری از آن نیست. در این نوشتار کوشیده ایم نشان دهیم که چرا این اصول و مبانی، زاویه دید جدیدی رو به مفهومِ استعاره باز می کند و بدون توجه به مبانی معرفتی آن، حرفِ تازه استعاره های مفهومی ناشنیده می ماند.
اطلاعات بدنمند در یوگا: طرح موضوع در مرز مشترک اطلاعات و تعمق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف در مقاله حاضر با نشان دادن اهمیت دو مفهوم: 1) رفتار اطلاعاتی لذت بخش و متعالی و 2) اطلاعات بدنمند، یافتن دامنه های پژوهشی در مرز مشترک رفتار اطلاعاتی، مطالعات تعمقی است. رو ش شناسی : مقاله مفهومی حاضر مبتنی بر مباحث رفتار اطلاعاتی زندگی روزمره و متعالی است که تاکنون در ادبیات علوم اطلاعات به صورت مفهومی و تجربی ارائه شده است. نخست، ضرورت تحقیق در این حوزه با رویکرد مبتنی بر بدن، مطرح و سپس یوگا به عنوان زمینه ای برای ظهور رفتارهای اطلاعاتی متعالی توصیف خواهد شد. یافته ها : زندگی انسان دارای جنبه های عمیقی است که تعامل اش با اطلاعات نه برای حل مسائل و انجام کارهای روزمره، بلکه به منظور لذت و درک معناست که به آن «سطح بالاتر زندگی روزمره» گفته می شود. یکی از نمونه های ظهور آن در زندگی انسان ها تمرینات تعمقی، همچون یوگاست، که تعداد هنرجویان آن در ایران و جهان رو به افزایش است و افراد زیادی یوگا را به عنوان اوقات فراغت جدی دنبال می کنند. نوع اطلاعات در این بافت متفاوت از آنچه به صورت سنتی می شناختیم است و اطلاعات وابسته به بدن، مبتنی بر حواس و تجربه های بدنی است. اطلاعات بدنمند حوزه جدیدی است که علوم اطلاعات بر آن متمرکز شده و تلاش می کند مفهوم اطلاعات را با توجه به نقش بدن آن گونه که در زندگی افراد تجربه می شود توصیف کند. نتیجه گیری : با توصیف نقش دانش بدنمند و رفتارهای اطلاعاتی متعالی در بافت یوگا، بخشی از مرزهای مشترک میان رشته علم اطلاعات با مطالعات تعمقی مشخص و پرسش ها و مسائل پژوهشی در این زمینه مطرح شد.
بدنمندی و تجربه خود در سینمای ایران: مطالعه پدیدارشناختیِ شش فیلم از دهه 60 تا 90(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجربه زیسته در زیست جهان، مفهومی است که براساس آن، درکِ جامعه شناختیِ فیلم با رهیافت پدیدارشناسی امکان پذیر می شود. این پژوهش با هدف فهمِ بدنمندی و تجربه خود در زیست جهان نمادینِ فیلم با روش پدیدارشناسی توصیفی و تحلیل مضمون انجام شده است. شش فیلم سینمایی ایرانی از دهه 60 تا 90 ازطریق نمونه گیری موارد حاد انتخاب شدند که در آنها بدنمندی و تجربه خودِ سوژه ها به منزله ایده فلسفی و مسئله مند به تصویر درآمده است که عبارت اند از: شاید وقتی دیگر ، هامون ، مسافران ، کاغذ بی خط ، شب های روشن و رگ خواب . طبق نتایج پژوهش، سوژه خودش را در دوگانه خود/دیگری تجربه می کند و بدنمندی واسطه ای برای بازیابی خود یا استحاله در دیگری است. در دهه 60 این دوگانه شکل فردی دارد، بدن زن ساحتِ مستقلی ندارد و در چارچوب ذهنی دیگریِ ابزورد (مرد) قوام می یابد. بدن زن ابژه ای است که زیر نگاه دیگری خاموش و خود به واسطه دیگری بازیابی می شود. در دهه 70 دوگانه خود/دیگری به ساحتِ جمعی کشیده شده است و سوژه ها در دوگانه تکنیک/بین الاذهانِ جمعی قوام می یابند. بدن و خود در قاب بین الاذهان جمعی بازیابی می شوند و ماهیتِ تکنیک در جعلِ سوژه ها برملا می شود. در دهه 80 بدنمندیِ سوژ ها به ساحت تقابل/گذار برکشیده می شود، کنشِ بدنمندِ زن، از بدنِ ابزورد مرد عبور و او را در جهان متروکش رها می کند. در دهه 90 تقابل رنگ می بازد و سوژه ها در شکلی از هم تنانگی قوام می یابند. پیوند جمعی با جسمانیت فست فودی و حس پذیریِ بدنِ زن در هم می آمیزد و سوژه خودش را در شکلِ دگردیسی شده خانه تجربه می کند.
تحلیل نشانه شناختی بدنمندی در میان کاربران زن اینستاگرام (مطالعه موردی دو طراح لباس: آناشید حسینی و الهه جهادگر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
35 - 53
حوزه های تخصصی:
صحبت از نقش بدن در شکل گیری خود اجتماعی زمانی میسر می شود که امکان حضور و نمود بدن در یک بستر ارتباطی برای فرد مهیا گردد و این همان نقطه تلاقی عکس، بدن و شبکه های اجتماعی است؛ چرا که شبکه های مجازی همچون اینستاگرام ضمن فراهم کردن مجالی برای به اشتراک گذاری گسترده عکس، فرصت برقراری تعامل، بحث و گفتگو پیرامون محتوای بصری تولید شده را نیز فراهم می کند. این پژوهش با استفاده از روش کیفی نشانه شناسی انجام شده است و برای بررسی صفحات اینستاگرام نمونه های مورد بررسی از رویکرد نشانه شناسی کرس و تئوون لیون استفاده شده است. نمونه ها به صورت هدفمند از زنان طراح لباس که در ایران فعالیت می کنند انتخاب شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که با فراگیری شبکه های اجتماعی تصویر محور فرهنگ بدنمندی در ایران دستخوش تغییراتی شده است و نمایشی شدن زندگی روزمره در حال دگرگون کردن جنبه های مهمی از فرهنگ و جابه جایی در مرزهای حریم خصوصی است. سوژه های مورد بررسی از روش های مختلفی اعم از تکیه بر زیبایی چهره و اندام، نشان دادن کالاهای مصرفی گران قیمت، استفاده از تکنیک های عکاسی و سورئال سازی فضا و تکیه بر ویژگی های منحصر به فردی نظیر، زیبایی، متانت و... سعی در جلب توجه کاربران دارند.
مثل های گیلکیِ حوزۀ خوراکی ها و وابسته های آن در قاب طرح واره های تصوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مَثَل ها جمله واره هایی با ساختار ثابت هستند که واقعیات پذیرفته شده، الگوهای اجتماعی و ملاحظات اجتماعی یک قوم را بازمی تابانند. ازاین رو، واجد وجهی زبانی -فرهنگی هستند که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند و در موقعیت های متفاوتی از زندگی به کار می روند. نظر به اینکه بسیاری از مَثَل ها ماهیتی استعاری دارند و شماری از استعاره ها از تجربه های بدنمند نشأت می گیرند، مقاله پیش رو می کوشد با اتخاذِ نظریه طرح واره تصوری به مَثَل های گیلکی در حوزه خوراکی ها و وابسته های آن، دو هدف را دنبال کند: نخست، شناسایی طرح واره های تصوری موجود در مَثَل های گیلکی حوزه خوراکی ها و وابسته های آن؛ دوم، تعیین دامنه کاربردهای معنایی آنها. داده های این پژوهش کیفی به روش اسنادی گردآوری شده اند و تحلیل آنها به روش توصیفی-تحلیلی با استناد به آرای جانسون (1987) انجام شده است. یافته های پژوهش ناظر به کاربرد انواع طرح وارها ی حرکتی، مهارشدگی و فضایی در این گویش است. همچنین مشخص شد در مَثَل های حوزه خوراکی های گیلان، مفاهیمِ فرهنگیِ پسندیده مهرورزی، مهمان نوازی و باورمندی در کنار ویژگی های نکوهیده تباهی، خیانت و ناسپاسی توأمان به کار می رود.
برساخت بدن و هویت یابی دختران در رمان نوجوان ایرانی؛ بررسی موردی: آثار عباس جهانگیریان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره چهارم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
40 - 55
حوزه های تخصصی:
بدن همواره به مثابه رابطی میان انسان و تجربه ی او از جهان قرار دارد و عاملی هویت ساز در زندگی اجتماعی اوست. اما تجربه ی بدنمندی، نمی تواند آزادانه و بدون دخالت مسائل اجتماعی، روابط قدرت و گفتمان ها اتفاق بیفتد؛ به ویژه برای سوژه ی نوجوان که در ابتدای درک اجتماعی خود از جهان، در ارتباط با مجموعه ای از روابط قدرت، مانند خانواده، مدرسه، همسالان و متأثر از مسائل اقتصادی، فرهنگی، سنی و جنسیتی است. در این پژوهش، براساس دیدگاه فوکو درباره ی نقش قدرت و گفتمان ها در برساخت بدن، دو رمان نوجوان واقع گرا از عباس جهانگیریان، بررسی شده اند؛ «سایه هیولا» و «جنگ که تمام شد بیدارم کن». تمرکز بر بدنمندی سوژه های اصلی دختر و شیوه های بازنمایی جنسیتی و هویت یابی آنان در این رمان ها بوده است. تمرکز بر بدنمندی سوژه های اصلی دختر و شیوه های بازنمایی جنسیتی و هویت یابی آنان در این رمان ها بوده است.روش پژوهش حاضر کیفی است و با استفاده از استراتژی داده کاوی استقرایی و روش نشانه شناسی اجتماعی انجام شده است. در این مسیر، بدنمندی دختران در سه دسته ی اصلی نشانه های جسمانی (ظاهری)، نشانه های زبانی و نشانه های بهنجارساز بررسی شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که این نشانه ها در ژرف ساخت و روساخت اثر، متأثر از گفتمان جنسیتی شکل گرفته اند و گونه ای ناسوژگی زنانه، انقیاد بدن را در کنار بی کنشی و انفعال سوژه ی زن نشان می دهند.
اثر هنری در مقام یک جور ساختار آگاهی:مقدمه ای پدیدارشناختی درباره چیستی امر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
13 - 22
حوزه های تخصصی:
مسئله اساسی در پدیدارشناسی استعلایی ادموند هوسرل،در همه دوره های تفکری که به او نسبت داده اند، بحث درباره بنیان یقینی دانش است. پژوهش حاضر تلاشی برای به کار بردن آنچه ادموند هوسرل از دانش یقینی افاده کرده بود به اعتبار امر هنری است. از آنجایی که هر بحثی درباره پدیدارشناسی استعلایی به یک معنا بحث درباره نحوه دادگی چیزها بعنوان هستی هایی بدنمند،برای سوبژکتیویته،و بیناسوبژکتیویته های به لحاظ بدنی موقعیت یافته در جهان است، هدف ما در این پژوهش مشخص کردن رابطه میان این دادگی بدنمند و موقعیت یابی بدنی با اثر هنری،و از این طریق ارائه فهمی پدیدارشناسانه از چیستی اثر هنری متناسب با پدیدارشناسی استعلایی ادموند هوسرل است. ما برای این کار از طریق گرد آوردن مجموعه ای از داده های ممکن در ادبیات فلسفی ادوند هوسرل،و برخی از مفسرانش، هدف خودمان را دنبال کرده ایم. در این راه، برای تبیین چیستی اثر هنری بعنوان محتوای یک جور رابطه پدیدارشناختی میان هنرمند و هستی مادی اثر هنری از روشی توصیفی-تحلیلی استفاده شده است.براساس نتایج بدست آمده، اثر هنری یک جور حاضر سازی روی آوردی جهان در یک جور روی آورندگی هنرمندانه است.به طوری که هر اثر هنری یک جور حاضر سازی روی آوردی بدنمند جهان است آنطور که در تجربه روی آوردی هنرمند دیده شده است.این در مغایرت کامل با تئوری های بازنمایی قرار می گیرد.
بررسی جامعه شناختی مفهوم بدنمندی زنان در مطبوعات دوره پهلوی دوم: مطالعه موردیِ نشریه «بیداری ما»(مقاله علمی وزارت علوم)
با آغاز نوسازی در ایران در دوره رضاشاه و به دنبال پیاده سازی سیاست های کنترلی و انضباط بخش، بدن به کانون سیاست ایران وارد شد. در این دوره، بدن زنانه که پیش از این در حاشیه قرار داشت، به یک باره به مرکز سیاست وارد شد. اگرچه محمدرضاشاه اقتدار سیاسی پدرش را نداشت، اما سیاست های او در مواجهه با مدرن سازی از طریق بدن زنانه، استمرار سیاست های پیشین بود. در اوایل پهلوی دوم، با ورود متفقین به کشور و حمایت آنها از نقد رژیم سیاسی و افول اقتدار سیاسی حکومت، فضای سیاسی آزادانه تری در اختیار مطبوعات قرار گرفت. در این دوره، نشریات زنانه قبلی تقویت و نشریات جدیدی اضافه شدند و به آیینه ای برای بازنمایی وضعیت سیاسی و اجتماعی زنان آن دوره تبدیل شدند. یکی از موضوعات مورد مناقشه در این نشریات، مفهوم بدنمندی زنانه است. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل محتوای کمّی کیفی، به مطالعهٔ مفهوم بدنمندی زنان در ماهنامه «بیداری ما» در بین سال های 1337-1323 ﻫ.ش پرداخته شده است. سه مقوله اصلی (سه شکل از بدنمندی) از تحلیل محتوای کیفی نشریه استخراج شد: بدنمندی سنتی، بدنمندی عروسکی و بدنمندی مبارز. یافته ها نشان می دهد نشریه «بیداری ما» از طریق نقد دو شکل بدنمندی سنتی و عروسکی، به تصویر ایدئال خود از شکل بدنمندی (مبارز) تعیّن بخشیده است. اگرچه بدنمندی مطلوب نشریه، سایر اشکال بدنمندی را به سبب تحمیل قواعد سخت بر بدن زنانه نقد می کرد اما این بدنمندی نیز قواعد سختی را بر بدن زنانه تحمیل می کرد.
تحلیل تعامل مخاطب با چیدمان تعاملی "باران متن" بر اساس مفهوم بدنمندی در فلسفه مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
تعامل با رویداد هنر تعاملی اعم از تعامل فیزیکی و یا تعامل از طریق رسانه های جدید مجازی، صرفاً دیدن اثر هنری نیست. در این رویارویی، مواجهه بدنی مخاطب با کار، نقشی اساسی، هم در درک و هم در تعامل ایفا می کند. این تفاوت اساسی شیوه ای متفاوت را برای تحلیل هنر تعاملی طلب می کند. شیوه ای که اساس آن بر تحلیل کنش بدنی مخاطب در آمیختگی با فضای رویداد تعاملی و فضای مجازی باشد. با این توضیح، «بدنمندی» نقشی اساسی در تحلیل کنش مخاطب ایفا می کند. در این مقاله بر آن بودیم تا تعامل مخاطب با چیدمان تعاملی «باران متن» را با چنین رویکردی تحلیل کنیم. بدین منظور تلاش کردیم تا ارتباطی بین مفاهیم فلسفی «مرلوپونتی» و تعامل در چیدمان تعاملی «باران متن» برقرار کنیم. «بدنمندی»، یکی از مفاهیم بنیادین فلسفه مرلوپونتی است. به زعم وی، سوژه پیش از اینکه در صدد شناختن و اندیشیدن بر آید، در هم تنیدگی بدنی او با محیط است که درک او را از جهان و کنش های او را در جهان شکل می دهد. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که در چیدمان مزبور نه بدن مخاطب ابزاری برای کنش اوست و نه ذهن او واسطه ای برای شناخت رویداد است، بلکه به جهت درهم تنیدگی حسی و حرکتی مخاطب با رویداد، درک و تعامل بطور هم زمان اتفاق می افتد. مخاطب در فضایی وهمی-تخیلی در هم تنیده با رسانه مجازی به تعامل می پردازد، اما نه فقط با نگریستن بلکه او با تمامی حسیت و حرکت وارد رویدادی آمیخته از وهم و واقعیت می شود که به واسطه حضور بدنمند او متحقق می شود. این به منزله کنشی بر اساس ارتباطی بدنی بجای قضاوت زیبایی شناسانه است.
بازاندیشی (عمیقاً) رابطه ایِ دانش از منظر هستی شناسی مسطح؛ چارچوبی شناخت شناسانه و روش شناختی همکاری رشته ای و دلالت هایی برای انتظام برنامه ریزی فضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران کنونی، «دیدگاه های رابطه ای» متعددی با تکیه بر «اصل پیچیدگی» به منزله بدیلی برای رویکردهای ذات گرا مطرح شده اند، چنان که از این گرایش به عنوان «چرخش رابطه ای» یاد می شود. بااین حال، عموماً پایه های فلسفی این دیدگاه ها مبهم است و گاهی با «دیدگاه های نسبیت گرا» یا «دیدگاه های تعاملی» مبتنی بر نظریه کنش ارتباطی هابرماس آمیخته می شوند. بسیاری از دغدغه های دانش پژوهانهٔ کنونی در حوزه های علوم انسانی و اجتماعی برای فهم فرایندهای انسانی جامعه ای -همچون تأکیدهای نوین بر مادیت، کردارهای بدنمند، شناخت ناخوداگاه، فضازمان مندی، پساانسان گرایی، و حتی امر همکاری رشته ای- محصول «تفکری رابطه ای» هستند؛ اما بنیان های هستی شناسانه و شناخت شناسانه آنها مغفول می ماند. این مقاله با استفاده از روش سنتزپژوهی می کوشد دیدگاه های رابطه ای را بر اساس بن مایه های هستی شناختی تحلیل و گونه بندی کند. همچنین، با به کارگیری «مؤلفه های عامِ شناختی» و «مؤلفه های دیدگاه (عمیقاً) رابطه ای بر پایه هستی شناسی مسطح»، «چارچوبی شناخت شناسانه و روش شناختی (عمیقاً) رابطه ای و همکاری رشته ای» بسط دهد. از این دیدگاه، دانش/شناخت ماهیتی چندگانه، ناهمگن، واسطه مند، و بسترمند دارد و از منابع درهم تنیدهٔ «ذهنیِتِ خوداگاه» (قوه بازاندیشی یا تأمل آگاهانه) و «عینیت» (محیط بیرونی) حاصل می شود. واسطه های ناخوداگاه همچون «واسطه های ایده ای جمعی» (فرهنگ و گفتمان) و «واسطه های بدنمند فردی» (ویژگی های روان تنی) در شکل گیری آن دخیل هستند. حدودی غیرقطعی و پیشایندی دارد و همواره در فرایند و «شوند» است. روش شناسی حصول آن نیز، با اقتباس از لاتور، مبتنی بر بسط «پروگرام های همبندی/چینشی» است. این چارچوبِ شناختی، در تمامی حوزه های علوم انسانی و اجتماعی تا هنر و برنامه ریزی فضایی و سیاست گذاری عمومی قابل استفاده است و می تواند انتظام های تک رشته ای را به سوی همکاری رشتگی، و انتظام های همکاری رشته ای را به سوی فرارشتگی رهنمون گردد.