مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
هژمونی آمریکا
حوزه های تخصصی:
بررسی ویژگی های قدرت های بزرگ از حیث تاثیر گذاری بر مولفه های روابط بین الملل و نیز ایفای نقش در مناطق و قلمروهای ژئوپلیتیکی جهان به منظور تامین منافع خود از اهمیت خاصی برخوردار است. بحث هژمونی از جمله همین ویژگی هاست که به طور خاص در مورد آمریکا باید مورد مداقه قرار گرفته و ابعاد و ویژگی های آن تبیین گردد. برای بازشناسی بهتر روندی که آمریکا برای تثبیت هژمونی خود بکار گرفته است، باید به یکی از مولفه های مهم در این میان که همانا موضوع قدرت نظامی است، پرداخته شود.مقاله حاضر با رویکرد ژئوپلیتیک، بحثی پیرامون مفاهیم هژمونی (تعاریف و ویژگی ها، قدرت هژمونیک و مکانیزم های متصور برای تثبیت هژمونی) ارایه نموده و در ادامه، ابعاد مختلف هژمونی آمریکا، فرصت ها و چالش های پیش روی و نیز جایگاه قدرت نظامی این کشور را برای تثبیت هژمونی خویش در جهان مورد توجه قرار داده و در انتها به نتیجه گیری پرداخته است
الگوی روسیه از نظم در نظام بین الملل پساجنگ سرد «نظم موازنه محور»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
موضوع نظریه روابط بین الملل، حل کردن روابط بین الملل یا سامان دادن به آن در پرتو مساله نظم است. به همین جهت می توان علم روابط بین الملل را به عنوان علم مطالعه نظم سیستمی تعریف کرد. در بحث از نظم بین المللی می بایست بین «تقاضا برای نظم» و «عرضه نظم» تمایز قائل شویم، چرا که بسیاری از بازیگران نظام بین الملل بیش از آنکه در ایجاد سازوکارهای نظم بین المللی دخیل باشند، به عنوان متقاضی نظم بین المللی عمل می نمایند. همچنین شایان ذکر است که در بحث بازیگران نظام بین المللی، نظم بیش از آنکه متکی بر افراد و بازیگران غیردولتی باشد، متکی بر دولت ها است. نقش و جایگاهی که قدرت های بزرگی نظیر ایالات متحده آمریکا، چین و روسیه و اتحادیه اروپا در عرضه نظم در عرصه نظام بین الملل ایفا می کنند، حایز اهمیت می باشد. این نوشتار بر آن است تا به بررسی این نکته بپردازد که الگوی روسیه از نظم در نظام بین الملل پسا جنگ سرد چیست؟ در پاسخ به این پرسش و در چارچوب ابعاد چهارگانه نظم بین المللی، الگوی روسیه از نظم بین المللی را در قالب مفهوم «نظم موازنه محور»، یعنی ایجاد موازنه سیاسی، نظامی قدرت، تحلیل خواهیم کرد.
همکاری های امنیتی ایران و روسیه؛ زمینه ها و چشم انداز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران و روسیه در دوره پس از جنگ سرد، با درک وضعیت ژئوپلتیک، نیازهای داخلی متقابل و نیازهای محیط پیرامونی خود بستر مناسبی را برای همکاری پیدا کرده اند، اما هنوز چنانکه باید، گسترش نیافته است. با توجه به وضعیت جغرافیایی و منافع ملی دو کشور، یکی از زمینه های مناسب برای توسعه همکاری ها میان ایران و روسیه، تعاملات در زمینه تأمین نیازهای امنیتی است. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف بررسی روابط امنیتی و همچنین نگاه دو دولت به یکدیگر، به این پرسش می پردازد که چرا ثبات و امنیت در منطقه باید در نتیجه همکاری ایران و روسیه تأمین گردد و تعامل سازنده ایران و روسیه است که ثبات و امنیت منطقه را در پی خواهد داشت.
آثار دوگانه گشایش اقتصادی بر سیاست خارجی چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سؤال اصلی مقاله این است که چرا سیاست چین ضمن حمایت از وضع موجود سیستم بین الملل به رقابت هژمونیک با آمریکا روی آورده است؟ فرضیه این است که ماهیت گشایش اقتصادی در دوره پس از آغاز اصلاحات چنین آثار دوگانه ای در سیاست خارجی چین به دنبال داشته است. چین مجبور شده برای پیشبرد استراتژی اقتصادی اش در اقتصاد جهانی شده ادغام گردد و به تبع آن از نظم و ثبات بین المللی دفاع کند. اما این سیاست تا حدی جهت گیری توسعه طلبانه پیدا کرده و به رقابت هژمونیک با آمریکا تمایل یافته است. بر این اساس، در تبیین سیاست خارجی چین نشانه هایی از منطق های هر دو تئوری لیبرالیسم و رئالیسم دیده می شود. این مقاله چارچوب تجربی-تبیینی دارد و در تبیین فرضیه اش تلاش شده حتی الامکان از اطلاعات و داده های معتبر استفاده شود.
افول هژمونی آمریکا و چهل سالگی انقلاب اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات انقلاب اسلامی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۵
185-206
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی در این نوشتار، چگونگی نحوه تقابل و افول هژمونی آمریکا در دوران چهل سالگی انقلاب اسلامی است. براین اساس، در تجزیه و تحلیل موضوع از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه استفاده می شود و فرضیه تحقیق عبارت است از اینکه ضمن مبنا قرار دادن تعارض گفتمانی انقلاب اسلامی و آمریکا؛ ایالات متحده درصدد است در سطح بین المللی، ایران را از چالش به دشمن بین اللملی، در سطح منطقه، ایران و عربستان را از دو رقیب به دشمن منطقه ای و در سطح داخلی، جمهوری اسلامی را از محتوایش (آرمان ها و اهداف) تهی سازد . نتایج تحقیق حاکی از آن است که گفتمان اسلام سیاسی با هژمونیک شدن در ایران در سطوح منطقه ای و بین المللی گفتمان های قدرت به خصوص لیبرال دموکراسی را متأثر ساخت. در این راستا گفتمان دولت آمریکا در رسیدن به اهداف خود در سطوح مختلف ناکام مانده و افول هژمونی آن اجتناب ناپذیر گردیده است.
جنگ نرم علیه کشورهای مخالف هژمونی آمریکا (ویژه جنگ رسانه ای علیه ایران)
حوزه های تخصصی:
امروزه رسانه به عنوان ابزاری جهت جنگ نرم علیه کشورهای مخالف هژمونی آمریکا ازجمله ایران قرار گرفته است. سؤال اصل این مقاله آن است که ماهیت این جنگ چیست؟ درپاسخ به سؤال اصلی مقاله این جنگ در چهار محور اساسی ویژگیهای جنگ رسانه ای، روش ها و فنون جنگ رسانه ای، ابزارهای جنگ رسانه ای و اهداف جنگ رسانه ای آمریکا علیه ایران مورد بررسی قرار گرفته است. در محور اول تصویرسازی، تحریف، دستکاری اطلاعات، بمباران خبری، جعل خبری و بزرگ نمایی از ویژگی های جنگ رسانه ای آمریکا علیه کشورهای هدف است. درمحور دوم آمریکا با روش هایی مانند انگاره سازی، توسل به ترس، برچسب زنی و ترور شخصیت تلاش می کند تا در ذهن مخاطبان تغییر نگرش ایجاد کند. در محور سوم آمریکا سعی دارد با استفاده از ابزارهای جنگ رسانه ای ازقبل رادیو، شبکه های تلویزیونی ماهواره ی سایتهای اینترنتی فارسی و شبکه های تبشیری و نیز با استفاده از تاکنیک های رسانه ای مانند تبلیغات و برجسته سازی بر کشورهای هدف از جمله ایران اثر بگذارد. آمریکا در جنگ نرم علیه ایران با روشهایی از جمله هنجارسازی، دموکراسی سازی و شبکه سازی مسلمانان میانه رو و با سه استراتژی بلندمدت، میانه مدت و کوتاه مدت اهداف خود را دنبال می کند؛ ارائه چهره مخوف از اسلام و جمهوری اسلامی، ترسیم ایران به عنوان محور شرارت، مطرح کردن ایده اسلام هراسی و ایران هراسی، ناکارآمدی دین در اداره جامعه، تلقین به اجماع جهانی علیه ایران.
رویکرد ایالات متحدهآمریکا به خرده سیستم خلیج فارس در اقتصاد جهانی
حوزه های تخصصی:
بر اساس دیدگاه نظریه نظام جهانی والرشتین، مناطق ویژگی اقتصادی داشته و به دلیل نقشی که در اقتصاد جهانی و ارتباطی که با مرکز و هژمون دارند، شکل می گیرند. منطقه خلیج فارس از خرده سیستم های اقتصاد جهانی و یک منطقه پیرامونی تولید کننده مواد خام است و به دلیل اهمیتی که این منطقه در تولید نفت خام بازارهای جهانی و کشورهای صنعتی دارد، اهمیت اقتصادی فراوانی برای ایالات متحدهآمریکا به عنوان هسته و هژمون نظام جهانی دارد. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که در نظام اقتصاد جهانی، نگرش و رویکرد ایلات متحدهآمریکا، به عنوان هژمون نظام جهانی، به خرده سیستم خلیج فارس بر چه مبنایی استوار است؟ در پاسخگویی به پرسش، این فرضیه مطرح شده است که نگرش و رویکرد ایالات متحده به خرده سیستم خلیج فارس در اقتصاد جهانی، مبتنی بر تأمین راهبرد بنیادین این کشور در خصوص تأمین امنیت انرژی و استمرار ثبات هژمونیک است. داده های این پژوهش از طریق منابع کتابخانه ای گردآوری شده اند و به روش توصیفی-تحلیلی و در چارچوب نظریه اقتصاد جهانی والرشتین تبیین گردیده اند.
پیچیدگی ساختاری و الگوهای نوین در جنگ هژمونیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ های هژمونیک به دلیل ایجاد تحولات سیستمیک دچار تغییر ماهیت شده اند. برای تبیین الگوهای نوین جنگ هژمونیک از مفهوم پیچیدگی ساختاری به عنوان چهارچوب نظری پژوهش استفاده شده است. پیچیدگی ساختاری شامل اصولی مانند خواص تکوینی، دینامیک های غیرخطی، سازواری، علیت فرایندی، انتشار شبکه ای، نظم نامتعادل و مکانیزم خودتنظیمی می شود. در پژوهش حاضر این پرسش مطرح است که تاثیر پیچیدگی ساختاری بر الگوهای نوین جنگ هژمونیک در سیستم نوین بین الملل چگونه است؟ روش این پژوهش مبتنی بر دو گام است؛ در گام اول مدل نظری و تحلیلی پیچیدگی ساختاری بر پایه استنتاج قیاسی ارائه شده است؛ در گام دوم از روش تحلیل سری زمانی برای بررسی روند تاریخی جنگ های هژمونیک به عنوان داده های تجربی استفاده شده است. مطابق فرضیه این پژوهش، وضعیت پیچیدگی ساختاری در سیستم بین الملل موجب ایجاد تحولاتی ژرف در متغیر مهمی مانند نظم بین المللی شده است. هژمونی هوشمند ایالات متحده آمریکا با ابعاد قدرت مولد، نهادی، ساختاری و اجباری در جنگ با شبکه های تمدنی و هویتی چالشگر روسیه، ایران و چین است. بنابراین جنگ های هژمونیک در ابعاد گفتمانی، نظامی، اقتصادی و تکنولوژیکی رخ می دهند.
واکاوی جایگاه نوین چین در نظام بین الملل و تأثیر آن بر هژمونی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
115 - 136
حوزه های تخصصی:
پس از دهه 1980 میلادی، آمریکا با نوعی بحران قدرت و هژمونی مواجه گردیده است و این در حالی است که دهه 1990، آغاز توسعه اقتصادی و قدرت یابی چین و شروع فرآیند دستیابی این کشور به موقعیت و نفوذ سیاسی در نظام بین الملل است. بحران های اقتصادی در نظام سرمایه داری، این فرصت را برای چین فراهم آورد تا بستر مناسبی برای سرمایه گذاری در کشورش ایجاد کند. ازآنجاکه توانایی ایجاد و حفظ رژیم ها و معاهدات بین المللی جزء جدانشدنی یک قدرت هژمون است، لیکن دولت ترامپ به دلیل منافع کوتاه مدت اقتصادی از بسیاری از معاهدات بین المللی خارج شد. این در حالی است که چین به بزرگ ترین شریک تجاری برای بسیاری از کشورها تبدیل شده و الحاق این کشور به سازمان تجارت جهانی نیز باعث ارتقای جایگاه این کشور در اقتصاد جهانی شده است. در این راستا، مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که جایگاه نوین چین در نظام بین الملل چه تأثیری بر هژمونی آمریکا دارد. پژوهش پیش رو در چارچوب نظریه هژمونی رابرت گیلپین درصدد آزمون این فرضیه است که جایگاه نوین چین که ناشی از ارتقای سیاسی و اقتصادی این کشور است، جایگاه هژمونیک آمریکا را به چالش کشیده است و سیاست خارجی نوانزواگرایانه ترامپ نیز این فرآیند را تسریع نموده است. مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی، ضمن بررسی عواملی که سبب افول قدرت هژمون می شود، به تحلیل جایگاه هر دو کشور پرداخته است.
امکان سنجی انتقال قدرت در دریای چین جنوبی: خیزش چین در تقابل با هژمونی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
در دوران پساجنگ سرد زمینه برای رشد قدرت های منطقه ای در جهان چندقطبی فراهم شد. منطقه جنوب شرق آسیا در حوزه دریای ژئوپلیتیک چین جنوبی یکی از این مناطق است. این دریا با موقعیت جغرافیایی استراتژیک به دلیل وجود ذخایر عظیم نفتی، گازی و آبزیان فراوان در پی خیزش اقتصادی چین و رشد سریع آن در دهه های گذشته به کانون مناقشه بین کشورهای همسایه ساحلی، سازمان های منطقه ای و قدرت های فرامنطقه ای تبدیل شده است. از مهم ترین تأثیرات تولد قدرت نوظهور در شرق، امکان تغییر مناسبات بین المللی و ایجاد ناهنجاری در نظم سنتی حاکم بر شرق آسیا به رهبری آمریکا است. این نوشتار ضمن تبیین مفهوم و منابع قدرت در روابط بین الملل و بررسی شرایط تقابل قدرت بین آمریکا و چین در حوزه آبی دریای چین جنوبی، این پرسش که آیا تسلط حاکمیتی چین بر دریای چین جنوبی زمینه را برای افول هژمونی سنتی آمریکا در منطقه فراهم می کند موردبررسی قرار داده است. این پژوهش از نوع کیفی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از شیوه مطالعه اسناد و کتابخانه ای به این نتیجه رسیده که رشد سریع چین و افزایش قدرت نظامی آن و اعمال حاکمیت انحصاری بر دریای چین جنوبی منجر به مخالفت شدید سایر کشورهای همسایه ساحلی و قدرت های فرامنطقه ای همچون آمریکا شده که امکان هرگونه انتقال مسالمت آمیز قدرت در منطقه را با چالش مواجه خواهد کرد.
بازیگری چین در نظام پساکرونا؛ ورود به مرحله ی سوم چرخه ی قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
سال 2019 دنیا شاهد شیوع یک پاندمی بود که کمتر کسی در ابتدا گمان می کرد قرار است به یک بحران جهانی تبدیل شود. این بیماری با نام کووید-19 از چنان ظرفیت تاثیرگذاری برخوردار شد که برخی از دنیای پیش و پس از آن سخن به میان می آورند، چرا که اگرچه به صورت یک بحران پزشکی شروع و سپس به یک بحران اجتماعی ارتقاء یافت، اما در نهایت خود را در قامت یک تهدید جهانی با تاثیرات ژئوپلیتیکی نشان داد. لذا مطالعه ی مربوط به رابطه ی بین این بیماری و ساختار نظام بین الملل اهمیت انجام این پژوهش را برجسته می نماید. از اینرو، این پژوهش با تمرکز بر قابلیت های هژمون شدن چین به عنوان اصلی ترین چالش گر برتری آمریکا، این سوال را طرح می کند که؛ افزایش نفوذ چین در نظام پساکرونا مبتنی بر چه نوع سناریوی است و آیا پکن می تواند به مرحله ی جایگزینی با هژمون ورود کند؟. نتایج تحقیق براساس رویکرد تلفیقی (کیفی و کمّی) و درچارچوب سناریوپردازی نشان داد کرونا بیشتر از آن که نقطه ی عطفی در جهت تغییر هژمون باشد، به عنوان عنصری تسریع کننده چین را وارد مرحله ی سوم چرخه ی قدرت یعنی مشروعیت زدایی از هژمونی آمریکا کرد.