آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

حادثه عاشورا را با توجه به ماهیت و اهداف و پیامدهایش، مى‏توان عظیم‏ترین واقعه در نظام هستى برآورد کرد، این بدان روست که قهرمان و شخصیت حادثه، شخصیتى همچون حسین بن على علیه‏السلام ؛ برترین هدف آن، حفظ اصالت برترین ادیان، و مهم‏ترین پیامد آن بقاى اسلام است. چنین حادثه‏اى با این ویژگى‏ها از عصر آدم علیه‏السلام تا بعثت حضرت خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سابقه نداشته است؛ اسلام که با بعثت نبى گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در عرصه هستى رخ نمود، در بقایش ریزه‏خوار خوان قیام حسینى است.
براى بررسى ابعاد عظمت این قیام، مسیرهاى متفاوتى را مى‏توان پیمود. اما آنچه اکنون در صدد آنیم، نگاهى است به گزارش‏هاى مربوط به گریه نظام هستى بر شهادت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام ، به ویژه گریه آسمان. این گزارش‏ها، گوشه‏اى از گزارش‏هایى هستند که بر مجموعه‏اى از تحوّلات و رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام دلالت دارند.
این روایات را هم در منابع روایى و تاریخى شیعه و هم اهل سنّت مى‏توان یافت. تعدادى از این خوارق عادات و امور شگفت توسط برخى از امامان شیعه علیهم‏السلام ، همچون امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، امام حسن مجتبى علیه‏السلام ، امام سجّاد علیه‏السلام ، امام باقر علیه‏السلام ، امام صادق علیه‏السلام ، امام رضا علیه‏السلام ، امام جواد علیه‏السلام و امام عصر علیه‏السلام نقل شده، و تعدادى نیز از سوى برخى از اصحاب آنان همچون ابوذر، میثم تمّار، ابن عباس و ام سلمه گزارش شده‏اند.
در روایات اهل سنّت نیز تعداد زیادى روایت به چشم مى‏خورند که به رجال ناقل حدیث منتهى مى‏شوند و بعضى از این روایات نیز منقول از سوى برخى بزرگان و ائمّه اهل‏سنّت هستند. روایاتى نیز به صورت مرسل نقل شده و برخى از مؤلّفان اهل سنّت نیز بدون اشاره به سند، به نفس حوادث اشاره کرده‏اند. جالب آن‏که گاه بعضى از خوارق عادات، منقول از برخى سران حکومتى یا وابستگان و مأموران آن‏هاست.
یکى از مسائل مهم در این مبحث، بررسى انگیزه راویان و مؤلّفان اهل سنّت در پرداختن تفصیلى به خوارق عادات مترتّب بر شهادت امام حسین علیه‏السلام است. به راستى، چه محملى براى این توجه خاص نسبت به این بعد از قیام امام حسین علیه‏السلام در منابع سنّى مى‏توان یافت؟
برخى از محققان معاصر معتقدند: این‏که منابع سنّى در زمینه ماهیت و انگیزه و فلسفه قیام، توجه لازم را مبذول نداشته‏اند، اما به طور افراطى به ذکر حوادث خارق عادات در این حادثه پرداخته‏اند، نشانگر نوعى حرکت مرموزانه و پنهان براى ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان به امور و قصه‏هاى عجیبى است که بعضا ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلى دارند. که بر فقدان افراد مهم قبیله، حوادث عجیب را مترتّب مى‏کرده‏اند. در این تحلیل، این‏گونه خوارق عادات به هیچ روى، با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نیستند و منابع شیعى بدان‏ها نپرداخته‏اند، و نقل این‏ها براى مشغول کردن اعراب و عوام النّاس به این مسائل، به جاى آگاه ساختن و پرداختن به فلسفه عاشورا و تبیین نهضت امام حسین علیه‏السلام و انگیزه این قیام الهى، بوده است. و این همان چیزى بود که حکّام اموى و عبّاسى و مورّخان وابسته به آنان به طور مرموزانه‏اى دنبال مى‏کردند. این احتمال آن گاه بیش‏تر تقویت مى‏شود که به این نکته توجه کنیم که این دسته از مورّخان و راویان چندان هم قایل به مقام و قداست ویژه و فوق‏العاده براى امام حسین علیه‏السلام نبوده‏اند!(1)
این‏که تحلیل یادشده تا چه حد با مستندات تاریخى قابل انطباق است و این‏که آیا محمل دیگرى براى توجه خاص منابع سنّى به خوارق عادات مترتب بر شهادت امام حسین علیه‏السلام مى‏توان یافت یا خیر؛ نکته‏اى است که در خلال مباحث بدان پرداخته خواهد شد.
از سوى دیگر ـ آن‏سان که گذشت ـ روایات شیعه نیز، اعم از روایات رسیده از امامان شیعه علیهم‏السلام و یا روایات منقول از برخى از اصحاب برجسته آنان، حوادث عجیب و خوارق عادات رخ داده پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام را نقل کرده‏اند و طبیعى است که این روایات محک خوبى براى سنجش و بررسى میزان درستى و اتقان روایات سنّى است. در بررسى هر دو دسته روایات شیعى و سنّى، مى‏بایست هم جنبه سندى و هم جنبه دلالى را مورد مداقّه قرار داد.
نکته دیگر آن‏که با توجه به خارق عادت بودن این حوادث (در صورت قبول)، طبعا باید توجیه معقولى نسبت به حادثه ارائه داد. مراد از «توجیه معقول»، نظام‏مند کردن معجزات و تطبیق آن‏ها با اصل علیّت و اصل سنخیّت و نیز قوانین قطعى حاکم بر نظام طبیعى است.
و در نهایت باید نگاهى به این سؤال افکند که راز این رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام چه بوده است؟ و آیا در حوادث دیگر نیز مثل و مانندى دارد؟
مجموع روایات شیعى و سنى را درباره رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام مى‏توان در چهارده عنوان دسته‏بندى کرد:
1. گریه اجزاى تکوینى نظام هستى؛
2. امور خارق عادات در نظام هستى؛
3. پیدایش خون در نقاط گوناگون؛
4. گریه و نوحه جن و مَلَک و حیوانات؛
5. نداى هاتفى از غیب؛
6. حرکت و تموّج قبر پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ؛
7. ظهور کفّ خونین و قلم آهنین و نوشتن اشعارى در رثاى امام حسین علیه‏السلام ؛
8. رخدادهاى عجیب مربوط به رأس‏الحسین علیه‏السلام و اجساد شهدا؛
9. رخدادهاى عجیب مربوط به تربت و قبر امام حسین علیه‏السلام ؛
10. رخدادهاى عجیب مربوط به برخى حیوانات؛
11. تبدّل ماهیت اشیاى به غارت رفته از حرم امام حسین علیه‏السلام ؛
12. مجازات‏هاى عجیب دنیوى براى قاتلان یا شاهدان قتل حسین علیه‏السلام ؛
13. محرومیت مخالفان شیعه از درک عید فطر أضحى؛
14. لعن و نفرین بر قاتلان امام حسین علیه‏السلام توسط اجزاى نظام هستى.
آنچه اکنون بدان پرداخته مى‏شود تنها اولین عنوان ـ یعنى گریه اجزاى تکوینى نظام هستى ـ است.
ابتدا نمونه‏هایى از روایات مربوط عرضه مى‏گردند، سپس به نقد و بررسى هریک خواهیم پرداخت.
روایات امامان شیعه علیهم‏السلام
بیش‏ترین روایات در محورهاى یادشده، مربوط به گریه اجزاى نظام هستى پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام است. در این روایات، گاه از گریه زمین و آسمان، و گاه از گریه آنچه در هستى است و یا گریه آنچه ما بین زمین و آسمان و آنچه در آن‏هاست، و یا گریه خورشید و ماه، و یا گریه بهشت و دوزخ سخن به میان آمده است.
بسیارى از روایات رسیده از معصومان علیهم‏السلام متضمّن گریه آسمان و زمین و دیگر اجزاى هستى بر امام حسین علیه‏السلام است. در این روایات، معمولاً به آیه شریفه 29 سوره مبارکه «دخان» اشاره شده که فرموده: «فما بَکَتْ علیهم السّماء و الارضُ و ما کانوا مُنظرین» که ناظر به هلاکت فرعون و قوم اوست و این‏که نه آسمان و نه زمین بر آنان نگریستند و آنان از مهلت یافتگان نبودند؛ این روایات پس از اشاره به آیه یادشده، تنها دو تن را در طول تاریخ مصداق کسانى معرفى کرده‏اند که آسمان و زمین بر آنان گریسته‏اند و آن دو تن عبارتند از: حضرت یحیى علیه‏السلام و امام حسین علیه‏السلام . اکنون برخى از روایات ذکر مى‏شوند:
ـ امیرالمؤمنین علیه‏السلام آن‏گاه که یکى از دشمنان خدا و رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در حال عبور بود، این آیه را تلاوت فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا مُنظرین»، و هنگامى که امام حسین علیه‏السلام در حال عبور بود، فرمود: «اما زمین و آسمان بر این (اشاره به حسین علیه‏السلام ) خواهند گریست، و زمین و آسمان جز بر یحیى بن زکریا و حسین بن على علیهماالسلام نگریسته است و نخواهد گریست.»(2)
ـ روایت دیگر، بنا به نقل ابن قولویه از ابراهیم نخعى، چنین است: «روزى امیرالمؤمنین علیه‏السلام وارد مسجد شده و اصحابش نیز گرد حضرت نشستند. در این هنگام، امام حسین علیه‏السلام وارد شده و در برابر امیرالمؤمنین علیه‏السلام ایستاد. امیرالمؤمنین علیه‏السلام در حالى که دست مبارک خویش را بر سر امام حسین علیه‏السلام نهاده بود، فرمود: «فرزندم، خداوند اقوامى را در قرآن کریم مورد سرزنش قرار داده و فرموده است: "فما بکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا منظرین"؛ قسم به خدا، که تو را خواهند کشت، سپس آسمان و زمین بر تو خواهند گریست.»(3)
ـ امام سجّاد علیه‏السلام پس از بازگشت از کربلا و ورود به مدینه، ضمن خطبه‏اى چنین فرمود: «اى مردم، پس از این مصیبت بى‏مانند، کدام‏یک از مردانتان تواند شاد بود؟ یا کدامین قلب به خاطر آن محزون نتواند بود؟ یا کدامین چشم تواند که اشکش را حبس کند؟ و یا نسبت به بارش سیل‏آساى اشک بخل ورزد؟ همانا آسمان‏هاى هفتگانه بر قتل او گریستند، و دریاها با امواجشان و آسمان‏ها با ارکانشان و زمین با پهنه وسیعش، و درختان با شاخه‏هاشان، و ماهیان اعماق دریاها و ملائکه مقرّب و اهل آسمان‏ها همگى بر قتل او گریستند.»(4)
ـ آن حضرت در روایتى دیگر به پدر عمرو بن بثیت فرمودند: «آسمان از بدو خلقت جز بر دو تن، یعنى یحیى بن زکریا و حسین بن على علیهماالسلام نگرییده، و گریه‏اش بدین صورت است که هنگام قرار گرفتن زیر آسمان، بر روى لباس چیزى شبیه اثر کَکْ به رنگ خون مشاهده مى‏شود.»(5)
ـ امام باقر علیه‏السلام نیز ضمن روایتى، با اشاره به بدکاره بودن مادران قاتلان انبیا و اوصیا، به گریه آسمان بر شهادت امام حسین علیه‏السلام به مدت چهل روز اشاره کرده و آن را از ویژگى‏هاى حضرت یحیى و امام حسین علیهماالسلام دانسته، و در ادامه بر گریه خورشید و ملائکه اشاره کرده است.(6)
در میان امامان شیعه علیهم‏السلام شاید بیش‏ترین روایات در زمینه گریه نظام هستى بر شهادت امام حسین علیه‏السلام ، از امام صادق علیه‏السلام به‏دست‏مارسیده‏است.برخى‏ازاین‏روایات‏چنین است:
ـ امام صادق علیه‏السلام به حنّان فرمود: «حسین علیه‏السلام را زیارت کنید و بر او جفا مورزید؛ چرا که او سیّد جوانان شهید ـ یا سیّد جوانان اهل بهشت ـ است و شبیه یحیى بن زکریا علیه‏السلام است، و آسمان و زمین تنها بر آن دو گریسته‏اند.»(7)
ـ آن حضرت در جمع برخى از اصحابشان، همچون حسین بن ابى فاخته و ابوسلمه سرّاج و یونس بن یعقوب و فضیل بن یسار، فرمود: «همانا اباعبدالله الحسین علیه‏السلام هنگامى که به شهادت رسید، آسمان‏ها و زمین‏هاى هفتگانه بر او گریستند، و آنچه در آسمان‏ها و زمین‏ها و در بین آن‏هاست، و آنچه در بهشت و دوزخ است و آنچه دیده مى‏شود و دیده نمى‏شود، همگى بر حسین علیه‏السلام گریستند، بجز سه چیز که بر حسین علیه‏السلام نگریستند و آنان، بصره و دمشق و آل حکم بن ابى العاص بودند!»(8)
ـ در روایت دیگرى، امام صادق علیه‏السلام به صحابى گران‏قدرش، زراره فرمود: «اى زراره، همانا آسمان، چهل روز بر حسین علیه‏السلام خون گریست، و زمین چهل روز با سیاهى بر حسین علیه‏السلام گریست، و خورشید چهل روز با سرخى و کسوف بر حسین علیه‏السلام گریست، و کوه‏ها از هم پاشیدند و دریاها متلاطم شدند، و ملائکه چهل روز بر حسین علیه‏السلام گریستند...»(9)
ـ آن حضرت به داود بن فرقد نیز فرمودند: «آسمان و زمین یک سال بر حسین و یحیى علیهماالسلام گریستند، و گریه آسمان همان سرخى آن است.»(10)
ـ در روایتى دیگر، امام صادق علیه‏السلام فرمود: «حسین و یحیى علیهماالسلام پیش از خود همنامى نداشتند (لم نجعل له من قبل سمیّا) و آسمان تنها براى آن دو، چهل روز گریست، و گریه آن به این صورت بود که به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(11)
ـ آن حضرت به عبدالله بن هلال نیز فرمود: «تا چهل روز خورشید با سرخى طلوع و غروب مى‏کرد، و این گریه او بود.»(12)
ـ در روایت معروف ابن شبیب از امام رضا علیه‏السلام نیز، آن حضرت به گریه آسمان‏هاى هفتگانه و زمین اشاره کرده‏اند.(13)
ـ امام جواد علیه‏السلام نیز در روایتى، ضمن اشاره به آیه شریفه «لم نَجعل لَه من قبلُ سمیّا» و این‏که حضرت یحیى و امام حسین علیهماالسلام پیش از خود همنامى نداشته‏اند، فرمود: «... و آسمان و خورشید بر آن دو، چهل روز گریستند، و گریه آن‏ها به این صورت بود که خورشید به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(14)
ـ در زیارت «ناحیه مقدسه» نیز (بنا بر صحّت سند آن) چنین جمله‏اى را خطاب به اباعبدالله الحسین علیه‏السلام مى‏بینیم: «[با شهادت تو] آسمان و ساکنانش، بهشت‏ها و نگهبانانش، کوه‏ها و کوه‏پایه‏ها، دریاها و ماهیانش، شهر مکّه و پایه‏هایش، بهشت‏ها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام و حلّ و حرم، جملگى بر تو گریستند.»
روایات اصحاب ائمّه علیهم‏السلام
مسأله گریه آسمان و زمین و دیگر اجزاى نظام خلقت در کلمات اصحاب برجسته امامان شیعه علیهم‏السلام نیز منعکس شده است که به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏شود:
ـ هنگامى که عثمان، ابوذر را به «ربذه» تبعید کرد، برخى از مردم به وى گفتند: دل خوش دار که این سختى‏ها در راه خدا اندک است.» ابوذر نیز ضمن تصدیق مطلب، گفت: «ولکن شما در قبال قتل حسین علیه‏السلام چه خواهید کرد؟ به خدا قسم، در اسلام پس از قتل خلیفه (مراد امیرالمؤمنین علیه‏السلام است) کشته‏اى بزرگ‏تر از او نخواهد بود و خداوند شمشیر انتقام خود را به وسیله فردى از ذریّه حسین علیه‏السلام بیرون خواهد کشید. و اگر بدانید که بر ساکنان دریاها و کوه‏ها و بیشه‏ها، جنگل‏ها و صخره‏ها و اهل آسمان در نتیجه قتل او چه مى‏گذرد، آن‏چنان خواهید گریست تا جان از کالبدتان خارج شود...»(15)
ـ از دیگر اصحاب برجسته امیرالمؤمنین علیه‏السلام میثم تمّار است که ضمن سخنانى به تأثیرات عجیب قتل امام حسین علیه‏السلام در نظام هستى و گریه همه چیز اشاره کرده است. جبله مکیّه مى‏گوید: شنیدم که میثم تمار ـ قدّس‏الله روحه ـ مى‏گفت: «به خدا قسم، این امّت فرزند پیامبرش را در دهم محرّم خواهد کشت و دشمنان خدا آن را روز مبارک مى‏دانند و این، رخ خواهد داد و مولایم امیرالمؤمنین علیه‏السلام مرا مطّلع ساخته است که همه چیز بر حسین علیه‏السلام خواهند گریست، حتى وحوش بیابان‏ها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان، و خورشید و ماه و ستارگان، و آسمان و زمین و مؤمنان از انس و جنّ، و تمامى ملائکه آسمان‏ها و زمین‏ها، و رضوان و مالک و حاملان عرش، و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید...»(16)
ـ در خطبه حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه نیز این تعبیر به چشم مى‏خورد: «.. لقد جئتم شیئا إدّا، تکادُ السمواتُ یتفَطَّرنَ مِنه، و تَنشقُّ الارضُ و تخِرُّ الجبالُ...»(17)؛ همانا امر ناهنجارى آوردید که بسا آسمان‏ها از هم فرو ریزند و زمین بپاشد و کوه‏ها با خاک یکسان شوند.
ـ شیخ صدوق طى روایتى از فاطمة بنت على علیه‏السلام چنین نقل کرده است: «[با شهادت امام حسین علیه‏السلام ] هیچ سنگى در بیت‏المقدّس از زمین برداشته نشد، مگر آن‏که در زیر آن خون تازه یافت مى‏شد، و نور خورشید بر روى دیوارها به رنگ سرخ همچون ملحفه‏هاى رنگین مشاهده مى‏شد، و این چنین بود تا زمانى که على بن الحسین علیه‏السلام به همراه زنان [از شام [خارج گردید و سر امام حسین علیه‏السلام به کربلا بازگردانده شد.»(18)
روایات اهل سنّت
در منابع اهل سنّت نیز روایات زیادى درباره گریه اجزاى مختلف نظام هستى پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام به چشم مى‏خورند که برخى از آن‏ها مرور مى‏شوند:
ـ در صحیح مسلم، در تفسیر آیه شریفه «فما بکَتْ علیهم السماءُ و الارض» (دخان: 29) به نقل از سُدّى آمده است: «هنگامى که امام حسین علیه‏السلام به قتل رسید، آسمان گریست و گریه آن همان سرخى اوست.»(19)
ـ در تفسیر ثعلبى نیز در ذیل آیه یادشده آمده است: «هرگاه مؤمن رحلت مى‏کند، آسمان و زمین تا چهل روز بر او مى‏گریند»، و سپس به نقل از عطاء آمده است: «گریه آسمان همان سرخى اطراف آن است.»(20)
ـ از محمد بن سیرین نیز نقل شده است: «آسمان پس از یحیى بن زکریّا بر کسى جز حسین بن على علیه‏السلام نگریست.»(21)
ـ همچنین از وى نقل شده است که به هشام بن محمد گفت: «آیا مى‏دانى سرخى در افق از چیست؟ این سرخى از روز قتل حسین علیه‏السلام پدید آمده است.»(22)
ـ در بسیارى از منابع اهل سنّت از على بن مسهر قرشى نقل شده است که از جدّه‏اش، ام حکیم، چنین روایت کرده: «به هنگام شهادت امام حسین علیه‏السلام من دختر جوانى بودم و آسمان به مدت چند روز همچون لخته خون بود»، و در بعضى روایات، مدت یک سال و نه ماه آمده و در بعضى دیگر، مدت هفت روز و شب آمده است.(23)
ـ از خلاد صاحب السمسم نیز نقل شده که از مادرش چنین روایت کرده است: «براى مدتى پس از قتل حسین علیه‏السلام ، نور خورشید در هر صبح و شام به رنگ سرخ بر روى دیوارها ظاهر مى‏شد و هیچ سنگى برداشته نمى‏شد، جز آن‏که زیر آن خون تازه یافت مى‏شد.»(24)
ـ اسود بن قیس نیز گفته است: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل حسین علیه‏السلام سرخ رنگ بود، گویا که خونین است.»(25)
ـ عیسى بن حارث کندى نیز گفته است: «پس از قتل حسین علیه‏السلام به مدت هفت روز، آن‏گاه که نماز عصر را ادا مى‏کردیم و به خورشید مى‏نگریستیم، نور آن را بر روى دیوارها همچون ملحفه‏هاى رنگین مى‏دیدیم، و ستارگان نیز بعضى به بعضى دیگر برخورد مى‏کردند.»(26)
ـ و از جمیل بن زید نیز نقل کرده‏اند: «آسمان به هنگام قتل حسین علیه‏السلام سرخ رنگ شد.»(27)
یزید بن ابى زیاد نیز گفته است: «آن‏گاه که حسین علیه‏السلام به قتل رسید، من چهارده ساله بودم... و آفاق آسمان سرخ رنگ شد...»(28)
ـ در روایت ابى معمر نیز چنین آمده است: «آسمان به مدت یک ماه پس از قتل حسین علیه‏السلام سرخ رنگ بود.»(29)
ـ در حدیث عثمان بن ابى شیبه مدت سرخى بر روى دیوارها، هفت روز گزارش شده است.(30)
ـ ابراهیم نخعى نیز در این‏باره گفته است: «پس از قتل حسین علیه‏السلام اقطار آسمان سرخ رنگ شد، و این وضع همچنان ادامه داشت. آن‏گاه آسمان شکافته شد و از آن خون بارید.»(31)
ـ و اسعد بن قیس نیز چنین روایت کرده است: «آن‏گاه که حسین علیه‏السلام کشته شد، یک سرخى از جانب مشرق، و سرخى دیگر از جانب مغرب برخاست و در دل آسمان با یکدیگر متلاقى مى‏شدند.»(32)
ـ سیوطى، از عالمان پر تألیف اهل سنّت، پس از اشاره اجمالى به شهادت امام حسین علیه‏السلام (به این دلیل که قلب، تحمّل ذکر تفصیلى آن را ندارد) به حوادث پس از شهادت اشاره کرده است: «آن‏گاه که حسین علیه‏السلام به قتل رسید، نور خورشید به مدت هفت روز بر روى دیوارها همچون ملحفه‏هاى رنگین بود و ستارگان به یکدیگر برخورد مى‏کردند، و قتل حسین در روز عاشورا اتفاق افتاد و در این روز، خورشید دچار کسوف شد و آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل او سرخ رنگ بود و سپس این سرخى پس از آن، همچنان در آسمان دیده مى‏شود، در حالى که پیش از قتل حسین علیه‏السلام چنین چیزى در آسمان دیده نمى‏شد.»(33)
ـ ابن ابى‏الدنیا نیز روایت کرده است: «آسمان و زمین نگریستند، جز بر دو تن، و گریه آسمان آن است که همچون چرم دبّاغى شده سرخ رنگ مى‏شود. و هنگامى که یحیى بن زکریّا علیه‏السلام کشته شد، آسمان سرخ شد و خون بارید. و هنگامى که حسین بن على علیه‏السلام کشته شد، آسمان سرخ فام شد.»(34)
بلاذرى و خطیب بغدادى نیز گفته‏اند: «این سرخى شفق که [در افق آسمان [است، قبل از قتل حسین علیه‏السلام وجود نداشت.»(35)
ـ ابن اثیر نیز گفته است: «به مدت دو یا سه ماه پس از قتل حسین علیه‏السلام به هنگام طلوع خورشید تا آن‏گاه که خورشید بالا بیاید، گویا دیوارها آغشته به خون بودند.»(36)
ابن سعد نیز سرخى در آسمان را مربوط به پس از قتل امام حسین علیه‏السلام دانسته است.(37)
اشعار
خون گریستن هستى در شهادت سید شهیدان در اشعار شعرا نیز منعکس شده است که براى نمونه، به مواردى اشاره مى‏شود:
سلیمان بن قتیبه عدوى، سه روز پس از عاشورا، آن‏گاه که به کربلا رسید و محل شهادت شهدا را دید، چنین سرود:
«مررتُ على ابیاتِ آلِ محمّد
ٍفلم أرها امثالها یومَ حلَّت
اَلَم تر أنّ‏الشمسَ اضحت مریضة
ًلفقدِ حسینٍ و البلادَ اقشعرّت»؛(38)
بر خانه‏هاى آل محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عبور کردم، ولى آن‏ها را همچون روز اول ندیدم. آیا نمى‏بینى که خورشید به خاطر فقدان حسین علیه‏السلام مریض شده و سرزمین‏ها به لرزه درآمده‏اند؟
و در اشعار سید حمیرى چنین آمده است:
«بکت الارضُ فقده و بکته
باحمرارٍ له نواحى السماءِ
بکتا فقده اربعین صباحا
کلَّ یومٍ عند الضُّحى و المساء»؛(39)
زمین بر فقدان حسین علیه‏السلام گریست و نواحى آسمان نیز با سرخى بر او گریستند. زمین و آسمان تا چهل روز هر صبح و شام بر فقدان حسین گریستند.
ابوالعلاء معرّى نیز گفته است:
«و على الدّهرِ مِن دماءِ الشهیدین
علىٍّ و نجلِه شاهدان
و هما فى اواخر اللیل فجران
و فى اوّلیاته شفقان»؛(40)
خون‏هاى دو شهید، یعنى على علیه‏السلام و فرزندش، دو شاهد و حجت بر زمانه‏اند. این دو شهید در اواخر شب دو فجر و سپیده، و در اوایل شب دو شفق (در افق)اند.
ـ عبدالحسین حویزى چنین سروده است:
«اَیُّها السائل عن افق السماء
کیفَ ابدت حمرةً بالشفق
و صحیح القول عندی أنّها
حمرةٌ من دمعها المنطلق
لم تزل تبکى دما أعیُنها
بدمٍ منه ثرى الطف سُقى»؛(41)
اى آن‏که درباره سرخى شفق در افق آسمان مى‏پرسى، سخن درست در این‏باره نزد من آن است که این سرخى ناشى از اشک جارى آسمان است، و همواره از چشمان آسمان خونى جارى است که سرزمین طف با آن سیراب مى‏شود.
نقل و تحلیل روایات
از روایاتى که گذشت مى‏توان چنین استنباط کرد که اصل مسأله گریه هستى ـ به ویژه زمین و آسمان ـ بر شهادت امام حسین علیه‏السلام امرى قطعى است؛ زیرا روایات بسیارى از جانب امامان شیعه علیهم‏السلام ، اصحاب آنان و راویان غیر شیعى در این زمینه صادر شده که در مجموع، گریه نظام هستى بر حادثه قتل حسین علیه‏السلام را مسجّل مى‏کنند. به ویژه آن‏که بعضى از این روایات داراى سند صحیح بوده و یا در منابع معتبرى همچون کامل الزیارات نقل شده‏اند و بدین لحاظ، شاید تلاش براى نقد سندى این روایات چندان ضرورى و سودمند نباشد؛ چرا که مى‏توان نسبت به اصل مدعاى این روایات، ادعاى تواتر معنوى کرد.
مدت زمان گریه
اما همان‏گونه که از بررسى روایات یادشده به دست مى‏آید، اختلافاتى در مضامین این روایات به چشم مى‏خورد. یکى از بارزترین وجوه اختلاف روایات، اختلاف در مدت زمان این حادثه است. در روایات رسیده از امامان شیعه علیهم‏السلام سه‏گونه تعبیر دیده مى‏شود:
1. نسبت دادن گریه به زمین و آسمان و دیگر اجزاى هستى بدون اشاره به محدوده زمانى؛
2. تقیید گریه آسمان و زمین به مدت یک سال؛
3. تقیید به مدت چهل روز.
تعداد روایات دسته سوم بیش‏تر است. اما روایات رسیده از اصحاب ائمه، از جمله روایت ابوذر و میثم تمّار عارى از هرگونه تقیید زمانى هستند و روایت فاطمه بنت على علیه‏السلام به زمان بازگشت اهل‏بیت علیهم‏السلام به مدینه مقیّد است.
در روایات منقول در منابع اهل سنت ـ چنان‏که گذشت ـ نیز چند تعبیر به چشم مى‏خورد:
1. بدون تقیید به زمانى معیّن؛
2. ذکر مدت چند روز؛
3. ذکر مدت هفت روز؛
4. ذکر مدت یک ماه؛
5. ذکر مدت چهل روز؛
6. ذکر مدت دو یا سه ماه؛
7. ذکر مدت یک سال و نه ماه.
بدین سان، این پرسش مطرح مى‏شود که سرّ این اختلافات در محدوده زمانى گریه هستى ـ به ویژه گریه آسمان و خورشید ـ چیست؛ اختلافى که در روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام نیز به چشم مى‏خورد؟
یک توجیه کلى درباره اختلافات یادشده در روایات مى‏تواند این باشد که هرقدر به زمان حادثه نزدیک‏تر مى‏شویم، تأثیر عظمت مصیبت بر اجزاى هستى نیز بیش‏تر مى‏شود. بدین روى، برخى از خوارق عادات که مترتّب بر شهادت امام حسین علیه‏السلام بودند و در نظام هستى در روزهاى پس از شهادت رخ نمودند، محدود به همان روزهاست؛ حوادثى همچون زلزله، کسوف، بادهاى سرخ و سیاه و بارش خون و خاکستر. از این‏رو، مى‏توان گفت: نماد گریه هستى، که همان خون نما بودن خورشید و نور آن بر روى دیوارهاست، در روزهاى اولیه پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام شدیدتر بود. براى نمونه، مى‏توان به برخى از روایات موجود در منابع غیر شیعى اشاره کرد که سرخى خورشید در روزهاى پس از شهادت را به «علقم» (خون بسته) و یا به «وردة کالدهان» (چرم دباغى شده و به رنگ سرخ) یا به «ملاحف معصفرة» (ملحفه‏هاى رنگین به رنگ گل معصفر) تشبیه کرده‏اند. از سوى دیگر، این مضمون در برخى روایات هست که سرخى شفق که پس از قتل امام حسین علیه‏السلام ظاهر شد، همچنان ادامه دارد، در حالى‏که شدت این سرخى امروزه در حدى نیست که بتوان آن را به «علقم» یا مثل آن تشبیه کرد. بدین لحاظ، مى‏توان گفت: اختلاف روایات به دلیل کاسته شدن از شدت آثار پدید آمده در نظام هستى با گذشت زمان، و تحدید زمانى راویان بسته به نوع تلقّى خویش از مدت زمان سرخى خورشید بوده است.
آنچه به عنوان مؤیّد توجیه مزبور مى‏تواند مطرح شود، سخن پیش گفته از سیوطى است که ابتدا مدت هفت روز را براى رنگین بودن نور خورشید و جلوه آن بر روى دیوارها، همچون «ملاحف معصفرة» ذکر مى‏کند و سپس مى‏گوید: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین علیه‏السلام سرخ رنگ بود و سپس این سرخى همچنان در آسمان دیده مى‏شود، در حالى که قبلاً چنین نبود.» سخن سیوطى صراحت در این دارد که وضعیت نور خورشید در هفت روز اول با مدت شش ماه بعد متفاوت بوده؛ چنان‏که وضعیت آن پس از شش ماه نیز مى‏بایست با مدت قبل متفاوت بوده باشد، وگرنه تحدید به مدت شش ماه وجهى ندارد.
سؤالى که هم اینک فراروى ماست این است که با فرض قبول پیدایش تغییراتى در آسمان در روزها یا ماه‏هاى پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام ، آیا مى‏توان پذیرفت که هنوز هم سرخى افق به هنگام طلوع و غروب خورشید، ناشى از حُزن و گریه آسمان و خورشید بر شهادت امام حسین علیه‏السلام است؟ و در صورت طرح چنین ادعایى، آیا مى‏توان پذیرفت که این سرخى قبل از شهادت آن حضرت وجود نداشته؟ در این صورت آیا باید مدعى بروز امرى خارق عادت در تمامى مدت 1363 سال پس از شهادت آن حضرت شویم؟ و آیا مى‏توان اثبات کرد قوانین طبیعى و فیزیکى قبل از شهادت آن حضرت اقتضاى چنین امرى را نداشته است؟ با تأمل در روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام و اصحاب ایشان، نمى‏توان تصریحى بر استمرار سرخى تا عصر حاضر یافت. جز این‏که بعضى روایات مطلق‏اند و مقید به زمان خاصى نیستند؛ اما در تعابیر برخى از راویان، شعرا و مؤلفان اهل سنت، همچون ابن سیرین، بلاذرى، خطیب بغدادى، ابوالعلاء معرّى، سیوطى و ابن سعد ـ همان‏گونه که گذشت ـ مى‏توان چنین تصریحى یافت. بدین ترتیب نمى‏توان دلیل قطعى از روایات تاریخى براى اثبات چنین امر خارق عادتى در طول قرن‏هاى یادشده ارائه داد؛ و گزارش‏هاى یادشده چیزى فراتر از حدس و ظن به دست نمى‏دهد. اما در صورت قبول، این روایات چنین قابل توجیه‏اند که آنچه در دوره‏هاى بعد در افق آسمان پدیده آمد، شدت سرخى به هنگام طلوع و غروب بود که ناشى از شهادت امام حسین علیه‏السلام بوده است؛ گرچه وجود اصل سرخى در ادوار پیش از شهادت نفى نشود.
محدوده گریان از اجزاى هستى
نکته دیگرى که درباره روایات یادشده مطرح مى‏باشد، تعابیر گوناگونى است که در ارتباط با محدوده اجزاى هستى، که در شهادت امام حسین علیه‏السلام گریستند، به چشم مى‏خورد. برخى از روایات به طور کلى، به گریه اسمان و زمین اشاره کرده‏اند، اما در برخى تعابیر دیگر تعابیر بسیار عام هستند و تمامى پهنه هستى را شامل مى‏شوند. در جمع‏بندى روایات، مى‏توان به این نتیجه رسید که:
آسمان و زمین، خورشید، ستارگان، آسمان‏ها و زمین‏هاى هفت‏گانه، آنچه در آن‏ها و بین آن‏هاست، آنچه دیده مى‏شود و آنچه دیده نمى‏شود، بهشت، دوزخ، ارکان آسمان، پهنه زمین، دریاها و ساکنان آن‏ها، ماهیان اعماق دریا، کوه‏ها و کوهپایه‏ها و بیشه‏ها، جنگل‏ها و صخره‏ها، درختان با شاخه‏هاشان، همه اهل آسمان‏ها، تمامى ملائکه آسمان و زمین، وحوش بیابان، مؤمنان انس و جنّ، رضوان، مالک، حاملان عرش، بهشت‏ها و نگهبانانشان، جوانان بهشت، کعبه، مقام ابراهیم، مشعرالحرام، حلّ، حرم و ملائکه مقرّب در شهادت امام حسین علیه‏السلام گریستند.
دقت در این تعابیر، نشانگر آن است که امامان شیعه علیهم‏السلام سعى داشته‏اند عظمت حادثه کربلا و تأثیرات عجیب آن را در کل نظام هستى براى دیگران تبیین نمایند.
تبیین و توجیه گریه هستى
اما گریه اجزاى گوناگون هستى چگونه قابل تبیین و توجیه است؟ آیا نه این است که گریه را تنها باید به موجودات ذى‏شعور نسبت داد؟؛ بدین‏سان، چگونه مى‏توان ـ مثلاً ـ خورشید را یا ستارگان را و کوه‏ها و جنگل‏ها و حیوانات را گریان دانست؟
دشوارى قبول این سخن، که جمادات و موجودات ظاهرا بى‏شعور نیز مى‏گریند، سبب آن شده است که برخى با تقدیر گرفتن مضاف، مثلاً، تعبیر «بکت السماوات و الارضون» را به «بکى اهل السماوات و الارضون» تفسیر کنند، و برخى دیگر تعبیر گریه آسمان و زمین و اجزاى هستى را تعبیرى کنایى بدانند. برخى هم اسناد گریه به آسمان و زمین را تنها رسمى باقى‏مانده از عصر جاهلى بدانند که در آن عصر، مردم براى تعظیم برخى شخصیت‏ها پس از مرگشان مى‏گفتند: آسمان و زمین در مرگ او گریستند و قرآن نیز بر همین اساس، براى تحقیر فرعونیان و این‏که در اثر هلاکت آن‏ها، تغییرى در نظام هستى پدید نیامد و اصلاً وجود آنان ارزشى نداشت که در نظام هستى، فقدانشان ایجاد خلل و خلأ کرده باشد؛ اشاره مى‏کند که اگر آسمان و زمین قابلیت گریه کردن داشتند، در فقدان فرعونیان نمى‏گریستند.(42)
اما با توجه به شواهد موجود در روایات، به نظر مى‏رسد مانعى از حمل روایات و آیه شریفه بر معناى ظاهرى و حقیقى آن در میان نباشد. ظاهر روایاتى که گذشت این است که آسمان به واقع بر قتل امام حسین علیه‏السلام گریست، و گریه آن به صورت سرخى افق به هنگام طلوع و غروب خورشید ظاهر شد؛ چنان‏که از گریه دریاها به تلاطم آن، و از گریه کوه‏ها به متلاشى شدنشان، و از گریه زمین به سیاهى و خاکسترى شدن آن تعبیر شده است.
علاوه بر این، با عنایت به اصل ذى شعور بودن نظام هستى، اعم از حیوان و نبات و جماد، که از آیات متعدد قرآن قابل استفاده است و آیاتى همچون «إنْ مِنْ شى‏ءٍ الاّ یُسبّح بحمدهِ ولکن لا تفقهون تسبیحهم» (اسراء: 44) یا «یُسبّحُ للّهِ ما فى السماواتِ و الارض» (جمعه: 1) و تبیین فلسفى این مسأله توسط ملّاصدرا در حکمت متعالیه(43)، مى‏توان گریه هستى بر قتل امام حسین علیه‏السلام را نه بر معناى کنایى تخیلى، بلکه بر معناى حقیقى آن حمل کرد، اما با این تبیین که «بکاءُ کلِّ شى‏ءٍ بحسبه»؛ گریه هر سنخ از موجودات متناسب با همان سنخ است. البته اسناد این‏گونه امور به فاعل‏هاى طبیعى و جمادات، نیازمند اثبات علت غایى براى آن‏هاست؛ و در این‏که بتوان براى فاعل‏هاى طبیعى، قایل به علت غایى بود، اشکالاتى مطرح شده، به ویژه بر اساس مسلک ملاصدرا که مرتبه‏اى از علم و شوق را براى موجودات مادى اثبات کرده؛ در حالى که وى، علم را نوعى وجود مجرّد مى‏داند. و برخى از محققّان، براى تصحیح اسناد علت غایى به فاعل‏هاى طبیعى، مبادى علمى در فاعل‏هاى طبیعى را به فاعل مسخّر نسبت داده‏اند، که در نهایت به ذات واجب تبارک و تعالى منتهى مى‏شود.(44)
درباره سرخى افق، پس از قتل امام حسین علیه‏السلام تبیین بدوى این است که رنگ سرخ نمادى از خون است و چون قیام حسینى آمیخته با ایثار خون بوده و این خون همواره زنده است، از این‏رو، خورشید و نور آن به هنگام طلوع و غروب، خون نما مى‏شده است و هنوز نیز ادامه دارد.
تبیین ذوقى دیگرى توسط ابن جوزى مطرح شده است، به این صورت که انسان در نتیجه غضب، دچار سرخى صورت مى‏شود و خداوند متعال از آن‏رو که منزّه از جسمانیت است، غضب او در قتل امام حسین علیه‏السلام به صورت سرخى آفاق آسمان ظاهر شد تا عظمت جنایت را حکایت کند.(45)
با توجه به آنچه گذشت، سؤال از امکان تحقق گریه در نظام هستى پس از شهادت حسین بن على علیه‏السلام نیز پاسخ داده شد. اگر نظام هستى صاحب شعور است:
ما سمیعیم و بصیر و باهشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
بنابراین، هر سنخ از موجودات، آنچه دیدنى است و آنچه نادیدنى است ـ چنان‏که در روایت از امام صادق علیه‏السلام گذشت ـ به نحوى بر این مصیبت مى‏گرید. راز این گریه نیز اظهار عظمت مصیبت است، به نحوى که در جزء جزء عالم هستى داراى تأثیر بوده است. اما در نظام هستى، با هلاکت کفّار و فرعونیان خلأى پدید نمى‏آید. از این‏رو، فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السّماءُ والارضُ».
اختصاص گریه هستى بر امام حسین علیه‏السلام و یحیى بن زکریّا علیه‏السلام
از همین‏جا، سرّ اختصاص گریه هستى براى امام حسین علیه‏السلام و یحیى بن زکریّا علیه‏السلام روشن مى‏شود. گرچه عظمت شهادت امام حسین علیه‏السلام آن‏چنان بوده که نظام هستى، حتى در شهادت حضرت یحیى علیه‏السلام نیز همچون گریه‏اش بر شهادت امام حسین علیه‏السلام نگریست و روایات شاهد بر این مدعایند. البته بنابر برخى روایات، بعضى از اجزاى هستى به هنگام رحلت مؤمن، براى فقدان او مى‏گریند؛ چنان‏که ابن عباس از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله روایت کرده است: «هر مؤمنى را در آسمان درى است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست، و به هنگام مرگ وى، این قسمت از آسمان و محل نماز مؤمن در زمین در مرگ او مى‏گریند.»(46) ولى همان‏گونه که روشن است، این روایت از گریه بخش خاصى از نظام هستى بر فقدان مؤمن حکایت دارد و نه تمام هستى؛ و گریه تمام نظام هستى از ویژگى‏هاى امام حسین علیه‏السلام است.
انگیزه اهل سنّت در نقل این روایات
سخن پایانى بازگشتى است به آنچه در ابتداى این مقال درباره تبیین و تحلیل برخى از محققان معاصر نسبت به عنایت خاص منابع اهل سنّت درباره رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام ارائه شد، مبنى بر این‏که این عنایت ویژه در این منابع به دلیل منصرف کردن اذهان از فلسفه اصلى قیام امام حسین علیه‏السلام بوده است. اما به نظر مى‏رسد اگر قدرى واقع‏بینانه‏تر به روایات شیعى و سنّى در زمینه مورد بحث بنگریم ـ به ویژه با قطعى بودن برخى از این حوادث و خوارق عادات، و تواتر معنوى روایات مربوط(47) ـ مى‏توان توجه خاص راویان و مؤلفان اهل سنّت به این بحث را ناشى از محسوس و عیان و انکارناپذیر بودن این حوادث از سویى، و جایگاه رفیع حسین بن على علیه‏السلام ، حتى در میان گروه‏هاى غیرشیعى، از سوى دیگر دانست. همین جایگاه رفیع است که بسیارى از عالمان غیرشیعى را به لعن قاتلان حسین بن على علیه‏السلام و از جمله یزید بن معاویه واداشته است، در حالى‏که لعن خلفا با مبناى آنان چندان سازگار نیست.(48)
 پى‏نوشت‏ها
1ـ اصغر قائدان، «تأمّلى چند پیرامون گزارش حادثه کربلا در منابع مورّخان اهل سنّت»، مجموعه مقالات کنگره بین‏المللى امام خمینى و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1375، دفتر سوم، ص 70ـ72.
2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران، اسلامیة، 1385 ق، ج 45، ص 201، باب 40، ح 1.
3ـ همان، ج 45، ص 209، باب 40، ح 16 به نقل از جعفربن محمدبن قولویه‏قمى (م 367ق)، کامل الزیارات، تصحیح علّامه امینى، نجف، مرتضویه، 1356 ق، باب 28، ص 89.
4ـ عبدالله بحرانى، عوالم العلوم و المعارف، جلد «امام حسین علیه‏السلام »، ص 459، ح 8.
5ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 211، باب 40، ح 26 به نقل از کامل الزیارات، ص 90، باب 28، ح 12.
6ـ همان، ج 14، ص 182، ح 25، به نقل از: قطب‏الدین راوندى، قصص الانبیاء، تصحیح غلامرضا عرفانیان، قم، الهادى، 1418، به نقل از شیخ صدوق.
7ـ جعفربن محمد بن قولویه، پیشین، باب 28، ص 91 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 201، باب 40، ح 2 / عبدالله بحرانى، پیشین، جلد «امام حسین علیه‏السلام »، ص 460، ح 11. روایات دیگرى قریب به همین مضمون از آن حضرت رسیده است. براى نمونه. ر.ک: قصص الانبیاء، ص 222/ بحارالانوار، ج 14، ص 183، ح 26و 27.
8ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 202، باب 40، ح 3 به نقل از شیخ مفید از امالى و ص 206، ح 10 و 11و 12 به نقل از کامل الزیارات، باب 28. در برخى از این احادیث، تعبیر «بکى جمیع ما خلق الله» آمده است.
9ـ همان، ج 45، ص 206ـ207، باب 40، ح 13.
10ـ همان، ج 45، ص 210، باب 40، ح 21، به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 93.
11ـ جعفربن محمد بن قولویه، باب 28، ص 90.
12ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 18 به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 90.
13ـ همان، ج 44، ص 286 و ج 45، ص 201، باب 40، ح 2.
14ـ همان، ج 45، ص 218، باب 40، ح 45 به نقل از قصص‏الانبیاء.
15ـ همان، ج 45، ص 219، باب 40، ح 47 به نقل از کامل الزیارات، ص 74، باب 23، ح 11.
16ـ همان، ج 45، ص 202، باب 40، ح 4، به نقل از شیخ صدوق، علل الشرائع و امالى.
17ـ عبدالرزاق موسوى مقرّم، مقتل‏الحسین، قم، مکتبة بصیرتى، 1383،ص404، به نقل‏ازشیخ‏طبرسى،الاحتجاج،نجف، ص 166.
18ـ محمدجواد محمودى، ترتیب الامالى، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1420 ق، ج 5، ص 220، ح 2426 به نقل از شیخ صدوق، امالى، مجلس 31، ح 3.
19ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 217، باب 40، ح 40، به نقل از صحیح مسلم، اول جزء پنجم / ابن بطریق اسدى حلّى، العمدة، (م حدود 600 ق) قم، جامعه مدرسین، 1407، ص 405، ح 835/محمدطاهر قمى‏شیرازى، الاربعین فى امامة الائمة الطاهرین، تحقیق سیدمهدى رجائى،قم، محقق، 1418، ص 48.
20ـ ابن بطریق اسدى حلّى، پیشین، ص 405، ح 836 / سیدعلى بن طاووس حسنى، الطرائف، قم، خیام، ص 203، ح 293.
21ـ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه‏السلام ، تحقیق محمدباقر محمودى، ص 353.
22ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 219، باب 40، ح 49 / شمس‏الدین محمدبن احمد ذهبى (م 748 ق)، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت، دارالکتاب العربى، 1418 ق، ج 5، ص 15 / شیخ مفید، الارشاد، قم، تحقیق آل‏البیت، نشر دارالمفید، ج 2، ص 132 / نورالدین هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408، ج 9، ص 197.
23ـ ابن عساکر، پیشین، ترجمة الامام الحسین علیه‏السلام ، ص 355، ح 289 و ص 356، ح 292 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 19 به نقل از: کامل الزیارات، ج 45، ص 216، باب 40، ح 39، به نقل از ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى‏طالب، نجف، حیدریة، ج 3، ص 213 / نورالدین هیثمى، پیشین، ج 9، ص 196 / جزء على بن محمد حمیرى (م 323) تحقیق ابوطاهر زبیر بن مجدد علیزئى، 1413، ریاض، دارالطحاوى، حدیث أکادمى، ص 33.
24و25ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام‏الحسین علیه‏السلام ، ص355، ح 291 / ص 356، ح 292
26ـ همان، ص 356، ح 393 / احمد ذهبى، پیشین، ج 5، ص 15 / سیدهاشم بحرانى (م 1107)، مدینة المعاجز، تحقیق عزت‏الله مولائى همدانى، نشر مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1412، ج 4، ص 187، ح 1214 / نورالدین هیثمى، پیشین، ج 9، ص 197 / على بن عیسى اربلّى (م 693)، کشف الغمة فى معرفة الأئمة علیهم‏السلام ، بیروت، دارالاضواء، 1405، ج 2، ص 268.
27ـ نورالدین هیثمى، پیشین، ج 9، ص 197، به نقل از طبرانى، معجم کبیر، ج 3، ص 113، ح 2837.
28ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه‏السلام ، ص 365، ح 304 / محمدبن جریر طبرى شیعى (اوائل قرن 4)، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، 1413، ص 179 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 216 / قاضى نعمان بن محمد مغربى (م 363)، شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار علیهم‏السلام ، تحقیق سید محمدحسینى جلالى، قم، جامعه مدرسین، ج 3، ص 541، ج 1095 و ص 544، ح 1115 / یحیى بن معین (م 233)، تاریخ، تحقیق عبدالله احمد حسن، دارالقلم، ج 1، ص 361، ح 2435.
29ـ قاضى نعمان مغربى، پیشین، ج 3، ص 169، ح 1115.
30ـ مولى حیدر على شیروانى (م 1200)، مادونة العامة من مناقب اهل‏البیت علیهم‏السلام ، تحقیق شیخ محمد حسون، مطبعة المنشورات الاسلامیة، 1414، ص 248.
31ـ ابوبشر محمدبن احمد بن حماد دولابى (م 310)، الذریّة الطاهرة النبویة، تحقیق سعد مبارک حسن، کویت، الدار السلفیة، 1407، ص 97.
32ـ ابو اسحاق اسفراینى (قرن 10)، نورالعین فى مشهد الحسین علیه‏السلام ، تونس، نشر المنار، ص 76.
33ـ جلال‏الدین سیوطى (م 911)، تاریخ الخلفا، تحقیق محمد محیى‏الدین عبدالحمید، قم، نشر رضى، 1411، ص 207.
34ـ شرح‏الاخبار، ج 3، ص 546، ح 1125.
35ـ منیرالاحزان، ص 62.
36ـ ابن اثیر، الکامل، تحقیق ابى‏الفداء عبدالله القاضى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج 3، ص 441.
37ـ مولى حیدرعلى شیروانى، پیشین، ص 249.
38ـ ابن نما الحلّى (م 645)، مثیرالاحزان، نجف، حیدریه، 1369، ص 88.
39و40ـ ابن‏شهرآشوب، مناقب‏آل‏ابى‏طالب،پیشین،ج3، ص 213.
41ـ روزنامه کیهان، 28/12/1380، مقاله حسین سعید، «گریه آسمان بر حسین علیه‏السلام »؛ ادعا یا واقعیت، ترجمه ت. آزاد اردبیلى.
42ـ ر.ک: سید محمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، چ سوم، تهران، دارالکتاب الاسلامیة، ج 18، ص 150ـ151 / ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (م 548)، مجمع‏البیان، ترجمه گروهى، تهران، نشر فراهانى، 1350ـ1360، ج 22، ص 303 / ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1353 ـ 1366 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 14، ص 182، ح 25 / ابوجعفر محمدبن حسن طوسى (م 460)، التبیان فى تفسیر القرآن، ج 21، ص 179، تحقیق احمد حبیب قصیرالعاملى، مکتب الاعلام الاسلامى، 1409، ج 9، ص 233.
43ـ صدرالدین محمد شیرازى، الحکمة‏المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، قم، مصطفوى، بى‏تا، ج 2، ص 273، 278و ص 232ـ246، و ج 7، ص 148، 168.
44ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، تعلیقة على نهایة الحکمة، قم، مؤسسه در راه حق، 1405ق، ص 260ـ261.
45ـ ر.ک: مولى حیدرعلى شیروانى، پیشین، ص 248ـ 252.
46ـ فضل بن حسن طبرسى (م 548)، پیشین، ج 9، ص 109.
47ـ ر.ک: محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 219، پاورقى آخر باب 40.
48ـ جلال‏الدین سیوطى، تاریخ الخلفا،، ص 207ـ209.
--------------------------------------------------------------------------------

تبلیغات