تلاطم نظام هستى بر شهادت امام حسین(علیه السلام)
آرشیو
چکیده
متن
حادثه عاشورا را با توجه به ماهیت و اهداف و پیامدهایش، مىتوان عظیمترین واقعه در نظام هستى برآورد کرد، این بدان روست که قهرمان و شخصیت حادثه، شخصیتى همچون حسین بن على علیهالسلام ؛ برترین هدف آن، حفظ اصالت برترین ادیان، و مهمترین پیامد آن بقاى اسلام است. چنین حادثهاى با این ویژگىها از عصر آدم علیهالسلام تا بعثت حضرت خاتم صلىاللهعلیهوآله سابقه نداشته است؛ اسلام که با بعثت نبى گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله در عرصه هستى رخ نمود، در بقایش ریزهخوار خوان قیام حسینى است.
براى بررسى ابعاد عظمت این قیام، مسیرهاى متفاوتى را مىتوان پیمود. اما آنچه اکنون در صدد آنیم، نگاهى است به گزارشهاى مربوط به گریه نظام هستى بر شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسلام ، به ویژه گریه آسمان. این گزارشها، گوشهاى از گزارشهایى هستند که بر مجموعهاى از تحوّلات و رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام دلالت دارند.
این روایات را هم در منابع روایى و تاریخى شیعه و هم اهل سنّت مىتوان یافت. تعدادى از این خوارق عادات و امور شگفت توسط برخى از امامان شیعه علیهمالسلام ، همچون امیرالمؤمنین علیهالسلام ، امام حسن مجتبى علیهالسلام ، امام سجّاد علیهالسلام ، امام باقر علیهالسلام ، امام صادق علیهالسلام ، امام رضا علیهالسلام ، امام جواد علیهالسلام و امام عصر علیهالسلام نقل شده، و تعدادى نیز از سوى برخى از اصحاب آنان همچون ابوذر، میثم تمّار، ابن عباس و ام سلمه گزارش شدهاند.
در روایات اهل سنّت نیز تعداد زیادى روایت به چشم مىخورند که به رجال ناقل حدیث منتهى مىشوند و بعضى از این روایات نیز منقول از سوى برخى بزرگان و ائمّه اهلسنّت هستند. روایاتى نیز به صورت مرسل نقل شده و برخى از مؤلّفان اهل سنّت نیز بدون اشاره به سند، به نفس حوادث اشاره کردهاند. جالب آنکه گاه بعضى از خوارق عادات، منقول از برخى سران حکومتى یا وابستگان و مأموران آنهاست.
یکى از مسائل مهم در این مبحث، بررسى انگیزه راویان و مؤلّفان اهل سنّت در پرداختن تفصیلى به خوارق عادات مترتّب بر شهادت امام حسین علیهالسلام است. به راستى، چه محملى براى این توجه خاص نسبت به این بعد از قیام امام حسین علیهالسلام در منابع سنّى مىتوان یافت؟
برخى از محققان معاصر معتقدند: اینکه منابع سنّى در زمینه ماهیت و انگیزه و فلسفه قیام، توجه لازم را مبذول نداشتهاند، اما به طور افراطى به ذکر حوادث خارق عادات در این حادثه پرداختهاند، نشانگر نوعى حرکت مرموزانه و پنهان براى ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان به امور و قصههاى عجیبى است که بعضا ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلى دارند. که بر فقدان افراد مهم قبیله، حوادث عجیب را مترتّب مىکردهاند. در این تحلیل، اینگونه خوارق عادات به هیچ روى، با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نیستند و منابع شیعى بدانها نپرداختهاند، و نقل اینها براى مشغول کردن اعراب و عوام النّاس به این مسائل، به جاى آگاه ساختن و پرداختن به فلسفه عاشورا و تبیین نهضت امام حسین علیهالسلام و انگیزه این قیام الهى، بوده است. و این همان چیزى بود که حکّام اموى و عبّاسى و مورّخان وابسته به آنان به طور مرموزانهاى دنبال مىکردند. این احتمال آن گاه بیشتر تقویت مىشود که به این نکته توجه کنیم که این دسته از مورّخان و راویان چندان هم قایل به مقام و قداست ویژه و فوقالعاده براى امام حسین علیهالسلام نبودهاند!(1)
اینکه تحلیل یادشده تا چه حد با مستندات تاریخى قابل انطباق است و اینکه آیا محمل دیگرى براى توجه خاص منابع سنّى به خوارق عادات مترتب بر شهادت امام حسین علیهالسلام مىتوان یافت یا خیر؛ نکتهاى است که در خلال مباحث بدان پرداخته خواهد شد.
از سوى دیگر ـ آنسان که گذشت ـ روایات شیعه نیز، اعم از روایات رسیده از امامان شیعه علیهمالسلام و یا روایات منقول از برخى از اصحاب برجسته آنان، حوادث عجیب و خوارق عادات رخ داده پس از شهادت امام حسین علیهالسلام را نقل کردهاند و طبیعى است که این روایات محک خوبى براى سنجش و بررسى میزان درستى و اتقان روایات سنّى است. در بررسى هر دو دسته روایات شیعى و سنّى، مىبایست هم جنبه سندى و هم جنبه دلالى را مورد مداقّه قرار داد.
نکته دیگر آنکه با توجه به خارق عادت بودن این حوادث (در صورت قبول)، طبعا باید توجیه معقولى نسبت به حادثه ارائه داد. مراد از «توجیه معقول»، نظاممند کردن معجزات و تطبیق آنها با اصل علیّت و اصل سنخیّت و نیز قوانین قطعى حاکم بر نظام طبیعى است.
و در نهایت باید نگاهى به این سؤال افکند که راز این رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام چه بوده است؟ و آیا در حوادث دیگر نیز مثل و مانندى دارد؟
مجموع روایات شیعى و سنى را درباره رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام مىتوان در چهارده عنوان دستهبندى کرد:
1. گریه اجزاى تکوینى نظام هستى؛
2. امور خارق عادات در نظام هستى؛
3. پیدایش خون در نقاط گوناگون؛
4. گریه و نوحه جن و مَلَک و حیوانات؛
5. نداى هاتفى از غیب؛
6. حرکت و تموّج قبر پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله ؛
7. ظهور کفّ خونین و قلم آهنین و نوشتن اشعارى در رثاى امام حسین علیهالسلام ؛
8. رخدادهاى عجیب مربوط به رأسالحسین علیهالسلام و اجساد شهدا؛
9. رخدادهاى عجیب مربوط به تربت و قبر امام حسین علیهالسلام ؛
10. رخدادهاى عجیب مربوط به برخى حیوانات؛
11. تبدّل ماهیت اشیاى به غارت رفته از حرم امام حسین علیهالسلام ؛
12. مجازاتهاى عجیب دنیوى براى قاتلان یا شاهدان قتل حسین علیهالسلام ؛
13. محرومیت مخالفان شیعه از درک عید فطر أضحى؛
14. لعن و نفرین بر قاتلان امام حسین علیهالسلام توسط اجزاى نظام هستى.
آنچه اکنون بدان پرداخته مىشود تنها اولین عنوان ـ یعنى گریه اجزاى تکوینى نظام هستى ـ است.
ابتدا نمونههایى از روایات مربوط عرضه مىگردند، سپس به نقد و بررسى هریک خواهیم پرداخت.
روایات امامان شیعه علیهمالسلام
بیشترین روایات در محورهاى یادشده، مربوط به گریه اجزاى نظام هستى پس از شهادت امام حسین علیهالسلام است. در این روایات، گاه از گریه زمین و آسمان، و گاه از گریه آنچه در هستى است و یا گریه آنچه ما بین زمین و آسمان و آنچه در آنهاست، و یا گریه خورشید و ماه، و یا گریه بهشت و دوزخ سخن به میان آمده است.
بسیارى از روایات رسیده از معصومان علیهمالسلام متضمّن گریه آسمان و زمین و دیگر اجزاى هستى بر امام حسین علیهالسلام است. در این روایات، معمولاً به آیه شریفه 29 سوره مبارکه «دخان» اشاره شده که فرموده: «فما بَکَتْ علیهم السّماء و الارضُ و ما کانوا مُنظرین» که ناظر به هلاکت فرعون و قوم اوست و اینکه نه آسمان و نه زمین بر آنان نگریستند و آنان از مهلت یافتگان نبودند؛ این روایات پس از اشاره به آیه یادشده، تنها دو تن را در طول تاریخ مصداق کسانى معرفى کردهاند که آسمان و زمین بر آنان گریستهاند و آن دو تن عبارتند از: حضرت یحیى علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام . اکنون برخى از روایات ذکر مىشوند:
ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام آنگاه که یکى از دشمنان خدا و رسول صلىاللهعلیهوآله در حال عبور بود، این آیه را تلاوت فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا مُنظرین»، و هنگامى که امام حسین علیهالسلام در حال عبور بود، فرمود: «اما زمین و آسمان بر این (اشاره به حسین علیهالسلام ) خواهند گریست، و زمین و آسمان جز بر یحیى بن زکریا و حسین بن على علیهماالسلام نگریسته است و نخواهد گریست.»(2)
ـ روایت دیگر، بنا به نقل ابن قولویه از ابراهیم نخعى، چنین است: «روزى امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد مسجد شده و اصحابش نیز گرد حضرت نشستند. در این هنگام، امام حسین علیهالسلام وارد شده و در برابر امیرالمؤمنین علیهالسلام ایستاد. امیرالمؤمنین علیهالسلام در حالى که دست مبارک خویش را بر سر امام حسین علیهالسلام نهاده بود، فرمود: «فرزندم، خداوند اقوامى را در قرآن کریم مورد سرزنش قرار داده و فرموده است: "فما بکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا منظرین"؛ قسم به خدا، که تو را خواهند کشت، سپس آسمان و زمین بر تو خواهند گریست.»(3)
ـ امام سجّاد علیهالسلام پس از بازگشت از کربلا و ورود به مدینه، ضمن خطبهاى چنین فرمود: «اى مردم، پس از این مصیبت بىمانند، کدامیک از مردانتان تواند شاد بود؟ یا کدامین قلب به خاطر آن محزون نتواند بود؟ یا کدامین چشم تواند که اشکش را حبس کند؟ و یا نسبت به بارش سیلآساى اشک بخل ورزد؟ همانا آسمانهاى هفتگانه بر قتل او گریستند، و دریاها با امواجشان و آسمانها با ارکانشان و زمین با پهنه وسیعش، و درختان با شاخههاشان، و ماهیان اعماق دریاها و ملائکه مقرّب و اهل آسمانها همگى بر قتل او گریستند.»(4)
ـ آن حضرت در روایتى دیگر به پدر عمرو بن بثیت فرمودند: «آسمان از بدو خلقت جز بر دو تن، یعنى یحیى بن زکریا و حسین بن على علیهماالسلام نگرییده، و گریهاش بدین صورت است که هنگام قرار گرفتن زیر آسمان، بر روى لباس چیزى شبیه اثر کَکْ به رنگ خون مشاهده مىشود.»(5)
ـ امام باقر علیهالسلام نیز ضمن روایتى، با اشاره به بدکاره بودن مادران قاتلان انبیا و اوصیا، به گریه آسمان بر شهادت امام حسین علیهالسلام به مدت چهل روز اشاره کرده و آن را از ویژگىهاى حضرت یحیى و امام حسین علیهماالسلام دانسته، و در ادامه بر گریه خورشید و ملائکه اشاره کرده است.(6)
در میان امامان شیعه علیهمالسلام شاید بیشترین روایات در زمینه گریه نظام هستى بر شهادت امام حسین علیهالسلام ، از امام صادق علیهالسلام بهدستمارسیدهاست.برخىازاینروایاتچنین است:
ـ امام صادق علیهالسلام به حنّان فرمود: «حسین علیهالسلام را زیارت کنید و بر او جفا مورزید؛ چرا که او سیّد جوانان شهید ـ یا سیّد جوانان اهل بهشت ـ است و شبیه یحیى بن زکریا علیهالسلام است، و آسمان و زمین تنها بر آن دو گریستهاند.»(7)
ـ آن حضرت در جمع برخى از اصحابشان، همچون حسین بن ابى فاخته و ابوسلمه سرّاج و یونس بن یعقوب و فضیل بن یسار، فرمود: «همانا اباعبدالله الحسین علیهالسلام هنگامى که به شهادت رسید، آسمانها و زمینهاى هفتگانه بر او گریستند، و آنچه در آسمانها و زمینها و در بین آنهاست، و آنچه در بهشت و دوزخ است و آنچه دیده مىشود و دیده نمىشود، همگى بر حسین علیهالسلام گریستند، بجز سه چیز که بر حسین علیهالسلام نگریستند و آنان، بصره و دمشق و آل حکم بن ابى العاص بودند!»(8)
ـ در روایت دیگرى، امام صادق علیهالسلام به صحابى گرانقدرش، زراره فرمود: «اى زراره، همانا آسمان، چهل روز بر حسین علیهالسلام خون گریست، و زمین چهل روز با سیاهى بر حسین علیهالسلام گریست، و خورشید چهل روز با سرخى و کسوف بر حسین علیهالسلام گریست، و کوهها از هم پاشیدند و دریاها متلاطم شدند، و ملائکه چهل روز بر حسین علیهالسلام گریستند...»(9)
ـ آن حضرت به داود بن فرقد نیز فرمودند: «آسمان و زمین یک سال بر حسین و یحیى علیهماالسلام گریستند، و گریه آسمان همان سرخى آن است.»(10)
ـ در روایتى دیگر، امام صادق علیهالسلام فرمود: «حسین و یحیى علیهماالسلام پیش از خود همنامى نداشتند (لم نجعل له من قبل سمیّا) و آسمان تنها براى آن دو، چهل روز گریست، و گریه آن به این صورت بود که به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(11)
ـ آن حضرت به عبدالله بن هلال نیز فرمود: «تا چهل روز خورشید با سرخى طلوع و غروب مىکرد، و این گریه او بود.»(12)
ـ در روایت معروف ابن شبیب از امام رضا علیهالسلام نیز، آن حضرت به گریه آسمانهاى هفتگانه و زمین اشاره کردهاند.(13)
ـ امام جواد علیهالسلام نیز در روایتى، ضمن اشاره به آیه شریفه «لم نَجعل لَه من قبلُ سمیّا» و اینکه حضرت یحیى و امام حسین علیهماالسلام پیش از خود همنامى نداشتهاند، فرمود: «... و آسمان و خورشید بر آن دو، چهل روز گریستند، و گریه آنها به این صورت بود که خورشید به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(14)
ـ در زیارت «ناحیه مقدسه» نیز (بنا بر صحّت سند آن) چنین جملهاى را خطاب به اباعبدالله الحسین علیهالسلام مىبینیم: «[با شهادت تو] آسمان و ساکنانش، بهشتها و نگهبانانش، کوهها و کوهپایهها، دریاها و ماهیانش، شهر مکّه و پایههایش، بهشتها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام و حلّ و حرم، جملگى بر تو گریستند.»
روایات اصحاب ائمّه علیهمالسلام
مسأله گریه آسمان و زمین و دیگر اجزاى نظام خلقت در کلمات اصحاب برجسته امامان شیعه علیهمالسلام نیز منعکس شده است که به نمونههایى از آن اشاره مىشود:
ـ هنگامى که عثمان، ابوذر را به «ربذه» تبعید کرد، برخى از مردم به وى گفتند: دل خوش دار که این سختىها در راه خدا اندک است.» ابوذر نیز ضمن تصدیق مطلب، گفت: «ولکن شما در قبال قتل حسین علیهالسلام چه خواهید کرد؟ به خدا قسم، در اسلام پس از قتل خلیفه (مراد امیرالمؤمنین علیهالسلام است) کشتهاى بزرگتر از او نخواهد بود و خداوند شمشیر انتقام خود را به وسیله فردى از ذریّه حسین علیهالسلام بیرون خواهد کشید. و اگر بدانید که بر ساکنان دریاها و کوهها و بیشهها، جنگلها و صخرهها و اهل آسمان در نتیجه قتل او چه مىگذرد، آنچنان خواهید گریست تا جان از کالبدتان خارج شود...»(15)
ـ از دیگر اصحاب برجسته امیرالمؤمنین علیهالسلام میثم تمّار است که ضمن سخنانى به تأثیرات عجیب قتل امام حسین علیهالسلام در نظام هستى و گریه همه چیز اشاره کرده است. جبله مکیّه مىگوید: شنیدم که میثم تمار ـ قدّسالله روحه ـ مىگفت: «به خدا قسم، این امّت فرزند پیامبرش را در دهم محرّم خواهد کشت و دشمنان خدا آن را روز مبارک مىدانند و این، رخ خواهد داد و مولایم امیرالمؤمنین علیهالسلام مرا مطّلع ساخته است که همه چیز بر حسین علیهالسلام خواهند گریست، حتى وحوش بیابانها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان، و خورشید و ماه و ستارگان، و آسمان و زمین و مؤمنان از انس و جنّ، و تمامى ملائکه آسمانها و زمینها، و رضوان و مالک و حاملان عرش، و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید...»(16)
ـ در خطبه حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه نیز این تعبیر به چشم مىخورد: «.. لقد جئتم شیئا إدّا، تکادُ السمواتُ یتفَطَّرنَ مِنه، و تَنشقُّ الارضُ و تخِرُّ الجبالُ...»(17)؛ همانا امر ناهنجارى آوردید که بسا آسمانها از هم فرو ریزند و زمین بپاشد و کوهها با خاک یکسان شوند.
ـ شیخ صدوق طى روایتى از فاطمة بنت على علیهالسلام چنین نقل کرده است: «[با شهادت امام حسین علیهالسلام ] هیچ سنگى در بیتالمقدّس از زمین برداشته نشد، مگر آنکه در زیر آن خون تازه یافت مىشد، و نور خورشید بر روى دیوارها به رنگ سرخ همچون ملحفههاى رنگین مشاهده مىشد، و این چنین بود تا زمانى که على بن الحسین علیهالسلام به همراه زنان [از شام [خارج گردید و سر امام حسین علیهالسلام به کربلا بازگردانده شد.»(18)
روایات اهل سنّت
در منابع اهل سنّت نیز روایات زیادى درباره گریه اجزاى مختلف نظام هستى پس از شهادت امام حسین علیهالسلام به چشم مىخورند که برخى از آنها مرور مىشوند:
ـ در صحیح مسلم، در تفسیر آیه شریفه «فما بکَتْ علیهم السماءُ و الارض» (دخان: 29) به نقل از سُدّى آمده است: «هنگامى که امام حسین علیهالسلام به قتل رسید، آسمان گریست و گریه آن همان سرخى اوست.»(19)
ـ در تفسیر ثعلبى نیز در ذیل آیه یادشده آمده است: «هرگاه مؤمن رحلت مىکند، آسمان و زمین تا چهل روز بر او مىگریند»، و سپس به نقل از عطاء آمده است: «گریه آسمان همان سرخى اطراف آن است.»(20)
ـ از محمد بن سیرین نیز نقل شده است: «آسمان پس از یحیى بن زکریّا بر کسى جز حسین بن على علیهالسلام نگریست.»(21)
ـ همچنین از وى نقل شده است که به هشام بن محمد گفت: «آیا مىدانى سرخى در افق از چیست؟ این سرخى از روز قتل حسین علیهالسلام پدید آمده است.»(22)
ـ در بسیارى از منابع اهل سنّت از على بن مسهر قرشى نقل شده است که از جدّهاش، ام حکیم، چنین روایت کرده: «به هنگام شهادت امام حسین علیهالسلام من دختر جوانى بودم و آسمان به مدت چند روز همچون لخته خون بود»، و در بعضى روایات، مدت یک سال و نه ماه آمده و در بعضى دیگر، مدت هفت روز و شب آمده است.(23)
ـ از خلاد صاحب السمسم نیز نقل شده که از مادرش چنین روایت کرده است: «براى مدتى پس از قتل حسین علیهالسلام ، نور خورشید در هر صبح و شام به رنگ سرخ بر روى دیوارها ظاهر مىشد و هیچ سنگى برداشته نمىشد، جز آنکه زیر آن خون تازه یافت مىشد.»(24)
ـ اسود بن قیس نیز گفته است: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل حسین علیهالسلام سرخ رنگ بود، گویا که خونین است.»(25)
ـ عیسى بن حارث کندى نیز گفته است: «پس از قتل حسین علیهالسلام به مدت هفت روز، آنگاه که نماز عصر را ادا مىکردیم و به خورشید مىنگریستیم، نور آن را بر روى دیوارها همچون ملحفههاى رنگین مىدیدیم، و ستارگان نیز بعضى به بعضى دیگر برخورد مىکردند.»(26)
ـ و از جمیل بن زید نیز نقل کردهاند: «آسمان به هنگام قتل حسین علیهالسلام سرخ رنگ شد.»(27)
یزید بن ابى زیاد نیز گفته است: «آنگاه که حسین علیهالسلام به قتل رسید، من چهارده ساله بودم... و آفاق آسمان سرخ رنگ شد...»(28)
ـ در روایت ابى معمر نیز چنین آمده است: «آسمان به مدت یک ماه پس از قتل حسین علیهالسلام سرخ رنگ بود.»(29)
ـ در حدیث عثمان بن ابى شیبه مدت سرخى بر روى دیوارها، هفت روز گزارش شده است.(30)
ـ ابراهیم نخعى نیز در اینباره گفته است: «پس از قتل حسین علیهالسلام اقطار آسمان سرخ رنگ شد، و این وضع همچنان ادامه داشت. آنگاه آسمان شکافته شد و از آن خون بارید.»(31)
ـ و اسعد بن قیس نیز چنین روایت کرده است: «آنگاه که حسین علیهالسلام کشته شد، یک سرخى از جانب مشرق، و سرخى دیگر از جانب مغرب برخاست و در دل آسمان با یکدیگر متلاقى مىشدند.»(32)
ـ سیوطى، از عالمان پر تألیف اهل سنّت، پس از اشاره اجمالى به شهادت امام حسین علیهالسلام (به این دلیل که قلب، تحمّل ذکر تفصیلى آن را ندارد) به حوادث پس از شهادت اشاره کرده است: «آنگاه که حسین علیهالسلام به قتل رسید، نور خورشید به مدت هفت روز بر روى دیوارها همچون ملحفههاى رنگین بود و ستارگان به یکدیگر برخورد مىکردند، و قتل حسین در روز عاشورا اتفاق افتاد و در این روز، خورشید دچار کسوف شد و آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل او سرخ رنگ بود و سپس این سرخى پس از آن، همچنان در آسمان دیده مىشود، در حالى که پیش از قتل حسین علیهالسلام چنین چیزى در آسمان دیده نمىشد.»(33)
ـ ابن ابىالدنیا نیز روایت کرده است: «آسمان و زمین نگریستند، جز بر دو تن، و گریه آسمان آن است که همچون چرم دبّاغى شده سرخ رنگ مىشود. و هنگامى که یحیى بن زکریّا علیهالسلام کشته شد، آسمان سرخ شد و خون بارید. و هنگامى که حسین بن على علیهالسلام کشته شد، آسمان سرخ فام شد.»(34)
بلاذرى و خطیب بغدادى نیز گفتهاند: «این سرخى شفق که [در افق آسمان [است، قبل از قتل حسین علیهالسلام وجود نداشت.»(35)
ـ ابن اثیر نیز گفته است: «به مدت دو یا سه ماه پس از قتل حسین علیهالسلام به هنگام طلوع خورشید تا آنگاه که خورشید بالا بیاید، گویا دیوارها آغشته به خون بودند.»(36)
ابن سعد نیز سرخى در آسمان را مربوط به پس از قتل امام حسین علیهالسلام دانسته است.(37)
اشعار
خون گریستن هستى در شهادت سید شهیدان در اشعار شعرا نیز منعکس شده است که براى نمونه، به مواردى اشاره مىشود:
سلیمان بن قتیبه عدوى، سه روز پس از عاشورا، آنگاه که به کربلا رسید و محل شهادت شهدا را دید، چنین سرود:
«مررتُ على ابیاتِ آلِ محمّد
ٍفلم أرها امثالها یومَ حلَّت
اَلَم تر أنّالشمسَ اضحت مریضة
ًلفقدِ حسینٍ و البلادَ اقشعرّت»؛(38)
بر خانههاى آل محمد صلىاللهعلیهوآله عبور کردم، ولى آنها را همچون روز اول ندیدم. آیا نمىبینى که خورشید به خاطر فقدان حسین علیهالسلام مریض شده و سرزمینها به لرزه درآمدهاند؟
و در اشعار سید حمیرى چنین آمده است:
«بکت الارضُ فقده و بکته
باحمرارٍ له نواحى السماءِ
بکتا فقده اربعین صباحا
کلَّ یومٍ عند الضُّحى و المساء»؛(39)
زمین بر فقدان حسین علیهالسلام گریست و نواحى آسمان نیز با سرخى بر او گریستند. زمین و آسمان تا چهل روز هر صبح و شام بر فقدان حسین گریستند.
ابوالعلاء معرّى نیز گفته است:
«و على الدّهرِ مِن دماءِ الشهیدین
علىٍّ و نجلِه شاهدان
و هما فى اواخر اللیل فجران
و فى اوّلیاته شفقان»؛(40)
خونهاى دو شهید، یعنى على علیهالسلام و فرزندش، دو شاهد و حجت بر زمانهاند. این دو شهید در اواخر شب دو فجر و سپیده، و در اوایل شب دو شفق (در افق)اند.
ـ عبدالحسین حویزى چنین سروده است:
«اَیُّها السائل عن افق السماء
کیفَ ابدت حمرةً بالشفق
و صحیح القول عندی أنّها
حمرةٌ من دمعها المنطلق
لم تزل تبکى دما أعیُنها
بدمٍ منه ثرى الطف سُقى»؛(41)
اى آنکه درباره سرخى شفق در افق آسمان مىپرسى، سخن درست در اینباره نزد من آن است که این سرخى ناشى از اشک جارى آسمان است، و همواره از چشمان آسمان خونى جارى است که سرزمین طف با آن سیراب مىشود.
نقل و تحلیل روایات
از روایاتى که گذشت مىتوان چنین استنباط کرد که اصل مسأله گریه هستى ـ به ویژه زمین و آسمان ـ بر شهادت امام حسین علیهالسلام امرى قطعى است؛ زیرا روایات بسیارى از جانب امامان شیعه علیهمالسلام ، اصحاب آنان و راویان غیر شیعى در این زمینه صادر شده که در مجموع، گریه نظام هستى بر حادثه قتل حسین علیهالسلام را مسجّل مىکنند. به ویژه آنکه بعضى از این روایات داراى سند صحیح بوده و یا در منابع معتبرى همچون کامل الزیارات نقل شدهاند و بدین لحاظ، شاید تلاش براى نقد سندى این روایات چندان ضرورى و سودمند نباشد؛ چرا که مىتوان نسبت به اصل مدعاى این روایات، ادعاى تواتر معنوى کرد.
مدت زمان گریه
اما همانگونه که از بررسى روایات یادشده به دست مىآید، اختلافاتى در مضامین این روایات به چشم مىخورد. یکى از بارزترین وجوه اختلاف روایات، اختلاف در مدت زمان این حادثه است. در روایات رسیده از امامان شیعه علیهمالسلام سهگونه تعبیر دیده مىشود:
1. نسبت دادن گریه به زمین و آسمان و دیگر اجزاى هستى بدون اشاره به محدوده زمانى؛
2. تقیید گریه آسمان و زمین به مدت یک سال؛
3. تقیید به مدت چهل روز.
تعداد روایات دسته سوم بیشتر است. اما روایات رسیده از اصحاب ائمه، از جمله روایت ابوذر و میثم تمّار عارى از هرگونه تقیید زمانى هستند و روایت فاطمه بنت على علیهالسلام به زمان بازگشت اهلبیت علیهمالسلام به مدینه مقیّد است.
در روایات منقول در منابع اهل سنت ـ چنانکه گذشت ـ نیز چند تعبیر به چشم مىخورد:
1. بدون تقیید به زمانى معیّن؛
2. ذکر مدت چند روز؛
3. ذکر مدت هفت روز؛
4. ذکر مدت یک ماه؛
5. ذکر مدت چهل روز؛
6. ذکر مدت دو یا سه ماه؛
7. ذکر مدت یک سال و نه ماه.
بدین سان، این پرسش مطرح مىشود که سرّ این اختلافات در محدوده زمانى گریه هستى ـ به ویژه گریه آسمان و خورشید ـ چیست؛ اختلافى که در روایات اهلبیت علیهمالسلام نیز به چشم مىخورد؟
یک توجیه کلى درباره اختلافات یادشده در روایات مىتواند این باشد که هرقدر به زمان حادثه نزدیکتر مىشویم، تأثیر عظمت مصیبت بر اجزاى هستى نیز بیشتر مىشود. بدین روى، برخى از خوارق عادات که مترتّب بر شهادت امام حسین علیهالسلام بودند و در نظام هستى در روزهاى پس از شهادت رخ نمودند، محدود به همان روزهاست؛ حوادثى همچون زلزله، کسوف، بادهاى سرخ و سیاه و بارش خون و خاکستر. از اینرو، مىتوان گفت: نماد گریه هستى، که همان خون نما بودن خورشید و نور آن بر روى دیوارهاست، در روزهاى اولیه پس از شهادت امام حسین علیهالسلام شدیدتر بود. براى نمونه، مىتوان به برخى از روایات موجود در منابع غیر شیعى اشاره کرد که سرخى خورشید در روزهاى پس از شهادت را به «علقم» (خون بسته) و یا به «وردة کالدهان» (چرم دباغى شده و به رنگ سرخ) یا به «ملاحف معصفرة» (ملحفههاى رنگین به رنگ گل معصفر) تشبیه کردهاند. از سوى دیگر، این مضمون در برخى روایات هست که سرخى شفق که پس از قتل امام حسین علیهالسلام ظاهر شد، همچنان ادامه دارد، در حالىکه شدت این سرخى امروزه در حدى نیست که بتوان آن را به «علقم» یا مثل آن تشبیه کرد. بدین لحاظ، مىتوان گفت: اختلاف روایات به دلیل کاسته شدن از شدت آثار پدید آمده در نظام هستى با گذشت زمان، و تحدید زمانى راویان بسته به نوع تلقّى خویش از مدت زمان سرخى خورشید بوده است.
آنچه به عنوان مؤیّد توجیه مزبور مىتواند مطرح شود، سخن پیش گفته از سیوطى است که ابتدا مدت هفت روز را براى رنگین بودن نور خورشید و جلوه آن بر روى دیوارها، همچون «ملاحف معصفرة» ذکر مىکند و سپس مىگوید: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین علیهالسلام سرخ رنگ بود و سپس این سرخى همچنان در آسمان دیده مىشود، در حالى که قبلاً چنین نبود.» سخن سیوطى صراحت در این دارد که وضعیت نور خورشید در هفت روز اول با مدت شش ماه بعد متفاوت بوده؛ چنانکه وضعیت آن پس از شش ماه نیز مىبایست با مدت قبل متفاوت بوده باشد، وگرنه تحدید به مدت شش ماه وجهى ندارد.
سؤالى که هم اینک فراروى ماست این است که با فرض قبول پیدایش تغییراتى در آسمان در روزها یا ماههاى پس از شهادت امام حسین علیهالسلام ، آیا مىتوان پذیرفت که هنوز هم سرخى افق به هنگام طلوع و غروب خورشید، ناشى از حُزن و گریه آسمان و خورشید بر شهادت امام حسین علیهالسلام است؟ و در صورت طرح چنین ادعایى، آیا مىتوان پذیرفت که این سرخى قبل از شهادت آن حضرت وجود نداشته؟ در این صورت آیا باید مدعى بروز امرى خارق عادت در تمامى مدت 1363 سال پس از شهادت آن حضرت شویم؟ و آیا مىتوان اثبات کرد قوانین طبیعى و فیزیکى قبل از شهادت آن حضرت اقتضاى چنین امرى را نداشته است؟ با تأمل در روایات اهلبیت علیهمالسلام و اصحاب ایشان، نمىتوان تصریحى بر استمرار سرخى تا عصر حاضر یافت. جز اینکه بعضى روایات مطلقاند و مقید به زمان خاصى نیستند؛ اما در تعابیر برخى از راویان، شعرا و مؤلفان اهل سنت، همچون ابن سیرین، بلاذرى، خطیب بغدادى، ابوالعلاء معرّى، سیوطى و ابن سعد ـ همانگونه که گذشت ـ مىتوان چنین تصریحى یافت. بدین ترتیب نمىتوان دلیل قطعى از روایات تاریخى براى اثبات چنین امر خارق عادتى در طول قرنهاى یادشده ارائه داد؛ و گزارشهاى یادشده چیزى فراتر از حدس و ظن به دست نمىدهد. اما در صورت قبول، این روایات چنین قابل توجیهاند که آنچه در دورههاى بعد در افق آسمان پدیده آمد، شدت سرخى به هنگام طلوع و غروب بود که ناشى از شهادت امام حسین علیهالسلام بوده است؛ گرچه وجود اصل سرخى در ادوار پیش از شهادت نفى نشود.
محدوده گریان از اجزاى هستى
نکته دیگرى که درباره روایات یادشده مطرح مىباشد، تعابیر گوناگونى است که در ارتباط با محدوده اجزاى هستى، که در شهادت امام حسین علیهالسلام گریستند، به چشم مىخورد. برخى از روایات به طور کلى، به گریه اسمان و زمین اشاره کردهاند، اما در برخى تعابیر دیگر تعابیر بسیار عام هستند و تمامى پهنه هستى را شامل مىشوند. در جمعبندى روایات، مىتوان به این نتیجه رسید که:
آسمان و زمین، خورشید، ستارگان، آسمانها و زمینهاى هفتگانه، آنچه در آنها و بین آنهاست، آنچه دیده مىشود و آنچه دیده نمىشود، بهشت، دوزخ، ارکان آسمان، پهنه زمین، دریاها و ساکنان آنها، ماهیان اعماق دریا، کوهها و کوهپایهها و بیشهها، جنگلها و صخرهها، درختان با شاخههاشان، همه اهل آسمانها، تمامى ملائکه آسمان و زمین، وحوش بیابان، مؤمنان انس و جنّ، رضوان، مالک، حاملان عرش، بهشتها و نگهبانانشان، جوانان بهشت، کعبه، مقام ابراهیم، مشعرالحرام، حلّ، حرم و ملائکه مقرّب در شهادت امام حسین علیهالسلام گریستند.
دقت در این تعابیر، نشانگر آن است که امامان شیعه علیهمالسلام سعى داشتهاند عظمت حادثه کربلا و تأثیرات عجیب آن را در کل نظام هستى براى دیگران تبیین نمایند.
تبیین و توجیه گریه هستى
اما گریه اجزاى گوناگون هستى چگونه قابل تبیین و توجیه است؟ آیا نه این است که گریه را تنها باید به موجودات ذىشعور نسبت داد؟؛ بدینسان، چگونه مىتوان ـ مثلاً ـ خورشید را یا ستارگان را و کوهها و جنگلها و حیوانات را گریان دانست؟
دشوارى قبول این سخن، که جمادات و موجودات ظاهرا بىشعور نیز مىگریند، سبب آن شده است که برخى با تقدیر گرفتن مضاف، مثلاً، تعبیر «بکت السماوات و الارضون» را به «بکى اهل السماوات و الارضون» تفسیر کنند، و برخى دیگر تعبیر گریه آسمان و زمین و اجزاى هستى را تعبیرى کنایى بدانند. برخى هم اسناد گریه به آسمان و زمین را تنها رسمى باقىمانده از عصر جاهلى بدانند که در آن عصر، مردم براى تعظیم برخى شخصیتها پس از مرگشان مىگفتند: آسمان و زمین در مرگ او گریستند و قرآن نیز بر همین اساس، براى تحقیر فرعونیان و اینکه در اثر هلاکت آنها، تغییرى در نظام هستى پدید نیامد و اصلاً وجود آنان ارزشى نداشت که در نظام هستى، فقدانشان ایجاد خلل و خلأ کرده باشد؛ اشاره مىکند که اگر آسمان و زمین قابلیت گریه کردن داشتند، در فقدان فرعونیان نمىگریستند.(42)
اما با توجه به شواهد موجود در روایات، به نظر مىرسد مانعى از حمل روایات و آیه شریفه بر معناى ظاهرى و حقیقى آن در میان نباشد. ظاهر روایاتى که گذشت این است که آسمان به واقع بر قتل امام حسین علیهالسلام گریست، و گریه آن به صورت سرخى افق به هنگام طلوع و غروب خورشید ظاهر شد؛ چنانکه از گریه دریاها به تلاطم آن، و از گریه کوهها به متلاشى شدنشان، و از گریه زمین به سیاهى و خاکسترى شدن آن تعبیر شده است.
علاوه بر این، با عنایت به اصل ذى شعور بودن نظام هستى، اعم از حیوان و نبات و جماد، که از آیات متعدد قرآن قابل استفاده است و آیاتى همچون «إنْ مِنْ شىءٍ الاّ یُسبّح بحمدهِ ولکن لا تفقهون تسبیحهم» (اسراء: 44) یا «یُسبّحُ للّهِ ما فى السماواتِ و الارض» (جمعه: 1) و تبیین فلسفى این مسأله توسط ملّاصدرا در حکمت متعالیه(43)، مىتوان گریه هستى بر قتل امام حسین علیهالسلام را نه بر معناى کنایى تخیلى، بلکه بر معناى حقیقى آن حمل کرد، اما با این تبیین که «بکاءُ کلِّ شىءٍ بحسبه»؛ گریه هر سنخ از موجودات متناسب با همان سنخ است. البته اسناد اینگونه امور به فاعلهاى طبیعى و جمادات، نیازمند اثبات علت غایى براى آنهاست؛ و در اینکه بتوان براى فاعلهاى طبیعى، قایل به علت غایى بود، اشکالاتى مطرح شده، به ویژه بر اساس مسلک ملاصدرا که مرتبهاى از علم و شوق را براى موجودات مادى اثبات کرده؛ در حالى که وى، علم را نوعى وجود مجرّد مىداند. و برخى از محققّان، براى تصحیح اسناد علت غایى به فاعلهاى طبیعى، مبادى علمى در فاعلهاى طبیعى را به فاعل مسخّر نسبت دادهاند، که در نهایت به ذات واجب تبارک و تعالى منتهى مىشود.(44)
درباره سرخى افق، پس از قتل امام حسین علیهالسلام تبیین بدوى این است که رنگ سرخ نمادى از خون است و چون قیام حسینى آمیخته با ایثار خون بوده و این خون همواره زنده است، از اینرو، خورشید و نور آن به هنگام طلوع و غروب، خون نما مىشده است و هنوز نیز ادامه دارد.
تبیین ذوقى دیگرى توسط ابن جوزى مطرح شده است، به این صورت که انسان در نتیجه غضب، دچار سرخى صورت مىشود و خداوند متعال از آنرو که منزّه از جسمانیت است، غضب او در قتل امام حسین علیهالسلام به صورت سرخى آفاق آسمان ظاهر شد تا عظمت جنایت را حکایت کند.(45)
با توجه به آنچه گذشت، سؤال از امکان تحقق گریه در نظام هستى پس از شهادت حسین بن على علیهالسلام نیز پاسخ داده شد. اگر نظام هستى صاحب شعور است:
ما سمیعیم و بصیر و باهشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
بنابراین، هر سنخ از موجودات، آنچه دیدنى است و آنچه نادیدنى است ـ چنانکه در روایت از امام صادق علیهالسلام گذشت ـ به نحوى بر این مصیبت مىگرید. راز این گریه نیز اظهار عظمت مصیبت است، به نحوى که در جزء جزء عالم هستى داراى تأثیر بوده است. اما در نظام هستى، با هلاکت کفّار و فرعونیان خلأى پدید نمىآید. از اینرو، فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السّماءُ والارضُ».
اختصاص گریه هستى بر امام حسین علیهالسلام و یحیى بن زکریّا علیهالسلام
از همینجا، سرّ اختصاص گریه هستى براى امام حسین علیهالسلام و یحیى بن زکریّا علیهالسلام روشن مىشود. گرچه عظمت شهادت امام حسین علیهالسلام آنچنان بوده که نظام هستى، حتى در شهادت حضرت یحیى علیهالسلام نیز همچون گریهاش بر شهادت امام حسین علیهالسلام نگریست و روایات شاهد بر این مدعایند. البته بنابر برخى روایات، بعضى از اجزاى هستى به هنگام رحلت مؤمن، براى فقدان او مىگریند؛ چنانکه ابن عباس از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت کرده است: «هر مؤمنى را در آسمان درى است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست، و به هنگام مرگ وى، این قسمت از آسمان و محل نماز مؤمن در زمین در مرگ او مىگریند.»(46) ولى همانگونه که روشن است، این روایت از گریه بخش خاصى از نظام هستى بر فقدان مؤمن حکایت دارد و نه تمام هستى؛ و گریه تمام نظام هستى از ویژگىهاى امام حسین علیهالسلام است.
انگیزه اهل سنّت در نقل این روایات
سخن پایانى بازگشتى است به آنچه در ابتداى این مقال درباره تبیین و تحلیل برخى از محققان معاصر نسبت به عنایت خاص منابع اهل سنّت درباره رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام ارائه شد، مبنى بر اینکه این عنایت ویژه در این منابع به دلیل منصرف کردن اذهان از فلسفه اصلى قیام امام حسین علیهالسلام بوده است. اما به نظر مىرسد اگر قدرى واقعبینانهتر به روایات شیعى و سنّى در زمینه مورد بحث بنگریم ـ به ویژه با قطعى بودن برخى از این حوادث و خوارق عادات، و تواتر معنوى روایات مربوط(47) ـ مىتوان توجه خاص راویان و مؤلفان اهل سنّت به این بحث را ناشى از محسوس و عیان و انکارناپذیر بودن این حوادث از سویى، و جایگاه رفیع حسین بن على علیهالسلام ، حتى در میان گروههاى غیرشیعى، از سوى دیگر دانست. همین جایگاه رفیع است که بسیارى از عالمان غیرشیعى را به لعن قاتلان حسین بن على علیهالسلام و از جمله یزید بن معاویه واداشته است، در حالىکه لعن خلفا با مبناى آنان چندان سازگار نیست.(48)
پىنوشتها
1ـ اصغر قائدان، «تأمّلى چند پیرامون گزارش حادثه کربلا در منابع مورّخان اهل سنّت»، مجموعه مقالات کنگره بینالمللى امام خمینى و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1375، دفتر سوم، ص 70ـ72.
2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران، اسلامیة، 1385 ق، ج 45، ص 201، باب 40، ح 1.
3ـ همان، ج 45، ص 209، باب 40، ح 16 به نقل از جعفربن محمدبن قولویهقمى (م 367ق)، کامل الزیارات، تصحیح علّامه امینى، نجف، مرتضویه، 1356 ق، باب 28، ص 89.
4ـ عبدالله بحرانى، عوالم العلوم و المعارف، جلد «امام حسین علیهالسلام »، ص 459، ح 8.
5ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 211، باب 40، ح 26 به نقل از کامل الزیارات، ص 90، باب 28، ح 12.
6ـ همان، ج 14، ص 182، ح 25، به نقل از: قطبالدین راوندى، قصص الانبیاء، تصحیح غلامرضا عرفانیان، قم، الهادى، 1418، به نقل از شیخ صدوق.
7ـ جعفربن محمد بن قولویه، پیشین، باب 28، ص 91 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 201، باب 40، ح 2 / عبدالله بحرانى، پیشین، جلد «امام حسین علیهالسلام »، ص 460، ح 11. روایات دیگرى قریب به همین مضمون از آن حضرت رسیده است. براى نمونه. ر.ک: قصص الانبیاء، ص 222/ بحارالانوار، ج 14، ص 183، ح 26و 27.
8ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 202، باب 40، ح 3 به نقل از شیخ مفید از امالى و ص 206، ح 10 و 11و 12 به نقل از کامل الزیارات، باب 28. در برخى از این احادیث، تعبیر «بکى جمیع ما خلق الله» آمده است.
9ـ همان، ج 45، ص 206ـ207، باب 40، ح 13.
10ـ همان، ج 45، ص 210، باب 40، ح 21، به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 93.
11ـ جعفربن محمد بن قولویه، باب 28، ص 90.
12ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 18 به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 90.
13ـ همان، ج 44، ص 286 و ج 45، ص 201، باب 40، ح 2.
14ـ همان، ج 45، ص 218، باب 40، ح 45 به نقل از قصصالانبیاء.
15ـ همان، ج 45، ص 219، باب 40، ح 47 به نقل از کامل الزیارات، ص 74، باب 23، ح 11.
16ـ همان، ج 45، ص 202، باب 40، ح 4، به نقل از شیخ صدوق، علل الشرائع و امالى.
17ـ عبدالرزاق موسوى مقرّم، مقتلالحسین، قم، مکتبة بصیرتى، 1383،ص404، به نقلازشیخطبرسى،الاحتجاج،نجف، ص 166.
18ـ محمدجواد محمودى، ترتیب الامالى، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1420 ق، ج 5، ص 220، ح 2426 به نقل از شیخ صدوق، امالى، مجلس 31، ح 3.
19ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 217، باب 40، ح 40، به نقل از صحیح مسلم، اول جزء پنجم / ابن بطریق اسدى حلّى، العمدة، (م حدود 600 ق) قم، جامعه مدرسین، 1407، ص 405، ح 835/محمدطاهر قمىشیرازى، الاربعین فى امامة الائمة الطاهرین، تحقیق سیدمهدى رجائى،قم، محقق، 1418، ص 48.
20ـ ابن بطریق اسدى حلّى، پیشین، ص 405، ح 836 / سیدعلى بن طاووس حسنى، الطرائف، قم، خیام، ص 203، ح 293.
21ـ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیهالسلام ، تحقیق محمدباقر محمودى، ص 353.
22ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 219، باب 40، ح 49 / شمسالدین محمدبن احمد ذهبى (م 748 ق)، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت، دارالکتاب العربى، 1418 ق، ج 5، ص 15 / شیخ مفید، الارشاد، قم، تحقیق آلالبیت، نشر دارالمفید، ج 2، ص 132 / نورالدین هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408، ج 9، ص 197.
23ـ ابن عساکر، پیشین، ترجمة الامام الحسین علیهالسلام ، ص 355، ح 289 و ص 356، ح 292 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 19 به نقل از: کامل الزیارات، ج 45، ص 216، باب 40، ح 39، به نقل از ابن شهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، نجف، حیدریة، ج 3، ص 213 / نورالدین هیثمى، پیشین، ج 9، ص 196 / جزء على بن محمد حمیرى (م 323) تحقیق ابوطاهر زبیر بن مجدد علیزئى، 1413، ریاض، دارالطحاوى، حدیث أکادمى، ص 33.
24و25ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامامالحسین علیهالسلام ، ص355، ح 291 / ص 356، ح 292
26ـ همان، ص 356، ح 393 / احمد ذهبى، پیشین، ج 5، ص 15 / سیدهاشم بحرانى (م 1107)، مدینة المعاجز، تحقیق عزتالله مولائى همدانى، نشر مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1412، ج 4، ص 187، ح 1214 / نورالدین هیثمى، پیشین، ج 9، ص 197 / على بن عیسى اربلّى (م 693)، کشف الغمة فى معرفة الأئمة علیهمالسلام ، بیروت، دارالاضواء، 1405، ج 2، ص 268.
27ـ نورالدین هیثمى، پیشین، ج 9، ص 197، به نقل از طبرانى، معجم کبیر، ج 3، ص 113، ح 2837.
28ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیهالسلام ، ص 365، ح 304 / محمدبن جریر طبرى شیعى (اوائل قرن 4)، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، 1413، ص 179 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 216 / قاضى نعمان بن محمد مغربى (م 363)، شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار علیهمالسلام ، تحقیق سید محمدحسینى جلالى، قم، جامعه مدرسین، ج 3، ص 541، ج 1095 و ص 544، ح 1115 / یحیى بن معین (م 233)، تاریخ، تحقیق عبدالله احمد حسن، دارالقلم، ج 1، ص 361، ح 2435.
29ـ قاضى نعمان مغربى، پیشین، ج 3، ص 169، ح 1115.
30ـ مولى حیدر على شیروانى (م 1200)، مادونة العامة من مناقب اهلالبیت علیهمالسلام ، تحقیق شیخ محمد حسون، مطبعة المنشورات الاسلامیة، 1414، ص 248.
31ـ ابوبشر محمدبن احمد بن حماد دولابى (م 310)، الذریّة الطاهرة النبویة، تحقیق سعد مبارک حسن، کویت، الدار السلفیة، 1407، ص 97.
32ـ ابو اسحاق اسفراینى (قرن 10)، نورالعین فى مشهد الحسین علیهالسلام ، تونس، نشر المنار، ص 76.
33ـ جلالالدین سیوطى (م 911)، تاریخ الخلفا، تحقیق محمد محیىالدین عبدالحمید، قم، نشر رضى، 1411، ص 207.
34ـ شرحالاخبار، ج 3، ص 546، ح 1125.
35ـ منیرالاحزان، ص 62.
36ـ ابن اثیر، الکامل، تحقیق ابىالفداء عبدالله القاضى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج 3، ص 441.
37ـ مولى حیدرعلى شیروانى، پیشین، ص 249.
38ـ ابن نما الحلّى (م 645)، مثیرالاحزان، نجف، حیدریه، 1369، ص 88.
39و40ـ ابنشهرآشوب، مناقبآلابىطالب،پیشین،ج3، ص 213.
41ـ روزنامه کیهان، 28/12/1380، مقاله حسین سعید، «گریه آسمان بر حسین علیهالسلام »؛ ادعا یا واقعیت، ترجمه ت. آزاد اردبیلى.
42ـ ر.ک: سید محمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، چ سوم، تهران، دارالکتاب الاسلامیة، ج 18، ص 150ـ151 / ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (م 548)، مجمعالبیان، ترجمه گروهى، تهران، نشر فراهانى، 1350ـ1360، ج 22، ص 303 / ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1353 ـ 1366 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 14، ص 182، ح 25 / ابوجعفر محمدبن حسن طوسى (م 460)، التبیان فى تفسیر القرآن، ج 21، ص 179، تحقیق احمد حبیب قصیرالعاملى، مکتب الاعلام الاسلامى، 1409، ج 9، ص 233.
43ـ صدرالدین محمد شیرازى، الحکمةالمتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، قم، مصطفوى، بىتا، ج 2، ص 273، 278و ص 232ـ246، و ج 7، ص 148، 168.
44ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، تعلیقة على نهایة الحکمة، قم، مؤسسه در راه حق، 1405ق، ص 260ـ261.
45ـ ر.ک: مولى حیدرعلى شیروانى، پیشین، ص 248ـ 252.
46ـ فضل بن حسن طبرسى (م 548)، پیشین، ج 9، ص 109.
47ـ ر.ک: محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 219، پاورقى آخر باب 40.
48ـ جلالالدین سیوطى، تاریخ الخلفا،، ص 207ـ209.
--------------------------------------------------------------------------------
براى بررسى ابعاد عظمت این قیام، مسیرهاى متفاوتى را مىتوان پیمود. اما آنچه اکنون در صدد آنیم، نگاهى است به گزارشهاى مربوط به گریه نظام هستى بر شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسلام ، به ویژه گریه آسمان. این گزارشها، گوشهاى از گزارشهایى هستند که بر مجموعهاى از تحوّلات و رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام دلالت دارند.
این روایات را هم در منابع روایى و تاریخى شیعه و هم اهل سنّت مىتوان یافت. تعدادى از این خوارق عادات و امور شگفت توسط برخى از امامان شیعه علیهمالسلام ، همچون امیرالمؤمنین علیهالسلام ، امام حسن مجتبى علیهالسلام ، امام سجّاد علیهالسلام ، امام باقر علیهالسلام ، امام صادق علیهالسلام ، امام رضا علیهالسلام ، امام جواد علیهالسلام و امام عصر علیهالسلام نقل شده، و تعدادى نیز از سوى برخى از اصحاب آنان همچون ابوذر، میثم تمّار، ابن عباس و ام سلمه گزارش شدهاند.
در روایات اهل سنّت نیز تعداد زیادى روایت به چشم مىخورند که به رجال ناقل حدیث منتهى مىشوند و بعضى از این روایات نیز منقول از سوى برخى بزرگان و ائمّه اهلسنّت هستند. روایاتى نیز به صورت مرسل نقل شده و برخى از مؤلّفان اهل سنّت نیز بدون اشاره به سند، به نفس حوادث اشاره کردهاند. جالب آنکه گاه بعضى از خوارق عادات، منقول از برخى سران حکومتى یا وابستگان و مأموران آنهاست.
یکى از مسائل مهم در این مبحث، بررسى انگیزه راویان و مؤلّفان اهل سنّت در پرداختن تفصیلى به خوارق عادات مترتّب بر شهادت امام حسین علیهالسلام است. به راستى، چه محملى براى این توجه خاص نسبت به این بعد از قیام امام حسین علیهالسلام در منابع سنّى مىتوان یافت؟
برخى از محققان معاصر معتقدند: اینکه منابع سنّى در زمینه ماهیت و انگیزه و فلسفه قیام، توجه لازم را مبذول نداشتهاند، اما به طور افراطى به ذکر حوادث خارق عادات در این حادثه پرداختهاند، نشانگر نوعى حرکت مرموزانه و پنهان براى ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان به امور و قصههاى عجیبى است که بعضا ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلى دارند. که بر فقدان افراد مهم قبیله، حوادث عجیب را مترتّب مىکردهاند. در این تحلیل، اینگونه خوارق عادات به هیچ روى، با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نیستند و منابع شیعى بدانها نپرداختهاند، و نقل اینها براى مشغول کردن اعراب و عوام النّاس به این مسائل، به جاى آگاه ساختن و پرداختن به فلسفه عاشورا و تبیین نهضت امام حسین علیهالسلام و انگیزه این قیام الهى، بوده است. و این همان چیزى بود که حکّام اموى و عبّاسى و مورّخان وابسته به آنان به طور مرموزانهاى دنبال مىکردند. این احتمال آن گاه بیشتر تقویت مىشود که به این نکته توجه کنیم که این دسته از مورّخان و راویان چندان هم قایل به مقام و قداست ویژه و فوقالعاده براى امام حسین علیهالسلام نبودهاند!(1)
اینکه تحلیل یادشده تا چه حد با مستندات تاریخى قابل انطباق است و اینکه آیا محمل دیگرى براى توجه خاص منابع سنّى به خوارق عادات مترتب بر شهادت امام حسین علیهالسلام مىتوان یافت یا خیر؛ نکتهاى است که در خلال مباحث بدان پرداخته خواهد شد.
از سوى دیگر ـ آنسان که گذشت ـ روایات شیعه نیز، اعم از روایات رسیده از امامان شیعه علیهمالسلام و یا روایات منقول از برخى از اصحاب برجسته آنان، حوادث عجیب و خوارق عادات رخ داده پس از شهادت امام حسین علیهالسلام را نقل کردهاند و طبیعى است که این روایات محک خوبى براى سنجش و بررسى میزان درستى و اتقان روایات سنّى است. در بررسى هر دو دسته روایات شیعى و سنّى، مىبایست هم جنبه سندى و هم جنبه دلالى را مورد مداقّه قرار داد.
نکته دیگر آنکه با توجه به خارق عادت بودن این حوادث (در صورت قبول)، طبعا باید توجیه معقولى نسبت به حادثه ارائه داد. مراد از «توجیه معقول»، نظاممند کردن معجزات و تطبیق آنها با اصل علیّت و اصل سنخیّت و نیز قوانین قطعى حاکم بر نظام طبیعى است.
و در نهایت باید نگاهى به این سؤال افکند که راز این رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام چه بوده است؟ و آیا در حوادث دیگر نیز مثل و مانندى دارد؟
مجموع روایات شیعى و سنى را درباره رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام مىتوان در چهارده عنوان دستهبندى کرد:
1. گریه اجزاى تکوینى نظام هستى؛
2. امور خارق عادات در نظام هستى؛
3. پیدایش خون در نقاط گوناگون؛
4. گریه و نوحه جن و مَلَک و حیوانات؛
5. نداى هاتفى از غیب؛
6. حرکت و تموّج قبر پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله ؛
7. ظهور کفّ خونین و قلم آهنین و نوشتن اشعارى در رثاى امام حسین علیهالسلام ؛
8. رخدادهاى عجیب مربوط به رأسالحسین علیهالسلام و اجساد شهدا؛
9. رخدادهاى عجیب مربوط به تربت و قبر امام حسین علیهالسلام ؛
10. رخدادهاى عجیب مربوط به برخى حیوانات؛
11. تبدّل ماهیت اشیاى به غارت رفته از حرم امام حسین علیهالسلام ؛
12. مجازاتهاى عجیب دنیوى براى قاتلان یا شاهدان قتل حسین علیهالسلام ؛
13. محرومیت مخالفان شیعه از درک عید فطر أضحى؛
14. لعن و نفرین بر قاتلان امام حسین علیهالسلام توسط اجزاى نظام هستى.
آنچه اکنون بدان پرداخته مىشود تنها اولین عنوان ـ یعنى گریه اجزاى تکوینى نظام هستى ـ است.
ابتدا نمونههایى از روایات مربوط عرضه مىگردند، سپس به نقد و بررسى هریک خواهیم پرداخت.
روایات امامان شیعه علیهمالسلام
بیشترین روایات در محورهاى یادشده، مربوط به گریه اجزاى نظام هستى پس از شهادت امام حسین علیهالسلام است. در این روایات، گاه از گریه زمین و آسمان، و گاه از گریه آنچه در هستى است و یا گریه آنچه ما بین زمین و آسمان و آنچه در آنهاست، و یا گریه خورشید و ماه، و یا گریه بهشت و دوزخ سخن به میان آمده است.
بسیارى از روایات رسیده از معصومان علیهمالسلام متضمّن گریه آسمان و زمین و دیگر اجزاى هستى بر امام حسین علیهالسلام است. در این روایات، معمولاً به آیه شریفه 29 سوره مبارکه «دخان» اشاره شده که فرموده: «فما بَکَتْ علیهم السّماء و الارضُ و ما کانوا مُنظرین» که ناظر به هلاکت فرعون و قوم اوست و اینکه نه آسمان و نه زمین بر آنان نگریستند و آنان از مهلت یافتگان نبودند؛ این روایات پس از اشاره به آیه یادشده، تنها دو تن را در طول تاریخ مصداق کسانى معرفى کردهاند که آسمان و زمین بر آنان گریستهاند و آن دو تن عبارتند از: حضرت یحیى علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام . اکنون برخى از روایات ذکر مىشوند:
ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام آنگاه که یکى از دشمنان خدا و رسول صلىاللهعلیهوآله در حال عبور بود، این آیه را تلاوت فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا مُنظرین»، و هنگامى که امام حسین علیهالسلام در حال عبور بود، فرمود: «اما زمین و آسمان بر این (اشاره به حسین علیهالسلام ) خواهند گریست، و زمین و آسمان جز بر یحیى بن زکریا و حسین بن على علیهماالسلام نگریسته است و نخواهد گریست.»(2)
ـ روایت دیگر، بنا به نقل ابن قولویه از ابراهیم نخعى، چنین است: «روزى امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد مسجد شده و اصحابش نیز گرد حضرت نشستند. در این هنگام، امام حسین علیهالسلام وارد شده و در برابر امیرالمؤمنین علیهالسلام ایستاد. امیرالمؤمنین علیهالسلام در حالى که دست مبارک خویش را بر سر امام حسین علیهالسلام نهاده بود، فرمود: «فرزندم، خداوند اقوامى را در قرآن کریم مورد سرزنش قرار داده و فرموده است: "فما بکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا منظرین"؛ قسم به خدا، که تو را خواهند کشت، سپس آسمان و زمین بر تو خواهند گریست.»(3)
ـ امام سجّاد علیهالسلام پس از بازگشت از کربلا و ورود به مدینه، ضمن خطبهاى چنین فرمود: «اى مردم، پس از این مصیبت بىمانند، کدامیک از مردانتان تواند شاد بود؟ یا کدامین قلب به خاطر آن محزون نتواند بود؟ یا کدامین چشم تواند که اشکش را حبس کند؟ و یا نسبت به بارش سیلآساى اشک بخل ورزد؟ همانا آسمانهاى هفتگانه بر قتل او گریستند، و دریاها با امواجشان و آسمانها با ارکانشان و زمین با پهنه وسیعش، و درختان با شاخههاشان، و ماهیان اعماق دریاها و ملائکه مقرّب و اهل آسمانها همگى بر قتل او گریستند.»(4)
ـ آن حضرت در روایتى دیگر به پدر عمرو بن بثیت فرمودند: «آسمان از بدو خلقت جز بر دو تن، یعنى یحیى بن زکریا و حسین بن على علیهماالسلام نگرییده، و گریهاش بدین صورت است که هنگام قرار گرفتن زیر آسمان، بر روى لباس چیزى شبیه اثر کَکْ به رنگ خون مشاهده مىشود.»(5)
ـ امام باقر علیهالسلام نیز ضمن روایتى، با اشاره به بدکاره بودن مادران قاتلان انبیا و اوصیا، به گریه آسمان بر شهادت امام حسین علیهالسلام به مدت چهل روز اشاره کرده و آن را از ویژگىهاى حضرت یحیى و امام حسین علیهماالسلام دانسته، و در ادامه بر گریه خورشید و ملائکه اشاره کرده است.(6)
در میان امامان شیعه علیهمالسلام شاید بیشترین روایات در زمینه گریه نظام هستى بر شهادت امام حسین علیهالسلام ، از امام صادق علیهالسلام بهدستمارسیدهاست.برخىازاینروایاتچنین است:
ـ امام صادق علیهالسلام به حنّان فرمود: «حسین علیهالسلام را زیارت کنید و بر او جفا مورزید؛ چرا که او سیّد جوانان شهید ـ یا سیّد جوانان اهل بهشت ـ است و شبیه یحیى بن زکریا علیهالسلام است، و آسمان و زمین تنها بر آن دو گریستهاند.»(7)
ـ آن حضرت در جمع برخى از اصحابشان، همچون حسین بن ابى فاخته و ابوسلمه سرّاج و یونس بن یعقوب و فضیل بن یسار، فرمود: «همانا اباعبدالله الحسین علیهالسلام هنگامى که به شهادت رسید، آسمانها و زمینهاى هفتگانه بر او گریستند، و آنچه در آسمانها و زمینها و در بین آنهاست، و آنچه در بهشت و دوزخ است و آنچه دیده مىشود و دیده نمىشود، همگى بر حسین علیهالسلام گریستند، بجز سه چیز که بر حسین علیهالسلام نگریستند و آنان، بصره و دمشق و آل حکم بن ابى العاص بودند!»(8)
ـ در روایت دیگرى، امام صادق علیهالسلام به صحابى گرانقدرش، زراره فرمود: «اى زراره، همانا آسمان، چهل روز بر حسین علیهالسلام خون گریست، و زمین چهل روز با سیاهى بر حسین علیهالسلام گریست، و خورشید چهل روز با سرخى و کسوف بر حسین علیهالسلام گریست، و کوهها از هم پاشیدند و دریاها متلاطم شدند، و ملائکه چهل روز بر حسین علیهالسلام گریستند...»(9)
ـ آن حضرت به داود بن فرقد نیز فرمودند: «آسمان و زمین یک سال بر حسین و یحیى علیهماالسلام گریستند، و گریه آسمان همان سرخى آن است.»(10)
ـ در روایتى دیگر، امام صادق علیهالسلام فرمود: «حسین و یحیى علیهماالسلام پیش از خود همنامى نداشتند (لم نجعل له من قبل سمیّا) و آسمان تنها براى آن دو، چهل روز گریست، و گریه آن به این صورت بود که به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(11)
ـ آن حضرت به عبدالله بن هلال نیز فرمود: «تا چهل روز خورشید با سرخى طلوع و غروب مىکرد، و این گریه او بود.»(12)
ـ در روایت معروف ابن شبیب از امام رضا علیهالسلام نیز، آن حضرت به گریه آسمانهاى هفتگانه و زمین اشاره کردهاند.(13)
ـ امام جواد علیهالسلام نیز در روایتى، ضمن اشاره به آیه شریفه «لم نَجعل لَه من قبلُ سمیّا» و اینکه حضرت یحیى و امام حسین علیهماالسلام پیش از خود همنامى نداشتهاند، فرمود: «... و آسمان و خورشید بر آن دو، چهل روز گریستند، و گریه آنها به این صورت بود که خورشید به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(14)
ـ در زیارت «ناحیه مقدسه» نیز (بنا بر صحّت سند آن) چنین جملهاى را خطاب به اباعبدالله الحسین علیهالسلام مىبینیم: «[با شهادت تو] آسمان و ساکنانش، بهشتها و نگهبانانش، کوهها و کوهپایهها، دریاها و ماهیانش، شهر مکّه و پایههایش، بهشتها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام و حلّ و حرم، جملگى بر تو گریستند.»
روایات اصحاب ائمّه علیهمالسلام
مسأله گریه آسمان و زمین و دیگر اجزاى نظام خلقت در کلمات اصحاب برجسته امامان شیعه علیهمالسلام نیز منعکس شده است که به نمونههایى از آن اشاره مىشود:
ـ هنگامى که عثمان، ابوذر را به «ربذه» تبعید کرد، برخى از مردم به وى گفتند: دل خوش دار که این سختىها در راه خدا اندک است.» ابوذر نیز ضمن تصدیق مطلب، گفت: «ولکن شما در قبال قتل حسین علیهالسلام چه خواهید کرد؟ به خدا قسم، در اسلام پس از قتل خلیفه (مراد امیرالمؤمنین علیهالسلام است) کشتهاى بزرگتر از او نخواهد بود و خداوند شمشیر انتقام خود را به وسیله فردى از ذریّه حسین علیهالسلام بیرون خواهد کشید. و اگر بدانید که بر ساکنان دریاها و کوهها و بیشهها، جنگلها و صخرهها و اهل آسمان در نتیجه قتل او چه مىگذرد، آنچنان خواهید گریست تا جان از کالبدتان خارج شود...»(15)
ـ از دیگر اصحاب برجسته امیرالمؤمنین علیهالسلام میثم تمّار است که ضمن سخنانى به تأثیرات عجیب قتل امام حسین علیهالسلام در نظام هستى و گریه همه چیز اشاره کرده است. جبله مکیّه مىگوید: شنیدم که میثم تمار ـ قدّسالله روحه ـ مىگفت: «به خدا قسم، این امّت فرزند پیامبرش را در دهم محرّم خواهد کشت و دشمنان خدا آن را روز مبارک مىدانند و این، رخ خواهد داد و مولایم امیرالمؤمنین علیهالسلام مرا مطّلع ساخته است که همه چیز بر حسین علیهالسلام خواهند گریست، حتى وحوش بیابانها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان، و خورشید و ماه و ستارگان، و آسمان و زمین و مؤمنان از انس و جنّ، و تمامى ملائکه آسمانها و زمینها، و رضوان و مالک و حاملان عرش، و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید...»(16)
ـ در خطبه حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه نیز این تعبیر به چشم مىخورد: «.. لقد جئتم شیئا إدّا، تکادُ السمواتُ یتفَطَّرنَ مِنه، و تَنشقُّ الارضُ و تخِرُّ الجبالُ...»(17)؛ همانا امر ناهنجارى آوردید که بسا آسمانها از هم فرو ریزند و زمین بپاشد و کوهها با خاک یکسان شوند.
ـ شیخ صدوق طى روایتى از فاطمة بنت على علیهالسلام چنین نقل کرده است: «[با شهادت امام حسین علیهالسلام ] هیچ سنگى در بیتالمقدّس از زمین برداشته نشد، مگر آنکه در زیر آن خون تازه یافت مىشد، و نور خورشید بر روى دیوارها به رنگ سرخ همچون ملحفههاى رنگین مشاهده مىشد، و این چنین بود تا زمانى که على بن الحسین علیهالسلام به همراه زنان [از شام [خارج گردید و سر امام حسین علیهالسلام به کربلا بازگردانده شد.»(18)
روایات اهل سنّت
در منابع اهل سنّت نیز روایات زیادى درباره گریه اجزاى مختلف نظام هستى پس از شهادت امام حسین علیهالسلام به چشم مىخورند که برخى از آنها مرور مىشوند:
ـ در صحیح مسلم، در تفسیر آیه شریفه «فما بکَتْ علیهم السماءُ و الارض» (دخان: 29) به نقل از سُدّى آمده است: «هنگامى که امام حسین علیهالسلام به قتل رسید، آسمان گریست و گریه آن همان سرخى اوست.»(19)
ـ در تفسیر ثعلبى نیز در ذیل آیه یادشده آمده است: «هرگاه مؤمن رحلت مىکند، آسمان و زمین تا چهل روز بر او مىگریند»، و سپس به نقل از عطاء آمده است: «گریه آسمان همان سرخى اطراف آن است.»(20)
ـ از محمد بن سیرین نیز نقل شده است: «آسمان پس از یحیى بن زکریّا بر کسى جز حسین بن على علیهالسلام نگریست.»(21)
ـ همچنین از وى نقل شده است که به هشام بن محمد گفت: «آیا مىدانى سرخى در افق از چیست؟ این سرخى از روز قتل حسین علیهالسلام پدید آمده است.»(22)
ـ در بسیارى از منابع اهل سنّت از على بن مسهر قرشى نقل شده است که از جدّهاش، ام حکیم، چنین روایت کرده: «به هنگام شهادت امام حسین علیهالسلام من دختر جوانى بودم و آسمان به مدت چند روز همچون لخته خون بود»، و در بعضى روایات، مدت یک سال و نه ماه آمده و در بعضى دیگر، مدت هفت روز و شب آمده است.(23)
ـ از خلاد صاحب السمسم نیز نقل شده که از مادرش چنین روایت کرده است: «براى مدتى پس از قتل حسین علیهالسلام ، نور خورشید در هر صبح و شام به رنگ سرخ بر روى دیوارها ظاهر مىشد و هیچ سنگى برداشته نمىشد، جز آنکه زیر آن خون تازه یافت مىشد.»(24)
ـ اسود بن قیس نیز گفته است: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل حسین علیهالسلام سرخ رنگ بود، گویا که خونین است.»(25)
ـ عیسى بن حارث کندى نیز گفته است: «پس از قتل حسین علیهالسلام به مدت هفت روز، آنگاه که نماز عصر را ادا مىکردیم و به خورشید مىنگریستیم، نور آن را بر روى دیوارها همچون ملحفههاى رنگین مىدیدیم، و ستارگان نیز بعضى به بعضى دیگر برخورد مىکردند.»(26)
ـ و از جمیل بن زید نیز نقل کردهاند: «آسمان به هنگام قتل حسین علیهالسلام سرخ رنگ شد.»(27)
یزید بن ابى زیاد نیز گفته است: «آنگاه که حسین علیهالسلام به قتل رسید، من چهارده ساله بودم... و آفاق آسمان سرخ رنگ شد...»(28)
ـ در روایت ابى معمر نیز چنین آمده است: «آسمان به مدت یک ماه پس از قتل حسین علیهالسلام سرخ رنگ بود.»(29)
ـ در حدیث عثمان بن ابى شیبه مدت سرخى بر روى دیوارها، هفت روز گزارش شده است.(30)
ـ ابراهیم نخعى نیز در اینباره گفته است: «پس از قتل حسین علیهالسلام اقطار آسمان سرخ رنگ شد، و این وضع همچنان ادامه داشت. آنگاه آسمان شکافته شد و از آن خون بارید.»(31)
ـ و اسعد بن قیس نیز چنین روایت کرده است: «آنگاه که حسین علیهالسلام کشته شد، یک سرخى از جانب مشرق، و سرخى دیگر از جانب مغرب برخاست و در دل آسمان با یکدیگر متلاقى مىشدند.»(32)
ـ سیوطى، از عالمان پر تألیف اهل سنّت، پس از اشاره اجمالى به شهادت امام حسین علیهالسلام (به این دلیل که قلب، تحمّل ذکر تفصیلى آن را ندارد) به حوادث پس از شهادت اشاره کرده است: «آنگاه که حسین علیهالسلام به قتل رسید، نور خورشید به مدت هفت روز بر روى دیوارها همچون ملحفههاى رنگین بود و ستارگان به یکدیگر برخورد مىکردند، و قتل حسین در روز عاشورا اتفاق افتاد و در این روز، خورشید دچار کسوف شد و آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل او سرخ رنگ بود و سپس این سرخى پس از آن، همچنان در آسمان دیده مىشود، در حالى که پیش از قتل حسین علیهالسلام چنین چیزى در آسمان دیده نمىشد.»(33)
ـ ابن ابىالدنیا نیز روایت کرده است: «آسمان و زمین نگریستند، جز بر دو تن، و گریه آسمان آن است که همچون چرم دبّاغى شده سرخ رنگ مىشود. و هنگامى که یحیى بن زکریّا علیهالسلام کشته شد، آسمان سرخ شد و خون بارید. و هنگامى که حسین بن على علیهالسلام کشته شد، آسمان سرخ فام شد.»(34)
بلاذرى و خطیب بغدادى نیز گفتهاند: «این سرخى شفق که [در افق آسمان [است، قبل از قتل حسین علیهالسلام وجود نداشت.»(35)
ـ ابن اثیر نیز گفته است: «به مدت دو یا سه ماه پس از قتل حسین علیهالسلام به هنگام طلوع خورشید تا آنگاه که خورشید بالا بیاید، گویا دیوارها آغشته به خون بودند.»(36)
ابن سعد نیز سرخى در آسمان را مربوط به پس از قتل امام حسین علیهالسلام دانسته است.(37)
اشعار
خون گریستن هستى در شهادت سید شهیدان در اشعار شعرا نیز منعکس شده است که براى نمونه، به مواردى اشاره مىشود:
سلیمان بن قتیبه عدوى، سه روز پس از عاشورا، آنگاه که به کربلا رسید و محل شهادت شهدا را دید، چنین سرود:
«مررتُ على ابیاتِ آلِ محمّد
ٍفلم أرها امثالها یومَ حلَّت
اَلَم تر أنّالشمسَ اضحت مریضة
ًلفقدِ حسینٍ و البلادَ اقشعرّت»؛(38)
بر خانههاى آل محمد صلىاللهعلیهوآله عبور کردم، ولى آنها را همچون روز اول ندیدم. آیا نمىبینى که خورشید به خاطر فقدان حسین علیهالسلام مریض شده و سرزمینها به لرزه درآمدهاند؟
و در اشعار سید حمیرى چنین آمده است:
«بکت الارضُ فقده و بکته
باحمرارٍ له نواحى السماءِ
بکتا فقده اربعین صباحا
کلَّ یومٍ عند الضُّحى و المساء»؛(39)
زمین بر فقدان حسین علیهالسلام گریست و نواحى آسمان نیز با سرخى بر او گریستند. زمین و آسمان تا چهل روز هر صبح و شام بر فقدان حسین گریستند.
ابوالعلاء معرّى نیز گفته است:
«و على الدّهرِ مِن دماءِ الشهیدین
علىٍّ و نجلِه شاهدان
و هما فى اواخر اللیل فجران
و فى اوّلیاته شفقان»؛(40)
خونهاى دو شهید، یعنى على علیهالسلام و فرزندش، دو شاهد و حجت بر زمانهاند. این دو شهید در اواخر شب دو فجر و سپیده، و در اوایل شب دو شفق (در افق)اند.
ـ عبدالحسین حویزى چنین سروده است:
«اَیُّها السائل عن افق السماء
کیفَ ابدت حمرةً بالشفق
و صحیح القول عندی أنّها
حمرةٌ من دمعها المنطلق
لم تزل تبکى دما أعیُنها
بدمٍ منه ثرى الطف سُقى»؛(41)
اى آنکه درباره سرخى شفق در افق آسمان مىپرسى، سخن درست در اینباره نزد من آن است که این سرخى ناشى از اشک جارى آسمان است، و همواره از چشمان آسمان خونى جارى است که سرزمین طف با آن سیراب مىشود.
نقل و تحلیل روایات
از روایاتى که گذشت مىتوان چنین استنباط کرد که اصل مسأله گریه هستى ـ به ویژه زمین و آسمان ـ بر شهادت امام حسین علیهالسلام امرى قطعى است؛ زیرا روایات بسیارى از جانب امامان شیعه علیهمالسلام ، اصحاب آنان و راویان غیر شیعى در این زمینه صادر شده که در مجموع، گریه نظام هستى بر حادثه قتل حسین علیهالسلام را مسجّل مىکنند. به ویژه آنکه بعضى از این روایات داراى سند صحیح بوده و یا در منابع معتبرى همچون کامل الزیارات نقل شدهاند و بدین لحاظ، شاید تلاش براى نقد سندى این روایات چندان ضرورى و سودمند نباشد؛ چرا که مىتوان نسبت به اصل مدعاى این روایات، ادعاى تواتر معنوى کرد.
مدت زمان گریه
اما همانگونه که از بررسى روایات یادشده به دست مىآید، اختلافاتى در مضامین این روایات به چشم مىخورد. یکى از بارزترین وجوه اختلاف روایات، اختلاف در مدت زمان این حادثه است. در روایات رسیده از امامان شیعه علیهمالسلام سهگونه تعبیر دیده مىشود:
1. نسبت دادن گریه به زمین و آسمان و دیگر اجزاى هستى بدون اشاره به محدوده زمانى؛
2. تقیید گریه آسمان و زمین به مدت یک سال؛
3. تقیید به مدت چهل روز.
تعداد روایات دسته سوم بیشتر است. اما روایات رسیده از اصحاب ائمه، از جمله روایت ابوذر و میثم تمّار عارى از هرگونه تقیید زمانى هستند و روایت فاطمه بنت على علیهالسلام به زمان بازگشت اهلبیت علیهمالسلام به مدینه مقیّد است.
در روایات منقول در منابع اهل سنت ـ چنانکه گذشت ـ نیز چند تعبیر به چشم مىخورد:
1. بدون تقیید به زمانى معیّن؛
2. ذکر مدت چند روز؛
3. ذکر مدت هفت روز؛
4. ذکر مدت یک ماه؛
5. ذکر مدت چهل روز؛
6. ذکر مدت دو یا سه ماه؛
7. ذکر مدت یک سال و نه ماه.
بدین سان، این پرسش مطرح مىشود که سرّ این اختلافات در محدوده زمانى گریه هستى ـ به ویژه گریه آسمان و خورشید ـ چیست؛ اختلافى که در روایات اهلبیت علیهمالسلام نیز به چشم مىخورد؟
یک توجیه کلى درباره اختلافات یادشده در روایات مىتواند این باشد که هرقدر به زمان حادثه نزدیکتر مىشویم، تأثیر عظمت مصیبت بر اجزاى هستى نیز بیشتر مىشود. بدین روى، برخى از خوارق عادات که مترتّب بر شهادت امام حسین علیهالسلام بودند و در نظام هستى در روزهاى پس از شهادت رخ نمودند، محدود به همان روزهاست؛ حوادثى همچون زلزله، کسوف، بادهاى سرخ و سیاه و بارش خون و خاکستر. از اینرو، مىتوان گفت: نماد گریه هستى، که همان خون نما بودن خورشید و نور آن بر روى دیوارهاست، در روزهاى اولیه پس از شهادت امام حسین علیهالسلام شدیدتر بود. براى نمونه، مىتوان به برخى از روایات موجود در منابع غیر شیعى اشاره کرد که سرخى خورشید در روزهاى پس از شهادت را به «علقم» (خون بسته) و یا به «وردة کالدهان» (چرم دباغى شده و به رنگ سرخ) یا به «ملاحف معصفرة» (ملحفههاى رنگین به رنگ گل معصفر) تشبیه کردهاند. از سوى دیگر، این مضمون در برخى روایات هست که سرخى شفق که پس از قتل امام حسین علیهالسلام ظاهر شد، همچنان ادامه دارد، در حالىکه شدت این سرخى امروزه در حدى نیست که بتوان آن را به «علقم» یا مثل آن تشبیه کرد. بدین لحاظ، مىتوان گفت: اختلاف روایات به دلیل کاسته شدن از شدت آثار پدید آمده در نظام هستى با گذشت زمان، و تحدید زمانى راویان بسته به نوع تلقّى خویش از مدت زمان سرخى خورشید بوده است.
آنچه به عنوان مؤیّد توجیه مزبور مىتواند مطرح شود، سخن پیش گفته از سیوطى است که ابتدا مدت هفت روز را براى رنگین بودن نور خورشید و جلوه آن بر روى دیوارها، همچون «ملاحف معصفرة» ذکر مىکند و سپس مىگوید: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین علیهالسلام سرخ رنگ بود و سپس این سرخى همچنان در آسمان دیده مىشود، در حالى که قبلاً چنین نبود.» سخن سیوطى صراحت در این دارد که وضعیت نور خورشید در هفت روز اول با مدت شش ماه بعد متفاوت بوده؛ چنانکه وضعیت آن پس از شش ماه نیز مىبایست با مدت قبل متفاوت بوده باشد، وگرنه تحدید به مدت شش ماه وجهى ندارد.
سؤالى که هم اینک فراروى ماست این است که با فرض قبول پیدایش تغییراتى در آسمان در روزها یا ماههاى پس از شهادت امام حسین علیهالسلام ، آیا مىتوان پذیرفت که هنوز هم سرخى افق به هنگام طلوع و غروب خورشید، ناشى از حُزن و گریه آسمان و خورشید بر شهادت امام حسین علیهالسلام است؟ و در صورت طرح چنین ادعایى، آیا مىتوان پذیرفت که این سرخى قبل از شهادت آن حضرت وجود نداشته؟ در این صورت آیا باید مدعى بروز امرى خارق عادت در تمامى مدت 1363 سال پس از شهادت آن حضرت شویم؟ و آیا مىتوان اثبات کرد قوانین طبیعى و فیزیکى قبل از شهادت آن حضرت اقتضاى چنین امرى را نداشته است؟ با تأمل در روایات اهلبیت علیهمالسلام و اصحاب ایشان، نمىتوان تصریحى بر استمرار سرخى تا عصر حاضر یافت. جز اینکه بعضى روایات مطلقاند و مقید به زمان خاصى نیستند؛ اما در تعابیر برخى از راویان، شعرا و مؤلفان اهل سنت، همچون ابن سیرین، بلاذرى، خطیب بغدادى، ابوالعلاء معرّى، سیوطى و ابن سعد ـ همانگونه که گذشت ـ مىتوان چنین تصریحى یافت. بدین ترتیب نمىتوان دلیل قطعى از روایات تاریخى براى اثبات چنین امر خارق عادتى در طول قرنهاى یادشده ارائه داد؛ و گزارشهاى یادشده چیزى فراتر از حدس و ظن به دست نمىدهد. اما در صورت قبول، این روایات چنین قابل توجیهاند که آنچه در دورههاى بعد در افق آسمان پدیده آمد، شدت سرخى به هنگام طلوع و غروب بود که ناشى از شهادت امام حسین علیهالسلام بوده است؛ گرچه وجود اصل سرخى در ادوار پیش از شهادت نفى نشود.
محدوده گریان از اجزاى هستى
نکته دیگرى که درباره روایات یادشده مطرح مىباشد، تعابیر گوناگونى است که در ارتباط با محدوده اجزاى هستى، که در شهادت امام حسین علیهالسلام گریستند، به چشم مىخورد. برخى از روایات به طور کلى، به گریه اسمان و زمین اشاره کردهاند، اما در برخى تعابیر دیگر تعابیر بسیار عام هستند و تمامى پهنه هستى را شامل مىشوند. در جمعبندى روایات، مىتوان به این نتیجه رسید که:
آسمان و زمین، خورشید، ستارگان، آسمانها و زمینهاى هفتگانه، آنچه در آنها و بین آنهاست، آنچه دیده مىشود و آنچه دیده نمىشود، بهشت، دوزخ، ارکان آسمان، پهنه زمین، دریاها و ساکنان آنها، ماهیان اعماق دریا، کوهها و کوهپایهها و بیشهها، جنگلها و صخرهها، درختان با شاخههاشان، همه اهل آسمانها، تمامى ملائکه آسمان و زمین، وحوش بیابان، مؤمنان انس و جنّ، رضوان، مالک، حاملان عرش، بهشتها و نگهبانانشان، جوانان بهشت، کعبه، مقام ابراهیم، مشعرالحرام، حلّ، حرم و ملائکه مقرّب در شهادت امام حسین علیهالسلام گریستند.
دقت در این تعابیر، نشانگر آن است که امامان شیعه علیهمالسلام سعى داشتهاند عظمت حادثه کربلا و تأثیرات عجیب آن را در کل نظام هستى براى دیگران تبیین نمایند.
تبیین و توجیه گریه هستى
اما گریه اجزاى گوناگون هستى چگونه قابل تبیین و توجیه است؟ آیا نه این است که گریه را تنها باید به موجودات ذىشعور نسبت داد؟؛ بدینسان، چگونه مىتوان ـ مثلاً ـ خورشید را یا ستارگان را و کوهها و جنگلها و حیوانات را گریان دانست؟
دشوارى قبول این سخن، که جمادات و موجودات ظاهرا بىشعور نیز مىگریند، سبب آن شده است که برخى با تقدیر گرفتن مضاف، مثلاً، تعبیر «بکت السماوات و الارضون» را به «بکى اهل السماوات و الارضون» تفسیر کنند، و برخى دیگر تعبیر گریه آسمان و زمین و اجزاى هستى را تعبیرى کنایى بدانند. برخى هم اسناد گریه به آسمان و زمین را تنها رسمى باقىمانده از عصر جاهلى بدانند که در آن عصر، مردم براى تعظیم برخى شخصیتها پس از مرگشان مىگفتند: آسمان و زمین در مرگ او گریستند و قرآن نیز بر همین اساس، براى تحقیر فرعونیان و اینکه در اثر هلاکت آنها، تغییرى در نظام هستى پدید نیامد و اصلاً وجود آنان ارزشى نداشت که در نظام هستى، فقدانشان ایجاد خلل و خلأ کرده باشد؛ اشاره مىکند که اگر آسمان و زمین قابلیت گریه کردن داشتند، در فقدان فرعونیان نمىگریستند.(42)
اما با توجه به شواهد موجود در روایات، به نظر مىرسد مانعى از حمل روایات و آیه شریفه بر معناى ظاهرى و حقیقى آن در میان نباشد. ظاهر روایاتى که گذشت این است که آسمان به واقع بر قتل امام حسین علیهالسلام گریست، و گریه آن به صورت سرخى افق به هنگام طلوع و غروب خورشید ظاهر شد؛ چنانکه از گریه دریاها به تلاطم آن، و از گریه کوهها به متلاشى شدنشان، و از گریه زمین به سیاهى و خاکسترى شدن آن تعبیر شده است.
علاوه بر این، با عنایت به اصل ذى شعور بودن نظام هستى، اعم از حیوان و نبات و جماد، که از آیات متعدد قرآن قابل استفاده است و آیاتى همچون «إنْ مِنْ شىءٍ الاّ یُسبّح بحمدهِ ولکن لا تفقهون تسبیحهم» (اسراء: 44) یا «یُسبّحُ للّهِ ما فى السماواتِ و الارض» (جمعه: 1) و تبیین فلسفى این مسأله توسط ملّاصدرا در حکمت متعالیه(43)، مىتوان گریه هستى بر قتل امام حسین علیهالسلام را نه بر معناى کنایى تخیلى، بلکه بر معناى حقیقى آن حمل کرد، اما با این تبیین که «بکاءُ کلِّ شىءٍ بحسبه»؛ گریه هر سنخ از موجودات متناسب با همان سنخ است. البته اسناد اینگونه امور به فاعلهاى طبیعى و جمادات، نیازمند اثبات علت غایى براى آنهاست؛ و در اینکه بتوان براى فاعلهاى طبیعى، قایل به علت غایى بود، اشکالاتى مطرح شده، به ویژه بر اساس مسلک ملاصدرا که مرتبهاى از علم و شوق را براى موجودات مادى اثبات کرده؛ در حالى که وى، علم را نوعى وجود مجرّد مىداند. و برخى از محققّان، براى تصحیح اسناد علت غایى به فاعلهاى طبیعى، مبادى علمى در فاعلهاى طبیعى را به فاعل مسخّر نسبت دادهاند، که در نهایت به ذات واجب تبارک و تعالى منتهى مىشود.(44)
درباره سرخى افق، پس از قتل امام حسین علیهالسلام تبیین بدوى این است که رنگ سرخ نمادى از خون است و چون قیام حسینى آمیخته با ایثار خون بوده و این خون همواره زنده است، از اینرو، خورشید و نور آن به هنگام طلوع و غروب، خون نما مىشده است و هنوز نیز ادامه دارد.
تبیین ذوقى دیگرى توسط ابن جوزى مطرح شده است، به این صورت که انسان در نتیجه غضب، دچار سرخى صورت مىشود و خداوند متعال از آنرو که منزّه از جسمانیت است، غضب او در قتل امام حسین علیهالسلام به صورت سرخى آفاق آسمان ظاهر شد تا عظمت جنایت را حکایت کند.(45)
با توجه به آنچه گذشت، سؤال از امکان تحقق گریه در نظام هستى پس از شهادت حسین بن على علیهالسلام نیز پاسخ داده شد. اگر نظام هستى صاحب شعور است:
ما سمیعیم و بصیر و باهشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
بنابراین، هر سنخ از موجودات، آنچه دیدنى است و آنچه نادیدنى است ـ چنانکه در روایت از امام صادق علیهالسلام گذشت ـ به نحوى بر این مصیبت مىگرید. راز این گریه نیز اظهار عظمت مصیبت است، به نحوى که در جزء جزء عالم هستى داراى تأثیر بوده است. اما در نظام هستى، با هلاکت کفّار و فرعونیان خلأى پدید نمىآید. از اینرو، فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السّماءُ والارضُ».
اختصاص گریه هستى بر امام حسین علیهالسلام و یحیى بن زکریّا علیهالسلام
از همینجا، سرّ اختصاص گریه هستى براى امام حسین علیهالسلام و یحیى بن زکریّا علیهالسلام روشن مىشود. گرچه عظمت شهادت امام حسین علیهالسلام آنچنان بوده که نظام هستى، حتى در شهادت حضرت یحیى علیهالسلام نیز همچون گریهاش بر شهادت امام حسین علیهالسلام نگریست و روایات شاهد بر این مدعایند. البته بنابر برخى روایات، بعضى از اجزاى هستى به هنگام رحلت مؤمن، براى فقدان او مىگریند؛ چنانکه ابن عباس از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت کرده است: «هر مؤمنى را در آسمان درى است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست، و به هنگام مرگ وى، این قسمت از آسمان و محل نماز مؤمن در زمین در مرگ او مىگریند.»(46) ولى همانگونه که روشن است، این روایت از گریه بخش خاصى از نظام هستى بر فقدان مؤمن حکایت دارد و نه تمام هستى؛ و گریه تمام نظام هستى از ویژگىهاى امام حسین علیهالسلام است.
انگیزه اهل سنّت در نقل این روایات
سخن پایانى بازگشتى است به آنچه در ابتداى این مقال درباره تبیین و تحلیل برخى از محققان معاصر نسبت به عنایت خاص منابع اهل سنّت درباره رخدادهاى عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام ارائه شد، مبنى بر اینکه این عنایت ویژه در این منابع به دلیل منصرف کردن اذهان از فلسفه اصلى قیام امام حسین علیهالسلام بوده است. اما به نظر مىرسد اگر قدرى واقعبینانهتر به روایات شیعى و سنّى در زمینه مورد بحث بنگریم ـ به ویژه با قطعى بودن برخى از این حوادث و خوارق عادات، و تواتر معنوى روایات مربوط(47) ـ مىتوان توجه خاص راویان و مؤلفان اهل سنّت به این بحث را ناشى از محسوس و عیان و انکارناپذیر بودن این حوادث از سویى، و جایگاه رفیع حسین بن على علیهالسلام ، حتى در میان گروههاى غیرشیعى، از سوى دیگر دانست. همین جایگاه رفیع است که بسیارى از عالمان غیرشیعى را به لعن قاتلان حسین بن على علیهالسلام و از جمله یزید بن معاویه واداشته است، در حالىکه لعن خلفا با مبناى آنان چندان سازگار نیست.(48)
پىنوشتها
1ـ اصغر قائدان، «تأمّلى چند پیرامون گزارش حادثه کربلا در منابع مورّخان اهل سنّت»، مجموعه مقالات کنگره بینالمللى امام خمینى و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1375، دفتر سوم، ص 70ـ72.
2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران، اسلامیة، 1385 ق، ج 45، ص 201، باب 40، ح 1.
3ـ همان، ج 45، ص 209، باب 40، ح 16 به نقل از جعفربن محمدبن قولویهقمى (م 367ق)، کامل الزیارات، تصحیح علّامه امینى، نجف، مرتضویه، 1356 ق، باب 28، ص 89.
4ـ عبدالله بحرانى، عوالم العلوم و المعارف، جلد «امام حسین علیهالسلام »، ص 459، ح 8.
5ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 211، باب 40، ح 26 به نقل از کامل الزیارات، ص 90، باب 28، ح 12.
6ـ همان، ج 14، ص 182، ح 25، به نقل از: قطبالدین راوندى، قصص الانبیاء، تصحیح غلامرضا عرفانیان، قم، الهادى، 1418، به نقل از شیخ صدوق.
7ـ جعفربن محمد بن قولویه، پیشین، باب 28، ص 91 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 201، باب 40، ح 2 / عبدالله بحرانى، پیشین، جلد «امام حسین علیهالسلام »، ص 460، ح 11. روایات دیگرى قریب به همین مضمون از آن حضرت رسیده است. براى نمونه. ر.ک: قصص الانبیاء، ص 222/ بحارالانوار، ج 14، ص 183، ح 26و 27.
8ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 202، باب 40، ح 3 به نقل از شیخ مفید از امالى و ص 206، ح 10 و 11و 12 به نقل از کامل الزیارات، باب 28. در برخى از این احادیث، تعبیر «بکى جمیع ما خلق الله» آمده است.
9ـ همان، ج 45، ص 206ـ207، باب 40، ح 13.
10ـ همان، ج 45، ص 210، باب 40، ح 21، به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 93.
11ـ جعفربن محمد بن قولویه، باب 28، ص 90.
12ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 18 به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 90.
13ـ همان، ج 44، ص 286 و ج 45، ص 201، باب 40، ح 2.
14ـ همان، ج 45، ص 218، باب 40، ح 45 به نقل از قصصالانبیاء.
15ـ همان، ج 45، ص 219، باب 40، ح 47 به نقل از کامل الزیارات، ص 74، باب 23، ح 11.
16ـ همان، ج 45، ص 202، باب 40، ح 4، به نقل از شیخ صدوق، علل الشرائع و امالى.
17ـ عبدالرزاق موسوى مقرّم، مقتلالحسین، قم، مکتبة بصیرتى، 1383،ص404، به نقلازشیخطبرسى،الاحتجاج،نجف، ص 166.
18ـ محمدجواد محمودى، ترتیب الامالى، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1420 ق، ج 5، ص 220، ح 2426 به نقل از شیخ صدوق، امالى، مجلس 31، ح 3.
19ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 217، باب 40، ح 40، به نقل از صحیح مسلم، اول جزء پنجم / ابن بطریق اسدى حلّى، العمدة، (م حدود 600 ق) قم، جامعه مدرسین، 1407، ص 405، ح 835/محمدطاهر قمىشیرازى، الاربعین فى امامة الائمة الطاهرین، تحقیق سیدمهدى رجائى،قم، محقق، 1418، ص 48.
20ـ ابن بطریق اسدى حلّى، پیشین، ص 405، ح 836 / سیدعلى بن طاووس حسنى، الطرائف، قم، خیام، ص 203، ح 293.
21ـ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیهالسلام ، تحقیق محمدباقر محمودى، ص 353.
22ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 219، باب 40، ح 49 / شمسالدین محمدبن احمد ذهبى (م 748 ق)، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت، دارالکتاب العربى، 1418 ق، ج 5، ص 15 / شیخ مفید، الارشاد، قم، تحقیق آلالبیت، نشر دارالمفید، ج 2، ص 132 / نورالدین هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408، ج 9، ص 197.
23ـ ابن عساکر، پیشین، ترجمة الامام الحسین علیهالسلام ، ص 355، ح 289 و ص 356، ح 292 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 19 به نقل از: کامل الزیارات، ج 45، ص 216، باب 40، ح 39، به نقل از ابن شهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، نجف، حیدریة، ج 3، ص 213 / نورالدین هیثمى، پیشین، ج 9، ص 196 / جزء على بن محمد حمیرى (م 323) تحقیق ابوطاهر زبیر بن مجدد علیزئى، 1413، ریاض، دارالطحاوى، حدیث أکادمى، ص 33.
24و25ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامامالحسین علیهالسلام ، ص355، ح 291 / ص 356، ح 292
26ـ همان، ص 356، ح 393 / احمد ذهبى، پیشین، ج 5، ص 15 / سیدهاشم بحرانى (م 1107)، مدینة المعاجز، تحقیق عزتالله مولائى همدانى، نشر مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1412، ج 4، ص 187، ح 1214 / نورالدین هیثمى، پیشین، ج 9، ص 197 / على بن عیسى اربلّى (م 693)، کشف الغمة فى معرفة الأئمة علیهمالسلام ، بیروت، دارالاضواء، 1405، ج 2، ص 268.
27ـ نورالدین هیثمى، پیشین، ج 9، ص 197، به نقل از طبرانى، معجم کبیر، ج 3، ص 113، ح 2837.
28ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیهالسلام ، ص 365، ح 304 / محمدبن جریر طبرى شیعى (اوائل قرن 4)، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، 1413، ص 179 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 216 / قاضى نعمان بن محمد مغربى (م 363)، شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار علیهمالسلام ، تحقیق سید محمدحسینى جلالى، قم، جامعه مدرسین، ج 3، ص 541، ج 1095 و ص 544، ح 1115 / یحیى بن معین (م 233)، تاریخ، تحقیق عبدالله احمد حسن، دارالقلم، ج 1، ص 361، ح 2435.
29ـ قاضى نعمان مغربى، پیشین، ج 3، ص 169، ح 1115.
30ـ مولى حیدر على شیروانى (م 1200)، مادونة العامة من مناقب اهلالبیت علیهمالسلام ، تحقیق شیخ محمد حسون، مطبعة المنشورات الاسلامیة، 1414، ص 248.
31ـ ابوبشر محمدبن احمد بن حماد دولابى (م 310)، الذریّة الطاهرة النبویة، تحقیق سعد مبارک حسن، کویت، الدار السلفیة، 1407، ص 97.
32ـ ابو اسحاق اسفراینى (قرن 10)، نورالعین فى مشهد الحسین علیهالسلام ، تونس، نشر المنار، ص 76.
33ـ جلالالدین سیوطى (م 911)، تاریخ الخلفا، تحقیق محمد محیىالدین عبدالحمید، قم، نشر رضى، 1411، ص 207.
34ـ شرحالاخبار، ج 3، ص 546، ح 1125.
35ـ منیرالاحزان، ص 62.
36ـ ابن اثیر، الکامل، تحقیق ابىالفداء عبدالله القاضى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج 3، ص 441.
37ـ مولى حیدرعلى شیروانى، پیشین، ص 249.
38ـ ابن نما الحلّى (م 645)، مثیرالاحزان، نجف، حیدریه، 1369، ص 88.
39و40ـ ابنشهرآشوب، مناقبآلابىطالب،پیشین،ج3، ص 213.
41ـ روزنامه کیهان، 28/12/1380، مقاله حسین سعید، «گریه آسمان بر حسین علیهالسلام »؛ ادعا یا واقعیت، ترجمه ت. آزاد اردبیلى.
42ـ ر.ک: سید محمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، چ سوم، تهران، دارالکتاب الاسلامیة، ج 18، ص 150ـ151 / ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (م 548)، مجمعالبیان، ترجمه گروهى، تهران، نشر فراهانى، 1350ـ1360، ج 22، ص 303 / ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1353 ـ 1366 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 14، ص 182، ح 25 / ابوجعفر محمدبن حسن طوسى (م 460)، التبیان فى تفسیر القرآن، ج 21، ص 179، تحقیق احمد حبیب قصیرالعاملى، مکتب الاعلام الاسلامى، 1409، ج 9، ص 233.
43ـ صدرالدین محمد شیرازى، الحکمةالمتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، قم، مصطفوى، بىتا، ج 2، ص 273، 278و ص 232ـ246، و ج 7، ص 148، 168.
44ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، تعلیقة على نهایة الحکمة، قم، مؤسسه در راه حق، 1405ق، ص 260ـ261.
45ـ ر.ک: مولى حیدرعلى شیروانى، پیشین، ص 248ـ 252.
46ـ فضل بن حسن طبرسى (م 548)، پیشین، ج 9، ص 109.
47ـ ر.ک: محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 45، ص 219، پاورقى آخر باب 40.
48ـ جلالالدین سیوطى، تاریخ الخلفا،، ص 207ـ209.
--------------------------------------------------------------------------------