نقش و عملکرد مسجد در تربیت
آرشیو
چکیده
متن
مشاهدات تجربى، اظهارات دستاندرکاران امور مساجد وانجام مصاحبههاى اکتشافى اولیه، که با چند تن از مردم عادى و برخى افراد فعال در مساجد انجام شده است، نشان مىدهد که حضور مردم در مساجد نسبتبه دوران انقلاب (1356 - 1357 ) و سالهاى ابتدایى پس از پیروزى انقلاب (1358 - 1360) کاهش یافته است. بنابراین، اکنون به صورت جدى، این سؤال مطرح است که دلایل این کاهش حضور چیست؟ چرا صفوف نماز جماعتخلوت است؟ چرا شور و نشاط اواخر دهه پنجاه در مساجد دیده نمىشود؟ چرا از کتابخانههاى مساجد، از کلاسها، سخنرانىها و سایر فعالیتهاى مساجد استقبال نمىشود؟
در تحلیل پدیده کاهش حضور در مساجد، اولین دلیل عمدهاى که مطرح است، مقطعى بودن بعضى از نیازها در دوران رونق مىباشد. طى دهههاى چهل و پنجاه، به دنبال مجموعهاى از تحولات اجتماعى و فرهنگى، یک خواسته و نیاز جمعى در میان مردم پدید آمد: "برچیده شدن نظام شاهنشاهى و ایجاد حاکمیت اسلام". کاهش حضور در مساجد در دوره رکود نسبى، تا اندازهاى به این دلیل بود که اولا، با پیروزى انقلاب و ثانیا با خنثى شدن بسیارى از توطئههاى پس از انقلاب، نیازهاى مذکور منتفى شده بود.
براى این قسمت از تحلیل، نمىتوان نتایج کاربردى ارائه داد; زیرا نیازهاى مقطعى یاد شده، مربوط به همان دوره خاص بوده است و نمىتوان و نباید آنها را در همان شکل سابق احیا کرد. اما یادآورى آن، این فایده را دارد که برخى از دلایل پدیده کاهش حضور را آشکار و قابل فهم مىسازد.
بر مبناى این تحلیل، به منظور افزایش حضور مردم در مساجد ، باید با مداخله در متغیرهایى که موجب تغییر در تعادل نیاز ارزشى مردم شده است، این تعادل را به سوى برترى نسبى نیازها و ارزشهاى جمعى و متعالى، هدایت نمود. اگر بتوانیم فاصله میان واقعیتها و آرمانها را کاهش دهیم، میزان فقر را به حداقل برسانیم، سطح انتظار مردم را از زندگى به گونهاى نسبى کاهش دهیم و نهادهاى ارشادى و تبلیغى خود را فعال سازیم ، به نتیجه خواهیم رسید.
مقاله حاضر دو محور اساسى «نقش و عملکرد مسجد» و «ویژگىهاى نسل جوان» را به اجمال مورد بررسى قرار داده و با عنایتبه نقش مسجد در تربیت نسل جوان ، پس از ارائه یک گزارش از پژوهشى که نگارنده در این زمینه انجام داده، در خصوص عوامل و شیوههاى جذب جوانان به مسجد، راهکارهایى عملى پیشنهاد نموده است.
نقش و اهمیت مسجد در اسلام
در فرهنگ دینى، نام «مسجد» یادآور بندگى و کرنش در پیشگاه خداوند متعال است. «مسجد» یعنى: جایگاه سجده، و سجده اوج عبادت و بندگى انسان براى خداست; «السجود منتهى العبادة من بنی آدم.» (1) در حقیقت، برترین و اصیلترین محل براى عبادت و تقرب جستن به خداوند متعال مسجد است. بنابراین، در قرآن کریم بر جنبههاى عبادى مسجد بیش از هر بعد دیگرى تکیه شده است.
مسجد جایگاه عبادت و پرستش خالصانه خداوند است; «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا.» (جن: 18) مسجد جایگاه زمزمه و نجواى صادقانه با معبود است; «و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد وادعوه مخلصین له الدین». (حج: 4)
مسجد پایگاه عروج انسان از خاک به افلاک است; «سبحان الذی اسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى.»(اسراء:1) مسجد زیارتگاه خاص بارىتعالى است; «الا طوبى لعبد توضا فی بیته ثم زارنی فی بیتی»; (2) خوشا به حال بندهاى که در خانه خویش وضو بگیرد، آنگاه مرا در خانهام زیارت کند. (پیامبر اکرم(ص)) انوار تابناک و بىآلایش پرستش در مسجد، براى عرشنشینان پرتو افکنى مىکند، آنسان که ستارگان آسمان براى ما خاکنشینان نور افشانى مىکنند; «ان بیوتی فى الارض المساجد تضىء لاهل السماء کما تضىء النجوم لاهل الارض.» (3)
کوتاه سخن آنکه یکى از نقشهاى اساسى مسجد آن است که زمینه عبادت پر حضور و خالصانه را فراهم نماید تا مؤمنان در آنجا با پرداختن به نماز و ذکر و دعا، زنگار غفلت از دل و جان بشویند و با خداوند متعال - به معناى واقعى کلمه - انس بگیرند.
ابعاد تربیتى مسجد به گونهاى با ابعاد عبادى آن مرتبط است; زیرا عبادت پرورش دهنده روح و روان آدمى بوده و پاسخ به آن در واقع، پاسخ به یک نیاز طبیعى و مهم اوست. کسى که نیازهاى جسمى و روانى خود را به طور منطقى پاسخ گوید شخصیتى متعادل مىیابد.
عبادت و راز و نیاز با خداوند نیاز واقعى و فطرى هر انسان و مکمل، بلکه مقوم شخصیت اوست. گرچه عبادت در هر مکانى این نیاز روحى را به طور نسبى تامین مىکند، ولى این نیاز در مسجد و عبادتگاه بهتر و کاملتر تامین مىشود. بر این پایه، انسان بنا به فطرت خویش، معبد و مسجد را دوست مىدارد و بدان عشق مىورزد.
پژوهشهاى تاریخى نشان مىدهد که معبد با انسان همراه و همزاد بوده است. از اینرو، معصومان: در سخنان خویش، مسجد را آشیانه و پناهگاه مؤمن بر شمردهاند; (4) پناهگاهى که انسان در آن از دغدغه و اضطراب فاصله مىگیرد و به آرامش و سکون دست مىیابد. امام صادق(ع) به مسلمانان سفارش مىکند که هنگام رویارویى با مشکلات و اندوههاى دنیوى، به نماز و مسجد پناه ببرند. (5) بدینروى، از یک نگاه، جنبههاى عبادى مسجد را مىتوان در شمار نقش تربیتى آن نیز به شمار آورد.
مسجد با ایجاد آشنایى و پیوند میان مؤمن با نخبگان و صالحان جامعه، بسترى مناسب براى پرورش و تربیت روحى، اجتماعى وى فراهم مىکند. در مکتب تربیتى اسلام و بسیارى از مکتبهاى تربیتى دیگر، «انزواطلبى» و «جمعگریزى» بیمارى روحى شناخته مىشود، در حالى که اجتماعى بودن و جمعگرایى - در حد معقول آن - نشانه سلامت روح و روان انسان و تعادل فکرى او به حساب مىآید. مسجد با فراخوانى پیوسته مسلمانان به جمع، روح جمعگرایى، انعطاف و نظمپذیرى را در آنان تقویت مىکند. افزون بر آنچه گذشت، مسجد معمولا جایگاه طرح مشکلات و مباحث اجتماعى است و به طور طبیعى، با حضور در چنین مکانى روح تعهد و دردمندى در فرد ایجاد مىشود.
آنچه اکنون به عنوان «معبد» در دیگر ادیان مطرح است، ارتباطى عمیق و ریشهدار با جامعه و مسائل اجتماعى ندارد. اما مسجد در ارتباط با مسائل اساسى و بنیادین جامعه، نهادى مؤثر و داراى جایگاه است. مسجد کانون رایزنى و مشورت است. خداوند متعال پیامبر خویش را فرمان داده تا در کارهاى مهم، با مردم مشورت کند: «و شاورهم فى الامر.» (آلعمران: 159) مسجد، پایگاهى است که رسیدن بدین مهم را عملى مىسازد. از اینرو، نویسندگانى که مسجد را «مجلس شوراى مسلمانان» نام نهادهاند، سخنى گزاف نگفتهاند.
رسم مسلمانان در زمان پیامبر(ص) این بود که هرگاه حادثهاى مهم رخ مىداد، منادى ندا مىداد: «الصلاة جامعة»; یعنى: براى نماز در مسجد جمع شوید. این جمله براى مردم آن زمان معنایى خاص داشت. مسلمانان از این ندا مىفهمیدند که یک امر الهى مطرح است.
ابن سعد در الطبقات الکبرى به نقل از سعیدبن مسیب گفته است: «پیش از تشریع اذان، مردم را با نداى "الصلاة جامعة" به مسجد و نماز جماعت فرامىخواندند. پس از آن که اذان تشریع شد با جمله مزبور، مردم را در غیر اوقات نماز، براى کارهاى مهم به مسجد فرامىخواندند». (6) شواهدگویایى نشان مىدهد کهمسلمانانحتى در خصوص مسائل نظامى نیز در مسجد به مشورت مىپرداختند. (7)
مسجد خانه آشنایى با دردها و مشکلات اجتماعى و چارهاندیشى براى رفع آنهاست. امام خمینى(ره) در گفتارى، این نقش مسجد را مورد تاکید قرار داده، مىفرماید: «این مسجدالحرام و مساجد دیگر در زمان رسول اکرم(ص) مرکز جنگها و سیاستها و مرکز امور اجتماعى و سیاسى بوده; این طور نبوده است در مسجد پیامبر، همان مسائل عبادى نماز و روزه باشد، مسائل سیاسىاش بیشتر بوده. اسلام مىخواهد که مردم آگاهانه براى مصالح مسلمین در آنجا فعالیت کنند.» (8)
مسجد پایگاه عمومى مسلمانان و محل حضور قشرهاى گوناگون است. از اینرو جایگاه مناسبى استبراى تعاون اجتماعى مسلمانان و مشارکت آنان در رفع نارسایىهاى اجتماعى. مسجد در جایگاه اصیل خود، یک الگوى ارزشگذارى است، ارزشهاى فراموش شده در مسجد مطرح مىشود. در مسجد پیامبر(ص)، گاهى کسانى یافت مىشدند که نه تنها از جهاد و ایثار بویى نبرده بودند، بلکه از راههاى گوناگون، نفاق و دودستگى را در جامعه ترویج مىنمودند و عملا با پیامبر(ص) به رویارویى مىپرداختند. اما با این حال، انتظار داشتند در مسجد جایگاهى والا داشته باشند. امین الاسلام طبرسى در تفسیر خود، مىنویسد: عدهاى از «مؤلفة قلوبهم» نزد پیامبر(ص) آمدند و درخواست کردند در بالاى مجلس بنشیند و فقیران و خرقهپوشان مانند سلمان، ابوذر، صهیب، عمار و خباب را از خود دور کند تا آنها خود در کنار پیامبر(ص) باشند; زیرا حضور این افراد و مجالست آنها با رسول خدا(ص)، مانع از شرکت ایشان در محضر پیامبر(ص) و همنشینى با حضرت مىگردید. با مطرح شدن این درخواست، آیه 28 سوره کهف نازل گردید: «و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشى یریدون وجهه ولاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هویه و کان امره فرطا»; شکیبا ساز خویش را با آنان که پروردگار خود را صبحگاهان و شبانگاهان مىخوانند و رضاى او را مىطلبند و یک لحظه از آنان چشم مپوش که به زینتهاى دنیا مایل شوى و هرگز از آنان که دلهایشان را از یاد خود غافل کردیم و تابع هواى نفس شدند و به تبهکارى پرداختند، متابعت مکن. (9)
مسجد هرچند یک واحد اجتماعى کوچک، ولى نماد یک جامعه اسلامى و نمونه عینى حاکمیت ارزشهاى اسلامى است. بنابراین، تحقق ارزشهایى از قبیل تقوا، علم، جهاد، برادرى، مساوات و عدالتباید از مسجد آغاز شود.
از دیگر جنبههایى که به نقش مسجد در زمینههاى اجتماعى و سیاسى مربوط مىشود، نقشى است که این نهاد مقدس در گسترش عدالت در ابعاد گوناگون آن و مبارزه با ظلم و بىعدالتى ایفا مىکند. از هنگامى که پیامبر(ص) مسجد را بنا نهادند، همواره آنان که مورد تعدى و ستم قرار مىگرفتند به مسجد پناه مىآوردند و داد مظلومان از ظالمان در مسجد ستانده مىشد. قضاوتهاى امیرالمؤمنین(ع) در «دکة القضاء» مسجد کوفه در امتداد همین نقش مسجد بوده است.
در بعد عدالت اجتماعى نیز مسجد همواره کانون مبارزه با ستم و بىعدالتى بوده است. به عنوان نمونه، مىتوان به خطبه آتشین فاطمه زهرا8، که در دفاع از مقام ولایت و مبارزه با ستم بر اهلبیت پیامبر(ص) در مسجد النبى ایراد شد، اشاره کرد.
در دوران انقلاب اسلامى، مردم ایران علیه نظام ستمشاهى، جلوههایى از نقش مسجد را در بعد ستمستیزى، آشکارا مشاهده کردند، تا آنجا که مىتوان انقلاب اسلامى ایران را «فرزند مسجد» برشمرد. اکنون نیز جلوههایى از همین مبارزات مقدس را در برخى از کشورهاى اسلامى مانند الجزایر، فلسطین اشغالى و بحرین شاهدیم.
از دیگر نقشهاى اجتماعى و سیاسى مسجد، مىتوان کارکرد مسجد را در پرورش نیروهاى متعهدى دانست که حکومت اسلامى به آنها نیاز دارد; زیرا مسجد بار هدایت فکرى و تربیتى نیروهاى جامعه را بر دوش دارد. در سایه رفت و آمد به مسجد، خلق و خوىها و آداب و منشهاى افراد تا حد زیادى هویدا مىشود. این شناسایى در روابط افراد با یکدیگر سازنده و مؤثر است. حاکمیت اسلامى نیز مىتواند از این رهگذر، نیروهاى متعهد و مورد نیاز خود را بشناسد.
مسجد بستر مناسبى براى تحقق امر به معروف و نهى از منکر مىباشد; زیرا مرکز حضور و تجمع نیروهاى زبده و برگزیده است; «لایاتی المسجد من کل قبیلة الا وافدها و من کل اهل بیت الا نجیبها.» (10)
مسجد پایگاه جوانمردانى است که در برابر تعرض به مقدسات دینى برمىآشوبند و عرصه را بر متجاوزان به حریم دین تنگ مىکنند. (11) مسجد جایگاه گرد آمدن فرزندان مکتب است; آنان که با یک دست قرآن و با دستى دیگر سلاح برگرفتهاند. این حضور نشان قدرت و عزت اسلام و مسلمانان است و سبب مىشود تا خیرهسران نتوانند به حریم دین تجاوز کنند. (12)
از سوى دیگر، در سایه تجمع و انسجامى که مؤمنان در مسجد مىیابند، مىتوان بهترین تشکل مردمى را براى مبارزه با منکرات و مفاسد اجتماعى پىریزى نمود. جامعهاى که در راه تحقق ارزشهاى اسلامى گام برمىدارد هیچگاه از دستبرد و تجاوز دشمنان دین ایمن نمىماند. «و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردوکم عن دینکم» (بقره: 217); کافران همواره با شما مىجنگند تا آنگاه که شما را از دینتان برگردانند.
همچنین در جهاد اسلامى، رسیدن به پیروزى همواره در گرو برخوردارى از نیروهاى رزمنده، مؤمن، معتقد و مکتبى است. مسجد در این زمینه، نقشى حیاتى ایفا مىکند; زیرا در حقیقت، رزمندگان مدافع اسلام، پرورش یافتگان مساجدند. دست پرورده مسجد گاه چنان به بار مىنشیند که حتى مربیان خود را نیز دچار شگفتى مىکند. آنان در نهایت، خار چشم دشمنان دین و مایه عزت و آبروى مسلمانان مىشوند. خداى تعالى ستمستیزى اینگونه مسلمانان پارسا و جهادگر را چنین ترسیم مىنماید: «و مثلهم فى الانجیل کزرع اخرج شطئه فآزره فاستغلظ فاستوى على سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار» (فتح: 29); مثل پیروان راستین پیامبر در انجیل، همچون نهالى است که جوانه خویش را از زمین بیرون مىآورد، نیرومند و استوار مىشود و بر پاى خویش مىایستد تا آن که مایه خشم و غضب کافران مىشود.
در دوران ما نیز بوستان مسجد چنین گلهایى پرورد و امام خمینى(ره) درباره آنان فرمود: «شما ما را با فداکارىها و خدمتتان خجل کردید. شما حجت را بر ما تمام کردید. شما با کارهاى خودتان سبب مباهات و افتخار پیامبر اکرم(ص) شدهاید. شما امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشریف - را روسفید کردید. شما در پیشگاه خداوند متعال مقامى دارید که ما باید به شما غبطه ببریم.» (13)
جایگاه مسجد در متون اسلامى
الف - آیات
1- «قل امر ربی بالقسط و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد و ادعوه مخلصین له الدین کما بداکم تعودون.» (اعراف: 29); بگو: پروردگارم به عدالت فرمان داده است و توجه خویش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او کنید و او را بخوانید و دین خود را براى او خالص گردانید و بدانید همانگونه که در آغاز شما را آفرید، بار دیگر در رستاخیز بازمىگردید.
2- «ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین على انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فى النار هم خالدون.» (توبه: 17); مشرکان را نشاید که به آبادانى مساجد بپردازند، در حالىکه خود بر کفر خویشتن گواهى مىدهند. اعمال آنها بىثمر است و ایشان در دوزخ جاودانه خواهند بود.
3- «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر... .» (توبه: 18); مساجد الهى را تنها کسى آباد مىکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورد و نماز را بهپا دارد و زکات را بپردازد و از چیزى جز خدا نترسد. امید است چنین گروهى دایتیابند.
منظور از آباد ساختن مساجد صرفا آبادى ساختمان نیست، بلکه به معناى اجتماع و شرکت در مسجد نیز مىباشد. بنابراین، مشرکان نه حق شرکت در مساجد را دارند و نه حق تعمیر و بناى ساختمان آنها را. عمران مسجد به هر شکلى که باشد، باید به دست مسلمانان انجام گیرد. البته متولیان و پاسداران مساجد نیز باید از میان پاکترین افراد انتخاب شوند. باید دستهاى ناپاک را از تمام این مراکز مقدس کوتاه کرد.
از روزى که گروهى از زمامداران جبار و یا ثروتمندان آلوده و گنهکار دستبه ساخت مساجد و مراکز اسلامى زدند، روح معنویت و برنامههاى سازنده در آنها مسخ شد. از این روست که مىبینیم بسیارى از اینگونه مساجد در کشورهاى اسلامى شکل مسجد ضرار به خود گرفته است; ساختمانهایى عظیم و باشکوه و داراى جلوههاى ظاهرى و زیبا، اما درون تهى و بىروح.
ممکن استبعضى بگویند چه مانعى دارد که از سرمایههاى غیر مسلمانان براى عمران و آبادى این مراکز استفاده کنیم؟ اما آنها که چنین مىگویند، توجه به این نکته اساسى ندارند که اسلام همه جا عمل صالح را میوه درخت ایمان مىشمرد. نیتهاى ناپاک ممکن نیست عمل پاکى به وجود آورد و محصول مفیدى از خود نشان دهد.
جمله «لم یخش الا الله» در دنباله آیه، نشان مىدهد که عمران و آبادى و نگهدارى مساجد جز در سایه شهادت و شجاعت ممکن نیست. هنگامى این مراکز مقدس اسلامى به صورت کانونهاى انسانسازى و کلاسهاى عالى تربیت در مىآید که بنیانگذاران و پاسداران شجاعى داشته باشد; آنها که از هیچ کس جز خدا نترسند و تحت تاثیر هیچ مقام و قدرتى قرار نگیرند و برنامهاى جز برنامههاى الهى در آن پیاده نکنند. آنچه امروز بیشتر اهمیت دارد، عمران و آبادى معنوى مساجد است و به تعبیر دیگر، بیش از آنچه به ساختن مسجد اهمیت مىدهیم، باید به ساختن افرادى که اهل مسجد و پاسداران مسجد و حافظان آناند اهمیتبدهیم.
مسجد باید کانونى باشد براى هرگونه حرکت و جنبش سازنده اسلامى در زمینه آگاهى و بیدارى مردم و پاکسازى محیط و آماده ساختن مسلمانان براى دفاع از میراثهاى اسلام. به خصوص باید توجه داشت که مسجد مرکزى براى جوانان با ایمان گردد. (14)
در ذیل آیات 17 و 18 سوره توبه (ما کان للمشرکین ان یعمروا ...)، تفسیر کاشف مىنویسد: «... به اینسان مىبینیم از آغاز، چگونه مسجد پیوندى ناگسستنى با عبادت، فرهنگ، اقتصاد و سیاست دارد و چگونه با این آیات، ولایت مشرکان را بر مسجدالحرام لغو مىکند و اجازه نمىدهد سیاست را از اسلام و مسجد جدا سازند و اداره و عمارت مسجد و قایتحجاج از مشرکان را به دست گیرند، بلکه باید عمارت و ولایت مساجد خدا به دست افراد با ایمان و متعهد و عامل به دستورهاى اسلام (به ویژه نماز، زکات) باشد و آنها جز از خدا، از کسى نترسند. با این آیات، از زمان پیامبر(ص) مسجد به صورت کانون عبادى - سیاسى در آمد.» (15)
«انما یعمر مساجد الله ... .» مساجد خدا را تنها کسانى آباد مىکنند که ایمان به خدا دارند ... بعضى عمران مساجد را به بناى ساختمان و بعضى به اجتماع و رونق دادن آن مىدانند و بعضى هر دو معنا را از مفهوم وسیع آیه استفاده مىکنند. (16)
طبیعى است آباد کردن مسجد تنها روى هم گذاشتن سنگ و آجر نیست; زیرا این کار را طاغوتیان بهتر انجام مىدهند، بلکه ساختن با اخلاص و رونق دادن آن با حضور و اجتماع نمازگزاران و زکات دادن و آن را محراب قرار دادن براى مبارزه با شیطان نفس و دشمنان خداست. (17)
عرفا گفتهاند: «مساجد اعضاى بنده است که به وقتسجود بر زمین نهاده، عمارتش آن است که آن را به ادب شرع دارند و به زیور حرمتبیارایند و هرگز پیش مخلوق از بهر دنیا بر زمین ننهند و جز خداى جل جلاله را استحقاق سجود ندانند.» (18)
فخر رازى در ارتباط زکات و عمارت مسجد مىنویسد: «اعتبار اقامه نماز و پرداخت زکات در عمران و آبادى مسجد گویى دلالت دارد بر اینکه آبادى مسجد به حضور در آن است; زیرا وقتى انسان نمازگزار باشد، در مسجد حضور به هم مىرساند و مسجد را رونق و آبادى مىبخشد و وقتى زکات دهنده باشد، طوایف فقرا و مساکین براى دریافت زکات، به مسجد روى مىآورند و بدین وسیله، مسجد آباد مىگردد.» (19)
- آیه دیگرى که درباره مسجد در قرآن ذکر شده آیه 114 سوره بقره است: «و من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه وسعى فی خرابها اولئک ما کان لهم ان یدخلوها الا خائفین لهم فى الدنیا خزى و فى الآخرة عذاب عظیم»; و چه کسى ستمکارتر از کسانى است که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى مىکنند و سعى در ویرانى آنها دارند. شایسته نیست آنان جز با ترس و وحشت وارد این کانونهاى عبادت شوند. و بهره آنها در دنیا رسوایى و در سراى دیگر عذاب عظیم است.
این آیه مصداق کامل عمل رژیم ستمشاهى و عمال جیرهخوار او بود که در دوران انقلاب و پیش از آن با شیوههاى گوناگون، سعى در ممانعت از اجتماع مردم در مساجد داشتند و عملا به تخریب باطنى آنها دست مىزدند; چرا که تخریب و ویرانى مسجد صرف از بین بردن ساختمان آن نیست. اگر مسجد داراى روح عبادت و فعالیت مذهبى نباشد ویرانهاى بیش نیست. بر این اساس، خداوند متعال از کسانى که سعى دارند مانع عبادت در مساجد شوند و از بردن نام خدا و ایجاد ارتباط بین عبد و معبود در آنها جلوگیرى نمایند به عنوان ستمکارترین مردم نام مىبرد و به مؤمنان سفارش مىکند در مقابل این زورگویىها مقاومت نمایند، بهطورىکه دشمنان نه تنها مانع اعمال آنها نگردند، بلکه در درون خود، ترس و دلهرهاى را احساس کنند تا توان ورود به این مکان مقدس را نداشته باشند. این جزاى دنیایى آنهاست که چنین خوار و رسوا شوند. البته خداوند متعال در قیامتبه عذاب عظیم گرفتارشان خواهد کرد.
این آیه شریفه به روشنى، نقشى را که مساجد مىتوانند در تربیت اجتماعى، سیاسى و دینى مردم مسلمان داشته باشند، بیان مىدارد. «والذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل ولیحلفن ان اردنا الاء;ء الحسنى و الله یشهد انهم لکاذبون». «لاتقم فیه ابدا لمسجد اسس على التقوى من اول یوم احق ان تقوم فیه، فیه رجال یجبون ان یتطهروا والله یحب المطهرین» (توبه: 107 و 108); گروهى دیگر از آنان، کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان رساندن به مسلمانان و تقویت کفر و تفرقه میان مؤمنان و کمینگاه براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود. آنها سوگند یاد مىکنند که نظرى جز نیکى و خدمت نداشتهایم، اما خداوند گواهى مىدهد که آنان دروغ مىگویند. هرگز در آن مسجد (ضرار) قیام (اقامه نماز و عبادت) مکن; آن مسجدى که از روز نخستبر پایه تقوا بنا شده شایستهتر است که در آن قیام کنى; زیرا در آن مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.
ب - روایات
قطب راوندى در کتاب لب اللباب، از پیامبر اکرم(ص) نقل مىکند: من احب الله فلیحبنى، و من احبنى فلیحب عترتى، انى تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتى، و من احب عترتى، فلیحب القرآن، و من احب القرآن فلیحب المساجد فانها افنیة الله و ابنیته، اذن فى رفعها و بارک فیها، میمونة، میمون اهلها مزینه، مزین اهلها، محفوظه اهلها، هم فى صلوتهم، والله فى حوائجهم هم فى مساجدهم والله من ورائهم «کسى که خدا را دوست دارد، قطعا مرا دوستخواهد داشت و آن که مرا دوستبدارد باید خاندان و اهل بیت مرا نیز دوست داشته باشد. من در میان شما دو چیز گرانسنگ باقى مىگذارم: کتاب خدا و اهلبیتم و هر که اهلبیت مرا دوستبدارد، حتما قرآن را نیز دوست مىدارد و هر که دوستدار قرآن باشد مساجد را نیز دوست مىدارد; چرا که مساجد درگاهها و خانههاى خداست. در مرتفع ساختن آنها اذن داده شده و خدا در آنها برکت قرار داده است. اهل مسجد، مبارک و محترم و آراسته و از خطرات در امانند. آنها در نمازند و خداوند در کار رفع نیاز آنهاست، آنان در مسجدند و خداى بزرگ بر آنها ناظر و محیط است.» (20)
همچنین از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمودند:
«بهترین مردم کسانى هستند که پیش از همه به مسجد داخل مىشوند و آخر از همه از مسجد خارج مىشوند.»
در درراللآلى نیز از آن حضرت(ص) نقل شده است: «هرگاه گروهى در مسجدى از مساجد خدا به تلاوت کتاب خدا و فراگیرى آن بپردازند، قطعا آرامش و رحمتخدا بر آنان نازل مىشود و خداوند نام آنان را در زمره یاران خویش ثبت مىفرماید. و هر که رفتارش او را در مسیر حق کند نماید نسبتهاى خویشاوندىاش نمىتواند به او سرعتبخشد.» (21)
حضرت على(ع) مىفرمایند: «کسى که به مسجد مىرود، به یکى از هشت چیز مىرسد:
1- دوستى که در راه خدا از او استفاده مىکند;
2- دانشى که نکته آموزندهاى به او مىدهد;
3- آیهاى از آیات الهى را فرا مىگیرد;
4- کلمهاى مىشنود که موجب هدایت او مىگردد;
5- رحمتى به او مىرسد;
6- کلمهاى فرامىگیرد که او را از شک باز مىدارد;
7 و 8- گناهى را به دلیل ترس یا شرم ترک مىکند.» (22)
پیامبر(ص) خطاب به ابوذر مىفرماید: «اى ابوذر، هر کس براى خدا بر قطعهاى از زمین سجده کند، آن زمین در روز قیامتبه نفع وى گواهى خواهد داد. هر گروهى که در مکانى فرود مىآیند (چنانچه نیکو کار باشند) آن مکان بر آنها درود مىفرستد و (چنانچه) گنهکار باشند، آنان را نفرین و سرزنش مىکند. اى ابوذر، بخشهاى زمین، هر صبح و شام با یکدیگر به گفتوگو مىپردازند; یکى به دیگرى مىگوید: اى همسایه، آیا امروز با کسى که به یاد خداوند باشد یا بندهاى که پیشانیش را براى سجده بر تو نهند برخورد داشتهاى؟ پاسخ برخى مثبت است و برخى منفى. بخشهایى از زمین که با چنین انسانهایى رو به رو شدهاند، به شور و وجد آمده، احساس شادى مىکنند. آنان این موفقیت را که چنین انسانهایى بر آنها عبور کردهاند، براى خود فضیلت و امتیازى بر همسایه به شمار مى آورند.»
امام صادق(ع) مىفرماید: «کسى که به سوى مسجد گام بر مىدارد، بر هیچ خشک و ترى پا نمىنهد جز آن که از زمین اول تا هفتم براى او تسبیح مىگویند.» (23)
شاید مقصود از این حدیث آن است که زمین، چون مؤمن مسجدى را مىشناسد، او را ثنا و ستایش مىکند. شاید هم مقصود آن است که زمین، خداوند را تسبیح مىگوید، ولى ثواب آن نصیب انسان مسجدى مىشود.
در حدیثى از پیامبر(ص) آمده است: «مسجد همدمانى دارد که فرشتگان خدا با آنان همنشین و مانوساند. هرگاه اینان در مسجد، حضور نیابند، فرشتگان سراغشان را مىگیرند. به هنگام بیمارى، از آنان عیادت و دلجویى مىکنند و در سختىها، به یارىشان مىشتابند.»
ج - تاریخ اسلام
در اسلام، مسجد جایگاهى به وسعتیک مکتب جامع و زنده و متناسب با هدفها و آرمانهاى یک رسالت جهانى و ظرفیتى فراگیر و به فراخى تمامى انسانها و همه بشریت دارد.
اسلام نظامى است که بر پایه ایمان به وحدانیتخداوند عزوجل بنا نهاده شده و مسلمانان امتى واحدند که نظام اسلامى آنها را بر اساس یک سوگند مشترک گرد هم آورده است. بدینروى، مىتوان گفت مسجد مرکز اسلام و خانه مسلمانان است و رسول اکرم(ص) صاحب دعوت اسلامى و روشن کننده مشعل این وحدت. او اولین کسى است که مسجد را با یک چهارچوب سیاسى، اجتماعى و فکرى بنا نمود و آن را مقر خویش قرار داد تا اعراب از هر جاى جزیرة العرب و یا خارج از آن به زیارتش مشرف شوند و درباره دین و دنیاى خویش از وى سؤال کنند. (25)
دین اسلام تنها آیین نجاتبخش و سعادتآفرین بشر است که در همه جنبههاى زندگى، اعم از اعتقادى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى، اخلاقى و اقتصادى، برنامههاى جامع و کاملى تنظیم نموده و همه را براى آموختن این درسها زیر چتر تعلیم و تربیتخود قرار مىدهد. از اینرو، پیش از هر چیز، به کانونى پر جاذبه نیاز است که بتواند همه اقشار را به خود جذب نماید و در خود جاى دهد. بر این اساس، پیامبر گرامى اسلام(ص) در نخستین فرصتى که در راه دعوت به اسلام به دست آورد، به تاسیس مسجد به عنوان یک پایگاه مهم اجتماعى و تربیتى اسلام اقدام نمود و در اولین قدم، در فاصله زمانى کوتاهى که قریب هفده روز طول کشید، در بین راه هجرت به مدینه و در چند کیلومترى این شهر، اقدام به تاسیس مسجد قبا نمود و به تعلیم و تربیت مسلمانان پرداخت. پس از ورود به مدینه نیز اولین اقدام پیامبر(ص) ساختن مسجد مدینه بود که قرنهاست پایگاه مقدس اجتماعى و تربیتى مسلمانان مىباشد. بر این اساس، هر روز که از عمر اسلام مىگذرد و این دین آسمانى در دلهاى شایسته و پاک نفوذ بیشترى پیدا مىکند، بر تعداد مساجد افزوده مىشود. این موضوع بیشتر به این دلیل است که کلیه معارف و مظاهر اسلامى از مسجد سرچشمه مىگیرد و در دنیاى اسلام گسترش پیدا مىکند.
1. مسجد; کانون مذهبى - اجتماعى
کار مسجد تنها عبادت نیست، مسجد به عنوان خانه خدا، در فقه اسلامى جایگاه ویژهاى دارد و براى آن احکام خاصى وضع شده است. مسجد جایگاه ارشاد و تبلیغ مسائل اسلامى است. پیامبر اکرم(ص) و سپس خلفا ارشادات خود را در مسجد بیان مىکردند و مسلمانان براى آموزش مسائل دینى به مساجد روى مىآوردند. بنابراین، مساجد در پى تغییر روحیات و خلقیات مردم بر اساس موازین اسلامى بودند و در نهایت، ساختار اجتماع در جهت هماهنگى با اصول اعتقاد اسلامى تغییر مىیافت.
2. مسجد; کانون عبادى
علاوه بر این یکى از ارکان اساسى ادیان الهى و به ویژه اسلام، عبادت است. عبادت در معناى خاص آن، یعنى: راز و نیاز با خداوند و نجواى با او. جوهر و جان عبادت، حضور قلب و توجه دل به خداست .
بشر بر پایه فطرت خود، توحید و یگانگى خداوند را درک مىکند و ذات پاک حق را از وابستگى به زمان یا مکانى خاص منزه مىداند. با این حال، گویا گرایش فطرى دیگرى نیز او را وادار مىکند تا در مکانى که انتساب بیشترى با خداوند دارد، او را پرستش نماید و با او راز و نیاز کند. جایگاهى که منسوب به خداست، بهتر مىتواند بشر را از امواج دغدغهها و اضطرابها دور کند و به ساحل آرامش و اطمینان برساند.
3. مسجد مرکز اجتماع
از آغاز اسلام، از مسجد علاوه بر وظایف دینى و الهى، استفادههاى دیگرى نیز شده است. این کار حتى پیش از هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه نیز صورت مىگرفت; مردم براى بحث در مسائل روزانه و براى کارهاى مهم دیگر گرد کعبه جمع مىشدند، پیامبر مىنشستند و افراد به ملاقات ایشان مىآمدند. و با آن حضرت به بحث و گفتوگو مىپرداختند. (26)
با ساختن مسجد پیامبر(ص) در مدینه، استفاده از این مؤسسه جدید به عنوان مرکز تجمع مردم شروع شد. به زودى حضرت محمد(ص) و پیروان او مسجد را به عنوان محل عبادت و مرکز تجمع خود در آوردند. این عقیده وقتى قطعى و واقعى به نظر مىرسد که مىبینیم فعالیتهاى متعددى در مسجد انجام مىگیرد. مىگویند: پیامبر(ص) به طور مرتب از همراهان خود در مسجد دیدن مىکردند، با آنها درباره مسائل دینى و دیگر مسائل به گفتوگو مىپرداختند و براى جنگها نقشه مىکشیدند، نمایندگانى به نقاط دور دست مىفرستادند و هدایاى دولتها و قبایل را دریافت مىداشتند، بیشتر اوقات چادرهایى در حیاط مسجد براى پذیرایى از مهمانان حضرت محمد(ص) بر پا مىگردید. (27)
مسجد به عنوان یک مرکز اجتماعى از سه طریق، به مراجعان خود خدمت مىکرد: خدمت اجتماعى، سیاسى و آموزشى. وسعت و شدت هر یک از این وظایف و نقشها از محلى تا محل دیگر تفاوت پیدا مىکرد و این اختلاف مربوط به مشخصات و کیفیات هر یک از آن نواحى بود. (28)
مسجد به دلیل در دسترس بودن، محل مناسبى براى برگزارى و انجام مراسم گوناگون اجتماعى و مذهبى مسلمانان شد. گویند: حضرت محمد(ص) به گروهى از سودانىها اجازه داد که با سپر و نیزه نمایشى در مسجد پیامبر اجرا کنند. (29)
همچنین تهیه موادى که براى تامین آسایش لازم بود و خدمات دارویى و پزشکى براى اعضاى مساجد، به خصوص مساجد بزرگ، فراهم مىشد. عبدالوهاب مىنویسد که در سال 707 ق. - یعنى: زمانى که کار مسجد سلطان حسن در قاهره شروع شد - سلطان دستور داد تا یک گروه پزشکى شامل یک پزشک عمومى، یک چشم پزشک و یک جراح، جزو کارمندان مسجد شود. این سه طبیب همه روزه در مسجد، دانشجویان و سایر نیازمندان را معالجه مىکردند. (30)
4. مسجد و سیاست
از همان اوایل، مسجد علاوه بر محل تجمع مسلمانان، محل امور سیاسى آنها نیز بوده. خواست پیامبر(ص) از ساختن مسجد هر چه بوده باشد، با پیشرفت اسلام، مسجد اهمیتبیشترى پیدا کرد و مرکز سیاسى و مذهبى جامعه جدید گردید. در مسجد، مؤمنان براى عبادت به دور پیامبر(ص) گرد مىآمدند و ایشان سخنان خود را که شامل تسلیم شدن در برابر اراده خداوند و اصول مربوط به زندگى اجتماعى بود بیان مىکرد و امور مذهبى و سیاسى مسلمانان توسط مسجد اداره مىشد. (31)
ارتباط بین مسجد و سیاستبه روشهاى متعدد انجام مىگرفت; یکى از آنها این بود که پس از هر فتحى، مسلمانان سعى مىکردند مسجدى در وسط شهر و نزدیک محل اسکان حاکم شهر، که دارالاماره گفته مىشد، بنا کنند. در بعضى شهرها، مسجد به قدرى نزدیک به دارالاماره ساخته مىشد که دو ساختمان به یکدیگر ارتباط پیدا مىکردند و این ارتباط نزدیک نشان دهنده این واقعیتبود که حاکم شهر مسؤول مذهبى و سیاسى آن جامعه است. ساخت و جوهر اسلام در این است که مذهب و سیاست از هم جدا نباشند.
یک نفر مىتواند در دو زمینه فعالیت داشته باشد; یعنى: هم حاکم باشد و هم رهبر مذهبى; یک ساختمان - یعنى: مسجد - نیز مرکز جلب مردم در امور سیاسى و مذهبى بود. (32)
ارتباط مسجد با سیاست در این واقعیت نیز مشهود است که مسجد در زمان صلح یا جنگ، در خدمت جامعه بود. به قول یکى از نویسندگان، چون جنگ یکى از لازمههاى ناگسستنى اوایل اسلام بود، مسجد نیز صحنه رویدادهاى شبیه جنگ شده بود. (33)
پیدرسن با استفاده از اطلاعات مورخان اولیه اسلام، مىنویسد که نتیجه جنگها و برخوردهاى نظامى معمولا در مساجد اعلام مىشد و مشاوران جنگى در مسجد حضور داشتند و دستورها و فرامینى که در رابطه با جنگ صادر مىشد، از طرف فرمانده نظامى یا حاکم اعلام مىگشت. (34)
عبدالوهاب مىگوید: موقعى که مخلد بن کیداد علیه حکومت فاطمیه شورید، سنىهاى قیروان (تونس) در مسجد بزرگ شهر جمع شدند و ضمن بحث درباره این شورش، تصمیم گرفتند با نیروى انسانى و اسلحه از آن حمایت کنند. در سال 333 ه ق هزاران جنگجوى سنى در مسجد قیروان جمع شدند و سپس به طرف المهدیه، پایتخت و مرکز بنى عبید، به راه افتادند. (35)
بعضى از مساجد از این لحاظ وضع بهترى داشتند; مسجد «تنکیز» (Tankiz) ، که در سال 717 ه ق در دمشق ساخته شد، از طرف ترکان عثمانى و سپس از طرف فرانسویان به عنوان دانشگاه نظامى مورد استفاده قرار گرفت; سالنهاى بزرگ مسجد به صورت کلاس در آمد و از آنها به عنوان خوابگاه نیز استفاده مىشد. (36)
ماهر مىنویسد: موقعى مىتوان به نقش سیاسى در جامعه اسلامى پى برد که بدانیم نام «خلیفه» در مراسم نماز جمعه نشانه ادامه قدرت و حکومت او و حذف نام او از خطبههاى نماز جمعه به مفهوم مرگ، کنارهگیرى و یا از کار برکنار شدن خلیفه بوده است. (37)
تنبیه و گوشمالى نیز گاهى از طرف خلیفه و عمال او در مسجد انجام مىگرفت و در کارهایى از این نوع، تنبیه جنبه رسمى به خود مىگرفت; مثلا دستور داده شده بود که هیچ کس نباید آن عده از همراهان پیامبر(ص) را که با لافتحضرت على(ع) مخالف بودند، طرفدارى نماید. مىگویند که لعن و نفرین به این همراهان پیامبر بر دیوار مساجد بغداد - آن زمان - نوشته شده بود.
قطعا این اقدامات تبلیغاتى تنها از طرف متعصبان مذهبى به عمل نمىآمد، بلکه فرصتطلبان سیاسى نیز به آن دامن مىزدند. مبلغان ماهر به نام «داعیان»، در بعضى از مساجد استخدام شده بودند تا درباره صفات مذهبى و سیاسى حکام وقتسخنرانى کنند.
توفیق، نویسنده عرب، در این مورد مىنویسد: در زمان سلطنت الحاکم (411 - 386 ق)، مبلغان استخدام مىشدند تا در «جامع الازهر» به تبلیغ سلسله فاطمى بپردازند. (38)
این اختلاف عقاید نتایجبرخورد شدید بین گروههاى مخالف بود. خلیفه عباسى، المقتدر، دستور داده بود که مسجد «براثا» واقع در بغداد، خراب و از بین برده شود. این دستور به این دلیل صادر شده بود که شیعیان بغداد در آن مسجد، نام همراهان پیغمبر اسلام(ص) را بر زبان آورده و علیه خلیفه مطالبى گفته بودند. همچنین مىخوانیم که در حوالى سال 365 ق. دانشجویان و استادان سنى مسجدالازهر به شدت نسبتبه انتخاب على بن نعمان، که تحتالحمایه خلفاى فاطمى بود، به ریاست قضات یا «قاضى القضات» الازهر مخالفت نشان دادند و در نتیجه این مخالفت، بسیارى از استادان دستگیر و زندانى گشتند. (39)
5. مسجد; محل بیتالمال مسلمانان
مسجد در صدر اسلام و سپس در زمانهاى بعد، مکانى براى حفظ خزانه مملکت اسلامى بود. در کتب تاریخ اسلامى، فراوان اشاره شده استبه جایى در مسجد به نام «قبة بیتالمال» که خلفا ثروت نقدى عمومى را که از طریق زکات و مالیات اسلامى و غنایم جنگى به دست مىآمد، در آنجا جمع و حفظ مىکردند.
تقىالدینالمقریزى در کتاب خطط درباره مسجد جامعى که عمروبن العاص در فسطاط مصر بنا کرد، مىگوید: بیت المال مسلمانان در بالاى فواره در مسجد جامع قرار داشت، که آن را اسامه بن زید تنوخى، متولى مصر در سال 970 ق. بنا کرد. در آن زمان، امیر مصر عبدالملک بن رفاعه الفهمى بود. (40)
ابن رسته، از علماى قرن سوم هجرى، بیتالمال مذکور را در کتاب الاعلاق النفسیه (ص 116) توصیف کرده و گفته است: این مکان، شبیه قبهاى بود که داراى درهایى از آهن بود و در سمت جلوى منبر قرارداشت. (41)
مسجد جامع ابن طولون، که در سال 263 در قاهره ساخته شد، به دستور خود وى، پس از عشا قفل و بسته مىشد; زیرا بیتالمال در آن قرار داشت. (42)
این مساله، که خزانه دولتیا بیتالمال در مسجد جامع شهر نگهدارى مىشد، نشانگر ارتباط محکم بین مذهب و سیاستبود. بیشتر صاحبنظران معتقدند که این رسم از زمانهاى اول حکومتخلفا شروع شد; آنها مسجد را محل امنى براى نگهدارى ثروت ملى مىدانستند.
ماهر مىگوید: خزانه شهر دمشق براى مدتى در مسجد اموى نگهدارى مىشد. (43)
پیدرسن مىنویسد که در فلسطین، خزانه هر شهر در مسجد جامع آن شهر نگهدارى مىشد. (44)
6. مسجد و قضاوت
«المسجد قصر العدل» تعبیرى است که طه الولى در کتاب المساجد فى الاسلام به کار برده است.
على(ع)، امیرالمؤمنین و خلیفه رسول الله(ص) ایام معینى از هفته در مسجد جامع مىنشست تا بین مردم قضاوت نماید و در پرتو عدالت اسلامى، به حل و فصل اختلافات و منازعات مردم مىپرداخت. (45)
دائرة المعارف اسلام از کار قضاوت در مساجد به عنوان یک فعالیتسیاسى نام برده، مىنویسد: این واقعیت که مسجد به عنوان دادگاه قضاوت مورد استفاده قرار مىگرفت، نشان دهنده فعالیتهاى سیاسى مسجد بود; زیرا از ابتدا، در جامعه مسلمانان، صدور راى به طریق حکمیت از وظایف حاکم به شمار مىآمد و چون بنیانگذار اسلام، حضرت محمد(ص)، بیشتر اختلافات را در مسجد حل و فصل مىکرد، بنابراین، انجام اینگونه امور، در مسجد پیش از تشکیل دادگاههاى معمولى، از کارهاى عادى بود. (46)
7. مسجد; مرکز آموزش
مساجد نهادهاى اساسى آموزش در زمینههاى قرآن، احکام، اخلاق و علومى مانند کلام و فقه بودهاند. در پیوند با همین نقش آموزشى، به تدریج، مساجد عهدهدار کتابخانههاى عظیم و پر رونقى شدند که در برخى از شهرهاى ایران امروز نیز وجود دارد. (47)
مساجد محل پرورش استادان بزرگى بودند که بعدها خود از علما و مدرسان بنام اسلام گردیدند. طى قرنها، که تمدن اسلامى سیر نزولى خود را طى مىکرد، مساجد دیگر به عنوان یک نهاد اسلامى، نقشها و کارکردهاى مذکور را ایفا نمىکرد. با توجه به تحولاتى که در اروپا رخ داده بود و در آن کلیسا صرفا نقش عبادى داشت، در بازتاب این تحول فکرى بر جوامع اسلامى، در کشورهاى اسلامى نیز مساجد از نقش اصلى خود تهى گردید و تنها به یک بعد آن، که عبادت بود، توجه مىشد.
8. مسجد و دانشگاه
مبالغه نیست اگر گفته شود که مسجد در گذشته، همان نقشى را داشت که دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالى کنونى دارند. اساطین علما، که مسلمانان به آنها مباهات مىکنند، حیات علمى خود را در رواقهاى مساجد سپرى مىکردند و آنگاه که بهره کافى کسب مىنمودند، حلقات درس تشکیل مىدادند و به تعلیم مىپرداختند. از اینرو مىتوان گفت که مساجد مسلمانان در هیچ روزى از حلقه درس علما و طلاب خالى نبوده، حتى امروزه نیز در این زمینه، مساجد همچون ستارگان فروزانى مىدرخشند و همه ساله هزاران استاد از این مساجد و مؤسسات وابسته به آنها خارج مىشوند و به نشر اسلام و علوم اسلامى مىپردازند. از جمله این مساجد، مسجد جامع القرویین، جامع الازهر و جامع عتیق مىباشد. به طور کلى، نقش نیرومند مسجد در فرهنگ، اقتصاد، سیاست و وحدت مسلمانان برکسى پوشیده نیست.
مارسل بوازار در کتاب L, Humanisme de L, Islam در بخش «اسلام در جهان امروز»، در این باره مىنویسد: مسجد عامل نیرومندى در همبستگى و اتحاد مسلمانان جهان است و اهمیت اجتماعى و فرهنگى آن را از این بابت، نمىتوان نادیده گرفت، به خصوص در روزگار معاصر، که مسلمانان شور و حرارت صدر اسلام را دوباره از خود نشان مىدهند، مساجد به صورت مراکز تربیت روحانى و پایگاه جنبش امت مسلمان نسبتبه ستمگران و سلطهجویان در آمده است. اندک اندک مساجد موقعیتسالهاى نخستین ظهور اسلام را به دست آوردهاند. تاسیس کتابخانهها و تالار اجتماعات در درون مساجد این حقیقت را آشکار مىسازد که مساجد در اسلام بدان گونه که بعضى پنداشتهاند، منحصرا براى اداى فریضه نماز نیست و یقینا یکى از مراکز سیاسى و فرهنگى مهم اسلام است. اقامه نماز جمعه وسیلهاى ستبراى گردهمایى مسلمانان در روز تعطیل و طرح مسائل مهم اجتماعى و بحث و گفتوگو در باب کمبودهاى رفاهى; نظیر بهداشت، مسکن، تصمیمگیرىهاى سیاسى، مسائل حرفهاى و غیر آن. در حقیقت، برپایى نماز جمعه به کار گرفتن عبادت خداوند است در راه خدمتبه امت. گردهمایى جمعه، به ویژه در سالهاى اخیر، در ممالک آزاد شده توسط اسلام، تاثیر و کارایى بسیارى داشته است. در این سالها، علىرغم تفرقه و پراکندگى سیاسى مردم، گردهمایى مسلمانان ناخشنود از حکومتهاى ستمگر فاسد، در درون همین مساجد طرح قیام عمومى و مبارزه علیه ستمگران را ریخته و تزلزلى در ارکان فرمانروایى دست نشاندگان استعمار غرب پدید آورده است; کارى که احزاب و گروههاى سیاسى مخالف در ممالک غرب از انجام آن هنوز ناتوانند. (48)
امام خمینى(ره)، بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، در این زمینه نقش مسجد در صدر اسلامى بیاناتى دارند:
- «در صدر اسلام، همان مسجدى که عالم در آن بود، همان مسجد هم، ارتشى بود و سردارهاى سپاه هم همانجا بودند و با هم نماز مىخواندند و با هم عبادت مىکردند و با هم جنگ هم مىکردند.» (49)
- «در صدر اسلام، مساجد، محافل و نمازها جنبه سیاسى داشته است. از مسجد راه مىانداختند لشکر را به جنگى که باید بکنند و به آنجایى که باید بفرستند; از مسجد مسائل سیاسى طرحریزى مىشد ... مع الاسف، مساجد را ما کارى کردیم که بکلى از مصالح مسلمین دور شد و با دست ما، آن طرحهایى که براى ما ریخته بودند، پیاده شد.»
- «ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاى اسلام هر جا پاگذاشتند، همانجایى که پاگذاشتند، اول مسجد درست کردند; وقتى به قاهره رسیدند، اول خط کشیدند براى مسجد و هرجا اینطور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براى آباد کردن مساجد، محراب، کوشش مىکردند.» (50)
- «اسلام مساجد را سنگر قرار داد، وسیله از باب این که از همین مساجد، از همین جمعیتها و جماعت ... همه امورى که اسلام را به پیش مىبرد و قیام را به پیش مىبرد، مهیا باشد.» (51)
آموزش در مساجد
مسلمانان در نخستین قرنهاى هجرى، بیش از هر چیز، به بحث و تحقیق درباره قرآن و احکام آن و احادیث و روایات و درایت آنها و زبان و فرهنگ عربى، که ملازم قطعى و دایمى دین بود، توجه داشتند. همه این کوششها فقط در راه تحکیم مبانى دین و نشر و تعلیم آن انجام مىگرفت. به همین دلیل، مراکز اجتماعات دینى براى مسلمانان، در حکم قدیمىترین مراکز تعلیمى هم بوده است و حتى اگر بخواهیم از مدارس کهن کشورهاى اسلامى سخن به میان آوریم، باید مساجد را مورد توجه قرار دهیم و پس از آن هم که ساختن مدرسه براى تعلیم علوم شرعى معمول شد، معمارى مخصوص مساجد در آنها مؤثر واقع گردید. باید در نظر داشت که پس از ایجاد و توسعه مدارس، مساجد نیز مانند سابق، جنبه تربیتى و تعلیمى خود را حفظ کرد. علت اساسى آنکه مساجد به شکل مراکز آموزشى درآمد، تعلیم علوم شرعى بود. بنابراین، در درجه نخست، علم قرائت قرآن و تفسیر و حدیث و فقه در مساجد و همچنین تعلیم زبان و ادب عربى مورد توجه بود. (52)
الف - مساجد دانشگاهى کهن
«مسجد النبى»، که همزمان با هجرت رسول خدا(ص) به مدینه بنیاد گردید، در واقع، کهنترین دانشگاه اسلامى و پایگاه اساسىترین تعلیمات در تاریخ آموزش اسلامى بوده است. با توجه به این که در مسجد مدینه، حلقههاى درس با شرکت پیامبر(ص) تشکیل مىشد، محافل ادبى با حضور ایشان تشریف مىیافت و مسائل حقوقى، سیاسى، فقهى و نظامى با هدایت و راهبرى آن حضرت بحث و بررسى مىشد، با اطمینان مىتوان گفت که شالوده تعلیمات عالى نیز در زمان حیات بنیانگذار اسلام ریخته شد. (53)
تا روزگار خلیفه دوم، که مرزهاى اسلامى از حدود جزیرةالعرب فراتر نرفته بود، مسجد النبى(ص) در مدینه و مسجدالحرام در مکه و گاهى نیز خانه اصحاب در آن دیار مراکز فعال تعلیمات اسلام بود. در اواخر دهه دوم، با افزایش چشمگیر دامنه فتوحات مسلمانان، مرزهاى اسلام از سوى شرق و غرب گسترش یافت و جمع کثیرى به آیین اسلام گراییدند که در زبان و نژاد، با اعراب مسلمان مغایرت داشتند. از این زمان، آموزش زبان عربى براى درک معانى آیات قرآن و تعالیم اسلام در سرزمینهاى فتح شده آغاز گردید و آن دسته از اصحاب پیامبر(ص) و تابعان ایشان، که دعوت به اسلام و تعلیم مبانى دین را بر حضور در صحنههاى پیکار ترجیح مىدادند، در مساجد نوبنیاد به آموزش پرداختند. این مساجد ابتدا در شهرهاى کوفه، بصره، حیره و مدائن بنیاد گردید و به دستور خلیفه دوم برخى از صحابه رسولالله(ص) مامور اقامه نماز و آموزش قرآن و مسائل دین شدند. (54)
فاصله زمانى آغاز سده دوم تا پایان سده سوم هجرى را مىتوان از درخشانترین دورههاى تعلیمات مسجدى یا به عبارت دیگر، عصر فعالیت آموزشى دانشگاههاى عمومى دانست; زیرا دستاوردهاى مسلمانان در مسائل گوناگون علمى و فکرى در این دوره از تاریخ اسلام و نیز آن قسمت از پیشرفتهاى اقتصادى، اجتماعى، عمرانى، که پس از استیلاى عباسیان به وجود آمد، تاثیر قابل ملاحظهاى در ایجاد هوشیارى و جنبش علمى در مساجد گردید. توجه دقیق به اجتماعات و تشکیل جلسات علمى در مساجد بزرگ و مشهور آن زمان و مجامع ممتاز و مناسبى که با شرکت متفکران و دستاندرکاران مسائل تعلیماتى در آن مراکز به وجود آمد، همه دلایل کافى و آشکارى بر میزان پویایى و بارورى فکرى و علمى قابل ملاحظه در آن دوره از تاریخ اسلام است. (55)
در اینجا به معرفى مشهورترین مساجد آموزشى و یا «مساجد دانشگاهى» مىپردازیم:
1- مسجد نبوى در مدینه: از نخستین مراکز علمى در تاریخ اسلام مسجدالنبى(ص) است که به وسیله پیامبر(ص) و پس از هجرت آن حضرت به مدینه در سال اول اقامت وى در آن شهر بنیاد گردید. مسجدالنبى(ص) به مرور ایام و گذشت زمان، دستخوش پارهاى تحولات و اصلاحات شد تا سرانجام به صورت کنونى در آمد.
پس از رحلت آن حضرت، بزرگان صحابه و سپس تابعان در این مسجد به تدریس و تعلیم مىپرداختند. تعلیم مبانى فقه مالکى به دستبنیانگذار آن، امام مالک، در این مسجد آغاز شد. با آن همه اعتبار و عظمتى که براى این مسجد فراهم گردید، تدریس و بحث در زمینه مسائل دینى و علمى، حتى در زمان پیامبر(ص) نیز منحصر و محدود به این مسجد نبود و در خود مدینه مساجد دیگرى، اگرچه کوچکتر و محدودتر از مسجد بزرگ نبوى، فعالیت آموزشى داشتند. (56)
بنا به گفته سهیلى، در شهر مدینه علاوه بر مسجدالنبى(ص) نه مسجد دیگر بود که در همه آنها با اذان بلال، اقامه نماز مىشد. همچنین به گفته بکیر بن عبدالله بن الاشجع که داود و دارقطنى به ترتیب، در مراسیل و سنن خود آن را روایت کردهاند، از جمله آن نه مسجد، مسجد «راتج»، مسجد «بنى عبدالاشهل»، مسجد «بنى عمروبن مندول» و مسجد «جهنیه و اسلم» بود. (57)
غزالى نیز در کتاب فاتحة العلوم چنین یاد کرده است که: «مکحول گفته است: ده تن از اصحاب رسول خدا(ص) گفتند: ما در مسجد قبا سرگرم فراگیرى دانش بودیم که ناگهان پیامبر خدا(ص) در آنجا حضور یافت و فرمود: آنچه مىخواهید، بیاموزید و خداى شما را پاداش ندهد، مگر آنکه بکار بندید آنچه را که فرا مىگیرید.» (57)
2- مسجدالحرام در مکه: این مسجد از مسجدالنبى(ص) در مدینه کهنتر است. اما تنها پس از فتح مکه در سال هشتم هجرى، در زمینه اهداف و اغراض اسلامى مورد استفاده قرار گرفت. تمامى دوران امویان و نیمه اول عصر عباسى از درخشانترین مراحل تعلیماتى این دانشگاه بزرگ ملى بوده است. رازى به نقل از حمیدى گفته است: بنابر مشهور، مجالس حلقه فتوا در مسجدالحرام به ترتیب به عبدالله بن عباس [م 68 ه ق] و پس از وى به عطاء بن ابى رباج و سپس به ابن جریج [ابوخالد، م 149 ق] بعد به مسلم بن خالد رنجى، آنگاه به سعید بن سالم قداح و پس از او به محمد بن اوریس شافعى [م 204 ق] اختصاص داشت. (59)
3- مسجد جامع بصره: این مسجد در سال 41 ه. ق. به دست زیادبن ابیه، عامل معاویة بن ابىسفیان بر بصره، تجدید بنا یافت. نهضت معتزله، که در جریانات فکرى و سیاسى عصر اول عباسى تاثیر بزرگ و قابل ملاحظهاى داشت، نخست در جامع بصره پدیدار گشت. (60)
4- مسجد جامع کوفه: این مسجد در سال 17 ه. ق. بنا نهاده شد. انتقال علىبن ابىطالب(ع) به کوفه و انتخاب این محل به عنوان مرکز حکومت اسلامى از سوى آن حضرت در شکوفایى و جنبش علمى این مسجد تاثیرى چشمگیر داشت. جامع کوفه پیوسته مسیر رشد و ترقى را پیمود تا در آغاز دولت عباسى، از مراکز مهم حل و عقد علوم و معارف اسلامى گردید و با جامع بصره به رقابتبرخاست و مسائل و مبادلات علمى و ادبى بین این مرکز دینى و ادبى اسلامى در بارور ساختن علوم عربى به مقدار زیادى مؤثر افتاد. (61)
علامه مرحوم استاد زکى (پاشا) دو دانشگاه بزرگ بصره و کوفه را از نظر روابط علمى و ادبى و رقابتهاى فیمابین و آثار متبادلى که با یکدیگر داشتهاند با دو دانشگاه بزرگ انگلیسى - یعنى: آکسفورد و کمبریج - همانند دانسته است. (62)
5- مسجد جامع فسطاط (جامع عمرو): این مسجد بزرگ در سال 21 ه. ق. به وسیله عمرو بن العاص (م. 42 ق) بنیاد گردید و از همان روزهاى نخست، براى مسائل آموزشى مورد استفاده قرار گرفت و در طول حیات خود، مورد توجه و عنایت دولتهاى طولونى و اخشیدى و فاطمى بود. روش آموزشى معمول در این مسجد غالبا مبتنى بر مذهب شافعى بوده است. (63)
مساجد دانشگاهى یا دانشگاههاى عمومى و آزاد را تقریبا در همه سرزمینهاى اسلامى مىتوان یافت. معروفترین آنها عبارتند از: جامع دمشق در شام (اواخر قرن اول)، جامع زیتونیه در تونس، (اوایل قرن دوم)، جامع منصور در بغداد (نیمه اول قرن دوم)، جامع اعظم قریه در اندلس (نیمه دوم قرن دوم)، جامع قزوین در فاس مراکش (نیمه اول قرن 3)، جامع الازهر در مصر (نیمه دوم قرن 4)
ب - مساجد دانشگاهى در ایران
نمونه این مساجد دانشگاهى در ایران اسلامى فراوان به چشم مىخورد و ایرانیان در استفاده آموزشى از این مساجد، اگرچه فضل تقدم را از آن خود نساختند، اما بسیار سریع دستبه کار شدند. در قرن اول هجرى، مسجد آدینه سیستان ساخته شد و حسن بصرى در آن به آموزش پرداخت. (64)
در اواخر همان قرن، مسجد جامع بخارا پاى گرفت و حلقههاى درس در آن تشکیل شد. در قرنهاى بعد، نمونه این مساجد در نیشابور، همدان، کرمان، یزد، قزوین، شیراز، اصفهان و حتى بخشها و شهرهاى درجه دوم چون بردسیر کرمان تاسیس شد و مورد استفاده عالمان و متعلمان قرار گرفت. (65)
صاحب عباد مىنویسد: یکى از مراکز معتبر علمى - اسلامى در مرکز ایران، شهر تاریخى اصفهان است که چهرههاى درخشان تاریخى و ادبى و شخصیتهاى بارز علمى همچون حمزه اصفهانى، ابن واضح یعقوبى، ابوالفرج اصفهانى، حافظ ابونعیم اصفهانى، راغب اصفهانى و وجود مساجد کهن و مراکز متعدد علمى نام این شهر را از همان سدههاى نخستین اسلام در تاریخ فرهنگ تمدن اسلامى به عنوان «دارالعلم شرق» شهرت داده است. (66)
نیشابور، که یکى از مراکز مهم سیاسى و علمى خراسان بود، از اینگونه مساجد بزرگ که در آموزش و پرورش از آنها استفاده مىشد، فراوان داشت; مانند مسجد «جامع منیعى» و مسجد «مطرزى» و مسجد «قدیم». (67)
در بردسیر کرمان، مسجد بزرگى به نام «جامع تورانشاهى» وجود داشت و در آن کتابخانهاى داراى پنجهزار جلد کتاب بنا شده بود. در یزد، علاءالدوله کالنجار، از امراى دوره سلجوقى، مسجدى داشت که به «جامع قدیم» یا مسجد «قدیم جمعه» مشهور شده و تا دیرگاه - یعنى: حدود قرن نهم - مورد استفاده اهل علم بود. (68)
استفاده از مساجد به عنوان دانشگاه و تشکیل کلاسهاى درسى در زمینههاى فقه، اصول، تفسیر و کلام اکنون در حوزههاى علمیه بزرگ و کوچک رایج است و علاوه بر جنبههاى علمى، جنبههاى تربیتى و اخلاقى در آنها مد نظر استادان و طلاب مىباشد.
پژوهشىپیرامونعواملمؤثردرجذبنسلجوانبه مسجد نسل جوان و ویژگىهاى آن
دوران نوجوانى و جوانى، هر کدام نسبتبه دوره پیش از خود مرحله مستقلى از حیات به حساب مىآید; دورهاى که به علت وجود تمایلات متضاد، عدهاى از دانشمندان آن را مبهمترین دوران زندگى مىشمارند. با همه بررسىها و تجزیه و تحلیلهایى که در این زمینه به عمل آمده است، باز هم نقاط مبهم و تاریک بسیارى در آن وجود دارد.
دوران نوجوانى و به خصوص مرحله بلوغ را ولادتى تازه ذکر مىکنند و این به دلیل ویژگىهاى آن است، به گونهاى که گویى رابطهاى بین این فرد با دنیاى سابقش وجود ندارد; دورهاى کاملا مستقل و از لحاظ تجربه کاملا متفاوت با گذشته.
این مرحله از حیات سن خواستن، به شگفت آمدن، طرد و گاهى تمکین، سر فرود آوردن، نفى و انکار، حمله و سرکوب کردن است، سن مبارزه و تلاش و کار و کوشش است; به همراه رشد بدن، عواطف و احساسات گرم و آتشین نیز در آن پدید مىآید، سن خود نمایى و غرور است، سن بلند پروازى است، سن استقلال طلبى است، هیجان و بىقرارى است، افراط و تندروى است و در عین حال، سن خودشناسى و به خود آمدن است.
اسلام این نسل را از بزرگترین سرمایهها تلقى کرده و از نیرویشان در جهتخیر و سعادت استفاده نموده است. از شور و نشاط جوانان، از قدرت جسمىشان استفاده بسیارى برده شده و بسیارى از مشکلات جامعه اسلامى زمان پیامبر(ص) از طریق آنان رفع گردیده است.
پیامبر اکرم(ص) از همان آغاز، توجهى فوقالعاده به این نسل داشتند و با استفاده از زمینه فطرى آنها کوشیدند آنان را به اصول اخلاقى و مذهبى آشنا کنند و به سوى خیر جهت دهند. در دوران پیش از هجرت، همین نوجوانان با نمایش برنامه مذهبى و نماز و دعایشان مشرکان را به تعجب و ستوه آوردند. سعدبن مالک هفده ساله از مبارزان سر سخت مشرکان، نمونهاى از این جوانان است.
رسول خدا(ص) با ملاحظه شرط صلاحیت و ایمان و عقل و هوش آنان و علم و اخلاق و تدبیرشان به برخى از آنان مسؤولیتهایى مىدادند; مصعب بن عمیر نخستین مامور اعزامى پیامبر(ص) به مدینه براى تبلیغ اسلام بود، در حالىکه سن و سال کمى داشت، عتاب جوانى 21 ساله و نخستین فرماندار مکه از سوى پیامبر(ص) پس از پیروزى اسلام بود، اسامه جوان هجده ساله، فرمانده سپاه اسلام در جنگ با روم بود. (69)
این جوانان و افراد مشابه دیگر از آغاز، خود را براى تحمل هرگونه آزار و شکنجه آماده کرده و براى دفاع از حریم اسلام صف بسته بودند. این هنر رسول گرامى(ص) بود که توانست از این قدرتها و توانایىها براى عزت و سعادت اسلام و جامعهشان استفاده کند و از هدر رفتن این نیروها جلوگیرى نماید.
مرحله بلوغ و نوجوانى فرصتى استبزرگ و طلایى که اگر در این دوران، جوانان نیکو پرورش یابند، موانع و مشکلات تربیت و هدایت از سر راهشان برداشته شود، مىتوانند نیرویى شگفتانگیز در خدمتسعادت خود و دفاع از جامعه و ارزشهاى انقلاب اسلامى باشند.
خطر مهم این است که بسیارى از نوجوانان و جوانان به علتبىبند بارى، هیجانات، و بىقرارىها، افکار تند و بىحساب، وهم و خیال و طغیان، تن به افراط و تندروى داده، یا به کارهاى ناپسند و خطر آفرین و هولناک دست مىزنند.
از سوى دیگر، اینان نیاز دارند به قدرت و اهمیتخود پى برند و خود را آنچنان که هستند، پذیرا شده، محترم بشمارند و براى خود ارزش و کمال قایل شوند. آنان نیاز به مربیانى دارند که به صورت غیرمستقیم و البته گاهى نیز مستقیم آنها را به خواستههایشان برساند و به سوى هدف راهنمایىشان نماید.
توصیه اسلامى در رابطه با طرز برخورد و طرز تلقى از نوجوانان و جوانان این است که آنان را باید چون وزیر و مشاورى براى خود برگزید و در کارها و حوادث، آنها را همراه خویش و همقدم خود به حساب آورد و با مشاورهها و هدایتها، آنها را به تدریج در حل مسائل و مشکلات یارى داد.
همه روانشناسان بین بلوغ و جهش ناگهانى احساسات مذهبى رابطهاى قایلاند و حتى مىگویند: نهضت مذهبى در بین آنها که قبلا نسبتبه مذهب لاقید بودند دیده مىشود. تمایلات ایمانى و اخلاقى نشو و نماهاى مذهبى در آنها زنده مىشود و علاقهمند مىکردند تا از علل و مفاهیم آن باخبر شوند.
شکفته شدن تمایلات اخلاقى، آنان را به جستوجوى حق و پى بردن به حقیقت مىفرستد و هم آنان را وامىدارد در این سن، به زهد و تقوا و عبادت روى آورند، مىکوشند درهاى معرفت را به روى خود بگشایند و فطریات نهفته شده را در خود بیدار سازند، عشق به خدا در آنان شدت مىیابد و یا احساس قبلىشان درباره خدا متفاوت مىگردد، جهشهاى عارفانهاى در آنها پدید مىآید، روابط انسان با خدا که براى آنان بىمفهوم بوده، در این سن مفهوم پیدا مىکند.
به عقیده برخى از روانشناسان (استانلى هال)، این احساسات در حدود شانزده سالگى پیدا مىشود. برخى دیگر دوازده سالگى را سن آغاز آن ذکر کردهاند، با این تفاوت که با گذشت عمر، این مساله تشدید مىشود و البته هر چه شدیدتر شود، تاثیر ایمان در افکار و اعمال بیشتر مىگردد. (070)
دوران بلوغ و ایام شباب براى نوبالغان و جوانان دوره توجه شدید به ارزش اشیا و زیبایىهاى زندگى در شؤون مختلف مادى و معنوى است. بدینروى، اخلاق آنان بر معیار ارزشهاى زندگى توسعه مىیابد و شخصیتشان بر همان اساس رشد مىکند.
براى آنکه نوبالغان و جوانان به اخلاق حمیده و صفات پسندیده متخلق گردند و شخصیت آنها به خوبى و شایستگى رشد نماید و در نتیجه، به سعادت واقعى نایل گردند، لازم است همواره به سه نکته اساسى متوجه باشند:
اول. ارزش ایام عمر: جوانان باید بدانند که هر روز از ایام زندگى آنان به منزله یک واحد از مجموع نقد عمر آنهاست. در نظر اولیاى گرامى اسلام، خوشبختى و سعادت کامل نصیب کسانى مىشود است که از تمام لحظات عمر خود به درستى استفاده کنند و هر روز، به مقدار یک روز بر کمال معنوى و رشد شخصیت انسانى خویش بیفزایند.
دوم: ارزشهاى زندگى: در نظر بعضى از جوانان، علم و ایمان، فضیلت و تقوا، کار و کوشش و نظایر اینها بزرگترین ارزش زندگى است. اینان شخصیتخود را بر وفق این ارزشها مىسازند و سیماى اجتماعى خویش را با دستیافتن به آنها مىآرایند.
امام جواد(ع) از جدش، حضرت على(ع) حدیث کرده است که فرمود: «معیار ارزش هر انسانى آن چیزى است که وى را نیکو مىکند و به او حسن و جمال اجتماعى مىبخشد.» (71)
جوانان موظفند با کمک تعالیم الهى و مربیان لایق، ارزشهاى واقعى و ثمربخش زندگى را به درستى تشخیص دهند و در انتخاب آنها کمال دقت را معمول دارند و بهترین ایام عمر را در راهى صرف کنند که سرانجام به آنان عز اجتماعى و سعادت انسانى مىبخشد.
سوم. حدود ارزشهاى اخلاقى: نکته دیگرى که در رشد صحیح شخصیت جوانان اهمیتبسیار دارد، شناخت اخلاق پسندیده و تمییز آن از صفات ناپسند است. براى آنکه جوانان در فراگرفتن اخلاق پسندیده و رشد شخصیت، به خطا نروند و دچار سیئات اخلاقى نشوند، لازم است همواره از تعالیم دینى و برنامههاى علمى استفاده کنند و با کمک راهنمایان شایسته و مربیان لایق، در راه پرورش خلقیات خویش قدم بردارند.
وظیفه مربیان نسل جوان این است که برنامه پرورش جوانان را طورى تنظیم نمایند که از طرفى، حاوى تمام ارزشهاى ایمانى و اخلاقى، علمى، عملى، جسمى، روانى، مادى و معنوى باشد و از طرف دیگر، کیفیت و کمیت مواد برنامه را طورى اندازهگیرى کنند که اجراى آن براى جوانان سنگین و طاقتفرسا نباشد، و جد و نشاط آنان را درهم نشکند و به نیرو و قدرتشان آسیب نرساند. (72)
در آیین مقدس اسلام، توانایى و قدرت افراد و همچنین رغبت و نشاط آنان در اداى وظایف عبادى و انجام برنامههاى تربیتى، مورد کمال توجه قرار گرفته و این مطلب ضمن آیات و روایات متعددى صریحا خاطر نشان شده است;
- «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره: 286); خداوند به هیچ کس بیش از قدرت و تواناییش وظیفهاى را محول نمىکند.
- «عن ابى عبدالله(ع): قال: «لاتکرهوا الى انفسکم العبادة»; امام صادق(ع) فرمودند: عبادت خدا را با بىمیلى به نفس خود تحمیل ننمایید.
نیمى از پیروزى و موفقیت جوانان در رشد شخصیت و نیل به سعادت، بر عهده مربیان لایق و مرتبط به برنامه جامع و متناسبى است که براى آنها تنظیم مىکنند و نیم دیگر بر عهده خود جوانان و مربوط به طرز عمل آنان در اجراى آن برنامهها.
وظیفه جوانان است که در راه رسیدن به ارزشهاى زندگى و تامین خوشبختىهاى مادى و معنوى، از فرصت جوانى استفاده نمایند و نیروى خود را با اندازهگیرى صحیح در انجام وظایف مقرر، طبق برنامه تنظیم شده به کار اندازند و موجبات تعالى و رشد شخصیتخویش را از هر جهت فراهم آورند.
جوانان در راه نیل به ارزشهاى مشروع زندگى، باید مراعات اعتدال و اندازهگیرى را بنمایند و از افراط و تفریط بپرهیزند، عبادت به اندازه، کار به اندازه، استراحتبه اندازه، ورزش به اندازه، و بالاخره همه چیز را با اندازهگیرى صحیح انجام دهند.
اولیاى گرامى اسلام: در برنامههاى تربیتى خود، به این نکته عنایت کامل نموده و پیروان خویش را در اداى تمام وظایف علمى و عملى، عبادى و اقتصادى و مادى و معنوى از زیادهروى و افراط و نیز از مسامحهکارى و تفریط برحذر داشتهاند. (74)
جوانانى که از برنامههاى دینى و علمى بىنصیب ماندهاند و جوانانى که مربى لایق نداشته و یا داشته ولى به دستورشان عملا بىاعتنا بودهاند، همواره در معرض انحرافهاى اخلاقى و بیمارهاى روانى قرار دارند و احساسات پرشور و حساب نشده جوانى، آنان را به پرتگاه سقوط و تباهى سوق مىدهد. (75)
جوانان از یک طرف، به دلیل کمى سن و نارسایى عقل و نداشتن تجربه کافى، مردم را کمتر مىشناسند و از نیرنگهاى افراد خائن بىاطلاعاند و از طرف دیگر، بر اثر اینکه فطرت پاک انسانى در نهادشان دست نخورده و سالم مانده است، به همه مردم با چشم خوشبینى مىنگرند و تمام افراد را پاک و منزه مىپندارند. به علاوه، احساسات تند و افراطى به آنان مجال بررسى و تحقیق نمىدهد و در کارها بىمطالعه تصمیم مىگیرند. (76)
یکى از تمایلاتى که در همه جوانان به طور طبیعى وجود دارد و روى شخصیتشان اثر مىگذارد، علاقه به کارهاى نو و افکار جدید است. جوانان، ناخواسته تمام ممیزات طبیعى و صفات ثابت دوران شباب و اوضاع و احوال اختصاصى زمان خود را منعکس مىکنند. آنان شیفته مطالب و مقالات تازه و سبکهاى نوین روزگار خود مىباشند، به سخنان جدید با کمال دقت گوش مىدهند و درباره مطالب نو با علاقه فراوان گفتوگو مىکنند. (77)
وقتى پیشواى گرامى(ص) آیین جدید الهى و برنامههاى نوین مذهبى خود را به مردم عرضه کرد و بزرگترین انقلاب سعادتبخش جهانى را پایهگذارى نمود، جوانان با شور و گرمى زایدالوصفى به آن دین مقدس گرویدند و با رهبرى پیامبر اکرم(ص) به منظور امحاى عقاید غلط و سنن فاسد به پا خاستند و بر اثر مجاهده و کوشش پیگیر خود، توانستند در مدت کوتاهى محیط حجاز را از آن همه پلیدى و ناپاکى تطهیر کنند و جامعه عقب افتاده را به عالىترین مدارج کمال برسانند.
یکى از مسائلى که لازم است مورد دقت و توجه واقع شود و دانستن آن براى نسل جوان ضرورت دارد، این است که صفات (78)
اخلاقى و عادات اکتسابى، که پایه اساسى و مایه اصلى شخصیت آدمى در ایام جوانى مىباشد، قابل تحول و تغییر است. به
عبارت دیگر، تربیتهاى خوب و بد و عادات پسندیده یا ناپسندى که جوانان آنها را در دوران کودکى و ایام بلوغ از
محیط خانواده و اجتماع آموخته و بدانها خو گرفتهاند تخلفناپذیر و غیرقابل اجتناب نیست، بلکه در شرایط مخصوص
و مساعد، ممکن است همه آن صفات تغییر کند و صفات و عادات تازهاى جایگزین آنها گردد. (79)
ناگفته نماند که عادات خوب و اخلاق پسندیده نیز مانند سیئات اخلاقى تحولپذیر و قابل تغییر مىباشد. بنابراین، جوانانى که بر اثر تربیتهاى صحیح والدین و مربیان شایسته خود، از دوران کودکى خوب و با فضیلتبار آمدهاند، مغرور نباشند و گمان نکنند که خلقیات پسندیده آنها به هر صورت و در هر شرایطى، باقى و پایدار مىماند و براى همیشه خوشبخت و سعادتمند خواهند بود، بلکه معاشرتهاى بد و محیطهاى فاسد مىتواند نتایجخوب دوران کودکى را نابود کند و خلق و خوى پسندیده آنها را به عادات بد و صفات ناپسند تبدیل نماید. (80)
مکتب آسمانى اسلام، که تربیت صحیح و سعادتبخش خود را بر اساس احیاى تمایلات عالى انسانى و تعدیل غرایز و خواهشهاى نفسانى استوار نموده، به وسیله برنامههاى علمى و عملى و از راه مراقبت در انجام فرایض دینى و تمرین وظایف عبادى و اخلاقى، پیروان خود را در احراز عادات پسندیده تقوا و مالکیت نفس و نیل به ملکات فاضله عدالت و اخلاق تشویق کرده است. (81)
جوانان به دلیل علایق مذهبى، در مجالسى شرکت مىکنند که در آن بحث و گفتوگو مطرح باشد و بدینروى، نقش سازمانهاى مذهبى و اجتماعات و به خصوص مساجد، در این زمینه، مىتواند سرنوشتساز باشد. هم بر اساس وظیفه انسانى و هم بر اساس تکلیف اسلامى، لازم استبه هدایت و راهنمایى آنان پرداخت.
والدین به عنوان اولین مربیان جوان در محیط خانواده، مربیان مدارس در محیط مدرسه و متولیان و گردانندگان امور مساجد به عنوان سومین و عمومىترین محیط و جامعه تربیتى نقشى مهم و اساسى ایفا مىکنند.
تکیه بر مساجد به دلیل نقش تاریخى این پایگاه در زمینه تربیت و تعلیم از یک سو و جنبه دینى و مذهبى آن، که مطابق با فطرت پاک دوران جوانى و نوجوانى است، از سوى دیگر مىباشد. بنابراین، یکى از اساسىترین وظایف والدین و مربیان تشویق و ترغیب قولى و عملى جوانان و نوجوانان به شرکت در برنامههاى مساجد است.
گزارشى از یک تحقیق
بىتردید، در زمینه نقش تربیتى مساجد پژوهشهایى انجام گرفته و منابع متعددى منتشر شده است. اما آنچه توسط نگارنده انجام شده پژوهشى است در زمینه برخى عوامل جذب جوانان به مسجد که با نظرخواهى از جوانان صورت گرفته و نتایج قابل توجهى به دست آمده است.
در این تحقیق، عوامل مورد نظر عبارت بودند از: امام جماعت ، وضعیت ظاهرى مسجد، کتابخانه مسجد، طولانى نشدن نماز جماعت، هیات امنا، و کانون فرهنگى مستقر در مسجد.
جامعه آمارى این تحقیق 438 نفر از جوانان مذهبى استان کرمان بودند که از طریق پرسشنامه پاسخ بسته، مورد نظرخواهى قرارگرفتند.
نتایجبه دست آمده پس از تجزیه و تحلیل آمارى، نشان مى دهد که اکثر قریب به اتفاق جوانان وضعیت ظاهرى مساجد (نظافت، ساختمان و امکانات مورد نیاز) را مهمترین عامل جذب خود به مسجد مى دانند. طولانى نشدن نمازهاى جماعت، ویژگىهاى امام جماعت، کتابخانه، کانونهاى فرهنگى، و هیات امنا - به ترتیب - در درجه بعدى از اهمیت قرار دارند. درجهبندى عوامل مزبور بدین قرار است:
1- وضعیت ظاهرى مسجد، 1/81 درصد;
2- طولانى نشدن نمازهاى جماعت، 2/72 درصد;
3- امام جماعت مسجد، 8/69 درصد;
4- کتابخانه مسجد، 6/55 درصد;
5- فعالیت کانونهاى فرهنگى مساجد، 54 درصد;
6- هیئت امناى مسجد، 6/36 درصد.
با توجه به نتایج مذکور و بررسى نتایج تحقیقات دیگرى که در این خصوص انجام گرفته است، در مجموع راهکارهاى عملى ذیل به منظور جذب جوانان به مسجد پیشنهاد مى شود:
نکات کاربردى و پیشنهادى
1- توسعه و ارتقاى فعالیت هاى فرهنگى و سیاسى;
2- افزودن بر جاذبههاى مسجد; مانند برگزارى کلاسهاى هنرى و علمى در رشتههاى گوناگون، تاسیس مکانهاى مناسب ورزشى و دعوت از مربیان با تجربه براى آموزش، برگزارى اردوهاى سیاحتى و زیارتى ، نمایش فیلم و اجراى تئاتر و مانند آن با رعایت موازین اسلامى.
3- تقویت مساجد از نظر امکانات ظاهرى; مانند رسیدگى به ساختمان مسجد، نظافت و امکانات گرمازا و سرمازا از آنجا که در حال حاضر، بیشتر مساجد زیر نظر مرکز رسیدگى به امور مساجد اداره مىشوند، این مرکز مىتواند با همکارى نهادهاى مستقر در استانها و شهرستانها، مانند اداره کل ارشاد اسلامى، سازمان تبلیغات اسلامى و پایگاههاى بسیج، به تقویت مادى و معنوى مساجد همت گمارد.
4- یکى از عوامل مهمى که بر اساس نتایج تحقیق، نقش تعیین کنندهاى در جذب نسل جوان دارد، «امام جماعت مسجد» و ویژگىهاى اخلاقى و رفتارى وى در برخورد با نمازگزاران است. بنابراین، دقت در انتخاب امام جماعتبا ویژگىهاى خاص (خوشرفتارى با جوانان، برخوردارى از تقواى کافى و مانند آن) از نکات مهمى است که مرجع اعزام کننده باید مورد نظر قرار دهد.
5- از عواملى که در جذب نسل جوان به مسجد نقش زیادى دارد، طولانى نشدن نمازهاى جماعت است. امام جماعتبا در نظر گرفتن این نکته، که جذب و پس از آن حفظ جوانان در مسجد، به ظرافتهاى خاصى نیاز دارد، باید تلاش نماید تا رعایتحوصله و وقت نمازگزاران، به ویژه قشر جوان، را بنماید.
6- تشکیل و تقویت کتابخانه مناسب براى مسجد و در اختیار داشتن کتابهاى مفید و متنوع یکى دیگر از راهکارهاى جذب جوانان به مسجد مىباشد. براى جذب و استفاده بیشتر از امکانات کتابخانه، مىتوان به برگزارى مسابقات کتابخوانى، قصهنویسى و خلاصهنویسى کتاب و مانند آن اقدام کرد.
7- بیان لطافتهاو ظرافتهاى نمازهاى پیامبر(ص)، ائمهاطهار:، اصحاب والاتبارشان و علماى بزرگوار و رعایت اختصار در نمازهاى جماعت;
8- معرفى نماز به عنوان عالىترین، زیباترین و رساترین سپاسها از پروردگار در برابر نعمتهاى مادى که خداوند به ما عطا فرموده است;
9- بیان آثار معنوى نماز; مانند اینکه نماز موجب روشنى چشم رسولخدا(ص) مىباشد، نماز موجب دورى انسان از فحشا و منکر است و مانند آن;
10- تشویق و تحسین جوانان و نوجوانان نمازگزار با اعطاى جایزههاى متنوع;
11- تبلیغاتگستردهدرموردنمازوتوجیهفوایدوارزشمندى آن.
در پایان، لازم به ذکر است که مساجد آنگاه خواهند توانست نقش تاریخى خود را در تربیت عبادى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى ایفا کنند که بتوانند مخاطبان خود، به خصوص نسل جوان، را جذب و حفظ نمایند.
پىنوشتها
1- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1362، ج 82، ص 164
2- 3- محمدبن الحسن، الحر العاملى، وسائل الشیعه، تهران: مکتبة الاسلامیه، 1403 ق، ج 3، ص 422 / ج 1، ص 268
4- میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، 1414 ق، ج 3، ص 361
5- محمد بن الحسن الحر العاملى، پیشین، ج 5، ص 263
6-محمد بن سعد،الطبقات الکبرى،بیروت،داربیروت،1985 م، ج 1، ص 146
7-محمد بن عمر واقدى،المغازى،بیروت،موسسة الاعلمى،1989م،ص 152
8- روحالله الموسوى الخمینى، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1370، ج 18، ص 67
9- فضل بن حسن طبرسى، تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 465
10- ابى جعفر محمد صدوق، علل الشرایع، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385 ق، ج 2، ص 325
11- میرزا حسین نورى، پیشین
12- محمد بن الحسن حر عاملى، پیشین، ج 5، ص 372
13- امام خمینى، در جستوجوى راه از کلام امام، تهران، امیرکبیر، 1361،دفتر دوم، ص 192
14- ناصر مکارم شیرزاى، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363، ج 7، ص 317
15- عبدالکریم بىآزار شیرازى، تفسیر کاشف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1363، ج 5، ص 292
16- 17- 18- محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج 10، ص 206
19- فخرالدین رازى، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411 ق، ج 16، ص 9 - 10
20- میرزا حسین نورى، پیشین، ج 3، ص 355 / ج 3، ص 363
21- میرزا حسین نورى، پیشین
22- ابى جعفر محمد صدوق، الخصال، قم، انتشارات اسلامى، 1362، ج 1، ص 40 / ج 3، ص 483
23- ابى جعفر محمد صدوق، پیشین
24- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 83، ص 373
25-طهالولى،المساجد فىالاسلام،بیروت،دارالعلم للملایین،1409ق،ص 159
26- 27- 28- 29- Encyclopedia of Islam, V. 3, P. 317.
30- محمد مکى السباعى، نقش کتابخانههاى مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامى، ترجمه على شکویى، ص 32
31- Ibid, V. 3, P. 317.
32- Ibid, V. 3, P. 346.
33 - 34- Ibid, V. 3, P. 348.
35- Abdol - Wahab, Waragal an al - Hadara... V. 1, P. 109
36- Dahman, P. 120
37- Mahir, V. 1, P. 31
38- Muhammad Amin Tawfiq,... 11
39- Ibid, P. 11
40- تقى الدین احمد المقریزى، الخطط، لبنان: مکتبة الاحیاء العلوم، بىتا، ج 2، ص 249
41- 42- طه، الولى، المساجد فى الاسلام، پیشین، ص 159
43- Mahir, oput, V. 1, P. 18
44- Ency clopedia of Islam, V. 3, P. 349
45- طه الولى، پیشین، ص 162
46- Ibid, V. 3, P. 349
47- امام خمینى، پیشین، ص 37 به بعد
48- ویلفرد کنت ول اسمیت، اسلام در جهان امروز، ترجمه حسنعلى مهروى، تهران، دانشگاه تهران، 1356، ص 101
49- 50- 51- امام خمینى، صحیفه نور، ج 18، ص 179; ج 18، ص 276; ج 17، ص 60
52- ذبیحالله صفا، آموزش و دانش در ایران، ص 6 و 8
53- عبدالرحیم غنیمه، دانشگاههاى بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسایى، تهران، دانشگاه تهران، 1372، ص 71
54- احمد بن یحیى بلاذرى، فتوح البلدان، القاهره، شرکة طبع الکتب العربیه، 1319 ق، ص 71 و 78
55- 56- عبدالرحیم غنیمه، پیشین، ص 58، ص 62
57- ابن فضل الله العمرى، مسالک الابصار، ج 1، ص 131
58- محمد غزالى، فاتحة العلوم، ص 19
59- ابوعبدالله محمد بن عمر رازى، مناقب الامام الشافعى، ص 20
60- 61- 62- عبدالرحیم غنیمه، پیشین، ص 65
63- على مبارک، الخطط التوفیقیه، ج 4، ص 827
64- محمدباقر حجتى، اسلام و تعلیم و تربیت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، (ع)135، ص 28 به نقل از: ادموند کلیفورد باسورث، تاریخ سیستان، ترجمه حسن اندیشه، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1370
65- محمدباقر حجتى، همان، ص 28
66- عبدالرحیم غنیمه، پیشین، ص 70
67- محمد سلیمان الراوندى، راحة الصدور، تهران، امیرکبیر، 1364، ص 180 / یاقوت الحموى، معجم الادباء، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا، ص 415
68- ...تاریخ جدید یزد، ص 67، به نقل از: ذبیح الله صفا، آموزش و دانش در ایران
69- 70- على قائمى، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان، تهران، امیرى، 1363
71-«قیمة کل امرء ما یحسنة.» (محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 17، ص 101)
72- محمدتقى فلسفى، گفتار فلسفى; جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، هیئت نشر معارف اسلامى، 1348، ص 46 - 48
73- محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 86
74- 75- 76- 77- 78- 79- 80- 81- محمدتقى فلسفى، پیشین، ص 53، 60، 105، 109، 137، 142، 146
سایر منابع
حسین بن السید احمد الوافى، تاریخ الکوفه، النجف، المکتبة المرتضویه، 1356 ق
ابواسحاق هلال ثقفى، الغمارات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشار
محمدحسین زوار، جنگ میان دولت مصر و گروههاى اسلامى
عباس سعیدى رضوانى، بینش اسلامى و پدیدههاى جغرافیایى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368
جلال الدین فارسى، انقلاب تکاملى اسلام، تهران، آسیا، 1357
جلالالدین مدنى،تاریخ سیاسى معاصر ایران،قم،دفترانتشارات اسلامى، بىتا
محمد بن محمد النعمان مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدى، تهران، اسلامیه، 1364
رحیم نوبهار، سیماى مسجد، تهران، ستاد اقامه نماز، 1375
رحیمنوبهار، کوى دوست، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، 1376مجله مسجد، ش. 1 - 35
مجله یاد، ش. 18، 20 - 22، 35 - 36
در تحلیل پدیده کاهش حضور در مساجد، اولین دلیل عمدهاى که مطرح است، مقطعى بودن بعضى از نیازها در دوران رونق مىباشد. طى دهههاى چهل و پنجاه، به دنبال مجموعهاى از تحولات اجتماعى و فرهنگى، یک خواسته و نیاز جمعى در میان مردم پدید آمد: "برچیده شدن نظام شاهنشاهى و ایجاد حاکمیت اسلام". کاهش حضور در مساجد در دوره رکود نسبى، تا اندازهاى به این دلیل بود که اولا، با پیروزى انقلاب و ثانیا با خنثى شدن بسیارى از توطئههاى پس از انقلاب، نیازهاى مذکور منتفى شده بود.
براى این قسمت از تحلیل، نمىتوان نتایج کاربردى ارائه داد; زیرا نیازهاى مقطعى یاد شده، مربوط به همان دوره خاص بوده است و نمىتوان و نباید آنها را در همان شکل سابق احیا کرد. اما یادآورى آن، این فایده را دارد که برخى از دلایل پدیده کاهش حضور را آشکار و قابل فهم مىسازد.
بر مبناى این تحلیل، به منظور افزایش حضور مردم در مساجد ، باید با مداخله در متغیرهایى که موجب تغییر در تعادل نیاز ارزشى مردم شده است، این تعادل را به سوى برترى نسبى نیازها و ارزشهاى جمعى و متعالى، هدایت نمود. اگر بتوانیم فاصله میان واقعیتها و آرمانها را کاهش دهیم، میزان فقر را به حداقل برسانیم، سطح انتظار مردم را از زندگى به گونهاى نسبى کاهش دهیم و نهادهاى ارشادى و تبلیغى خود را فعال سازیم ، به نتیجه خواهیم رسید.
مقاله حاضر دو محور اساسى «نقش و عملکرد مسجد» و «ویژگىهاى نسل جوان» را به اجمال مورد بررسى قرار داده و با عنایتبه نقش مسجد در تربیت نسل جوان ، پس از ارائه یک گزارش از پژوهشى که نگارنده در این زمینه انجام داده، در خصوص عوامل و شیوههاى جذب جوانان به مسجد، راهکارهایى عملى پیشنهاد نموده است.
نقش و اهمیت مسجد در اسلام
در فرهنگ دینى، نام «مسجد» یادآور بندگى و کرنش در پیشگاه خداوند متعال است. «مسجد» یعنى: جایگاه سجده، و سجده اوج عبادت و بندگى انسان براى خداست; «السجود منتهى العبادة من بنی آدم.» (1) در حقیقت، برترین و اصیلترین محل براى عبادت و تقرب جستن به خداوند متعال مسجد است. بنابراین، در قرآن کریم بر جنبههاى عبادى مسجد بیش از هر بعد دیگرى تکیه شده است.
مسجد جایگاه عبادت و پرستش خالصانه خداوند است; «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا.» (جن: 18) مسجد جایگاه زمزمه و نجواى صادقانه با معبود است; «و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد وادعوه مخلصین له الدین». (حج: 4)
مسجد پایگاه عروج انسان از خاک به افلاک است; «سبحان الذی اسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى.»(اسراء:1) مسجد زیارتگاه خاص بارىتعالى است; «الا طوبى لعبد توضا فی بیته ثم زارنی فی بیتی»; (2) خوشا به حال بندهاى که در خانه خویش وضو بگیرد، آنگاه مرا در خانهام زیارت کند. (پیامبر اکرم(ص)) انوار تابناک و بىآلایش پرستش در مسجد، براى عرشنشینان پرتو افکنى مىکند، آنسان که ستارگان آسمان براى ما خاکنشینان نور افشانى مىکنند; «ان بیوتی فى الارض المساجد تضىء لاهل السماء کما تضىء النجوم لاهل الارض.» (3)
کوتاه سخن آنکه یکى از نقشهاى اساسى مسجد آن است که زمینه عبادت پر حضور و خالصانه را فراهم نماید تا مؤمنان در آنجا با پرداختن به نماز و ذکر و دعا، زنگار غفلت از دل و جان بشویند و با خداوند متعال - به معناى واقعى کلمه - انس بگیرند.
ابعاد تربیتى مسجد به گونهاى با ابعاد عبادى آن مرتبط است; زیرا عبادت پرورش دهنده روح و روان آدمى بوده و پاسخ به آن در واقع، پاسخ به یک نیاز طبیعى و مهم اوست. کسى که نیازهاى جسمى و روانى خود را به طور منطقى پاسخ گوید شخصیتى متعادل مىیابد.
عبادت و راز و نیاز با خداوند نیاز واقعى و فطرى هر انسان و مکمل، بلکه مقوم شخصیت اوست. گرچه عبادت در هر مکانى این نیاز روحى را به طور نسبى تامین مىکند، ولى این نیاز در مسجد و عبادتگاه بهتر و کاملتر تامین مىشود. بر این پایه، انسان بنا به فطرت خویش، معبد و مسجد را دوست مىدارد و بدان عشق مىورزد.
پژوهشهاى تاریخى نشان مىدهد که معبد با انسان همراه و همزاد بوده است. از اینرو، معصومان: در سخنان خویش، مسجد را آشیانه و پناهگاه مؤمن بر شمردهاند; (4) پناهگاهى که انسان در آن از دغدغه و اضطراب فاصله مىگیرد و به آرامش و سکون دست مىیابد. امام صادق(ع) به مسلمانان سفارش مىکند که هنگام رویارویى با مشکلات و اندوههاى دنیوى، به نماز و مسجد پناه ببرند. (5) بدینروى، از یک نگاه، جنبههاى عبادى مسجد را مىتوان در شمار نقش تربیتى آن نیز به شمار آورد.
مسجد با ایجاد آشنایى و پیوند میان مؤمن با نخبگان و صالحان جامعه، بسترى مناسب براى پرورش و تربیت روحى، اجتماعى وى فراهم مىکند. در مکتب تربیتى اسلام و بسیارى از مکتبهاى تربیتى دیگر، «انزواطلبى» و «جمعگریزى» بیمارى روحى شناخته مىشود، در حالى که اجتماعى بودن و جمعگرایى - در حد معقول آن - نشانه سلامت روح و روان انسان و تعادل فکرى او به حساب مىآید. مسجد با فراخوانى پیوسته مسلمانان به جمع، روح جمعگرایى، انعطاف و نظمپذیرى را در آنان تقویت مىکند. افزون بر آنچه گذشت، مسجد معمولا جایگاه طرح مشکلات و مباحث اجتماعى است و به طور طبیعى، با حضور در چنین مکانى روح تعهد و دردمندى در فرد ایجاد مىشود.
آنچه اکنون به عنوان «معبد» در دیگر ادیان مطرح است، ارتباطى عمیق و ریشهدار با جامعه و مسائل اجتماعى ندارد. اما مسجد در ارتباط با مسائل اساسى و بنیادین جامعه، نهادى مؤثر و داراى جایگاه است. مسجد کانون رایزنى و مشورت است. خداوند متعال پیامبر خویش را فرمان داده تا در کارهاى مهم، با مردم مشورت کند: «و شاورهم فى الامر.» (آلعمران: 159) مسجد، پایگاهى است که رسیدن بدین مهم را عملى مىسازد. از اینرو، نویسندگانى که مسجد را «مجلس شوراى مسلمانان» نام نهادهاند، سخنى گزاف نگفتهاند.
رسم مسلمانان در زمان پیامبر(ص) این بود که هرگاه حادثهاى مهم رخ مىداد، منادى ندا مىداد: «الصلاة جامعة»; یعنى: براى نماز در مسجد جمع شوید. این جمله براى مردم آن زمان معنایى خاص داشت. مسلمانان از این ندا مىفهمیدند که یک امر الهى مطرح است.
ابن سعد در الطبقات الکبرى به نقل از سعیدبن مسیب گفته است: «پیش از تشریع اذان، مردم را با نداى "الصلاة جامعة" به مسجد و نماز جماعت فرامىخواندند. پس از آن که اذان تشریع شد با جمله مزبور، مردم را در غیر اوقات نماز، براى کارهاى مهم به مسجد فرامىخواندند». (6) شواهدگویایى نشان مىدهد کهمسلمانانحتى در خصوص مسائل نظامى نیز در مسجد به مشورت مىپرداختند. (7)
مسجد خانه آشنایى با دردها و مشکلات اجتماعى و چارهاندیشى براى رفع آنهاست. امام خمینى(ره) در گفتارى، این نقش مسجد را مورد تاکید قرار داده، مىفرماید: «این مسجدالحرام و مساجد دیگر در زمان رسول اکرم(ص) مرکز جنگها و سیاستها و مرکز امور اجتماعى و سیاسى بوده; این طور نبوده است در مسجد پیامبر، همان مسائل عبادى نماز و روزه باشد، مسائل سیاسىاش بیشتر بوده. اسلام مىخواهد که مردم آگاهانه براى مصالح مسلمین در آنجا فعالیت کنند.» (8)
مسجد پایگاه عمومى مسلمانان و محل حضور قشرهاى گوناگون است. از اینرو جایگاه مناسبى استبراى تعاون اجتماعى مسلمانان و مشارکت آنان در رفع نارسایىهاى اجتماعى. مسجد در جایگاه اصیل خود، یک الگوى ارزشگذارى است، ارزشهاى فراموش شده در مسجد مطرح مىشود. در مسجد پیامبر(ص)، گاهى کسانى یافت مىشدند که نه تنها از جهاد و ایثار بویى نبرده بودند، بلکه از راههاى گوناگون، نفاق و دودستگى را در جامعه ترویج مىنمودند و عملا با پیامبر(ص) به رویارویى مىپرداختند. اما با این حال، انتظار داشتند در مسجد جایگاهى والا داشته باشند. امین الاسلام طبرسى در تفسیر خود، مىنویسد: عدهاى از «مؤلفة قلوبهم» نزد پیامبر(ص) آمدند و درخواست کردند در بالاى مجلس بنشیند و فقیران و خرقهپوشان مانند سلمان، ابوذر، صهیب، عمار و خباب را از خود دور کند تا آنها خود در کنار پیامبر(ص) باشند; زیرا حضور این افراد و مجالست آنها با رسول خدا(ص)، مانع از شرکت ایشان در محضر پیامبر(ص) و همنشینى با حضرت مىگردید. با مطرح شدن این درخواست، آیه 28 سوره کهف نازل گردید: «و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشى یریدون وجهه ولاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هویه و کان امره فرطا»; شکیبا ساز خویش را با آنان که پروردگار خود را صبحگاهان و شبانگاهان مىخوانند و رضاى او را مىطلبند و یک لحظه از آنان چشم مپوش که به زینتهاى دنیا مایل شوى و هرگز از آنان که دلهایشان را از یاد خود غافل کردیم و تابع هواى نفس شدند و به تبهکارى پرداختند، متابعت مکن. (9)
مسجد هرچند یک واحد اجتماعى کوچک، ولى نماد یک جامعه اسلامى و نمونه عینى حاکمیت ارزشهاى اسلامى است. بنابراین، تحقق ارزشهایى از قبیل تقوا، علم، جهاد، برادرى، مساوات و عدالتباید از مسجد آغاز شود.
از دیگر جنبههایى که به نقش مسجد در زمینههاى اجتماعى و سیاسى مربوط مىشود، نقشى است که این نهاد مقدس در گسترش عدالت در ابعاد گوناگون آن و مبارزه با ظلم و بىعدالتى ایفا مىکند. از هنگامى که پیامبر(ص) مسجد را بنا نهادند، همواره آنان که مورد تعدى و ستم قرار مىگرفتند به مسجد پناه مىآوردند و داد مظلومان از ظالمان در مسجد ستانده مىشد. قضاوتهاى امیرالمؤمنین(ع) در «دکة القضاء» مسجد کوفه در امتداد همین نقش مسجد بوده است.
در بعد عدالت اجتماعى نیز مسجد همواره کانون مبارزه با ستم و بىعدالتى بوده است. به عنوان نمونه، مىتوان به خطبه آتشین فاطمه زهرا8، که در دفاع از مقام ولایت و مبارزه با ستم بر اهلبیت پیامبر(ص) در مسجد النبى ایراد شد، اشاره کرد.
در دوران انقلاب اسلامى، مردم ایران علیه نظام ستمشاهى، جلوههایى از نقش مسجد را در بعد ستمستیزى، آشکارا مشاهده کردند، تا آنجا که مىتوان انقلاب اسلامى ایران را «فرزند مسجد» برشمرد. اکنون نیز جلوههایى از همین مبارزات مقدس را در برخى از کشورهاى اسلامى مانند الجزایر، فلسطین اشغالى و بحرین شاهدیم.
از دیگر نقشهاى اجتماعى و سیاسى مسجد، مىتوان کارکرد مسجد را در پرورش نیروهاى متعهدى دانست که حکومت اسلامى به آنها نیاز دارد; زیرا مسجد بار هدایت فکرى و تربیتى نیروهاى جامعه را بر دوش دارد. در سایه رفت و آمد به مسجد، خلق و خوىها و آداب و منشهاى افراد تا حد زیادى هویدا مىشود. این شناسایى در روابط افراد با یکدیگر سازنده و مؤثر است. حاکمیت اسلامى نیز مىتواند از این رهگذر، نیروهاى متعهد و مورد نیاز خود را بشناسد.
مسجد بستر مناسبى براى تحقق امر به معروف و نهى از منکر مىباشد; زیرا مرکز حضور و تجمع نیروهاى زبده و برگزیده است; «لایاتی المسجد من کل قبیلة الا وافدها و من کل اهل بیت الا نجیبها.» (10)
مسجد پایگاه جوانمردانى است که در برابر تعرض به مقدسات دینى برمىآشوبند و عرصه را بر متجاوزان به حریم دین تنگ مىکنند. (11) مسجد جایگاه گرد آمدن فرزندان مکتب است; آنان که با یک دست قرآن و با دستى دیگر سلاح برگرفتهاند. این حضور نشان قدرت و عزت اسلام و مسلمانان است و سبب مىشود تا خیرهسران نتوانند به حریم دین تجاوز کنند. (12)
از سوى دیگر، در سایه تجمع و انسجامى که مؤمنان در مسجد مىیابند، مىتوان بهترین تشکل مردمى را براى مبارزه با منکرات و مفاسد اجتماعى پىریزى نمود. جامعهاى که در راه تحقق ارزشهاى اسلامى گام برمىدارد هیچگاه از دستبرد و تجاوز دشمنان دین ایمن نمىماند. «و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردوکم عن دینکم» (بقره: 217); کافران همواره با شما مىجنگند تا آنگاه که شما را از دینتان برگردانند.
همچنین در جهاد اسلامى، رسیدن به پیروزى همواره در گرو برخوردارى از نیروهاى رزمنده، مؤمن، معتقد و مکتبى است. مسجد در این زمینه، نقشى حیاتى ایفا مىکند; زیرا در حقیقت، رزمندگان مدافع اسلام، پرورش یافتگان مساجدند. دست پرورده مسجد گاه چنان به بار مىنشیند که حتى مربیان خود را نیز دچار شگفتى مىکند. آنان در نهایت، خار چشم دشمنان دین و مایه عزت و آبروى مسلمانان مىشوند. خداى تعالى ستمستیزى اینگونه مسلمانان پارسا و جهادگر را چنین ترسیم مىنماید: «و مثلهم فى الانجیل کزرع اخرج شطئه فآزره فاستغلظ فاستوى على سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار» (فتح: 29); مثل پیروان راستین پیامبر در انجیل، همچون نهالى است که جوانه خویش را از زمین بیرون مىآورد، نیرومند و استوار مىشود و بر پاى خویش مىایستد تا آن که مایه خشم و غضب کافران مىشود.
در دوران ما نیز بوستان مسجد چنین گلهایى پرورد و امام خمینى(ره) درباره آنان فرمود: «شما ما را با فداکارىها و خدمتتان خجل کردید. شما حجت را بر ما تمام کردید. شما با کارهاى خودتان سبب مباهات و افتخار پیامبر اکرم(ص) شدهاید. شما امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشریف - را روسفید کردید. شما در پیشگاه خداوند متعال مقامى دارید که ما باید به شما غبطه ببریم.» (13)
جایگاه مسجد در متون اسلامى
الف - آیات
1- «قل امر ربی بالقسط و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد و ادعوه مخلصین له الدین کما بداکم تعودون.» (اعراف: 29); بگو: پروردگارم به عدالت فرمان داده است و توجه خویش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او کنید و او را بخوانید و دین خود را براى او خالص گردانید و بدانید همانگونه که در آغاز شما را آفرید، بار دیگر در رستاخیز بازمىگردید.
2- «ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین على انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فى النار هم خالدون.» (توبه: 17); مشرکان را نشاید که به آبادانى مساجد بپردازند، در حالىکه خود بر کفر خویشتن گواهى مىدهند. اعمال آنها بىثمر است و ایشان در دوزخ جاودانه خواهند بود.
3- «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر... .» (توبه: 18); مساجد الهى را تنها کسى آباد مىکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورد و نماز را بهپا دارد و زکات را بپردازد و از چیزى جز خدا نترسد. امید است چنین گروهى دایتیابند.
منظور از آباد ساختن مساجد صرفا آبادى ساختمان نیست، بلکه به معناى اجتماع و شرکت در مسجد نیز مىباشد. بنابراین، مشرکان نه حق شرکت در مساجد را دارند و نه حق تعمیر و بناى ساختمان آنها را. عمران مسجد به هر شکلى که باشد، باید به دست مسلمانان انجام گیرد. البته متولیان و پاسداران مساجد نیز باید از میان پاکترین افراد انتخاب شوند. باید دستهاى ناپاک را از تمام این مراکز مقدس کوتاه کرد.
از روزى که گروهى از زمامداران جبار و یا ثروتمندان آلوده و گنهکار دستبه ساخت مساجد و مراکز اسلامى زدند، روح معنویت و برنامههاى سازنده در آنها مسخ شد. از این روست که مىبینیم بسیارى از اینگونه مساجد در کشورهاى اسلامى شکل مسجد ضرار به خود گرفته است; ساختمانهایى عظیم و باشکوه و داراى جلوههاى ظاهرى و زیبا، اما درون تهى و بىروح.
ممکن استبعضى بگویند چه مانعى دارد که از سرمایههاى غیر مسلمانان براى عمران و آبادى این مراکز استفاده کنیم؟ اما آنها که چنین مىگویند، توجه به این نکته اساسى ندارند که اسلام همه جا عمل صالح را میوه درخت ایمان مىشمرد. نیتهاى ناپاک ممکن نیست عمل پاکى به وجود آورد و محصول مفیدى از خود نشان دهد.
جمله «لم یخش الا الله» در دنباله آیه، نشان مىدهد که عمران و آبادى و نگهدارى مساجد جز در سایه شهادت و شجاعت ممکن نیست. هنگامى این مراکز مقدس اسلامى به صورت کانونهاى انسانسازى و کلاسهاى عالى تربیت در مىآید که بنیانگذاران و پاسداران شجاعى داشته باشد; آنها که از هیچ کس جز خدا نترسند و تحت تاثیر هیچ مقام و قدرتى قرار نگیرند و برنامهاى جز برنامههاى الهى در آن پیاده نکنند. آنچه امروز بیشتر اهمیت دارد، عمران و آبادى معنوى مساجد است و به تعبیر دیگر، بیش از آنچه به ساختن مسجد اهمیت مىدهیم، باید به ساختن افرادى که اهل مسجد و پاسداران مسجد و حافظان آناند اهمیتبدهیم.
مسجد باید کانونى باشد براى هرگونه حرکت و جنبش سازنده اسلامى در زمینه آگاهى و بیدارى مردم و پاکسازى محیط و آماده ساختن مسلمانان براى دفاع از میراثهاى اسلام. به خصوص باید توجه داشت که مسجد مرکزى براى جوانان با ایمان گردد. (14)
در ذیل آیات 17 و 18 سوره توبه (ما کان للمشرکین ان یعمروا ...)، تفسیر کاشف مىنویسد: «... به اینسان مىبینیم از آغاز، چگونه مسجد پیوندى ناگسستنى با عبادت، فرهنگ، اقتصاد و سیاست دارد و چگونه با این آیات، ولایت مشرکان را بر مسجدالحرام لغو مىکند و اجازه نمىدهد سیاست را از اسلام و مسجد جدا سازند و اداره و عمارت مسجد و قایتحجاج از مشرکان را به دست گیرند، بلکه باید عمارت و ولایت مساجد خدا به دست افراد با ایمان و متعهد و عامل به دستورهاى اسلام (به ویژه نماز، زکات) باشد و آنها جز از خدا، از کسى نترسند. با این آیات، از زمان پیامبر(ص) مسجد به صورت کانون عبادى - سیاسى در آمد.» (15)
«انما یعمر مساجد الله ... .» مساجد خدا را تنها کسانى آباد مىکنند که ایمان به خدا دارند ... بعضى عمران مساجد را به بناى ساختمان و بعضى به اجتماع و رونق دادن آن مىدانند و بعضى هر دو معنا را از مفهوم وسیع آیه استفاده مىکنند. (16)
طبیعى است آباد کردن مسجد تنها روى هم گذاشتن سنگ و آجر نیست; زیرا این کار را طاغوتیان بهتر انجام مىدهند، بلکه ساختن با اخلاص و رونق دادن آن با حضور و اجتماع نمازگزاران و زکات دادن و آن را محراب قرار دادن براى مبارزه با شیطان نفس و دشمنان خداست. (17)
عرفا گفتهاند: «مساجد اعضاى بنده است که به وقتسجود بر زمین نهاده، عمارتش آن است که آن را به ادب شرع دارند و به زیور حرمتبیارایند و هرگز پیش مخلوق از بهر دنیا بر زمین ننهند و جز خداى جل جلاله را استحقاق سجود ندانند.» (18)
فخر رازى در ارتباط زکات و عمارت مسجد مىنویسد: «اعتبار اقامه نماز و پرداخت زکات در عمران و آبادى مسجد گویى دلالت دارد بر اینکه آبادى مسجد به حضور در آن است; زیرا وقتى انسان نمازگزار باشد، در مسجد حضور به هم مىرساند و مسجد را رونق و آبادى مىبخشد و وقتى زکات دهنده باشد، طوایف فقرا و مساکین براى دریافت زکات، به مسجد روى مىآورند و بدین وسیله، مسجد آباد مىگردد.» (19)
- آیه دیگرى که درباره مسجد در قرآن ذکر شده آیه 114 سوره بقره است: «و من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه وسعى فی خرابها اولئک ما کان لهم ان یدخلوها الا خائفین لهم فى الدنیا خزى و فى الآخرة عذاب عظیم»; و چه کسى ستمکارتر از کسانى است که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى مىکنند و سعى در ویرانى آنها دارند. شایسته نیست آنان جز با ترس و وحشت وارد این کانونهاى عبادت شوند. و بهره آنها در دنیا رسوایى و در سراى دیگر عذاب عظیم است.
این آیه مصداق کامل عمل رژیم ستمشاهى و عمال جیرهخوار او بود که در دوران انقلاب و پیش از آن با شیوههاى گوناگون، سعى در ممانعت از اجتماع مردم در مساجد داشتند و عملا به تخریب باطنى آنها دست مىزدند; چرا که تخریب و ویرانى مسجد صرف از بین بردن ساختمان آن نیست. اگر مسجد داراى روح عبادت و فعالیت مذهبى نباشد ویرانهاى بیش نیست. بر این اساس، خداوند متعال از کسانى که سعى دارند مانع عبادت در مساجد شوند و از بردن نام خدا و ایجاد ارتباط بین عبد و معبود در آنها جلوگیرى نمایند به عنوان ستمکارترین مردم نام مىبرد و به مؤمنان سفارش مىکند در مقابل این زورگویىها مقاومت نمایند، بهطورىکه دشمنان نه تنها مانع اعمال آنها نگردند، بلکه در درون خود، ترس و دلهرهاى را احساس کنند تا توان ورود به این مکان مقدس را نداشته باشند. این جزاى دنیایى آنهاست که چنین خوار و رسوا شوند. البته خداوند متعال در قیامتبه عذاب عظیم گرفتارشان خواهد کرد.
این آیه شریفه به روشنى، نقشى را که مساجد مىتوانند در تربیت اجتماعى، سیاسى و دینى مردم مسلمان داشته باشند، بیان مىدارد. «والذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل ولیحلفن ان اردنا الاء;ء الحسنى و الله یشهد انهم لکاذبون». «لاتقم فیه ابدا لمسجد اسس على التقوى من اول یوم احق ان تقوم فیه، فیه رجال یجبون ان یتطهروا والله یحب المطهرین» (توبه: 107 و 108); گروهى دیگر از آنان، کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان رساندن به مسلمانان و تقویت کفر و تفرقه میان مؤمنان و کمینگاه براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود. آنها سوگند یاد مىکنند که نظرى جز نیکى و خدمت نداشتهایم، اما خداوند گواهى مىدهد که آنان دروغ مىگویند. هرگز در آن مسجد (ضرار) قیام (اقامه نماز و عبادت) مکن; آن مسجدى که از روز نخستبر پایه تقوا بنا شده شایستهتر است که در آن قیام کنى; زیرا در آن مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.
ب - روایات
قطب راوندى در کتاب لب اللباب، از پیامبر اکرم(ص) نقل مىکند: من احب الله فلیحبنى، و من احبنى فلیحب عترتى، انى تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتى، و من احب عترتى، فلیحب القرآن، و من احب القرآن فلیحب المساجد فانها افنیة الله و ابنیته، اذن فى رفعها و بارک فیها، میمونة، میمون اهلها مزینه، مزین اهلها، محفوظه اهلها، هم فى صلوتهم، والله فى حوائجهم هم فى مساجدهم والله من ورائهم «کسى که خدا را دوست دارد، قطعا مرا دوستخواهد داشت و آن که مرا دوستبدارد باید خاندان و اهل بیت مرا نیز دوست داشته باشد. من در میان شما دو چیز گرانسنگ باقى مىگذارم: کتاب خدا و اهلبیتم و هر که اهلبیت مرا دوستبدارد، حتما قرآن را نیز دوست مىدارد و هر که دوستدار قرآن باشد مساجد را نیز دوست مىدارد; چرا که مساجد درگاهها و خانههاى خداست. در مرتفع ساختن آنها اذن داده شده و خدا در آنها برکت قرار داده است. اهل مسجد، مبارک و محترم و آراسته و از خطرات در امانند. آنها در نمازند و خداوند در کار رفع نیاز آنهاست، آنان در مسجدند و خداى بزرگ بر آنها ناظر و محیط است.» (20)
همچنین از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمودند:
«بهترین مردم کسانى هستند که پیش از همه به مسجد داخل مىشوند و آخر از همه از مسجد خارج مىشوند.»
در درراللآلى نیز از آن حضرت(ص) نقل شده است: «هرگاه گروهى در مسجدى از مساجد خدا به تلاوت کتاب خدا و فراگیرى آن بپردازند، قطعا آرامش و رحمتخدا بر آنان نازل مىشود و خداوند نام آنان را در زمره یاران خویش ثبت مىفرماید. و هر که رفتارش او را در مسیر حق کند نماید نسبتهاى خویشاوندىاش نمىتواند به او سرعتبخشد.» (21)
حضرت على(ع) مىفرمایند: «کسى که به مسجد مىرود، به یکى از هشت چیز مىرسد:
1- دوستى که در راه خدا از او استفاده مىکند;
2- دانشى که نکته آموزندهاى به او مىدهد;
3- آیهاى از آیات الهى را فرا مىگیرد;
4- کلمهاى مىشنود که موجب هدایت او مىگردد;
5- رحمتى به او مىرسد;
6- کلمهاى فرامىگیرد که او را از شک باز مىدارد;
7 و 8- گناهى را به دلیل ترس یا شرم ترک مىکند.» (22)
پیامبر(ص) خطاب به ابوذر مىفرماید: «اى ابوذر، هر کس براى خدا بر قطعهاى از زمین سجده کند، آن زمین در روز قیامتبه نفع وى گواهى خواهد داد. هر گروهى که در مکانى فرود مىآیند (چنانچه نیکو کار باشند) آن مکان بر آنها درود مىفرستد و (چنانچه) گنهکار باشند، آنان را نفرین و سرزنش مىکند. اى ابوذر، بخشهاى زمین، هر صبح و شام با یکدیگر به گفتوگو مىپردازند; یکى به دیگرى مىگوید: اى همسایه، آیا امروز با کسى که به یاد خداوند باشد یا بندهاى که پیشانیش را براى سجده بر تو نهند برخورد داشتهاى؟ پاسخ برخى مثبت است و برخى منفى. بخشهایى از زمین که با چنین انسانهایى رو به رو شدهاند، به شور و وجد آمده، احساس شادى مىکنند. آنان این موفقیت را که چنین انسانهایى بر آنها عبور کردهاند، براى خود فضیلت و امتیازى بر همسایه به شمار مى آورند.»
امام صادق(ع) مىفرماید: «کسى که به سوى مسجد گام بر مىدارد، بر هیچ خشک و ترى پا نمىنهد جز آن که از زمین اول تا هفتم براى او تسبیح مىگویند.» (23)
شاید مقصود از این حدیث آن است که زمین، چون مؤمن مسجدى را مىشناسد، او را ثنا و ستایش مىکند. شاید هم مقصود آن است که زمین، خداوند را تسبیح مىگوید، ولى ثواب آن نصیب انسان مسجدى مىشود.
در حدیثى از پیامبر(ص) آمده است: «مسجد همدمانى دارد که فرشتگان خدا با آنان همنشین و مانوساند. هرگاه اینان در مسجد، حضور نیابند، فرشتگان سراغشان را مىگیرند. به هنگام بیمارى، از آنان عیادت و دلجویى مىکنند و در سختىها، به یارىشان مىشتابند.»
ج - تاریخ اسلام
در اسلام، مسجد جایگاهى به وسعتیک مکتب جامع و زنده و متناسب با هدفها و آرمانهاى یک رسالت جهانى و ظرفیتى فراگیر و به فراخى تمامى انسانها و همه بشریت دارد.
اسلام نظامى است که بر پایه ایمان به وحدانیتخداوند عزوجل بنا نهاده شده و مسلمانان امتى واحدند که نظام اسلامى آنها را بر اساس یک سوگند مشترک گرد هم آورده است. بدینروى، مىتوان گفت مسجد مرکز اسلام و خانه مسلمانان است و رسول اکرم(ص) صاحب دعوت اسلامى و روشن کننده مشعل این وحدت. او اولین کسى است که مسجد را با یک چهارچوب سیاسى، اجتماعى و فکرى بنا نمود و آن را مقر خویش قرار داد تا اعراب از هر جاى جزیرة العرب و یا خارج از آن به زیارتش مشرف شوند و درباره دین و دنیاى خویش از وى سؤال کنند. (25)
دین اسلام تنها آیین نجاتبخش و سعادتآفرین بشر است که در همه جنبههاى زندگى، اعم از اعتقادى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى، اخلاقى و اقتصادى، برنامههاى جامع و کاملى تنظیم نموده و همه را براى آموختن این درسها زیر چتر تعلیم و تربیتخود قرار مىدهد. از اینرو، پیش از هر چیز، به کانونى پر جاذبه نیاز است که بتواند همه اقشار را به خود جذب نماید و در خود جاى دهد. بر این اساس، پیامبر گرامى اسلام(ص) در نخستین فرصتى که در راه دعوت به اسلام به دست آورد، به تاسیس مسجد به عنوان یک پایگاه مهم اجتماعى و تربیتى اسلام اقدام نمود و در اولین قدم، در فاصله زمانى کوتاهى که قریب هفده روز طول کشید، در بین راه هجرت به مدینه و در چند کیلومترى این شهر، اقدام به تاسیس مسجد قبا نمود و به تعلیم و تربیت مسلمانان پرداخت. پس از ورود به مدینه نیز اولین اقدام پیامبر(ص) ساختن مسجد مدینه بود که قرنهاست پایگاه مقدس اجتماعى و تربیتى مسلمانان مىباشد. بر این اساس، هر روز که از عمر اسلام مىگذرد و این دین آسمانى در دلهاى شایسته و پاک نفوذ بیشترى پیدا مىکند، بر تعداد مساجد افزوده مىشود. این موضوع بیشتر به این دلیل است که کلیه معارف و مظاهر اسلامى از مسجد سرچشمه مىگیرد و در دنیاى اسلام گسترش پیدا مىکند.
1. مسجد; کانون مذهبى - اجتماعى
کار مسجد تنها عبادت نیست، مسجد به عنوان خانه خدا، در فقه اسلامى جایگاه ویژهاى دارد و براى آن احکام خاصى وضع شده است. مسجد جایگاه ارشاد و تبلیغ مسائل اسلامى است. پیامبر اکرم(ص) و سپس خلفا ارشادات خود را در مسجد بیان مىکردند و مسلمانان براى آموزش مسائل دینى به مساجد روى مىآوردند. بنابراین، مساجد در پى تغییر روحیات و خلقیات مردم بر اساس موازین اسلامى بودند و در نهایت، ساختار اجتماع در جهت هماهنگى با اصول اعتقاد اسلامى تغییر مىیافت.
2. مسجد; کانون عبادى
علاوه بر این یکى از ارکان اساسى ادیان الهى و به ویژه اسلام، عبادت است. عبادت در معناى خاص آن، یعنى: راز و نیاز با خداوند و نجواى با او. جوهر و جان عبادت، حضور قلب و توجه دل به خداست .
بشر بر پایه فطرت خود، توحید و یگانگى خداوند را درک مىکند و ذات پاک حق را از وابستگى به زمان یا مکانى خاص منزه مىداند. با این حال، گویا گرایش فطرى دیگرى نیز او را وادار مىکند تا در مکانى که انتساب بیشترى با خداوند دارد، او را پرستش نماید و با او راز و نیاز کند. جایگاهى که منسوب به خداست، بهتر مىتواند بشر را از امواج دغدغهها و اضطرابها دور کند و به ساحل آرامش و اطمینان برساند.
3. مسجد مرکز اجتماع
از آغاز اسلام، از مسجد علاوه بر وظایف دینى و الهى، استفادههاى دیگرى نیز شده است. این کار حتى پیش از هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه نیز صورت مىگرفت; مردم براى بحث در مسائل روزانه و براى کارهاى مهم دیگر گرد کعبه جمع مىشدند، پیامبر مىنشستند و افراد به ملاقات ایشان مىآمدند. و با آن حضرت به بحث و گفتوگو مىپرداختند. (26)
با ساختن مسجد پیامبر(ص) در مدینه، استفاده از این مؤسسه جدید به عنوان مرکز تجمع مردم شروع شد. به زودى حضرت محمد(ص) و پیروان او مسجد را به عنوان محل عبادت و مرکز تجمع خود در آوردند. این عقیده وقتى قطعى و واقعى به نظر مىرسد که مىبینیم فعالیتهاى متعددى در مسجد انجام مىگیرد. مىگویند: پیامبر(ص) به طور مرتب از همراهان خود در مسجد دیدن مىکردند، با آنها درباره مسائل دینى و دیگر مسائل به گفتوگو مىپرداختند و براى جنگها نقشه مىکشیدند، نمایندگانى به نقاط دور دست مىفرستادند و هدایاى دولتها و قبایل را دریافت مىداشتند، بیشتر اوقات چادرهایى در حیاط مسجد براى پذیرایى از مهمانان حضرت محمد(ص) بر پا مىگردید. (27)
مسجد به عنوان یک مرکز اجتماعى از سه طریق، به مراجعان خود خدمت مىکرد: خدمت اجتماعى، سیاسى و آموزشى. وسعت و شدت هر یک از این وظایف و نقشها از محلى تا محل دیگر تفاوت پیدا مىکرد و این اختلاف مربوط به مشخصات و کیفیات هر یک از آن نواحى بود. (28)
مسجد به دلیل در دسترس بودن، محل مناسبى براى برگزارى و انجام مراسم گوناگون اجتماعى و مذهبى مسلمانان شد. گویند: حضرت محمد(ص) به گروهى از سودانىها اجازه داد که با سپر و نیزه نمایشى در مسجد پیامبر اجرا کنند. (29)
همچنین تهیه موادى که براى تامین آسایش لازم بود و خدمات دارویى و پزشکى براى اعضاى مساجد، به خصوص مساجد بزرگ، فراهم مىشد. عبدالوهاب مىنویسد که در سال 707 ق. - یعنى: زمانى که کار مسجد سلطان حسن در قاهره شروع شد - سلطان دستور داد تا یک گروه پزشکى شامل یک پزشک عمومى، یک چشم پزشک و یک جراح، جزو کارمندان مسجد شود. این سه طبیب همه روزه در مسجد، دانشجویان و سایر نیازمندان را معالجه مىکردند. (30)
4. مسجد و سیاست
از همان اوایل، مسجد علاوه بر محل تجمع مسلمانان، محل امور سیاسى آنها نیز بوده. خواست پیامبر(ص) از ساختن مسجد هر چه بوده باشد، با پیشرفت اسلام، مسجد اهمیتبیشترى پیدا کرد و مرکز سیاسى و مذهبى جامعه جدید گردید. در مسجد، مؤمنان براى عبادت به دور پیامبر(ص) گرد مىآمدند و ایشان سخنان خود را که شامل تسلیم شدن در برابر اراده خداوند و اصول مربوط به زندگى اجتماعى بود بیان مىکرد و امور مذهبى و سیاسى مسلمانان توسط مسجد اداره مىشد. (31)
ارتباط بین مسجد و سیاستبه روشهاى متعدد انجام مىگرفت; یکى از آنها این بود که پس از هر فتحى، مسلمانان سعى مىکردند مسجدى در وسط شهر و نزدیک محل اسکان حاکم شهر، که دارالاماره گفته مىشد، بنا کنند. در بعضى شهرها، مسجد به قدرى نزدیک به دارالاماره ساخته مىشد که دو ساختمان به یکدیگر ارتباط پیدا مىکردند و این ارتباط نزدیک نشان دهنده این واقعیتبود که حاکم شهر مسؤول مذهبى و سیاسى آن جامعه است. ساخت و جوهر اسلام در این است که مذهب و سیاست از هم جدا نباشند.
یک نفر مىتواند در دو زمینه فعالیت داشته باشد; یعنى: هم حاکم باشد و هم رهبر مذهبى; یک ساختمان - یعنى: مسجد - نیز مرکز جلب مردم در امور سیاسى و مذهبى بود. (32)
ارتباط مسجد با سیاست در این واقعیت نیز مشهود است که مسجد در زمان صلح یا جنگ، در خدمت جامعه بود. به قول یکى از نویسندگان، چون جنگ یکى از لازمههاى ناگسستنى اوایل اسلام بود، مسجد نیز صحنه رویدادهاى شبیه جنگ شده بود. (33)
پیدرسن با استفاده از اطلاعات مورخان اولیه اسلام، مىنویسد که نتیجه جنگها و برخوردهاى نظامى معمولا در مساجد اعلام مىشد و مشاوران جنگى در مسجد حضور داشتند و دستورها و فرامینى که در رابطه با جنگ صادر مىشد، از طرف فرمانده نظامى یا حاکم اعلام مىگشت. (34)
عبدالوهاب مىگوید: موقعى که مخلد بن کیداد علیه حکومت فاطمیه شورید، سنىهاى قیروان (تونس) در مسجد بزرگ شهر جمع شدند و ضمن بحث درباره این شورش، تصمیم گرفتند با نیروى انسانى و اسلحه از آن حمایت کنند. در سال 333 ه ق هزاران جنگجوى سنى در مسجد قیروان جمع شدند و سپس به طرف المهدیه، پایتخت و مرکز بنى عبید، به راه افتادند. (35)
بعضى از مساجد از این لحاظ وضع بهترى داشتند; مسجد «تنکیز» (Tankiz) ، که در سال 717 ه ق در دمشق ساخته شد، از طرف ترکان عثمانى و سپس از طرف فرانسویان به عنوان دانشگاه نظامى مورد استفاده قرار گرفت; سالنهاى بزرگ مسجد به صورت کلاس در آمد و از آنها به عنوان خوابگاه نیز استفاده مىشد. (36)
ماهر مىنویسد: موقعى مىتوان به نقش سیاسى در جامعه اسلامى پى برد که بدانیم نام «خلیفه» در مراسم نماز جمعه نشانه ادامه قدرت و حکومت او و حذف نام او از خطبههاى نماز جمعه به مفهوم مرگ، کنارهگیرى و یا از کار برکنار شدن خلیفه بوده است. (37)
تنبیه و گوشمالى نیز گاهى از طرف خلیفه و عمال او در مسجد انجام مىگرفت و در کارهایى از این نوع، تنبیه جنبه رسمى به خود مىگرفت; مثلا دستور داده شده بود که هیچ کس نباید آن عده از همراهان پیامبر(ص) را که با لافتحضرت على(ع) مخالف بودند، طرفدارى نماید. مىگویند که لعن و نفرین به این همراهان پیامبر بر دیوار مساجد بغداد - آن زمان - نوشته شده بود.
قطعا این اقدامات تبلیغاتى تنها از طرف متعصبان مذهبى به عمل نمىآمد، بلکه فرصتطلبان سیاسى نیز به آن دامن مىزدند. مبلغان ماهر به نام «داعیان»، در بعضى از مساجد استخدام شده بودند تا درباره صفات مذهبى و سیاسى حکام وقتسخنرانى کنند.
توفیق، نویسنده عرب، در این مورد مىنویسد: در زمان سلطنت الحاکم (411 - 386 ق)، مبلغان استخدام مىشدند تا در «جامع الازهر» به تبلیغ سلسله فاطمى بپردازند. (38)
این اختلاف عقاید نتایجبرخورد شدید بین گروههاى مخالف بود. خلیفه عباسى، المقتدر، دستور داده بود که مسجد «براثا» واقع در بغداد، خراب و از بین برده شود. این دستور به این دلیل صادر شده بود که شیعیان بغداد در آن مسجد، نام همراهان پیغمبر اسلام(ص) را بر زبان آورده و علیه خلیفه مطالبى گفته بودند. همچنین مىخوانیم که در حوالى سال 365 ق. دانشجویان و استادان سنى مسجدالازهر به شدت نسبتبه انتخاب على بن نعمان، که تحتالحمایه خلفاى فاطمى بود، به ریاست قضات یا «قاضى القضات» الازهر مخالفت نشان دادند و در نتیجه این مخالفت، بسیارى از استادان دستگیر و زندانى گشتند. (39)
5. مسجد; محل بیتالمال مسلمانان
مسجد در صدر اسلام و سپس در زمانهاى بعد، مکانى براى حفظ خزانه مملکت اسلامى بود. در کتب تاریخ اسلامى، فراوان اشاره شده استبه جایى در مسجد به نام «قبة بیتالمال» که خلفا ثروت نقدى عمومى را که از طریق زکات و مالیات اسلامى و غنایم جنگى به دست مىآمد، در آنجا جمع و حفظ مىکردند.
تقىالدینالمقریزى در کتاب خطط درباره مسجد جامعى که عمروبن العاص در فسطاط مصر بنا کرد، مىگوید: بیت المال مسلمانان در بالاى فواره در مسجد جامع قرار داشت، که آن را اسامه بن زید تنوخى، متولى مصر در سال 970 ق. بنا کرد. در آن زمان، امیر مصر عبدالملک بن رفاعه الفهمى بود. (40)
ابن رسته، از علماى قرن سوم هجرى، بیتالمال مذکور را در کتاب الاعلاق النفسیه (ص 116) توصیف کرده و گفته است: این مکان، شبیه قبهاى بود که داراى درهایى از آهن بود و در سمت جلوى منبر قرارداشت. (41)
مسجد جامع ابن طولون، که در سال 263 در قاهره ساخته شد، به دستور خود وى، پس از عشا قفل و بسته مىشد; زیرا بیتالمال در آن قرار داشت. (42)
این مساله، که خزانه دولتیا بیتالمال در مسجد جامع شهر نگهدارى مىشد، نشانگر ارتباط محکم بین مذهب و سیاستبود. بیشتر صاحبنظران معتقدند که این رسم از زمانهاى اول حکومتخلفا شروع شد; آنها مسجد را محل امنى براى نگهدارى ثروت ملى مىدانستند.
ماهر مىگوید: خزانه شهر دمشق براى مدتى در مسجد اموى نگهدارى مىشد. (43)
پیدرسن مىنویسد که در فلسطین، خزانه هر شهر در مسجد جامع آن شهر نگهدارى مىشد. (44)
6. مسجد و قضاوت
«المسجد قصر العدل» تعبیرى است که طه الولى در کتاب المساجد فى الاسلام به کار برده است.
على(ع)، امیرالمؤمنین و خلیفه رسول الله(ص) ایام معینى از هفته در مسجد جامع مىنشست تا بین مردم قضاوت نماید و در پرتو عدالت اسلامى، به حل و فصل اختلافات و منازعات مردم مىپرداخت. (45)
دائرة المعارف اسلام از کار قضاوت در مساجد به عنوان یک فعالیتسیاسى نام برده، مىنویسد: این واقعیت که مسجد به عنوان دادگاه قضاوت مورد استفاده قرار مىگرفت، نشان دهنده فعالیتهاى سیاسى مسجد بود; زیرا از ابتدا، در جامعه مسلمانان، صدور راى به طریق حکمیت از وظایف حاکم به شمار مىآمد و چون بنیانگذار اسلام، حضرت محمد(ص)، بیشتر اختلافات را در مسجد حل و فصل مىکرد، بنابراین، انجام اینگونه امور، در مسجد پیش از تشکیل دادگاههاى معمولى، از کارهاى عادى بود. (46)
7. مسجد; مرکز آموزش
مساجد نهادهاى اساسى آموزش در زمینههاى قرآن، احکام، اخلاق و علومى مانند کلام و فقه بودهاند. در پیوند با همین نقش آموزشى، به تدریج، مساجد عهدهدار کتابخانههاى عظیم و پر رونقى شدند که در برخى از شهرهاى ایران امروز نیز وجود دارد. (47)
مساجد محل پرورش استادان بزرگى بودند که بعدها خود از علما و مدرسان بنام اسلام گردیدند. طى قرنها، که تمدن اسلامى سیر نزولى خود را طى مىکرد، مساجد دیگر به عنوان یک نهاد اسلامى، نقشها و کارکردهاى مذکور را ایفا نمىکرد. با توجه به تحولاتى که در اروپا رخ داده بود و در آن کلیسا صرفا نقش عبادى داشت، در بازتاب این تحول فکرى بر جوامع اسلامى، در کشورهاى اسلامى نیز مساجد از نقش اصلى خود تهى گردید و تنها به یک بعد آن، که عبادت بود، توجه مىشد.
8. مسجد و دانشگاه
مبالغه نیست اگر گفته شود که مسجد در گذشته، همان نقشى را داشت که دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالى کنونى دارند. اساطین علما، که مسلمانان به آنها مباهات مىکنند، حیات علمى خود را در رواقهاى مساجد سپرى مىکردند و آنگاه که بهره کافى کسب مىنمودند، حلقات درس تشکیل مىدادند و به تعلیم مىپرداختند. از اینرو مىتوان گفت که مساجد مسلمانان در هیچ روزى از حلقه درس علما و طلاب خالى نبوده، حتى امروزه نیز در این زمینه، مساجد همچون ستارگان فروزانى مىدرخشند و همه ساله هزاران استاد از این مساجد و مؤسسات وابسته به آنها خارج مىشوند و به نشر اسلام و علوم اسلامى مىپردازند. از جمله این مساجد، مسجد جامع القرویین، جامع الازهر و جامع عتیق مىباشد. به طور کلى، نقش نیرومند مسجد در فرهنگ، اقتصاد، سیاست و وحدت مسلمانان برکسى پوشیده نیست.
مارسل بوازار در کتاب L, Humanisme de L, Islam در بخش «اسلام در جهان امروز»، در این باره مىنویسد: مسجد عامل نیرومندى در همبستگى و اتحاد مسلمانان جهان است و اهمیت اجتماعى و فرهنگى آن را از این بابت، نمىتوان نادیده گرفت، به خصوص در روزگار معاصر، که مسلمانان شور و حرارت صدر اسلام را دوباره از خود نشان مىدهند، مساجد به صورت مراکز تربیت روحانى و پایگاه جنبش امت مسلمان نسبتبه ستمگران و سلطهجویان در آمده است. اندک اندک مساجد موقعیتسالهاى نخستین ظهور اسلام را به دست آوردهاند. تاسیس کتابخانهها و تالار اجتماعات در درون مساجد این حقیقت را آشکار مىسازد که مساجد در اسلام بدان گونه که بعضى پنداشتهاند، منحصرا براى اداى فریضه نماز نیست و یقینا یکى از مراکز سیاسى و فرهنگى مهم اسلام است. اقامه نماز جمعه وسیلهاى ستبراى گردهمایى مسلمانان در روز تعطیل و طرح مسائل مهم اجتماعى و بحث و گفتوگو در باب کمبودهاى رفاهى; نظیر بهداشت، مسکن، تصمیمگیرىهاى سیاسى، مسائل حرفهاى و غیر آن. در حقیقت، برپایى نماز جمعه به کار گرفتن عبادت خداوند است در راه خدمتبه امت. گردهمایى جمعه، به ویژه در سالهاى اخیر، در ممالک آزاد شده توسط اسلام، تاثیر و کارایى بسیارى داشته است. در این سالها، علىرغم تفرقه و پراکندگى سیاسى مردم، گردهمایى مسلمانان ناخشنود از حکومتهاى ستمگر فاسد، در درون همین مساجد طرح قیام عمومى و مبارزه علیه ستمگران را ریخته و تزلزلى در ارکان فرمانروایى دست نشاندگان استعمار غرب پدید آورده است; کارى که احزاب و گروههاى سیاسى مخالف در ممالک غرب از انجام آن هنوز ناتوانند. (48)
امام خمینى(ره)، بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، در این زمینه نقش مسجد در صدر اسلامى بیاناتى دارند:
- «در صدر اسلام، همان مسجدى که عالم در آن بود، همان مسجد هم، ارتشى بود و سردارهاى سپاه هم همانجا بودند و با هم نماز مىخواندند و با هم عبادت مىکردند و با هم جنگ هم مىکردند.» (49)
- «در صدر اسلام، مساجد، محافل و نمازها جنبه سیاسى داشته است. از مسجد راه مىانداختند لشکر را به جنگى که باید بکنند و به آنجایى که باید بفرستند; از مسجد مسائل سیاسى طرحریزى مىشد ... مع الاسف، مساجد را ما کارى کردیم که بکلى از مصالح مسلمین دور شد و با دست ما، آن طرحهایى که براى ما ریخته بودند، پیاده شد.»
- «ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاى اسلام هر جا پاگذاشتند، همانجایى که پاگذاشتند، اول مسجد درست کردند; وقتى به قاهره رسیدند، اول خط کشیدند براى مسجد و هرجا اینطور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براى آباد کردن مساجد، محراب، کوشش مىکردند.» (50)
- «اسلام مساجد را سنگر قرار داد، وسیله از باب این که از همین مساجد، از همین جمعیتها و جماعت ... همه امورى که اسلام را به پیش مىبرد و قیام را به پیش مىبرد، مهیا باشد.» (51)
آموزش در مساجد
مسلمانان در نخستین قرنهاى هجرى، بیش از هر چیز، به بحث و تحقیق درباره قرآن و احکام آن و احادیث و روایات و درایت آنها و زبان و فرهنگ عربى، که ملازم قطعى و دایمى دین بود، توجه داشتند. همه این کوششها فقط در راه تحکیم مبانى دین و نشر و تعلیم آن انجام مىگرفت. به همین دلیل، مراکز اجتماعات دینى براى مسلمانان، در حکم قدیمىترین مراکز تعلیمى هم بوده است و حتى اگر بخواهیم از مدارس کهن کشورهاى اسلامى سخن به میان آوریم، باید مساجد را مورد توجه قرار دهیم و پس از آن هم که ساختن مدرسه براى تعلیم علوم شرعى معمول شد، معمارى مخصوص مساجد در آنها مؤثر واقع گردید. باید در نظر داشت که پس از ایجاد و توسعه مدارس، مساجد نیز مانند سابق، جنبه تربیتى و تعلیمى خود را حفظ کرد. علت اساسى آنکه مساجد به شکل مراکز آموزشى درآمد، تعلیم علوم شرعى بود. بنابراین، در درجه نخست، علم قرائت قرآن و تفسیر و حدیث و فقه در مساجد و همچنین تعلیم زبان و ادب عربى مورد توجه بود. (52)
الف - مساجد دانشگاهى کهن
«مسجد النبى»، که همزمان با هجرت رسول خدا(ص) به مدینه بنیاد گردید، در واقع، کهنترین دانشگاه اسلامى و پایگاه اساسىترین تعلیمات در تاریخ آموزش اسلامى بوده است. با توجه به این که در مسجد مدینه، حلقههاى درس با شرکت پیامبر(ص) تشکیل مىشد، محافل ادبى با حضور ایشان تشریف مىیافت و مسائل حقوقى، سیاسى، فقهى و نظامى با هدایت و راهبرى آن حضرت بحث و بررسى مىشد، با اطمینان مىتوان گفت که شالوده تعلیمات عالى نیز در زمان حیات بنیانگذار اسلام ریخته شد. (53)
تا روزگار خلیفه دوم، که مرزهاى اسلامى از حدود جزیرةالعرب فراتر نرفته بود، مسجد النبى(ص) در مدینه و مسجدالحرام در مکه و گاهى نیز خانه اصحاب در آن دیار مراکز فعال تعلیمات اسلام بود. در اواخر دهه دوم، با افزایش چشمگیر دامنه فتوحات مسلمانان، مرزهاى اسلام از سوى شرق و غرب گسترش یافت و جمع کثیرى به آیین اسلام گراییدند که در زبان و نژاد، با اعراب مسلمان مغایرت داشتند. از این زمان، آموزش زبان عربى براى درک معانى آیات قرآن و تعالیم اسلام در سرزمینهاى فتح شده آغاز گردید و آن دسته از اصحاب پیامبر(ص) و تابعان ایشان، که دعوت به اسلام و تعلیم مبانى دین را بر حضور در صحنههاى پیکار ترجیح مىدادند، در مساجد نوبنیاد به آموزش پرداختند. این مساجد ابتدا در شهرهاى کوفه، بصره، حیره و مدائن بنیاد گردید و به دستور خلیفه دوم برخى از صحابه رسولالله(ص) مامور اقامه نماز و آموزش قرآن و مسائل دین شدند. (54)
فاصله زمانى آغاز سده دوم تا پایان سده سوم هجرى را مىتوان از درخشانترین دورههاى تعلیمات مسجدى یا به عبارت دیگر، عصر فعالیت آموزشى دانشگاههاى عمومى دانست; زیرا دستاوردهاى مسلمانان در مسائل گوناگون علمى و فکرى در این دوره از تاریخ اسلام و نیز آن قسمت از پیشرفتهاى اقتصادى، اجتماعى، عمرانى، که پس از استیلاى عباسیان به وجود آمد، تاثیر قابل ملاحظهاى در ایجاد هوشیارى و جنبش علمى در مساجد گردید. توجه دقیق به اجتماعات و تشکیل جلسات علمى در مساجد بزرگ و مشهور آن زمان و مجامع ممتاز و مناسبى که با شرکت متفکران و دستاندرکاران مسائل تعلیماتى در آن مراکز به وجود آمد، همه دلایل کافى و آشکارى بر میزان پویایى و بارورى فکرى و علمى قابل ملاحظه در آن دوره از تاریخ اسلام است. (55)
در اینجا به معرفى مشهورترین مساجد آموزشى و یا «مساجد دانشگاهى» مىپردازیم:
1- مسجد نبوى در مدینه: از نخستین مراکز علمى در تاریخ اسلام مسجدالنبى(ص) است که به وسیله پیامبر(ص) و پس از هجرت آن حضرت به مدینه در سال اول اقامت وى در آن شهر بنیاد گردید. مسجدالنبى(ص) به مرور ایام و گذشت زمان، دستخوش پارهاى تحولات و اصلاحات شد تا سرانجام به صورت کنونى در آمد.
پس از رحلت آن حضرت، بزرگان صحابه و سپس تابعان در این مسجد به تدریس و تعلیم مىپرداختند. تعلیم مبانى فقه مالکى به دستبنیانگذار آن، امام مالک، در این مسجد آغاز شد. با آن همه اعتبار و عظمتى که براى این مسجد فراهم گردید، تدریس و بحث در زمینه مسائل دینى و علمى، حتى در زمان پیامبر(ص) نیز منحصر و محدود به این مسجد نبود و در خود مدینه مساجد دیگرى، اگرچه کوچکتر و محدودتر از مسجد بزرگ نبوى، فعالیت آموزشى داشتند. (56)
بنا به گفته سهیلى، در شهر مدینه علاوه بر مسجدالنبى(ص) نه مسجد دیگر بود که در همه آنها با اذان بلال، اقامه نماز مىشد. همچنین به گفته بکیر بن عبدالله بن الاشجع که داود و دارقطنى به ترتیب، در مراسیل و سنن خود آن را روایت کردهاند، از جمله آن نه مسجد، مسجد «راتج»، مسجد «بنى عبدالاشهل»، مسجد «بنى عمروبن مندول» و مسجد «جهنیه و اسلم» بود. (57)
غزالى نیز در کتاب فاتحة العلوم چنین یاد کرده است که: «مکحول گفته است: ده تن از اصحاب رسول خدا(ص) گفتند: ما در مسجد قبا سرگرم فراگیرى دانش بودیم که ناگهان پیامبر خدا(ص) در آنجا حضور یافت و فرمود: آنچه مىخواهید، بیاموزید و خداى شما را پاداش ندهد، مگر آنکه بکار بندید آنچه را که فرا مىگیرید.» (57)
2- مسجدالحرام در مکه: این مسجد از مسجدالنبى(ص) در مدینه کهنتر است. اما تنها پس از فتح مکه در سال هشتم هجرى، در زمینه اهداف و اغراض اسلامى مورد استفاده قرار گرفت. تمامى دوران امویان و نیمه اول عصر عباسى از درخشانترین مراحل تعلیماتى این دانشگاه بزرگ ملى بوده است. رازى به نقل از حمیدى گفته است: بنابر مشهور، مجالس حلقه فتوا در مسجدالحرام به ترتیب به عبدالله بن عباس [م 68 ه ق] و پس از وى به عطاء بن ابى رباج و سپس به ابن جریج [ابوخالد، م 149 ق] بعد به مسلم بن خالد رنجى، آنگاه به سعید بن سالم قداح و پس از او به محمد بن اوریس شافعى [م 204 ق] اختصاص داشت. (59)
3- مسجد جامع بصره: این مسجد در سال 41 ه. ق. به دست زیادبن ابیه، عامل معاویة بن ابىسفیان بر بصره، تجدید بنا یافت. نهضت معتزله، که در جریانات فکرى و سیاسى عصر اول عباسى تاثیر بزرگ و قابل ملاحظهاى داشت، نخست در جامع بصره پدیدار گشت. (60)
4- مسجد جامع کوفه: این مسجد در سال 17 ه. ق. بنا نهاده شد. انتقال علىبن ابىطالب(ع) به کوفه و انتخاب این محل به عنوان مرکز حکومت اسلامى از سوى آن حضرت در شکوفایى و جنبش علمى این مسجد تاثیرى چشمگیر داشت. جامع کوفه پیوسته مسیر رشد و ترقى را پیمود تا در آغاز دولت عباسى، از مراکز مهم حل و عقد علوم و معارف اسلامى گردید و با جامع بصره به رقابتبرخاست و مسائل و مبادلات علمى و ادبى بین این مرکز دینى و ادبى اسلامى در بارور ساختن علوم عربى به مقدار زیادى مؤثر افتاد. (61)
علامه مرحوم استاد زکى (پاشا) دو دانشگاه بزرگ بصره و کوفه را از نظر روابط علمى و ادبى و رقابتهاى فیمابین و آثار متبادلى که با یکدیگر داشتهاند با دو دانشگاه بزرگ انگلیسى - یعنى: آکسفورد و کمبریج - همانند دانسته است. (62)
5- مسجد جامع فسطاط (جامع عمرو): این مسجد بزرگ در سال 21 ه. ق. به وسیله عمرو بن العاص (م. 42 ق) بنیاد گردید و از همان روزهاى نخست، براى مسائل آموزشى مورد استفاده قرار گرفت و در طول حیات خود، مورد توجه و عنایت دولتهاى طولونى و اخشیدى و فاطمى بود. روش آموزشى معمول در این مسجد غالبا مبتنى بر مذهب شافعى بوده است. (63)
مساجد دانشگاهى یا دانشگاههاى عمومى و آزاد را تقریبا در همه سرزمینهاى اسلامى مىتوان یافت. معروفترین آنها عبارتند از: جامع دمشق در شام (اواخر قرن اول)، جامع زیتونیه در تونس، (اوایل قرن دوم)، جامع منصور در بغداد (نیمه اول قرن دوم)، جامع اعظم قریه در اندلس (نیمه دوم قرن دوم)، جامع قزوین در فاس مراکش (نیمه اول قرن 3)، جامع الازهر در مصر (نیمه دوم قرن 4)
ب - مساجد دانشگاهى در ایران
نمونه این مساجد دانشگاهى در ایران اسلامى فراوان به چشم مىخورد و ایرانیان در استفاده آموزشى از این مساجد، اگرچه فضل تقدم را از آن خود نساختند، اما بسیار سریع دستبه کار شدند. در قرن اول هجرى، مسجد آدینه سیستان ساخته شد و حسن بصرى در آن به آموزش پرداخت. (64)
در اواخر همان قرن، مسجد جامع بخارا پاى گرفت و حلقههاى درس در آن تشکیل شد. در قرنهاى بعد، نمونه این مساجد در نیشابور، همدان، کرمان، یزد، قزوین، شیراز، اصفهان و حتى بخشها و شهرهاى درجه دوم چون بردسیر کرمان تاسیس شد و مورد استفاده عالمان و متعلمان قرار گرفت. (65)
صاحب عباد مىنویسد: یکى از مراکز معتبر علمى - اسلامى در مرکز ایران، شهر تاریخى اصفهان است که چهرههاى درخشان تاریخى و ادبى و شخصیتهاى بارز علمى همچون حمزه اصفهانى، ابن واضح یعقوبى، ابوالفرج اصفهانى، حافظ ابونعیم اصفهانى، راغب اصفهانى و وجود مساجد کهن و مراکز متعدد علمى نام این شهر را از همان سدههاى نخستین اسلام در تاریخ فرهنگ تمدن اسلامى به عنوان «دارالعلم شرق» شهرت داده است. (66)
نیشابور، که یکى از مراکز مهم سیاسى و علمى خراسان بود، از اینگونه مساجد بزرگ که در آموزش و پرورش از آنها استفاده مىشد، فراوان داشت; مانند مسجد «جامع منیعى» و مسجد «مطرزى» و مسجد «قدیم». (67)
در بردسیر کرمان، مسجد بزرگى به نام «جامع تورانشاهى» وجود داشت و در آن کتابخانهاى داراى پنجهزار جلد کتاب بنا شده بود. در یزد، علاءالدوله کالنجار، از امراى دوره سلجوقى، مسجدى داشت که به «جامع قدیم» یا مسجد «قدیم جمعه» مشهور شده و تا دیرگاه - یعنى: حدود قرن نهم - مورد استفاده اهل علم بود. (68)
استفاده از مساجد به عنوان دانشگاه و تشکیل کلاسهاى درسى در زمینههاى فقه، اصول، تفسیر و کلام اکنون در حوزههاى علمیه بزرگ و کوچک رایج است و علاوه بر جنبههاى علمى، جنبههاى تربیتى و اخلاقى در آنها مد نظر استادان و طلاب مىباشد.
پژوهشىپیرامونعواملمؤثردرجذبنسلجوانبه مسجد نسل جوان و ویژگىهاى آن
دوران نوجوانى و جوانى، هر کدام نسبتبه دوره پیش از خود مرحله مستقلى از حیات به حساب مىآید; دورهاى که به علت وجود تمایلات متضاد، عدهاى از دانشمندان آن را مبهمترین دوران زندگى مىشمارند. با همه بررسىها و تجزیه و تحلیلهایى که در این زمینه به عمل آمده است، باز هم نقاط مبهم و تاریک بسیارى در آن وجود دارد.
دوران نوجوانى و به خصوص مرحله بلوغ را ولادتى تازه ذکر مىکنند و این به دلیل ویژگىهاى آن است، به گونهاى که گویى رابطهاى بین این فرد با دنیاى سابقش وجود ندارد; دورهاى کاملا مستقل و از لحاظ تجربه کاملا متفاوت با گذشته.
این مرحله از حیات سن خواستن، به شگفت آمدن، طرد و گاهى تمکین، سر فرود آوردن، نفى و انکار، حمله و سرکوب کردن است، سن مبارزه و تلاش و کار و کوشش است; به همراه رشد بدن، عواطف و احساسات گرم و آتشین نیز در آن پدید مىآید، سن خود نمایى و غرور است، سن بلند پروازى است، سن استقلال طلبى است، هیجان و بىقرارى است، افراط و تندروى است و در عین حال، سن خودشناسى و به خود آمدن است.
اسلام این نسل را از بزرگترین سرمایهها تلقى کرده و از نیرویشان در جهتخیر و سعادت استفاده نموده است. از شور و نشاط جوانان، از قدرت جسمىشان استفاده بسیارى برده شده و بسیارى از مشکلات جامعه اسلامى زمان پیامبر(ص) از طریق آنان رفع گردیده است.
پیامبر اکرم(ص) از همان آغاز، توجهى فوقالعاده به این نسل داشتند و با استفاده از زمینه فطرى آنها کوشیدند آنان را به اصول اخلاقى و مذهبى آشنا کنند و به سوى خیر جهت دهند. در دوران پیش از هجرت، همین نوجوانان با نمایش برنامه مذهبى و نماز و دعایشان مشرکان را به تعجب و ستوه آوردند. سعدبن مالک هفده ساله از مبارزان سر سخت مشرکان، نمونهاى از این جوانان است.
رسول خدا(ص) با ملاحظه شرط صلاحیت و ایمان و عقل و هوش آنان و علم و اخلاق و تدبیرشان به برخى از آنان مسؤولیتهایى مىدادند; مصعب بن عمیر نخستین مامور اعزامى پیامبر(ص) به مدینه براى تبلیغ اسلام بود، در حالىکه سن و سال کمى داشت، عتاب جوانى 21 ساله و نخستین فرماندار مکه از سوى پیامبر(ص) پس از پیروزى اسلام بود، اسامه جوان هجده ساله، فرمانده سپاه اسلام در جنگ با روم بود. (69)
این جوانان و افراد مشابه دیگر از آغاز، خود را براى تحمل هرگونه آزار و شکنجه آماده کرده و براى دفاع از حریم اسلام صف بسته بودند. این هنر رسول گرامى(ص) بود که توانست از این قدرتها و توانایىها براى عزت و سعادت اسلام و جامعهشان استفاده کند و از هدر رفتن این نیروها جلوگیرى نماید.
مرحله بلوغ و نوجوانى فرصتى استبزرگ و طلایى که اگر در این دوران، جوانان نیکو پرورش یابند، موانع و مشکلات تربیت و هدایت از سر راهشان برداشته شود، مىتوانند نیرویى شگفتانگیز در خدمتسعادت خود و دفاع از جامعه و ارزشهاى انقلاب اسلامى باشند.
خطر مهم این است که بسیارى از نوجوانان و جوانان به علتبىبند بارى، هیجانات، و بىقرارىها، افکار تند و بىحساب، وهم و خیال و طغیان، تن به افراط و تندروى داده، یا به کارهاى ناپسند و خطر آفرین و هولناک دست مىزنند.
از سوى دیگر، اینان نیاز دارند به قدرت و اهمیتخود پى برند و خود را آنچنان که هستند، پذیرا شده، محترم بشمارند و براى خود ارزش و کمال قایل شوند. آنان نیاز به مربیانى دارند که به صورت غیرمستقیم و البته گاهى نیز مستقیم آنها را به خواستههایشان برساند و به سوى هدف راهنمایىشان نماید.
توصیه اسلامى در رابطه با طرز برخورد و طرز تلقى از نوجوانان و جوانان این است که آنان را باید چون وزیر و مشاورى براى خود برگزید و در کارها و حوادث، آنها را همراه خویش و همقدم خود به حساب آورد و با مشاورهها و هدایتها، آنها را به تدریج در حل مسائل و مشکلات یارى داد.
همه روانشناسان بین بلوغ و جهش ناگهانى احساسات مذهبى رابطهاى قایلاند و حتى مىگویند: نهضت مذهبى در بین آنها که قبلا نسبتبه مذهب لاقید بودند دیده مىشود. تمایلات ایمانى و اخلاقى نشو و نماهاى مذهبى در آنها زنده مىشود و علاقهمند مىکردند تا از علل و مفاهیم آن باخبر شوند.
شکفته شدن تمایلات اخلاقى، آنان را به جستوجوى حق و پى بردن به حقیقت مىفرستد و هم آنان را وامىدارد در این سن، به زهد و تقوا و عبادت روى آورند، مىکوشند درهاى معرفت را به روى خود بگشایند و فطریات نهفته شده را در خود بیدار سازند، عشق به خدا در آنان شدت مىیابد و یا احساس قبلىشان درباره خدا متفاوت مىگردد، جهشهاى عارفانهاى در آنها پدید مىآید، روابط انسان با خدا که براى آنان بىمفهوم بوده، در این سن مفهوم پیدا مىکند.
به عقیده برخى از روانشناسان (استانلى هال)، این احساسات در حدود شانزده سالگى پیدا مىشود. برخى دیگر دوازده سالگى را سن آغاز آن ذکر کردهاند، با این تفاوت که با گذشت عمر، این مساله تشدید مىشود و البته هر چه شدیدتر شود، تاثیر ایمان در افکار و اعمال بیشتر مىگردد. (070)
دوران بلوغ و ایام شباب براى نوبالغان و جوانان دوره توجه شدید به ارزش اشیا و زیبایىهاى زندگى در شؤون مختلف مادى و معنوى است. بدینروى، اخلاق آنان بر معیار ارزشهاى زندگى توسعه مىیابد و شخصیتشان بر همان اساس رشد مىکند.
براى آنکه نوبالغان و جوانان به اخلاق حمیده و صفات پسندیده متخلق گردند و شخصیت آنها به خوبى و شایستگى رشد نماید و در نتیجه، به سعادت واقعى نایل گردند، لازم است همواره به سه نکته اساسى متوجه باشند:
اول. ارزش ایام عمر: جوانان باید بدانند که هر روز از ایام زندگى آنان به منزله یک واحد از مجموع نقد عمر آنهاست. در نظر اولیاى گرامى اسلام، خوشبختى و سعادت کامل نصیب کسانى مىشود است که از تمام لحظات عمر خود به درستى استفاده کنند و هر روز، به مقدار یک روز بر کمال معنوى و رشد شخصیت انسانى خویش بیفزایند.
دوم: ارزشهاى زندگى: در نظر بعضى از جوانان، علم و ایمان، فضیلت و تقوا، کار و کوشش و نظایر اینها بزرگترین ارزش زندگى است. اینان شخصیتخود را بر وفق این ارزشها مىسازند و سیماى اجتماعى خویش را با دستیافتن به آنها مىآرایند.
امام جواد(ع) از جدش، حضرت على(ع) حدیث کرده است که فرمود: «معیار ارزش هر انسانى آن چیزى است که وى را نیکو مىکند و به او حسن و جمال اجتماعى مىبخشد.» (71)
جوانان موظفند با کمک تعالیم الهى و مربیان لایق، ارزشهاى واقعى و ثمربخش زندگى را به درستى تشخیص دهند و در انتخاب آنها کمال دقت را معمول دارند و بهترین ایام عمر را در راهى صرف کنند که سرانجام به آنان عز اجتماعى و سعادت انسانى مىبخشد.
سوم. حدود ارزشهاى اخلاقى: نکته دیگرى که در رشد صحیح شخصیت جوانان اهمیتبسیار دارد، شناخت اخلاق پسندیده و تمییز آن از صفات ناپسند است. براى آنکه جوانان در فراگرفتن اخلاق پسندیده و رشد شخصیت، به خطا نروند و دچار سیئات اخلاقى نشوند، لازم است همواره از تعالیم دینى و برنامههاى علمى استفاده کنند و با کمک راهنمایان شایسته و مربیان لایق، در راه پرورش خلقیات خویش قدم بردارند.
وظیفه مربیان نسل جوان این است که برنامه پرورش جوانان را طورى تنظیم نمایند که از طرفى، حاوى تمام ارزشهاى ایمانى و اخلاقى، علمى، عملى، جسمى، روانى، مادى و معنوى باشد و از طرف دیگر، کیفیت و کمیت مواد برنامه را طورى اندازهگیرى کنند که اجراى آن براى جوانان سنگین و طاقتفرسا نباشد، و جد و نشاط آنان را درهم نشکند و به نیرو و قدرتشان آسیب نرساند. (72)
در آیین مقدس اسلام، توانایى و قدرت افراد و همچنین رغبت و نشاط آنان در اداى وظایف عبادى و انجام برنامههاى تربیتى، مورد کمال توجه قرار گرفته و این مطلب ضمن آیات و روایات متعددى صریحا خاطر نشان شده است;
- «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره: 286); خداوند به هیچ کس بیش از قدرت و تواناییش وظیفهاى را محول نمىکند.
- «عن ابى عبدالله(ع): قال: «لاتکرهوا الى انفسکم العبادة»; امام صادق(ع) فرمودند: عبادت خدا را با بىمیلى به نفس خود تحمیل ننمایید.
نیمى از پیروزى و موفقیت جوانان در رشد شخصیت و نیل به سعادت، بر عهده مربیان لایق و مرتبط به برنامه جامع و متناسبى است که براى آنها تنظیم مىکنند و نیم دیگر بر عهده خود جوانان و مربوط به طرز عمل آنان در اجراى آن برنامهها.
وظیفه جوانان است که در راه رسیدن به ارزشهاى زندگى و تامین خوشبختىهاى مادى و معنوى، از فرصت جوانى استفاده نمایند و نیروى خود را با اندازهگیرى صحیح در انجام وظایف مقرر، طبق برنامه تنظیم شده به کار اندازند و موجبات تعالى و رشد شخصیتخویش را از هر جهت فراهم آورند.
جوانان در راه نیل به ارزشهاى مشروع زندگى، باید مراعات اعتدال و اندازهگیرى را بنمایند و از افراط و تفریط بپرهیزند، عبادت به اندازه، کار به اندازه، استراحتبه اندازه، ورزش به اندازه، و بالاخره همه چیز را با اندازهگیرى صحیح انجام دهند.
اولیاى گرامى اسلام: در برنامههاى تربیتى خود، به این نکته عنایت کامل نموده و پیروان خویش را در اداى تمام وظایف علمى و عملى، عبادى و اقتصادى و مادى و معنوى از زیادهروى و افراط و نیز از مسامحهکارى و تفریط برحذر داشتهاند. (74)
جوانانى که از برنامههاى دینى و علمى بىنصیب ماندهاند و جوانانى که مربى لایق نداشته و یا داشته ولى به دستورشان عملا بىاعتنا بودهاند، همواره در معرض انحرافهاى اخلاقى و بیمارهاى روانى قرار دارند و احساسات پرشور و حساب نشده جوانى، آنان را به پرتگاه سقوط و تباهى سوق مىدهد. (75)
جوانان از یک طرف، به دلیل کمى سن و نارسایى عقل و نداشتن تجربه کافى، مردم را کمتر مىشناسند و از نیرنگهاى افراد خائن بىاطلاعاند و از طرف دیگر، بر اثر اینکه فطرت پاک انسانى در نهادشان دست نخورده و سالم مانده است، به همه مردم با چشم خوشبینى مىنگرند و تمام افراد را پاک و منزه مىپندارند. به علاوه، احساسات تند و افراطى به آنان مجال بررسى و تحقیق نمىدهد و در کارها بىمطالعه تصمیم مىگیرند. (76)
یکى از تمایلاتى که در همه جوانان به طور طبیعى وجود دارد و روى شخصیتشان اثر مىگذارد، علاقه به کارهاى نو و افکار جدید است. جوانان، ناخواسته تمام ممیزات طبیعى و صفات ثابت دوران شباب و اوضاع و احوال اختصاصى زمان خود را منعکس مىکنند. آنان شیفته مطالب و مقالات تازه و سبکهاى نوین روزگار خود مىباشند، به سخنان جدید با کمال دقت گوش مىدهند و درباره مطالب نو با علاقه فراوان گفتوگو مىکنند. (77)
وقتى پیشواى گرامى(ص) آیین جدید الهى و برنامههاى نوین مذهبى خود را به مردم عرضه کرد و بزرگترین انقلاب سعادتبخش جهانى را پایهگذارى نمود، جوانان با شور و گرمى زایدالوصفى به آن دین مقدس گرویدند و با رهبرى پیامبر اکرم(ص) به منظور امحاى عقاید غلط و سنن فاسد به پا خاستند و بر اثر مجاهده و کوشش پیگیر خود، توانستند در مدت کوتاهى محیط حجاز را از آن همه پلیدى و ناپاکى تطهیر کنند و جامعه عقب افتاده را به عالىترین مدارج کمال برسانند.
یکى از مسائلى که لازم است مورد دقت و توجه واقع شود و دانستن آن براى نسل جوان ضرورت دارد، این است که صفات (78)
اخلاقى و عادات اکتسابى، که پایه اساسى و مایه اصلى شخصیت آدمى در ایام جوانى مىباشد، قابل تحول و تغییر است. به
عبارت دیگر، تربیتهاى خوب و بد و عادات پسندیده یا ناپسندى که جوانان آنها را در دوران کودکى و ایام بلوغ از
محیط خانواده و اجتماع آموخته و بدانها خو گرفتهاند تخلفناپذیر و غیرقابل اجتناب نیست، بلکه در شرایط مخصوص
و مساعد، ممکن است همه آن صفات تغییر کند و صفات و عادات تازهاى جایگزین آنها گردد. (79)
ناگفته نماند که عادات خوب و اخلاق پسندیده نیز مانند سیئات اخلاقى تحولپذیر و قابل تغییر مىباشد. بنابراین، جوانانى که بر اثر تربیتهاى صحیح والدین و مربیان شایسته خود، از دوران کودکى خوب و با فضیلتبار آمدهاند، مغرور نباشند و گمان نکنند که خلقیات پسندیده آنها به هر صورت و در هر شرایطى، باقى و پایدار مىماند و براى همیشه خوشبخت و سعادتمند خواهند بود، بلکه معاشرتهاى بد و محیطهاى فاسد مىتواند نتایجخوب دوران کودکى را نابود کند و خلق و خوى پسندیده آنها را به عادات بد و صفات ناپسند تبدیل نماید. (80)
مکتب آسمانى اسلام، که تربیت صحیح و سعادتبخش خود را بر اساس احیاى تمایلات عالى انسانى و تعدیل غرایز و خواهشهاى نفسانى استوار نموده، به وسیله برنامههاى علمى و عملى و از راه مراقبت در انجام فرایض دینى و تمرین وظایف عبادى و اخلاقى، پیروان خود را در احراز عادات پسندیده تقوا و مالکیت نفس و نیل به ملکات فاضله عدالت و اخلاق تشویق کرده است. (81)
جوانان به دلیل علایق مذهبى، در مجالسى شرکت مىکنند که در آن بحث و گفتوگو مطرح باشد و بدینروى، نقش سازمانهاى مذهبى و اجتماعات و به خصوص مساجد، در این زمینه، مىتواند سرنوشتساز باشد. هم بر اساس وظیفه انسانى و هم بر اساس تکلیف اسلامى، لازم استبه هدایت و راهنمایى آنان پرداخت.
والدین به عنوان اولین مربیان جوان در محیط خانواده، مربیان مدارس در محیط مدرسه و متولیان و گردانندگان امور مساجد به عنوان سومین و عمومىترین محیط و جامعه تربیتى نقشى مهم و اساسى ایفا مىکنند.
تکیه بر مساجد به دلیل نقش تاریخى این پایگاه در زمینه تربیت و تعلیم از یک سو و جنبه دینى و مذهبى آن، که مطابق با فطرت پاک دوران جوانى و نوجوانى است، از سوى دیگر مىباشد. بنابراین، یکى از اساسىترین وظایف والدین و مربیان تشویق و ترغیب قولى و عملى جوانان و نوجوانان به شرکت در برنامههاى مساجد است.
گزارشى از یک تحقیق
بىتردید، در زمینه نقش تربیتى مساجد پژوهشهایى انجام گرفته و منابع متعددى منتشر شده است. اما آنچه توسط نگارنده انجام شده پژوهشى است در زمینه برخى عوامل جذب جوانان به مسجد که با نظرخواهى از جوانان صورت گرفته و نتایج قابل توجهى به دست آمده است.
در این تحقیق، عوامل مورد نظر عبارت بودند از: امام جماعت ، وضعیت ظاهرى مسجد، کتابخانه مسجد، طولانى نشدن نماز جماعت، هیات امنا، و کانون فرهنگى مستقر در مسجد.
جامعه آمارى این تحقیق 438 نفر از جوانان مذهبى استان کرمان بودند که از طریق پرسشنامه پاسخ بسته، مورد نظرخواهى قرارگرفتند.
نتایجبه دست آمده پس از تجزیه و تحلیل آمارى، نشان مى دهد که اکثر قریب به اتفاق جوانان وضعیت ظاهرى مساجد (نظافت، ساختمان و امکانات مورد نیاز) را مهمترین عامل جذب خود به مسجد مى دانند. طولانى نشدن نمازهاى جماعت، ویژگىهاى امام جماعت، کتابخانه، کانونهاى فرهنگى، و هیات امنا - به ترتیب - در درجه بعدى از اهمیت قرار دارند. درجهبندى عوامل مزبور بدین قرار است:
1- وضعیت ظاهرى مسجد، 1/81 درصد;
2- طولانى نشدن نمازهاى جماعت، 2/72 درصد;
3- امام جماعت مسجد، 8/69 درصد;
4- کتابخانه مسجد، 6/55 درصد;
5- فعالیت کانونهاى فرهنگى مساجد، 54 درصد;
6- هیئت امناى مسجد، 6/36 درصد.
با توجه به نتایج مذکور و بررسى نتایج تحقیقات دیگرى که در این خصوص انجام گرفته است، در مجموع راهکارهاى عملى ذیل به منظور جذب جوانان به مسجد پیشنهاد مى شود:
نکات کاربردى و پیشنهادى
1- توسعه و ارتقاى فعالیت هاى فرهنگى و سیاسى;
2- افزودن بر جاذبههاى مسجد; مانند برگزارى کلاسهاى هنرى و علمى در رشتههاى گوناگون، تاسیس مکانهاى مناسب ورزشى و دعوت از مربیان با تجربه براى آموزش، برگزارى اردوهاى سیاحتى و زیارتى ، نمایش فیلم و اجراى تئاتر و مانند آن با رعایت موازین اسلامى.
3- تقویت مساجد از نظر امکانات ظاهرى; مانند رسیدگى به ساختمان مسجد، نظافت و امکانات گرمازا و سرمازا از آنجا که در حال حاضر، بیشتر مساجد زیر نظر مرکز رسیدگى به امور مساجد اداره مىشوند، این مرکز مىتواند با همکارى نهادهاى مستقر در استانها و شهرستانها، مانند اداره کل ارشاد اسلامى، سازمان تبلیغات اسلامى و پایگاههاى بسیج، به تقویت مادى و معنوى مساجد همت گمارد.
4- یکى از عوامل مهمى که بر اساس نتایج تحقیق، نقش تعیین کنندهاى در جذب نسل جوان دارد، «امام جماعت مسجد» و ویژگىهاى اخلاقى و رفتارى وى در برخورد با نمازگزاران است. بنابراین، دقت در انتخاب امام جماعتبا ویژگىهاى خاص (خوشرفتارى با جوانان، برخوردارى از تقواى کافى و مانند آن) از نکات مهمى است که مرجع اعزام کننده باید مورد نظر قرار دهد.
5- از عواملى که در جذب نسل جوان به مسجد نقش زیادى دارد، طولانى نشدن نمازهاى جماعت است. امام جماعتبا در نظر گرفتن این نکته، که جذب و پس از آن حفظ جوانان در مسجد، به ظرافتهاى خاصى نیاز دارد، باید تلاش نماید تا رعایتحوصله و وقت نمازگزاران، به ویژه قشر جوان، را بنماید.
6- تشکیل و تقویت کتابخانه مناسب براى مسجد و در اختیار داشتن کتابهاى مفید و متنوع یکى دیگر از راهکارهاى جذب جوانان به مسجد مىباشد. براى جذب و استفاده بیشتر از امکانات کتابخانه، مىتوان به برگزارى مسابقات کتابخوانى، قصهنویسى و خلاصهنویسى کتاب و مانند آن اقدام کرد.
7- بیان لطافتهاو ظرافتهاى نمازهاى پیامبر(ص)، ائمهاطهار:، اصحاب والاتبارشان و علماى بزرگوار و رعایت اختصار در نمازهاى جماعت;
8- معرفى نماز به عنوان عالىترین، زیباترین و رساترین سپاسها از پروردگار در برابر نعمتهاى مادى که خداوند به ما عطا فرموده است;
9- بیان آثار معنوى نماز; مانند اینکه نماز موجب روشنى چشم رسولخدا(ص) مىباشد، نماز موجب دورى انسان از فحشا و منکر است و مانند آن;
10- تشویق و تحسین جوانان و نوجوانان نمازگزار با اعطاى جایزههاى متنوع;
11- تبلیغاتگستردهدرموردنمازوتوجیهفوایدوارزشمندى آن.
در پایان، لازم به ذکر است که مساجد آنگاه خواهند توانست نقش تاریخى خود را در تربیت عبادى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى ایفا کنند که بتوانند مخاطبان خود، به خصوص نسل جوان، را جذب و حفظ نمایند.
پىنوشتها
1- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1362، ج 82، ص 164
2- 3- محمدبن الحسن، الحر العاملى، وسائل الشیعه، تهران: مکتبة الاسلامیه، 1403 ق، ج 3، ص 422 / ج 1، ص 268
4- میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، 1414 ق، ج 3، ص 361
5- محمد بن الحسن الحر العاملى، پیشین، ج 5، ص 263
6-محمد بن سعد،الطبقات الکبرى،بیروت،داربیروت،1985 م، ج 1، ص 146
7-محمد بن عمر واقدى،المغازى،بیروت،موسسة الاعلمى،1989م،ص 152
8- روحالله الموسوى الخمینى، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1370، ج 18، ص 67
9- فضل بن حسن طبرسى، تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 465
10- ابى جعفر محمد صدوق، علل الشرایع، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385 ق، ج 2، ص 325
11- میرزا حسین نورى، پیشین
12- محمد بن الحسن حر عاملى، پیشین، ج 5، ص 372
13- امام خمینى، در جستوجوى راه از کلام امام، تهران، امیرکبیر، 1361،دفتر دوم، ص 192
14- ناصر مکارم شیرزاى، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363، ج 7، ص 317
15- عبدالکریم بىآزار شیرازى، تفسیر کاشف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1363، ج 5، ص 292
16- 17- 18- محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج 10، ص 206
19- فخرالدین رازى، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411 ق، ج 16، ص 9 - 10
20- میرزا حسین نورى، پیشین، ج 3، ص 355 / ج 3، ص 363
21- میرزا حسین نورى، پیشین
22- ابى جعفر محمد صدوق، الخصال، قم، انتشارات اسلامى، 1362، ج 1، ص 40 / ج 3، ص 483
23- ابى جعفر محمد صدوق، پیشین
24- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 83، ص 373
25-طهالولى،المساجد فىالاسلام،بیروت،دارالعلم للملایین،1409ق،ص 159
26- 27- 28- 29- Encyclopedia of Islam, V. 3, P. 317.
30- محمد مکى السباعى، نقش کتابخانههاى مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامى، ترجمه على شکویى، ص 32
31- Ibid, V. 3, P. 317.
32- Ibid, V. 3, P. 346.
33 - 34- Ibid, V. 3, P. 348.
35- Abdol - Wahab, Waragal an al - Hadara... V. 1, P. 109
36- Dahman, P. 120
37- Mahir, V. 1, P. 31
38- Muhammad Amin Tawfiq,... 11
39- Ibid, P. 11
40- تقى الدین احمد المقریزى، الخطط، لبنان: مکتبة الاحیاء العلوم، بىتا، ج 2، ص 249
41- 42- طه، الولى، المساجد فى الاسلام، پیشین، ص 159
43- Mahir, oput, V. 1, P. 18
44- Ency clopedia of Islam, V. 3, P. 349
45- طه الولى، پیشین، ص 162
46- Ibid, V. 3, P. 349
47- امام خمینى، پیشین، ص 37 به بعد
48- ویلفرد کنت ول اسمیت، اسلام در جهان امروز، ترجمه حسنعلى مهروى، تهران، دانشگاه تهران، 1356، ص 101
49- 50- 51- امام خمینى، صحیفه نور، ج 18، ص 179; ج 18، ص 276; ج 17، ص 60
52- ذبیحالله صفا، آموزش و دانش در ایران، ص 6 و 8
53- عبدالرحیم غنیمه، دانشگاههاى بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسایى، تهران، دانشگاه تهران، 1372، ص 71
54- احمد بن یحیى بلاذرى، فتوح البلدان، القاهره، شرکة طبع الکتب العربیه، 1319 ق، ص 71 و 78
55- 56- عبدالرحیم غنیمه، پیشین، ص 58، ص 62
57- ابن فضل الله العمرى، مسالک الابصار، ج 1، ص 131
58- محمد غزالى، فاتحة العلوم، ص 19
59- ابوعبدالله محمد بن عمر رازى، مناقب الامام الشافعى، ص 20
60- 61- 62- عبدالرحیم غنیمه، پیشین، ص 65
63- على مبارک، الخطط التوفیقیه، ج 4، ص 827
64- محمدباقر حجتى، اسلام و تعلیم و تربیت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، (ع)135، ص 28 به نقل از: ادموند کلیفورد باسورث، تاریخ سیستان، ترجمه حسن اندیشه، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1370
65- محمدباقر حجتى، همان، ص 28
66- عبدالرحیم غنیمه، پیشین، ص 70
67- محمد سلیمان الراوندى، راحة الصدور، تهران، امیرکبیر، 1364، ص 180 / یاقوت الحموى، معجم الادباء، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا، ص 415
68- ...تاریخ جدید یزد، ص 67، به نقل از: ذبیح الله صفا، آموزش و دانش در ایران
69- 70- على قائمى، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان، تهران، امیرى، 1363
71-«قیمة کل امرء ما یحسنة.» (محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 17، ص 101)
72- محمدتقى فلسفى، گفتار فلسفى; جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، هیئت نشر معارف اسلامى، 1348، ص 46 - 48
73- محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 86
74- 75- 76- 77- 78- 79- 80- 81- محمدتقى فلسفى، پیشین، ص 53، 60، 105، 109، 137، 142، 146
سایر منابع
حسین بن السید احمد الوافى، تاریخ الکوفه، النجف، المکتبة المرتضویه، 1356 ق
ابواسحاق هلال ثقفى، الغمارات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشار
محمدحسین زوار، جنگ میان دولت مصر و گروههاى اسلامى
عباس سعیدى رضوانى، بینش اسلامى و پدیدههاى جغرافیایى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368
جلال الدین فارسى، انقلاب تکاملى اسلام، تهران، آسیا، 1357
جلالالدین مدنى،تاریخ سیاسى معاصر ایران،قم،دفترانتشارات اسلامى، بىتا
محمد بن محمد النعمان مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدى، تهران، اسلامیه، 1364
رحیم نوبهار، سیماى مسجد، تهران، ستاد اقامه نماز، 1375
رحیمنوبهار، کوى دوست، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، 1376مجله مسجد، ش. 1 - 35
مجله یاد، ش. 18، 20 - 22، 35 - 36