آزادى اقتصادى یا دخالت دولت
آرشیو
چکیده
متن
در نظام اقتصادى سرمایهدارى،اصل، آزادى افراد در امور اقتصادى و دخالت دولت در حالتهاى استثنائى و مواقع ضرورى، براساس مقتضیات زمان و مکان، بهصورت خیلى محدود صورت مىگیرد. در مقابل، در نظام اقتصادى سوسیالیسم، اصل اولیه، دخالت دولت در امور اقتصادىاست وآزاد گذاردن افراد،یک استثناء مىباشد و به ندرت صورت مىپذیرد.
اما در اقتصاد اسلامى، آیا اصل آزادى اقتصادى استیا دخالت دولت و یا هیچکدام؟ برخى اصل را بر آزادى اقتصادى (1) دانسته و عدهاى اصل دخالت دولت را مطرح نمودهاند. (2) سؤال فوق در این مقاله، مختصرا مورد بحث قرار گرفته، و تلاش شده به آن پاسخ داده شود.
آزادى اقتصادى
منظور از آزادى اقتصادى، آزادى مطلق اقتصادى است; یعنى باز گذاشتن راه در مقابل افراد در میادین مختلف، مالکیت، کار و تلاش، تولید و مصرف. (3) به عبارت دیگر منظور از آزادى اقتصادى، داشتن حق اشتغال، انتخاب نوع شغل (هر کالا یا خدمتى که بخواهد تولید کند)، محل، مدت و زمان اشتغال، حق مالکیت نسبتبه درآمد و دارائى، حق افزودن بر دارائى از راه مبادلات و داد و ستد بازرگانى و... حق مصرف و بهرهبردارى از درآمد و دارائى مطابق تمایل و اراده مالک و بالاخره حق ارث بردن و به ارث گذاردن دارائیها. (4)
اندیشه خودآئى بنیادهاى اقتصادى یکى از افکارى است که اسمیت غالبا به آن برگشت مىکند. او مانند فیزیوکراتها به عبارت لاتینى معروف مىگوید: جهان به خودى خود پیش مىرود و در تشکیل و تنظیمش نیازى به ملاحظه هیچ اراده جمعى پیشبینى کننده و خردمندانه و هیچ نوع همداسانى قبلى افراد بشر نیست. (5)
لیبرالیسم اقتصادى نتیجه عمل اندیشه «خودآئى» اقتصادى و تعادل اقتصادى خودکار و به رسمیتشناختن نظام طبیعى به عنوان بهترین نظامات است که همه تحت تاثیر آموزهدئیسم به وجود آمده است. همچنین مفهوم اصل عدم مداخله دولت در فعالیتهاى اقتصادى که خود متاثر از اعتقادات خداپرستى طبیعى است، از مفهوم لیبرالیسم اقتصادى تفکیک ناپذیر است، چرا که هسته اصلى لیبرالیسم اقتصادى را اصالت فرد و آزادیهاى فردى تشکیل مىدهد و در برابر دو سؤال اساسى آزادى براى که؟ و «آزادى از چه؟» لیبرالیسم ضمن به رسمیتشناختن آزادى براى فرد بیشترین تاکید را بر «آزادى از مداخله دولت» مىگذارد. (6)
در ارتباط با ثمرات آزادى فردى، آدام اسمیت مىنویسد: «هرکس مىکوشد از سرمایه خود چنان استفاده کند که نتیجه حاصله داراى بیشترین ارزش باشد.
او معمولا نه قصدارتقاءمنافع عمومى را دارد و نه مىداند که تا چه اندازه به ارتقاء آن کمک مىکند.قصد وى تنها حفظ امنیت و منافع خوداست. ودر این راه یکدست نامرئى او رابه ارتقاء هدفى رهنمون مىشود که منظور وى نبوده است. او در جستجوى منافع خویش چهبسا منافع جامعه را مؤثرتر از زمانى که حقیقتا قصدارتقاء آن را داشتهباشد،به پیشمىبرد. (7)
طبق این اصل هرکسى که تنها در پى منافع خودخواهانه خویشباشد،گوئى که بهکمک یک دستنامرئى در جهت دستیابى به بهترین منافع براى همگان هدایت مىشود. در این مدینه فاضله تقریبا هرگونه مداخله دولت در رقابت آزاد یقینا زیانبار مىشود. (8)
آیا آزادى مطلق اقتصادى جوامع بشرى را به بیشترین رفاه مىرساند؟ آیا نظام مبتنى بر آزادى اقتصادى مسائل و مشکلات بشر را پاسخگو خواهد بود؟ مرحوم شهید صدر مىنویسد: این ادعا که با آزادى اقتصادى فرد به دنبال مصالح شخصى است و مصالح جامعه نیز تامین مىگردد یک مسخره است تا یک حرف قابل قبول، به این دلیل که تاریخ سرمایهدارى پر از فجایعى است که نظیر آن در تاریخ کم مىباشد، و مملو از تناقضات بین مصالح فرد و جامعه مىباشد. (9)
شوماخر دراین رابطهمىنویسد:«شواهدعمومىپیشرفتمادىحاکى از ایناست کهنظام تشکیلاتخصوصى جدید کاملترین وسیله براى تعقیبهدفهاىثروتجویانه شخصى بودهاست.نظام تشکیلاتخصوصى جدید ماهرانهگرایشهاىآدمى رابهآزمندى وحسد بهعنوان قدرت محرک مورد نیاز خود بر مىانگیزد، و از سوى دیگر مىکوشد بر نمایانترین ضعفهاو نارسائیهاى کسب وکار آزاد از طریق مدیریت اقتصادى کینزى، اندک توزیع مجدد مالیاتها و «قدرتموازنهکننده»اتحادیههاى کارگرى فائق آید.
آیا به تصور مىآید که یک چنین نظامى بتواند بهحل مسائلى که اکنون در برابر ما قرار دارند توفیق یابد؟ پاسخ بدیهى است آزمندى وحسد رشد اقتصادى مداوم وبى- حصر مادى را بدون توجه درستبه حفظ محیط زیست ایجاب مىکند. و چنین رشدى نمىتواند یا یک محیط محدود سازگار شود. از اینرو باید درباره طبیعت ذاتى نظام تشکیلات خصوصى و امکانات پروراندن یک نظام دیگر که احتمالا با وضع جدید سازگار باشد. به مطالعه بپردازیم. (10)
امروزه اقتصاد آزاد و آزادى مطلق اقتصادى وجود ندارد و در کشورهاى سرمایهدارى نیز پارهاى از بخشهاى اقتصاد، در اختیار، دولتهاست و در هرجا از ناحیه دولت و قانون محدودیتهائى اعمال مىشود، زیرا اقتصاد آزاد و آزادى اقتصادى، موجب پیدایش بحرانهاى بزرگ در جهان سرمایهدارى شده، براى خروج از بحران و حفظ بقایاى سرمایهدارى، مداخله دولت در پارهاى مسائل و وضع محدودیتها براى فعالیتهاى اقتصادى ضرورت پیدا کرده است. امروز به نام آزادى اقتصادى بنگاههاى تولیدى با یکدیگر تبانى نموده و انحصار پدید مىآورند. و به همین نام به تولید کالاهائى نه تنها غیر ضرورى که مضر براى جوامع بشرى مىپردازند، اسرار و اطلاعات مربوط به پیشرفت تکنولوژى را مخفى نگه مىدارند و... .
در قرن هیجدهم میلادى، در اروپا، اقتصاددانان سوسیالیست پدید آمدند. آنان اقتصاد آزاد وآزادى مطلق اقتصادى را داراى آثار منفى و زیانبار مىدانستند. عمدهترین انتقادات آنان این بود که اقتصاد آزاد، همراه با نفى ارزشهاى اخلاقى و انسانى است ومنجر به تبعیضها، انحصارها و اختلافات اجتماعى مىشود و جامعه را به دو طبقه ثروتمند و فقیر تقسیم کرده، عدالت اجتماعى رااز بین مىبرد نفع شخصى و رقابت که عامل برقرارى تعادل بین منافع شخصى و منافع اجتماعى شمرده شده است پایدار نمىماند. نفع شخصى فساد اخلاق را رشد مىدهد و رقابت، رقابت را از بین برده، انحصار را جایگزین مىسازد. اینان معتقدبودند که باید در کنار نفع شخصى، نوع دوستى و اخلاق ترویجشود و براى جلوگیرى از آثار مخرب رقابت، باید دولت در اقتصاد مداخله کرده مقرراتى براى منع از انحصار و تمرکز ثروت در دست عده اندک وضع کند. (11) در دیدگاه جدید فرد از اصالتبرخوردار نیست تا سخنى درباره آزادى اقتصادى گفته شود، بلکه به جاى فرد طبقه قرار گرفته و محرک فعالیتهاى اقتصادى بجاى منافع فردى، منافع طبقاتى دانسته شده است. برنامههاى اقتصادى توسط یک هیات مرکزى تعیین و کسى حق مخالفت ندارد. در این نظام بازار آزاد هیچ نقشى ندارد.
آزادى اقتصادى براى افراد در این نظام به کلى و به شدت ملغى شده، زیرا آزادى اقتصادى، اساس مفاسد و مشکلات قلمداد گردیده است. به همین جهت طرفداران این مکتب معتقد به الغاء مالکیتخصوصى هستند. مالکیت عمومى ابزار تولید مهمترین ویژگى این نظام است. در این نظام لازم است دولت مالک تمام ابزار تولید شود، همچنانکه توزیع نیز بر عهده اوست. در سلب آزادى فردى تا جائى این نظام پیش رفته است که کالاهاى مصرفى نیز با اختیار و انتخاب فرد صورت نمىپذیرد، بلکه این دولت است که تعیین مىکند چه کالائى و چه مقدار بایستى مصرف کنند. سلب آزادى فردى تا این حد موجب تبدیل انسان به ابزارى از ابزارهاى تولید، که در دست دولت قرار دارد، شده است.
اسلام آزادى اقتصادى را پذیرفته و به آن در رفتار تولید و مالکیت افراد احترام مىگذارد، مادامى که ضرر به دیگران نزند و به ارزشهاى اسلامى و مصالح جامعه پشت پا نزده و با احکام الهى مخالفت نورزد. از ویژگیهاى اسلام در این جهت، آزاد نبودن فرد در آنچه با اهداف شریعت اسلامى ناسازگار است، مىباشد. این ویژگى را اسلام با شیوههاى زیر تبیین نموده است:
1- مجموعهاىازفعالیتهاىاقتصادىراشارعبراىافرادممنوعساخته است.
2- اسلام اختیاراتى به ولىامر داده، وى را ناظر بر اوضاع داشته و نه تنها اجازه دخالتبه او داده که در بسیارى از موارد او را موظف به دخالت در امور اقتصادى کرده است. و بدین طریق ولىامر هرکجا فرد، از قلمرو خود فراتر رفت و یا آزادى او خلاف مصالح جامعه بود، وى را محدود مىنماید. (12)
بنابراین اسلام، نه آزادى اقتصادى مطلق که آزادى اقتصادى مقید را پذیرفته است. در اسلام دایره مشخصى از آزادى براى افراد وجود دارد که در آن حیطه آزادند و لازم است افراد از قملرو خود خارج نشوند.
دخالت دولت
بطور مختصر، منظور از مداخله دولت «تلاش متمرکز و خردمندانه تمامى نیروهاى یک جامعه بر روى یک مساله. یک توافق عمومى روى اینکه: یک کار باید و یا نباید براى منفعت عموم انجام گیرد». (13)
دولت در هر زمان مالیات گرفته، یعنى مدارهاى خصوصى جریانهاى پول و کالاها و خدمات را تغییر داده است. دولت در هر زمان نظامهاى گمرکى و قانون حمایت از نیروى کار را برقرار کرده است، دولت در هر زمان داورى را اعمال نموده است، زیرا دولت، بنا به تعریف و رسالتش، نمىتواند قواعد منافع ، مصالح مشترک را نادیده انگارد. دولتحتى هنگامى که وانمود مىکند، نسبتبه زندگى اقتصادى بدون علاقه استبه دخالت مبادرت مىورزد، زیرا مىگذارد که کار انجام بگیرد. (14)
از احکام و مقررات اقتصادى مبتنى بر جهانبینى اسلام و آموزه خداشناسى آن، چنین برمىآید که در این مکتب، اعتقادى به تعادل اقتصادى به صورت خودکار وجود ندارد بکله باید تعادل را با اقداماتى ایجاد کرد. (15) دخالت دولت در اقتصاد اسلامى، از وضع احکام و مقررات در زمینه ثروت و مداخله در جریان آن و قرار دادن مالکیت دولتبر انفال استفاده مىشود. همچنین در اقتصاد اسلامى مشروعیت دخالت دولت، مىتواند ناشى از آن دسته از تعالیم اسلامى باشد که امام را مسئول رعیت مىداند و نصوص امر به معروف و نهى از منکر و نصوصى که اجراء احکام الهى را مىطلبد و دهها آیه و روایت دیگر. اگر پا به عقب گذاشته و مبانى دخالت دولت در امور اقتصادى در اقتصاد اسلامى را جستجو کنیم، به این نتیجه مىرسیم که: «عدم اعتقاد مطلق به ایجاد تعادل خودکار نتیجه منطقى جهانبینى توحیدى اسلامى است که براى دولت وظایف گستردهاى به منظور ایجاد تعادل اقتصادى تعیین مىکند که مستلزم مداخله دولت در زمینه فعالیتهاى اقتصادى است». (16) در جهانبینى توحیدى اسلام اعتقاد بر این است که قوانین و آیین حاکم بر جوامع بشرى باید منطبق با فطرت یا طبیعتى باشد که خدا انسانها را بر آن آفریده است. این اعتقاد با آموزه مبتنى بر لزوم انطباق نظام اجتماعى بر نظام طبیعى بسیار نزدیک است. اما با این همه، نتایجى که از این اعتقاد مشترک گرفته مىشود کاملا متضاد است. علت اختلاف نتیجهگیرى، به اختلاف آموزه در مورد نقش خداوند در طبیعتبرمىگردد. چون افکار خداپرستى طبیعى، هرگونه مداخله خداوند را در طبیعت پس از خلقت نفى مىکند و نظام طبیعى براساس مکانیسم خودکار بهترین شکل ممکن نظام آفرینش شناخته مىشود، بنابراین نظام اجتماعى که باید براساس الگوى نظام طبیعى شکل گیرد و بر آن منطبق باشد نیز وقتى به بهترین شکل اداره مىشود که عارى از دخالت دولتباشد. از طرف دیگر اعتقاد به نقش فعال خداوند پس از خلقت در تعالیم اسلام و اینکه نداى طبیعتبراى هدایت انسان در ساختن نظام اجتماعى او به بهترین شکل کافى نیست و براى این منظور انسان به احکام و آیین الهى نیازمند است ، نتیجه منطقى خاص خود را به دنبال دارد.(...) علاوه بر اینکه نفس وجود قوانین و مقررات اقتصادى اسلام و اجراى آنها خود مداخله گستردهاى را در فعالیتهاى اقتصادى مىطلبد، اختیارات وسیعى هم براى ولىامر و نظام حکومتى در این زمینه به رسمیتشناخته شده است. (17)
در معالم القربه (18) و کتب مربوط به حسبه موارد ریز دخالت دولت در امور اقتصادى به طور مبسوط ذکر و توصیه شده، والى حسبه حتى بر کار نانوایان و قصابان نظارت دقیق داشته باشد و نانوایان را جهتدهى کند، به سمت پختن نان خوب و نه خمیر یا سوخته، اگر ولىامر با اتخاذ سیاستهائى بتواند آنان را به این سمت جهتدهى کند خود در جهت نهى از منکر و انجام وظیفه عمل کرده است. از وظائف والى حسبه در کتب مربوطه نظارت بر ریزترین مسائل بدست مىآید.
شیخ محمود شلتوت مىنویسد: اصل این است دولت اسلامى که نقش رهبرى کاروان بشرى را بر عهده دارد لازم ستخود را من جمیع الجهات آماده ساخته و توانائىهاى لازم را کسب نماید. از جمله دخالتبراى حمایت از استقلال اقتصادى امت و خودکفائى امت و بدین جهتبر ولى امر لازم است در برخى موارد دگرگونى ایجاد نماید و یا ابزار تولید را به سرمایهدارى براى تجارت یا منفعت، برحسب نیاز کشور که مبتنى بر مصالح جامعه است تبدیل نماید؟ (19)
دولت اسلامى نه تنها مىتواند که موظف است در بسیارى از موارد در اقتصاد دخالت نماید، از اهداف اصلى حکومت اسلامى جریان بخشیدن احکام الهى در اجتماع از طریق زمینهسازى اجراى آن مىباشد. امیرالمؤمنین(ع) در نامه به مالک اشتر مىفرماید: بایستى کارى کنى که نیکوکار به نیکوکارى ترغیب شود بدکار نسبتبه کار بد بىمیل گردد و نه بالعکس. (20) دولت اسلامى براى تحقق این هدف و اهداف دیگر موظف به برنامه ریزى است. امیرالمؤمنین(ع) نسبتبه رشد وتوسعه و آبادسازى و عمارت ارض، بهاصطلاح آن زمان، به مالک اشترمىنویسد:ولیکننظرک فىعمارة الارض ابلغ مننظرک فىاستجلاب خراجها، همت تو بایستى بر عمارت ارض و آبادسازى آن بیش از جمعآورى خراج باشد. (21) آیا مىتوان بدون دخالت و نظارت دولت در امور اقتصادى و بدون برنامهریزى اقتصادى به ویژه در موقعیت کنونى به آبادسازى کشور رسید؟ آیا مىتوان با دخالتبسیار اندک و تنها تامین امنیت داخلى و خارجى و تولید تعدادى کالا و خدمت عمومى و سپردن امور اقتصادى به صورت مطلق به بخش خصوصى، با ایجاد رقابت آزاد به موقعیت کنونى ممکلتى آباد ساخت؟ فردریک لیست در این رابطه مىنویسد: زمانى که دیگر کشورها علائق نسل بشر را تحت الشعاع منافع ملى کشور خود مىدانند احمقانه است از رقابت آزاد میان افراد کشورهائى با شرایط مختلف صحبت کنیم. (22) به ویژه در موقعیت کنونى که کشور اسلامى ایران مورد تهاجم جهان کفر قرار دارد، باید گفت: عزت مسلمین اقتضاء دخالت و نظارت دقیق دولت در امور اقتصادى به ویژه تجارت خارجى را دارد. نمونه این دخالت در اسلام فراوان است از جمله در صدر اسلام، تعقیب کاروانهاى تجارى قریش توسط پیامبر(ص) که یکى از آنها موجب پیدایش جنگ بدر شد. و ناامن کردن راه تجارى قریش جهت مقابله با مصادره اموال مسلمین در مکه و سایر مسائل مربوطه.
کتاب و سنت و دخالت دولت
آیات و روایت متعددى بر جواز و بعضى نیز بر لزوم دخالت دولت در اقتصاد دلالت دارد. از حدود 74 آیه در قرآن کریم، مىتوان مالکیت منصب امامتیا دولت را استفاده کرد که خود به نحوى بر جواز دخالت دولت در امور اقتصادى دلالت دارد; از جمله آیات 1 سوره انفال،6 و7 سوره حشر که انفال را مال خدا و رسول مىداند. سوره انفال آیه 41 نیز خمس غنائم، متعلق به خدا و رسول است. علاوه بر 74 آیه، بیش از 150 آیه نیز دخالت دولت در اقتصاد را مىتوان به نحوى استفاده کرد. دستهاى ازاینآیات مربوطبه مواردخاص دخالت دولت دراقتصاد است. مثل آیات49، 48،47، سوره یوسف، که دلالتبر برنامهریزى هفتسالهاقتصادى حضرتیوسف دارد. درآیه249 سوره بقرهنیزطالوت نهى از مصرف آب مىنماید و آیه 65 سوره بقره که ماهیگیرى در روز شنبه ممنوع شدهاست. همچنینآیه93 سوره آلعمران،که مصرفکالاها براى بنىاسرائیل را درآنچه اسرافیل براى خویش حلال کرده است. محدود مىکند.آیات متعددىنیز وجود دارندکه دلالتبرلزوم اطاعت از خداوند ورسول دارند،آیاتامربه معروف ونهىازمنکر،آیات داله برمحدودیتهاى تولید کالاها و خدمات و یا مصرف کالا و... نیز از همین موارد است.
در روایات نیز دخالت دولت و قلمرو آن فراوان به چشم مىخورد. در اینجا به اشاراتى به نهجالبلاغه اکتفا مىشود.
به ترتیب نامههاى:3، 5،19، 20، 21، 25، 38، 40، 41،43، 45،47، 50، 51،53، 60،67، پر است از مطالب ارزنده در ارتباط با دخالت دولت در امور اقتصادى، حدود و شیوههاى دخالت در امور اقتصادى، که نوشتار حاضر را مجالى براى درج این مطالب گرانیها نیست، در اینجا به جملاتى از بعضى از نامههاى فوق اشاره مىشود:
امیرالمؤمنین(ع) در نامه (67 نهجالبلاغه) به عامل مکه یعنى قثم بن العباس، پس از توصیه نسبتبه چگونگى مصرف اموال عمومى مىنویسد:«ومر اهل مکة ان لایاخذوا من ساکن اجرا»، حضرت اجرت خانههاى مکه را ممنوع نموده است و به عبارت دیگر تعیین اجرت کرده منتهى اجرت را به صفر رسانده است.
از نامه 25 نهجالبلاغه به وضوح مسائل زیر بدست مىآید: 1-دخالت دولت 2- وظیفه بودن برخى دخالتها3- شیوه دخالت در امور اقتصادى 4- قلمرو دخالت دولت. حضرت مىفرماید: برو با تقوى باش و مسلمانى را مترسان و بدون رضایت او بر وى وارد مشو، و بیشتر از حقى که خداوند در دارائى او قرار داده از او مگیر، زمانى که به قبیلهاى رسیدى بر سر آب آنان فرود آى، نه اینکه به خانههاشان بروى، وقتى وارد شدى به آنان سلام کن، به آنان کم احترامى و بىاعتنائى مکن، سپس مىگویى: بندگان خدا، مرا ولى خدا و خلیفه او فرستاده تا حقالله را در اموالتان بگیرم. آیا حقالله در اموال شما وجود دارد که بایستى به ولىامر پرداخت نمائید، اگر کسى گفت در بین اموال من نیستبه او مراجعه مکن. و اگر گفت (در مال من) هست، همراه او برو بدون اینکه او را بترسانى و یا اسباب زحمت او شوى، آنچه از طلا به تو مىدهند بگیر و اگر گاو و گوسفند و شتر داشته باشد، بىاجازه او بین آنها مرو، زیرا اکثر آنها مال او هستند. ... چهارپایى را نرانى و صاحب آن رامرنجانى...سپس حق خدارادریافت کن واگر بر هم زدن تقسیم راتقاضا کردتو همان کاررابکن، شتر پیراز کار افتاده و شکسته ومعیوب رامگیر...
در قسمتى از عهدنامه مالک اشتر، حضرت توصیه زیادى نسبتبه صنعتگران و تجار مىنمایند. آنان را ریشه همه منافع مىدانند، آنان را ریسکپذیر معرفى مىکنند.توصیه مىفرمایندکارهاى تجار وصنتعگران را شخصا نظارت کن و امور آنان را بررسى نما. زیرا با تمام تلاشى که مىکنند در برخى از آنان یک نوع تنگ نظرى به نحو فاحش، بخل، زورگوئى وگرانفروشى که باعث ضرر عمومى است وجوددارد، بنابراین دخالت لازم است. و باید از احتکار جلوگیرى نموده و قیمتها را به سمت قیمت عادلانه سوق دهى و...
از نامه حضرت به عثمان بن حنیف انصارى، نامه 45 نهجالبلاغه، دخالت دولت، مالکیت امام (برفدک)، وظیفه دولت در برابر شکمهاى گرسنه، لزوم همدردى و همراهى حاکم با مردم و نکات ظریف دیگر بدست مىآید.
آزادى اقتصادى و دخالت دولت، مقید و مکمل یکدیگرند
دخالت دولت در امور اقتصادى مزایا و معایبى دارد (23) همچنانکه آزادى فردى داراى مزایا و معایبى است. نکته مهم این است که نظام سرمایهدارى، ابتدا تنها به مزایاى آزادى مطلق اقتصادى توجه کرده و پس از مواجهه با مشکل و پیدایش بحرانهاى بزرگ، تغییر عقیده داده و دخالت دولت را نیز پذیرفته و در برخى مواقع لازم شمرده است. همچنانکه مالکیت دولت را پذیرفته است. و بالعکس نظام اقتصادى سوسیالیسم فقط به معایب آزادى مطلق اقتصادى و منافع دخالت دولت توجه داشته یا مالکیت دولت را پذیرفته و مالکیتخصوصى و آزادى فردى را به کلى ملغى و موجب تمام مفاسد دانسته و پس از مواجهه با مشکل، تغییر روش داده است. اما اسلام از ابتدا آزادى اقتصادى مشروط و مالکیتخصوصى را با قیود مربوطه پذیرفته و در همان زمان دخالت مشروط دولت را نیز پذیرا بوده و این دو را در کنار هم و مکمل یکدیگر دانسته است. دهها آیه در قرآن کریم حاکى از پذیرش مالکیتخصوصى و آزادى مشروط اقتصادى است، کما اینکه چندین آیه بر مالکیت دولت و جواز دخالت او در امور اقتصادى دلالت دارد.
اسلام محدودیتهاى متعددى بر آزادى اقتصادى افراد برحسب مصالح جامعه قرار داده است، تولید بسیارى از کالاها و خدمات را منع کرده، تولیدآنچه را همکه تجویز نموده، مقید به قیودى متعدد کردهاست. به عنوان نمونه در هر نظام مبتنى بر آزادى فرد یا دخالت دولت، وقتى فردى به مالى دسترسى پیدا کرد در بکارگیرى و استفاده از آن مال، به نحو دلخواه آزاد است، مىتواند همه را ببخشد، و یا حتى تلف کند، اما در اقتصاد اسلامى براى شیوه مصرف و میزان مصرف نیز حدود و قیودى قرار داده شده و آزادى اقتصادى مطلق پذیرفته نشده است.
در مقابل، دولت نیز در حق دخالتخود حدودى دارد و حق دخالت مطلق و بطور دلخواه ندارد.در اقتصاد اسلامى، آزادى افراد و دخالت دولت در امور اقتصادى، هریک قلمرو مخصوص به خود دارد و هر دو مکمل یکدیگرند. (24) به عنوان مثال، بر افراد به عنوان واجب کفائى لازم است تا فعالیتهاى مورد نیاز جامعه را بر عهده گرفته، کالاها و خدماتى که جامعه به آنها نیازمند است را تولید نمایند، یک میدان گستردهاى براى فعالیت افراد باز شده، و اگر به نیت مرتفع شدن نیاز جامعه اقدام نمایند، علاوه بر سود مادى اجر و پاداش اخروى نیز نصیب آنان مىگردد. حال اگر افراد از انجام بعضى امور عاجز باشند، یا اقدام به بعضى فعالیتها ننمایند، در این امور بر دولت لازم است دخالت نموده و مصالح جامعه را تامین نماید. روشن است اینگونه دخالتها براى همکارى و کامل شدن فعالیتهاى مورد نیاز جامعه مىباشد.
سنت اسلام در تنظیم جامعه در هر قسمتى از آن در مرحله اول مبتنى بر فطریات افراد جامعه است. زمانى که افراد براساس احکام مبتنى بر فطریات عمل کنند، کار دولت آسان و نیازى به دخالت زیاد دولتحس نمىشود، ولى زمانى که در مقابل آن قرار گیرند، حرص و طمع در افراد شعلهور مىشود و تخلف از فرامین الهى که براساس طبیعت افراد تشریع شده بالا بگیرد، دخالت دولت مشروع و هرچه بیشتر لازم مىگردد. معیار دخالت دولت همین است و قبض و بسط دخالت دولتبراساس رعایت کردن مسائل توسط افراد و عدم رعایت آنها صورت مىگیرد. (25)
در ارتباط با لزوم وجود آزادى اقتصادى و دخالت دولت در کنار یکدیگر، شوماخر مىنویسد: تمرکز اساسا اندیشهاى مربوط به نظم، عدم تمرکز اندیشهاى مربوط به آزادى است. انسان اهل نظم به طور متعارف حسابدار و به طور کلى مدیر است; در حالى که انسان آزاد و خلاق پایه گذار است. نظم نیازمند آگاهى و مفید کارآیى است. در حالى که آزادى فراخواننده و هموار کننده راه مکاشفه است و به نوآورى مىانجامد... در اقتصاد کلان همیشه لازم است که هم برنامهریزى وجود داشته باشد و هم آزادى، البته نه از طریق یک مصالحه ضعیف و بیجان، بلکه از طریق شناختى آزاد از مشروعیت و نیاز هر دو، به همان ترتیب در اقتصاد خرد چنین ضرورتى وجود دارد. یعنى از یک سو لازم است که مسئولیت و اختیار مدیرانه کامل وجود داشته باشد و از سوى دیگر به همان میزان ضرورى است که شرکت دموکراتیک و آزاد کارگران در تصمیماتمدیریت صورت پذیرد(...) مهم شناسایى واقعیت هردوى آنهاست. چنانچه توجه خود را بر یکى از اضداد دوگانه یاد شده، مثلا بر برنامهریزى متمرکزسازیم،استالینیسم به وجود مىآید، و در مقابل اگر بر آزادىتنهاتکیهکنیم،حاصلى جز هرج ومرج نخواهد داشت. پاسخ متعارفبههریکازآنهایکنوسانآونگىمیان دو حد متضادخواهدبود. (26)
وى در انتها به نکته جالبى اشاره مىکند و مىنویسد: با این همه پاسخ متعارف، تنها پاسخ ممکن نیستیک تلاش معنوى سخاوتمندانه و بلند نظرانه(...) مىتواند یک جامعه را قادر سازد که دست کم براى یک دوره، راه حل میانهاى را بازیابد که اضداد را بدون نزول دادن هریک از آنها، با هم سازش دهد. (27)
باید گفت این تلاش معنوى سخاوتمندانه و بلندنظرانه در اسلام صورت گرفته و بدون نزول دادن فرد یا دولت نه تنها هردو را با هم سازش داده که همکارى با یکدیگر را براى رسیدن به کمال مطلوب لازم مىداند. اسلام منافع جامعه را با منافع خرد پیوند زده است. براى هریک قلمروى مخصوص به خود تعیین نموده به نحوى که با انجام وظیفه هرکدام مصالح فرد و جمع تامین و سعادت دنیا و آخرت نصیب افراد جامعه مىشود.
امیرالمؤمنین(ع) در نامه26 نهجالبلاغه، ضمن توصیه بعضى کارگزاران به تقوى و تعهد، به تعیین حدود دخالت، اعتماد به مردم و کمک کار بودن دولت و مردم مىنویسد: و به او دستور مىدهم که مردم را نرنجاند، و به آنان دروغ نگوید و به سبب حکومتبر آنان از روى سرکشى از آنان روى گردان نشود. زیرا آنان برادران دینى و کمک کار (دولت) بر پیدایش حقوق و مزایا هستند. (28)
اصل حاکمیت اسلام و مصالح جامعه
از مباحث گذشته به این نتیجه مىرسیم که حق دخالت در امور اقتصادى امرى ثابت و مشروع است و میزان دخالت دولت تحقق یافتن مقاصد شرعى و مصالح جامعه مىباشد. هرچه بازار، مسائل شرعى و اخلاقى را بهتر رعایت نماید، مصالح جامعه بهتر تامین و نیاز به دخالت دولت کمتر حس مىشود و بالعکس، اگر بازار به خوبى عمل نکند وبیشتر به انحراف کشیده شود، براى تحقق مصالح جامعه، نیاز به دخالت دولتبیشتر مىشود. پس مىتوان گفت اصل، تامین مصالح جامعه است تا دخالت دولت و یا آزادى اقتصادى. بنابراین، ولىامر براساس رعایت مصالح جامعه اسلامى مىتواند تا تحقق مصلحت و به میزانى که مصلحت اقتضا کند، دخالت نموده و یا افراد را در فعالیتهاى اقتصادى، آزاد بگذارد. از عهدنامه امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر به خوبى اصل فوق استفاده مىشود. در قسمتى از عهدنامه حضرت مىفرمایند: و تفقد امر الخراج بما یصلح اهله فان فى صلاحه و صلاحهم صلاحا لما سواهم... در مساله خراج به آنچه مصلحتخراج دهندگان در آن است تحقیق کن، زیرا مصالح خراج و خراج دهندگان، اگر تامین شود مصالح دیگران نیز تامین شده است. آسایش و رفاهى براى دیگران نیست مگر از طریق خراج دهندگان، زیرا مردم همه تحت تکفل خراج و خراج دهندگاناند. و باید توجه تو بیشتر در آبادى زمین (رشد و توسعه) باشد تا خراج گرفتن، زیرا خراج جز با آبادى زمین بدست نمىآید و کسى که خراج را بدون توجه به آبادى طلب کند (برخلاف مصالح مردم) به ویرانى شهرها و هلاکت مردم اقدام کرده و البته عملش نیز دوامى نخواهد داشت. اگر آنان از سنگینى خراج، آفت، قطع آب، نیامدن باران و شبنم، تغییر یافتن و دگرگون شدن زمین یا بىآبى شکایت کنند، به میزانى که کار آنان اصلاح شود و به مصلحت آنان باشد به ایشان تخفیف بده و این تخفیف براى تو سخت نباشد، زیرا ذخیرهاى است که با آبادى شهرها و تزیین حکومتبه تو برمىگردد با این تفاوت که اکنون به تو خوشبین و نسبتبه اجراء عدالت از تو راضى هستند و با بالا رفتن توانائى اینها به آنچه نزد آنان ذخیره کردهاى از رفاه و آسایش و اطمینان داشتن به مدارائى که از روى عدل نمودهاى را براى خود تکیهگاه ساختهاى. چه بسا امورى را که پس از نیکى به آنان به ایشان واگذار کنى، با طیب نفس انجام دهند: فان العمران محتمل ما حملته، مملکت آباد، آنچه بر او بارکنى، تحمل و کشش دارد (در مملکت آباد و توسعه یافته همه کار مىتوان کرد، رشد و توسعهاش تصاعدى است و اما در مملکت فقیر دستها بسته و توان انجام کار نیست) و ویرانى زمین همانا به علت فقر افراد مملکت، و علت فقر، توجه حکمرانان به جمع آورى ثروت، بدگمانى نسبتبه آینده و پایدارى حکومتشان و پند نگرفتن از درس عبرتهاست. (29)
دخالتهاى دولت در امور بازار هیچگاه بىتاثیر نیست. چنانچه این مداخلات نسنجیده انجام شود، عوارض سوئى را در پى خواهد داشت. برعکس اگر مداخله با مطالعه و بررسى لازم صورت گیرد موجب حفظ تعادل بازار و مانع از نوسانات شدید نرخها مىگردد. یکى از مواقعى که دخالت دولت در امر توزیع و نرخگذارى کالا به جا (و بر طبق مصالح جامعه) به نظر مىرسد، هنگامى است که، به عللى خارج از توانائى دستاندرکاران بازار، جریان عرضه کالا قطع و یا مختل مىگردد. چنینپیشامدهایى معمولا هنگام جنگ،سیل، زلزله و حوادثى نظیرآن رخمىدهد. دراینگونه مواقع،ملاحظه دولت درامرهدایتجریان عرضه کالا بسیار مؤثر به نظر مىرسد.اما چنانچه شرائط غیرعادى بر بازار حاکم نباشد،نتایج این مداخله چندان ثمربخش به نظر نمىآید. (30)
حکومت از یک مزیتبزرگ برخوردار است و آن حفظ منافع عمومى مىباشد، در حالى که بخش خصوصى فقط حافظ منافع خویشتن است. در هرجا که بخش خصوصى ضمن تامین منافع خود، منافع عامه را هم تامین کند، حکومت مىتواند به راحتى کار را به دستبخش خصوصى بسپارد. ولى در هرجا که بخش خصوصى قادر یا مایل به تامین منافع عامه نباشد، حکومتباید براى پرکردن خلا موجود وارد میدان شود. درباره این مساله که کار را باید به دستبخش خصوصى سپرد و یا به دستبخش عمومى، لزومى ندارد که یک پاسخ قطعى و ابدى داده شود و شاید بتوان از پاسخى که برخى از سوسیالیستها و کاپیتالیستها با قاطعیت و براى همه موارد به این سؤال مىدهند، بىاعتنا گذشت. برمبناى این فرض، که سازمانهاى غیر متمرکز بخش خصوصى بهتر مىتوانند فعالیتهاى تولیدى را اداره کند، طبیعى است که کار را به دستبخش خصوصى بسپاریم ، ولى این فرض خود قطعیت و شمول ندارد و امکان آن هست که در موارد فراوانى قضیه کاملا برعکس باشد. در این حال شک نیست که باید دولت وارد میدان شود، و همچنین وقتى که بخش خصوصى نخواهد و یا نتواند به کار توسعه اقتصادى بپردازد باز تردید نیست که حکومت وظیفه دارد براى پیشبرد این هدف عمل کند. (31)
به هرحال، اصل اولیه تامین مصالح جامعهاست و بایستى در تعیین قلمرو هریک از فرد و دولتبه مصالح جامعه توجه شود و مصالح جامعه در زمانها و مکانهاى مختلف ممکن است متفاوت باشد. و به همین دلیل ابن تمیمه مىنویسد: حدود دایره اختیارات والى محتسب یک حد شرعى خاص ندارد بلکه عرفى است و برحسب مکانها (و زمانهاى) مختلف کم و زیاد دارد. (32)
پىنوشتها:
1- ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادى، ج1، ص 560-558، وى بیش از سایرین بر آزادى فردى تاکید نموده و مىتوان این عالم بزرگ اسلامى را، سردمدار طرح این مساله و اصولا مسائل اقتصادى معرفى نمود، این عالم مسلمان بیش از دیگران خطر دخالت دولت در امور اقتصادى را گوشزد نموده است.
2- شهید صدر، اقتصادنا، ص 728-697.
3- محمد بسیونى، سعید ابوالفتح، الحریة الاقتصادیة فى الاسلام دائرها فى التسمیه، به نقل از محمد یحیى عویس، اصول الاقتصاد.
4- دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، مبانى اقتصاد اسلامى، ص 112.
5- دکتر نمازى، حسین، مقایسه تاثیر آموزه خداشناسى در شکل گیرى اصولنظاماقتصادىاسلام وسرمایهدارى، مجلهاقتصاد ص12، شماره 2، تابستان 72، به نقل از شارل ژید، تاریخ عقائد اقتصادى:107.
6- همان، ص 15،بهنقلاز: اربلاستر، آنتونى، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ص86.
.1989.ح37.ت . Samuelson and W.Economics -8،7
9- شهید صدر، اقتصادنا، ص236.
10- شوماخر، کوچک زیباست، ص 205.
11- مبانى اقتصاد اسلامى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، ص: 114.
12- شهید صدر، اقتصادنا، ص 262-260.
13- فردریک لیست،نظامملىاقتصاد سیاسى،ناصرمعتمدى،ص 480،479.
14- ر.ک: رمون بار، اقتصاد سیاسى ص 145.
15- نمازى،حسین
16 -17- همان، ص 21 - 22.
18- معالمالقربه نوشته ابناخوه(729 ه) خلاصه این کتاب همراه با مباحثى پیرامونامربه معروف ونهىازمنکر واداره حسبه درکتاب دراسات فى ولایة الفقیه،آیتالله منتظرى، ج2، ص 300-213ذکرشده است.
19- محمد بسیونى، سعیدابوالفتوح، الحریة الاقتصادیه فى الاسلام و اثرهافى التسمیه، ص: 94 به نقل از الاسلام عقیده و شریعة شیخ محمد شلتوت، ص:263 و الرسائل الثلاث، حسن بناء، ص107.
20 - 21- نهجالبلاغه، فیض، عهدنامه مالک اشتر، ص1013.
22- فردریک لیست، نظام ملى اقتصاد سیاسى.
23- کیندل برگر، در کتاب توسعه اقتصادى چهار مزیت و چهار نقیصه براى دخالت دولت در امور اقتصادى ذکر مىکند. وى مىنویسد: اداره مؤسسات اقتصادى بوسیله حکومت از جهات زیر بر اداره آنها توسط بخش خصوص ترجیح دارد، 1- از لحاظ قدرت تحمل زیان احتمالى 2- از لحاظ تصمیمگیرى3- از لحاظ امکان استفاده از ابداعات و اختراعات 4-استفاده بهتر از افراد مستعد و جذب آنها.
اما معایب عبارتند از: 1- تمرکز فراوان در تصمیمگیرى 2- علاقه به اجراى طرحهاى بزرگ وچشمگیر3- داشتن تشریفاتطولانىکهموجب اتلاف وقت ونیرواست 4- زیادتربودن امکانات انتخاب که خود موجب زیاد شدن امکان اشتباه مىشود. توسعه اقتصادى ج اول، ص 231 -229.
24- شوقى منخزى، محمد، المذهب الاقتصادى فى الاسلام
25- محمد عبدالله العربى، المنظم الاسلامیه، ص: 134، به نقل از الحریة الاقتصادیة فى الاسلام و فى التنمیه، ص:93 و 92.
26 -27- شوماخر،اى.اف.،کوچک زیباست، ترجمه على رامین، ص: 202، چاپ دوم، انتشارات سروش.
28 -29- نهج البلاغه ، فیض،ص1013
30- صدر، سید کاظم، احتکار از دیدگاه فقه و اقتصاد ص:43046.
31- کیندل برگر،چارلز ب.، توسعه اقتصادى،ترجمه رضاصدوقى، ص 238.
32- ابن تمیمه،الحسبه. ص 18;السیاسة الاقتصادیة و النظم المالیه فى الاسلام. ص: 440.
- مقاله فوق فصل مقدماتى پایان نامه نویسنده، تحت عنوان «قیمت گذارى در اقتصاد اسلامى» مىباشد که با راهنمایى استاد بزرگوار جناب آقاى دکتر نمازى «زیدعزة»، در حال تدوین است.
اما در اقتصاد اسلامى، آیا اصل آزادى اقتصادى استیا دخالت دولت و یا هیچکدام؟ برخى اصل را بر آزادى اقتصادى (1) دانسته و عدهاى اصل دخالت دولت را مطرح نمودهاند. (2) سؤال فوق در این مقاله، مختصرا مورد بحث قرار گرفته، و تلاش شده به آن پاسخ داده شود.
آزادى اقتصادى
منظور از آزادى اقتصادى، آزادى مطلق اقتصادى است; یعنى باز گذاشتن راه در مقابل افراد در میادین مختلف، مالکیت، کار و تلاش، تولید و مصرف. (3) به عبارت دیگر منظور از آزادى اقتصادى، داشتن حق اشتغال، انتخاب نوع شغل (هر کالا یا خدمتى که بخواهد تولید کند)، محل، مدت و زمان اشتغال، حق مالکیت نسبتبه درآمد و دارائى، حق افزودن بر دارائى از راه مبادلات و داد و ستد بازرگانى و... حق مصرف و بهرهبردارى از درآمد و دارائى مطابق تمایل و اراده مالک و بالاخره حق ارث بردن و به ارث گذاردن دارائیها. (4)
اندیشه خودآئى بنیادهاى اقتصادى یکى از افکارى است که اسمیت غالبا به آن برگشت مىکند. او مانند فیزیوکراتها به عبارت لاتینى معروف مىگوید: جهان به خودى خود پیش مىرود و در تشکیل و تنظیمش نیازى به ملاحظه هیچ اراده جمعى پیشبینى کننده و خردمندانه و هیچ نوع همداسانى قبلى افراد بشر نیست. (5)
لیبرالیسم اقتصادى نتیجه عمل اندیشه «خودآئى» اقتصادى و تعادل اقتصادى خودکار و به رسمیتشناختن نظام طبیعى به عنوان بهترین نظامات است که همه تحت تاثیر آموزهدئیسم به وجود آمده است. همچنین مفهوم اصل عدم مداخله دولت در فعالیتهاى اقتصادى که خود متاثر از اعتقادات خداپرستى طبیعى است، از مفهوم لیبرالیسم اقتصادى تفکیک ناپذیر است، چرا که هسته اصلى لیبرالیسم اقتصادى را اصالت فرد و آزادیهاى فردى تشکیل مىدهد و در برابر دو سؤال اساسى آزادى براى که؟ و «آزادى از چه؟» لیبرالیسم ضمن به رسمیتشناختن آزادى براى فرد بیشترین تاکید را بر «آزادى از مداخله دولت» مىگذارد. (6)
در ارتباط با ثمرات آزادى فردى، آدام اسمیت مىنویسد: «هرکس مىکوشد از سرمایه خود چنان استفاده کند که نتیجه حاصله داراى بیشترین ارزش باشد.
او معمولا نه قصدارتقاءمنافع عمومى را دارد و نه مىداند که تا چه اندازه به ارتقاء آن کمک مىکند.قصد وى تنها حفظ امنیت و منافع خوداست. ودر این راه یکدست نامرئى او رابه ارتقاء هدفى رهنمون مىشود که منظور وى نبوده است. او در جستجوى منافع خویش چهبسا منافع جامعه را مؤثرتر از زمانى که حقیقتا قصدارتقاء آن را داشتهباشد،به پیشمىبرد. (7)
طبق این اصل هرکسى که تنها در پى منافع خودخواهانه خویشباشد،گوئى که بهکمک یک دستنامرئى در جهت دستیابى به بهترین منافع براى همگان هدایت مىشود. در این مدینه فاضله تقریبا هرگونه مداخله دولت در رقابت آزاد یقینا زیانبار مىشود. (8)
آیا آزادى مطلق اقتصادى جوامع بشرى را به بیشترین رفاه مىرساند؟ آیا نظام مبتنى بر آزادى اقتصادى مسائل و مشکلات بشر را پاسخگو خواهد بود؟ مرحوم شهید صدر مىنویسد: این ادعا که با آزادى اقتصادى فرد به دنبال مصالح شخصى است و مصالح جامعه نیز تامین مىگردد یک مسخره است تا یک حرف قابل قبول، به این دلیل که تاریخ سرمایهدارى پر از فجایعى است که نظیر آن در تاریخ کم مىباشد، و مملو از تناقضات بین مصالح فرد و جامعه مىباشد. (9)
شوماخر دراین رابطهمىنویسد:«شواهدعمومىپیشرفتمادىحاکى از ایناست کهنظام تشکیلاتخصوصى جدید کاملترین وسیله براى تعقیبهدفهاىثروتجویانه شخصى بودهاست.نظام تشکیلاتخصوصى جدید ماهرانهگرایشهاىآدمى رابهآزمندى وحسد بهعنوان قدرت محرک مورد نیاز خود بر مىانگیزد، و از سوى دیگر مىکوشد بر نمایانترین ضعفهاو نارسائیهاى کسب وکار آزاد از طریق مدیریت اقتصادى کینزى، اندک توزیع مجدد مالیاتها و «قدرتموازنهکننده»اتحادیههاى کارگرى فائق آید.
آیا به تصور مىآید که یک چنین نظامى بتواند بهحل مسائلى که اکنون در برابر ما قرار دارند توفیق یابد؟ پاسخ بدیهى است آزمندى وحسد رشد اقتصادى مداوم وبى- حصر مادى را بدون توجه درستبه حفظ محیط زیست ایجاب مىکند. و چنین رشدى نمىتواند یا یک محیط محدود سازگار شود. از اینرو باید درباره طبیعت ذاتى نظام تشکیلات خصوصى و امکانات پروراندن یک نظام دیگر که احتمالا با وضع جدید سازگار باشد. به مطالعه بپردازیم. (10)
امروزه اقتصاد آزاد و آزادى مطلق اقتصادى وجود ندارد و در کشورهاى سرمایهدارى نیز پارهاى از بخشهاى اقتصاد، در اختیار، دولتهاست و در هرجا از ناحیه دولت و قانون محدودیتهائى اعمال مىشود، زیرا اقتصاد آزاد و آزادى اقتصادى، موجب پیدایش بحرانهاى بزرگ در جهان سرمایهدارى شده، براى خروج از بحران و حفظ بقایاى سرمایهدارى، مداخله دولت در پارهاى مسائل و وضع محدودیتها براى فعالیتهاى اقتصادى ضرورت پیدا کرده است. امروز به نام آزادى اقتصادى بنگاههاى تولیدى با یکدیگر تبانى نموده و انحصار پدید مىآورند. و به همین نام به تولید کالاهائى نه تنها غیر ضرورى که مضر براى جوامع بشرى مىپردازند، اسرار و اطلاعات مربوط به پیشرفت تکنولوژى را مخفى نگه مىدارند و... .
در قرن هیجدهم میلادى، در اروپا، اقتصاددانان سوسیالیست پدید آمدند. آنان اقتصاد آزاد وآزادى مطلق اقتصادى را داراى آثار منفى و زیانبار مىدانستند. عمدهترین انتقادات آنان این بود که اقتصاد آزاد، همراه با نفى ارزشهاى اخلاقى و انسانى است ومنجر به تبعیضها، انحصارها و اختلافات اجتماعى مىشود و جامعه را به دو طبقه ثروتمند و فقیر تقسیم کرده، عدالت اجتماعى رااز بین مىبرد نفع شخصى و رقابت که عامل برقرارى تعادل بین منافع شخصى و منافع اجتماعى شمرده شده است پایدار نمىماند. نفع شخصى فساد اخلاق را رشد مىدهد و رقابت، رقابت را از بین برده، انحصار را جایگزین مىسازد. اینان معتقدبودند که باید در کنار نفع شخصى، نوع دوستى و اخلاق ترویجشود و براى جلوگیرى از آثار مخرب رقابت، باید دولت در اقتصاد مداخله کرده مقرراتى براى منع از انحصار و تمرکز ثروت در دست عده اندک وضع کند. (11) در دیدگاه جدید فرد از اصالتبرخوردار نیست تا سخنى درباره آزادى اقتصادى گفته شود، بلکه به جاى فرد طبقه قرار گرفته و محرک فعالیتهاى اقتصادى بجاى منافع فردى، منافع طبقاتى دانسته شده است. برنامههاى اقتصادى توسط یک هیات مرکزى تعیین و کسى حق مخالفت ندارد. در این نظام بازار آزاد هیچ نقشى ندارد.
آزادى اقتصادى براى افراد در این نظام به کلى و به شدت ملغى شده، زیرا آزادى اقتصادى، اساس مفاسد و مشکلات قلمداد گردیده است. به همین جهت طرفداران این مکتب معتقد به الغاء مالکیتخصوصى هستند. مالکیت عمومى ابزار تولید مهمترین ویژگى این نظام است. در این نظام لازم است دولت مالک تمام ابزار تولید شود، همچنانکه توزیع نیز بر عهده اوست. در سلب آزادى فردى تا جائى این نظام پیش رفته است که کالاهاى مصرفى نیز با اختیار و انتخاب فرد صورت نمىپذیرد، بلکه این دولت است که تعیین مىکند چه کالائى و چه مقدار بایستى مصرف کنند. سلب آزادى فردى تا این حد موجب تبدیل انسان به ابزارى از ابزارهاى تولید، که در دست دولت قرار دارد، شده است.
اسلام آزادى اقتصادى را پذیرفته و به آن در رفتار تولید و مالکیت افراد احترام مىگذارد، مادامى که ضرر به دیگران نزند و به ارزشهاى اسلامى و مصالح جامعه پشت پا نزده و با احکام الهى مخالفت نورزد. از ویژگیهاى اسلام در این جهت، آزاد نبودن فرد در آنچه با اهداف شریعت اسلامى ناسازگار است، مىباشد. این ویژگى را اسلام با شیوههاى زیر تبیین نموده است:
1- مجموعهاىازفعالیتهاىاقتصادىراشارعبراىافرادممنوعساخته است.
2- اسلام اختیاراتى به ولىامر داده، وى را ناظر بر اوضاع داشته و نه تنها اجازه دخالتبه او داده که در بسیارى از موارد او را موظف به دخالت در امور اقتصادى کرده است. و بدین طریق ولىامر هرکجا فرد، از قلمرو خود فراتر رفت و یا آزادى او خلاف مصالح جامعه بود، وى را محدود مىنماید. (12)
بنابراین اسلام، نه آزادى اقتصادى مطلق که آزادى اقتصادى مقید را پذیرفته است. در اسلام دایره مشخصى از آزادى براى افراد وجود دارد که در آن حیطه آزادند و لازم است افراد از قملرو خود خارج نشوند.
دخالت دولت
بطور مختصر، منظور از مداخله دولت «تلاش متمرکز و خردمندانه تمامى نیروهاى یک جامعه بر روى یک مساله. یک توافق عمومى روى اینکه: یک کار باید و یا نباید براى منفعت عموم انجام گیرد». (13)
دولت در هر زمان مالیات گرفته، یعنى مدارهاى خصوصى جریانهاى پول و کالاها و خدمات را تغییر داده است. دولت در هر زمان نظامهاى گمرکى و قانون حمایت از نیروى کار را برقرار کرده است، دولت در هر زمان داورى را اعمال نموده است، زیرا دولت، بنا به تعریف و رسالتش، نمىتواند قواعد منافع ، مصالح مشترک را نادیده انگارد. دولتحتى هنگامى که وانمود مىکند، نسبتبه زندگى اقتصادى بدون علاقه استبه دخالت مبادرت مىورزد، زیرا مىگذارد که کار انجام بگیرد. (14)
از احکام و مقررات اقتصادى مبتنى بر جهانبینى اسلام و آموزه خداشناسى آن، چنین برمىآید که در این مکتب، اعتقادى به تعادل اقتصادى به صورت خودکار وجود ندارد بکله باید تعادل را با اقداماتى ایجاد کرد. (15) دخالت دولت در اقتصاد اسلامى، از وضع احکام و مقررات در زمینه ثروت و مداخله در جریان آن و قرار دادن مالکیت دولتبر انفال استفاده مىشود. همچنین در اقتصاد اسلامى مشروعیت دخالت دولت، مىتواند ناشى از آن دسته از تعالیم اسلامى باشد که امام را مسئول رعیت مىداند و نصوص امر به معروف و نهى از منکر و نصوصى که اجراء احکام الهى را مىطلبد و دهها آیه و روایت دیگر. اگر پا به عقب گذاشته و مبانى دخالت دولت در امور اقتصادى در اقتصاد اسلامى را جستجو کنیم، به این نتیجه مىرسیم که: «عدم اعتقاد مطلق به ایجاد تعادل خودکار نتیجه منطقى جهانبینى توحیدى اسلامى است که براى دولت وظایف گستردهاى به منظور ایجاد تعادل اقتصادى تعیین مىکند که مستلزم مداخله دولت در زمینه فعالیتهاى اقتصادى است». (16) در جهانبینى توحیدى اسلام اعتقاد بر این است که قوانین و آیین حاکم بر جوامع بشرى باید منطبق با فطرت یا طبیعتى باشد که خدا انسانها را بر آن آفریده است. این اعتقاد با آموزه مبتنى بر لزوم انطباق نظام اجتماعى بر نظام طبیعى بسیار نزدیک است. اما با این همه، نتایجى که از این اعتقاد مشترک گرفته مىشود کاملا متضاد است. علت اختلاف نتیجهگیرى، به اختلاف آموزه در مورد نقش خداوند در طبیعتبرمىگردد. چون افکار خداپرستى طبیعى، هرگونه مداخله خداوند را در طبیعت پس از خلقت نفى مىکند و نظام طبیعى براساس مکانیسم خودکار بهترین شکل ممکن نظام آفرینش شناخته مىشود، بنابراین نظام اجتماعى که باید براساس الگوى نظام طبیعى شکل گیرد و بر آن منطبق باشد نیز وقتى به بهترین شکل اداره مىشود که عارى از دخالت دولتباشد. از طرف دیگر اعتقاد به نقش فعال خداوند پس از خلقت در تعالیم اسلام و اینکه نداى طبیعتبراى هدایت انسان در ساختن نظام اجتماعى او به بهترین شکل کافى نیست و براى این منظور انسان به احکام و آیین الهى نیازمند است ، نتیجه منطقى خاص خود را به دنبال دارد.(...) علاوه بر اینکه نفس وجود قوانین و مقررات اقتصادى اسلام و اجراى آنها خود مداخله گستردهاى را در فعالیتهاى اقتصادى مىطلبد، اختیارات وسیعى هم براى ولىامر و نظام حکومتى در این زمینه به رسمیتشناخته شده است. (17)
در معالم القربه (18) و کتب مربوط به حسبه موارد ریز دخالت دولت در امور اقتصادى به طور مبسوط ذکر و توصیه شده، والى حسبه حتى بر کار نانوایان و قصابان نظارت دقیق داشته باشد و نانوایان را جهتدهى کند، به سمت پختن نان خوب و نه خمیر یا سوخته، اگر ولىامر با اتخاذ سیاستهائى بتواند آنان را به این سمت جهتدهى کند خود در جهت نهى از منکر و انجام وظیفه عمل کرده است. از وظائف والى حسبه در کتب مربوطه نظارت بر ریزترین مسائل بدست مىآید.
شیخ محمود شلتوت مىنویسد: اصل این است دولت اسلامى که نقش رهبرى کاروان بشرى را بر عهده دارد لازم ستخود را من جمیع الجهات آماده ساخته و توانائىهاى لازم را کسب نماید. از جمله دخالتبراى حمایت از استقلال اقتصادى امت و خودکفائى امت و بدین جهتبر ولى امر لازم است در برخى موارد دگرگونى ایجاد نماید و یا ابزار تولید را به سرمایهدارى براى تجارت یا منفعت، برحسب نیاز کشور که مبتنى بر مصالح جامعه است تبدیل نماید؟ (19)
دولت اسلامى نه تنها مىتواند که موظف است در بسیارى از موارد در اقتصاد دخالت نماید، از اهداف اصلى حکومت اسلامى جریان بخشیدن احکام الهى در اجتماع از طریق زمینهسازى اجراى آن مىباشد. امیرالمؤمنین(ع) در نامه به مالک اشتر مىفرماید: بایستى کارى کنى که نیکوکار به نیکوکارى ترغیب شود بدکار نسبتبه کار بد بىمیل گردد و نه بالعکس. (20) دولت اسلامى براى تحقق این هدف و اهداف دیگر موظف به برنامه ریزى است. امیرالمؤمنین(ع) نسبتبه رشد وتوسعه و آبادسازى و عمارت ارض، بهاصطلاح آن زمان، به مالک اشترمىنویسد:ولیکننظرک فىعمارة الارض ابلغ مننظرک فىاستجلاب خراجها، همت تو بایستى بر عمارت ارض و آبادسازى آن بیش از جمعآورى خراج باشد. (21) آیا مىتوان بدون دخالت و نظارت دولت در امور اقتصادى و بدون برنامهریزى اقتصادى به ویژه در موقعیت کنونى به آبادسازى کشور رسید؟ آیا مىتوان با دخالتبسیار اندک و تنها تامین امنیت داخلى و خارجى و تولید تعدادى کالا و خدمت عمومى و سپردن امور اقتصادى به صورت مطلق به بخش خصوصى، با ایجاد رقابت آزاد به موقعیت کنونى ممکلتى آباد ساخت؟ فردریک لیست در این رابطه مىنویسد: زمانى که دیگر کشورها علائق نسل بشر را تحت الشعاع منافع ملى کشور خود مىدانند احمقانه است از رقابت آزاد میان افراد کشورهائى با شرایط مختلف صحبت کنیم. (22) به ویژه در موقعیت کنونى که کشور اسلامى ایران مورد تهاجم جهان کفر قرار دارد، باید گفت: عزت مسلمین اقتضاء دخالت و نظارت دقیق دولت در امور اقتصادى به ویژه تجارت خارجى را دارد. نمونه این دخالت در اسلام فراوان است از جمله در صدر اسلام، تعقیب کاروانهاى تجارى قریش توسط پیامبر(ص) که یکى از آنها موجب پیدایش جنگ بدر شد. و ناامن کردن راه تجارى قریش جهت مقابله با مصادره اموال مسلمین در مکه و سایر مسائل مربوطه.
کتاب و سنت و دخالت دولت
آیات و روایت متعددى بر جواز و بعضى نیز بر لزوم دخالت دولت در اقتصاد دلالت دارد. از حدود 74 آیه در قرآن کریم، مىتوان مالکیت منصب امامتیا دولت را استفاده کرد که خود به نحوى بر جواز دخالت دولت در امور اقتصادى دلالت دارد; از جمله آیات 1 سوره انفال،6 و7 سوره حشر که انفال را مال خدا و رسول مىداند. سوره انفال آیه 41 نیز خمس غنائم، متعلق به خدا و رسول است. علاوه بر 74 آیه، بیش از 150 آیه نیز دخالت دولت در اقتصاد را مىتوان به نحوى استفاده کرد. دستهاى ازاینآیات مربوطبه مواردخاص دخالت دولت دراقتصاد است. مثل آیات49، 48،47، سوره یوسف، که دلالتبر برنامهریزى هفتسالهاقتصادى حضرتیوسف دارد. درآیه249 سوره بقرهنیزطالوت نهى از مصرف آب مىنماید و آیه 65 سوره بقره که ماهیگیرى در روز شنبه ممنوع شدهاست. همچنینآیه93 سوره آلعمران،که مصرفکالاها براى بنىاسرائیل را درآنچه اسرافیل براى خویش حلال کرده است. محدود مىکند.آیات متعددىنیز وجود دارندکه دلالتبرلزوم اطاعت از خداوند ورسول دارند،آیاتامربه معروف ونهىازمنکر،آیات داله برمحدودیتهاى تولید کالاها و خدمات و یا مصرف کالا و... نیز از همین موارد است.
در روایات نیز دخالت دولت و قلمرو آن فراوان به چشم مىخورد. در اینجا به اشاراتى به نهجالبلاغه اکتفا مىشود.
به ترتیب نامههاى:3، 5،19، 20، 21، 25، 38، 40، 41،43، 45،47، 50، 51،53، 60،67، پر است از مطالب ارزنده در ارتباط با دخالت دولت در امور اقتصادى، حدود و شیوههاى دخالت در امور اقتصادى، که نوشتار حاضر را مجالى براى درج این مطالب گرانیها نیست، در اینجا به جملاتى از بعضى از نامههاى فوق اشاره مىشود:
امیرالمؤمنین(ع) در نامه (67 نهجالبلاغه) به عامل مکه یعنى قثم بن العباس، پس از توصیه نسبتبه چگونگى مصرف اموال عمومى مىنویسد:«ومر اهل مکة ان لایاخذوا من ساکن اجرا»، حضرت اجرت خانههاى مکه را ممنوع نموده است و به عبارت دیگر تعیین اجرت کرده منتهى اجرت را به صفر رسانده است.
از نامه 25 نهجالبلاغه به وضوح مسائل زیر بدست مىآید: 1-دخالت دولت 2- وظیفه بودن برخى دخالتها3- شیوه دخالت در امور اقتصادى 4- قلمرو دخالت دولت. حضرت مىفرماید: برو با تقوى باش و مسلمانى را مترسان و بدون رضایت او بر وى وارد مشو، و بیشتر از حقى که خداوند در دارائى او قرار داده از او مگیر، زمانى که به قبیلهاى رسیدى بر سر آب آنان فرود آى، نه اینکه به خانههاشان بروى، وقتى وارد شدى به آنان سلام کن، به آنان کم احترامى و بىاعتنائى مکن، سپس مىگویى: بندگان خدا، مرا ولى خدا و خلیفه او فرستاده تا حقالله را در اموالتان بگیرم. آیا حقالله در اموال شما وجود دارد که بایستى به ولىامر پرداخت نمائید، اگر کسى گفت در بین اموال من نیستبه او مراجعه مکن. و اگر گفت (در مال من) هست، همراه او برو بدون اینکه او را بترسانى و یا اسباب زحمت او شوى، آنچه از طلا به تو مىدهند بگیر و اگر گاو و گوسفند و شتر داشته باشد، بىاجازه او بین آنها مرو، زیرا اکثر آنها مال او هستند. ... چهارپایى را نرانى و صاحب آن رامرنجانى...سپس حق خدارادریافت کن واگر بر هم زدن تقسیم راتقاضا کردتو همان کاررابکن، شتر پیراز کار افتاده و شکسته ومعیوب رامگیر...
در قسمتى از عهدنامه مالک اشتر، حضرت توصیه زیادى نسبتبه صنعتگران و تجار مىنمایند. آنان را ریشه همه منافع مىدانند، آنان را ریسکپذیر معرفى مىکنند.توصیه مىفرمایندکارهاى تجار وصنتعگران را شخصا نظارت کن و امور آنان را بررسى نما. زیرا با تمام تلاشى که مىکنند در برخى از آنان یک نوع تنگ نظرى به نحو فاحش، بخل، زورگوئى وگرانفروشى که باعث ضرر عمومى است وجوددارد، بنابراین دخالت لازم است. و باید از احتکار جلوگیرى نموده و قیمتها را به سمت قیمت عادلانه سوق دهى و...
از نامه حضرت به عثمان بن حنیف انصارى، نامه 45 نهجالبلاغه، دخالت دولت، مالکیت امام (برفدک)، وظیفه دولت در برابر شکمهاى گرسنه، لزوم همدردى و همراهى حاکم با مردم و نکات ظریف دیگر بدست مىآید.
آزادى اقتصادى و دخالت دولت، مقید و مکمل یکدیگرند
دخالت دولت در امور اقتصادى مزایا و معایبى دارد (23) همچنانکه آزادى فردى داراى مزایا و معایبى است. نکته مهم این است که نظام سرمایهدارى، ابتدا تنها به مزایاى آزادى مطلق اقتصادى توجه کرده و پس از مواجهه با مشکل و پیدایش بحرانهاى بزرگ، تغییر عقیده داده و دخالت دولت را نیز پذیرفته و در برخى مواقع لازم شمرده است. همچنانکه مالکیت دولت را پذیرفته است. و بالعکس نظام اقتصادى سوسیالیسم فقط به معایب آزادى مطلق اقتصادى و منافع دخالت دولت توجه داشته یا مالکیت دولت را پذیرفته و مالکیتخصوصى و آزادى فردى را به کلى ملغى و موجب تمام مفاسد دانسته و پس از مواجهه با مشکل، تغییر روش داده است. اما اسلام از ابتدا آزادى اقتصادى مشروط و مالکیتخصوصى را با قیود مربوطه پذیرفته و در همان زمان دخالت مشروط دولت را نیز پذیرا بوده و این دو را در کنار هم و مکمل یکدیگر دانسته است. دهها آیه در قرآن کریم حاکى از پذیرش مالکیتخصوصى و آزادى مشروط اقتصادى است، کما اینکه چندین آیه بر مالکیت دولت و جواز دخالت او در امور اقتصادى دلالت دارد.
اسلام محدودیتهاى متعددى بر آزادى اقتصادى افراد برحسب مصالح جامعه قرار داده است، تولید بسیارى از کالاها و خدمات را منع کرده، تولیدآنچه را همکه تجویز نموده، مقید به قیودى متعدد کردهاست. به عنوان نمونه در هر نظام مبتنى بر آزادى فرد یا دخالت دولت، وقتى فردى به مالى دسترسى پیدا کرد در بکارگیرى و استفاده از آن مال، به نحو دلخواه آزاد است، مىتواند همه را ببخشد، و یا حتى تلف کند، اما در اقتصاد اسلامى براى شیوه مصرف و میزان مصرف نیز حدود و قیودى قرار داده شده و آزادى اقتصادى مطلق پذیرفته نشده است.
در مقابل، دولت نیز در حق دخالتخود حدودى دارد و حق دخالت مطلق و بطور دلخواه ندارد.در اقتصاد اسلامى، آزادى افراد و دخالت دولت در امور اقتصادى، هریک قلمرو مخصوص به خود دارد و هر دو مکمل یکدیگرند. (24) به عنوان مثال، بر افراد به عنوان واجب کفائى لازم است تا فعالیتهاى مورد نیاز جامعه را بر عهده گرفته، کالاها و خدماتى که جامعه به آنها نیازمند است را تولید نمایند، یک میدان گستردهاى براى فعالیت افراد باز شده، و اگر به نیت مرتفع شدن نیاز جامعه اقدام نمایند، علاوه بر سود مادى اجر و پاداش اخروى نیز نصیب آنان مىگردد. حال اگر افراد از انجام بعضى امور عاجز باشند، یا اقدام به بعضى فعالیتها ننمایند، در این امور بر دولت لازم است دخالت نموده و مصالح جامعه را تامین نماید. روشن است اینگونه دخالتها براى همکارى و کامل شدن فعالیتهاى مورد نیاز جامعه مىباشد.
سنت اسلام در تنظیم جامعه در هر قسمتى از آن در مرحله اول مبتنى بر فطریات افراد جامعه است. زمانى که افراد براساس احکام مبتنى بر فطریات عمل کنند، کار دولت آسان و نیازى به دخالت زیاد دولتحس نمىشود، ولى زمانى که در مقابل آن قرار گیرند، حرص و طمع در افراد شعلهور مىشود و تخلف از فرامین الهى که براساس طبیعت افراد تشریع شده بالا بگیرد، دخالت دولت مشروع و هرچه بیشتر لازم مىگردد. معیار دخالت دولت همین است و قبض و بسط دخالت دولتبراساس رعایت کردن مسائل توسط افراد و عدم رعایت آنها صورت مىگیرد. (25)
در ارتباط با لزوم وجود آزادى اقتصادى و دخالت دولت در کنار یکدیگر، شوماخر مىنویسد: تمرکز اساسا اندیشهاى مربوط به نظم، عدم تمرکز اندیشهاى مربوط به آزادى است. انسان اهل نظم به طور متعارف حسابدار و به طور کلى مدیر است; در حالى که انسان آزاد و خلاق پایه گذار است. نظم نیازمند آگاهى و مفید کارآیى است. در حالى که آزادى فراخواننده و هموار کننده راه مکاشفه است و به نوآورى مىانجامد... در اقتصاد کلان همیشه لازم است که هم برنامهریزى وجود داشته باشد و هم آزادى، البته نه از طریق یک مصالحه ضعیف و بیجان، بلکه از طریق شناختى آزاد از مشروعیت و نیاز هر دو، به همان ترتیب در اقتصاد خرد چنین ضرورتى وجود دارد. یعنى از یک سو لازم است که مسئولیت و اختیار مدیرانه کامل وجود داشته باشد و از سوى دیگر به همان میزان ضرورى است که شرکت دموکراتیک و آزاد کارگران در تصمیماتمدیریت صورت پذیرد(...) مهم شناسایى واقعیت هردوى آنهاست. چنانچه توجه خود را بر یکى از اضداد دوگانه یاد شده، مثلا بر برنامهریزى متمرکزسازیم،استالینیسم به وجود مىآید، و در مقابل اگر بر آزادىتنهاتکیهکنیم،حاصلى جز هرج ومرج نخواهد داشت. پاسخ متعارفبههریکازآنهایکنوسانآونگىمیان دو حد متضادخواهدبود. (26)
وى در انتها به نکته جالبى اشاره مىکند و مىنویسد: با این همه پاسخ متعارف، تنها پاسخ ممکن نیستیک تلاش معنوى سخاوتمندانه و بلند نظرانه(...) مىتواند یک جامعه را قادر سازد که دست کم براى یک دوره، راه حل میانهاى را بازیابد که اضداد را بدون نزول دادن هریک از آنها، با هم سازش دهد. (27)
باید گفت این تلاش معنوى سخاوتمندانه و بلندنظرانه در اسلام صورت گرفته و بدون نزول دادن فرد یا دولت نه تنها هردو را با هم سازش داده که همکارى با یکدیگر را براى رسیدن به کمال مطلوب لازم مىداند. اسلام منافع جامعه را با منافع خرد پیوند زده است. براى هریک قلمروى مخصوص به خود تعیین نموده به نحوى که با انجام وظیفه هرکدام مصالح فرد و جمع تامین و سعادت دنیا و آخرت نصیب افراد جامعه مىشود.
امیرالمؤمنین(ع) در نامه26 نهجالبلاغه، ضمن توصیه بعضى کارگزاران به تقوى و تعهد، به تعیین حدود دخالت، اعتماد به مردم و کمک کار بودن دولت و مردم مىنویسد: و به او دستور مىدهم که مردم را نرنجاند، و به آنان دروغ نگوید و به سبب حکومتبر آنان از روى سرکشى از آنان روى گردان نشود. زیرا آنان برادران دینى و کمک کار (دولت) بر پیدایش حقوق و مزایا هستند. (28)
اصل حاکمیت اسلام و مصالح جامعه
از مباحث گذشته به این نتیجه مىرسیم که حق دخالت در امور اقتصادى امرى ثابت و مشروع است و میزان دخالت دولت تحقق یافتن مقاصد شرعى و مصالح جامعه مىباشد. هرچه بازار، مسائل شرعى و اخلاقى را بهتر رعایت نماید، مصالح جامعه بهتر تامین و نیاز به دخالت دولت کمتر حس مىشود و بالعکس، اگر بازار به خوبى عمل نکند وبیشتر به انحراف کشیده شود، براى تحقق مصالح جامعه، نیاز به دخالت دولتبیشتر مىشود. پس مىتوان گفت اصل، تامین مصالح جامعه است تا دخالت دولت و یا آزادى اقتصادى. بنابراین، ولىامر براساس رعایت مصالح جامعه اسلامى مىتواند تا تحقق مصلحت و به میزانى که مصلحت اقتضا کند، دخالت نموده و یا افراد را در فعالیتهاى اقتصادى، آزاد بگذارد. از عهدنامه امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر به خوبى اصل فوق استفاده مىشود. در قسمتى از عهدنامه حضرت مىفرمایند: و تفقد امر الخراج بما یصلح اهله فان فى صلاحه و صلاحهم صلاحا لما سواهم... در مساله خراج به آنچه مصلحتخراج دهندگان در آن است تحقیق کن، زیرا مصالح خراج و خراج دهندگان، اگر تامین شود مصالح دیگران نیز تامین شده است. آسایش و رفاهى براى دیگران نیست مگر از طریق خراج دهندگان، زیرا مردم همه تحت تکفل خراج و خراج دهندگاناند. و باید توجه تو بیشتر در آبادى زمین (رشد و توسعه) باشد تا خراج گرفتن، زیرا خراج جز با آبادى زمین بدست نمىآید و کسى که خراج را بدون توجه به آبادى طلب کند (برخلاف مصالح مردم) به ویرانى شهرها و هلاکت مردم اقدام کرده و البته عملش نیز دوامى نخواهد داشت. اگر آنان از سنگینى خراج، آفت، قطع آب، نیامدن باران و شبنم، تغییر یافتن و دگرگون شدن زمین یا بىآبى شکایت کنند، به میزانى که کار آنان اصلاح شود و به مصلحت آنان باشد به ایشان تخفیف بده و این تخفیف براى تو سخت نباشد، زیرا ذخیرهاى است که با آبادى شهرها و تزیین حکومتبه تو برمىگردد با این تفاوت که اکنون به تو خوشبین و نسبتبه اجراء عدالت از تو راضى هستند و با بالا رفتن توانائى اینها به آنچه نزد آنان ذخیره کردهاى از رفاه و آسایش و اطمینان داشتن به مدارائى که از روى عدل نمودهاى را براى خود تکیهگاه ساختهاى. چه بسا امورى را که پس از نیکى به آنان به ایشان واگذار کنى، با طیب نفس انجام دهند: فان العمران محتمل ما حملته، مملکت آباد، آنچه بر او بارکنى، تحمل و کشش دارد (در مملکت آباد و توسعه یافته همه کار مىتوان کرد، رشد و توسعهاش تصاعدى است و اما در مملکت فقیر دستها بسته و توان انجام کار نیست) و ویرانى زمین همانا به علت فقر افراد مملکت، و علت فقر، توجه حکمرانان به جمع آورى ثروت، بدگمانى نسبتبه آینده و پایدارى حکومتشان و پند نگرفتن از درس عبرتهاست. (29)
دخالتهاى دولت در امور بازار هیچگاه بىتاثیر نیست. چنانچه این مداخلات نسنجیده انجام شود، عوارض سوئى را در پى خواهد داشت. برعکس اگر مداخله با مطالعه و بررسى لازم صورت گیرد موجب حفظ تعادل بازار و مانع از نوسانات شدید نرخها مىگردد. یکى از مواقعى که دخالت دولت در امر توزیع و نرخگذارى کالا به جا (و بر طبق مصالح جامعه) به نظر مىرسد، هنگامى است که، به عللى خارج از توانائى دستاندرکاران بازار، جریان عرضه کالا قطع و یا مختل مىگردد. چنینپیشامدهایى معمولا هنگام جنگ،سیل، زلزله و حوادثى نظیرآن رخمىدهد. دراینگونه مواقع،ملاحظه دولت درامرهدایتجریان عرضه کالا بسیار مؤثر به نظر مىرسد.اما چنانچه شرائط غیرعادى بر بازار حاکم نباشد،نتایج این مداخله چندان ثمربخش به نظر نمىآید. (30)
حکومت از یک مزیتبزرگ برخوردار است و آن حفظ منافع عمومى مىباشد، در حالى که بخش خصوصى فقط حافظ منافع خویشتن است. در هرجا که بخش خصوصى ضمن تامین منافع خود، منافع عامه را هم تامین کند، حکومت مىتواند به راحتى کار را به دستبخش خصوصى بسپارد. ولى در هرجا که بخش خصوصى قادر یا مایل به تامین منافع عامه نباشد، حکومتباید براى پرکردن خلا موجود وارد میدان شود. درباره این مساله که کار را باید به دستبخش خصوصى سپرد و یا به دستبخش عمومى، لزومى ندارد که یک پاسخ قطعى و ابدى داده شود و شاید بتوان از پاسخى که برخى از سوسیالیستها و کاپیتالیستها با قاطعیت و براى همه موارد به این سؤال مىدهند، بىاعتنا گذشت. برمبناى این فرض، که سازمانهاى غیر متمرکز بخش خصوصى بهتر مىتوانند فعالیتهاى تولیدى را اداره کند، طبیعى است که کار را به دستبخش خصوصى بسپاریم ، ولى این فرض خود قطعیت و شمول ندارد و امکان آن هست که در موارد فراوانى قضیه کاملا برعکس باشد. در این حال شک نیست که باید دولت وارد میدان شود، و همچنین وقتى که بخش خصوصى نخواهد و یا نتواند به کار توسعه اقتصادى بپردازد باز تردید نیست که حکومت وظیفه دارد براى پیشبرد این هدف عمل کند. (31)
به هرحال، اصل اولیه تامین مصالح جامعهاست و بایستى در تعیین قلمرو هریک از فرد و دولتبه مصالح جامعه توجه شود و مصالح جامعه در زمانها و مکانهاى مختلف ممکن است متفاوت باشد. و به همین دلیل ابن تمیمه مىنویسد: حدود دایره اختیارات والى محتسب یک حد شرعى خاص ندارد بلکه عرفى است و برحسب مکانها (و زمانهاى) مختلف کم و زیاد دارد. (32)
پىنوشتها:
1- ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادى، ج1، ص 560-558، وى بیش از سایرین بر آزادى فردى تاکید نموده و مىتوان این عالم بزرگ اسلامى را، سردمدار طرح این مساله و اصولا مسائل اقتصادى معرفى نمود، این عالم مسلمان بیش از دیگران خطر دخالت دولت در امور اقتصادى را گوشزد نموده است.
2- شهید صدر، اقتصادنا، ص 728-697.
3- محمد بسیونى، سعید ابوالفتح، الحریة الاقتصادیة فى الاسلام دائرها فى التسمیه، به نقل از محمد یحیى عویس، اصول الاقتصاد.
4- دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، مبانى اقتصاد اسلامى، ص 112.
5- دکتر نمازى، حسین، مقایسه تاثیر آموزه خداشناسى در شکل گیرى اصولنظاماقتصادىاسلام وسرمایهدارى، مجلهاقتصاد ص12، شماره 2، تابستان 72، به نقل از شارل ژید، تاریخ عقائد اقتصادى:107.
6- همان، ص 15،بهنقلاز: اربلاستر، آنتونى، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ص86.
.1989.ح37.ت . Samuelson and W.Economics -8،7
9- شهید صدر، اقتصادنا، ص236.
10- شوماخر، کوچک زیباست، ص 205.
11- مبانى اقتصاد اسلامى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، ص: 114.
12- شهید صدر، اقتصادنا، ص 262-260.
13- فردریک لیست،نظامملىاقتصاد سیاسى،ناصرمعتمدى،ص 480،479.
14- ر.ک: رمون بار، اقتصاد سیاسى ص 145.
15- نمازى،حسین
16 -17- همان، ص 21 - 22.
18- معالمالقربه نوشته ابناخوه(729 ه) خلاصه این کتاب همراه با مباحثى پیرامونامربه معروف ونهىازمنکر واداره حسبه درکتاب دراسات فى ولایة الفقیه،آیتالله منتظرى، ج2، ص 300-213ذکرشده است.
19- محمد بسیونى، سعیدابوالفتوح، الحریة الاقتصادیه فى الاسلام و اثرهافى التسمیه، ص: 94 به نقل از الاسلام عقیده و شریعة شیخ محمد شلتوت، ص:263 و الرسائل الثلاث، حسن بناء، ص107.
20 - 21- نهجالبلاغه، فیض، عهدنامه مالک اشتر، ص1013.
22- فردریک لیست، نظام ملى اقتصاد سیاسى.
23- کیندل برگر، در کتاب توسعه اقتصادى چهار مزیت و چهار نقیصه براى دخالت دولت در امور اقتصادى ذکر مىکند. وى مىنویسد: اداره مؤسسات اقتصادى بوسیله حکومت از جهات زیر بر اداره آنها توسط بخش خصوص ترجیح دارد، 1- از لحاظ قدرت تحمل زیان احتمالى 2- از لحاظ تصمیمگیرى3- از لحاظ امکان استفاده از ابداعات و اختراعات 4-استفاده بهتر از افراد مستعد و جذب آنها.
اما معایب عبارتند از: 1- تمرکز فراوان در تصمیمگیرى 2- علاقه به اجراى طرحهاى بزرگ وچشمگیر3- داشتن تشریفاتطولانىکهموجب اتلاف وقت ونیرواست 4- زیادتربودن امکانات انتخاب که خود موجب زیاد شدن امکان اشتباه مىشود. توسعه اقتصادى ج اول، ص 231 -229.
24- شوقى منخزى، محمد، المذهب الاقتصادى فى الاسلام
25- محمد عبدالله العربى، المنظم الاسلامیه، ص: 134، به نقل از الحریة الاقتصادیة فى الاسلام و فى التنمیه، ص:93 و 92.
26 -27- شوماخر،اى.اف.،کوچک زیباست، ترجمه على رامین، ص: 202، چاپ دوم، انتشارات سروش.
28 -29- نهج البلاغه ، فیض،ص1013
30- صدر، سید کاظم، احتکار از دیدگاه فقه و اقتصاد ص:43046.
31- کیندل برگر،چارلز ب.، توسعه اقتصادى،ترجمه رضاصدوقى، ص 238.
32- ابن تمیمه،الحسبه. ص 18;السیاسة الاقتصادیة و النظم المالیه فى الاسلام. ص: 440.
- مقاله فوق فصل مقدماتى پایان نامه نویسنده، تحت عنوان «قیمت گذارى در اقتصاد اسلامى» مىباشد که با راهنمایى استاد بزرگوار جناب آقاى دکتر نمازى «زیدعزة»، در حال تدوین است.