آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

اشاره در نخستین قسمت از این نوشتار، نگاهی اجمالی به جنبشهای اصلاحی در مصر داشتیم که در این رابطه، جنبش اصلاحی جمال الدین اسد آبادی؛ بزرگ مصلح جهان تشیع و شیخ محمد عبده، شاگرد و مرید وی را بررسی کردیم. اینک، ادامه این مقاله را پی میگیریم.
ج – محمد رشید رضا (1354 – 1382 ه. ق)
محمد رشید بن علی رضا بن محمد قلمونی، مرید و شاگرد شیخ محمد عبده، اهل شام بود، ولی عمر مفید خود را در مصر سپری کرد. وی نویسنده، عالم به حدیث، اد، تاریخ و تفسیر و مصلحی نامدار و از شخصیتهای موسوم به سلفیه (اصل گرایی) بود. رشید رضا از همان اوان کودکی، به کشور مصر سفر کرد. در سال 1323 با شیخ محمد عبده آشنا شد و در کلاس درس او به تحصیل علوم پرداخت و پس از طی مراحلی از علوم اسلامی، مدتی شیوه زهد و گوشه نشینی اختیار کرد.
آغاز مبارزات
رشید رضا متعلق به نسلی از مهاجران سوری بود که در اواخر قرن 19 میلادی، مصر را به عنوان وطن دوم و کانون اصلی فعالیت فکری و فرهنگی خود انتخاب کرد و آن جا توانست چشم انداز وسیعتری نسبت به امور بیابد و با دید عمیق تری مسائل را ببیند. تعصب قویم و نژادی را محکوم می کرد و از ابن خلدون، به خاطر تجلیلش از عصبیت یا انسجام گروهی و همبستگی و سلحشوری عشیره ای، به عنوان منشأ قدرت سیاسی و زمینه مناسب برای مأموریتهای الهی، انتقاد میکرد. 1 او کم کم، اهل فتوا و صاحب نظر و قلم شد و از این طریق وارد میدان مبارزه سیاسی گردید و برای نشر آثار دینی و اسلامی، اقدام به انتشار مجله " المنار" کرد. مدتی نیز، در زمان ملک فیصل بن حسین حسینی، در سوریه به عنوان رئیس موتمر سوری انتخاب شد. 2
آثار علمی رشید رضا
مشهورترین آثار وی مجله «المنار» است که 34 شماره از آن منتشر شود و نیز «تفسیر القرآن الکریم» که به «تفسیر المنار» مشهور است و تنها 12 مجلد از آن به اتمام رسید. (این تفسیر از ابتدای قرآن تا آیه 52 از سوره یوسف می باشد). در این تفسیر، عقاید خاصی درباره برخی از مسائل مهم اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و سیاسی به چشم می خورد که حائز اهمیت است. کتاب دیگر وی «تاریخ الاستاذ الامام الشیخ محمد عبده» نام دارد که در سه مجلد، چاپ شده است. یکی دیگر از آثار علمی او «نداء للجنس اللطیف» است که در زمینه حقوق زن در اسلام و مقایسه آن حقوق زن در فرهنگ اروپایی نگاشته شده است. «الامامه و الخلافه» و «الوهابیون و الحجار» از دیگر آثار علمی رشید رضا می باشد. 3
اهداف رشیدرضا
وی در قسمتهایی از مجله «المنار» اهداف خود را برانگیختن شوق به تعلیم و تربیت درمیان دختران و پسران جوان مصری، اصلاح متون درسی و شیوه تدریس آن، زدودن بدعتهای کهن، برانداختن آداب و رسوم و اعمالی که با روح اسلام بیگانه است و... بیان می کند. از لحاظ سیاسی، در اندیشه های رشید رضا چیز تازه ای نسبت به افکار سید جمال و شیخ محمد عبده، به چشم نمی خورد. آنچه که مهم قابل ذکر است، عقیده وی درباره موضوع حکومت اسلامی است که از ویژگی خاص برخوردار بوده و با نوعی دگماتیسم و ختی تخیل همراه است.
رشید رضا و حکومت
رضا موضوع حکومت اسلامی را پس از پرداختن به مسائل خلافت، مطرح می کند و آن را در سه مرحله، بیان می کند: 4
نخست، میانی خلافت را در نگرش سیاسی اسلام، پی جویی می کند. سپس، شکاف دینی میان آن نظریه و عملکرد سیاسی موجود درمیان مسلمانان را خاطر نشان می کند و سرانجام، اندیشه خود را درباره چگونگی حکومت اسلامی مطرح می سازد.
او میان خلافت آرمانی، که به عقیده آرای اکثر مسلمانان، فقط در دوران خلفای راشدین وجود داشته و خلافت بالفعل، که در طول تاریخ وجود داشته است، فرق می گذارد و خلافت بالفعل را به «امام الضروره» و «استبداد» تقسیم می کند و این نوع خلافت را در شرایط ضروری، جایز می شمارد به عقیده او «امامه الضروره» در جایی است که همه شرایط لازم، به ویژه، عدالت، کفایت، و نسبت قریشی، در شخص واحد جمع نشده باشد که در این شرایط (اگر چه در ظاهر) باشد، به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب کرد، اما «اما الاستبداد» که در آن، حاکم فقط با قوه قهریه، بر سر کار می‌آید و هیچ انتخابی در کار نیست، فقط از باب «اکل میته» جایز است. وی طغیان مردم، بر علیه خلیفه (در هر سه قسم) در جایز نمی شمارد و آن وظیفه اهل حل و عقد می‌داند و شرط آن نیز این است که «سود چنین عملی باید ر زیانش بچربد!»؛ اما باید گفت که شرایطی وی برای استفاده از حق طغیان بر علیه حاکم، برای اهل حل و عقد تعیین می‌کند، عملاً دست و پاگیرتر از آن است که از عبارت مبهمی چون «چربیدن سود بر زیان» برآید.
رشید رضا همانند عبده، فساد علما و دست نشاندگان آنها را در برابر حکام، یکی از عوامل عمده تحریف و تباهی خلافت، از نوع آرمانی آن میداند و آنها را ابزاری در دست مستبدان می‌داند.
درمرحله دوم، رشید رضا در صدد بررسی برخی از موانع عملی اعاده حیثیت خلافت است، بخصوص، یافتن فردی مناسب برای منصب خلافت مسلمین و نیز یافتن شهری مناسب به عنوان پایتخت آن!. وی از مسأله خلافت، به مسأله حکومت اسلامی روی می آورد و این امر، نوعی خرق اجماع و تا حدودی مبهم و نامحسوس است. او معتقد است که رئیس دولت یاخلیفه، باید به عنوان رهبر همه مسلمانان، اعم از شیعه اثنی عشری، زیدی،باضی، مذاهب چهار گانه اهل سنت، انتخاب شود، اما در عین حال، در صدد از میان برداشتن تفاوتها و نزدیک کردن عقاید اهل این مذاهب به یکدیگر، بر نمی آید. وی اصرار دارد که باید خلافت، به شیوه ای که در صدر اسلام، در دوره خلفای راشدین متدوال بوده، ایجاد گردد. او خلافت را مظهر پیوستگی دین و دولت، در اصلاح امور تلقی نموده و تحقق همه آرمانهای جهان اسلام را به عهده خلافت می‌داند. در مجموع، نظرات رشید رضا درباره خلافت، هر چند که جای بحث و نقد فروان دارد، ولی حاوی نکته های ابداعی و نوینی، در این زمینه است.
رشید رضا و تشیع
رشید رضا درباره تشیع، عقایدی دارد که تا حدودی افکار ابن تیمیه و وهابیت، از آن تداعی می‌شود و در دامن زدن به اختلافات میان شیعه و سنی تأثیر زیادی داشته است. وی در اختلافات میان شیعه و سنی تأثیر زیادی داشته است. وی در رساله «السنه والشیعه» اتهاماتی به شیعیان می زند؛ نظیر این که: شیعیان معتقد به تحریف قرآن کریم هستند؛ رخی از آیات را کتمان می‌کنند ؛ سوره ای از قرآن را خاص اهل بیت – علیهم السلام – می شمارند و تنها میان خود بازگو می‌کنند و آن را روزهای جمعه، بر سر منبر می خوانند، عمل به کتب اربعه (اصول کافی، من لا یحصره الفقیه، تهذیب و استبصار)، را واجب می شمارند. 5
در این زمینه، علامه امینی (ره) با استدلال و برهانی علمی و دقیق، به اشکالات رشید رضا پاسخ داده است. 6
بررسی و ارزیابی افکار رشید رضا
رشید رضا در زمینه اصلاحات تدریجی امور تعلیم و تربیت، بیشتر از افکار استاد خود، محمد عبده متأثر می‌باشد و همانند عبده، چنین روشی را به عنوان مشی خود تعقیب میکند. عمده اصلاحاتی که وی توانست به عنوان یک مصلح، در مصر پیگیری کند، برنامه هایی بود که عموماً از طریق انتشار مجله المنار و نشر عقاید دینی خود، در این مجله ارائه می کرد.
به نظر می رسد، آنچه که وی را از دیگر مصلحان، در مصر و از جمله، عبده متمایز می سازد، نظرات وی درباره خلافت است که این نیز، جای بحث و تأمل جدی دارد. این ادعا که افکار وی مجوزی در دست خلفای جور، جهت ادامه جنایت و سرکوب مردم مسلمان بود، ادعای گزافی نیست؛ زیرا عدم جواز طغیان در برابر خلیفه مسلمین، هر چند که خلیفه، از طریق قوه قهریه به منصب خلافت رسیده باشد، چه معنایی جز مشروعیت بخشیدن به ادامه سفاکی های آنان دارد؟ البته این طرز فکر، ناشی از مبانی فکری خود او و از اصول و پایه های افکار اهل سنت است که حاکم، حتی اگر جنایت کارترین فرد باشد، خلیفه مسلمین است و بنابراین، اولاً، طغیان عمومی بر علیه او از طریق توده های مردم، شرعاً جایز نیست! و در صورت لزوم، اهل حل و عقد، عهده دار این امر هستند که خود آنها از طرف حاکم و خلیفه انتخاب می‌شوند و یا در انتخاب آنان وی نقشی کلیدی دارد و ثانیاً، اهل حل و عقد نیز، تحت شرایط خاصی قادر به این امر هستند. به قول رشید رضا در صورتی که «سود این کار بر زیانش بچربد!» به این کار اقدام خواهند کرد.
تز «خلافت آرمانی» رشید رضا و این که باید مکانی خاص برای آن در نظر گرفت، قابل درک خالی از ابهام نیست و افکار او درباره تشیع و... نیز، همگی حکایت از تعصب شدید وی دارد و همین امر، وی را به گماشته ای از طرف حکام، برای توجیه مظالم آنها شبیه تر می‌کند، تا یک مصطلح انقلابی که درصدد انجام اصلاحاتی در مصر یا سوریه و لبنان برآمده باشد. متاسفانه، این اشکال، تقریباً، متوجه بسیاری از مصلحان جهان عرب می‌باشد که با نگاهی اجمالی به زندگی و مبارزات آنان، این امر، به وضوح مشهود است.
رشید رضا را می توان روشنفکری که دارای آراء و عقایدی خاص است، قلمداد کرد که اغلب، به دنبال تطبیق احکام اسلام و قرآن با عقاید خود و یافتن توجیهات شرعی و مجوز برای آن است و افکارش، در این زمینه، تا حدودی به افکار، عبده شبیه است.
به نظر می رسد که رشید رضا را می توان بیشتر، یک روشنفکر مسلمان، مبارز اصلاح طلب به حساب آورد تا یک مصلح و انقلابی بزرگ، همانند سید جمال یا عبده که حوزه فعالیت آنان جهان عرب و اهل سنت بوده است. شاید تنها موفقیت او نشر آثار و عقاید خود، ازطریق جراید و رساله هایی باشد که آنها را به نام اسلام، مطرح می کرد.
د‌- جنبش اسلامی اخوان المسلمین
این جنبش، در سال 1928میلادی، در اسماعیلیه مصر، به دست شیخ حسن بن عبدالرحیم البنا معکوی (1268 ق) تأسیس شد. این گروه، زاییده اوضاع سیاسی و اجتماعی مصر، در نخستین سالهای پس از جنگ جهانی اول بوده است. زمینه های پیدایش این نهضت را می توان عوامل زیر دانست:
- رواجی دینی و گسترش افکار روشنفکران و تحصیل کردگان، به ویژه فکر علما نیت و دنیامداریSCOLARISM پس از پیروزی آتاتورک در ترکیه.
- لغو خلافت و نیز برانگیخته شدن احساسات ملی مصریان بر ضد استعمار بریتانیا.
- تمایل عموم مردم مصربه اصلاح اوضاع داخلی کشور.
- فساد حکومت و مداخلات توهین آمیز مأموران انگلیسی در امور کشور مصر.
- فقر عمومی و...
مجموعه این عوامل باعث شد که کم کم مردم مصر، از اسلام بیگانه و دستخوش عقاید باطل و فریفته ظواهر تمدن غرب شوند. از این رو، جنبشی به نام «اخوان المسلمین» به انگیزه ایجاد جبهه ای متحد، علیه انگلیس، در اسماعیلیه تشکبل گردید و در مدت زمان کوتاهی، گسترش یافته و در دیگر کشورها از جمله، سوریه، عراق و... شعبه هایی ایجاد کرد. پس از مدتی مرکزیت آن از اسماعیلیه به قاهره منتقل شد ک با استقبال گرم مردم رو به رو گشت و تا زمان، حسن البنا، رهبر این جنبش، با سخنرانی های تند و ضد استعماری خود، شعار خود را در «اسلام عقیده» عبادت، وطن، ملت، اخلاق، نیرو، سرمایه، فرهنگ و قانون همه مسلمانان است» خلاصه کرده و بدین طریق جدا نبودن دین از سیاست را اعلام نمود. 7
اهمیت جنیش اخوان المسلیمن، به اصالت اعتقاد و اندیشه مربوط نمی شود؛ زیرا چه بسیاری اندیشه های معاصرآنان، نظیر افکار و اندیشه های سید جمال، محمد عبده و... در مصر یاجاهای دیگر وجود داشتند که از اندیشه آنان بهتر و بلکه به مراتب، اسلامی تر و انقلابی تر بودند، بلکه اهمیت این نهضت، مراتب، اسلامی تر و انقلابی تر بودند، بلکه اهمیت این نهضت، مربوط به بنیان گذار این جنیش است که عقاید دینی، ملی و اسلامی را به شیوه ای ساده، دقیق و منسجم بیان می کرد و پایه ایدئولوژیک یا مرام سیاسی یک نهضت مردم پسند و نیرومند را بنیان نهاد و چون حنبلی مذهب بود، بشدت، عقیده بازگشت به سیره سلف صالح را تبلیغ می کرد.
از ویژگی های عمده اخوان، این بود که از یک سو، برای حاکمیت تعالیم اساسی اسلام بر زندگی اجتماعی، سیاسی مصر می کوشید تا شاید بتوانند معتقادات دینی مصریان را از حالت سکون بی تفاوت بیرون آورد و از سویی دیگر، هدف آن، تحقق اتحاد مسلمین و اعراب و برداشتن یوغ اسارت و استعمار از گردن آنها بود. این شعار، بیشتر، در برابر اندیشه ناسیونالیسم عربی که مبلغ آن، جمال عبدالناصر بود، به خاطر همین مسأله سرسازش پیدا نکرده و کنار نیامد.
در زمان حیات حسن البنا، این نهضت، موفقیتهای زیادی کسب کرد که بیشتر، به همت بلند حسن البنا و مبارزه وی با قومیت گرایی و ناسیونالیسم عربی و پان عربیسم و نیز، مبارزه با استعمار انگلیس بود که در سخنرانی های داغ و آتشین وی به وضوح چشم می خورد. اولین رویارویی علنی و نظامی اخوان المسلیمن را شادی بتوان در کشمکش اعراب و اسرائیل بر سر مسأله فلسطین ذکر کرد، که طی آن، کماندوهای اخوان دوشادوش اعراب دیگر، شجاعانه جنگیدند. این همکاری چنان با شور و شوق همراه بود که اعجاب دوست و دشمن را برانگیخت و پس از صلح نیز، اخوان به مبارزه خود ادامه داد و سلاحهای خود
را بر زمین نگذاشت و در اسکندریه، و قاهره... دست به ترورهایی زد. اخوان در جنگ جهانی دوم، فرصت را مغتنم شمرده، فعالیت خو را بر ضد استعمار انگلیس شدت بخشید و خواستار استقلال کامل مصر شد که این امر، به درگیری میان حکومت و جنبش منجر شد و سرانجام، قتل حسن البنا توسط حکومت را به دنبال داشت.
اهم فعالیتهای جنیش اخوان المسلمین که از سوی حسن البنا در کتاب خاطراتش بیان شده است، بدین شرح می‌باشد. 8
جلسات و درسهای که در خانه یامساجد ارائه میشد.
- انتشار دو شماره از رساله «المرشد» و سپس مجله هفتگی «اخوان المسلمین» و مجله «الغدیر» به مدت دو سال انتشار چند رساله و نشریه دیگر.
- تأسیس شعبه هایی در قاهره و دیگر مناطق و همچنین در خارج از کشور.
- سازماندهی پیشاهنگی و ورزش.
- متمرکز کردن دعوت، در دانشگاهها و مدارس و تأسیس شعبه دانشجویان.
- برگزاری کنگره هایی برای اخوان، در شهرهای مختلف.
- شرکت در جنبشهای اسلامی و حمله به دولتهایی که به وظیفه اسلامی خود عمل نکرده اند.
اهداف جنبش
اهداف حسن البنا، رهبر جنیش اخوان المسلمین را می توان ازخلال نامه هایی که به سران، دولت مردان، امرای کشورهای اسلامی و... می فرستاد به دست آورد. موارد ذیل از آن جمله اند:
- از بین بردن جزب گرایی و گرد آوری نیروهای سیاسی امت، در صف واحد.
- اصلاح قانون، مطابق با شرع اسلام.
- افزایش ارتش و افزایش گروههای جوان و ایجاد روحیه حماسه در آنان بر اساس عملکرد جهاد اسلامی.
- تحکیم روابط میان کشورهای اسلامی و به خصوص عربی.
- ترویج روحیه اسلامی، در ادارات دولتی.
- نظارت بر رفتار شخصی کارمندان.
- از بین بردن رشوه خواری و پارتی بازی.
- سنجیدن اعمال دولت براساس تعالیم و احکام اسلامی.
- واگذاری برخی از پستهای نظامی و اداری به فارغ التحصیلان الازهر. 9
نگارنده از مجموعه کتابهایی که در زمینه جنبش اخوان المسلمین مطالعه کرده، رئوس فعالیتهای اخوان المسلمین را به این شرح یافته است: 10
- ایجاد حماسه اسلامی در باز سازی و احیای افکار مسلمین و مبارزه آنان با استعمار و عوامل آن در بلاد اسلامی.
- مبارزه با ملی گرایان، که غالباً به منظور تفرقه بین مسلمین و از میان بردن وحدت اسلامی، از سوی استعمار گران ترویج می شد.
- پیکار عملی و اصولی با غرب گرایی و مظاهر تمدن اروپایی، به ویژه، مظاهر فریبنده و نامعقول آن.
- عنایت ویژه به ارتباط دین و سیاست و عدم جدایی آن دو از یکدیگر.
- ترویج اصل جهاد در اسلام.
- توجه به مفهوم خلافت.
- تلازم استقلال اقتصادی و سیاسی.
- اصلاح اخلاقی، بدین معنی که یک نهضت اخلاقی برای تهذیب و احیای اصول اخلاقی مسلمین اخلاقی مسلمین لازم است.
- سعی در بهبود وضع اقتصادی، در همه شوون.
- توجه به کشاورزی و ایجاد تعاونی ها.
- نهضت سازش ناپذیری که در زمان حسن البنا علم مبارزه را حتی در کشورهای عربی علیه استعمار انگلیس، حکومت مصر، حکام عرب( بخصوص، حکام نالایق و وابسته آنان)، برداشته بود، به جایی رسید که پس از البنا، حسن الهضیبی را به عنوان جانشین وی انتخاب کرد، که این انتخاب، نتیجه سازش میان حکومت و بعضی از اعضای اخوان بود. 11و این به خاطر اختلاف شدیدی بود که میان هضیبی با ایدئولوگ نهضت اخوان، یعنی سید قطب که کتاب «معالم فی الطریق» را به عنوان قانون اساسی این جنبش، در زندان تدوین کرده بود، پدید آمد. اندکی پس از البنا و پس از انتشار کتاب فوق، هواداران اخوان، در دو گروه و با دو نوع طرز تفکر، به فعالیت پرداختند:
الف) انقلابیون که معتقد بودند، جامعه مصر جامعه جاهلی است و جنبش، ابزار مناسبی برای تبلیغ اسلام است و حکومت ناصر نیز، حکومتی ظالم است.
ب ) اصلاح طلبان که معتقد بودند، موعظه، تنها راه مبارزه است که اسلام را به مردم بر می گرداند.
ارزیابی جنبش اخوان المسلیمن
به نظر می رسد که به خاطر زمینه هایی که منجر به شکل گیری و پیدایش نهضت اخوان المسلمین گردید و با عنایت به رهبری انقلابی این نهضت که پس از مبارزات طولانی و تجربه زیاد سیاسی و پس از شناخته شدن در بیرون مردم، اقدام به تشکیل حزب خود کرد، در اندک زمانی، بیش از پانصد هزار نفر، به عضویت آن، در آمدند و حتی شعباتی نیز، از این نهضت، در دیگر کشورهای اسلامی، تأسیس شد و قاهره، به عنوان مرکز ثقل فعالیتهای ضد حکومتی و ضد استعماری در مصر و دیگر کشورهای عربی درآمد و تا حدود زیادی، این جنبش، در اهداف اولیه، به ویژه در اوایل تشکیل این حزب، موفق بود، اما پس از ترور حسن البنا، گروههایی در جنبش نفوذ کرده و به قدرت رسیدند که وابسته به حکومت بودند؛ مانند حسن الهضیبی، مرشد ام و رهبر اخوان المسلمین که خود سالیان سال از حکومت مصر و الازهر مواجب دریافت می کرد. از این رو، به تدریج آن حالت انقلابی و پویایی نهضت، به سکونت تبدیل شده و به عنوان ابزاری در دست حکومت قرار گرفت.
اشکال مهم هر جنبشی، به خصوص، جنیشهای جهان عرب، فقدان رهبری کار آمد، جامع،هدایتگر، انقلابی و مستقل می باشد که البته، این نقیصه، تا حدودی با وجود حسن البنا، در ابتدای امر جبران شد. از طرفی میتوان یکی از علل موفقیت نسبی «اخوان» در ابتدای کار را وجود دشمن مشترک، یعنی انگلیس دانست که خود، احساسات ملی مردم را بر می انگیخت و عامل اصلی وحدت و انسجام مردم و نهضت اخوان می شد، اما با بیرون راندن آنان، که به استقلال مصر منجر شد، فعالیت و موفقیت نهضت به طور چشم گیری کاهش یافت و شاید این امر، ناشی از بینش عمومی در جهان اهل سنت باشد که قیام بر علیه خلیفه مسلمین را جایز نمی داند؛ زیرا پس از بیرون راندن استعمار انگلیس، توجیهی شرعی، برای مبارزه وجود نداشت! متأسفانه، قرائن و شواهد زیادی بیانگر این مطلب است که نهضت اخوان، پس از البنا به طور مستقیم، وابسته به عربستان و تحت حمایت مالی، سیاسی و... وهابیت قرار گرفته و خوارک فکری و دینی خود را از وهابیت دریافت میکند، بخصوص که اصلاح طلبان و حافظان وضع موجود، امروز در این جنیش فراوانند و افرادی که اهداف اولیه آن را تعقیب کنند، بسیار اندکند.
به همین دلیل، عاقبت این جنبش، همانند بسیاری از جنبشهای اصلاحی جهان عرب، به یک جا ختم می شود و آن، وابستگی رهبران این احزاب و به تبع آن، خود این احزاب، به یکی از کشورهای خارجی و استفاده از آنان از سوی کشوری ثالث، بعنوان ابزار و نیروی فشار بر آن کشور است و متاسفانه، این امر، در بسیاری از احزاب و جهان عرب و حتی و غیر عرب، عمومیت دارد و این، از بزرگترین آفتهای یک نهضت اصلاح طلب است.
ه) جنیش اصلاحی جماعت المسلمین
در سال 1977 میلادی که انور سادات، رئیس جمهوری وقت مصر، به خاطر سفر به بیت المقدس، لقب رئیس جمهوری صلح، به خود گرفته بود، مطبوعات مصر از جوانان دارای محاسن، عکسهای چاپ می‌کردند و آنها را به وابستگی به یک گروه چریکی به نام «التکفیر و الهجره» (جماعه المسلمین) متهم می‌کردند که یکی از جرایم آنان، ترور وزیر اوقاف مصر، «حسن الذهبی»، بود.
پس از دستگیری عده ای از آنان، از جمله، شکری مصطفی، رهبر این گروه که یک کشاورز ساده بد، افکار آنان آفتابی شد. در ماه نوامبر این گروه که یک کشاورز ساده بود، افکار آنان آفتابی شد. در ماه نوامبر همان سال، در اثر شورشهای مردم، به خاطر گرانی قیمتها و نطق رئیس جمهوری، در پارلمان اسرائیل، درگیری های رخ داد. هر چند که در ابتدا رابطه این گروه با رژیم، کاملاً صمیمانه بود، اما پس از صلح با اسرائیل، رو به سردی و رویارویی مستقیم گرایید و پس از ترور سادات، به اوج خود رسید و در اندک زمانی، الازهر و ارتش به مخالفت با این گروه و رهبری آن، برخاستند.
زمینه های پیدایش این جنبش
آثار سید قطب، ایدئولوگ اخوان المسلمین، بخصوص کتابهای «فی ظلال القرآن» و «معالم الطریق» شدیداً افکار شکر مصطفی را متأثر کرد و پس از آزادی او از زندان، در اسل 1972 میلادی، در اثر انتشار آثار سید قطب، دو جریان فکری عمده، در جنیش اخوان المسلمین پدید آمد. در واقع، همان دو گروه قبلی، انقلابیون و اصلاح طلبان، زمینه ساز اصلی پیدایش این دو بینش بودند. عده ای معتقد به جدایی معنوی بودند؛ یعنی جامعه معاصر را باید تفکیر کرد و عقاید خود را پنهان نموده و منتظر به قدرت رسیدن بود و عده ای دیگر معتقد بودند که باید کاملاً از جامعه جدا شد و جامعه جاهلی معاصر را تکفیر و از آن کناره گیری کرد و یک جامعه کوچک اسلامی ایجاد کرد.
شکی مصطفی که در واقع، از اعضای اخوان المسلمین و متأثر ازافکار سید قطب بود، از یک سو، به خاطر مصلحت اندیشی و داشتن افکار لیبرال منشی و از سوی دیگر، به خاطر خیانت هسن الهضیبی به رهبری اخوان، به گروه دوم پیوست و جنیش«جماعه المسلمین» را پایه گذاری کرد. 12
گوشه ای ازافکار رهبری جماعه المسلمین
«مسلمانان باید تنها از خداوند، را ه دانش را بجوید؛ مکاتب فقهی چهار گانه اهل سنت، حنفی، حنبلی، مالکی و شافعی، باطل و بی اثرند؛ اسلام زمانی رو به زوال رفت که مسلمین به جای درس آموزی مستقیمی از قرآن و سنت، به مردان دیگری که خود امام می خواندند، روی آوردند؛ قرآن با یک فرهنگ لغت جیبی، قابل فهم است!؛ تفاسیر فکری چهار اما اهل سنت باطل است، چرا که آنان باب اجتهاد را بستند تا مردم ایشان را ستایش و پرستش کنند، از این رو، آنها از اسلام خارج شدند؛ بعضی از علما به نام اسلام، امور نامشروع را مشروع می‌کنند، مانند محمود شلتوت، شیخ الازهر که در زمان ناصر، بهره بانکی راشرعی اعلام کرد یا شیخ معاد جلال که آبجو را مشمول ممنوعیت الکل ندانست؛ در مساجد غیر تقوی، که همان مساجد دولتی اند، نباید نماز خواند؛ برگزاری نماز جمعه، مظهر تجمع مومنین، در جامعه جاهلی، غیر شرعی است و زمانی مشروعیت پیدا می کند که مسلمین، خود به قدرت برسند؛ جامعه مصر، جامعه جاهلی است، چون فارغ التحصیلان در مصر، باید به استخدام دولت درآیند و به همین دلیل، تحصیل علم نیز حرام است!» 13
از جمله کارهای عجیب وی، وضع آیین ویژه ای برای ازدواج بود. که این مسأله خشم مردم را برانگیخت. در این قانون انتخاب همسر به عهده شکری مصطفی، رهبر جماعه مسلمین بود.
گاهی به هنگام مراسم عروسی، داماد در خارج از مصر به سر می برد چون از آنجا جنیش را از جهت مالی کمک می کرد، این مراسم برگزار می شد. پس از عقد ازدواج، توسط شکری مصطفی، آنان در خانه های مبله شده که به وسیله گروه اجاره شده بود، زندگی می‌کردند، به طوری که گاهی چند زن و شوهر، در یک اتاق که با پرده از هم جدا می شد، زندگی می‌کردند. قانون دیگری که در این زمینه وجود داشت، این بود که یکی از زوجین به محض پیوستن به جنیش، نکاح قبلی اش باطل و وی بلادرنگ می توانست ازدواج کند! 14
ارزیابی جنیش
جماعه المسلمین را آن چنان که باید و شاید نمی توان به عنوان حزبی اسلامی و جنبش اصلاحی، در مصر به شمار آورد. آوازه این جنی، فقط به واسطه ترور «الذهبی» وزیر اوقاف مصر اوج خود رسید و در وسایل ارتباط جمعی مصر مطرح شد، اما پس از اندک زمانی، با اعدام شکی مصطفی، رهبری این جنبش، صدای آنان نیز به خاموشی گرایید. در واقع، فعالیتهای عمده این گروه نیز، به قبل از اعدام الذهبی مربوط می شود که به صورت جزئی و به دور از جامعه و مردم مصر، آن هم در اقامتگاه های اجاره ای، در محله های فقیرنشین در قاهره، به فعالیت می پرداختند.
فعالیتهای عملی این گروه، شاید تنها منحصر به ترور الذهبی بوده است؛ البته توجه به افکار بدیع و بدعت انگیز شکری مصطفی، درباره تفسیر قرآن، شیوه ازدواج و تحصیل علم، حائز اهمیت است.. وی مکاتب چهار گانه اهل سنت را محکوم می کرد و خود، امامی دیگر و طریقت پنجمی را می گزید. در واقع همان اشکالات شکری مصطفی به مکاتب فکری اهل سنت، به خود وی نیز وارد است؛ زیرا خود او بدعتی دیگر را آغاز کرده بود. 15البته یادآوری این نکته، ضروری است که این جنبش نیز، از طریق حکومت عربستان و وهابیت آن جا تغذیه فکری و مالی می شد و عمدتاً، سرمایه گذاری عربستان در این زمینه، به دلیل وجود جمال عبدالناصر، حاکم وقت مصر بود که پس از ترور وی و روی کار آمدن حکومت وابسته، انگیزه تقویت جنبشهای اصلاحی و تا حدودی اسلامی، در مصر موضوعیت خود را از دست داد. با نگاهی کوتاه به تاریخ جنبشهای اصلاحی و اسلامی در مصر، مطلب، به وضوح روشن میشود که اوج فعالیت حرکتهای اصلاحی، در مصر، درزمان جمال عبدالناصر و بنای جنبشهای اصلاحی کنونی در مصر، از همان زمان بوده است.
بررسی کلی از جنبشهای اسلامی و اصلاحی در مصر
بنابر آنچه که گذشت، می توان جنبشهای اسلامی مصر را از نظر فکری، به دو دسته کلی تقسیم کرد:
الف) جنبش سید جمال الدین اسد آبادی که فردی شیعه مذهب و ایرانی الاصل بود. 16
ب) جنبشهای سنی مذهب که شامل بقیه جنبشها در مصر می‌شود.
نهضت اصلاحی سید جمال، نه به دلیل مذهب و ملیت او، بلکه به اقرار بسیاری از محققان و مصلحان، سرمنشأ و سر سلسله جنبشهای اسلامی، نه تنها در مصر، بلکه در پاریس، سوریه، ایران، ترکیه، افغانستان، هند و... بوده است. از طرفی به دلیل روح ایثار، پویایی، تحرک، جهاد و شهادت که در تشیع وجود دارد و سید و نهضت وی نیز از این ویژگی ها برخوردار بودند، شاید بتوان گفت که موفق ترین نهضت در سده اخیر، نهضت سید جمال بوده است، اما به دلیل محدودیت و موانعی که حکام جور، برای سید جمال ایجاد می‌کردند و لذا نتوانست در یک کشور خاص توقف داشته باشد، صرفاً همت اصلی خود را وقف تربیت رهبرانی برای ایجاد جنبشهای آتی و معلمانی که پس از او بتوانند جنیش را رهبری کنند، نمود و تا حدود زیادی، بخصوص در مصر، به این مهم، جامه عمل پوشید، به طوری که بسیاری از حرکتها و جنبشها پس از اخراج سید از مصر، از افکار وی تغذیه می شدند و با مروری کوتاه بر مبارزات سید در مصر، این امر کاملاً مشهود است.
در مقابل، جنبشهای اهل سنت و کسانی که از مبانی فکری آنها تغذیه می‌شوند هستند که عمده بحث ما نیز در این جاست. بنابراین، می توان حساب شیخ محمد عبده، شاگرد و مرید سید را، آن هم فقط قبل از اشنایی او با تمدن و افکار غربی، از دیگران جدا کرد، چه آن که تا حدود زیادی همان افکار بلند و انقلابی سید را تبلیغ می کرد، اما به طور کلی، این جنبشها و شیوه میارزات آنان خالی از نقیصه نیست و به نظر نگارنده، این امر، به مبنای فکری اهل سنت بر می‌گردد. به راستی، دلیل این امر چیست که در طول تاریخ، حتی یک حرکت انقلابی مثمر ثمر، در جهان اهل تسنن، رخ نداده است و اگر هم بوده، پس از مدت زمانی کوتاه از مسیر اصلی خود منحرف شده است، به طوری که نمونه های عینی آن را امروزه، در تمام کشورهای اسلامی، در جهان عرب (شاید بدون استثنا) به عیان شاهدیم؟ این، سوالی بود که مدتها در ذهن نگارنده بی پاسخ مانده بود و پس از مطالعات زیاد، منجر به این تحقیق گردید.
به طور کلی، علل و عواملی که باعث شده اند که این جنبشهای اصلاحی، در طول تاریخ به ثمر نرسند و یا پس از موفقیت، از اهداف اصلی خود منحرف گردند، در موارد ذیل خلاصه کرد:
- فقدان رهبری دینی با کفایت، کارا و مورد پذیرش همه.
- نداشتن تشکیلات فراگیر، گسترده و چند مرکزی.
- فقدان استراتژی مشخص و مکتوب نشأت گرفته از اسلام اصیل.
- عدم استقلال و وابستگی تشکیلات از نظر فکری، مالی و... به خارج و یا حکومت وقت.
- نداشتن مایه های فکری اصیل اسلامی، نشأت گرفته از اسلام ناب.
- ضعف اجتهاد در جهان اهل سنت و به تبع آن، عدم تحرک، پویایی و نوآوری در این مکتب.
- خود باختگی در برابر غرب.
- جدایی دین از سیاست در نظر عامه اهل تسنن.
- پذیرش حاکم کشور اسلامی، به عنوان خلیفه واجب الاطاعه مسلمین و حرمت و قیام در برابر آن.
- نقش استعمار در تفرقه بین احزاب و فرق مختلف (اصل کلی در همه جا).
- عدم تفکیک میان عناصر اسلامی، دمکراتیک و ملی در احزاب و جنبشها که منجر به انشعاب می‌شود.
- عدم کاربرد و ترکیب ایدئولوژی اصیل اسلامی در فعالتیهای اجتماعی.
- لازم به ذکر است که بررسی هر کدام از متغیرهای زیر خود نیازمند تحقیقی مستقل است که خارج از حوصله این بحث می‌باشد و فرصتی دیگر می طلبد.
در پایان، متذکر می‌شود که هر چند جنیشهای اصلاحی و اسلامی دیگری نظیر، حرکت اصلاحی جماعات الاسلامیه، جنیش دانشجویی، حرکت اصلاحی سید قطب، شیخ کوشک، در مصر وجود داشته و مبارزات چشمگیر و قابل تحسینی داشته اند، اما این مقال کوتاه را مجال بررسی یکایک آنها نیست و فرصت دیگری را می طلبد. 17
--------------------------------------------------------------------------------
پى‌نوشت‌ها
1- حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ج دوم، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، (تهران: چاپ خوارزمی، بی تا) ص 129.
2و 3- ر. ک. به: استاد حلبی، جزوه درس اندیشه های اصلاحی در سده اخیر، بنیاد باقرالعلوم علیه السلام، (یادداشتهای از کلاس درس)
4- ر. ک. به: حمید عنایت، پیشین، ص 50- 131؛ حلبی، پیشین، ص 15.
5- حلبی، پیشین
6- ر. ک. به: الغذیر، علامه امینی، چ سوم، (بیروت: بی تا)، ج 3، ص 266- 287.
7- حلبی، پیشین، ص 3؛ دائره المعارف تشیع، احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، ج دوم، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، زمستان 66)، ص 205.
9- ر. ک به: همان، ص 310- 315.
10- ر. ک به: حلبی، پیشین، ص 43؛ ژیل کوپل پیامبر و فرعون؛ حسن البنا، پیشین؛ دائره المعارف، پشین؛ هرایر دکمجیان، جنبشهای اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، ( تهران: موسسه کیهان، سال 1366)، ص 124.
11 و 12- ژیل کوپل، پیشین، ص 33.
13- این نظرات را شکری مصطفی، پس از دستگیری در جریان محاکمه وی، در دادگاه که منجر به اعدام وی شد، ارائه کرده است. رجوع کنید به: ژیل کوپل، پیشین، ص 87.
14- ر. ک به: ژیل کوپل، پیشین، ص 77.
15- همان، ص 153 – 205.
16و 17- ر. ک به: همان، ص153.

تبلیغات