این مقاله، به جایگاه سیاست خارجی در برنامهریزی سوم کشور میپردازد. برنامهریزیملی هر کشور، در جهان به هم متصل امروز، به شدت تحت تأثیر فرایندهای منطقهای وبینالمللی میباشد. کشور ایران از نادر کشورهایی است که با تعداد قابل توجهی از همسایگانمتفاوت، برخی بحرانزده و عموم! مواجه با ناامنی روبه روست. ایران به عنوان یک کشورمیانپایه از لحاظ قدرت و موقعیت بینالمللی و تحولات جدی اجتماعی، جمعیتی و اقتصادیدر داخل، با انتخابهای فوقالعاده سختی در حوزه مملکت داری و دولتمردی روبهرو میباشد.بحث سنتی اقتصاد سیاسی در مورد انتخاب میان نان و امنیت برای ایران حیاتی بوده و حیاتیترخواهد شد. همسایههای ایران عموم! با شدت و ضعفهای مختلف، طیفی از مشکلات مربوطبه بحران مشروعیت، آینده مبهم نظام و فلسفه نظام سیاسی، نبود نهادینگی گردش قدرت ومجموعهای از بیثباتیهای اقتصادی و اجتماعی را دارا هستند. آسیبپذیری و تفرقه جدی دربعضی از این کشورها، عواقبی به همراه دارد که در نهایت منجر به ناامنی در مرزهای کشورمیشود. وجود منافع اقتصادی و سیاسی بینالمللی در شمال، جنوب، غرب و به تازگی باشدت و پویایی جدید در شرق کشور، ماتریس بازی سیاسی و کم اطمینانیهای سیاسی دربرخورد با این تحولات منطقهای را پیچیدهتر و گاهی بحرانی مینماید. این مقاله، ضمن عرضه برآوردی از وضعیت عمومی چندین مدار از مرکز ثقل ایران در سطحمنطقهای، سعی خواهد نمود اثرات احتمالی این وضعیت را بر انتخابهای داخلی سیاسی وبه خصوص اجتماعی - اقتصادی تحلیل نماید. به نظر میآید که تحولات منطقهای، حدود وثغور و حتی تعدد انتخابهای ما را در عرصه مملکتداری کارآمد، محدودتر خواهد نمود.هزینههای برخورد با محیط منطقهای کنونی کشور رو به افزایش میباشند. در صورتی میتوانبه کارآمدی سیاست خارجی رسید که کانون تحلیل و پیگیری منافع ملی کشور، فهم ژئوپلیتیکجدید و منابع ملی، بر توانمندیهای اقتصادی، صنعتی و مالی از یک طرف، و اجماع ملی برایارتقای استحکام سیاسی داخلی و بهرهوری از نظام اجتماعی و آموزشی از طرف دیگر، استوارباشد.