علم اقتصاد توسعه بر نیروهایی اساسی تمرکز دارد که درآمد سرانه را افزایش میدهند.یک عامل کلیدی در این فرایند، تخصیص مجدد نیروی کار و سرمایه بین بخشهاست، به گونهایکه موجب ارتقای رشد شود; جنبهای که در تمام شکلهای نظریه نئوکلاسیک رشد، مورد غفلتواقع شده است. تشخیص بیشتر نقش نیروهای بازار و تجارت بینالمللی آزادتر در حداکثرسازیرفاه اجتماعی، اهمیت علم اقتصاد توسعه را در سیاست توسعه کاهش نمیدهد. اما به هر حال،نیاز است که این علم به وسیله یک فلسفه اخلاقی نتیجهگرا برای تأکید بر توزیع عادلانهتر منافعپیشرفت اقتصادی در سطح ملی و بینالمللی، و در سطحی عامتر، ارتقای توسعه انسانی، موردهدایت قرار بگیرد.