توبه؛ جایگاه و فرایند تحقق آن (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
توبه به معناى بازگشت و ترگ گناه است؛ بندهاى که از خدا به وسیله گناه دور شده اینک قصد بازگشت و تقرب به معبود خویش را دارد. توبه عقلا و شرعآ واجب است و امرى است اختیارى و ارادى. فرد گناهکار براى نیل به توبه، باید علاوه بر اراده بر توبه، یعنى علم و تصدیق به فایده، میل به ترک گناه و معصیت و تقرب به سوى خداى متعال را نیز داشته باشد. این میل باید نسبت به سایر امیال، از جمله انجام معصیت، قوىتر باشد. لازمه این کار این است که ضرر گناه و فایده توبه بر انسان روشن گردد. بدون چنین باورى، اراده جدّى توبه در انسان پدید نمىآید. در واقع، توبه و اکنشى است از سوى انسان به رفتار ناشایست خویش در صرف عمر خود در معصیت خدا. مهمترین مانع توبه و بازگشت از مسیر نادرست به راه صواب، تسویف و به تأخیر افکندن آن است. بهترین زمان توبه، پس از ارتکاب عمل نادرست و به ویژه در زمان جوانى است. انسانى که در جوانى نتواند به سوى خدا بازگردد، در دوران پیرى امکان توبه براى او به مراتب سختتر و مشکلتر خواهد بود.متن
مفهوم توبه
پیش از پرداختن به شرح و تبیین اولین مناجات از مناجاتهاى پانزدهگانه امام سجاد 7، که «مناجاتالتائبین» نام گرفته، به بحث درباره توبه مىپردازیم.
«توبه» در لغت به معناى رجوع (بازگشتن و برگشتن) است. اما در اصطلاح و در عرف، توبه عبارت است از: بازگشت و رجوع از گناه به راه صواب. به تعبیر دیگر، رجوع از دورى از درگاه خداوند و انجام معصیت به درگاه خداوند و تقرّب به او. نتیجه توبه ترک گناهان و تصمیم بر ترک آنها در آینده است. راغب اصفهانى در اینباره مىگوید: «توب (که عبارت دیگر توبه است)، به معناى ترک گناه به زیباترین صورت است و آن، رساترین و بلیغترین وجه از وجوه معذرتخواهى است؛ زیرا عذر خواستن بر سه نوع است: یا آنکه شخص معتذر (عذرخواه) مىگوید: فلان کار را نکردهام، یا مىگوید: آن کار را کردهام، ولى منظورم از این کار چنین و چنان بوده است. به تعبیر بهتر، درصدد موجّه جلوه دادن کار خویش برمىآید. یا اینکه مىگوید: آن کار را کردهام و بد کردهام و دگر بار تکرار نخواهم کرد و از آن دست خواهم کشید. این قسم همان توبه است.»1
توبه گاهى به بنده نسبت داده مىشود، در این صورت، با «الى» متعدى مىشود و به معناى برگشتن بنده به سوى خدا، با استغفار و دست کشیدن از معصیت است و گاهى به خداوند نسبت داده مىشود. در این صورت، با «على» متعدى مىشود و به معناى قبول توبه عبد و توجه و بازگشت خدا به بنده با افاضه رحمت و لطف خویش است.
وجوب توبه
اقتضاى فطرت انسان، حرکت در مسیر خداوند و راه راست و انجام کارهاى نیک است. اما گاهى عوامل شیطانى انسان را از مسیر خداوند و راهى که فطرت خداداد براى انسان ترسیم کرده منحرف مىسازند و انسان را به بدى و انجام گناه وادار مىکنند. در این صورت، توبه به معناى بازگشت به مسیر صحیح و راهى است که خداوند براى انسان تعیین کرده و پاسخ دادن به نداى فطرت مىباشد. بىشک توبه و بازگشت از گناهان و لغزشها هم از نظر عقل واجب است. دلایل وجوب عقلى توبه عبارتند از :
1. وجوب شکر منعم: توبه متضمن شکر منعم است؛ چه اینکه نافرمانى و سرپیچى از دستورات الهى مصداق بارز ناسپاسى و نافرمانى است و بهترین سپاس و شکرگزارى خداوند، اطاعت از خداوند و انجام دستورات اوست. براى بازگشتن به سپاس و شکر خداوند بایسته است که انسان توبه کند.
2. دفع ضرر عقلا واجب است: گرفتار شدن به کیفر و عذاب الهى، که به وسیله نافرمانى خداوند حاصل مىشود، بزرگترین ضررى است که متوجه انسان مىگردد. براى دفع این ضرر خطیر و بزرگ، انسان باید توبه کند.
همچنین در شرع، کتاب و سنت توبه واجب گردیده و آیات و روایات فراوانى بر وجوب آن دلالت دارد که به اختصار به برخى از آنها اشاره مىکنیم :
خداوند متعال پس از آنکه به زنان مؤمن سفارش مىکند که در برابر نامحرمان خود را بپوشانند و زینت و زیورهاى خود را تنها به محارم خود بنمایانند، مىفرماید : (وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعآ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) (نور: 31)؛ و اى مؤمنان، همگى به خدا بازگردید تا رستگار شوید.
خداوند در آیه دیگر مىفرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحآ عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ) (تحریم: 8)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خداى بازگردید ]توبه کنید [بازگشتى به صدق و اخلاص ]که از روى پشیمانى بر گناه و ترک آن و استغفار باشد[، امید است پروردگارتان بدىهایتان را از شما بزداید و شما را به بهشتهایى در آرد که از زیر آنها جوىها روان است.
خداوند در جاى دیگر درباره کسانى که توبه بر آنها واجب است مىفرماید: (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَـئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیمآ حَکِیمآ) (نساء: 17)؛ توبه نزد خداوند تنها براى کسانى است که از روى نادانى مرتکب گناه مىشوند، سپس به زودى توبه مىکنند، اینانند که خدا توبهشان را مىپذیرد و خداوند داناى حکیم است.
از جمله روایات، از امام کاظم 7 روایت شده که آن حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ أَوْحَى إِلَى دَاوُدَ 7 أَنِ ائْتِ عَبْدِى دَانِیَالَ2 فَقُلْ لَهُ: إِنَّکَ عَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ فَإِنْ أَنْتَ عَصَیْتَنِىَ الرَّابِعَةَ لَمْ أَغْفِرْ لَکَ. فَأَتَاهُ دَاوُدُ 7 فَقَالَ: یَا دَانِیَالُ إِنَّنِى رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکَ وَهُوَ یَقُولُ لَکَ: إِنَّکَ عَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ فَإِنْ أَنْتَ عَصَیْتَنِىَ الرَّابِعَةَ لَمْ أَغْفِرْ لَکَ...»؛3
خداوند متعال به حضرت داوود † وحى کرد که نزد دانیال برو و به او بگو: تو مرا نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم. دوباره مرا نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم باز تو نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم. اگر براى چهارمین بار نافرمانى کنى، تو را نخواهم بخشید. حضرت داوود †، نزد دانیال رفت و فرمود : اى دانیال، من فرستاده خدا به سوى تو هستم و خداوند درباره تو فرمود: تو مرا نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم. دوباره نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم، باز نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم، اگر براى چهارمین بار نافرمانى کنى، تو را نخواهم بخشید.
در روایتى دیگر معاویةبن وهب مىگوید که از امام صادق† شنیدم که فرمود: «اذا تاب العبد توبة نصوحآ احبّه اللّه فستر علیه فى الدنیا و الاخرة فقلت: و کیف یستر علیه؟ قال: ینسى ملکیه ما کتبا علیه من الذنوب و یوحى الى جوارحه اکتمى علیه ذنوبه و یوحى الى بقاع الارض اکتمى ما کان یعمل علیک الذنوب فیلقى اللّه حین یلقاه و لیس شىء یشهد علیه بشىء من الذنوب»؛4 چون بنده توبه نصوح کند، خداوند او را دوست خواهد داشت و در دنیا و آخرت بر او پردهپوشى کند. من عرض کردم: چگونه به او پردهپوشى کند؟ فرمود: هرچه از گناهان را که دو فرشته موکّل او برایش نوشتهاند، از یادشان ببرد و به جوارح (و اعضاى بدن) او وحى کند که گناهان او را پنهان کنید و به قطعههاى زمین (که در آنجا گناه کرده)، وحى کند که گناهانى را که بر روى شما انجام داده پنهان کنید. پس او خداوند را آنسان ملاقات مىکند که هیچ چیز علیه او بر انجام گناهى از سوى او شهادت نمىدهد.
زمینههاى پیدایش توبه
با توجه به اهمیت توبه و نقش آن در اصلاح رفتار انسان، جا دارد که زمینههاى پیدایش توبه را بشناسیم و بدانیم در چه شرایطى تصمیم و اراده توبه از انسان سر مىزند و چه امورى مانع از توبه مىشوند. بىشک توبه امرى جبرى نیست، بلکه حالتى اختیارى و ارادى است، البته اراده و تصمیم بر توبه کردن (چون بعضى از امور) به راحتى پدید نمىآید و نیازمند زمینهسازى و فراهم ساختن مقدمات خاصى است. توضیح آنکه، اراده بعضى از کارها، نظیر سخن گفتن به راحتى تحقق مىیابد و انسان گاه به راحتى اراده مىکند و تصمیم مىگیرد که سخن گوید و یا ساکت بماند و چنین ارادهاى نیازمند هزینه و مقدمات ویژهاى نیست. اما امورى چون نماز و قرآن خواندن چنین نیستند و چنان نیست که همواره اراده انجام آنها از انسان سر زند. وقتى انسان به واکاوى حالات نفسانى خود مىپردازد، پى مىبرد که اراده همه کارها یکسان تحقق نمىیابند. اراده به معناى تصمیم گرفتن یکى از افعال نفس و کیف نفسانى است که پس از تصور، تصدیق و شوق پدید مىآید و خود امرى غیر اختیارى و قهرى است که پس از آن مقدمات اختیارى تحقق مىیابد. توضیح آنکه پیش از آنکه اراده کارى از انسان سر زند، انسان آن کار را تصور مىکند و سپس به تصدیق فایده آن مىپردازد و پس از این دو علم، حالت شوق به انجام فعل پدید مىآید و پس از شدت یافتن شوق، اراده آن فعل به وقوع مىپیوندد و در پى اراده، عضلات بدن به منظور انجام فعل به حرکت درمىآیند.
روشن شد که دانستن، اولین مقدمه و زمینه پیدایش اراده است و تا انسان به چیزى آگاهى نیابد، میل به آن و نیز اراده آن در او پدید نمىآید. به عنوان نمونه، وقتى انسان از طریق روزنامه و یا رادیو و تلویزیون به فواید سبزیجات و میوهجات و تأثیر آنها در جلوگیرى از سرطان پى برد و آن فواید را مورد تصدیق خویش قرار داد، سعى مىکند در برنامههاى غذایى خود بیشتر از آنها استفاده کند و در نهایت، پس از پیدایش میل شدید به مصرف آنها، اراده استفاده از آنها در او پدید مىآید. پس، صِرف علم و تصدیق فایده براى اراده و تصمیم انسان کافى نیستند. علاوه بر آنها، براى تحقق اراده، انسان باید میل به انجام دانسته خود داشته باشد. گاهى انسان به کارى علم دارد و فایده آن نیز مورد تصدیقش قرار گرفته و تا اندازهاى بدان تمایل نیز دارد، در عین حال تصمیم و اراده انجام آن کار را ندارد. این از آن جهت است که میل او شدت نیافته و میل شدیدتر به کار دیگر و اراده آن، مانع اراده کار قبلى شده است. مثلا او به فواید سبزیجات واقف است، اما چون فواید و لذت استفاده از کباب و عسل بیشتر است، آنها را ترجیح مىدهد و به طور طبیعى انسان در تزاحم بین دو لذت، لذت قوىتر را ترجیح مىدهد. البته گاهى انسان بر اثر عادت کارى که لذتش کمتر است و حتى کارى که فاقد لذت معقول است، بر کارى که لذت بیشترى دارد ترجیح مىدهد. نظیر اشخاص سیگارى که در ماه مبارک رمضان به هنگام افطار و قبل از صرف غذا سیگار مىکشند و طعم تلخ و بوى آزاردهنده دود سیگار را بر طعم شیرینى و غذاى لذیذ ترجیح مىدهند.
راه شکلگیرى اراده توبه این است که در آغاز انسان علم به زیان گناهان و ارزش و نقش توبه داشته باشد و سپس، این علم و توجه را در خود زنده نگه دارد و نگذارد فراموش شود. البته، باید توجه داشت که باورداشت زیان و ضرر بعضى از کارها به راحتى حاصل مىگردد. به عنوان نمونه، با توجه به زیانهایى که پزشکان براى سیگار برشمردهاند و به صورت مکرر از راههاى گوناگون، نظیر رادیو و تلویزیون به گوش ما مىرسد، اغلب به مضر بودن سیگار اذعان دارند. اما ضرر گناهان، و لااقل برخى از گناهان بر همگان روشن نیست، بخصوص با توجه به لذتى که در گناه است و با توجه به محسوس نبودن زیان گناه در برخى موارد، انسان به راحتى زیان آن را باور نمىکند. این باور و شناخت با مطالعه در آیات و روایات و با دلایل عقلى حاصل مىگردد. پس در گام اول توبه باید ضرر گناه و فایده توبه بر انسان روشن گردد و بدون چنین باورى اراده جدى بر توبه در انسان پدید نمىآید.
برخى چون مرحوم فیض کاشانى، علم به ضرر گناه را جزو توبه به شمار آورده است و معتقد است که توبه از علم و حالت تألم و پشیمانى و انجام آنچه انسان در این ارتباط باور دارد، تشکیل یافته است. اما علم عبارت است از: شناخت بزرگى زیان گناهان و شناخت اینکه گناهان حجاب بین بنده و معبود مىگردند. وقتى انسان به این معرفت رسید و به زیان گناهان یقین پیدا کرد، در دل اندوهگین مىگردد و پس از سیطره پشیمانى از گناه بر دل، تصمیم مىگیرد و اراده مىکند که اکنون خود را به گناه آلوده نسازد و ملتزم مىگردد در آینده و تا پایان عمر نیز گناه نکند و به تلافى و جبران گناهانى که در گذشته از او صادر شدهاند اقدام مىورزد.5 به هر حال، چه ما علم و تألم و پشیمانى از کردار زشت را جزو توبه حساب آوریم و چه آنها را از مقدمات توبه بدانیم و توبه را تصمیم بر ترک گناه و جبران گناهان گذشته و عزم بر کنارهگیرى از گناه در آینده قلمداد کنیم، توبه فرایندى دارد و آغاز این فرایند علم به ضرر گناه و منافع و مصالحى است که از ناحیه توبه و جبران گناهان عاید انسان مىگردد، سپس حالت پشیمانى از کردار زشت گذشته و در نهایت، تصمیم و اراده ترک گناه و جبران گناهانى است که انسان مرتکب گشته است.
توبه، واکنش به صَرف عمر در معصیت خدا
کسى که به سلامتى خود علاقهمند است، اصول بهداشتى را رعایت مىکند و همواره سعى مىکند که از غذاى سالم استفاده کند و از مصرف غذاى آلوده و ناسالم پرهیز دارد. اگر او متوجه شود که غذاى مسموم و ناسالم مصرف کرده و در نتیجه بیمار گشته است، سخت ناراحت و متأثر مىگردد که چرا با بىدقتى و با مصرف غذاى ناسالم سلامتى خود را به خطر افکندم. همچنین کسى که به زیان گناه واقف است و مىداند که گناه چون سم روح انسان را بیمار مىکند، از کرده خود پشیمان مىشود. او از یکسو، از اینکه سرمایه عمر خود را بیهوده از دست داده و در قبال آن چیزى به دست نیاورده، متأسف مىگردد. انسان مىتواند عمر خود را با خدا معامله کند و از دقایق عمرش در راه عبادت خدا، امر به معروف، و نهى از منکر و خدمت به دیگران استفاده برد و در برابر چند دقیقه از عمر خود، که صرف عبادت خدا مىشود، به پاداشهاى بىنهایت اخروى و رضوان الهى دست یابد که با مقیاسهاى مادى و دنیوى قابل ارزشگذارى نیستند. حال آیا کسى که مىتواند با صرف وقت خود به عبادت خدا، بهشت الهى همراه با نعمتهاى بىنهایت و ابدى آن را براى خویش فراهم سازد، اگر ساعتى از عمر باارزش خود را صرف گناه و مشاهده فیلم مبتذل کرد و آن سرمایه بزرگ، که بهاى واقعى آن بهشت و نعمتهاى بىنهایتى است که عظمت و گستره آن قابل درک نمىباشد، اینسان تلف کرد و از دست داد، پشیمان و اندوهگین نمىگردد؟ کسى که در برابر تلف کردن عمر خود نه فقط چیزى به دست نیاورده، بلکه قهر و غضب الهى را براى خویش فراهم آورده و خود را مستحق عذاب و کیفرى ساخته که اگر توبه نکند، در عالم آخرت بدان گرفتار مىگردد، بیش از هر کسى باید از کرده خود پشیمان گردد. اولین اثر این پشیمانى این است که به آن کار زشت ادامه نمىدهد و تصمیم مىگیرد که بعدآ نیز بدان دست نزند و سعادت و آخرت خویش را خراب نسازد. همچنین به تلافى و جبران کارهاى زشت خود مىپردازد و سعى مىکند دل و پرونده اعمال خویش را از زیان و خسارت گناهان پاک کند. اگر در انجام نمازهاى خود کوتاهى کرده و یا اگر روزه نگرفته قضاى آنها را به جا مىآورد و یا اگر در مال مردم دستاندازى کرده، درصدد جبران برمىآید. البته اگر کسى پشیمان شد و از کردار ناپسند خود توبه کرد، اما جبران کردار زشت خود را به آینده واگذار کرد، توبه واقعى نکرده است و زیان و خسارت گناه را باور ندارد. آیا وقتى غذایى مسموم است، هیچ عاقلى مىگوید که اکنون این غذا را مىخورم و فردا از خوردن آن خوددارى مىکنم؟ طبیعى است که انسان عاقل براى یک لحظه هم حاضر نمىشود غذاى مسموم بخورد و سلامتى خود را به خطر افکند. مگر کسى که کاملا در دام شیطان گرفتار شده باشد، نظیر افراد معتاد که با وجود خطرات جسمى و روانى و نکبتى که از ناحیه مصرف مواد مخدر متوجه آنان شده، نمىتوانند از مصرف آن سم مهلک خانمانسوز دست بکشند.
موانع توبه
ما باید بکوشیم به آفت تسویف و به تأخیر افکندن توبه گرفتار نگردیم. اگر به این آفت خطرناک مبتلى شدیم و در نتیجه، فرصتها و سرمایههاى ارزشمند عمر را از دست دادیم و با امروز و فردا کردن، اقدامى براى جبران خسارتهاى معنوى نکردیم، باید درصدد علاج این آفت برآییم.6 چه در ارتباط با توبه و چه کارهاى دیگر نظیر درس خواندن، با اینکه ما به اهمیت این امور واقفیم، اما انجام آنها را به تأخیر مىاندازیم و وسوسههاى شیطانى موجب مىگردد که ما از فرصت عمر استفاده بهینه نبریم و بخصوص در امر توبه کوتاهى داشته باشیم. تا جوانیم، به این بهانه که باید از لذتهاى دوران جوانى استفاده برد، به گناه دست مىیازیم و به خود وعده مىدهیم که در دوران پیرى توبه خواهیم کرد. گاهى بر اثر غرق شدن در منجلاب گناه و لذتهاى دنیوى، حال و نشاط توبه از ما گرفته مىشود و حتى سخن از توبه و دست کشیدن از لذتها و شهوات خوشایند انسان نیست. در این صورت، باید دید چه چیزى مانع توبه و غفلت از آن شده است. مىتوان مجموعه عوامل رهزن طریق درستکارى و خودسازى و به تعبیر دیگر، موانع توبه را در دو عامل کلى گنجاند :
1. هواى نفس که مانع تعالى و پیشرفت و مانع صعود به قلههاى بزرگ معنویت است، چنانکه رسول خدا ˆ، فرمودند: «اعدى عدوّک نفسک الّتى بین جنبیک»؛7 سرسختترین دشمنان تو نفس توست که درون سینهات قرار گرفته است.
کسانى که در گناه غوطهورند و به مکافات رفتار زشت خود و حساب و کتاب در آخرت نمىاندیشند، بىشک تبعیت از هواهاى نفسانى مانع بهرهمندى آنان از رحمت، نعمات و فیوضات الهى مىگردند.
2. آرزوهاى طولانى: آرزوى دور و دراز، انسان را خیالپرداز بار مىآورد و به انسان اجازه نمىدهد که لحظاتى به تفکر سپرى کند و به راه سختى که در پیش دارد بیندیشد؛ راهى که امیرمؤمنان †، درباره آن مىفرمایند: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِیقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ وَعَظِیمِ الْمَوْرِدِ»؛8 آه از کمى توشه و درازى راه و دورى سفر و سختى منزلگاه.
انسان براى اینکه توفیق توبه پیدا کند و بتواند با موانع سخت فراروى توبه مبارزه کند، در درجه اول باید از خداوند کمک و یارى بطلبد و در درجه دوم، به اولیاى خدا و امامان معصوم :، توسل جوید و ارتباطش را با آنان مستحکم سازد. بىتردید کسى که دل خود را با اولیاى خدا پیوند زده و دوستى و محبت آنان را بزرگترین سرمایه عمر خود قلمداد مىکند، وقتى بداند قلب مقدس حضرت ولى عصر ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشریف ـ از گناه او مىرنجد و ناراحت مىشود، انگیزه بیشترى براى توبه و ترک گناه پیدا مىکند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 169.
2 ـ احتمالا مقصود دانیال نبى نیست، بلکه او یکى از عبّاد یاعلماى عصر حضرت داوود 7 است. در این صورت، لازم نیستمعصیت را به ترک اولى تأویل کنیم.
3 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 431.
4 ـ همان، ص 430.
5 ـ مولى محسن فیض کاشانى، محجة البیضاء، ج 7، ص 5.
6 ـ مرحوم فیض کاشانى درباره علاج تسویف مىگوید: علاجتسویف اندیشه در این است که بیشترین ناله اهل جهنم ناشى ازتسویف و به تأخیر افکندن توبه در دنیاست؛ چون تسویفکننده وکسى که کارش را به آینده حواله مىدهد، به آیندهاى امید بسته کهممکن است آن را درک نکند و اگر او باقى بماند و فردا را درک کند،چنانکه امروز عزمى بر ترک گناه نداشت، فردا نیز چنین عزمىنخواهد داشت. آیا اکنون عجز و ناتوانى او بر ترک گناه به جهتتسلط شهوت بر او نیست که این شهوت فردا نیز او را رها نمىکند وبلکه با تکرار و عادت به گناه قوىتر و راسختر مىگردد؟ ]و درنتیجه مبارزه با آن دشوارتر مىشود[... مثل تسویفکننده مثل کسىاست که ناچار است درختى را از زمین برکند، اما چون آن را آنسانقوى مىیابد که تنها با زحمت فراوان از زمین خارج مىگردد، پیشخود مىگوید سالى دیگر این درخت را از زمین خارج خواهمساخت؛ در حالى که نیک مىداند که درخت هرچند باقى بماندراسختر و تنومندتر مىگردد و او هرچند بر عمرش افزوده گردد،ضعیفتر و ناتوانتر مىشود. پس حماقتى در دنیا بزرگتر وافزونتر از حماقت او نیست. (همان، ص 101)
7 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ب 45، ص 64، ح 1.
8 ـ نهجالبلاغه، حکمت 77.
پیش از پرداختن به شرح و تبیین اولین مناجات از مناجاتهاى پانزدهگانه امام سجاد 7، که «مناجاتالتائبین» نام گرفته، به بحث درباره توبه مىپردازیم.
«توبه» در لغت به معناى رجوع (بازگشتن و برگشتن) است. اما در اصطلاح و در عرف، توبه عبارت است از: بازگشت و رجوع از گناه به راه صواب. به تعبیر دیگر، رجوع از دورى از درگاه خداوند و انجام معصیت به درگاه خداوند و تقرّب به او. نتیجه توبه ترک گناهان و تصمیم بر ترک آنها در آینده است. راغب اصفهانى در اینباره مىگوید: «توب (که عبارت دیگر توبه است)، به معناى ترک گناه به زیباترین صورت است و آن، رساترین و بلیغترین وجه از وجوه معذرتخواهى است؛ زیرا عذر خواستن بر سه نوع است: یا آنکه شخص معتذر (عذرخواه) مىگوید: فلان کار را نکردهام، یا مىگوید: آن کار را کردهام، ولى منظورم از این کار چنین و چنان بوده است. به تعبیر بهتر، درصدد موجّه جلوه دادن کار خویش برمىآید. یا اینکه مىگوید: آن کار را کردهام و بد کردهام و دگر بار تکرار نخواهم کرد و از آن دست خواهم کشید. این قسم همان توبه است.»1
توبه گاهى به بنده نسبت داده مىشود، در این صورت، با «الى» متعدى مىشود و به معناى برگشتن بنده به سوى خدا، با استغفار و دست کشیدن از معصیت است و گاهى به خداوند نسبت داده مىشود. در این صورت، با «على» متعدى مىشود و به معناى قبول توبه عبد و توجه و بازگشت خدا به بنده با افاضه رحمت و لطف خویش است.
وجوب توبه
اقتضاى فطرت انسان، حرکت در مسیر خداوند و راه راست و انجام کارهاى نیک است. اما گاهى عوامل شیطانى انسان را از مسیر خداوند و راهى که فطرت خداداد براى انسان ترسیم کرده منحرف مىسازند و انسان را به بدى و انجام گناه وادار مىکنند. در این صورت، توبه به معناى بازگشت به مسیر صحیح و راهى است که خداوند براى انسان تعیین کرده و پاسخ دادن به نداى فطرت مىباشد. بىشک توبه و بازگشت از گناهان و لغزشها هم از نظر عقل واجب است. دلایل وجوب عقلى توبه عبارتند از :
1. وجوب شکر منعم: توبه متضمن شکر منعم است؛ چه اینکه نافرمانى و سرپیچى از دستورات الهى مصداق بارز ناسپاسى و نافرمانى است و بهترین سپاس و شکرگزارى خداوند، اطاعت از خداوند و انجام دستورات اوست. براى بازگشتن به سپاس و شکر خداوند بایسته است که انسان توبه کند.
2. دفع ضرر عقلا واجب است: گرفتار شدن به کیفر و عذاب الهى، که به وسیله نافرمانى خداوند حاصل مىشود، بزرگترین ضررى است که متوجه انسان مىگردد. براى دفع این ضرر خطیر و بزرگ، انسان باید توبه کند.
همچنین در شرع، کتاب و سنت توبه واجب گردیده و آیات و روایات فراوانى بر وجوب آن دلالت دارد که به اختصار به برخى از آنها اشاره مىکنیم :
خداوند متعال پس از آنکه به زنان مؤمن سفارش مىکند که در برابر نامحرمان خود را بپوشانند و زینت و زیورهاى خود را تنها به محارم خود بنمایانند، مىفرماید : (وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعآ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) (نور: 31)؛ و اى مؤمنان، همگى به خدا بازگردید تا رستگار شوید.
خداوند در آیه دیگر مىفرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحآ عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ) (تحریم: 8)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خداى بازگردید ]توبه کنید [بازگشتى به صدق و اخلاص ]که از روى پشیمانى بر گناه و ترک آن و استغفار باشد[، امید است پروردگارتان بدىهایتان را از شما بزداید و شما را به بهشتهایى در آرد که از زیر آنها جوىها روان است.
خداوند در جاى دیگر درباره کسانى که توبه بر آنها واجب است مىفرماید: (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَـئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیمآ حَکِیمآ) (نساء: 17)؛ توبه نزد خداوند تنها براى کسانى است که از روى نادانى مرتکب گناه مىشوند، سپس به زودى توبه مىکنند، اینانند که خدا توبهشان را مىپذیرد و خداوند داناى حکیم است.
از جمله روایات، از امام کاظم 7 روایت شده که آن حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ أَوْحَى إِلَى دَاوُدَ 7 أَنِ ائْتِ عَبْدِى دَانِیَالَ2 فَقُلْ لَهُ: إِنَّکَ عَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ فَإِنْ أَنْتَ عَصَیْتَنِىَ الرَّابِعَةَ لَمْ أَغْفِرْ لَکَ. فَأَتَاهُ دَاوُدُ 7 فَقَالَ: یَا دَانِیَالُ إِنَّنِى رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکَ وَهُوَ یَقُولُ لَکَ: إِنَّکَ عَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ فَإِنْ أَنْتَ عَصَیْتَنِىَ الرَّابِعَةَ لَمْ أَغْفِرْ لَکَ...»؛3
خداوند متعال به حضرت داوود † وحى کرد که نزد دانیال برو و به او بگو: تو مرا نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم. دوباره مرا نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم باز تو نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم. اگر براى چهارمین بار نافرمانى کنى، تو را نخواهم بخشید. حضرت داوود †، نزد دانیال رفت و فرمود : اى دانیال، من فرستاده خدا به سوى تو هستم و خداوند درباره تو فرمود: تو مرا نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم. دوباره نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم، باز نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم، اگر براى چهارمین بار نافرمانى کنى، تو را نخواهم بخشید.
در روایتى دیگر معاویةبن وهب مىگوید که از امام صادق† شنیدم که فرمود: «اذا تاب العبد توبة نصوحآ احبّه اللّه فستر علیه فى الدنیا و الاخرة فقلت: و کیف یستر علیه؟ قال: ینسى ملکیه ما کتبا علیه من الذنوب و یوحى الى جوارحه اکتمى علیه ذنوبه و یوحى الى بقاع الارض اکتمى ما کان یعمل علیک الذنوب فیلقى اللّه حین یلقاه و لیس شىء یشهد علیه بشىء من الذنوب»؛4 چون بنده توبه نصوح کند، خداوند او را دوست خواهد داشت و در دنیا و آخرت بر او پردهپوشى کند. من عرض کردم: چگونه به او پردهپوشى کند؟ فرمود: هرچه از گناهان را که دو فرشته موکّل او برایش نوشتهاند، از یادشان ببرد و به جوارح (و اعضاى بدن) او وحى کند که گناهان او را پنهان کنید و به قطعههاى زمین (که در آنجا گناه کرده)، وحى کند که گناهانى را که بر روى شما انجام داده پنهان کنید. پس او خداوند را آنسان ملاقات مىکند که هیچ چیز علیه او بر انجام گناهى از سوى او شهادت نمىدهد.
زمینههاى پیدایش توبه
با توجه به اهمیت توبه و نقش آن در اصلاح رفتار انسان، جا دارد که زمینههاى پیدایش توبه را بشناسیم و بدانیم در چه شرایطى تصمیم و اراده توبه از انسان سر مىزند و چه امورى مانع از توبه مىشوند. بىشک توبه امرى جبرى نیست، بلکه حالتى اختیارى و ارادى است، البته اراده و تصمیم بر توبه کردن (چون بعضى از امور) به راحتى پدید نمىآید و نیازمند زمینهسازى و فراهم ساختن مقدمات خاصى است. توضیح آنکه، اراده بعضى از کارها، نظیر سخن گفتن به راحتى تحقق مىیابد و انسان گاه به راحتى اراده مىکند و تصمیم مىگیرد که سخن گوید و یا ساکت بماند و چنین ارادهاى نیازمند هزینه و مقدمات ویژهاى نیست. اما امورى چون نماز و قرآن خواندن چنین نیستند و چنان نیست که همواره اراده انجام آنها از انسان سر زند. وقتى انسان به واکاوى حالات نفسانى خود مىپردازد، پى مىبرد که اراده همه کارها یکسان تحقق نمىیابند. اراده به معناى تصمیم گرفتن یکى از افعال نفس و کیف نفسانى است که پس از تصور، تصدیق و شوق پدید مىآید و خود امرى غیر اختیارى و قهرى است که پس از آن مقدمات اختیارى تحقق مىیابد. توضیح آنکه پیش از آنکه اراده کارى از انسان سر زند، انسان آن کار را تصور مىکند و سپس به تصدیق فایده آن مىپردازد و پس از این دو علم، حالت شوق به انجام فعل پدید مىآید و پس از شدت یافتن شوق، اراده آن فعل به وقوع مىپیوندد و در پى اراده، عضلات بدن به منظور انجام فعل به حرکت درمىآیند.
روشن شد که دانستن، اولین مقدمه و زمینه پیدایش اراده است و تا انسان به چیزى آگاهى نیابد، میل به آن و نیز اراده آن در او پدید نمىآید. به عنوان نمونه، وقتى انسان از طریق روزنامه و یا رادیو و تلویزیون به فواید سبزیجات و میوهجات و تأثیر آنها در جلوگیرى از سرطان پى برد و آن فواید را مورد تصدیق خویش قرار داد، سعى مىکند در برنامههاى غذایى خود بیشتر از آنها استفاده کند و در نهایت، پس از پیدایش میل شدید به مصرف آنها، اراده استفاده از آنها در او پدید مىآید. پس، صِرف علم و تصدیق فایده براى اراده و تصمیم انسان کافى نیستند. علاوه بر آنها، براى تحقق اراده، انسان باید میل به انجام دانسته خود داشته باشد. گاهى انسان به کارى علم دارد و فایده آن نیز مورد تصدیقش قرار گرفته و تا اندازهاى بدان تمایل نیز دارد، در عین حال تصمیم و اراده انجام آن کار را ندارد. این از آن جهت است که میل او شدت نیافته و میل شدیدتر به کار دیگر و اراده آن، مانع اراده کار قبلى شده است. مثلا او به فواید سبزیجات واقف است، اما چون فواید و لذت استفاده از کباب و عسل بیشتر است، آنها را ترجیح مىدهد و به طور طبیعى انسان در تزاحم بین دو لذت، لذت قوىتر را ترجیح مىدهد. البته گاهى انسان بر اثر عادت کارى که لذتش کمتر است و حتى کارى که فاقد لذت معقول است، بر کارى که لذت بیشترى دارد ترجیح مىدهد. نظیر اشخاص سیگارى که در ماه مبارک رمضان به هنگام افطار و قبل از صرف غذا سیگار مىکشند و طعم تلخ و بوى آزاردهنده دود سیگار را بر طعم شیرینى و غذاى لذیذ ترجیح مىدهند.
راه شکلگیرى اراده توبه این است که در آغاز انسان علم به زیان گناهان و ارزش و نقش توبه داشته باشد و سپس، این علم و توجه را در خود زنده نگه دارد و نگذارد فراموش شود. البته، باید توجه داشت که باورداشت زیان و ضرر بعضى از کارها به راحتى حاصل مىگردد. به عنوان نمونه، با توجه به زیانهایى که پزشکان براى سیگار برشمردهاند و به صورت مکرر از راههاى گوناگون، نظیر رادیو و تلویزیون به گوش ما مىرسد، اغلب به مضر بودن سیگار اذعان دارند. اما ضرر گناهان، و لااقل برخى از گناهان بر همگان روشن نیست، بخصوص با توجه به لذتى که در گناه است و با توجه به محسوس نبودن زیان گناه در برخى موارد، انسان به راحتى زیان آن را باور نمىکند. این باور و شناخت با مطالعه در آیات و روایات و با دلایل عقلى حاصل مىگردد. پس در گام اول توبه باید ضرر گناه و فایده توبه بر انسان روشن گردد و بدون چنین باورى اراده جدى بر توبه در انسان پدید نمىآید.
برخى چون مرحوم فیض کاشانى، علم به ضرر گناه را جزو توبه به شمار آورده است و معتقد است که توبه از علم و حالت تألم و پشیمانى و انجام آنچه انسان در این ارتباط باور دارد، تشکیل یافته است. اما علم عبارت است از: شناخت بزرگى زیان گناهان و شناخت اینکه گناهان حجاب بین بنده و معبود مىگردند. وقتى انسان به این معرفت رسید و به زیان گناهان یقین پیدا کرد، در دل اندوهگین مىگردد و پس از سیطره پشیمانى از گناه بر دل، تصمیم مىگیرد و اراده مىکند که اکنون خود را به گناه آلوده نسازد و ملتزم مىگردد در آینده و تا پایان عمر نیز گناه نکند و به تلافى و جبران گناهانى که در گذشته از او صادر شدهاند اقدام مىورزد.5 به هر حال، چه ما علم و تألم و پشیمانى از کردار زشت را جزو توبه حساب آوریم و چه آنها را از مقدمات توبه بدانیم و توبه را تصمیم بر ترک گناه و جبران گناهان گذشته و عزم بر کنارهگیرى از گناه در آینده قلمداد کنیم، توبه فرایندى دارد و آغاز این فرایند علم به ضرر گناه و منافع و مصالحى است که از ناحیه توبه و جبران گناهان عاید انسان مىگردد، سپس حالت پشیمانى از کردار زشت گذشته و در نهایت، تصمیم و اراده ترک گناه و جبران گناهانى است که انسان مرتکب گشته است.
توبه، واکنش به صَرف عمر در معصیت خدا
کسى که به سلامتى خود علاقهمند است، اصول بهداشتى را رعایت مىکند و همواره سعى مىکند که از غذاى سالم استفاده کند و از مصرف غذاى آلوده و ناسالم پرهیز دارد. اگر او متوجه شود که غذاى مسموم و ناسالم مصرف کرده و در نتیجه بیمار گشته است، سخت ناراحت و متأثر مىگردد که چرا با بىدقتى و با مصرف غذاى ناسالم سلامتى خود را به خطر افکندم. همچنین کسى که به زیان گناه واقف است و مىداند که گناه چون سم روح انسان را بیمار مىکند، از کرده خود پشیمان مىشود. او از یکسو، از اینکه سرمایه عمر خود را بیهوده از دست داده و در قبال آن چیزى به دست نیاورده، متأسف مىگردد. انسان مىتواند عمر خود را با خدا معامله کند و از دقایق عمرش در راه عبادت خدا، امر به معروف، و نهى از منکر و خدمت به دیگران استفاده برد و در برابر چند دقیقه از عمر خود، که صرف عبادت خدا مىشود، به پاداشهاى بىنهایت اخروى و رضوان الهى دست یابد که با مقیاسهاى مادى و دنیوى قابل ارزشگذارى نیستند. حال آیا کسى که مىتواند با صرف وقت خود به عبادت خدا، بهشت الهى همراه با نعمتهاى بىنهایت و ابدى آن را براى خویش فراهم سازد، اگر ساعتى از عمر باارزش خود را صرف گناه و مشاهده فیلم مبتذل کرد و آن سرمایه بزرگ، که بهاى واقعى آن بهشت و نعمتهاى بىنهایتى است که عظمت و گستره آن قابل درک نمىباشد، اینسان تلف کرد و از دست داد، پشیمان و اندوهگین نمىگردد؟ کسى که در برابر تلف کردن عمر خود نه فقط چیزى به دست نیاورده، بلکه قهر و غضب الهى را براى خویش فراهم آورده و خود را مستحق عذاب و کیفرى ساخته که اگر توبه نکند، در عالم آخرت بدان گرفتار مىگردد، بیش از هر کسى باید از کرده خود پشیمان گردد. اولین اثر این پشیمانى این است که به آن کار زشت ادامه نمىدهد و تصمیم مىگیرد که بعدآ نیز بدان دست نزند و سعادت و آخرت خویش را خراب نسازد. همچنین به تلافى و جبران کارهاى زشت خود مىپردازد و سعى مىکند دل و پرونده اعمال خویش را از زیان و خسارت گناهان پاک کند. اگر در انجام نمازهاى خود کوتاهى کرده و یا اگر روزه نگرفته قضاى آنها را به جا مىآورد و یا اگر در مال مردم دستاندازى کرده، درصدد جبران برمىآید. البته اگر کسى پشیمان شد و از کردار ناپسند خود توبه کرد، اما جبران کردار زشت خود را به آینده واگذار کرد، توبه واقعى نکرده است و زیان و خسارت گناه را باور ندارد. آیا وقتى غذایى مسموم است، هیچ عاقلى مىگوید که اکنون این غذا را مىخورم و فردا از خوردن آن خوددارى مىکنم؟ طبیعى است که انسان عاقل براى یک لحظه هم حاضر نمىشود غذاى مسموم بخورد و سلامتى خود را به خطر افکند. مگر کسى که کاملا در دام شیطان گرفتار شده باشد، نظیر افراد معتاد که با وجود خطرات جسمى و روانى و نکبتى که از ناحیه مصرف مواد مخدر متوجه آنان شده، نمىتوانند از مصرف آن سم مهلک خانمانسوز دست بکشند.
موانع توبه
ما باید بکوشیم به آفت تسویف و به تأخیر افکندن توبه گرفتار نگردیم. اگر به این آفت خطرناک مبتلى شدیم و در نتیجه، فرصتها و سرمایههاى ارزشمند عمر را از دست دادیم و با امروز و فردا کردن، اقدامى براى جبران خسارتهاى معنوى نکردیم، باید درصدد علاج این آفت برآییم.6 چه در ارتباط با توبه و چه کارهاى دیگر نظیر درس خواندن، با اینکه ما به اهمیت این امور واقفیم، اما انجام آنها را به تأخیر مىاندازیم و وسوسههاى شیطانى موجب مىگردد که ما از فرصت عمر استفاده بهینه نبریم و بخصوص در امر توبه کوتاهى داشته باشیم. تا جوانیم، به این بهانه که باید از لذتهاى دوران جوانى استفاده برد، به گناه دست مىیازیم و به خود وعده مىدهیم که در دوران پیرى توبه خواهیم کرد. گاهى بر اثر غرق شدن در منجلاب گناه و لذتهاى دنیوى، حال و نشاط توبه از ما گرفته مىشود و حتى سخن از توبه و دست کشیدن از لذتها و شهوات خوشایند انسان نیست. در این صورت، باید دید چه چیزى مانع توبه و غفلت از آن شده است. مىتوان مجموعه عوامل رهزن طریق درستکارى و خودسازى و به تعبیر دیگر، موانع توبه را در دو عامل کلى گنجاند :
1. هواى نفس که مانع تعالى و پیشرفت و مانع صعود به قلههاى بزرگ معنویت است، چنانکه رسول خدا ˆ، فرمودند: «اعدى عدوّک نفسک الّتى بین جنبیک»؛7 سرسختترین دشمنان تو نفس توست که درون سینهات قرار گرفته است.
کسانى که در گناه غوطهورند و به مکافات رفتار زشت خود و حساب و کتاب در آخرت نمىاندیشند، بىشک تبعیت از هواهاى نفسانى مانع بهرهمندى آنان از رحمت، نعمات و فیوضات الهى مىگردند.
2. آرزوهاى طولانى: آرزوى دور و دراز، انسان را خیالپرداز بار مىآورد و به انسان اجازه نمىدهد که لحظاتى به تفکر سپرى کند و به راه سختى که در پیش دارد بیندیشد؛ راهى که امیرمؤمنان †، درباره آن مىفرمایند: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِیقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ وَعَظِیمِ الْمَوْرِدِ»؛8 آه از کمى توشه و درازى راه و دورى سفر و سختى منزلگاه.
انسان براى اینکه توفیق توبه پیدا کند و بتواند با موانع سخت فراروى توبه مبارزه کند، در درجه اول باید از خداوند کمک و یارى بطلبد و در درجه دوم، به اولیاى خدا و امامان معصوم :، توسل جوید و ارتباطش را با آنان مستحکم سازد. بىتردید کسى که دل خود را با اولیاى خدا پیوند زده و دوستى و محبت آنان را بزرگترین سرمایه عمر خود قلمداد مىکند، وقتى بداند قلب مقدس حضرت ولى عصر ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشریف ـ از گناه او مىرنجد و ناراحت مىشود، انگیزه بیشترى براى توبه و ترک گناه پیدا مىکند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 169.
2 ـ احتمالا مقصود دانیال نبى نیست، بلکه او یکى از عبّاد یاعلماى عصر حضرت داوود 7 است. در این صورت، لازم نیستمعصیت را به ترک اولى تأویل کنیم.
3 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 431.
4 ـ همان، ص 430.
5 ـ مولى محسن فیض کاشانى، محجة البیضاء، ج 7، ص 5.
6 ـ مرحوم فیض کاشانى درباره علاج تسویف مىگوید: علاجتسویف اندیشه در این است که بیشترین ناله اهل جهنم ناشى ازتسویف و به تأخیر افکندن توبه در دنیاست؛ چون تسویفکننده وکسى که کارش را به آینده حواله مىدهد، به آیندهاى امید بسته کهممکن است آن را درک نکند و اگر او باقى بماند و فردا را درک کند،چنانکه امروز عزمى بر ترک گناه نداشت، فردا نیز چنین عزمىنخواهد داشت. آیا اکنون عجز و ناتوانى او بر ترک گناه به جهتتسلط شهوت بر او نیست که این شهوت فردا نیز او را رها نمىکند وبلکه با تکرار و عادت به گناه قوىتر و راسختر مىگردد؟ ]و درنتیجه مبارزه با آن دشوارتر مىشود[... مثل تسویفکننده مثل کسىاست که ناچار است درختى را از زمین برکند، اما چون آن را آنسانقوى مىیابد که تنها با زحمت فراوان از زمین خارج مىگردد، پیشخود مىگوید سالى دیگر این درخت را از زمین خارج خواهمساخت؛ در حالى که نیک مىداند که درخت هرچند باقى بماندراسختر و تنومندتر مىگردد و او هرچند بر عمرش افزوده گردد،ضعیفتر و ناتوانتر مىشود. پس حماقتى در دنیا بزرگتر وافزونتر از حماقت او نیست. (همان، ص 101)
7 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ب 45، ص 64، ح 1.
8 ـ نهجالبلاغه، حکمت 77.