درآمدى بر مبانى تکافل و تأمین اجتماعى در اسلام (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
امروزه در علوم اجتماعى موضوع تأمین و تکافل اجتماعى که به طور کلى، با عنوان «خدمات اجتماعى» از آن یاد مىشود بحثى اساسى و کاربردى است. مسئله اصلى این است که دین درباره تأمین اجتماعى چه تعریف و راهبردهایى را ارائه مىدهد. هدف این نوشتار، ارائه مباحث اساسى موضوع خدمات و تأمین اجتماعى از منظر مبانى دینى است. با کنکاشى در آموزههاى دینى، این مطلب استفاده مىشود که دین همانگونه که براى حیات فردى انسان برنامه دارد، در خصوص چگونگى زیست اجتماعى، راههاى تعاون و همکارى، و همبستگى اجتماعى بر اساس راههاى مقبول در نزد عقلا و نیز برخى راهبردهاى تأسیسى براى رفع نیازهاى مادى و روحى افراد جامعه نیز برنامه دارد. روش انجام این مقاله توصیفى با استفاده از اسناد و مدارک دینى است. مهمترین یافتههاى این تحقیق این است که از منظر دین، تکافل اجتماعى حقى است همگانى که از سوى جامعه و حکومت به رسمیت شناخته شده و به وسیله راهبردهاى سلبى و ایجابى براى حمایت از همه افراد جامعه به منظور تأمین نیازهاى عالى و غیرعالى حیات طیبه بخصوص به هنگام بحران تعبیه شده است.متن
از منظر فلسفه سیاسى، یکى از کارکردهاى اساسى هر حکومتى ایجاد رفاه و تأمین اجتماعى است. تکافل و تأمین اجتماعى در یک تعریف عبارت است از: رفع فقر، کم کردن فاصله بین افراد ثروتمند و فقیر، ایجاد امنیت روانى، حمایت از مردم به هنگام خطر و بروز مشکل، درمان بیمارىها و امورى نظیر آن. از سوى دیگر، باید دانست که افراد جامعه نسبت به هم چه مسئولیتى دارند؟ آیا همه آن کارکردها ناظر به وظایف دولت و حاکمیت است؟ مسئولیت افراد برخوردار در این زمینه چیست؟ و یا راهکارهاى رفع فقر و نابرابرى در اسلام چیست؟ سؤالاتى از این دست، از جمله سؤالهاى اساسى این حوزه علمى است که باید بدانها پاسخ داد.
هم تجربه تاریخى جهان اسلام و هم نگاهى به مبانى و مبادى منابع دینى، نشانگر آن است که اسلام براى همه ابعاد وجودى انسان برنامه دارد و از بعد مهم و اساسى چگونگى تأمین نیازهاى آنى و آتى او غافل نشده است. اصولا تأمین همگان به لحاظ مادى ـ معیشتى و ایجاد رفاه اجتماعى، از کارکردهاى مهم حکومت اسلامى است. ضرورت پژوهش از این جهت است که با تشکیل حکومت اسلامى بعد از چند سده فترت، این انتظار بجا شکل گرفت که حکومت اسلامى ناظر به موضوع تأمین و تکافل اجتماعى چه نگرش و برنامهاى دارد. در بدو امر، با درج این موضوع در اصول متعدد قانون اساسى جمهورى اسلامى ـ از جمله اصول 3، 21، 29، 31 و 43 ـ جایگاه مسئله روشن شد.
تاریخچه موضوع
ابتدا لازم است به این نکته اشاره شود که اساس نظام اجتماعى بر تعاون و همیارى و احسان به یکدیگر نهاده شده است. اصولا رمز اینکه انسان به جامعه پناه آورده به همین دلیل است که اولا، به تنهایى قادر نیست نیازهاى خود را برآورده کند. ثانیآ، به هنگام بروز خطر یاور و کمککار داشته باشد. از اینرو، هماره در جامعه چنین بوده است که انسانها به هنگام بروز خطر و مشکل به وسیله انواع و اقسام راهبردها و سیاستهاى گوناگون از یکدیگر حمایت مىکردند. بناى عقلا در طول تاریخ چنین بوده است و دولتها با برنامهریزى، هدایت، ساماندهى، و اختصاص منبع خاص، موضوع تکافل و خدمات اجتماعى و به طور کلى، ایجاد رفاه را جزو وظایف و کارکردهاى خود به شمار آوردهاند. اسلام نیز به عنوان یک دین کامل و جامع که هم براى نیازهاى مادى انسان و هم براى نیازهاى معنوى او برنامه دارد، نه تنها با بسیارى از این برنامههاى عرفى و عقلانى مخالفتى نکرده است، بلکه بسیارى از آنها را با اعلان وجوب یا استحباب جزو وظایف همه افراد جامعه و حکومت قرار داده است.
امروزه یکى از کارکردهاى مهم حکومتها را تأمین رفاه اجتماعى و برخوردارى افراد جامعه از مواهب مادى ـ معیشتى مىدانند، به گونهاى که از حقوق اولیه افراد جامعه برخوردارى از حداقل مواهب زندگى است. در اندیشه اسلامى، لازمه حیات طیبه برخوردارى از سطح معیشت مناسبشأنهرفرد تعریف شده است. اصولا یکى از اهداف و وظایف حکومت تأمین نیازهاى مادى است. امیرالمؤمنین ‰پس از به دست گرفتن قدرت آموزههاى والایى دارد که یکى دیگر از ابعاد نظام سیاسى اسلام را روشن مىکند: «ما أصبَحَ بالکوفةِ أحَدٌ و إن أدناهُم منزلةً إلا لِیأکُلَ الْبُرَّ وَ یَجلسُ فِى الظّلِ و یَشرِبُ مِنْ ماءِ الْفُراتِ»؛2 احدى در کوفه نیست ـ هرچند از پایینترین طبقه مردم باشد ـ مگر اینکه گندم مىخورد، در سایه مىنشیند و از آب فرات مىنوشد. به عبارت دیگر، ازتمامشاخصهاىرفاهاجتماعىآنروزبرخورداربودهاست.
تاریخچه خدمات اجتماعىبه طور کلى مىتوان دو حوزه تاریخى معطوف به موضوع یاد کرد: 1. خدماتى که افراد جامعه به هنگام نیاز و اضطرار به همدیگر ارائه مىدادند. 2. خدماتى که دولتها براى شهروندان در قالب انواع و اقسام بیمهها و قراردادها ارائه مىدادند.
برداشت ساده و اولیه از موضوع خدمات اجتماعى بیانگر این نکته است که پیش از تشکیل دولتها و جوامع گسترده، به صرف حضور انسان در گروههاى کوچک اجتماعى از او حمایت مىشد و به هنگام بروز خطر، از وى پشتیبانى به عمل مىآمد. به علت سادگى روابط و مناسبات اجتماعى، این خدمات به صورت ساده و سازماننایافته ارائه مىشد. به تدریج با توسعه جوامع و شکلگیرى حکومتها و دولتهاى سنتى، مفهوم خدمات اجتماعى معناى نویى به خود گرفت. با پیچیده شدن روابط اجتماعى، ظهور اقتصاد سرمایهدارى و یا حتى ارباب ـ رعیتى و گستردگى جوامع، خدمات اجتماعى شکل جدیدى پیدا کرد که عمدتآ به وظایف حکومت بود. خلاصه اینکه تشکیل جوامع شهرى و ایجاد اجتماعات بزرگ مقدّمهاى در جهت به وجود آمدن شرایطى بود که به «دولتى شدن» و «نهادى شدن» برنامههاى اجتماعى انجامید. مهاجرتها، جنگها، بروز بیمارىهاى فراگیر و بعضآ صعبالعلاج، و ازدیاد بىسرپرستان، لزوم فراگیر شدن خدمات اجتماعى را نشان مىداد. نظام سرمایهدارى جدید و انقلاب صنعتى به خاطر تبعات اجتماعىاش ضرورت مسئله را دو چندان مىکرد. به همین دلیل، مؤسسات و نهادهاى دولتى و بینالمللى در این زمینه قوانینى را وضع کردند که از افراد نیازمند حمایت کند.3مباحث مفهومى
لازم است در ابتدا چند مفهوم اساسى بحث را تبیین نماییم. 1. خدمات اجتماعى : این اصطلاح مرکب از دو کلمه «خدمات» (جمع خدمت) و «اجتماعى» (منسوب به اجتماع) تشکیل شده است. در این ترکیب، کلمه اجتماع مترادف جامعه است و از لحاظ معنا فرقى با هم ندارند. معادل و مترادف آن در انگلیسى «social services» مىباشد. منظور از خدمات در اینجا یعنى: کارى را براى کسى انجام دادن. و چون به کلمه اجتماع اضافه شده است، منظور کار و خدمتى است که در ظرف اجتماع و مناسبات انسانى تحقق پیدا مىکند. به عبارت دیگر، بدون حضور در جامعه خدمت بهدیگرانمعناومفهومىندارد.4
2. تأمین اجتماعى : یکى از ابزارها و وسایل تحقق رفاه اجتماعى است. تأمین اجتماعى همان ترمیم جبران خسارات و حمایت از افراد جامعه است. تأمین اجتماعى طبق یک تعریف، بیانگر تأمین درآمدى است که به هنگام قطع درآمد به عللى از قبیل بیکارى و حادثه، جایگزین آن مىشود. به طور کلى، تأمین اجتماعى یعنى: تأمین حداقل درآمد.
3. بیمههاى اجتماعى : بیمه اجتماعى به عنوان جزئى از تأمین اجتماعى، عبارت از حمایت نیروى انسانى (شاغلان) در مقابل برخى حوادث و سوانح اجتماعى است که در قالب قرارداد اعمال مىشود.4. رفاه اجتماعى : با عنایت به تعاریف مختلف ارائه شده در زمینه رفاه اجتماعى و با در نظر گرفتن ابعاد متنوع زندگى انسان، مىتوان رفاه اجتماعى را چنین تعریف کرد: «رفاه اجتماعى عبارت از مجموعه سازمانیافتهاى از قوانین، مقرّرات، برنامه و سیاستهایى است که در قالب مؤسسات رفاهىونهادهاىاجتماعى به منظور پاسخگویى به نیازهاى مادى و معنوى و تأمین سعادت انسان ارائه مىشود تا زمینه رشد و تعالى او را فراهم آورد.»5
5. حمایت یا ضمانت اجتماعى : مجموعه خدماتى است که به افراد کمدرآمد و نیازمند در شکلهاى مختلف و به صورت غیربیمهاى ارائه مىشود. 6. تکافل اجتماعى : معانى و تعاریف متعددى از تکافل شده است که البته به لحاظ مفاد و مفهوم اصلى و نهایى یکى است. ناصح علوان تکافل اجتماعى را اینگونه تعریف مىکند :
تکافل اجتماعى آن است که افراد جامعه همدیگر را ضمانت و پشتیبانى نمایند، چه به صورت فردى و یا به صورت جمعى، به وسیله راهبردهاى ایجابى (مثل سرپرستى یتیم) یا سلبى (مثل تحریم ربا) به انگیزه شعور و وجدان باطنى که از عمق و مبناى اعتقاد اسلامى سرچشمه مىگیرد، تا اینکه فرد انسانى در پناه کفالت و حمایت جامعه زندگى کند و جامعه به کمک فرد بیاید، از آن حیث که همه، همدیگر را کمک مىکنند تا جامعه برتر تشکیل شده و ضرر و آسیب افراد دفع گردد.6تکافل یک امر دو طرفه است؛ یعنى مسئولیتها و تکالیفى که اعضاى جامعه نسبت به هم دارند؛ تشریک مساعى و تعاون و معاضدت افراد یک جامعه در جهت مرتفع ساختن مسائل و گرفتارىهاى فردى و اجتماعى.7 نکته بسیار مهم این است که تکافل اجتماعى، که از مبانى دینى قابل فهم است، صرفآ براى برآورده ساختن سه نیاز (مسکن، غذا و پوشاک) نیست، بلکه شامل تمام نیازهاى مادى و معنوى انسان مىگردد.8
اقسام تکافل اجتماعىدر یک تقسیمبندى کلى، تکافل به دو قسم تقسیم مىشود :
1. تکافل به معناى عام، که معادل و برابر با موضوع ضمانت و خدمات اجتماعى است که همه افراد جامعه در کنار حاکمیت در قبال هم مسئول هستند. 2. تکافل به معناى خاص، که معادل تأمین اجتماعى به معناى امروزین خود است.9
انواع تکافل اجتماعى
تکافل با معناى وسیعى که ذکر شد انواع مختلفى دارد که به طور خلاصه بیان مىگردند :
1. تکافل سیاسى : تکافل سیاسى عبارت است از نظارت و مراقبت و حساسیت افراد جامعه نسبت به مسائل سیاسى جامعه و امر به معروف و نصیحت و خیرخواهى اولیاى امور سیاسى جامعه نسبت به سرنوشت و آینده جامعه. 2. تکافل دفاعى : تکافل دفاعى بدین معناست: بر هر مسلمانى که تحت حاکمیت دولت (اسلامى) است واجب است همراه با سایر هموطنان خود هرگاه دشمن به کشور اسلامى حمله کرد، در جبهه جنگ حاضر شود. دستور صریح قرآن کریم در این زمینه، چنین است : (انْفِرُواْ خِفَافآ وَثِقَالا.) (توبه: 41) و هیچ چیز مانع ترک این وظیفه اجتماعى ـ دفاعى نمىشود، مگر مرض یا عسر یا حرج.
3. تکافل اقتصادى : تکافل اقتصادى آن است که افراد جامعه در حفظ ثروت و دارایى خود حساس باشند؛ به نوعى که نه اسراف و تبذیر کنند، نه احتکار و نه غش در معامله، و کالا را به قیمت مناسب عرضه کنند.
دولت اسلامى مجاز است در صورت احتکار، وارد عمل شده و اموال محتکران را ضبط کرده و به قیمت مناسب به فروش برساند.
همچنین سفهاء و مجانین و اطفال حق تصرف در مال خود را ندارند.
4. تکافل معاش : این همان چیزى است که امروزه آن را تأمین و رفاه اجتماعى مىنامند؛ مسئولیت اجتماعى همه افراد جامعه نسبت به فقرا و نیازمندان. این مسئولیت باید کریمانه ادا شده، به نحوى که با کرامت انسانى افراد نیازمند منافات نداشته باشد.
5. تکافل شخصیتى : تکافل در شخصیت و ادب اجتماعى آن است که هر فرد در جامعه احساس کند دیگران به او نوعى علاقه و محبت دارند و افراد از یکدیگر تنفر ندارند و با او به نحو احسن و بر اساس اخلاق و کرامت برخورد مىکنند؛ آنچنان که پیامبر ˆ فرمود: «احبب للناس ما تحب لنفسک»؛10 آنچه را که خودت دوست دارى براى مردم هم دوست داشته باش.
6. تکافل علمى : مراد از تکافل علمى آن است که شرایط به گونهاى فراهم باشد که هر کسى در جامعه به دنبال فراگیرى دانشى مفید به حال جامعه است مانع و رادعى نداشته باشد.
اهل علم نباید علم خود را از طالبان علم دریغ کنند تا انحصار علمى در جامعه به وجود نیاید. در روایت نیز آمده است که هر کس علمى را کتمان کند، خداوند متعال در روز قیامت او را با آتش لجام (لگام) خواهد زد.11
7. تکافل جنائى : مفهوم تکافل جنائى دربردارنده این معناست که دیه هیچ مقتول ـ به ناحق ـ در جامعه اسلامى هدر نمىرود. اگر قاتل شناخته شده باشد، خودش مسئولیت دارد، ولى اگر شناخته نشود و یا توان بازپرداخت آن را ندارد، عائله او باید بدهند و یا بیتالمال باید ادا کند. به طور کلى، باید توجه داشت که از نظر اسلام، هیچ کس به سبب اداى دین نباید به زندان برود. دستگاه قضایى باید آنقدر به لحاظ اجرایى و اطلاعاتى توانمند باشد که بداند شخص مدیون آیا توان اداى دین ـ دیه یا قرض ـ خود را دارد یا ندارد. اگر تشخیص داد این توانایى را دارد، باید بلافاصله از او گرفته و به طلبکار بدهد و اگر فرد مدیون را ناتوان از پرداخت دین خود دید، وى را آزاد نماید و خود از بیتالمال آن را پرداخت کند.
8. تکافل اخلاقى : تکافل اخلاقى همان نظارت و مراقبت اجتماعى به نحو عام و فراگیر است تا جامعه از انحطاط اخلاقى و فرو رفتن در انحرافات و فساد حفظ شود. بر این اساس، بر همه افراد جامعه لازم است هر جا منکرى را دیدند از آن نهى کنند و این با آزادىهاى فردى هم منافات ندارد؛ زیرا محدوده آزادى تا جایى است که بنیان خانه محفوظ بماند و کسى که در جامعه مراعات اخلاق را ننماید، احترامى ندارد.
پیامبر اکرم ˆ فرمودند: اگر کسى که مشغول تخریب جایگاه خود در کشتى بود نهى مىشد، از غرق شدن کشتى جلوگیرى مىشد.12
9. تکافل عبادى : برخى از واجبات و شعائر در اسلام هستند که از آنها به «واجب کفایى» یاد مىشود؛ مثل نماز میت. این بدان معناست که براى بالا بردن روحیه اخوت و تعاون همه افراد جامعه ـ به نحو کفایى ـ وظیفه دارند همدیگر را تکافل و حمایت کنند.13
مبانى تکافل اجتماعى
در این قسمت، مبانى تکافل را در چند محور به طور خلاصه مورد بحث قرار مىدهیم.
1. محور اول. مبانى قرآنى تکافل
در قرآن کریم ادلّه متعددى مبنى بر تعاون و تکافل اجتماعى آمده است که تکلیف یک فرد مسلمان را در جامعه در تعامل با دیگران روشن مىنماید. در ذیل، به برخى از آیات در این زمینه اشاره مىشود :
الف. اصل تعاون و همکارى : بناى اولیه و قاعده مبنایى در جامعه اسلامى تعاون و همکارى افراد با یکدیگر است : (وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ.)14 در این آیه، مبناى مشارکت جمعى بر تعاون در امر خیر و تقوا گذاشته شده و در مقابل، از تعاون و همدستى در امر شر (گناه) و ستمپیشگىنهى شده است.
ب. اصل احسان و نیکوکارى : حس همکارى و گشادهدستى نسبت به اطرافیان و نیازمندان، یکى دیگر از اصول قرآنى است: (وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئآ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانآ وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالا فَخُورآ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَالِلْکَافِرِینَعَذَابآمُهِینآ.)(نساء36:و37) آیه مزبور، بر احسان و تکافل بر این موارد تأکید مىکند: احسان به والدین، نزدیکان، یتیمان، مساکین (نیازمندان شدید)، همسایگان، در راهماندگان، و بخل نورزیدن.
در عظمت موضوع همین بس که احسان و نیکوکارى و تکافل در کنار امر به توحید و شرک نورزیدن به خدا، قرار داده شده است و در پایان، به کسانى که نسبت به آنچه خداى متعال به آنها داده انفاق نمىکنند، وعده عذاب داده است. گویى کسانى که از ثروتى برخوردار هستند نگاه استقلالى به ثروت دارند نه نگاه واسطهاى؛ به نوعى که فکر مىکنند آن را مستقلا با صرف تلاش و کوشش شخصى خود به دست آوردهاند و از علم و دانش خود بهره گرفتهاند و هرگونه که بخواهند مىتوانند مصرف کنند و به کسى چیزى ندهند. قرآن کریم این منطق را به شدت رد مىکند و آن را منطق قارونى معرفى مىکند که گفت : (إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی) (قصص: 78)، در حالى که یک انسان موحد به مال و ثروت نگاه ابزارى دارد که خداوند ـ به عنوان مالک ـ همه چیز را موقتآ در اختیار او گذاشته تا همخوداستفادهکند و هم به دیگران بهره برساند.
ج. اصل عدالت : یکى از وظایف و کارکردهاى حکومت اسلامى تحقق عدالت اجتماعى است. عدالت در اینجا بدین معناست که همه افراد جامعه از حقوق تعریف شده برخوردار باشند. یکى از آن حقوق تأمین نیازهاى اساسى فرد براى داشتن زندگى سعادتمندانه است. عدالت اقتضا مىکند این نیازها از راههاى قانونى و مشروع از ابتداى زندگى تا به هنگام مرگ و در همه احوال و شرایط زندگى تأمین گردد. نیازهاى مادى ـ معیشتى و نیز نیازهاى روحى و معنوى هنگامى به نحو مناسب تأمین مىگردد که عدالت در جامعه گسترده شده باشد، در غیر این صورت، اختلاف در سطح برخوردارى، همیشه بین طبقات مختلف جامعه وجود خواهد داشت.
2. تکافل در سیره و روایات
در سیره و سنت اولیاى الهى موارد بسیارى مىبینیم که تکافل و تعاون را در حد اعلا به تصویر کشیدهاند.
امیرالمؤمنی ‰زمانى که در رأس حاکمیت نبود با فعالیتهاى زیاد اقتصادى دایم در حال آباد کردن زمین و ایجاد نخلستان و حفر قنات بود و آنها را براى فقرا و مستمندان وقف مىکرد و از اموال شخصى خود همواره زیاد بذل و بخشش مىنمود. زمانى هم که به حاکمیت رسید، طبق نص و فرمایش صریح خود، هیچکس در مرکز حاکمیت اسلامى (کوفه) بىخانمان، فقیر و بىبهره از ضروریات زندگى نبود.
امام حسن مجتبى ‰سالى دوبار اموال خود را بین فقرا تقسیم مىکرد.
امام زینالعابدین، امام باقر و امام صادق : افراد زیادى را تحت تکفل داشتند و به امور آنها رسیدگى مىکردند، در حالى که بعضى از آنها شیعه هم نبودند؛ صرفآ مسلمان بودند.
پیامبر ˆ فرمودند: مؤمنان در مورد ترحم و دوستى با یکدیگر چنیناند که مانند یک جسد هستند؛ اگر یک عضو از آن جسد مبتلا به مرض شود، کل جسد مبتلا به مرض و بیمارى مىشود.15
ایثار خاندان پیامبر :، از جمله بخشش افطارى امیرالمؤمنین ‰و حضرت زهرا ƒبه مسکین و یتیم و اسیر، در حالى که فرزندانشان خردسال و گرسنه بودند، چنان عظمت داشت که در قرآن از آن با تجلیل یاد شده و به عنوان سرمشق معرفى شده است.16
سیره مسلمانان
مسلمانان در طول تاریخ (در هر زمان و هر مکان از جامعه اسلامى) بر تعاون، همکارى، همدلى، و حمایت از ضعفا، یارى مظلومان، دادرسى از بیچارگان و حساسیت نسبت به مصالح عمومى جامعه تأکید داشتهاند.
در برهههایى تاریخى از حاکمیت اسلامى، افرادى وجود داشتند که براى پرداختن زکات مال خود نیازمندى نمىیافتند. ظهور گروههایى مثل عیاران و لوطیان در راستاى حمایت از افراد ضعیف جامعه شکل گرفته است.
مبانى عقلى تکافل اجتماعى
تکافل اجتماعى بر مبناى قوى عقلى نیز قرار دارد. به عبارت دیگر، علاوه بر بناى عقلا (سیره عقلا) عقل نیز آن را تأیید مىکند.
روشن است جامعهاى قوى محسوب مىشود که روحیه تعاون و همکارى بر افراد حاکم باشد، به گونهاى که قوام جامعه از هم پاشیده نگردد. از سوى دیگر، مىدانیم تأمین حداقل زندگى و ضروریات حیات اجتماعى (مثل بهداشت، مسکن و...) براى همه افراد جامعه ضرورى و لازم است. حال اگر ضروریات زندگى افراد تأمین شود، جامعه به سوى کمال، آرامش و اصلاح به پیش مىرود، ولى اگر افراد دغدغه خاطر تأمین ضروریات زندگى خود را داشته باشند به سمت فساد، کجروى و آسیبهاى اجتماعى سوق پیدا مىکنند. بنابراین، به حکم عقل لازم است همه افراد جامعه با کمک و تعاون با یکدیگر تلاش کنند ضروریات و نیازمندىهاى زندگى را براى یکدیگر تأمین نمایند تا به هدف مطلوب خودشان که همانا داشتن جامعه سالم و به دور از فساد و آسیب است برسند.
مبانى فلسفى تکافل اجتماعى
تکافل اجتماعى در اسلام با نگاه فلسفى از بنیادى قوى برخوردار است. در این قسمت سعى مىشود با بیانى کوتاه از منظر فلسفى به موضوع نگریسته شود.
فلسفه خلقت
هدف از خلقت این است که انسان به تعبیر فلاسفه «استکمال وجودى» پیدا کند و به مراتب وجودى بالاتر دست یابد. این استکمال و اشتداد در وجود بدون تأمین نیازهاى مادى و معنوى آن میسور نیست. تکافل به معناى عام ـ تأمین نیازهاى مادى و روحى ـ براى آن است که انسان «سیر وجودى و استکمالى» خود را بهتر و سریعتر طى کند؛ در غیر این صورت، این راه مشکل و یا غیرممکن خواهد شد.
به تعبیر قرآن کریم، هدف از خلقت این است که انسان در سایه عبودیت و بندگى خدا به قرب الىاللّه برسد (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)(ذاریات: 56) و این امر زمانى حاصل خواهد شد که انسان دغدغه معاش نداشته باشد تا با خیالى آسوده در راستاى وظیفه اصلى خود که همان بندگى است حرکت کند.
فلسفةالاجتماع
اگر از منظر فلسفى به جامعه و اجتماع نگاه کنیم، جامعه اصیل است یا فرد؟ سؤال دیگر اینکه سرّ حضور انسان در جامعه چیست؟
گذشته از مناقشات علمى پیرامون سؤال اول، قدر مسلم این است که جامعه از نوعى اصالت فلسفى ـ حداقل به لحاظ منشأ انتزاع خود ـ برخوردار است. اگر جامعه اصیل باشد و فرد مجاز، نگاه ما در برنامهریزى اجتماعى متفاوت خواهد شد. به عبارت دیگر، اینجا دو مکتب فکرى ظهور پیدا مىکند: یکى مکتب جمعگرا که در برنامهریزى اجتماعى، مصالح کل و جامعه را در نظر مىگیرد و دیگرى مکتب فردگرا، که حقیقت و اصالت را به فرد و فردیت انسان مىداند و برنامهریزى خود را معطوف به ساحت فردى آن مىکند. در برنامهریزى اجتماعى، اثبات اصالت جامعه به لحاظ منشر انتزاع کفایت مىکند.
تکافل اجتماعى ناظر به بعد جمعى انسان و جامعه است. به عبارت دیگر، بر اساس نگاه جمعگرایانه و مبتنى بر مکتب جمعگرایى مىباشد که انسان را به عنوان یک جزء بریده از کل و رها شده در اقیانوس نمىبیند.
ذکر این نکته به طور اجمال لازم است که نظامهاى متکى بر مکتب فردگرایى براى راهبردهاى بیمهاى برنامهریزى دارند، ولى هیچگاه براى راهبردهاى تکافل برنامهریزى ندارند؛ ضمن اینکه بیمههاى تأمین اجتماعى آنها با مبانى نظرى آن نظام به شدت دچار چالش است، به گونهاى که این بحث مباحث زیاد علمى را برانگیخته است. براى نمونه، کتاب تئورى در باب عدالت جان رالز براى پاسخ به حملات و شبهات وارده بر مکتب لیبرالیزم در خصوص همین مسائل است.
نتیجه اینکه راهبردهایى مثل تکافل، تقویتکننده بُعد تعاون و همکارى جمعى است. بنابراین، هرگونه راهبردى که تقویتکننده بُعد اجتماعى انسان باشد مورد تأیید و تأکید است. در نتیجه، راهبردهایى مثل تکافل و تضامن اجتماعى بسیار مورد سفارش است.
بنابراین، اگر حاکمیت اسلامى بیمه را به عنوان یک راهکار تأمین اجتماعى در نظر دارد، اولا، باید با کار فرهنگى این ایده را دایم زنده نگه دارد که توکل بر اسباب و وسایل و فراموشى مسببالاسباب با توحید در رازقیت و استعانت منافات پیدا نکند. ثانیآ، راهکارهاى تأمین امنیت روانى و اجتماعى را به سمت و سوى راهکارهاى اجتماعى ببرد تا همه افراد را درگیر هم کرده و به نوعى به یکدیگر وابسته نماید نه اینکه وابستگى فرد از جمع (خانوادگى، اقارب و...) کم شده و به دولت وابسته گردد.
سؤال دیگر این است که چرا انسان در جامعه حضور مىیابد؟
سؤال مزبور از قدیم ذهن اندیشمندان اجتماعى را به خود مشغول داشته و در این زمینه، دو پاسخ ارائه دادهاند : 1. انسان مدنى بالطبع است. 2. انسان مدنى بالاضطرار است.
پیشفرض جواب اول این است که انسان خود به خود بدون هیچگونه اجبار و اضطرارى حضور در جمع را پذیرفته است، و بودن در جامعه ملایم با طبع اوست.
در مقابل، پیشفرض جواب دوم این است که انسان چارهاى ندارد جز قبول حیات اجتماعى؛ زیرا در غیر اینصورت، نمىتواند به تنهایى همه نیازمندىهاى متنوع خود را برطرف کند. پس راز حضور انسان در جامعه این است که جامعه ظرف برآوردهسازى نیازهاى اوست.
هر یک از این دو مبنا را که بپذیریم مؤید این است که تکافل اجتماعى در جامعه نیاز است تا زمینهساز رفع نگرانى و اضطراب فرد باشد.
تکافل اجتماعى تأمینکننده حقوق اجتماعى
گفته شد تکافل اجتماعى به معناى عام آن، همه ابعاد نیازهاى انسان را دربر مىگیرد. از سوى دیگر، افراد در جامعه حقوقى دارند که باید هم از سوى افراد جامعه و هم از سوى حاکمیت تأمین گردد. در ذیل، به طور فهرستوار به مهمترین آنها اشاره مىگردد :
1. حقّ حیات و آنچه که لازمه حیات انسانى است؛ مثل حرمت قتل نفس، حفظ صحت و سلامتى، حمایت ویژه از اطفال و یا حقّ حیات براى حیوانات؛
2. حقّ آزادى؛
3. حقّ تعلیم و تعلم؛
4. حقّ کرامت انسانى؛
5. حقّ تملک.
نکته قابل تذکار و مهم این است که اولا، این مجموع حقوق به معناى مجموعه حقوق انحصارى در اسلام نیست؛ ثانیآ، بعضى از این حقوق با حقوق مطرح در ادبیات رایج غرب ـ بخصوص در اعلامیه حقوق بشر ـ حکمآ و موضوعآ تفاوت ماهوى دارد که باید آن را در تفاوت مبنایى دو مکتب اسلام و لیبرالیزم جستوجو کرد؛ ثالثآ، حقوق دیگرى نیز وجود دارند که در اینجا بیان نشدهاند.17
منابع تکافل اجتماعى
منظور از منابع ابزارهایى است که در اختیار جامعه اسلامى براى ریشهکن کردن فقر و نابرابرى و رفع نابسامانىهاى اجتماعى و ایجاد یک جامعه توسعهیافته و پیشرفته قرار دارد و لازم است براى رسیدن به اهداف تکافل اجتماعى که همان تشکیل جامعه سعادتمندانه است به کار گرفته و مدیریت شود.
انواع ابزارهاى مالى
الف. ابزارهایى که در اختیار عموم جامعه است : از جمله این ابزارها، مىتوان به موارد زیر اشاره کرد :
1. ارث (که به ورثه قانونى و شرعى او مىرسد)؛
2. زکات فطریه؛
3. انواع کفارات (درآمدهایى که به خاطر مخالفت کردن با بعضى از احکام شرعى لازم است خود خطاکار بپردازد) که بیش از ده نوع کفاره را شامل مىشود؛
4. قربانى (واجب و مستحب)؛
5. وصیت؛ آن مقدار که شخص از ثلث مال خود مىتواند براى کارهاى عامالمنفعه و ساماندهى امور اجتماعى وصیت کند؛
6. صدقات مستحبى؛
7. وقف؛
8. اعطاى قرضالحسنه؛
9. سفارش و تأکید بر امورى همچون هدیه، هبه، مهمانى دادن و ایثار.
این عناصر سازنده منابعى هستند که در اختیار جامعه اسلامى مىباشد تا اجتماع را آنگونه که شایسته کرامت و خلافت انسانى است بسازد. عناصرى همچون وقف یا خدمات پیوسته، در سرنوشت مسلمانان سهم بسزایى داشته است. در کشور ما وقف منشأ خدمات اجتماعى مهمى مىباشد؛ خدماتى نظیر ساخت بیمارستان، مساجد، رفع نیاز فقرا و نیازمندان و حتى براى حفظ حقوق حیوانات نیز در نظر گرفته شده است.18
ب. ابزارهایى که در اختیار حاکمیت اسلامى است. این منابع عبارتند از :
1. زکات مال (که به مقدار معین و موارد معین تعلق مىگیرد)؛
2. خمس (پرداخت به مقدار یک پنجم از موارد مشخص)؛
3. غنایم جنگى؛
4. طسق (مالیات بر زمین)؛
5. مالیاتهاى حکومتى؛
6. سرمایهگذارى دولتى؛
7. فىء؛
8. انفال؛
9. اموال مجهولالمالک و ارث بدون وارث؛
10. معادن (به تمام اقسامش؛ نظیر معدن نفت، گاز و طلا و...).19
راهبردهاى حمایت و کفالت
امروزه تأمین اجتماعى را در قالب دو نظام ـ و در کشور ما سه نظام ـ به اجرا درآوردهاند که عبارت است از :
1. نظام بیمهاى؛
2. نظام حمایتى؛
3. نظام امدادى.
براى اجراى آنها چند راهبرد اساسى در نظر گرفتهاند تا به مقصد برسند :
1. راهبرد بیمههاى اجتماعى؛
2. راهبرد صندوقهاى احتیاط؛
3. راهبرد مسئولیت کارفرما (براى نظام بیمهاى)؛
4. راهبرد مساعدت اجتماعى؛
5. راهبرد خدمات اجتماعى (براى نظام حمایتى).
نظام بیمهاى افرادى را تحت پوشش و کفالت قرار مىدهد که شاغل هستند. نظام حمایتى نیز افراد آسیبپذیرى را که به دلایل مختلف قادر به تأمین معیشت خود و خانواده تحت پوشش نیستند، تحت پوشش قرار مىدهد؛ نظیر بیکاران، سالمندان، از کارافتادگان و غیره.
راهبرد تأمین اجتماعى در هر دو حوزه، عمدتآ متکى به دولت و کمکهاى مستقیم و غیرمستقیم دولت است.
در نظام حمایتى دو راهبرد وجود دارد که عبارتند از : راهبرد مساعدت اجتماعى و راهبرد خدمات اجتماعى.
در هر دو مورد، افراد تحت پوشش به وسیله کمکهاى دولتى مورد مساعدت قرار مىگیرند و تفاوت آن دو در نوع ارائه خدمات داده شده مىباشد، نه در افراد تحت پوشش.
در زمینه راهبردهاى تکافل اجتماعى چند نکته حایز اهمیت است :
1. منظور از تکافل در اینجا معناى عام خود است که دایره شمول آن وسیع مىباشد. بر این اساس، حاکمیت اسلامى باید بخشى از درآمدهاى خود را بدین منظور اختصاص دهد تا آن هدف مزبور تأمین گردد.
2. در نظام بیمهاى و حمایتى، اصل عدالت بایستى رعایت گردد؛ با این توضیح که عدالت اجتماعى اقتضا دارد همه افراد جامعه به نوعى تحت پوشش خدمات حمایتى و اجتماعى باشند. بنابراین، دولت اسلامى باید به گونهاى برنامهریزى نماید که «تأمین» به عنوان حقى همگانى و فراگیر شناخته شود و از تحت پوشش قرار دادن یک عده به هر دلیل ـ مثلا، بدان دلیل که صرفآ شاغل هستند ـ به شدت بپرهیزد.
3. در توزیع این حق همگانى باید این نکته رعایت شود که بین دریافت و پرداخت حق بیمه، فاصله زیاد نباشد. (در حال حاضر در کشور ما نسبت 6 به 1 است که فاصله بسیار زیادى است.)
4. عدالت اقتضا مىکند حاکمیت اسلامى در تخصیص منابع، نگاهى هم به آینده و نسلهاى بعدى داشته باشد تا سهم آیندگان از منابع ملى محفوظ بماند.
5. دولت باید به گونهاى برنامهریزى کند که راهبردهاى حمایتى در حوزههاى مختلف خدمات اجتماعى به سوى خدمات مردمى هدایت شود. به عبارت دیگر، سهم مردم و وظایف آنها به نحو برنامهریزىشده و ساماندهى شده با هدایت و کمک دولت در راهبردهاى حمایتى افزوده شود. براى نمونه، خانواده، مسئول کفالت اعضاى خود است و در این زمینه مسئولیت اجتماعى دارد. حال اگر پدر پیرى در خانه باشد و فرزندان او توانایى اداره وى را داشته باشند، باید او را تحت کفالت بگیرند و در این زمینه دولت نباید دخالت کند (در صورت تحت تکفل قرار دادن آن فرد، هزینه لازم را از فرزندان بگیرد.) فعال کردن و انگیزه دادن به مردم براى حمایت از محرومان، یکى دیگر از این موارد است. براى مثال، کسى که یتیمى را تحت کفالت بگیرد، دولت به طور مستقیم یا غیرمستقیم او را مورد تشویق قرار دهد. تشویق صندوقهاى قرضالحسنه مىتواند از جمله تشویق و تأیید راهبردهاى مردمى باشد.
5. شرکتهاى تضامنى اجتماعى (= ضمان جریره؛ یعنى آن دسته از پیمانهایى که افراد با یکدیگر مىبستند تا هنگام نیاز همدیگر را حمایت کنند) از جمله راهبردهایى است که با حمایت دولت مىتواند راهگشا باشد.
تکافل اجتماعى و کاهش فقر
تکافل و تأمین اجتماعى راهبردهایى هستند براى توزیع مجدد ثروت و رفع فقر و تأمین رفاه افراد کمتر برخوردار. براى ایجاد عدالت و برداشتن شکاف طبقاتى باید به سوى توزیع مجدد ثروت برویم که در حقیقت، تأمین اجتماعى طرح اجرایى آن را به ما نشان مىدهد، همانگونه که خط فقر محدوده انسانى ـ اقتصادى شمول این طرح را تعیین مىکند. خط فقر شاخصى است براى تعیین دایره افرادى که باید تحت پوشش تأمین اجتماعى قرار گیرند و نیز میزان کمک پرداختى به آنان. خط فقر معمولا از مؤلفههایى ترکیب مىیابد که امکان و عدم امکان ادامه حیات را رقم مىزند. در اینکه ادامه حیات به چه چیزهایى بستگى دارد، اختلافهایى در بین اقتصاددانان وجود دارد، ولى خوراک، پوشاک و مسکن از موارد بدیهى و مسلم بین آنان تلقّى مىگردد. بنابراین، درآمدى که بتواند حداقل میزان لازم خوراک براى زنده ماندن و نیز همین سطح از پوشاک و مسکن را تأمین کند «خط فقر» نامیده مىشود.
تعیین خط فقر به تعریف فقر وابستگى زیادى دارد. در علم اقتصاد، مبتنى بر پیشفرضها و مبانى مکاتب گوناگون، از خط فقر تعاریف مختلفى ارائه شده است. اما آنچه مىتوان گفت این است که بر اساس اقتصاد رایج امروز جهان که بر پایههاى عقاید کینز استوار است، خط فقر حداقل درآمدى است که نیازهاى معیشتى یک خانواده متوسط با برخوردارى از درآمدى متوسط در بجا هزینه کردن پول، بدون آنکه بدهىاى از قبل به عهدهاش باشد و بدون اعتیاد به هرگونه مواد الکلى و دخانیات و بدون ابتلا به هرگونه بیمارى را بتواند تأمین کند. اما بر اساس مبانى اقتصاد اسلامى، مىتوانیم از فقر و فقیر و خط فقر چنین تعریفى ارائه دهیم: فقر میزانى از درآمد است که خانوار را قادر به تأمین مخارج سالانه خود نسازد. این مخارج به صورت نسبى سنجیده شده و ملاک آن رفاهى است که متعارف شهروندانى که در شرایط مشابه سرپرست خانواده به سر مىبرند، از آن بهرهمندند. خوراک، پوشاک، مسکن، ازدواج، بهداشت و درمان، تحصیلات، وسیله سوارى، لوازم منزل، سفرهاى زیارتى، پذیرایىها و هدایاى خانوادگى، سرمایه و وسایل کار، خدمتکار و... (در حد متعارف شرایط مشابه خانوار) از جمله آنهاست.
فقیر کسى است که در مملکتش و در محدوده رفاهى که بر آن حاکم است، دسترسى به سطح زندگانى که او را قادر به برآورده شدن نیازهاى اولیه و تکمیلى خود سازد نداشته باشد. به عبارت دیگر، فقیر کسى است که در حدى از رفاه زندگى مىکند که شکافى عمیق با سطح زندگى ثروتمندان جامعه، میانشان فاصله انداخته است. در برابر فقیر، غنى و ثروتمند قرار دارد که با چنین شکافى روبهرو نیست و ارضاى نیازهاى ضرورى و تکمیلى، در چارچوب میزان رفاه جامعهاش و میزان پیشرفت اقتصادى آن، بر او دشوار نیست، اعم از آنکه ثروتى هنگفت داشته باشد یا نه.
خط فقر در مکتب اقتصادى اسلام، میزان رفاهى است که یک زندگى عادى (متوسط) در هر اجتماعى از آن برخوردار است.
نتیجهاى که در این بحث مىگیریم، آن است که تعیین خط فقر در اسلام، بر اساس مکتب اقتصاد سرمایهدارى هرگز به معناى تأمین حداقل نیازها و براى گذران زندگى (بخور و نمیر) نیست، بلکه به معناى تأمین همه نیازها ـ ضرورىوغیرضرورى ـ یک انسان به منظور تأمین زندگى سعادتمندانه براى تقرب به پروردگار است.20
در پایان این بحث بجاست تکملهاى راجع به راهکار عملى رفع فقر بیان شود. در خصوص مشکل فقر دو نوع زکاتواجبشدهاست1:.زکاترسمى؛2.زکاتغیررسمى.
زکات رسمى همان است که در شرع مقدس مقدار آن مشخص شده است. منظور از زکات غیررسمى نیز آن است که تا آنجا که یک مسلمان محتاج است نباید از هرگونه وسیله و امکانات مورد نیاز او دریغ کرد. آیه شریفه (وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ.) (معارج: 24و25) به همین مطلب تفسیر شده است. امام صادق ‰فرمودند: حقّ معلوم در آیه شریفه، مراد زکاتى نیست که از مال خودت خارج مىکنى، بلکه آن چیزى است که هر هفته یا هر ماه خودت بر خودت واجب کردى که به اندازه وسع و توانت براى فقرا بپردازى.21
عمومیت تکافل اجتماعى
افراد تحت حمایت تکافل اجتماعى همه شهروندان حکومت اسلامى هستند، اعم از مسلمان و غیرمسلمانى که در پناه حکومت اسلامى زندگى مىکنند. سیره و سنت پیامبر ˆ و ائمّه اطهار : و همچنین مبانى فقهى، گواه این معناست. در این مقام، نمونهاى از آن را که در حکومت امیرالمؤمنین ‰اتفاق افتاد نقل مىکنیم: روزى آن حضرت شخصى را در حال تکدىگرى مشاهده مىکنند و با تعجب سؤال مىکنند: این چه وضعى است؟ اطرافیان در جواب مىگویند: این شخص یک نصرانى است که به خاطر پیرى و عجز از کار گدایى مىکند. امیرالمؤمنین ‰با ناراحتى مىفرماید: تا زمانى که جوان بود از او کار کشیدند، حال که پیر و ناتوان شده او را رها کردید؟! از اینرو، حضرت دستور حکومتى دادند و فرمودند: از بیتالمال مسلمانان آنقدر به او پرداخت کنید تا بىنیاز گردد.22
نتیجهگیرى
با بررسى در آموزههاى دینى، چنین مىتوان نتیجه گرفت که :
1. هدف اساسى و اصلى اسلام از برنامههاى اجتماعى، زمینهسازى و ایجاد بسترى براى رشد و تعالى همه افراد جامعه به سوى کمال و سعادت حقیقى ـ که همان قرب الىاللّه است ـ مىباشد.
2. حیات طیبه و سعادتمند زمانى به وقوع خواهد پیوست که تمام نیازهاى مادى و معنوى انسان فراهم شده باشد تا انسان بدون دغدغه خاطر زندگى نماید. انسانى که دغدغه تأمین معاش خود را دارد نمىتواند در تدارک اصلاح معاد خود باشد.
3. دین اسلام براى تأمین این هدف عالى، راهکارهاى مناسبى در نظر گرفته است که با اجراى آنها سعادت همه شهروندان حکومت اسلامى تأمین خواهد شد، حتى اگر غیرمسلمان باشند.
4. در بستر حیات طیبه فقط نیازهاى ضرورى افراد تأمین نمىشود، بلکه حتى نیازهاى غیرضرورى ـ مانند عطر لباس ـ تأمین خواهد شد. نه تنها تعمق در مبانى دینى گویاى این واقعیت است که راهبردهاى دینى کارساز و عملیاتى است بلکه تجربه تاریخى جهان اسلام نیز گویاى این حقیقت مىباشد.
5. براى رفع فقر، راهکارهاى چندى در نظر گرفته شده است: الف. مسئولیت حاکم جامعه؛ ب. مسئولیت افراد برخوردار؛ ج. مسئولیت حکومت اسلامى از طریق جمعآورى زکات، خمس و انفال و... .
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانشآموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد جامعهشناسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره). دریافت: 17/1/88 ـ پذیرش: 3/3/88.
2 ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، ج 4، ص 300.
3 ـ محمدجواد زاهدى اصل، مقدّمهاى بر خدمات اجتماعى دراسلام، ص 2.
4 ـ همان، ص 1.
5 ـ محمدجواد زاهدى اصل، مبانى رفاه اجتماعى، ص 16.
6 ـ ناصح علوان، التکافل الاجتماعى فى الاسلام، ص 15.
7 ـ محمدجواد زاهدى اصل، مقدمهاى بر خدمات اجتماعى دراسلام، ص 86.
8 ـ مصطفى السباعى، التکافل الاجتماعى فى الاسلام، ص 175.
9 ـ حسن حاجحسینى، عدالت اجتماعى از دیدگاه امیرالمؤمنینو سه تن از اندیشمندان اجتماعى، ص 212.
10 ـ مصطفى السباعى، التکامل الاجتماعى فى الاسلام، ص 151.
11 ـ همان.
12 ـ همان.
13 ـ همان.
14 ـ مائده: 2.
15 ـ مصطفى السباعى، التکامل الاجتماعى فى الاسلام، ص 151.
16 ـ انسان: 8.
17 ـ این حقوق را که برشمردیم عمدتآ در حقوق اساسى وبخصوص اعلامیه جهانى حقوق بشر آمده است و براى تبییننسبت آن با مبانى دینى مناسب است به کتاب نظریه حقوقى اسلاماستاد مصباح (ج 1) و کتاب اسلام و حقوق بشر آیتاللّه جوادىآملى مراجعه نمایید.
18 ـ ر.ک: مصطفى زمانى، اسلام و خدمات اجتماعى، ص 109 /محمدجواد زاهدى اصل، مقدمهاى بر خدمات اجتماعى دراسلام، ص 1.
19 ـ بعضى از کتابها مانند تکافل اجتماعى در اسلام نوشتهمصطفى السباعى، صفحات 189ـ213، 29 مورد منبع درآمد را ذکرکردهاند.
20 ـ ر.ک: مرتضى صاحبفصول، شکاف طبقانى، توزیع مجددثروت و رهیافتهاى قرآنى، ج 4، ص 204.
21 ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، ج 4، ص 467.
22 ـ محمد محمدى رىشهرى، موسوعة الامام علىبن ابىطالب،ج 4، ص 204. منابعـ السباعى، مصطفى، التکافل الاجتماعى فى الاسلام، بیروت،المکتب الاسلامى، 1419.ـ حسن حاجحسینى، عدالت اجتماعى از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع)و سه تن از اندیشمندان اجتماعى، پایاننامه کارشناسى ارشد،رشته جامعهشناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى،1381.ـ زاهدى اصل، محمدجواد، مبانى رفاه اجتماعى، تهران، دانشگاهعلّامه طباطبائى، 1381.ـ زاهدى اصل، محمدجواد، مقدمهاى بر خدمات اجتماعى دراسلام، تهران دانشگاه علّامه طباطبائى، 1371.ـ زمانى، مصطفى، اسلام و خدمات اجتماعى، قم، پیام آزادى،1348.ـ صاحب فصول، مرتضى، شکاف طبقاتى، توزیع مجدد ثروت ورهیافتهاى قرآنى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى،1382.ـ محمدى رىشهرى، محمد، موسوعةالامام على بن ابىطالب،قم، دارالحدیث، 1412.ـ ناصح، علوان، التکافل الاجتماعى فى الاسلام، بیروت، دارالکتبالاسلامى، 1419ق.
هم تجربه تاریخى جهان اسلام و هم نگاهى به مبانى و مبادى منابع دینى، نشانگر آن است که اسلام براى همه ابعاد وجودى انسان برنامه دارد و از بعد مهم و اساسى چگونگى تأمین نیازهاى آنى و آتى او غافل نشده است. اصولا تأمین همگان به لحاظ مادى ـ معیشتى و ایجاد رفاه اجتماعى، از کارکردهاى مهم حکومت اسلامى است. ضرورت پژوهش از این جهت است که با تشکیل حکومت اسلامى بعد از چند سده فترت، این انتظار بجا شکل گرفت که حکومت اسلامى ناظر به موضوع تأمین و تکافل اجتماعى چه نگرش و برنامهاى دارد. در بدو امر، با درج این موضوع در اصول متعدد قانون اساسى جمهورى اسلامى ـ از جمله اصول 3، 21، 29، 31 و 43 ـ جایگاه مسئله روشن شد.
تاریخچه موضوع
ابتدا لازم است به این نکته اشاره شود که اساس نظام اجتماعى بر تعاون و همیارى و احسان به یکدیگر نهاده شده است. اصولا رمز اینکه انسان به جامعه پناه آورده به همین دلیل است که اولا، به تنهایى قادر نیست نیازهاى خود را برآورده کند. ثانیآ، به هنگام بروز خطر یاور و کمککار داشته باشد. از اینرو، هماره در جامعه چنین بوده است که انسانها به هنگام بروز خطر و مشکل به وسیله انواع و اقسام راهبردها و سیاستهاى گوناگون از یکدیگر حمایت مىکردند. بناى عقلا در طول تاریخ چنین بوده است و دولتها با برنامهریزى، هدایت، ساماندهى، و اختصاص منبع خاص، موضوع تکافل و خدمات اجتماعى و به طور کلى، ایجاد رفاه را جزو وظایف و کارکردهاى خود به شمار آوردهاند. اسلام نیز به عنوان یک دین کامل و جامع که هم براى نیازهاى مادى انسان و هم براى نیازهاى معنوى او برنامه دارد، نه تنها با بسیارى از این برنامههاى عرفى و عقلانى مخالفتى نکرده است، بلکه بسیارى از آنها را با اعلان وجوب یا استحباب جزو وظایف همه افراد جامعه و حکومت قرار داده است.
امروزه یکى از کارکردهاى مهم حکومتها را تأمین رفاه اجتماعى و برخوردارى افراد جامعه از مواهب مادى ـ معیشتى مىدانند، به گونهاى که از حقوق اولیه افراد جامعه برخوردارى از حداقل مواهب زندگى است. در اندیشه اسلامى، لازمه حیات طیبه برخوردارى از سطح معیشت مناسبشأنهرفرد تعریف شده است. اصولا یکى از اهداف و وظایف حکومت تأمین نیازهاى مادى است. امیرالمؤمنین ‰پس از به دست گرفتن قدرت آموزههاى والایى دارد که یکى دیگر از ابعاد نظام سیاسى اسلام را روشن مىکند: «ما أصبَحَ بالکوفةِ أحَدٌ و إن أدناهُم منزلةً إلا لِیأکُلَ الْبُرَّ وَ یَجلسُ فِى الظّلِ و یَشرِبُ مِنْ ماءِ الْفُراتِ»؛2 احدى در کوفه نیست ـ هرچند از پایینترین طبقه مردم باشد ـ مگر اینکه گندم مىخورد، در سایه مىنشیند و از آب فرات مىنوشد. به عبارت دیگر، ازتمامشاخصهاىرفاهاجتماعىآنروزبرخورداربودهاست.
تاریخچه خدمات اجتماعىبه طور کلى مىتوان دو حوزه تاریخى معطوف به موضوع یاد کرد: 1. خدماتى که افراد جامعه به هنگام نیاز و اضطرار به همدیگر ارائه مىدادند. 2. خدماتى که دولتها براى شهروندان در قالب انواع و اقسام بیمهها و قراردادها ارائه مىدادند.
برداشت ساده و اولیه از موضوع خدمات اجتماعى بیانگر این نکته است که پیش از تشکیل دولتها و جوامع گسترده، به صرف حضور انسان در گروههاى کوچک اجتماعى از او حمایت مىشد و به هنگام بروز خطر، از وى پشتیبانى به عمل مىآمد. به علت سادگى روابط و مناسبات اجتماعى، این خدمات به صورت ساده و سازماننایافته ارائه مىشد. به تدریج با توسعه جوامع و شکلگیرى حکومتها و دولتهاى سنتى، مفهوم خدمات اجتماعى معناى نویى به خود گرفت. با پیچیده شدن روابط اجتماعى، ظهور اقتصاد سرمایهدارى و یا حتى ارباب ـ رعیتى و گستردگى جوامع، خدمات اجتماعى شکل جدیدى پیدا کرد که عمدتآ به وظایف حکومت بود. خلاصه اینکه تشکیل جوامع شهرى و ایجاد اجتماعات بزرگ مقدّمهاى در جهت به وجود آمدن شرایطى بود که به «دولتى شدن» و «نهادى شدن» برنامههاى اجتماعى انجامید. مهاجرتها، جنگها، بروز بیمارىهاى فراگیر و بعضآ صعبالعلاج، و ازدیاد بىسرپرستان، لزوم فراگیر شدن خدمات اجتماعى را نشان مىداد. نظام سرمایهدارى جدید و انقلاب صنعتى به خاطر تبعات اجتماعىاش ضرورت مسئله را دو چندان مىکرد. به همین دلیل، مؤسسات و نهادهاى دولتى و بینالمللى در این زمینه قوانینى را وضع کردند که از افراد نیازمند حمایت کند.3مباحث مفهومى
لازم است در ابتدا چند مفهوم اساسى بحث را تبیین نماییم. 1. خدمات اجتماعى : این اصطلاح مرکب از دو کلمه «خدمات» (جمع خدمت) و «اجتماعى» (منسوب به اجتماع) تشکیل شده است. در این ترکیب، کلمه اجتماع مترادف جامعه است و از لحاظ معنا فرقى با هم ندارند. معادل و مترادف آن در انگلیسى «social services» مىباشد. منظور از خدمات در اینجا یعنى: کارى را براى کسى انجام دادن. و چون به کلمه اجتماع اضافه شده است، منظور کار و خدمتى است که در ظرف اجتماع و مناسبات انسانى تحقق پیدا مىکند. به عبارت دیگر، بدون حضور در جامعه خدمت بهدیگرانمعناومفهومىندارد.4
2. تأمین اجتماعى : یکى از ابزارها و وسایل تحقق رفاه اجتماعى است. تأمین اجتماعى همان ترمیم جبران خسارات و حمایت از افراد جامعه است. تأمین اجتماعى طبق یک تعریف، بیانگر تأمین درآمدى است که به هنگام قطع درآمد به عللى از قبیل بیکارى و حادثه، جایگزین آن مىشود. به طور کلى، تأمین اجتماعى یعنى: تأمین حداقل درآمد.
3. بیمههاى اجتماعى : بیمه اجتماعى به عنوان جزئى از تأمین اجتماعى، عبارت از حمایت نیروى انسانى (شاغلان) در مقابل برخى حوادث و سوانح اجتماعى است که در قالب قرارداد اعمال مىشود.4. رفاه اجتماعى : با عنایت به تعاریف مختلف ارائه شده در زمینه رفاه اجتماعى و با در نظر گرفتن ابعاد متنوع زندگى انسان، مىتوان رفاه اجتماعى را چنین تعریف کرد: «رفاه اجتماعى عبارت از مجموعه سازمانیافتهاى از قوانین، مقرّرات، برنامه و سیاستهایى است که در قالب مؤسسات رفاهىونهادهاىاجتماعى به منظور پاسخگویى به نیازهاى مادى و معنوى و تأمین سعادت انسان ارائه مىشود تا زمینه رشد و تعالى او را فراهم آورد.»5
5. حمایت یا ضمانت اجتماعى : مجموعه خدماتى است که به افراد کمدرآمد و نیازمند در شکلهاى مختلف و به صورت غیربیمهاى ارائه مىشود. 6. تکافل اجتماعى : معانى و تعاریف متعددى از تکافل شده است که البته به لحاظ مفاد و مفهوم اصلى و نهایى یکى است. ناصح علوان تکافل اجتماعى را اینگونه تعریف مىکند :
تکافل اجتماعى آن است که افراد جامعه همدیگر را ضمانت و پشتیبانى نمایند، چه به صورت فردى و یا به صورت جمعى، به وسیله راهبردهاى ایجابى (مثل سرپرستى یتیم) یا سلبى (مثل تحریم ربا) به انگیزه شعور و وجدان باطنى که از عمق و مبناى اعتقاد اسلامى سرچشمه مىگیرد، تا اینکه فرد انسانى در پناه کفالت و حمایت جامعه زندگى کند و جامعه به کمک فرد بیاید، از آن حیث که همه، همدیگر را کمک مىکنند تا جامعه برتر تشکیل شده و ضرر و آسیب افراد دفع گردد.6تکافل یک امر دو طرفه است؛ یعنى مسئولیتها و تکالیفى که اعضاى جامعه نسبت به هم دارند؛ تشریک مساعى و تعاون و معاضدت افراد یک جامعه در جهت مرتفع ساختن مسائل و گرفتارىهاى فردى و اجتماعى.7 نکته بسیار مهم این است که تکافل اجتماعى، که از مبانى دینى قابل فهم است، صرفآ براى برآورده ساختن سه نیاز (مسکن، غذا و پوشاک) نیست، بلکه شامل تمام نیازهاى مادى و معنوى انسان مىگردد.8
اقسام تکافل اجتماعىدر یک تقسیمبندى کلى، تکافل به دو قسم تقسیم مىشود :
1. تکافل به معناى عام، که معادل و برابر با موضوع ضمانت و خدمات اجتماعى است که همه افراد جامعه در کنار حاکمیت در قبال هم مسئول هستند. 2. تکافل به معناى خاص، که معادل تأمین اجتماعى به معناى امروزین خود است.9
انواع تکافل اجتماعى
تکافل با معناى وسیعى که ذکر شد انواع مختلفى دارد که به طور خلاصه بیان مىگردند :
1. تکافل سیاسى : تکافل سیاسى عبارت است از نظارت و مراقبت و حساسیت افراد جامعه نسبت به مسائل سیاسى جامعه و امر به معروف و نصیحت و خیرخواهى اولیاى امور سیاسى جامعه نسبت به سرنوشت و آینده جامعه. 2. تکافل دفاعى : تکافل دفاعى بدین معناست: بر هر مسلمانى که تحت حاکمیت دولت (اسلامى) است واجب است همراه با سایر هموطنان خود هرگاه دشمن به کشور اسلامى حمله کرد، در جبهه جنگ حاضر شود. دستور صریح قرآن کریم در این زمینه، چنین است : (انْفِرُواْ خِفَافآ وَثِقَالا.) (توبه: 41) و هیچ چیز مانع ترک این وظیفه اجتماعى ـ دفاعى نمىشود، مگر مرض یا عسر یا حرج.
3. تکافل اقتصادى : تکافل اقتصادى آن است که افراد جامعه در حفظ ثروت و دارایى خود حساس باشند؛ به نوعى که نه اسراف و تبذیر کنند، نه احتکار و نه غش در معامله، و کالا را به قیمت مناسب عرضه کنند.
دولت اسلامى مجاز است در صورت احتکار، وارد عمل شده و اموال محتکران را ضبط کرده و به قیمت مناسب به فروش برساند.
همچنین سفهاء و مجانین و اطفال حق تصرف در مال خود را ندارند.
4. تکافل معاش : این همان چیزى است که امروزه آن را تأمین و رفاه اجتماعى مىنامند؛ مسئولیت اجتماعى همه افراد جامعه نسبت به فقرا و نیازمندان. این مسئولیت باید کریمانه ادا شده، به نحوى که با کرامت انسانى افراد نیازمند منافات نداشته باشد.
5. تکافل شخصیتى : تکافل در شخصیت و ادب اجتماعى آن است که هر فرد در جامعه احساس کند دیگران به او نوعى علاقه و محبت دارند و افراد از یکدیگر تنفر ندارند و با او به نحو احسن و بر اساس اخلاق و کرامت برخورد مىکنند؛ آنچنان که پیامبر ˆ فرمود: «احبب للناس ما تحب لنفسک»؛10 آنچه را که خودت دوست دارى براى مردم هم دوست داشته باش.
6. تکافل علمى : مراد از تکافل علمى آن است که شرایط به گونهاى فراهم باشد که هر کسى در جامعه به دنبال فراگیرى دانشى مفید به حال جامعه است مانع و رادعى نداشته باشد.
اهل علم نباید علم خود را از طالبان علم دریغ کنند تا انحصار علمى در جامعه به وجود نیاید. در روایت نیز آمده است که هر کس علمى را کتمان کند، خداوند متعال در روز قیامت او را با آتش لجام (لگام) خواهد زد.11
7. تکافل جنائى : مفهوم تکافل جنائى دربردارنده این معناست که دیه هیچ مقتول ـ به ناحق ـ در جامعه اسلامى هدر نمىرود. اگر قاتل شناخته شده باشد، خودش مسئولیت دارد، ولى اگر شناخته نشود و یا توان بازپرداخت آن را ندارد، عائله او باید بدهند و یا بیتالمال باید ادا کند. به طور کلى، باید توجه داشت که از نظر اسلام، هیچ کس به سبب اداى دین نباید به زندان برود. دستگاه قضایى باید آنقدر به لحاظ اجرایى و اطلاعاتى توانمند باشد که بداند شخص مدیون آیا توان اداى دین ـ دیه یا قرض ـ خود را دارد یا ندارد. اگر تشخیص داد این توانایى را دارد، باید بلافاصله از او گرفته و به طلبکار بدهد و اگر فرد مدیون را ناتوان از پرداخت دین خود دید، وى را آزاد نماید و خود از بیتالمال آن را پرداخت کند.
8. تکافل اخلاقى : تکافل اخلاقى همان نظارت و مراقبت اجتماعى به نحو عام و فراگیر است تا جامعه از انحطاط اخلاقى و فرو رفتن در انحرافات و فساد حفظ شود. بر این اساس، بر همه افراد جامعه لازم است هر جا منکرى را دیدند از آن نهى کنند و این با آزادىهاى فردى هم منافات ندارد؛ زیرا محدوده آزادى تا جایى است که بنیان خانه محفوظ بماند و کسى که در جامعه مراعات اخلاق را ننماید، احترامى ندارد.
پیامبر اکرم ˆ فرمودند: اگر کسى که مشغول تخریب جایگاه خود در کشتى بود نهى مىشد، از غرق شدن کشتى جلوگیرى مىشد.12
9. تکافل عبادى : برخى از واجبات و شعائر در اسلام هستند که از آنها به «واجب کفایى» یاد مىشود؛ مثل نماز میت. این بدان معناست که براى بالا بردن روحیه اخوت و تعاون همه افراد جامعه ـ به نحو کفایى ـ وظیفه دارند همدیگر را تکافل و حمایت کنند.13
مبانى تکافل اجتماعى
در این قسمت، مبانى تکافل را در چند محور به طور خلاصه مورد بحث قرار مىدهیم.
1. محور اول. مبانى قرآنى تکافل
در قرآن کریم ادلّه متعددى مبنى بر تعاون و تکافل اجتماعى آمده است که تکلیف یک فرد مسلمان را در جامعه در تعامل با دیگران روشن مىنماید. در ذیل، به برخى از آیات در این زمینه اشاره مىشود :
الف. اصل تعاون و همکارى : بناى اولیه و قاعده مبنایى در جامعه اسلامى تعاون و همکارى افراد با یکدیگر است : (وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ.)14 در این آیه، مبناى مشارکت جمعى بر تعاون در امر خیر و تقوا گذاشته شده و در مقابل، از تعاون و همدستى در امر شر (گناه) و ستمپیشگىنهى شده است.
ب. اصل احسان و نیکوکارى : حس همکارى و گشادهدستى نسبت به اطرافیان و نیازمندان، یکى دیگر از اصول قرآنى است: (وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئآ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانآ وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالا فَخُورآ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَالِلْکَافِرِینَعَذَابآمُهِینآ.)(نساء36:و37) آیه مزبور، بر احسان و تکافل بر این موارد تأکید مىکند: احسان به والدین، نزدیکان، یتیمان، مساکین (نیازمندان شدید)، همسایگان، در راهماندگان، و بخل نورزیدن.
در عظمت موضوع همین بس که احسان و نیکوکارى و تکافل در کنار امر به توحید و شرک نورزیدن به خدا، قرار داده شده است و در پایان، به کسانى که نسبت به آنچه خداى متعال به آنها داده انفاق نمىکنند، وعده عذاب داده است. گویى کسانى که از ثروتى برخوردار هستند نگاه استقلالى به ثروت دارند نه نگاه واسطهاى؛ به نوعى که فکر مىکنند آن را مستقلا با صرف تلاش و کوشش شخصى خود به دست آوردهاند و از علم و دانش خود بهره گرفتهاند و هرگونه که بخواهند مىتوانند مصرف کنند و به کسى چیزى ندهند. قرآن کریم این منطق را به شدت رد مىکند و آن را منطق قارونى معرفى مىکند که گفت : (إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی) (قصص: 78)، در حالى که یک انسان موحد به مال و ثروت نگاه ابزارى دارد که خداوند ـ به عنوان مالک ـ همه چیز را موقتآ در اختیار او گذاشته تا همخوداستفادهکند و هم به دیگران بهره برساند.
ج. اصل عدالت : یکى از وظایف و کارکردهاى حکومت اسلامى تحقق عدالت اجتماعى است. عدالت در اینجا بدین معناست که همه افراد جامعه از حقوق تعریف شده برخوردار باشند. یکى از آن حقوق تأمین نیازهاى اساسى فرد براى داشتن زندگى سعادتمندانه است. عدالت اقتضا مىکند این نیازها از راههاى قانونى و مشروع از ابتداى زندگى تا به هنگام مرگ و در همه احوال و شرایط زندگى تأمین گردد. نیازهاى مادى ـ معیشتى و نیز نیازهاى روحى و معنوى هنگامى به نحو مناسب تأمین مىگردد که عدالت در جامعه گسترده شده باشد، در غیر این صورت، اختلاف در سطح برخوردارى، همیشه بین طبقات مختلف جامعه وجود خواهد داشت.
2. تکافل در سیره و روایات
در سیره و سنت اولیاى الهى موارد بسیارى مىبینیم که تکافل و تعاون را در حد اعلا به تصویر کشیدهاند.
امیرالمؤمنی ‰زمانى که در رأس حاکمیت نبود با فعالیتهاى زیاد اقتصادى دایم در حال آباد کردن زمین و ایجاد نخلستان و حفر قنات بود و آنها را براى فقرا و مستمندان وقف مىکرد و از اموال شخصى خود همواره زیاد بذل و بخشش مىنمود. زمانى هم که به حاکمیت رسید، طبق نص و فرمایش صریح خود، هیچکس در مرکز حاکمیت اسلامى (کوفه) بىخانمان، فقیر و بىبهره از ضروریات زندگى نبود.
امام حسن مجتبى ‰سالى دوبار اموال خود را بین فقرا تقسیم مىکرد.
امام زینالعابدین، امام باقر و امام صادق : افراد زیادى را تحت تکفل داشتند و به امور آنها رسیدگى مىکردند، در حالى که بعضى از آنها شیعه هم نبودند؛ صرفآ مسلمان بودند.
پیامبر ˆ فرمودند: مؤمنان در مورد ترحم و دوستى با یکدیگر چنیناند که مانند یک جسد هستند؛ اگر یک عضو از آن جسد مبتلا به مرض شود، کل جسد مبتلا به مرض و بیمارى مىشود.15
ایثار خاندان پیامبر :، از جمله بخشش افطارى امیرالمؤمنین ‰و حضرت زهرا ƒبه مسکین و یتیم و اسیر، در حالى که فرزندانشان خردسال و گرسنه بودند، چنان عظمت داشت که در قرآن از آن با تجلیل یاد شده و به عنوان سرمشق معرفى شده است.16
سیره مسلمانان
مسلمانان در طول تاریخ (در هر زمان و هر مکان از جامعه اسلامى) بر تعاون، همکارى، همدلى، و حمایت از ضعفا، یارى مظلومان، دادرسى از بیچارگان و حساسیت نسبت به مصالح عمومى جامعه تأکید داشتهاند.
در برهههایى تاریخى از حاکمیت اسلامى، افرادى وجود داشتند که براى پرداختن زکات مال خود نیازمندى نمىیافتند. ظهور گروههایى مثل عیاران و لوطیان در راستاى حمایت از افراد ضعیف جامعه شکل گرفته است.
مبانى عقلى تکافل اجتماعى
تکافل اجتماعى بر مبناى قوى عقلى نیز قرار دارد. به عبارت دیگر، علاوه بر بناى عقلا (سیره عقلا) عقل نیز آن را تأیید مىکند.
روشن است جامعهاى قوى محسوب مىشود که روحیه تعاون و همکارى بر افراد حاکم باشد، به گونهاى که قوام جامعه از هم پاشیده نگردد. از سوى دیگر، مىدانیم تأمین حداقل زندگى و ضروریات حیات اجتماعى (مثل بهداشت، مسکن و...) براى همه افراد جامعه ضرورى و لازم است. حال اگر ضروریات زندگى افراد تأمین شود، جامعه به سوى کمال، آرامش و اصلاح به پیش مىرود، ولى اگر افراد دغدغه خاطر تأمین ضروریات زندگى خود را داشته باشند به سمت فساد، کجروى و آسیبهاى اجتماعى سوق پیدا مىکنند. بنابراین، به حکم عقل لازم است همه افراد جامعه با کمک و تعاون با یکدیگر تلاش کنند ضروریات و نیازمندىهاى زندگى را براى یکدیگر تأمین نمایند تا به هدف مطلوب خودشان که همانا داشتن جامعه سالم و به دور از فساد و آسیب است برسند.
مبانى فلسفى تکافل اجتماعى
تکافل اجتماعى در اسلام با نگاه فلسفى از بنیادى قوى برخوردار است. در این قسمت سعى مىشود با بیانى کوتاه از منظر فلسفى به موضوع نگریسته شود.
فلسفه خلقت
هدف از خلقت این است که انسان به تعبیر فلاسفه «استکمال وجودى» پیدا کند و به مراتب وجودى بالاتر دست یابد. این استکمال و اشتداد در وجود بدون تأمین نیازهاى مادى و معنوى آن میسور نیست. تکافل به معناى عام ـ تأمین نیازهاى مادى و روحى ـ براى آن است که انسان «سیر وجودى و استکمالى» خود را بهتر و سریعتر طى کند؛ در غیر این صورت، این راه مشکل و یا غیرممکن خواهد شد.
به تعبیر قرآن کریم، هدف از خلقت این است که انسان در سایه عبودیت و بندگى خدا به قرب الىاللّه برسد (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)(ذاریات: 56) و این امر زمانى حاصل خواهد شد که انسان دغدغه معاش نداشته باشد تا با خیالى آسوده در راستاى وظیفه اصلى خود که همان بندگى است حرکت کند.
فلسفةالاجتماع
اگر از منظر فلسفى به جامعه و اجتماع نگاه کنیم، جامعه اصیل است یا فرد؟ سؤال دیگر اینکه سرّ حضور انسان در جامعه چیست؟
گذشته از مناقشات علمى پیرامون سؤال اول، قدر مسلم این است که جامعه از نوعى اصالت فلسفى ـ حداقل به لحاظ منشأ انتزاع خود ـ برخوردار است. اگر جامعه اصیل باشد و فرد مجاز، نگاه ما در برنامهریزى اجتماعى متفاوت خواهد شد. به عبارت دیگر، اینجا دو مکتب فکرى ظهور پیدا مىکند: یکى مکتب جمعگرا که در برنامهریزى اجتماعى، مصالح کل و جامعه را در نظر مىگیرد و دیگرى مکتب فردگرا، که حقیقت و اصالت را به فرد و فردیت انسان مىداند و برنامهریزى خود را معطوف به ساحت فردى آن مىکند. در برنامهریزى اجتماعى، اثبات اصالت جامعه به لحاظ منشر انتزاع کفایت مىکند.
تکافل اجتماعى ناظر به بعد جمعى انسان و جامعه است. به عبارت دیگر، بر اساس نگاه جمعگرایانه و مبتنى بر مکتب جمعگرایى مىباشد که انسان را به عنوان یک جزء بریده از کل و رها شده در اقیانوس نمىبیند.
ذکر این نکته به طور اجمال لازم است که نظامهاى متکى بر مکتب فردگرایى براى راهبردهاى بیمهاى برنامهریزى دارند، ولى هیچگاه براى راهبردهاى تکافل برنامهریزى ندارند؛ ضمن اینکه بیمههاى تأمین اجتماعى آنها با مبانى نظرى آن نظام به شدت دچار چالش است، به گونهاى که این بحث مباحث زیاد علمى را برانگیخته است. براى نمونه، کتاب تئورى در باب عدالت جان رالز براى پاسخ به حملات و شبهات وارده بر مکتب لیبرالیزم در خصوص همین مسائل است.
نتیجه اینکه راهبردهایى مثل تکافل، تقویتکننده بُعد تعاون و همکارى جمعى است. بنابراین، هرگونه راهبردى که تقویتکننده بُعد اجتماعى انسان باشد مورد تأیید و تأکید است. در نتیجه، راهبردهایى مثل تکافل و تضامن اجتماعى بسیار مورد سفارش است.
بنابراین، اگر حاکمیت اسلامى بیمه را به عنوان یک راهکار تأمین اجتماعى در نظر دارد، اولا، باید با کار فرهنگى این ایده را دایم زنده نگه دارد که توکل بر اسباب و وسایل و فراموشى مسببالاسباب با توحید در رازقیت و استعانت منافات پیدا نکند. ثانیآ، راهکارهاى تأمین امنیت روانى و اجتماعى را به سمت و سوى راهکارهاى اجتماعى ببرد تا همه افراد را درگیر هم کرده و به نوعى به یکدیگر وابسته نماید نه اینکه وابستگى فرد از جمع (خانوادگى، اقارب و...) کم شده و به دولت وابسته گردد.
سؤال دیگر این است که چرا انسان در جامعه حضور مىیابد؟
سؤال مزبور از قدیم ذهن اندیشمندان اجتماعى را به خود مشغول داشته و در این زمینه، دو پاسخ ارائه دادهاند : 1. انسان مدنى بالطبع است. 2. انسان مدنى بالاضطرار است.
پیشفرض جواب اول این است که انسان خود به خود بدون هیچگونه اجبار و اضطرارى حضور در جمع را پذیرفته است، و بودن در جامعه ملایم با طبع اوست.
در مقابل، پیشفرض جواب دوم این است که انسان چارهاى ندارد جز قبول حیات اجتماعى؛ زیرا در غیر اینصورت، نمىتواند به تنهایى همه نیازمندىهاى متنوع خود را برطرف کند. پس راز حضور انسان در جامعه این است که جامعه ظرف برآوردهسازى نیازهاى اوست.
هر یک از این دو مبنا را که بپذیریم مؤید این است که تکافل اجتماعى در جامعه نیاز است تا زمینهساز رفع نگرانى و اضطراب فرد باشد.
تکافل اجتماعى تأمینکننده حقوق اجتماعى
گفته شد تکافل اجتماعى به معناى عام آن، همه ابعاد نیازهاى انسان را دربر مىگیرد. از سوى دیگر، افراد در جامعه حقوقى دارند که باید هم از سوى افراد جامعه و هم از سوى حاکمیت تأمین گردد. در ذیل، به طور فهرستوار به مهمترین آنها اشاره مىگردد :
1. حقّ حیات و آنچه که لازمه حیات انسانى است؛ مثل حرمت قتل نفس، حفظ صحت و سلامتى، حمایت ویژه از اطفال و یا حقّ حیات براى حیوانات؛
2. حقّ آزادى؛
3. حقّ تعلیم و تعلم؛
4. حقّ کرامت انسانى؛
5. حقّ تملک.
نکته قابل تذکار و مهم این است که اولا، این مجموع حقوق به معناى مجموعه حقوق انحصارى در اسلام نیست؛ ثانیآ، بعضى از این حقوق با حقوق مطرح در ادبیات رایج غرب ـ بخصوص در اعلامیه حقوق بشر ـ حکمآ و موضوعآ تفاوت ماهوى دارد که باید آن را در تفاوت مبنایى دو مکتب اسلام و لیبرالیزم جستوجو کرد؛ ثالثآ، حقوق دیگرى نیز وجود دارند که در اینجا بیان نشدهاند.17
منابع تکافل اجتماعى
منظور از منابع ابزارهایى است که در اختیار جامعه اسلامى براى ریشهکن کردن فقر و نابرابرى و رفع نابسامانىهاى اجتماعى و ایجاد یک جامعه توسعهیافته و پیشرفته قرار دارد و لازم است براى رسیدن به اهداف تکافل اجتماعى که همان تشکیل جامعه سعادتمندانه است به کار گرفته و مدیریت شود.
انواع ابزارهاى مالى
الف. ابزارهایى که در اختیار عموم جامعه است : از جمله این ابزارها، مىتوان به موارد زیر اشاره کرد :
1. ارث (که به ورثه قانونى و شرعى او مىرسد)؛
2. زکات فطریه؛
3. انواع کفارات (درآمدهایى که به خاطر مخالفت کردن با بعضى از احکام شرعى لازم است خود خطاکار بپردازد) که بیش از ده نوع کفاره را شامل مىشود؛
4. قربانى (واجب و مستحب)؛
5. وصیت؛ آن مقدار که شخص از ثلث مال خود مىتواند براى کارهاى عامالمنفعه و ساماندهى امور اجتماعى وصیت کند؛
6. صدقات مستحبى؛
7. وقف؛
8. اعطاى قرضالحسنه؛
9. سفارش و تأکید بر امورى همچون هدیه، هبه، مهمانى دادن و ایثار.
این عناصر سازنده منابعى هستند که در اختیار جامعه اسلامى مىباشد تا اجتماع را آنگونه که شایسته کرامت و خلافت انسانى است بسازد. عناصرى همچون وقف یا خدمات پیوسته، در سرنوشت مسلمانان سهم بسزایى داشته است. در کشور ما وقف منشأ خدمات اجتماعى مهمى مىباشد؛ خدماتى نظیر ساخت بیمارستان، مساجد، رفع نیاز فقرا و نیازمندان و حتى براى حفظ حقوق حیوانات نیز در نظر گرفته شده است.18
ب. ابزارهایى که در اختیار حاکمیت اسلامى است. این منابع عبارتند از :
1. زکات مال (که به مقدار معین و موارد معین تعلق مىگیرد)؛
2. خمس (پرداخت به مقدار یک پنجم از موارد مشخص)؛
3. غنایم جنگى؛
4. طسق (مالیات بر زمین)؛
5. مالیاتهاى حکومتى؛
6. سرمایهگذارى دولتى؛
7. فىء؛
8. انفال؛
9. اموال مجهولالمالک و ارث بدون وارث؛
10. معادن (به تمام اقسامش؛ نظیر معدن نفت، گاز و طلا و...).19
راهبردهاى حمایت و کفالت
امروزه تأمین اجتماعى را در قالب دو نظام ـ و در کشور ما سه نظام ـ به اجرا درآوردهاند که عبارت است از :
1. نظام بیمهاى؛
2. نظام حمایتى؛
3. نظام امدادى.
براى اجراى آنها چند راهبرد اساسى در نظر گرفتهاند تا به مقصد برسند :
1. راهبرد بیمههاى اجتماعى؛
2. راهبرد صندوقهاى احتیاط؛
3. راهبرد مسئولیت کارفرما (براى نظام بیمهاى)؛
4. راهبرد مساعدت اجتماعى؛
5. راهبرد خدمات اجتماعى (براى نظام حمایتى).
نظام بیمهاى افرادى را تحت پوشش و کفالت قرار مىدهد که شاغل هستند. نظام حمایتى نیز افراد آسیبپذیرى را که به دلایل مختلف قادر به تأمین معیشت خود و خانواده تحت پوشش نیستند، تحت پوشش قرار مىدهد؛ نظیر بیکاران، سالمندان، از کارافتادگان و غیره.
راهبرد تأمین اجتماعى در هر دو حوزه، عمدتآ متکى به دولت و کمکهاى مستقیم و غیرمستقیم دولت است.
در نظام حمایتى دو راهبرد وجود دارد که عبارتند از : راهبرد مساعدت اجتماعى و راهبرد خدمات اجتماعى.
در هر دو مورد، افراد تحت پوشش به وسیله کمکهاى دولتى مورد مساعدت قرار مىگیرند و تفاوت آن دو در نوع ارائه خدمات داده شده مىباشد، نه در افراد تحت پوشش.
در زمینه راهبردهاى تکافل اجتماعى چند نکته حایز اهمیت است :
1. منظور از تکافل در اینجا معناى عام خود است که دایره شمول آن وسیع مىباشد. بر این اساس، حاکمیت اسلامى باید بخشى از درآمدهاى خود را بدین منظور اختصاص دهد تا آن هدف مزبور تأمین گردد.
2. در نظام بیمهاى و حمایتى، اصل عدالت بایستى رعایت گردد؛ با این توضیح که عدالت اجتماعى اقتضا دارد همه افراد جامعه به نوعى تحت پوشش خدمات حمایتى و اجتماعى باشند. بنابراین، دولت اسلامى باید به گونهاى برنامهریزى نماید که «تأمین» به عنوان حقى همگانى و فراگیر شناخته شود و از تحت پوشش قرار دادن یک عده به هر دلیل ـ مثلا، بدان دلیل که صرفآ شاغل هستند ـ به شدت بپرهیزد.
3. در توزیع این حق همگانى باید این نکته رعایت شود که بین دریافت و پرداخت حق بیمه، فاصله زیاد نباشد. (در حال حاضر در کشور ما نسبت 6 به 1 است که فاصله بسیار زیادى است.)
4. عدالت اقتضا مىکند حاکمیت اسلامى در تخصیص منابع، نگاهى هم به آینده و نسلهاى بعدى داشته باشد تا سهم آیندگان از منابع ملى محفوظ بماند.
5. دولت باید به گونهاى برنامهریزى کند که راهبردهاى حمایتى در حوزههاى مختلف خدمات اجتماعى به سوى خدمات مردمى هدایت شود. به عبارت دیگر، سهم مردم و وظایف آنها به نحو برنامهریزىشده و ساماندهى شده با هدایت و کمک دولت در راهبردهاى حمایتى افزوده شود. براى نمونه، خانواده، مسئول کفالت اعضاى خود است و در این زمینه مسئولیت اجتماعى دارد. حال اگر پدر پیرى در خانه باشد و فرزندان او توانایى اداره وى را داشته باشند، باید او را تحت کفالت بگیرند و در این زمینه دولت نباید دخالت کند (در صورت تحت تکفل قرار دادن آن فرد، هزینه لازم را از فرزندان بگیرد.) فعال کردن و انگیزه دادن به مردم براى حمایت از محرومان، یکى دیگر از این موارد است. براى مثال، کسى که یتیمى را تحت کفالت بگیرد، دولت به طور مستقیم یا غیرمستقیم او را مورد تشویق قرار دهد. تشویق صندوقهاى قرضالحسنه مىتواند از جمله تشویق و تأیید راهبردهاى مردمى باشد.
5. شرکتهاى تضامنى اجتماعى (= ضمان جریره؛ یعنى آن دسته از پیمانهایى که افراد با یکدیگر مىبستند تا هنگام نیاز همدیگر را حمایت کنند) از جمله راهبردهایى است که با حمایت دولت مىتواند راهگشا باشد.
تکافل اجتماعى و کاهش فقر
تکافل و تأمین اجتماعى راهبردهایى هستند براى توزیع مجدد ثروت و رفع فقر و تأمین رفاه افراد کمتر برخوردار. براى ایجاد عدالت و برداشتن شکاف طبقاتى باید به سوى توزیع مجدد ثروت برویم که در حقیقت، تأمین اجتماعى طرح اجرایى آن را به ما نشان مىدهد، همانگونه که خط فقر محدوده انسانى ـ اقتصادى شمول این طرح را تعیین مىکند. خط فقر شاخصى است براى تعیین دایره افرادى که باید تحت پوشش تأمین اجتماعى قرار گیرند و نیز میزان کمک پرداختى به آنان. خط فقر معمولا از مؤلفههایى ترکیب مىیابد که امکان و عدم امکان ادامه حیات را رقم مىزند. در اینکه ادامه حیات به چه چیزهایى بستگى دارد، اختلافهایى در بین اقتصاددانان وجود دارد، ولى خوراک، پوشاک و مسکن از موارد بدیهى و مسلم بین آنان تلقّى مىگردد. بنابراین، درآمدى که بتواند حداقل میزان لازم خوراک براى زنده ماندن و نیز همین سطح از پوشاک و مسکن را تأمین کند «خط فقر» نامیده مىشود.
تعیین خط فقر به تعریف فقر وابستگى زیادى دارد. در علم اقتصاد، مبتنى بر پیشفرضها و مبانى مکاتب گوناگون، از خط فقر تعاریف مختلفى ارائه شده است. اما آنچه مىتوان گفت این است که بر اساس اقتصاد رایج امروز جهان که بر پایههاى عقاید کینز استوار است، خط فقر حداقل درآمدى است که نیازهاى معیشتى یک خانواده متوسط با برخوردارى از درآمدى متوسط در بجا هزینه کردن پول، بدون آنکه بدهىاى از قبل به عهدهاش باشد و بدون اعتیاد به هرگونه مواد الکلى و دخانیات و بدون ابتلا به هرگونه بیمارى را بتواند تأمین کند. اما بر اساس مبانى اقتصاد اسلامى، مىتوانیم از فقر و فقیر و خط فقر چنین تعریفى ارائه دهیم: فقر میزانى از درآمد است که خانوار را قادر به تأمین مخارج سالانه خود نسازد. این مخارج به صورت نسبى سنجیده شده و ملاک آن رفاهى است که متعارف شهروندانى که در شرایط مشابه سرپرست خانواده به سر مىبرند، از آن بهرهمندند. خوراک، پوشاک، مسکن، ازدواج، بهداشت و درمان، تحصیلات، وسیله سوارى، لوازم منزل، سفرهاى زیارتى، پذیرایىها و هدایاى خانوادگى، سرمایه و وسایل کار، خدمتکار و... (در حد متعارف شرایط مشابه خانوار) از جمله آنهاست.
فقیر کسى است که در مملکتش و در محدوده رفاهى که بر آن حاکم است، دسترسى به سطح زندگانى که او را قادر به برآورده شدن نیازهاى اولیه و تکمیلى خود سازد نداشته باشد. به عبارت دیگر، فقیر کسى است که در حدى از رفاه زندگى مىکند که شکافى عمیق با سطح زندگى ثروتمندان جامعه، میانشان فاصله انداخته است. در برابر فقیر، غنى و ثروتمند قرار دارد که با چنین شکافى روبهرو نیست و ارضاى نیازهاى ضرورى و تکمیلى، در چارچوب میزان رفاه جامعهاش و میزان پیشرفت اقتصادى آن، بر او دشوار نیست، اعم از آنکه ثروتى هنگفت داشته باشد یا نه.
خط فقر در مکتب اقتصادى اسلام، میزان رفاهى است که یک زندگى عادى (متوسط) در هر اجتماعى از آن برخوردار است.
نتیجهاى که در این بحث مىگیریم، آن است که تعیین خط فقر در اسلام، بر اساس مکتب اقتصاد سرمایهدارى هرگز به معناى تأمین حداقل نیازها و براى گذران زندگى (بخور و نمیر) نیست، بلکه به معناى تأمین همه نیازها ـ ضرورىوغیرضرورى ـ یک انسان به منظور تأمین زندگى سعادتمندانه براى تقرب به پروردگار است.20
در پایان این بحث بجاست تکملهاى راجع به راهکار عملى رفع فقر بیان شود. در خصوص مشکل فقر دو نوع زکاتواجبشدهاست1:.زکاترسمى؛2.زکاتغیررسمى.
زکات رسمى همان است که در شرع مقدس مقدار آن مشخص شده است. منظور از زکات غیررسمى نیز آن است که تا آنجا که یک مسلمان محتاج است نباید از هرگونه وسیله و امکانات مورد نیاز او دریغ کرد. آیه شریفه (وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ.) (معارج: 24و25) به همین مطلب تفسیر شده است. امام صادق ‰فرمودند: حقّ معلوم در آیه شریفه، مراد زکاتى نیست که از مال خودت خارج مىکنى، بلکه آن چیزى است که هر هفته یا هر ماه خودت بر خودت واجب کردى که به اندازه وسع و توانت براى فقرا بپردازى.21
عمومیت تکافل اجتماعى
افراد تحت حمایت تکافل اجتماعى همه شهروندان حکومت اسلامى هستند، اعم از مسلمان و غیرمسلمانى که در پناه حکومت اسلامى زندگى مىکنند. سیره و سنت پیامبر ˆ و ائمّه اطهار : و همچنین مبانى فقهى، گواه این معناست. در این مقام، نمونهاى از آن را که در حکومت امیرالمؤمنین ‰اتفاق افتاد نقل مىکنیم: روزى آن حضرت شخصى را در حال تکدىگرى مشاهده مىکنند و با تعجب سؤال مىکنند: این چه وضعى است؟ اطرافیان در جواب مىگویند: این شخص یک نصرانى است که به خاطر پیرى و عجز از کار گدایى مىکند. امیرالمؤمنین ‰با ناراحتى مىفرماید: تا زمانى که جوان بود از او کار کشیدند، حال که پیر و ناتوان شده او را رها کردید؟! از اینرو، حضرت دستور حکومتى دادند و فرمودند: از بیتالمال مسلمانان آنقدر به او پرداخت کنید تا بىنیاز گردد.22
نتیجهگیرى
با بررسى در آموزههاى دینى، چنین مىتوان نتیجه گرفت که :
1. هدف اساسى و اصلى اسلام از برنامههاى اجتماعى، زمینهسازى و ایجاد بسترى براى رشد و تعالى همه افراد جامعه به سوى کمال و سعادت حقیقى ـ که همان قرب الىاللّه است ـ مىباشد.
2. حیات طیبه و سعادتمند زمانى به وقوع خواهد پیوست که تمام نیازهاى مادى و معنوى انسان فراهم شده باشد تا انسان بدون دغدغه خاطر زندگى نماید. انسانى که دغدغه تأمین معاش خود را دارد نمىتواند در تدارک اصلاح معاد خود باشد.
3. دین اسلام براى تأمین این هدف عالى، راهکارهاى مناسبى در نظر گرفته است که با اجراى آنها سعادت همه شهروندان حکومت اسلامى تأمین خواهد شد، حتى اگر غیرمسلمان باشند.
4. در بستر حیات طیبه فقط نیازهاى ضرورى افراد تأمین نمىشود، بلکه حتى نیازهاى غیرضرورى ـ مانند عطر لباس ـ تأمین خواهد شد. نه تنها تعمق در مبانى دینى گویاى این واقعیت است که راهبردهاى دینى کارساز و عملیاتى است بلکه تجربه تاریخى جهان اسلام نیز گویاى این حقیقت مىباشد.
5. براى رفع فقر، راهکارهاى چندى در نظر گرفته شده است: الف. مسئولیت حاکم جامعه؛ ب. مسئولیت افراد برخوردار؛ ج. مسئولیت حکومت اسلامى از طریق جمعآورى زکات، خمس و انفال و... .
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانشآموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد جامعهشناسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره). دریافت: 17/1/88 ـ پذیرش: 3/3/88.
2 ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، ج 4، ص 300.
3 ـ محمدجواد زاهدى اصل، مقدّمهاى بر خدمات اجتماعى دراسلام، ص 2.
4 ـ همان، ص 1.
5 ـ محمدجواد زاهدى اصل، مبانى رفاه اجتماعى، ص 16.
6 ـ ناصح علوان، التکافل الاجتماعى فى الاسلام، ص 15.
7 ـ محمدجواد زاهدى اصل، مقدمهاى بر خدمات اجتماعى دراسلام، ص 86.
8 ـ مصطفى السباعى، التکافل الاجتماعى فى الاسلام، ص 175.
9 ـ حسن حاجحسینى، عدالت اجتماعى از دیدگاه امیرالمؤمنینو سه تن از اندیشمندان اجتماعى، ص 212.
10 ـ مصطفى السباعى، التکامل الاجتماعى فى الاسلام، ص 151.
11 ـ همان.
12 ـ همان.
13 ـ همان.
14 ـ مائده: 2.
15 ـ مصطفى السباعى، التکامل الاجتماعى فى الاسلام، ص 151.
16 ـ انسان: 8.
17 ـ این حقوق را که برشمردیم عمدتآ در حقوق اساسى وبخصوص اعلامیه جهانى حقوق بشر آمده است و براى تبییننسبت آن با مبانى دینى مناسب است به کتاب نظریه حقوقى اسلاماستاد مصباح (ج 1) و کتاب اسلام و حقوق بشر آیتاللّه جوادىآملى مراجعه نمایید.
18 ـ ر.ک: مصطفى زمانى، اسلام و خدمات اجتماعى، ص 109 /محمدجواد زاهدى اصل، مقدمهاى بر خدمات اجتماعى دراسلام، ص 1.
19 ـ بعضى از کتابها مانند تکافل اجتماعى در اسلام نوشتهمصطفى السباعى، صفحات 189ـ213، 29 مورد منبع درآمد را ذکرکردهاند.
20 ـ ر.ک: مرتضى صاحبفصول، شکاف طبقانى، توزیع مجددثروت و رهیافتهاى قرآنى، ج 4، ص 204.
21 ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، ج 4، ص 467.
22 ـ محمد محمدى رىشهرى، موسوعة الامام علىبن ابىطالب،ج 4، ص 204. منابعـ السباعى، مصطفى، التکافل الاجتماعى فى الاسلام، بیروت،المکتب الاسلامى، 1419.ـ حسن حاجحسینى، عدالت اجتماعى از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع)و سه تن از اندیشمندان اجتماعى، پایاننامه کارشناسى ارشد،رشته جامعهشناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى،1381.ـ زاهدى اصل، محمدجواد، مبانى رفاه اجتماعى، تهران، دانشگاهعلّامه طباطبائى، 1381.ـ زاهدى اصل، محمدجواد، مقدمهاى بر خدمات اجتماعى دراسلام، تهران دانشگاه علّامه طباطبائى، 1371.ـ زمانى، مصطفى، اسلام و خدمات اجتماعى، قم، پیام آزادى،1348.ـ صاحب فصول، مرتضى، شکاف طبقاتى، توزیع مجدد ثروت ورهیافتهاى قرآنى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى،1382.ـ محمدى رىشهرى، محمد، موسوعةالامام على بن ابىطالب،قم، دارالحدیث، 1412.ـ ناصح، علوان، التکافل الاجتماعى فى الاسلام، بیروت، دارالکتبالاسلامى، 1419ق.