آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

امروزه مشارکت سیاسی از جمله اموری است که از سوی محافل روشن‏فکری بسیار مورد توجه قرار گرفته و از آن به عنوان یکی از مهم‏ترین شاخص‏های توسعه یاد می‏شود، به گونه‏ای که عدم مشارکت سیاسی بخصوص مشارکت سیاسی زنان، به عنوان یکی از نشانه‏های عقب‏ماندگی کشورها عنوان می‏شود. بنابراین، به طور گذرا به سابقه مشارکت سیاسی زنان در جامعه ایران اشاره خواهد شد. اما چون همواره مشارکت سیاسی در کشورها را با الگوهای غربی مقایسه می‏کنند، بهتر است نگاهی به سابقه مشارکت سیاسی زنان در غرب بیندازیم، پیش از هر چیز واژه »مشارکت سیاسی« را تعریف می‏کنیم:
تعریف «مشارکت سیاسی»
ابتدا برخی از مهم‏ترین تعاریف ذکر می‏شوند، سپس تعریف مورد نظر انتخاب می‏گردد:
1. مایرون وینر در مقاله معروف خود درباره مشارکت سیاسی، پس از ذکر 10مورد از تجلّیات مشارکت سیاسی، این تعریف را ارائه می‏دهد: «مشارکت سیاسی هر عمل داوطلبانه موفق یا ناموفق، سازمان یافته یا بدون سازمان، دوره‏ای یا مستمر، شامل روش‏های مشروع و نامشروع برای تأثیر بر انتخابات رهبران و سیاست‏ها و اداره امور عمومی در هر سطحی از حکومت محلی یا ملّی است.»1
به رغم برخی نقاط قوّت این تعریف، که ماهیت‏های مشارکت را نیز بیان می‏کند، اما از آنجا که جامع افراد نیست و فقط بخشی از مشارکت‏های سیاسی را شامل می‏گردد، از این‏رو، از این تعریف صرف‏نظر می‏شود.
2. میل برات مشارکت سیاسی را چنین تعریف می‏کند: «مشارکت سیاسی رفتاری است که اثر گذاشته و یا قصد تاثیرگذاری بر نتایج حکومتی را دارد».2
3. ساموئل هانتینگتون ((Sumuel Huntingtonو جان نلسون ((Jean Nelsonمشارکت سیاسی را چنین تعریف می‏کنند: «مشارکت سیاسی کوشش‏های شهروندان غیر دولتی برای تأثیر بر سیاست‏های عمومی است».3
به نظر می‏رسد این دو تعریف اخیر دارای وجوه مشترک زیادی هستند و از تعریف اول کامل‏تر و جامع‏ترند؛ زیرا در این دو تعریف، تأثیر شهروندان بر سیاست‏های عمومی و نتایج حکومتی منظور شده است که شامل رفتار جمعی و بسیج اجتماعی و تظاهرات و شورش‏های عمومی می‏شود.
توجه کمتر یا بیشتر به این تعریف‏ها، فقط بازی با الفاظ نیست؛ زیرا دقیقا هر تعریف بیانگر ماهیت مشارکت نیز هست. بحث و بررسی درباره مفهوم «مشارکت» تعریف را روشن‏تر می‏کند. در تعریف‏های گوناگون پیشوندهایی به مشارکت اضافه شده‏اند. اصطلاحات مشارکت خودجوش (آزاد)،4 مشارکت بسیجی5 مشارکت مسالمت‏آمیز،6 مشارکت غیر مسالمت‏آمیز،7 مشارکت اصیل،8 مشارکت ارتدکس و غیر ارتدکس،9 مشارکت تشکّل یافته،10 مشارکت حمایتی،11 مشارکت تشریفاتی،12 شبه مشارکت،13 مشارکت ابزاری14 و مشارکت غایی15 همه حاکی از انواع مشارکت بر حسب ماهیت و شکل نظام سیاسی هستند. در یک جمع‏بندی، می‏توان گفت: به طور کلی، دو تفکر مهم مسلّط در این زمینه وجود دارند:
تفکر اول، مشارکت با ذکر خصوصیاتی مانند داوطلبانه، انتخاباتی و قانونی بودن فقط در چارچوب نظام‏های لیبرال ـ دموکراتیک معنا می‏شود.
تفکر دوم، شامل مشارکت با ذکر کوشش‏های مردم در هر نوع نظام سیاسی برای اثرگذاری است. این تفکر، مشارکت را از نظام‏های دموکراتیک جدا می‏سازد، ضمن آنکه در خود، ماهیت بسیجی، غیر قانونی و دیگر خصوصیات را دارد.
به هر حال، بحث در خصوص ماهیت مشارکت از پیچیدگی خاصی برخوردار است و طرفداران هر تفکر دلایل خود را دارند. هیچ نظریه کامل درباره مشارکت، که مطلوب افکار گوناگون باشد، وجود ندارد. البته این بدان معنا نیست که هیچ مفهوم و الگویی نمی‏تواند برای تشریح به کار رود. بحث اصلی نیز آن است که آیا مشارکت‏های بسیجی باید به عنوان مشارکت حقیقی در نظر گرفته شوند یا نه. مایرون وینر خود بر ماهیت داوطلبانه مشارکت مصرّانه پافشاری می‏کند. او در حالی که برای مشارکت غیر مسالمت‏آمیز (غیر قانونی) در چارچوب نظام، ارزش قایل است، اما وابستگی توده به نظام حکومتی را رد می‏کند. بنابراین، مشارکت بسیجی را در حمایت نظام، تشریفاتی تلقّی می‏کند. از نظر طرفداران مشارکت داوطلبانه، مشارکت‏های اعمال شده از طریق راهپیمایی و شرکت در گروه‏های سازمان یافته و رأی در انتخابات تشریفاتی کاملاً از مشارکت خودجوش (آزاد) جداست.
لاپالمبارا نیز به شدت نسبت به نمایش توده جبهه گیری کرده، آن را خارج از مشارکت واقعی می‏داند.
لیپست از طرفداران از نوع لیبرال است. مک لوسکی نیز به مشارکت دست‏کاری شده نظام‏های توتالیتر اهمیت نمی‏دهد و آن را از مفهوم مشارکت خارج می‏کند.
در طرف دیگر، متفکرانی هستند که به مشارکت بسیجی مستقیم یا غیر مستقیم اهمیت می‏دهند. در اینجا، به تعدادی از آن‏ها اشاره می‏شود. هانتینگتون بارزترین نمونه آن‏هاست.
از جمله اندیشمندانی که به مشارکت بسیجی اهمیت می‏دهند، ژان بلوندل ((Jean Blondelاست. او در طبقه‏بندی معروف خود از نظام‏های سیاسی، در بُعد اخذ تصمیم، میزان مشارکت مردمی کشورهای کمونیستی را همسنگ کشورهای لیبرال قلمداد می‏کند. او در کتاب اخیر خود، که تجدید نظری در طبقه‏بندی نظام‏های سیاسی به عمل آورده است، ضمن پذیرش نظریات قبلی خود، نتایج یکسانی را نیز در زمینه مساوات‏گرایی16 برای آن‏ها مطرح می‏کند.
در یک جمع‏بندی، به نظر می‏رسد که می‏توان تعریف میل برات را، که در برگیرنده هر دو ماهیت مشارکت است و شامل شهروندان حکومتی نیز هست، انتخاب کرد.17
بعضی از نویسندگان معتقدند: جنبش سیاسی زنان وقتی به معنای واقعی کلمه ظاهر می‏شود که خودجوش، رقابت آمیز، گروهی سازمان یافته و مبتنی بر ایدئولوژی مناسب و خاص جنبش زنان باشد.18
اما باید توجه داشت که این تعریف بر اساس ایدئولوژی فمینیستی طرح‏ریزی شده است، وگرنه مشارکت سیاسی به معنای عام آن، چه ربطی به جنبش زنان به معنای خاص فمینیستی دارد، هرچند جنبش زنان، هم می‏تواند نوع خاصی از مشارکت سیاسی به حساب آید و هم می‏تواند یک جنبش غیر دولتی و فرهنگی باشد که در این صورت، دیگر نمی‏توان نام آن را «مشارکت سیاسی» نهاد.
تاریخ مشارکت سیاسی در غرب
سابقه موضوع مشارکت در عرصه سیاست و علم آن عمری به قدمت تاریخ دارد. ارسطو در طبقه‏بندی معروف خود از نظام‏های سیاسی، معیار اول آن را مشارکت کمتر یا بیشتر افراد در اخذ تصمیم سیاسی دانست.19
اما مشارکت به مفهومی که امروزه کم و بیش متداول است، در زندگی جوامع انسانی پدیده‏ای جدید محسوب می‏شود. تا یکی دو قرن پیش در اروپا، حق مشارکت در تصمیم‏گیری‏های سیاسی، حق اداره امور عمومی به گروه کوچکی از مردم، که دارای امتیازات خانوادگی، ثروت و قدرت بودند، تعلّق داشت. با اینکه در قرون وسطا افزایش نسبی در تعداد تصمیم‏گیرندگان به وجود آمد و صاحبان زمین قدرت سیاسی را نیز به دست آوردند، اما اکثریت مردم از مشارکت سیاسی محروم بودند و تنها نوع مشارکت سیاسی، شرکت در شورش‏های دهقانی یا تظاهرات در شهرها بود. این شورش‏ها نیز به ندرت مشروعیت ساختار نظام سیاسی را مورد سؤال قرار می‏دادند. حتی زمانی که شورشیان قصد دگرگونی داشتند، هدفشان به قدرت رساندن عده‏ای دیگر به جای حاکمان قبلی بود.
در پی انقلاب صنعتی، ظهور عصر روشنگری و ارائه آراء و عقاید اندیشمندان و فیلسوفان اروپایی، مانند جان لاک، روسو و منتسکیو درباره دولت، حاکمیت، حکومت، مجالس مقنّنه، حکومت‏های مشروطه، جمهوری و دموکراسی کامل،20 که همه در برابر حکومت‏های فئودالی مطلقه اروپایی عنوان شدند، زمینه‏های مشارکت مردمی پدید آمدند. به تدریج، گروه‏ها و قشرهای جدیدی خواهان اثرگذاری بر روی سیاست شدند. این امر از صاحبان ثروت و مکنت آغاز و به تدریج، همه گروه‏های دیگر را در بر گرفت. با اینکه راه‏های ورودی همه گروه‏ها از قبیل صنعت‏کاران، کارگران شهری، زنان و روستاییان در فرایند سیاست در کشورها یکسان نیست، اما می‏توان وجوه مشترکی بین آن‏ها یافت. قرن هجدهم نقطه عطف مشارکت توده در فرایند سیاست و شناخت حقوق شهروندان به صورت عضویت بیشتر در جامعه سیاسی است. در قرون نوزدهم و بیستم، مشارکت در عمومی‏ترین شکل آن، بر حسب تساوی حقوق و مشارکت همگانی و حق رأی تعمیم یافت. حق رأی محدود اولیه بر اساس امتیازات خاص، جای خود را به حق رأی عمومی برای زنان و مردان داد. این امر با توسعه دوره‏ای حق رأی و همگام با اصلاحات اقتصادی اجتماعی میسّر شد.
علاقه به مشارکت گسترده‏تر مردمی همراه با افزایش آگاهی سیاسی و به کارگیری بیشتر نیروهای اجتماعی در سیاست در عصر روشنگری و انقلاب صنعتی، در قرون هجدهم و نوزدهم به اوج خود رسید. این قرون نقطه عطف مشارکت توده مردم در فرایند سیاست و شناخت حقوق شهروندان به صورت عضویت بیشتر در جامعه سیاسی هستند. مشارکت، که بدین‏سان از اروپا آغاز شد، امروزه یک پدیده همگانی و مفهوم ارزشمند در مقیاس جهانی و از جمله مهم‏ترین مسائلی است که نظام‏های سیاسی به صور گوناگون با آن رو به رو هستند.21
پیشینة تاریخی اندیشه مشارکت سیاسی زنان
در جهان غرب، زنان تا قرن‏ها از حقوق اولیه خود، حتی حق مالکیت و حق دخالت در سرنوشت سیاسی خود، محروم بودند.22 اما سابقه تاریخی اندیشه مشارکت سیاسی زنان را باید از انقلاب فرانسه به بعد پی‏گیری کرد. در سال 1921نویسنده‏ای انگلیسی به نام ماری ولستونگرافت با نوشتن رساله حمایت از حقوق زنان، توجه افکار عمومی را به موقعیت سیاسی زنان جلب کرد. در عصر روشنگری، متفکرانی مانند کندروسه و دیدرو از حقوق زنان سخن می‏گفتند. همچنین در نیمه اول قرن نوزدهم، هواداران سن سیمون و فوریه، دو تن از سوسیالست‏های اولیه، از حمایت از حقوق زنان دم می‏زدند. در نیمه دوم قرن نوزدهم، تقاضا برای برابری زنان در زندگی اجتماعی و سیاسی به شکل بارزی مطرح شد. در انگلستان، جنبش سیاسی زنان برای کسب حقوق سیاسی در سال 1856آغاز شد. در ایالات متحده، جان استوارت میل، فیلسوف سیاسی معروف انگلیس، کتابی تحت عنوان اسارت زنان نوشت و مارکسیست‏های اولیه همانند انگلس در کتاب منشأ خانواده و مالکیت خصوصی و دولت و اگوست ببل از زنان حمایت کردند و سعی کردند سلطه مردان را همانند سلطه سرمایه‏داری مردود بدانند.23
اما با همه این‏ها، بسیاری از دانشمندان غربی، که همزمان با آن‏ها از زنان انتقاد می‏کردند، معتقد بودند که زنان همچنان باید در خانه‏ها باقی بمانند و این طرز تفکر حتی در میان دانشمندان قرون اخیر همانند هگل و ژان ژاک روسو ادامه داشت. هگل می‏گفت: «زنان ممکن است دارای فرهنگ، اندیشه و دوق باشند، لیکن نمی‏توانند به ایده مطلق دست یابند. تفاوت میان مردان و زنان مثل تفاوت میان حیوانات و نباتات است».24
ژان ژاک روسو نیز در کتاب امیل می‏گوید: «جست‏وجوی حقایق انتزاعی و عقلی و مبادی اصول علوم و دانش‏ها و هر آن چیزی که نیازمند تعمیم باشد، خارج از حد ادارک زن است. مطالعات زنان باید کلا عملی باشد. وظیفه آن‏ها اِعمال اصولی است که مردان کشف کرده‏اند».25
یک ارزیابی کلی از نظریات این متفکران نشانگر حقیقت انکار و در بعضی مواقع، تنفّر آن‏ها از حضور زنان در سیاست است. به نظر متفکران، منطق ناکافی، ویژگی‏ها و توانایی‏های روحی و سیاسی زنان را از اینکه یک شهروند سیاسی کامل باشند، دور نگاه داشته است. نویسندگان متأخّری مانند لیندالانژ ((Linda longeو لورن کلارک ((Loren Clarck که تحقیقات وسیعی درباره جایگاه زنان در اندیشه سیاسی غرب دارند، معتقدند که تاریخ نظریه سیاسی به طور مطلق در توجه به دیدگاه طرفداران حقوق زن شکست خورده است. آن‏ها می‏گویند: بر طرفداران زنان در عرصه سیاست لازم است با فراهم کردن نظریاتی که نشانگر درک عمیق از زنان در وضعیت تاریخی‏شان باشد، نقصان را جبران کنند. به هر حال، نظریات این دانشمندان در پدید آوردن فرهنگ سیاسی، که خواستار عدم حضور زنان در سیاست می‏باشد، نقش داشته است.26
سیر تاریخی مشارکت سیاسی زنان در غرب
زنان در غرب، از ابتدایی‏ترین حقوق خود بی‏بهره بودند و جنبش فمینیستی واکنشی در برابر این اجحاف بزرگ در حق زنان بود. از این‏رو، در پی دو واقعه تاریخی و انقلابی در غرب، یعنی توسعه سرمایه‏داری صنعتی و دموکراسی نمایندگی، زمینه مناسبی برای زنان ایجاد شد تا با شعار «تساوی همه‏جانبه با مردان» بپا خیزند. بنابراین، زنان که باورشان شده بود به لحاظ خلقت پست‏تر از مردان هستند، خواستند خود را از همه جهت همانند مردان سازند تا ننگ زن بودن از دامان آن‏ها پاک شود.
از این‏رو، تقاضاهای فمینیستی در کشورهای پیشرفته سرمایه‏داری بر حسب چهار مورد ذیل ارائه می‏شدند:
1. استقلال اقتصادی؛
2. دست‏رسی به قدرت و اقتدار سیاسی؛
3. معیار مشابه جنسی برای زن و مرد؛
4. پایان کلیشه معیاربندی جنسیتی.
این چهار مورد، اساس خواسته‏های فمینیستی جهان غرب را دربر دارند. ولی ذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه این عقیده در غرب نتایج مناسب به بار نیاورد که از جمله؛ از هم گسیختگی خانواده از جلوه‏های آن است.27
اولین تظاهراتی که زنان غربی به راه انداختند در سال 1867بود28 و جنبش سوسیالیستی زنان به عنوان جزئی از جنبش جهانی سوسیالیسم، در سال 1907 و سپس در سال 1915 کنگره‏ای تشکیل داد و خواستار اعطای حق رأی به زنان و مشارکت آنان در جنبش جهانی پرولتاریا شد.29 حق رأی سیاسی زنان تنها در اوایل قرن بیستم در بعضی از کشورهای اروپایی مورد شناسایی قرار گرفت (در انگلستان در سال 1018م، در آمریکا در سال 1925م و در فرانسه در سال 1944م و بالاخره در سوئیس در سال 1971م حق رأی زنان تنها در انتخابات دولت فدرال در یک رأی‏گیری عمومی تصویب شد) با این حال، برخی از کانتون‏ها همچنان حق رأی زنان را در امور ایالتی به رسمیت نشناختند.30
اکنون نیز میزان شرکت زنان غربی در انتخابات کمتر از مردان است، مثلا، در فرانسه دو سوم کل کسانی که رأی نمی‏دهند زن هستند.31
مورد دیگری که لازم است یادآوری شود این است که با وجود رشد گرایش‏های فمینیستی و اعطای آزادی‏های گوناگون به زنان، اکنون نیز مشارکت سیاسی زنان در غرب بسیار پایین است. این واقعیت موجب رواج برخی نظریات در خصوص حدود توانایی مشارکت زنان در زندگی سیاسی گردیده است، مبنی بر اینکه «طبع زنان» با سیاست به معنای قدرت و خشونت الفتی ندارد. در واقع، در نگرش‏های لیبرالی، نسبت به مشارکت زنان در زندگی سیاسی تأکید می‏شود که زنان باید خودشان را با واقعیت زندگی سیاسی سازش دهند و خصال «مردانه» لازم را کسب کنند. از سوی دیگر، در نظریات سوسیالیستی و فمینیستی، ضمن پذیرش عدم الفت طبع زنان با واقعیت قدرت به معنای رایج در جوامع نوین صنعتی تأکید می‏شود که راه حل نه تغییر در خصلت زنان، بلکه تغییر در ساخت قدرت و مالکیت است: دولت و سیاست پدیده‏ای مردم‏سالارانه است و تنها با تغییر در ساخت قدرت می‏توان زنان را از لحاظ سیاسی فعّال ساخت، وگرنه مشارکت زنان در زندگی سیاسی به مفهوم فردی رایج آن در حقیقت، به معنای «زن‏زدایی» است.32 کلی، دو گرایش عمده در جنبش زنان وجود داشته‏اند: یکی گرایش لیبرالی که هدف آن افزایش مشارکت زنان در درون نظام سیاسی مستقر بوده است، و دیگری گرایش سوسیالیستی که تغییر در نظام سیاسی ـ اقتصادی موجود را شرط رهایی زنان می‏داند.
موقعیت سیاسی زنان ایرانی
بر اساس داده‏های در دست و حاصل سنگ نبشته‏ها و متون مذهبی، می‏توان گفت: موقعیت و حرمت زنان در ایران، به نسبت سایر ممالک هم‏عصر خود، بهتر بوده است. زمانی که در یونان قدیم زنان، حتی شهروند هم به حساب نمی‏آمدند، در ایران نقش‏آفرینی زنان جزئی از تاریخ است به عنوان مثال در دربار هخامنشی دخالت به موقع یک زن (استر) جان هزاران انسان مؤمن را نجات می‏دهد.  در دوران بربریت مطلق اروپای شمالی، زنان مسلمان ایرانی مانند ریحانه، دختر حسین خوارزمی، تحصیل علم نجوم می‏کردند و به تدریس اشتغال داشتند.
از نظر اهمیت نقش سیاسی زنان در ایران، می‏توان به دو شیوه از حضور زنان اشاره کرد:
1. حضور مستقیم در سیاست؛
2. شرکت در شبکه ازدواج و پیامد آن (نفوذ سیاسی).33
پس از اسلام، نخستین بانوی ایرانی که در نهضت اجتماعی قیام کرد، نامش آزاد بود. این زن همسر شهریار پسر بازان، نایب‏السلطنه ایران در یمن، بود که در پی جریانات آزاد، فرمان‏دهی سپاهیان را در یمن بر عهده گرفت.34
از زنان مشهور تاریخ سیاسی ایران، پوران خاتون، مادر حسن میمندی مشهور به حسنک وزیر است. او دارای 2فرزند پسر بود که یکی وزیر محمود و مسعود غزنوی و دیگری هم در دستگاه دیوانی بود. او مشاور فرزند بزرگش، حسنک وزیر بود. او از زنان بزرگ و از مادران مشهور تاریخ است.35
همچنین سیّده ملک خاتون، همسر رکن‏الدوله دیلمی، مادر مجدالدوله دیلمی، را می‏توان نام برد. او مدت ده سال نیابت سلطنت مجدالدوله را داشت و مورد احترام مردم بود. او از مردان بزرگی همچون ابوعلی سینا جانب‏داری می‏کرد.36
همچنین ترکان خاتون، همسر ملکشاه سلجوقی، از زنان توانای تاریخ ایران محسوب می‏شود که در مسائل سیاسی مشاور همسرش بود. در حکومت ملک‏شاه سلجوقی، در خدمت همسرش بود. او مخالف سر سخت خواجه نظام‏الملک، وزیر ملک‏شاه، بود و بسیار آبادی‏ها ساخته است.37
ملکه خیرالنساء، مادر شاه عباس کبیر و همسر سلطان محمّد، نیز از زنان نامدار ایران بود که فرمان‏دهی قشونی متجاوز از 100هزار نفر سواره و پیاده از قزوین تا شیروان را بر عهده داشت و عثمانیان را از خاک ایران بیرون کرد.38
پری خانم، دختر شاه طهماسب صفوی، نیز از زنان سیاستمدار بود. او با نفوذ در امرای قزلباش، شاه اسماعیل دوم را به جانشینی شاه طهماسب صفوی انتخاب کرد و سپس سلطان محمّد خدابنده را به قدرت رساند و خودش به دست همین سلطان کشته شد.39
گوهرشاد خاتون، همسر شاهرخ تیموری، فرزند امیر تیمور گورکانی، نیز از زنان مشهور بود. آثار او در زمینه تاریخی مشهور است. او در حکومت نیز مشاور و یاور شاهرخ تیموری بود.40
انواع مشارکت سیاسی زنان ایرانی
با توجه به تعاریف و ابعاد گوناگون مشارکت سیاسی، می‏توان انواع گوناگونی برای آن در نظر گرفت:
الف. به لحاظ روش
از این منظر، انواع سه‏گانه ذیل قابل تصورند:
1. مشارکت بسیجی؛
2. مشارکت مدرن؛
3. مشارکت غیرمستقیم.
انواع سه‏گانه مزبور را در نمودار ذیل می‏توان نشان داد:
مشارکت سیاسی زنان ایران در دو مورد اول و سوم به سال‏های بسیار دور می‏رسند که نمودهایی از آن‏ها را می‏توان در جریان جنگ اول و دوم ایران و روس و نهضت تنباکو و نهضت مشروطه مشاهده کرد.
1. مشارکت بسیجی: خصیصه مشارکت بسیجی، جمعی بودن و خودجوش بودن مشارکت زنان است که سابقه آن به سال‏های بسیار دور برمی‏گردد و نمودهای بارز آن را می‏توان در موارد ذیل نام برد:
1) شرکت در راهپیمایی‏ها، تظاهرات و شورش‏های متعدد در تاریخ معاصر؛ همانند شورش زنان در نهضت تنباکو و اجتماع زنان در سر راه ناصرالدین شاه در جریان گرانی نان و مظفرالدین شاه در جریان مهاجرت علما به قم و همچنین اجتماع آنان مقابل مجلس در تهدید روس علیه ایران (زمان مشروطه دوم)؛
2) شرکت در فرایند انقلاب اسلامی؛
3) شرکت در راهپیمایی‏های ادواری (سالگرد انقلاب، روز جمهوری اسلامی ایران، روز قدس و مانند آن)؛
4) شرکت در بسیج مستضعفین (نظامی)؛
5) شرکت در خدمات اجتماعی بسیج از جمله خدمات بهداشتی.
2. مشارکت نوین: شاخصه‏های مشارکت نوین عبارتند از:
1) شرکت در رأی‏گیری‏ها (توده) و همه‏پرسی‏های برقراری نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی، بازنگری قانون اساسی، انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری؛
2) شرکت در مجلس مقنّنه (در سطح نخبگان نامزد، نماینده) با تکیه بر شایسته‏گزینی، به جای استفاده از پیوندهای وابستگی؛
3) شکل‏گیری گروه‏ها و انجمن‏های خاص زنان برای بیان منافع؛
4) شرکت در امور اجرایی (اخذ تصمیم)؛
5) کار برای حکومت (اشتغال).
3. مشارکت سیاسی غیر مستقیم: نمودهای مشارکت سیاسی غیر مستقیم زنان عبارتند از:
1) پشتیبانی از همسران، پسران، برادران، پدران برای شرکت در جنگ؛
2) اهدای کمک‏های مالی، شرکت در فعالیت‏های ستاد پشتیبانی جنگ؛
3) شرکت در فعالیت‏های سیاسی برای انجام تکلیف شرعی؛
4) استفاده از موقعیت همسر و وابسته مرد ذی‏نفوذ مشروع برای شرکت در امور مملکتی.41
ب. به لحاظ سطح تحلیل
می‏توان مشارکت سیاسی زنان را در دو سطح، تحلیل کرد و برای هر یک انواعی بر حسب مطالب نظری مشارکت بیان داشت:
1) مشارکت در سطح توده: اشکال مشارکت سیاسی زنان در سطح توده می‏تواند از این قرار باشد:
الف) شرکت در انتخابات و استفاده از حق رأی: امروزه در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، زنان از حق رأی همگانی و برابری آراء برخوردارند. شرکت در انتخابات و استفاده از حق رأی یک راه عمومی مشارکت زنان در سطح توده است.
ب) شرکت در گروه‏ها و انجمن‏ها و احزاب سیاسی (شرکت در مجالس روضه را می‏توان جزء این دسته برشمرد)؛
پ) شرکت در تجربه‏های اجتماعی (مانند جنگ، خدمات انسان‏دوستانه، جنبش‏های اجتماعی، مذهبی و زیست محیطی و بهداشتی).
این فعالیت‏ها همه به افزایش ارتباط بین زنان و جامعه می‏انجامند و در نتیجه، می‏توانند به عنوان نوعی از مشارکت سیاسی تلقّی شوند.
2) مشارکت در سطح نخبگان: این سطح از مشارکت سیاسی معمولا در حیطه زنانی با کیفیت، در مراتب تحصیلات عالی، آگاه، متخصص و با علاقه و تعهد اجتماعی است. حضور در وضعیت اخذ تصمیم برای جامعه مهم‏ترین ویژگی این سطح از مشارکت است. از جمله این موارد است:
الف) تعداد نمایندگان زن در مجالس مقنّنه (پیامد آن تعداد نامزد انتخاباتی زن برای هر دوره)؛
ب) شرکت در قوای مجریه سیاسی و چهار سطح خدمات ملّی، اداری (وزیر، معاون وزیر، مدیر کل و رئسای بخش)؛
پ) شرکت در خدمات اداری دولتی: شاغلان در نظام دیوان‏سالاری، بخصوص در برخی وزارتخانه‏ها (مانند اقتصاد، وزارت امور خارجه و دفاع)؛
ت) شرکت در خدمات بین‏المللی (حضور در نمایندگی‏های بین‏المللی).
موارد مزبور انواع مشارکت سیاسی زنان را در بر دارند.42
سابقه مشارکت سیاسی زنان ایرانی در تاریخ معاصر
بعضی از روشن‏فکران معتقدند که در ایران «فرهنگ مردسالارانه جامعه سنّتی ایران دیدگاهی تحقیرآمیز نسبت به زنان داشت و مجال فعالیت سیاسی برای آنان باقی نمی‏گذاشت.»43 اما ظاهرا وقایع تاریخی خلاف سخن فوق را نشان می‏دهد و در تاریخ این دوره، حقایق و شواهدی ثبت گردیده که ظاهرا فرضیه مزبور را به چالش می‏طلبند. نمونه‏هایی از مشارکت سیاسی، هم در دوره قاجاریه و هم در دوره کنونی از زنان ـ در اصطلاح روشن‏فکران ـ سنّتی دیده شده‏اند که چشم‏ها را خیره می‏کنند. در اینجا، نمونه‏هایی از هر دو مورد ذکر می‏شوند:
نخستین حرکت سیاسی زنان در دوره معاصر پس از شکست ایران در جنگ با روس، جنبش خودجوش مردم تهران در دفاع از زنان گرجی مسلمان شده‏ای بود که سفیر روس می‏خواست با تفسیر یکی از مواد معاهده «ترکمن‏چای» آن‏ها را از شوهران و فرزندان خود جدا کرده، با تغییر مذهب روانه گرجستان سازد. این عمل نزد مسلمانان تحقیری غیر قابل تحمّل بود و بر اساس دفاع از کیان اسلامی، واجب بود تا از آن زنان حمایت شود و به همین دلیل، به دنبال فتوای معروف، زنان تهران در این روز، شور و حرارت زیادی از خود نشان دادند و تا آخرین دقیقه‏ای که هیاهوی مردم در خراب کردن سفارت روس و کشت و کشتار ادامه داشت، آن‏ها نیز از پای ننشستند. در آن ماجرا، علما مانند الهام‏دهندگان و رهبران احساسات عمومی و مدافعان شریعت ملّی عمل کردند.44
در دوران قاجار نیز، بخصوص در عصر حکومت ناصرالدین شاه، تهران مکرّر شاهد تظاهرات دسته جمعی زنان (در سال‏های  1277ه.ق،  1302ه.ق) بود.45
درخشان‏تر از وقایع یاد شده، اتحاد و همبستگی و نمایش وجدان جمعی زنان در سال 1309ه.ق در جنبش تحریم تنباکو بود46 که به دنبال حکم ناصرالدین شاه مبنی بر تبعید آیه‌اللّه میرزای آشتیانی به عتبات عالیات، زنان ابتدا دسته دسته و فوج فوج جلوی منزل ایشان جمع شدند و سپس به بازار تهران هجوم بردند و تمامی مغازه‏ها را با تهدید واجبار بستند.47
تیموری این صحنه را چنین وصف می‏کند: «جمعیت زنان با روبند سفید و چاقچور، که اغلب سر خود را لجن مالیده و شیون و ناله می‏کردند و "یا حسین یا حسین" می‏گفتند، بسیار دلخراش بود».48
حسن کربلایی می‏نویسد: «یک مرتبه صدای "یا علی" و "یا حسین" از تمامی این همه مخلوق بلند شده... از این چنین هنگامه عظیمی که دفعتا در میدان ارک ]سلطنتی[ برپا گردید، تمامی اجزای دولت خاصه [اهل] حرم‏سرای سلطنتی را وحشت و دهشت عظیمی فرا گرفته، از صدر تا ساقه، مضطرب و پریشان شدند... در ضمنِ هر فصلی نیز فریادهایی بدین مقوله بلند بود که "ای خدا! می‏خواهند دین ما را از بین ببرند، علمای ما را بیرون کنند تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان کفن و دفن کنند، بر جنازه ما، فرنگیان نماز گزارند"... فریاد و افغان "واشریعتاه" و "وااسلاماه"، "یا علی یا حسین"، از تمامی این همه مخلوق پیوسته بلند بود. تمامی شهر به این عظمت را چنان ضجّه و غلغله و شور و شیون فرا گرفته بود که به وصف نتوان درآمد.»49
شورش در جریان تنباکو منحصر به زنان پایتخت نبود، بلکه نمونه‏های مشابهی در اصفهان50 و تبریز51 نیز گزارش شده‏اند.
همچنین وقتی در بیست و نهم نوامبر دولت روسیه با رضایت و توافق انگلیس، تهدیدی به مجلس ایران فرستاد و ضمن آن، خواست مورگان شوستر طی 48 ساعت از ایران اخراج گردد، به دنبال آن، فریاد مردم از جمله زنان اصفهان و قزوین و آذربایجان از هر سو برخاست و حتی زنان هندی در همدردی با زنان ایرانی، صدای اعتراض خود را بلند کردند. در تهران 50هزار نفر ضمن اعلام اعتصاب، به خیابان‏ها ریختند و هزاران زن نیز در حالی که می‏گریستند و کفن پوشیده بودند، آمادگی خود را برای جنگ و دفاع از ملت اعلام داشتند.52 بدرالملوک بامداد می‏نویسد: هزاران زن ایرانی در تظاهرات گرد آمدند و بعضی از آن‏ها بر فراز دیوار یا سکّویی رفتند و برای مردم سخن گفتند و بر ضرورت دفاع از انقلاب پای فشردند و از مجلس خواستند که در برابر تهدیدهای خارجی بایستد.53
شوستر تظاهرات مجلس را چنین وصف می‏کند: «سیصد زن محجوب ایرانی از خانه‏های خود بیرون ریختند و آهنگ پارلمان کردند. بسیاری از ایشان با خود سلاح داشتند که در آستین و زیر دامن خویش پنهان کرده بودند. سپس در برابر مجلس گرد آمدند و خواستار ملاقات گردیدند و در نتیجه، تنی چند از ایشان به درون پارلمان راه یافتند. زنان سلاح‏های خود را به نمایش گذاشتند و پرده از چهره برگرفتند و به رئیس مجلس اخطار کردند که اگر او و همکارانش لحظه‏ای از اجرای وظایف خود، که همانا پاسداری از آزادی و حیثیت مردم ایران است، غفلت ورزند در آن صورت، ما زنان نخست شوهران و پسران خود و سپس خود را از میان برمی‏داریم.»54
علاوه براین، زنان برای گرفتن انتقام از دولت‏های اروپایی به قهوه‏خانه‏ها رفتند و از صاحبان این اماکن خواستند که مصرف شکر اروپایی را متوقف کنند و یا قهوه‏خانه‏ها را ببندند. همچنین استفاده از کالسکه اروپایی را، که عمدتا وسیله انتقال زنان بود و نیز تنها خط آهن تهران و ری را تحریم کردند. چهار روز همه وسایل کاملا خالی بود. روزنامه ایران نو آن موضوع را در مقاله‏ای تحت عنوان «مردانگی زنان» گزارش داد زنان معترض ایرانی فقط محدود به تهران نبودند. در نیمه دسامبر، که قوای روسیه به ایذای مردم قزوین پرداختند، «هیأت نسوان» این شهر از سایر شهرهای ایران درخواست کمک کرد. در اصفهان «هیأت نسوان» خواستار شد که زنان مسلّح گردند و علیه روس‏ها وارد جنگ شوند.55
نکات مهمی که تقریبا در همه موارد اجتماع زنان ایرانی مشترک بود عبارتند از:
1. رعایت حجاب کامل سنّتی ایرانی به صورت چادر، روبند (پوشش تمامی اعضای بدن حتی وجه و کفین)؛
2. استفاده از شعارهای اسلامی "یا علی" و "یا حسین"؛
3. فریاد "وا اسلاماه" سردادن (درد دین داشتن)؛
4. دفاع از علما و روحانیت.56
جالب اینجاست که روشن‏فکران عصر ما چشم خود را در قبال این وقایع فروبسته و جوری تحت تأثیر القائات فرهنگ غرب، حرف می‏زنند که انگار زنان ایرانی اساسا از بیرون منزل خود بی‏خبر و بی‏توجه بوده‏اند. برای مثال، مهرانگیز کار در توصیف زنان دوره قاجاریه می‏نویسد: «در موقعیت سیاسی آن روز ایران، زنان فقط در چارچوب زندگی سنّتی، در مناطق کشاورزی به ایفای نقش‏های اقتصادی، که خاص جوامع بسته کشاورزی است، می‏پرداختند و به دام‏داری و کشت و زرع و صنایع دستی اشتغال داشتند... . چهره سیاسی ایران یکسره مذکّر بود. ... زیر بنای فکر سنّتی چنان زن‏ستیز بود که باسواد شدن زن را بر نمی‏تافت و خروج زن از خانه، حتی برای استفاده از مکتب‏خانه‏های زنانه، مورد تأیید فکر رایج نبود. عامّه مردم خروج زن از خانه را قبیح تلقّی می‏کردند.»57
برخی دیگر از روشن‏فکران، که منکر اصل وقایع نیستند، در توجیه این وقایع تاریخی، راه به خطا رفته و سعی می‏کنند این وقایع را با الگوهای غربی توجیه کرده و همه موارد شبیه این را با یک چشم نگریسته، برای همه امراض نسخه‏های مشابه بنویسند؛ مثلاً، خسرو معتضد و نیلوفر کسری در تحلیل حوادث مزبور می‏گویند: «با پیشرفت زمان و روشن شدن اذهان مردم، مردان و زنان روشن‏فکر و آزاداندیش جامعه به اهمیت نقش زنان در پیشبرد فعالیت‏های اجتماعی و مسئولیت خطیر خود، در تکوین جامعه روشن‏تر و زیبنده‏تر پی بردند. با افزایش هوشیاری اجتماعی و آشنایی با علوم جدید و اصطلاحات هرچند کوچک، که در این دوران صورت گرفت... افزایش رفت و آمدهای خارجی‏ها به ایران و آشنایی با شیوه زیستی بانوان ایشان... بر اهمیت اثر زنان در ایجاد جامعه فعّال‏تر اذعان نمودند.»58
جملات مزبور، هرچند در خصوص محافل سرّی و اتحادیه غیبی نسوان59 یا زنان درباری مثل تاج‏السلطنه60 و یا در خصوص بانوان پس از کشف حجاب رضاخان، می‏تواند تا حدی صادق باشد، اما وقایعی که در آن زنان برای دین قیام کرده‏اند، همانند قضیه مذکور در نهضت تنباکو یا قیام زنان ایران در جریان انقلاب اسلامی تحت رهبری امام خمینی(ره) را که، با هدف دفاع از اسلام و علمای دین قیام کردند، نمی‏توانند توجیه کنند.
اشتباه عمدی یا سهوی دیگر روشن‏فکران این عصر آن است که حوادثی را که زنان به انگیزه غیر دینی به میدان می‏آیند، مثل حادثه قحطی نان در سال 1277 که زنان تظاهرات کردند و ناصرالدین شاه هنگام بازگشت از شکار با انبوهی چند هزار نفری از زنان روبه رو شد،61 با آب و تاب شرح و تفصیل می‏دهند، اما وقتی نوبت به مواردی می‏رسد که تنها انگیزه قیام زنان درد دین بود، با شتاب هرچه تمام‏تر، فقط به ذکر گوشه‏هایی نارسا اکتفا می‏نمایند.
بعضی دیگر از نویسندگان تلاش کرده‏اند تا از طریقی علمی‏تر و منطقی‏تر این‏ها را از دایره مشارکت سیاسی خارج کنند. از این‏رو، در تعریف «مشارکت سیاسی» تصرف کرده و با محدود کردن تعریف مشارکت سیاسی زنان، به جنبش‏هایی که خاص زنان است (رقابت‏آمیز، گروهی سازمان یافته و مبتنی بر ایدئولوژی مناسب و خاص جنبش زنان)، سعی دارند چنین وانمود کنند که این وقایع مشارکت سیاسی محسوب نمی‏شوند.62
آقای بشیریه در این خصوص می‏نویسد: «زنان در برخی جنبش‏های اجتماعی ایران، مانند جنبش تحریم تنباکو یا جنبش مشروطه نقش داشتند، لیکن باید گفت که چنین نقشی بیشتر تبعی بود و اغلب در حمایت از گروه‏های اجتماعی دیگر، مثل علما و روحانیون... صورت می‏گرفت. نه آنکه جنبش خاص زنان باشد.»63
این در حالی است که اولاً ـ همان‏گونه که در تعریف «مشارکت سیاسی» گفته شد ـ دانشمندان غرب نیز اذعان دارند که هر نوع تلاشی در جهت تأثیر در تصمیمات سیاسی از طرف مردم، مشارکت سیاسی است. ثانیاً، بر فرض پذیرفتن تعریف مزبور، باید شرکت زنان در انتخابات و انجمن‏های ایالتی و شورای شهر و مجلس را خارج از مشارکت سیاسی بدانیم، در حالی که حتی یک نفر پیدا نشده است که قایل به این قول باشد.
این در حالی است که بسیاری از نویسندگان غربی این نوع تحرکات زنان ایرانی را ستوده و از آن متعجب شده‏اند. برای مثال، مورگان شوستر، اقتصاددان آمریکایی، تلاش‏ها و خدمات ارزشمند زنان ایرانی را که در جهت تحقق انقلاب مشروطیت به عمل آورده‏اند، می‏ستاید و معتقد است که «زنان محجوب ایرانی، که تجربه سیاسی و اجتماعی چندانی نداشتند، یک شبه ره صد ساله رفتند... و طی چند سال به دستاوردهایی نیل کردند که زنان غربی در طول چند دهه و حتی یک  قرن به آن دست یافته بودند.»64
ژانت آفاری معتقد است: اینکه زنان ایران در سال 1979به طور گسترده به خیابان‏ها ریختند، ناشی از زمینه‏های فرهنگی و ارزشی‏ای بود که ریشه در تاریخ زنان ایران دارد.65
تحلیلی از مشارکت سیاسی زنان ایرانی در دوره قاجاریه
همان‏گونه که گفته شد، بعضی از روشن‏فکران برای اینکه خود را از زحمت تحلیل برهانند، می‏گویند: این نوع دخالت‏های سیاسی مشارکت سیاسی محسوب نمی‏شوند و بعضی‏ها نیز خواسته‏اند با استفاده از الگوهای غربی دست به تحلیل آن بزنند، که البته هردو تلاش ابتر مانده‏اند. در اینجا، در تحلیل این مطلب که چرا زنان از فعالیت‏های اجتماعی خودداری می‏کردند، باید گفت: هنوز مدارس جدید و شعارهای امروزی در جامعه طرح نشده بودند و بالاتر از همه، هنوز حجاب ـ که از طرف غربی‏ها مظهر عقب‏ماندگی و دوری از جامعه و تمدن قلمداد می‏شود ـ به شدت در جامعه اجرا می‏شد؛ به طوری که حتی قسمت‏هایی را که شرعا لازم به پوشانیدن آن نبودند ـ مثل وجه و کفین ـ نیز می‏پوشانیدند. بنابراین، آن‏ها یا باید در آن فرضیه‏ها تجدیدنظر کنند، یا تعریفی دیگر از «مشارکت سیاسی» ارائه کنند، یا این حقیقت را بپذیرند که مشارکت سیاسی هیچ ربطی به ارزش‏ها و هنجارهای غربی به معنای خاص خود ندارد؛ زیرا مواردی از مشارکت سیاسی اتفاق افتاده‏اند که مشابه آن‏ها در جوامع غربی مشاهده نشده است. از این‏رو، باید ریشه این امر را در درون فرهنگ ایران اسلامی جست‏وجو کرد و مطمئن شد که این امر ربطی به تمدن غرب ندارد، بلکه هرجا تمدن غربی راه یافته، در آنجا زنان به رخوت و سستی گراییده‏اند.
در تحلیل این امر، باید ابتدا عوامل رفتار جمعی را بازکاوی کنیم:
علل بروز رفتار جمعی در زنان ایرانی
نیل اسملسر جامعه‏شناس شش شرط را به عنوان عوامل اولیه و تعیین‏کننده رفتار جمعی ذکر کرده است:
1. زمینه ساختاری: به معنای این است که ساختار جامعه باید به گونه‏ای باشد که شکل خاصی از رفتار جمعی در آن به وقوع بپیوندد.
2. فشار ساختاری: هنگامی که فشاری بر جامعه تحمیل می‏شود، مردم اغلب برای یافتن راه حلی پذیرفتنی، به همکاری با یکدیگر ترغیب می‏شوند.
3. باور تعمیم یافته: پیش از اینکه راه حلی دسته جمعی برای یک مسئله یافت شود، باید همه بپذیرند که چنین مسئله‏ای وجود دارد. بنابراین، مسئله باید شناخته شود، افکار را متوجه کند و راه حل‏های ممکن ارائه شود.
4. عوامل شتاب‏دهنده برای ظهور رفتار جمعی: باید نخست رویداد مهمی افراد را به واکنش جمعی وادارد.
5. بسیج برای اقدام: هنگامی که رویداد شتاب‏دهنده رخ داد، گروه برای اقدام بسیج می‏شود.
6. عملیات کنترل اجتماعی: موفقیت یا عدم موفقیت تلاش‏های جمعی افراد عمدتا به موفقیت یا شکست سازوکارهای کنترل اجتماعی در جامعه بستگی دارد.66
از این شش عامل، چهار عامل (زمینه ساختاری، باور تعمیم یافته، بسیج برای اقدام، و عملیات کنترل اجتماعی) معمولاً در تاریخ معاصر در مجالس روضه شکل می‏گرفته‏اند؛ زیرا با توجه به مقاومت فرهنگی جامعه ایران در قبال بیگانه و همچنین دینی بودن ساختار جامعه، زمینه پذیرش مطالب مطرح شده از منابر در بین زنان بسیار بالاست؛ چرا که اعتقاد بر این است که آنان سخن ائمّه معصوم: را باز می‏گویند. بنابراین، عقاید مشترک و باورهای یگانه از اولین چیزهایی بوده‏اند که در نتیجه حضور در مجالس روضه شکل می‏گرفته‏اند و معمولاً در منابر، از حضور بزرگان دین همچون فاطمه زهرا(س) و زینب کبری(س) به هنگام ضرورت در جمع مردان، سخن به میان می‏آمد.
از سوی دیگر، چون مجالس روضه محل گردهمایی زنان بوده، از این‏رو، زمینه بسیج نیروها و انسجام گروهی از آنجا بیشتر فراهم بوده است؛ هرچند شروع عملی بسیج به عوامل دیگری مثل عوامل شتاب‏دهنده نیاز داشت.
کنترل اجتماعی در میان جامعه زنان در تاریخ معاصر ایران نیز عمدتا کنترل اجتماعی درونی67 و غیر رسمی بوده؛ زیرا حکومت جرئت حمله نظامی به زنان را نداشت؛ به گونه‏ای که در برخی از شورش‏های زنان (مثل شورش نان  1277ه.ق) شوهرانشان به جای آن‏ها مورد مؤاخذه قرار گرفتند. اما این کنترل اجتماعی درونی نیز چنین شورش‏هایی را بر اساس همان آموزه‏ها و الگوهای دینی تقویت می‏کرد.
خسرو معتضد و نیلوفر کسری، پیشین اما دو عامل دیگر عمدتا از طرف حکومت‏های وقت ایجاد می‏شدند؛ یعنی فشارهای ساختاری بر اثر ظلم، ستم، اسراف بیت‏المال، واگذاری انواع امتیازات به بیگانه، دشمنی با علما و دین و مانند آن ایجاد می‏شدند.
عامل شتاب‏دهنده یا آخرین جرقه لازم برای انفجار نیز همانا حوادث وقوع یافته مثل خبر تبعید میرزای آشتیانی (بزرگ‏ترین مجتهد پایتخت)، در ماجرای تحریم تنباکو، خبر تهدید روس به ایران، تبعید امام خمینی(ره) در قیام 15خرداد  1342، اهانت به علما و دین، و تلاش دولت در هدم اسلام در قیام 1357می‏باشند.
نتیجه‏گیری
از شواهد بی‏شمار تاریخی (که به علت محدودیت حجم مقاله، تنها به برخی از آن‏ها اشاره شد) چنین برمی‏آید که مسئله مشارکت سیاسی زنان ایرانی ریشه در فرهنگ دینی تشیّع دارد و ربطی به نهضت زنان در اروپا ندارد؛ زیرا نهضت زنان در اروپا شاخصه‏ها و نمودهایی دارند که در بین زنان ایرانی پیش از مشروطه آن شاخصه‏ها وجود نداشتند. ایدئولوژی حاکم بر جنبش زنان اروپایی بر اصولی همچون فمینیسم و تساوی زن و مرد از هر حیث، عدم رعایت شئونات و پوشش مذهبی همانند حجاب، مقابله با مظاهر دینی، طرف‏داری از جدایی دین از سیاست و مانند آن استوار است. اما این اصول در بین زنانی که در نهضت مشروطه و همچنین انقلاب اسلامی شرکت می‏کردند، وجود نداشتند، بلکه همان‏گونه که تاریخ گواهی می‏دهد، همواره حضور زنان با پوشش کامل اسلامی صورت گرفته و در آن‏ها، علاوه بر استفاده از نمادهای مذهبی، از شعارهای مذهبی نیز استفاده می‏شده است.
به طور خلاصه، در مشارکت بسیجی زنان ایرانی در طول تاریخ، دو عنصر بیش از همه نقش دارند:
الف. دفاع از دین و روحانیت اصیل در نهضت تنباکو (در دفاع از زنان گرجی مسلمان شده‏ای که سفیر روس می‏خواست به اجبار آن‏ها را برگرداند، و در انقلاب اسلامی)؛
ب. دفاع از کیان ممکلت در مقابل هجوم خارجی (در جریان تهدید روس علیه ایران در مشروطه دوم و در زمان جنگ ایران و عراق، و جنگ ایران و روس).
آقای بشیریه با توجه به این مشاهدات گفته است: جنبش زنان اغلب در حمایت از گروه‏های اجتماعی دیگر مثل علما و روحانیان [و دین] صورت می‏گرفت. آری، هرچند بر خلاف غرب، جنبش زنان در ایران جنبشی خودخواهانه و همراه با ایدئولوژی خاص فمینیستی نبود، اما این چیزی از اهمیت این جنبش نمی‏کاهد؛ چرا که اصولاً جنبش‏های اجتماعی در ایران در میان مردان نیز خودخواهانه و بر اساس اصول فردگرایی ـ لیبرالی نیستند؛ چرا که با اهداف خودخواهانه و لیبرالی نمی‏توان دست خالی جلوی گلوله شاه قرار گرفت.
از این‏رو، به جرئت می‏توان جنبش زنان ایرانی را ـ برخلاف فعالیت‏های زنان روشن‏فکر، که جنبشی تقلیدی بود ـ یک جنبش اصیل، بومی و مردمی دانست که با توجه به ریشه‏های عمیقی که در جامعه ایران داشت، توانست میوه‏های خوبی به ثمر برساند و شرکت امروزه زنان ایرانی در عرصه‏های مشارکت نوین بر اساس همان اصول بومی است و ربطی به ورود تمدن غرب به ایران ندارد. اما اینکه شوستر می‏گوید: زنان ایرانی یک شبه ره صد ساله پیمودند، نشان از غفلت او از این نکته است. زنان ایرانی ره صد ساله را یک شبه طی نکردند، بلکه این راهی بود که سه قرن (یعنی از زمان رسمیت دین تشیّع) در ایران طی می‏شد، بلکه می‏توان ادعا کرد که این راه 1400 سال قدمت دارد و اساسا با مشارکت سیاسی زنان در غرب دارای تفاوت بنیادین است.
زن در ایران علاوه بر اینکه از عهده نقش‏ها و وظایف سنّتی خود به خوبی برمی‏آید، نسبت به حوادث سیاسی اطراف خود حسّاس است و سیر وقایع را با حساسیت دنبال می‏کند و در وقت لازم وارد عرصه‏های اجتماعی هم می‏شود.
پی‏نوشت‏ه
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ نسرین مصفّا، مشارکت سیاسی زنان در ایران، تهران، وزارت امورخارجه، 1375، ص20.
2 ـ نسرین مصفّا، پیشین، ص 21.
L. Millbrath, Political participation, Hand book of political Behavoir, vol.4.
3 ـ نسرین مصفّا، پیشین، ص .20
Sumuel Huntington & Jean Nelson, participation no easy Choice, (London: Harvard U.P., 1976.
4 ـ Autonomous Participation.
5 ـ Mobilized Participation.
6 ـ Peaceful Participation.
7 ـ Non - Participation.
8 ـ Conventional Participation.
9 ـ Orthodox and Non ـ Orthodox Participation.
10 ـ Regimented Participation.
11 ـ Supportive Participation.
12 ـ Ceremonial Participation.
13 ـ Quasi-Participation.
14 ـ Instrumental Participation.
15 ـConsummatory Participation.
16 ـ Egaletarian.
17 ـ نسرین مصفّا، پیشین، ص24ـ21.
18 ـ حسین بشیریه، جامعه‏شناسی سیاسی، چ سوم، تهران، نشر نی، 1376، ص289.
19 ـ ارسطو بر مبنای دو معیار «میزان مشارکت در اخذ تصمیم» و «در نظر گرفتن منافع فردی یا جمعی» یک طبقه‏بندی از نظام‏های سیاسی ارائه می‏دهد و در آن شش نوع نظام سیاسی را مشخص می‏کند.
20 - Full Demoracy.
21 ـ نسرین مصفّا، پیشین، ص 16و17.
22 ـ آنان حتی امروزه نیز با ازدواج حق ندارند اسم زمان کودکی خود را داشته باشند و باید نام خانوادگی خود را به نام خانوادگی شوهر خود تغییر دهند، در حالی که مردان حق دارند نام خانوادگی خود را تا آخر عمر برای خود نگه دارند.
23 ـ حسین بشیریه، پیشین، ص 290.
24 ـ G.W. F. Hegel, The Philosophy of Right, trans by: T. M. Knox., Oxford, U.  P  P.1967, p. 263-4.
25 ـ J. J. Rousseau, Emile, Dutton (press 1955), p. 350.
26 ـ نسرین مصفّا، پیشین، ص  73و 74.
27 ـ همان، ص 79.
28 ـ حسین بشیریه، پیشین، ص 290.
29 ـ همان، ص 291.
30 ـ همان، ص 292.
31 ـ همان، ص 292.
32ـ به طور همان، ص  289به نقل از:
Mitchell, Psychoanalysis and Feminism. (Pengin,1974).
33 ـ نسرین مصفّا، پیشین، ص 102ـ101و104.
34 ـ ابوالفضل بیهقی، تاریخ بیهقی، امیرکبیر، تهران، 1352، ص72ـ70.
35 ـ ر.ک: تاریخ آل بویه، امیرکبیر، تهران، بی‏تا، ص22.
36 ـ محمود طلوعی، زن بر سریر قدرت، تهران، اسپرگ، 1371، ص 7و8.
37 ـ نسرین مصفّا، پیشین، ص105.
38 ـ همان.
39 ـ تکمیل همایون، «بررسی موقع و منزلت زن در تاریخ ایران»، مجله فرهنگ و زندگی، ش 19و20 (پاییز و زمستان)، 1354، ص19.
40 ـ محمود طلوعی، پیشین، ص 10 / نسرین مصفّا، پیشین، ص 105و106.
41 ـ نسرین مصفّا، پیشین، ص 6و7.
42 ـ همان، ص  66و67.
43 ـ حسین بشیریه، پیشین، ص291.
44 ـ حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در نهضت مشروطیت ایران، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، توس، 1359، ص143.
45 ـ خسرو معتضد و نیلوفر کسری، سیاست و حرامسرا: زن در عصر قاجار، تهران، علمی، 1379، ص 203و204.
46 ـ شیخ حسن کربلایی، تاریخ دخانیه، ص 172ـ168 ابراهیم تیموری، قرارداد رژی: تحریم تنباکو؛ اولین مقاومت منفی در ایران، ص 104ـ102.
47 ـ همان، ص169.
48 ـ ابراهیم تیموری، پیشین، ص103.
49 ـ حسن کربلایی، پیشین، ص172ـ169.
50 ـ محمدحسن بن‏علی اعتماد السلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، تهران، امیرکبیر، 1379، ص 769و876.
51 ـ کریم طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطه، انتشارات اقبال، 1363، ص 84و85.
52 ـ ژانت آفاری، انجمن‏های نیمه‏سرّی زنان در نهضت مشروطه، ترجمه جواد یوسفیان، ص57.
53 ـ بدرالملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید، انتشارات ابن سینا، تهران، 1374، ص48.
54 ـ ژانت آفاری، پیشین، ص57.
55 ـ همان، ص 60.
56 ـ عده‏ای از زنان پس از حرکت مظفّرالدین شاه به سوی خانه امیر بهادر، در نزدیکی آن گرد آمدند و فریاد زدند: «ما آقایان و پیشوایان دین را می‏خواهیم، ما مسلمانیم و حکم آقایان را واجب‏الاطاعه می‏دانیم، چطور راضی شویم علما را نفی بلد و تبعید نمایند ای شاه مسلمانان! بگو تا علمای اسلام را ذلیل و خوار نگردانند. ای شاه اسلام! وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند، شصت کرور ملت ایران به حکم این آقایان جهاد می‏کنند، آن‏ها را بر گردانید. (خسرو معتضد و نیلوفر کسری، پیشین، ص 206به نقل از: حیات یحیی.)
57 ـ مهرانگیز کار، حقوق سیاسی زنان ایران، تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1376، ص 7و9.
58 ـ خسرو معتضد و نیلوفر کسری، پیشین، ص199.
59 ـ همان، ص209.
60 ـ همان، ص199.
61 ـ همان، به نقل از: فریدون آدمیت، اندیشه ترقّی و حکومت قانون عصر سپهسالار، تهران، خوارزمی، 1351، ص 78و79.
62 ـ حسین بشیریه، پیشین، ص289.
63 ـ همان، ص291.
64 ـ ژانت آفاری، پیشین، ص7.
65 ـ همان.
66 ـ بروس کوئن، مبانی جامعه‏شناسی، ترجمه غلامعباس توسّلی و رضا فاضل، تهران، سمت، 1372، ص327ـ324.
67 ـ هر جامعه، نوعی نظام پاداش و مجازات تعبیه کرده است تا بتواند اعضا را وادار کند که خود را با هنجارهای موجود تطبیق دهند. به نظام مجازات و پاداش رسمی و دولتی کنترل اجتماعی بیرونی و به نظام مجازات و پاداش غیر رسمی و غیر دولتی «کنترل اجتماعی درونی» گفته می‏شود. (بروس کوئن، پیشین، ص 202و203)

تبلیغات