آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

روح انسان پرتوى از جلوه نورانى خداست. از این رو، میل روح به منشأ و کانون هستى، گرایشى طبیعى و فطرى است. انسان به هنگام دعا و نیایش، به درک و پذیرش موقعیت الهى خویش در هستى و خواهش و کشش روح به اتصال و ارتباط با خداى هستى مى رسد. دعا حالت بیدارى و هوشیارى کامل و بینایى تام نسبت به خداست، به گونه اى که فرد بدون هیچ شک و تردیدى عاشقانه به سوى محبوب رو مى آورد و بر خلاف مواقع دیگر، از محسوسات، شنیدنى ها و دیدنى هاى دیگر غافل است.
قرآن و فهم آن نیز زمینه همدلى، همزبانى و همدردى را مى طلبد و این زمینه در یک فضاى آکنده از محبت و عشق مى تواند وجود پیدا کند. پس مى توان گفت: زبان قرآن همان زبان عشق است; زیرا قرآن، پیام خداى معشوق به انسان هاى عاشق است. متعالى ترین جلوه هاى قلبى هر انسان نیز در همین اظهار عشق است و بس:
درد عشق تو کمند لطف ماستزیر هر یا ربّ تو لبیک ماست.
روى آوردن به قرآن و دعا زمینه ساز پرواز روح و فراخواندن خود به سوى خداست. بازسازى لذت این لحظات و شیرینى این ارتقا و احضار دوباره این موقعیت در ذهن یا قلب با «ذکر رب» صورت مى گیرد.
«ذکرش، دوام اتصال حالت دعاست.» جان کلام آنکه «لقاء رب» را باید با «ذکر کثیر» جاودانه نمود و از این طریق عزّت، رضایت و آرامش ابدى را دریافت.
مقدّمه
پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) در مسیر حرکت تکاملى خویش به مرحله اى رسیدند که حقیقت قرآن را از مقام قدس ربوبى دریافت کردند و براى بشریت به ارمغان آوردند: «و به راستى تو قرآن را از جانب خداى حکیموبسیاردانادریافت کرده و فرا مى گیرى.»(نمل: 6)
قرآن، به تعبیر پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، جلوه ذات اقدس الهى در کلام و گفتار است. امام على(علیه السلام)مى فرماید: «پس خداوند پاک و منزّه در کتابش براى مردم متجلّى گشته است
بدون آنکه او را ببینند.»1 امام صادق(علیه السلام) نیز مى فرماید: «بى تردید خداوند براى آفریده هایش در سخن خویش متجلّى گشته است، لیکن مردم نمى نگرند.»2
انسانِ خواستار کمال و سعادت باید به این ریسمان الهى چنگ زند تا مسیر هدایت و رستگارى را در زندگى دنیوى و حیات جاوید به دست آورد. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)از اینکه برخى مسلمانان على رغم پرتوافکنى قرآن، از ساحت وحى بهره نگرفته اند، این گونه به درگاه ربوبى شکایت مى برد: «اى پروردگار من، به راستى این قوم من، این قرآن را مهجور قرار دادند.» (فرقان: 30); از همین روست که در بسیارى روایات چنین مى خوانیم: «قرآن را فقط کسى مى شناسد که مورد خطاب قرآن قرار مى گیرد.»3 پس حقیقت قرآن در افقى فراتر از دریافت عمومى مردم است و براى بهره گیرى از آن باید با زبان آن آشنا بود تا بتوان مخاطب قرآن قرار گرفت. البته باید توجه داشت که قرآن مراحل و ابعاد فراوانى دارد و در هر مرحله با زبانى خاص با مخاطب خود سخن مى گوید و ارتباط برقرار مى نماید.
ابعاد قرآن
تلاوت
قرآن کلام خداست و تلاوت آن سخن گفتن خدا با انسان است. در کلام الهى نیرویى نهفته است که روان انسان را تسخیر مى کند و او را در آسمان معرفت و معنویت به پرواز درمى آورد: «پس از قرآن هرچه میسّر شود بخوانید.» (مزمل: 20); پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «هرگاه یکى از شما دوست داشته باشد که پروردگار با او صحبت کند پس قرآن بخواند.»4
امام صادق(علیه السلام) در سخنى، قرآن را پیمان خداوند با بندگانش شمرده و وظیفه انسان ها را در برابر آن چنین بیان مى دارد: «قرآن پیمان خداوند با بندگانش است، پس شایسته است که آدمى در عهد و پیمان خود بنگرد و هر روز پنجاه آیه از آن را بخواند.»5
تدبّر
در فرهنگ اسلامى به موازات سفارش به تلاوت، به تدبّر در قرآن نیز سفارش شده است: «پس آیا در قرآن تدبّر نمى کنند، مگر بر دل ها قفل زده شده است؟» (محمد: 24)
تدبّر در قرآن سرچشمه هدایت هاى بى شمارى است که انسانِ طالب سعادت و بهروزى بدان دست مى یابد. شناسایى حق از باطل، پى بردن به حقانیّت نظام آفرینش و حقیقت جهان آخرت را مى توان از جمله ابعاد تدبّر در قرآن برشمرد.
پندآموزى
پندآموزى همان راهنمایى درونى و قلبى قرآن است و از آن به «ذکر» ـ که نام دیگر قرآن است ـ یاد مى شود.6 بدین سبب در برخى از آیات پس از بیان لزوم تفکر در آیات الهى، مسئله تذکر و پندآموزى از قرآن مطرح شده است: «قرآن کتاب مبارکى است که آن را سوى تو فرو فرستادیم تا مردم در آیات آن تدبّر کنند و صاحبان خرد پند گیرند.» (ص: 29) پندآموزى از سرنوشت اقوام گذشته، در قرآن بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، به گونه اى که رفتار و عملکرد افراد و جوامع آنان را بازگو کرده و سنّت هاى الهى را در مورد آنان بیان کرده است.7
جهت بخشى به زندگى
بى تردید جهت بخشى به زندگى فردى و اجتماعى انسان مهم ترین دستورالعمل قرآن است. امام على(علیه السلام) مى فرماید: «قرآن کتاب فرمان دهنده و بازدارنده است، حدود و سنّت ها در آن ذکر شده و نمونه هاى اقوام گذشته در آن مثل زده شده است و قوانین دین از جانب خدا نیز بیان گشته است.»8
قرآن تجلّى ایمان دینى و ثمردهى آن را در گرو اجراى پیام هاى خداوند مى داند و عمل به آیات الهى و اجراى آن را مهم ترین هدف نزول وحى برشمرده است: «به راستى ما این کتاب را به حق و شایستگى بر تو نازل کردیم که طبق آنچه که خدا به تو تعلیم داده میان مردم حکم کنى...» (نساء: 105)9
دریافت حقیقت قرآن
مهم ترین و برترین مرحله انس با قرآن، درک و دریافت حقیقت آن است. قرآن این مرحله را از آنِ وارستگانى مى داند که از هرگونه آلودگى فکرى و قلبى و عملى پیراسته شده اند; چرا که جایگاه حقیقت قرآن بس رفیع است: «به راستى این کتاب همان قرآن کریم و بزرگوارى است که در نوشتارى دست نخورده و مکنون نهفته است و جز پاکان به آن دست نیابند و درک نکنند.» (واقعه: 77ـ79)
اسلام و عبادت
یکى از اصیل ترین و پایدارترین جلوه هاى ساحت وجود انسان نیایش و پرستش است. پرستش چشمه جوشانى است که از جان انسان سرچشمه مى گیرد و بر همه شعبه ها و شاخه هاى وجود آدمى آب زندگانى نثار مى کند; آبى که دل را به عشق و محبت، و عقل را به تفکر، و زبان را به ذکر و ستایش، و بدن را به تعظیم و کرنش، و انسان را با تمامى وجود به خاکسارى و سجده در پیشگاه معبود مى کشاند.
روح عبادت دعاست; دعا اعلام نیاز و خاکسارى و انقیاد در آستان معبود است. انسان با دعا و نیایش، خویشتن را در بستر عنایت الهى قرار مى دهد و از هدایت و رحمت و لطف او بهره مى گیرد. دعا و نیایش هدیه اى آسمانى از مالک و صاحب اصلى به انسان است; هدیه اى که بندگان را توانایى مى دهد تا هر زمان و هر جا که خواستند بى پرده و بىواسطه با پروردگارشان گفتوگو کنند. انسان در این ارتباط مستقیم و بى پرده، درهاى رحمت الهى را بر خویش گشاده مى یابد و قرب حق را با تمام وجود احساس مى کند. خداوند به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «آن گاه که بندگان من از تو جویاى من شوند، من نزدیک هستم و چون صاحب دعا مرا بخواند دعاى او را اجابت مى کنم; پس آن ها نیز مرا اجابت کنند و به من ایمان آورند. باشد که رشد یافته و به کمال هدایت رسند.» (بقره: 186)
امام زین العابدین(علیه السلام) خدا را بر نعمت دعا و نیایش چنین سپاس مى گوید: «سپاس مخصوص خدایى است که هر موقع بخواهم او را براى حاجت خویش صدایش مى کنم و در نهان و پنهان هرگاه که بخواهم با او بدون واسطه راز و نیاز مى کنم، پس او حاجت مرا برآورده مى کند.»10
انسانِ بریده از نیایش و پرستش، ذرّه اى پرتاپ شده در جهان بى انتهاست که خود را در اقیانوس بى کران آشفتگى ها و در محاصره موج هاى بنیان کن اندوه، اضطراب و نومیدى مى یابد و سرانجام با خوارى به دوزخ وارد مى شود: «پروردگارتان گوید: مرا بخوانید اجابت مى کنم شما را، کسانى که از پرستش و عبادت من سرباز مى زنند و تکبّر مىورزند به خوارى به جهنم مى افتند.» (غافر: 60)
بهترین دعا
بهترین دعا، درخواستى است که از عرفان خداوند سرچشمه مى گیرد; هنگامى که انسان آفریننده نوازشگر و پر مهر خویش را به زیبایى بشناسد، آتش عشق او در دلش شعلهور مى گردد; آتشى که او را به ساحت قدس ربوبى فرا مى خواند. این عشق بر تمام اعضاى پیکر انسان تأثیر گذاشته و آن ها را به حرکت در مسیر خشنودى محبوب وامى دارد و زبانش رابه ذکر و ستایش او مى گشاید. امام سجاد(علیه السلام) در این باره چنین زمزمه مى کند: «اى معبود من! چه کسى است که شیرینى محبت تو را چشید; پس جاى تو دیگرى را قصد کرد؟ و چه کسى است که به قرب و نزدیکى تو بار یافت و انس گرفت و از تو رو برتافت؟»11
دعا و نیایش، ذکر و ستایش، عبادت و تسلیم، و تعظیم و کرنش، تمرین عملى توحید در بوستان وجود انسان است; مؤمن باید همواره در مسیر تعالى و شکوفایى ایمان خویش تلاش کند و توفیق در این امر را مجدّانه از خداوند درخواست نماید. امام سجاد(علیه السلام) از خداوند چنین مى خواهد: «پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ایمان مرا به کامل ترین درجه ایمان برسان و یقینم را در ارزشمندترین درجه یقین قرار ده.»12
زبان قرآن و زبان دعا
زبان فکر
کاربرد صحیح فکر و اندیشه در قرآن و احادیث با عبرت گرفتن و بینش پیدا کردن ملازم گشته است و معمولا عبرت و بصیرت در پرتو وقایع تاریخى و پدیده هاى هستى حاصل مى شود. به عنوان نمونه، در آیه 176 سوره اعراف آمده است: «... داستان ها و حکایت ها را بازگو کن شاید که اندیشه کنند.» و یا در آیه 191 سوره آل عمران مى خوانیم: «آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند...»; به همین دلیل است که سرتاسر قرآن آکنده از داستان هاى تاریخى و پدیده هاى طبیعى و شگفت انگیز است تا فرد روى آوردنده به قرآن با خواندن و اندیشیدن در آن ها درس و عبرت گرفته و صاحب بصیرت گردد.
حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «شخص بینا تنها آن کسى است که چون سخن قرآن را بشنود بیندیشد، و چون نگاه کند بینش پیدا کند و از عبرت ها سود ببرد.»13
پس در مسیر تفکر، پیمون راه فهم قرآن و روى آورى به آیات پربار آن و یا توجه به عبادت و دعا لازم و ضرورى است. و این شایسته ترین و پرسودترین راهى است که فکر و اندیشه را ثمربخش مى سازد: «و ما به سوى تو "ذکر" ـ یعنى قرآن ـ را نازل کردیم تا براى مردم هر آنچه را به سویشان فرو فرستاده شده بیان کنى، شاید مردم بیندیشند.» (نحل: 44) و یا در جاى دیگر مى فرماید: «و این مثال ها را براى مردم مى زنیم تا شاید اندیشه کنند.» (حشر: 21)
با مرورى بر کاربرد واژه فکر در قرآن و احادیث، مى توان نتیجه گرفت که گویى زمانى فکر به کار مى افتد و نام اندیشه به خود مى گیرد که فقط در جهت تأمّل آیات الهى باشد; زیرا این واژه در قرآن تنها به صورت فعل ـ آن هم یک مرتبه در باب تفعیل و شانزده مرتبه در باب تفعّل ـ به کار رفته است که در اغلب این کاربردها ملازم با آیات الهى آمده است.14 به عبارت دیگر، رکن اساسى فکر، فهم آیات الهى است و با تکیه به تفصیل آیات و تذکرات قرآنى و تبیین شرایع الهى ـ در هر بعد از آن ـ است که معنا پیدا مى کند. سخن امام صادق(علیه السلام) در اینجا گره گشاست: «به راستى این قرآن مشعل هدایت و چراغ روشنگر تاریکى هاست. باشد که شخص تیزبین در آن دقت کند و چشم خویش را براى دریافت پرتوهاى نورانى آن بگشاید; زیرا تفکر مایه حیات قلب انسان روشندل است، همان گونه که جوینده نوردرتاریکى هابه دنبال تابش نورحرکت مى کند... .»15
متفکر واقعى از دیدگاه قرآن کسى است که فکر را زبان فهم قرآن و دعا و عبادت خدا قرار دهد و چنین حالتى از تفکر است که از عبادت سالیانه ارزشمندتر مى باشد. امام صادق(علیه السلام) در این باره چنین مى فرماید: «اندیشه، آیینه کارهاى نیکو و کفاره گناهان و روشنایى دل ها و گشایش براى مردم و اصلاح آخرت و معاد و اطلاع بر سرانجام کار و موجب افزایش دانش است.»16
بنابراین، راه فکر آن گاه که بتواند در تقویت ایمان دینى به کار گرفته شود و در برابر حقیقت خاضع گردد، مى تواند زبان فهم شایسته قرآن و دعا نیز باشد. زبان فکر، شک و تردید را در سایه استدلال استوار مى زداید و نقش بسزایى در پیشگیرى از آسیب دیدن ایمان آدمى، به ویژه در ارتباط با فهم قرآن و پیدا شدن حال دعا، ایفا مى کند.
اوج شکوفایى فکر: با توجه به کارکرد ویژه راه فکر از یک سو و با نظر به تمایل فطرى ذهن جستوجوگر انسان به بحث هاى عمیق فکرى از سوى دیگر، دانشمندان مسلمان پژوهش هاى گسترده اى را در زمینه فهم و تفسیر قرآن و شرح و توضیح ادعیه بااستفاده از استدلال هاى عقلى و فکرى به انجام رسانده اند که منجر به پیدایش آثار متعدد و شهیر شده است.
زبان فکر براى آن کس که مشتاق فهم است و از شهود باطنى درپرتواستکمال روحىومعنوى فاصله دارد، سودمند است:
چشم اگر دارى تو کورانه میور ندارى چشم دست آور عص
آن عصاى حزم استدلال رچون ندارى دید، مى کن پیشوا.17
مسلماً تلاش چنین انسان مشتاقى براى تصحیح و تکمیل مستمر فهم قرآن و انگیزه عبادت و دعا صرفاً به کوششى براى دست یابى به منظومه معرفتى متقن و سزاوار اعتنا خلاصه نمى شود، بلکه آثار عملى و محسوس و گاه سرنوشت سازى در حیات او خواهد داشت. و از همین روست که در قرآن و احادیث و ادعیه توجه ویژه اى به تفکر شده و آموزه هاى بلندى در اوصاف متفکّران شایسته عرضه گشته است.18
اوج شکوفایى فکر و عقل آن است که انسان بتواند با آن بى نهایت پیش رود و از قید زمان و چارچوب ماده فراتر رود و قله هاى بلند عشق و ایمان را فتح کند. این حالت زمانى است که فطرت و عمل صالح همگام با عقل پیش رود. این مسیر هرچه درست تر انتخاب گردد، آگاهى هاى باطنى آدمى افزایش پیدا مى کند، منبع وحى را به شایستگى همراهى مى نماید و ایمان به خدا و بندگى او را عالى ترین جلوه فهم و عقل مى یابد. امام حسین(علیه السلام) مى فرماید: «خرد تنها با پیروى از حق است که به کمال مى رسد.»19 و مسلم است که قرآن را مى توان از این راه شایسته تر فهمید و بهتر با دعا مأنوس شد. اما چگونه و تا چه حد؟ این موضوعى است که در فهم قرآن از راه زبان قلب باید روشن شود.
زبان قلب
قلب، حالت استعداد درک و شهود حقایق متعالى جداى از تصورات ذهنى است. قلب کانون تلاقى نور عقل و نور وحى، جایگاه رشد فکر و تحول درونى و محیط کسب علم و توشه تقوا و خانه ایمان است. پیامبر(صلى الله علیه وآله)، آن پیام گیر کامل محتواى وحى، کسى است که این گونه قلبى دارد و در نتیجه، از آن حقایق لدنّى لبریز و سرشار مى شود. بنابراین، براى آن کس که مى خواهد با قرآن مأنوس شود و حال دعا نیز پیدا کند زبان فکر و استدلال به تنهایى کافى نیست و زبان دل لازم تر است. خداوند به صراحت اعلام مى کند که فهم قرآن به عنوان کتاب تذکر براى کسى است که با زبان قلب به آن رو مى آورد: «به راستى در آن ـ یعنى قرآن ـ ذکر و یادآورى براى کسى است که قلب دارد.» (ق: 37)
خدا، آن هستى مطلق، زبان دل را مى داند و با آن انسان را مخاطب قرار مى دهد و او را از اعماق هستى و با تمامى وجودش به حرکت درمى آورد. در این حالت تنها فکر و مغز انسانى تحت تأثیر نیست، بلکه سراسر وجودش تحت تأثیر قرار مى گیرد: «منحصراً مؤمنان فقط آن کسانى هستند که چون خدا یاد شود، دل هایشان بترسد و چون آیه هاى آن را برایشان بخوانند ایمانشان را بیفزاید و به پروردگار خویش توکل کنند، آن ها کسانى هستند که نماز به پا مى دارند و از آنچه روزى شان داده ایم انفاق کنند، آنان، هم آنان، مؤمنان واقعى هستند... .» (انفال: 2)
آرى، چنین قلبى خود را با آیات الهى صیقل مى دهد و به حالت خضوع و خشوع درمى آید: «آیا وقت آن نرسیده است که ایمان آورندگان دل هایشان براى ذکر خدا به خشوع درآید؟» (حدید: 16)
با قرآن و ذکر الهى و دعاست که فرد خود را مى شناسد و به وسعت و عمق پیچیدگى روح و قلب خویش واقف مى شود و به حساسیت و لطافت عظیم روح خود پى مى برد; و به میزان سلامتى روح و قلب از حقایق قرآن و دعا برخوردار مى شود و به نور ایمان منوّر مى گردد.
با انس و مصاحبت با قرآن و دعاست که زمینه وسوسه هاى شیطانى از بین مى رود و پاکى قلب ضمانت مى شود. رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «به راستى این دل ها همان گونه که آهن زنگ مى زند، زنگار مى گیرد. و چون پرسیده شد: چه چیزى این دل ها را صیقل مى دهد؟ در پاسخ فرمود: تلاوت قرآن!»20
تأکید قرآن بر این نوع از درک و فهم، با آن همه شدّت و حدّت (که در حدود 132 بار فهم قلبى یا موانع فهم قلبى در قرآن آمده) از آن روست که خداوند یک روح و معنویت عالى و بى نهایت براى انسان قایل است. و بر آدمى واجب است که با پیروى کامل و صادقانه و عاشقانه از احکام الهى ـ مثلا با انجام واجبات و مستحبات، دورى از محرمات و مکروهات، و مجاهدت با نفس ـ این جو را پاک و سالم نگه دارد تا از قرآن بهره شایسته ببرد. به تعبیر دیگر، دل آدمى به گونه اى ساخته شده است که با نیکى ها پیوند دارد و قرآن کتابى است که تمامى نیکى ها را بیان مى کند; و بهترین نیکى از آنِ کسى است که با قرآن در نیت و فکر و در عمل، صادقانه و قلباً ارتباط برقرار ساخته باشد: «و ما از قرآن چیزى را فرو مى فرستیم که شفا و ر حمتى براى ایمان آورندگان است و ستمگران را جز زیان نمى افزاید.» (اسراء: 82) و چه زیباست سخن امام صادق(علیه السلام) آنجا که مى فرماید: «کسى که قرآن را تلاوت کند و در برابر خدا خضوع نکند و دلش نرم نشود و در اندرون خویش اندوه و ترسى نیافریند، مقام بزرگ خداوند را سبک شمرده و دچار زیانى آشکار شده است.»21 این کلام پاک امام صادق(علیه السلام) در روى آوردن به قرآن و عبادت و بندگى خدا با زبان قلب بسیار مفید و راه گشاست.
آرى، سخن گفتن با خدا و فهم قرآن یک زمینه همدلى و همزبانى و همدردى را مى طلبد و این زمینه در فضایى آکنده از محبت و صمیمیت وجود پیدا مى کند. و متعالى ترین جلوه هاى قلبى هر انسان در همین اظهار عشق است و بس. بنابراین، مى توان گفت: با توجه به فطرت خدایى انسان، سر و کار قرآن و دعا پیوسته با این جلوه عشق الهى است; چرا که انسان وقتى بتواند آنچه را که به عشق و علاقه اش متعلق است براى خویشتن درست و روشن معنا کند، آن وقت است که آن عشق و محبت سیرى متنوع و صعودى پیدا مى کند. اینجاست که قرآن و دعاهاى اهل بیت(علیهم السلام)همچون زبور آل محمد(صلى الله علیه وآله)ـ صحیفه سجادیه ـ تازگى خود را همیشه حفظ مى کنند و هیچوقت کهنه نمى شوند; زیرا وقتى قرآن و صحیفه سجادیه را باز مى کنید و با توجه به قلب سلیم، و درک شفا و نور و ایمان و به دور از هرگونه ظلم، به آن ها رو مى آورید درمى یابید که زبان این دو کتاب عبارت است از عشق و عشق و عشق; و چنان است که گویى جز عاشق و معشوق در جهان هیچ چیز دیگرمعنایى ندارد و فقط عشق است که به هستى معنا داده است.
محورهاى اساسى قرآن و صحیفه سجادیه در فراق و وصال، قرب و بُعد از معشوق، احتیاج و فقر عاشق، استغنا و ناز و غمزه معشوق و نزاع با مدعیان دروغین عشق خلاصه مى شود و بس. قرآن و دعاهاى ائمه(علیهم السلام)پیام خداى معشوق و معبود براى انسان هاى عاشق است، باید به آن دل داد; چرا که پاک ترین حالت قلب همین عشق به خدا و دل دادن به اوست. کدامین عاشق است که پیام معشوق را بشنود و به آن دل ندهد؟ اگر پیام خدا را مى شنویم و گوش نمى دهیم (تا چه رسد به دل دادن و از قلب مایه گذاشتن) پیداست که از زبان قرآن، یعنى زبان عشق، محروم هستیم. و مسلّماً پیام معشوق را نخواهیم شناخت و نخواهیم فهمید: «آن گاه که قرآن خوانده مى شود پس خوب گوش دهید (و به آن دل دهید) و آرام باشید، امید است که مورد رحمت واقع شوید.» (اعراف: 204) پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز در این باره چنین مى فرماید: «به هوش باشید هر که شوق خدا را دارد و به او عشق مىورزد پس باید به سخن خدا خوب گوش دهد.»22
شنونده خوب براى کلام خدا بودن یعنى تسلیم قلبى در اوج اختیار و در عین بیزارى از طاغوت همراه با شناخت خدا و عشق به او و فرمانبردارى از او.23 چنین قلبى شایسته نور خداست و حق اوست که از این سفره الهى و تجلّى خداوندى به زیباترین وجه بهره ببرد و پیوسته با عنصر اعتماد24 و عشق25 و امید26 و با امنیت در بارگاه الهى زندگى کند.27 در این حالت فرد مؤمن چنان مجذوب سخن حق مى شود که حالت خدایى پیدا مى کند. در حدیث قدسى آمده است که خداوند عزیز و بلندمرتبه فرمود: «نه زمین من گنجایش مرا دارد و نه آسمان من، ولى قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد.»28
سخن پایانى
خداوند، یکتا موجود شایسته پرستش و ستایش و عبودیت و بندگى است. «عبادت» رمز سعادت و بهترین روش براى کسب حیات طیبه است. راه بندگى در انجام همه اعمال ـ از جمله رو آورى به قرآن و دعا ـ با انگیزه خالص خدایى و کسب خشنودى و رضاى اوست.
آنچه که قرآن در تعلیماتش و دعا در زمزمه هایش مدّنظر دارد، پرورش انسان هایى است که هم از سلاح علم بهره مندند و هم از دلى آکنده از ایمان به محبوب خویش، و این دو را با بهترین شیوه و به عالى ترین وجه در راه خدا به کار مى گیرند; انسان هایى که نمونه هاى بارز آن خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمّه(علیهم السلام)و یاران شایسته و راستین آن ها مى باشند; همان هایى که اهداف قرآن و دعا را پیوسته در دل و قلب خویش به یقین باور داشته و در عمل با دریافت و پذیرش حقایق قرآنى همیشه قرین عبادتند و با دعا مأنوسند و عاشقانه در پى سپاسگزارى از خدایى که شایسته عبادت است برمى آیند و هدف قرآن را برآورده مى سازند: «اى مردم، از جانب پروردگارتان سوى شما پندى رسیده با شفایى براى آن مرض هایى که در سینه هاست; کتابى که رحمت و هدایت براى مؤمنان است.» (یونس: 57)
این عابدان پرهیزگار، همان کسانى هستند که حضرت على(علیه السلام) در توصیفشان چنین مى فرماید: «مؤمنان پرهیزگار همان کسانى هستند که در شب همواره برپا ایستاده اند، قرآن را شمرده و با تدبّر تلاوت مى کنند، با آن جان خویش را محزون ساخته و داروى درد خود را از آن مى گیرند; هرگاه به آیه اى برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روى مى آورند و جانشان با شوق بسیار درآن خیره مى شود و آن را همواره نصب العین خود قرار مى دهند. و هرگاه به آیه اى برخورد کنند که در ترساندن و بیم باشد گوش هاى دل خویش را براى شنیدن آن باز مى کنند و صداى ناله و به هم خوردن زبانه هاى آتش با آن وضع مهیبش در درون گوششان طنین انداز است. آن ها در پیشگاه خدا به رکوع مى روند و پیشانى و دست و پاى خویش را بر خاک مى سایند و از خداوند آزادى خود را آتش جهنم درخواست مى کنند...»29
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ نهج البلاغه، صبحى صالح، ترجمه محمدجعفر امامى و محمدرضا آشتیانى، چاپ دوم، نشر امام على(علیه السلام)، قم، خ 147.
2و3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، مؤسسه اعلمى، 1400 ق، ج 92، ص 107 / ج 46، ص 349.
4ـ علاءالدین متقى هندى، کنزالعمال، به تصحیح صفوه السقا، چ پنجم، بیروت، بى تا، ج 1، ص 510، ح 2257.
5ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاه، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1361، تهران، ج 2، ص 106. بدیهى است که تلاوت قرآن به یادگیرى آن وابسته است. براى بهره گیرى بیشتر از تلاوت قرآن، لازم است به آداب آن توجه کنیم. بخشى از «آداب تلاوت قرآن» عبارت است از: 1. با وضو بودن; 2. توجه به حرمت قرآن داشتن و قعود محترمانه در پیشگاه آن; 3. شروع تلاوت همراه با استعاذه; 4. نگاه کردن به عبارت هاى قرآن در حین تلاوت;
5. خواندن با ترتیل; 6. خواندن با رغبت و حضور قلب; 7. خواندن با صداى دلنشین و داشتن خشوع قلب در پیشگاه قرآن. هرچه فرد روآورنده به قرآن در پاى بندى به این آداب کوشا باشد، از آثار تلاوت بیشتر بهره مند مى شود; از جمله: 1. تقویت ایمان و ترفیع درجه انسان مؤمن; 2. زدوده شدن زنگارها و کدورت ها از قلب; 3. بخشش گناهان و رهایى از آتش دوزخ; 4. برکت در زندگى; 5. از میان رفتن رنج هاى روحى; 6. دور شدن بلاها از زندگى; 7. حضور فرشتگان مقرّب درگاه الهى به هنگام تلاوت قرآن; 8. روسفیدى در آخرت و تقرّب به حق تعالى. (ر.ک: محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 90، ص 189.)
6ـ قرآن خود را ذکر معرفى مى کند: «انّا نحن نزّلنا الذکر و انا له لحافظون» (حجر: 9) و یادآورى و پندآموزى را از اهدف خویش برمى شمارد: «و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر» (قمر: 17)
7ـ خداوند با همه بر طبق سنّت ها و قوانین خویش رفتار مى کند و با هیچ فرد یا جامعه اى خویشاوندى یا خصومتى ندارد. همه انسان ها آفریده اویند و به هر اندازه خویش را در مسیر سنّت ها و قوانین الهى قرار دهند از زندگى سعادتمندانه بهره خواهند برد: «والّذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان اللّه لمع المحسنین» (عنکبوت: 69) و در بسیارى از آیات دیگر قرآن به این موضوع اشاره شده است: از جمله: بقره: 153و 194; انفال: 46 و 19; توبه: 36 و 123; نحل: 128... (براى اطلاع بیشتر ر.ک: سید محمدباقر صدر، سنّت هاى تاریخ در قرآن.)
8ـ محمدبن مسعود عیاشى، تفسیر عیاشى، تهران، مکتبة الاسلامیه، بى تا، ج 1، ص 7.
9ـ البته قرآن در کنار این سخن پیام دیگرى نیز دارد و آن این است که در سه آیه متوالى از سوره مائده ـ آیات 44، 45، 46 ـ پیروى از پیام هاى غیرالهى و اجراى آن را کفر و فسق و ستم مى شمارد. پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) خشم خداوند و در شمار یهودیان و مسیحیان قرار گرفتن را از آثار پیروى نکردن از قرآن اعلام مى دارد: «هر کس قرآن را یاد بگیرد و به آن عمل نکند دلبستگى به دنیا و زرق و برق آن را بر عمل به قرآن ترجیح دهد، موجبات خشم خداى عزیز و بلند مرتبه را فراهم مى کند و نزد خدا با یهود و نصارى که کتاب خدا را پشت سرانداختند هم مرتبه هستند.» (الحیاة، ج 2، ص 83 و 84) این روایت به آیاتى اشاره دارد که در آن خداوند گروهى از یهودیان و مسیحیان عالم و دانا را به دلیل عمل نکردن به محتواى پیام وحى الهى توبیخ مى کند: (ر.ک: بقره: 101; جمعه: 5); حضرت على(علیه السلام) نیز در وصیت خود به فرزندان خویش و تمام مردم چنین سفارش مى کند: «الله، اللّه فى القرآن لایسبقکم بالعمل به غیرکم» (نهج البلاغه، کلام قصار 47.)
10ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، «دعاى ابوحمزه ثمالى»، تهران، 1370.
11ـ همان، مناجات نهم «خمس عشر».
12ـ امام سجاد(علیه السلام)، صحیفه سجادیه، دعاى بیست، ترجمه حسین انصاریان، چاپ سوم، پیام آزادى، قم، 1375.
13ـ نهج البلاغه، خطبه 153.
14ـ ر.ک: اعراف: 176 / یونس: 24 / رعد: 3 / نحل: 11 و...
15ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، 1365، ج 2، ص 446.
16ـ مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، منسوب به امام جعفر صادق(علیه السلام)، به شرح عبدالرزاق گیلانى، چ سوم، صدوق، 1366، باب تفکر.
17ـ جلال الدین محمد مولوى، مثنوى معنوى، به تصحیح نیکلسون، ققنوس، 1362.
18ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، باب عقل و جهل.
19ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، پیشین، ج 1، ص 62.
20ـ علاءالدین متقى هندى، پیشین، ج1، ص 545، ح 2441.
21ـ مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، باب 14، ص 87.
22ـ علاءالدین متقى هندى، پیشین، ج 1، ج 2541.
23ـ محتواى آیة الکرسى، بقره: 255ـ257.
24ـ «و من یتوکل على اللّه فهو حسبه» (طلاق: 3).
25ـ مطابق با آیه 54 سوره مائده:... یحبهم و یحبونه...
26ـ «لا تیأسوا من رحمه اللّه» (یوسف: 87).
27ـ «فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر» (قمر: 55).
28ـ ابن ابى جمهور اخسایى، عوالى اللئالى، ج 4، ص 7.
29ـ نهج البلاغه، خطبه 193.

تبلیغات