جلوه هایى از حقوق دیپلماتیک در اسلام
آرشیو
چکیده
متن
در کلیه مذاهب اسلامى عناوینى همچون «سیر» یا «کتاب الجهاد» به عنوان بخشى از فقه متضمن مفاهیم و موضوعات مربوط به حقوق بینالملل در نگرش اسلامى بودهاند .
«سیر» ، جمع «سیرة» در لغت، به معناى رفتار، عملکرد و گردش به کار رفته، اما از قرن دوم هجرى به بعد دو معناى اصطلاحى پیدا نموده است: در اصطلاح وقایع نگاران، «سیره» یعنى زندگىنامه (بیوگرافى) و شرح حال زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و در اصطلاح حقوقدانان مسلمان، «سیر» به صورت جمع، یعنى رفتار دولت اسلامى در روابط با دیگر جوامع و یا رفتار دولت اسلامى در امور بینالمللى . (1)
در فقه شیعه، مباحثحقوق و روابط بینالملل عمدتا در «کتاب الجهاد» مورد بررسى قرار مىگیرند . (2) حقوق روابط دیپلماتیک یکى از شاخههاى حقوق بینالملل است که مکتب حیاتبخش اسلام در توسعه آن نقش شایان توجهى داشته است . این نقش طى دو مبحث مورد مطالعه و بررسى قرار مىگیرد; مبحث نخستبه نقش اسلام در توسعه حقوق و روابط دیپلماتیک اختصاص یافته است و مبحث دوم به مبانى اعطاى مصونیتها و مزایاى دیپلماتیک مىپردازد .
نقش اسلام در توسعه حقوق و روابط دیپلماتیک
این مطلب مسلم است که در آغاز و پیش از تنظیم قواعد حقوق بینالملل، براى یک مدت مدید، مقررات دینى بر روابط دیپلماتیک حکمفرما بودند . روابط دیپلماتیک به طور خاص و روابط بینالملل به طور عام ثمره تمدنها و ادیان گوناگون هستند . (3)
مطابق ماده 9 اساسنامه دیوان بینالمللى دادگسترى، اعضاى این دیوان علاوه بر شرایط شخصى باید نماینده انواع بزرگ تمدنها و مهمترین نظامهاى حقوقى جهان باشند . تدوینکنندگان اساسنامه در تنظیم این ماده، از جمله بر تمدن اسلام و رژیم حقوقى آن تاکید داشتند . در همین ارتباط، دولتهاى کشورهاى اسلامى نیز طى نامهاى به دبیرکل جامعه ملل اظهار نمودند: «بدون تردید، تمدن اسلام با سابقه درخشان خود، در گذشته و حال، یکى از انواع تمدنها را تشکیل داده و حقوق اسلام، که بر بخش عظیمى از جمعیت جهان حاکم است، داراى نظام حقوقى مستقل با منابع و ساختار و مفاهیم خاص خود مىباشد .» در آوریل 1945 در کنفرانس سانفرانسیسکو نیز این نکته مورد تایید قرار گرفت که نظام حقوقى اسلام یکى از نظامهاى متمدن و مستقل موردنظر ماده 9 اساسنامه دیوان است . (4)
با وجود آنکه دیوان به شوراى امنیت و مجمع عمومى این موضوع را تکلیف نموده است، ولى حقوقدانان غرب از بذل مساعدت و همیارى در آشنایى با حقوق بینالملل اسلام دریغ مىورزند . (5) در موضوع مورد بحث، دیوان بینالمللى دادگسترى به نقش اسلام در توسعه حقوق دیپلماتیک اعتراف نموده است .
دیوان در قضیه کارکنان دیپلماتیک و کنسولى ایالات متحده در تهران (1979 - 1980) مىگوید: «اصل عدم تعرض اعضاى ماموریت دیپلماتیک و اماکنماموریتیکى از مبانى شناخته شده با قدمت طولانى در رژیم حقوق دیپلماتیک است که سنتهاى اسلام در توسعه آن سهم بسزایى داشته است .» (6)
صلاحالدین طرازى، قاضى مسلمان و تبعه سوریه، در این پرونده که بیشتر موارد راى مخالف داشت، درباره این اظهار نظر دیوان مىگوید: «خرسندم که حکم دیوان به نحو خاصى به سنتهاى اسلام، از این نقطهنظر که با دیگر ادیان در تکوین قواعد حقوق بینالملل عمومى معاصر و به ویژه مصونیت و عدم تعرض دیپلماتیک و کنسولى نقش داشته، توجه کرده است .» نامبرده سپس با نقل قول از احمد رشید، که در سال 1937 در دروس آکادمى لاهه راجع به اسلام و حقوق بین الملل سخن گفته، عدم تعرض فرستادگان سیاسى را در حقوق اسلام مورد بحث قرار داده و سپس با ذکر عباراتى از کتاب حقوق بینالملل، چاپ «انستیتو دولت و حقوق آکادمى علوم شوروى» ، به بیان شناسایى اصل عدم تعرض سفرا در میان دولتهاى اسلامى پرداخته است . (7) برخى مىپندارند که اسلام در روابط خود با غیرمسلمانان اصل را بر جنگ و ستیز بنا نهاده است، ولى بر خلاف چنین پندار از یک دیپلماسى مبتنى بر صلح برخوردار است (8) چرا که حقیقت صلحجویى و زندگى مسالمتآمیز در سرتاسر تعالیم اسلام پراکنده است .
نام دین اسلام از ریشه کلماتى همچون «سلم» و «سلم» و «سلام» و «سلامة» گرفته شده که در همه این واژهها، آرامش و سکون و صلح نهفته است . یکى از اسامى خداوند «سلام» است . (9) عبارت «سلام علیکم» ، که تحیت و درود روزانه مسلمانان مىباشد، از بهترین درودهایى است که سلامتى را در بردارد . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در پایان نامههایى که به سران جهان مىنوشت، عبارت «سلام على من اتبع الهدى» را به کار مىگرفت که نشان از تقدم آشتى بر جنگ دارد . افزون بر آن، کلمه «سلام» و مشتقات آن در بیش از یکصد آیه قرآن کریم به کار رفته، در حالى که کلمه جنگ (حرب) (10) فقط در شش آیه آمده (11) و در آیاتى نیز به صراحتبه صلح فرمان داده است . (12)
اگر اکنون مطابق مقررات حقوق بینالملل، اصل در روابط فیمابین کشورها بر صلح مبتنى است و جنگ یک ضرورت به شمار مىآید، پیشینه چنین اصلى در جامعه بینالمللى به کمتر از یک قرن مىرسد; زیرا پس از پیمان «بریان - کلوگ» در سال 1928 جنگ به عنوان یک پدیده ضد حقوقى مطرح مىگردد و پیش از آن نه تنها جنگ ضد حقوق نیست، بلکه یک حق و پدیده حقوقى است . (13) این در حالى است که شالوده دعوت ادیان آسمانى بر صلح بنیان نهاده شده: «والله یدعو الى دارالسلام» (یونس: 25) ; و خداوند به سراى صلح دعوت مىنماید .
بىمناسبت نخواهد بود در اینباره به سخن یکى از حقوقدانان مسلمان اشاره نماییم: «نه مىتوان گفت در اسلام حقوق صلح نیست و نه مىتوان آن را دستآورد حقوق بینالملل معاصر دانست، بلکه بین این دو حقوق مشابهتهاى فراوانى است . هر دو یک هدف را تعقیب نموده و یکدیگر را کامل مىکنند . منبع این دو حقوق متفاوت، لیک فلسفه صلح در هر دو از یک منطق عقلى برمىخیزد و آن رفاه جامعه بینالمللى، از طریق تحکیم روابط دوستانه و تاکید بر روابط مسالمتآمیز است ... بر من خرده مگیرید که حقوق بینالملل را بر حقوق اسلام ترجیح مىدهم، هرگز ترجیح حقوق ناقص بر حقوق کامل روا نیست، من معتقدم فکر بشر همواره در پى صلح بوده است، ولى روشهاى متفاوتى را در هر عصرى جستوجو مىکرده است . حقوق صلح در اسلام به صلح دعوت مىنماید «والله یدعو الى دارالسلام» (یونس: 25) ; خداوند به سراى صلح دعوت مىنماید . حقوق بینالملل معاصر نیز به صلح دعوت مىکند .» (14)
واقعیتى که در تاریخ به ثبت رسیده و رفتار مسلمانان در دعوت به اسلام بدان مستند است، آنکه پیامبر صلى الله علیه و آله خود مؤسس دیپلماسى اسلامى و الگوى زیباى آن براى سفیران و نمایندگان سیاسى است . سفارتها و ماموریتهاى دیپلماتیک در اسلام وسیلهاى براى ارتباط بین ملتها بود و اسلام نه تنها از این ابزار براى تحقق اهداف معنوى و اصول انسانى خود بهره برد، بلکه آن را وسیلهاى مؤثر براى حمایت از وحدت سیاسى و تاسیس دولت اسلامى و ابلاغ رسالت محمدى صلى الله علیه و آله به جهانیان دانست . بررسى همهجانبه دیپلماسى اسلامى و روابط دیپلماتیک در اسلام، خود بحث مفصل و جداگانهاى است که در عهده این مقال نمىگنجد، اما به ارائه نمونههایى از آن بسنده مىشود .
تاسیس نمایندگى
با پذیرفتن این اصل که روابط بین مسلمانان با غیر مسلمانان بر صلح استوار است و حالتخصمانه یک استثنا مىباشد، نخستین بحثى که مجال طرح مىیابد آن است که آیا مطابق قواعد و مقررات حقوق دیپلماتیک در اسلام، تاسیس نمایندگى و برقرارى روابط دیپلماتیک یک حق و اختیار استیا یک تکلیف و ضرورت؟ در پاسخ به این پرسش، برخى از حقوقدانان با استناد به ششمین آیه سوره توبه که مىفرماید: «و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتى یسمع کلام الله ثم ابلغه مامنه» (و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تاسخن خدا را بشنود، سپس او رابه محل امنش برسان) بر مشروعیت تاسیس نمایندگى استدلال نمودند .
برخى دیگر نیز با استناد به اینکه شخص پیامبر صلى الله علیه و آله از سفارت و نمایندگى در ابلاغ دعوت خود بهره گرفته، آن را مستندى بر مشروعیت استفاده از سفارت و نمایندگى دانستهاند .
هرچند چنین برداشتهایى در جاى خود به صوابند، ولى از آنرو که سفارت پیامبر صلى الله علیه و آله منشا دینى داشته و به طور موقت و غیردایمى انجام مىگرفته و ماموران پس از ابلاغ دعوت، به موطن اصلى خویش باز مىگشتند، بنابراین نمىتوان اینگونه استدلالها را در موضوع نمایندگىهاى دایم، که اکنون معمولند، خالى از مناقشه دانست .
به نظر مىرسد آیه مبارکه «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (حجرات: 13) مىتواند در مورد تاسیس نمایندگى مورد استفاده قرار گیرد .
در آیه نکات مهمى وجود دارد:
1 . آیه همه افراد بشر را - نه فقط مسلمانان - بدون توجه به عقیده و آیینى که دارند، مخاطب قرار داده است .
2 . خطاب آیه جمعى است; یعنى حکم به رابطه متوجه ملتها و شعوب و قبایل است، نه افراد .
3 . هدف از ایجاد رابطه شناسایى یکدیگر است .
4 . معیار برترى و تمدن، تقوا و معنویت است .
استفاده از آیه بر اثبات مدعا به مقدماتى نیازمند است: نخست آنکه آیه مىفرماید: ما شما را قبیلهها و شعوب مختلف قرار دادیم; یعنى اختلاف بین انواع بشر یکى از سنتهاى الهى است . این اختلاف مىتواند منشا ارتباطات و آشنایى با یکدیگر قرار گیرد . بنابراین، خداوند هم اختلاف و هم ارتباط را آفریده و براى شناسایى یکدیگر به ارتباط فرمان داده است . (15)
روشن است که مقصود از اختلاف مشاجرات و نزاع یا درگیرى بین ملتها و اقوام نیست، بلکه در اینجا تفاوت انسانها در شیوههاى زندگى، آداب و رسوم، فرهنگها و ادیان و اخلاق مدنظر است . مقدمه دیگر آنکه «شعوب» جمع «شعب» به معناى جمعیتبزرگ از مردم، و «قبایل» جمع قبیله است که جمعیتى کمتر از شعب دارد . در تفسیر آمده است: منظور از «شعوب» عجم و غیرعرب و مقصود از «قبایل» اعراب مىباشند . (16)
بنابراین، ارتباط و وفاق به عنوان یک اصل، که اکنون در قالب مفاهیمى همچون روابط دوستانه و بسط همکارىهاى اقتصادى و فرهنگى و علمى متجلى است، حاصل جمع دو مقدمه خواهد بود . ارتباط بین ملتها یکى از حقوق اساسى آنان تلقى مىگردد و طبیعى است که دولتها برقرارکننده و تامینکننده اینگونه ارتباطات هستند . در اسلام نیز روابط دیپلماتیک یک ضرورت بوده و براى تعارف و شناسایى با دیگر ملل و اقوام بشرى ضرورى است . از این رهگذر است که دولت اسلامى و ملل آن در صحنه جهانى حضور جدىترى مىیابند . ارتباطات نیازمند ابزارهاى خاص خود مىباشد که در راس آن نمایندگى سیاسى قرار مىگیرد . (17)
اداره روابط خارجى عصر پیامبر صلى الله علیه و آله
مجموع اسناد سیاسى و ادارى پیامبر صلى الله علیه و آله مشتمل بر معاهدات، قراردادهاى امنیتى، صلحنامهها و نامههایى که به سران کشورها و پادشاهان و رؤساى قبایل و امیران نوشتهاند بر 246 سند بالغ مىشود . (18) به طور حتم، این برنامه بزرگ در ارتباط با ملل و دول بیگانه بدون یک دستگاه ارتباط خارجى و بهرهمندى از فرستادگان سیاسى امکانپذیر نبود . از اینرو، نویسندگانى تحتسرپرستى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مامور نوشتن معاهدات و نامهها به زبان عربى و برخى لغات بیگانه بودند . مورخان افراد زیادى را نام مىبرند که مامور رساندن پیامها و نامههاى پیامبر صلى الله علیه و آله به کشورها و ملل بیگانه بودند . به نظر مىرسد برنامه گسترده و منسجم در مورد روابط خارجى در سال هفتم هجرى، پس از صلح حدیبیه آغاز شده باشد; زیرا پس از این پیمان بود که پیامبر صلى الله علیه و آله فرصتیافت تا با سران جهان از جمله روم (بیزانس)، ایران، مصر، حبشه، بحرین و عمان مکاتبه کند و آنان را به اسلام دعوت نماید . در این امر، تعدادى از صحابه حضرت را در نوشتن نامه و ترجمه یارى مىنمودند . از جمله آنان زیدبن ثابتبود که سرپرستى ترجمه و برگردان از زبانهاى عبرى و سریانى را به عربى بر عهده داشت و با زبانهاى فارسى و حبشى نیز آشنا بود . تاریخنگاران افرادى را نام مىبرند که در تنظیم نامهها و ترجمه و تهیه معاهدات صلح در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله بودند و على بن ابىطالب علیه السلام یکى از مهمترین آنان به شمار مىآمد .
پیامبر صلى الله علیه و آله در پایان نامههاى خود از مهر استفاده مىنمود و عرف نیز بر همین استوار بود که پادشاهان و بزرگان نامههاى بدون مهر ارسال نمىداشتند . شخصى به نام حنظلة بن سیفى مامور نگهدارى مهر پیامبر بود . همچنین حضرت در نامههایى به سران ممالک جهان از آنان به احترام و بزرگى یاد مىنمود . در نامه به نجاشى، او را با عنوان «ملک الحبشه» یا «عظیم الحبشه» مخاطب قرار داد و در نامه به هرقل مرقوم فرمودند: «الى هرقل عظیم الروم» و در نامههایى که به بزرگان دین مسیح نوشت، آنان را به القاب و سمتهایى که بدانها معروف بودند، مخاطب قرار داد، با اینکه بدانها معتقد نبود . (19)
از مسائل قابل توجه در اداره روابط خارجى عصر پیامبر صلى الله علیه و آله آن است که شخص پیامبر و صحابه در مراسم پذیرش فرستادگان، لباسهاى زیبا بر تن نموده و آنان را در مسجد مدینه، جایى که ستون هیاتهاى نمایندگى (اسطوانةالوفود) مىنامیدند و هنوز هم آن یادگار باقى است، به حضور مىپذیرفتند . تاریخنویسان نقل مىکنند که پیامبر اکرم در مدینه براى پذیرایى از سفرا «دارالضیافة» (میهمانسرا) ترتیب داده بود تا میهمانان بیگانه یا کسانى که قصد تشرف به اسلام داشتند، در آن وارد گردند . هرچند مورخان خانهاى که پیامبر صلى الله علیه و آله براى فرستادگان و میهمانان بیگانه ترتیب داده بود وصف نمودهاند، ولى آنچه شایان توجه است در نظر گرفتن مکانى خاص براى پذیرایى و ضیافتبیگانگان و فرستادگان است که در آن افرادى براى ضیافت و پذیرایى ماموریت داشتند . براى نمونه، بلال، مؤذن پیامبر صلى الله علیه و آله، مامور تغذیه و طعام فرستادگان سیاسى بود . اینها نمونههایى هستند که نشان مىدهند نمایندگان و فرستادگان سیاسى از برخى امتیازات برخوردار بودهاند .
در مورد رفتار محبتآمیز پیامبر اسلام با فرستادگان، موارد متعددى وجود دارد . حضرت بنابر عادت خویش، به آنان هدایایى ارزانى مىداشت و در مقام توصیه به اصحاب خود، مىفرمود: پس از من نیز همینگونه رفتار کنید . (20)
مبانى اعطاى مصونیتها و مزایاى دیپلماتیک
در مفهوم حقوقى، «مصونیت» به طور کلى بدین معناست که دارنده آن از تعقیب قانون و ماموران دولت در امان است و به عبارت دیگر، قانون و مجریان آن نمىتوانند شخص دارنده آن را تعقیب کنند، و مقصود از «مزایا» آن است که امتیازاتى به کسى داده شود که سایر مردم، حق استفاده از آنها را ندارند . (21)
با این وصف، مقصود از مصونیتها مباحثى همچون عدم تعرض شخصى و مصونیت قضایى ناشى از آن است و مقصود از مزایا معافیتهاى مالى، معافیتهاى گمرکى و معافیت از عوارض و نیز درنظر گرفتن تسهیلات مىباشد .
مبناى اعطاى مصونیتها
بنابر این قاعده که حاکمیت هر دولت نسبتبه کلیه اشخاص و اشیاى واقع در سرزمین آن، اعمال مىگردد، مصونیت نمایندگان خارجى تعطیل قانون داخلى و استثنایى بر اصل حاکمیت دولتها خواهد بود . حقوقدانان در توجیه و تبیین این استثنا، نظریات گوناگونى ابراز داشتهاند که اهم آنها را سه نظریه «برون مرزى» ، «نمایندگى» و «مصلحتخدمت» تشکیل مىدهند . (22)
مطابق نظریه «برون مرزى» ، (23) که مبتکر آن گروسیوس، پدر حقوق بینالملل و حقوقدان معروف هلندى است و اساس آن بر یک فرض مبتنى مىباشد، سفیر خارج از سلطه سرزمینى دولت پذیرنده قرار دارد و گویا سرزمین دولتخود را ترک نگفته و اقامت او در سرزمین بیگانه به مثابه امتداد اقامت او در وطن مىباشد . به عبارت دیگر، تصور مىشود اماکن ماموریتبیگانه امتداد سرزمین دولت فرستندهاند .
براساس نظریه «نمایندگى» (24) برخوردارى از مصونیت ناشى از ویژگى نمایندگى است . یعنى نمایندگان سیاسى به نیابت از دولت و یا به نیابت از رئیس دولتخود عمل مىکنند . در نتیجه، هرگونه احترام و یا تعرض به نماینده به منزله احترام و تعرض به مقام فرستنده خواهد بود . نمایندگان تجسم شخصیت مقام فرستندهاند و همانگونه که دولت و رئیس آن به عنوان یک قاعده از مصونیتبرخوردار هستند، این مصونیتشامل نمایندگان آنان نیز مىشود .
مضمون نظریه «مصلحتخدمت» (25) آن است که مصلحت و ضرورت پیشرفت کار مامور سیاسى، در یک جو آرام و به دور از تاثیرات دولت پذیرنده، نیازمند برخوردارى ماموران سیاسى از مصونیتهاست . به عبارت دیگر، براى آنکه مامور سیاسى ماموریتش را در شرایط مساعد و استقلال کامل انجام دهد، لازم است در نظام حقوقى کشور میزبان در حد گستردهاى از آزادى عمل برخوردار باشد واین آزادى عمل بر ضرورت اجرایى و کارکردى خدمتسیاسى استوار است .
به دور از مناقشاتى که در حقوق بین الملل متوجه این نظریههاست، این نکته اکنون مورد بررسى قرار مىگیرد که حقوق اسلام با کدامیک از نظریههاى مزبور موافق است؟ نظریه «برون مرزى» به دلیل آنکه با برخى از موازین اسلام سازگارى ندارد، مردود است . براى مثال، قبول این نظریه بدین معناست که قطعهاى از دارالاسلام را، که تحت نفوذ اسلام است، سرزمینهاى غیراسلامى و دارالحرب فرض نموده و در آن قطعه براى بیگانگان مصونیتها و مزایایى منظور داریم . (26)
اما دو نظریه «نمایندگى» و «مصلحتخدمت» با تاییدات حقوقدانان مسلمان همراه است . در تایید نظریه نمایندگى آمده است:
1 . پیامبر صلى الله علیه و آله در نامههاى خود، معمولا از عباراتى مانند «من محمد رسول الله الى فلان» یا «من محمد النبى الى فلان» استفاده مىنمود و در نامه به زرعة بن سیف فرمود: «هرگاه فرستادگان من نزد شما آمدند، با آنان به نیکى رفتار کنید .» (27) این عبارات گویاى آن است که فرستادگان به وصف نمایندگى از مصونیت واحترام برخوردارند .
2 . وقتى پیامبر صلى الله علیه و آله به فرستادگان مسیلمه کذاب فرمود: «اگر سفیر نبودید، به کشتن شما فرمان مىدادم» در واقع، به وصف اینکه فرستاده بودند، مصونیت آنان مورد تعرض قرار نگرفت .
3 . برخى از فقیهان اهل سنت مىگویند: هرگاه غیر مسلمانى وارد سرزمینهاى اسلامى گردد و ادعاى امان کند، نمىتوان پذیرفت و چنانچه ادعا کند فرستادهام و نامهاى نیز به همراه داشته باشد در امان است و از او دلیل و شاهد مطالبه نمىکنند; زیرا مطالبه دلیل نوعى سختگیرى است که نسبتبه فرستاده روا نیست . اگر نامهاى از مقام فرستنده ارائه نمود، مادام که حقیقت مساله روشن نشده، بنا بر ظاهر لازم است از هر گونه تعرض سوء تا بازگشتبه کشور خود مصون بماند . این امان مورد تایید قرآن و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله است . به همین دلیل، فقیهان مسلمان برآنند که هر کسى به قصد سفارت و ماموریتسیاسى وارد سرزمینهاى اسلامى گردد، در امان است; زیرا آنان از طرف مقام فرستنده نمایندگى داشته و هرگونه تعرض به آنان، تعرض به مقام فرستنده است . (28)
شیبانى در السیر الکبیر ضمن آوردن مطالب مزبور مىگوید: «چنانچه فرستادگان در امنیت نباشند، نخواهند توانست رسالتخود را انجام دهند . بنابراین، امان بدون هیچ شرطى براى آنان وجود دارد و اگر شرط امان طى یک پیمان و سندى صورت گیرد، بهتر است .»
با این گفته، مىتوان شیبانى را مبتکر نظریهاى دانست که سالها پس از او، در مقدمه کنوانسیونهاى حقوق دیپلماتیک منعکس شده است . در مقدمه کنوانسیونهاى مزبور آمده است: «هدف از اعطاى مصونیت، بهرهمندى افراد نیست، بلکه مراد تامین حسن اجراى وظایف آنهاست .» این حقوقدان مسلمان مصونیتهاى فرستاده را مستند به ضرورتهاى تامین اجراى وظایف به وصف نمایندگى مىداند .
ابویوسف در کتاب الخراج مىگوید: «هرگاه والیان فرستادهاى را ملاقات کنند، پس از احراز نمایندگى سخن او را پذیرفته و مورد تعرض قرار ندهند . کالا، اسلحه، اموال وى غیر قابل تعرض است و اگر در دریا سفینهاى را توقیف کنند، چنانچه سرنشینان ادعاى سفارت نمایند، ایمن خواهند بود .» (29) از نظر این حقوقدان مسلمان به دلیل آنکه فرستادگان، نمایندگان شخص فرستنده و حاکمانند، تعرض به آنان روا نیست و امان وى شامل خانواده و اموال او نیز خواهد بود و حتى در صورت جنگ و روابط بحرانى نیز لازمالرعایه است .
شایان توجه است که هرچند در گذشته و شرایط زمان حاکم بر این اظهارات، اعطاى امان به صرف ادعا ممکن مىنمود، ولى اکنون به دلیل گسترش سوء استفادهها و تجسس و خرابکارى و قاچاق، اجازه و اطلاع قبلى (روادید و ویزا) آنگونه که ماده 10 کنوانسیون 1961 وین مقرر مىدارد، لازم خواهد بود، هرچند سفیران و نمایندگان از کشورهاى اسلامى باشند .
استناد به نظریه «مصلحتخدمت» در آثار فقیهان بیشتر است: ابن قدامه مىگوید: عقد امان براى فرستادگان رواست; زیرا ضرورت و نیاز چنین اقتضایى دارد . چنانچه ما متعرض فرستادگان شویم، آنان همین خواهند کرد، و این با مصلحت اعزام نماینده سازگار نیست . (30)
سرخسى برآن است که فرستادگان همواره در اسلام و جاهلیت مصونیت داشتند; زیرا جنگ و صلح جز با ارسال فرستادگان به انجام نمىرسید . در نتیجه، لازم است فرستادگان براى نیل به مقصود خود در امان باشند .
همچنین با استناد به سخن پیامبر صلى الله علیه و آله به فرستادگان مسیلمه استدلال شده است که عدم تعرض به آنان ضرورت و مصلحتبوده و چنانچه کشته مىشدند، مصلحت نمایندگى و سفارت از دست مىرفت .
صاحب کتاب جواهرالکلام، از فقیهان شیعه، پس از نقل سخن پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب به فرستادگان مسیلمه مىنویسد: «از سخن پیامبر صلى الله علیه و آله مصونیت فرستادگان استفاده مىشود، که آن هم به مقتضاى مصلحت و رعایتسیاست است . بدیهى است که براى ابلاغ رسالت ایمن بودن رسولان لازم است .» (31)
علامه حلى، از دیگر فقیهان نامدار شیعه در قرن هفتم هجرى، مىگوید: عقد امان براى فرستاده مشرکان جایز است و پیامبر صلى الله علیه و آله به فرستاده مشرکان امان مىداد . نیاز به مراسله چنین اقتضایى را داشت و چنانچه فرستادگان آنان را مىکشت، آنان همین مىکردند . در آن صورت، مصلحت نمایندگى از دست مىرفت . (32)
همچنین در فقه شیعه، شرط اعطاى امان عدم مفسده و وجود مصلحت است . از جمله مصالح، آن است که مسلمانان نیز بتوانند وارد سرزمینهاى مستامنین گردیده، به کسب اطلاعات بپردازند . (33)
این سخنان گواه آن است که مصلحتخدمت و وظیفه و ضرورى بودن اعطاى مصونیت، نزد فقیهان مسلمان - قرنها پیش از تدوین کنوانسیونهاى حقوق دیپلماتیک - امرى مسلم و بدیهى بوده و نیاز به تامل ندارد که شرط ضرورى انجام وظیفه، تامین مصونیت است .
برخى از دلایلى که در تایید نظریه نمایندگى ارائه گردیده خالى از مناقشه نیست; از جمله استناد به نامههاى پیامبر صلى الله علیه و آله در تایید نظریه نمایندگى تمام نیست; زیرا در عبارت «من محمد رسول الله» یا «من محمد النبى» ، پیامبر صلى الله علیه و آله بلافاصله پس از نام خود، از عنوان رسالت و نبوت استفاده مىکند و همین رد نظریه نمایندگى شخصى است; زیرا مستفاد از عبارت آن است که اعزام سفیر یا ارسال نامه به ملاحظه شخصیتحقوقى نهاد رسالتیا نبوت است و نماینده پیامبر صلى الله علیه و آله عنوان نمایندگى وى را به ملاحظه شخصیتحقوقى نبوت و رسالتبا خود به همراه دارد .
ایراد دیگر بر اتخاذ نظریه نمایندگى در اسلام آن است که در مواردى رئیس دولتیا حکومت مهدورالدم است، ولى نمایندگان او از مصونیتبرخوردارند . نمونه بارز آن همان قضیه مسیلمه کذاب است; یعنى اگر به جاى فرستادگان، مسیلمه خود آمده بود، پیامبر صلى الله علیه و آله به گونهاى دیگر رفتار مىنمود، ولى به فرستادگان او به دلیل سفارت مصونیت داد . (34)
بنابراین، با ایراداتى که متوجه دو نظریه «نمایندگى» و «برون مرزى» است، نظریه «مصلحتخدمت» به مبانى حقوق اسلام نزدیکتر بوده، مىتواند مبناى فلسفى اعطاى مصونیتبه حساب آید . کنوانسیونهاى حقوق دیپلماتیک نیز در مقدمه خود، نظریه «مصلحتخدمت» را مبناى مصونیتها و مزایا دانستهاند، با این تفاوت که اعطاى مصونیتها در اسلام بر مبناى مصلحتخدمت» قرنها پیش از کنوانسیونهاى حقوق دیپلماتیک و حتى زمانى که نظریه «برون مرزى» و «نمایندگى» در روابط کشورها در متون عهدنامهها گنجانده مىشدند، به صورت یک امر بدیهى و مسلم نزد اندیشمندان مسلمان مطرح بودهاند . (35)
مصونیتسیاسى در سنت نبوى صلى الله علیه و آله
اصل مصونیت فرستادگان در سنت گفتارى و رفتارى پیامبر صلى الله علیه و آله مورد تایید قرار گرفته است که به برخى از نمونههاى آن اشاره مىشود:
نمونه اول . فرستادگان مسیلمه کذاب: به دلیل آنکه این قطعه تاریخى یکى از مهمترین رویدادهاى تاریخى اسلام درباره مصونیتهاى سیاسى است، با تفصیل بیشترى به آن پرداخته مىشود . مسیلمه از کسانى بود که در سال دهم هجرى به مدینه آمد و اسلام آورد، ولى پس از مراجعتبه زادگاه خود، ادعاى نبوت کرد و طى نامهاى به پیامبر نوشت: «از مسیلمه فرستاده خدا، به محمد فرستاده خدا . سلام برتو . اما بعد، من در امر نبوت شریک تو قرار داده شدم . نیمى از سرزمین متعلق به ماست و نیمى دیگر از آن قریش، ولى قریش گروهى ستم پیشهاند .»
دو نفر از طرف مسیلمه، نامه را به مدینه آورده، تسلیم پیامبر صلى الله علیه و آله نمودند . یکى از دبیران نامه را براى حضرت خواند و حضرت پس از آگاهى از مضمون نامه، رو به فرستادگان مسیلمه نمود و فرمود: شما خود چه مىگویید؟ گفتند: آنچه را مسیلمه مىگوید، ما نیز مىگوییم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «به خدا قسم، اگر نه آن است که فرستادگان کشته نمىشوند، به کشتن شما فرمان مىدادم .»
سپس نامهاى به مسیلمه نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم . از محمد فرستاده خدا، به مسیلمه کذاب . سلام بر آنکه پیرو دایتباشد . امابعد، زمین از آن خداست; به هر کس از بندگان خود که بخواهد، وا گذارد . سرانجام با پرهیزگاران است .» (36)
نکاتى در این واقعه شایان توجه است:
1 . اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اگر سفیر و قاصد نبودید، شما را مىکشتم، به دلیل آن است که پس از اعلان برائت در سال نهم هجرت، که آن را سال هیاتهاى نمایندگى (عام الوفود) نام نهادند، هیاتهاى متفاوتى از اطراف حجاز به مدینه آمدند و اسلام اختیار نمودند; از جمله آنان مسیلمه کذاب از یمامه به مدینه آمد و اسلام اختیار کرد و در تاریخ نامهنگارى او به پیامبر صلى الله علیه و آله در سرزمین حجاز غیر مسلمان وجود نداشت و چنانچه بود، با مسلمانان پیمان صلح منعقد نموده بود . قاصدان مسیلمه نیز قبلا اسلام آورده بودند . از اینرو، وقتى نامه مسیلمه را تسلیم نمودند، پیامبر پرسید: شما خود چه نظرى دارید؟ و چون اعتراف کردند که با مسیلمه هم عقیدهاند، پیامبر فرمود: اگر سفیر نبودید، شما را مىکشتم .
2 . سخن پیامبر اکرم دوگونه نقل شده است: «اما والله لولا ان الرسل لاتقتل لضربت اعناقکما» و «لوکنت قاتلا رسولا لقتلتکما/لضربت عنقیکما» (37)
مطابق نقل اول، ترجمه چنین است: «هان! به خدا قسم، اگر نه آن است که فرستادگان کشته نمىشوند، شما را گردن مىزدم» و در نقل دوم، ترجمه این است: «اگر من کشنده سفیران بودم، شمارا مىکشتم .»
(لولا) در متن نخست، مطابق قواعد ادبیات عرب «لولا» امتناعیه است که بر امتناع چیزى به دلیل وجود غیر آن دلالت دارد یعنى فرستادگان مسیلمه کشته نمىشوند; به دلیل وجود این قاعده که فرستادگان نباید مورد تعرض قرار گیرند . در واقع در این سخن، پیامبراکرم صلى الله علیه و آله عرف مبتنى بر عدم تعرض فرستادگان را به رسمیتشناخته، اعلام مىدارد این سنت قبلا نیز وجود داشته و حضرت ضمن تایید عرف موجود آن را امضا نمودهاند . اما آنچه از متن دوم استفاده مىشود آن است که حضرت مىفرماید: ممکن است قتل سفیران نزد دیگر ملل و اقوام روا باشد، ولى من مجاز به چنین رفتارى نیستم . به واقع، در این سخن، پیامبر صلى الله علیه و آله در مقام تاسیس یا قانونى کردن اصل مصونیت است و به مسلمانان توصیه مىکند این اصل را رعایت کنند .
3 . پیامبراسلام پس از اطلاع بر مضمون نامه مسیلمه و با وجود بطلان دعوت او، به نامه پاسخ داد و ماموریت فرستادگان را کامل نمود . این گویاى آن است که فرستادگان باید به سوى فرستنده برگردند; ضمانت اجراى اخراج از این واقعه نیز استنباط مىگردد .
4 . چنانچه سفیران و فرستادگان الفاظ و عباراتى به کار برند که نزد دولت و مقام پذیرنده جرم بوده و قابل مجازات باشد، در خصوص سفیران غیر قابل اجرا است . از این واقعه، مصونیت در برابر اظهارات شفاهى و کتبى استفاده مىشود .
5 . ابن مسعود، راوى این واقعه، مىگوید: پس از آن، سنتبر این قرار گرفت که سفیران کشته نمىشوند . (38)
نمونه دوم: ابى رافع مىگوید: قریش مرا به عنوان نماینده خود نزد پیامبر صلى الله علیه و آله اعزام داشت، ولى وقتى دمتحضرت رسیدم، در قلبم اسلام واقع شد و به پیامبر صلى الله علیه و آله عرض کردم: یا رسول الله، نمىخواهم به سمت قریش برگردم . حضرت فرمود: «من نقض عهد نمىکنم و فرستاده را نیز بازداشت نمىنمایم . به سمت قریش برگرد . آنچه اکنون در دل دارى آنگاه نیز بود، مراجعت کن .»
به استناد این واقعه، برخى استدلال کردهاند چنانچه سفیرى در کشور اسلامى مسلمان شود و بخواهد در آنجا اقامت کند، در خواست پناهندگى او مورد پذیرش قرار نمىگیرد; زیرا این نقض عهد با دولت فرستنده است و سخن پیامبر صلى الله علیه و آله نیز ناظر به مطلق فرستادگان است .
نمونه سوم: وقتى فرستاده هرقل نزد پیامبر اسلام آمد، حضرت ضمن گفتوگو پرسید: آیا علاقه دارى مسلمان شوى؟ سفیر به صراحت گفت: من فرستاده قومى هستم و بر دین همان قوم; از آن آیین بر نمىگردم تا نزد آنان بازگردم . پیامبر صلى الله علیه و آله از صراحت او خندید و فرمود: «حق با توست و تو فرستادهاى . اگر جایزهاى نزد ما بود، در اختیارتان قرار مىدادیم، ولى زمانى نزد ما آمدى که در گشایش نیستیم .» سپس از مسلمانان خواست از این فرستاده پذیرایى کنند . (39)
مبناى مزایاى مالى
در کنار امان و مصونیت، دولتهاى اسلامى براى سفیرانى که در سرزمینهاى اسلامى ماموریت مىیافتند، مزایاى مالى و معافیتهاى گمرکى شبیه آنچه امروز در حقوق دیپلماتیک رایج است، در نظر مىگرفتند و آنان را از اداى مالیات و عوارض، که مهمترین آنها «عشر» و «مکوس» بود، معاف مىدانستند . (40)
قاضى ابویوسف مىگوید: «از فرستادگان امپراتور روم و همچنین دارندگان مصونیت، عشر دریافت نمىشود . این معافیتشامل اثاثیه شخصى فرستاده نیز هست، ولى چنانچه اقدام به تجارت به حساب شخصى خود نماید، معاف نخواهد بود . چنانچه روم و فرنگ از فرستادگان مسلمان چیزى دریافت نمىکنند، مسلمانان نیز از سفراى آنان چیزى نخواهند ستاند .» این مساله همان رفتار متقابل است که مسلمانان در معاملات خود با بیگانگان منظور مىنمودند . اکنون نیز در حقوق بینالملل، کشورها مزایا را بر اساس رفتار متقابل براى نمایندگان یکدیگر در نظر مىگیرند . سفیران به هنگام خروج از کشور از پرداخت هرگونه عوارض و مالیات معاف بوده و اجازه خروج هرگونه کالایى را داشتند، مگر اسلحه یا ساز و برگ نظامى، که چنانچه خارج مىشد بر ضد مسلمانان به کار مىافتاد . به طور کلى، منظور از این شرط فقهى آن است که سفیر ساز و برگ نظامى از ممالک اسلامى خارج ننموده و از سپردن اسرار نظامى امنیتى کشور اسلامى به بیگانگان جلوگیرى شود . اما اگر آن وسیله موجب تقویت دشمن نمىشد، با ممنوعیتخروج روبهرو نمىگردید . (41) بنابراین، از نظر فقیهان مسلمان، معافیتهاى مالى و گمرکى بر اساس رفتار متقابل در نظر گرفته مىشود . در نتیجه، با مبناى معافیتهاى گمرکى در حقوق بینالملل معاصر و ماده 34 کنوانسیون 1961، یعنى نزاکتمبتنىبررفتارمتقابل، مخالفتىندارد . /م .
پىنوشتها:
1 - سید خلیل خلیلیان، حقوق بینالملل اسلامى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1362، ص 59/محمد حمیدالله، حقوق روابط بینالملل در اسلام، ترجمه و تحقیق سید مصطفى محقق داماد، تهران، مرکز نشر علوم اسلامى، 1373، ج 1، ص 141 .
2 - از میان فقیهان شیعه، ابن ادریس در کتاب سرائر خود عنوان «کتاب الجهاد و سیرة الامام» را برگزیده است .
3 - على حسین الشامى، الدبلوماسیة; نشاتها و تطورها و قواعدها، 1994، بیروت، دارالعلمللملایین، الطبعةالثانیة، ص 167 .
4. sobhi Mahmassani, The Principles of International Law in the light of Islamic Doctrine (R,C.A.D.I, 1966), p.22.
5 - محمد طلعت غنیمى، قانون السلام فى الاسلام، مصر، الاسکندریة، منشاة المعارف، بىتا، ص 22 .
6. The Principle of the inviolability of the Persons of diplomatic agents and the Premises of diplomatic missions is one of the very foundations of this long-established regime (of diplomatic law) to the evolution of which the tradition of islam made a
substantial contribution. - I.C.j Reports, 1980 P.40 Para 86.
7. Ibid,pp.
êDçMDىç êDëCr× ق DçPىغک¥× ,وlغoDثغ/379 £ ,3 U ,1373 ,pىGئpى×C ,عCpèN ,ضقk Y ,یvDىv éأ¾ ,یغDWغq lىطµ ید•vD@G@µ - 8
. 143 - 138 £ ,1378 ,êlèخC ,عCpèN ,یددطخCفىF êDçعD×qDv krغ DçPخقk یتlـëDطغ
. 23 :p،d - 9
یخق ,lغCéO¾o oDئ éF جـV êCpF ضشvC ءکأd MDىFkC ok rىغ [kDèV] ق [éدخC ذىGv ی¾ حDOآ] عکaطç یغD@تsCق kک@zی@× oقCkD@ë - 10
PvC p²غ koک× [Epd] ôsCق qC é@a@غA D@×C . ظ@ى@غCl@F (Justwar) ´قp،× ق éغسkDµ جـV حkD•× Co وsCق قk فëC éئ PvC عA pOèF
[. CقoDغ oک¬ éF ذFDأ× ½p¬ oDGVC êCpF éغClـ×oقq ق éغDeدw× êpىتok] :qC PvC MoDGµ
. 54 - 50 £ ,1982 ,فىëشطدخ ظد•خCoCk ,MقpىF ,ضشvسC ی¾ ّىخقlخC MDآش•خC ق عکغDأخC ,یغD¥طe× یeG¤ - 11
. 90 :ِDwغ/61 :حD؟غC - 12
. 26 £ ,1 U ,1369 ,یددطخCفىF یآکأd MD×lh pO¾k ,یـWـç یدµlىv ُطVpN ,éغDeدw× MDط¤Di× ءکأd ,کvقo حoDz - 13
. 19 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× - 14
Co ضkp× ,PvCکhی× PëClh pتC) [فى؟دOi× عکخCrëس ق ÷ldCق ّ×C uDـخC ذ•Wخ بFo ِDz کخق] :lëD×p¾ی× kک@ç ôoک@v 118 é@ëA - 15
ق ّµpz ظاـ× Dـد•V ذاخ] :lëD×p¾ی× وlٌD× ôoکv 48 éëA rىغ ق (kکF lىçCکh MقD؟O× pثëlاëDF وoCکطç یخق ,kCkی× oCp@آ P@×C ب@ë
Dطz ,PvCکhی× Clh pتC ق ظëkCk oCpآ ی¤Dh فىëA ق yقo ق P•ëpz Dطz qC ضClئ pç êCpF) [÷ldCق ّ×C ظاد•Wخ éدخCِDz کخ ق DVDèـ@×
.(kCkی× oCpآ P×C بë Co
. 334 £ ,1973 ,یطدµسC éwvه× ,MقpىF ,عApأخCpىw؟OخC ی¾ عCrىطخC ,یٌDG¬DG¬ فىwdlطe× lىv - 16
,ی×شvسC یvD×کدFlخC عکغDآ ,D¾کخCکFC lطdC/585 - 583 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× :إ . o pN¢ى@F ذ@ى@¥@؟@N êCp@F - 17
£ ,1988 ,ّى•×DWخC ّwvهطخC ,MقpىF ,ضشvسC ی¾ DèFCkA ق ّخقlخC ّëp²غ ,éىخDµ pىطv/17 £ ,1992 ,ّىFp•خC ّ©èـ@خCoCk ,÷p@çD@أ@خC
. 650 - 649 £ ,1981 ,½oD•طخC ÷D،ـ× ,ّëolـاvسC ,ّىvD×کدFlخC MCqDىO×سC ق MDغD¥eخC ق ف×سC MD®دv ,cشطخC êقD¾/165
. 597 £ ,1992 ,ّ¾DأSخCoCk ,ظآ ,ّSخDSخC ّ•G®خC ,ضشvسC ی¾ ÷oCkسC ق ظاeخC ضD²غ ,فëlخCxطz êlè×lطe× - 18
,1982 ,فىëشطدخ ظد•خCoCk ,MقpىF ,ضشvسC ی¾ ّىخقlخC ءکأeخC ق kDèWخC ,یطvDأخC p¾D±/24 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× - 19
. 405 £
,عCpèN ,êlىv فىwd ُطVpN ,ی×کطµ یددطخCفىF ءکأd ق ضشvC ,lىzo lطdC/271 - 269 £ ,فى،ىJ ,éدخClى@ط@d l@ط@e@× - 20
. 85 £ ,1353 ,عCpèN وDث،غCk
. 77 £ ,1373 ,عCpèN وDث،غCk ,عCpèN ,ضکv Y ,یخکwـئ ق بىNDطدKëk ءکأd ,ol¤ kCکV - 21
£ ,فى،ىJ ,ی×D،خC فىwd یدµ/39 - 19 £ ,فى،ىJ ,cشطخC êقD¾ :lىـئ é²dش× ذëm ¸FDـ× ok Co éغDتév MDëp²غ ذى¥؟@N - 22
. 86 - 77 £ ,فى،ىJ ,ol¤ kCکV/468 - 442
, [ف¬ق Pى•FDN] , [عDثغDثىF MCqDىO×C] , [فى×qpv UoDh] éF é@ئ P@vC Extra, Territo ôsCق qC éO¾pتpF éëp²غ فëC - 23
kClO×C] ُëp²غ فىـaطç . PvC وlz éطVpN [یـى×qpvPىdش¤ qC Pى¾D•×] ق [éµکـط× ُأ®@ـ@×] , [ف@ى@غCک@آ عkک@F êqp@×Cp@¾]
. lغCéëp²غ فëC pثëk êDçضDغ [یOادططخC UoDh] ق [فى×qpv
24. Representative Theory.
25. Interest of function; Functional Theory; Functional necessity.
. 586 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× - 26
[. Cpىh ظèF ظئp×B¾ یدvo ظئDNCCmC ... ّµoq یخC یGـخClطe× ف×] - 27
. 304 £ ,فى،ىJ ,D¾کخCکFC lطdC/707 - 706 £ ,فى،ىJ ,cشطخC êقD¾ :qC ذأغ éF - 28
فىwdیدµ/88 - 80 £ ,1983 ,lëlWخC EDOاخCoCk ,MقpىF ,ضشvسC ی¾ ّىvD×کدFlخC ظ²ـخC ,lWـطخC فëlخCcش¤ :qC ذ@أ@غ é@F - 29
. 438 £ ,فى،ىJ ,ی×D،خC
. 436 £ ,10U ,یFp•خCEDOاخCoCk ,MقpىF ,یـ»طخC ,ّ×Clآ فFC - 30
. 77 £ ,21 U ,DNیF ,éى×شvC ,ضشvسC ¸ٌCpz cpz ی¾ ضشاخCpçCکV ,ی؟WـخC فwdlطe× jى،خC - 31
EpeخC oDRA ,یدىdq éGçق/414 £ ,1 U ,DNیF ,ّëک©NpطخC ّGOاطخC ,ِDèأ؟خC ÷pئnN ,(یدd é×شµ éF ½قp•×) pè®طخC فF ہ@vک@ë - 32
. 309 £ ,1981 ,pا؟خCoCk ,ّSخDSخCّ•G®خC ,ی×شvسCéأ؟خC ی¾
,÷pئnOخC/1u ,111 £ ,1 U ,lµCکأخC/397 £ ,2 U ,ّىأ،×lخC ّ•طدخC :éF . إ . o é•ىz éأ¾ ok [عDتkDOvp¾ Pىغک¥×] عک×Cpى@J - 33
. 103ق 100 £ ,21 U ,ضشاخCpçCکV/397£ ,2U ,ِD®»خC ہ،ئ/433 £ ,3 U ,l¤DأطخC ¸×DV/19 u ,415 £ ,1 U
. 587 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× - 34
pF DçPىغک¥× êD®µC ذ¤C éF lçD•O× فىOخقk :lـOzCk ضشµC ,lغkکطغ lأ•ـ× 1843 حDv ok éئ یNClçD•× ی¬ okCکئC ق éwغCp¾ - 35
حDv ok حD»NpJ DF kکh kCkoCpآ ok DىغDOëpF ,ذFDأ× ok . lغoCk عDµmC عA xىٌo éغ ق PvC Pخقk ôlـëDطغ یvDىv oک×D× éئفëC êD@ـ@G@×
,lzDF oک،ئ وlـëDطغ éئعA qC ذGآ pى؟v :PvC lأO•× ق éOzCk oCp¤C ی¥iz ق یOـ®دvPىطئDd uDvC pF یتlـëDطغ ہ¤ق éF 1809
YLLC:1956, II, pp.137-138 :إ . o . PvC عA xىٌo ôlـëDطغ
. 247 £ ,4 U ,یFp•خC QCpOخC ِDىdCoCk ,عDـGخ ,ّëکGـخC÷pىwخC ,ضD،ç فFC - 36
. 77 £ ,فى،ىJ ,ی؟WـخC فwdlطe× jى،خC - 37
. 42 £ ,فى،ىJ ,D¾کخCکFClطdC/333£ ,فى،ىJ ,یدىdq éGçق - 38
. 739 - 738 £ ,1408 ,2 U ,ی×شvسC ضشµسC HOا× ,ّى×شvسC ّخقlخC éأ¾ ق éىأ؟خC ّëسق ی¾ MDvCok ,êp²OـطخC ید•ـىwd - 39
. lـO¾pتی× DçسDئ Uقph ق kقoق qC édکO؟× بخDط× MCldpv ok éئ kکF ی×شvC êDçP×کاd ok §oCک@µ ی@µک@غ [uک@ا@×] - 40
p؟•Vlطe× :إ . o) . lzی× éO¾pت UCph pى؛ êDçفى×q حک¥e× qC éئ PvC وkکF یNDىخD× ق ظçk بë êDـ•× éF [éëp،µ] Dë [p@،@µ]
.(451 - 683 £ ,1370 ,¢غCk Xـت ,ظWـJ Y ,ءکأd êsکخکـى×pN ,êkقpثـخ êp؟•V
. 89 £ ,فى،ىJ ,lWـطخC فëlخCcش¤ - 41
«سیر» ، جمع «سیرة» در لغت، به معناى رفتار، عملکرد و گردش به کار رفته، اما از قرن دوم هجرى به بعد دو معناى اصطلاحى پیدا نموده است: در اصطلاح وقایع نگاران، «سیره» یعنى زندگىنامه (بیوگرافى) و شرح حال زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و در اصطلاح حقوقدانان مسلمان، «سیر» به صورت جمع، یعنى رفتار دولت اسلامى در روابط با دیگر جوامع و یا رفتار دولت اسلامى در امور بینالمللى . (1)
در فقه شیعه، مباحثحقوق و روابط بینالملل عمدتا در «کتاب الجهاد» مورد بررسى قرار مىگیرند . (2) حقوق روابط دیپلماتیک یکى از شاخههاى حقوق بینالملل است که مکتب حیاتبخش اسلام در توسعه آن نقش شایان توجهى داشته است . این نقش طى دو مبحث مورد مطالعه و بررسى قرار مىگیرد; مبحث نخستبه نقش اسلام در توسعه حقوق و روابط دیپلماتیک اختصاص یافته است و مبحث دوم به مبانى اعطاى مصونیتها و مزایاى دیپلماتیک مىپردازد .
نقش اسلام در توسعه حقوق و روابط دیپلماتیک
این مطلب مسلم است که در آغاز و پیش از تنظیم قواعد حقوق بینالملل، براى یک مدت مدید، مقررات دینى بر روابط دیپلماتیک حکمفرما بودند . روابط دیپلماتیک به طور خاص و روابط بینالملل به طور عام ثمره تمدنها و ادیان گوناگون هستند . (3)
مطابق ماده 9 اساسنامه دیوان بینالمللى دادگسترى، اعضاى این دیوان علاوه بر شرایط شخصى باید نماینده انواع بزرگ تمدنها و مهمترین نظامهاى حقوقى جهان باشند . تدوینکنندگان اساسنامه در تنظیم این ماده، از جمله بر تمدن اسلام و رژیم حقوقى آن تاکید داشتند . در همین ارتباط، دولتهاى کشورهاى اسلامى نیز طى نامهاى به دبیرکل جامعه ملل اظهار نمودند: «بدون تردید، تمدن اسلام با سابقه درخشان خود، در گذشته و حال، یکى از انواع تمدنها را تشکیل داده و حقوق اسلام، که بر بخش عظیمى از جمعیت جهان حاکم است، داراى نظام حقوقى مستقل با منابع و ساختار و مفاهیم خاص خود مىباشد .» در آوریل 1945 در کنفرانس سانفرانسیسکو نیز این نکته مورد تایید قرار گرفت که نظام حقوقى اسلام یکى از نظامهاى متمدن و مستقل موردنظر ماده 9 اساسنامه دیوان است . (4)
با وجود آنکه دیوان به شوراى امنیت و مجمع عمومى این موضوع را تکلیف نموده است، ولى حقوقدانان غرب از بذل مساعدت و همیارى در آشنایى با حقوق بینالملل اسلام دریغ مىورزند . (5) در موضوع مورد بحث، دیوان بینالمللى دادگسترى به نقش اسلام در توسعه حقوق دیپلماتیک اعتراف نموده است .
دیوان در قضیه کارکنان دیپلماتیک و کنسولى ایالات متحده در تهران (1979 - 1980) مىگوید: «اصل عدم تعرض اعضاى ماموریت دیپلماتیک و اماکنماموریتیکى از مبانى شناخته شده با قدمت طولانى در رژیم حقوق دیپلماتیک است که سنتهاى اسلام در توسعه آن سهم بسزایى داشته است .» (6)
صلاحالدین طرازى، قاضى مسلمان و تبعه سوریه، در این پرونده که بیشتر موارد راى مخالف داشت، درباره این اظهار نظر دیوان مىگوید: «خرسندم که حکم دیوان به نحو خاصى به سنتهاى اسلام، از این نقطهنظر که با دیگر ادیان در تکوین قواعد حقوق بینالملل عمومى معاصر و به ویژه مصونیت و عدم تعرض دیپلماتیک و کنسولى نقش داشته، توجه کرده است .» نامبرده سپس با نقل قول از احمد رشید، که در سال 1937 در دروس آکادمى لاهه راجع به اسلام و حقوق بین الملل سخن گفته، عدم تعرض فرستادگان سیاسى را در حقوق اسلام مورد بحث قرار داده و سپس با ذکر عباراتى از کتاب حقوق بینالملل، چاپ «انستیتو دولت و حقوق آکادمى علوم شوروى» ، به بیان شناسایى اصل عدم تعرض سفرا در میان دولتهاى اسلامى پرداخته است . (7) برخى مىپندارند که اسلام در روابط خود با غیرمسلمانان اصل را بر جنگ و ستیز بنا نهاده است، ولى بر خلاف چنین پندار از یک دیپلماسى مبتنى بر صلح برخوردار است (8) چرا که حقیقت صلحجویى و زندگى مسالمتآمیز در سرتاسر تعالیم اسلام پراکنده است .
نام دین اسلام از ریشه کلماتى همچون «سلم» و «سلم» و «سلام» و «سلامة» گرفته شده که در همه این واژهها، آرامش و سکون و صلح نهفته است . یکى از اسامى خداوند «سلام» است . (9) عبارت «سلام علیکم» ، که تحیت و درود روزانه مسلمانان مىباشد، از بهترین درودهایى است که سلامتى را در بردارد . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در پایان نامههایى که به سران جهان مىنوشت، عبارت «سلام على من اتبع الهدى» را به کار مىگرفت که نشان از تقدم آشتى بر جنگ دارد . افزون بر آن، کلمه «سلام» و مشتقات آن در بیش از یکصد آیه قرآن کریم به کار رفته، در حالى که کلمه جنگ (حرب) (10) فقط در شش آیه آمده (11) و در آیاتى نیز به صراحتبه صلح فرمان داده است . (12)
اگر اکنون مطابق مقررات حقوق بینالملل، اصل در روابط فیمابین کشورها بر صلح مبتنى است و جنگ یک ضرورت به شمار مىآید، پیشینه چنین اصلى در جامعه بینالمللى به کمتر از یک قرن مىرسد; زیرا پس از پیمان «بریان - کلوگ» در سال 1928 جنگ به عنوان یک پدیده ضد حقوقى مطرح مىگردد و پیش از آن نه تنها جنگ ضد حقوق نیست، بلکه یک حق و پدیده حقوقى است . (13) این در حالى است که شالوده دعوت ادیان آسمانى بر صلح بنیان نهاده شده: «والله یدعو الى دارالسلام» (یونس: 25) ; و خداوند به سراى صلح دعوت مىنماید .
بىمناسبت نخواهد بود در اینباره به سخن یکى از حقوقدانان مسلمان اشاره نماییم: «نه مىتوان گفت در اسلام حقوق صلح نیست و نه مىتوان آن را دستآورد حقوق بینالملل معاصر دانست، بلکه بین این دو حقوق مشابهتهاى فراوانى است . هر دو یک هدف را تعقیب نموده و یکدیگر را کامل مىکنند . منبع این دو حقوق متفاوت، لیک فلسفه صلح در هر دو از یک منطق عقلى برمىخیزد و آن رفاه جامعه بینالمللى، از طریق تحکیم روابط دوستانه و تاکید بر روابط مسالمتآمیز است ... بر من خرده مگیرید که حقوق بینالملل را بر حقوق اسلام ترجیح مىدهم، هرگز ترجیح حقوق ناقص بر حقوق کامل روا نیست، من معتقدم فکر بشر همواره در پى صلح بوده است، ولى روشهاى متفاوتى را در هر عصرى جستوجو مىکرده است . حقوق صلح در اسلام به صلح دعوت مىنماید «والله یدعو الى دارالسلام» (یونس: 25) ; خداوند به سراى صلح دعوت مىنماید . حقوق بینالملل معاصر نیز به صلح دعوت مىکند .» (14)
واقعیتى که در تاریخ به ثبت رسیده و رفتار مسلمانان در دعوت به اسلام بدان مستند است، آنکه پیامبر صلى الله علیه و آله خود مؤسس دیپلماسى اسلامى و الگوى زیباى آن براى سفیران و نمایندگان سیاسى است . سفارتها و ماموریتهاى دیپلماتیک در اسلام وسیلهاى براى ارتباط بین ملتها بود و اسلام نه تنها از این ابزار براى تحقق اهداف معنوى و اصول انسانى خود بهره برد، بلکه آن را وسیلهاى مؤثر براى حمایت از وحدت سیاسى و تاسیس دولت اسلامى و ابلاغ رسالت محمدى صلى الله علیه و آله به جهانیان دانست . بررسى همهجانبه دیپلماسى اسلامى و روابط دیپلماتیک در اسلام، خود بحث مفصل و جداگانهاى است که در عهده این مقال نمىگنجد، اما به ارائه نمونههایى از آن بسنده مىشود .
تاسیس نمایندگى
با پذیرفتن این اصل که روابط بین مسلمانان با غیر مسلمانان بر صلح استوار است و حالتخصمانه یک استثنا مىباشد، نخستین بحثى که مجال طرح مىیابد آن است که آیا مطابق قواعد و مقررات حقوق دیپلماتیک در اسلام، تاسیس نمایندگى و برقرارى روابط دیپلماتیک یک حق و اختیار استیا یک تکلیف و ضرورت؟ در پاسخ به این پرسش، برخى از حقوقدانان با استناد به ششمین آیه سوره توبه که مىفرماید: «و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتى یسمع کلام الله ثم ابلغه مامنه» (و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تاسخن خدا را بشنود، سپس او رابه محل امنش برسان) بر مشروعیت تاسیس نمایندگى استدلال نمودند .
برخى دیگر نیز با استناد به اینکه شخص پیامبر صلى الله علیه و آله از سفارت و نمایندگى در ابلاغ دعوت خود بهره گرفته، آن را مستندى بر مشروعیت استفاده از سفارت و نمایندگى دانستهاند .
هرچند چنین برداشتهایى در جاى خود به صوابند، ولى از آنرو که سفارت پیامبر صلى الله علیه و آله منشا دینى داشته و به طور موقت و غیردایمى انجام مىگرفته و ماموران پس از ابلاغ دعوت، به موطن اصلى خویش باز مىگشتند، بنابراین نمىتوان اینگونه استدلالها را در موضوع نمایندگىهاى دایم، که اکنون معمولند، خالى از مناقشه دانست .
به نظر مىرسد آیه مبارکه «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (حجرات: 13) مىتواند در مورد تاسیس نمایندگى مورد استفاده قرار گیرد .
در آیه نکات مهمى وجود دارد:
1 . آیه همه افراد بشر را - نه فقط مسلمانان - بدون توجه به عقیده و آیینى که دارند، مخاطب قرار داده است .
2 . خطاب آیه جمعى است; یعنى حکم به رابطه متوجه ملتها و شعوب و قبایل است، نه افراد .
3 . هدف از ایجاد رابطه شناسایى یکدیگر است .
4 . معیار برترى و تمدن، تقوا و معنویت است .
استفاده از آیه بر اثبات مدعا به مقدماتى نیازمند است: نخست آنکه آیه مىفرماید: ما شما را قبیلهها و شعوب مختلف قرار دادیم; یعنى اختلاف بین انواع بشر یکى از سنتهاى الهى است . این اختلاف مىتواند منشا ارتباطات و آشنایى با یکدیگر قرار گیرد . بنابراین، خداوند هم اختلاف و هم ارتباط را آفریده و براى شناسایى یکدیگر به ارتباط فرمان داده است . (15)
روشن است که مقصود از اختلاف مشاجرات و نزاع یا درگیرى بین ملتها و اقوام نیست، بلکه در اینجا تفاوت انسانها در شیوههاى زندگى، آداب و رسوم، فرهنگها و ادیان و اخلاق مدنظر است . مقدمه دیگر آنکه «شعوب» جمع «شعب» به معناى جمعیتبزرگ از مردم، و «قبایل» جمع قبیله است که جمعیتى کمتر از شعب دارد . در تفسیر آمده است: منظور از «شعوب» عجم و غیرعرب و مقصود از «قبایل» اعراب مىباشند . (16)
بنابراین، ارتباط و وفاق به عنوان یک اصل، که اکنون در قالب مفاهیمى همچون روابط دوستانه و بسط همکارىهاى اقتصادى و فرهنگى و علمى متجلى است، حاصل جمع دو مقدمه خواهد بود . ارتباط بین ملتها یکى از حقوق اساسى آنان تلقى مىگردد و طبیعى است که دولتها برقرارکننده و تامینکننده اینگونه ارتباطات هستند . در اسلام نیز روابط دیپلماتیک یک ضرورت بوده و براى تعارف و شناسایى با دیگر ملل و اقوام بشرى ضرورى است . از این رهگذر است که دولت اسلامى و ملل آن در صحنه جهانى حضور جدىترى مىیابند . ارتباطات نیازمند ابزارهاى خاص خود مىباشد که در راس آن نمایندگى سیاسى قرار مىگیرد . (17)
اداره روابط خارجى عصر پیامبر صلى الله علیه و آله
مجموع اسناد سیاسى و ادارى پیامبر صلى الله علیه و آله مشتمل بر معاهدات، قراردادهاى امنیتى، صلحنامهها و نامههایى که به سران کشورها و پادشاهان و رؤساى قبایل و امیران نوشتهاند بر 246 سند بالغ مىشود . (18) به طور حتم، این برنامه بزرگ در ارتباط با ملل و دول بیگانه بدون یک دستگاه ارتباط خارجى و بهرهمندى از فرستادگان سیاسى امکانپذیر نبود . از اینرو، نویسندگانى تحتسرپرستى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مامور نوشتن معاهدات و نامهها به زبان عربى و برخى لغات بیگانه بودند . مورخان افراد زیادى را نام مىبرند که مامور رساندن پیامها و نامههاى پیامبر صلى الله علیه و آله به کشورها و ملل بیگانه بودند . به نظر مىرسد برنامه گسترده و منسجم در مورد روابط خارجى در سال هفتم هجرى، پس از صلح حدیبیه آغاز شده باشد; زیرا پس از این پیمان بود که پیامبر صلى الله علیه و آله فرصتیافت تا با سران جهان از جمله روم (بیزانس)، ایران، مصر، حبشه، بحرین و عمان مکاتبه کند و آنان را به اسلام دعوت نماید . در این امر، تعدادى از صحابه حضرت را در نوشتن نامه و ترجمه یارى مىنمودند . از جمله آنان زیدبن ثابتبود که سرپرستى ترجمه و برگردان از زبانهاى عبرى و سریانى را به عربى بر عهده داشت و با زبانهاى فارسى و حبشى نیز آشنا بود . تاریخنگاران افرادى را نام مىبرند که در تنظیم نامهها و ترجمه و تهیه معاهدات صلح در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله بودند و على بن ابىطالب علیه السلام یکى از مهمترین آنان به شمار مىآمد .
پیامبر صلى الله علیه و آله در پایان نامههاى خود از مهر استفاده مىنمود و عرف نیز بر همین استوار بود که پادشاهان و بزرگان نامههاى بدون مهر ارسال نمىداشتند . شخصى به نام حنظلة بن سیفى مامور نگهدارى مهر پیامبر بود . همچنین حضرت در نامههایى به سران ممالک جهان از آنان به احترام و بزرگى یاد مىنمود . در نامه به نجاشى، او را با عنوان «ملک الحبشه» یا «عظیم الحبشه» مخاطب قرار داد و در نامه به هرقل مرقوم فرمودند: «الى هرقل عظیم الروم» و در نامههایى که به بزرگان دین مسیح نوشت، آنان را به القاب و سمتهایى که بدانها معروف بودند، مخاطب قرار داد، با اینکه بدانها معتقد نبود . (19)
از مسائل قابل توجه در اداره روابط خارجى عصر پیامبر صلى الله علیه و آله آن است که شخص پیامبر و صحابه در مراسم پذیرش فرستادگان، لباسهاى زیبا بر تن نموده و آنان را در مسجد مدینه، جایى که ستون هیاتهاى نمایندگى (اسطوانةالوفود) مىنامیدند و هنوز هم آن یادگار باقى است، به حضور مىپذیرفتند . تاریخنویسان نقل مىکنند که پیامبر اکرم در مدینه براى پذیرایى از سفرا «دارالضیافة» (میهمانسرا) ترتیب داده بود تا میهمانان بیگانه یا کسانى که قصد تشرف به اسلام داشتند، در آن وارد گردند . هرچند مورخان خانهاى که پیامبر صلى الله علیه و آله براى فرستادگان و میهمانان بیگانه ترتیب داده بود وصف نمودهاند، ولى آنچه شایان توجه است در نظر گرفتن مکانى خاص براى پذیرایى و ضیافتبیگانگان و فرستادگان است که در آن افرادى براى ضیافت و پذیرایى ماموریت داشتند . براى نمونه، بلال، مؤذن پیامبر صلى الله علیه و آله، مامور تغذیه و طعام فرستادگان سیاسى بود . اینها نمونههایى هستند که نشان مىدهند نمایندگان و فرستادگان سیاسى از برخى امتیازات برخوردار بودهاند .
در مورد رفتار محبتآمیز پیامبر اسلام با فرستادگان، موارد متعددى وجود دارد . حضرت بنابر عادت خویش، به آنان هدایایى ارزانى مىداشت و در مقام توصیه به اصحاب خود، مىفرمود: پس از من نیز همینگونه رفتار کنید . (20)
مبانى اعطاى مصونیتها و مزایاى دیپلماتیک
در مفهوم حقوقى، «مصونیت» به طور کلى بدین معناست که دارنده آن از تعقیب قانون و ماموران دولت در امان است و به عبارت دیگر، قانون و مجریان آن نمىتوانند شخص دارنده آن را تعقیب کنند، و مقصود از «مزایا» آن است که امتیازاتى به کسى داده شود که سایر مردم، حق استفاده از آنها را ندارند . (21)
با این وصف، مقصود از مصونیتها مباحثى همچون عدم تعرض شخصى و مصونیت قضایى ناشى از آن است و مقصود از مزایا معافیتهاى مالى، معافیتهاى گمرکى و معافیت از عوارض و نیز درنظر گرفتن تسهیلات مىباشد .
مبناى اعطاى مصونیتها
بنابر این قاعده که حاکمیت هر دولت نسبتبه کلیه اشخاص و اشیاى واقع در سرزمین آن، اعمال مىگردد، مصونیت نمایندگان خارجى تعطیل قانون داخلى و استثنایى بر اصل حاکمیت دولتها خواهد بود . حقوقدانان در توجیه و تبیین این استثنا، نظریات گوناگونى ابراز داشتهاند که اهم آنها را سه نظریه «برون مرزى» ، «نمایندگى» و «مصلحتخدمت» تشکیل مىدهند . (22)
مطابق نظریه «برون مرزى» ، (23) که مبتکر آن گروسیوس، پدر حقوق بینالملل و حقوقدان معروف هلندى است و اساس آن بر یک فرض مبتنى مىباشد، سفیر خارج از سلطه سرزمینى دولت پذیرنده قرار دارد و گویا سرزمین دولتخود را ترک نگفته و اقامت او در سرزمین بیگانه به مثابه امتداد اقامت او در وطن مىباشد . به عبارت دیگر، تصور مىشود اماکن ماموریتبیگانه امتداد سرزمین دولت فرستندهاند .
براساس نظریه «نمایندگى» (24) برخوردارى از مصونیت ناشى از ویژگى نمایندگى است . یعنى نمایندگان سیاسى به نیابت از دولت و یا به نیابت از رئیس دولتخود عمل مىکنند . در نتیجه، هرگونه احترام و یا تعرض به نماینده به منزله احترام و تعرض به مقام فرستنده خواهد بود . نمایندگان تجسم شخصیت مقام فرستندهاند و همانگونه که دولت و رئیس آن به عنوان یک قاعده از مصونیتبرخوردار هستند، این مصونیتشامل نمایندگان آنان نیز مىشود .
مضمون نظریه «مصلحتخدمت» (25) آن است که مصلحت و ضرورت پیشرفت کار مامور سیاسى، در یک جو آرام و به دور از تاثیرات دولت پذیرنده، نیازمند برخوردارى ماموران سیاسى از مصونیتهاست . به عبارت دیگر، براى آنکه مامور سیاسى ماموریتش را در شرایط مساعد و استقلال کامل انجام دهد، لازم است در نظام حقوقى کشور میزبان در حد گستردهاى از آزادى عمل برخوردار باشد واین آزادى عمل بر ضرورت اجرایى و کارکردى خدمتسیاسى استوار است .
به دور از مناقشاتى که در حقوق بین الملل متوجه این نظریههاست، این نکته اکنون مورد بررسى قرار مىگیرد که حقوق اسلام با کدامیک از نظریههاى مزبور موافق است؟ نظریه «برون مرزى» به دلیل آنکه با برخى از موازین اسلام سازگارى ندارد، مردود است . براى مثال، قبول این نظریه بدین معناست که قطعهاى از دارالاسلام را، که تحت نفوذ اسلام است، سرزمینهاى غیراسلامى و دارالحرب فرض نموده و در آن قطعه براى بیگانگان مصونیتها و مزایایى منظور داریم . (26)
اما دو نظریه «نمایندگى» و «مصلحتخدمت» با تاییدات حقوقدانان مسلمان همراه است . در تایید نظریه نمایندگى آمده است:
1 . پیامبر صلى الله علیه و آله در نامههاى خود، معمولا از عباراتى مانند «من محمد رسول الله الى فلان» یا «من محمد النبى الى فلان» استفاده مىنمود و در نامه به زرعة بن سیف فرمود: «هرگاه فرستادگان من نزد شما آمدند، با آنان به نیکى رفتار کنید .» (27) این عبارات گویاى آن است که فرستادگان به وصف نمایندگى از مصونیت واحترام برخوردارند .
2 . وقتى پیامبر صلى الله علیه و آله به فرستادگان مسیلمه کذاب فرمود: «اگر سفیر نبودید، به کشتن شما فرمان مىدادم» در واقع، به وصف اینکه فرستاده بودند، مصونیت آنان مورد تعرض قرار نگرفت .
3 . برخى از فقیهان اهل سنت مىگویند: هرگاه غیر مسلمانى وارد سرزمینهاى اسلامى گردد و ادعاى امان کند، نمىتوان پذیرفت و چنانچه ادعا کند فرستادهام و نامهاى نیز به همراه داشته باشد در امان است و از او دلیل و شاهد مطالبه نمىکنند; زیرا مطالبه دلیل نوعى سختگیرى است که نسبتبه فرستاده روا نیست . اگر نامهاى از مقام فرستنده ارائه نمود، مادام که حقیقت مساله روشن نشده، بنا بر ظاهر لازم است از هر گونه تعرض سوء تا بازگشتبه کشور خود مصون بماند . این امان مورد تایید قرآن و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله است . به همین دلیل، فقیهان مسلمان برآنند که هر کسى به قصد سفارت و ماموریتسیاسى وارد سرزمینهاى اسلامى گردد، در امان است; زیرا آنان از طرف مقام فرستنده نمایندگى داشته و هرگونه تعرض به آنان، تعرض به مقام فرستنده است . (28)
شیبانى در السیر الکبیر ضمن آوردن مطالب مزبور مىگوید: «چنانچه فرستادگان در امنیت نباشند، نخواهند توانست رسالتخود را انجام دهند . بنابراین، امان بدون هیچ شرطى براى آنان وجود دارد و اگر شرط امان طى یک پیمان و سندى صورت گیرد، بهتر است .»
با این گفته، مىتوان شیبانى را مبتکر نظریهاى دانست که سالها پس از او، در مقدمه کنوانسیونهاى حقوق دیپلماتیک منعکس شده است . در مقدمه کنوانسیونهاى مزبور آمده است: «هدف از اعطاى مصونیت، بهرهمندى افراد نیست، بلکه مراد تامین حسن اجراى وظایف آنهاست .» این حقوقدان مسلمان مصونیتهاى فرستاده را مستند به ضرورتهاى تامین اجراى وظایف به وصف نمایندگى مىداند .
ابویوسف در کتاب الخراج مىگوید: «هرگاه والیان فرستادهاى را ملاقات کنند، پس از احراز نمایندگى سخن او را پذیرفته و مورد تعرض قرار ندهند . کالا، اسلحه، اموال وى غیر قابل تعرض است و اگر در دریا سفینهاى را توقیف کنند، چنانچه سرنشینان ادعاى سفارت نمایند، ایمن خواهند بود .» (29) از نظر این حقوقدان مسلمان به دلیل آنکه فرستادگان، نمایندگان شخص فرستنده و حاکمانند، تعرض به آنان روا نیست و امان وى شامل خانواده و اموال او نیز خواهد بود و حتى در صورت جنگ و روابط بحرانى نیز لازمالرعایه است .
شایان توجه است که هرچند در گذشته و شرایط زمان حاکم بر این اظهارات، اعطاى امان به صرف ادعا ممکن مىنمود، ولى اکنون به دلیل گسترش سوء استفادهها و تجسس و خرابکارى و قاچاق، اجازه و اطلاع قبلى (روادید و ویزا) آنگونه که ماده 10 کنوانسیون 1961 وین مقرر مىدارد، لازم خواهد بود، هرچند سفیران و نمایندگان از کشورهاى اسلامى باشند .
استناد به نظریه «مصلحتخدمت» در آثار فقیهان بیشتر است: ابن قدامه مىگوید: عقد امان براى فرستادگان رواست; زیرا ضرورت و نیاز چنین اقتضایى دارد . چنانچه ما متعرض فرستادگان شویم، آنان همین خواهند کرد، و این با مصلحت اعزام نماینده سازگار نیست . (30)
سرخسى برآن است که فرستادگان همواره در اسلام و جاهلیت مصونیت داشتند; زیرا جنگ و صلح جز با ارسال فرستادگان به انجام نمىرسید . در نتیجه، لازم است فرستادگان براى نیل به مقصود خود در امان باشند .
همچنین با استناد به سخن پیامبر صلى الله علیه و آله به فرستادگان مسیلمه استدلال شده است که عدم تعرض به آنان ضرورت و مصلحتبوده و چنانچه کشته مىشدند، مصلحت نمایندگى و سفارت از دست مىرفت .
صاحب کتاب جواهرالکلام، از فقیهان شیعه، پس از نقل سخن پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب به فرستادگان مسیلمه مىنویسد: «از سخن پیامبر صلى الله علیه و آله مصونیت فرستادگان استفاده مىشود، که آن هم به مقتضاى مصلحت و رعایتسیاست است . بدیهى است که براى ابلاغ رسالت ایمن بودن رسولان لازم است .» (31)
علامه حلى، از دیگر فقیهان نامدار شیعه در قرن هفتم هجرى، مىگوید: عقد امان براى فرستاده مشرکان جایز است و پیامبر صلى الله علیه و آله به فرستاده مشرکان امان مىداد . نیاز به مراسله چنین اقتضایى را داشت و چنانچه فرستادگان آنان را مىکشت، آنان همین مىکردند . در آن صورت، مصلحت نمایندگى از دست مىرفت . (32)
همچنین در فقه شیعه، شرط اعطاى امان عدم مفسده و وجود مصلحت است . از جمله مصالح، آن است که مسلمانان نیز بتوانند وارد سرزمینهاى مستامنین گردیده، به کسب اطلاعات بپردازند . (33)
این سخنان گواه آن است که مصلحتخدمت و وظیفه و ضرورى بودن اعطاى مصونیت، نزد فقیهان مسلمان - قرنها پیش از تدوین کنوانسیونهاى حقوق دیپلماتیک - امرى مسلم و بدیهى بوده و نیاز به تامل ندارد که شرط ضرورى انجام وظیفه، تامین مصونیت است .
برخى از دلایلى که در تایید نظریه نمایندگى ارائه گردیده خالى از مناقشه نیست; از جمله استناد به نامههاى پیامبر صلى الله علیه و آله در تایید نظریه نمایندگى تمام نیست; زیرا در عبارت «من محمد رسول الله» یا «من محمد النبى» ، پیامبر صلى الله علیه و آله بلافاصله پس از نام خود، از عنوان رسالت و نبوت استفاده مىکند و همین رد نظریه نمایندگى شخصى است; زیرا مستفاد از عبارت آن است که اعزام سفیر یا ارسال نامه به ملاحظه شخصیتحقوقى نهاد رسالتیا نبوت است و نماینده پیامبر صلى الله علیه و آله عنوان نمایندگى وى را به ملاحظه شخصیتحقوقى نبوت و رسالتبا خود به همراه دارد .
ایراد دیگر بر اتخاذ نظریه نمایندگى در اسلام آن است که در مواردى رئیس دولتیا حکومت مهدورالدم است، ولى نمایندگان او از مصونیتبرخوردارند . نمونه بارز آن همان قضیه مسیلمه کذاب است; یعنى اگر به جاى فرستادگان، مسیلمه خود آمده بود، پیامبر صلى الله علیه و آله به گونهاى دیگر رفتار مىنمود، ولى به فرستادگان او به دلیل سفارت مصونیت داد . (34)
بنابراین، با ایراداتى که متوجه دو نظریه «نمایندگى» و «برون مرزى» است، نظریه «مصلحتخدمت» به مبانى حقوق اسلام نزدیکتر بوده، مىتواند مبناى فلسفى اعطاى مصونیتبه حساب آید . کنوانسیونهاى حقوق دیپلماتیک نیز در مقدمه خود، نظریه «مصلحتخدمت» را مبناى مصونیتها و مزایا دانستهاند، با این تفاوت که اعطاى مصونیتها در اسلام بر مبناى مصلحتخدمت» قرنها پیش از کنوانسیونهاى حقوق دیپلماتیک و حتى زمانى که نظریه «برون مرزى» و «نمایندگى» در روابط کشورها در متون عهدنامهها گنجانده مىشدند، به صورت یک امر بدیهى و مسلم نزد اندیشمندان مسلمان مطرح بودهاند . (35)
مصونیتسیاسى در سنت نبوى صلى الله علیه و آله
اصل مصونیت فرستادگان در سنت گفتارى و رفتارى پیامبر صلى الله علیه و آله مورد تایید قرار گرفته است که به برخى از نمونههاى آن اشاره مىشود:
نمونه اول . فرستادگان مسیلمه کذاب: به دلیل آنکه این قطعه تاریخى یکى از مهمترین رویدادهاى تاریخى اسلام درباره مصونیتهاى سیاسى است، با تفصیل بیشترى به آن پرداخته مىشود . مسیلمه از کسانى بود که در سال دهم هجرى به مدینه آمد و اسلام آورد، ولى پس از مراجعتبه زادگاه خود، ادعاى نبوت کرد و طى نامهاى به پیامبر نوشت: «از مسیلمه فرستاده خدا، به محمد فرستاده خدا . سلام برتو . اما بعد، من در امر نبوت شریک تو قرار داده شدم . نیمى از سرزمین متعلق به ماست و نیمى دیگر از آن قریش، ولى قریش گروهى ستم پیشهاند .»
دو نفر از طرف مسیلمه، نامه را به مدینه آورده، تسلیم پیامبر صلى الله علیه و آله نمودند . یکى از دبیران نامه را براى حضرت خواند و حضرت پس از آگاهى از مضمون نامه، رو به فرستادگان مسیلمه نمود و فرمود: شما خود چه مىگویید؟ گفتند: آنچه را مسیلمه مىگوید، ما نیز مىگوییم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «به خدا قسم، اگر نه آن است که فرستادگان کشته نمىشوند، به کشتن شما فرمان مىدادم .»
سپس نامهاى به مسیلمه نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم . از محمد فرستاده خدا، به مسیلمه کذاب . سلام بر آنکه پیرو دایتباشد . امابعد، زمین از آن خداست; به هر کس از بندگان خود که بخواهد، وا گذارد . سرانجام با پرهیزگاران است .» (36)
نکاتى در این واقعه شایان توجه است:
1 . اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اگر سفیر و قاصد نبودید، شما را مىکشتم، به دلیل آن است که پس از اعلان برائت در سال نهم هجرت، که آن را سال هیاتهاى نمایندگى (عام الوفود) نام نهادند، هیاتهاى متفاوتى از اطراف حجاز به مدینه آمدند و اسلام اختیار نمودند; از جمله آنان مسیلمه کذاب از یمامه به مدینه آمد و اسلام اختیار کرد و در تاریخ نامهنگارى او به پیامبر صلى الله علیه و آله در سرزمین حجاز غیر مسلمان وجود نداشت و چنانچه بود، با مسلمانان پیمان صلح منعقد نموده بود . قاصدان مسیلمه نیز قبلا اسلام آورده بودند . از اینرو، وقتى نامه مسیلمه را تسلیم نمودند، پیامبر پرسید: شما خود چه نظرى دارید؟ و چون اعتراف کردند که با مسیلمه هم عقیدهاند، پیامبر فرمود: اگر سفیر نبودید، شما را مىکشتم .
2 . سخن پیامبر اکرم دوگونه نقل شده است: «اما والله لولا ان الرسل لاتقتل لضربت اعناقکما» و «لوکنت قاتلا رسولا لقتلتکما/لضربت عنقیکما» (37)
مطابق نقل اول، ترجمه چنین است: «هان! به خدا قسم، اگر نه آن است که فرستادگان کشته نمىشوند، شما را گردن مىزدم» و در نقل دوم، ترجمه این است: «اگر من کشنده سفیران بودم، شمارا مىکشتم .»
(لولا) در متن نخست، مطابق قواعد ادبیات عرب «لولا» امتناعیه است که بر امتناع چیزى به دلیل وجود غیر آن دلالت دارد یعنى فرستادگان مسیلمه کشته نمىشوند; به دلیل وجود این قاعده که فرستادگان نباید مورد تعرض قرار گیرند . در واقع در این سخن، پیامبراکرم صلى الله علیه و آله عرف مبتنى بر عدم تعرض فرستادگان را به رسمیتشناخته، اعلام مىدارد این سنت قبلا نیز وجود داشته و حضرت ضمن تایید عرف موجود آن را امضا نمودهاند . اما آنچه از متن دوم استفاده مىشود آن است که حضرت مىفرماید: ممکن است قتل سفیران نزد دیگر ملل و اقوام روا باشد، ولى من مجاز به چنین رفتارى نیستم . به واقع، در این سخن، پیامبر صلى الله علیه و آله در مقام تاسیس یا قانونى کردن اصل مصونیت است و به مسلمانان توصیه مىکند این اصل را رعایت کنند .
3 . پیامبراسلام پس از اطلاع بر مضمون نامه مسیلمه و با وجود بطلان دعوت او، به نامه پاسخ داد و ماموریت فرستادگان را کامل نمود . این گویاى آن است که فرستادگان باید به سوى فرستنده برگردند; ضمانت اجراى اخراج از این واقعه نیز استنباط مىگردد .
4 . چنانچه سفیران و فرستادگان الفاظ و عباراتى به کار برند که نزد دولت و مقام پذیرنده جرم بوده و قابل مجازات باشد، در خصوص سفیران غیر قابل اجرا است . از این واقعه، مصونیت در برابر اظهارات شفاهى و کتبى استفاده مىشود .
5 . ابن مسعود، راوى این واقعه، مىگوید: پس از آن، سنتبر این قرار گرفت که سفیران کشته نمىشوند . (38)
نمونه دوم: ابى رافع مىگوید: قریش مرا به عنوان نماینده خود نزد پیامبر صلى الله علیه و آله اعزام داشت، ولى وقتى دمتحضرت رسیدم، در قلبم اسلام واقع شد و به پیامبر صلى الله علیه و آله عرض کردم: یا رسول الله، نمىخواهم به سمت قریش برگردم . حضرت فرمود: «من نقض عهد نمىکنم و فرستاده را نیز بازداشت نمىنمایم . به سمت قریش برگرد . آنچه اکنون در دل دارى آنگاه نیز بود، مراجعت کن .»
به استناد این واقعه، برخى استدلال کردهاند چنانچه سفیرى در کشور اسلامى مسلمان شود و بخواهد در آنجا اقامت کند، در خواست پناهندگى او مورد پذیرش قرار نمىگیرد; زیرا این نقض عهد با دولت فرستنده است و سخن پیامبر صلى الله علیه و آله نیز ناظر به مطلق فرستادگان است .
نمونه سوم: وقتى فرستاده هرقل نزد پیامبر اسلام آمد، حضرت ضمن گفتوگو پرسید: آیا علاقه دارى مسلمان شوى؟ سفیر به صراحت گفت: من فرستاده قومى هستم و بر دین همان قوم; از آن آیین بر نمىگردم تا نزد آنان بازگردم . پیامبر صلى الله علیه و آله از صراحت او خندید و فرمود: «حق با توست و تو فرستادهاى . اگر جایزهاى نزد ما بود، در اختیارتان قرار مىدادیم، ولى زمانى نزد ما آمدى که در گشایش نیستیم .» سپس از مسلمانان خواست از این فرستاده پذیرایى کنند . (39)
مبناى مزایاى مالى
در کنار امان و مصونیت، دولتهاى اسلامى براى سفیرانى که در سرزمینهاى اسلامى ماموریت مىیافتند، مزایاى مالى و معافیتهاى گمرکى شبیه آنچه امروز در حقوق دیپلماتیک رایج است، در نظر مىگرفتند و آنان را از اداى مالیات و عوارض، که مهمترین آنها «عشر» و «مکوس» بود، معاف مىدانستند . (40)
قاضى ابویوسف مىگوید: «از فرستادگان امپراتور روم و همچنین دارندگان مصونیت، عشر دریافت نمىشود . این معافیتشامل اثاثیه شخصى فرستاده نیز هست، ولى چنانچه اقدام به تجارت به حساب شخصى خود نماید، معاف نخواهد بود . چنانچه روم و فرنگ از فرستادگان مسلمان چیزى دریافت نمىکنند، مسلمانان نیز از سفراى آنان چیزى نخواهند ستاند .» این مساله همان رفتار متقابل است که مسلمانان در معاملات خود با بیگانگان منظور مىنمودند . اکنون نیز در حقوق بینالملل، کشورها مزایا را بر اساس رفتار متقابل براى نمایندگان یکدیگر در نظر مىگیرند . سفیران به هنگام خروج از کشور از پرداخت هرگونه عوارض و مالیات معاف بوده و اجازه خروج هرگونه کالایى را داشتند، مگر اسلحه یا ساز و برگ نظامى، که چنانچه خارج مىشد بر ضد مسلمانان به کار مىافتاد . به طور کلى، منظور از این شرط فقهى آن است که سفیر ساز و برگ نظامى از ممالک اسلامى خارج ننموده و از سپردن اسرار نظامى امنیتى کشور اسلامى به بیگانگان جلوگیرى شود . اما اگر آن وسیله موجب تقویت دشمن نمىشد، با ممنوعیتخروج روبهرو نمىگردید . (41) بنابراین، از نظر فقیهان مسلمان، معافیتهاى مالى و گمرکى بر اساس رفتار متقابل در نظر گرفته مىشود . در نتیجه، با مبناى معافیتهاى گمرکى در حقوق بینالملل معاصر و ماده 34 کنوانسیون 1961، یعنى نزاکتمبتنىبررفتارمتقابل، مخالفتىندارد . /م .
پىنوشتها:
1 - سید خلیل خلیلیان، حقوق بینالملل اسلامى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1362، ص 59/محمد حمیدالله، حقوق روابط بینالملل در اسلام، ترجمه و تحقیق سید مصطفى محقق داماد، تهران، مرکز نشر علوم اسلامى، 1373، ج 1، ص 141 .
2 - از میان فقیهان شیعه، ابن ادریس در کتاب سرائر خود عنوان «کتاب الجهاد و سیرة الامام» را برگزیده است .
3 - على حسین الشامى، الدبلوماسیة; نشاتها و تطورها و قواعدها، 1994، بیروت، دارالعلمللملایین، الطبعةالثانیة، ص 167 .
4. sobhi Mahmassani, The Principles of International Law in the light of Islamic Doctrine (R,C.A.D.I, 1966), p.22.
5 - محمد طلعت غنیمى، قانون السلام فى الاسلام، مصر، الاسکندریة، منشاة المعارف، بىتا، ص 22 .
6. The Principle of the inviolability of the Persons of diplomatic agents and the Premises of diplomatic missions is one of the very foundations of this long-established regime (of diplomatic law) to the evolution of which the tradition of islam made a
substantial contribution. - I.C.j Reports, 1980 P.40 Para 86.
7. Ibid,pp.
êDçMDىç êDëCr× ق DçPىغک¥× ,وlغoDثغ/379 £ ,3 U ,1373 ,pىGئpى×C ,عCpèN ,ضقk Y ,یvDىv éأ¾ ,یغDWغq lىطµ ید•vD@G@µ - 8
. 143 - 138 £ ,1378 ,êlèخC ,عCpèN ,یددطخCفىF êDçعD×qDv krغ DçPخقk یتlـëDطغ
. 23 :p،d - 9
یخق ,lغCéO¾o oDئ éF جـV êCpF ضشvC ءکأd MDىFkC ok rىغ [kDèV] ق [éدخC ذىGv ی¾ حDOآ] عکaطç یغD@تsCق kک@zی@× oقCkD@ë - 10
PvC p²غ koک× [Epd] ôsCق qC é@a@غA D@×C . ظ@ى@غCl@F (Justwar) ´قp،× ق éغسkDµ جـV حkD•× Co وsCق قk فëC éئ PvC عA pOèF
[. CقoDغ oک¬ éF ذFDأ× ½p¬ oDGVC êCpF éغClـ×oقq ق éغDeدw× êpىتok] :qC PvC MoDGµ
. 54 - 50 £ ,1982 ,فىëشطدخ ظد•خCoCk ,MقpىF ,ضشvسC ی¾ ّىخقlخC MDآش•خC ق عکغDأخC ,یغD¥طe× یeG¤ - 11
. 90 :ِDwغ/61 :حD؟غC - 12
. 26 £ ,1 U ,1369 ,یددطخCفىF یآکأd MD×lh pO¾k ,یـWـç یدµlىv ُطVpN ,éغDeدw× MDط¤Di× ءکأd ,کvقo حoDz - 13
. 19 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× - 14
Co ضkp× ,PvCکhی× PëClh pتC) [فى؟دOi× عکخCrëس ق ÷ldCق ّ×C uDـخC ذ•Wخ بFo ِDz کخق] :lëD×p¾ی× kک@ç ôoک@v 118 é@ëA - 15
ق ّµpz ظاـ× Dـد•V ذاخ] :lëD×p¾ی× وlٌD× ôoکv 48 éëA rىغ ق (kکF lىçCکh MقD؟O× pثëlاëDF وoCکطç یخق ,kCkی× oCp@آ P@×C ب@ë
Dطz ,PvCکhی× Clh pتC ق ظëkCk oCpآ ی¤Dh فىëA ق yقo ق P•ëpz Dطz qC ضClئ pç êCpF) [÷ldCق ّ×C ظاد•Wخ éدخCِDz کخ ق DVDèـ@×
.(kCkی× oCpآ P×C بë Co
. 334 £ ,1973 ,یطدµسC éwvه× ,MقpىF ,عApأخCpىw؟OخC ی¾ عCrىطخC ,یٌDG¬DG¬ فىwdlطe× lىv - 16
,ی×شvسC یvD×کدFlخC عکغDآ ,D¾کخCکFC lطdC/585 - 583 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× :إ . o pN¢ى@F ذ@ى@¥@؟@N êCp@F - 17
£ ,1988 ,ّى•×DWخC ّwvهطخC ,MقpىF ,ضشvسC ی¾ DèFCkA ق ّخقlخC ّëp²غ ,éىخDµ pىطv/17 £ ,1992 ,ّىFp•خC ّ©èـ@خCoCk ,÷p@çD@أ@خC
. 650 - 649 £ ,1981 ,½oD•طخC ÷D،ـ× ,ّëolـاvسC ,ّىvD×کدFlخC MCqDىO×سC ق MDغD¥eخC ق ف×سC MD®دv ,cشطخC êقD¾/165
. 597 £ ,1992 ,ّ¾DأSخCoCk ,ظآ ,ّSخDSخC ّ•G®خC ,ضشvسC ی¾ ÷oCkسC ق ظاeخC ضD²غ ,فëlخCxطz êlè×lطe× - 18
,1982 ,فىëشطدخ ظد•خCoCk ,MقpىF ,ضشvسC ی¾ ّىخقlخC ءکأeخC ق kDèWخC ,یطvDأخC p¾D±/24 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× - 19
. 405 £
,عCpèN ,êlىv فىwd ُطVpN ,ی×کطµ یددطخCفىF ءکأd ق ضشvC ,lىzo lطdC/271 - 269 £ ,فى،ىJ ,éدخClى@ط@d l@ط@e@× - 20
. 85 £ ,1353 ,عCpèN وDث،غCk
. 77 £ ,1373 ,عCpèN وDث،غCk ,عCpèN ,ضکv Y ,یخکwـئ ق بىNDطدKëk ءکأd ,ol¤ kCکV - 21
£ ,فى،ىJ ,ی×D،خC فىwd یدµ/39 - 19 £ ,فى،ىJ ,cشطخC êقD¾ :lىـئ é²dش× ذëm ¸FDـ× ok Co éغDتév MDëp²غ ذى¥؟@N - 22
. 86 - 77 £ ,فى،ىJ ,ol¤ kCکV/468 - 442
, [ف¬ق Pى•FDN] , [عDثغDثىF MCqDىO×C] , [فى×qpv UoDh] éF é@ئ P@vC Extra, Territo ôsCق qC éO¾pتpF éëp²غ فëC - 23
kClO×C] ُëp²غ فىـaطç . PvC وlz éطVpN [یـى×qpvPىdش¤ qC Pى¾D•×] ق [éµکـط× ُأ®@ـ@×] , [ف@ى@غCک@آ عkک@F êqp@×Cp@¾]
. lغCéëp²غ فëC pثëk êDçضDغ [یOادططخC UoDh] ق [فى×qpv
24. Representative Theory.
25. Interest of function; Functional Theory; Functional necessity.
. 586 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× - 26
[. Cpىh ظèF ظئp×B¾ یدvo ظئDNCCmC ... ّµoq یخC یGـخClطe× ف×] - 27
. 304 £ ,فى،ىJ ,D¾کخCکFC lطdC/707 - 706 £ ,فى،ىJ ,cشطخC êقD¾ :qC ذأغ éF - 28
فىwdیدµ/88 - 80 £ ,1983 ,lëlWخC EDOاخCoCk ,MقpىF ,ضشvسC ی¾ ّىvD×کدFlخC ظ²ـخC ,lWـطخC فëlخCcش¤ :qC ذ@أ@غ é@F - 29
. 438 £ ,فى،ىJ ,ی×D،خC
. 436 £ ,10U ,یFp•خCEDOاخCoCk ,MقpىF ,یـ»طخC ,ّ×Clآ فFC - 30
. 77 £ ,21 U ,DNیF ,éى×شvC ,ضشvسC ¸ٌCpz cpz ی¾ ضشاخCpçCکV ,ی؟WـخC فwdlطe× jى،خC - 31
EpeخC oDRA ,یدىdq éGçق/414 £ ,1 U ,DNیF ,ّëک©NpطخC ّGOاطخC ,ِDèأ؟خC ÷pئnN ,(یدd é×شµ éF ½قp•×) pè®طخC فF ہ@vک@ë - 32
. 309 £ ,1981 ,pا؟خCoCk ,ّSخDSخCّ•G®خC ,ی×شvسCéأ؟خC ی¾
,÷pئnOخC/1u ,111 £ ,1 U ,lµCکأخC/397 £ ,2 U ,ّىأ،×lخC ّ•طدخC :éF . إ . o é•ىz éأ¾ ok [عDتkDOvp¾ Pىغک¥×] عک×Cpى@J - 33
. 103ق 100 £ ,21 U ,ضشاخCpçCکV/397£ ,2U ,ِD®»خC ہ،ئ/433 £ ,3 U ,l¤DأطخC ¸×DV/19 u ,415 £ ,1 U
. 587 £ ,فى،ىJ ,یطىـ؛ P•د¬ lطe× - 34
pF DçPىغک¥× êD®µC ذ¤C éF lçD•O× فىOخقk :lـOzCk ضشµC ,lغkکطغ lأ•ـ× 1843 حDv ok éئ یNClçD•× ی¬ okCکئC ق éwغCp¾ - 35
حDv ok حD»NpJ DF kکh kCkoCpآ ok DىغDOëpF ,ذFDأ× ok . lغoCk عDµmC عA xىٌo éغ ق PvC Pخقk ôlـëDطغ یvDىv oک×D× éئفëC êD@ـ@G@×
,lzDF oک،ئ وlـëDطغ éئعA qC ذGآ pى؟v :PvC lأO•× ق éOzCk oCp¤C ی¥iz ق یOـ®دvPىطئDd uDvC pF یتlـëDطغ ہ¤ق éF 1809
YLLC:1956, II, pp.137-138 :إ . o . PvC عA xىٌo ôlـëDطغ
. 247 £ ,4 U ,یFp•خC QCpOخC ِDىdCoCk ,عDـGخ ,ّëکGـخC÷pىwخC ,ضD،ç فFC - 36
. 77 £ ,فى،ىJ ,ی؟WـخC فwdlطe× jى،خC - 37
. 42 £ ,فى،ىJ ,D¾کخCکFClطdC/333£ ,فى،ىJ ,یدىdq éGçق - 38
. 739 - 738 £ ,1408 ,2 U ,ی×شvسC ضشµسC HOا× ,ّى×شvسC ّخقlخC éأ¾ ق éىأ؟خC ّëسق ی¾ MDvCok ,êp²OـطخC ید•ـىwd - 39
. lـO¾pتی× DçسDئ Uقph ق kقoق qC édکO؟× بخDط× MCldpv ok éئ kکF ی×شvC êDçP×کاd ok §oCک@µ ی@µک@غ [uک@ا@×] - 40
p؟•Vlطe× :إ . o) . lzی× éO¾pت UCph pى؛ êDçفى×q حک¥e× qC éئ PvC وkکF یNDىخD× ق ظçk بë êDـ•× éF [éëp،µ] Dë [p@،@µ]
.(451 - 683 £ ,1370 ,¢غCk Xـت ,ظWـJ Y ,ءکأd êsکخکـى×pN ,êkقpثـخ êp؟•V
. 89 £ ,فى،ىJ ,lWـطخC فëlخCcش¤ - 41