آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

اقتصاد اسلامى مبتنى بر وحى است. وحى بر توجه انسان به مبدأ و معاد تأکید دارد و با ایجاد ارتباط بین انسان و خالق از یک سو و انسان و معاد از سوى دیگر، در مقام آن است که انسان را به نامتناهى وصل نماید; با ازلیّت پیوند دهد و او را ابدى کند تا با مشاهده نتایج فعالیت ها و رفتارهاى خویش و یقین به ثمربخشى آن ها در جهان پس از مرگ، راه تکامل را بپیماید. انسان در این مکتب، با نگرشى کاملا متفاوت نمایان مى گردد و این نگرش رفتارهاى اقتصادى او را تحت تأثیر قرار مى دهد. انسان اقتصادى در این مکتب، در مصرف، به رزّاقیت الهى و در تولید، به توحید افعالى معتقد است. قبض و بسط رزق را از ناحیه خداوند مى داند و به توزیع تکوینى الهى نیز معتقد است و در یک جمله، در سراسر رفتارهاى او توحید تجلّى مى کند. برخلاف این، در نظام سرمایه دارى واژه هایى همچون تدبیر الهى، توحید ربوبى، مشیّت الهى، رزاقیت خداوند، توحید افعالى و توزیع تکوینى بى معنا بوده، انسان محدود و بریده از مبدأ و معاد است.
البته انتساب دست ساخته هاى انسان به خداوند به معناى نفى تأثیر عوامل طبیعى و مادى نیست. فعالیت تولیدى عنصر اساسى در طلب روزى است. قانون «علّیت» بر جهان آفرینش حاکم و عالَم، عالَمِ اسباب است: «ابَى الله اَن یجرىِ الامورَ اِلاّ باسبابِها»، «سنّت الهى بر این است که خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر ندهد، مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.» مشیّت الهى بر این است که «مَن جدَّ وجد»; هرکس بکوشد بیابد. هر فرد یا جامعه اى مى تواند با تدبیر، کار و فعالیت، ثروتمند گردد یا با اِعمال سیاست هاى غلط و کم کارى فقیر شود. گرچه خداوند زمینه کار را براى انسان فراهم ساخته و انگیزه و توانایى لازم را به او داده، ولى توجه به این مسأله لازم است که اوّلا، علّة العلل اوست و هر کس هرچه دارد روزى و عطاى خداوند متعال است. ثانیاً، جمله «هرکس بکوشد بیابد» قاعده همیشگى نیست و کلّیت «خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى دهد، مگر این که خودشان بخواهند» بلافاصله با جمله «و اذا ارادَ الله بقوم سوءً فلا مردَّ له» تخصیص خورده است. بنابراین، تجلّى توحید در اقتصاد به این معناست که در وراى نظام سبب و مسبّبى قدرتى نامتناهى قرار دارد که جهان را بر اساس حکمت و عدل تدبیر مى کند. گاهى بنا بر مشیّت او، کار بر انسان ساده و گاهى مشکل مى شود. قرآن کریم با اشاره به تجلّى توحید در اقتصاد بر آن است تا انسان ها همواره متذکر مبدأ هستى و تدبیر حکیمانه او براى بقاى موجودات باشند و دچار غفلت از هستى بخش نشده، به مظاهر خلقت و اسباب ظاهرى توجه استقلالى نکنند; به طور مرتب، خود را در ارتباط با کمال بى نهایت بدانند، به او تقرّب جویند و در پرتو قربش تکامل یابند.
مقدّمه
تفاوت اساسى اقتصاد اسلامى با سایر مکاتب اقتصادى در این است که اقتصاد اسلامى مبتنى بر وحى است; در حالى که نظریه پردازان اقتصاد سرمایه دارى حول محورهاى مطلوبیت، سود و رفاه بحث مى کنند. انسان به عنوان مصرف کننده، به دنبال حداکثرسازى مطلوبیت و به عنوان تولیدکننده به دنبال بهینه سازى تولید به هدف حداکثر کردن سود است. سود و مطلوبیت معناى محدود خود را (بر مبناى اصالت ماده) دارند.
در اقتصاد سرمایه دارى، افق زمانى کوتاه مدت است، از معاد و توجه به آخرت اثرى دیده نمى شود; نگرش به خالق، حداکثر مبتنى بر فلسفه دئیسم و قطع رابطه با مبدأ مى باشد; نقش خالق در حدّ سازنده ساعتاستراسبورگمى باشد که سازنده آن پس از ساخت، آن را تنظیم نموده و رها ساخته است. با این نگرش، واژه هایى همچون تدبیر الهى، توحید ربوبى، مشیّت الهى، رزّاقیت خداوند، توحید افعالى و توزیع تکوینى بى معنا هستند. بنابراین، انسانْ محدود و بریده از مبدأ و معاد مى باشد. انسان در استفاده از امکانات اقتصادى، خود را مدیون کسى نمى بیند، همه امکانات اقتصادى را ملک طلق خویش مى بیند که با دانش و دست رنج خویش به دست آورده است. «اِنّما اُوتیتُه على علم» (قصص:78); (قارون) گفت: این ثروت را به وسیله دانشى که نزد من است به دست آورده ام! این تفکر در تمامى نظریه ها تبلور یافته و اصالت ماده و بریدگى از مبدأ و منتهى همه جا نمایان است.
در مقابل، وحى بر توجه انسان به مبدأ و معاد تأکید دارد و با ایجاد ارتباط بین انسان و خالق یکتا از یک سو و بین انسان و معاد از سوى دیگر، در مقام آن است که انسان را به نامتناهى وصل کند، با ازلیّت پیوند دهد و او را ابدى کند تا با مشاهده نتایج فعالیت ها و رفتار خویش و یقین به ثمربخشى آن ها در جهان پس از مرگ، راه تکامل را بپیماید. انسان در این مکتب، با نگرشى کاملا متفاوت نمایان مى گردد و این نگرش رفتارهاى اقتصادى او را متأثر مى سازد.
انسان در این الگو، مال را نعمت الهى، رزق و رحمت خدایى مى داند; معتقد است: «هذا رحمةٌ مِن ربّی فاذا جاءَ وعدُ ربّى جعله دکّاً و کانَ وَعدُ رَبِّى حقاً» (کهف:98); این از رحمت پروردگار من است، اما هنگامى که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم مى کوبد، و وعده پروردگارم حق است.
قرآن کریم هر دو نگرش را، که نتیجه آن مبناى اعتقادى است، در مجموعه اى از آیات در یک ضرب المثل به صورت زیبایى با هم مقایسه مى کند: «(اى پیامبر) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، که براى یکى از آن ها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پربرکتى قرار دادیم. هر دو باغ، میوه آور بودند (میوه هاى فراوان) و چیزى فروگذار نکرده بود و میان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بودیم. صاحب این باغ درآمد فراوانى داشت. به همین دلیل، به دوستش در حالى که با او گفتوگو مى کرد چنین گفت: من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم. و در حالى که نسبت به خود ستم کار بود، در باغ خویش گام نهاد. گفت: من گمان نمى کنم هرگز این باغ نابود شود. و باور نمى کنم قیامت برپا گردد; و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتى در کار باشد) جایگاهى بهتر از این جا خواهم یافت.
دوست (با ایمان) وى ـ در حالى که با او گفتوگو مى کرد گفت: آیا به خدایى که تو را از خاک و سپس از نطفه آفرید و پس از آن تو را مرد کاملى قرار داد، کافر شدى؟ ولى من کسى هستم که اللّه پروردگار من است، و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمى دهم. چرا هنگامى که وارد باغت شدى، نگفتى: ما شاء اللهُ لا قوَّةَ اِلاّ بِاالله; این نعمتى است که خدا خواسته است; قوّت (و نیرویى) جز از ناحیه خدا نیست؟ و اگر مى بینى من از نظر مال و فرزند از تو کم ترم (مطلب مهمّى نیست.) شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد; و مجازات حساب شده اى از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونه اى که آن را به زمین بى گیاه لغزنده اى مبدل کند، و یا آب آن در اعماق زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانى آن را به دست آورى.
(به هر حال عذاب الهى فرا رسید،) و تمام میوه هاى آن نابود شد; و او به سبب هزینه هایى که در آن صرف کرده بود، پیوسته دست هاى خود را به هم مى مالید در حالى که تمام باغ بر داربست هایش فرو ریخته بود ـ و مى گفت: اى کاش کسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم! و قومى نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یارى دهند، و از خودش (نیز) نمى توانست یارى گیرد.» (کهف:32ـ43)
مسلماً این دو نگرش و این دو مبنا و اعتقاد در رفتار و کردار انسان، حتى به عنوان تولیدکننده یا مصرف کننده تأثیر دارد.
بیش تر آیاتى از قرآن کریم که در آن ها به نوعى، به امکانات اقتصادى اشاره شده یا از فرایند تولید سخن به میان آمده، یا وارد بحث توزیع رزق شده و یا به مصرف کالاها و خدمات پرداخته اند; توجّه انسان را به خداوند متعال جلب کرده اند.
از دیدگاه قرآن کریم، تمامى کائنات از جمله انسان، منابع و ابزارهاى تولید، مخلوق خداوند علیم و حکیم هستند. نه تنها منابع و ابزارهاى تولید، بلکه فعالیت هاى تولیدى و فرایند شکل گیرى آن نیز همه مخلوق خداوند مى باشند. قرآن کریم اصرار دارد به انسان بیاموزد و به این نکته توجه دهد که از عوامل زمینه ساز گرفته تا عوامل مباشر در تولید، همه مخلوق اویند. «او کسى است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش مى فرستد، تا ابرهاى سنگین بار را (بر دوش) کشند، (سپس) ما آن ها را به سوى زمین هاى مرده مى فرستیم، و به وسیله آن ها، آب (حیاتبخش) را نازل مى کنیم و با آن، از هرگونه میوه اى (از خاک تیره) بیرون مى آوریم. این گونه (که زمین هاى مرده را زنده کردیم) مردگان را (نیز در قیامت) زنده مى کنیم، شاید (باتوجه به این مثال) متذکر شوید.» (اعراف: 57)
«به آثار رحمت الهى بنگرید که چگونه زمین را پس از مردنش زنده مى کند.» (روم: 50)
«شب را براى آرامش آفرید و روز را روشن ساخت تا به کار و تلاش بپردازید و فضل پروردگار را بطلبید.» (اسراء: 12)
«خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت، زمین را براى شما رام کرد تا بر پشت آن راه بروید[و با کار وتلاش]از روزى هاى خداوند بخورید.» (ملک: 15)
به گونه اى زمین را رام شما ساخت که با سرعت فوق العاده اى که در حرکت هاى چرخشى و انتقالى دارد، گویا به کلى ساکن و بدون حرکت است. دریاها و کشتى ها را مسخّر شما ساخت تا بتوانید کسب روزى کنید. عوامل تولید اگر مى توانند نقش عامل بودن ایفا کنند، این نقش را خداوند متعال به آن ها داده است.
توحید افعالى و تولید
از دیدگاه قرآن کریم، نه تنها عوامل طبیعى تولید مخلوق خداوند هستند، بلکه فعالیت هاى تولیدى و فرایند شکل گیرى تولید براى هر کالا و خدمت نیز فعل الهى محسوب مى شود; یعنى مولّد حقیقى و بالاصاله اوست، هرچند در این جریان، ابزارهاى طبیعى و انسانى هم نقش داشته باشند. همان گونه که نوشتار یک نویسنده، با وجود استفاده اش از نوشت افزار، به او نسبت داده مى شود، تمامى تولیدات یک جامعه نیز به خداوند متعال نسبت داده مى شوند; اگرچه فکر و دست انسان و ابزار تولید نیز ایفاى نقش مى کنند.
«توحید افعالى» به دو معنا به کار رفته است: یکى این که خداوند متعال در انجام کارهاى خود به هیچ کس و هیچ چیز نیاز ندارد و هیچ موجودى نمى تواند کمکى به او بکند. و دیگرى که بیش تر در اصطلاح عرفا به کار رفته، استقلال در تأثیر است; یعنى مخلوقات خداوندى در کارهاى خودشان نیز بى نیاز از خداوند متعال نیستند. تمام علل و اسبابى که براى آن ها تأثیر و سببیت قایلیم، سببیت و تأثیرشان را از خداوند دارند. بر همین اساس، قرآن کریم اصرار دارد که آثار فاعل هاى طبیعى و غیر طبیعى همانند بارش باران، روییدن گیاهان، میوه دادن درختان و پرورش چهارپایان را به خودش نسبت دهد.1 در این جا، معناى دوم توحید افعالى منظور است.
قرآن کریم با مطرح کردن توحید افعالى در تولید، بر آن است که انسان ها همواره متذکّر مبدأ هستى و تدبیر حکیمانه او براى بقاى موجودات باشند و دچار غفلت از هستى بخش و توجه استقلالى به مظاهر خلقت و اسباب ظاهرى نشوند; مرتب خود را در ارتباط با کمال بى نهایت بدانند و به او تقرّب جویند و در پرتو قرب ربوبى تکامل یابند.
توجه به توحید افعالى و رسوخ این معنا در قلب انسان و رسیدن به این درجه که ولىّ نعمت حقیقى را خداوند متعال بداند، انسان را از ناسپاسى، خودبینى، طغیان، ظلم و تعدّى مصون مى دارد. علاوه بر آثار تربیتى و اخلاقى، این مصونیت، ارتقاى بهرهورى را نیز به دنبال خواهد داشت و نتیجه آن دستاورد بزرگى براى سلامت و رشد اقتصاد جامعه خواهد بود.
در آیات متعددى سخن از خَلق، جَعل، اِنزال، تسخیر کالاها و خدمات، اعم از کالاهاى اولیه، واسطه اى یا نهایى، به میان آمده است. آنچه در همه این واژه ها مشترک و مهم است، این است که همه امکانات اقتصادى، کالاها و خدمات، همچنین فرایند تولید و فعالیت هاى انسان ها همه مخلوق او و نعمت هاى الهى هستند و با تدبیر او صورت مى پذیرند. چنان که اشاره شد، از جمله اساسى ترین تفاوت ها بین اقتصاد اسلامى و سرمایه دارى در همین نحوه نگرش است. بر اساس فلسفه دئیسم، خداوند منشأ جهان هستى است و عالم طبیعت را بر اساس قانونمندى هایى به وجود آورده که به صورت خودکار عمل کرده و به حیات خود ادامه مى دهد. در نتیجه، پس از خلقت، نیازى به دخالت خداوند در امور عالم نمى باشد. به نظر فیزیوکرات ها چنین قوانینى در سطح پدیده هاى اجتماعى نیز وجود دارند، و آن ها در نظام طبیعى، به دنبال قوانینى هستند که بر رفتار اقتصادى افراد جامعه حاکم است. تصویرى که «دئیسم» از خداى آفریدگار نه پروردگار ارائه کرده، درصدد قطع مداخله خداوند پس از خلقت است و این مسأله اختصاص به رابطه خدا و طبیعت مادى ندارد; بلکه انسان نیز جزئى از طبیعت مادى در نظر گرفته شده و هرگونه مداخله از سوى خداوند در سرنوشت او منتفى گردیده است.
قرآن کریم به شدت به این ایده حمله کرده، مى فرماید: «و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است، دست هایشان بسته باد! و به سبب این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند، بلکه هر دو دست (قدرت) او گشاده است; هرگونه بخواهد مى بخشد.» (مائده: 64) بر اساس مبناى وحى، خداوند امور این جهان را از آسمان به سوى زمین تدبیر مى کند (سجده: 5) و نام «رَبّ» به معناى تدبیرکننده، بیش از هزار بار در قرآن کریم به کار رفته است.
توحید افعالى و فعالیت هاى انسان
منطق قرآن کریم این است که «واللّهَ خَلَقَکم و ما تَعملونَ» (صافّات: 96); خداوند متعال هم خودتان و هم آنچه را مى سازید آفریده است; یعنى بت هایى را که مى سازید2 یا جوهر آن بت ها را3 خداوند خلق کرده است. و یا به طور کلى، مى توان گفت: «خلقت» از «تدبیر» جدا نیست; همچنان که خداوند سبحان خالق آدمى است، ربّ او نیز هست و همه چیز در عالم، از جمله اعمال اختیارى انسان، در پرتو اراده الهى شکل مى گیرد. و صد البته معناى این سخن آن نیست که عمل انسان از حیطه اختیارش خارج و فعالیت او یک عمل جبرى شود.4
«اَفَرَأَیتُم ما تَحرُثُون أَ أنتم تَزرعوُنَه اَم نَحنُ الزّارعونَ لَو نَشاءُ لجَعلناهُ حُطاماً فظلتم تفکَّهونَ.» (واقعه: 63ـ65); آیا هیچ درباره آنچه کشت مى کنید، اندیشیده اید؟ آیا شما آن را مى رویانید یا ما مى رویانیم؟ هرگاه بخواهیم آن را مبدّل به کاه در هم کوبیده مى کنیم که تعجب کنید!
«حرث» یعنى افشاندن بذر در زمین و آماده کردن آن براى زرع.5 «تزرعونه» از ماده «زراعت» به معناى رویاندن است. روشن است که کار انسان تنها کشت است، اما رویاندن کار خداست;6 به همین دلیل از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: «هیچ یک از شما نگوید من زراعت کردم، بلکه بگوید کشت کردم.»7 به عبارت دیگر، دانه گیاه کاشته شده یک جوهر جامد است; نهایت تلاش انسان این است که آن را در زمین دفن کند و به آن آب دهد. کار خاک این است که دانه را متعفّن نموده، بپوساند و به پودر تبدیل کند (چنان که با اجساد حیوانات چنین مى کند.) کار آب نیز شبیه خاک است. طبیعت دانه، سکون و بى تحرّکى است، نه رشد و نموّ و حرکت به سمت آسمان و سپس ثمردهى و قابلیت تکثیر و زاد و ولد. اگر خداى متعال بر اساس حکمت خود، توان باطنى دیگرى به این دانه نمى داد و کلمه فعّال ملکوتى خداوند با آن به گونه اى عمل نمى کرد که او را تغذیه نموده، رشد و توان تولید مجدّد دهد و در نهایت، به گونه اى آن را قرار دهد که انسان ها از آن منتفع شوند، یا خاکستر بود و یا کاه در هم کوبیده اى که هیچ حیوانى از آن منتفع نمى شد.8
آیات متعدّدى نتیجه فعالیت انسان را به خدا نسبت داده اند، ضمن این که حکمت این نسبت نیز از خود آیات به دست مى آید. در این جا، نمونه هایى از این آیات ذکر مى شود: «و انزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَر فَاَسکنّاهُ فِى الاَرضِ وَ انّا على ذهاب به لَقادِرُون، فَاَنشَأنا لَکُم بِه جَنّات من نخیل و اعناب لکم فیها فواکهُ کثیرة و منها تأکلونَ، و شجرةً تَخرُج مِن طورِ سیناءَ تَنبتُ بالدُّهن و صِبغ للآکلینَ، و انَّ لکم فىِ الانعام لعبرةً نسقیکم ممّا فى بطونها و لکم فیها منافعُ کثیرة و منها تأکلونَ.»(مؤمنون: 18ـ21); و از آسمان آبى به قدر معیّن نازل کردیم و آن را در زمین (در جایگاه مخصوصى) ساکن نمودیم; و ما بر از بین بردن آن کاملا قادریم. سپس به وسیله آن، باغ هایى از درختان نخل و انگور براى شما ایجاد کردیم; باغ هایى که در آن میوه هاى بسیار است و از آن مى خورید. و (نیز) درختى را که از طور سینا مى روید (= درخت زیتون) و از آن روغن و نان خورش براى خورندگان فراهم مى گردد (آفریدیم). و براى شما در چهارپایان عبرتى است; از آنچه در درون آن هاست (از شیر) شما را سیراب مى کنیم; و براى شما در آن ها منافع بسیارى است; و از گوشت آن ها مى خورید.
«والله جعل لکم من بیوتکم سکناً و جعل لکم من جلود الانعام بیوتاً تَستخفّونَها یَوم ظعنکم و یوم اقامتِکم و من اصَوافها و اَوبارِها و اَشعارِها اَثاثاً و مَتاعاً الى حین وَ اللهُ جَعلَ لَکُم ممّا خَلَق ظلالا و جَعَل لَکم مِن الجِبالِ اکناناً و جَعل لکم سرابیلَ تَقیکُمُ الحَرَّ و سرابیلَ تقیکمُ بأسکَم کذلک یُتمّ نعمته علَیکم لعلّکم تُسلمون.» (نحل: 80ـ 81); و خدا براى شما از خانه هایتان محل سکونت (و آرامش) قرار داد; و از پوست چهارپایان نیز براى شما خانه هایى قرار داد که روز کوچ کردن و روز اقامتتان، به آسانى مى توانید آن ها را جابه جا کنید; و از پشم و کرک و موى آن ها، براى شما اثاث و متاع (و وسایل زندگى) تا زمان معیّنى (قرار داد.) و (نیز) خداوند از آنچه آفریده است، سایه هایى براى شما قرار داده; و از کوه ها پناهگاه هایى; و براى شما پیراهن هایى آفریده که شما را از گرما (و سرما) حفظ مى کنند; و پیراهن هایى که به هنگام جنگ، حافظ شمایند; این گونه نعمت هایش را بر شما کامل مى کند، تا شاید تسلیم فرمان او شوید.
راغبدرمفردات مى نویسد: «جَعَلَ» اعم از فعل (انجام داد) و «صَنَعَ» (ساخت) و این قبیل فعل ها مى باشد. وى سپس پنج نوع کاربرد براى این واژه بیان مى کند، و تفسیر این قبیل آیات را، ایجاد و پیدایش کالایى از کالاى دیگر و هستى بخشیدن به آن از طریق عوامل بیان مى دارد.9
آیات مزبور، پیدایش خانه (چادر) یا لوازم و وسایل گوناگون زندگى از مو، کرک یا پشم را به خداوند نسبت داده اند. همچنین در این آیات ایجاد سایبان و لباس، اعم از لباس هاى معمولى و جنگى، و تولید آن ها از ترکیب عوامل تولید، که خود مخلوق اویند; به خداوند نسبت داده شده اند: «اَو لَم یَروا انَّا نَسوقُ الماءَ اِلَى الارضِ الجُرُزِ فَنُخرجُ بِه زرعاً تأکُل مِنه اَنعامُهم و اَنفسهم اَفلا تُبصرونَ.» (سجده: 27); آیا ندیدید که ما آب را به سوى زمین هاى خشک مى رانیم و به وسیله آن زراعت هایى مى رویانیم که هم چهارپایانشان از آن مى خورند و هم خودشان تغذیه مى کنند، آیا نمى بینید؟!
توحید افعالى و تسخیر عوامل تولید
«سخره» بیگارى گرفتن خدمت کار یا چهارپایى بدون اجر و مزد است.10 در اصطلاح قرآنى، «تسخیر» یعنى انسان در چیزى تصرّف کند، به گونه اى که آن را موافق با مقاصد و منافع خود قرار دهد.11
خداوند زمین و آسمان، شب و روز، دریاها و کشتى ها و آنچه را در آسمان و زمین است مسخّر انسان ساخت; خورشید براى او نور افشانى مى کند، بسترش را گرم مى سازد، انواع گیاهان را براى او مى رویاند، محیط زندگى اش را از لوث میکروب هاى مزاحم پاک مى کند، شادى و سرور مى آفریند و مسیر زندگى را به او نشان مى دهد . ماه چراغ شب هاى تاریک اوست; تقویمى است طبیعى و جاودانى. جزر و مدّى که بر اثر ماه پیدا مى شود، بسیارى از مشکلات انسان را مى گشاید، درختان زیادى را (به سبب بالا آمدن آب نهرهاى مجاور دریا) آبیارى مى کند. دریاى خاموش و راکد را به حرکت در مى آورد، و از گندیدن حفظ مى کند و اکسیژن لازم را بر اثر تموّج در اختیار موجودات زنده دریا مى گذارد. بادها کشتى ها را در سینه اقیانوس ها به حرکت در مى آورند و بزرگ ترین مرکب و وسیع ترین جاده هاى انسان را همین کشتى ها و دریاها تشکیل مى دهند; تا آن جا که گاهى کشتى هایى به عظمت یک شهر و با همان جمعیت بر پهنه اقیانوس ها به حرکت در مى آیند. نهرها در خدمت اویند; زراعت هایش را آب یارى و دام هایش را سیراب و محیط زندگى اش را با طراوت، و حتّى مواد غذایى اش (ماهى ها) را در دل خود براى او مى پرورانند.
تاریکى شب همچون لباسى او را مى پوشاند و آرامش و راحتى به او ارزانى مى دارد. و سرانجام، روشنایى روز او را به حرکت و تلاش دعوت مى کند و گرمى و حرارت مى آفریند و در همه جا جنبش و حرکت ایجاد مى کند.12 پس تسخیر شب و روز براى آرامش در شب و امرار معاش در روز است.13
خداوند دریاها را مسخّر انسان ساخت; یعنى آن ها را به گونه اى آفرید که کشتى بتواند بر روى آن ها جریان یابد و انسان ها از آن بهره مند گردند. پس معناى «تسخیر» یعنى آنچه در آسمان و زمین است براى انسان مى باشد. از این روست که اجزاى عالم همه طبق یک نظام جریان دارند و نظامى واحد بر همه آن ها حاکم است و بعضى را به بعضى دیگر مرتبط و همه را با انسان مربوط و متصل مى سازد و در نتیجه، انسان در زندگى خود از موجودات علوى و سفلى منتفع مى شود و روز به روز دامنه انتفاع و بهره گیرى جوامع بشرى از موجودات زمینى و آسمانى گسترش مى یابد و آن ها را از جهات گوناگون واسطه رسیدن به اغراض خود یعنى مزایاى حیاتى خود قرار مى دهد. به همین دلیل تمامى این موجودات مسخّر انسانند.14 آیا با وجود این دامنه وسیع از تسخیر، مى توان نقش خداوند متعال در فعالیت هاى اقتصادى و امور معیشتى انسان را نادیده گرفت و تجلّى توحید در اقتصاد را کم رنگ جلوه داد؟ آیا نقش انسان در کنار نقش او ظهورى دارد؟
رزّاقیت الهى
«رزق» گاهى بر عطا و بخشش مستمر، که ممکن است در دنیا و یا آخرت باشد، به کار مى رود; و گاهى بر سهم و نصیب فرد اطلاق مى گردد. همچنین به آنچه از خوردنى ها و آشامیدنى ها، که انسان از آن ها تغذیه کرده، مى خورد، «رزق» گفته مى شود.15 «رزق» عطایى است که از آن منتفع مى شوند، مواد غذایى باشد، علم باشد و یا غیر از این ها. در قرآن کریم علاوه بر مواد غذایى و باران، بر نبوّت وعلم هم رزق اطلاق شده است.16 بر همین اساس، بعضى رزق را به ظاهرى و باطنى تقسیم کرده اند. «رزق باطنى» (مثل علوم و معارف) جایگاهش قلوب و قوّه ادراکى انسان است و «رزق ظاهرى» (مثل غذاى انسان) مربوط به بدن مى باشد.17 بعضى معناى رزق را گسترش داده و آنچه را که انسان از مزایاى حیات، مثل مال، مقام، عشیره، قبیله، باران، زیبایى، علم و غیر آن منتفع مى گردد، «رزق» مى نامند.18
از آن جا که روزى الهى عطاى مستمر او به موجودات است، به آن «رزق» گفته مى شود.19 انسان چون اصل وجودش از ناحیه خداوند است، پس آنچه را که مثل روزى، ادامه حیاتش به آن بستگى دارد، نیز از ناحیه اوست.20
قابل ذکر است که رزق بر اساس تعاریف مزبور، تنها کالاها و خدمات نهایى آماده براى مصرف نیست، بلکه شامل همه نعمت هاى الهى مى شود. بنابر این، عوامل تولید که در فرایند تولید به کار مى روند نیز رزق خداوند هستند. در نتیجه، آیات رزق علاوه بر این که تجلّى توحید در تولید را مى رسانند توجه به خالق در مصرف را نیز گوشزد مى کنند.
قرآن کریم در آیات متعددى، به بحث رزق پرداخته است. آیات رزق را مى توان به سه دسته طبقه بندى نمود; مجموعه اى از آیاتْ خداوند را به عنوان روزى دهنده موجودات معرفى مى کنند. مجموعه اى دیگر توصیه به تصرّف در رزق نموده، به بیان حدود تصرّفات مى پردازند; و آیاتى بسط و قبض رزق را مطرح ساخته، آن را از ناحیه خداوند متعال مى دانند:
ـ «انَّ اللهَ هُو الرَّزاقُ ذُو القوّةِ المتین» (ذاریات: 58); همانا خداوند روزى دهنده و صاحب قوّت، قدرت و استوارى است.
«ذو القوّة» به اصل قدرت پروردگار و «متین» به کمال قدرت او اشاره دارد. هنگامى که این دو با واژه «رزّاق»، که آن نیز صیغه مبالغه است، همراه گردند، این حقیقت را ثابت مى کنند که خداوند در دادن روزى به بندگان، نهایت توانایى و تسلّط را دارد.21
ـ «و ما من دابّة فى الاَرضِ الاّ علَى اللهِ رِزقُها و یعلمُ مستقرَّها و مستودعها کلٌّ فى کتاب مبین» (هود: 6); هیچ جنبنده اى در زمین نیست، مگر آن که روزى او بر خداست. او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالش را مى داند. همه این ها در کتابى آشکار ثبت است.
در آیه مزبور، خداوند متعال روزى همه مخلوقات را ضمانت کرده است و مانعى ندارد که خداوند، خود براى دیگرى حقى قرار دهد و تضمین کند که خود آن را انجام دهد; زیرا دیگرى این حق را بر عهده او قرار نداده است.22
ـ «و کأَیِّن مِن دابّة لا تحمِلُ رزقَها اللهُ یرزُقُها و اِیّاکم و هُو السَّمیع العلیم» (عنکبوت: 60); چه بسا جنبنده اى که قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند او و شما را روزى مى دهد و او شنوا و داناست.
آیه در پاسخ کسانى است که به زبان حال یا زبان قال مى گفتند: اگر ما از شهر و دیار خود هجرت کنیم چه کسى به ما روزى مى دهد؟ قرآن مى فرماید: غم روزى نخورید و ننگ ذلّت و اسارت نپذیرید; روزى رسان خداست; نه تنها شما، بلکه بسیارند جنبندگانى که حتى نمى توانند روزى خود را حمل کنند و هیچ گونه ذخیره غذایى در لانه خود ندارند و هر روز روزى جدید مى خواهند، اما خدا آن ها را گرسنه نمى گذارد و روزى مى دهد و چنین خدایى شما (انسان ها) را نیز روزى مى بخشد.23
ـ «قُل مَن یَرزقُکم من السّمواتِ و الارضِ قلِ اللّهُ و اِنّا او ایّاکم لَعلى هدىً او فى ضلال مُبین» (سبأ: 24); بگو چه کسى شما را از آسمان ها و زمین روزى مى دهد؟ بگو: اللّه! و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکارى هستیم.
آیه شریفه احتجاج خداوند در مقابل مشرکان است و از پیامبر مى خواهد از آن ها بپرسد: چه کسى از آسمان ها و زمین به آن ها روزى مى دهد. جواب این سؤال روشن است که خدا روزى رسان است. پس آن ها که براى کسب رضایت بت ها به پرستش آن مى پردازند تا رزق آنان را وسعت دهد، باید بدانند که روزى رسان خداست و در نهایت، از آنان مى خواهد که خودشان انصاف دهند که آیا آنان بر طریق حق هستند یا مؤمنان که خدا را روزى رسان مى دانند.24
ـ «قُل مَن یَرزقُکم مِن السماءِ و الارضِ اَمّن یَملِکُ السّمَع و الاَبصارَ و مَن یُخرجُ الحىَّ مِن المیّتِ و یُخرِجُ المیّتَ مِن الحىِّ وَ مَن یُدبَّر الامرَ فسیقولونَ الله فَقُل اَفَلا تَتّقونَ» (یونس: 31); بگو چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مى دهد؟ یا چه کسى مالک (و خالق) گوش و چشم هاست؟ و چه کسى زنده را مرده و مرده را از زنده بیرون مى آورد؟ و چه کسى امور جهان را تدبیر مى کند؟ به زودى در پاسخ مى گویند: خدا. بگو: پس چرا تقوا پیشه نمى کنید؟
ـ «امَّنَ هذَا الَّذى یَرزقُکم اِن اَمسکَ رِزقَه بَل لَجّو فى عُتُوّ و نفور» (ملک: 21); (آیا غیر خدا شما را یارى مى کند) یا کسى که شما را روزى مى دهد، اگر روزیش را باز دارد (چه کسى مى تواند نیاز شما را تأمین کند؟) ولى آن ها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت مىورزند.
ـ «اَمَّن یَبدؤُ الخلقَ ثمَّ یُعیدهُ و من یَرزقُکم مِن السّماءِ و الارضِ أإلهٌ مَع اللهِ قُل هاتوا بُرهانکم اِن کنتم صادقین» (نمل: 64); (آیا آنچه را شریک خدا مى پندارید بهتر است) یا کسى که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را تجدید مى کند و کسى که شما را از آسمان و زمین روزى مى دهد. آیا با خداى یکتا خدایى هست؟! بگو دلیلتان را بیاورید، اگر راست مى گویید.
هدف از تأکید بر رزّاقیت الهى
دعوت به پرستش خداوند، ترک معصیت و رعایت تقوى و شکرنعمت
«یَا اَیُّهاالنّاسُ اذکروا نعمةَ اللهِ علیکم هَل مِن خالق غیرَ اللهِ یَرزقُکم مِن السّماء و الاَرضِ لا اِلهَ اِلاّ هُو فَاَنّى تُؤفکون» (فاطر:3); اى مردم، به یاد آورید نعمت خدا را بر شما. آیا آفریننده اى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟ هیچ معبودى جز او نیست. با این حال، چگونه به سوى باطل منحرف مى شوید؟
منظور از «ناس» در آیه شریفه بت پرستان و دیگر کسانى هستند که براى خدا شریک قرار مى دادند. قرآن از آن ها سؤال مى کند: آیا رزق و روزى که بقاى شما به آن بستگى دارد (و مبدأ آن به سبب نور آفتاب و باران آسمان است و به دلیل رشد و نمو گیاهان و حیوانات زمین مى باشد) خالقى غیر از خدا دارد؟ با این که معبود حقیقى و سزاوار پرستش کسى است که شما را روزى مى دهد و او نیست، مگر اللّه، پس با این حال، چرا از حق به سوى باطل رو مى آورید.25
ـ «انّما تعبدونَ مِن دونِ اللهِ اوثاناً و تَخلقونَ اِفکاً اَنَّ الَّذینَ تَعبدونَ مِن دون اللهِ لا یَملکون لَکم رزقاً فابتغوا عنداللّهِ الرّزقَ و اعبدوهُ و اشکروا له الیهِ تُرجعون» (عنکبوت: 17); شما غیر از خدا فقط بت هایى (از سنگ و چوب) را مى پرستید و دروغى به هم مى بافید. آن هایى را که غیر از خدا پرستش مى کنید، مالک هیچ رزقى براى شما نیستند. روزى را تنها نزد خدا بطلبید و او را پرستش کنید و شکر او را به جا آرید که به سوى او بازگشت داده مى شوید.
ـ «الّذى جَعَل لکم الارضَ فراشاً و السّماءَ بناءً و انزلَ من السّماء ماءً فاخرَجَ به مِن الثّمراتِ رزقاً فلا تَجعلوا للّهِ انداداً و انتم تَعلمون» (بقره: 22); آن که (خدایى که) زمین را براى شما گسترد و آسمان را بنایى (سقف برافراشته) ساخت و از آسمان آبى فرود آورد و با آن از میوه ها براى شما روزى خارج ساخت، پس براى خدا همتایانى قرار ندهید، در حالى که خود نمى دانید (که خدا بى همتاست.)
این آیه خلقت میوه هاى گوناگون را، که بخشى از روزى انسان هستند، متذکر گردیده و با ذکر نعمت هاى دیگر خداوند، از انسان مى خواهد موحّد باشد و در حالى که براى خدا در عالم شریک و همتایى نیست، از شرک برحذر باشد.
ـ «و کُلوا مِمّا رَزَقَکُم اللّهُ حلالا طیّباً و اتَّقوا اللّه الَّذى اَنتم بِه مؤمنونَ» (مائده: 88); و از نعمت هاى حلال و پاکیزه اى که خداوند به شما روزى داده است، بخورید و از (مخالفت) خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید.
تنها شرط این است که رعایت اعتدال و پرهیزگارى در بهره گیرى از این مواهب را فراموش نکنید. بدین روى، مى گوید: «واتَّقو اللّه الّذى اَنتم بِه مؤمنون»; ایمان شما به خدا ایجاب مى کند که همه دستورات او را محترم بشمرید، هم در بهره گیرى و هم در رعایت اعتدال و تقوا.26
توزیع تکوینى الهى
آیات متعددى تصریح دارند که خداوند (بر اساس حکمت و مصلحت) روزى هرکه را بخواهد، وسعت مى بخشد و در هر مورد که مصلحت نباشد، آن را محدود گردانیده، و به اندازه معیّنى قرار مى دهد. از آن رو که خداوند متعال علم و بصیرت کامل و جامعى نسبت به تمام عالم خلقت از جمله انسان ها دارد و به مصالح آن ها واقف است، بر اساس آن مصالح، گاهى روزى را گسترش داده و گاهى تنگ مى نماید. در منطق قرآن کریم، همه افراد ظرفیت غنى شدن ندارند، بسیارى احساس استغنا نموده و طغیان مى کنند. گاهى تقدیر روزى وسیله اى براى آزمایش افراد مى باشد و گاهى بسط آن امهال یا استدراج است.
خلاصه این که اختلاف در رزق و بسط و تقدیر آن همراه با علم الهى به نیاز و استحقاق مرزوق و علم او به سایر احوال و اوضاع خارجى مى باشد و این همان حکمت الهى در این امر است.27
قانون علیت بر جهان آفرینش حاکم، و عالَم عالَمِ اسباب است; «ابىَ اللهُ اَن یجرىِ الامورَ الاّ باسبابِها.» خداوند، خالق مدبّر جهان است و زمین و آنچه را در آن است بر اساس حکمت و مصالح کلى جهان آفریده و هرچه را خلق کرده به او چنان اثرى بخشیده که در جاى خویش نیکو و مبتنى بر حکمت و مصلحت جهان مى باشد. سنّت الهى بر این است که «انَّ الله لا یُغیِّرما بِقَوم حتّى یغیِّروا ما بِاَنفسهم» (رعد: 11); خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى دهد، مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند. مشیّت الهى بر این است که تغییر و تحوّل ها باید از درون صورت گیرند. از جمله دگرگونى هایى که در زندگى افراد و جوامع ممکن است پدید آیند، تغییرات در درآمد و ثروت و رفاه است. مشیّت الهى بر این است که «مَن جدَّ وَجَدَ»; هرکه تلاش کند، بیابد. هر جامعه اى مى تواند با تدبیر و کار و فعالیت، ثروتمند شود و یا با سوء مدیریت و کم کارى، به جامعه اى فقیر مبدّل گردد.
زمینه کار و تلاش را خداوند براى انسان فراهم ساخته، نیازها و تمایلات را در بشر به وجود آورده و از سوى دیگر به انسان انگیزه و توانایى لازم داده است تا به دنبال تلاش براى کسب روزى باشد و بتواند نیازهاى مادى و معنوى خود را تأمین نموده، رفاه دنیوى و سعادت اخروى خویش را به دست آورد. این روند معمول است، ولى باید توجه داشت که اولا، مجموعه این غرایز، نیازها و تمایلات را خداوند در درون انسان تعبیه کرده و توانایى را او به انسان داده است. علّة العلل اوست و آنچه هر کس دارد، رزق خداوند متعال است که به او داده شده و گسترش و تنگى آن نیز به دست اوست.
بسط و تقدیر رزق
«لَه مقالیدُ السّماواتِ و الارضِ یَبسطُ الرّزقَ لِمَن یشاءُ مِن عبادِه و یقدُر اِنّه بِکلّ شى قدیرٌ» (شورى: 12) کلیدهاى آسمان ها و زمین از آن اوست; روزى را براى هرکه بخواهد گسترش مى دهد یا محدود مى سازد. او به همه چیز داناست.
ـ «قُل اِنَّ ربّى یَبسطُ الرّزقَ لِمَن یَشاءُ و یَقدِر و لکنَّ اکثر النّاسِ لا یَعلمونَ» (سبأ: 36); بگو: پروردگارم روزى را براى هرکه بخواهد وسعت مى بخشد و براى هرکه بخواهد تنگ (و محدود) مى سازد; و هر چیزى در راه او انفاق کنید عوض آن را مى دهد (و جاى آن را پر مى کند); و او بهترین روزى دهندگان است.28
ـ «انَّ ربَّک یبسطُ الرّزقَ لِمَن یشاءُ و یَقدِرُ اِنّه کانَ بِعبادِه خبیراً بصیراً» (اسراء: 30); به یقین، پروردگارت روزى را براى هرکه بخواهد، گشاده یا تنگ مى گرداند. او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.
ـ «و لو بَسَطَ اللّهُ الرّزقَ لِعبادِه لَبَغوا فى الارضِ و لکن یُنزِّلُ بِقَدَر ما یشاءُ اِنّه بعبادهِ خبیرٌ بصیرٌ» (شورى: 27); هرگاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى کنند. از این رو، به مقدارى که مى خواهد (و مصلحت مى داند) نازل مى کند. همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.
ـ «و اصبَحَ الّذینَ تَمنّوا مکانَه بِالامس یَقولون ویکأنَّ اللّهُ یَبسطُ الرّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عبادِه و یَقدرُ لَو لا اَن مَنَّ اللّهُ علَینا لَخسفَ بِنا ویکَأنّه لا یُفلحُ الکافرونَ» (قصص: 82); و آن ها که دیروز آرزو مى کردند به جاى او (قارون) باشند، (هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد، گسترش مى دهد یا تنگ مى گیرد. اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد. اى واى! گویى کافران هرگز رستگار نمى شوند.
جمله «کأَنَّ اللّهَ یَبسطُ الرّزقَ لِمن یشاءُ و یَقدرُ» اعترافى است از مردم زمان قارون بر این که آنچه قارون فکر مى کرد که قدرت جمع مال به علم و نبوغ و حسن تدبیر خود اوست نه به فضل الهى، چنین فکرى باطل بوده، بلکه همه آن ها به فضل الهى، و توسعه یا محدودیت آن ها نیز به خواست و اراده حق تعالى است.29
ـ «و اللّهُ فَضَّل بعضُکم على بعض فى الرّزقِ فمَا الّذینَ فُضِّلوا بِرادّى رِزقهم على مَا مَلَکَت ایمانُهم فَهم فیهِ سواءٌ اَ فَبِنعمةِ اللهِ یَجحدونَ» (نحل: 71); خداوند بعضى از شما را بر بعض دیگر از نظر روزى برترى داد (چرا که استعدادها و تلاش هایتان متفاوت است.) اما آن ها که برترى داده شده اند، حاضر نیستند از روزى خود به بردگانشان بدهند و همگى در آن مساوى گردند. آیا آنان نعمت خدا را انکار مى نمایند (که شکر او را ادا نمى کنند؟)
توجه به خالق در مصرف
انسان در نیاز به غذا و بسیارى از نیازها، با سایر حیوانات مشترک است. قرآن کریم ضمن تأیید این نیاز، آن را به همه سطوح انسان ها، حتى پیامبران تعمیم مى دهد. ولى در استفاده از نعمت ها به این حد که انسان همانند سایر حیوانات به دنبال رفع نیازها جداى از انگیزه هاى معنوى باشد اکتفا نکرده است; بلکه با تقویت مکارم اخلاق و معرفى منزلت انسان، او را با انگیزه هاى معنوى آشنا ساخته، و بهترین راه آن است که براى تعالى روح، او را با آفریننده جهان هستى و خالق نعمت ها به عنوان مبدأ همه کمالات و سرچشمه همه فیوضات آشنا سازد تا با اطمینان بداند آنچه از کمالات و زیبایى ها در جهان هستى هست، همه نعمت هاى اوست و انسان مى تواند با ارتقاى بصیرت خود، راه تکاملى پیموده و به خداى خود نزدیک تر شود.
ـ «فلینظُرِ الانسانُ الى طَعامِه اَنَّا صبَبنا الماءَ صَبّاً ثُمَّ شقَقنا الارضَ شقّاً فاَنبتنا فیها حَبّاً و عنباً و غضباً و زَیتوناً و نخلا و حدائقَ غلباً و فاکهةً و ابّاً متاعاً لکم و لانعامِکم» (عبس: 24ـ32); انسان باید به غذاى خویش (و آفرینش آن) بنگرد. ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم. سپس زمین را با سر برآوردن گیاهان شکافتیم و در آن دانه هاى فراوانى رویاندیم و انگور و سبزى بسیار و زیتون و نخل فراوان و باغ هاى پر درخت و میوه و چراگاه، تا وسیله اى براى برخوردارى شما و چهارپایانتان باشد.
آیه شریفه انسان را به تأمّل در غذایى که تناول مى کند، وامى دارد و این یکى از تدبیرهاى بى شمار خداوند متعال براى رفع نیاز انسان است. هدف این است که بشر در آن تأمّل نماید، به گستردگى تدبیر الهى، که عقل و فکر انسان را مدهوش و متحیّر مى سازد، توجه کند و بداند خداوند متعال با چه دقت و احاطه اى نسبت به مصالح او عنایت دارد.30 آیات متعدد تأکید دارند که خداوند آب آشامیدنى و آبى را که به واسطه آن انواع میوه ها و گیاهان به وجود مى آیند، براى انسان خلق کرده است تا انسان به آیات الهى پى ببرد و با بصیرت و تفکر در این آیات، به آفریننده این نعمت ها توجه نموده، نسبت به او معرفت بیش ترى پیدا کند.
«هو الّذى انزلَ من السَّماءِ ماءً للَکم مِنه شَرابٌ وَ مِنه شَجَرٌ فیه تُسیِمون یُنبِتُ لَکُم بِهِ الزَّرعَ وَ الزَّیتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الاَعنابَ وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ اِنَّ فى ذلک لایةً لقوم یتفکَّرون» (نحل:10ـ 11); اوست آن که از آسمان آبى فرو فرستاد که شما را از آن آشامیدنى است و از آن درختان و گیاهانى است که در آن (چهارپایان خود را) مى چرانید. (و) با آن براى شما کِشت (گندم، جو و حبوبات) و زیتون و درختان خرما و انگور و از همه میوه ها مى رویاند. به راستى در این ها نشانه اى است براى مردمى که مى اندیشند.
خلاصه این که در اقتصاد مبتنى بر وحى، توحید در تولید، توزیع و مصرف نمایان است. قرآن مرتّب تذکر مى دهد که انسان گرچه فاعل مختار است، ولى باید به این نکته توجه کند که همه عوامل زمینه ساز تولید را او در اختیارش گذاشته، مشیّت او تعلّق گرفته است تا وى از مواهب الهى برخوردار شود و بنابراین، در استفاده از این مواهب لازم است به او توجه داشته باشد، به آفریننده این نعمت ها بیندیشد و در مسیر او گام بردارد تا به کمال برسد. توجه به این مسأله بر انسان لازم است و این نگرش بر رفتار و کردارش، چه در تولید و چه در مصرف، تأثیر بسزایى دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ محمدتقى مصباح،آموزش عقاید، ص 165.
2ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، ج 4، ص 449.
3ـ عبداللّه شبّر،تفسیر شبّر، ج 1، ص 449.
4ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج 15، ص 154.
5و6ـ راغب اصفهانى،مفردات فى الفاظ القرآن، ص111/ص217.
7ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 5، ص 223/ ناصر مکارم شیرازى و دیگران،تفسیر نمونه، ج 23، ص 249.
8ـ صدرالمتألهین،تفسیرالقران الکریم، ج 7، ص 83.
9ـ راغب اصفهانى، پیشین، ص 92.
10ـ خلیل بن احمد،العین، ذیل واژه «سخّر».
11ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 57.
12ـ محمدجواد نجفى،تفسیر آسان، ج 8، ص 369.
13ـ فضل بن حسن الطبرسى، پیشین، ج 3، ص 316.
14ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 8، ص 173.
15ـ راغب اصفهانى، پیشین، ص 193.
16ـ ر.ک: على اکبر قرشى،قاموس قرآن، ج 3، ص 82.
17ـ فخرالدین طریحى،مجمع البحرین، ج 5، ص 169.
18ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 3، ص 146.
19ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 9، ص 16.
20ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 3، ص 141.
21ـ ناصر مکارم شیرازى، ج 22، ص 388 389.
22ـ سید محمدحسین طباطبائى، ج 10، ص 153.
23ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 9، ص 17.
24و25ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 16، ص 398/ ج 17، ص 13.
26ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 5، ص 62.
27ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 18، ص25.
28ـ آیات شریفه 9 «عنکبوت» و 32 «سبأ» نیز همین بیان را دارند.
29ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 20، ص82.
30ـ ر.ک: همان، ج 20، ص 315.

تبلیغات