سرمقاله : فلسفه اقتصاد
آرشیو
چکیده
متن
بایستى بپذیریم که علم اقتصاد در کشور ما، علمى وابسته و وارداتى است. زادگاه و خاستگاه این علم، فضاى دیگرى است و لذا در نظام ارزشى و فضاى دینى حاکم بر جامعه ما، در بسیارى از موارد، با اهداف و مقاصد جهان بینى و ایدئولوژى اسلامى، سازگار و هماهنگ نمى افتد.
فلسفه و جهان بینى که از عناصر زیربنایى دین است، بخش مهم و اجتناب ناپذیر در زندگى فردى و اجتماعى آدمیان است. انسان هرگز بدون فلسفه زیست نمى کند. نگاه و نظر هستى شناسانه و نحوه آن، بر تمامى شئون وجودى آدمى در حیات فردى و اجتماعى تأثیر مى گذارد. چگونگى دخالت و نفوذ و تأثیر فلسفه در تک تک علوم انسانى و اجتماعى، بحثى دقیق و با اهمیّت است و در دیار ما، کم تر به این مقوله پرداخته شده است. آنچه به عنوان مبنا در نگرش هاى فلسفى به عالم و آدم برمى گزینیم، همچون خونى است که در شریان هاى کالبد و ساختار فکرى و نظام رفتارى ما، سارى و جارى است.
ما در حوزه هاى علوم دینى به بحث فلسفه علوم اجتماعى ـ و از جمله فلسفه اقتصاد ـ کم تر پرداخته ایم. در دنیاى امروز با فرمول ها و اهرم هاى اقتصادى، تصمیم سازى مى کنند و در اراده آدمیان و خواست و اشتهاء و اختیار انسان ها تأثیر مى گذارند. تعبیر عمیقِ «کادَ الفَقرُأنْ یَکونَ کُفْراً» حکایت از همین نکته مهم و حساس دارد. یکى از رفتارهاى انسان، رفتار اقتصادى است و رفتار اقتصادى، ارتباطى وثیق و تنگاتنگ با فلسفه و نظام ارزشى و مبانى اخلاقى انسان دارد. چرا ما در حوزه هاى علوم اسلامى خود، به بحث درباره رفتار اقتصادى نپرداخته ایم؟! عالم و کارشناسِ اقتصادى، چه در عرصه استنباط احکام اقتصادى و چه در تشخیص موضوعاتِ احکام و ارائه مدل هاى کاربردى براى تنظیم رفتار اقتصادى و حل بحران ها و هدایت فرایندهاى اقتصادى، متأثر از مبانى انسان شناختى و اصول جهان بینى و فلسفى است.
نگرش دینى به مسأله اقتصاد، حدود و مرزهایى را در تعامل اقتصادى مشخص مى سازد و حدودِ معیّن، حقوقى خاص را ایجاب مى کند. از منظر فلسفه الهى نیز، عالم و آدم، هدف و مقصدى والا و متعالى دارند و این خود، مستلزم شیوه رفتارى خاص و معیّنى در حوزه اقتصاد است. ما امروزه از «توسعه اقتصادى» و ... سخن مى گوییم. به نظر ما، مفهوم «توسعه» در هر نظام فلسفى و دستگاه فکرى، به گونه اى خاص معنا مى شود.
متأسفانه آنچه امروز در دانشگاه هاى اقتصاد و مراکز تحقیقاتى و پژوهشى ما در زمینه مسائل اقتصادى مطرح و تدریس مى شود، عمدتاً بحث از علم اقتصاد است، آن هم بر اساس تئورى هاى و مدل هاى برخاسته از نگرش هاى فلسفى غربیان. براى احیاء اقتصاد اسلامى در ایران، بایستى حرکتى عمیق و بنیادین صورت گیرد. گنجاندن درس «فلسفه اقتصاد» در مجموعه دروس دانشجویان رشته اقتصاد، از ضروریات است. پیشنهاد راقم این سطور این است که در کنار دانشکده اقتصاد، دانشکده «فلسفه اقتصاد» تأسیس شود و پژوهش ها و تحقیقاتى عمیق و موشکافانه در راستاى شناخت انواع مکاتب اقتصادى و میزان تأثیرپذیرى آن ها از فلسفه و جهان بینى شان صورت گیرد و در این میان، محققان اقتصاد اسلامى پس از آشنایى عمیق با مبانى هستى شناختى و انسان شناختىِ اسلام، در پى کشف و ابداع مدل ها و الگوهاى اقتصاد اسلامى برآیند و به صورت ریز و جزئى، آیین رفتار اقتصادى انسان را متناسب با نظام ارزشى الهى و فلسفه اخلاق اسلامى ارائه نمایند. به نظر مى رسد، براى حوزه هاى علمیه و کارگزاران نظام، زمان توجیه و فرافکنى مسؤلیت هاى سنگین گذشته است. حوزه هاى علمیه و مراکز پژوهشى معتقد به حاکمیت اسلام وظایف سنگینى بر عهده دارند. انجام مطالعه و تحقیقات براى حل مسائل نظام اسلامى از جمله مسائل اقتصادى، ارائه راهکارهاى مناسب بر اساس مبانى اسلام و وحى، تربیت نیروهاى اجرایى متعهد و تبلیغ دین و فرهنگ سازى براى تقویت زمینه هاى اجراى این راهکارها، از وظایف اصلى حوزه هاى و مراکز علمى پژوهشى است.
در مقابل، پشتیبانى از تحقیقات اقتصاد اسلامى، به کارگیرى نتائج تحقیقات و استفاده از کارشناسان متعهد، و در نهایت، "خواستن" و "مصمم بودن" بر حاکمیت اسلامى در تمام زمینه ها، بویژه پیاده کردن اقتصاد اسلامى، از وظایف مهم کارگزاران نطام اسلامى است.والسلام
فلسفه و جهان بینى که از عناصر زیربنایى دین است، بخش مهم و اجتناب ناپذیر در زندگى فردى و اجتماعى آدمیان است. انسان هرگز بدون فلسفه زیست نمى کند. نگاه و نظر هستى شناسانه و نحوه آن، بر تمامى شئون وجودى آدمى در حیات فردى و اجتماعى تأثیر مى گذارد. چگونگى دخالت و نفوذ و تأثیر فلسفه در تک تک علوم انسانى و اجتماعى، بحثى دقیق و با اهمیّت است و در دیار ما، کم تر به این مقوله پرداخته شده است. آنچه به عنوان مبنا در نگرش هاى فلسفى به عالم و آدم برمى گزینیم، همچون خونى است که در شریان هاى کالبد و ساختار فکرى و نظام رفتارى ما، سارى و جارى است.
ما در حوزه هاى علوم دینى به بحث فلسفه علوم اجتماعى ـ و از جمله فلسفه اقتصاد ـ کم تر پرداخته ایم. در دنیاى امروز با فرمول ها و اهرم هاى اقتصادى، تصمیم سازى مى کنند و در اراده آدمیان و خواست و اشتهاء و اختیار انسان ها تأثیر مى گذارند. تعبیر عمیقِ «کادَ الفَقرُأنْ یَکونَ کُفْراً» حکایت از همین نکته مهم و حساس دارد. یکى از رفتارهاى انسان، رفتار اقتصادى است و رفتار اقتصادى، ارتباطى وثیق و تنگاتنگ با فلسفه و نظام ارزشى و مبانى اخلاقى انسان دارد. چرا ما در حوزه هاى علوم اسلامى خود، به بحث درباره رفتار اقتصادى نپرداخته ایم؟! عالم و کارشناسِ اقتصادى، چه در عرصه استنباط احکام اقتصادى و چه در تشخیص موضوعاتِ احکام و ارائه مدل هاى کاربردى براى تنظیم رفتار اقتصادى و حل بحران ها و هدایت فرایندهاى اقتصادى، متأثر از مبانى انسان شناختى و اصول جهان بینى و فلسفى است.
نگرش دینى به مسأله اقتصاد، حدود و مرزهایى را در تعامل اقتصادى مشخص مى سازد و حدودِ معیّن، حقوقى خاص را ایجاب مى کند. از منظر فلسفه الهى نیز، عالم و آدم، هدف و مقصدى والا و متعالى دارند و این خود، مستلزم شیوه رفتارى خاص و معیّنى در حوزه اقتصاد است. ما امروزه از «توسعه اقتصادى» و ... سخن مى گوییم. به نظر ما، مفهوم «توسعه» در هر نظام فلسفى و دستگاه فکرى، به گونه اى خاص معنا مى شود.
متأسفانه آنچه امروز در دانشگاه هاى اقتصاد و مراکز تحقیقاتى و پژوهشى ما در زمینه مسائل اقتصادى مطرح و تدریس مى شود، عمدتاً بحث از علم اقتصاد است، آن هم بر اساس تئورى هاى و مدل هاى برخاسته از نگرش هاى فلسفى غربیان. براى احیاء اقتصاد اسلامى در ایران، بایستى حرکتى عمیق و بنیادین صورت گیرد. گنجاندن درس «فلسفه اقتصاد» در مجموعه دروس دانشجویان رشته اقتصاد، از ضروریات است. پیشنهاد راقم این سطور این است که در کنار دانشکده اقتصاد، دانشکده «فلسفه اقتصاد» تأسیس شود و پژوهش ها و تحقیقاتى عمیق و موشکافانه در راستاى شناخت انواع مکاتب اقتصادى و میزان تأثیرپذیرى آن ها از فلسفه و جهان بینى شان صورت گیرد و در این میان، محققان اقتصاد اسلامى پس از آشنایى عمیق با مبانى هستى شناختى و انسان شناختىِ اسلام، در پى کشف و ابداع مدل ها و الگوهاى اقتصاد اسلامى برآیند و به صورت ریز و جزئى، آیین رفتار اقتصادى انسان را متناسب با نظام ارزشى الهى و فلسفه اخلاق اسلامى ارائه نمایند. به نظر مى رسد، براى حوزه هاى علمیه و کارگزاران نظام، زمان توجیه و فرافکنى مسؤلیت هاى سنگین گذشته است. حوزه هاى علمیه و مراکز پژوهشى معتقد به حاکمیت اسلام وظایف سنگینى بر عهده دارند. انجام مطالعه و تحقیقات براى حل مسائل نظام اسلامى از جمله مسائل اقتصادى، ارائه راهکارهاى مناسب بر اساس مبانى اسلام و وحى، تربیت نیروهاى اجرایى متعهد و تبلیغ دین و فرهنگ سازى براى تقویت زمینه هاى اجراى این راهکارها، از وظایف اصلى حوزه هاى و مراکز علمى پژوهشى است.
در مقابل، پشتیبانى از تحقیقات اقتصاد اسلامى، به کارگیرى نتائج تحقیقات و استفاده از کارشناسان متعهد، و در نهایت، "خواستن" و "مصمم بودن" بر حاکمیت اسلامى در تمام زمینه ها، بویژه پیاده کردن اقتصاد اسلامى، از وظایف مهم کارگزاران نطام اسلامى است.والسلام