حاکمیت دولت و آزادى عقیده و بیان
آرشیو
چکیده
متن
از دیرباز و به ویژه در قرن اخیر، مساله حاکمیت دولتها، چه از نظر داخلى و چه از نظر خارجى، مورد توجه اندیشمندان بوده است. منظور از «حاکمیتخارجى» ، استقلال و عدم وابستگى یک کشور به کشور دیگر است و مراد از «حاکمیت داخلى» ، قدرت مسلط فرماندهى بر همه افراد، گروهها و بر تمام بخشهاى کشور مىباشد. به موازات بحث از حاکمیت، بحث از آزادى در ابعاد گوناگون آن مثل «آزادى بیان» و «آزادى عقیده» نیز مورد توجه صاحبنظران بوده است. اعمال حاکمیت در بعد داخلى، با آزادى بیان از نوع مطلق آن، در تعارض است. یکى از آزادىهاى مطرح شده در بیانیه حقوق بشر، آزادى بیان و تفکر است. «بیان» یعنى: ارتباط با دیگران و «تفکر» یعنى: ارتباط با خود. اینکه تا چه اندازه انسانها محدود بوده و دولتها تا کجا مجازند موانعى برابر آن تحمیل کنند و چگونه، سؤالاتى است که این نبشتار، در پى تبیین آن مىباشد. نیز، آزادى عقیده و بیان از دیدگاه دو اعلامیه مهم یعنى «اعلامیه جهانى حقوق بشر» مصوب سازمان ملل متحد و «اعلامیه جهانى حقوق بشر از دیدگاه اسلام» مورد بررسى قرار گرفته است.
«حاکمیت» در لغت و اصطلاح
«حاکمیت» مصدر عربى و به معناى حاکم بودن و حکمرانى است و حق حاکمیتیعنى حق حکمرانى داشتن. (1)
«حق حاکمیت ملى» حقى است که سازمان ملل متحد براى ملتها شناخته و تصویب کرده که هر ملتى باید بر سرنوشتخود مسلط باشد و هیچ ملتى حق مداخله در تعیین سرنوشت ملت دیگر را ندارد. (2)
«حاکمیت» دراصطلاححقوقاساسى، عبارت است از قدرت برتر فرماندهى یا امکان اعمال ارادهاى فوق ارادههاى دیگر. (3)
حاکمیت دو نوع است:
1. حاکمیتخارجى به معناى استقلال کشور که مشخص کننده شخصیت کشورى از سایر کشورهاست.
2. حاکمیت داخلى به معناى قدرت یک دولت - کشور نسبتبه اعضاى جامعه; همانند فرد، گروه، طبقه یا تقسیمات سرزمینى; مثل استان، شهر، روستا یا نهادها و مؤسسات است. در این حالت، آخرین کلام متعلق به اوست و اراده او بر تمامى ارادههاى دیگر غلبه دارد.
درباره حاکمیت، دو نظریه مهم ارائه شده است:
نظریه تئوکراتیک ) (Theocratique) که قدرت را ناشى از نیروى ماوراءالطبیعه یا خارج از اراده بشرى مىداند،
2. نظریه دموکراتیک (democratique) که قدرت را ناشى از مردم و آحاد ملت مىشمارد.
ویژگىهایى که براى حاکمیت ذکر شده عبارت است از:
«1. قدرتى استحقوقى; یعنى تجلى زور و نیروى خالص نیست، بلکه چهره آن از لابهلاى نظم حقوقى جامعه و طبق موازین و قواعد آن ظاهر شده است;
2. منشاومبدااست: بر اساس حاکمیت است که صلاحیتها مشخص مىشود. . . ;
3. برتر است، یعنى کلیه هنجارهاى دیگر در درجه بعد از آن واقع مىشوند. » (4)
بررسى کلى اعلامیه جهانى حقوق بشر
اعلامیه جهانى حقوق بشر در چند ماده، بر اهمیت «آزادى عقیده و بیان» تاکید دارد. در اینجا، لازم استبه چند نکته در ارتباط با کل این اعلامیه، که آزادىهاى گوناگون را بیان نموده، توجه شود:
اول. این اعلامیه براى «انسان» نوشته شده است. بنابراین، باید دید از دیدگاه غرب، منظور از «انسان» چیست. اگر معناى این لفظ روشن شود، آنگاه ارزش و اعتبار حقوق و مزایایى که براى او در نظر گرفته شده است، روشن مىگردد.
کاملا روشن است که این اعلامیه با دیدى مادى نگاشته شده و بدینروى، تمام ارزشهاى معنوى و اخلاقى در آن نادیده گرفته شده است. به قول هابس، «انسان گرگ انسان است» و به قول ماکیاول: «من هدف و دیگران وسیله. » در این صورت، تنها ارضاى شهوات و خودخواهىهاى انسان مد نظر است و دیگر هیچ. از اینرو، آزادى که در این اعلامیه بیان شده، آن است که اهداف مادى را تامین مىنماید.
اما از نظر اسلام، انسان داراى کرامت و ارزش ذاتى است. قرآن کریم مىفرماید:
«و لقد کرمنا بنیآدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم على کثیر ممن خلقنا تفضیلا» (اسراء: 70);
ما فرزندان آدم را کرامتبخشیدیم و آنها را بر خشکى و دریا سوار کردیم (و جهان جسم و جان را مسخر آنها ساختیم) و از هر غذاى لذیذ و پاکیزهاى آنها را روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات خود برترى کامل بخشیدیم.
از نظر قرآن کریم، نه تنها انسان داراى کرامت ذاتى است، بلکه بر بسیارى از مخلوقات برترى داده شده است. از این منظر، همهچیزدرمادیات خلاصهنمىشود. به عبارت دیگر، انسان داراى دو بعد مادى ومعنوىاست وارضاىتمایلاتمادىنباید در ضدیتبا ارزشهاى معنوى او باشد. آزادى بى حد و حصر در بعد بیان و دیگر آزادىهاى از این قبیل چنانچه در راستاى کرامت نفسانى او باشد، مطلوبیت دارد.
دوم. این اعلامیه به صورت احساسى و با ترحم و عطوفت نگاشته شده است. به عبارت دیگر، در آن براى انسان اهداف آرمانى در نظر گرفته شده است; مثل همزیستى مسالمتآمیز، صلح، آزادى و عدالت که - فى نفسه - مطلوب به نظر مىرسد. ولى باید توجه داشت که استفاده از احساسات فطرى بشرى برآورنده نیاز حقیقى انسانها نخواهد بود. اگر نظامى حقوقى بر این اساس تنظیم گردد، تنها تا اندازهاى از بعد نظرى مشکل حل خواهد شد، ولى در بعد عملى، از دو جنبه داراى مشکلاست: تبعیض; عدم آمادگى اجتماعى.
امروزه آزادى عقیده و بیان در عمل، به صورت تبعیضآمیز اجرا مىگردد، و همه انسانها به طور مساوى از آن بهرهمند نیستند، بنگاههاى تبلیغاتى و رسانههاى گروهى غرب با استفاده از بهترین وسایل، تمام ارزشهاى مطلوب خود را به عنوان آزادى بیان ارائه مىدهند، ولى صدایى از مظلومیتملل ستمدیده به جایى نمىرسد وحتى موانعىنیز براى آنها ایجاد مىکنند.
سوم. به لحاظ تاریخى، باید نگاهى به اعلامیه جهانى حقوق بشر افکند. در برههاى از تاریخ - قرون وسطا - بسیارى از حقوق انسانها نادیده گرفته مىشد و آزادى بیان و عقیده به هیچ نحو رعایت نمىشد. به تدریج، شورشها و انقلابها به وجود آمد و مردم از قید و بند کلیسا آزاد گشتند، ولى این بار دچار نوعى افراط در آزادى شدند. به دیگر سخن، آزادىهاى مطلق و بى حد و حصر امروز بازتاب قید و بندهاى سخت قرون وسطاست که باید گفت هر دو بر خطاست و هیچ یک از این دو نمىتواند بیانگر کرامت انسان باشد; یکى بر تفریط است و دیگرى بر افراط.
چهارم. نکته مهم و در خور توجه مساله «جدایى دین از سیاست» است. این اندیشه، که در قرون اخیر، از سوى غرب منشا گرفته، تمام تعالیم آسمانى را مورد هدف قرار داده و دین را از جهانى بودن به یک سلسله توصیههاى اخلاقى صرف تبدیل نموده است. سیاستمداران دنیا طلب این اندیشه را رواج داده و دین را به کنارى نهادهاند. از نظر اینان، که بىتوجه به عقاید دینى هستند، آزادى مطلق در ابعاد گوناگون وجود دارد. اینان «سکولار» مىاندیشند و «سکولار» زندگىمىکنندوبرایشانچهاهمیتى دارد که این آزادى غربى تمام ارزشهاى دینى و اخلاقى را هدف قرار دهد.
از نظر اسلام، دین در عینیت جامعه و عاملى براى بهبود تمام رفتارهاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى است و تنها در امور عبادى خلاصه نمىشود. ازاینرو، «آزادىهاى مطلق» ، به گونهاى که اهداف عالى انسانى و تعالیم آسمانى را مورد استهزا و بىتوجهى قرار دهد، نمىتواند مطلوب باشد، بلکه آزادى باید در چهارچوب صحیح قرار گیرد تا هدف خلقت، که استکمال و تعالى انسان و رسیدن او به قرب الهى است، تامین گردد.
آزادى عقیده و بیان در اعلامیه جهانى حقوق بشر
در اینجا، موادى از اعلامیه جهانى حقوق بشر، که متضمن آزادى بیان و عقیده است، ذکر مىگردد و در نهایت، این مواد و نیز دو ماده دیگر که در ارتباط با این بحث است، مورد بررسى قرار مىگیرد:
ماده 18: «هر کس حق دارد که از آزادى فکر، وجدان و مذهب بهرهمند شود. این حق متضمن آزادى تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادى اظهار عقیده و ایمان مىباشد و نیز شامل تعلیمات مذهبى و اجراى مراسم دینى است. هر کس مىتواند از این حقوق، منفردا یا مجتمعا، به طور خصوصى یا به طور عمومى، برخوردار باشد. » (5)
ماده 19: «هر کس حق آزادى عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابى نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزى، آزاد باشد. » (6)
ماده 29: «1. هر کس در مقابل آن جامعهاى وظیفه دارد که رشد آزاد و کامل شخصیت او را میسر سازد.
2. هر کس در اجراى حقوق و استفاده ازآزادىهاى خودفقطتابع محدودیتهایى است که به وسیله قانون، منحصرا به منظور تامین شناسایى و مراعات حقوق و آزادىهاى دیگران و براى رعایت مقتضیات صحیح اخلاقى و نظم عمومى و رفاه همگانى، در شرایط یک جامعه مردمسالار وضع گردیده است.
3. این حقوق و آزادىها در هیچ مواردى نمىتواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد. » (7)
ماده 30: «هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نباید طورى تفسیر شود که متضمن حقىبراى دولتى یا جمعیتى یا فردى باشد که به موجب آن بتوانند هر یک از حقوق و آزادىهاى مندرج در این اعلامیه را از بین ببرند و یا در آن راه فعالیتى بکنند. » (8)
با اندک توجه در مواد این اعلامیه، معلوم مىشود که از نظر تدوین کنندگان اعلامیه مزبور، این مطلب دور نبوده که آزادىهاى بیان شده در آن مورد سوء استفاده واقع خواهد شد و عدهاى از این آزادى براى سلب آزادى سود خواهند جست. از اینرو، در مواد 29 و 30، محدودیتهایى براى آن بیان داشته است که به طور کلى، به آنها اشاره مىشود:
1. «آزادى» مزبور در این مواد در مقابل تکلیف است; همانند کفههاى ترازو که باید به موازات یکدیگر باشد. چنانچه یکى از کفهها به یک سو متمایل شود - یعنى آزادىها بىحد و حصر باشد و یا تکلیف فوقالعاده باشد - این مؤید اهداف تدوینکنندگان اعلامیه مزبور نیست.
2. آزادى مورد نظر باید به وسیله قانون محدود گردد; چون اگر در مقابل این آزادى مطلق، محدودیت معقول وجود نداشته باشد، وسیلهاى براى تضییع حقوق دیگران خواهد شد. عدهاى داراى این اندیشه هستند که «انسان گرگ انسان است» و یا «هدف وسیله را توجیه مىکند. » طبیعى است که اینان از هر وسیلهاى براى رسیدن به مقاصد خود استفاده مىنمایند. شاید از نظر آنها، مهمترین وسیله حقوقى براى تضییع حقوق دیگران، همین اعلامیه است. بدینروى، اعلامیه تاکید دارد که آزادى باید به وسیله قانون محدود گردد.
3. از نظر تدوینکنندگان اعلامیه، آزادى مندرج در اعلامیه، نباید عاملى در مقابل نظام اجتماعى و مصلحت عمومى باشد; چه در این صورت، فقط یک شخص یا گروه از آزادى، آن هم به نحو مطلق و بىحد و حصر، بهرهمند مىشوند و اکثریت جامعه فقط از شعار گوشخراش «آزادى» بهره مىبرند، ولى از محتواى آزادى و حقیقت آن خبرى نیست!
4. آزادى مندرج در اعلامیه، نباید بر خلافمقاصد واصولملل متحد باشد. چه بسا حاکمان کشور یا کشورهایى آزادى را براى کشور خود بخواهند و دیگر کشورها درذلت وخوارى وفقدانکامل از نعمتهاى الهى به سر برند. از اینرو، ماده 29 تاکید دارد که آزادى مطرح شدهبراى تمام ملل جهانبوده واستفادهازآنبهنحوىکه متضمن اضرار و نابودى آزادى دیگر ملل باشد، مورد نظر تدوینکنندگان اعلامیه نیست.
اعلامیه جهانى حقوق بشر در اسلام و آزادى عقیده و بیان
در ابتدا موادى از اعلامیه جهانى حقوق بشر از نظر اسلام که مورد نظر است، ذکر مىگردد، سپس تبیین خواهد شد که تدوینکنندگان مسلمان آن با چه مبنا و ملاکى، به آزادى بیان و عقیده نگریستهاند.
ماده 13: الف. دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر بر هر که قدرت آن را داشته باشد واجب است، خواه دولتباشد، خواه جامعه و خواه فرد. این تکلیف به اضافه شرط «قدرت» و علم به خیر و معروف مشروط استبه احتمال تاثیر آن. دولتبه دلیل قدرتى که دارد و به سبب ملاحظات نظم اجتماعى، به انجام این تکلیف شایستهتر از دیگران است و در صورت عدم اقدام دولتبه انجام این تکلیف، جامعه و هر که توانایى انجام تکلیف مزبور را داشته باشد، باید اقدام کند. علاوه بر این، هر انسانى مىتواند با افراد و اجتماعات دیگر، در عمل به این تکلیف شرکت جوید. در این اشتراک و عمل، موافقتبا شرع اسلامى ضرورت دارد. هنگامى که افراد یا گروههایى متصدى انجام این تکلیف شدند، بر جامعه و دولت واجب است که آنان را یارى دهند.
ب. تبلیغ یک ضرورت حیاتى براى جامعه مىباشد و زیر سلطه شخصى گرفتن آن و به کار بردن آن به طور ناشایستحرام است. همچنین اهانتبه مقدسات و کرامت پیامبرانعلیهم السلام در رسانههاى تبلیغى، تصمیم و اقدام به هر کارى که به ارزشها خلال وارد نماید و یا موجب پراکندگى و پاشیده شدن جامعه و اضرار بر آن شود و یا عقاید جامعه از نظر اسلام، را متزلزل سازد، حرام است.
ج. برانگیختن وتحریک کینههاى قومى و مذهبى در جامعه و هر چه به تفکیک و امتیاز نژادى منتهى گردد جایز نیست. (9)
ماده 15: هر انسانى در بیان راى خود آزاد است، به نحوى که با اصول شرعى تعارض نداشته باشد. (10)
ماده 19: ب. از بین بردن آراء و عقاید بىاساس و ناشى از هواها و بدعتهاى بىاصل موجود در جوامع اسلامى بر دولت و جامعه واجب است. در صورت امکان، زدودن این عقاید از غیر جوامع اسلامى نیز به وسیله بیان حکمت و موعظه نیکو و بحث و تحلیل و انتقاد با بهترین شیوه واقعیابى واجب مىباشد. اگر اصحاب آراء و عقاید باطل و بىاساس دست از انحراف کشیدند در این صورت جامعه در مسیر تکامل قرار مىگیرد، ولى اگر اعتنایى به منطق و حکمت و دیگر توجیهات راستین نکردند، براى دولت و جامعه واجب استبا شیوهاى که مناسب اصول انسانى و اسلامى باشد، از ترویج آن آراء و عقاید فاسد براى سالم نگهداشتن معنویات و ذهنیات سالم مردم جامعه جلوگیرى کنند. (11)
ماده 30: الف. همه حقوق وآزادىهاى مقرر در این اعلامیه مشروط به احکام شرع اسلامى است.
ب. در جوامعى که مردم آنها به اسلام معتقد نیستند، از نظر حقوق و تکالیف، بدان چیزى ملزماند که خود را به آن ملتزم مىدانند. این حکم ناشى از قاعده معروف در اسلام است که مىگوید: «الزموهم بما الزموا به انفسهم» ; آنان را به آنچه خود را بدان ملتزم کردهاند الزام نمایید. (12)
ماده: 31: شریعت اسلامى تنها مرجع تفسیروتوضیح همهمواداین اعلامیه است.
تبصره 1. به دلیل آنکه آراء و عقاید فقهى در اسلام، ممکن است در برخى از مواد این اعلامیه یا بعضى از بندهاى آن مورد اختلاف باشد، از اینرو، لازم است کشورهاى اسلامى سازمانى براى بحث و تحقیق درباره موارد اختلاف تشکیل دهند و با برگزارى کنگرهها و همایشها، تا آنجا که مىتوانند بین عقاید فقهى مربوط اتفاق نظر یا تقریب به وجود آورند.
تبصره 2. واجب است مقایسهها و تطبیقهاى مستمر بین حقوق بشر از دیدگاه غرب و حقوق بشر از دیدگاه اسلام و تعیین موارد اتفاق و اختلاف ما بین این دو نظام حقوقى صورت گیرد. (13)
در ذیل، بهمبانىتدوینکنندگان اعلامیه جهانى حقوق بشر اسلامى اشاره مىشود:
1- آزادى بیان در راستاى امر به معروف و نهى از منکر
با توجه به بند الف، ماده 13 روشن مىشود که آزادى بیان - فى نفسه - مطلوب نیست; یعنى آزادى بیان نه از آن جهت که «آزادى» است، بلکه از آن جهت که در راستاى اهداف عالى واقع مىشود، مورد نظر اسلام است. همانگونه که پیشتر گفته شد، دید غرب به «انسان» با دید اسلام به «انسان» داراى تفاوت ماهوى است; یکى یک سونگر است و دیگرى همهجانبهنگر، یکى مادىنگر مىباشد و دیگرى ملاحظه مادى را همراه معنویات، و در یک کلام، دنیا را در راستاى سعادت اخروى مورد توجه قرار مىدهد. (الدنیا مزرعة الاخرة. )
حال که معلوم شد آزادى بیان باید براى اهداف عالى و قرب الهى به کار گرفته شود، روشن مىگردد که این آزادى در جهت آن اهداف، به عنوان یک امر مباح صرف نمىباشد، بلکه یک امر تکلیفى و الزامى نیز هست; چه آنکه مباح جایز الترک است، ولى تکلیف لازم الاتیان.
البته تکلیف در مقابل حق است، تکلیف در صورتى خواسته مىشود که حقى داده شده باشد که در بند الف ماده 13 به این مهم توجه شده است: این تکلیف به اضافه شرط «قدرت» و علم به خیر و معروف مشروط استبه احتمال تاثیر آن. بنابراین، انسانى که داراى قدرت، علم و توانایىهایى دیگر است، مکلف است که از آزادى بیان در جهت رشد و ترقى جامعه استفاده نماید. البته از آنجایى که دولت در صدر بوده و توانایى او در مقام عمل، زیادتر است، تکلیف او در امر به معروف و نهى از منکر، فزونتر مىباشد. ولى این بدان معنا نیست که این وظیفه تنها متوجه دولت مىباشد، بلکه همگان در اینباره مسؤولیت دارند. «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته. »
2- آزادى بیان در راستاى تبلیغ
اهمیت ارزشهاى اخلاقى براى یک انسان، کمتر از امور مادى نیست و همواره باید موازنهاى بین آنها برقرار باشد. بر این اساس، تبلیغ - یعنى استفاده از آزادى بیان - به عنوان اصلاحکننده معنویات، اخلاق و ارزشهاى متعالى ضرورت مىیابد. حال که ضرورت آن ثابتشد، باید گفت: این ضرورت در انحصار یک فرد یا گروه خاصى نیست، بلکه عموم افراد باید در آن مشارکت داشته باشند; دولت، مردم، احزاب، گروهها و افراد; بهگونهاى که آن هدف متعالى در سایه تلاشهاى همگانى حاصل گردد. از اینرو، تبلیغ و استفاده از آزادى بیان براى مقابله با مقدسات و ارزشهاى والا ممنوع مىباشد. البته مراد از «ارزشها» فقط ارزشهاى دینى نیست،
بلکه ارزشهاى ملى و مردمى، که ضدیتى با اسلام ندارد، نیز مورد نظر است; زیرا این ارزشها هم در ایجاد وحدت جامعه مؤثر مىباشد و در مقابل، سوء استفاده از آزادى بیان و هجمه به ارزشهاى ملى و مردمى، موجبتفرقه و چنددستگى جامعه خواهد شد و ایجاد اختلاف در ضدیت کامل با تکامل و استکمال جامعه بشرى است.
در یک کلام، «آزادى بیان» ، وقتى مطلوب است که عقاید دینى مردم را مورد تبلیغات مسموم قرار ندهد. این نکته نیز قابل توجهاستکهمقدسبودنبرخىچیزها همچون خدا، پیامبر، قرآن و ولایتبه معناى آن نیست که اصلا در آنها نباید بررسى و کنکاشى صورت گیرد; چرا که از نظر اسلام، در اصول دین، تقلید روا نیست و هر کس مکلف به تحصیل علم و براهین متقناست. کتابهاىمتعددى درزمینهکلام، فلسفه و عقاید تدوین شده که در پى اثبات مبدا، معاد، ولایت ورسالت است. بنابراین، راه براى تحقیق و رسیدن به واقع، براى هر کس باز است و همین ازنظراسلام مطلوب.
آنچه مذموم است، این است که کسى با استفاده از قدرت بیان، مطالب ناحق را در قالب الفاظ فریبنده، آن هم براى عموم عرضه نماید و اساس دین را در اذهان مردم مورد خدشه و تزلزل قرار دهد، در حالى که این مباحثباید براى اهل آن، در مراکز علمى بیان گردد. در آن صورت است که هیچ شک و تردیدى در اصول دین، بىپاسخ نخواهد ماند.
3- آزادى بیان در راستاى تحکیم روابط اجتماعى
امروزه - بر خلاف گذشته - مردم مجبورند در کنار یکدیگر، در شهرها و مراکز پرجمعیت زندگى کنند. اندک تشابه و علایق مشترک آنها را کنار هم جمع نموده است، با وجود وابستگى آنها به قوم و قبیله و نژادهاى گوناگون; از نظر تدوینکنندگان اعلامیه جهانى حقوق بشر اسلامى آزادى بیان باید در راستاى تحکیم این علایق ملى باشد. بنابراین، استفاده از آزادى بیان در جهت تفرقه و از بین بردن وحدت ملى، مصداق بارز سوء استفاده از «آزادى بیان» است.
4- آزادى بیان در راستاى تحکیم اصول شرعى
با توجه به ماده 15 اعلامیه حقوق بشر از نظر اسلام، آزادى بیان نباید با اصول شرعى تعارض داشته باشد. اما از نظر تدوینکنندگان اعلامیه جهانى حقوق بشر، که به دین و ارزشهاى اخلاقى توجهى ندارند، فرقى نمىکند که این آزادى در ضدیتبا تعالیم دینى باشد یا نباشد. طبیعى است از نظر آنها که سکولار مىاندیشند و به جدایى دین از سیاست قایلند، دین در امور عبادى و زندگى فردى خلاصه مىشود و در زندگى اجتماعى، نمىتوان اثرى از دیانتیافت. آنچه براى آنها اصل است، رسیدن به اهداف مادى و ارضاى خواستههاى شهوانى است، در حالى که از نظر اسلام، آزادى بیان نباید اصول شرعى را مورد خدشه قرار دهد.
بند ب ماده 19 اعلامیه جهانى حقوق بشر اسلامى تاکیدى استبر دو ماده 13 و 15 همان اعلامیه; یعنى نهى از منکر نه تنها وظیفه دولت، بلکه وظیفه عموم افراد است;بایداز آراء وعقایدبىاساس وناشىاز هواهاوبدعتهاىبىاصل، جلوگیرى نمود.
البته همانگونه که در فقه اسلامى آمده، امر به معروف داراى مراحل و مراتب است که از مرتبه ضعیف شروع به مرحله شدید ختم مىگردد. چنانچه با مرتبه ضعیف بتوان امر به معروف نمود و از منکر جلوگیرى کرد، نباید به مرتبه شدیدتر متوسل شد. از اینرو، در بند ب ماده 19، به این مهم توجه شده است که ابتدا باید از بیان حکمت و موعظه نیکو و بحث و تحلیل و انتقاد با بهترین شیوه واقعیابى سود جست. چنانچه از منکر جلوگیرى شد و اصحاب آراء باطل دست از انحراف کشیدند، هدف حاصل شده است، ولى اگر اعتنایى به منطق و حکمت و توجیهات راستین ننمودند، باید با استفاده از مراتب شدید، از کار آنان جلوگیرى به عمل آید.
مهم این است که اگر «آزادى بیان» براى ترویج عقاید باطل باشد، از آن جلوگیرى شود و البته باید در مرحله اول، از «بیان» سودجستکهعبارتاستاز «جدالاحسن» .
هدف از این اقدامات در بند ب ماده 19 اعلامیه جهانى حقوق بشر اسلامى اینگونه بیان شده است: «سالم نگهداشتن معنویات و ذهنیات سالم مردم جامعه. »
ماده 30 بند الف و ماده 31 اعلامیه حقوق بشر اسلامى تاکیدى استبر آنچه گذشت; یعنى ملاک و مبناى جامعه همان «شریعت و دین» است و «آزادى بیان» و تبلیغ در راستاى این هدف متعالى به کارگرفته مىشود.
پىنوشتها:
1- 2- حسن عمید، فرهنگ عمید، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، 1360، ج 2، ص 773.
3- 4- ابوالفضل قاضى شریعتپناهى، بایستههاى حقوق اساسى، تهران، یلدا، 1373، ص56 / ص 62.
5- 6- محمدتقى جعفرى، تحقیق در دو نظام حقوق جهانى بشر از دیدگاه اسلام و غرب و تطبیق آن دو با یکدیگر، تهران، دفتر خدمات حقوقى، 1370، ص 230 و 236.
7- 8- همان، ص 236
9- 10- 11- 12- 13- همان، ص 214 و 216 و 217 و 223.
سایر منابع
1- داریوش اخوانزنجانى، «نکاتى درباره مسؤولیت» ، مجله اطلاعات سیاسى - اقصادى، ش. 81، سال 1373، ص 48.
2- حمید بهرامى احمدى، سوء استفاده از حق، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1366.
3- جعفر بوشهرى، حقوق اساسى، تهران، دانشگاه علوم ادارى و مدیریتبازرگانى دانشگاه تهران، 1344.
4- دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، گفتارهاى حقوقى، قم، قدس، 1371.
5- آلن دوبنوا «دموکراسى، حاکمیت مردم و پلورالیسم» ، ترجمه بزرگنادرزاده، مجله اطلاعاتسیاسى -اقتصادى، ش. 73، 1372، ص24.
6- پل ریکو، «قدرت دولت و آزادى» ، ترجمه کمال اطهارى. مجله اطلاعات سیاسى - اقتصادى، ش. 75 و 76 (سال 1371) .
7- مصطفى رحیمى، «قدرت و رسالت مطبوعات» ، مجله اطلاعات سیاسى - اقتصادى، ش. 79 و 80، سال 1373، ص 26.
8- حسین شفایى، اسلام و حکومت، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1367.
9- قاسم شعبانى، حقوق اساسى و ساختار حکومت جمهورى اسلامى ایران، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1373.
10- منوچهرطباطبایىمؤتمنى، آزادىهاى عمومى و حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران، 1370.
11- محمد عالیخانى، حقوق اساسى، زنجان، دستان، 1373.
12- حسن رضا غدیرى، نگاهى کوتاه به نظام سیاسى اسلام، قم، کانون نشر اندیشههاى اسلامى، 1373.
13- زینالعابدین قربانى، اسلام و حقوق بشر، چاپ دوم، تهران، دفترنشر فرهنگ اسلامى، 1366.
14- ابوالفضل قاضى، حقوق اساسى و نهادهاى سیاسى، تهران، دانشگاه تهران، 1368.
15- موریس کرنستون، تحلیلى نوین از آزادى، ترجمه جلالالدین اعلم، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، 1370.
16- محمدجواد لاریجانى، حکومت، مباحثى در مشروعیت و کارآمدى، تهران، سروش، 1373.
17- حسین مهرپور، دیدگاههاى جدید در مسائل حقوقى، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1373.
18- جان مرویت، «تفکر انتقادى چیست؟ » ، ترجمه حمید عضدانلو، مجله اطلاعات سیاسى - اقتصادى، ش. 73 - 74، سال 1372، ص 51.
19- فرانتس نویمان، آزادى و قدرت و قانون، عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمى، 1373.
«حاکمیت» در لغت و اصطلاح
«حاکمیت» مصدر عربى و به معناى حاکم بودن و حکمرانى است و حق حاکمیتیعنى حق حکمرانى داشتن. (1)
«حق حاکمیت ملى» حقى است که سازمان ملل متحد براى ملتها شناخته و تصویب کرده که هر ملتى باید بر سرنوشتخود مسلط باشد و هیچ ملتى حق مداخله در تعیین سرنوشت ملت دیگر را ندارد. (2)
«حاکمیت» دراصطلاححقوقاساسى، عبارت است از قدرت برتر فرماندهى یا امکان اعمال ارادهاى فوق ارادههاى دیگر. (3)
حاکمیت دو نوع است:
1. حاکمیتخارجى به معناى استقلال کشور که مشخص کننده شخصیت کشورى از سایر کشورهاست.
2. حاکمیت داخلى به معناى قدرت یک دولت - کشور نسبتبه اعضاى جامعه; همانند فرد، گروه، طبقه یا تقسیمات سرزمینى; مثل استان، شهر، روستا یا نهادها و مؤسسات است. در این حالت، آخرین کلام متعلق به اوست و اراده او بر تمامى ارادههاى دیگر غلبه دارد.
درباره حاکمیت، دو نظریه مهم ارائه شده است:
نظریه تئوکراتیک ) (Theocratique) که قدرت را ناشى از نیروى ماوراءالطبیعه یا خارج از اراده بشرى مىداند،
2. نظریه دموکراتیک (democratique) که قدرت را ناشى از مردم و آحاد ملت مىشمارد.
ویژگىهایى که براى حاکمیت ذکر شده عبارت است از:
«1. قدرتى استحقوقى; یعنى تجلى زور و نیروى خالص نیست، بلکه چهره آن از لابهلاى نظم حقوقى جامعه و طبق موازین و قواعد آن ظاهر شده است;
2. منشاومبدااست: بر اساس حاکمیت است که صلاحیتها مشخص مىشود. . . ;
3. برتر است، یعنى کلیه هنجارهاى دیگر در درجه بعد از آن واقع مىشوند. » (4)
بررسى کلى اعلامیه جهانى حقوق بشر
اعلامیه جهانى حقوق بشر در چند ماده، بر اهمیت «آزادى عقیده و بیان» تاکید دارد. در اینجا، لازم استبه چند نکته در ارتباط با کل این اعلامیه، که آزادىهاى گوناگون را بیان نموده، توجه شود:
اول. این اعلامیه براى «انسان» نوشته شده است. بنابراین، باید دید از دیدگاه غرب، منظور از «انسان» چیست. اگر معناى این لفظ روشن شود، آنگاه ارزش و اعتبار حقوق و مزایایى که براى او در نظر گرفته شده است، روشن مىگردد.
کاملا روشن است که این اعلامیه با دیدى مادى نگاشته شده و بدینروى، تمام ارزشهاى معنوى و اخلاقى در آن نادیده گرفته شده است. به قول هابس، «انسان گرگ انسان است» و به قول ماکیاول: «من هدف و دیگران وسیله. » در این صورت، تنها ارضاى شهوات و خودخواهىهاى انسان مد نظر است و دیگر هیچ. از اینرو، آزادى که در این اعلامیه بیان شده، آن است که اهداف مادى را تامین مىنماید.
اما از نظر اسلام، انسان داراى کرامت و ارزش ذاتى است. قرآن کریم مىفرماید:
«و لقد کرمنا بنیآدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم على کثیر ممن خلقنا تفضیلا» (اسراء: 70);
ما فرزندان آدم را کرامتبخشیدیم و آنها را بر خشکى و دریا سوار کردیم (و جهان جسم و جان را مسخر آنها ساختیم) و از هر غذاى لذیذ و پاکیزهاى آنها را روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات خود برترى کامل بخشیدیم.
از نظر قرآن کریم، نه تنها انسان داراى کرامت ذاتى است، بلکه بر بسیارى از مخلوقات برترى داده شده است. از این منظر، همهچیزدرمادیات خلاصهنمىشود. به عبارت دیگر، انسان داراى دو بعد مادى ومعنوىاست وارضاىتمایلاتمادىنباید در ضدیتبا ارزشهاى معنوى او باشد. آزادى بى حد و حصر در بعد بیان و دیگر آزادىهاى از این قبیل چنانچه در راستاى کرامت نفسانى او باشد، مطلوبیت دارد.
دوم. این اعلامیه به صورت احساسى و با ترحم و عطوفت نگاشته شده است. به عبارت دیگر، در آن براى انسان اهداف آرمانى در نظر گرفته شده است; مثل همزیستى مسالمتآمیز، صلح، آزادى و عدالت که - فى نفسه - مطلوب به نظر مىرسد. ولى باید توجه داشت که استفاده از احساسات فطرى بشرى برآورنده نیاز حقیقى انسانها نخواهد بود. اگر نظامى حقوقى بر این اساس تنظیم گردد، تنها تا اندازهاى از بعد نظرى مشکل حل خواهد شد، ولى در بعد عملى، از دو جنبه داراى مشکلاست: تبعیض; عدم آمادگى اجتماعى.
امروزه آزادى عقیده و بیان در عمل، به صورت تبعیضآمیز اجرا مىگردد، و همه انسانها به طور مساوى از آن بهرهمند نیستند، بنگاههاى تبلیغاتى و رسانههاى گروهى غرب با استفاده از بهترین وسایل، تمام ارزشهاى مطلوب خود را به عنوان آزادى بیان ارائه مىدهند، ولى صدایى از مظلومیتملل ستمدیده به جایى نمىرسد وحتى موانعىنیز براى آنها ایجاد مىکنند.
سوم. به لحاظ تاریخى، باید نگاهى به اعلامیه جهانى حقوق بشر افکند. در برههاى از تاریخ - قرون وسطا - بسیارى از حقوق انسانها نادیده گرفته مىشد و آزادى بیان و عقیده به هیچ نحو رعایت نمىشد. به تدریج، شورشها و انقلابها به وجود آمد و مردم از قید و بند کلیسا آزاد گشتند، ولى این بار دچار نوعى افراط در آزادى شدند. به دیگر سخن، آزادىهاى مطلق و بى حد و حصر امروز بازتاب قید و بندهاى سخت قرون وسطاست که باید گفت هر دو بر خطاست و هیچ یک از این دو نمىتواند بیانگر کرامت انسان باشد; یکى بر تفریط است و دیگرى بر افراط.
چهارم. نکته مهم و در خور توجه مساله «جدایى دین از سیاست» است. این اندیشه، که در قرون اخیر، از سوى غرب منشا گرفته، تمام تعالیم آسمانى را مورد هدف قرار داده و دین را از جهانى بودن به یک سلسله توصیههاى اخلاقى صرف تبدیل نموده است. سیاستمداران دنیا طلب این اندیشه را رواج داده و دین را به کنارى نهادهاند. از نظر اینان، که بىتوجه به عقاید دینى هستند، آزادى مطلق در ابعاد گوناگون وجود دارد. اینان «سکولار» مىاندیشند و «سکولار» زندگىمىکنندوبرایشانچهاهمیتى دارد که این آزادى غربى تمام ارزشهاى دینى و اخلاقى را هدف قرار دهد.
از نظر اسلام، دین در عینیت جامعه و عاملى براى بهبود تمام رفتارهاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى است و تنها در امور عبادى خلاصه نمىشود. ازاینرو، «آزادىهاى مطلق» ، به گونهاى که اهداف عالى انسانى و تعالیم آسمانى را مورد استهزا و بىتوجهى قرار دهد، نمىتواند مطلوب باشد، بلکه آزادى باید در چهارچوب صحیح قرار گیرد تا هدف خلقت، که استکمال و تعالى انسان و رسیدن او به قرب الهى است، تامین گردد.
آزادى عقیده و بیان در اعلامیه جهانى حقوق بشر
در اینجا، موادى از اعلامیه جهانى حقوق بشر، که متضمن آزادى بیان و عقیده است، ذکر مىگردد و در نهایت، این مواد و نیز دو ماده دیگر که در ارتباط با این بحث است، مورد بررسى قرار مىگیرد:
ماده 18: «هر کس حق دارد که از آزادى فکر، وجدان و مذهب بهرهمند شود. این حق متضمن آزادى تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادى اظهار عقیده و ایمان مىباشد و نیز شامل تعلیمات مذهبى و اجراى مراسم دینى است. هر کس مىتواند از این حقوق، منفردا یا مجتمعا، به طور خصوصى یا به طور عمومى، برخوردار باشد. » (5)
ماده 19: «هر کس حق آزادى عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابى نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزى، آزاد باشد. » (6)
ماده 29: «1. هر کس در مقابل آن جامعهاى وظیفه دارد که رشد آزاد و کامل شخصیت او را میسر سازد.
2. هر کس در اجراى حقوق و استفاده ازآزادىهاى خودفقطتابع محدودیتهایى است که به وسیله قانون، منحصرا به منظور تامین شناسایى و مراعات حقوق و آزادىهاى دیگران و براى رعایت مقتضیات صحیح اخلاقى و نظم عمومى و رفاه همگانى، در شرایط یک جامعه مردمسالار وضع گردیده است.
3. این حقوق و آزادىها در هیچ مواردى نمىتواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد. » (7)
ماده 30: «هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نباید طورى تفسیر شود که متضمن حقىبراى دولتى یا جمعیتى یا فردى باشد که به موجب آن بتوانند هر یک از حقوق و آزادىهاى مندرج در این اعلامیه را از بین ببرند و یا در آن راه فعالیتى بکنند. » (8)
با اندک توجه در مواد این اعلامیه، معلوم مىشود که از نظر تدوین کنندگان اعلامیه مزبور، این مطلب دور نبوده که آزادىهاى بیان شده در آن مورد سوء استفاده واقع خواهد شد و عدهاى از این آزادى براى سلب آزادى سود خواهند جست. از اینرو، در مواد 29 و 30، محدودیتهایى براى آن بیان داشته است که به طور کلى، به آنها اشاره مىشود:
1. «آزادى» مزبور در این مواد در مقابل تکلیف است; همانند کفههاى ترازو که باید به موازات یکدیگر باشد. چنانچه یکى از کفهها به یک سو متمایل شود - یعنى آزادىها بىحد و حصر باشد و یا تکلیف فوقالعاده باشد - این مؤید اهداف تدوینکنندگان اعلامیه مزبور نیست.
2. آزادى مورد نظر باید به وسیله قانون محدود گردد; چون اگر در مقابل این آزادى مطلق، محدودیت معقول وجود نداشته باشد، وسیلهاى براى تضییع حقوق دیگران خواهد شد. عدهاى داراى این اندیشه هستند که «انسان گرگ انسان است» و یا «هدف وسیله را توجیه مىکند. » طبیعى است که اینان از هر وسیلهاى براى رسیدن به مقاصد خود استفاده مىنمایند. شاید از نظر آنها، مهمترین وسیله حقوقى براى تضییع حقوق دیگران، همین اعلامیه است. بدینروى، اعلامیه تاکید دارد که آزادى باید به وسیله قانون محدود گردد.
3. از نظر تدوینکنندگان اعلامیه، آزادى مندرج در اعلامیه، نباید عاملى در مقابل نظام اجتماعى و مصلحت عمومى باشد; چه در این صورت، فقط یک شخص یا گروه از آزادى، آن هم به نحو مطلق و بىحد و حصر، بهرهمند مىشوند و اکثریت جامعه فقط از شعار گوشخراش «آزادى» بهره مىبرند، ولى از محتواى آزادى و حقیقت آن خبرى نیست!
4. آزادى مندرج در اعلامیه، نباید بر خلافمقاصد واصولملل متحد باشد. چه بسا حاکمان کشور یا کشورهایى آزادى را براى کشور خود بخواهند و دیگر کشورها درذلت وخوارى وفقدانکامل از نعمتهاى الهى به سر برند. از اینرو، ماده 29 تاکید دارد که آزادى مطرح شدهبراى تمام ملل جهانبوده واستفادهازآنبهنحوىکه متضمن اضرار و نابودى آزادى دیگر ملل باشد، مورد نظر تدوینکنندگان اعلامیه نیست.
اعلامیه جهانى حقوق بشر در اسلام و آزادى عقیده و بیان
در ابتدا موادى از اعلامیه جهانى حقوق بشر از نظر اسلام که مورد نظر است، ذکر مىگردد، سپس تبیین خواهد شد که تدوینکنندگان مسلمان آن با چه مبنا و ملاکى، به آزادى بیان و عقیده نگریستهاند.
ماده 13: الف. دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر بر هر که قدرت آن را داشته باشد واجب است، خواه دولتباشد، خواه جامعه و خواه فرد. این تکلیف به اضافه شرط «قدرت» و علم به خیر و معروف مشروط استبه احتمال تاثیر آن. دولتبه دلیل قدرتى که دارد و به سبب ملاحظات نظم اجتماعى، به انجام این تکلیف شایستهتر از دیگران است و در صورت عدم اقدام دولتبه انجام این تکلیف، جامعه و هر که توانایى انجام تکلیف مزبور را داشته باشد، باید اقدام کند. علاوه بر این، هر انسانى مىتواند با افراد و اجتماعات دیگر، در عمل به این تکلیف شرکت جوید. در این اشتراک و عمل، موافقتبا شرع اسلامى ضرورت دارد. هنگامى که افراد یا گروههایى متصدى انجام این تکلیف شدند، بر جامعه و دولت واجب است که آنان را یارى دهند.
ب. تبلیغ یک ضرورت حیاتى براى جامعه مىباشد و زیر سلطه شخصى گرفتن آن و به کار بردن آن به طور ناشایستحرام است. همچنین اهانتبه مقدسات و کرامت پیامبرانعلیهم السلام در رسانههاى تبلیغى، تصمیم و اقدام به هر کارى که به ارزشها خلال وارد نماید و یا موجب پراکندگى و پاشیده شدن جامعه و اضرار بر آن شود و یا عقاید جامعه از نظر اسلام، را متزلزل سازد، حرام است.
ج. برانگیختن وتحریک کینههاى قومى و مذهبى در جامعه و هر چه به تفکیک و امتیاز نژادى منتهى گردد جایز نیست. (9)
ماده 15: هر انسانى در بیان راى خود آزاد است، به نحوى که با اصول شرعى تعارض نداشته باشد. (10)
ماده 19: ب. از بین بردن آراء و عقاید بىاساس و ناشى از هواها و بدعتهاى بىاصل موجود در جوامع اسلامى بر دولت و جامعه واجب است. در صورت امکان، زدودن این عقاید از غیر جوامع اسلامى نیز به وسیله بیان حکمت و موعظه نیکو و بحث و تحلیل و انتقاد با بهترین شیوه واقعیابى واجب مىباشد. اگر اصحاب آراء و عقاید باطل و بىاساس دست از انحراف کشیدند در این صورت جامعه در مسیر تکامل قرار مىگیرد، ولى اگر اعتنایى به منطق و حکمت و دیگر توجیهات راستین نکردند، براى دولت و جامعه واجب استبا شیوهاى که مناسب اصول انسانى و اسلامى باشد، از ترویج آن آراء و عقاید فاسد براى سالم نگهداشتن معنویات و ذهنیات سالم مردم جامعه جلوگیرى کنند. (11)
ماده 30: الف. همه حقوق وآزادىهاى مقرر در این اعلامیه مشروط به احکام شرع اسلامى است.
ب. در جوامعى که مردم آنها به اسلام معتقد نیستند، از نظر حقوق و تکالیف، بدان چیزى ملزماند که خود را به آن ملتزم مىدانند. این حکم ناشى از قاعده معروف در اسلام است که مىگوید: «الزموهم بما الزموا به انفسهم» ; آنان را به آنچه خود را بدان ملتزم کردهاند الزام نمایید. (12)
ماده: 31: شریعت اسلامى تنها مرجع تفسیروتوضیح همهمواداین اعلامیه است.
تبصره 1. به دلیل آنکه آراء و عقاید فقهى در اسلام، ممکن است در برخى از مواد این اعلامیه یا بعضى از بندهاى آن مورد اختلاف باشد، از اینرو، لازم است کشورهاى اسلامى سازمانى براى بحث و تحقیق درباره موارد اختلاف تشکیل دهند و با برگزارى کنگرهها و همایشها، تا آنجا که مىتوانند بین عقاید فقهى مربوط اتفاق نظر یا تقریب به وجود آورند.
تبصره 2. واجب است مقایسهها و تطبیقهاى مستمر بین حقوق بشر از دیدگاه غرب و حقوق بشر از دیدگاه اسلام و تعیین موارد اتفاق و اختلاف ما بین این دو نظام حقوقى صورت گیرد. (13)
در ذیل، بهمبانىتدوینکنندگان اعلامیه جهانى حقوق بشر اسلامى اشاره مىشود:
1- آزادى بیان در راستاى امر به معروف و نهى از منکر
با توجه به بند الف، ماده 13 روشن مىشود که آزادى بیان - فى نفسه - مطلوب نیست; یعنى آزادى بیان نه از آن جهت که «آزادى» است، بلکه از آن جهت که در راستاى اهداف عالى واقع مىشود، مورد نظر اسلام است. همانگونه که پیشتر گفته شد، دید غرب به «انسان» با دید اسلام به «انسان» داراى تفاوت ماهوى است; یکى یک سونگر است و دیگرى همهجانبهنگر، یکى مادىنگر مىباشد و دیگرى ملاحظه مادى را همراه معنویات، و در یک کلام، دنیا را در راستاى سعادت اخروى مورد توجه قرار مىدهد. (الدنیا مزرعة الاخرة. )
حال که معلوم شد آزادى بیان باید براى اهداف عالى و قرب الهى به کار گرفته شود، روشن مىگردد که این آزادى در جهت آن اهداف، به عنوان یک امر مباح صرف نمىباشد، بلکه یک امر تکلیفى و الزامى نیز هست; چه آنکه مباح جایز الترک است، ولى تکلیف لازم الاتیان.
البته تکلیف در مقابل حق است، تکلیف در صورتى خواسته مىشود که حقى داده شده باشد که در بند الف ماده 13 به این مهم توجه شده است: این تکلیف به اضافه شرط «قدرت» و علم به خیر و معروف مشروط استبه احتمال تاثیر آن. بنابراین، انسانى که داراى قدرت، علم و توانایىهایى دیگر است، مکلف است که از آزادى بیان در جهت رشد و ترقى جامعه استفاده نماید. البته از آنجایى که دولت در صدر بوده و توانایى او در مقام عمل، زیادتر است، تکلیف او در امر به معروف و نهى از منکر، فزونتر مىباشد. ولى این بدان معنا نیست که این وظیفه تنها متوجه دولت مىباشد، بلکه همگان در اینباره مسؤولیت دارند. «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته. »
2- آزادى بیان در راستاى تبلیغ
اهمیت ارزشهاى اخلاقى براى یک انسان، کمتر از امور مادى نیست و همواره باید موازنهاى بین آنها برقرار باشد. بر این اساس، تبلیغ - یعنى استفاده از آزادى بیان - به عنوان اصلاحکننده معنویات، اخلاق و ارزشهاى متعالى ضرورت مىیابد. حال که ضرورت آن ثابتشد، باید گفت: این ضرورت در انحصار یک فرد یا گروه خاصى نیست، بلکه عموم افراد باید در آن مشارکت داشته باشند; دولت، مردم، احزاب، گروهها و افراد; بهگونهاى که آن هدف متعالى در سایه تلاشهاى همگانى حاصل گردد. از اینرو، تبلیغ و استفاده از آزادى بیان براى مقابله با مقدسات و ارزشهاى والا ممنوع مىباشد. البته مراد از «ارزشها» فقط ارزشهاى دینى نیست،
بلکه ارزشهاى ملى و مردمى، که ضدیتى با اسلام ندارد، نیز مورد نظر است; زیرا این ارزشها هم در ایجاد وحدت جامعه مؤثر مىباشد و در مقابل، سوء استفاده از آزادى بیان و هجمه به ارزشهاى ملى و مردمى، موجبتفرقه و چنددستگى جامعه خواهد شد و ایجاد اختلاف در ضدیت کامل با تکامل و استکمال جامعه بشرى است.
در یک کلام، «آزادى بیان» ، وقتى مطلوب است که عقاید دینى مردم را مورد تبلیغات مسموم قرار ندهد. این نکته نیز قابل توجهاستکهمقدسبودنبرخىچیزها همچون خدا، پیامبر، قرآن و ولایتبه معناى آن نیست که اصلا در آنها نباید بررسى و کنکاشى صورت گیرد; چرا که از نظر اسلام، در اصول دین، تقلید روا نیست و هر کس مکلف به تحصیل علم و براهین متقناست. کتابهاىمتعددى درزمینهکلام، فلسفه و عقاید تدوین شده که در پى اثبات مبدا، معاد، ولایت ورسالت است. بنابراین، راه براى تحقیق و رسیدن به واقع، براى هر کس باز است و همین ازنظراسلام مطلوب.
آنچه مذموم است، این است که کسى با استفاده از قدرت بیان، مطالب ناحق را در قالب الفاظ فریبنده، آن هم براى عموم عرضه نماید و اساس دین را در اذهان مردم مورد خدشه و تزلزل قرار دهد، در حالى که این مباحثباید براى اهل آن، در مراکز علمى بیان گردد. در آن صورت است که هیچ شک و تردیدى در اصول دین، بىپاسخ نخواهد ماند.
3- آزادى بیان در راستاى تحکیم روابط اجتماعى
امروزه - بر خلاف گذشته - مردم مجبورند در کنار یکدیگر، در شهرها و مراکز پرجمعیت زندگى کنند. اندک تشابه و علایق مشترک آنها را کنار هم جمع نموده است، با وجود وابستگى آنها به قوم و قبیله و نژادهاى گوناگون; از نظر تدوینکنندگان اعلامیه جهانى حقوق بشر اسلامى آزادى بیان باید در راستاى تحکیم این علایق ملى باشد. بنابراین، استفاده از آزادى بیان در جهت تفرقه و از بین بردن وحدت ملى، مصداق بارز سوء استفاده از «آزادى بیان» است.
4- آزادى بیان در راستاى تحکیم اصول شرعى
با توجه به ماده 15 اعلامیه حقوق بشر از نظر اسلام، آزادى بیان نباید با اصول شرعى تعارض داشته باشد. اما از نظر تدوینکنندگان اعلامیه جهانى حقوق بشر، که به دین و ارزشهاى اخلاقى توجهى ندارند، فرقى نمىکند که این آزادى در ضدیتبا تعالیم دینى باشد یا نباشد. طبیعى است از نظر آنها که سکولار مىاندیشند و به جدایى دین از سیاست قایلند، دین در امور عبادى و زندگى فردى خلاصه مىشود و در زندگى اجتماعى، نمىتوان اثرى از دیانتیافت. آنچه براى آنها اصل است، رسیدن به اهداف مادى و ارضاى خواستههاى شهوانى است، در حالى که از نظر اسلام، آزادى بیان نباید اصول شرعى را مورد خدشه قرار دهد.
بند ب ماده 19 اعلامیه جهانى حقوق بشر اسلامى تاکیدى استبر دو ماده 13 و 15 همان اعلامیه; یعنى نهى از منکر نه تنها وظیفه دولت، بلکه وظیفه عموم افراد است;بایداز آراء وعقایدبىاساس وناشىاز هواهاوبدعتهاىبىاصل، جلوگیرى نمود.
البته همانگونه که در فقه اسلامى آمده، امر به معروف داراى مراحل و مراتب است که از مرتبه ضعیف شروع به مرحله شدید ختم مىگردد. چنانچه با مرتبه ضعیف بتوان امر به معروف نمود و از منکر جلوگیرى کرد، نباید به مرتبه شدیدتر متوسل شد. از اینرو، در بند ب ماده 19، به این مهم توجه شده است که ابتدا باید از بیان حکمت و موعظه نیکو و بحث و تحلیل و انتقاد با بهترین شیوه واقعیابى سود جست. چنانچه از منکر جلوگیرى شد و اصحاب آراء باطل دست از انحراف کشیدند، هدف حاصل شده است، ولى اگر اعتنایى به منطق و حکمت و توجیهات راستین ننمودند، باید با استفاده از مراتب شدید، از کار آنان جلوگیرى به عمل آید.
مهم این است که اگر «آزادى بیان» براى ترویج عقاید باطل باشد، از آن جلوگیرى شود و البته باید در مرحله اول، از «بیان» سودجستکهعبارتاستاز «جدالاحسن» .
هدف از این اقدامات در بند ب ماده 19 اعلامیه جهانى حقوق بشر اسلامى اینگونه بیان شده است: «سالم نگهداشتن معنویات و ذهنیات سالم مردم جامعه. »
ماده 30 بند الف و ماده 31 اعلامیه حقوق بشر اسلامى تاکیدى استبر آنچه گذشت; یعنى ملاک و مبناى جامعه همان «شریعت و دین» است و «آزادى بیان» و تبلیغ در راستاى این هدف متعالى به کارگرفته مىشود.
پىنوشتها:
1- 2- حسن عمید، فرهنگ عمید، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، 1360، ج 2، ص 773.
3- 4- ابوالفضل قاضى شریعتپناهى، بایستههاى حقوق اساسى، تهران، یلدا، 1373، ص56 / ص 62.
5- 6- محمدتقى جعفرى، تحقیق در دو نظام حقوق جهانى بشر از دیدگاه اسلام و غرب و تطبیق آن دو با یکدیگر، تهران، دفتر خدمات حقوقى، 1370، ص 230 و 236.
7- 8- همان، ص 236
9- 10- 11- 12- 13- همان، ص 214 و 216 و 217 و 223.
سایر منابع
1- داریوش اخوانزنجانى، «نکاتى درباره مسؤولیت» ، مجله اطلاعات سیاسى - اقصادى، ش. 81، سال 1373، ص 48.
2- حمید بهرامى احمدى، سوء استفاده از حق، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1366.
3- جعفر بوشهرى، حقوق اساسى، تهران، دانشگاه علوم ادارى و مدیریتبازرگانى دانشگاه تهران، 1344.
4- دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، گفتارهاى حقوقى، قم، قدس، 1371.
5- آلن دوبنوا «دموکراسى، حاکمیت مردم و پلورالیسم» ، ترجمه بزرگنادرزاده، مجله اطلاعاتسیاسى -اقتصادى، ش. 73، 1372، ص24.
6- پل ریکو، «قدرت دولت و آزادى» ، ترجمه کمال اطهارى. مجله اطلاعات سیاسى - اقتصادى، ش. 75 و 76 (سال 1371) .
7- مصطفى رحیمى، «قدرت و رسالت مطبوعات» ، مجله اطلاعات سیاسى - اقتصادى، ش. 79 و 80، سال 1373، ص 26.
8- حسین شفایى، اسلام و حکومت، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1367.
9- قاسم شعبانى، حقوق اساسى و ساختار حکومت جمهورى اسلامى ایران، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1373.
10- منوچهرطباطبایىمؤتمنى، آزادىهاى عمومى و حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران، 1370.
11- محمد عالیخانى، حقوق اساسى، زنجان، دستان، 1373.
12- حسن رضا غدیرى، نگاهى کوتاه به نظام سیاسى اسلام، قم، کانون نشر اندیشههاى اسلامى، 1373.
13- زینالعابدین قربانى، اسلام و حقوق بشر، چاپ دوم، تهران، دفترنشر فرهنگ اسلامى، 1366.
14- ابوالفضل قاضى، حقوق اساسى و نهادهاى سیاسى، تهران، دانشگاه تهران، 1368.
15- موریس کرنستون، تحلیلى نوین از آزادى، ترجمه جلالالدین اعلم، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، 1370.
16- محمدجواد لاریجانى، حکومت، مباحثى در مشروعیت و کارآمدى، تهران، سروش، 1373.
17- حسین مهرپور، دیدگاههاى جدید در مسائل حقوقى، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1373.
18- جان مرویت، «تفکر انتقادى چیست؟ » ، ترجمه حمید عضدانلو، مجله اطلاعات سیاسى - اقتصادى، ش. 73 - 74، سال 1372، ص 51.
19- فرانتس نویمان، آزادى و قدرت و قانون، عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمى، 1373.