نظارت اجتماعى در جامعه اسلامى
آرشیو
چکیده
متن
دین اسلام با توجه به ابعاد گوناگون وجودى انسان برنامه کاملى براى رشد و تعالى و سعادت دو سراى او ارائه کرده است. اسلام در زمینه هاى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و حتى سیاسى ـ على رغم مدعیان جدایى دین از دنیا (سکولاریسم) ـ داراى برنامه و صاحب نظر است. یکى از مباحثى که مکرّر و با بیاناتى متفاوت، در قرآن و کتب روایى بدان توجه شده موضوع «نظارت اجتماعى» است.
قرآن و روایات ـ که حکایت گر سیره عملى معصومان(علیهم السلام)است ـ از طرفى، خود ناظر جامعه اسلامى است و با بیاناتى متفاوت، از گناهان به طور عموم1 و یا با تأکید بر گناهى خاص2 نهى کرده و از طرف دیگر، از مؤمنان خواسته است به مقابله با منکرات و گناهان برخیزند3 و از ضرورت این کار غافل نمانند. حضرت على(علیه السلام) در نهج البلاغه مى فرمایند: «همه اعمال نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر همانند قطره اى در برابر دریاست.»4
علاوه بر آن، قرآن و روایات در موارد بسیارى، مجازات ها،5 پاداش ها،6 آثار سوء اجتماعى گناه7 و آثار اجتماعى رعایت هنجارهاى شرعى8 را در جهت ترغیب به اجتناب از گناهان و تشویق به رعایت هنجارهاى شرعى متذکرمى شوند.
از این رو، با درک ضرورت این بحث، مطالبى چند با توجه به اصول کلى و پیش فرض هاى نظارت اجتماعى در اسلام مورد بحث قرار مى گیرد.
هنجار در جامعه اسلامى
همه اعمال و رفتارى را که انسان از خود بروز مى دهد، از نظر اسلام، در قالب پنج عنوان کلى ذیل قرار مى گیرد:
1. واجب (ضرورت انجام);
2. مستحب (اولویت انجام);
3. مباح (بدون اولویت);
4. مکروه (اولویت ترک);
5. حرام (ضرورت ترک).
واجب و ضرورى بر اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که فرد مسلمان لازم است آن ها را انجام دهد و اجازه ترکشان را ندارد. در مقابل، حرام به اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که لازم است از آن ها دورى جست و مرتکب نگردید. مستحب بر اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که فرد مسلمان بهتر است انجام دهد. مکروه نیز بر اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که پرهیز از آن اولویت دارد.
تذکر این نکته لازم است که نظارت اجتماعى تنها در دایره حقوق مطرح نیست و مسائل اخلاقى را نیز در برمى گیرد. عناوین پنج گانه ذکر شده بر خلاف ظهور اولیه آن، مربوط به اعمال و رفتار اخلاقى و حقوقى مى شود. بنابراین، منظور از این عناوین پنج گانه در این مقال، هم هنجارهاى حقوقى است و هم هنجارهاى اخلاقى که داراى ضرورت و یا اولویت ترک یا عدم ترک مى باشد. در صورتى که فرد به «واجبات» عمل کند و از «محرمات» دورى نماید، آثار و نتایج مثبتى از جمله، پاداش اخروى نصیب او خواهد شد و در صورتى که به واجبات عمل نکند و از محرّمات اجتناب نورزد، آثار و نتایج سوء از جمله، مجازات هاى دنیوى و اخروى گریبان گیر او خواهد شد. این در حالى است که اگر فردى به «مستحب» عمل ننماید و از «مکروه» دورى نجوید دچار مجازات اخروى نخواهد شد، ولى از آثار مثبت و پاداش هاى اخروى آن محروم خواهد ماند. «مباح» عنوان دیگرى است که تنها بر اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که انجام یا ترک آن از هیچ اولویتى برخوردار نیست.
با توجه به تعریفى که در بخش اول، از «هنجار» ارائه گردید، روشن مى شود که واجبات، محرّمات، مستحبات و مکروهات نمایان گر هنجارها هستند و در واقع، این چهار قسم راهنماى اعمال و رفتار فرد مسلمان مى باشد. از این رو، هنجارهاى اسلامى9 به دو دسته کلى تقسیم مى گردند:
1. هنجارهایى که ضرورت دارد و در صورت تخلف، با مجازات همراه است; این قسم محرمات و واجبات را شامل مى شود.
2. هنجارهایى که تنها اولویت دارد و تخلف از آن ها مجازات قابل توجهى10 به دنبال نخواهد داشت; این قسم شامل مستحبات و مکروهات مى باشد.
تفاوت هنجارهاى دینى11 و هنجارهاى غیر دینى
هنجارهاى دینى، که مصداق کامل آن هنجارهاى اسلامى است، از چند جهت با هنجارهاى غیر دینى تفاوت دارد:
الف. هنجارهاى غیر دینى براى تنظیم شؤون اجتماعى و رعایت نظم در جامعه وضع گردیده، ولى هنجارهاى دینى (اسلامى) تنها براى این منظور وضع نشده، بلکه مقصود اصلى از وضع آن ایجاد اجتماعى صالح و تأمین سعادت واقعى انسان هاست.
ب. هنجارهاى دینى بر خلاف هنجارهاى غیر دینى علاوه بر ضمانت هاى اجرایى معمولى، از ضمانت هاى اجرایى دیگرى همچون مجازات ها و پاداش هاى اخروى برخوردار است; مثلاً، اگر کسى مرتکب قتل شود، علاوه بر قصاص به عنوان مجازات دنیوى، در آخرت نیز جایگاه او جهنم خواهد بود.
ج. هنجارهاى غیر دینى ساخته دست بشر و ناقص است و همیشه دست خوش تغییر و تحول مى باشد، ولى هنجارهاى دینى (اسلامى) از سوى خداوند بوده و نسبتاً ثابت است.
د. به دلیل آن که در جوامع دینى، هم رابطه افراد با یکدیگر و هم رابطه افراد با خدا مدّ نظر است، هنجارهاى اسلامى و دینى ـ بر خلاف هنجارهاى غیر دینى ـ به دو قسمت عمده تقسیم مى گردد:
1. هنجارهاى مربوط به ارتباط فرد با خداوند; مثل نماز;
2. هنجارهاى تنظیم کننده روابط افراد جامعه با یکدیگر; مثل هنجارهایى که ارتباط اشخاص را با پدر، مادر، خویشاوندان و یتیمان مشخص مى سازد.
اما هنجارهاى غیر دینى، که در جوامع غیر مذهبى وجود دارد، به روابط انسان ها با یکدیگر مربوط است.
انحراف، گناه، جرم، جنایت
با توجه به مباحث مطرح شده در زمینه هنجارهاى دینى و اسلامى، انحراف در جامعه اسلامى به صورتى متفاوت با دیگر جوامع مطرح مى شود. «انحراف» در جامعه اسلامى زمانى تحقق مى یابد که هنجارهاى دینى، که متناسب با سعادت حقیقى انسان است، رعایت نشود. از این رو، به افرادى که هنجارهاى دینى، را رعایت نمى کنند هرچند هنجارهاى اجتماعى را رعایت کنندعنوان «منحرف» اطلاق مى شود و بر شخصى که بر خلاف اکثریت جامعه، هنجارهاى اسلامى را رعایت مى کند، این عنوان صدق نمى نماید. مسلمانان منشأ انحراف را ابلیس و ایادى او مى دانند و انحراف را نشانه تحقق خواست او و دورى انسان از سعادت واقعى و کمال نهایى اش مى شمارند.
«گناه» به موارد سرپیچى از هنجارهایى که ضرورت دارد (واجب و حرام) اطلاق مى گردد. بدین روى، به کسى که عمل مستحبى را ترک کرده و یا کار مکروهى انجام داده باشد «گنه کار» اطلاق نمى شود.
در قرآن و کتب روایى، از گناه با واژه هاى متفاوتى همچون ذنب، معصیت، اثم و وزر یاد شده است.12 همه این واژه ها با توجّه به معناى هر یک، حکایت از سرپیچى از فرمان خدا دارد. از آن جا که تخلف از هنجارهاى ضرورى مجازات به دنبال دارد و قاضى حق دارد متخلف را مجازات نماید،13 تخلف از این گونه هنجارها «جرم» تلقى مى شود.
در بسیارى از موارد، فقیهان به جاى جرم لفظ «جنایت» را به کار مى برند. جنایت در لغت، اسم است براى شرّى که انسان مرتکب مى شود و در اصطلاح فقهى، نام عملى است که شرعاً حرام است،14 خواه نسبت به جان، مال یا موارد دیگر صورت گیرد، ولى بیش تر فقیهان بر کاربرد لفظ «جنایت» در مورد افعالى که بر نفس یا اعضاى انسان واقع مى شود توافق کرده اند که عبارتند از: کشتن، زخمى کردن، زدن، و سقط جنین. در عین حال، بعضى از آنان این لفظ را بر جرم هایى اطلاق مى کنند که حدود و قصاص به همراه دارد.
با توجه به مطالب ارائه شده، انحراف نسبت به جرم، جنایت و گناه عام تر است. با توجه به آن که مخاطبان نظارت اجتماعى منحرفان هستند، ناظران اجتماعى علاوه بر مقابله با گناه کاران، مجرمان و جنایت کاران، با افرادى که هنجارهاى غیر ضرورى (مستحب، مکروه) را رعایت نمى کنند نیز برخورد مناسب مى نمایند.
ضمانت هاى اجرایى در جامعه اسلامى
انتظار رعایت هنجارها و کارا بودن نظارت اجتماعى در جامعه بدون وجود ضمانت هاى اجرایى بى معناست. ضمانت هاى اجرایى در نظام اسلامى شامل ضمانت هاى درونى، بیرونى، دنیوى و اخروى است. این ضمانت ها با توجه به دیدگاهى که در مورد قلمروهاى جهان اجتماعى اسلام و اصول کلى مطرح شده، قابل فهم و توجیه است. در صورت تغییر اصول و دیدگاه مطرح شده، برخى از ضمانت هاى اجرایى در نظام اسلامى قابل فهم نخواهد بود.
مهم ترین ضمانت هاى اجرایى جامعه اسلامى را در دو دسته ذیل مطرح مى نماییم:
1. ضمانت هاى درونى
2. ضمانت هاى بیرونى
«ایمان» به عنوان ضمانت اجرایى درونى نظارت اجتماعى در جامعه اسلامى مطرح است. بر خلاف جوامع مادى، در جوامع دینى و به خصوص اسلام، تحت تأثیر قلمرو غیر مادى جهان، ایمان به عنوان یکى از عوامل مهم و تعیین کننده افعال و رفتار انسان مطرح مى باشد. ایمان مذهبى تصویر واقعى جهان را در نظر انسان ترسیم مى کند و جهان خشک و سرد مادى را به جهانى با معنا و داراى حساب و کتاب تبدیل مى نماید.
مسلمانان نسبت به مجموعه اى از حقایق ایمان دارند. ایمان به برخى از این حقایق به عنوان ضمانت اجرایى نظارت اجتماعى مطرح است. مهم ترین آن ها عبارتند از:
1ـ ایمان به خدا: مسلمانان به خدا ایمان دارند و در همه جا او را حاضر مى دانند. آن ها باور دارند که خداوند از تمام اعمال و رفتارشان آگاهى دارد و بر مجازات آنان تواناست. مسلّماً ایمان به خدا و باور به توانایى ها و صفات او، نقش قابل توجهى در جلوگیرى از انحرافات خواهد داشت.
2ـ ایمان به پیامبران و امامان(علیهم السلام): مسلمانان به حقّانیت پیامبران و امامان(علیهم السلام)و تعالیم ایشان ایمان دارند. آنان گفتار و اعمال ایشان را حق و داراى تقدس مى دانند. ایمان به پیامبران و امامان(علیهم السلام)موجب مى گردد مسلمانان سخنان آنان را جدّى تلقى کنند و از تعالیم، مواعظ، نصایح و هشدارهاى آن ها متأثر شوند.
3ـ ایمان به معاد: مسلمانان به حیات، حساب رسى، پاداش ها و مجازات هاى اخروى ایمان دارند و معتقدند تمام اعمال و رفتار انسان ها در دادگاه عدل خداوند عرضه مى گردد و متناسب با آن، افراد جزا داده مى شوند.
4ـ ایمان به سعادت حقیقى: مسلمانان قرب به خدا را سعادت حقیقى مى شمارند و بهره مندى از امکانات مادى را زودگذر و ناچیز مى پندارند.
5ـ ایمان به وجود ابلیس: مسلمانان به وجود ابلیس به عنوان موجودى پلید، اغواگر و گمراه کننده باور دارند و معتقدند که او با وسوسه هاى خود و سوء استفاده از ضعف هاى انسان، افراد را به اعمال زشت فرا مى خواند.15 از این رو، مسلمانان کسانى را که اعمال و رفتار زشت از خود بروز مى دهند هم سو و بلکه تابع شیطان مى دانند و سعى مى کنند نقاط ضعف خود را ترمیم نمایند و از پیروى وسوسه هاى ابلیس و پیروان او، که موجبات انحراف و کج روى را فراهم مى آورد، دورى جویند.
ایمان مذهبى به عنوان ضمانت اجرایى درونى قادر است انسان را به صورت مؤمن واقعى درآورد و از دیگر سو، خودخواهى و خودپرستى را، که منشأ بسیارى از انحرافات است، تحت الشعاع خود قرار دهد، همچنین نوعى تعبّد و تسلیم در فرد ایجاد کند، به طورى که در کوچک ترین مسأله اى که مکتب عرضه مى دارد (از جمله هنجارهاى دینى) تردید به خود راه ندهد و آن را به صورت یک شىء عزیز و محبوب و گران بها درآورد.16
یکى از مشکلاتى که جوامع غیر دینى با آن روبرو مى باشد، عدم هماهنگى منافع و مصالح جامعه با منافع فرد است. تبعیت از هنجارها و رعایت قوانین جامعه از طرفى،با آزادى افراد و از طرف دیگر، با منافع آن ها تعارض دارد. افراد تحت تأثیر جامعه و به خصوص نظام نظارتى آن، على رغم میل باطنى خود ـ دست کم، در برخى موارد ـ از هنجارها و قواعد پیروى مى کنند. اما در جوامع مذهبى و به خصوص اسلام، تحت تأثیر ایمان، هماهنگى کاملى بین منافع و مصالح فرد و جامعه برقرار شده است. مؤمن معتقد است که عمل به هنجارهاى دینى و تقیّد به آن ها با این که در بسیارى از موارد، سود و منفعتى دنیوى و محسوس براى او ندارد، ولى در آخرت، پاداش قابل توجهى را که با منافع دنیوى قابل مقایسه نیست، در بر خواهد داشت. از این رو، در سایه ایمان مذهبى، عمل به هنجارهاى اسلامى در عین این که منطبق با مصالح و منافع جامعه است، با منافع تک تک افراد هماهنگى کامل دارد. بدین روى، مى توان انتظار داشت که مؤمن به راحتى قابل اصلاح باشد و با کم ترین تذکرى، رفتار خود را تغییر دهد و هنجارهاى دینى را رعایت کند.
ضمانت هاى بیرونى
این ضمانت ها در جامعه اسلامى شامل دو بخش مجازات (تنبیه) و پاداش مى باشد:
الف ـ مجازات در جامعه اسلامى: مهم ترین مجازات هایى که در جامعه اسلامى، چه به صورت رسمى و یا غیر رسمى، به کار برده مى شود، عبارت است از:
1 و 2ـ رجم و اعدام: رجم (سنگسار کردن) و اعدام شدیدترین مجازات هایى است که نظام اسلامى براى متخلّفان در نظر گرفته است. رجم در مورد زناى محصنه انجام مى شود و اعدام در مواردى همچون لواط، زناى به عنف، زناى با محارم و محاربه انجام مى پذیرد.17علاوه بر آن، اعدام در مواردى همچون شراب خوارى و سرقت ـ پس از بار سوم، در صورتى که در هر بار مجازات صورت گرفته باشد ـ اجرا مى گردد.
قابل ذکر است که با اجراى حکم اعدام یا رجم نسبت به مجرم و جانى، علاوه بر این که منبع جنایت و عامل شیوع این گونه جرم ها از بین مى رود، افراد جامعه و به خصوص کسانى که زمینه ارتکاب این گونه اعمال را دارند درس عبرت مى گیرند و به آسانى مرتکب این گونه اعمال نخواهند شد.
3ـ قصاص (مقابله به مثل): مقابله به مثل بدین معناست که اگر کسى عمداً دیگرى را کشت یا برخى از اعضاى او را قطع و نابود کرد و یا جراحت و ضربه اى بر دیگرى وارد آورد، نسبت به مجرم همان گونه رفتار شود.
قصاص چون کیفر سنگینى است، افرادى را که داراى روحیه تبه کارى و عصیان اند، مهار مى کند. انگیزه مجرم براى کشتن و زخمى کردن تنازع بقا و حس سلطه جویى است و آن گاه که مجرم بداند پس از اقدام به کشتن و زخمى کردن، براى خودش نیز سلطه و حیاتى نمى ماند، قهراً دست به این گونه اعمال نمى زند.
4ـ قطع دست و پا: قطع دست و پا مجازاتى سخت و شدید است که در اسلام براى دزدى، وضع شده.18 اگر کسى با شرایطى که در کتب فقهى آمده،19 دزدى کند، در بار اول، چهار انگشت دست او قطع مى شود و در صورتى که دوباره دزدى کند، پاى چپ او از برآمدگى روى پا قطع خواهد شد. علاوه بر شدت، ویژگى دیگرى که این مجازات دارد و بر قدرت بازدارندگى آن مى افزاید، وجود همیشگى اثر مجازات بر مجرم است. دزدى که با قطع انگشتان دست یا پایش مجازات شده است، هنگام مواجهه با مردم، با او به عنوان یک دزد برخورد مى کنند.
5ـ شلاق: مجازاتى است که در برخى جرم ها مشخص و ثابت است و در برخى از آن ها، به صلاحدید قاضى بستگى دارد. شلاق در جرم هایى همچون زنا، شراب خوارى و قذف (نسبت دادن زنا یا لواط به دیگرى) اجرا مى گردد. بیش ترین مقدار شلاق 100 تازیانه است که حدّ زنا مى باشد.
6ـ دیه: مالى است که در مقابل جنایتى که نسبت به خود شخص (کشتن) یا نسبت به اعضاى بدن او (مثل قطع کردن دست و پا و زخمى کردن) انجام شده است، پرداخت مى شود. دیه علاوه بر این که مجازات و عامل بازدارنده اى براى مجرم است، جبران خسارت براى گیرنده آن نیز محسوب مى شود.
معمولاً خانواده هاى مقتول و کسانى که اعضاى بدنشان آسیب دیده یا نابود گشته دچار خسارتهاى مادى مى شوند اما با گرفتن دیه از قاتل یا جانى تا حدودى این مشکل رفع مى شود و خسارت وارد شده تا حدّى ترمیم مى گردد.
7ـ زندان: در اسلام بر خلاف آنچه متعارف است، زندان به معناى نگه داشتن مجرم در یک جاى تنگ نیست، بلکه منظور از آن جلوگیرى از تصرف آزادانه است که باید از هرگونه شکنجه و آزار به دور باشد.20
در آیات قرآن، با عناوینى همچون «سجن» (یوسف: 33 و 36 و 39)، «حبس» (مائده: 106 / هود: 65)، «امساک» (نساء: 13) «حصر» (توبه: 5) در نظام اسلامى، افراد براى تأمین اهداف ذیل، زندانى مى شوند:
1. جلوگیرى از فرار متهم تا مشخص شدن وضعیت او; مثلاً، کسى که متهم به کشتن دیگرى است تا شش روز زندانى مى شود21 و در صورتى که اولیاى مقتول نتوانند در این مدت، قاتل بودن او را ثابت نمایند، پس از سپرى شدن این مدت، آزاد مى شود.22
2. براى جلوگیرى از فرار مجرم و رسیدن زمان اجراى حکم; مثلاً، در صورتى که مجازات زن حامله اى اعدام باشد، مجازات او تا به دنیا آوردن بچه اش به تأخیر مى افتد و در این مدت، او در زندان خواهد ماند.23
3. جلوگیرى از تکرار عمل و بازسازى افراد مجرم; مثلاً، براى ممانعت از ارتکاب سرقت، در صورت فقدان شروط قطع دست، دزد را زندانى مى کنند.24
4. جلوگیرى از شیوع جرم و حفظ جامعه; مثل زندانى کردن (زندان ابد) کسى که براى بار سوم دزدى کرده و دو مرتبه حد سرقت بر او جارى شده است.25
با توجه به اهداف مذکور، مى توان به روشنى دریافت که اطلاق «مجازات» بر زندان در صورتى که براى دست یابى به دو هدف اول باشد، صادق نیست. در صورتى که زندان براى تأمین هدف سوم یا چهارم باشد، عنوان «مجازات» بر آن صادق است.
در این جا، به اختصار و به صورت کلى، به جرم هایى اشاره مى شود که از زندان به عنوان مجازات و در جهت بازسازى فرد و جلوگیرى از انجام آن منکرات در سطح جامعه استفاده مى شود:
1. جرم هاى ضد نفس; مثل معاونت و مباشرت در قتل26 و صدور فرمان قتل دیگرى;27
2. جرم هاى ضد امنیتى; مثل راه زنى28 و سرپیچى از دستورات امام عادل و پیمان شکنى نسبت به ایشان;29
3. جرم هاى مربوط به دین، مثل ارتکاب اعمال و رفتار حرام;30
4. جرم هاى مربوط به مال مثل امتناع از اداى دین31، ترک نفقه32 و خوردن مال یتیم.33
زندان در عصر حاضر، یکى از مهم ترین و شایع ترین کیفرها براى اصلاح مجرمان به شمار مى آید، در حالى که در اسلام، تنها در برخى از جرم ها مجازات زندان در نظر گرفته شده است. در نظام اسلامى، جرم هایى که مجازاتشان حدود34 و قصاص است و 43 جرم هاى عادى را در بر مى گیرد، از طریق زندان کیفر داده نمى شود،35 در مورد تنبیه هاى پایین تر از حد نیز کیفر تازیانه بر کیفر زندان ترجیح داده مى شود. از این رو، مى توان تخمین زد براى 15 درصد از کل جرم ها مجازات زندان در نظر گرفته شده است.36
مجازات هاى هفت گانه مطرح شده تحت دو عنوان «حد» و «تعزیر» جاى مى گیرند. منظور از «حد» آن دسته از مجازات هاست که نوع و میزان و کیفیت آن در اسلام تعیین شده37 و نسبت به انحرافاتى همچون لواط، زنا، شراب خوارى، سرقت به کار برده مى شود. «تعزیر» نیز به معناى مجازات و عقوبتى است که نوع و مقدار آن در اسلام معین نشده38 و بنا به نظر قاضى در ارتباط با انحراف ها و جرم هایى که مجازات حد براى آن ها وجود ندارد، اجرا مى گردد.39
قابل ذکر است که مجازات هاى حدى و تعزیرى فارغ از روابط شخصى، توسط دستگاه هاى قضایى انجام مى پذیرد. از این رو، افراد حق ندارند شخصاً اقدام به تنبیه و مجازات مجرم کنند و او را زندان یا اعدام نمایند و یا حتى شلاق بزنند.
8ـ مجازات هاى مرتبط با امر به معروف و نهى از منکر: اسلام براى ترغیب مردم به مشارکت در نظارت بر جامعه خویش، امر به معروف و نهى از منکر را به عنوان دو عامل بازدارنده در جامعه معرفى نموده و بر اهمیت اجراى آن تأکید کرده است.
به دلیل آن که از یک سو فلسفه تشریع امر به معروف و نهى از منکر از بین بردن انحراف و از سوى دیگر، شیوه هاى جزیى و دقیق بازدارى منحرفان، به ویژه با عطف نظر به تعدد فرهنگ ها و تفاوت شخصیت منحرفان، مشخص نشده، در مقام اجراى امر به معروف و نهى از منکر، طیف گسترده اى از اعمال و رفتار به عنوان مجازات و عامل بازدارنده از انحراف به کار برده مى شود. بنابراین، دانشمندان اسلامى تنها به طبقه بندى کلى این مجازات ها و ذکر مثال هایى در این زمینه بسنده کرده اند.40
مجازات هایى را که مرتبط با امر به معروف و نهى از منکر ذکر کرده اند عبارت است از:
الف. مرحله قلبى که به صورت تغییر در طرز برخورد ظاهر مى گردد; مثل عبوس برخورد کردن;
ب. مرحله زبانى; مثل تهدید به مجازات قانونى نمودن;
ج. مرحله عملى; مثل از بین بردن ابزار منکر;
روشن است که این سه قسم از مجازات ها در قلمرو جهان رو در رو انجام مى پذیرد. آمر به معروف و ناهى از منکر با توجه به ویژگى هاى افراد و چگونگى تأثیرپذیرى آن ها، با انجام رفتار یا عملى موجبات ترک انحراف را فراهم مى آورند.
امر به معروف و نهى از منکر و مجازات هاى به کار گرفته شده در آن بر خلاف ضمانت هاى اجرایى دیگر، در جهت مقابله با کلیه انحراف ها قرار داده شده است. همان گونه که در بحث هنجارها مطرح شد، هنجارها به دو دسته ضرورى و غیر ضرورى تقسیم مى گردد که بخش اول مربوط به واجبات و محرّمات و بخش دوم مربوط به مستحبات و مکروه ها است. فرایند امر به معروف و نهى از منکر و مجازات هاى به کار گرفته شده در آن نیز هم براى مقابله با ترک مستحبات و انجام مکروه ها و هم براى رعایت هنجارهاى لازم و ضرورى به کار گرفته مى شود. بر این اساس، امر به معروف و نهى از منکر را به دو دسته تقسیم کرده اند:
ـ امر به معروف و نهى از منکر مستحب که مربوط به ترک هنجارهاى غیر ضرورى است;
ـ امر به معروف و نهى از منکر واجب که در مورد ترک هنجارهاى ضرورى اعمال مى گردد.
9ـ کفّاره: از جمله مجازات هایى که در اسلام وجود دارد و در مورد برخى از انحراف ها مقرر گردیده، «کفّاره» است. کفّاره عبارت از عبادتى مخصوص است که غالباً به عنوان مجازات ترک بعضى از واجبات یا انجام برخى از محرّمات بر افراد واجب مى گردد و غالباً کیفر اخروى را از بین مى برد یا تخفیف مى دهد.41
مجازات کفّاره داراى ویژگى هایى است که در دیگر مجازات ها وجود ندارد:
1. کفاره نوعى عبادت است. بنابراین، در صورتى که بدون قصد قربت انجام شود، صحیح نیست.
2. مجازاتى است که توسط خود فرد انجام مى پذیرد و در واقع، مجرم و مجرى حکم یک نفر بیش تر نیست.
3. در صورتى که منحرف به مفاد مجازات عمل کند، ثواب و پاداش اخروى نصیب او خواهد شد.
4. کفّاره موجب مى گردد مجازات اخروى کم شود یا حتى از بین برود.42
5. بیش تر کفّاره ها مالى است و در صورتى که خطاکار و مجرم کفاره هاى مالى را بپردازد، بخشى از نیازهاى اولیه نیازمندان تأمین مى گردد.
این ویژگى ها کفّاره را به عنوان مجازاتى استثنایى معرفى مى کند که بدون تصور قلمرو غیر مادى جهان بى معناست. در این مجازات، بدون این که قاضى یا فرد دیگرى منحرف را تحت فشار قرار دهد، منحرف تحت تأثیر باورهاى خویش (ایمان) و آگاهى از سعادت واقعى، براى جبران معاصى خود، به مقتضاى کفّاره عمل مى کند.
10ـ دیگر مجازات هاى دنیوى: علاوه بر مجازات هاى مطرح شده، مجازات هاى دنیوى دیگرى نیز وجود دارد که نتیجه مستقیم انجام معاصى (مخالفت با هنجارهاى ضرورى) است. نزول برخى مصیبت ها و بلاها،43 تغییر نعمت ها44 و عذاب هاى دنیوى45 از جمله مهم ترین این مجازات ها مى باشد که در متون اسلامى ذکر گردیده است. اشاعه بدى ها، (نور: 19) دروغ گویى، ستم کارى، 46ترک امر به معروف و نهى از منکر و برقرارى روابط نامشروع از جمله انحراف هایى است که موجبات این گونه مجازات هاى دنیوى را فراهم مى آورد. این مجازات ها ابزار مناسبى در اختیار عاملان نظارت اجتماعى قرار مى دهد تا بتوانند با بهره گیرى از آن ها، موجبات عمل به هنجارهاى دینى را فراهم سازند.
باید توجه داشت که این دسته از مجازات ها در صورت باور به قلمرو غیر مادى جهان معنادار بوده و از قابلیت تأثیر بالایى برخوردار است.
11ـ مجازات هاى اخروى: مسلمانان با اعتقاد به جهان غیر محسوس و باور به وجود مجازات هاى اخروى، نمى توانند در اعمال و رفتار خود نسبت بدان بى تفاوت باشند. آنان سعى مى کنند اعمال خود را با هنجارهاى دینى منطبق سازند تا گرفتار عذاب اخروى نگردند.
به دلیل آن که مسلمانان مجازات هاى اخروى را نتیجه واقعى اعمال خود و به امر خداوند جارى مى دانند، سعى مى کنند با تمام وجود، هنجارهاى دینى را به کار بندند و از تبعیت تصنّعى و اعمال ریاکارانه پرهیز نمایند، در حالى که در جوامع غیردینى، هیچ ضرورتى وجود ندارد که افراد جامعه دور از چشم مسؤولان نظارت، هنجارهاى جامعه را رعایت کنند.
مجازات هاى اخروى داراى ویژگى هایى است که تأثیر آن ها را مضاعف مى کند. این ویژگى ها عبارت است از:
1. شدت: مجازات اخروى شدید است، به طورى که در آیات قرآن، از آن به عنوان عذاب دردناک، (بقره: 10) بزرگ، (غاشیه: 14) عظیم، (بقره: 7) شدید، (بقره: 165) و سوزان (آل عمران: 181) یاد شده است.
2. دوام: ویژگى دیگر مجازات هاى اخروى دوام و استمرار آن هاست. (بقره: 39 / مائده: 37) کافران (آل عمران: 116)، منافقان (مجادله: 17)، کسانى که غرق در گناه اند (بقره: 81)، قاتلان و جانیان (نساء: 93) از جمله کسانى اند که به آن ها وعده آتش همیشگى در آخرت داده شده است.
3. عدم امکان فرار: هیچ گناه کارى نمى تواند از مجازات اخروى فرار کند و آن را از خود دور سازد.47مسؤولان و مجریان نظارت اجتماعى در جامعه اسلامى، با یادآورى و بیان این گونه مجازات ها، از نقض هنجارهاى دینى جلوگیرى مى نمایند.
مجازات هاى اخروى در قلمروهاى جهان غیرمحسوس انجام مى پذیرد و بدون در نظر گرفتن این قلمرو، وجود این مجازات ها و تأثیرپذیرى آن ها بى معناست و در فرایند نظارت اجتماعى هیچ گونه جایگاهى نخواهد داشت.
مجازات هاى اخروى به دو بخش کلى تقسیم مى گردد:
الف ـ مجازات هاى جسمانى: برخى از مهم ترین مجازات هاى جسمانى عبارت است از:
1. غذاها و نوشیدنى هاى مرگ بار: قرآن و روایات با یادآورى غذاها و نوشیدنى هاى دوزخیان، به مجرمان و بدکاران هشدار مى دهد و آن ها را از نتایج سوء اعمال و رفتارشان آگاه مى سازد. از جمله غذاها و نوشیدنى هاى مرگ بار، که در قرآن مطرح گردیده، غذا و آبى همچون فلز گداخته شده است. (دخان: 43 ـ 46 / کهف: 29) علاوه بر آن، در قرآن، از خوراکى هایى همچون «زقوم» (گیاه بسیار تند و تلخ) (دخان: 43)، «ضریع» (گیاه بدبو) (غاشیه: 4 ـ 7)، «صدید» (ابراهیم: 15 ـ 17)، «غسلین» (حاقه: 35 ـ 37) و «غسّاق» (نبأ: 21 ـ 25) (هر سه به معناى خونابه مى باشد) به عنوان غذاى مجرمان و گناه کاران نام برده شده است.
2. لباس هاى مرگ بار: از دیگر مجازات هاى اخروى لباس هایى است که غیر قابل تحمل مى باشد. بنابر آنچه در قرآن مطرح شده، این لباس ها از آتش (حج: 19 ـ 22) و «قطران» (ماده سیاه، بدبو و قابل اشتعال) (ابراهیم: 49 ـ 50) است.
3. بادهاى کُشنده: این بادها گرم و سوزنده مى باشد و هرگز سرد و خنک نمى گردد. (واقعه: 41 ـ 44)
4. ورود در آتش: مجازات جسمانى دیگرى که در آخرت وجود دارد ورود در آتش است (نساء: 56)، آتشى که پوست بدن مجرمان را مى کَند (معارج: 16) و شعله هاى آن همچون شمشیر بر صورت هاى آن ها نواخته مى شود. (مؤمنون: 104)
5.داغ کردن بدن ها با طلاونقره:این مجازات در مورد گروهى از گناه کاران وجود دارد و در روز قیامت نسبت به آن ها اجرا مى گردد. (توبه: 34 ـ 35)
6. مکان تنگ و محدود به همراه غل و زنجیر در دوزخ: از مجازات هاى جسمانى است که در آخرت وجود دارد (فرقان: 13 ـ 14)، به صورتى که کافران در آن حال همه فریاد واویلا از اعماق وجود خود سر مى دهند. (فرقان: 13 ـ 14)
ب ـ مجازات هاى روحانى: منظور از مجازات هاى روحانى آن دسته از مجازات هاى اخروى است که مستقیماً روح و جان انسان را عذاب مى دهد. عذاب هاى خوار کننده (حج: 57)، رسوا کننده (آل عمران: 162)، غم و اندوه دوزخیان و تحقیر و سرزنش فراوان (حج: 22 / مؤمنون: 107 ـ 108)، ملامت آن ها از ناحیه مأموران مجازات (مؤمن: 49 ـ 50) و وحشت و ترس (فرقان: 12) از مهم ترین عذاب هاى غیر جسمانى مى باشد که در آخرت وجود دارد.
ب. پاداش در جامعه اسلامى: پاداش ها بخشى از ضمانت هاى اجرایى نظارت اجتماعى است. پاداش هایى که در جامعه اسلامى مطرح مى باشد به دو بخش کلى تقسیم مى گردد:
1ـ پاداش هاى دنیوى: مجموعه وسیعى از پاداش هاى مالى و اجتماعى را در برمى گیرد که در جامعه اسلامى، متناسب با عملکرد افراد در جهت ترغیب و تشویق بیش تر آن ها با هنجارها به ایشان داده مى شود. برخى از پاداش هاى دنیوى توسط افراد جامعه ـ مردم یا مسؤولان ـ اعطا مى گردد و برخى از جانب خدا اعطا مى شود.
بخش اول مربوط به پاداش هاى متنوع و گسترده اى است که در جامعه وجود دارد و اسلام با به کاربردن این گونه پاداش ها موافق است، به شرطى که هم پاداش ها مشروع باشد و هم موجبات تشویق و ترغیب نسبت به رعایت هنجارهاى دینى را فراهم آورد، نه این که مخالفت و سرپیچى از هنجارهاى دینى را سبب شود. (ذکر تک تک این پاداش ها، به ویژه با توجه به تنوع فرهنگ ها، از حوصله این بحث خارج است.)
بخش دوم مربوط به پاداش هایى است که خداوند نسبت به رعایت برخى از هنجارهاى دینى مطرح کرده; مثلاً، در مورد صله رحم48 پاداش هایى مطرح شده که مهم ترین آن ها عبارت است از:
ـ طولانى شدن عمر;49
ـ زیاد شدن روزى;50
ـ آبادى شهرها;51
در روایات، موارد متعدد دیگرى از این گونه پاداش ها براى تشویق و ترغیب به رعایت هنجارهاى دینى ذکر گردیده است.
مسلمانان با باور به قلمرو غیر محسوس جهان و اطمینان به توانایى خداوند بر تحقق این پاداش ها، براى دست یابى به این پاداش ها، سعى در رعایت هنجارهاى دینى دارند. این گونه پاداش ها ضمانت اجرایى مناسبى است که در قالب باور به قلمرو غیر محسوس جهان معنادار مى باشد.
2ـ پاداش هاى معنوى و اخروى: برخى از پاداش ها در قلمرو جهان محسوس نمى گنجد. این گونه پاداش ها تحت عنوان «پاداش هاى معنوى و اخروى»، خود شامل دو قسمت ذیل است:
الف. قرب به خدا و رضایت الهى: مسلمانان سعادت واقعى و کمال نهایى را در قرب به خدا مى دانند. این بهترین پاداشى است که مى تواند موجبات رعایت دقیق هنجارهاى دینى را فراهم آورد.52 در اهمیت و تأثیر این پاداش، همین بس که برخى از مسلمانان بدون توجه به ضمانت هاى اجرایى دیگر، تنها براى قرب به خداوند، مشکلات و سختى هاى رعایت هنجارهاى دینى را بر خود هموار مى کنند. این پاداش تنها با توجه به قلمرو غیر مادى و غیر محسوس جهان معنادار است.
ب. پاداش هاى اخروى: برخى از پاداش هایى که در جامعه اسلامى مطرح است و انگیزه مضاعفى را در رعایت هنجارهاى دینى ایجاد مى کند، پاداش هاى اخروى است. بهشت،53 خانه ها و قصرها،54 غذاها،55 لباس ها56 و دیگر نعمت هاى بى کران آن57 به عنوان نعمت هاى جسمانى اخروى مطرح مى باشد.
احترام مخصوص بهشتیان،58 محیط پر از صلح و صفا،59 دوستان و رفیقان باوفا،60 نشاط فوق العاده61 و دیگر نعمت ها به عنوان پاداش ها و نعمت هاى روحانى (غیر جسمانى) اخروى مطرح است. پاداش هاى اخروى در قالب قلمرو غیر مادى جهان معنادار مى باشد و مسلمانان تحت تأثیر آن کنش هاى خود را شکل مى دهند.
مقایسه ضمانت هاى اجرایى در جامعه اسلامى با جامعه غیر اسلامى
اول. بر خلاف ضمانت هاى مطرح در جوامع غیر اسلامى، برخى از ضمانت هاى اجرایى اسلام با توجه به قلمرو غیر مادى و غیر محسوس جهان، قابل تأثیر و معنادار خواهد بود. از این رو انتظار کارایى تمام این ضمانت ها در جوامعى که معتقد به قلمرو غیر مادى جهان نیستند بى جاست.
دوم. ضمانت هاى اجرایى اسلام بر خلاف ضمانت هاى مطرح شده توسط جامعه شناسان غیر اسلامى، در دو قسمت دنیوى و اخروى مطرح است، به طورى که در مورد رعایت هر هنجار دینى یا مخالفت با آن، به ترتیب، پاداش دنیوى و اخروى و مجازات دنیوى و اخروى مطرح است. وجود پاداش ها و مجازات هاى دوگانه ضمانت اجرایى مضاعفى است که عاملان و مجریان نظارت را در تحقق اهدافشان یارى مى رساند.
سوم. در جوامعى که تنها مجازات ها و پاداش هاى دنیوى مطرح است، از یک سو، احتمال فرار از مجازات براى منحرفان ممکن است. از این رو، بسیارى از منحرفان و مجرمان به امید فرار از مجازات، به اعمال زشت و ناپسند خود ادامه مى دهند. از سوى دیگر، احتمال عدم دست یابى به پاداش مورد نظر براى رعایت کنندگان هنجارها آزار دهنده است و موجبات سستى در رعایت هنجارها را فراهم مى آورد. اما در جامعه اسلامى، به خصوص با توجه به مجازات ها و پاداش هاى اخروى و با اعتقاد به حتمیت تحقق آن ها، امکان جریان این گونه احتمال ها به حداقل ممکن رسیده است. بدین روى، یک مسلمان حتى با احتمال فرار از مجازات هاى دنیوى، به دلیل وجود ضمانت هاى اخروى، کم تر هنجارهاى دینى را نقض مى کند.
با توجه به ضمانت هاى اجرایى اسلام و ویژگى هاى آن، جاى هیچ گونه تعجبى وجود ندارد که مسلمانان واقعى در کنش هاى خود هنجارهاى دینى را به دقت رعایت کنند و حتى از انجام هنجارهایى که نیازمند بذل مال و جان است غفلت نورزند. متأسفانه برخى از صاحب نظران غربى رعایت برخى از هنجارهاى دینى توسط مسلمانان را دیوانگى مى دانند، در حالى که اگر آن ها تصویر درستى از دیدگاه مسلمانان در مورد کمال و سعادت انسان، قلمروهاى جهان و ضمانت هاى اجراى از دیدگاه اسلام داشتند، به جاى این گونه ادعاها، بر استحکام و قدرت نظارت اجتماعى اسلام تأکید مى کردند.
ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى
همچون دیگر جوامع، در جامعه اسلامى نیز عده اى به طور رسمى یا غیر رسمى مانع تکرار و شیوع انحراف ها در سطح اجتماع مى باشند. مسلمانان از یک سو، خدا را مالک و صاحب اختیار حقیقى انسان مى دانند62 و از سوى دیگر، حق حاکمیت و آزادى همه انسان ها را محترم مى شمارند.63 بنابراین، تنها برخى از افراد را که از سوى خداوند مشخص شده اند، شایسته دخالت و نظارت کلّى در اجتماع مى دانند. در آیات و روایات، از این دسته، به عنوان «ولى» نام برده شده است.
پیامبران و امامان(علیهم السلام) و در زمان غیبت، فقیه عادل، مدبّر و آگاه به حوادث به عنوان «ولىّ» جامعه مطرح شده اند. براى این مرتبه از ولایت، الفاظى نظیر «رهبر»، «حاکم» و «امام» به کار برده مى شود.
مرتبه دیگرى از ولایت براى پدر و مادر وجود دارد. به گونه اى که اطاعت آن ها در صورتى که با امر مهم ترى تزاحم پیدا نکند، لازم است.
مرتبه اى از ولایت نیز براى هر مرد و زن مؤمنى وجود دارد. بر اساس این نوع ولایت، افراد با ایمان حق دارند که دیگران را به کارهاى نیک امر کنند و از کارهاى نابهنجار و زشت بازدارند.
از آنچه گذشت، نتیجه گرفته مى شود که سه دسته مذکور در جامعه اسلامى، حق نظارت دارند:
ـ ولى فقیه (حاکم);
ـ پدر و مادر;
ـ افراد با ایمان.
دایره ولایت و حق نظارت از مرحله بالا به مرحله پایین کم تر مى شود. ولى فقیه در بسیارى از امور حق دخالت و نظارت دارد، در حالى که افراد با ایمان تنها در قالب امر به معروف و نهى از منکر حق نظارت و بازدارى اعمال و رفتار دیگران را دارند.
در نظام اسلامى بخش هاى گوناگونى زیر نظر ولىّ فقیه (حاکم) قرار دارد. این بخش ها عبارت است از:
الف. قوّه مقنّنه;
ب. قوّه مجریه;
د. قوّه قضاییه.
از میان این سه بخش از حکومت، قوّه قضاییه که متشکل از سازمان هاى قضایى و نیروهاى انتظامى است، ارتباط مستقیم و تنگاتنگى با فرایند نظارت اجتماعى دارد.
با توجه به مباحث مطرح شده، روشن مى شود که چهار دسته ذیل بیش ترین سهم را در نظارت و بازدارى جامعه اسلامى از انحراف و کج روى دارند. از این رو، در این مبحث تنها این چهار دسته مطرح مى شوند:
1ـ رهبر جامعه (حاکم اسلامى)
مسلّماً در هر کشورى متناسب با عقاید و فرهنگ آن جامعه و دیدگاه هاى حاکم، رهبرى برگزیده مى شود که توانایى برآورده ساختن اهداف و تحقق بخشیدن ارزش هاى آن جامعه را دارا باشد. از این رو، رهبرى مسلمانان بر دوش کسى گذاشته شده است که اسلام را به خوبى مى شناسد و توانایى تحقق اهداف (ارزش ها، هنجارها و...) را داشته باشد. در زمان حیات پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)، رهبرى جامعه بر عهده ایشان بود. اما در زمان غیبت امام دوازدهم(علیه السلام)، رهبرى جامعه اسلامى در اختیار ولىّ فقیه مى باشد. بر این اساس، ولىّ فقیه به عنوان رهبر جامعه اسلامى، در رأس حکومت قرار مى گیرد و مسؤول اصلى حکومت شناخته مى شود.
حاکم اسلامى به عنوان رهبر جامعه، در فرایند نظارت بیش ترین مسؤولیت را دارد، به طورى که سستى و بى توجهى رهبر نسبت به آن عواقب جبران ناپذیرى به دنبال خواهد داشت. حاکم اسلامى از طرفى، با تعیین سیاست هاى کلى کشور، خطوط و راه کارهاى کلى بخش هاى گوناگون را (از جمله بخش هایى را که ارتباطى مستقیم با نظارت اجتماعى دارند) تعیین مى کند و با نظارت بر کار مسؤولان رده بالاى حکومت و از جمله مسؤولان قوّه قضاییه، از انحراف ها جلوگیرى مى کند و موجبات اصلاح را فراهم مى آورد و از طرف دیگر، با پى گیرى مسائل و وقایع جامعه در موقع لزوم، با اِعمال نظارت و دخالت خود، از شیوع منکرات و نابهنجارى ها ممانعت به عمل مى آورد. رهبر و حاکم اسلامى (ولىّ فقیه) بر خلاف رهبران دیگر جوامع، از ویژگى هایى برخوردار است که تأثیر مستقیمى بر عملکرد و میزان کارایى او، به خصوص در جهت اعمال نظارت و بازدارى دارد. این ویژگى ها عبارت است از:
اول. حاکم اسلامى داراى اوصاف ویژه اى است و در صورتى که پس از مدتى، فاقد یک یا چند مورد از این اوصاف شود، از رهبرى جامعه کنار گذاشته خواهد شد. عدالت (بقره: 124)، اطلاع کامل از احکام و مسائل اسلام،64 تدبیر و قدرت رهبرى65 ونداشتن خصلت هاى ناپسند66 از مهم ترین این اوصاف است.
دوم. حاکم اسلامى نایب پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام) تلقى مى شود.
سوم. هدف حاکم اسلامى چیزى جز تحقق احکام، قوانین (هنجارهاى) الهى نیست.
وجود این ویژگى ها در رهبرى جامعه اسلامى تأثیر و میزان کارایى آن را چند برابر مى کند. مسلمانان رهبر و حاکم خود را تنها یک نیروى سیاسى و اجرایى نمى دانند، بلکه او را یک انسان متدیّن و داراى اقتدار معنوى تلقى مى کنند که الگوى مناسبى از یک انسان الهى را به نمایش گذاشته است. از این رو، چون فرمان هاى رهبر را ارزشمند تلقى مى کنند و پیروى از ایشان را نوید بخش سعادت دنیا و آخرت مى دانند، به راحتى نظارت او را مى پذیرند و سعى مى نمایند از رفتار و اعمالى که موجبات ناراحتى و واکنش منفى وى را فراهم مى آورد، دورى کنند. رهبر جامعه اسلامى با امکان بهره گیرى از تمام ضمانت هاى اجرایى اسلام، بستر مناسبى براى اجراى هنجارهاى اسلامى فراهم مى آورد.
2ـ سازمان هاى قضایى و انتظامى
حکومت اسلامى زیر نظر حاکم اسلامى (ولىّ فقیه) اداره مى شود. یکى از بخش هاى مهم حکومت، که مسؤولیت افزون ترى در نظارت اجتماعى دارد، سازمان هاى قضایى و انتظامى است. این سازمان ها مسؤولیت برخورد و مقابله با آن دسته از انحراف هایى را در سطح جامعه دارند که مربوط به تخلف از هنجارهاى ضرورى است. سازمان هاى قضایى و انتظامى هیچ گونه مسؤولیتى در برخورد با انحراف هایى که مربوط به تخلف از هنجارهاى غیر ضرورى است، ندارند. در نظام اسلامى، قاضى متناسب با احکام و تعالیم اسلام، در مقام مقابله با انحراف ها (جرم و جنایت) قضاوت خواهد کرد. از آن جا که قضاوت مهم ترین شعبه ولایت و تصرف در دیگران است، در جامعه اسلامى تنها افرادى حق تصدى منصب قضاوت را دارند که داراى خصوصیات ویژه اى باشند.
ایمان، عدالت و آگاهى به مسائل شرعى67 از مهم ترین آن هاست. سازمان هاى قضایى و انتظامى جامعه اسلامى نسبت به سازمان هاى قضایى و انتظامى دیگر جوامع، علاوه بر ویژگى هاى عمومى از دو ویژگى جداگانه ذیل برخوردارند، از این رو، کارایى بالاترى دارند:
یک. شرایط ویژه قاضى به عنوان عنصر و عامل اصلى نظارت در سازمان هاى قضایى و انتظامى (از جمله، شرط عدالت و شرط آگاهى کامل به احکام و قوانین اسلامى)، موجب گردیده است که مسلمانان، هم حکم صادر شده و برخورد نیروهاى انتظامى را در راستاى تحقق قوانین و هنجارهاى الهى و تأمین سعادت حقیقى انسان بدانند و هم احتمال غرضورزى در صدور و اجراى احکام دادگاه ها را بسیار کم بدانند.
دو. افراد جامعه در برابر سازمان هاى قضایى و انتظامى جامعه اسلامى یکسان اند. در جامعه اسلامى، با منحرفان از هر طبقه، گروه و سازمانى که باشند، بدون هیچ گونه تبعیضى مقابله مى شود و حدود الهى نسبت به آن ها به طور یکسان اجرا مى گردد.68
3ـ پدر و مادر
پدر و مادر در جامعه اسلامى ناظر بر فرزندان خویش اند. آنان علاوه بر مسؤولیت نظارت، مسؤول حفاظت، مراقبت، تأمین معاش و مسکن فرزندان خود نیز مى باشند.69 تا زمانى که فرزندان به حد بلوغ برسند، این وظیفه بر عهده پدر و مادر است.70 پدر و مادر با داشتن شناخت کافى نسبت به فرزندان و قابلیت هاى آن ها به دلیل آن که رابطه اى نزدیک وروزمره با فرزندان خود دارند، به راحتى مى توانند ایشان را نسبت به انجام کارهاى شایسته تشویق کنند و از کج روى و اعمال ناشایست بازدارند.
توصیه هاى اخلاقى اسلام در مورد احترام به پدر و مادر و گرامى داشت مقام ایشان71 بستر مناسبى براى اجراى دستورهاى آن ها از طرف فرزندان را فراهم آورده است.
پدر و مادر در قالب نظارت غیر رسمى و با امکان به کارگیرى بیش تر ضمانت هاى اجرایى، فرزندان خویش را به رعایت هنجارهاى اسلامى فرا مى خوانند.
4ـ افراد با ایمان (آمران به معروف و ناهیان از منکر)
افراد با ایمان نیز در جامعه اسلامى به عنوان ناظران اجتماعى مطرح اند. در جامعه اسلامى، با نفى هرگونه حق نظارت براى کافران نسبت به مسلمانان، به افراد با ایمان اجازه داده شده است در قالب «امر به معروف» و «نهى از منکر» در فرایند نظارت اجتماعى مشارکت کنند. ایشان به عنوان «آمر به معروف» و «ناهى از منکر» شناخته مى شوند.
در آیات و روایات، ضمن بیان اهمیت فراوان امر به معروف و نهى از منکر72 و توصیف جامعه اسلامى به عنوان بهترین جامعه به دلیل اجراى امر به معروف و نهى از منکر73 در آن، براى امر به معروف و نهى از منکر شروطى مطرح شده است. به دلیل آن که این شروط ارتباط مستقیمى با این دسته از ناظران اجتماعى دارد، به اختصار مطرح مى گردد:
شروط امر به معروف و نهى از منکر
1. آگاهى: کسانى در جامعه اسلامى اجازه امر به معروف و نهى از منکر را دارند که از آگاهى کافى نسبت به احکام و قوانین اسلامى برخوردار باشند. کسى که مى خواهد اقدام به امر به معروف و نهى از منکر کند باید بداند که آنچه ترک شده چه نوع هنجارى است و آیا وجود آن ضرورى بوده است. بدین روى، افراد با ایمان در صورتى که اطلاع کافى از هنجارهاى دینى نداشته باشند، وظیفه اى نسبت به امر به معروف و نهى از منکر نخواهند داشت.74
2. احتمال تأثیر: در صورتى که آمر به معروف و ناهى از منکر (فرد با ایمان) هیچ احتمال تأثیرى براى بازدارندگى خود نسبت به افراد منحرف ندهد، این وظیفه از دوش او برداشته مى شود. از این رو، فقط افرادى باید در این فرایند مشارکت داشته باشند که علاوه بر دارا بودن شروط دیگر، احتمال معقولى نسبت به تأثیر نظارت و بازدارندگى خویش مى دهند.75
3. فقدان زیان: در صورتى که افراد با ایمان (آمران به معروف و ناهیان از منکر) بدانند که اقدام به بازدارندگى در جامعه خویش، ضرر قابل توجهى به آن ها وارد خواهد ساخت، مشارکت در این فرایند نه تنها بر آنان لازم، بلکه در مواردى، حتى جایز نخواهد بود.76
4. قصد تکرار: اگر آمران به معروف و ناهیان از منکر بدانند که منحرف قصد انجام و یا تکرار عمل نابهنجار را دارد،77 ضرورى است دست به اقدامات، بازدارنده بزنند.
علاوه بر شروط مذکور، آیات و روایات ضمن بر شمردن اوصافى درباره امر به معروف و نهى از منکر کنندگان، آن ها را تشویق کرده اند که این صفات را در خود ایجاد و تقویت نمایند. وجود این صفات میزان تأثیر این دسته از ناظران را افزایش مى دهد. از جمله این صفات، اهل عمل بودن،78 داشتن بیانى نرم و ملایم79 و صبر در برابر مشکلات80 است.
آمران به معروف و ناهیان از منکر (افراد با ایمان) با استفاده از طیف وسیعى از ضمانت ها به نظارت در جامعه اسلامى مى پردازند. اینان على رغم آنچه از ظاهر دو عنوان «امر به معروف» و «نهى از منکر» استفاده مى شود،81 به صورت هاى گوناگون قلبى،82 زبانى و عملى و در بیش تر موارد، به صورت غیر رسمى به مقابله با منحرفان و اصلاح جامعه خویش اقدام مى نمایند. این افراد در آن دسته از فرایندهاى نظارتى شرکت مى جویند که از سه جهت از گستره وسیعى برخوردار است و بستر مناسبى براى نظارت همگانى در جامعه اسلامى فراهم مى آورد:
الف. شعاع عملیاتى امر به معروف و نهى از منکرکنندگان نسبت به دیگر ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى بیش تر است. این گستره هم در جهت افقى مطرح است و هم در جهت عمودى. از این رو، افراد باایمان به عنوان ناظران اجتماعى در قالب امر به معروف و نهى از منکر بر اعمال و رفتار افراد هم سطح خود نظارت دارند و از نظارت بر اعمال و رفتار افرادى که در موقعیت هاى بالاتر یا پایین تر اجتماعى قرار دارند نیز غافل نمى مانند. آنان بدون در نظر گرفتن پست و مقام افراد در این فرایند مشارکت مى کنند و موجبات تداوم هنجارهاى دینى را در سطح جامعه فراهم مى آورند.
ب. عاملان امر به معروف و نهى از منکر (افراد باایمان) مى توانند از طیف وسیعى از روش هاى بازدارنده در جهت جلوگیرى از نقض هنجارهاى دینى استفاده نمایند. این ویژگى امکان مى دهد که امر به معروف و نهى از منکر کنندگان در برخورد با افراد منحرف روش هاى متفاوت و متناسبى را در جهت بازدارى آن ها انتخاب نمایند.
ج. این دسته از ناظران اجتماعى به اندازه حجم جامعه اسلامى گسترش دارند. هر فرد مسلمانان خود به عنوان یک ناظر اجتماعى مطرح است. بنابراین، افراد منحرف براى انجام یا تکرار اعمال و رفتار نابهنجار خود، از امنیت کافى برخوردار نیستند و همیشه خطر آزاردهنده برخورد آمران به معروف و ناهیان از منکر (افراد با ایمان) براى آن ها وجود دارد. طبیعى است که با وجود چنین طیف گسترده اى از ناظران و روش هاى متفاوت جلوگیرى، افراد در جامعه اسلامى، کم تر اقدام به کارها و رفتارهاى نابهنجار کنند.
ویژگى هاى ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى
1ـ احساس وظیفه شرعى
در جوامع، عناصرى همچون قانون و سنّت انگیزه لازم را براى مشارکت در فرایند نظارت اجتماعى فراهم مى آورد. ولى در جوامع اسلامى، علاوه بر عناصر ذکر شده، عنصر مهمى وجود دارد که انگیزه مضاعفى را براى مشارکت در این فرایند و حفظ سلامت آن ایجاد مى کند و آن احساس وظیفه شرعى است. ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى، مشارکت در فرایند نظارت اجتماعى را وظیفه شرعى خویش مى دانند. از این رو، سعى مى کنند نسبت به مقابله با نابهنجارى ها و اصلاح جامعه خویش بى تفاوت نباشند، تحت تأثیر وظیفه شرعى، از زیاده روى ها و بى عدالتى ها در ارتباط با برخورد و مقابله با منحرفان نیز دورى مى جویند. جالب آن که انگیزه شرعى تنها منحصر به ناظران نیست، بلکه مخاطبان نظارت اجتماعى (منحرفان) نیز وظیفه دارند فرامین ناظران را اطاعت کنند و از مقابله با آن ها بپرهیزند. این مسؤولیت متقابل عامل مهمى در جهت ازدیاد کارایى ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى است.
2ـ تأمین سعادت واقعى
مهم ترین هدف ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى تأمین سعادت حقیقى جامعه است. ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى به انگیزه تحقق ارزش ها و هنجارهایى که ما را به سعادت حقیقى مى رساند، در فرایند نظارت، مشارکت مى کنند. وجود این تلقى در مورد ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى انگیزه مضاعفى براى تأثیرپذیرى نسبت به فرامین آن ها ایجاد مى کند.
3ـ امکان بهره گیرى از ضمانت هاى درونى، بیرونى، دنیوى و اخروى
به دلیل دیدگاهى که نسبت به قلمروهاى جهان در بین مسلمانان وجود دارد، براى ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى، امکان استفاده از طیف وسیعى از ضمانت هاى اجرایى فراهم است. بدین روى، آنان با بهره جستن از ضمانت هاى دنیوى، اخروى و حتى درونى موجبات اصلاح بسیارى از منحرفان را در سطح جامعه فراهم مى آورند.
خاتمه
نظام نظارتى جوامع متناسب با دیدگاه کلى آن ها نسبت به قلمروى جهان اجتماعى و اصول کلى نظارت شکل مى گیرد. مباحث نظارت اجتماعى مطرح شده توسط جامعه شناسان غالباً متأثر از دیدگاه اثبات گرایانه (پوزیتویستى) است. متناسب با آن، سه قلمرو براى جهان اجتماعى در نظر گرفته اند که عبارت است از:
1. جهان رو در رو;
2. جهان معاصران;
3. جهان اسلاف.
از سوى دیگر، آنان فرایند نظارت اجتماعى را فرایندى منفعل (از جامعه) به حساب مى آورند. آن ها تمام مباحث نظارت اجتماعى را از این زاویه مطرح ساخته اند. در مقابل، اسلام دیدگاه و اصول دیگرى را در ارتباط با نظارت اجتماعى مطرح مى کند.
اسلام با طرح دیدگاه الهى، قلمروهاى جهان اجتماعى را گسترش مى دهد و دو اصل براى نظارت مطرح مى سازد. قلمروهاى اجتماعى جهان در نظر اسلام و جامعه مسلمانان، منحصر به قلمروهاى مادى و محسوس نمى شود، بلکه اینان عناصرى از جهان غیب و غیرمحسوس را، که همیشه در کنار خود احساس مى کنند و در کنش آن ها نقش بسزایى دارد، به عنوان قلمروهاى اجتماعى جهان در نظر مى گیرند. این ها خدا را به عنوان موجودى آگاه و توانا، که همیشه ناظر بر اعمال و رفتار انسان است، در قالب قلمرو غیر مادى جهان در نظر مى گیرند.
از سوى دیگر، مسلمانان نظارت اجتماعى را فرایندى فعّال، ارزشمند و در جهت سعادت حقیقى انسان مى بینند. وجود این دیدگاه چهره نظارت اجتماعى را در جامعه اسلامى تغییر مى دهد. آنان نظارت اجتماعى را در جهت تأمین اهداف دنیوى و بلکه بیش تر در جهت تأمین اهداف اخروى خود مى دانند و در بسیارى از موارد، به راحتى از انحراف در جهت رسیدن به اهداف والاتر دست مى کشند.
از جمله عناوین مهم مطرح شده در این مقاله، «هنجار» است. هنجار از عناصر مهمى است که نظارت ا جتماعى را معنادار مى کند. شناخت هنجارها شناخت انحراف را به دنبال خواهد داشت. در نظام اسلامى، هنجارها در قالب عناوین چهارگانه حرام، واجب، مستحب و مکروه (چه در قالب حقوقى و چه در قالب اخلاقى) مطرح مى باشند. هنجارهاى اسلامى اگرچه تنظیم کننده شؤون اجتماعى جامعه هستند، ولى در واقع، در جهت تأمین سعادت واقعى انسان ها مى باشند.
از دیگر مباحث مهم، ضمانت هاى اجرایى نظارت اجتماعى است. مسلّماً نظارت اجتماعى بدون ضمانت هاى اجرایى ممکن نخواهد بود. از این رو، در هر جامعه، ضمانت هاى اجرایى براى نظارت اجتماعى وجود دارد. ضمانت هاى اجرایى در دو شکل مطرح مى شود که یکى از قالب ها متناسب با دیدگاه اثبات گرایانه است و یکى دیگر متناسب با جوامع دینى. جامعه شناسان متأثر از دیدگاه مزبور یک سلسله از مجازات ها و پاداش ها را (زندان، مجازات هاى بدنى، مالى و اجتماعى و پاداش هاى مالى و اجتماعى) مطرح ساختند.
شکل دوم ضمانت هاى اجرایى متناسب با جوامع اسلامى است و بر عدم انحصار ضمانت ها در جهان محسوس تأکید دارد. نظام نظارتى اسلام با پذیرش مجازات ها و پاداش هاى دنیوى عناصرى همچون، ایمان مذهبى، پاداش هاى معنوى و پاداش ها و مجازات هاى اخروى را به عنوان ضمانت هاى اجرایى مطرح مى سازد. مسلمانان همچنین تحت تأثیر دیدگاه و اصول کلى نظارتى اسلام، معتقدند تنها افرادى حق دخالت و نظارت در جامعه اسلامى دارند که از طرف خداوند اجازه داشته باشند. این افراد به عنوان «ولى» شناخته مى شوند. حاکم اسلامى (ولىّ فقیه)، سازمان هاى قضایى و انتظامى، پدر و مادر، و افراد باایمان به عنوان «ولى» و مجرى نظارت در جامعه اسلامى شناخته مى شوند. این چهار دسته بیش ترین سهم را در نظارت جامعه اسلامى دارند.
افراد باایمان در قالب امر به معروف و نهى از منکر، که حکایت از نظارت همگانى دارد، در فرایند نظارت مشارکت مى جویند. اینان با وجود شرایطى چند (آگاهى، احتمال تأثیر، قصد تکرار و فقدان زیان) و با بهره جستن از روش هاى گوناگون و متنوع بازدارنده، در گستره افقى و عمودى به نظارت و اصلاح جامعه خویش مى پردازند. در جامعه اسلامى، هر فرد مسلمان، حتى نسبت به رهبر جامعه خود، به عنوان ناظر محسوب خواهد شد. ازدیاد این دسته از ناظران در جامعه اسلامى موجب رعایت هنجارهاى دینى در سطح جامعه مى شود.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ به عنوان نمونه: «یا اَیّهَا الّذینَ آمَنوا اتَّقواللّهَ»; اى کسانى که ایمان آوردید، تقواى الهى پیشه کنید. (احزاب: 7)
2ـ به عنوان نمونه: «فَاجْتَنِبُوا الرِجْسَ مِنَ الاَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَولَ الزوِر»; از بت پرستى و دروغ گویى دورى کنید. (حج: 30)
3ـ «وَ لْتَکُنْ مِنْکم اُمَّةٌ یَدْعُون اِلى الخَیْرِ و یَأمُرونَ بِالمَعْروُفِ و یَنْهَونَ عَنِ المُنکِر»; باید از شما مسلمانان جمعیتى باشند که مردم را به نیکى و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکارى امر نمایند و از بدکارى باز دارند. (آل عمران: 104)
حضرت على(علیه السلام): «لاتشرکوُا الاَمرَ بالمعروف و النَّهىَ عَنِ المُنکَر»; امر به معروف ونهى ازمنکر راترک نکنید. (نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 978)
4ـ «وَ ما اعمالُ البِرِّ کُلّها و الجهادُ فى سَبیل اللّهِ عِنْدَ الاَمْرِ بالمَعْروُفِ و النَهْىِ عن المُنْکرِ الاّ کَنَقْتَة فى بَحْر لُحَّجّى» (همان، ص 1263، حکمت 374)
5ـ «و مَنْ یَقْتُل مُؤمناً مُتعَمِّداً فجَزاءُه جَهَنَّمَ خالِداً فیها و غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ و اَعَدَّ لَه عَذاباً عَظیما»; هر کس مؤمنى را به عمد بکشد مجازاتش جهنم است، در حالى که در آن جاویدان مى باشد و خشم خدا بر اوست و او را از رحمت خود دور ساخته و عذاب بزرگى را برایش آماده نموده است. (نساء: 93)
6ـ «وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ و رَسُولَهُ یُدْخِلُه جَنات تَجْرى من تَحْتِها الاَنْهارُ خالِدینَ فیها و ذلکَ الفَوْزُ العَظیم»; هر کس خدا و رسولش را اطاعت کند او را در باغ هایى از بهشت وارد مى سازد که همواره از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن مى مانند واین پیروزى بزرگى است. (نساء: 13)
7ـ «یا اَیُها الّذینَ آمَنُوا اِنَّما الخَمْرَ و المَیْسِرُ و الاَنْصابُ و الاَزْلامُ رِجْسُ مِنْ عَمَلِ الشَیْطانِ فَاجْتَنِبوهِ لعَلَّکُمْ تُفْلِحون اِنّما یُرِیدُ الشَیْطانُ اَن یُوقِعَ بَیْنَکُم العَداوةَ و البغْضاءَ فى الخمْرِ و المَیْسِر»; اى کسانى که ایمان آورده اید، جز این نیست که شراب و قمار و بت ها یا سنگ هایى که براى قربانى نصب شده و چوبه هاى قرعه همگى پلید و از عملیات شیطان است. پس از آن ها دورى کنید. باشد که رستگار شوید. جز این نیست که شیطان مى خواهد به وسیله شراب و قمار بین شما دشمنى و خشم بیندازد. (مائده: 90 ـ 91)
8ـ به عنوان نمونه: «وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ القُرى امَنُوا وَ اتَّقوا لَفَتْحَنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ و الارضِ»; و چنانچه مردم شهر و دیار ایمان آورده، پرهیزکار مى شدند ما درهاى برکات آسمان و زمین را بر روى آن ها مى گشودیم. (اعراف: 96)
9ـ منظور از هنجارهاى اسلامى هنجارها و قواعد رفتارى است که در جامعه و نظام اسلامى مطلوب وجود خواهد داشت.
10ـ برخورد جامعه در قالب امر به معروف و نهى از منکر با تخلف کننده از این گونه هنجارها مجازات به شمار مى آید.
11ـ منظور آن هنجارهایى است که ادیان الهى ارائه کرده اند.
12ـ محسن قرائتى، گناه شناسى، ص 21
13ـ شرایع، ج 4،ص 168/ قواعد، ج2، ص 262 / مبسوط،ج 8،ص69/ الاحکام السلطانیه،ص 236
14ـ عبدالقارعوده، حقوق جزاى اسلامى، ص 76
15ـ «یا اَیُّها الّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطواتِ الشَیطانِ و من یَتَّبِع خُطُواتِ الشّیطانِ فانَّه یأمُرُ بِالفحشاءِ و المُنکرِ»; اى کسانى که ایمان دارید، از پى گام هاى شیطان مروید. و هر که گام هاى شیطان را پیروى کند ]بداند که[ او به زشت کارى و کارهاى ناپسند فرمان مى دهد. (نور: 21)
16ـ مرتضى مطهرى، مقدمه اى بر جهان بینى، صدرا، قم، ص 29 ـ 30
17ـ شهید ثانى، شرح لمعه، ج 2، باب حدود و قصاص / امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 2، باب حدود و قصاص
18ـ «و السّارقُ و السّارقةُ فاقطعوا اَیدیهما»; و مرد و زن دزد، دستشان را ببرید. (مائده: 38)
19ـ تحریر الوسیله، ج 2، ص 482 ـ 492
20ـ جعفر سبحانى، معالم الحکومة الاسلامیه، تقریر جعفر الهادى، اصفهان، مکتبة الامام امیر المؤمنین(علیه السلام)، 1401 هـ. ق، ص 462
21ـ برخى تا یک سال را نیز ذکر کرده اند.
22ـ... جواهر الکلام، ج 41، ص 261، تصحیح حرّ عاملى / وسائل الشیعه، ج 19، ص 121 / تحریر الوسیله، ج 2، ص 480
23ـ محمد بن محمد بن النعمان (شیخ مفید)، المتنعه، قم، چاپ سنگى، بى تا، ص 124
24ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 414
25ـ همان، ج 18، ص 496 ـ 492 / محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 7، تصحیح على اکبر غفارى، تهران، چ سوم، دارالکتاب الاسلامیه، 1388 هـ. ش، ج 7، ص 222 ـ 223
26ـ اصول کافى، ج 7، ص 287 / تحریر الوسیله، ج6، ص419ـ463 / وسائل الشیعه، ج 19، ص 34
27ـ استبصار، ج 4، ص 283 / تحریر الوسیله، ج 2، ص 463
28ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 536 / المبسوط، ج 8، ص 47
29ـ المبسوط، ج 7، ص 271
30ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 414
31ـ همان، ج 13، ص 147 / تحریر الوسیله، ج 2، ص 375
32ـ همان، ج 13، ص 148
33ـ همان،ج18، ص181/ الاستبصار،ج3، ص 47
34ـ تعریف «حد» خواهد آمد.
35ـ36ـ عبدالقادر عوده،التشریع الجنایى الاسلامى،ج1، ص74 / همان ،ص 74
37ـ 38ـ هوشنگ ناصرزاده، قانون مجازات اسلامى، چ پنجم، تهران، مؤسسه انتشارات آگاه، 1375، ص 11 / ص 12
39ـ مبسوط، ج 8، ص 69 / مبانى فقهى، ج 3، ص 472
40ـ تحریر الوسیله، ج 1، ص 9 ـ 476
41ـ سیدمحمد حسینى، مجازات هاى مالى در حقوق اسلامى، چ. دوم، قم، انتشارات اسلامى، 1372، ص 39
42ـ«اِنّ الحسناتِ یُذهبنَ السّیئاتِ» (هود:114)، / جواهرالکلام، ج 33، ص 193
43 ـ 44ـ دعاى کمیل / همان
45ـ اکبر هاشمى، تفسیر راهنما، ج 1، ص 257
46ـ ر. ک: محمدمهدى نراقى، جامع السعادات، الطبعة الثالثه، النجف، منشورات جامعة النجف الدینیة، 1383 هـ. ق
47ـ و لا یُمکنُ الفِرارُ مِن حکومتکَ»; از حکومت تو (خدا) نمى توان فرار کرد. (دعاى کمیل)
48ـ صله رحم یکى از هنجارهاى دینى است.
49ـ «یَکُون الرجلُ یصلُ رَحمِهَ فیکون قد بقىَ مِن عُمْرِه ثلاثَ سنین فَیُصّیِرها اللّه ثلاثین سنةً»; چه بسا مردى که تنها سه سال از عمرش باقى مانده، اما به دلیل صله رحم خداوند آن باقى مانده را سى سال مى کند.(اصول کافى،ج 2، ص 140، ج 3)
50ـ «من سرّه اَن یمُدَّ اللّهُ فی عمره و اَن یبسطَ له فى رزقه فلْیَصِلَ رَحِمَه»; هر که خوش دارد خدا عمر او را دراز کند و روزى اش را توسعه دهد باید صله رحم کند. (اصول کافى،ج2، ص 256، ج 21)
51ـ «صِلةُ الرَحمِ و حسن الجوارِ یُعمّرانِ الدّیار»; صله رحم و خوش رفتارى با همسایه شهرها را آباد مى کند و بر عمرها مى افزاید. (اصول کافى، ج 2، ص 122، ج 14)
52ـ «و رِضوانٌ مِنَ اللّهِ اکبرُ و ذلک هُو الفوزُ العظیمُ»; خشنودى خدا از همه این ها بالاتر است و پیروزى بزرگ همین است. (توبه: 72)
53ـ «و مَن یُطع اللّهَ و رسولَه یدخِلُه جنات تَجرى مِن تحتها الانهارُ»; هر کس خدا و رسولش را اطاعت کند او را وارد باغ هایى از بهشت مى کند که نهرها از زیر درختانش جارى است. (نساء: 13)
54ـ «وَ مَساکِنَ طیّبةَ فى جناتِ عدن»; و مسکن هاى پاکیزه اى در باغ هاى جاویدان بهشت. (توبه: 72)
55ـ «و اَمددناهُم بفاکهة و لحم مما یَشْتَهونَ»; از انواع میوه ها و گوشت ها از هر نوع که دوست داشته باشند، در اختیارشان مى گذاریم. (طور: 22)
56ـ (و یَلبسون ثیاباً خُضْراً مِنْ سُندس و اِستَبرَق»; آن ها لباس هاى فاخر و زیبایى به رنگ سبزازحریرنازک وضخیم دربرمى کنند.(کهف: 31)
57ـ «و فیها ما تشتهیهِ الاَنفسُ و تلذُّالاَعینُ»; در بهشت، آنچه دل مى خواهد و چشم از آن لذت مى برد موجود است. (زخرف: 71)
58ـ «و الملائکةُ یَدخُلونَ عَلیهم مِن کلِّ باب سَلامٌ عَلیکم بما صبرتُم فَنِعْمَ عُقْبَى الدار»; فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى شوند و به آن ها مى گویند: سلام بر شما به دلیل صبر و استقامتتان. چه عاقبت خوبى پس از دنیا نصیبتان شد! (رعد: 23)
59ـ «لَهُم دارُالسَّلامِ عِنْدَ ربِّهم»; براى بهشتیان، خانه امن و امان است نزد پروردگارشان (انعام: 137)
60ـ «و مَنْ یُطعِ اللّهَ و الرسولَ فَاولئکَ مع الّذین اَنْعَمَ اللّهُ علیکم مِن النَّبیّنَ و الصِّدّیقینَ و الشّهداء والصالحینَ و حَسُنَ اولئکَ رفیقاً»; کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در قیامت) هم نشین کسانى خواهدبود که خدا نعمت خود را بر آن ها تمام کرده از پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان و آن ها چه رفیقان خوبى هستند! (نساء: 69)
61ـ «اُدخلوُا الجنَّةَ اَنتم و اَزواجُکم تُحبرُونَ»; به آن ها گفته مى شود وارد بهشت شوید شما و همسرانتان،در حالى که آثار نشاط و شادى در چهره شما کاملاً هویداست. (زخرف: 70)
62ـ «ما لَهم مِنْ دُونه مِن ولىٍّ»; هیچ کس جز خداوند ولى مردم نیست. (کهف: 26)
63ـ «و لا تَکن عَبدَ غَیرکَ و قد جَعَلکَ اللهُ حُرّاً»; (فرزندم) بنده دیگرى مباش. خداوند تو را آزاد آفریده است. نهج البلاغه، نامه 31، ص 929)
64ـ نهج البلاغه، خطبه 131، ص 407
65ـ همان، خطبه 173، ص 558
66ـ همان،خطبه 131،ص407و نامه 53، ص 998
67ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 7
68ـ از بارزترین مظاهر مساوات، حضور حضرت على(علیه السلام) در زمان خلافت خویش به عنوان طرف دعوا در دادگاه است. (بحارالانوار، ج 41، ص 56 /... تاریخ امیرالمؤمنین، باب 105، ج 6)
69ـ الشهید الاول، الّلمعة الدمشقیه، چ. دوم، لبنان، مؤسسة التاریخ العربى، ج 5، ص 458
70ـ همان، ص 458
71ـ از جمله «لاَتُقل لَهما اُف» اسراء ـ 23
72ـ از جمله «اِنَّ الاَمرَ بالمعروفِ و النهىَ عنِ المنکرِ فریضةٌ عظیمةٌ بِها تُقام الفرائضُ...»; امر به معروف و نهى از منکر فریضه بزرگى است که در پرتو آن، سایر واجبات انجام مى پذیرد. (... فروع کافى، ج 1، ص 342 / وسائل الشیعه، ج 111 ص 395 و 402 ـ 403)
73ـ «کُنتم خیرَ امّة اُخرجت لِلنّاسِ تأمرونَ بِالمعروفِ و تَنهونَ عنِ المنکرِ و تُؤمِنونَ بِاللّه»; شما بهترین امّتى بودید که پدید آمده اید; (از این رو که) امر به معروف و نهى از منکر مى کنید و به خدا ایمان دارید. (آل عمران: 110)
74 75 76 77ـ امام خمینى، توضیح المسائل، چ ششم، تهران، 1369، مسأله 2791
78ـ «یا ایُّها الّذینَ آمنوا لِمَ تَقولونَ مَا لا تَفعلونَ کَبُرَ مَقتاً عِندَاللَّهِ اَن تَقُولُوا مَا لا تَفعَلونَ»; اى کسانى که ایمان آورده اید، چرا چیزى را به زبان مى گویید، ولى در عمل، خلاف آن رفتار مى کنید. بترسید از این که سخنى بگویید و خلاف آن عمل کنید که بسیار سخت خداوند را به خشم مى آورد. (صف: 2 و 3)
79ـ «و قُل لِعبادى یَقولوا الّتی هىَ اَحسنُ»; (اى پیامبر) به بندگانم بگو که با مردم به نیکوترین وجه صحبت نمایند. (بنى اسرائیل: 53)
80ـ «و خُضِ الغمراتِ للحقِّ حیثُ کانَ»; براى اقامه حق به گرداب مشکلات وارد شو و از آن ترسى به دل راه مده. (نهج البلاغه، نامه 31)
81ـ زیرا امر و نهى بدون هیچ گونه قرینه اى به معناى فرمان هاى ربّانى است.
82ـ منظور اظهار تنفّر قلبى است که معمولاً به صورت تغییر در طرز برخورد آشکار مى گردد.
قرآن و روایات ـ که حکایت گر سیره عملى معصومان(علیهم السلام)است ـ از طرفى، خود ناظر جامعه اسلامى است و با بیاناتى متفاوت، از گناهان به طور عموم1 و یا با تأکید بر گناهى خاص2 نهى کرده و از طرف دیگر، از مؤمنان خواسته است به مقابله با منکرات و گناهان برخیزند3 و از ضرورت این کار غافل نمانند. حضرت على(علیه السلام) در نهج البلاغه مى فرمایند: «همه اعمال نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر همانند قطره اى در برابر دریاست.»4
علاوه بر آن، قرآن و روایات در موارد بسیارى، مجازات ها،5 پاداش ها،6 آثار سوء اجتماعى گناه7 و آثار اجتماعى رعایت هنجارهاى شرعى8 را در جهت ترغیب به اجتناب از گناهان و تشویق به رعایت هنجارهاى شرعى متذکرمى شوند.
از این رو، با درک ضرورت این بحث، مطالبى چند با توجه به اصول کلى و پیش فرض هاى نظارت اجتماعى در اسلام مورد بحث قرار مى گیرد.
هنجار در جامعه اسلامى
همه اعمال و رفتارى را که انسان از خود بروز مى دهد، از نظر اسلام، در قالب پنج عنوان کلى ذیل قرار مى گیرد:
1. واجب (ضرورت انجام);
2. مستحب (اولویت انجام);
3. مباح (بدون اولویت);
4. مکروه (اولویت ترک);
5. حرام (ضرورت ترک).
واجب و ضرورى بر اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که فرد مسلمان لازم است آن ها را انجام دهد و اجازه ترکشان را ندارد. در مقابل، حرام به اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که لازم است از آن ها دورى جست و مرتکب نگردید. مستحب بر اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که فرد مسلمان بهتر است انجام دهد. مکروه نیز بر اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که پرهیز از آن اولویت دارد.
تذکر این نکته لازم است که نظارت اجتماعى تنها در دایره حقوق مطرح نیست و مسائل اخلاقى را نیز در برمى گیرد. عناوین پنج گانه ذکر شده بر خلاف ظهور اولیه آن، مربوط به اعمال و رفتار اخلاقى و حقوقى مى شود. بنابراین، منظور از این عناوین پنج گانه در این مقال، هم هنجارهاى حقوقى است و هم هنجارهاى اخلاقى که داراى ضرورت و یا اولویت ترک یا عدم ترک مى باشد. در صورتى که فرد به «واجبات» عمل کند و از «محرمات» دورى نماید، آثار و نتایج مثبتى از جمله، پاداش اخروى نصیب او خواهد شد و در صورتى که به واجبات عمل نکند و از محرّمات اجتناب نورزد، آثار و نتایج سوء از جمله، مجازات هاى دنیوى و اخروى گریبان گیر او خواهد شد. این در حالى است که اگر فردى به «مستحب» عمل ننماید و از «مکروه» دورى نجوید دچار مجازات اخروى نخواهد شد، ولى از آثار مثبت و پاداش هاى اخروى آن محروم خواهد ماند. «مباح» عنوان دیگرى است که تنها بر اعمال و رفتارى اطلاق مى شود که انجام یا ترک آن از هیچ اولویتى برخوردار نیست.
با توجه به تعریفى که در بخش اول، از «هنجار» ارائه گردید، روشن مى شود که واجبات، محرّمات، مستحبات و مکروهات نمایان گر هنجارها هستند و در واقع، این چهار قسم راهنماى اعمال و رفتار فرد مسلمان مى باشد. از این رو، هنجارهاى اسلامى9 به دو دسته کلى تقسیم مى گردند:
1. هنجارهایى که ضرورت دارد و در صورت تخلف، با مجازات همراه است; این قسم محرمات و واجبات را شامل مى شود.
2. هنجارهایى که تنها اولویت دارد و تخلف از آن ها مجازات قابل توجهى10 به دنبال نخواهد داشت; این قسم شامل مستحبات و مکروهات مى باشد.
تفاوت هنجارهاى دینى11 و هنجارهاى غیر دینى
هنجارهاى دینى، که مصداق کامل آن هنجارهاى اسلامى است، از چند جهت با هنجارهاى غیر دینى تفاوت دارد:
الف. هنجارهاى غیر دینى براى تنظیم شؤون اجتماعى و رعایت نظم در جامعه وضع گردیده، ولى هنجارهاى دینى (اسلامى) تنها براى این منظور وضع نشده، بلکه مقصود اصلى از وضع آن ایجاد اجتماعى صالح و تأمین سعادت واقعى انسان هاست.
ب. هنجارهاى دینى بر خلاف هنجارهاى غیر دینى علاوه بر ضمانت هاى اجرایى معمولى، از ضمانت هاى اجرایى دیگرى همچون مجازات ها و پاداش هاى اخروى برخوردار است; مثلاً، اگر کسى مرتکب قتل شود، علاوه بر قصاص به عنوان مجازات دنیوى، در آخرت نیز جایگاه او جهنم خواهد بود.
ج. هنجارهاى غیر دینى ساخته دست بشر و ناقص است و همیشه دست خوش تغییر و تحول مى باشد، ولى هنجارهاى دینى (اسلامى) از سوى خداوند بوده و نسبتاً ثابت است.
د. به دلیل آن که در جوامع دینى، هم رابطه افراد با یکدیگر و هم رابطه افراد با خدا مدّ نظر است، هنجارهاى اسلامى و دینى ـ بر خلاف هنجارهاى غیر دینى ـ به دو قسمت عمده تقسیم مى گردد:
1. هنجارهاى مربوط به ارتباط فرد با خداوند; مثل نماز;
2. هنجارهاى تنظیم کننده روابط افراد جامعه با یکدیگر; مثل هنجارهایى که ارتباط اشخاص را با پدر، مادر، خویشاوندان و یتیمان مشخص مى سازد.
اما هنجارهاى غیر دینى، که در جوامع غیر مذهبى وجود دارد، به روابط انسان ها با یکدیگر مربوط است.
انحراف، گناه، جرم، جنایت
با توجه به مباحث مطرح شده در زمینه هنجارهاى دینى و اسلامى، انحراف در جامعه اسلامى به صورتى متفاوت با دیگر جوامع مطرح مى شود. «انحراف» در جامعه اسلامى زمانى تحقق مى یابد که هنجارهاى دینى، که متناسب با سعادت حقیقى انسان است، رعایت نشود. از این رو، به افرادى که هنجارهاى دینى، را رعایت نمى کنند هرچند هنجارهاى اجتماعى را رعایت کنندعنوان «منحرف» اطلاق مى شود و بر شخصى که بر خلاف اکثریت جامعه، هنجارهاى اسلامى را رعایت مى کند، این عنوان صدق نمى نماید. مسلمانان منشأ انحراف را ابلیس و ایادى او مى دانند و انحراف را نشانه تحقق خواست او و دورى انسان از سعادت واقعى و کمال نهایى اش مى شمارند.
«گناه» به موارد سرپیچى از هنجارهایى که ضرورت دارد (واجب و حرام) اطلاق مى گردد. بدین روى، به کسى که عمل مستحبى را ترک کرده و یا کار مکروهى انجام داده باشد «گنه کار» اطلاق نمى شود.
در قرآن و کتب روایى، از گناه با واژه هاى متفاوتى همچون ذنب، معصیت، اثم و وزر یاد شده است.12 همه این واژه ها با توجّه به معناى هر یک، حکایت از سرپیچى از فرمان خدا دارد. از آن جا که تخلف از هنجارهاى ضرورى مجازات به دنبال دارد و قاضى حق دارد متخلف را مجازات نماید،13 تخلف از این گونه هنجارها «جرم» تلقى مى شود.
در بسیارى از موارد، فقیهان به جاى جرم لفظ «جنایت» را به کار مى برند. جنایت در لغت، اسم است براى شرّى که انسان مرتکب مى شود و در اصطلاح فقهى، نام عملى است که شرعاً حرام است،14 خواه نسبت به جان، مال یا موارد دیگر صورت گیرد، ولى بیش تر فقیهان بر کاربرد لفظ «جنایت» در مورد افعالى که بر نفس یا اعضاى انسان واقع مى شود توافق کرده اند که عبارتند از: کشتن، زخمى کردن، زدن، و سقط جنین. در عین حال، بعضى از آنان این لفظ را بر جرم هایى اطلاق مى کنند که حدود و قصاص به همراه دارد.
با توجه به مطالب ارائه شده، انحراف نسبت به جرم، جنایت و گناه عام تر است. با توجه به آن که مخاطبان نظارت اجتماعى منحرفان هستند، ناظران اجتماعى علاوه بر مقابله با گناه کاران، مجرمان و جنایت کاران، با افرادى که هنجارهاى غیر ضرورى (مستحب، مکروه) را رعایت نمى کنند نیز برخورد مناسب مى نمایند.
ضمانت هاى اجرایى در جامعه اسلامى
انتظار رعایت هنجارها و کارا بودن نظارت اجتماعى در جامعه بدون وجود ضمانت هاى اجرایى بى معناست. ضمانت هاى اجرایى در نظام اسلامى شامل ضمانت هاى درونى، بیرونى، دنیوى و اخروى است. این ضمانت ها با توجه به دیدگاهى که در مورد قلمروهاى جهان اجتماعى اسلام و اصول کلى مطرح شده، قابل فهم و توجیه است. در صورت تغییر اصول و دیدگاه مطرح شده، برخى از ضمانت هاى اجرایى در نظام اسلامى قابل فهم نخواهد بود.
مهم ترین ضمانت هاى اجرایى جامعه اسلامى را در دو دسته ذیل مطرح مى نماییم:
1. ضمانت هاى درونى
2. ضمانت هاى بیرونى
«ایمان» به عنوان ضمانت اجرایى درونى نظارت اجتماعى در جامعه اسلامى مطرح است. بر خلاف جوامع مادى، در جوامع دینى و به خصوص اسلام، تحت تأثیر قلمرو غیر مادى جهان، ایمان به عنوان یکى از عوامل مهم و تعیین کننده افعال و رفتار انسان مطرح مى باشد. ایمان مذهبى تصویر واقعى جهان را در نظر انسان ترسیم مى کند و جهان خشک و سرد مادى را به جهانى با معنا و داراى حساب و کتاب تبدیل مى نماید.
مسلمانان نسبت به مجموعه اى از حقایق ایمان دارند. ایمان به برخى از این حقایق به عنوان ضمانت اجرایى نظارت اجتماعى مطرح است. مهم ترین آن ها عبارتند از:
1ـ ایمان به خدا: مسلمانان به خدا ایمان دارند و در همه جا او را حاضر مى دانند. آن ها باور دارند که خداوند از تمام اعمال و رفتارشان آگاهى دارد و بر مجازات آنان تواناست. مسلّماً ایمان به خدا و باور به توانایى ها و صفات او، نقش قابل توجهى در جلوگیرى از انحرافات خواهد داشت.
2ـ ایمان به پیامبران و امامان(علیهم السلام): مسلمانان به حقّانیت پیامبران و امامان(علیهم السلام)و تعالیم ایشان ایمان دارند. آنان گفتار و اعمال ایشان را حق و داراى تقدس مى دانند. ایمان به پیامبران و امامان(علیهم السلام)موجب مى گردد مسلمانان سخنان آنان را جدّى تلقى کنند و از تعالیم، مواعظ، نصایح و هشدارهاى آن ها متأثر شوند.
3ـ ایمان به معاد: مسلمانان به حیات، حساب رسى، پاداش ها و مجازات هاى اخروى ایمان دارند و معتقدند تمام اعمال و رفتار انسان ها در دادگاه عدل خداوند عرضه مى گردد و متناسب با آن، افراد جزا داده مى شوند.
4ـ ایمان به سعادت حقیقى: مسلمانان قرب به خدا را سعادت حقیقى مى شمارند و بهره مندى از امکانات مادى را زودگذر و ناچیز مى پندارند.
5ـ ایمان به وجود ابلیس: مسلمانان به وجود ابلیس به عنوان موجودى پلید، اغواگر و گمراه کننده باور دارند و معتقدند که او با وسوسه هاى خود و سوء استفاده از ضعف هاى انسان، افراد را به اعمال زشت فرا مى خواند.15 از این رو، مسلمانان کسانى را که اعمال و رفتار زشت از خود بروز مى دهند هم سو و بلکه تابع شیطان مى دانند و سعى مى کنند نقاط ضعف خود را ترمیم نمایند و از پیروى وسوسه هاى ابلیس و پیروان او، که موجبات انحراف و کج روى را فراهم مى آورد، دورى جویند.
ایمان مذهبى به عنوان ضمانت اجرایى درونى قادر است انسان را به صورت مؤمن واقعى درآورد و از دیگر سو، خودخواهى و خودپرستى را، که منشأ بسیارى از انحرافات است، تحت الشعاع خود قرار دهد، همچنین نوعى تعبّد و تسلیم در فرد ایجاد کند، به طورى که در کوچک ترین مسأله اى که مکتب عرضه مى دارد (از جمله هنجارهاى دینى) تردید به خود راه ندهد و آن را به صورت یک شىء عزیز و محبوب و گران بها درآورد.16
یکى از مشکلاتى که جوامع غیر دینى با آن روبرو مى باشد، عدم هماهنگى منافع و مصالح جامعه با منافع فرد است. تبعیت از هنجارها و رعایت قوانین جامعه از طرفى،با آزادى افراد و از طرف دیگر، با منافع آن ها تعارض دارد. افراد تحت تأثیر جامعه و به خصوص نظام نظارتى آن، على رغم میل باطنى خود ـ دست کم، در برخى موارد ـ از هنجارها و قواعد پیروى مى کنند. اما در جوامع مذهبى و به خصوص اسلام، تحت تأثیر ایمان، هماهنگى کاملى بین منافع و مصالح فرد و جامعه برقرار شده است. مؤمن معتقد است که عمل به هنجارهاى دینى و تقیّد به آن ها با این که در بسیارى از موارد، سود و منفعتى دنیوى و محسوس براى او ندارد، ولى در آخرت، پاداش قابل توجهى را که با منافع دنیوى قابل مقایسه نیست، در بر خواهد داشت. از این رو، در سایه ایمان مذهبى، عمل به هنجارهاى اسلامى در عین این که منطبق با مصالح و منافع جامعه است، با منافع تک تک افراد هماهنگى کامل دارد. بدین روى، مى توان انتظار داشت که مؤمن به راحتى قابل اصلاح باشد و با کم ترین تذکرى، رفتار خود را تغییر دهد و هنجارهاى دینى را رعایت کند.
ضمانت هاى بیرونى
این ضمانت ها در جامعه اسلامى شامل دو بخش مجازات (تنبیه) و پاداش مى باشد:
الف ـ مجازات در جامعه اسلامى: مهم ترین مجازات هایى که در جامعه اسلامى، چه به صورت رسمى و یا غیر رسمى، به کار برده مى شود، عبارت است از:
1 و 2ـ رجم و اعدام: رجم (سنگسار کردن) و اعدام شدیدترین مجازات هایى است که نظام اسلامى براى متخلّفان در نظر گرفته است. رجم در مورد زناى محصنه انجام مى شود و اعدام در مواردى همچون لواط، زناى به عنف، زناى با محارم و محاربه انجام مى پذیرد.17علاوه بر آن، اعدام در مواردى همچون شراب خوارى و سرقت ـ پس از بار سوم، در صورتى که در هر بار مجازات صورت گرفته باشد ـ اجرا مى گردد.
قابل ذکر است که با اجراى حکم اعدام یا رجم نسبت به مجرم و جانى، علاوه بر این که منبع جنایت و عامل شیوع این گونه جرم ها از بین مى رود، افراد جامعه و به خصوص کسانى که زمینه ارتکاب این گونه اعمال را دارند درس عبرت مى گیرند و به آسانى مرتکب این گونه اعمال نخواهند شد.
3ـ قصاص (مقابله به مثل): مقابله به مثل بدین معناست که اگر کسى عمداً دیگرى را کشت یا برخى از اعضاى او را قطع و نابود کرد و یا جراحت و ضربه اى بر دیگرى وارد آورد، نسبت به مجرم همان گونه رفتار شود.
قصاص چون کیفر سنگینى است، افرادى را که داراى روحیه تبه کارى و عصیان اند، مهار مى کند. انگیزه مجرم براى کشتن و زخمى کردن تنازع بقا و حس سلطه جویى است و آن گاه که مجرم بداند پس از اقدام به کشتن و زخمى کردن، براى خودش نیز سلطه و حیاتى نمى ماند، قهراً دست به این گونه اعمال نمى زند.
4ـ قطع دست و پا: قطع دست و پا مجازاتى سخت و شدید است که در اسلام براى دزدى، وضع شده.18 اگر کسى با شرایطى که در کتب فقهى آمده،19 دزدى کند، در بار اول، چهار انگشت دست او قطع مى شود و در صورتى که دوباره دزدى کند، پاى چپ او از برآمدگى روى پا قطع خواهد شد. علاوه بر شدت، ویژگى دیگرى که این مجازات دارد و بر قدرت بازدارندگى آن مى افزاید، وجود همیشگى اثر مجازات بر مجرم است. دزدى که با قطع انگشتان دست یا پایش مجازات شده است، هنگام مواجهه با مردم، با او به عنوان یک دزد برخورد مى کنند.
5ـ شلاق: مجازاتى است که در برخى جرم ها مشخص و ثابت است و در برخى از آن ها، به صلاحدید قاضى بستگى دارد. شلاق در جرم هایى همچون زنا، شراب خوارى و قذف (نسبت دادن زنا یا لواط به دیگرى) اجرا مى گردد. بیش ترین مقدار شلاق 100 تازیانه است که حدّ زنا مى باشد.
6ـ دیه: مالى است که در مقابل جنایتى که نسبت به خود شخص (کشتن) یا نسبت به اعضاى بدن او (مثل قطع کردن دست و پا و زخمى کردن) انجام شده است، پرداخت مى شود. دیه علاوه بر این که مجازات و عامل بازدارنده اى براى مجرم است، جبران خسارت براى گیرنده آن نیز محسوب مى شود.
معمولاً خانواده هاى مقتول و کسانى که اعضاى بدنشان آسیب دیده یا نابود گشته دچار خسارتهاى مادى مى شوند اما با گرفتن دیه از قاتل یا جانى تا حدودى این مشکل رفع مى شود و خسارت وارد شده تا حدّى ترمیم مى گردد.
7ـ زندان: در اسلام بر خلاف آنچه متعارف است، زندان به معناى نگه داشتن مجرم در یک جاى تنگ نیست، بلکه منظور از آن جلوگیرى از تصرف آزادانه است که باید از هرگونه شکنجه و آزار به دور باشد.20
در آیات قرآن، با عناوینى همچون «سجن» (یوسف: 33 و 36 و 39)، «حبس» (مائده: 106 / هود: 65)، «امساک» (نساء: 13) «حصر» (توبه: 5) در نظام اسلامى، افراد براى تأمین اهداف ذیل، زندانى مى شوند:
1. جلوگیرى از فرار متهم تا مشخص شدن وضعیت او; مثلاً، کسى که متهم به کشتن دیگرى است تا شش روز زندانى مى شود21 و در صورتى که اولیاى مقتول نتوانند در این مدت، قاتل بودن او را ثابت نمایند، پس از سپرى شدن این مدت، آزاد مى شود.22
2. براى جلوگیرى از فرار مجرم و رسیدن زمان اجراى حکم; مثلاً، در صورتى که مجازات زن حامله اى اعدام باشد، مجازات او تا به دنیا آوردن بچه اش به تأخیر مى افتد و در این مدت، او در زندان خواهد ماند.23
3. جلوگیرى از تکرار عمل و بازسازى افراد مجرم; مثلاً، براى ممانعت از ارتکاب سرقت، در صورت فقدان شروط قطع دست، دزد را زندانى مى کنند.24
4. جلوگیرى از شیوع جرم و حفظ جامعه; مثل زندانى کردن (زندان ابد) کسى که براى بار سوم دزدى کرده و دو مرتبه حد سرقت بر او جارى شده است.25
با توجه به اهداف مذکور، مى توان به روشنى دریافت که اطلاق «مجازات» بر زندان در صورتى که براى دست یابى به دو هدف اول باشد، صادق نیست. در صورتى که زندان براى تأمین هدف سوم یا چهارم باشد، عنوان «مجازات» بر آن صادق است.
در این جا، به اختصار و به صورت کلى، به جرم هایى اشاره مى شود که از زندان به عنوان مجازات و در جهت بازسازى فرد و جلوگیرى از انجام آن منکرات در سطح جامعه استفاده مى شود:
1. جرم هاى ضد نفس; مثل معاونت و مباشرت در قتل26 و صدور فرمان قتل دیگرى;27
2. جرم هاى ضد امنیتى; مثل راه زنى28 و سرپیچى از دستورات امام عادل و پیمان شکنى نسبت به ایشان;29
3. جرم هاى مربوط به دین، مثل ارتکاب اعمال و رفتار حرام;30
4. جرم هاى مربوط به مال مثل امتناع از اداى دین31، ترک نفقه32 و خوردن مال یتیم.33
زندان در عصر حاضر، یکى از مهم ترین و شایع ترین کیفرها براى اصلاح مجرمان به شمار مى آید، در حالى که در اسلام، تنها در برخى از جرم ها مجازات زندان در نظر گرفته شده است. در نظام اسلامى، جرم هایى که مجازاتشان حدود34 و قصاص است و 43 جرم هاى عادى را در بر مى گیرد، از طریق زندان کیفر داده نمى شود،35 در مورد تنبیه هاى پایین تر از حد نیز کیفر تازیانه بر کیفر زندان ترجیح داده مى شود. از این رو، مى توان تخمین زد براى 15 درصد از کل جرم ها مجازات زندان در نظر گرفته شده است.36
مجازات هاى هفت گانه مطرح شده تحت دو عنوان «حد» و «تعزیر» جاى مى گیرند. منظور از «حد» آن دسته از مجازات هاست که نوع و میزان و کیفیت آن در اسلام تعیین شده37 و نسبت به انحرافاتى همچون لواط، زنا، شراب خوارى، سرقت به کار برده مى شود. «تعزیر» نیز به معناى مجازات و عقوبتى است که نوع و مقدار آن در اسلام معین نشده38 و بنا به نظر قاضى در ارتباط با انحراف ها و جرم هایى که مجازات حد براى آن ها وجود ندارد، اجرا مى گردد.39
قابل ذکر است که مجازات هاى حدى و تعزیرى فارغ از روابط شخصى، توسط دستگاه هاى قضایى انجام مى پذیرد. از این رو، افراد حق ندارند شخصاً اقدام به تنبیه و مجازات مجرم کنند و او را زندان یا اعدام نمایند و یا حتى شلاق بزنند.
8ـ مجازات هاى مرتبط با امر به معروف و نهى از منکر: اسلام براى ترغیب مردم به مشارکت در نظارت بر جامعه خویش، امر به معروف و نهى از منکر را به عنوان دو عامل بازدارنده در جامعه معرفى نموده و بر اهمیت اجراى آن تأکید کرده است.
به دلیل آن که از یک سو فلسفه تشریع امر به معروف و نهى از منکر از بین بردن انحراف و از سوى دیگر، شیوه هاى جزیى و دقیق بازدارى منحرفان، به ویژه با عطف نظر به تعدد فرهنگ ها و تفاوت شخصیت منحرفان، مشخص نشده، در مقام اجراى امر به معروف و نهى از منکر، طیف گسترده اى از اعمال و رفتار به عنوان مجازات و عامل بازدارنده از انحراف به کار برده مى شود. بنابراین، دانشمندان اسلامى تنها به طبقه بندى کلى این مجازات ها و ذکر مثال هایى در این زمینه بسنده کرده اند.40
مجازات هایى را که مرتبط با امر به معروف و نهى از منکر ذکر کرده اند عبارت است از:
الف. مرحله قلبى که به صورت تغییر در طرز برخورد ظاهر مى گردد; مثل عبوس برخورد کردن;
ب. مرحله زبانى; مثل تهدید به مجازات قانونى نمودن;
ج. مرحله عملى; مثل از بین بردن ابزار منکر;
روشن است که این سه قسم از مجازات ها در قلمرو جهان رو در رو انجام مى پذیرد. آمر به معروف و ناهى از منکر با توجه به ویژگى هاى افراد و چگونگى تأثیرپذیرى آن ها، با انجام رفتار یا عملى موجبات ترک انحراف را فراهم مى آورند.
امر به معروف و نهى از منکر و مجازات هاى به کار گرفته شده در آن بر خلاف ضمانت هاى اجرایى دیگر، در جهت مقابله با کلیه انحراف ها قرار داده شده است. همان گونه که در بحث هنجارها مطرح شد، هنجارها به دو دسته ضرورى و غیر ضرورى تقسیم مى گردد که بخش اول مربوط به واجبات و محرّمات و بخش دوم مربوط به مستحبات و مکروه ها است. فرایند امر به معروف و نهى از منکر و مجازات هاى به کار گرفته شده در آن نیز هم براى مقابله با ترک مستحبات و انجام مکروه ها و هم براى رعایت هنجارهاى لازم و ضرورى به کار گرفته مى شود. بر این اساس، امر به معروف و نهى از منکر را به دو دسته تقسیم کرده اند:
ـ امر به معروف و نهى از منکر مستحب که مربوط به ترک هنجارهاى غیر ضرورى است;
ـ امر به معروف و نهى از منکر واجب که در مورد ترک هنجارهاى ضرورى اعمال مى گردد.
9ـ کفّاره: از جمله مجازات هایى که در اسلام وجود دارد و در مورد برخى از انحراف ها مقرر گردیده، «کفّاره» است. کفّاره عبارت از عبادتى مخصوص است که غالباً به عنوان مجازات ترک بعضى از واجبات یا انجام برخى از محرّمات بر افراد واجب مى گردد و غالباً کیفر اخروى را از بین مى برد یا تخفیف مى دهد.41
مجازات کفّاره داراى ویژگى هایى است که در دیگر مجازات ها وجود ندارد:
1. کفاره نوعى عبادت است. بنابراین، در صورتى که بدون قصد قربت انجام شود، صحیح نیست.
2. مجازاتى است که توسط خود فرد انجام مى پذیرد و در واقع، مجرم و مجرى حکم یک نفر بیش تر نیست.
3. در صورتى که منحرف به مفاد مجازات عمل کند، ثواب و پاداش اخروى نصیب او خواهد شد.
4. کفّاره موجب مى گردد مجازات اخروى کم شود یا حتى از بین برود.42
5. بیش تر کفّاره ها مالى است و در صورتى که خطاکار و مجرم کفاره هاى مالى را بپردازد، بخشى از نیازهاى اولیه نیازمندان تأمین مى گردد.
این ویژگى ها کفّاره را به عنوان مجازاتى استثنایى معرفى مى کند که بدون تصور قلمرو غیر مادى جهان بى معناست. در این مجازات، بدون این که قاضى یا فرد دیگرى منحرف را تحت فشار قرار دهد، منحرف تحت تأثیر باورهاى خویش (ایمان) و آگاهى از سعادت واقعى، براى جبران معاصى خود، به مقتضاى کفّاره عمل مى کند.
10ـ دیگر مجازات هاى دنیوى: علاوه بر مجازات هاى مطرح شده، مجازات هاى دنیوى دیگرى نیز وجود دارد که نتیجه مستقیم انجام معاصى (مخالفت با هنجارهاى ضرورى) است. نزول برخى مصیبت ها و بلاها،43 تغییر نعمت ها44 و عذاب هاى دنیوى45 از جمله مهم ترین این مجازات ها مى باشد که در متون اسلامى ذکر گردیده است. اشاعه بدى ها، (نور: 19) دروغ گویى، ستم کارى، 46ترک امر به معروف و نهى از منکر و برقرارى روابط نامشروع از جمله انحراف هایى است که موجبات این گونه مجازات هاى دنیوى را فراهم مى آورد. این مجازات ها ابزار مناسبى در اختیار عاملان نظارت اجتماعى قرار مى دهد تا بتوانند با بهره گیرى از آن ها، موجبات عمل به هنجارهاى دینى را فراهم سازند.
باید توجه داشت که این دسته از مجازات ها در صورت باور به قلمرو غیر مادى جهان معنادار بوده و از قابلیت تأثیر بالایى برخوردار است.
11ـ مجازات هاى اخروى: مسلمانان با اعتقاد به جهان غیر محسوس و باور به وجود مجازات هاى اخروى، نمى توانند در اعمال و رفتار خود نسبت بدان بى تفاوت باشند. آنان سعى مى کنند اعمال خود را با هنجارهاى دینى منطبق سازند تا گرفتار عذاب اخروى نگردند.
به دلیل آن که مسلمانان مجازات هاى اخروى را نتیجه واقعى اعمال خود و به امر خداوند جارى مى دانند، سعى مى کنند با تمام وجود، هنجارهاى دینى را به کار بندند و از تبعیت تصنّعى و اعمال ریاکارانه پرهیز نمایند، در حالى که در جوامع غیردینى، هیچ ضرورتى وجود ندارد که افراد جامعه دور از چشم مسؤولان نظارت، هنجارهاى جامعه را رعایت کنند.
مجازات هاى اخروى داراى ویژگى هایى است که تأثیر آن ها را مضاعف مى کند. این ویژگى ها عبارت است از:
1. شدت: مجازات اخروى شدید است، به طورى که در آیات قرآن، از آن به عنوان عذاب دردناک، (بقره: 10) بزرگ، (غاشیه: 14) عظیم، (بقره: 7) شدید، (بقره: 165) و سوزان (آل عمران: 181) یاد شده است.
2. دوام: ویژگى دیگر مجازات هاى اخروى دوام و استمرار آن هاست. (بقره: 39 / مائده: 37) کافران (آل عمران: 116)، منافقان (مجادله: 17)، کسانى که غرق در گناه اند (بقره: 81)، قاتلان و جانیان (نساء: 93) از جمله کسانى اند که به آن ها وعده آتش همیشگى در آخرت داده شده است.
3. عدم امکان فرار: هیچ گناه کارى نمى تواند از مجازات اخروى فرار کند و آن را از خود دور سازد.47مسؤولان و مجریان نظارت اجتماعى در جامعه اسلامى، با یادآورى و بیان این گونه مجازات ها، از نقض هنجارهاى دینى جلوگیرى مى نمایند.
مجازات هاى اخروى در قلمروهاى جهان غیرمحسوس انجام مى پذیرد و بدون در نظر گرفتن این قلمرو، وجود این مجازات ها و تأثیرپذیرى آن ها بى معناست و در فرایند نظارت اجتماعى هیچ گونه جایگاهى نخواهد داشت.
مجازات هاى اخروى به دو بخش کلى تقسیم مى گردد:
الف ـ مجازات هاى جسمانى: برخى از مهم ترین مجازات هاى جسمانى عبارت است از:
1. غذاها و نوشیدنى هاى مرگ بار: قرآن و روایات با یادآورى غذاها و نوشیدنى هاى دوزخیان، به مجرمان و بدکاران هشدار مى دهد و آن ها را از نتایج سوء اعمال و رفتارشان آگاه مى سازد. از جمله غذاها و نوشیدنى هاى مرگ بار، که در قرآن مطرح گردیده، غذا و آبى همچون فلز گداخته شده است. (دخان: 43 ـ 46 / کهف: 29) علاوه بر آن، در قرآن، از خوراکى هایى همچون «زقوم» (گیاه بسیار تند و تلخ) (دخان: 43)، «ضریع» (گیاه بدبو) (غاشیه: 4 ـ 7)، «صدید» (ابراهیم: 15 ـ 17)، «غسلین» (حاقه: 35 ـ 37) و «غسّاق» (نبأ: 21 ـ 25) (هر سه به معناى خونابه مى باشد) به عنوان غذاى مجرمان و گناه کاران نام برده شده است.
2. لباس هاى مرگ بار: از دیگر مجازات هاى اخروى لباس هایى است که غیر قابل تحمل مى باشد. بنابر آنچه در قرآن مطرح شده، این لباس ها از آتش (حج: 19 ـ 22) و «قطران» (ماده سیاه، بدبو و قابل اشتعال) (ابراهیم: 49 ـ 50) است.
3. بادهاى کُشنده: این بادها گرم و سوزنده مى باشد و هرگز سرد و خنک نمى گردد. (واقعه: 41 ـ 44)
4. ورود در آتش: مجازات جسمانى دیگرى که در آخرت وجود دارد ورود در آتش است (نساء: 56)، آتشى که پوست بدن مجرمان را مى کَند (معارج: 16) و شعله هاى آن همچون شمشیر بر صورت هاى آن ها نواخته مى شود. (مؤمنون: 104)
5.داغ کردن بدن ها با طلاونقره:این مجازات در مورد گروهى از گناه کاران وجود دارد و در روز قیامت نسبت به آن ها اجرا مى گردد. (توبه: 34 ـ 35)
6. مکان تنگ و محدود به همراه غل و زنجیر در دوزخ: از مجازات هاى جسمانى است که در آخرت وجود دارد (فرقان: 13 ـ 14)، به صورتى که کافران در آن حال همه فریاد واویلا از اعماق وجود خود سر مى دهند. (فرقان: 13 ـ 14)
ب ـ مجازات هاى روحانى: منظور از مجازات هاى روحانى آن دسته از مجازات هاى اخروى است که مستقیماً روح و جان انسان را عذاب مى دهد. عذاب هاى خوار کننده (حج: 57)، رسوا کننده (آل عمران: 162)، غم و اندوه دوزخیان و تحقیر و سرزنش فراوان (حج: 22 / مؤمنون: 107 ـ 108)، ملامت آن ها از ناحیه مأموران مجازات (مؤمن: 49 ـ 50) و وحشت و ترس (فرقان: 12) از مهم ترین عذاب هاى غیر جسمانى مى باشد که در آخرت وجود دارد.
ب. پاداش در جامعه اسلامى: پاداش ها بخشى از ضمانت هاى اجرایى نظارت اجتماعى است. پاداش هایى که در جامعه اسلامى مطرح مى باشد به دو بخش کلى تقسیم مى گردد:
1ـ پاداش هاى دنیوى: مجموعه وسیعى از پاداش هاى مالى و اجتماعى را در برمى گیرد که در جامعه اسلامى، متناسب با عملکرد افراد در جهت ترغیب و تشویق بیش تر آن ها با هنجارها به ایشان داده مى شود. برخى از پاداش هاى دنیوى توسط افراد جامعه ـ مردم یا مسؤولان ـ اعطا مى گردد و برخى از جانب خدا اعطا مى شود.
بخش اول مربوط به پاداش هاى متنوع و گسترده اى است که در جامعه وجود دارد و اسلام با به کاربردن این گونه پاداش ها موافق است، به شرطى که هم پاداش ها مشروع باشد و هم موجبات تشویق و ترغیب نسبت به رعایت هنجارهاى دینى را فراهم آورد، نه این که مخالفت و سرپیچى از هنجارهاى دینى را سبب شود. (ذکر تک تک این پاداش ها، به ویژه با توجه به تنوع فرهنگ ها، از حوصله این بحث خارج است.)
بخش دوم مربوط به پاداش هایى است که خداوند نسبت به رعایت برخى از هنجارهاى دینى مطرح کرده; مثلاً، در مورد صله رحم48 پاداش هایى مطرح شده که مهم ترین آن ها عبارت است از:
ـ طولانى شدن عمر;49
ـ زیاد شدن روزى;50
ـ آبادى شهرها;51
در روایات، موارد متعدد دیگرى از این گونه پاداش ها براى تشویق و ترغیب به رعایت هنجارهاى دینى ذکر گردیده است.
مسلمانان با باور به قلمرو غیر محسوس جهان و اطمینان به توانایى خداوند بر تحقق این پاداش ها، براى دست یابى به این پاداش ها، سعى در رعایت هنجارهاى دینى دارند. این گونه پاداش ها ضمانت اجرایى مناسبى است که در قالب باور به قلمرو غیر محسوس جهان معنادار مى باشد.
2ـ پاداش هاى معنوى و اخروى: برخى از پاداش ها در قلمرو جهان محسوس نمى گنجد. این گونه پاداش ها تحت عنوان «پاداش هاى معنوى و اخروى»، خود شامل دو قسمت ذیل است:
الف. قرب به خدا و رضایت الهى: مسلمانان سعادت واقعى و کمال نهایى را در قرب به خدا مى دانند. این بهترین پاداشى است که مى تواند موجبات رعایت دقیق هنجارهاى دینى را فراهم آورد.52 در اهمیت و تأثیر این پاداش، همین بس که برخى از مسلمانان بدون توجه به ضمانت هاى اجرایى دیگر، تنها براى قرب به خداوند، مشکلات و سختى هاى رعایت هنجارهاى دینى را بر خود هموار مى کنند. این پاداش تنها با توجه به قلمرو غیر مادى و غیر محسوس جهان معنادار است.
ب. پاداش هاى اخروى: برخى از پاداش هایى که در جامعه اسلامى مطرح است و انگیزه مضاعفى را در رعایت هنجارهاى دینى ایجاد مى کند، پاداش هاى اخروى است. بهشت،53 خانه ها و قصرها،54 غذاها،55 لباس ها56 و دیگر نعمت هاى بى کران آن57 به عنوان نعمت هاى جسمانى اخروى مطرح مى باشد.
احترام مخصوص بهشتیان،58 محیط پر از صلح و صفا،59 دوستان و رفیقان باوفا،60 نشاط فوق العاده61 و دیگر نعمت ها به عنوان پاداش ها و نعمت هاى روحانى (غیر جسمانى) اخروى مطرح است. پاداش هاى اخروى در قالب قلمرو غیر مادى جهان معنادار مى باشد و مسلمانان تحت تأثیر آن کنش هاى خود را شکل مى دهند.
مقایسه ضمانت هاى اجرایى در جامعه اسلامى با جامعه غیر اسلامى
اول. بر خلاف ضمانت هاى مطرح در جوامع غیر اسلامى، برخى از ضمانت هاى اجرایى اسلام با توجه به قلمرو غیر مادى و غیر محسوس جهان، قابل تأثیر و معنادار خواهد بود. از این رو انتظار کارایى تمام این ضمانت ها در جوامعى که معتقد به قلمرو غیر مادى جهان نیستند بى جاست.
دوم. ضمانت هاى اجرایى اسلام بر خلاف ضمانت هاى مطرح شده توسط جامعه شناسان غیر اسلامى، در دو قسمت دنیوى و اخروى مطرح است، به طورى که در مورد رعایت هر هنجار دینى یا مخالفت با آن، به ترتیب، پاداش دنیوى و اخروى و مجازات دنیوى و اخروى مطرح است. وجود پاداش ها و مجازات هاى دوگانه ضمانت اجرایى مضاعفى است که عاملان و مجریان نظارت را در تحقق اهدافشان یارى مى رساند.
سوم. در جوامعى که تنها مجازات ها و پاداش هاى دنیوى مطرح است، از یک سو، احتمال فرار از مجازات براى منحرفان ممکن است. از این رو، بسیارى از منحرفان و مجرمان به امید فرار از مجازات، به اعمال زشت و ناپسند خود ادامه مى دهند. از سوى دیگر، احتمال عدم دست یابى به پاداش مورد نظر براى رعایت کنندگان هنجارها آزار دهنده است و موجبات سستى در رعایت هنجارها را فراهم مى آورد. اما در جامعه اسلامى، به خصوص با توجه به مجازات ها و پاداش هاى اخروى و با اعتقاد به حتمیت تحقق آن ها، امکان جریان این گونه احتمال ها به حداقل ممکن رسیده است. بدین روى، یک مسلمان حتى با احتمال فرار از مجازات هاى دنیوى، به دلیل وجود ضمانت هاى اخروى، کم تر هنجارهاى دینى را نقض مى کند.
با توجه به ضمانت هاى اجرایى اسلام و ویژگى هاى آن، جاى هیچ گونه تعجبى وجود ندارد که مسلمانان واقعى در کنش هاى خود هنجارهاى دینى را به دقت رعایت کنند و حتى از انجام هنجارهایى که نیازمند بذل مال و جان است غفلت نورزند. متأسفانه برخى از صاحب نظران غربى رعایت برخى از هنجارهاى دینى توسط مسلمانان را دیوانگى مى دانند، در حالى که اگر آن ها تصویر درستى از دیدگاه مسلمانان در مورد کمال و سعادت انسان، قلمروهاى جهان و ضمانت هاى اجراى از دیدگاه اسلام داشتند، به جاى این گونه ادعاها، بر استحکام و قدرت نظارت اجتماعى اسلام تأکید مى کردند.
ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى
همچون دیگر جوامع، در جامعه اسلامى نیز عده اى به طور رسمى یا غیر رسمى مانع تکرار و شیوع انحراف ها در سطح اجتماع مى باشند. مسلمانان از یک سو، خدا را مالک و صاحب اختیار حقیقى انسان مى دانند62 و از سوى دیگر، حق حاکمیت و آزادى همه انسان ها را محترم مى شمارند.63 بنابراین، تنها برخى از افراد را که از سوى خداوند مشخص شده اند، شایسته دخالت و نظارت کلّى در اجتماع مى دانند. در آیات و روایات، از این دسته، به عنوان «ولى» نام برده شده است.
پیامبران و امامان(علیهم السلام) و در زمان غیبت، فقیه عادل، مدبّر و آگاه به حوادث به عنوان «ولىّ» جامعه مطرح شده اند. براى این مرتبه از ولایت، الفاظى نظیر «رهبر»، «حاکم» و «امام» به کار برده مى شود.
مرتبه دیگرى از ولایت براى پدر و مادر وجود دارد. به گونه اى که اطاعت آن ها در صورتى که با امر مهم ترى تزاحم پیدا نکند، لازم است.
مرتبه اى از ولایت نیز براى هر مرد و زن مؤمنى وجود دارد. بر اساس این نوع ولایت، افراد با ایمان حق دارند که دیگران را به کارهاى نیک امر کنند و از کارهاى نابهنجار و زشت بازدارند.
از آنچه گذشت، نتیجه گرفته مى شود که سه دسته مذکور در جامعه اسلامى، حق نظارت دارند:
ـ ولى فقیه (حاکم);
ـ پدر و مادر;
ـ افراد با ایمان.
دایره ولایت و حق نظارت از مرحله بالا به مرحله پایین کم تر مى شود. ولى فقیه در بسیارى از امور حق دخالت و نظارت دارد، در حالى که افراد با ایمان تنها در قالب امر به معروف و نهى از منکر حق نظارت و بازدارى اعمال و رفتار دیگران را دارند.
در نظام اسلامى بخش هاى گوناگونى زیر نظر ولىّ فقیه (حاکم) قرار دارد. این بخش ها عبارت است از:
الف. قوّه مقنّنه;
ب. قوّه مجریه;
د. قوّه قضاییه.
از میان این سه بخش از حکومت، قوّه قضاییه که متشکل از سازمان هاى قضایى و نیروهاى انتظامى است، ارتباط مستقیم و تنگاتنگى با فرایند نظارت اجتماعى دارد.
با توجه به مباحث مطرح شده، روشن مى شود که چهار دسته ذیل بیش ترین سهم را در نظارت و بازدارى جامعه اسلامى از انحراف و کج روى دارند. از این رو، در این مبحث تنها این چهار دسته مطرح مى شوند:
1ـ رهبر جامعه (حاکم اسلامى)
مسلّماً در هر کشورى متناسب با عقاید و فرهنگ آن جامعه و دیدگاه هاى حاکم، رهبرى برگزیده مى شود که توانایى برآورده ساختن اهداف و تحقق بخشیدن ارزش هاى آن جامعه را دارا باشد. از این رو، رهبرى مسلمانان بر دوش کسى گذاشته شده است که اسلام را به خوبى مى شناسد و توانایى تحقق اهداف (ارزش ها، هنجارها و...) را داشته باشد. در زمان حیات پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)، رهبرى جامعه بر عهده ایشان بود. اما در زمان غیبت امام دوازدهم(علیه السلام)، رهبرى جامعه اسلامى در اختیار ولىّ فقیه مى باشد. بر این اساس، ولىّ فقیه به عنوان رهبر جامعه اسلامى، در رأس حکومت قرار مى گیرد و مسؤول اصلى حکومت شناخته مى شود.
حاکم اسلامى به عنوان رهبر جامعه، در فرایند نظارت بیش ترین مسؤولیت را دارد، به طورى که سستى و بى توجهى رهبر نسبت به آن عواقب جبران ناپذیرى به دنبال خواهد داشت. حاکم اسلامى از طرفى، با تعیین سیاست هاى کلى کشور، خطوط و راه کارهاى کلى بخش هاى گوناگون را (از جمله بخش هایى را که ارتباطى مستقیم با نظارت اجتماعى دارند) تعیین مى کند و با نظارت بر کار مسؤولان رده بالاى حکومت و از جمله مسؤولان قوّه قضاییه، از انحراف ها جلوگیرى مى کند و موجبات اصلاح را فراهم مى آورد و از طرف دیگر، با پى گیرى مسائل و وقایع جامعه در موقع لزوم، با اِعمال نظارت و دخالت خود، از شیوع منکرات و نابهنجارى ها ممانعت به عمل مى آورد. رهبر و حاکم اسلامى (ولىّ فقیه) بر خلاف رهبران دیگر جوامع، از ویژگى هایى برخوردار است که تأثیر مستقیمى بر عملکرد و میزان کارایى او، به خصوص در جهت اعمال نظارت و بازدارى دارد. این ویژگى ها عبارت است از:
اول. حاکم اسلامى داراى اوصاف ویژه اى است و در صورتى که پس از مدتى، فاقد یک یا چند مورد از این اوصاف شود، از رهبرى جامعه کنار گذاشته خواهد شد. عدالت (بقره: 124)، اطلاع کامل از احکام و مسائل اسلام،64 تدبیر و قدرت رهبرى65 ونداشتن خصلت هاى ناپسند66 از مهم ترین این اوصاف است.
دوم. حاکم اسلامى نایب پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام) تلقى مى شود.
سوم. هدف حاکم اسلامى چیزى جز تحقق احکام، قوانین (هنجارهاى) الهى نیست.
وجود این ویژگى ها در رهبرى جامعه اسلامى تأثیر و میزان کارایى آن را چند برابر مى کند. مسلمانان رهبر و حاکم خود را تنها یک نیروى سیاسى و اجرایى نمى دانند، بلکه او را یک انسان متدیّن و داراى اقتدار معنوى تلقى مى کنند که الگوى مناسبى از یک انسان الهى را به نمایش گذاشته است. از این رو، چون فرمان هاى رهبر را ارزشمند تلقى مى کنند و پیروى از ایشان را نوید بخش سعادت دنیا و آخرت مى دانند، به راحتى نظارت او را مى پذیرند و سعى مى نمایند از رفتار و اعمالى که موجبات ناراحتى و واکنش منفى وى را فراهم مى آورد، دورى کنند. رهبر جامعه اسلامى با امکان بهره گیرى از تمام ضمانت هاى اجرایى اسلام، بستر مناسبى براى اجراى هنجارهاى اسلامى فراهم مى آورد.
2ـ سازمان هاى قضایى و انتظامى
حکومت اسلامى زیر نظر حاکم اسلامى (ولىّ فقیه) اداره مى شود. یکى از بخش هاى مهم حکومت، که مسؤولیت افزون ترى در نظارت اجتماعى دارد، سازمان هاى قضایى و انتظامى است. این سازمان ها مسؤولیت برخورد و مقابله با آن دسته از انحراف هایى را در سطح جامعه دارند که مربوط به تخلف از هنجارهاى ضرورى است. سازمان هاى قضایى و انتظامى هیچ گونه مسؤولیتى در برخورد با انحراف هایى که مربوط به تخلف از هنجارهاى غیر ضرورى است، ندارند. در نظام اسلامى، قاضى متناسب با احکام و تعالیم اسلام، در مقام مقابله با انحراف ها (جرم و جنایت) قضاوت خواهد کرد. از آن جا که قضاوت مهم ترین شعبه ولایت و تصرف در دیگران است، در جامعه اسلامى تنها افرادى حق تصدى منصب قضاوت را دارند که داراى خصوصیات ویژه اى باشند.
ایمان، عدالت و آگاهى به مسائل شرعى67 از مهم ترین آن هاست. سازمان هاى قضایى و انتظامى جامعه اسلامى نسبت به سازمان هاى قضایى و انتظامى دیگر جوامع، علاوه بر ویژگى هاى عمومى از دو ویژگى جداگانه ذیل برخوردارند، از این رو، کارایى بالاترى دارند:
یک. شرایط ویژه قاضى به عنوان عنصر و عامل اصلى نظارت در سازمان هاى قضایى و انتظامى (از جمله، شرط عدالت و شرط آگاهى کامل به احکام و قوانین اسلامى)، موجب گردیده است که مسلمانان، هم حکم صادر شده و برخورد نیروهاى انتظامى را در راستاى تحقق قوانین و هنجارهاى الهى و تأمین سعادت حقیقى انسان بدانند و هم احتمال غرضورزى در صدور و اجراى احکام دادگاه ها را بسیار کم بدانند.
دو. افراد جامعه در برابر سازمان هاى قضایى و انتظامى جامعه اسلامى یکسان اند. در جامعه اسلامى، با منحرفان از هر طبقه، گروه و سازمانى که باشند، بدون هیچ گونه تبعیضى مقابله مى شود و حدود الهى نسبت به آن ها به طور یکسان اجرا مى گردد.68
3ـ پدر و مادر
پدر و مادر در جامعه اسلامى ناظر بر فرزندان خویش اند. آنان علاوه بر مسؤولیت نظارت، مسؤول حفاظت، مراقبت، تأمین معاش و مسکن فرزندان خود نیز مى باشند.69 تا زمانى که فرزندان به حد بلوغ برسند، این وظیفه بر عهده پدر و مادر است.70 پدر و مادر با داشتن شناخت کافى نسبت به فرزندان و قابلیت هاى آن ها به دلیل آن که رابطه اى نزدیک وروزمره با فرزندان خود دارند، به راحتى مى توانند ایشان را نسبت به انجام کارهاى شایسته تشویق کنند و از کج روى و اعمال ناشایست بازدارند.
توصیه هاى اخلاقى اسلام در مورد احترام به پدر و مادر و گرامى داشت مقام ایشان71 بستر مناسبى براى اجراى دستورهاى آن ها از طرف فرزندان را فراهم آورده است.
پدر و مادر در قالب نظارت غیر رسمى و با امکان به کارگیرى بیش تر ضمانت هاى اجرایى، فرزندان خویش را به رعایت هنجارهاى اسلامى فرا مى خوانند.
4ـ افراد با ایمان (آمران به معروف و ناهیان از منکر)
افراد با ایمان نیز در جامعه اسلامى به عنوان ناظران اجتماعى مطرح اند. در جامعه اسلامى، با نفى هرگونه حق نظارت براى کافران نسبت به مسلمانان، به افراد با ایمان اجازه داده شده است در قالب «امر به معروف» و «نهى از منکر» در فرایند نظارت اجتماعى مشارکت کنند. ایشان به عنوان «آمر به معروف» و «ناهى از منکر» شناخته مى شوند.
در آیات و روایات، ضمن بیان اهمیت فراوان امر به معروف و نهى از منکر72 و توصیف جامعه اسلامى به عنوان بهترین جامعه به دلیل اجراى امر به معروف و نهى از منکر73 در آن، براى امر به معروف و نهى از منکر شروطى مطرح شده است. به دلیل آن که این شروط ارتباط مستقیمى با این دسته از ناظران اجتماعى دارد، به اختصار مطرح مى گردد:
شروط امر به معروف و نهى از منکر
1. آگاهى: کسانى در جامعه اسلامى اجازه امر به معروف و نهى از منکر را دارند که از آگاهى کافى نسبت به احکام و قوانین اسلامى برخوردار باشند. کسى که مى خواهد اقدام به امر به معروف و نهى از منکر کند باید بداند که آنچه ترک شده چه نوع هنجارى است و آیا وجود آن ضرورى بوده است. بدین روى، افراد با ایمان در صورتى که اطلاع کافى از هنجارهاى دینى نداشته باشند، وظیفه اى نسبت به امر به معروف و نهى از منکر نخواهند داشت.74
2. احتمال تأثیر: در صورتى که آمر به معروف و ناهى از منکر (فرد با ایمان) هیچ احتمال تأثیرى براى بازدارندگى خود نسبت به افراد منحرف ندهد، این وظیفه از دوش او برداشته مى شود. از این رو، فقط افرادى باید در این فرایند مشارکت داشته باشند که علاوه بر دارا بودن شروط دیگر، احتمال معقولى نسبت به تأثیر نظارت و بازدارندگى خویش مى دهند.75
3. فقدان زیان: در صورتى که افراد با ایمان (آمران به معروف و ناهیان از منکر) بدانند که اقدام به بازدارندگى در جامعه خویش، ضرر قابل توجهى به آن ها وارد خواهد ساخت، مشارکت در این فرایند نه تنها بر آنان لازم، بلکه در مواردى، حتى جایز نخواهد بود.76
4. قصد تکرار: اگر آمران به معروف و ناهیان از منکر بدانند که منحرف قصد انجام و یا تکرار عمل نابهنجار را دارد،77 ضرورى است دست به اقدامات، بازدارنده بزنند.
علاوه بر شروط مذکور، آیات و روایات ضمن بر شمردن اوصافى درباره امر به معروف و نهى از منکر کنندگان، آن ها را تشویق کرده اند که این صفات را در خود ایجاد و تقویت نمایند. وجود این صفات میزان تأثیر این دسته از ناظران را افزایش مى دهد. از جمله این صفات، اهل عمل بودن،78 داشتن بیانى نرم و ملایم79 و صبر در برابر مشکلات80 است.
آمران به معروف و ناهیان از منکر (افراد با ایمان) با استفاده از طیف وسیعى از ضمانت ها به نظارت در جامعه اسلامى مى پردازند. اینان على رغم آنچه از ظاهر دو عنوان «امر به معروف» و «نهى از منکر» استفاده مى شود،81 به صورت هاى گوناگون قلبى،82 زبانى و عملى و در بیش تر موارد، به صورت غیر رسمى به مقابله با منحرفان و اصلاح جامعه خویش اقدام مى نمایند. این افراد در آن دسته از فرایندهاى نظارتى شرکت مى جویند که از سه جهت از گستره وسیعى برخوردار است و بستر مناسبى براى نظارت همگانى در جامعه اسلامى فراهم مى آورد:
الف. شعاع عملیاتى امر به معروف و نهى از منکرکنندگان نسبت به دیگر ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى بیش تر است. این گستره هم در جهت افقى مطرح است و هم در جهت عمودى. از این رو، افراد باایمان به عنوان ناظران اجتماعى در قالب امر به معروف و نهى از منکر بر اعمال و رفتار افراد هم سطح خود نظارت دارند و از نظارت بر اعمال و رفتار افرادى که در موقعیت هاى بالاتر یا پایین تر اجتماعى قرار دارند نیز غافل نمى مانند. آنان بدون در نظر گرفتن پست و مقام افراد در این فرایند مشارکت مى کنند و موجبات تداوم هنجارهاى دینى را در سطح جامعه فراهم مى آورند.
ب. عاملان امر به معروف و نهى از منکر (افراد باایمان) مى توانند از طیف وسیعى از روش هاى بازدارنده در جهت جلوگیرى از نقض هنجارهاى دینى استفاده نمایند. این ویژگى امکان مى دهد که امر به معروف و نهى از منکر کنندگان در برخورد با افراد منحرف روش هاى متفاوت و متناسبى را در جهت بازدارى آن ها انتخاب نمایند.
ج. این دسته از ناظران اجتماعى به اندازه حجم جامعه اسلامى گسترش دارند. هر فرد مسلمانان خود به عنوان یک ناظر اجتماعى مطرح است. بنابراین، افراد منحرف براى انجام یا تکرار اعمال و رفتار نابهنجار خود، از امنیت کافى برخوردار نیستند و همیشه خطر آزاردهنده برخورد آمران به معروف و ناهیان از منکر (افراد با ایمان) براى آن ها وجود دارد. طبیعى است که با وجود چنین طیف گسترده اى از ناظران و روش هاى متفاوت جلوگیرى، افراد در جامعه اسلامى، کم تر اقدام به کارها و رفتارهاى نابهنجار کنند.
ویژگى هاى ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى
1ـ احساس وظیفه شرعى
در جوامع، عناصرى همچون قانون و سنّت انگیزه لازم را براى مشارکت در فرایند نظارت اجتماعى فراهم مى آورد. ولى در جوامع اسلامى، علاوه بر عناصر ذکر شده، عنصر مهمى وجود دارد که انگیزه مضاعفى را براى مشارکت در این فرایند و حفظ سلامت آن ایجاد مى کند و آن احساس وظیفه شرعى است. ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى، مشارکت در فرایند نظارت اجتماعى را وظیفه شرعى خویش مى دانند. از این رو، سعى مى کنند نسبت به مقابله با نابهنجارى ها و اصلاح جامعه خویش بى تفاوت نباشند، تحت تأثیر وظیفه شرعى، از زیاده روى ها و بى عدالتى ها در ارتباط با برخورد و مقابله با منحرفان نیز دورى مى جویند. جالب آن که انگیزه شرعى تنها منحصر به ناظران نیست، بلکه مخاطبان نظارت اجتماعى (منحرفان) نیز وظیفه دارند فرامین ناظران را اطاعت کنند و از مقابله با آن ها بپرهیزند. این مسؤولیت متقابل عامل مهمى در جهت ازدیاد کارایى ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى است.
2ـ تأمین سعادت واقعى
مهم ترین هدف ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى تأمین سعادت حقیقى جامعه است. ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى به انگیزه تحقق ارزش ها و هنجارهایى که ما را به سعادت حقیقى مى رساند، در فرایند نظارت، مشارکت مى کنند. وجود این تلقى در مورد ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى انگیزه مضاعفى براى تأثیرپذیرى نسبت به فرامین آن ها ایجاد مى کند.
3ـ امکان بهره گیرى از ضمانت هاى درونى، بیرونى، دنیوى و اخروى
به دلیل دیدگاهى که نسبت به قلمروهاى جهان در بین مسلمانان وجود دارد، براى ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى، امکان استفاده از طیف وسیعى از ضمانت هاى اجرایى فراهم است. بدین روى، آنان با بهره جستن از ضمانت هاى دنیوى، اخروى و حتى درونى موجبات اصلاح بسیارى از منحرفان را در سطح جامعه فراهم مى آورند.
خاتمه
نظام نظارتى جوامع متناسب با دیدگاه کلى آن ها نسبت به قلمروى جهان اجتماعى و اصول کلى نظارت شکل مى گیرد. مباحث نظارت اجتماعى مطرح شده توسط جامعه شناسان غالباً متأثر از دیدگاه اثبات گرایانه (پوزیتویستى) است. متناسب با آن، سه قلمرو براى جهان اجتماعى در نظر گرفته اند که عبارت است از:
1. جهان رو در رو;
2. جهان معاصران;
3. جهان اسلاف.
از سوى دیگر، آنان فرایند نظارت اجتماعى را فرایندى منفعل (از جامعه) به حساب مى آورند. آن ها تمام مباحث نظارت اجتماعى را از این زاویه مطرح ساخته اند. در مقابل، اسلام دیدگاه و اصول دیگرى را در ارتباط با نظارت اجتماعى مطرح مى کند.
اسلام با طرح دیدگاه الهى، قلمروهاى جهان اجتماعى را گسترش مى دهد و دو اصل براى نظارت مطرح مى سازد. قلمروهاى اجتماعى جهان در نظر اسلام و جامعه مسلمانان، منحصر به قلمروهاى مادى و محسوس نمى شود، بلکه اینان عناصرى از جهان غیب و غیرمحسوس را، که همیشه در کنار خود احساس مى کنند و در کنش آن ها نقش بسزایى دارد، به عنوان قلمروهاى اجتماعى جهان در نظر مى گیرند. این ها خدا را به عنوان موجودى آگاه و توانا، که همیشه ناظر بر اعمال و رفتار انسان است، در قالب قلمرو غیر مادى جهان در نظر مى گیرند.
از سوى دیگر، مسلمانان نظارت اجتماعى را فرایندى فعّال، ارزشمند و در جهت سعادت حقیقى انسان مى بینند. وجود این دیدگاه چهره نظارت اجتماعى را در جامعه اسلامى تغییر مى دهد. آنان نظارت اجتماعى را در جهت تأمین اهداف دنیوى و بلکه بیش تر در جهت تأمین اهداف اخروى خود مى دانند و در بسیارى از موارد، به راحتى از انحراف در جهت رسیدن به اهداف والاتر دست مى کشند.
از جمله عناوین مهم مطرح شده در این مقاله، «هنجار» است. هنجار از عناصر مهمى است که نظارت ا جتماعى را معنادار مى کند. شناخت هنجارها شناخت انحراف را به دنبال خواهد داشت. در نظام اسلامى، هنجارها در قالب عناوین چهارگانه حرام، واجب، مستحب و مکروه (چه در قالب حقوقى و چه در قالب اخلاقى) مطرح مى باشند. هنجارهاى اسلامى اگرچه تنظیم کننده شؤون اجتماعى جامعه هستند، ولى در واقع، در جهت تأمین سعادت واقعى انسان ها مى باشند.
از دیگر مباحث مهم، ضمانت هاى اجرایى نظارت اجتماعى است. مسلّماً نظارت اجتماعى بدون ضمانت هاى اجرایى ممکن نخواهد بود. از این رو، در هر جامعه، ضمانت هاى اجرایى براى نظارت اجتماعى وجود دارد. ضمانت هاى اجرایى در دو شکل مطرح مى شود که یکى از قالب ها متناسب با دیدگاه اثبات گرایانه است و یکى دیگر متناسب با جوامع دینى. جامعه شناسان متأثر از دیدگاه مزبور یک سلسله از مجازات ها و پاداش ها را (زندان، مجازات هاى بدنى، مالى و اجتماعى و پاداش هاى مالى و اجتماعى) مطرح ساختند.
شکل دوم ضمانت هاى اجرایى متناسب با جوامع اسلامى است و بر عدم انحصار ضمانت ها در جهان محسوس تأکید دارد. نظام نظارتى اسلام با پذیرش مجازات ها و پاداش هاى دنیوى عناصرى همچون، ایمان مذهبى، پاداش هاى معنوى و پاداش ها و مجازات هاى اخروى را به عنوان ضمانت هاى اجرایى مطرح مى سازد. مسلمانان همچنین تحت تأثیر دیدگاه و اصول کلى نظارتى اسلام، معتقدند تنها افرادى حق دخالت و نظارت در جامعه اسلامى دارند که از طرف خداوند اجازه داشته باشند. این افراد به عنوان «ولى» شناخته مى شوند. حاکم اسلامى (ولىّ فقیه)، سازمان هاى قضایى و انتظامى، پدر و مادر، و افراد باایمان به عنوان «ولى» و مجرى نظارت در جامعه اسلامى شناخته مى شوند. این چهار دسته بیش ترین سهم را در نظارت جامعه اسلامى دارند.
افراد باایمان در قالب امر به معروف و نهى از منکر، که حکایت از نظارت همگانى دارد، در فرایند نظارت مشارکت مى جویند. اینان با وجود شرایطى چند (آگاهى، احتمال تأثیر، قصد تکرار و فقدان زیان) و با بهره جستن از روش هاى گوناگون و متنوع بازدارنده، در گستره افقى و عمودى به نظارت و اصلاح جامعه خویش مى پردازند. در جامعه اسلامى، هر فرد مسلمان، حتى نسبت به رهبر جامعه خود، به عنوان ناظر محسوب خواهد شد. ازدیاد این دسته از ناظران در جامعه اسلامى موجب رعایت هنجارهاى دینى در سطح جامعه مى شود.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ به عنوان نمونه: «یا اَیّهَا الّذینَ آمَنوا اتَّقواللّهَ»; اى کسانى که ایمان آوردید، تقواى الهى پیشه کنید. (احزاب: 7)
2ـ به عنوان نمونه: «فَاجْتَنِبُوا الرِجْسَ مِنَ الاَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَولَ الزوِر»; از بت پرستى و دروغ گویى دورى کنید. (حج: 30)
3ـ «وَ لْتَکُنْ مِنْکم اُمَّةٌ یَدْعُون اِلى الخَیْرِ و یَأمُرونَ بِالمَعْروُفِ و یَنْهَونَ عَنِ المُنکِر»; باید از شما مسلمانان جمعیتى باشند که مردم را به نیکى و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکارى امر نمایند و از بدکارى باز دارند. (آل عمران: 104)
حضرت على(علیه السلام): «لاتشرکوُا الاَمرَ بالمعروف و النَّهىَ عَنِ المُنکَر»; امر به معروف ونهى ازمنکر راترک نکنید. (نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 978)
4ـ «وَ ما اعمالُ البِرِّ کُلّها و الجهادُ فى سَبیل اللّهِ عِنْدَ الاَمْرِ بالمَعْروُفِ و النَهْىِ عن المُنْکرِ الاّ کَنَقْتَة فى بَحْر لُحَّجّى» (همان، ص 1263، حکمت 374)
5ـ «و مَنْ یَقْتُل مُؤمناً مُتعَمِّداً فجَزاءُه جَهَنَّمَ خالِداً فیها و غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ و اَعَدَّ لَه عَذاباً عَظیما»; هر کس مؤمنى را به عمد بکشد مجازاتش جهنم است، در حالى که در آن جاویدان مى باشد و خشم خدا بر اوست و او را از رحمت خود دور ساخته و عذاب بزرگى را برایش آماده نموده است. (نساء: 93)
6ـ «وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ و رَسُولَهُ یُدْخِلُه جَنات تَجْرى من تَحْتِها الاَنْهارُ خالِدینَ فیها و ذلکَ الفَوْزُ العَظیم»; هر کس خدا و رسولش را اطاعت کند او را در باغ هایى از بهشت وارد مى سازد که همواره از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن مى مانند واین پیروزى بزرگى است. (نساء: 13)
7ـ «یا اَیُها الّذینَ آمَنُوا اِنَّما الخَمْرَ و المَیْسِرُ و الاَنْصابُ و الاَزْلامُ رِجْسُ مِنْ عَمَلِ الشَیْطانِ فَاجْتَنِبوهِ لعَلَّکُمْ تُفْلِحون اِنّما یُرِیدُ الشَیْطانُ اَن یُوقِعَ بَیْنَکُم العَداوةَ و البغْضاءَ فى الخمْرِ و المَیْسِر»; اى کسانى که ایمان آورده اید، جز این نیست که شراب و قمار و بت ها یا سنگ هایى که براى قربانى نصب شده و چوبه هاى قرعه همگى پلید و از عملیات شیطان است. پس از آن ها دورى کنید. باشد که رستگار شوید. جز این نیست که شیطان مى خواهد به وسیله شراب و قمار بین شما دشمنى و خشم بیندازد. (مائده: 90 ـ 91)
8ـ به عنوان نمونه: «وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ القُرى امَنُوا وَ اتَّقوا لَفَتْحَنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ و الارضِ»; و چنانچه مردم شهر و دیار ایمان آورده، پرهیزکار مى شدند ما درهاى برکات آسمان و زمین را بر روى آن ها مى گشودیم. (اعراف: 96)
9ـ منظور از هنجارهاى اسلامى هنجارها و قواعد رفتارى است که در جامعه و نظام اسلامى مطلوب وجود خواهد داشت.
10ـ برخورد جامعه در قالب امر به معروف و نهى از منکر با تخلف کننده از این گونه هنجارها مجازات به شمار مى آید.
11ـ منظور آن هنجارهایى است که ادیان الهى ارائه کرده اند.
12ـ محسن قرائتى، گناه شناسى، ص 21
13ـ شرایع، ج 4،ص 168/ قواعد، ج2، ص 262 / مبسوط،ج 8،ص69/ الاحکام السلطانیه،ص 236
14ـ عبدالقارعوده، حقوق جزاى اسلامى، ص 76
15ـ «یا اَیُّها الّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطواتِ الشَیطانِ و من یَتَّبِع خُطُواتِ الشّیطانِ فانَّه یأمُرُ بِالفحشاءِ و المُنکرِ»; اى کسانى که ایمان دارید، از پى گام هاى شیطان مروید. و هر که گام هاى شیطان را پیروى کند ]بداند که[ او به زشت کارى و کارهاى ناپسند فرمان مى دهد. (نور: 21)
16ـ مرتضى مطهرى، مقدمه اى بر جهان بینى، صدرا، قم، ص 29 ـ 30
17ـ شهید ثانى، شرح لمعه، ج 2، باب حدود و قصاص / امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 2، باب حدود و قصاص
18ـ «و السّارقُ و السّارقةُ فاقطعوا اَیدیهما»; و مرد و زن دزد، دستشان را ببرید. (مائده: 38)
19ـ تحریر الوسیله، ج 2، ص 482 ـ 492
20ـ جعفر سبحانى، معالم الحکومة الاسلامیه، تقریر جعفر الهادى، اصفهان، مکتبة الامام امیر المؤمنین(علیه السلام)، 1401 هـ. ق، ص 462
21ـ برخى تا یک سال را نیز ذکر کرده اند.
22ـ... جواهر الکلام، ج 41، ص 261، تصحیح حرّ عاملى / وسائل الشیعه، ج 19، ص 121 / تحریر الوسیله، ج 2، ص 480
23ـ محمد بن محمد بن النعمان (شیخ مفید)، المتنعه، قم، چاپ سنگى، بى تا، ص 124
24ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 414
25ـ همان، ج 18، ص 496 ـ 492 / محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 7، تصحیح على اکبر غفارى، تهران، چ سوم، دارالکتاب الاسلامیه، 1388 هـ. ش، ج 7، ص 222 ـ 223
26ـ اصول کافى، ج 7، ص 287 / تحریر الوسیله، ج6، ص419ـ463 / وسائل الشیعه، ج 19، ص 34
27ـ استبصار، ج 4، ص 283 / تحریر الوسیله، ج 2، ص 463
28ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 536 / المبسوط، ج 8، ص 47
29ـ المبسوط، ج 7، ص 271
30ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 414
31ـ همان، ج 13، ص 147 / تحریر الوسیله، ج 2، ص 375
32ـ همان، ج 13، ص 148
33ـ همان،ج18، ص181/ الاستبصار،ج3، ص 47
34ـ تعریف «حد» خواهد آمد.
35ـ36ـ عبدالقادر عوده،التشریع الجنایى الاسلامى،ج1، ص74 / همان ،ص 74
37ـ 38ـ هوشنگ ناصرزاده، قانون مجازات اسلامى، چ پنجم، تهران، مؤسسه انتشارات آگاه، 1375، ص 11 / ص 12
39ـ مبسوط، ج 8، ص 69 / مبانى فقهى، ج 3، ص 472
40ـ تحریر الوسیله، ج 1، ص 9 ـ 476
41ـ سیدمحمد حسینى، مجازات هاى مالى در حقوق اسلامى، چ. دوم، قم، انتشارات اسلامى، 1372، ص 39
42ـ«اِنّ الحسناتِ یُذهبنَ السّیئاتِ» (هود:114)، / جواهرالکلام، ج 33، ص 193
43 ـ 44ـ دعاى کمیل / همان
45ـ اکبر هاشمى، تفسیر راهنما، ج 1، ص 257
46ـ ر. ک: محمدمهدى نراقى، جامع السعادات، الطبعة الثالثه، النجف، منشورات جامعة النجف الدینیة، 1383 هـ. ق
47ـ و لا یُمکنُ الفِرارُ مِن حکومتکَ»; از حکومت تو (خدا) نمى توان فرار کرد. (دعاى کمیل)
48ـ صله رحم یکى از هنجارهاى دینى است.
49ـ «یَکُون الرجلُ یصلُ رَحمِهَ فیکون قد بقىَ مِن عُمْرِه ثلاثَ سنین فَیُصّیِرها اللّه ثلاثین سنةً»; چه بسا مردى که تنها سه سال از عمرش باقى مانده، اما به دلیل صله رحم خداوند آن باقى مانده را سى سال مى کند.(اصول کافى،ج 2، ص 140، ج 3)
50ـ «من سرّه اَن یمُدَّ اللّهُ فی عمره و اَن یبسطَ له فى رزقه فلْیَصِلَ رَحِمَه»; هر که خوش دارد خدا عمر او را دراز کند و روزى اش را توسعه دهد باید صله رحم کند. (اصول کافى،ج2، ص 256، ج 21)
51ـ «صِلةُ الرَحمِ و حسن الجوارِ یُعمّرانِ الدّیار»; صله رحم و خوش رفتارى با همسایه شهرها را آباد مى کند و بر عمرها مى افزاید. (اصول کافى، ج 2، ص 122، ج 14)
52ـ «و رِضوانٌ مِنَ اللّهِ اکبرُ و ذلک هُو الفوزُ العظیمُ»; خشنودى خدا از همه این ها بالاتر است و پیروزى بزرگ همین است. (توبه: 72)
53ـ «و مَن یُطع اللّهَ و رسولَه یدخِلُه جنات تَجرى مِن تحتها الانهارُ»; هر کس خدا و رسولش را اطاعت کند او را وارد باغ هایى از بهشت مى کند که نهرها از زیر درختانش جارى است. (نساء: 13)
54ـ «وَ مَساکِنَ طیّبةَ فى جناتِ عدن»; و مسکن هاى پاکیزه اى در باغ هاى جاویدان بهشت. (توبه: 72)
55ـ «و اَمددناهُم بفاکهة و لحم مما یَشْتَهونَ»; از انواع میوه ها و گوشت ها از هر نوع که دوست داشته باشند، در اختیارشان مى گذاریم. (طور: 22)
56ـ (و یَلبسون ثیاباً خُضْراً مِنْ سُندس و اِستَبرَق»; آن ها لباس هاى فاخر و زیبایى به رنگ سبزازحریرنازک وضخیم دربرمى کنند.(کهف: 31)
57ـ «و فیها ما تشتهیهِ الاَنفسُ و تلذُّالاَعینُ»; در بهشت، آنچه دل مى خواهد و چشم از آن لذت مى برد موجود است. (زخرف: 71)
58ـ «و الملائکةُ یَدخُلونَ عَلیهم مِن کلِّ باب سَلامٌ عَلیکم بما صبرتُم فَنِعْمَ عُقْبَى الدار»; فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى شوند و به آن ها مى گویند: سلام بر شما به دلیل صبر و استقامتتان. چه عاقبت خوبى پس از دنیا نصیبتان شد! (رعد: 23)
59ـ «لَهُم دارُالسَّلامِ عِنْدَ ربِّهم»; براى بهشتیان، خانه امن و امان است نزد پروردگارشان (انعام: 137)
60ـ «و مَنْ یُطعِ اللّهَ و الرسولَ فَاولئکَ مع الّذین اَنْعَمَ اللّهُ علیکم مِن النَّبیّنَ و الصِّدّیقینَ و الشّهداء والصالحینَ و حَسُنَ اولئکَ رفیقاً»; کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در قیامت) هم نشین کسانى خواهدبود که خدا نعمت خود را بر آن ها تمام کرده از پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان و آن ها چه رفیقان خوبى هستند! (نساء: 69)
61ـ «اُدخلوُا الجنَّةَ اَنتم و اَزواجُکم تُحبرُونَ»; به آن ها گفته مى شود وارد بهشت شوید شما و همسرانتان،در حالى که آثار نشاط و شادى در چهره شما کاملاً هویداست. (زخرف: 70)
62ـ «ما لَهم مِنْ دُونه مِن ولىٍّ»; هیچ کس جز خداوند ولى مردم نیست. (کهف: 26)
63ـ «و لا تَکن عَبدَ غَیرکَ و قد جَعَلکَ اللهُ حُرّاً»; (فرزندم) بنده دیگرى مباش. خداوند تو را آزاد آفریده است. نهج البلاغه، نامه 31، ص 929)
64ـ نهج البلاغه، خطبه 131، ص 407
65ـ همان، خطبه 173، ص 558
66ـ همان،خطبه 131،ص407و نامه 53، ص 998
67ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 7
68ـ از بارزترین مظاهر مساوات، حضور حضرت على(علیه السلام) در زمان خلافت خویش به عنوان طرف دعوا در دادگاه است. (بحارالانوار، ج 41، ص 56 /... تاریخ امیرالمؤمنین، باب 105، ج 6)
69ـ الشهید الاول، الّلمعة الدمشقیه، چ. دوم، لبنان، مؤسسة التاریخ العربى، ج 5، ص 458
70ـ همان، ص 458
71ـ از جمله «لاَتُقل لَهما اُف» اسراء ـ 23
72ـ از جمله «اِنَّ الاَمرَ بالمعروفِ و النهىَ عنِ المنکرِ فریضةٌ عظیمةٌ بِها تُقام الفرائضُ...»; امر به معروف و نهى از منکر فریضه بزرگى است که در پرتو آن، سایر واجبات انجام مى پذیرد. (... فروع کافى، ج 1، ص 342 / وسائل الشیعه، ج 111 ص 395 و 402 ـ 403)
73ـ «کُنتم خیرَ امّة اُخرجت لِلنّاسِ تأمرونَ بِالمعروفِ و تَنهونَ عنِ المنکرِ و تُؤمِنونَ بِاللّه»; شما بهترین امّتى بودید که پدید آمده اید; (از این رو که) امر به معروف و نهى از منکر مى کنید و به خدا ایمان دارید. (آل عمران: 110)
74 75 76 77ـ امام خمینى، توضیح المسائل، چ ششم، تهران، 1369، مسأله 2791
78ـ «یا ایُّها الّذینَ آمنوا لِمَ تَقولونَ مَا لا تَفعلونَ کَبُرَ مَقتاً عِندَاللَّهِ اَن تَقُولُوا مَا لا تَفعَلونَ»; اى کسانى که ایمان آورده اید، چرا چیزى را به زبان مى گویید، ولى در عمل، خلاف آن رفتار مى کنید. بترسید از این که سخنى بگویید و خلاف آن عمل کنید که بسیار سخت خداوند را به خشم مى آورد. (صف: 2 و 3)
79ـ «و قُل لِعبادى یَقولوا الّتی هىَ اَحسنُ»; (اى پیامبر) به بندگانم بگو که با مردم به نیکوترین وجه صحبت نمایند. (بنى اسرائیل: 53)
80ـ «و خُضِ الغمراتِ للحقِّ حیثُ کانَ»; براى اقامه حق به گرداب مشکلات وارد شو و از آن ترسى به دل راه مده. (نهج البلاغه، نامه 31)
81ـ زیرا امر و نهى بدون هیچ گونه قرینه اى به معناى فرمان هاى ربّانى است.
82ـ منظور اظهار تنفّر قلبى است که معمولاً به صورت تغییر در طرز برخورد آشکار مى گردد.