راهکارها و ابزارهاى فهم و تفسیر قرآن
آرشیو
چکیده
متن
«قرآن مشعلى است که نور آن هرگز خاموش نمىگردد، چشمه زایندهاى است که واردان از آن نمىکاهند، نشانههایى است که روندگان بىآنها راه نمىیابند، دلیل کسى است که به آن سخن گوید، فیروزى کسى است که آن را حجت آورد، نگهدارنده کسى است که به آن عمل کند، سپر کسى است که آن را دربرگیرد، دانایى کسى است که آن را در گوش دارد. همانا قرآن کان ایمان و کانون آن، سنگهاى بناى اسلام و پایه آن، میدانهاى حق و راههاى آن است.» (1)
ضرورت شناخت قرآن و شناختپذیرى آن
نخست دلایل ضرورت شناخت قرآن و امکان بررسى، تدبر و تفکر درباره آن را با دقتبررسى مىکنیم، سپس به پژوهش و جست وجوى راه کارها و ابزارهاى فهم صحیح این کتاب با عظمت مىپردازیم.
دلایل ضرورت شناخت و شناختپذیرى قرآن و جست و جوى راهکارهاى تفسیر و تحصیل مقاصد خداوندى را در یک نگاه کلى، مىتوان موارد ذیل دانست:
1- قرآن کریم، تنها معجزه جاویدان و سند حقانیت اسلام و گواه صدق رسول خاتم(ص) است که طى آیاتى، جن و انس را به هماوردى فراخوانده، (2) عدم امکان آن را اعلام داشته است و ضرورت آشنایى با موارد یاد شده، لزوم شناخت قرآن و امکان شناخت آن را ضرورى مىنماید.
2- قرآن خود را برابر نوامیس فطرت معرفى کرده(روم:30) و بشر را به شناخت آن فرامىخواند. جست و جوى فطرت ضرورت شناخت قرآن را لازم و امکانپذیرى آن را آشکار مىسازد.
3- با توجه به اینکه راهکارهاى شناختبشرى (حس، تجربه، عقل، شهود و...) در عرصه جهانشناسى و حقایق نهفته در آن ناتوان است، تنها راهکار مطمئن و دقیق، روزنه حقیقتنماى وحى است که انسان را بدان رهنمون مىگردد. (3)
4- با توجه به خدشهدار شدن سنت رسول خدا(ص) در جریان نامبارک سقیفه، (4) این تنها قرآن است که از صدر اسلام تاکنون و تا ابد، از گزند تحریف مصون بوده و آیینه تمامنماى اسلام است. از اینرو، شناخت آن ضرورى مىباشد.
5- از آنجا که قرآن کریم در تمام عرصههاى زندگى بشرى، قوانین جاویدان حیاتى عرضه کرده، (5) شناخت کامل آن ضرورى است.
6- قرآن کریم داراى اعجاز بیانى است و از این رهگذر، عقول و دلهاى بزرگ و والا را چون نیروى مغناطیسى مجذوب خویش مىسازد. از اینرو، براى فراهم آوردن زمینه چنین جذبه و گرایشى براى عشاق انوار ربوبى، شناخت قرآن ضرورى مىنماید. (6)
7- از آنجا که انسان همواره براى نیل به جوار قرب حق در حرکتبوده (7) و حرکت نیز به شناخت ژرف و دقیق نیازمنداست (8) و از سوى دیگر، قرآن کریم در ضمن آیههایى، همگان را به تدبر و تفکر و اندیشه در آیات خود دعوت کرده، (9) بىتوجهى بدان را گناه شمرده و غافلان از آن را مورد نکوهش قرار داده، همچنین قرآن خود را «تبیان کل شىء» معرفى کرده و همه اهل عالم را بدان نیازمند مىداند، (10) این موارد، شناخت آن را ضرورى و لازم مىگرداند.
8- قرآن کریم از سوى پروردگار بىنیاز فرود آمده و از هر نوع کلام بشرى بىنیاز بوده و دیگر دانشهاى بشرى بدان نیازمند است. بنابر این، شناخت قرآن از نیازهاى ضرورى و اصیل بشرى است. (11) از یکسو، در حوزه اسلامى، ارزیابى هراندیشهاى، حتى سنت رسول خدا(ص)، به قرآن واگذار شده و این خود مساله شناخت قرآن را ضرورى مىنماید. (12) از سوى دیگر، در قرآن کریم به فرض نزولش بر مردگان و جمادات بىروح، از تسلیمپذیرى آنان سخن گفته، در مقام نکوهش انسان برآمده و از سرپیچى و تمرد وى شکوه نموده است. بنابراین، بر اساس عقل، کتاب، سنت، تاریخ، تجربه، حس و فطرت سلیم بشرى، شناخت قرآن لازم بوده و هیچکس در هیچ زمان و هیچ شرایطى، از آن بىنیاز نیست.
قرآن در آیینه قرآن
قرآن کریم در یک فراخوانى عمومى، جن و انس را به مطالعه و فهم خود دعوت کرده و خود را شناختپذیر و قابل فهم معرفى مىنماید، چنان که در آیاتى خود را چنین معرفى مىکند:
راهنماى مردمان; (13) خودنما و دیگر نما; (14) روشنگر مردمان; (15) داور میان متخاصمان; (16) نشانه بزرگ حق; روشنىبخش جامعه; (17) فرقان و فاصل حق و باطل; (18) مایه بیدارى و هوشیارى مردم; (19) مایه تفکر و شکوفایى عقل; (20) زمینه تدبر ژرف; مایه تذکر و پندآموزى بشر; (21) راهى استوار به سوى حق، تقواپیشگى و حیات معقول معنوى; (22) نورى روشنگر از سوى پروردگار عالم و پیام ربوبى (23) معرفى کرده و براى اثبات دعوى خود، اقامه برهان مىنماید; و تبیان همه اشیا و حقایق، بیان کننده هر خشک و تر و جامع همه مفاهیم حقوقى در گستره خود.
قرآن اصول تفسیر خود را در سه اصل اساسى مىداند: قرآن با قرآن، قرآن با عقل، و تدبر و تفکر و بررسى. (24)
راهکار تفسیرى از دیدگاه قرآن
قرآن کریم راهکار تفسیرى خود را طى آیاتى، چنین بیان کرده است: «ان علینا جمعه وقرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه» (قیامت:17-19); به راستى، گردآورى و تلاوت قرآن برعهده ماست. پس هنگامى که آن را مىخوانیم تو قرائت ما را پیروى کن، آنگاه در بیان مقاصد و مفاهیم آن، از ما پیروى نما. (25)
بر پایه این آیه، تفسیر قرآنى را خود خداوند به عهده گرفته و در آیات دیگرى، آن را برعهده رسول الله(ص) نهاده است. آیههاى 44 و 64 سوره نحل و آیههاى 15 و19 سوره مائده بر این مطلب صادقاند; چرا که بر اساس این آیات و آیه 2 سوره جمعه،129 و 151 سوره بقره، 164 آلعمران و دیگر آیات مشابه، بیان مقاصد قرآن کریم به عنوان یکى از مهمترین، بزرگترین و بنیادىترین وظایف رسالت تلقى شده است; یعنى، تلاوت، بیان مقاصد، تعلیم آن و تزکیه مسلمانان همراه با آموزش حکمت اساس رسالت، بلکه تمام آن مطرح گردیده و کوتاهى در بیان آنچه نزول یافته، همچون عدم ابلاغ آن (26) تلقى گردیده است. واضح است که میان این دو ملازمه عقلى حاکم است; زیرا از سویى، بیان مقاصد و حقایق قرآن را خود ذات اقدس ربوبى برعهده گرفته و از سوى دیگر، بیان آن را به طور کامل، به عهده رسول خاتم(ص) نهاده و براى آن بزرگوار تفصیل داده است. بنابراین، آیاتى از قرآن، آیات دیگر را تفسیر مىنماید و یکى از منابع اساسى و بنیادین تفسیر قرآن خود قرآن است.
دومین منبع تفسیرى قرآن، رسول خاتم(ص) است، چنان که در آیات 44 و 64 سوره نحل،129 و 151 سوره بقره، 164 آلعمران، 15 و19 مائده و دیگر آیات آمده است.
از نظرگاه تاریخى نیز شواهد فراوانى در دست است که رسول خدا(ص) به دنبال قرائت آیات، تفسیر و مقاصد آنها را نیز براى صحابه و بهویژه امیرالمؤمنین(ع)، بیان مىفرمود. روایت عبدالرحمن السلمى (ت 72 ه.ق) از برخى صحابه همچون عثمان و ابن مسعود و دیگران - مبنى بر اینکه یاران پیامبر(ص) هنگام آموزش قرآن، همین که ده آیه فرامىگرفتند، به آموختن تفسیر آن از رسولخدا(ص) مىپرداختند، آن گاه به سراغ فراگیرى آیات دیگر مىرفتند- (27) مؤید این مدعاست.
سیوطى نیز به گزارش از ابونعیم اصفهانى از قول امیرالمؤمنین(ع) مىگوید: به خدا سوگند، آیهاى بر محمد(ص) فرود نیامد، مگر آنکه من فهمیدم که در مورد چه کسانى و در کجا فرود یافته است; چرا که خداوند به من دلى خردمند و زبانى مسؤول عنایت فرموده است. (28)
گزارش ابن مسعود درباره آیه «الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم»، (انعام:82) - که صحابه را ناامید مىگردانید و رسول خدا(ص) «ظلم» را به شرک تفسیر فرمود - نیز دلیل بر این مطلب است.
بنابراین، راهکار خود قرآن در تفسیر خویش، همان تفسیر آیه با استفاده از تدبر در آیات و استنطاق آنها از مجموع آیات مربوط به موضوع و بیانات رسول خدا(ص) است.
راهکار تفسیرى خاندان رسالت:
همانگونه که قرآن کریم بیان خویش را خود عهدهدار شده، به بیان رسول خدا(ص) نیز حجیتبخشیده و ایشان نیز به بیان ائمه اهلبیت: حجیت و اعتبار دادهاند. (29) بنابراین، چنین نتیجه مىگیریم که:
1- قرآن روشن است و در آیاتش هرگز اختلافى نیست.
2- در صورت بروز اختلاف، در بیان فهم مقاصد آن، مرجع نهایى حل اختلاف، رسول خدا(ص) و اهلبیت عصمت: مىباشند; پیشوایانى که در آموزش خود از خطا و نسیان و گناه معصوم و مصونند و قهرا روش تفسیرى آنان همان روش ارائه شده در قرآن است. ائمه دین: به پیروى از قرآن و رسول خاتم(ص) این روش را در آموزشهاى خود به یاران خویش انتقال دادند.
روایاتى مانند «انما نزل القرآن لیصدق بعضه بعضا» و «ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه على بعض» (30) اینمطلب را تایید مىنماید و این غیر از تفسیر به راى - که ممنوع است - مىباشد; چرا که در این روش، مفسر نخست آیات مورد نظر را استنطاق مىکند و احادیث ائمه اهل بیت: را مىنگرد و پس از آشنایى به روش آنان، با استفاده از قرآن و سنت و عقل و تدبر، به تفسیر آیات مىپردازد. (31) آنان که درباره قرآن به انواع تناقضها دچار آمده و در مورد آیات الهى به ناروا، سخن گفتهاند و گاهى به تناقض برخى آیات با برخى دیگر و یا با سنت رسول خاتم(ص) حکم کرده و یا سنت را در ارتباط با خودش و یا با عینیت تاریخى دانستهاند، همه از بىاطلاعى و از عدم آشنایى آنان با روش تفسیرى خواندن وحى بوده است. قرآن کریم هرگونه اختلاف و تناقض را از دامن پاک خود دور دانسته و در مقام تحدى، براى اثباتاعجازبیانىو حقانیتخود، بدان استدلال مىفرماید. (32)
راهحل تناقضهاى اسطورهاى
قرآن کتابى است دردآشنا و شفابخش; مانند داروخانهاى که براى همه امراض دارویى ویژه دارد، اما باید درد و دارو را شناخت تا درمان مؤثر واقع شود. در بیمارىهاى روحى و معنوى نیز چنین است. دواى هر دردى آیهاى خاص است; آیهاى متناسب با آن درد. و شاید یکى از دلایل نزول تدریجى قرآن کریم در طول23 سال همین باشد و علت مراتب نزول و مراحل آن به صورت دفعى و تدریجى و به دو صورت مجمل و مفصل، (33) روح و حقیقت تعین نایافته قوانین جهاد و دفاع و قوانین مالى یا جنایى در ارتباط با گروههاى گوناگون الحادى و مسلمان در طول23 سال نیز همین موضوع باشد.
گوناگونىاستدلالهاو موضعگیرى قرآن در برابر کفار قریش، یهود و ملحدان، منافقان و بیماردلان نیز همین بود. بنابراین، هر جاکهآیههامتناسب با نیازها و روحیهها و زمانها تلاوتگردند و درآنهاتدبرلازمبشود،هیچگونهتناقضىدر آن احساس نمىگردد.
تفاوت هدف به تفاوت روش
اگر هدف پژوهشگر تنها قرائت و روخوانى قرآن باشد با تسلط بر قواعد قرائتبدان نایل مىگردد. اگر هدف او بالاتر از این و در حد فهم احکام و مفاهیم بلند قرآن باشد، در این صورت، باید با آموزش قواعد اصول الفقه مدار دلالتها را از قبیل عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ و... بازشناسد. (34) و اگر هدف او فقه اکبر و یک نطاق گستردهترى باشد، باید فراتر از مراحل سهگانه اصول الفقه (بحث دلیلیت، دلالت، و تعارض ادله) حرکت کند و در سطح گسترده و کلان، مساله را مطرح نماید تا با مطالعه نظامهاى اسلام، به صورت یک مجموعه به همپیوسته و داراى روح واحد، روح واقعى اسلام را در پرتو مجموعه آیات و روایات کشف کرده، در حریم کبریایى قرآن و اسلام ماوا بگیرد و به درجه تفقه در دین نایل گردد. (35)
بنابر این، اگر در اندیشه فهم اغراض و اهداف قرآن و اسلام باشیم، باید در جست و جوى اصول روشمند دیگرى باشیم و به کمک آنها، به اغراض و مقاصد بلند کلام خدا پى ببریم; چرا که قرآن و سنت در یک افق تاریخى ویژه، براى هدایت انسانیت تا ابد نزول یافته و شناخت افق تاریخى عصر نزول در فهم آن تعیینکننده است. از این رهگذر است که امام(ع) فقه متعالى را چنین توصیف مىنماید: «انتم افقه الناس اذا عرفتم معانى کلامنا»; (36) شما فقیهترین مردم هستید، هرگاه معانى سخنان ما را دریابید.
نقش عترت: در تعیین مقاصد قرآن
با بررسى سیره معصومان: و واقعیات عینى روشن مىشود که روش «تفسیر قرآن با قرآن» کارسازترین راه فهم قرآن و کشف مقاصد آن است. البته این روش دشوارىهاى فراوانى دارد که اگر بر اساس اصول صحیح و قانونمند عمل نشود، موفقیتى نخواهد داشت; زیرا:
1- برخىازآیاتتنهایکباردرقرآننزولیافتهوهمگونىندارد.
2- فهم کامل و نهائى قرآن در انحصار راسخان در علم و ثقل کبیر است. باید با رجوع بدانان از آن بهرهمند شد. پس صرف مقارنه آیات (37) نمىتواند کارساز باشد.
3- قرآن داراى ظهر و بطن است که این بطون در برخى روایات تا هفتاد مرتبه ذکر شده است: «ان للقرآن ظهرا و بطنا ولبطنه بطنا الى سبعة ابطن او سبعین.»; (38) به راستى، قرآن داراى ظاهر و باطنى است و باطن آن داراى بطنى دیگر تا هفت و یا هفتاد بطن.
4- با صرف نظر از روایات ظهر و بطن، عمق معانى قرآن با قلت لفظ (بلیغ بودن) آن، غموض ویژهاى را بر آن افزوده است و آیات تدبر و تفکر و... نشانگر این واقعیت است; چرا که مقاصد قرآن کریم بسى دورتر و فراتر از افق فکرى انسان خاکى است; هرقدر پیش بتازد هنوز اندر خم یک کوچه است.
ترجمه و تفسیر
به منظور دستیابى به مفاهیم آیات، رعایت اصول ذیل لازم است:
الف - جمعآورى آیات همخانواده (نظایر و اشباه) از طریق معاجم قرآن;
ب - تفسیر آیات متناظر به کمک یکدیگر;
ج - عرضه متشابهات بر محکمات بر پایه «هن ام الکتاب» (آلعمران:7) (39) شدهاند;
د - استفاده بهینه از ظهور و سیاق آیات در مجموع قرآن که البته ذوق و سلیقه و هوشیارى ویژهاى مىطلبد و بدون آن، حتى درک مفاهیم نیز مقدور نخواهد بود.
روش دستیابى به مقاصد قرآن (مصادیق)
با به کارگیرى اصول چهارگانه مزبور، تنها دسترسى به مفاهیم آیات امکانپذیر است، اما به دست آوردن مقاصد نهائى خداوند و تعیین مصادیق آنها تنها از طریق رجوع به سنت و عترت، (40) که عدل قرآن و قرین و ترجمان آنند، میسر است. آنان به دلیل رسوخ در علم، با مقاصد آیهها آشنا بوده و این پیوسته تا ابد ادامه خواهد داشت و براى هر نسلى آیهاى است که آن را تلاوت مىنماید و با مرگ مصداقى، مصداق دیگر به وجود مىآید.
بنابر آنچه ذکر شد، مىتوان گفت که مراد از ظهر و بطن در این دسته از روایات، همان مصادیق آشکار و نهان است که چون شب و روز در تبادلند و منظور از راسخان در علم همان خاندان عصمت و طهارت: هستند که بر دانش متشابهات و ظهر و بطن و تاویل و تنزیل آگاهند و دیگران از آن محروم. (41)
تاویل و تنزیل
در اندیشه بیشتر مفسران، به ویژه پیشینیان، «تنزیل» ظواهر و «تاویل» خلاف آن و یا محکمات و متشابهات تلقى شده است. برخى از بزرگان «تاویل» را به واقعیت عینى آیات تفسیر کردهاند و دیدیم بر پایه احادیث ائمه اهلبیت:، قرآن داراى تنزیل است; یعنى، در مورد گروهى نزول یافته و تاویل دارد; یعنى، عدهاى هستند که این آیه بدانان بازمىگردد. به عبارت دیگر، تعیین مصداق دانش ارجمند تاویل - همچون دانش ظهر و بطن (باز گردانیدن مفاهیم به مصادیق تازه) - تنها کار را سخان در علم است. بنابراین مىتوان گفت که «تنزیل» یعنى، مصادیق گذشته و «تاویل» یعنى، مصادیق آینده. (42) و این مطلب از قانون جرى و اطباق نیز استفاده مىگردد. (43)
ضرورت رجوع به عترت: در تفسیر قرآن به قرآن
در راهکار تفسیرى قرآن به قرآن نیز رجوع به عترت رسول خدا(ص) از ضروریات است; زیرا:اولا، قرآن ظهر و بطن، تاویل و تنزیل و جرى و اطباق دارد و دانش آن در انحصار عترت پیامبر(ص) است که روایات بر آن دلالت دارد. (44)
ثانیا، بنابر این که حقایق و تاویل و بطون قرآن را تنها «مطهرون» مىتوانند مس نمایند (45) و «مطهرون» بر اساس آیه تطهیر (احزاب:33) خاندان عصمت و طهارت: على و زهرا و فرزندان معصوم آناناند، (46) بنابراین، رجوع به آنان در تفسیر قرآن به قرآن، بدیهى و الزامى است.
ثالثا، بیان قرآن بر پایه خود قرآن، به عهده رسول خدا و اهل بیت او: نهاده شده و رسول خدا(ص) اقوال اهل بیت: را حجیت و اعتبار بخشیده است. (47)
رابعا آیاتى از قرآن منطق رسول خدا(ص) را منطق وحى و عین آن مىداند. «ما ینطق عن الهوى»(نجم:3) و آیاتى، پیروى از رسول خدا(ص) و اولوالامر را واجب شمرده و در صورت اختلاف امتبدانان ارجاع داده شده است.(نساء:59)
ظهر و بطن قرآن
برخى ظهر و بطن قرآن را به «معانى و مفاهیم» توجیه و تفسیر کردهاند. اما این مستلزم دور و یا تسلسل باطل است; زیرا هر مفهومى را در نظر بگیریم، خود آن نیز ظهر و بطن خواهد داشت. بنابر این، شاید مراد از ظهر مصادیق بارز و منظور از بطن، مصادیق نهان باشد. این مطلب از پرسش فضیل بن یسار و خثیمه از امام باقر(ع) به خوبى روشن است که امام(ع) بطن را به مصادیق نهفته و ظهر را به مصادیق ظهور یافته تفسیر نمودند. (48) دلیل این مطلب آن است که «تاویل» همان مصداق است و حدیث «انت تقاتل على تاویله کما قاتلت على تنزیله» (49) درباره امیرمؤمنان(ع) هم به همین مصداق تفسیر شده است; چه آنکه مسلمانان بر سر مفاهیم قرآن نزاعى نداشتند، بلکه نزاع آنها بر سر مصادیق آنها بوده است. از اینرو، در حدیث فضیل فرمود: «مراد از ظهر و بطن همان تاویل (مصادیق) است که برخى سپرى شده و ظهور یافته و برخى دیگر هنوز در خفا بوده و سر نرسیده است.»
و در حدیثخثیمه، فرمود: قرآن در تمام ادوار بر همه اقوام شامل شده، جارى رجوع به سنت و عترت در تفسیر قرآن و همان تفسیر منطق وحى به کمک منطق دیگر وحى است; چرا که فهم مصادیق و بطون قرآن نیازمند بیان رسول خدا(ص) از طریق ارجاع متشابهات به محکمات است و دانش این ارجاع در انحصار او و خاندان گرامى ایشان مىباشد. این مساله در تمام قرآن جریان دارد; زیرا اقرار و پذیرش آن در یک مورد، مستلزم پذیرش آن در همه آیات است و اهلبیت: مطمئنترین راه وصول به نور و حقیقت قرآن، و مردم بر حسب تفاوت فکرى خود، نیازمند ابزارى مطمئن و صحیح مىباشند.
ابزارها و کلیدهاى فهم قرآن و تفسیر آن
بر حسب آنچه ذکر گردید، تفسیر صحیح و رسیدن به مقاصد الهى به مقدماتى نیازمند است; از جمله:
الف - احاطه کامل بر مقدمات علمى تفسیر;
ب - تدبر در آیات;
ج - ارتباط پیوسته و پایدار با مجارى وحى (قرآن و عترت:)اینک به طور فشرده، درباره آنها بحث مىشود:
تفکر و تدبر در قرآن به مواردى نیازمند است تا به نتیجه کامل و کارساز برسد. آن موارد عبارتند از:
1- تفکر در سورهها از حیث زمان و مکان نزول، افق نزول، مخاطبان، مصادیق نخستین، شان نزول و سیاق آیات; سنجیدن آیات با ویژگىهاى مخاطبان نخستین که آیا مضمون آیات با آن ویژگىها وفق مىدهد (در نظر گرفتن عنصر زمان و مخاطبان.)
با بررسى موارد نزول آیات، از جنبه فکرى، عقلى، خیالى، قلبى، روحى، اقتصادى و اجتماعى مىتوانیم به موضوع سوره نزدیکتر شویم. این مساله بسیار مهم است و بدون ارزیابى، هیچ موفقیتى به دست نمىآید، به ویژه اگر دقت کنیم که ترتیب آیات بدین صورت بر پایه حکمتخداوند حکیم است و رمز و رازى دارد. (50)
به عنوان نمونه، به ترتیب شگفتانگیز آیات سوره مبارکه حمد توجه کنید:
الف - ستایش خداوند آنگونه که هست;
ب - اظهار اخلاص در عبادت;
ج - تقاضاى ایصال به مطلوب. (51)
2- تفکر در آیههاى یک سوره به صورت مجموعههاى کوچک، به همان روشى که در سورهها گفته شد، یعنى ارتباط تنگاتنگ آیات با همدیگر. این قسمت از بحثبه قدرى با اهمیت است که دانشمندان بلاغت آن را «انحصار در شناخت فصل و وصل» دانستهاند. در این مرحله، باید به کیفیت ترتیب قرآن به صورت حاضر، که یک نظم توقیفى است، عنایت ویژه کرد. (52)
3- تفکر در ارتباط با اجزاى آیهها با یکدیگر و اجزاى یک آیه با دیگر اجزاى آن; قرآن داراى یک هدف کلى است و هر سوره و آیه، حتى صدر و ذیل هر آیه و هر سوره، ضمن اشتراک در هدف مافوق خود، خود نیز داراى یک هدف ارجمند است که با اشراف به آن اهداف، انسان مىتواند به هدف کلى قرآن (هدایت انسان به مقاصد الله) و دیگر اهداف جزئى و کلى آن پى ببرد. این مرحله به حدى مهم است که اگر یک حرف آن جا به جا گردد، دیگر آن خاصیت هدایتى را نخواهد داشت. از اینرو، مىگویند تحریف قرآن عملا امکانپذیر نیست.
4- مرحله بعدى بررسى صدر و ذیل سورهها و آیهها و مقایسه میان احتمالاتى است که در مورد آیه یا سوره داده مىشود. (53)
در خاتمه این بحث، به حدیث امام صادق(ع) اشاره مىکنیم که فرمود: «ان هذا القرآن منار الهدى و مصابیح الدجى فلیجل جال بصره و یفتح للضیاء فان التفکر حیاة قلب البصیر کما یمشی المستنیر فى الظلمات بالنور.» (54)
مقدمات علمى تفسیر
1- ایمان و باور به حقانیت و وحیانى بودن قرآن: چرا که ناپاکان و بیماردلان از درک آن محرومند. (55) اما همه آیات و حروف و زیر و زبر آن با مؤمن سخن مىگوید و روح و دل و عقل و همه وجود او را به تفکر و احساس وامىدارد. خداوند، خود فرمود: «هدى للمتقین.» (بقره:2)
چنین ایمانى عارفانه به قرآن، روح مفسر را به نور قرآن روشن مىگرداند و با این نور، به مقصد مىرسد. خداوند فرمود: «ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا.» (شورى: 52) در این مرحله، مفسر علاوه برداشتن ایمان راستین، باید عوامل بازدارنده را نیز از خود دور سازد; مانند: پیروى از هواى نفس، تحمیل راى خود بر قرآن، تعصب کور، پیشداورىها، خودباختگى، نفاق، بیمارى دل، شرک باطنى، معاصى و... .
2- آشنایى با علوم عربیت:
الف - صرف، نحو، لغت، بلاغت: زبان قرآن عربى است. با احاطه به رمز و راز این زبان، مىتوان زمینه فهم آن را فراهم ساخت. رسول خدا(ص) فرمود: «اعربوا القرآن والتمسوا غرائبه.» (56) به همین دلیل، مستشرقان به طور کلى، به انحراف افتادهاند. (57)
ب - باید دانست که جا به جایى کلمات قرآن به هیچ وجه امکانپذیر نیست (58) و لغزشهاى فراوانى از مفسران در این زمینه رخ داده است.
ج - شناخت مواضع تقدیم و تاخیر موضوعات: مانند: تقدم امر به معروف بر نهى از منکر یا هجرت بر جهاد یا صفح بر جهاد یا تزکیه بر تعلیم یا ولایة الله بر ولایة المؤمن و... .
د - بررسى ارتباطات آیات با یکدیگر: بیشترین لغزش مفسران در همین زمینه است.
ه - تفسیر آیات به کمک یکدیگر: در این باره، به طور مفصل بحثشد.
و - توجه به قانون جرى و اطباق;
ز - توجه به تاریخ نزول آیات;
ح - شناخت اسباب نزول;
ط - آشنایى با محکمات و متشابهات;
ى - شناخت کامل ناسخ و منسوخ;
ک - تفسیر موضوعى;
ل - نقد و بررسى اقوال مفسران;
م - شناختن مواضیع علوم قرآن - به طور کلى;
ن - رعایت مبهمات لفظى قرآن، پرهیز از تفسیر به راى و تطبیق آن با پیشفرضها و اهداف خود;
س - رعایتخصوصیات صناعتى (آنچه در علوم اصول الفقه در بحث دلیلیتبررسى مىشود) و ناسخ (59) و منسوخ (60)
3- مراجعه به مجارى وحى (ثقلین): (61) این مطلب به تفصیل مورد بررسى قرار گرفت و چنین نتیجهگیرى شد که به حکم کتاب و سنت متواتر رسول خدا(ص) و عقل، امت اسلامى در مقام فهم کتاب و سنت و شکل کلى دین و احکام جزئى آن، در همه مراحل و ادوار، باید به عترت رسول خدا(ص)، که حاملان علوم آن حضرتاند، مراجعه نمود.
پىنوشتها
1- سید رضى نهجالبلاغه، خ189
2- تحدى و هماورد طلبى قرآن کریم در آیههاى 88 اسراء، 82 نساء،13 هود، 34 طور، 38 یونس،23 بقره بیان گردیده است. در این آیات، سخن خدا بودن قرآن و حقانیت رسالت رسول خاتم6 به اثبات رسیده و در آیههاى43 رعد و166 نساء، از رسول خدا(ص) درخواستشده که براى اثبات حقانیت رسالتخود، به تصریح قرآن استناد جسته و گواهى خدا و ملائکه را نیز بر آن متذکر شود. ر.ک.به: سید محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 18-21/ محمدتقى مصباح یزدى، قرآنشناسى، ص 120-124
3- چنان که فرمود: «تلک من انباء الغیب توحیها الیک ماکنت تعلمها انت و لاقومک»; (هود:49) این اخبار غیبى است که به تو وحى کردیم. تو و قومت پیش از این از آن آگاهى نداشتید.
4- حدیث «تکذیب» که در میان فریقین به تواتر شناخته شده است، گواه بر این مطلب است.
5 - «یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم...» (انفال:24)
6- ر.ک: به: سید قطب، التصویر الفنى فى القرآن على جهرمى، نمونههایى از تاثیر قرآن.
7- «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه»; (انشقاق:6) اى انسان، تو پیوسته در حرکتبه سوى پروردگار خود هستى تا او را دیدار کنى.
[» 8- «یا کمیل ما من حرکة الا وانت محتاج فیها الى معرفة»; اى کمیل، هیچ حرکتى نیست، مگر آن که تو در آن به شناخت نیازمندى. (ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 165)
9- آیات مربوط به تدبر، تفکر و تعقل در قرآن بسیارند و نیازى به ذکر آنها نیست.
10- «...و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء و هدى...»; این کتاب را به صورت تدریجى بر تو فرود آوردیم که بیان همه چیز در آن است.
11- امام(ع) فرمود: «اعلموا انه لیس على احد بعد القرآن من فاقة ولا لاحد قبل القرآن من غنى» (نهجالبلاغه، خ 175 / محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج1، ص48)
12- امام(ع) فرمودند: «ما جاء عنا فاعرضوه على کتاب الله فما وافقه فخذوه به و ما خالفه فاضربوا به عرض الجدار.» (محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج1،69)
13- بقره: 185
14- دخان: 1/زخرف: 1
15- نحل: 44 و 64
16- نور:1 / بقره:34
17- نحل: 64
18- بقره: 85
19- بقره:219
20- بقره: 221
21- بقره:187
22- نساء:187
23- ر.ک.به: آیات تحدى، پىنوشت 1.
24- ر.ک.به:عبدالحمیدجعرابه،المدخلالىالتفسیر، ص 144/ عمید زنجانى روشهاى تفسیرى، ص303 به بعد / محمدباقر مجلسى، بحارالانوار
25- محمدبن جریر طبرى، دلائل الامامة، 104-108/ ج 72، ص189; البته در ذیل تفسیر این آیات - که رسول خدا(ص) در آن، از شتاب در گفتن منع شده - از طریق امام باقر(ع) در مباحثه با هشام مروانى، چنین گزارش شده که مراد آن است که رسول خدا(ص) قرائت و احکام ظاهرى قرآن را به همگان آموزش دهد، اما آنچه از گفتن آن (دانش متشابهات و بطون قرآن و علم به غیب) منع شده، تنها به خاندان عصمت و طهارت آموزش دهد، نه به دیگران. (ر.ک. به: محمد بن جریر طبرى، پیشین، ص 104 و 108/ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص183-189) پس آنچه را که ظاهربینان گفتهاند - که رسول خدا(ص) در خواندن قرآن پیش از سپرى شدن وحى از سوى جبرئیل(ع) شتاب مىکرد که مبادا کلمهاى از آن فراموش شود و خداوند ضمن دلدارى آن حضرت، وى را از آن نهى فرمود - نمىتواند صحیح باشد.
26- «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته...»; (مائده:67) اى رسول آنچه را که از سوى پروردگارت بر تو فرود آمده [بر همگان] ابلاغ کن، وگرنه ابلاغ رسالت نکردهاى.
27- جلالالدین سیوطى، الاتقان، ج 2، ص196
28- همان، ج 4، ص 234; امیرالمؤمنین(ع) در یکى از خطبههاى خود، این مطلب را به روشنى بیان کرده، مىفرماید: «هیچ آیهاى بر رسول خدا(ص) فرود نیامد، مگر آنکه آن را بر من خواند و املا فرمود و من آن را به خط خود نوشتم و تاویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و دربارهام دعا کرد که خداوند توان فهم و حفظ آن را به من عنایت فرماید. از اینرو، هیچ آیهاى از قرآن و دانشى که بر من املا کرده بود، تاکنون فراموش نکردهام.» (نهجالبلاغه، خ 210/ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص99 به نقل از: محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى) روایت امام صادق(ع) درباره بحث امام باقر(ع) با هشام و عالم مسیحى که به طور گذرا، مطرح شده و صدها گزارش حدیثى از فریقین گواه صدقى بر این مدعاست.
29- دهها آیه و صدها حدیث متواتر و مشهور و مستفیض از فریقین در این باره - که اهل بیت: مرجع فهم قرآنند و بس - گزارش شده است; همچون آیه تطهیر، راسخان در علم، اولىالامر، ذوى القربى و حدیثشریف ثقلین، سفینه و...
30- سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، 61
31- در این صورت، دیگر هیچ پژوهشگر اندیشورزى در تفسیر قرآن کریم دچار انحراف، تحیر و گمراهى نمىگردد تا در نتیجه سرگردانى، به وجود تناقض لاینحل در قرآن و سنت و در ارتباط آن دو با هم و عینیتخارجى اعتقاد یابد و از حل آن عاجز گشته و عملا دچار نفاق و تکذیب آیات قرآن گردد.
32- «افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا.» (نساء:82); آیا مگر قرآن را مورد تدبر قرار ندادند. و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف زیادى مىیافتند.
33- دلیل نزول قرآن به صورت دفعى غیر زمانى بر دل رسول خدا(ص) پیش از بعثت در ماه رمضان و نزول تدریجى آن از آغاز بعثت تا پایان عمر رسول گرامى اسلام(ص) نیز همین است که زمینه و ظرفیت و شرایط واقعى خود را بیابد تا نزول یابد. جریان نزول دو گونه قرآن از دیرباز در نوشتار اندیشورزان اسلامى مطرح بوده است، مرحوم فیض کاشانى در مقدمه نهم تفسیر خود، مرحوم طالقانى در پرتوى از قرآن، ج 4، ص 195، مرحوم علامه طباطبائى در المیزان، ج 2، ص 230 و ج3، ص 62، ابوعبدالله زنجانى در تاریخ القرآن، ص9 و آیةالله مصباح یزدى در قرآنشناسى، قسمت اول این مساله را مورد بحث قرار دادهاند.
34- با عنایتبه دانش ارزشمند اصول الفقه، در صورت اختلاف معیارها و موازین، به تعادل و تراجیح چنگ زده و از آن طریق، مشکل فهمیدن را حل نموده، به هدف برسد.
35- «لولا نفر من کل فرقة طائفة لیتفقهوا فى الدین» (توبه: 122) تفقه هدف تمام نظام اسلام است.
36- باید بر همین پایه و اساس، روایات مربوط به نحلهها و گروههاى زبانى و جغرافیاى و حتى زمانى، تفسیر گردد; همچون نکوهش برخى نژادها، نسلها، زبانها و مناطق گوناگون; مانند، تمجید از اهالى قم در روایات و مذمتخوزىها و یا بربرها و امثال آن.
37- اشاره به ماجراى مردى که به استناد آیههاى «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ومن جاء بالسیئة فلایجزى الا مثلها»، از طریق سرقت، دنبال ثواب صدقه بود و امام صادق(ع) به او فرمودند: کلید فهم آن دو آیه «انما یتقبل الله من المتقین» است.
38- کازرونى، مرآة الانوار، ص: 5; و در برخى از روایات، نزول قرآن را بر حرف دانسته و آنگاه هر حرفى داراى ظهر و بطن مىباشد و تنها على(ع) است که از همه آنها بهرهمند بود و در حیطه دانش اوست. ر.ک.به، سید جعفر مرتضى، حقایقى پیرامون قرآن، ص176 -186
39- چرا که محکمات مرجع متشابهات قرار داده - سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج3، ص 64 -67
40- آنان که به جاى پیروى از ثقل کبیر: به استحسان و قیاس و راى روآوردند، ره به جایى نبرده و بالمآل، حیران و سرگردان و خایب بازگشته و در کنار چشمهسارهاى زلال قرآن با فریاد العطش، جان سپردند و خود و دیگران را به وادى هلاکت کشانیدند.
41- مرحوم علامه طباطبائى «و» در «والراسخون» را براى استیناف گرفته و مفهوم «راسخون» را فراتر از خاندان عترت و آنان را فرد اکمل مىداند. (المیزان، ج3، ص 54 - 55 و69 - 71)
42- سیدعلى دزفولى، شناخت قرآن، ص 30 -43
43- علامه طباطبائى; تاویل قرآن را عبارت از حقایقى مىداند که در ام الکتاب، نزد خداست و از مختصات غیب او مىباشد و بر پایه آیه 80 سوره واقعه (الا المطهرون...) علم به تاویل (غیب) به نحو استقلال، اختصاص به خدا دارد و «مطهرون» به دلالت این آیه، حقیقت قرآن را مس مىنمایند و با ضمیمه آیه تطهیر - که به موجب روایات متواتر، در حق اهلبیت پیامبر(ص) فرود آمده - اهلبیت رسول خدا(ص) از پاک شدگان و عالم به تاویل (و غیب) مىباشند. (سیدمحمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام،46 -49).
44- روایات ظهر و بطن و کیفیت نزول قرآن را در تفسیر برهان، ج 1، ص 15 - 25 مطالعه نمایید.
45- «فلا اقسم بمواقع النجوم... انه لقرآن عظیم لایمسه الا المطهرون» (واقعه:80)
46- روایت متواتر ثقلین این مطلب را اثبات مىنماید و بر اساس روایات فریقین، رسول گرامى اسلام(ص) قریب نود ماه تمام، هر صبح، پیش از اذان این آیه را یک بار بر در خانه على(ع) و زهرا(س) براى آنان تلاوت کرده و عملا به امت فهمانده که این آیه در شان آنان نازل گشته است، نه دیگران. (سید محمدحسین طباطبائى، ص48)
47- در این باره به مباحث گذشته رجوع شود.
48- عن فضیل بن یسار: سالت اباجعفر(ع) عن هذه الروایة: «ما من آیة الا و لها ظهر و بطن.» قال: «ظهر و بطن و هو تاویله، منه ما قد مضى و منه ما لم یجىء یجرى کما یجرى الشمس والقمر کلما جاء تاویل شىء یکون على الاموات کما یکون على الاحیاء قال الله: «... و ما یعلم تاویله الا الله والراسخون...» (تفسیر برهان، ج 1، ص19، حدیث 1/ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 78 به نقل از: محمد بن یعقوب کلینى، پیشین) در مرفوعه خثیمة به نقل از ابوجعفر(ع) آمده است: «یا خثیمه،... لو ان الآیة اذا نزلت فى قوم ثم مات هؤلاء القوم، ماتت الآیه، لما بقى من القرآن شىء ولکن القرآن یجری اوله على آخر مادامت السموات والارض ولکل قوم آیة یتلونها، هم من خیر او شر.» (تفسیر برهان، ج 1، ص 21، حدیث7 به نقل از: محمد بن یعقوب کلینى، پیشین)
49- شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، کتاب الجهاد.
50- عمده انحرافهاى تفسیرى در همین راستا واقع شده است.
51- فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 1، ص 178 / تناسب الآیات، ترجمه نگارنده، ص 38 - 40
52- در این زمینه، کتاب تناسب الآیات، راهگشاست.
53- ر.ک.به: نگارنده، تناسب الآیات، به بحث «فصل و وصل».
54- محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 4، ص447
55- «لا یمسه الا المطهرون» (واقعه:80); «الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه...» (آلعمران:7)
56- عبدالجبار شراره بحوث فى القرآن الکریم، ص139
57- تطور الاستشراق فى دراسة التراث العربى، ص 85
-58 علىرضا صدرالدین، کلیدهاى فهم قرآن، ج 1
59- ر.ک.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص 138 - 151/ علیرضا صدرالدینى، پیشین، ج 2، ص 1 - 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، مقدمه تفسیر البرهان، ص19 - 18 به نقل از: سلیم بن قیس هلالى/ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج3، ص 84/ عباسعلى عمید زنجانى، مبانى و روشهاى تفسیرى، ص 328 - 338/ عبدالستار فتحالله سعید، المدخل الى التفسیر الموضوعى.
60- ر.ک.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص 138 - 151/ علیرضا صدرالدینى، پیشین، ج 2، ص 1 - 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، پیشین، ص19 - 18 به نقل از: سلیم بن قیس هلالى/ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج3، ص 84/ عباسعلى عمیدزنجانى، پیشین، ص 328 - 338/ عبدالستار فتحالله سعید، المدخل الى التفسیر الموضوعى.
61-ر.ک.به: مقدمه وصیتنامه حضرت امام; / قوام الدین و شنوهاى، حدیث ثقلین.
ضرورت شناخت قرآن و شناختپذیرى آن
نخست دلایل ضرورت شناخت قرآن و امکان بررسى، تدبر و تفکر درباره آن را با دقتبررسى مىکنیم، سپس به پژوهش و جست وجوى راه کارها و ابزارهاى فهم صحیح این کتاب با عظمت مىپردازیم.
دلایل ضرورت شناخت و شناختپذیرى قرآن و جست و جوى راهکارهاى تفسیر و تحصیل مقاصد خداوندى را در یک نگاه کلى، مىتوان موارد ذیل دانست:
1- قرآن کریم، تنها معجزه جاویدان و سند حقانیت اسلام و گواه صدق رسول خاتم(ص) است که طى آیاتى، جن و انس را به هماوردى فراخوانده، (2) عدم امکان آن را اعلام داشته است و ضرورت آشنایى با موارد یاد شده، لزوم شناخت قرآن و امکان شناخت آن را ضرورى مىنماید.
2- قرآن خود را برابر نوامیس فطرت معرفى کرده(روم:30) و بشر را به شناخت آن فرامىخواند. جست و جوى فطرت ضرورت شناخت قرآن را لازم و امکانپذیرى آن را آشکار مىسازد.
3- با توجه به اینکه راهکارهاى شناختبشرى (حس، تجربه، عقل، شهود و...) در عرصه جهانشناسى و حقایق نهفته در آن ناتوان است، تنها راهکار مطمئن و دقیق، روزنه حقیقتنماى وحى است که انسان را بدان رهنمون مىگردد. (3)
4- با توجه به خدشهدار شدن سنت رسول خدا(ص) در جریان نامبارک سقیفه، (4) این تنها قرآن است که از صدر اسلام تاکنون و تا ابد، از گزند تحریف مصون بوده و آیینه تمامنماى اسلام است. از اینرو، شناخت آن ضرورى مىباشد.
5- از آنجا که قرآن کریم در تمام عرصههاى زندگى بشرى، قوانین جاویدان حیاتى عرضه کرده، (5) شناخت کامل آن ضرورى است.
6- قرآن کریم داراى اعجاز بیانى است و از این رهگذر، عقول و دلهاى بزرگ و والا را چون نیروى مغناطیسى مجذوب خویش مىسازد. از اینرو، براى فراهم آوردن زمینه چنین جذبه و گرایشى براى عشاق انوار ربوبى، شناخت قرآن ضرورى مىنماید. (6)
7- از آنجا که انسان همواره براى نیل به جوار قرب حق در حرکتبوده (7) و حرکت نیز به شناخت ژرف و دقیق نیازمنداست (8) و از سوى دیگر، قرآن کریم در ضمن آیههایى، همگان را به تدبر و تفکر و اندیشه در آیات خود دعوت کرده، (9) بىتوجهى بدان را گناه شمرده و غافلان از آن را مورد نکوهش قرار داده، همچنین قرآن خود را «تبیان کل شىء» معرفى کرده و همه اهل عالم را بدان نیازمند مىداند، (10) این موارد، شناخت آن را ضرورى و لازم مىگرداند.
8- قرآن کریم از سوى پروردگار بىنیاز فرود آمده و از هر نوع کلام بشرى بىنیاز بوده و دیگر دانشهاى بشرى بدان نیازمند است. بنابر این، شناخت قرآن از نیازهاى ضرورى و اصیل بشرى است. (11) از یکسو، در حوزه اسلامى، ارزیابى هراندیشهاى، حتى سنت رسول خدا(ص)، به قرآن واگذار شده و این خود مساله شناخت قرآن را ضرورى مىنماید. (12) از سوى دیگر، در قرآن کریم به فرض نزولش بر مردگان و جمادات بىروح، از تسلیمپذیرى آنان سخن گفته، در مقام نکوهش انسان برآمده و از سرپیچى و تمرد وى شکوه نموده است. بنابراین، بر اساس عقل، کتاب، سنت، تاریخ، تجربه، حس و فطرت سلیم بشرى، شناخت قرآن لازم بوده و هیچکس در هیچ زمان و هیچ شرایطى، از آن بىنیاز نیست.
قرآن در آیینه قرآن
قرآن کریم در یک فراخوانى عمومى، جن و انس را به مطالعه و فهم خود دعوت کرده و خود را شناختپذیر و قابل فهم معرفى مىنماید، چنان که در آیاتى خود را چنین معرفى مىکند:
راهنماى مردمان; (13) خودنما و دیگر نما; (14) روشنگر مردمان; (15) داور میان متخاصمان; (16) نشانه بزرگ حق; روشنىبخش جامعه; (17) فرقان و فاصل حق و باطل; (18) مایه بیدارى و هوشیارى مردم; (19) مایه تفکر و شکوفایى عقل; (20) زمینه تدبر ژرف; مایه تذکر و پندآموزى بشر; (21) راهى استوار به سوى حق، تقواپیشگى و حیات معقول معنوى; (22) نورى روشنگر از سوى پروردگار عالم و پیام ربوبى (23) معرفى کرده و براى اثبات دعوى خود، اقامه برهان مىنماید; و تبیان همه اشیا و حقایق، بیان کننده هر خشک و تر و جامع همه مفاهیم حقوقى در گستره خود.
قرآن اصول تفسیر خود را در سه اصل اساسى مىداند: قرآن با قرآن، قرآن با عقل، و تدبر و تفکر و بررسى. (24)
راهکار تفسیرى از دیدگاه قرآن
قرآن کریم راهکار تفسیرى خود را طى آیاتى، چنین بیان کرده است: «ان علینا جمعه وقرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه» (قیامت:17-19); به راستى، گردآورى و تلاوت قرآن برعهده ماست. پس هنگامى که آن را مىخوانیم تو قرائت ما را پیروى کن، آنگاه در بیان مقاصد و مفاهیم آن، از ما پیروى نما. (25)
بر پایه این آیه، تفسیر قرآنى را خود خداوند به عهده گرفته و در آیات دیگرى، آن را برعهده رسول الله(ص) نهاده است. آیههاى 44 و 64 سوره نحل و آیههاى 15 و19 سوره مائده بر این مطلب صادقاند; چرا که بر اساس این آیات و آیه 2 سوره جمعه،129 و 151 سوره بقره، 164 آلعمران و دیگر آیات مشابه، بیان مقاصد قرآن کریم به عنوان یکى از مهمترین، بزرگترین و بنیادىترین وظایف رسالت تلقى شده است; یعنى، تلاوت، بیان مقاصد، تعلیم آن و تزکیه مسلمانان همراه با آموزش حکمت اساس رسالت، بلکه تمام آن مطرح گردیده و کوتاهى در بیان آنچه نزول یافته، همچون عدم ابلاغ آن (26) تلقى گردیده است. واضح است که میان این دو ملازمه عقلى حاکم است; زیرا از سویى، بیان مقاصد و حقایق قرآن را خود ذات اقدس ربوبى برعهده گرفته و از سوى دیگر، بیان آن را به طور کامل، به عهده رسول خاتم(ص) نهاده و براى آن بزرگوار تفصیل داده است. بنابراین، آیاتى از قرآن، آیات دیگر را تفسیر مىنماید و یکى از منابع اساسى و بنیادین تفسیر قرآن خود قرآن است.
دومین منبع تفسیرى قرآن، رسول خاتم(ص) است، چنان که در آیات 44 و 64 سوره نحل،129 و 151 سوره بقره، 164 آلعمران، 15 و19 مائده و دیگر آیات آمده است.
از نظرگاه تاریخى نیز شواهد فراوانى در دست است که رسول خدا(ص) به دنبال قرائت آیات، تفسیر و مقاصد آنها را نیز براى صحابه و بهویژه امیرالمؤمنین(ع)، بیان مىفرمود. روایت عبدالرحمن السلمى (ت 72 ه.ق) از برخى صحابه همچون عثمان و ابن مسعود و دیگران - مبنى بر اینکه یاران پیامبر(ص) هنگام آموزش قرآن، همین که ده آیه فرامىگرفتند، به آموختن تفسیر آن از رسولخدا(ص) مىپرداختند، آن گاه به سراغ فراگیرى آیات دیگر مىرفتند- (27) مؤید این مدعاست.
سیوطى نیز به گزارش از ابونعیم اصفهانى از قول امیرالمؤمنین(ع) مىگوید: به خدا سوگند، آیهاى بر محمد(ص) فرود نیامد، مگر آنکه من فهمیدم که در مورد چه کسانى و در کجا فرود یافته است; چرا که خداوند به من دلى خردمند و زبانى مسؤول عنایت فرموده است. (28)
گزارش ابن مسعود درباره آیه «الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم»، (انعام:82) - که صحابه را ناامید مىگردانید و رسول خدا(ص) «ظلم» را به شرک تفسیر فرمود - نیز دلیل بر این مطلب است.
بنابراین، راهکار خود قرآن در تفسیر خویش، همان تفسیر آیه با استفاده از تدبر در آیات و استنطاق آنها از مجموع آیات مربوط به موضوع و بیانات رسول خدا(ص) است.
راهکار تفسیرى خاندان رسالت:
همانگونه که قرآن کریم بیان خویش را خود عهدهدار شده، به بیان رسول خدا(ص) نیز حجیتبخشیده و ایشان نیز به بیان ائمه اهلبیت: حجیت و اعتبار دادهاند. (29) بنابراین، چنین نتیجه مىگیریم که:
1- قرآن روشن است و در آیاتش هرگز اختلافى نیست.
2- در صورت بروز اختلاف، در بیان فهم مقاصد آن، مرجع نهایى حل اختلاف، رسول خدا(ص) و اهلبیت عصمت: مىباشند; پیشوایانى که در آموزش خود از خطا و نسیان و گناه معصوم و مصونند و قهرا روش تفسیرى آنان همان روش ارائه شده در قرآن است. ائمه دین: به پیروى از قرآن و رسول خاتم(ص) این روش را در آموزشهاى خود به یاران خویش انتقال دادند.
روایاتى مانند «انما نزل القرآن لیصدق بعضه بعضا» و «ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه على بعض» (30) اینمطلب را تایید مىنماید و این غیر از تفسیر به راى - که ممنوع است - مىباشد; چرا که در این روش، مفسر نخست آیات مورد نظر را استنطاق مىکند و احادیث ائمه اهل بیت: را مىنگرد و پس از آشنایى به روش آنان، با استفاده از قرآن و سنت و عقل و تدبر، به تفسیر آیات مىپردازد. (31) آنان که درباره قرآن به انواع تناقضها دچار آمده و در مورد آیات الهى به ناروا، سخن گفتهاند و گاهى به تناقض برخى آیات با برخى دیگر و یا با سنت رسول خاتم(ص) حکم کرده و یا سنت را در ارتباط با خودش و یا با عینیت تاریخى دانستهاند، همه از بىاطلاعى و از عدم آشنایى آنان با روش تفسیرى خواندن وحى بوده است. قرآن کریم هرگونه اختلاف و تناقض را از دامن پاک خود دور دانسته و در مقام تحدى، براى اثباتاعجازبیانىو حقانیتخود، بدان استدلال مىفرماید. (32)
راهحل تناقضهاى اسطورهاى
قرآن کتابى است دردآشنا و شفابخش; مانند داروخانهاى که براى همه امراض دارویى ویژه دارد، اما باید درد و دارو را شناخت تا درمان مؤثر واقع شود. در بیمارىهاى روحى و معنوى نیز چنین است. دواى هر دردى آیهاى خاص است; آیهاى متناسب با آن درد. و شاید یکى از دلایل نزول تدریجى قرآن کریم در طول23 سال همین باشد و علت مراتب نزول و مراحل آن به صورت دفعى و تدریجى و به دو صورت مجمل و مفصل، (33) روح و حقیقت تعین نایافته قوانین جهاد و دفاع و قوانین مالى یا جنایى در ارتباط با گروههاى گوناگون الحادى و مسلمان در طول23 سال نیز همین موضوع باشد.
گوناگونىاستدلالهاو موضعگیرى قرآن در برابر کفار قریش، یهود و ملحدان، منافقان و بیماردلان نیز همین بود. بنابراین، هر جاکهآیههامتناسب با نیازها و روحیهها و زمانها تلاوتگردند و درآنهاتدبرلازمبشود،هیچگونهتناقضىدر آن احساس نمىگردد.
تفاوت هدف به تفاوت روش
اگر هدف پژوهشگر تنها قرائت و روخوانى قرآن باشد با تسلط بر قواعد قرائتبدان نایل مىگردد. اگر هدف او بالاتر از این و در حد فهم احکام و مفاهیم بلند قرآن باشد، در این صورت، باید با آموزش قواعد اصول الفقه مدار دلالتها را از قبیل عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ و... بازشناسد. (34) و اگر هدف او فقه اکبر و یک نطاق گستردهترى باشد، باید فراتر از مراحل سهگانه اصول الفقه (بحث دلیلیت، دلالت، و تعارض ادله) حرکت کند و در سطح گسترده و کلان، مساله را مطرح نماید تا با مطالعه نظامهاى اسلام، به صورت یک مجموعه به همپیوسته و داراى روح واحد، روح واقعى اسلام را در پرتو مجموعه آیات و روایات کشف کرده، در حریم کبریایى قرآن و اسلام ماوا بگیرد و به درجه تفقه در دین نایل گردد. (35)
بنابر این، اگر در اندیشه فهم اغراض و اهداف قرآن و اسلام باشیم، باید در جست و جوى اصول روشمند دیگرى باشیم و به کمک آنها، به اغراض و مقاصد بلند کلام خدا پى ببریم; چرا که قرآن و سنت در یک افق تاریخى ویژه، براى هدایت انسانیت تا ابد نزول یافته و شناخت افق تاریخى عصر نزول در فهم آن تعیینکننده است. از این رهگذر است که امام(ع) فقه متعالى را چنین توصیف مىنماید: «انتم افقه الناس اذا عرفتم معانى کلامنا»; (36) شما فقیهترین مردم هستید، هرگاه معانى سخنان ما را دریابید.
نقش عترت: در تعیین مقاصد قرآن
با بررسى سیره معصومان: و واقعیات عینى روشن مىشود که روش «تفسیر قرآن با قرآن» کارسازترین راه فهم قرآن و کشف مقاصد آن است. البته این روش دشوارىهاى فراوانى دارد که اگر بر اساس اصول صحیح و قانونمند عمل نشود، موفقیتى نخواهد داشت; زیرا:
1- برخىازآیاتتنهایکباردرقرآننزولیافتهوهمگونىندارد.
2- فهم کامل و نهائى قرآن در انحصار راسخان در علم و ثقل کبیر است. باید با رجوع بدانان از آن بهرهمند شد. پس صرف مقارنه آیات (37) نمىتواند کارساز باشد.
3- قرآن داراى ظهر و بطن است که این بطون در برخى روایات تا هفتاد مرتبه ذکر شده است: «ان للقرآن ظهرا و بطنا ولبطنه بطنا الى سبعة ابطن او سبعین.»; (38) به راستى، قرآن داراى ظاهر و باطنى است و باطن آن داراى بطنى دیگر تا هفت و یا هفتاد بطن.
4- با صرف نظر از روایات ظهر و بطن، عمق معانى قرآن با قلت لفظ (بلیغ بودن) آن، غموض ویژهاى را بر آن افزوده است و آیات تدبر و تفکر و... نشانگر این واقعیت است; چرا که مقاصد قرآن کریم بسى دورتر و فراتر از افق فکرى انسان خاکى است; هرقدر پیش بتازد هنوز اندر خم یک کوچه است.
ترجمه و تفسیر
به منظور دستیابى به مفاهیم آیات، رعایت اصول ذیل لازم است:
الف - جمعآورى آیات همخانواده (نظایر و اشباه) از طریق معاجم قرآن;
ب - تفسیر آیات متناظر به کمک یکدیگر;
ج - عرضه متشابهات بر محکمات بر پایه «هن ام الکتاب» (آلعمران:7) (39) شدهاند;
د - استفاده بهینه از ظهور و سیاق آیات در مجموع قرآن که البته ذوق و سلیقه و هوشیارى ویژهاى مىطلبد و بدون آن، حتى درک مفاهیم نیز مقدور نخواهد بود.
روش دستیابى به مقاصد قرآن (مصادیق)
با به کارگیرى اصول چهارگانه مزبور، تنها دسترسى به مفاهیم آیات امکانپذیر است، اما به دست آوردن مقاصد نهائى خداوند و تعیین مصادیق آنها تنها از طریق رجوع به سنت و عترت، (40) که عدل قرآن و قرین و ترجمان آنند، میسر است. آنان به دلیل رسوخ در علم، با مقاصد آیهها آشنا بوده و این پیوسته تا ابد ادامه خواهد داشت و براى هر نسلى آیهاى است که آن را تلاوت مىنماید و با مرگ مصداقى، مصداق دیگر به وجود مىآید.
بنابر آنچه ذکر شد، مىتوان گفت که مراد از ظهر و بطن در این دسته از روایات، همان مصادیق آشکار و نهان است که چون شب و روز در تبادلند و منظور از راسخان در علم همان خاندان عصمت و طهارت: هستند که بر دانش متشابهات و ظهر و بطن و تاویل و تنزیل آگاهند و دیگران از آن محروم. (41)
تاویل و تنزیل
در اندیشه بیشتر مفسران، به ویژه پیشینیان، «تنزیل» ظواهر و «تاویل» خلاف آن و یا محکمات و متشابهات تلقى شده است. برخى از بزرگان «تاویل» را به واقعیت عینى آیات تفسیر کردهاند و دیدیم بر پایه احادیث ائمه اهلبیت:، قرآن داراى تنزیل است; یعنى، در مورد گروهى نزول یافته و تاویل دارد; یعنى، عدهاى هستند که این آیه بدانان بازمىگردد. به عبارت دیگر، تعیین مصداق دانش ارجمند تاویل - همچون دانش ظهر و بطن (باز گردانیدن مفاهیم به مصادیق تازه) - تنها کار را سخان در علم است. بنابراین مىتوان گفت که «تنزیل» یعنى، مصادیق گذشته و «تاویل» یعنى، مصادیق آینده. (42) و این مطلب از قانون جرى و اطباق نیز استفاده مىگردد. (43)
ضرورت رجوع به عترت: در تفسیر قرآن به قرآن
در راهکار تفسیرى قرآن به قرآن نیز رجوع به عترت رسول خدا(ص) از ضروریات است; زیرا:اولا، قرآن ظهر و بطن، تاویل و تنزیل و جرى و اطباق دارد و دانش آن در انحصار عترت پیامبر(ص) است که روایات بر آن دلالت دارد. (44)
ثانیا، بنابر این که حقایق و تاویل و بطون قرآن را تنها «مطهرون» مىتوانند مس نمایند (45) و «مطهرون» بر اساس آیه تطهیر (احزاب:33) خاندان عصمت و طهارت: على و زهرا و فرزندان معصوم آناناند، (46) بنابراین، رجوع به آنان در تفسیر قرآن به قرآن، بدیهى و الزامى است.
ثالثا، بیان قرآن بر پایه خود قرآن، به عهده رسول خدا و اهل بیت او: نهاده شده و رسول خدا(ص) اقوال اهل بیت: را حجیت و اعتبار بخشیده است. (47)
رابعا آیاتى از قرآن منطق رسول خدا(ص) را منطق وحى و عین آن مىداند. «ما ینطق عن الهوى»(نجم:3) و آیاتى، پیروى از رسول خدا(ص) و اولوالامر را واجب شمرده و در صورت اختلاف امتبدانان ارجاع داده شده است.(نساء:59)
ظهر و بطن قرآن
برخى ظهر و بطن قرآن را به «معانى و مفاهیم» توجیه و تفسیر کردهاند. اما این مستلزم دور و یا تسلسل باطل است; زیرا هر مفهومى را در نظر بگیریم، خود آن نیز ظهر و بطن خواهد داشت. بنابر این، شاید مراد از ظهر مصادیق بارز و منظور از بطن، مصادیق نهان باشد. این مطلب از پرسش فضیل بن یسار و خثیمه از امام باقر(ع) به خوبى روشن است که امام(ع) بطن را به مصادیق نهفته و ظهر را به مصادیق ظهور یافته تفسیر نمودند. (48) دلیل این مطلب آن است که «تاویل» همان مصداق است و حدیث «انت تقاتل على تاویله کما قاتلت على تنزیله» (49) درباره امیرمؤمنان(ع) هم به همین مصداق تفسیر شده است; چه آنکه مسلمانان بر سر مفاهیم قرآن نزاعى نداشتند، بلکه نزاع آنها بر سر مصادیق آنها بوده است. از اینرو، در حدیث فضیل فرمود: «مراد از ظهر و بطن همان تاویل (مصادیق) است که برخى سپرى شده و ظهور یافته و برخى دیگر هنوز در خفا بوده و سر نرسیده است.»
و در حدیثخثیمه، فرمود: قرآن در تمام ادوار بر همه اقوام شامل شده، جارى رجوع به سنت و عترت در تفسیر قرآن و همان تفسیر منطق وحى به کمک منطق دیگر وحى است; چرا که فهم مصادیق و بطون قرآن نیازمند بیان رسول خدا(ص) از طریق ارجاع متشابهات به محکمات است و دانش این ارجاع در انحصار او و خاندان گرامى ایشان مىباشد. این مساله در تمام قرآن جریان دارد; زیرا اقرار و پذیرش آن در یک مورد، مستلزم پذیرش آن در همه آیات است و اهلبیت: مطمئنترین راه وصول به نور و حقیقت قرآن، و مردم بر حسب تفاوت فکرى خود، نیازمند ابزارى مطمئن و صحیح مىباشند.
ابزارها و کلیدهاى فهم قرآن و تفسیر آن
بر حسب آنچه ذکر گردید، تفسیر صحیح و رسیدن به مقاصد الهى به مقدماتى نیازمند است; از جمله:
الف - احاطه کامل بر مقدمات علمى تفسیر;
ب - تدبر در آیات;
ج - ارتباط پیوسته و پایدار با مجارى وحى (قرآن و عترت:)اینک به طور فشرده، درباره آنها بحث مىشود:
تفکر و تدبر در قرآن به مواردى نیازمند است تا به نتیجه کامل و کارساز برسد. آن موارد عبارتند از:
1- تفکر در سورهها از حیث زمان و مکان نزول، افق نزول، مخاطبان، مصادیق نخستین، شان نزول و سیاق آیات; سنجیدن آیات با ویژگىهاى مخاطبان نخستین که آیا مضمون آیات با آن ویژگىها وفق مىدهد (در نظر گرفتن عنصر زمان و مخاطبان.)
با بررسى موارد نزول آیات، از جنبه فکرى، عقلى، خیالى، قلبى، روحى، اقتصادى و اجتماعى مىتوانیم به موضوع سوره نزدیکتر شویم. این مساله بسیار مهم است و بدون ارزیابى، هیچ موفقیتى به دست نمىآید، به ویژه اگر دقت کنیم که ترتیب آیات بدین صورت بر پایه حکمتخداوند حکیم است و رمز و رازى دارد. (50)
به عنوان نمونه، به ترتیب شگفتانگیز آیات سوره مبارکه حمد توجه کنید:
الف - ستایش خداوند آنگونه که هست;
ب - اظهار اخلاص در عبادت;
ج - تقاضاى ایصال به مطلوب. (51)
2- تفکر در آیههاى یک سوره به صورت مجموعههاى کوچک، به همان روشى که در سورهها گفته شد، یعنى ارتباط تنگاتنگ آیات با همدیگر. این قسمت از بحثبه قدرى با اهمیت است که دانشمندان بلاغت آن را «انحصار در شناخت فصل و وصل» دانستهاند. در این مرحله، باید به کیفیت ترتیب قرآن به صورت حاضر، که یک نظم توقیفى است، عنایت ویژه کرد. (52)
3- تفکر در ارتباط با اجزاى آیهها با یکدیگر و اجزاى یک آیه با دیگر اجزاى آن; قرآن داراى یک هدف کلى است و هر سوره و آیه، حتى صدر و ذیل هر آیه و هر سوره، ضمن اشتراک در هدف مافوق خود، خود نیز داراى یک هدف ارجمند است که با اشراف به آن اهداف، انسان مىتواند به هدف کلى قرآن (هدایت انسان به مقاصد الله) و دیگر اهداف جزئى و کلى آن پى ببرد. این مرحله به حدى مهم است که اگر یک حرف آن جا به جا گردد، دیگر آن خاصیت هدایتى را نخواهد داشت. از اینرو، مىگویند تحریف قرآن عملا امکانپذیر نیست.
4- مرحله بعدى بررسى صدر و ذیل سورهها و آیهها و مقایسه میان احتمالاتى است که در مورد آیه یا سوره داده مىشود. (53)
در خاتمه این بحث، به حدیث امام صادق(ع) اشاره مىکنیم که فرمود: «ان هذا القرآن منار الهدى و مصابیح الدجى فلیجل جال بصره و یفتح للضیاء فان التفکر حیاة قلب البصیر کما یمشی المستنیر فى الظلمات بالنور.» (54)
مقدمات علمى تفسیر
1- ایمان و باور به حقانیت و وحیانى بودن قرآن: چرا که ناپاکان و بیماردلان از درک آن محرومند. (55) اما همه آیات و حروف و زیر و زبر آن با مؤمن سخن مىگوید و روح و دل و عقل و همه وجود او را به تفکر و احساس وامىدارد. خداوند، خود فرمود: «هدى للمتقین.» (بقره:2)
چنین ایمانى عارفانه به قرآن، روح مفسر را به نور قرآن روشن مىگرداند و با این نور، به مقصد مىرسد. خداوند فرمود: «ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا.» (شورى: 52) در این مرحله، مفسر علاوه برداشتن ایمان راستین، باید عوامل بازدارنده را نیز از خود دور سازد; مانند: پیروى از هواى نفس، تحمیل راى خود بر قرآن، تعصب کور، پیشداورىها، خودباختگى، نفاق، بیمارى دل، شرک باطنى، معاصى و... .
2- آشنایى با علوم عربیت:
الف - صرف، نحو، لغت، بلاغت: زبان قرآن عربى است. با احاطه به رمز و راز این زبان، مىتوان زمینه فهم آن را فراهم ساخت. رسول خدا(ص) فرمود: «اعربوا القرآن والتمسوا غرائبه.» (56) به همین دلیل، مستشرقان به طور کلى، به انحراف افتادهاند. (57)
ب - باید دانست که جا به جایى کلمات قرآن به هیچ وجه امکانپذیر نیست (58) و لغزشهاى فراوانى از مفسران در این زمینه رخ داده است.
ج - شناخت مواضع تقدیم و تاخیر موضوعات: مانند: تقدم امر به معروف بر نهى از منکر یا هجرت بر جهاد یا صفح بر جهاد یا تزکیه بر تعلیم یا ولایة الله بر ولایة المؤمن و... .
د - بررسى ارتباطات آیات با یکدیگر: بیشترین لغزش مفسران در همین زمینه است.
ه - تفسیر آیات به کمک یکدیگر: در این باره، به طور مفصل بحثشد.
و - توجه به قانون جرى و اطباق;
ز - توجه به تاریخ نزول آیات;
ح - شناخت اسباب نزول;
ط - آشنایى با محکمات و متشابهات;
ى - شناخت کامل ناسخ و منسوخ;
ک - تفسیر موضوعى;
ل - نقد و بررسى اقوال مفسران;
م - شناختن مواضیع علوم قرآن - به طور کلى;
ن - رعایت مبهمات لفظى قرآن، پرهیز از تفسیر به راى و تطبیق آن با پیشفرضها و اهداف خود;
س - رعایتخصوصیات صناعتى (آنچه در علوم اصول الفقه در بحث دلیلیتبررسى مىشود) و ناسخ (59) و منسوخ (60)
3- مراجعه به مجارى وحى (ثقلین): (61) این مطلب به تفصیل مورد بررسى قرار گرفت و چنین نتیجهگیرى شد که به حکم کتاب و سنت متواتر رسول خدا(ص) و عقل، امت اسلامى در مقام فهم کتاب و سنت و شکل کلى دین و احکام جزئى آن، در همه مراحل و ادوار، باید به عترت رسول خدا(ص)، که حاملان علوم آن حضرتاند، مراجعه نمود.
پىنوشتها
1- سید رضى نهجالبلاغه، خ189
2- تحدى و هماورد طلبى قرآن کریم در آیههاى 88 اسراء، 82 نساء،13 هود، 34 طور، 38 یونس،23 بقره بیان گردیده است. در این آیات، سخن خدا بودن قرآن و حقانیت رسالت رسول خاتم6 به اثبات رسیده و در آیههاى43 رعد و166 نساء، از رسول خدا(ص) درخواستشده که براى اثبات حقانیت رسالتخود، به تصریح قرآن استناد جسته و گواهى خدا و ملائکه را نیز بر آن متذکر شود. ر.ک.به: سید محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 18-21/ محمدتقى مصباح یزدى، قرآنشناسى، ص 120-124
3- چنان که فرمود: «تلک من انباء الغیب توحیها الیک ماکنت تعلمها انت و لاقومک»; (هود:49) این اخبار غیبى است که به تو وحى کردیم. تو و قومت پیش از این از آن آگاهى نداشتید.
4- حدیث «تکذیب» که در میان فریقین به تواتر شناخته شده است، گواه بر این مطلب است.
5 - «یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم...» (انفال:24)
6- ر.ک: به: سید قطب، التصویر الفنى فى القرآن على جهرمى، نمونههایى از تاثیر قرآن.
7- «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه»; (انشقاق:6) اى انسان، تو پیوسته در حرکتبه سوى پروردگار خود هستى تا او را دیدار کنى.
[» 8- «یا کمیل ما من حرکة الا وانت محتاج فیها الى معرفة»; اى کمیل، هیچ حرکتى نیست، مگر آن که تو در آن به شناخت نیازمندى. (ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 165)
9- آیات مربوط به تدبر، تفکر و تعقل در قرآن بسیارند و نیازى به ذکر آنها نیست.
10- «...و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء و هدى...»; این کتاب را به صورت تدریجى بر تو فرود آوردیم که بیان همه چیز در آن است.
11- امام(ع) فرمود: «اعلموا انه لیس على احد بعد القرآن من فاقة ولا لاحد قبل القرآن من غنى» (نهجالبلاغه، خ 175 / محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج1، ص48)
12- امام(ع) فرمودند: «ما جاء عنا فاعرضوه على کتاب الله فما وافقه فخذوه به و ما خالفه فاضربوا به عرض الجدار.» (محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج1،69)
13- بقره: 185
14- دخان: 1/زخرف: 1
15- نحل: 44 و 64
16- نور:1 / بقره:34
17- نحل: 64
18- بقره: 85
19- بقره:219
20- بقره: 221
21- بقره:187
22- نساء:187
23- ر.ک.به: آیات تحدى، پىنوشت 1.
24- ر.ک.به:عبدالحمیدجعرابه،المدخلالىالتفسیر، ص 144/ عمید زنجانى روشهاى تفسیرى، ص303 به بعد / محمدباقر مجلسى، بحارالانوار
25- محمدبن جریر طبرى، دلائل الامامة، 104-108/ ج 72، ص189; البته در ذیل تفسیر این آیات - که رسول خدا(ص) در آن، از شتاب در گفتن منع شده - از طریق امام باقر(ع) در مباحثه با هشام مروانى، چنین گزارش شده که مراد آن است که رسول خدا(ص) قرائت و احکام ظاهرى قرآن را به همگان آموزش دهد، اما آنچه از گفتن آن (دانش متشابهات و بطون قرآن و علم به غیب) منع شده، تنها به خاندان عصمت و طهارت آموزش دهد، نه به دیگران. (ر.ک. به: محمد بن جریر طبرى، پیشین، ص 104 و 108/ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص183-189) پس آنچه را که ظاهربینان گفتهاند - که رسول خدا(ص) در خواندن قرآن پیش از سپرى شدن وحى از سوى جبرئیل(ع) شتاب مىکرد که مبادا کلمهاى از آن فراموش شود و خداوند ضمن دلدارى آن حضرت، وى را از آن نهى فرمود - نمىتواند صحیح باشد.
26- «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته...»; (مائده:67) اى رسول آنچه را که از سوى پروردگارت بر تو فرود آمده [بر همگان] ابلاغ کن، وگرنه ابلاغ رسالت نکردهاى.
27- جلالالدین سیوطى، الاتقان، ج 2، ص196
28- همان، ج 4، ص 234; امیرالمؤمنین(ع) در یکى از خطبههاى خود، این مطلب را به روشنى بیان کرده، مىفرماید: «هیچ آیهاى بر رسول خدا(ص) فرود نیامد، مگر آنکه آن را بر من خواند و املا فرمود و من آن را به خط خود نوشتم و تاویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و دربارهام دعا کرد که خداوند توان فهم و حفظ آن را به من عنایت فرماید. از اینرو، هیچ آیهاى از قرآن و دانشى که بر من املا کرده بود، تاکنون فراموش نکردهام.» (نهجالبلاغه، خ 210/ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص99 به نقل از: محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى) روایت امام صادق(ع) درباره بحث امام باقر(ع) با هشام و عالم مسیحى که به طور گذرا، مطرح شده و صدها گزارش حدیثى از فریقین گواه صدقى بر این مدعاست.
29- دهها آیه و صدها حدیث متواتر و مشهور و مستفیض از فریقین در این باره - که اهل بیت: مرجع فهم قرآنند و بس - گزارش شده است; همچون آیه تطهیر، راسخان در علم، اولىالامر، ذوى القربى و حدیثشریف ثقلین، سفینه و...
30- سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، 61
31- در این صورت، دیگر هیچ پژوهشگر اندیشورزى در تفسیر قرآن کریم دچار انحراف، تحیر و گمراهى نمىگردد تا در نتیجه سرگردانى، به وجود تناقض لاینحل در قرآن و سنت و در ارتباط آن دو با هم و عینیتخارجى اعتقاد یابد و از حل آن عاجز گشته و عملا دچار نفاق و تکذیب آیات قرآن گردد.
32- «افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا.» (نساء:82); آیا مگر قرآن را مورد تدبر قرار ندادند. و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف زیادى مىیافتند.
33- دلیل نزول قرآن به صورت دفعى غیر زمانى بر دل رسول خدا(ص) پیش از بعثت در ماه رمضان و نزول تدریجى آن از آغاز بعثت تا پایان عمر رسول گرامى اسلام(ص) نیز همین است که زمینه و ظرفیت و شرایط واقعى خود را بیابد تا نزول یابد. جریان نزول دو گونه قرآن از دیرباز در نوشتار اندیشورزان اسلامى مطرح بوده است، مرحوم فیض کاشانى در مقدمه نهم تفسیر خود، مرحوم طالقانى در پرتوى از قرآن، ج 4، ص 195، مرحوم علامه طباطبائى در المیزان، ج 2، ص 230 و ج3، ص 62، ابوعبدالله زنجانى در تاریخ القرآن، ص9 و آیةالله مصباح یزدى در قرآنشناسى، قسمت اول این مساله را مورد بحث قرار دادهاند.
34- با عنایتبه دانش ارزشمند اصول الفقه، در صورت اختلاف معیارها و موازین، به تعادل و تراجیح چنگ زده و از آن طریق، مشکل فهمیدن را حل نموده، به هدف برسد.
35- «لولا نفر من کل فرقة طائفة لیتفقهوا فى الدین» (توبه: 122) تفقه هدف تمام نظام اسلام است.
36- باید بر همین پایه و اساس، روایات مربوط به نحلهها و گروههاى زبانى و جغرافیاى و حتى زمانى، تفسیر گردد; همچون نکوهش برخى نژادها، نسلها، زبانها و مناطق گوناگون; مانند، تمجید از اهالى قم در روایات و مذمتخوزىها و یا بربرها و امثال آن.
37- اشاره به ماجراى مردى که به استناد آیههاى «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ومن جاء بالسیئة فلایجزى الا مثلها»، از طریق سرقت، دنبال ثواب صدقه بود و امام صادق(ع) به او فرمودند: کلید فهم آن دو آیه «انما یتقبل الله من المتقین» است.
38- کازرونى، مرآة الانوار، ص: 5; و در برخى از روایات، نزول قرآن را بر حرف دانسته و آنگاه هر حرفى داراى ظهر و بطن مىباشد و تنها على(ع) است که از همه آنها بهرهمند بود و در حیطه دانش اوست. ر.ک.به، سید جعفر مرتضى، حقایقى پیرامون قرآن، ص176 -186
39- چرا که محکمات مرجع متشابهات قرار داده - سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج3، ص 64 -67
40- آنان که به جاى پیروى از ثقل کبیر: به استحسان و قیاس و راى روآوردند، ره به جایى نبرده و بالمآل، حیران و سرگردان و خایب بازگشته و در کنار چشمهسارهاى زلال قرآن با فریاد العطش، جان سپردند و خود و دیگران را به وادى هلاکت کشانیدند.
41- مرحوم علامه طباطبائى «و» در «والراسخون» را براى استیناف گرفته و مفهوم «راسخون» را فراتر از خاندان عترت و آنان را فرد اکمل مىداند. (المیزان، ج3، ص 54 - 55 و69 - 71)
42- سیدعلى دزفولى، شناخت قرآن، ص 30 -43
43- علامه طباطبائى; تاویل قرآن را عبارت از حقایقى مىداند که در ام الکتاب، نزد خداست و از مختصات غیب او مىباشد و بر پایه آیه 80 سوره واقعه (الا المطهرون...) علم به تاویل (غیب) به نحو استقلال، اختصاص به خدا دارد و «مطهرون» به دلالت این آیه، حقیقت قرآن را مس مىنمایند و با ضمیمه آیه تطهیر - که به موجب روایات متواتر، در حق اهلبیت پیامبر(ص) فرود آمده - اهلبیت رسول خدا(ص) از پاک شدگان و عالم به تاویل (و غیب) مىباشند. (سیدمحمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام،46 -49).
44- روایات ظهر و بطن و کیفیت نزول قرآن را در تفسیر برهان، ج 1، ص 15 - 25 مطالعه نمایید.
45- «فلا اقسم بمواقع النجوم... انه لقرآن عظیم لایمسه الا المطهرون» (واقعه:80)
46- روایت متواتر ثقلین این مطلب را اثبات مىنماید و بر اساس روایات فریقین، رسول گرامى اسلام(ص) قریب نود ماه تمام، هر صبح، پیش از اذان این آیه را یک بار بر در خانه على(ع) و زهرا(س) براى آنان تلاوت کرده و عملا به امت فهمانده که این آیه در شان آنان نازل گشته است، نه دیگران. (سید محمدحسین طباطبائى، ص48)
47- در این باره به مباحث گذشته رجوع شود.
48- عن فضیل بن یسار: سالت اباجعفر(ع) عن هذه الروایة: «ما من آیة الا و لها ظهر و بطن.» قال: «ظهر و بطن و هو تاویله، منه ما قد مضى و منه ما لم یجىء یجرى کما یجرى الشمس والقمر کلما جاء تاویل شىء یکون على الاموات کما یکون على الاحیاء قال الله: «... و ما یعلم تاویله الا الله والراسخون...» (تفسیر برهان، ج 1، ص19، حدیث 1/ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 78 به نقل از: محمد بن یعقوب کلینى، پیشین) در مرفوعه خثیمة به نقل از ابوجعفر(ع) آمده است: «یا خثیمه،... لو ان الآیة اذا نزلت فى قوم ثم مات هؤلاء القوم، ماتت الآیه، لما بقى من القرآن شىء ولکن القرآن یجری اوله على آخر مادامت السموات والارض ولکل قوم آیة یتلونها، هم من خیر او شر.» (تفسیر برهان، ج 1، ص 21، حدیث7 به نقل از: محمد بن یعقوب کلینى، پیشین)
49- شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، کتاب الجهاد.
50- عمده انحرافهاى تفسیرى در همین راستا واقع شده است.
51- فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 1، ص 178 / تناسب الآیات، ترجمه نگارنده، ص 38 - 40
52- در این زمینه، کتاب تناسب الآیات، راهگشاست.
53- ر.ک.به: نگارنده، تناسب الآیات، به بحث «فصل و وصل».
54- محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 4، ص447
55- «لا یمسه الا المطهرون» (واقعه:80); «الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه...» (آلعمران:7)
56- عبدالجبار شراره بحوث فى القرآن الکریم، ص139
57- تطور الاستشراق فى دراسة التراث العربى، ص 85
-58 علىرضا صدرالدین، کلیدهاى فهم قرآن، ج 1
59- ر.ک.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص 138 - 151/ علیرضا صدرالدینى، پیشین، ج 2، ص 1 - 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، مقدمه تفسیر البرهان، ص19 - 18 به نقل از: سلیم بن قیس هلالى/ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج3، ص 84/ عباسعلى عمید زنجانى، مبانى و روشهاى تفسیرى، ص 328 - 338/ عبدالستار فتحالله سعید، المدخل الى التفسیر الموضوعى.
60- ر.ک.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص 138 - 151/ علیرضا صدرالدینى، پیشین، ج 2، ص 1 - 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، پیشین، ص19 - 18 به نقل از: سلیم بن قیس هلالى/ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج3، ص 84/ عباسعلى عمیدزنجانى، پیشین، ص 328 - 338/ عبدالستار فتحالله سعید، المدخل الى التفسیر الموضوعى.
61-ر.ک.به: مقدمه وصیتنامه حضرت امام; / قوام الدین و شنوهاى، حدیث ثقلین.