اخلاق و عرفان اسلامى از دیدگاه استاد مصباح یزدی
آرشیو
چکیده
متن
تاکنون سه بخش از سلسله درسهاى اخلاقى استاد مصباح - دام عزه - در تبیین وصایاى امام صادقعلیهالسلام به عبدالله بن جندب را به شما اهل معرفت تقدیم داشتهایم. در بخش قبل، نکاتى در باب محاسبه نفس در زمینه خلوص نیت، اجتناب از کارهاى لغو و مشتبه، وسعت نظر اولیاى خدا در عبادت و شدت علاقه آنان به خدا ذکر شد. اینک در چهارمین بخش از این سلسله دروس، با هم درمایههاى استاد را بر گوش جان مىنشانیم:
«یا عبدالله،... طوبى لعبد لم یغبط الخاطئین على ما اوتوا من نعیم الدنیا و زهرتها، طوبى لعبد طلب الآخرة و سعى لها، طوبى لمن لم تلهه الامانى الکاذبة. (1) »
پرهیز از دلباختگى در برابر دنیا
اگر در مواعظ پیامبر اکرم و اهلبیت عصمت و طهارتعلیهمالسلام دقت کنیم، خواهیم دید که یکى از مسائل محورى و مهمى که زیاد بر آن تکیه شده و درباره آن مطالب گوناگونى مؤکدا بیان گردیده مساله «توجه به آخرت» و «پرهیز از دلباختگى در برابر دنیا» است. همه این تعالیم از قرآن گرفته شده است; زیرا مواعظ آنها و سخنانشان تابع بیان قرآن کریم و تعلیم و تربیت الهى است. آنان تربیتیافتگان بدون واسطه خدا هستند و قرآن در واقع، عدل آنهاست. به عبارت دیگر، آنها خودشان قرآن مجسماند. اگر در زندگى آنان خوب دقت کنیم مصادیق قرآن را یک به یک مىیابیم. در کلمات آنها هم که خوب توجه کنیم، مىبینیم برگرفته از قرآن و منطبق بر آن است. خود آنها هم بر این نکته تاکید کردهاند که آنچه را ما مىگوییم از قرآن است و امتیاز ما بر سایر خلق در این است که از کلام خداوند چیزهایى را مىفهمیم که دیگران یا آنها را نمىفهمند یا کمتر مىفهمند.
قرآن کریم بر این مطلب تاکید بسیار دارد که زندگى دنیا کم ارزشوناپایدار است، در حالىکه آخرت برتر و پایدارتر; زندگى دنیا موجب فریب انسان و بازدارنده او از کمالات است; و ... تا آنجاکه حتى دلبستگى به زندگى دنیوى در ردیف کفر قرار داده شده است: «و ویل للکافرین من عذاب شدید الذین یستجبون الحیاة الدنیا على الآخرة»(ابراهیم:2و3) طبق این بیان، کافران کسانىاند که زندگى دنیارابرآخرتترجیحمىدهند;وقتىامردایرشود بین خواستههاى دنیوى و آنچه براى آخرت آنان کارساز است، دنیا و لذتهاى زودگذرش را بر سعادت دایمى و ابدى آخرت ترجیح مىدهند.
در روایت مزبور، امام صادقعلیهالسلام به شیوه بیانى قرآن کریم به عبدالله بن جندب مىفرماید: «خوشا به حال کسى که نسبتبه کافران حسرت نخورد براى آنچه از نعمتهاى دنیا و زیورهاى آن به ایشان داده شده است! خوشا به حال کسى که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهاى دروغین فریبش نداد!»
این روایت امام صادقعلیهالسلام همانند خطاب خداوند به پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در قرآن است که مىفرماید: «لا تمدن عینیک الى ما متعنا به ازواجامنهمزهرة الحیاة الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقى»(طه:131); اى پیامبر، هرگز به متاع ناچیزى که به آنان در جلوه حیات دنیوى دادیم چشم آرزو مگشا و رزق خداى تو برتر و پایندهتر است. البته باید توجه داشت که اینگونه خطابهاى قرآنى در ظاهر، به شخص پیامبرصلى الله علیه وآله است، اما همانگونه که از ائمه اطهارعلیهمالسلام روایتشده، اینها از باب «ایاک اعنى و اسمعى یا جاره» و به قول خودمان، «به در مىگویند تا دیوار بشنود» است.
گاهى انسان چون چشمش باز است، براى دیدن اطراف یا براى رفع حاجتبهرههایى را که دیگران در زندگى دارند مىبیند، اما این نگاه گذراست، ولى گاهى انسان به چیزى خیره مىشود و تحت تاثیر واقع مىگردد. در آیه مزبور، خداوند مىفرماید: چشمهایت رابه نعمتهایى که به دیگران دادهایم ندوز، به این چیزها خیره نشو. اینها زر و زیور دنیا و بهرههایى است که به گروهى از مردم دادهایم تا آنها را بیازماییم.
بهطورطبیعى،همهمردمدراستفاده از زندگى دنیا و نعمتهاى آن مساوى نیستند. همیشه به صوت تکوینى، چنین اختلافى وجود داشته و تا ابد هم وجود خواهد داشت. این موضوع دلایل گوناگونى دارد. اما در هر حال، وقتى نگاه انسان به نعمتهایى بیفتد که دیگران در اختیار دارند، ممکن است تحت تاثیر واقع شودکهمثلا، دیگران چه خانههایى، چه ماشینهایى، چه باغهایى و... دارند،اما خودش در خانهاى محقر اجارهنشین است، ماشینى ندارد، باغى ندارد و دهها مشکل دیگر سر راه اوست. وقتى به اینگونه نعمتها و ظواهر زندگى خیره مىشود هوس در او ایجاد مىگردد. وقتى هوسها تشدید شد به دنبال این مىرود که خودش هم به آنها دسترسى پیدا کند. ابتدا با خود مىگوید: از راه حلال آنها را به دست مىآورم. اما وقتى مىبیند از راه حلال ممکن نیستبه سراغ مشتبهات مىرود و کلاه شرعى سر خودش مىگذارد. بعد که مىبیند با آنها هم کارش به جایى نمىرسد مجبور مىشود براى رسیدن به خواستههایش از در حرام وارد شود; مثلا، براى رسیدن به زندگى بهتر، تا مىتواند قرض مىکند، براى پرداخت آنها تا جاى که ممکن است چک و سفته مىدهد، براى اینکه آبرویش نریزد قرض ربوى مىکند یا خلف وعده مىنماید و... در نتیجه، به حرام مسلم آلوده مىگردد. این مسیرى است که افراد زیادى آن را پیمودهاند; کسانى که چه بسا دستشان از همه چیز خالى بوده، امادر نتیجه همین هوسها به ثروتهاى بادآورده دست پیدا کردهاند.
اگر انسان بخواهد به چنین گناهانى و چنان عواقب زشتى مبتلا نگردد، باید از ابتدا جلوى این سرچشمه گناه را سد کند; به ظاهر دنیا و مکنت دیگران خیره نشود، بلکه به صورت گذرا به این مسائل بنگرد. درست است که اینها زیور و زینت زندگى دنیوى است، ولى چشم دوختن به آنها سبب محروم ماندن از زندگى بهتر و پایدار اخروى مىگردد.
حکمت نابرابرى انسانها در برخوردارى از ظواهر دنیا
خداوند در آیه مزبور، خطاب به پیامبرشصلى الله علیه وآله درباره اینکه چرا به برخى از مردم نعمتهاى بیشترى داده دو نکته بیان مىفرماید:
اول آنکه افزونى نعمتبرخى از مردم نشانه دوستى بیشتر خدا با آنها نیست، بلکه نشانه آزمایش خداوند از آنهاست. خداوند در آیه دیگرى، در اشاره به این موضوع مىفرماید: «انما اموالکم و اولادکم فتنة»(انفال:28); اموال و فرزندان شما فقط مایه آزمایش شمایند. و در جاى دیگرى مىفرماید: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة»(انبیا: 35); و شما را به بدى و خوبى مىآزماییم. «فتنه» در اصل، به معناى آزمایش است. اموالى هم که خدا به ما عنایت کرده به همین دلیل «فتنه» خوانده شده است تا معلوم شود که آیا در به دست آوردن و مصرف آن، احکام شرعى را رعایت مىکنیم یا نه. بنابراین، آنچه وسیله آزمایش است ارزش چشم دوختن و خیره شدن ندارد. بله، اگر این اصالت داشت و ذاتا مطلوب بود، جا داشت فکرمان را روى آن متمرکز کنیم، اما چون وسیله آزمایش است و باید پس از انجام آزمایش رها شود، ارزش تعلق خاطرو پر کردن اندیشه را ندارد; مثل یک برگ کاغذ است که در جلسه امتحان به دانشآموز مىدهند تا پاسخ سؤالاتش را روى آن بنویسد. بنابراین، درست نیست در فکر این باشد که کاغذ زیبایى استیا نه، باید به اصل امتحان بیندیشد تا خوب از عهده آن برآید.
دوم مقایسه این نعمتها با نعمتهاى اخروى است. تعبیرى که قرآن در این مورد به کار مىبرد یکى از تعابیر کمیاب است: «و رزق ربک خیر و ابقى.» این مطلب وقتى خوب وضوح مىیابد که توجه کنیم به اینکه قرآن و تعالیم اسلامى، خداوند را روزىدهنده مىشناسد: «ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین.»(ذاریات:58)، همه نعمتهاى دنیا هم براى انسان در واقع روزىخداونداست.درعین حال مىفرماید: به این نعمتها که در واقع،وسیلهآزمایشاست چشمندوز. رزقخداچیز دیگرى است; همان است که به خداوند متعال انتساب تشریفى دارد و درباره شهدا مىفرماید: «عند ربهم یرزقون. »(آلعمران: 135) چنین رزقى است که ارزش دارد انسان به دنبال آن باشد و بدان اهتمام ورزد.
شرف رزق خداوند بر ارزاق دنیوى
این نکته را باید توجه داشت که از یک نظر، همه رزقها رزق خداست، اما آنچه تشریفا منسوب به اوست از ارزش والایى برخوردار است; مثل اینکه خودش کعبه را «بیتى»(بقره: 135) معرفى مىکند، در حالى که همه بیوت متعلق به اوست. چنین اضافهاى را «اضافه تشریفى» مىگویند; یعنى، به دلیل شرافتى که برخى چیزها دارند، خداوند آنها را به خودش منتسب مىکند. نمونه دیگر این مطلب در عبارت «نفخت فیه من روحى» (حجر:29) است. هر جنبندهاى که روحى دارد روحش از آن خداست،اماخداوند تنها روح انسان را روح خودش نامیده است.
بنابراین، اولا، نعمتهاى دنیوى، همه وسیله آزمایش انسان است. ثانیا، هیچکدام از آنها را نمىتوان رزق الهى دانست; رزق خدایى، که مورد نظر اوست، آن است که در آخرت نصیب بندگان خاصش مىکند.
با همین مضمون، دو آیه دیگر هم در قرآن داریم: خداوند مىفرماید: «و لا تعجبک اموالهم و لا اولادهم انما یرید الله لیعذبهم بها فى الحیوة الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون»(توبه: 55); مبادا از (کثرت) اموال و اولاد آنها به شگفتآیى; خدا مىخواهد آنها را در زندگى دنیا بدانها عذاب کند و در حالىکه کافرند جان آنان را بستاند. آیه دیگر هم که آیه 85 سوره توبه است همین مضامین را دارد. این آیات درباره منافقان نازل شده است.
خداوند در این آیات کلمه «اعجاب» را به کار برده است. «اعجاب» مفهومى عمیقتر از این دارد که انسان از چیزى خوشش بیاید، بلکه هرگاه چیزى انسان را تحت تاثیر قرار دهد و او را منفعل کند، مىگوییم او را به اعجاب واداشته است. خداوند به پیامبرشصلى الله علیه وآله مىفرماید: کثرت اموال و اولاد آنها تو را دچار دلمشغولى نکند. آنها طعم زندگى و شیرینى آن را نخواهند چشید. وقتى هم اینها را از دست مىدهند. در ماتم فقدان آنها خواهند سوخت. اولین دردسر و زحمت افراد مالدوست در جمع کردن مال است، سپس در نگهدارى آن. به همین دلیل، شیرینى زندگى را درک نمىکنند. هنگام مردن هم وقتى مىبینند تمام آنچه را جمع کرده بودند و با زحمت از آن محافظت نموده بودند از دست مىدهند، خدا مىداند که چقدر نگران مىشوند! اموالى را که با یک عمر زحمت، ظلم و ستم، حقکشى، و تجاوز به حقوق دیگران، فراهم کرده بودند، همه را یکجا از دست مىدهند. آنگاه در حالى از دنیا مىروند که کافرند. براى تعبیر مردنچنینکسانى، خداوند نمىفرماید: یموتون، بلکه مىفرماید: «تزهق انفسهم» یعنى: جانشان درمىآید و بدترین ناراحتىها را متحملمىشوند.اینهمان نتیجه سوء آزمایش است که در هنگام مرگ ظاهر مىشود. خداوند این تعابیر را به کار مىبرد تا انسان را از دل بستن و خیره شدن به زر و زیور دنیا بر حذر بدارد.
اینکهچراخداوندکششوتمایلبه سمتاینگونهظواهردنیا را دردلانسانقرارداده بحث دیگرى است. امااینگونهآیاتوروایات درصدد تحذیرمردم از چشمدوختن بهمظاهر مادى زندگى است.
غبطه ممدوح نسبتبه مال دنیا
باید توجه داشت که نعمتهاى دنیا مخصوص کفار نیست، برخى بزرگان و اولیاى خدا هم نعمتهاى زیادى در اختیار داشتهاند; مثلا، حضرت سلیمانعلیهالسلام به قدرى از نعمتهاى خداوند بهرمند بود که قرآن دربارهاش «ملکا لا ینبعى لاحد من بعده»(ص: 35) را ذکر فرموده است. در احوال آن حضرت آمده که جن و انس و حتى وحوش و طیور هم در اختیارش بودند. بنابراین، چنین نیست که هرکسى نعمتى دارد، حتما آدم بدى است و این نعمتها مایه عذاب او خواهد شد، بلکه اینگونه نعمتها اسباب آزمایشاند; برخى از آن سربلند بیرون مىآیند و برخى سرشکسته. کسانى که خدا را فراموش نکنند و از آن براى آخرتشان بهره برگیرند سربلنداناند و کسانى که در جمع کردن این اموال و استفاده از آنها موازین شرع را رعایت نکنند سرشکستگاناند. بنابراین، حتى عیبى ندارد که انسان از خدا بخواهد از اموال دنیایى در اختیار او قرار دهد تا در راه آخرت خودازآناستفاده کند. پس نعمتهایى که در دست مؤمنان است، اگر موجب غبطه خوردن هم بشود در اینکه آنها را در راه خدا صرف مىکنند اشکالى ندارد; مانند اموالى که در دستحضرت خدیجهعلیهاالسلام بود و آنها را در راه نشر و احیاى اسلام صرف کرد.
آنچه خطرناک مىباشد این است که به آنچه در اختیار کافران استیا در اموالى که در اختیار کسانى است که از آن براى آخرت خود استفاده نمىکنند حسرت بخوریم. خداوند در قرآن، براى ما مثال مىزندتا ببینیم کسانى که از مال و کنتخود براى آخرتشان استفاده نکردند سرانجامشان چه شد:
قارون کسى بود که به قدرى از گنجهاى فراوان در اختیارش قرار داده شده بود که عدهاى پهلوان نیرومند باید فقط کلیدهاى گنجهایش را حمل مىکردند: «آتیناه من الکنور ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبة اولى القوة.»(قصص:76) او تمام دارایىاش را در برابر قومش به نمایش گذاشت. عدهاى از پیروان حضرت موسىعلیهالسلام با خود گفتند: اى کاش، ما هم از این نعمتها بهرهاى داشتیم. کار خلافى نکردند مرتکب حرامى نشدند، فقط وقتى این همه جواهرات و دارایى را دیدند به هوس افتادند; «یا لیت لنا مثل ما اوتى قارون انه لذو حظ عظیم.»(قصص:79)
وقتى قارون از اطاعتحضرت موسىعلیهالسلام سرپیچى کرد و با عذاب خداوند، خودش و تمام دارایىاش در زمین فرو رفت، آنها که آرزو مىکردند که دارایى او را داشتهباشند، به خود آمدند و گفتند: عجب اشتباهى کرده بودیم، اگر ما هم اموالى مثل او داشتیم امروز به همین وضع مبتلا مىگشتیم; گویى خدا بر هر که بخواهد رزقش را گشاده مىگرداند و گویى خدا کافران را سعادتمند نمىکند; «و اصبح الذین تمنوا مکانه بالامس یقولون ویکان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر لولا ان من الله علینا لخسف بنا ویکانه لا یفلح الکافرون.»(قصص: 82)
اینگونه داستانها را قرآن مجید براى این نقل مىکند که ما تامل کنیم و بفهمیم نعمتهایى را که خدا در اختیار دیگران قرار مىدهد چنان ارزش ندارد که بخواهیم به آنها خیره شویم و دل ببندیم. بله، اگر انسان از راه صحیح مالى به دست آورد و در راه خدا هم مصرف کند خوب است. اما خود مال ارزش دل بستن ندارد، بلکه صرفا یک وسیله آزمایش است، یک برگ امتحان است. ارزش آن بستگى به این دارد که در آن چه پاسخى بنویسیم. پس «خوشا به حال بندهاى که نسبتبه گنهکاران غبطه نخورد براى آنچه از نعمتها و زیورهاى دنیا به ایشان داده شده است! خوشا به حال بندهاى که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهاى دروغین و آرزوهاى غیر واقعى فریبش نداد!» ادامه دارد.
پىنوشتها
1- محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 78، ص279 / ابن شعبه حرانى، تحفالعقول، ص 301
«یا عبدالله،... طوبى لعبد لم یغبط الخاطئین على ما اوتوا من نعیم الدنیا و زهرتها، طوبى لعبد طلب الآخرة و سعى لها، طوبى لمن لم تلهه الامانى الکاذبة. (1) »
پرهیز از دلباختگى در برابر دنیا
اگر در مواعظ پیامبر اکرم و اهلبیت عصمت و طهارتعلیهمالسلام دقت کنیم، خواهیم دید که یکى از مسائل محورى و مهمى که زیاد بر آن تکیه شده و درباره آن مطالب گوناگونى مؤکدا بیان گردیده مساله «توجه به آخرت» و «پرهیز از دلباختگى در برابر دنیا» است. همه این تعالیم از قرآن گرفته شده است; زیرا مواعظ آنها و سخنانشان تابع بیان قرآن کریم و تعلیم و تربیت الهى است. آنان تربیتیافتگان بدون واسطه خدا هستند و قرآن در واقع، عدل آنهاست. به عبارت دیگر، آنها خودشان قرآن مجسماند. اگر در زندگى آنان خوب دقت کنیم مصادیق قرآن را یک به یک مىیابیم. در کلمات آنها هم که خوب توجه کنیم، مىبینیم برگرفته از قرآن و منطبق بر آن است. خود آنها هم بر این نکته تاکید کردهاند که آنچه را ما مىگوییم از قرآن است و امتیاز ما بر سایر خلق در این است که از کلام خداوند چیزهایى را مىفهمیم که دیگران یا آنها را نمىفهمند یا کمتر مىفهمند.
قرآن کریم بر این مطلب تاکید بسیار دارد که زندگى دنیا کم ارزشوناپایدار است، در حالىکه آخرت برتر و پایدارتر; زندگى دنیا موجب فریب انسان و بازدارنده او از کمالات است; و ... تا آنجاکه حتى دلبستگى به زندگى دنیوى در ردیف کفر قرار داده شده است: «و ویل للکافرین من عذاب شدید الذین یستجبون الحیاة الدنیا على الآخرة»(ابراهیم:2و3) طبق این بیان، کافران کسانىاند که زندگى دنیارابرآخرتترجیحمىدهند;وقتىامردایرشود بین خواستههاى دنیوى و آنچه براى آخرت آنان کارساز است، دنیا و لذتهاى زودگذرش را بر سعادت دایمى و ابدى آخرت ترجیح مىدهند.
در روایت مزبور، امام صادقعلیهالسلام به شیوه بیانى قرآن کریم به عبدالله بن جندب مىفرماید: «خوشا به حال کسى که نسبتبه کافران حسرت نخورد براى آنچه از نعمتهاى دنیا و زیورهاى آن به ایشان داده شده است! خوشا به حال کسى که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهاى دروغین فریبش نداد!»
این روایت امام صادقعلیهالسلام همانند خطاب خداوند به پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در قرآن است که مىفرماید: «لا تمدن عینیک الى ما متعنا به ازواجامنهمزهرة الحیاة الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقى»(طه:131); اى پیامبر، هرگز به متاع ناچیزى که به آنان در جلوه حیات دنیوى دادیم چشم آرزو مگشا و رزق خداى تو برتر و پایندهتر است. البته باید توجه داشت که اینگونه خطابهاى قرآنى در ظاهر، به شخص پیامبرصلى الله علیه وآله است، اما همانگونه که از ائمه اطهارعلیهمالسلام روایتشده، اینها از باب «ایاک اعنى و اسمعى یا جاره» و به قول خودمان، «به در مىگویند تا دیوار بشنود» است.
گاهى انسان چون چشمش باز است، براى دیدن اطراف یا براى رفع حاجتبهرههایى را که دیگران در زندگى دارند مىبیند، اما این نگاه گذراست، ولى گاهى انسان به چیزى خیره مىشود و تحت تاثیر واقع مىگردد. در آیه مزبور، خداوند مىفرماید: چشمهایت رابه نعمتهایى که به دیگران دادهایم ندوز، به این چیزها خیره نشو. اینها زر و زیور دنیا و بهرههایى است که به گروهى از مردم دادهایم تا آنها را بیازماییم.
بهطورطبیعى،همهمردمدراستفاده از زندگى دنیا و نعمتهاى آن مساوى نیستند. همیشه به صوت تکوینى، چنین اختلافى وجود داشته و تا ابد هم وجود خواهد داشت. این موضوع دلایل گوناگونى دارد. اما در هر حال، وقتى نگاه انسان به نعمتهایى بیفتد که دیگران در اختیار دارند، ممکن است تحت تاثیر واقع شودکهمثلا، دیگران چه خانههایى، چه ماشینهایى، چه باغهایى و... دارند،اما خودش در خانهاى محقر اجارهنشین است، ماشینى ندارد، باغى ندارد و دهها مشکل دیگر سر راه اوست. وقتى به اینگونه نعمتها و ظواهر زندگى خیره مىشود هوس در او ایجاد مىگردد. وقتى هوسها تشدید شد به دنبال این مىرود که خودش هم به آنها دسترسى پیدا کند. ابتدا با خود مىگوید: از راه حلال آنها را به دست مىآورم. اما وقتى مىبیند از راه حلال ممکن نیستبه سراغ مشتبهات مىرود و کلاه شرعى سر خودش مىگذارد. بعد که مىبیند با آنها هم کارش به جایى نمىرسد مجبور مىشود براى رسیدن به خواستههایش از در حرام وارد شود; مثلا، براى رسیدن به زندگى بهتر، تا مىتواند قرض مىکند، براى پرداخت آنها تا جاى که ممکن است چک و سفته مىدهد، براى اینکه آبرویش نریزد قرض ربوى مىکند یا خلف وعده مىنماید و... در نتیجه، به حرام مسلم آلوده مىگردد. این مسیرى است که افراد زیادى آن را پیمودهاند; کسانى که چه بسا دستشان از همه چیز خالى بوده، امادر نتیجه همین هوسها به ثروتهاى بادآورده دست پیدا کردهاند.
اگر انسان بخواهد به چنین گناهانى و چنان عواقب زشتى مبتلا نگردد، باید از ابتدا جلوى این سرچشمه گناه را سد کند; به ظاهر دنیا و مکنت دیگران خیره نشود، بلکه به صورت گذرا به این مسائل بنگرد. درست است که اینها زیور و زینت زندگى دنیوى است، ولى چشم دوختن به آنها سبب محروم ماندن از زندگى بهتر و پایدار اخروى مىگردد.
حکمت نابرابرى انسانها در برخوردارى از ظواهر دنیا
خداوند در آیه مزبور، خطاب به پیامبرشصلى الله علیه وآله درباره اینکه چرا به برخى از مردم نعمتهاى بیشترى داده دو نکته بیان مىفرماید:
اول آنکه افزونى نعمتبرخى از مردم نشانه دوستى بیشتر خدا با آنها نیست، بلکه نشانه آزمایش خداوند از آنهاست. خداوند در آیه دیگرى، در اشاره به این موضوع مىفرماید: «انما اموالکم و اولادکم فتنة»(انفال:28); اموال و فرزندان شما فقط مایه آزمایش شمایند. و در جاى دیگرى مىفرماید: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة»(انبیا: 35); و شما را به بدى و خوبى مىآزماییم. «فتنه» در اصل، به معناى آزمایش است. اموالى هم که خدا به ما عنایت کرده به همین دلیل «فتنه» خوانده شده است تا معلوم شود که آیا در به دست آوردن و مصرف آن، احکام شرعى را رعایت مىکنیم یا نه. بنابراین، آنچه وسیله آزمایش است ارزش چشم دوختن و خیره شدن ندارد. بله، اگر این اصالت داشت و ذاتا مطلوب بود، جا داشت فکرمان را روى آن متمرکز کنیم، اما چون وسیله آزمایش است و باید پس از انجام آزمایش رها شود، ارزش تعلق خاطرو پر کردن اندیشه را ندارد; مثل یک برگ کاغذ است که در جلسه امتحان به دانشآموز مىدهند تا پاسخ سؤالاتش را روى آن بنویسد. بنابراین، درست نیست در فکر این باشد که کاغذ زیبایى استیا نه، باید به اصل امتحان بیندیشد تا خوب از عهده آن برآید.
دوم مقایسه این نعمتها با نعمتهاى اخروى است. تعبیرى که قرآن در این مورد به کار مىبرد یکى از تعابیر کمیاب است: «و رزق ربک خیر و ابقى.» این مطلب وقتى خوب وضوح مىیابد که توجه کنیم به اینکه قرآن و تعالیم اسلامى، خداوند را روزىدهنده مىشناسد: «ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین.»(ذاریات:58)، همه نعمتهاى دنیا هم براى انسان در واقع روزىخداونداست.درعین حال مىفرماید: به این نعمتها که در واقع،وسیلهآزمایشاست چشمندوز. رزقخداچیز دیگرى است; همان است که به خداوند متعال انتساب تشریفى دارد و درباره شهدا مىفرماید: «عند ربهم یرزقون. »(آلعمران: 135) چنین رزقى است که ارزش دارد انسان به دنبال آن باشد و بدان اهتمام ورزد.
شرف رزق خداوند بر ارزاق دنیوى
این نکته را باید توجه داشت که از یک نظر، همه رزقها رزق خداست، اما آنچه تشریفا منسوب به اوست از ارزش والایى برخوردار است; مثل اینکه خودش کعبه را «بیتى»(بقره: 135) معرفى مىکند، در حالى که همه بیوت متعلق به اوست. چنین اضافهاى را «اضافه تشریفى» مىگویند; یعنى، به دلیل شرافتى که برخى چیزها دارند، خداوند آنها را به خودش منتسب مىکند. نمونه دیگر این مطلب در عبارت «نفخت فیه من روحى» (حجر:29) است. هر جنبندهاى که روحى دارد روحش از آن خداست،اماخداوند تنها روح انسان را روح خودش نامیده است.
بنابراین، اولا، نعمتهاى دنیوى، همه وسیله آزمایش انسان است. ثانیا، هیچکدام از آنها را نمىتوان رزق الهى دانست; رزق خدایى، که مورد نظر اوست، آن است که در آخرت نصیب بندگان خاصش مىکند.
با همین مضمون، دو آیه دیگر هم در قرآن داریم: خداوند مىفرماید: «و لا تعجبک اموالهم و لا اولادهم انما یرید الله لیعذبهم بها فى الحیوة الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون»(توبه: 55); مبادا از (کثرت) اموال و اولاد آنها به شگفتآیى; خدا مىخواهد آنها را در زندگى دنیا بدانها عذاب کند و در حالىکه کافرند جان آنان را بستاند. آیه دیگر هم که آیه 85 سوره توبه است همین مضامین را دارد. این آیات درباره منافقان نازل شده است.
خداوند در این آیات کلمه «اعجاب» را به کار برده است. «اعجاب» مفهومى عمیقتر از این دارد که انسان از چیزى خوشش بیاید، بلکه هرگاه چیزى انسان را تحت تاثیر قرار دهد و او را منفعل کند، مىگوییم او را به اعجاب واداشته است. خداوند به پیامبرشصلى الله علیه وآله مىفرماید: کثرت اموال و اولاد آنها تو را دچار دلمشغولى نکند. آنها طعم زندگى و شیرینى آن را نخواهند چشید. وقتى هم اینها را از دست مىدهند. در ماتم فقدان آنها خواهند سوخت. اولین دردسر و زحمت افراد مالدوست در جمع کردن مال است، سپس در نگهدارى آن. به همین دلیل، شیرینى زندگى را درک نمىکنند. هنگام مردن هم وقتى مىبینند تمام آنچه را جمع کرده بودند و با زحمت از آن محافظت نموده بودند از دست مىدهند، خدا مىداند که چقدر نگران مىشوند! اموالى را که با یک عمر زحمت، ظلم و ستم، حقکشى، و تجاوز به حقوق دیگران، فراهم کرده بودند، همه را یکجا از دست مىدهند. آنگاه در حالى از دنیا مىروند که کافرند. براى تعبیر مردنچنینکسانى، خداوند نمىفرماید: یموتون، بلکه مىفرماید: «تزهق انفسهم» یعنى: جانشان درمىآید و بدترین ناراحتىها را متحملمىشوند.اینهمان نتیجه سوء آزمایش است که در هنگام مرگ ظاهر مىشود. خداوند این تعابیر را به کار مىبرد تا انسان را از دل بستن و خیره شدن به زر و زیور دنیا بر حذر بدارد.
اینکهچراخداوندکششوتمایلبه سمتاینگونهظواهردنیا را دردلانسانقرارداده بحث دیگرى است. امااینگونهآیاتوروایات درصدد تحذیرمردم از چشمدوختن بهمظاهر مادى زندگى است.
غبطه ممدوح نسبتبه مال دنیا
باید توجه داشت که نعمتهاى دنیا مخصوص کفار نیست، برخى بزرگان و اولیاى خدا هم نعمتهاى زیادى در اختیار داشتهاند; مثلا، حضرت سلیمانعلیهالسلام به قدرى از نعمتهاى خداوند بهرمند بود که قرآن دربارهاش «ملکا لا ینبعى لاحد من بعده»(ص: 35) را ذکر فرموده است. در احوال آن حضرت آمده که جن و انس و حتى وحوش و طیور هم در اختیارش بودند. بنابراین، چنین نیست که هرکسى نعمتى دارد، حتما آدم بدى است و این نعمتها مایه عذاب او خواهد شد، بلکه اینگونه نعمتها اسباب آزمایشاند; برخى از آن سربلند بیرون مىآیند و برخى سرشکسته. کسانى که خدا را فراموش نکنند و از آن براى آخرتشان بهره برگیرند سربلنداناند و کسانى که در جمع کردن این اموال و استفاده از آنها موازین شرع را رعایت نکنند سرشکستگاناند. بنابراین، حتى عیبى ندارد که انسان از خدا بخواهد از اموال دنیایى در اختیار او قرار دهد تا در راه آخرت خودازآناستفاده کند. پس نعمتهایى که در دست مؤمنان است، اگر موجب غبطه خوردن هم بشود در اینکه آنها را در راه خدا صرف مىکنند اشکالى ندارد; مانند اموالى که در دستحضرت خدیجهعلیهاالسلام بود و آنها را در راه نشر و احیاى اسلام صرف کرد.
آنچه خطرناک مىباشد این است که به آنچه در اختیار کافران استیا در اموالى که در اختیار کسانى است که از آن براى آخرت خود استفاده نمىکنند حسرت بخوریم. خداوند در قرآن، براى ما مثال مىزندتا ببینیم کسانى که از مال و کنتخود براى آخرتشان استفاده نکردند سرانجامشان چه شد:
قارون کسى بود که به قدرى از گنجهاى فراوان در اختیارش قرار داده شده بود که عدهاى پهلوان نیرومند باید فقط کلیدهاى گنجهایش را حمل مىکردند: «آتیناه من الکنور ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبة اولى القوة.»(قصص:76) او تمام دارایىاش را در برابر قومش به نمایش گذاشت. عدهاى از پیروان حضرت موسىعلیهالسلام با خود گفتند: اى کاش، ما هم از این نعمتها بهرهاى داشتیم. کار خلافى نکردند مرتکب حرامى نشدند، فقط وقتى این همه جواهرات و دارایى را دیدند به هوس افتادند; «یا لیت لنا مثل ما اوتى قارون انه لذو حظ عظیم.»(قصص:79)
وقتى قارون از اطاعتحضرت موسىعلیهالسلام سرپیچى کرد و با عذاب خداوند، خودش و تمام دارایىاش در زمین فرو رفت، آنها که آرزو مىکردند که دارایى او را داشتهباشند، به خود آمدند و گفتند: عجب اشتباهى کرده بودیم، اگر ما هم اموالى مثل او داشتیم امروز به همین وضع مبتلا مىگشتیم; گویى خدا بر هر که بخواهد رزقش را گشاده مىگرداند و گویى خدا کافران را سعادتمند نمىکند; «و اصبح الذین تمنوا مکانه بالامس یقولون ویکان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر لولا ان من الله علینا لخسف بنا ویکانه لا یفلح الکافرون.»(قصص: 82)
اینگونه داستانها را قرآن مجید براى این نقل مىکند که ما تامل کنیم و بفهمیم نعمتهایى را که خدا در اختیار دیگران قرار مىدهد چنان ارزش ندارد که بخواهیم به آنها خیره شویم و دل ببندیم. بله، اگر انسان از راه صحیح مالى به دست آورد و در راه خدا هم مصرف کند خوب است. اما خود مال ارزش دل بستن ندارد، بلکه صرفا یک وسیله آزمایش است، یک برگ امتحان است. ارزش آن بستگى به این دارد که در آن چه پاسخى بنویسیم. پس «خوشا به حال بندهاى که نسبتبه گنهکاران غبطه نخورد براى آنچه از نعمتها و زیورهاى دنیا به ایشان داده شده است! خوشا به حال بندهاى که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهاى دروغین و آرزوهاى غیر واقعى فریبش نداد!» ادامه دارد.
پىنوشتها
1- محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 78، ص279 / ابن شعبه حرانى، تحفالعقول، ص 301