آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

در ادامه سلسله درس‏هاى اخلاق استاد مصباح یزدى در تبیین وصایاى امام صادق‏علیه‏السلام به عبدالله‏بن جندب، در این شماره، بخش دوم از این سخنرانى‏ها را پى‏مى‏گیریم. در بخش اول، درباره موضوعاتى چون گرایش فطرى انسان در تقرب به خدا، پیروى از اهل بیت‏علیهم‏السلام به عنوان عرفان حقیقى، بزرگ‏ترین خطر تهدید کننده سالک الى‏الله در دام‏هاى گسترده شیطان و برخى از ویژگى‏هاى دوستان اهل‏بیت‏علیهم‏السلام (عظمت آخرت در نظر آنان، نورانى بودن دل‏هاى ایشان، اجتناب از دنیاگرایى و انس با خدا) سخن به میان آمد.
قرآن و سنت، کیمیاى مورد جست و جوى بشر
به برکت پیروى از اهل‏بیت‏علیهم‏السلام، همه ما تا حدى راه سعادت را از شقاوت تشخیص مى‏دهیم. اما آنچه که در نظر ما کوچک و کم ارزش به حساب مى‏آید، براى کسانى که از این معارف بى‏بهره‏اند، مانند گوهر گران‏بهایى است که باید مدت‏ها زحمت‏بکشند تا به آن دست‏بیابند. به برکت اهل‏بیت‏علیهم‏السلام، این گوهرها به راحتى به دست ما رسیده است. متاسفانه به همین دلیل، گاهى در زندگى به آنها چندان اهمیت نمى‏دهیم و آنها را خوب به کار نمى‏گیریم; تصور مى‏کنیم براى رسیدن به سعادت، باید به دنبال چیزى گشت که نه در کتابى باشد و نه کسى درباره آن بحثى کرده باشد. ولى چنین نیست. آنچه براى سعادت ما اهمیت داشته، در کتاب و سنت‏بیش‏تر بر آن تاکید گردیده و به صورت واضح‏تر بیان شده است; زیرا خدا خود مى‏خواهد که بندگان را به قرب خویش برساند. بنابراین، نباید آنها را کم اهمیت تلقى کنیم و دنبال چیزهایى عجیب و غریب باشیم.
محاسبه نفس
یکى از موضوعاتى که در روایات بر آن بسیار تاکید گردیده و علماى اخلاق درباره‏اش بسیار بحث کرده‏اند، مساله «محاسبه نفس‏» است. در این روایت نیز بر این مساله تاکید شده که هر کس باید از خود حساب بکشد و دست کم، در هر شبانه روز، یک بار خود را محاسبه کند. بهترین موقع براى این کار شب‏هاست که پیش از خواب، دست کم، چند دقیقه در رفتارمان تامل کنیم و ببینیم که آیا کارهایى که انجام داده‏ایم درست‏بوده است‏یا نه. اگر خطایى انجام داده‏ایم، به آن معترف باشیم و در صدد جبران آن برآییم.
امام صادق‏علیه‏السلام در این روایت‏به این جندب مى‏فرمایند: «یاابن جندب، حق على کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی کل یوم و لیلة على نفسه فیکون محاسب نفسه، فان راى حسنة استزاد منها و ان راى سیئة استغفر منها لئلا یخزى یوم القیمة‏»; (1) اى پسر جندب، بر هر مسلمانى که ما را مى‏شناسد، لازم است که در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه بدارد و از نفس خود حساب بکشد; اگر کار خوبى در آنها یافت، بر آن بیفزاید و اگر کار زشتى یافت، طلب بخشایش نماید تا در قیامت دچار رسوایى نگردد.
عامل وادار سازنده انسان به محاسبه
امام صادق‏علیه‏السلام در این روایت، بر این نکته تاکید دارند که هر مسلمانى که ما را مى‏شناسد، خود را به ما منتسب مى‏کند و مى‏خواهد برنامه زندگیش را از ما بگیرد، باید کارهاى خود را وارسى کند. این از جمله ویژگى‏هایى است که خداى متعال به روح انسان عطا کرده که مى‏تواند بر اعمال خود نظارت و مراقبت داشته باشد. این یکى از مسائلى است که بسیارى از فیلسوفان جهان در آن متحیر مانده‏اند. هر کس معمولا مى‏تواند به جز خود نظر داشته باشد و به او بنگرد، اما اینکه بتواند به خودش هم نظر داشته باشد از ویژگى‏هاى مهم روح آدمى است. کسانى که درباره معرفت نفس مطالعاتى دارند، به خوبى به این واقعیت پى‏برده‏اند که انسان موجودى است که مى‏تواند خود را تشویق کند، تنبیه نماید، توبیخ کند و... . اینکه این چه خصوصیتى است نیاز به بحثى مفصل دارد، اما گذشته از آن، یکى از الطاف خداوند است که به انسان مرحمت کرده است. بنابراین، مورد تاکید است که در هر شبانه روز، دست کم، یک‏بار اعمال خودرابررسى کند; ببیندآیا کار خوبى‏انجام داده‏است‏یا نه.
طبق این روایت، انسان باید حسابرس اعمال خود باشد، اگر کار خوبى در اعمالش مشاهد کرد، توجه داشته باشد که لطفى از جانب خداست، از او توفیق بخواهد که آن کار را بیش‏تر انجام دهد. در روایات دیگرى آمده است که در چنین حالتى، ابتدا خدا را شکر گزارد، سپس از او بخواهد که توفیق عنایت کند تا فردا کارهاى بهتر و بیش‏ترى انجام دهد. اگر هم لغزشى در اعمال خود مشاهده کرد، تدارک کند و پیش از همه، توبه نماید. البته گاهى توبه لوازمى دارد; مثلا، اگر عملى از او فوت شده، قضا نماید یا اگر حقى از کسى ضایع ساخته، ادا کند و یا چنانچه کار زشت دیگرى انجام داده، آن را جبران نماید تا کارهاى بد در روح او رسوخ نکند و در نهایت، در قیامت نیز رسوا نشود.
امام صادق‏علیه‏السلام در کلمات خود، ضمن اشاره به محاسبه، این نکته را هم متذکر مى‏شوند که «لئلا یخزى یوم القیمة‏»; تا در قیامت، رسوا نگردد. این هشدار ایجاب مى‏کند تا ما توجه نمانیم و کارى نکنیم که در قیامت رسوا شویم. در آن صورت، دیگر راهى براى جبران وجود نخواهد داشت و به حسرت مبتلا خواهیم شد. از نظر روحى، چنین هشدارهایى مهم و مؤثر است; زیرا تا وقتى انسان سود یا ضرر کارى را درک نکند نسبت‏به انجام یا ترک آن رغبتى نشان نمى‏دهد. عاملى که انسان را وادار به انجام کارى مى‏کند، نوعى نفع و مصلحتى است که از کار عاید او مى‏شود. یا آنچه او را از انجام آن باز مى‏دارد، ترس از گرفتارى است. اگر بخواهیم برنامه صحیحى اجرا کنیم، باید فواید آن را در نظرمان مجسم نماییم تا انگیزه‏اى براى انجام آن داشته باشیم و آن را بهتر انجام دهیم. عدم توجه به این مسائل و در نتیجه، کار بدون انگیزه موجب مى‏شود انسان تنبل بار بیاید و مسائل را جدى نگیرد. بنابراین، براى جلوگیرى از پشیمانى - که از هر عذابى دردناک‏تر است - انسان باید از همین حالا به حساب خود رسیدگى کند.
یکى از اسم‏هاى قیامت، «یوم الحسرة‏» است. مساله پشیمانى به قدرى مهم است که یکى از نام‏هاى قیامت‏بدان خوانده شده است. یکى دیگر از نام‏هاى ان «یوم الحساب‏» است. اگر انسان توجه نداشته باشد که روزى به کارهایش رسیدگى مى‏شود و از او حساب مى‏کشند، احساس مسؤولیت نمى‏کند و به فکر نمى‏افتد که به کارهایش سرو سامانى بدهد، کارى را ترک کند یا به کارى همت گمارد. اما اگر بداند که مساله جدى است، به جزئیات کارهایش هم رسیدگى مى‏کند. در قرآن نیز به این حقیقت اشاره شده است که عذاب قیامت‏به دلیل فراموشى روز حساب است; همان فراموشى که موجب مى‏شود انسان مرتکب کارهایى شود که در نهایت، عذاب ابدى به دنبال داشته باشد: «ان‏الذین یضلون عن سبیل‏الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب‏»(ص:26)عذاب براى کسانى است که روز حساب را از یاد برده‏اند، هر چند ممکن ست‏به آن اعتقاد نیز داشته باشند. اما اعتقاد آنها کم‏رنگ است، زنده نیست و در اعمالشان تاثیر نمى‏گذارد.
قرآن کریم داستان دو برادرى را نقل مى‏کند که یکى از آنها بى‏بند و بار بود و دراموالش، حساب و کتابى نداشت. برادرش هر قدر به او سفارش مى‏کرد که مراقب اعمال و کردار خود باشد، مى‏گفت: «ما اظن الساعة قائمة و لئن رددت الى ربی لاجدن خیرا منها منقلبا»(کهف:36); تصور نمى‏کنم قیامتى برپا شود و اگر به فرض (هم خدا و قیامتى باشد و) من به سوى خداى خود باز گردم، در آن جهان نیز از این دنیا منزلى بهتر خواهم یافت. قرآن با اشاره به این داستان، مى‏خواهد بگوید: چنین اعتقادى به معاد فایده‏اى ندارد; زیرا رکن اساسى اعتقاد به معاد، اعتقاد به حساب است. ما همه در آن جهان زنده مى‏شویم تا نتیجه اعمالمان را ببینیم، و گرنه صرف اعتقاد به زنده شدن کارآیى ندارد. لازمه این‏چنین اعتقادى هم توجه به عاقبت کار از همین دنیاست. بنابراین،درروایتى پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏فرمایند: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا»; (2) پیش از آنکه به حساب شما برسند، خود را مورد محاسبه قرار دهید.
اگر چنین باورى در انسان وجود داشته باشد که روزى به همه اعمالش رسیدگى مى‏گردد و مطابق آنها دقیقا پاداش یا کیفر داده مى‏شود، به فکر محاسبه نفس خود مى‏افتد و از خود حساب مى‏کشد.
مراحل محاسبه
مساله محاسبه نفس به قدرى مهم است که حتى برخى از علما در این باره کتاب‏هایى نوشته‏اند. در این باره، آیات و روایات بسیارى داریم و بحث‏هاى فراوانى درباره‏اش انجام گرفته است. در کتاب‏هاى اخلاقى، دستورالعمل‏هایى به افراد داده شده تا بتوانند بهتر به این مهم بپردازند.
محاسبه چهار مرحله دارد:
اول مشارطه است; یعنى، صبح انسان با خودش شرط کند که آن روز، وظایفش را به خوبى انجام دهد و از گناهان نیز بپرهیزد.
دوم مراقبه است; یعنى، در طول روز مراقب خود و اعمالش باشد تا از آنچه با خود عهد کرده تخطى نکند.
سوم محاسبه است، که در آخر شب، به حساب کارهاى خود برسد; بررسى کند که چه مقدار به وظایف خویش عمل کرده و چه مقدار کوتاهى داشته است.
چهارم معاتبه است.(برخى از علماى اخلاق این مرحله را براى محاسبه ذکر کرده‏اند.) یعنى، اگر انسان در محاسبه متوجه اشتباهاتى در رفتارش شد، خود را تنبیه کند تا لغزش‏هایش جبران شود; مثلا، خود را ملزم کند که روز بعد را روزه بگیرد یا مبلغى انفاق کند یا قدرى قرآن تلاوت نماید یا کار خیر دیگرى انجام دهد تا مافات جبران شود.
اما در مساله محاسبه، آنچه بیش از همه اهمیت دارد، نقش حساب کشیدن از خویش است; اگر کار خوبى انجام داده‏بودیم، خدا را شکر کنیم و توفیق ادامه آن را بخواهیم و اگر قصور ورزیده بودیم، به فکر تدارک آن بیفتیم
نکاتى در باب محاسبه
در این باره، نکات مهم دیگرى نیز وجود دارد:
الف - اجتناب از گناه
اول اینکه انسان درباره گناه بیش‏تر بیندیشد که اصلا گناه یعنى چه؟ وقتى اعتقاد ما است که خداوند ما را آفریده و به ما اختیار انتخاب خوب و بد داده، راه خوب و بد را هم به ما نشان داده، عالم دیگرى نیز وجود دارد که در آن، به کارهایمان رسیدگى مى‏شود - کیفر و پاداش مى‏بینم - معنایش این است که باید از سرمایه عمرى که در اختیار دادیم به بهترین شکل، استفاده کنیم. این همان فلسفه زندگى انسان است. دین چنین دیدگاهى دارد: ما به این دنیا پا گذاشته‏ایم تا امتحان شویم، طى مراحلى خودسازى کنیم و به کمال برسیم تا در زندگى ابدى، از نتایج آن بهره‏مند گردیم. بنابراین، باید توجه داشته باشیم که زندگانى این جهانى موقتى و در حکم زندگى جنینى نسبت‏به زندگى دنیوى است. همان‏گونه که نطفه فقط چند ماهى را در شکم مادر مى‏گذراند، آن هم براى اینکه آماده زندگى این جهانى شود، ما هم در این برهه، براى زندگى ابدى آماده مى‏شویم، با این تفاوت که رشد جنبى قهرى بود، ولى رشد این جهانى اختیارى است. علاوه بر آن، زندگى جنینى با زندگى دنیوى از حیث مدت قابل مقایسه بود، ولى جهان آخرت به دلیل ابدى بودنش، به هیچ وجه، با زندگى این جهانى قابل مقایسه نیست.
به هر صورت، آن‏گونه که دین معرفى مى‏کند، این دنیا محل خودسازى و ابتلاست. باید خود را براى عالم دیگر بسازیم. اگر با این نگرش نگاه کنیم، مى‏بینم در مقابل سرمایه‏اى که از کف مى‏دهیم، چیزى به دست مى‏آوریم که براى زندگى ابدیمان بسیار سودمند است و باید خدا را شکر کنیم; «ان راى حسنة استزاد منها.» اما اگر نگرشى غیر از این داشته باشیم یا دچار غفلت‏شویم، در مقابل صرف سرمایه گران‏مایه، بدبختى اخروى براى خویش مهیا ساخته‏ایم. پس باید به فکر جبران آن بر آییم; «ان راى سیئته استغفر منها لئلا یخزى یوم القیمة.» میان این دو مطلب فرق بسیار است که کسى معامله‏اى بکند، ولى از آن سودى نبرد، اما در هر صورت، سرمایه‏اش بر جاى باقى بماند و آنکه در معامله سود که نمى‏کند، ضرر هم مى‏کند و اصل سرمایه را از کف مى‏دهد. گناه کردن یعنى، از دست دادن سرمایه و خریدن زیان; از کف دادن عمر و سعادت اخروى و دچار عذاب ابدى گردیدن.
ب - توجه به کمیت گناهانى که انجام داده‏ایم
دوم اینکه وقتى فهمیدیم گناه بسیار زشت است، باید ببینیم چقدر گناه کرده‏ایم و در صدد جبران آن برآییم. اینکه انسان به گناهان خود نزد خداوند اعتراف داشته باشد، بهتر از فراموشى یا انکار آن‏هاست، هر چند انسان نمى‏تواند مشخص کند که دقیقا هر روز از اول صبح تا شب، چند تا گناه کرده است; آن روز چند تا غیبت، چندتا دروغ، چند تا اهانت‏به دیگران و... داشته است. بنابراین، حساب از دست انسان خارج مى‏شود. اگر دقت کنیم، مى‏بینیم چقدر وقت ما صرف گناه شده است. این مساله مهمى است که بتوانیم به کمیت گناهانمان بیندیشیم. این چنین است که محاسبه در تکامل انسان اثر مى‏گذارد و موجب مى‏گردد هر روز زندگى او نسبت‏به گذشته بهتر شود.
ج - توجه به کیفیت گناهانى که انجام داده‏ایم
سوم توجه به کیفیت گناهان است. بعضى از گناهان به قدر هفتاد سال ارتکاب نوع دیگرى از گناه عظمت و اهمیت دارند، با آنکه ممکن است انجام آنها یک لحظه بیش‏تر طول نکشد. توجه به صغیره یا کبیره بودن گناه مهم است; مثلا، درباره غیبت و اهمیت آن روایات متعددى وارد شده که قبح بسیار آن را مى‏رساند. در این باره، به این نکته مهم نیز باید توجه داشت که درست است‏برخى از گناهان صغیره‏اند و اهمیتشان از کبایر کم‏تر است، اما باید دانست که کوچک شمردن گناهان صغیره، خود گناه کبیره به حساب مى‏آید و این از جمله دام‏هاى شیطان است که انسان را به غفلت مى‏افکند.
د - انجام همه واجبات
چهارم آنکه ترک واجبات نیز گناه است. شاید ابتدا تصورمان این باشد که ما نماز، روزه و وظایفى مانند آن را ترک نمى‏کنیم، پس کدام واجب را ترک کرده‏ایم؟ این همان دام شیطان است; زیرا بسیارى ازتکالیف موردغفلت ماست، حتى آنان که به طور دایم، با فقه، آیات قرآن و سخنان اهل بیت‏علیهم‏السلام سر و کار دارند نیز از بسیارى واجبات غفلت مى‏کنند. نیکى به والدین، صله رحم، قضاى حاجت مؤمنى که اظهار حاجت کرده و بسیارى دیگر، همه از جمله واجبات است که ممکن است گاهى تا سال‏ها، ما به‏فکرانجام بسیارى ازآنهانباشیم. اگرواجبات اجتماعى وسیاسى را هم‏به آن‏ها اضافه کنیم، مى‏بینیم تعدادشان چقدر بیش‏ترمى‏شود. امروز به برکت انقلاب، مردم ما به مسائل سیاسى و اجتماعى خود تا حد بسیارى توجه پیدا کرده‏اند، ولى زمانى بود که از بسیارى از این وظایف غفلت داشتند، اگر چه هنوز هم عده‏اى هستند که از این وظایف غافلند و آن‏ها را جزو تکالیف خود به‏شمار نمى‏آورند. امر به معروف، نهى از منکر، ارشاد جاهل، مبارزه با ظلم، مبارزه با انحرافات عقیدتى، فکرى و دینى و... از اهم واجبات است که کوتاهى در آن‏ها گناه کبیره به حساب مى‏آید.
وقتى مى‏توانیم به خوبى به همه این وظایف عمل کنیم که از قبل، براى فردایمان برنامه‏ریزى کرده‏باشیم; جدولى از تکالیف فراهم آورده باشیم تا بتوانیم بهتر به آنها عمل کنیم.
ه - توجه به شروط صحت اعمال
پنجم مساله‏اى است که گاهى به ظاهر موجب دلخوشى ما مى‏شود، غافل از آنکه این فقط تصور ما بوده که کارمان را به درستى انجام داده‏ایم، وگرنه یا از ابتدا آن را خوب انجام نداده‏ایم و یا پس از انجام، آن را خراب کرده‏ایم; مثلا، وظیفه ما این است که نماز بخوانیم. خوشحال هم هستیم از اینکه نماز مى‏خوانیم، درجماعت هم شرکت مى‏کنیم تا ثواب بیش‏ترى ببریم. اما توجه نمى‏کنیم که آیا نمازمان درست و مورد قبول خداوند هست‏یانه; آیا ریایى مرتکب نمى‏شویم؟ آیا شرایط حسن عمل را رعایت مى‏کنیم یا نه؟ پس از انجام کار، با عجب و غرور، نتیجه آن را از بین نمى‏بریم؟ با منت گذاردن، اجر کارمان را تباه نمى‏کنیم؟... بنابراین، براى انجام اعمال خوب باید، به شروط قبولى آن نیز توجه نماییم.
ادامه دارد.
پى‏نوشت‏ها
1- محمدباقرمجلسى،بحارالانوار، ج‏78،ص‏279
2- همان، ج 70 ، ص‏73

تبلیغات