آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

وصایاى امام صادق علیه‏السلام به جندب عنوان بحث‏هاى اخلاقى استاد مصباح یزدى است که در سال جارى در دفتر نمایندگى مقام معظّم رهبرى در قم مطرح مى‏نمایند. از این پس، سعى خواهیم کرد در هر شماره، یکى از این سخنرانى‏ها را به ساحت اهل معرفت تقدیم داریم.معرفت
تقرّب به خدا، گرایش فطرى انسان
یکى از گرایش‏هاى فطرى انسان، بلکه بالاترین و عمیق‏ترین گرایش فطرى او رسیدن به کمالات معنوى و اوج گرفتن روحش در فضاى ملکوت است. انسان فطرتا گمشده‏اى دارد که در پى آن است، گویى مى‏خواهد در فضایى اوج بگیرد و بالا رود؛ مانند پرنده‏اى که در آن رها باشد و بخواهد بالا برود. انسان مى‏خواهد به کمالات بیش‏ترى دست پیدا کند، به مقامات عالى‏ترى برسد و علم حضورى ناآگاهانه‏اش به حصولى آگاهانه تبدیل شود. به عبارت ساده‏تر، مى‏خواهد معرفتش بیش‏تر شود و گمشده‏اش را بیابد. گمشده انسان قرب به خداست. به همین دلیل، همیشه در طول تاریخ، اقوام گوناگون به دنبال راه‏هایى براى رسیدن به کمالات معنوى بوده‏اند. و نام آن را هم عرفان گذاشته‏اند. این گرایش عرفانى در عمق فطرت انسان وجود دارد، اما بالاترین مرتبه‏اش نزد انبیا و اولیاى خدا علیهم‏السلام ، بخصوص وجود مقدّس پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و پس از ایشان، ائمّه اطهار علیهم‏السلام است. هر کس از آن‏ها بهتر پیروى نماید و به دستوراتشان بیش‏تر عمل کند، در یافتن این گمشده موفق‏تر است. اما راه‏ها و مسلک‏هاى دیگر، هر کدام کمابیش انحرافات و اشتباهاتى دارند که گاهى به خطرهاى بزرگى هم منجر مى‏شود.
به هر حال، در نهاد ما گرایش عمیقى به خدا، شناخت و قرب او وجود دارد که هر گاه شفاف شود و درست به آن توجه پیدا کنیم، متوجه مى‏شویم که به دنبال چه هستیم. اما هرگاه در پرده‏هاى ابهام، لایه‏هاى هوى و هوس و ابرهاى گرایش به ماده مخفى باشد، به اشتباه تصور مى‏کنیم به دنبال خواسته‏هاى مادى و دنیوى مى‏گردیم. با توجه به این‏که این نیاز، فطرى است و با توجه به این‏که اصولاً انسان براى همین کمال نهایى و قرب خداوند آفریده شده و نزول وحى، کتب آسمانى و شرایع الهى هم براى زمینه‏سازى این سیر و حرکت انسانى بوده، همه انبیا علیهم‏السلام آمده‏اند تا راه را براى این تکامل معنوى انسان هموار سازند.
امام راحل رحمه‏الله در اوج مسائل سیاسى و اجتماعى مطرح در کشور و در اوج جنگ، بیش‏تر اوقات، در سخنرانى‏هایشان به این نکته اشاره مى‏کردند که درست است اسلام براى برقرارى عدالت اجتماعى آمده، انبیا علیهم‏السلام آمده‏اند تا احکام الهى را در جامعه پیاده کنند و حکومت خدایى برقرار شود، اما همه این‏ها مقدّمه است براى هدفى والاتر و آن معرفت خداست. این نیاز، فطرى ماست و باید دنبال آن باشیم تا به کمال نهایى نایل شویم. اسلام هم براى رسیدن به همین هدف، مردم را دعوت مى‏کند. پیامبر و ائمّه اطهار علیهم‏السلام به برخى از دوستان و یاران خود، که لیاقت و استعداد بیش‏ترى داشتند، این مطلب را صریحا متذکّر مى‏شدند.
عرفان حقیقى در پیروى از اهل بیت علیهم‏السلام
هر چه نفیس‏تر و با ارزش‏تر باشد، دشمن بیش‏ترى دارد. هر قدر کالایى گرانبهاتر باشد، نوع تقلّبى و غیرواقعى آن بیش‏تر ساخته مى‏شود؛ مثلاً، الماس چون سنگى قیمتى است، زیاد سعى مى‏کنند تا سنگ‏هاى دیگرى را مانند آن درست کنند و به جاى الماس بفروشند. این کارها به دلیل کمیاب بودن و ارزشمند بودن کالاى اصلى است. عرفان و سیر و سلوک واقعى راهى دشوار، دیریاب و سخت دارد که باید با اخلاص کامل، استقامت و پشتکار آن را پیمود. گذشته از این، هر کس به قدر همّت و ظرفیت خودش مى‏تواند مراحلى از آن را بپیماید. ممکن است در میان میلیون‏ها انسان، تنها چند نفر انگشت‏شمار بتوانند به مراتب عالیه آن دست پیدا کنند. به دلیل محبوبیت این کالا و پر مشترى بودنش، زیادند افرادى که نوع بدلى و تقلّبى آن را به دیگران عرضه مى‏کنند. متأسفانه امروز بازار عرفان‏هاى تقلّبى در دنیا رواج زیادى دارد. و این خلاف انتظار نیست. در این میان، چه باید بکنیم تا هم نیاز فطریمان را اشباع کنیم و هم دنبال سیر خود در رسیدن به کمال نهایى باشیم؟
هیچ راه دیگرى براى رسیدن به این مهم وجود ندارد، جز این‏که راه اهل بیت علیهم‏السلام را بهتر بشناسیم و همه چیز را با آن محک بزنیم. هر معرفتى را که عرضه مى‏شود و هر دستورالعملى را که ارائه مى‏گردد با معارف آنان و دستوراتشان بسنجیم؛ اگر متناسب با آن‏ها بود حقیقى است، وگرنه از نوع غیر واقعى آن‏هاست. با این محک، مى‏توانیم بفهمیم که در میان روش‏هایى که براى سیر و سلوک و تکامل انسان عرضه مى‏شود، کدام یک سالم‏تر و مفیدتر است.
یکى از روایاتى که در این زمینه وجود دارد، وصیت امام صادق علیه‏السلام به یکى از اصحاب خاصّشان به نام عبداللّه بن جندب است که مقامات والایى در معنویات و معارف داشته است. در این وصیت، که ابتدا با چند جمله پر محتوا و هشدار دهنده شروع مى‏شود، ابتدا متذکر مى‏شوند که کسانى که در مسیر صحیحى قرار مى‏گیرند و مى‏خواهند راه درست خداشناسى را طى کنند، باید توجّه داشته باشند که خطرات بسیارى در پیش‏رویشان هست. دلیل طرح این نکته از سوى امام صادق علیه‏السلام در ابتداى این روایت آن است که درست است بحمداللّه، خداوند ایمان به خود را در دل ما قرار داده و ما در میان تمام ادیانى که او نازل ساخته، کامل‏ترین آن‏ها را پذیرفته‏ایم؛ در میان مذاهب منسوب به اسلام هم مذهب اهل بیت علیهم‏السلام را انتخاب نموده‏ایم و ظاهرا راه خود را یافته‏ایم و هیچ مشکلى نداریم، اما یک نکته را باید توجه کرد:
بزرگ‏ترین خطر تهدیدکننده سالک
راحت‏طلبى و تنبلى همیشه در انسان وجود دارد. همین موجب مى‏شود انسان وقتى به جایى مى‏رسد تصور کند دیگر مشکلى ندارد و کار تمام است، در حالى که اگر خوب بیندیشد این اوّلین مشکل است. هر قدر انسان در مسیر بالاترى به پیش مى‏رود، خطر سقوطش بیش‏تر است. به عنوان مثال، اگر کوه بزرگى را تصور کنید که عدّه‏اى قصد دارند به قلّه آن صعود کنند، کسانى که در دامن کوه سیر مى‏کنند، خطر چندانى تهدیدشان نمى‏کند. آن‏ها که قدرى بالاترند، اگر بلغزند، ممکن است فقط یکى دو متر سقوط کنند، ولى بالاخره جان سالم به در مى‏برند. اما آن‏ها که تا نزدیکى قلّه بالا رفته‏اند، اگر سقوط کنند، به هیچ وجه نجات نخواهند یافت. ما نیز به همین ترتیب، درست است که بسیارى از مراحل کمال را طى کرده‏ایم و راه درازى را پیموده‏ایم، و اگر ادامه دهیم به مقصد مى‏رسیم، ولى اگر در بین راه سقوط کنیم، خطر هلاکتمان قطعى است.
شیطان دشمن بزرگ انسان است. او سوگند خورده که «فَبِعِزَّتِکَ لاغْوِیَنَّهُم اَجْمَعینَ» (ص: 82)؛ سوگند به عزّت و جلالت، همه انسان‏ها را گمراه خواهم ساخت. سعى و تلاش او بر این است که آدمى‏زاد را از مسیر حق منحرف کند. هر قدر انسان در راه صحیح بیش‏تر برود، شیطان پیش‏تر تلاش مى‏کند تا او را منحرف سازد. شیطان با کسانى که از ابتدا قدم در این راه نگذاشته‏اند، کارى ندارد. آن‏ها خودشان منحرف هستند؛ لازم نیست شیطان آن‏ها را منحرف کند. کسى که یک قدم در راه صحیح بر مى‏دارد، شیطان متوجّه او مى‏شود و سعى مى‏کند تا از همان ابتدا او را منحرف نماید. اگر دو قدم به پیش رفت، تلاش شیطان مضاعف مى‏شود. هر قدر در این راه جلوتر برود، شیطان سعى بیش‏ترى براى گمراهى او مى‏نماید.
بنابراین، ما که راه حق را شناخته‏ایم و در بین ادیان و مذاهب، صحیح‏ترین آن‏ها را انتخاب کرده‏ایم، شیطان دشمنى بیش‏ترى با ما دارد و نیروهایش را صرف مى‏کند تا منحرفمان سازد. پس باید توجّه داشته باشیم که دچار لغزش نشویم و با شیطانِ کاملاً مبارزه کنیم. به هدایت خودمان هم نباید مغرور باشیم؛ زیرا از عاقبت کار خود خبر نداریم. باید نسبت به آینده بیمناک باشیم؛ چون شیطان تمام نیروهایش را براى گمراه ساختن ما صرف خواهد کرد. این اوّلین نکته‏اى است که در این حدیث بر آن تکیه شده است. البته چون مخاطب امام صادق علیه‏السلام یکى از یاران خاص آن حضرت بوده، نیازى نبوده به تفصیل این مطالب را ذکر کنند؛ فرموده‏اند: «یا عبداللّه لقد نَصبَ ابلیسُ حبائلهُ فی الدارِ الغرورِ»؛ اى عبداللّه، شیطان در این عالم فریب کارى، دام‏هاى خود را گسترده است. «فما یقصدُ فیها الاّ اولیاءنا»؛ از این کار هم هیچ مقصودى ندارد، جز آن‏که دوستان ما را به دام بیندازد. به عبارت دیگر، هدف اصلى شیطان به دام انداختن دوستان ماست.
ویژگى‏هاى دوستان اهل بیت علیهم‏السلام
الف. عظمت آخرت در نظرشان
سپس آن حضرت درباره دوستان خودشان توضیحاتى مى‏دهند تا معلوم شود آن‏ها که مقصود شیطان هستند، چه کسانى‏اند. صفاتى را براى آن برمى‏شمارند. اوّلین صفت آن‏ها این است که «و لقد جلّت الاخرةُ فی اعینهم حتّى ما یریدونَ بها بدلاً»؛ آخرت در نظرشان باعظمت است تا آن‏جا که حاضر نیستند آن را با چیزى معاوضه کنند. اگر در جایى امر دایر شود بین چیزى دنیایى و اخروى ـ در یک طرف لذایذ دنیوى، مقامات دنیا، محبوبیت نزد خلق و مانند آن و در طرف دیگر، چیزى از آخرت ـ آنچنان آخرت در نظرشان بزرگ است که حاضر نیستند آن را با هیچ چیز دنیا عوض کنند.
ب. پر نور بودن دل آن‏ها
«آه، آه على قلوبِ حشیتْ نورا»؛ چقدر دل‏هاى آنان پر از نور است. این‏که ما چقدر با این تعبیرات آشنا هستیم، بستگى دارد به این‏که چقدر با معارف اهل بیت علیهم‏السلام انس داریم. باطن انسان ـ قلب و روح او ـ مانند ظرفى است ـ صندوقچه یا مخزنى است ـ که چیزهاى مختلفى در آن انباشته مى‏شود. این مخزن پر از نیروهاى متراکم است. همان‏طور که در محسوسات، مى‏توان نیروهاى متراکمى را در جایى ذخیره کرد، در معنویات هم مى‏توان چنین کارى کرد. در قلب انسان، نیروهاى معنوى ذخیره مى‏شود. به عنوان مثال، همان‏گونه که در عالم محسوسات، نور بزرگ‏ترین و شناخته‏شده‏ترین مظهر نیروست، در عالم معنویات هم نورانیتى معنوى وجود دارد که در دل انسان جا مى‏گیرد و انباشته مى‏گردد. این نور، موهبتى خدایى است. هر انسان مى‏تواند با کسب لیاقت‏هایى، قلب خود را آماده کند تا دلش پر از نور گردد. نشانه دل پر نور هم این است که توجّهى به دنیا و زرق و برق آن ندارد، به لذّت‏هاى مادى دل نمى‏بندد، فقط توجّهش به مسائل معنوى و اخروى است. اما به عکس، کسانى که به زرق و برق دنیا چشم مى‏دوزند و دنبال هوس‏هاى مادى‏اند، باطنشان ظلمانى است، چشمشان حقایق را نمى‏بیند و ارزش مسائل معنوى را درک نمى‏کنند. در نتیجه، گول ظاهر فریبنده آن را مى‏خورند.
ج. اجتناب از دنیاگرایى
«و انّما کانت الدُّنیا عند هم بمنزلةِ الشجاعِ الارقم»؛ دنیا نزد آنان (دوستان اهل بیت علیهم‏السلام ) همچون مارى بسیار خطرناک است که منتظر فریفتن آنهاست. برخى از مارها ـ که بسیار خطرناک هم هستند ـ گاهى در صحراها روى دم خود مى‏ایستند تا سایر جانداران را فریب دهند. هر که از دور آن‏ها را ببیند تصور مى‏کند شاخه خشک درختى است، اما وقتى به آن‏ها نزدیک مى‏شود، به عنوان طعمه آن را مى‏بلعند. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: دوستان ما دنیا را به صورت مار فریبنده‏اى مى‏بینند که در راهشان ایستاده و منتظر است تا آن‏ها را فریب دهد. همیشه این‏گونه به دنیا نگاه مى‏کنند و مواظبند تا فریب آن را نخورند. «و العدوِّ الاعجم»؛ دنیا در نظر آنان همانند دشمنى بى‏منطق است که حرف حساب نمى‏فهمد؛ هر گاه بر انسان تسلّط پیدا کند، به او رحم نمى‏نماید.
د. انس با خدا
«اَنسوا باللّهِ»؛ انس اینان با خداست، به خلاف دنیا پرستان که اصلاً نمى‏توانند با خدا انس بگیرند و با هوس‏هاى مادى ارضا مى‏شوند؛ اصلاً نمى‏توانند مدّتى در جایى خلوت کنند و به باطن خود توجّه نمایند. اگر بخواهند مدّتى در اتاقى تنها بمانند و دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانند، از ترس هلاکت، وحشت مى‏کنند و نمى‏توانند تنها بمانند. گویى در زندان تاریک کشنده‏اى گرفتار آمده‏اند و مى‏خواهند جانشان را بگیرند. اما اولیاى خدا چنین نیستند؛ با این چیزها انس نمى‏گیرند، منتظرند تا از بیگانه‏ها کناره بگیرند و با محبوب اصلى خود ارتباط برقرار کنند، منتظر رسیدن موقع نمازند، منتظرند وقت نماز شب برسد تا در خلوت به عبادت بپردازند. از چنین چیزهایى لذّت مى‏برند. حضور در خلوت و راز و نیاز با او بزرگ‏ترین لذت آن‏هاست. «استوحشوا ممّا به استأنسَ المترَفونَ»؛ از چیزهایى که مترفان و خوش‏گذران‏ها با آن انس دارند، وحشت مى‏کنند. «اولئک اولیائى حقّا»؛ اینان همان دوستان واقعى من هستند؛ همان‏ها که شیطان به دنبالشان است و همّش را صرف فریب دادن آن‏ها مى‏کند. «و بهم تَکشفُ کلَّ فتنةٍ و تَرفعُ کلَّ بلیّةِ»؛ این‏ها همان کسانى‏اند که خداوند به واسطه‏شان هر فتنه‏اى را رفع مى‏کند و هر بلایى را از جامعه برمى‏دارد.
منظور از «فتنه» در لسان قرآن و اهل بیت علیهم‏السلام بیش‏تر فتنه‏هاى معنوى، اعتقادى و فکرى است. فتنه‏هایى که در میان جامعه پیدا مى‏شود، انحرافات فکرى و عقیدتى است که به وسیله چین کسانى رفع مى‏شود.
حاصل استفاده از این بخش از فرمایش امام صادق علیه‏السلام این است که راه صحیح معرفت خدا و قرب به او در پرتو ولایت اهل بیت علیهم‏السلام پیدا مى‏شود. اولین نشانه کسانى که داراى ولایت اهل بیت علیهم‏السلام هستند، بى‏اعتنایى به دنیاست. البته این با عمل نکردن به وظایف دنیوى تفاوت دارد. فرق است بین دل بستن به دنیا با عمل کردن به وظایف دنیوى. دنیا محل انجام وظایف است. انسان باید ببیند هر لحظه چه وظیفه‏اى دارد؛ با تمام قوّت، آن را انجام دهد، اما در عین حال، به دنیا فریفته نگردد. کسانى که داراى ولایت واقعى اهل بیت علیهم‏السلام باشند، از دوستان آن‏ها به حساب مى‏آیند؛ دنیا در نظرشان کوچک و آخرت در نظرشان بزرگ است و انسشان در عبادت خداست، به خلاف دشمنان اهل بیت علیهم‏السلام که انس آن‏ها با امور دنیوى و شیطانى است.ادامه دارد.

تبلیغات