میزگرد ثروتهاى بادآورده در گفتوگو با دکتر نهاوندیان و حجةالاسلام مصباحى
آرشیو
چکیده
متن
«ثروتهاى بادآورده» بحث داغ روزهاى اخیر جامعه علمى ماست که هر که را از سر کنجکاوى یا به هراس از دست دادن بادآوردهها به پیگیرى آن واداشته است. در این میان، ما نیز درصدد برآمدیم تا در نشستى دوستانه با اهل خبره، این بحث را از زوایاى علمى، فقهى و اجتماعى ـ بدون در نظر گرفتن هیاهوهاى ایجاد شده ـ به ساحت اهل معرفت بنماییم. استادان گرانقدر، دکتر نهاوندیان و حجةالاسلام و المسلمین مصباحى ما را در این زمینه یارى رساندند و از معرفت خود بهرهمند ساختند. ضمن تشکر از این بزرگواران، این بحث را به مطالعه مىنشینیم.معرفت
معرفت: مفهوم «ثروتهاى بادآورده» چیست؟ آیا این مفهوم با مفهوم «رانت»، که ریکاردو مطرح کرد، یکى است یا مفهوم متفاوتى با آن دارد؟
دکتر نهاوندیان: ابتدا من این نکته را متذکر شوم که به نظر مىرسد بهتر است بحث ثروتهاى بادآورده را کاملاً با مفهوم «رانت» منطبق نکنیم، هر چند این یکى از بحثهاى آن است.
درباره تعریف ثروتهاى بادآورده، در یک تعریف سلبى، باید بگوییم: ثروت بادآورده ثروتى است که از بازدهى عادى و طبیعى عوامل اقتصادى تولید ـ که کار، سرمایه، زمین و مدیریت است ـ به دست نیامده باشد. باید معلوم باشد ثروتى که از بازدهى عوامل یا درآمد طبیعى عوامل اقتصادى حاصل شده، مورد تأیید است و مشروعیت دارد. در مقابل، به طور طبیعى، ثروتى که منطبق با عملکرد مطلوب نباشد، بادآورده به حساب خواهد آمد. ذکر این تأکید را لازم مىدانم که برخورد با ثروت بادآورده نباید به معناى برخورد با ثروت ناشى از کار تولیدى و ایجاد ارزش افزوده تلقى شود. اگر چنین باشد، آثار بسیار مخرب و سوئى در جریان عملکرد اقتصادى بر جاى خواهد ماند. به عکس، اگر این برخورد محدود به ثروت بادآورده شود، نه تنها آثار مخرّبى ایجاد نخواهد کرد، بلکه نتایج بسیار سازندهاى نیز خواهد داشت؛ زیرا به عاملان اقتصادى تذکر مىدهد که اگر در مسیر معقول و مقبول نظام اقتصادى حرکت کنند، ثروت و درآمدشان مورد تأیید است. بنابراین، نه فقط اثر تخریبى ندارد، بلکه انگیزش هم ایجاد خواهد کرد.
حجةالاسلام مصباحى: بر اساس نظر کارل مارکس، از دیدگاه مارکسیسم، ثروت و درآمدى که حاصل کار اقتصادى است، مورد قبول تلقى مىشود. بر اساس این دیدگاه، هر ثروتى که از غیر کار به دست آید، بادآورده حساب مىشود. این تلقى او در جامعه ما هم وجود دارد که هر ثروتى که از غیر کار اقتصادى به دست آمده باشد، بادآورده شمرده مىشود. پیش از همه، باید توجه کنیم که بر اساس آنچه از اسلام درک مىکنیم، چه مبنایى براى ثروت معقول وجود دارد. اشاره کردند که اگر عوامل اقتصادى موجب پیدایش درآمد شود، ما آن را بادآورده نمىدانیم و معقول تلقى مىکنیم؛ اما حتما این قید مورد نظر جناب آقاى نهاوندیان بوده است که عوامل اقتصادى مورد نظر ما با آنچه مورد نظر نظام سرمایهدارى است، تفاوت دارد. از نظر ما، پول نمىتواند سودآور باشد، بلکه باید وارد فعالیت اقتصادى شود تا عامل به حساب آید. بنابراین، پولى که در چرخه فعالیت اقتصادى قرار نگرفته و تصور مىشود که سود محض دارد، ثروت بادآورده تلقى مىگردد.
یک نکته را مىتوان در نظر گرفت و آن اینکه ممکن است برخى از آنچه در اصل شرع، مجاز شمرده شده با نظر ثانوى بادآورده باشد. نه آنگونه که برخى «ثروتهاى حرام» را به همه ثروتهاى بادآورده اطلاق کردهاند. درباره اینکه چطور چنین چیزى ممکن است، مىگوییم: ممکن است امتیازات بىجایى براى عدهاى قایل شده باشند. آنها هم با استفاده از آن امتیازات ـ مثلاً، در تجارت خارجى یا با ایجاد یک انحصار ـ به ثروتى که دستیابى به آن براى دیگران میسّر نیست، رسیده باشند. این خود، زمینه را براى پیدایش ثروتهاى بادآورده فراهم مىکند. البته ممکن است در شرایطى، ناگزیر از دادن چنین امتیازاتى به گروهى خاص باشیم ـ مثلاً نتوانیم دست همه را در تجارت خارجى باز بگذاریم ـ اما باید توجه داشت که این، روزنه پیدایش یک درآمد بىحساب است. براى مقابله با چنین ثروتاندوزىهایى باید راههایى را بیابیم تا از این کار جلوگیرى کنیم. بنابراین، مىبینیم که با وجود راههاى به ظاهر مشروع هم ثروتهایى انباشته مىشود.
به عبارت دیگر، مىتوان گفت ثروت بادآورده ثروتى است که به تناسب آن، فعالیت و خطر تحمل نشده است، به خلاف ثروت معقول و مشروع که با رنج و خطر توأم است. بنابراین، باید توجه داشت که ثروتهاى بادآورده دایرهاى گستردهتر از ثروتهاى نامشروع پیدا مىکند.
معرفت: چه عواملى در پیدایش ثروتهاى بادآورده دخالت دارند؟
دکتر نهاوندیان: یک نکته را لازم است اشاره کنم و آن اینکه در ادبیات لاتین، ثروتهاى بادآورده را معادل Win far Revenew و Win fal welt مىدانند، نه Rent؛ زیرا Rent یکى از بخشهاى آن به حساب مىآید.
در نگاه به عوامل ایجاد ثروتهاى بادآورده، آنها را مىتوان اینگونه تقسیمبندى کرد: برخى از این عوامل، غیر ارادى و برخى دیگر ارادى است. توضیح آنکه مثلاً، شخصى که مقدارى کالا در انبار دارد و ناخواسته، به دلیل تورّم یا افزایش قیمتها، ارزش کالایش دو برابر مىشود، به صورت غیرارادى صاحب ثروت هنگفتى شده است. یا مثلاً، وقتى به دلیل مخالفت از ورود کالایى به داخل کشور، نرخ اجناس موجود چند برابر مىشود، ثروتى زیاد نصیب صاحبان این کالا مىگردد. یا به عنوان مثال، کسى که پانزده سال پیش صاحب خانه کوچکى بوده، بالا رفتن نرخ تورّم موجب گردیده بدون اینکه او هیچ اقدامى بکند، ثروتش افزایش یابد و به اصطلاح، صاحب ثروت بادآورده شود؛ زیرا در به دست آوردن آن هیچ نقشى نداشته است. تورّم و تغییر قیمت نسبى ـ که حاصل برخى از تصمیمات و سیاستهاست ـ از جمله عوامل غیرارادى به حساب مىآید.
در مقابل این، عوامل ارادى قرار دارد که به نقش هر کس در به دست آوردن آن ثروت باز مىگردد. اما این قسم نیز بر دو دسته است: یکى اقدامات قانونى، دیگرى اقدامات غیرقانونى. اقدامات قانونى مانند اینکه شخص متوجه شده که مثلاً، براى فلان تجارت موافقت اصولى یا مجوز قانونى داده مىشود. در کنار اخذ این موافقت، از ارز دولتى هم استفاده مىکند و طبق مقررات، از امتیازاتى برخوردار مىشود که دیگران از آن بىبهرهاند. در این مورد، شخص با استفاده از امتیازات قانونى با نظام مشخصى، صاحب ثروت بادآورده مىشود.
اما در دسته دیگر، شخص از طریق دست زدن به اقدامات غیر قانونى، به امتیازاتى دست مىیابد؛ یعنى، با توسّل به عوامل مالى ـ مانند رشوه ـ اعمال نفوذ مىکند و به منافعى دست مىیابد. این دسته از عوامل، ارادى غیر قانونى به حساب مىآید. (در اینجا، از تعابیر «مشروع» و در «غیر مشروع» استفاده نمىکنیم؛ زیرا اگر مثلاً، اعلام کنیم که مىتوانیم ثروت بادآورده مشروع داشته باشیم، با توجه به اینکه اگر نظام، ثروت بادآورده را خلاف مصلحت دانسته باشد، غیر مشروع به حساب مىآیند.
از جمله عوامل غیرارادى، حوادث طبیعى است؛ مانند زلزله یا خشکسالى. حوادث سیاسى نیز جزو این دسته به حساب آید. در فرایند توسعه، برخى تنگناها هم وجود دارد که گریزى از آنها نیست. مىتوان آنها را از جمله عوامل غیرارادى به حساب آورد؛ مثلاً، لازم مىآید در یک رشته صنعتى سى کارخانه احداث شود. براى این کار، ممکن نیست که به آحاد مردم موافقت اصولى داده شود و چنین کارى به صلاح هم نیست، بلکه به ناچار، باید به سى نفر چنین امتیازى داد. البته مىتوان در این تخصیص، ملاکهایى را هم در نظر گرفت، اما در هر صورت، موجب انباشت ثروت مىشود. ولى چون منظور سیاستگذار ـ که به کار افتادن چرخه اقتصادى بوده ـ برآورده شده، قابل تحمل و قانونى است. اما اگر این افراد خواستند تبدیلى در مالکیت خود ایجاد کنند، مىتوان با وضع مالیات، این ثروت بادآورده را از آنها گرفت.
این مسأله منحصر به اقتصاد ما نیست؛ همه کشورها مجبورند براى توزیع منابع محدود و استفاده بهینه از آنها، به نوعى تخصیص دست بزنند. این کار ممکن است برخى امتیازات ایجاد کند، اما باید در مرحله انتقال این امتیازات یا تبدیل آنها به انواع دیگر، عوارض لازم را وصول کرد.
حجةالاسلام مصباحى: تقسیمبندى جناب آقاى دکتر نهاوندیان از ثروت بادآورده خوب است، اما آنچه را هم که من به عنوان «مشروع» و «غیر مشروع» ذکر کردم، مىتواند با آن منطبق باشد؛ ما وقتى ثروت بادآورده را قانونى مىدانیم که مشروع هم باشد. تقسیمبندى دیگرى که مىتوان از آن ارائه داد این است که آن را به ثروتهاى بادآورده بخش خصوصى و ثروتهاى بادآورده بخش دولتى تقسیمبندى کنیم. این تقسیمبندى به وضعیت کنونى جامعه خودمان هم نظر دارد. یکى از عوامل به وجود آمدن این ثروتها در بخش خصوصى، امتیازهاست که البته ممکن است بعضى از آنها ضرورت هم داشته باشد، ولى بعضى از این امتیازها ضرورتى هم ندارد. با وجود این امتیازات، فرصتهایى در اختیار صاحبان آنها قرار مىگیرد که دیگران از آن بىبهرهاند. همین موجب پدید آمدن دارایىهاى کلان مىشود؛ مثلاً، استفاده از اعتبارات بانکى و وامها یکى از این امتیازات است و البته مىبینیم که اینگونه هم نیست که بانکها این اعتبارات را بین همه توزیع کنند. ممکن است در بسیارى از موارد، این امتیازات به دلیل وجود بعضى روابط میان افراد با مدیران بانکها باشد، نه متناسب با ضرورت کار. اگر در توزیع اعتبارات، عدالت مراعات گردد و توانایى متقاضیان و تناسب اعتبارات با نیازها در نظر گرفته شود، مىتواند تا حدى این امتیاز را عمومى کند و از اثر خصوصى بودن آن بکاهد.
در بخش دولتى، شاید بتوان گفت قسمت عمده انباشت ثروت بادآورده ناشى از فرصتهایى است که در اختیار مسؤولان و کارکنان بخش دولتى گذارده مىشود که بخش خصوصى از آن محروم است. یکى از آنها به دلیل در اختیار داشتن اطلاعات محرمانه در مسائل اقتصادى است؛ یعنى، در حیطه مسائل اقتصادى، ممکن است قرار باشد تصمیمى بگیرند. از مرحله مذاکره تا تصویب و اجرا مدت زمانى طى مىشود. کسانى که به این اطلاعات دسترسى دارند، مىتوانند با انجام عملیات اقتصادى به ثروتهاى بادآوردهاى دست یابند. یا بستگان خود را از وجود چنین تصمیماتى مطلع سازند یا مثلاً، به آنان موافقت اصولى بدهند. اگر جلوى افشاى این اطلاعات محرمانه گرفته شود یا در تصمیمگیرىهاى اقتصادى شفافیت به وجود بیاید و تا آنجا که ممکن است همه بتوانند از این فرصتها استفاده کنند، عدالت به شکل بهترى در جامعه حکمفرما خواهد شد.
ثروت بادآورده ثروتى است که از بازده معمول عوامل اقتصادى ـ شامل کار، سرمایه، زمین و مدیریت ـ منطبق با عملکرد طبیعى بازار به دست آید. منظور از بازار نیز حالت طبیعى تخصیص منابع است که در آن نظام اجتماعى به رسمیت شناخته شده است. در اینجا، بازار به مفهوم عام کلمه مورد نظر است، ولى چون بحث ما در نظام اسلامى است، منظورمان بازار مسلمانان (سوق المسلمین) است. اگر درآمد از طریق این بازار به دست نیامده باشد، بادآورده محسوب مىگردد. این درآمدها شامل درآمدهاى غیرارادى و ارادى قانونى هم مىشود. البته شامل ارادى غیرقانونى هم مىشود، مشروط بر اینکه نحوه برخورد با آن چگونه باشد. نحوه برخورد با ارادى غیرقانونى به یک شکل است و نحوه برخورد با ارادى قانونى به شکلى دیگر؛ مثلاً، باید بر غیرارادىها مالیات و عوارض وضع کرد و به طور کلى، با هر کدام از آنها به گونهاى برخورد نمود. اما اگر این تقسیمبندى جامع و مانع باشد، کمک مىکند تا سیاستى که اتخاذ مىشود بىعیب و نقص باشد.
عامل مهم دیگرى که در پیدایش ثروتهاى بادآورده نقش دارد، مسأله «اخلاق» است. اگر بر جامعه اخلاق اقتصاد سرمایهدارى حاکم باشد ـ به نفعطلبى و بیشتر کردن سود دامن زده شود ـ و براى قیود اخلاقى اسلامى ارزش قایل نباشند، این اخلاق عامل مهمى در گرایش پیدا کردن به فرصتها و راههایى است که سودهاى بادآورده در جامعه به وجود مىآورد. در صورتى که ما بتوانیم اخلاق اسامى را در جامعه ترویج کنیم و به تعبیر امام راحل رحمهالله ، بازارمان اسلامى باشد و خلقیات متناسب با ارزشهاى اسلامى بر آن حاکم باشد، زمینه براى روى آوردن به فرصتطلبىها، حتى در چارچوب مشروع آن، کاهش پیدا مىکند. در چنین فضایى، روحیه تعاون، همدردى، همکارى و تعاون حاکم است و در نتیجه، کمتر مردم به سمت ثروتهاى بادآورده مىروند. متأسفانه این عامل مهم مورد غفلت قرار گرفته است.
دکتر نهاوندیان: با توجه به آنچه گفته شد که برخى از عوامل ایجاد ثروتهاى بادآورده ارادى، غیرارادى، مشروع، غیرمشروع، مربوط به نظام، سیاسى، فرهنگى، اجتماعى یا مانند آن است، درباره عوامل مربوط به نظام، سیاست نقش مهمى دارد؛ زیرا نظام حاکم بر اقتصاد گاهى مبتنى بر اصول سرمایهدارى است که در نتیجه، هدف کسب نفع شخصى و بیشتر است. این نظام به معاد اعتقادى ندارد و افق زمانیش از مرگ فراتر نمىرود و به همین دلیل، در مصرف، مطلوبیت مطرح مىگردد و مطلوبیت هم در همین راستا تعریف مىشود. اما گاهى اقتصاد اسلامى و مبتنى بر اخلاق، برخاسته از همین نظام است. در نتیجه، در بازار اسلامى، اخلاق اسلامى حاکم است و مصرفکننده اگر به مطلوبیت هم معتقد باشد، مطلوبیت بر اساس معاد تعریف مىشود و اعم از دنیا و آخرت در نظر گرفته مىشود؛ دنیا مزرعه آخرت به حساب مىآید. در این صورت، افراد از کمک به دیگران و انفاق لذت مىبرند و حضور در جبهه جنگ با دریافت مثلاً، سه هزار تومان در ماه را بر حضور در پشت جبهه با دریافت پنجاه هزار تومان ترجیح مىدهند.
متأسفانه یکى از اشکالات اساسى در کشور ما این است که ما به دنبال نظام اقتصاد اسلامى نیستیم. ما اگر جامعه را به سمت حرکت براى نوسازى سوق دهیم، به طور طبیعى، نتیجهاش همین مسائلى خواهد شد که امروز در جامعه وجود دارد. شاید از حیث نظرى، بتوان گفت مسأله ثروتهاى بادآورده در درون نظام سرمایهدارى نهفته است؛ مثلاً، در اصل «ماکزیمم» به هر حال، اصالت با ماده است و هدف، نوسازى سود و نوسازى مطلوبیت است و از درون، به سمت ثروتهاى بادآورده حرکت مىکند. این به معناى آن نیست که در نظام سرمایهدارى، براى ثروتهاى بادآورده تدبیرى نمىاندیشند، بلکه به معناى آن است که اصول نظرى نظام سرمایهدارى با این مسائل سازگار نیست؛ مانند اصل لیبرالیسم و اصل تعادل خودکار. در عملکرد این جوامع هم که نگاه مىکنیم، مىبینیم از طریق ادارى قانونى، این همه شرکتهاى بزرگ چند ملیتى در این جوامع پیدا شده و این حاصل انبوه بودن ثروت است.
بحث انبوه بودن ثروت از بادآورده بودن آن متفاوت است. این دو از یکدیگر متمایزند. حتى در نظامهاى سرمایهدارى، براى اینکه تولید انگیزه داشته باشد، به دلیل رعایت مصالح نظام، مالیاتهاى سنگین وضع مىکنند. گرچه در این نظام، بختآزمایى هم مجاز است، اما به محض اینکه کسى از این راه پولى نصیبش مىشود، پیش از همه باید مالیات آن را بدهد. اینگونه دخالتها از سوى دولت، فراتر از محدوده بیان شده در نظریات است؛ یعنى، آنچه که ادامه حیات سرمایهدارى را تضمین کرده، برخورد با همین مسائل است، وگرنه صرف آنچه در کتاب آمده انتزاعى است از واقعیت براى سهولت مطالعه و تدقیق؛ واقعیت بسیار پیچیدهتر از نظریه است. به همین دلیل، ثروتهاى بادآورده در اقتصادهاى در حال توسعه بیشتر مشاهده مىشود.
حجةالاسلام مصباحى: این واقعیت وجود دارد که مقتضاى نظام، گاهى ثروتهاى بادآورده ایجاد مىکند. نظام سرمایهدارى در بدو پیدایش، مطابق با همین نظریاتى که در کتابها وجود دارد، به وجود آمد و به طور طبیعى، در آن، زمینه براى پیدایش ثروتهاى بادآورده فراهم گردید. متأسفانه امروزه کشوهاى در حال توسعه نیز همانها را اجرا مىکنند؛ یعنى، نظریات مربوط به سه قرن پیش را. زیاد بودن ثروتهاى بادآورده در این جوامع به همین دلیل است. در عمل، جوامع صنعتى پس از دو سه قرن با آزمون و خطا به پیش رفتند و در نظریات خود تعدیلهایى به وجود آوردند و شرکتهاى خود را مهار کردند، اما این تغییرات در نظریات آنها به چشم نمىخورد. آنچه هم که به کشورهاى جهان سوم آموزش داده مىشود، همان تفکر سرمایهدارى دو سه قرن پیش کشورهاى صنعتى است که به صورت خام در این جوامع اجرا مىشود.
بینش ما نسبت به ثروت و پول و طرز برخورد ما با آن بسیار مهم است. از برخى آیات قرآن چنین برمىآید که وقتى پیروان حضرت موسى علیهالسلام نسبت به ثروت قارون اعتراض کردند، او با زیور و زینت خود وارد صحنه شد؛ «نَخرَجَ عَلى قَومِهِ فی زینَتِهِ.» (قصص: 79) مردم با دیدن او دو دسته شدند: عدهاى مشعوف او گردیدند و طمع کردند؛ گفتند: «یَا لَیْتَ لَنَا مِثُلَ مَا اُوتِىَ قَاروُنَ اِنَّهُ لَذُوحظًّ عَظیمِ»؛ اى کاش همان قدر که از مال دنیا به قارون داده شده به ما هم داده مىشد. او بهره فراوانى دارد. دسته دوم، که از پیروان حضرت موسى علیهالسلام بودند، گفتند: «وَیْلَکُم ثَوَابُ اَللّهِ خیرٌ لِمَنَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحا» (قصص: 80)؛ و اى بر شما، پاداش خدایى براى کسى که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، بهتر است. سپس خطاب به قارون گفتند: «وَاْبتغٍ فیمَا اَتَاکَ اللَّه الَّدارَ الاخِرَهَ وَ لاتَنْسَ نَصیبَک مِنَ الدُّنَیا» (قصص: 77)؛ در میان آنچه خدا به تو داد، آخرت را برگزین، ولى بهره دنیوىات را هم فراموش مکن. در این آیه، نکات ظریف و زیبایى قرار دارد. مفهومى که بر اساس این آیه از ثروت برداشت مىشود این است که ثروت داده خداست.
اینکه ما منشأ ثروت را خدا بدانیم و با آن بهگونهاى برخورد کنیم که مورد رضایت اوست، بسیار مهم است. پس آنچه در دست ماست داده خدا و براى طلب آخرت است، نه فقط براى زندگى دنیوى. باید از دنیا براى کسب آخرت استفاده کرد، ضمن آنکه زندگى دنیوى را هم فراموش نکرد. بنابراین، انسان براى بهرهبردارى از دنیا سهمى دارد؛ همه آنچه را که به عنوان ثروت در اختیار دارد براى او و براى زندگى دنیوى نیست.
در ادامه آیه مىفرماید: «وَاَحْسِنْ کَمَا اَحْسَنَ اللَّهُ اِلَیکْ»؛ همانطور که خدا به تو نیکى کرده، تو هم به دیگران نیکى کن. «احسان» در مقابل «عدل» است. «عدل» یعنى اینکه حق هر کس را به همان مقدار که هست، بدهند. اما «احسان» یعنى، دادن بیش از حق. بر این اساس، آنچه را ثروتمند در اختیار دارد، حاصل زحمت، تلاش، فکر و علم او نیست، بلکه احسان الهى است که بیش از استحقاق به او داده. او هم باید به دیگران احساس کند.
پیروان حضرت موسى علیهالسلام در جمله دیگرى به قارون مىگویند: «وَ لاتَبْغِ الْفَسَادَ فِى الاَرْضِ»؛ با این ثروت، در زمین فساد مکن. معناى این سخن آن است که در ثروت این استعداد وجود دارد که از آن، بهرهبردارى فسادآمیز شود. قارون هم در مقابل این بینش، بینش خود را ارائه کرد و گفت: «اِنَّمَا اُوتیتُهُ علَى عِلمٍ عِندی»؛ من این ثروت را با علم خودم به دست آوردهام. نتیجه این طرز تفکر قارونى آن است که انسان هرگونه مىخواهد از ثروت استفاده کند، در حالى که بر اساس تفکر موسوى، استفاده از ثروت تنها در چارچوب رهنمودهاى الهى مجاز است. تفکر قارونى امروزه همان تفکر سرمایهدارى است و تفکر موسوى همان تفکرى است که اسلام از ثروت ارائه مىدهد. اگر این بینش در جامعه ترویج گردد، از اندوختن ثروتهاى بادآورده جلوگیرى مىشود.
معرفت: جمعآورى ثروتهاى بادآورده چه آثار و تبعاتى براى جامعه مىتواند داشته باشد؟ اهمیت این مسأله و ضرورت برخورد با آن چقدر است؟
دکتر نهاوندیان: به نظر مىرسد یکى از بزرگترین مفسدههایى که ثروتهاى بادآورده مىتواند ایجاد کند و در نظام اقتصادى اخلال ایجاد نماید، عبارت است از دادن علامتهاى ناسالم در تخصیص منابع که رفتار عاملان اقتصادى جامعه را از تولید منحرف کند و اصولاً فرهنگ رفتار اقتصادى را به امتیازجویى (یا رانتجویى) تبدیل نماید. وقتى در جامعه، افراد خوب درس بخوانند و نمره خوب بگیرند، پس از دست کم، شانزده سال مدرک لیسانس مىگیرند، تازه اگر رشته پردرآمدى را انتخاب کرده باشند و مدیر یا مهندس خوبى بشوند، پس از سى سال کار کردن به اندازه یک نفر آدم بىسواد که تا دیروز هیچ چیز نداشته، اما امروز با وساطت یک آشنا توانسته امتیازات تبعیضآمیزى به دست آورد که صد برابر آنچه یک نفر از طریق معمول و مشروع مىتواند طى یک عمر به دست آورد، به جیب بزند، دانشجو و محصل ما با دیدن اینگونه نابرابرىها، هرگز به درس خواندن و کسب علم رغبت نمىکند و دنبال آشنا و واسطه مىرود تا از این طریق، به جایى برسد. به این ترتیب، تمام عوامل تولیدى در مسیرى امتیازجویانه قرار مىگیرند. نوع دیگر همین امتیازجویى و کسب درآمدهاى بادآورده را در گذشته به شکل دیگرى شاهد بودیم؛ افرادى براى خرید اجناس با قیمت دولتى در صف مىایستادند و کالایى را مىخریدند، ولى همان را در بازار آزاد مىفروختند. درآمدى که از این راه کسب مىکردند، گاهى از حقوق ماهانه یک کارمند بیشتر بود. اینگونه کارها اثرات مخرّبى بر اقتصاد دارد.
وقتى «رابطه» در مسائل اقتصادى به عنوان عامل مطرح مىشود، خلاّقیت مطرح نمىگردد. وقتى در یک نظام فاسد رابطهمدار، کسى از رابطه برخوردار باشد، این موجب تخصیص منابع بر اساس استعدادهاى بهینه نمىشود. این نیز از جمله نتایج چنین ثروتهایى است.
مفسده دیگرى که شاید مهلکتر از اوّلى باشد، تشکیک در عدالتجویى نظام است. اگر جوانان ما ببینند که تخصیص منابع بر اساس ابتکار، استعداد، تلاش و تولید ارزش افزوده نیست و در هر شرایطى، هر کس مىتواند با کار عادى خود چند صد برابر معمول ثروتى به دست آورد و دایم هم بر آن افزوده مىشود، شک مىکنند که آنچه را ما پایه نظاممان مىدانیم «عدل» باشد. در یک نظام اسلامى که تحقق اجتماعى آن خداخواهى و حرکت به سوى خداست، تبلور اجتماعىاش جز عدل نیست. آن عبادت و خداخواهى که در حرکت فردى است، اگر بخواهد در جامعه ترجمه شود، به «قسط» و «عدل» تعبیر مىگردد. اگر ـ خداى ناکرده ـ مسأله ثروتهاى بادآورده در عدالتجویى و عدالتمدارى نظام تشکیک ایجاد کند، به اسلام و نظام لطمه وارد مىشود.
بنابراین، اصلاً مسأله ثروتهاى بادآورده از قبیل مسائل اقتصادى که شیر گران شده، گندم کم شده یا مانند آن نیست، مسألهاى است که به اصل نظام ضربه مىزند. از لحاظ سیاسى هم تبعاتى مهم براى نظام دارد؛ زیرا عدهاى که این ثروتها را به دست مىآورند درصدد برمىآیند با استفاده از اهرمهاى سیاسى، این موقعیت را براى خودشان حفظ کنند و این یک انحراف بزرگ در بافت و ساختار سیاسى جامعه ایجاد مىکند و ادامه چنین جریانى به نفع نظام اسلامى نیست.
حجةالاسلام مصباحى: معمولاً کسانى که از طریق ثروتهاى بادآورده به قدرت مالى بالایى دست پیدا کنند، مىتوانند در انتخابات، در تصمیمگیرىهاى مجلس و در تصمیمگیرىهاى دولت تأثیر بگذارند؛ زیرا ثروت خواه ناخواه قدرت را نیز با خود به دنبال مىآورد. وقتى ثروت بادآورده عظیمى در اختیار افرادى قرار گرفت که ایمان و اعتقاد درستى هم ندارند، آینده کشور بهگونهاى رقم خواهد خورد که به نفع کسانى باشد که ایمان و اعتقاد درستى ندارند. این ثروتها آثار اقتصادى، اخلاقى و اجتماعى دیگرى هم دارد: یکى از آنها این است که این ثروتها ضد توسعهاند؛ به دلیل اینکه در بخش تولید کمتر به کار گرفته مىشوند، بیشتر در واردات و صادرات به جریان مىافتند و استفاده بهینه از منابع را مخدوش مىکند. نتیجه این مسأله آن است که از امکانات ملى، چه در بخش دولتى و چه در بخش خصوصى، به خوبى استفاده نمىشود و این ضد توسعه است.
نکته دیگر اینکه معمولاً ثروتهاى بادآورده با فقر عمومى فزاینده در طبقات پایین جامعه همراه است؛ عدهاى از امکانات فوق تصور بهرهمند مىشوند و عدهاى دیگر در تأمین نیازهاى اولیه خود با زحمت مواجه مىگردند. این مسأله جامعهاى طبقاتى را به وجود مىآورد که متأسفانه کم و بیش ما شاهد آن هستیم. وقتى جامعهاى طبقاتى شد، آثار سیاسى و اخلاقى خاص خود را به دنبال مىآورد. از جمله آثار اخلاقى آن پیدایش روحیه استکبارى در ثروتمندان است. همینها ثروت را مایه اعمال نفوذ در هر جایى قرار مىدهند. دیده شده از همین افرادى که به چنین ثروتهایى دست پیدا کردهاند، کسى را اجیر نمودهاند که دیگرى را بکشد. این همان مصداق آیه شریفه است که مىفرماید: «اِنَّ الاِنْسانَ لَیَطْغى اَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق: 6 و 7)؛ انسان وقتى خود را مستغنى ببیند، راه طغیان در پیش مىگیرد. متأسفانه به دلیل همین روحیههاى استکبارى کارهایى در جامعه انجام مىدهند که ما تصور آن را هم نمىکنیم؛ در دستگاه قضایى نفوذ مىکنند، در تصمیمات دولت تأثیر مىگذارند و ... . از سوى دیگر، در طبقات فقیر جامعه که از به دست آوردن حق واقعى خود محروم ماندهاند، روحیه ذلتپذیرى و ابتلا به بسیارى از مفاسد را به همراه مىآورد. در روایتى هم از امام صادق علیهالسلام آمده است که: «کادَ الفقر و أنْ یَکونَ کُفرا» (محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ج 72، ص 29، روایت 26)؛ چه بسا فقر منجر به کفر گردد. به دلیل مشکات معیشتى، بسیارى از افراد این طبقه از اجتماع در عمل، به کفر کشیده مىشوند، هر چند ممکن است به صورت سنّتى، آدابى را هم انجام دهند. اما معمولاً این آداب هم حفظ نمىشود.
یکى از مشکلات اجتماعى هم که این ثروتها به وجود مىآورند، این است که جامعه وحدت خود را از بین مىبرند و دچار تفرقه مىگردد؛ ثروتمندان درد جامعه را درک نمىکنند، طبقات فقیر نیز کینه ثروتمندان را در دل مىپرورانند و به این ترتیب، تضاد اجتماعى جایگزین وحدت مىشود و عواطف و احساسات انسانى از جامعه رخت برمىبندد و اخلاق دچار افت مىگردد، همانگونه که پیدایش این ثروتها نیز از ابتدا معلول افت اخلاق در جامعه بوده است.
معرفت: راههاى مقابله با ثروتهاى بادآورده کدام است؟
دکتر نهاوندیان: اگر تقسیمبندى اولیه را ملاک قرار دهیم، مرحله اول کار، برخورد با ثروتاندوزىهاى ارادى غیرقانونى است. راه برخورد هم قضایى است؛ زیرا این ثروتها با تخلف از قانون به دست آمده، چه تخلف مالى از طریق رشوه و ارتشا، چه سوء استفاده سیاسى یا ادارى و چه اعمال نفوذ با روشهاى دیوان سالارانه.
تذکر یک نکته در این مورد لازم است و آن اینکه برخى مىگویند: مگر وقتى دولت با شخص سوء استفادهکننده برخورد کند، چقدر پول به دست مىآورد. پاسخ این مطلب آن است که قصد دولت از برخورد با تخلفات مالى، کسب درآمد نیست، بلکه سالم ساختن مزاج دولت است. براى تزریق خون سالم عدالتجویى به پیکره اجتماع، باید خون فاسد تخلفات را از آن به درآورد. البته باید اولویتها را نیز در نظر گرفت. نباید در برخورد، آنقدر به کوچکها توجه کنیم که بزرگها از نظر دور بماند، نباید روشهاى برخورد قضایى آنچنان دیوانسالارانه باشد که شیرینى سلامتبخشى به نظام را از بین ببرد و نتواند اثر تربیتى و فرهنگى خوبى بر جاى بگذارد.
اما مهمتر از برخورد قضایى، توجه به این واقعیت است که زمینهاى که موجب تولید ثروتهاى بادآورده شده، باید اصلاح شود. این کار هم با اصلاحات نظام اقتصادى میسّر است. امتیازات تبعیضآلود، مابهالتفاوتها و به تعبیر دیگر، رانت اقتصادى و تخصیص امکانات از جمله مواردى است که ثروتهاى بادآورده ایجاد مىکند.
یکى از روشهاى برخورد قطعى با این ثروتها بررسى نظام اقتصادى است؛ هر جا ثروت انباشتهاى وجود دارد، بررسى شود که از کجا به دست آمده است، باید تفاوت قیمتها کنار گذاشته شود، هر جا امتیازى به کسى داده مىشود، باید هزینه آن امتیاز از برخوردار شونده آن امتیاز دریافت شود ـ در آغاز، در حین استفاده یا هنگام دست به دست شدن آن امتیاز. البته براى انجام این کار ابزارهایى هم وجود دارد.
متأسفانه معضل چند نرخى در نظام اقتصادى ما زیاد به چشم مىخورد که این خود یکى از عوامل ایجاد ثروتهاى بادآورده است. رقمهایى که از تفاوت نرخ ارز به چشم مىخورد غیر قابل باور است. این پولها به جیب کسانى مىرود که مىتوانند طبقه جدیدى را در جامعه ایجاد کنند که از حیث ثروت به طور کلى، با سایر طبقات تفاوت دارد. در اعتبارات بانکى نیز وقتى نرخ تسهیلات اعطایى کمتر از بازار باشد، هر کس به هر مقدار از این تسهیلات استفاده کند، بدون انجام هیچ کارى، مىتواند ثروت کلانى به دست آورد. با اصلاح سیاستهاى اقتصادى، مىتوان جلوى اینگونه ثروتاندوزىها را گرفت.
از جمله اقداماتى که مىتوان در این زمینه انجام داد آن است که تا حد ممکن چنین سرمایهگذارىهایى در بخش خصوصى محدود باشد. هنگام گردش، مالکیت اینگونه سرمایهگذارىها هم با وضع مالیاتهاى متناسب به گونهاى عمل کنیم که از انباشت غیر عادلانه ثروت در بخش خصوصى جلوگیرى شود. یا مثلاً، در اعطاى امتیاز واردات، که توزیع غیرعادلانه را به همراه دارد، مىتوان تفاوت حاصل شده از قیمتها را از واردکننده گرفت یا حتى مىتوان مجوز ورود کالا را به مزایده گذاشت تا کسانى که از این امتیاز برخوردار مىشوند، قیمت آن را از پیش پرداخته باشند. پولى را هم که از این راه حاصل مىشود به صورت یارانه مستقیم به مصرف کسانى برسانیم که از درآمد مکفى برخوردار نیستند واز اثرات زیانبار افزایش قیمت متضرر مىشوند.
یکى دیگر از عوامل پیدایش ثروتهاى بادآورده حوادث طبیعى یا سیاسى است. اگر سیاست مالیاتى درستى بر نظام اقتصادى حاکم باشد و افراد موظف باشند هر ساله درآمدهاى خود را اظهار کنند، مىتوان با وضع تعرفههاى مالیاتى مناسب، سهم دولت را از آنها گرفت و به مصرف عامه رساند.
حجةالاسلام مصباحى: به نظر مىرسد مهمترین اقدامى که براى جلوگیرى از ثروتهاى بادآورده مىتواند انجام شود اصلاح نظام اقتصادى است. اگر نظام اقتصادى اصلاح شود، در واقع، از انباشت نابجاى ثروت پیشگیرى شده است. مسأله بینش در این زمینه نقش مهمى دارد. اگر بینش سرمایهدارى در جامعه اشاعه پیدا کند، بینش اسلامى مورد غفلت قرار مىگیرد. در این صورت، باید به ابزارهایى براى درمان اقتصاد رو بیاوریم، نه پیشگیرى. دلیل اینکه اصلاح بینش مردم مىتواند جنبه پیشگیرى براى اصلاح اقتصاد داشته باشد، این است که اگر نظام اقتصادى ما به صورت باز اداره نشود و در آن بر معتقدات و دیدگاههاى اخلاقى تکیه شود، این مىتواند از راه نظام تربیتى، آموزشى و تبلیغات ما در نظر گفته شود. در اوایل انقلاب که اینگونه حرکتهاى اعتقادى، اخلاقى و تربیتى صورت گرفته بود بسیارى از افراد از فکر اندوختن ثروتهاى بادآورده بیرون آمده بودند، ولى بعدها با تغییر بینش اجتماعى و سکوت در مقابل چنین اعمالى، دامنه آن گسترده شد.
در زمینه پیشگیرى از اندوختن چنین ثروتهایى هم به نظر مىرسد یکى از موارد آن کاهش امتیازات و فرصتهاست. حتى اگر در جایى دولت مجبور به واگذارى امتیازى باشد اگر همه یا بخشى از این امتیاز را به صورت تعاونى یا شرکت سهامى واگذار کند تا مالکیت آن به تعداد بیشترى تعلق بگیرد، بهتر است. یا مثلاً، اگر اجازه واردات کالا به تعاونىها داده شود، موجب مىگردد افراد بیشترى از این فرصتها استفاده کنند.
جلوگیرى از جمعآورى ثروتهاى بادآورده از راههاى ارادى و غیرقانونى در بین بقیه راهها، از اهمیت بیشترى برخوردار است؛ زیرا کسانى از این طریق به اندوختن ثروت مشغول مىشوند که روابط نزدیکى با مسؤولین دارند و به دلیل دسترسى به اطلاعات مهم، از قدرت زیادى بهرهمندند. برخورد با این ثروتاندوزىها موجب عبرت دیگران هم مىشود و از ایجاد بدبینى نسبت به نظام و مسؤولان آن نیز جلوگیرى مىکند. به همین دلیل، برخورد با این طبقه از اولویت برخوردار است.
در زمینه مقابله با ثروتهایى هم که از طریق قانون انباشته مىگردد، این نکته قابل توجه است که معمولاً از قانون، غلط تعبیر مىکنند و به عبارتى، توجیه قانونى مىکنند. قرآن در یکى از بحثهایش، «اصحاب سبت» را مورد ملامت قرار مىدهد. آنها منع شده بودند از اینکه روز شنبه به صید بپردازند. چنین کارى هم نکردند، ولى با حیلهگرى، تدابیرى اندیشیدند تا بتوانند از صید این روز هم استفاده کنند؛ در کنار دریا، حوضچههایى درست کردند که ماهیان مىتوانستند به آنجا بیایند، ولى نمىتوانستند به دریا بازگردند. روزهاى شنبه دریچه این حوضچهها را باز مىکردند و روزهاى یکشنبه براى جمعآورى ماهیان به سراغ آنها مىآمدند. قانون خدا را براى سوء استفاده خود اینگونه توجیه مىکردند. مهمترین کارى که براى مقابله با ثروتاندوزىها مىتوان انجام داد، جلوگیرى از تفسیرهاى نادرست از قانون است. دولت نباید کارها و مسؤولیتهایش را به صورت تیولدارى عهده مدیرانش بگذارند تا این تصور براى آنها به وجود بیاید که مطلق و آزادند و حق هرگونه فعالیتى دارند. هر مسؤولى در چارچوب قانون حق فعالیت دارد، نه خارج از آن. اما متأسفانه گاهى خلاف این مشاهده مىشود. بنابراین، اگر تنها بخش اندکى از امکانات دولت صرف نظارت شود، سلامت نظام تضمین مىگردد.
دکتر نهاوندیان: منظور از تک نرخى کردن، اطلاق لفظى این واژه نیست، بلکه به کارگیرى واقعیت آن در خارج است؛ یعنى، اگر ما بخواهیم نرخ کالاها در جامعه یکسان باشد و کسى نتواند از این راه درآمد نامشروع کسب کند، باید به صورت انتقال مستقیم، به اقشار آسیبپذیر کمک کنیم. از طریق پرداخت یارانه عمومى و پرداخت مابهالتفاوت سوء استفادههاى زیادى صورت مىگیرد. به عنوان مثال، در مورد گندم، که دولت مبلغ زیادى براى تبدیل آن به نان به عنوان یارانه پرداخت مىکند، به همین دلیل، مقدار زیادى از آن مصرف دام و طیور مىشود. اما دولت مىتوانست همین یارانه را براى حمایت از اقشار سطح پایین جامعه، با انتقال مستقیم به آنها برساند.
تورّم ظالمانهترین پدیده اقتصادى است؛ ثروتمند را ثروتمندتر و فقیر را فقیرتر مىکند. بدینروى، یکى از مهمترین کارها براى پیشگیرى از انباشت ثروتهاى بادآورده مبارزه با تورّم است. اگر از این نقطهنظر به تورّم بنگریم، هرگز آن را زاییده طبیعى فرایند توسعه به حساب نمىآوریم. برخى معتقدند که اگر توسعه را با «قید ضد تورّمى» بخوانیم، همین موجب کاهش سرعت جهش اقتصادى مىشود؛ زیرا با وجود تورّم، در بلند مدت هزینهها کم و بازده زیادتر خواهد شد.
یکى دیگر از عمدهترین عوامل ایجاد ثروتهاى بادآورده تغییرات مستمر در سیاستهاست. کسانى که از این تغییرات اطلاع داشته باشند، از منافع آن بهرهمند مىشوند و همین موجب ناتوانى عوامل اقتصادى در برنامهریزى ثابت و قابل اعتمادشان مىشود که مىخواهند کار مستمر اقتصادى داشته باشند. به این ترتیب، تنها مىتوانند جست و خیز اقتصادى داشته باشند، نه جهش اقتصادى.
توصیه دیگر در این زمینه، مردمى کردن اقتصاد است. هر قدر افراد بیشترى در صحنه اقتصاد مشارکت داشته باشند، امکان ایجاد ثروتهاى بادآورده کمتر مىشود. امروز متأسفانه اقتصاد کشور با معضل جدّى دولتزدگى روبهروست. این شبهه هم مطرح شده که اگر مالکیت دولت از اقتصاد حذف شود، این به معناى حاکمیت قشر خاصى از مردم و حکومت نظام سرمایهدارى است، در صورتى که چنین نیست. ما مىتوانیم مالکیت را به آحاد مردم منتقل کنیم و از مالکیت انحصارى آن جلوگیرى کنیم، همانگونه که کشورهاى دیگرى نیز همین کار را کردهاند و به نتایج سودمندى رسیدهاند. به عنوان مثال، مىتوان با سهامى کردن مالکیت بخشهایى که اکنون در اختیار دولت است، آنها را در سرنوشت اقتصادى کشورشان سهیم کرد.
شفاف کردن و عمومیت دادن به اطلاعرسانى اقتصاد نیز از جمله راههایى است که مىتواند منجر به جلوگیرى از انباشت ثروت گردد؛ مثلاً، مىتوان در موردى که مجبور به دادن برخى امتیازات به افراد خاصى هستیم، این اطلاعات را در اختیار مردم بگذاریم تا همه مردم بدانند که قرار است امتیازاتى در زمینهاى خاص به مردم واگذار شود. اگر چنین روشى در پیش گرفته شود، منابع به شکل عادلانهتر و عاقلانهترى به استعدادها تخصیص خواهد یافت و در نتیجه، از بسیارى مفاسد، که ناشى از تبانى است، جلوگیرى خواهد شد. به این ترتیب، نظامى کارامد که کارش فقط دستگیرى متخلفان نباشد، بلکه حضورى مستمر ـ به عنوان ناظر و بازوى مدیریت صحیح ـ در نظام اقتصادى داشته باشد که بتواند از بسیارى مفاسد جلوگیرى کند، حاکم خواهد شد.
حجةالاسلام مصباحى: نکتهاى که من در ادامه سخنان پیشین دارم، این است که یکى از آثار شوم تورّم این است که حقوق بگیران را روز به روز فقیرتر مىکند؛ زیرا اولاً، تورّم موجب افزایش قیمتها مىشود و اگر بنا باشد تصمیمى براى افزایش حقوقها گرفته شود، با وجود اینکه مدتها این قشر آثار تورّم را تحمل کردهاند، باز هم با مقاومتهایى از طرف بخش خصوصى روبهرو مىشود. بخش دولتى هم اگر مقاومتى در این باره نکند مشکل تأمین منبع اعتبار خواهد داشت و اگر هم بخواهد، نمىتواند این مابهالتفاوت را جبران کند. به عنوان نمونه، اگر به تغییرات حقوق و نرخ تورّم در بیست سال گذشته نگاه کنیم، مىبینیم که میزان حقوقها نسبت به نرخ تورّم چقدر عقب مانده است! همین مسأله موجب کاهش قدرت خرید اقشار حقوقبگیر شده و علىرغم آنچه از سوى دولت مطرح شده، هنوز نتوانسته است این ضعف آنها را جبران کند.
همانگونه که به مسأله خصوصىسازى اشاره شد، حضرت امام رحمهالله به تعبیر دیگرى، نسبت به این مسأله تأکید مىکردند؛ اصرار داشتند که مردم در امور مشارکت داشته باشند. البته نه اینکه فقط مرفّهان بىدرد در فعالیتهاى اقتصادى مشارکت کنند، بلکه منظورشان این بود که عامه مردم در این فعالیتها دخالت نمایند. ایشان بر مسأله نظارت هم بسیار تأکید مىکردند، به خصوص زمانى که عدهاى مىخواستند تحت عنوان سهامداران از مالکیت مراکز دولتى برخوردار گردند. واگذارى سهام این مراکز از سوى دولت موجب مىگردد که دولت بار خودش را سبک کند و سرمایههاى خود را در جایى به مصرف برساند که یا بخش خصوصى توانایى آن را ندارد و یا انگیزه فعالیت در آن را ندارد. وقتى سرمایهگذارى در این زمینهها به بار نشست، مىتواند این مؤسسات را هم به بخش خصوصى واگذار نماید. در نظام اقتصادى ژاپن، چنین تجربهاى صورت گرفته است.
نظارت هم که به آن اشاره شد، مسأله مهمى است و بیشترین کار دولت باید برنامهریزى و نظارت باشد؛ برنامهریزى کند و از سوى دیگر، امکانات را به سمت درست هدایت کند تا برنامه به خوبى اجرا شود.
معرفت: از شما سروران گرامى به پاس حضور در این جمع دوستانه تشکر مىنماییم.
معرفت: مفهوم «ثروتهاى بادآورده» چیست؟ آیا این مفهوم با مفهوم «رانت»، که ریکاردو مطرح کرد، یکى است یا مفهوم متفاوتى با آن دارد؟
دکتر نهاوندیان: ابتدا من این نکته را متذکر شوم که به نظر مىرسد بهتر است بحث ثروتهاى بادآورده را کاملاً با مفهوم «رانت» منطبق نکنیم، هر چند این یکى از بحثهاى آن است.
درباره تعریف ثروتهاى بادآورده، در یک تعریف سلبى، باید بگوییم: ثروت بادآورده ثروتى است که از بازدهى عادى و طبیعى عوامل اقتصادى تولید ـ که کار، سرمایه، زمین و مدیریت است ـ به دست نیامده باشد. باید معلوم باشد ثروتى که از بازدهى عوامل یا درآمد طبیعى عوامل اقتصادى حاصل شده، مورد تأیید است و مشروعیت دارد. در مقابل، به طور طبیعى، ثروتى که منطبق با عملکرد مطلوب نباشد، بادآورده به حساب خواهد آمد. ذکر این تأکید را لازم مىدانم که برخورد با ثروت بادآورده نباید به معناى برخورد با ثروت ناشى از کار تولیدى و ایجاد ارزش افزوده تلقى شود. اگر چنین باشد، آثار بسیار مخرب و سوئى در جریان عملکرد اقتصادى بر جاى خواهد ماند. به عکس، اگر این برخورد محدود به ثروت بادآورده شود، نه تنها آثار مخرّبى ایجاد نخواهد کرد، بلکه نتایج بسیار سازندهاى نیز خواهد داشت؛ زیرا به عاملان اقتصادى تذکر مىدهد که اگر در مسیر معقول و مقبول نظام اقتصادى حرکت کنند، ثروت و درآمدشان مورد تأیید است. بنابراین، نه فقط اثر تخریبى ندارد، بلکه انگیزش هم ایجاد خواهد کرد.
حجةالاسلام مصباحى: بر اساس نظر کارل مارکس، از دیدگاه مارکسیسم، ثروت و درآمدى که حاصل کار اقتصادى است، مورد قبول تلقى مىشود. بر اساس این دیدگاه، هر ثروتى که از غیر کار به دست آید، بادآورده حساب مىشود. این تلقى او در جامعه ما هم وجود دارد که هر ثروتى که از غیر کار اقتصادى به دست آمده باشد، بادآورده شمرده مىشود. پیش از همه، باید توجه کنیم که بر اساس آنچه از اسلام درک مىکنیم، چه مبنایى براى ثروت معقول وجود دارد. اشاره کردند که اگر عوامل اقتصادى موجب پیدایش درآمد شود، ما آن را بادآورده نمىدانیم و معقول تلقى مىکنیم؛ اما حتما این قید مورد نظر جناب آقاى نهاوندیان بوده است که عوامل اقتصادى مورد نظر ما با آنچه مورد نظر نظام سرمایهدارى است، تفاوت دارد. از نظر ما، پول نمىتواند سودآور باشد، بلکه باید وارد فعالیت اقتصادى شود تا عامل به حساب آید. بنابراین، پولى که در چرخه فعالیت اقتصادى قرار نگرفته و تصور مىشود که سود محض دارد، ثروت بادآورده تلقى مىگردد.
یک نکته را مىتوان در نظر گرفت و آن اینکه ممکن است برخى از آنچه در اصل شرع، مجاز شمرده شده با نظر ثانوى بادآورده باشد. نه آنگونه که برخى «ثروتهاى حرام» را به همه ثروتهاى بادآورده اطلاق کردهاند. درباره اینکه چطور چنین چیزى ممکن است، مىگوییم: ممکن است امتیازات بىجایى براى عدهاى قایل شده باشند. آنها هم با استفاده از آن امتیازات ـ مثلاً، در تجارت خارجى یا با ایجاد یک انحصار ـ به ثروتى که دستیابى به آن براى دیگران میسّر نیست، رسیده باشند. این خود، زمینه را براى پیدایش ثروتهاى بادآورده فراهم مىکند. البته ممکن است در شرایطى، ناگزیر از دادن چنین امتیازاتى به گروهى خاص باشیم ـ مثلاً نتوانیم دست همه را در تجارت خارجى باز بگذاریم ـ اما باید توجه داشت که این، روزنه پیدایش یک درآمد بىحساب است. براى مقابله با چنین ثروتاندوزىهایى باید راههایى را بیابیم تا از این کار جلوگیرى کنیم. بنابراین، مىبینیم که با وجود راههاى به ظاهر مشروع هم ثروتهایى انباشته مىشود.
به عبارت دیگر، مىتوان گفت ثروت بادآورده ثروتى است که به تناسب آن، فعالیت و خطر تحمل نشده است، به خلاف ثروت معقول و مشروع که با رنج و خطر توأم است. بنابراین، باید توجه داشت که ثروتهاى بادآورده دایرهاى گستردهتر از ثروتهاى نامشروع پیدا مىکند.
معرفت: چه عواملى در پیدایش ثروتهاى بادآورده دخالت دارند؟
دکتر نهاوندیان: یک نکته را لازم است اشاره کنم و آن اینکه در ادبیات لاتین، ثروتهاى بادآورده را معادل Win far Revenew و Win fal welt مىدانند، نه Rent؛ زیرا Rent یکى از بخشهاى آن به حساب مىآید.
در نگاه به عوامل ایجاد ثروتهاى بادآورده، آنها را مىتوان اینگونه تقسیمبندى کرد: برخى از این عوامل، غیر ارادى و برخى دیگر ارادى است. توضیح آنکه مثلاً، شخصى که مقدارى کالا در انبار دارد و ناخواسته، به دلیل تورّم یا افزایش قیمتها، ارزش کالایش دو برابر مىشود، به صورت غیرارادى صاحب ثروت هنگفتى شده است. یا مثلاً، وقتى به دلیل مخالفت از ورود کالایى به داخل کشور، نرخ اجناس موجود چند برابر مىشود، ثروتى زیاد نصیب صاحبان این کالا مىگردد. یا به عنوان مثال، کسى که پانزده سال پیش صاحب خانه کوچکى بوده، بالا رفتن نرخ تورّم موجب گردیده بدون اینکه او هیچ اقدامى بکند، ثروتش افزایش یابد و به اصطلاح، صاحب ثروت بادآورده شود؛ زیرا در به دست آوردن آن هیچ نقشى نداشته است. تورّم و تغییر قیمت نسبى ـ که حاصل برخى از تصمیمات و سیاستهاست ـ از جمله عوامل غیرارادى به حساب مىآید.
در مقابل این، عوامل ارادى قرار دارد که به نقش هر کس در به دست آوردن آن ثروت باز مىگردد. اما این قسم نیز بر دو دسته است: یکى اقدامات قانونى، دیگرى اقدامات غیرقانونى. اقدامات قانونى مانند اینکه شخص متوجه شده که مثلاً، براى فلان تجارت موافقت اصولى یا مجوز قانونى داده مىشود. در کنار اخذ این موافقت، از ارز دولتى هم استفاده مىکند و طبق مقررات، از امتیازاتى برخوردار مىشود که دیگران از آن بىبهرهاند. در این مورد، شخص با استفاده از امتیازات قانونى با نظام مشخصى، صاحب ثروت بادآورده مىشود.
اما در دسته دیگر، شخص از طریق دست زدن به اقدامات غیر قانونى، به امتیازاتى دست مىیابد؛ یعنى، با توسّل به عوامل مالى ـ مانند رشوه ـ اعمال نفوذ مىکند و به منافعى دست مىیابد. این دسته از عوامل، ارادى غیر قانونى به حساب مىآید. (در اینجا، از تعابیر «مشروع» و در «غیر مشروع» استفاده نمىکنیم؛ زیرا اگر مثلاً، اعلام کنیم که مىتوانیم ثروت بادآورده مشروع داشته باشیم، با توجه به اینکه اگر نظام، ثروت بادآورده را خلاف مصلحت دانسته باشد، غیر مشروع به حساب مىآیند.
از جمله عوامل غیرارادى، حوادث طبیعى است؛ مانند زلزله یا خشکسالى. حوادث سیاسى نیز جزو این دسته به حساب آید. در فرایند توسعه، برخى تنگناها هم وجود دارد که گریزى از آنها نیست. مىتوان آنها را از جمله عوامل غیرارادى به حساب آورد؛ مثلاً، لازم مىآید در یک رشته صنعتى سى کارخانه احداث شود. براى این کار، ممکن نیست که به آحاد مردم موافقت اصولى داده شود و چنین کارى به صلاح هم نیست، بلکه به ناچار، باید به سى نفر چنین امتیازى داد. البته مىتوان در این تخصیص، ملاکهایى را هم در نظر گرفت، اما در هر صورت، موجب انباشت ثروت مىشود. ولى چون منظور سیاستگذار ـ که به کار افتادن چرخه اقتصادى بوده ـ برآورده شده، قابل تحمل و قانونى است. اما اگر این افراد خواستند تبدیلى در مالکیت خود ایجاد کنند، مىتوان با وضع مالیات، این ثروت بادآورده را از آنها گرفت.
این مسأله منحصر به اقتصاد ما نیست؛ همه کشورها مجبورند براى توزیع منابع محدود و استفاده بهینه از آنها، به نوعى تخصیص دست بزنند. این کار ممکن است برخى امتیازات ایجاد کند، اما باید در مرحله انتقال این امتیازات یا تبدیل آنها به انواع دیگر، عوارض لازم را وصول کرد.
حجةالاسلام مصباحى: تقسیمبندى جناب آقاى دکتر نهاوندیان از ثروت بادآورده خوب است، اما آنچه را هم که من به عنوان «مشروع» و «غیر مشروع» ذکر کردم، مىتواند با آن منطبق باشد؛ ما وقتى ثروت بادآورده را قانونى مىدانیم که مشروع هم باشد. تقسیمبندى دیگرى که مىتوان از آن ارائه داد این است که آن را به ثروتهاى بادآورده بخش خصوصى و ثروتهاى بادآورده بخش دولتى تقسیمبندى کنیم. این تقسیمبندى به وضعیت کنونى جامعه خودمان هم نظر دارد. یکى از عوامل به وجود آمدن این ثروتها در بخش خصوصى، امتیازهاست که البته ممکن است بعضى از آنها ضرورت هم داشته باشد، ولى بعضى از این امتیازها ضرورتى هم ندارد. با وجود این امتیازات، فرصتهایى در اختیار صاحبان آنها قرار مىگیرد که دیگران از آن بىبهرهاند. همین موجب پدید آمدن دارایىهاى کلان مىشود؛ مثلاً، استفاده از اعتبارات بانکى و وامها یکى از این امتیازات است و البته مىبینیم که اینگونه هم نیست که بانکها این اعتبارات را بین همه توزیع کنند. ممکن است در بسیارى از موارد، این امتیازات به دلیل وجود بعضى روابط میان افراد با مدیران بانکها باشد، نه متناسب با ضرورت کار. اگر در توزیع اعتبارات، عدالت مراعات گردد و توانایى متقاضیان و تناسب اعتبارات با نیازها در نظر گرفته شود، مىتواند تا حدى این امتیاز را عمومى کند و از اثر خصوصى بودن آن بکاهد.
در بخش دولتى، شاید بتوان گفت قسمت عمده انباشت ثروت بادآورده ناشى از فرصتهایى است که در اختیار مسؤولان و کارکنان بخش دولتى گذارده مىشود که بخش خصوصى از آن محروم است. یکى از آنها به دلیل در اختیار داشتن اطلاعات محرمانه در مسائل اقتصادى است؛ یعنى، در حیطه مسائل اقتصادى، ممکن است قرار باشد تصمیمى بگیرند. از مرحله مذاکره تا تصویب و اجرا مدت زمانى طى مىشود. کسانى که به این اطلاعات دسترسى دارند، مىتوانند با انجام عملیات اقتصادى به ثروتهاى بادآوردهاى دست یابند. یا بستگان خود را از وجود چنین تصمیماتى مطلع سازند یا مثلاً، به آنان موافقت اصولى بدهند. اگر جلوى افشاى این اطلاعات محرمانه گرفته شود یا در تصمیمگیرىهاى اقتصادى شفافیت به وجود بیاید و تا آنجا که ممکن است همه بتوانند از این فرصتها استفاده کنند، عدالت به شکل بهترى در جامعه حکمفرما خواهد شد.
ثروت بادآورده ثروتى است که از بازده معمول عوامل اقتصادى ـ شامل کار، سرمایه، زمین و مدیریت ـ منطبق با عملکرد طبیعى بازار به دست آید. منظور از بازار نیز حالت طبیعى تخصیص منابع است که در آن نظام اجتماعى به رسمیت شناخته شده است. در اینجا، بازار به مفهوم عام کلمه مورد نظر است، ولى چون بحث ما در نظام اسلامى است، منظورمان بازار مسلمانان (سوق المسلمین) است. اگر درآمد از طریق این بازار به دست نیامده باشد، بادآورده محسوب مىگردد. این درآمدها شامل درآمدهاى غیرارادى و ارادى قانونى هم مىشود. البته شامل ارادى غیرقانونى هم مىشود، مشروط بر اینکه نحوه برخورد با آن چگونه باشد. نحوه برخورد با ارادى غیرقانونى به یک شکل است و نحوه برخورد با ارادى قانونى به شکلى دیگر؛ مثلاً، باید بر غیرارادىها مالیات و عوارض وضع کرد و به طور کلى، با هر کدام از آنها به گونهاى برخورد نمود. اما اگر این تقسیمبندى جامع و مانع باشد، کمک مىکند تا سیاستى که اتخاذ مىشود بىعیب و نقص باشد.
عامل مهم دیگرى که در پیدایش ثروتهاى بادآورده نقش دارد، مسأله «اخلاق» است. اگر بر جامعه اخلاق اقتصاد سرمایهدارى حاکم باشد ـ به نفعطلبى و بیشتر کردن سود دامن زده شود ـ و براى قیود اخلاقى اسلامى ارزش قایل نباشند، این اخلاق عامل مهمى در گرایش پیدا کردن به فرصتها و راههایى است که سودهاى بادآورده در جامعه به وجود مىآورد. در صورتى که ما بتوانیم اخلاق اسامى را در جامعه ترویج کنیم و به تعبیر امام راحل رحمهالله ، بازارمان اسلامى باشد و خلقیات متناسب با ارزشهاى اسلامى بر آن حاکم باشد، زمینه براى روى آوردن به فرصتطلبىها، حتى در چارچوب مشروع آن، کاهش پیدا مىکند. در چنین فضایى، روحیه تعاون، همدردى، همکارى و تعاون حاکم است و در نتیجه، کمتر مردم به سمت ثروتهاى بادآورده مىروند. متأسفانه این عامل مهم مورد غفلت قرار گرفته است.
دکتر نهاوندیان: با توجه به آنچه گفته شد که برخى از عوامل ایجاد ثروتهاى بادآورده ارادى، غیرارادى، مشروع، غیرمشروع، مربوط به نظام، سیاسى، فرهنگى، اجتماعى یا مانند آن است، درباره عوامل مربوط به نظام، سیاست نقش مهمى دارد؛ زیرا نظام حاکم بر اقتصاد گاهى مبتنى بر اصول سرمایهدارى است که در نتیجه، هدف کسب نفع شخصى و بیشتر است. این نظام به معاد اعتقادى ندارد و افق زمانیش از مرگ فراتر نمىرود و به همین دلیل، در مصرف، مطلوبیت مطرح مىگردد و مطلوبیت هم در همین راستا تعریف مىشود. اما گاهى اقتصاد اسلامى و مبتنى بر اخلاق، برخاسته از همین نظام است. در نتیجه، در بازار اسلامى، اخلاق اسلامى حاکم است و مصرفکننده اگر به مطلوبیت هم معتقد باشد، مطلوبیت بر اساس معاد تعریف مىشود و اعم از دنیا و آخرت در نظر گرفته مىشود؛ دنیا مزرعه آخرت به حساب مىآید. در این صورت، افراد از کمک به دیگران و انفاق لذت مىبرند و حضور در جبهه جنگ با دریافت مثلاً، سه هزار تومان در ماه را بر حضور در پشت جبهه با دریافت پنجاه هزار تومان ترجیح مىدهند.
متأسفانه یکى از اشکالات اساسى در کشور ما این است که ما به دنبال نظام اقتصاد اسلامى نیستیم. ما اگر جامعه را به سمت حرکت براى نوسازى سوق دهیم، به طور طبیعى، نتیجهاش همین مسائلى خواهد شد که امروز در جامعه وجود دارد. شاید از حیث نظرى، بتوان گفت مسأله ثروتهاى بادآورده در درون نظام سرمایهدارى نهفته است؛ مثلاً، در اصل «ماکزیمم» به هر حال، اصالت با ماده است و هدف، نوسازى سود و نوسازى مطلوبیت است و از درون، به سمت ثروتهاى بادآورده حرکت مىکند. این به معناى آن نیست که در نظام سرمایهدارى، براى ثروتهاى بادآورده تدبیرى نمىاندیشند، بلکه به معناى آن است که اصول نظرى نظام سرمایهدارى با این مسائل سازگار نیست؛ مانند اصل لیبرالیسم و اصل تعادل خودکار. در عملکرد این جوامع هم که نگاه مىکنیم، مىبینیم از طریق ادارى قانونى، این همه شرکتهاى بزرگ چند ملیتى در این جوامع پیدا شده و این حاصل انبوه بودن ثروت است.
بحث انبوه بودن ثروت از بادآورده بودن آن متفاوت است. این دو از یکدیگر متمایزند. حتى در نظامهاى سرمایهدارى، براى اینکه تولید انگیزه داشته باشد، به دلیل رعایت مصالح نظام، مالیاتهاى سنگین وضع مىکنند. گرچه در این نظام، بختآزمایى هم مجاز است، اما به محض اینکه کسى از این راه پولى نصیبش مىشود، پیش از همه باید مالیات آن را بدهد. اینگونه دخالتها از سوى دولت، فراتر از محدوده بیان شده در نظریات است؛ یعنى، آنچه که ادامه حیات سرمایهدارى را تضمین کرده، برخورد با همین مسائل است، وگرنه صرف آنچه در کتاب آمده انتزاعى است از واقعیت براى سهولت مطالعه و تدقیق؛ واقعیت بسیار پیچیدهتر از نظریه است. به همین دلیل، ثروتهاى بادآورده در اقتصادهاى در حال توسعه بیشتر مشاهده مىشود.
حجةالاسلام مصباحى: این واقعیت وجود دارد که مقتضاى نظام، گاهى ثروتهاى بادآورده ایجاد مىکند. نظام سرمایهدارى در بدو پیدایش، مطابق با همین نظریاتى که در کتابها وجود دارد، به وجود آمد و به طور طبیعى، در آن، زمینه براى پیدایش ثروتهاى بادآورده فراهم گردید. متأسفانه امروزه کشوهاى در حال توسعه نیز همانها را اجرا مىکنند؛ یعنى، نظریات مربوط به سه قرن پیش را. زیاد بودن ثروتهاى بادآورده در این جوامع به همین دلیل است. در عمل، جوامع صنعتى پس از دو سه قرن با آزمون و خطا به پیش رفتند و در نظریات خود تعدیلهایى به وجود آوردند و شرکتهاى خود را مهار کردند، اما این تغییرات در نظریات آنها به چشم نمىخورد. آنچه هم که به کشورهاى جهان سوم آموزش داده مىشود، همان تفکر سرمایهدارى دو سه قرن پیش کشورهاى صنعتى است که به صورت خام در این جوامع اجرا مىشود.
بینش ما نسبت به ثروت و پول و طرز برخورد ما با آن بسیار مهم است. از برخى آیات قرآن چنین برمىآید که وقتى پیروان حضرت موسى علیهالسلام نسبت به ثروت قارون اعتراض کردند، او با زیور و زینت خود وارد صحنه شد؛ «نَخرَجَ عَلى قَومِهِ فی زینَتِهِ.» (قصص: 79) مردم با دیدن او دو دسته شدند: عدهاى مشعوف او گردیدند و طمع کردند؛ گفتند: «یَا لَیْتَ لَنَا مِثُلَ مَا اُوتِىَ قَاروُنَ اِنَّهُ لَذُوحظًّ عَظیمِ»؛ اى کاش همان قدر که از مال دنیا به قارون داده شده به ما هم داده مىشد. او بهره فراوانى دارد. دسته دوم، که از پیروان حضرت موسى علیهالسلام بودند، گفتند: «وَیْلَکُم ثَوَابُ اَللّهِ خیرٌ لِمَنَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحا» (قصص: 80)؛ و اى بر شما، پاداش خدایى براى کسى که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، بهتر است. سپس خطاب به قارون گفتند: «وَاْبتغٍ فیمَا اَتَاکَ اللَّه الَّدارَ الاخِرَهَ وَ لاتَنْسَ نَصیبَک مِنَ الدُّنَیا» (قصص: 77)؛ در میان آنچه خدا به تو داد، آخرت را برگزین، ولى بهره دنیوىات را هم فراموش مکن. در این آیه، نکات ظریف و زیبایى قرار دارد. مفهومى که بر اساس این آیه از ثروت برداشت مىشود این است که ثروت داده خداست.
اینکه ما منشأ ثروت را خدا بدانیم و با آن بهگونهاى برخورد کنیم که مورد رضایت اوست، بسیار مهم است. پس آنچه در دست ماست داده خدا و براى طلب آخرت است، نه فقط براى زندگى دنیوى. باید از دنیا براى کسب آخرت استفاده کرد، ضمن آنکه زندگى دنیوى را هم فراموش نکرد. بنابراین، انسان براى بهرهبردارى از دنیا سهمى دارد؛ همه آنچه را که به عنوان ثروت در اختیار دارد براى او و براى زندگى دنیوى نیست.
در ادامه آیه مىفرماید: «وَاَحْسِنْ کَمَا اَحْسَنَ اللَّهُ اِلَیکْ»؛ همانطور که خدا به تو نیکى کرده، تو هم به دیگران نیکى کن. «احسان» در مقابل «عدل» است. «عدل» یعنى اینکه حق هر کس را به همان مقدار که هست، بدهند. اما «احسان» یعنى، دادن بیش از حق. بر این اساس، آنچه را ثروتمند در اختیار دارد، حاصل زحمت، تلاش، فکر و علم او نیست، بلکه احسان الهى است که بیش از استحقاق به او داده. او هم باید به دیگران احساس کند.
پیروان حضرت موسى علیهالسلام در جمله دیگرى به قارون مىگویند: «وَ لاتَبْغِ الْفَسَادَ فِى الاَرْضِ»؛ با این ثروت، در زمین فساد مکن. معناى این سخن آن است که در ثروت این استعداد وجود دارد که از آن، بهرهبردارى فسادآمیز شود. قارون هم در مقابل این بینش، بینش خود را ارائه کرد و گفت: «اِنَّمَا اُوتیتُهُ علَى عِلمٍ عِندی»؛ من این ثروت را با علم خودم به دست آوردهام. نتیجه این طرز تفکر قارونى آن است که انسان هرگونه مىخواهد از ثروت استفاده کند، در حالى که بر اساس تفکر موسوى، استفاده از ثروت تنها در چارچوب رهنمودهاى الهى مجاز است. تفکر قارونى امروزه همان تفکر سرمایهدارى است و تفکر موسوى همان تفکرى است که اسلام از ثروت ارائه مىدهد. اگر این بینش در جامعه ترویج گردد، از اندوختن ثروتهاى بادآورده جلوگیرى مىشود.
معرفت: جمعآورى ثروتهاى بادآورده چه آثار و تبعاتى براى جامعه مىتواند داشته باشد؟ اهمیت این مسأله و ضرورت برخورد با آن چقدر است؟
دکتر نهاوندیان: به نظر مىرسد یکى از بزرگترین مفسدههایى که ثروتهاى بادآورده مىتواند ایجاد کند و در نظام اقتصادى اخلال ایجاد نماید، عبارت است از دادن علامتهاى ناسالم در تخصیص منابع که رفتار عاملان اقتصادى جامعه را از تولید منحرف کند و اصولاً فرهنگ رفتار اقتصادى را به امتیازجویى (یا رانتجویى) تبدیل نماید. وقتى در جامعه، افراد خوب درس بخوانند و نمره خوب بگیرند، پس از دست کم، شانزده سال مدرک لیسانس مىگیرند، تازه اگر رشته پردرآمدى را انتخاب کرده باشند و مدیر یا مهندس خوبى بشوند، پس از سى سال کار کردن به اندازه یک نفر آدم بىسواد که تا دیروز هیچ چیز نداشته، اما امروز با وساطت یک آشنا توانسته امتیازات تبعیضآمیزى به دست آورد که صد برابر آنچه یک نفر از طریق معمول و مشروع مىتواند طى یک عمر به دست آورد، به جیب بزند، دانشجو و محصل ما با دیدن اینگونه نابرابرىها، هرگز به درس خواندن و کسب علم رغبت نمىکند و دنبال آشنا و واسطه مىرود تا از این طریق، به جایى برسد. به این ترتیب، تمام عوامل تولیدى در مسیرى امتیازجویانه قرار مىگیرند. نوع دیگر همین امتیازجویى و کسب درآمدهاى بادآورده را در گذشته به شکل دیگرى شاهد بودیم؛ افرادى براى خرید اجناس با قیمت دولتى در صف مىایستادند و کالایى را مىخریدند، ولى همان را در بازار آزاد مىفروختند. درآمدى که از این راه کسب مىکردند، گاهى از حقوق ماهانه یک کارمند بیشتر بود. اینگونه کارها اثرات مخرّبى بر اقتصاد دارد.
وقتى «رابطه» در مسائل اقتصادى به عنوان عامل مطرح مىشود، خلاّقیت مطرح نمىگردد. وقتى در یک نظام فاسد رابطهمدار، کسى از رابطه برخوردار باشد، این موجب تخصیص منابع بر اساس استعدادهاى بهینه نمىشود. این نیز از جمله نتایج چنین ثروتهایى است.
مفسده دیگرى که شاید مهلکتر از اوّلى باشد، تشکیک در عدالتجویى نظام است. اگر جوانان ما ببینند که تخصیص منابع بر اساس ابتکار، استعداد، تلاش و تولید ارزش افزوده نیست و در هر شرایطى، هر کس مىتواند با کار عادى خود چند صد برابر معمول ثروتى به دست آورد و دایم هم بر آن افزوده مىشود، شک مىکنند که آنچه را ما پایه نظاممان مىدانیم «عدل» باشد. در یک نظام اسلامى که تحقق اجتماعى آن خداخواهى و حرکت به سوى خداست، تبلور اجتماعىاش جز عدل نیست. آن عبادت و خداخواهى که در حرکت فردى است، اگر بخواهد در جامعه ترجمه شود، به «قسط» و «عدل» تعبیر مىگردد. اگر ـ خداى ناکرده ـ مسأله ثروتهاى بادآورده در عدالتجویى و عدالتمدارى نظام تشکیک ایجاد کند، به اسلام و نظام لطمه وارد مىشود.
بنابراین، اصلاً مسأله ثروتهاى بادآورده از قبیل مسائل اقتصادى که شیر گران شده، گندم کم شده یا مانند آن نیست، مسألهاى است که به اصل نظام ضربه مىزند. از لحاظ سیاسى هم تبعاتى مهم براى نظام دارد؛ زیرا عدهاى که این ثروتها را به دست مىآورند درصدد برمىآیند با استفاده از اهرمهاى سیاسى، این موقعیت را براى خودشان حفظ کنند و این یک انحراف بزرگ در بافت و ساختار سیاسى جامعه ایجاد مىکند و ادامه چنین جریانى به نفع نظام اسلامى نیست.
حجةالاسلام مصباحى: معمولاً کسانى که از طریق ثروتهاى بادآورده به قدرت مالى بالایى دست پیدا کنند، مىتوانند در انتخابات، در تصمیمگیرىهاى مجلس و در تصمیمگیرىهاى دولت تأثیر بگذارند؛ زیرا ثروت خواه ناخواه قدرت را نیز با خود به دنبال مىآورد. وقتى ثروت بادآورده عظیمى در اختیار افرادى قرار گرفت که ایمان و اعتقاد درستى هم ندارند، آینده کشور بهگونهاى رقم خواهد خورد که به نفع کسانى باشد که ایمان و اعتقاد درستى ندارند. این ثروتها آثار اقتصادى، اخلاقى و اجتماعى دیگرى هم دارد: یکى از آنها این است که این ثروتها ضد توسعهاند؛ به دلیل اینکه در بخش تولید کمتر به کار گرفته مىشوند، بیشتر در واردات و صادرات به جریان مىافتند و استفاده بهینه از منابع را مخدوش مىکند. نتیجه این مسأله آن است که از امکانات ملى، چه در بخش دولتى و چه در بخش خصوصى، به خوبى استفاده نمىشود و این ضد توسعه است.
نکته دیگر اینکه معمولاً ثروتهاى بادآورده با فقر عمومى فزاینده در طبقات پایین جامعه همراه است؛ عدهاى از امکانات فوق تصور بهرهمند مىشوند و عدهاى دیگر در تأمین نیازهاى اولیه خود با زحمت مواجه مىگردند. این مسأله جامعهاى طبقاتى را به وجود مىآورد که متأسفانه کم و بیش ما شاهد آن هستیم. وقتى جامعهاى طبقاتى شد، آثار سیاسى و اخلاقى خاص خود را به دنبال مىآورد. از جمله آثار اخلاقى آن پیدایش روحیه استکبارى در ثروتمندان است. همینها ثروت را مایه اعمال نفوذ در هر جایى قرار مىدهند. دیده شده از همین افرادى که به چنین ثروتهایى دست پیدا کردهاند، کسى را اجیر نمودهاند که دیگرى را بکشد. این همان مصداق آیه شریفه است که مىفرماید: «اِنَّ الاِنْسانَ لَیَطْغى اَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق: 6 و 7)؛ انسان وقتى خود را مستغنى ببیند، راه طغیان در پیش مىگیرد. متأسفانه به دلیل همین روحیههاى استکبارى کارهایى در جامعه انجام مىدهند که ما تصور آن را هم نمىکنیم؛ در دستگاه قضایى نفوذ مىکنند، در تصمیمات دولت تأثیر مىگذارند و ... . از سوى دیگر، در طبقات فقیر جامعه که از به دست آوردن حق واقعى خود محروم ماندهاند، روحیه ذلتپذیرى و ابتلا به بسیارى از مفاسد را به همراه مىآورد. در روایتى هم از امام صادق علیهالسلام آمده است که: «کادَ الفقر و أنْ یَکونَ کُفرا» (محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ج 72، ص 29، روایت 26)؛ چه بسا فقر منجر به کفر گردد. به دلیل مشکات معیشتى، بسیارى از افراد این طبقه از اجتماع در عمل، به کفر کشیده مىشوند، هر چند ممکن است به صورت سنّتى، آدابى را هم انجام دهند. اما معمولاً این آداب هم حفظ نمىشود.
یکى از مشکلات اجتماعى هم که این ثروتها به وجود مىآورند، این است که جامعه وحدت خود را از بین مىبرند و دچار تفرقه مىگردد؛ ثروتمندان درد جامعه را درک نمىکنند، طبقات فقیر نیز کینه ثروتمندان را در دل مىپرورانند و به این ترتیب، تضاد اجتماعى جایگزین وحدت مىشود و عواطف و احساسات انسانى از جامعه رخت برمىبندد و اخلاق دچار افت مىگردد، همانگونه که پیدایش این ثروتها نیز از ابتدا معلول افت اخلاق در جامعه بوده است.
معرفت: راههاى مقابله با ثروتهاى بادآورده کدام است؟
دکتر نهاوندیان: اگر تقسیمبندى اولیه را ملاک قرار دهیم، مرحله اول کار، برخورد با ثروتاندوزىهاى ارادى غیرقانونى است. راه برخورد هم قضایى است؛ زیرا این ثروتها با تخلف از قانون به دست آمده، چه تخلف مالى از طریق رشوه و ارتشا، چه سوء استفاده سیاسى یا ادارى و چه اعمال نفوذ با روشهاى دیوان سالارانه.
تذکر یک نکته در این مورد لازم است و آن اینکه برخى مىگویند: مگر وقتى دولت با شخص سوء استفادهکننده برخورد کند، چقدر پول به دست مىآورد. پاسخ این مطلب آن است که قصد دولت از برخورد با تخلفات مالى، کسب درآمد نیست، بلکه سالم ساختن مزاج دولت است. براى تزریق خون سالم عدالتجویى به پیکره اجتماع، باید خون فاسد تخلفات را از آن به درآورد. البته باید اولویتها را نیز در نظر گرفت. نباید در برخورد، آنقدر به کوچکها توجه کنیم که بزرگها از نظر دور بماند، نباید روشهاى برخورد قضایى آنچنان دیوانسالارانه باشد که شیرینى سلامتبخشى به نظام را از بین ببرد و نتواند اثر تربیتى و فرهنگى خوبى بر جاى بگذارد.
اما مهمتر از برخورد قضایى، توجه به این واقعیت است که زمینهاى که موجب تولید ثروتهاى بادآورده شده، باید اصلاح شود. این کار هم با اصلاحات نظام اقتصادى میسّر است. امتیازات تبعیضآلود، مابهالتفاوتها و به تعبیر دیگر، رانت اقتصادى و تخصیص امکانات از جمله مواردى است که ثروتهاى بادآورده ایجاد مىکند.
یکى از روشهاى برخورد قطعى با این ثروتها بررسى نظام اقتصادى است؛ هر جا ثروت انباشتهاى وجود دارد، بررسى شود که از کجا به دست آمده است، باید تفاوت قیمتها کنار گذاشته شود، هر جا امتیازى به کسى داده مىشود، باید هزینه آن امتیاز از برخوردار شونده آن امتیاز دریافت شود ـ در آغاز، در حین استفاده یا هنگام دست به دست شدن آن امتیاز. البته براى انجام این کار ابزارهایى هم وجود دارد.
متأسفانه معضل چند نرخى در نظام اقتصادى ما زیاد به چشم مىخورد که این خود یکى از عوامل ایجاد ثروتهاى بادآورده است. رقمهایى که از تفاوت نرخ ارز به چشم مىخورد غیر قابل باور است. این پولها به جیب کسانى مىرود که مىتوانند طبقه جدیدى را در جامعه ایجاد کنند که از حیث ثروت به طور کلى، با سایر طبقات تفاوت دارد. در اعتبارات بانکى نیز وقتى نرخ تسهیلات اعطایى کمتر از بازار باشد، هر کس به هر مقدار از این تسهیلات استفاده کند، بدون انجام هیچ کارى، مىتواند ثروت کلانى به دست آورد. با اصلاح سیاستهاى اقتصادى، مىتوان جلوى اینگونه ثروتاندوزىها را گرفت.
از جمله اقداماتى که مىتوان در این زمینه انجام داد آن است که تا حد ممکن چنین سرمایهگذارىهایى در بخش خصوصى محدود باشد. هنگام گردش، مالکیت اینگونه سرمایهگذارىها هم با وضع مالیاتهاى متناسب به گونهاى عمل کنیم که از انباشت غیر عادلانه ثروت در بخش خصوصى جلوگیرى شود. یا مثلاً، در اعطاى امتیاز واردات، که توزیع غیرعادلانه را به همراه دارد، مىتوان تفاوت حاصل شده از قیمتها را از واردکننده گرفت یا حتى مىتوان مجوز ورود کالا را به مزایده گذاشت تا کسانى که از این امتیاز برخوردار مىشوند، قیمت آن را از پیش پرداخته باشند. پولى را هم که از این راه حاصل مىشود به صورت یارانه مستقیم به مصرف کسانى برسانیم که از درآمد مکفى برخوردار نیستند واز اثرات زیانبار افزایش قیمت متضرر مىشوند.
یکى دیگر از عوامل پیدایش ثروتهاى بادآورده حوادث طبیعى یا سیاسى است. اگر سیاست مالیاتى درستى بر نظام اقتصادى حاکم باشد و افراد موظف باشند هر ساله درآمدهاى خود را اظهار کنند، مىتوان با وضع تعرفههاى مالیاتى مناسب، سهم دولت را از آنها گرفت و به مصرف عامه رساند.
حجةالاسلام مصباحى: به نظر مىرسد مهمترین اقدامى که براى جلوگیرى از ثروتهاى بادآورده مىتواند انجام شود اصلاح نظام اقتصادى است. اگر نظام اقتصادى اصلاح شود، در واقع، از انباشت نابجاى ثروت پیشگیرى شده است. مسأله بینش در این زمینه نقش مهمى دارد. اگر بینش سرمایهدارى در جامعه اشاعه پیدا کند، بینش اسلامى مورد غفلت قرار مىگیرد. در این صورت، باید به ابزارهایى براى درمان اقتصاد رو بیاوریم، نه پیشگیرى. دلیل اینکه اصلاح بینش مردم مىتواند جنبه پیشگیرى براى اصلاح اقتصاد داشته باشد، این است که اگر نظام اقتصادى ما به صورت باز اداره نشود و در آن بر معتقدات و دیدگاههاى اخلاقى تکیه شود، این مىتواند از راه نظام تربیتى، آموزشى و تبلیغات ما در نظر گفته شود. در اوایل انقلاب که اینگونه حرکتهاى اعتقادى، اخلاقى و تربیتى صورت گرفته بود بسیارى از افراد از فکر اندوختن ثروتهاى بادآورده بیرون آمده بودند، ولى بعدها با تغییر بینش اجتماعى و سکوت در مقابل چنین اعمالى، دامنه آن گسترده شد.
در زمینه پیشگیرى از اندوختن چنین ثروتهایى هم به نظر مىرسد یکى از موارد آن کاهش امتیازات و فرصتهاست. حتى اگر در جایى دولت مجبور به واگذارى امتیازى باشد اگر همه یا بخشى از این امتیاز را به صورت تعاونى یا شرکت سهامى واگذار کند تا مالکیت آن به تعداد بیشترى تعلق بگیرد، بهتر است. یا مثلاً، اگر اجازه واردات کالا به تعاونىها داده شود، موجب مىگردد افراد بیشترى از این فرصتها استفاده کنند.
جلوگیرى از جمعآورى ثروتهاى بادآورده از راههاى ارادى و غیرقانونى در بین بقیه راهها، از اهمیت بیشترى برخوردار است؛ زیرا کسانى از این طریق به اندوختن ثروت مشغول مىشوند که روابط نزدیکى با مسؤولین دارند و به دلیل دسترسى به اطلاعات مهم، از قدرت زیادى بهرهمندند. برخورد با این ثروتاندوزىها موجب عبرت دیگران هم مىشود و از ایجاد بدبینى نسبت به نظام و مسؤولان آن نیز جلوگیرى مىکند. به همین دلیل، برخورد با این طبقه از اولویت برخوردار است.
در زمینه مقابله با ثروتهایى هم که از طریق قانون انباشته مىگردد، این نکته قابل توجه است که معمولاً از قانون، غلط تعبیر مىکنند و به عبارتى، توجیه قانونى مىکنند. قرآن در یکى از بحثهایش، «اصحاب سبت» را مورد ملامت قرار مىدهد. آنها منع شده بودند از اینکه روز شنبه به صید بپردازند. چنین کارى هم نکردند، ولى با حیلهگرى، تدابیرى اندیشیدند تا بتوانند از صید این روز هم استفاده کنند؛ در کنار دریا، حوضچههایى درست کردند که ماهیان مىتوانستند به آنجا بیایند، ولى نمىتوانستند به دریا بازگردند. روزهاى شنبه دریچه این حوضچهها را باز مىکردند و روزهاى یکشنبه براى جمعآورى ماهیان به سراغ آنها مىآمدند. قانون خدا را براى سوء استفاده خود اینگونه توجیه مىکردند. مهمترین کارى که براى مقابله با ثروتاندوزىها مىتوان انجام داد، جلوگیرى از تفسیرهاى نادرست از قانون است. دولت نباید کارها و مسؤولیتهایش را به صورت تیولدارى عهده مدیرانش بگذارند تا این تصور براى آنها به وجود بیاید که مطلق و آزادند و حق هرگونه فعالیتى دارند. هر مسؤولى در چارچوب قانون حق فعالیت دارد، نه خارج از آن. اما متأسفانه گاهى خلاف این مشاهده مىشود. بنابراین، اگر تنها بخش اندکى از امکانات دولت صرف نظارت شود، سلامت نظام تضمین مىگردد.
دکتر نهاوندیان: منظور از تک نرخى کردن، اطلاق لفظى این واژه نیست، بلکه به کارگیرى واقعیت آن در خارج است؛ یعنى، اگر ما بخواهیم نرخ کالاها در جامعه یکسان باشد و کسى نتواند از این راه درآمد نامشروع کسب کند، باید به صورت انتقال مستقیم، به اقشار آسیبپذیر کمک کنیم. از طریق پرداخت یارانه عمومى و پرداخت مابهالتفاوت سوء استفادههاى زیادى صورت مىگیرد. به عنوان مثال، در مورد گندم، که دولت مبلغ زیادى براى تبدیل آن به نان به عنوان یارانه پرداخت مىکند، به همین دلیل، مقدار زیادى از آن مصرف دام و طیور مىشود. اما دولت مىتوانست همین یارانه را براى حمایت از اقشار سطح پایین جامعه، با انتقال مستقیم به آنها برساند.
تورّم ظالمانهترین پدیده اقتصادى است؛ ثروتمند را ثروتمندتر و فقیر را فقیرتر مىکند. بدینروى، یکى از مهمترین کارها براى پیشگیرى از انباشت ثروتهاى بادآورده مبارزه با تورّم است. اگر از این نقطهنظر به تورّم بنگریم، هرگز آن را زاییده طبیعى فرایند توسعه به حساب نمىآوریم. برخى معتقدند که اگر توسعه را با «قید ضد تورّمى» بخوانیم، همین موجب کاهش سرعت جهش اقتصادى مىشود؛ زیرا با وجود تورّم، در بلند مدت هزینهها کم و بازده زیادتر خواهد شد.
یکى دیگر از عمدهترین عوامل ایجاد ثروتهاى بادآورده تغییرات مستمر در سیاستهاست. کسانى که از این تغییرات اطلاع داشته باشند، از منافع آن بهرهمند مىشوند و همین موجب ناتوانى عوامل اقتصادى در برنامهریزى ثابت و قابل اعتمادشان مىشود که مىخواهند کار مستمر اقتصادى داشته باشند. به این ترتیب، تنها مىتوانند جست و خیز اقتصادى داشته باشند، نه جهش اقتصادى.
توصیه دیگر در این زمینه، مردمى کردن اقتصاد است. هر قدر افراد بیشترى در صحنه اقتصاد مشارکت داشته باشند، امکان ایجاد ثروتهاى بادآورده کمتر مىشود. امروز متأسفانه اقتصاد کشور با معضل جدّى دولتزدگى روبهروست. این شبهه هم مطرح شده که اگر مالکیت دولت از اقتصاد حذف شود، این به معناى حاکمیت قشر خاصى از مردم و حکومت نظام سرمایهدارى است، در صورتى که چنین نیست. ما مىتوانیم مالکیت را به آحاد مردم منتقل کنیم و از مالکیت انحصارى آن جلوگیرى کنیم، همانگونه که کشورهاى دیگرى نیز همین کار را کردهاند و به نتایج سودمندى رسیدهاند. به عنوان مثال، مىتوان با سهامى کردن مالکیت بخشهایى که اکنون در اختیار دولت است، آنها را در سرنوشت اقتصادى کشورشان سهیم کرد.
شفاف کردن و عمومیت دادن به اطلاعرسانى اقتصاد نیز از جمله راههایى است که مىتواند منجر به جلوگیرى از انباشت ثروت گردد؛ مثلاً، مىتوان در موردى که مجبور به دادن برخى امتیازات به افراد خاصى هستیم، این اطلاعات را در اختیار مردم بگذاریم تا همه مردم بدانند که قرار است امتیازاتى در زمینهاى خاص به مردم واگذار شود. اگر چنین روشى در پیش گرفته شود، منابع به شکل عادلانهتر و عاقلانهترى به استعدادها تخصیص خواهد یافت و در نتیجه، از بسیارى مفاسد، که ناشى از تبانى است، جلوگیرى خواهد شد. به این ترتیب، نظامى کارامد که کارش فقط دستگیرى متخلفان نباشد، بلکه حضورى مستمر ـ به عنوان ناظر و بازوى مدیریت صحیح ـ در نظام اقتصادى داشته باشد که بتواند از بسیارى مفاسد جلوگیرى کند، حاکم خواهد شد.
حجةالاسلام مصباحى: نکتهاى که من در ادامه سخنان پیشین دارم، این است که یکى از آثار شوم تورّم این است که حقوق بگیران را روز به روز فقیرتر مىکند؛ زیرا اولاً، تورّم موجب افزایش قیمتها مىشود و اگر بنا باشد تصمیمى براى افزایش حقوقها گرفته شود، با وجود اینکه مدتها این قشر آثار تورّم را تحمل کردهاند، باز هم با مقاومتهایى از طرف بخش خصوصى روبهرو مىشود. بخش دولتى هم اگر مقاومتى در این باره نکند مشکل تأمین منبع اعتبار خواهد داشت و اگر هم بخواهد، نمىتواند این مابهالتفاوت را جبران کند. به عنوان نمونه، اگر به تغییرات حقوق و نرخ تورّم در بیست سال گذشته نگاه کنیم، مىبینیم که میزان حقوقها نسبت به نرخ تورّم چقدر عقب مانده است! همین مسأله موجب کاهش قدرت خرید اقشار حقوقبگیر شده و علىرغم آنچه از سوى دولت مطرح شده، هنوز نتوانسته است این ضعف آنها را جبران کند.
همانگونه که به مسأله خصوصىسازى اشاره شد، حضرت امام رحمهالله به تعبیر دیگرى، نسبت به این مسأله تأکید مىکردند؛ اصرار داشتند که مردم در امور مشارکت داشته باشند. البته نه اینکه فقط مرفّهان بىدرد در فعالیتهاى اقتصادى مشارکت کنند، بلکه منظورشان این بود که عامه مردم در این فعالیتها دخالت نمایند. ایشان بر مسأله نظارت هم بسیار تأکید مىکردند، به خصوص زمانى که عدهاى مىخواستند تحت عنوان سهامداران از مالکیت مراکز دولتى برخوردار گردند. واگذارى سهام این مراکز از سوى دولت موجب مىگردد که دولت بار خودش را سبک کند و سرمایههاى خود را در جایى به مصرف برساند که یا بخش خصوصى توانایى آن را ندارد و یا انگیزه فعالیت در آن را ندارد. وقتى سرمایهگذارى در این زمینهها به بار نشست، مىتواند این مؤسسات را هم به بخش خصوصى واگذار نماید. در نظام اقتصادى ژاپن، چنین تجربهاى صورت گرفته است.
نظارت هم که به آن اشاره شد، مسأله مهمى است و بیشترین کار دولت باید برنامهریزى و نظارت باشد؛ برنامهریزى کند و از سوى دیگر، امکانات را به سمت درست هدایت کند تا برنامه به خوبى اجرا شود.
معرفت: از شما سروران گرامى به پاس حضور در این جمع دوستانه تشکر مىنماییم.