نظارت اجتماعى
آرشیو
چکیده
متن
بىتردید انسانها در طول حیات خود همواره دستهجمعى و به صورتهاى خانوادگى،عشیرهاى وقبیلهاى زندگىمىکردهاند و با افزایش جمعیت، اجتماعات بزرگترى همچون شهرها شکل گرفته است. اگرچه در تاریخ زندگى انسان حالاتى نظیر دیرنشینى، غارنشینى،ترک قبیله مشاهده شده است، ولى چنین حالاتى غیر معمول ونادرمىباشد. لذا،بسیارىازاندیشمندان علوم اجتماعى باتوجه به ویژگىهاى انسان و شواهد تاریخى معتقدندکه انسان موجودى اجتماعى است; ازجمله افلاطون (1) ارسطو (2) ، فارابى (3) ، ابوعلى سینا (4) ،باتصریح به اجتماعى بودن زندگى انسانها، نیاز آنان به یکدیگر را عامل اساسى پیدایش جوامع مىدانند.
انسانها به دلیل خصلت زندگى جمعىشان، از همان ابتدا شیوههایى از زندگى را بنیان نهادند تا بدین وسیله، حیات اجتماعى را ممکن سازند. به تدریج و با گسترش جوامع، بر حجم قراردادها، شیوهها و هنجارها افزوده شد و «فرهنگ» مطرح گشت. با تعدد جوامع، فرهنگهاى متعددى شکل گرفت. (5) عضویت و زندگى در هریک از این جوامع رعایت فرهنگ خاص آن جامعه را مىطلبید، به گونهاى که رعایت نکردن قواعد و هنجارهاى مربوط به آن جامعه عکسالعمل اعضاى آن جامعه را به دنبال داشت. در صورتى که فردى با بیشتر قواعد و هنجارها مخالفت مىکرد از آن جامعه طرد مىشد و امکان زندگى در آن را نداشت. از اینرو، عضویت در هر جامعهاى مستلزم فراگردى به نام اجتماعى شدن ( Socialization) یا جامعهپذیرى است. اجتماعى شدن جریانى است که در پرتو آن فرد تمام عناصر اجتماعى - فرهنگى محیط خود را فراگرفته و درونى مىسازد و با ساختشخصیتخود، تحت تاثیر تجارب و عوامل اجتماعى معنىدار یگانه مىسازد تا خود را با محیط اجتماعى که باید در آن زیست کند، تطبیق دهد. (6) فرایند اجتماعى شدن اگرچه در طول عمر انسان جریان دارد، ولى در دو مورد به خوبى احساس مىشود:
1- کودکان;
2- مهاجران.
کودکان از بدو تولد، شروع به یادگیرى و درونریزى فرهنگ جامعهخویش مىکنندوبیشترینعناصرفرهنگخویشرادرهمین دوران فرامىگیرند. مهاجران افرادى هستند که از جامعه خود به جوامع دیگر نقل مکان کرده و قصد زندگى در آنجا را دارند. بهدلیل تغایر فرهنگ این افراد با فرهنگ جدید، اینان به طور مستقیم یا غیر مستقیم، در فرایند جامعهپذیرى قرار مىگیرند و فرهنگ جامعه جدید را فرامىگیرند و درونریزى مىکنند.
به دلیل این فرایند (فرایند اجتماعى شدن) افراد مىآموزند که کدام الگوى رفتارى نابهنجار است و چه رفتارهایى در جامعه قابل قبول و مطلوب تلقى مىشود. هرگاه افراد جامعه رفتار خود را با موازین و الگوهاى جامعه تطبیق ندهند افرادى منحرف (7) محسوب مىشوند و جامعهاز طریق بهکارگیرىابزار هاى متعددى سعى در کنتزل افراد خطاکار و منحرف مىکند. این فراینددرجامعهشناسىتحت عنواننظارتاجتماعى مطرحاست. نظارت اجتماعى به عنوان مکمل فرآیند اجتماعى شدن عمل مىکند و هدف هر دو فرآیند، عمل بر طبق الگوهاى رفتارى جارى و مطلوب و استمرارنظماجتماعىاست. رابطه بین این دوفرایند و نیز نتیجه حاصل از آن اینگونه نمایش داده مىشود:
بهطور قطع، مىتوان ادعا کرد که در هر جامعهاى دو فرایند جامعهپذیرى و نظارت اجتماعى در قالب نمونه ارائه شده در جریان است، اما عناصر فرهنگى - اجتماعى هر جامعه تعیین کننده نوع و ویژگىهاى این دو فرایندند. (8)
نظارت از نظر لغت
نظارت در زبان انگلیسى معادل Controle به معناى رام کردن و تسلط یافتن و در زبان فرانسه به معناى نظارت کردن و امکان جلوگیرى کردن است. در لغتنامه دهخدا آمده است: نظارت به معناى وارسى و نظارت کردن به معناى تفتیش کردن است. (9)
«نظارت اجتماعى» در اصطلاح
اصطلاح «نظارت اجتماعى» در معناى وسیع خود، عبارت است از هرگونه تاثیرى که جامعه بر افراد مىگذارد. (10) اما جامعهشناسان این اصطلاح را در معناى خاصى به کار مىبرند. جامعهشناسان امریکایى، که براى نخستین بار اصطلاح نظارت اجتماعى را به کار بردند، تحت عنوان «نظارت اجتماع» به نیروهایى که در گروه، رسم، باور، عقیده عمومى و تابو وجود دارد و افراد را از انحراف بازمىدارد و به آنها جهت مىدهد اشاره کردند. (11)
بیشتر جامعهشناسان در تعریف «نظارت اجتماعى» ابزار و اهداف نظارت اجتماعى را مطرح کردهاند و عناصرى همچون ارزشها (12) ، ثبات (13) ، همنوایى (14) و رعایت هنجارهاى مطلوب (15) و قوانین (16) را به عنوان اهداف نظارت در تعاریف خود آوردهاند.
از بین تعاریف متفاوتى که جامعهشناسان برا ى نظارت اجتماعى ارائه دادهاند، دو تعریف را، که نسبتبه دیگر تعاریف جامعتر است، مطرح مىکنیم:
1- السى بیرو معتقد است که نظارت اجتماعى مجموع وسایل و شیوههایى است که با استفاده از آنها، یک گروه یا یک واحد، اعضاى خود را به پذیرش رفتارها، هنجارها، قواعدى در سلوک و حتى آداب و رسومى منطبق با آنچه گروه مطلوب تلقى مىکند، سوق مىدهد. (17)
2- پارسونز نیز معتقد است نظارت اجتماعى فراگردى است که به وسیله آن، با رفتارهاى منحرف مقابله مىشود و ثبات اجتماعى حفظ مىگردد. (18)
از دو تعریف فوق، مىتوان چند اصل ذیل را به دست آورد که در تحقیق راهگشا خواهند بود:
1- در صورتى نظارت اجتماعى ممکن است که هنجارها، قواعد و آداب و رسوم جامعه معلوم و معین باشد.
2- نظارت اجتماعى در مقام مقابله با منحرفان و کسانى است که هنجارها و آداب و رسوم مطلوب را رعایت نمىکنند.
3- نظارت اجتماعى جریانى فردى و شخصى نیست، بلکه به فرایند کنترل جمعى نظر دارد.
4- ثبات جامعه در گرو نظارت اجتماعى است.
5- نظارت اجتماعى تا آنجا ادامه مىیابد که منحرفان را از عمل خود بازدارد.
هدف و مخاطبان نظارت اجتماعى
همانگونه که از تعریف نظارت اجتماعى استنباط مىشود، هدف از نظارت، از بین بردن کجروى و رعایت آداب و رسوم، هنجارها و قواعدى است که جامعه آن را مطلوب مىداند.
منظور از مخاطبان نظارت اجتماعى نیز افرادى هستند که نظارت اجتماعى در جهت مقابله و اصلاحشان به کار مىرود. تعابیر و الفاظ جامعهشناسان نسبتبه مخاطبان نظارت اجتماعى متفاوت است. آنها به منحرف، کجرو و مجرم اشاره کردهاند. (19) براى توضیح مفاهیم فوق، توضیحاتى ضرورى است:
در زبان انگلیسى بین کجروى و انحراف تفاوتى وجود ندارد و هر دو مفهوم را تحت عنوان deviation استعمال مىشود. deviant نیز به معناى منحرف یا کجرو بهکار مىرود. اما در زبان فرانسه بین منحرف و کجرو تفاوت گذاشتهاند و به ترتیب، براى این دو مفهوم، لغات valiate و deviante را استعمال کردهاند.
گى روشه، جامعهشناس فرانسوى، معتقد استبین این دو اصطلاح تفاوت وجود دارد. او با بیان اینکه هرگاه نمونههایى که در جامعه وجود دارند به صورت رسمى و آمرانه، خواهان همنوایى نباشند ولى یک نمونه بیش از نمونههاى دیگر در جامعه وجود داشته باشد، معتقد است که در صورتى عنوان انحراف به خود مىگیرند که نمونههاى دیگرى که از فراوانى کمترى برخوردارند توسط افراد انتخاب و مورد عمل قرار گیرند. (20) او در بیان تفاوت بین انحراف و کجروى مىگوید: «انحراف عبارت است از حق انتخابى که اعضاى یک جامعه بین مدلهاى مجاز دارند و کجروى انتخاب مدلهایى است که یا در مورد آنچه که مجاز است، مىباشند و یا خارج از آن.» (21)
اما جامعهشناسان فارسىزبان تفاوتى بین منحرف و کجرو نگذاشتهاند، به طورى که برخى Deviant را به معناى کجرو و برخى آن را به معناى منحرف دانستهاند. (22)
با توجه به مطالب ذکر شده ما کجروى و انحراف را یکى مىدانیم و از این پس، از عناوین انحراف و منحرف استفاده خواهیم کرد.
منحرف
«منحرف» کسى است که رفتارى مغایر با هنجارها و معیارهاى پذیرفته شده و مطلوب گروه یا جامعهاى خاص داشته باشد. از اینرو، او در آن جامعه یا گروه بعنوان فردى منحرف تلقى خواهد شد.
تذکر دو نکته در زمینه تعریف منحرف ضرورى است:
1- اگر فردى هنجارهاى جامعه را قبول نداشته باشد، ولى در عمل، از هنجارها تبعیت کند منحرف محسوب نخواهد شد.
2- انحراف نسبى و تابعى از فرهنگ است. از اینرو، در تعریف کلمه، «خاص» به عنوان صفتبراى گروه و جامعه ذکر گردیده است. لذا، ممکن است فردى در بین مسلمانان منحرف محسوب شود، ولى در جامعه غرب فردى خوب و غیر منحرف تلقى گردد.
مجرم
دورکیم با اینکه جرم را امرى عادى مىداند، مجرم را فردى نابهنجار تلقى مىکند. (23) او در تعریف جرم مىگوید:
«جرم عبارت از فعلى است که احساسات جمع معینى را، که داراىنیرو وصراحتمخصوص است، جریحهدار مىسازد.» (24)
بنابراین، مىتوان مجرم را اینگونه تعریف کرد: مجرم فردى است که عملى را که توسط دستگاه حاکم رسما منع شده و داراى ویژگىهاى زیر باشد، انجام دهد:
1- عملى که بیش از حد براى جامعه خطرناک باشد.
2- عملى است که احساسات جمعى را علیه خود برانگیزاند.
3- نظام مجازاتهاى غیر رسمى براى نظارت آن کافى نباشد.
4- براى ارتکاب آن عمل، مجازاتهاى رسمى در قالب قانون تعیین شده باشد.
با تامل در تعاریف جرم، مجرم، انحراف و منحرف روشن مىشود که رابطه بین آنها عام و خاص مطلق است; بدین معنى که در همه مواردى که عنوان جرم به کار برده مىشود، عنوان انحراف هم اطلاق مىشود و صحیح نیست که در همه مواردى که عنوان انحراف به کاربرده مىشود، عنوان جرم اطلاق شود. به بیان دیگر، مىتوان گفت انحراف به دو قسمت تقسیم مىگردد:
1- جرم;
2- غیر جرم.
با توجه به اینکه مجرم، منحرف محسوب مىشود، مىتوان گفت: مخاطب نظارت اجتماعى منحرفان هستند.
انواع انحراف
جامعهشناسان براى انحراف تقسیماتى کلى ذکر کردهاند که مهمترین آنها عبارتند از: انحراف اولیه و ثانویه، انحراف آگاهانه و غیر آگاهانه، انحراف مثبت و منفى، انحراف فردى و گروهى. در ذیل، هر یک از این اقسام جداگانه توضیح داده مىشود:
الف انحراف اولیه و ثانویه
انحراف اولیه یا نخستین در مواردى به کار مىرود که افراد دچار انحرافهایى گذرا و تصادفى شدهاند، در حالى که زندگى آنها تحت تسلط الگوى انحرافى قرار نگرفته باشد; مانند دانشآموزى که براى یکبار قوانین دبیرستان را زیر پا بگذارد و بدون اینکه تکالیف خود را انجام دهد سر کلاس حاضر شود.
اما انحراف ثانویه در مواردى تحقق مىیابد که فرد عنوان منحرف، کجرو و یا مجرم را پذیرفته و یک تلقى جدید از خود ارائه دهد. در این حالت فرد به طور مشخص، رفتار انحرافى از خود نشان مىدهد; (25) مثلا، یک قاچاقچى با اینکه ممکن است چند بار به زندان رفته باشد، ولى باز از کار خود دستبرنمىدارد. در این حالت، جامعه با او به عنوان قاچاقچى برخورد مىکند و او از آنجا که خود را به عنوان فردى منحرف و قاچاقچى مىشناسد، رفتارى هماهنگ و متناسب با این گروه منحرف از خود نشان مىدهد.
ب انحراف آگاهانه و ناآگاهانه
انحراف آگاهانه در مواردى رخ مىدهد که فرد با آگاهى از ارزشها و هنجارهاى موجود به اعمالى دست مىزند که با ارزشها و هنجارهاى جامعه منافات دارد. اما انحراف ناآگاهانه مربوط به مواردى مىشود که فرد از روى ناآگاهى نسبتبه ارزش و هنجارهاى جامعه دستبه اعمالى نابهنجار و انحرافى بزند; (26) مثلا، افرادى که از جامعهاى به جامعه دیگر، که هیچ آشنایى با فرهنگ و آداب و رسوم آن ندارند، مىروند معمولا در روزهاى اول، اعمال و رفتارشان با اعمال و رفتار افراد آن جامعه مغایر و ناهماهنگ است. از آنجا که اینگونه اعمال به دلیل عدم آگاهى از هنجارها و آداب و رسوم جامعه جدید صورت پذیرفته است، عنوان انحراف غیرآگاهانه بر آن اطلاق مىشود.
ج انحراف مثبت و منفى
انحراف مثبت زمانى رخ مىدهد که فرد با آگاهى نسبتبه ارزشها و هنجارهاى جامعه خویش از آنها تخطى مىکند و ارزشها و هنجارهاى جدیدى که برتر از ارزشها و هنجارهاى قبلى است، مطرح مىکند. اما انحراف منفى در مواردى است که فرد با سرپیچى از ارزشها و هنجارهاى موجود جامعه خویش هنجارها و ارزشهاى پستترى مطرح مىسازد. (27) رهبران مصلح را مىتوان از جمله افرادى ذکر کرد که دستبه انحرافهاى مثبت مىزنند. آنان براى اصلاح جامعه، برخى از هنجارها و آداب و رسوم جارى آن را زیر سؤال مىبرند و الگوها و هنجارهاى جدیدى، که بدتر از هنجارهاى موجود آن است، ارائه مىدهند. در مقابل، افرادى همچون بزهکاران، قاچاقچىها دچار انحراف منفى هستند.
د انحراف فردى و گروهى
انحراف فردى در مورد فردى به کار برده مىشود که به تنهایى هنجارها و ارزشهاى جامعه را زیر پا گذارد. اما انحراف گروهى زمانى است که تعدادى از مردم، به صورت دستهجمعى، هنجارهاى جامعه را نادیده بگیرند و بر طبق آن عمل نکنند; مانند گروههاى بزهکار یا شبکههاى جاسوسى که به صورت گروهى و با مشارکتیکدیگر، مرتکب اعمال خلاف و زشت مىگردند. (28)
انواع نظارت
جامعهشناسان براى نظارت اجتماعى اقسامى ذکر کردهاند که مهمترین آنها عبارتنداز: نظارت رسمى و غیر رسمى، نظارت اجبارى و اقناعى، نظارت بیرونى و درونى، نظارت مستقیم و غیر مستقیم، نظارت فردى و جمعى و نظارت در گروههاى نخستین و گروههاى ثانوى. توضیح هر یک از این موارد به طور جداگانه، مطرح مىگردد:
الف نظارت رسمى و غیر رسمى
نظارت رسمى نظارتى است که به صورت رسمى و طبق روشها و قوانین و مقررات تعریف شده صورت مىگیرد و غالبا توسط افراد و یا نهادها و سازمانهایى که وظیفهشان نظارت اجتماعى است، انجام مىپذیرد; مثلا، ماموران پلیس یا قضات در برخورد با افراد مجرم طبق قواعد تعریف شدهاى عمل مىکنند و اجازه ندارند که خارج از چهارچوب قوانین حتى در جهتبازدارى و نظارت مجرم، دستبه اقدامى بزنند. نظارت غیر رسمى نظارتى است که در قالب قوانین و مقررات تعریف شده نباشد و معمولا همه افراد جامعه در آن مشارکت مىکنند; (29) مانند برخورد دانشجویان کلاس با همکلاسى خود هنگامى که وى هنجارهاى جارى را زیر پا مىگذارد.
از جهاتى نظارت رسمى و نظارت غیر رسمى با هم متفاوتاند:
1- نظارت رسمى به وسیله مؤسسات، سازمانها و افرادى مشخص،که قانونتعیین کرده است، اعمال مىشود، در حالى که در نظارتغیررسمى هرفرد و سازمانىمىتواند مشارکت داشتهباشد.
2- در نظارت رسمى تنها تعدادى از ابزارهاى مشخص و تعریف شده به وسیله قانون به کارگرفته مىشود و افراد مسؤول حق ندارند با هر وسیله و روشى به نظارت جامعه و برخورد با منحرفان بپردازند. اما در نظارت غیر رسمى طیف وسیعى از ابزارها مانند تمسخر، خندیدن، حرف نزدن و مانند آن براى نظارت در اختیار افراد است.
3- نظارت غیر رسمى معمولا در گروههاى نخستین (خانواده، گروه همسالان و مانند آن) وجود دارد، در حالى که نظارت رسمى بیشتر در گروههاى ثانوى، که از روابط عاطفى کمترى برخوردارند، جریان مىیابد. (30)
ب نظارت اجبارى و اقناعى
نظارت از دو طریق عمده به کار گرفته مىشود: یا از طریق به کارگیرى اجبارى یا از طریق استفاده از راههاى اقناعى. در نوع اول (نظارت اجبارى) افراد به پذیرش شیوههاى زندگى و روشهاى رفتارى از طریق به کارگیرى تنبیهها و مجازاتها مجبور مىشوند، اما در نوع دوم (نظارت اقناعى) افراد از راههاى تبلیغ و به کارگیرى تشویق و پاداش، اعطاى اعتبار، مقام و استفاده از ارزشهاى اخلاقى به پذیرش هنجارهاى مطلوب ترغیب مىشوند; (31) مثلا، آموزگارى که به طور دایم، از قواعد و مقررات انضباطى مدرسه سخن مىگوید و شاگردان را به دلیلى ترس از قوانین مدرسه تنبیه مىکند از روش نظارت اجبارى استفاده مىکند. اما آموزگارى که دستبه تنبیه دانشآموزان نمىزند و از طریق تلقین و آگاهى و راهنمایى بر آنها نظارت دارد از روش دوم یعنى روش اقناعىبهرهمىجوید.
ج نظارت بیرونى و درونى
نظارت بیرونى نظارتى است که از خارج از وجود فرد بر وى تحمیل مىشود، ولى نظارت درونى نظارتى است که از درون فرد و از ناحیه وجدان سرچشمه مىگیرد و فرد را به رعایت هنجارهاى مطلوب فرامىخواند.
د نظارت مستقیم و غیر مستقیم
نظارت مستقیم در موردى است که فرد مستقیما و بدون واسطه، افراد را از کجروى و انحراف باز دارد; مانند پلیس و نیروهاى انتظامى که به طور مستقیم، در فرایند نظارت اجتماعى شرکت مىجویند. اما نظارت غیر مستقیم به نظارتى گفته مىشود که افراد با واسطه، به نظارت جامعه مىپردازند; مانند نویسندگان که با نوشتن مقالات در روزنامهها از یک سو، مفاهیم اخلاقى را در جهت ممانعت از منکرات در سطح جامعه مطرح مىسازند و از سوى دیگر، با بیان خطرات انحرافها و کجروىها، منحرفان را به پرهیز از اعمال زشت و ناپسند تشویق مىکنند. (32)
ه- نظارت فردى و جمعى
نظارت فردى در موردى به کار برده مىشود که افراد به تنهایى دستبه نظارت و برخورد با افراد خطاکار بزنند، اما نظارت جمعى وگروهىنظارتىاست که بهوسیله گروه وجمعاعمالمىشود، مثلا، احزاب وگروههاى فشاردربرخىازمواردبراىازبینبردن انحراف، دستبهاقداماتدستهجمعى همچونتظاهراتواعتصابمىزنند.
و- نظارت در گروههاى نخستین و ثانوى (عاطفى، غیرعاطفى)
نظارت در گروههاى نخستین نظارتى است که در گروههاى کوچک، که داراى روابط رو در رو، عاطفى و دوستانه هستند، اعمال مىشود. در این نوع نظارت، فرد با آگاهى از ویژگىهاى شخصیتى مجرم، به صورت چهره به چهره و عاطفى با او برخورد مىکند و مانع تکرار و شیوع عمل نابهنجار او مىشود; مثلا، مادرى که وقتى از رفتار زشت دختر خود آگاهى پیدا مىکند نزد او مىرود و با بهره جستن از رابطه عاطفى و در نظر گرفتن ویژگىهاى اخلاقى دخترش، وى را از عمل شتخود باز مىدارد و مسلما به دلیلنظارت و اصلاح دختر خود به مراجع قانونى مراجعه نمىکند. اما با متراکم و پیچیده شدن جرایم و شکلگیرى تقسیم کار اجتماعى، گروههاى ثانوى به طور روز افزونى شکل مىگیرند. در این گروهها روابط چهره به چهره و عاطفى به شدت کمرنگ مىشود و بیشتر روابط شکل رسمى و قانونى به خود مىگیرند. (33) لذا، نظارت در این گروهها بیشتر به صورت غیر عاطفى صورت مىپذیرد; مثلا، فردى که عضو انجمن صنفى خاصى است اگر نسبتبه تعهدات خود عمل نکند معمولا با روشهاى کاملا تعریف شده و خارج از روابط دوستانه و عاطفى با او برخورد مىشود. (34)
مجریان نظارت اجتماعى
مجریان نظارت اجتماعى افرادى هستند که در فرایند نظارت، به طور قانونى و رسمى و یا غیررسمى، وظیفه نظارت بر جامعه و جلوگیرى از بروز و شیوع انحرافها و نابهنجارىهاى اجتماعى را در سطح جامعه بر عهده دارند. به عنوان نمونه، به مجریانى که سهم بیشترى در نظارت اجتماعى بر عهده دارند اشاره مىشود:
الف خانواده;
ب عموم مردم;
ج دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى.
الف خانواده
خانواده یکى از کانونهاى مهم تربیت و نظارت اجتماعى است. در جوامع غیر صنعتى، خانواده در این زمینه نقش بس مهمتر و بیشترى ایفا مىکند. از سویى، به دلیل گستردگى خانواده، زمانى که فردى از اعضاى خانواده دستبه انحراف مىزند، تقریبا همه افراد خانواده با وى برخورد مىکنند و از سوى دیگر، چون سرپرستخانوادههاى گسترده خود را مسؤول اصلاح و نظارت اعضاى خانواده مىبیند، اصلاح و نظارت اعضاى خانواده را خود بر عهده مىگیرد و از سازمان خاصى انتظار اصلاح و یا نظارت را ندارد، بر خلاف خانوادههاى هستهاى که سازمانها و مؤسساتى همچون کودکستانها در این کار، خانواده را یارى مىرسانند. بنابراین، فرزندان نسبتبه دیگر اعضاى خانواده بیشتر در کانون تعلیم و تربیت و اصلاح قرار دارند و در خانواده، ارزشها و هنجارهاى موجود را فرامىگیرند و در صورت مخالفتبا ارزشها و هنجارهاى موجود، به صورتهاى گوناگونى مورد توبیخ و سرزنش پدر، مادر و حتى دیگر اعضاى خانواده قرار خواهند گرفت; مثلا، در صورتى که دختر در یک خانواده مذهبى به حجاب اهمیتى ندهد، از سوى پدر و مادر مورد سرزنش قرار مىگیرد و آنان با به کارگیرى انواع مجازاتها، سعى در اصلاح دختر خود مىکنند.
نظارت در خانواده داراى ویژگىهایى است که موجب گردیده از میزان کارایى بالایى نسبتبه دیگر نظارتهاى اجتماعى برخوردار باشد. این ویژگىها عبارتند از:
1-مجرىنظارتدرخانواده،مخاطبخودرابهخوبىمىشناسد و مطابق ویژگىهاى شخصیتىاش، او را از انحراف بازمىدارد.
2- نظارتهایى که از ناحیه خانواده اعمال مىگردد معمولا حالت عاطفى دارند و از روشها و ابزارهاى غیر رسمى، که طیف وسیعى را دربر مىگیرد، استفاده مىگردد.
3- معمولا اعضاى خانواده تا اصلاح فرد خاطى و منحرف و تغییر رفتار وى و هماهنگى و همسویى وى با سایر اعضاى خانواده به اقدامات اصلاحى خویش ادامه مىدهند.
ب عموم مردم
در هر جامعهاى ارزشها، هنجارها و آداب و رسوم خاصى مورد توجه و عمل قرار مىگیرد و اعضاى جدید با فراگیرى ارزشها و هنجارها به عضویت جامعه درمىآیند. در صورتى که فرد از هنجارهاى جامعه خود تخطى کند و هنجارها و ارزشهاى دیگرى را مبناى عمل خود قرار دهد، عموم مردم به شیوههاى گوناگونى همچون بىتوجهى، سرزنش و پرخاش با او برخورد مىکنند و به قول دورکیم، فرد خاطى با اجبار اجتماعى روبرو (35) مىشود. به هر میزان اعضاى جامعه التزام عملى بیشترى نسبتبه هنجارها و ارزشهاى جامعه داشته باشند، هنگام وقوع انحراف، عکسالعمل جامعه شدیدتر خواهد بود. در صورتى که هنجارهایى که از سوى افراد عمل مىشود مورد پذیرش بیشتر افراد جامعه نباشد، نباید انتظار داشت هنگام نقض هنجارهاى مطلوب، مردم به عنوان مجریان نظارت نسبتبه این انحرافات اقدامى انجام دهند. مردم به عنوان مجریان نظارت، به طور غیر رسمى، به نظارت و اصلاح جامعه خود مىپردازند.
نکته قابل توجه اینکه با تفکیک نقشها و تقسیم کار روزافزون در جوامع پیشرفته، مردم هنگام مواجه شدن با انحراف و جرم همچون جوامع سنتى با منحرفان برخورد نمىکنند، بلکه اقدام جدى در این زمینه را به مقامات مسؤول مانند نیروهاى انتظامى، مراکز مبارزه با منکرات و مانند آن گزارش مىکنند.
ج دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى
یکى از مراکز مهم جلوگیرى و برخورد قانونى و رسمى با افراد خاطى، دستگاههاى قضایى است. دستگاه قضایى با آن دسته از منحرفانى برخورد مىکنند که کارى بر خلاف قانون و مقررات جامعه انجام داده باشند و در مواردى که فردى هنجار یا ارزشى اجتماعى را رعایت نکند، که در قانون براى مخالفتبا آن مجازاتى در نظر گرفته نشده است، دخالتى نمىکنند. نوع نظارت دستگاههاى قضایى، نظارت رسمى است که روشها و نوع برخورد آنان با مجرمان در قانون مشخص شده است. نیروهاى انتظامى به عنوان مجریان مراکز قضایى، با دستگیرى و تحویل مجرمان به مراکز مبارزه با فساد، در کنترل و اصلاح جامعه نقش مهمى ایفا مىکنند.
به اعتقاد مسؤولان نیروى انتظامى، مهمترین وظایف این نیروها عبارت است از:
1- مبارزه با مظاهر خلاف قانون و شرع;
2- مبارزه با عوامل فساد و بزهکارى;
3- مبارزه با قاچاق (بخصوص مواد مخدر);
4- تحویل مجرمان و بزهکاران به مراجع قضایى. (36)
دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى داراى ویژگىهایى هستند که موجب شده مجرمان هنگام برخورد و مداخله نیروهاى انتظامى عکسالعمل منفى از خود نشان ندهند. این ویژگىها عبارتند از:
1- دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى به عنوان عوامل و مجریان نظارت رسمى در جامعه شناخته شدهاند. بنابراین، در صورتىکه یک مجرى غیررسمى، مثلا یک پزشک و یا مغازهدار، دستبه امر و نهى و بازدارى منحرفان از کارهاى ناپسند بزنند با عکسالعمل منفى آنها مواجه مىشوند، ولى در صورتى که مثلا پلیس با به صدا درآوردن سوت خود، راننده خاطى را توبیخ کند، آن فرد فرامین پلیس را اطاعت مىکند و مقاومتى از خود نشان نمىدهد.
2- دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى از پشتوانه قانونى و ضمانتهاى اجرایى مناسب و کافى برخوردارند. مجرمان در مواردى قدرت مقابله و سرپیچى از دستورات و احکام آنها را ندارند; مانند فردى که دزدى کرده و دستگیر شده و امکان هرگونه مقاومتى از او سلب گردیده است. در عین حال، در برخى موارد، با اینکه فرد قادر به مخالفت و سرپیچى از دستورات مراکز قضایى و نیروهاى انتظامى است، ولى به دلیل ترس از عواقب سوء مخالفتبا احکام و دستورات آنها، معمولا از خود مقاومتى نشان نمىدهد.
د دیگر مجریان نظارت
افراد و نیروهاى دیگرى نیز در کنترل اجتماعى مؤثرند. برخى از آنها، همچون قوه مقننه، به طور غیر مستقیم، با تهیه و تصویب قوانین لازم براى مبارزه با منکرات و جرایم و با نظارت بر اجراى صحیح قوانین در نظارت اجتماعى تاثیر دارند. برخى از آنها نیز با اینکه وظیفه و هدفى غیر از نظارت دنبال مىکنند، گاهى اوقات در فرایند نظارت نیز مشارکت مىکنند; از جمله احزاب و گروههاى فشار با اینکه هدف عمدهشان تلاش براى به دست گرفتن قدرت سیاسى (37) و اعمال نفوذ بر مسؤولان حکومت در زمینه دفاع از منافع گروه خاصى است (38) ولى در برخى موارد، در فرایند نظارت اجتماعى شرکت مىجویند; مثلا، با ترتیب دادن تظاهرات و اعتراضات فراگیر و مردمى، موجب اصلاح و حذف انحراف و کجروى در جامعه و کنترل مراکز قدرت مىشوند.
مطبوعات، رادیو و تلویزیون، با اینکه قسمتى از فعالیتخود را به تقویت هنجارهاى اجتماعى اختصاص مىدهند، (39) به دلیل اینکه از سویى، هویت مستقلى از خود ندارند و به عنوان ابزار و وسایلى در خدمت احزاب، گروهها و مؤسسات خصوصى و دولتى عمل مىکنند و از سوى دیگر، بیشتر فعالیتهاى خود را در خبررسانى، تحلیل مسائل و بخشهاىتفریحى متمرکز کردهاند، (40) به عنوان مجریان کنترل در سطح جامعه شناخته نشدهاند.
ضمانتهاى اجرایى نظارت اجتماعى
نظارت اجتماعى بدون ضمانت اجرایى موفقیتى ندارد. ضمانتهاى اجرایى به دو شیوه مجازات (تنبیه) و پاداش صورت مىگیرد. در هر صورت، افراد جامعه براى پرهیز از مجازاتهایى که به دنبال ارتکاب عمل نابهنجار دامنگیر آنان مىشود و یا براى دستیابى به پاداشهاى مطلوب از انحراف دست مىکشند. مجازاتها نیز داراى مراتبى است: از یک نگاه سرد گرفته تا مجازات اعدام، همه مجازاتهایى است که به تناسب جرم و انحراف نسبتبه مجرمان به کار برده مىشود. در واقع، مجازاتها نشانگر درجه اهمیت اختلالهایى است که یک عمل نابهنجار در وجدان عمومى ایجاد مىکند. هرچه هنجارهاىمهمترىنقض شودو وجدانعمومى بیشتر جریحهدار گردد، مجازات شدیدترى در انتظار فرد منحرف و مجرم است.
ضمانتهاى اجرایى، که غالبا مجریان نظارت اجتماعى از آنها استفاده مىکنند، عبارتند از: (41)
الف مجازاتها (تنبیه):
بدنى; زندان;اقتصادى و مالى; مذهبى; اجتماعى و اخلاقى; ب - پاداشها:
اخلاقى; اجتماعى; مادى;مذهبى.
الف مجازاتها
1- مجازاتهاى بدنى: مجازاتهاى بدنى، مجازاتهایى فیزیکى است که نسبتبه منحرف و مجرم به کار برده مىشود. این مجازاتها شامل اقسام گوناگونى است; از سیلى زدن تا اعدام، که شدیدترین مرحله مجازاتهاى بدنى است. در جوامع سنتى، مجازاتهاى بدنى شدید، بدون هیچ مانعى از سوى قبایل و گروههاى گوناگون اجتماعى به کار مىرفت. ولى در جوامع جدید، این مجازاتها تحت عنوان نظارت رسمى و در قالب قانون و به دستور قاضى قابل اجراست. در صورتى که فردى خودسرانه دستبه چنین اعمالى بزند، با عکسالعمل شدید نیروهاى انتظامى و دستگاههاى قضایى روبرو مىشود.
در مجازات اعدام، بر خلاف مجازاتهاى دیگر، مجرم به دلیل اعدام، حیات خود را از دست مىدهد و اصلاح و مراقبتى در مورد او متصور نیست، بلکه با اعدام مجرم، از سویى، منشا فساد و تباهى از بین مىرود و از سوى دیگر، از تکرار و شیوع فساد و تباهى در سطح جامعه جلوگیرى مىشود.
2- زندان: زندان، معمولىترین و رایجترین نوع مجازات است. در جوامع سنتى، زندان بیشتر براى نگهدارى موقت کسانى بود که در انتظار و اجراى حکم اعدام یا انواع مجازاتهاى بدنى به سر مىبردند و یا بدون آنکه زمانى براى دوران زندان آنها تعیین شده باشد، در دخمههاى سرد و تاریک تا لحظه مرگ رها مىشدند. از نظر دانشمندان حقوق و جرمشناس، زندان بهترین مجازات به شمار مىآید. آنان معتقدند زندان کیفرى است که بسیارى از هدفهاى مجازات را برآورده مىسازد. در واقع، زندان مجرم را از گرایش به ارتکاب مجدد جرم باز مىدارد. (42) همایش جهانى سازمان ملل نیز در هشتمین قطعنامه خود زندان را، به عنوان راهى براى اصلاح و تربیت مجرمان پیشنهاد کرد. (43)
برخى از جامعهشناسان معتقدند که با زندانى کردن مجرمان و دور نگه داشتن آنان از اجتماع، بزهکارى و جرم به طور قابل توجهى کاهش مىیابد. (44) در واقع، زندان در قالب نظارت رسمى و به وسیله دستگاه قضایى و به منظور توانزدایى، اصلاح منحرفان و جلوگیرى از اشاعه جرم و جنایتبه کارگرفته مىشود.
3- مجازاتهاى مالى و اقتصادى: طیف وسیعى از مجازاتهاى اقتصادى و مالى را مجریان نظارت به تناسب اهمیت انحراف به کار مىبرند. برخى از آنها عبارتند از: تحریم، جریمههاى نقدى، قطع کمکهاى مالى، کاهش حقوق و مزایاى کارمندى.
برخى از مجازاتهاى مالى جنبه رسمى دارد و در قالب نظارت اجتماعى رسمى به کار مىرود. جریمههاى نقدى، کاهش حقوق و مزایاى کارمند از مواردى است که از سوى مقامات مسؤول به کار گرفته مىشود; مثلا، در صورتى که کارمندى مسؤولیتهاى ادارى خود را انجام ندهد یا از ارباب رجوع رشوه دریافت کند، ممکن است علاوه بر مجازاتهاى غیر رسمى دیگر، با کاهش حقوق و مزایا، به عنوان یک اقدام رسمى روبرو گردد.
برخى دیگر از مجازاتهاى مالى تحت عنوان نظارت رسمى اعمال نمىشود; مثلا، ممکن است مردم از مغازهدارى، که کالاها و اجناس خود رابه قیمتگران مىفروشد، چیزى نخرند. دورکیم معتقد است مجازاتهاى مالى که براى ترمیم و جبران عوارض ناشى از اعمال منحرفان به اجرا درمىآید و تحت عنوان جزاى ترمیمى مطرح مىشود، ویژگى جوامع جدید است. (45) اما همه مجازاتهاى مالى تحت عنوان جزاى ترمیمى قرار نمىگیرد. برخى از آنها صرفا به منظور بازدارى منحرف از ارتکاب عملش اعمال مىشود; مانند تحریم فردى که در مغازه خود لباسهایى با نشانههاى نامناسب غربى ارائه مىدهد.
4- مجازاتهاى مذهبى: برخى از ضمانتهاى اجرایى مربوط به مجازاتهاى مذهبى است; مثلا، یک روحانى خطاب به افراد منحرف و مجرم مىگوید: در صورتى که کارهاى نابهنجار خود را ادامه دهید عذاب اخروى در انتظار شماست. ضمانتهاى مذهبى، در قالب نظارتهاى غیررسمى به کار مىرود و معمولا به عنوان ضمانتهاى پشتیبانى و تقویت کننده ضمانتهاى اجرایى دیگر به کار مى رود; مثلا، مجریان نظارت افرادى را که قصد گرانفروشى دارند، علاوه بر یادآورى جریمه نقدى، از عواقب سوء اخروى عملشان نیز برحذرمىدارند.
هر قدر ایمان و اعتقاد افراد نسبتبه دین خود راسختر باشد، نسبتبه تهدیدها و مجازاتهاى مذهبى عکسالعمل بیشترى از خود نشان مىدهند. از اینرو، اینگونه ضمانتهاى اجرایى نسبتبه جوامع مذهبى از کارایى بالایى برخوردار است و بعکس، در جوامع غیر مذهبى، کارایى ندارد.
5- مجازاتهاى اجتماعى و اخلاقى: اینگونه مجازاتها بسیار متنوعاند. ترشرویى، ریشخند، قطع رابطه، برچسبهایى بداخلاق و بد زبان و مانند آن از جمله مجازاتهاى اجتماعى و اخلاقى است. افراد به دلیل علایق ذاتى خود، از مجازاتهاى اجتماعى و اخلاقى به شدت متاثرند و در پى آنند که به گونهاى رفتار نمایند تا در عین حفظ اعتبار و احترام اجتماعى خود، روابط خود را با جامعه تداوم بخشند. از اینرو، به طور طبیعى، از هر رفتار و عملى که به تداوم اعتبار و روابط اجتماعىشانلطمه بزند، دورى مىجویند.
ب پاداشهاى مذهبى، اخلاقى، اجتماعى و مادى
در برخى موارد مجریان نظارت، براى اصلاح و تغییر رفتار منحرف از پاداشهاى گوناگون بهره مىجویند. پاداشها انواع گوناگونى دارند که عبارتند از: پاداشهاى مذهبى، اخلاقى، اجتماعى و مادى. پاداشهاى مذهبى مانند بهشت، درجات اخروى و قرب به خداست. از اینرو، مجرى نظارت با بیان اینکه پرهیز از انحراف و اعمال زشت، بهشت را به دنبال خواهد داشت، افراد جامعه را از یک سو، نسبتبه تکرار اعمال نابهنجار بىمیل مىسازد و از سوى دیگر، آنهارا به اطاعت از هنجارهاى مطلوب وادار مىسازد.
پاداشهاى اخلاقى و اجتماعى، مانند القاب و اوصاف اخلاقى خوب، اعتبار و مقام اجتماعى، رابطه صمیمانه و مانند آن است. در کنار اینگونه پاداشها، پاداشهاى مادى از سوى مجریان نظارت براى اصلاح افراد جامعه بهکار مىرود.
پاداشهاى مذهبى و اخلاقى در قالب نظارت غیررسمى به کار مىروند، اما پاداشهاى اخلاقى و مادى در قالب نظارتهاى رسمى و غیر رسمى اعمال مىشوند; مثلا، رئیس یک اداره طى بخشنامهاى رسما اعطاى پاداش مادى معینى را، در صورت اصلاح و تغییر رفتار، به کارمندان سهلانگار و فاقد تعهد کارى پیشنهاد مىکند و کارمندان نیز براى دستیابى به پاداش مذکور، از کارهاى گذشته خود دست مىشویند و تابع ضوابط و مقررات مىگردند.
پىنوشتها
1- افلاطون، جمهور، ترجمه فؤاد روحانى، چ پنجم، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1368 ، ص 114
2- مایکل ب. فاستر، خداوندان اندیشه سیاسى، جواد شیخالاسلامى، امیرکبیر، تهران، 1358، ج 1 ص 212-213
3- ابونصر محمد فارابى، آراء اهل المدینة الفاضلة، چ دوم، دارالمشرق، بیروت، 1968 ، ص117
4- ابنسینا، الشفاء، ترجمه ابراهیم مدکور، چ دوم، انتشارات کتابخانه آیةالله مرعشى، قم، 1404 ، ص556-557
5- بروس کوئن، مبانى جامعهشناسى، محسن ثلاثى، فرهنگ معاصر، 1370، ص746- گى روشه، کنش اجتماعى، هما زنجانىزاده، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه رضوى، مشهد،1367، ص 148
8- Hamilton, P. A critical dictionary of sociology, p .330
9- على اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، دانشگاه تهران، تهران، 1351، ج40،ص233
10- Edwin. R. A., Encyclopedia of social sience, VS, P.344
11- ibid, p . 344
12 و13- نیکلاس آبر کرومبى، فرهنگ جامعهشناسى، ترجمه حسن پویان،انتشارات چاپخش، تهران،1367، ص 350
14- جوزف روسک، مقدمهاى بر جامعهشناسى، ترجمه بهروز نبوى، چسوم، کتابخانه فروردین، تهران،1369، ص 232
15- آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، چ دوم، کیهان، تهران، 1370، ص 348 / رحمتالله صدیق، جزوه درسى «آسیبشناسى اجتماعى»، ص 25 / بروس کوئن، همان، ترجمه غلامعباس توسلى، چ دوم، تهران، سمت، ص206
16- P. Hamilton, ibid, P . 331
17- آلن بیرو، همان، ص 348
18- نیکلاس آبر کرومبى، همان، ص 350
19- پیشین، ص206 / نیکلاس آبر کرومبى، همان، ص 350 / براین هراد، جامعهشناسى و مددکارى اجتماعى، ترجمه محمدحسین فرجاد، دفتر تحقیقات و انتشارات، تهران، 1362، ص217 / رحمتالله صدیق، همان، ص28
20 و 21- گى روشه، پیشین، ص67-69
22- انتونى گیدنز، جامعهشناسى، منوچهر صبورى، نشر نى، تهران،1373، ص796 / کوئن بروس، همان، ترجمه غلامعباس توسلى، ص237
23 و 24- امیل دورکیم، قواعد روش جامعهشناسى، ترجمه علىمحمد کاردان، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1373، ص90
25- پترورسکى، جامعهشناسىمدرن، ترجمه حسنپریان، انتشارات چاپخش، تهران،1373 ، ج 2، ص 535 / رحمتالله صدیق، همان، ص106-107
26- داور شیخاوندى، جامعهشناسى انحرافات، چ سوم، نشر مرندیز، گناباد،1373، ص39
27- پیشین، ص 40 / عبدالحسین نیکگهر، مبانى جامعهشناسى، نشر رایزن، تهران،1369، ص 350
28- کوئن بروس، همان، ترجمه غلامعباس توسلى، ص216
29- علىاکبر ترابى، مبانى جامعهشناسى، چ، ص 122-123
30- کوئن بروس، همان، ترجمه غلامعباس توسلى، ص203
31- آلن بیرو، همان، ص 348 / علىاکبر ترابى، همان، ص 122-123
32- عبدالله جاسبى، نظارت و نظارت سازمانى از دیدگاه اسلام، بىنا، تهران، 1371، ص 8-10
33- آنتونى گیدنز، دورکیم، ترجمه یوسف اباذرى، خوارزمى، تهران،1363، ص 182
34- جوزف روسک، همان، 234
35- امیل دورکیم، همان، ص 28-29
36- مجله نگهبان، ش 5، ص16
37و 38- موریس دوورژه، جامعهشناسى سیاسى، ترجمه ابوالفضل قاضى، مؤسسه انشارات و چاپ دانشگاه، تهران،1367، ص427 و 428
39 و 40- باقر ساروخانى، جامعهشناسى ارتباطات، چ دوم، مؤسسه اطلاعات، تهران، 1368، ص69 و 70-78
41- گىروشه، همان، ص 52
42- پرویز صانعى، حقوق جزایى عمومى، چ ششم، انتشارات کتابخانه گنج دانش، تهران، 1374، ج 2، ص 132
43- محمود آخوندى، آیین دادرسى کیفرى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران،1369، ج3، ص76
44- رحمتالله صدیق، همان، ص32
45- امیل دورکیم، درباره تقسیم کار اجتماعى، ترجمه باقر پرهام، کتابسراى بابل، بابل،1369، ص 128-132
انسانها به دلیل خصلت زندگى جمعىشان، از همان ابتدا شیوههایى از زندگى را بنیان نهادند تا بدین وسیله، حیات اجتماعى را ممکن سازند. به تدریج و با گسترش جوامع، بر حجم قراردادها، شیوهها و هنجارها افزوده شد و «فرهنگ» مطرح گشت. با تعدد جوامع، فرهنگهاى متعددى شکل گرفت. (5) عضویت و زندگى در هریک از این جوامع رعایت فرهنگ خاص آن جامعه را مىطلبید، به گونهاى که رعایت نکردن قواعد و هنجارهاى مربوط به آن جامعه عکسالعمل اعضاى آن جامعه را به دنبال داشت. در صورتى که فردى با بیشتر قواعد و هنجارها مخالفت مىکرد از آن جامعه طرد مىشد و امکان زندگى در آن را نداشت. از اینرو، عضویت در هر جامعهاى مستلزم فراگردى به نام اجتماعى شدن ( Socialization) یا جامعهپذیرى است. اجتماعى شدن جریانى است که در پرتو آن فرد تمام عناصر اجتماعى - فرهنگى محیط خود را فراگرفته و درونى مىسازد و با ساختشخصیتخود، تحت تاثیر تجارب و عوامل اجتماعى معنىدار یگانه مىسازد تا خود را با محیط اجتماعى که باید در آن زیست کند، تطبیق دهد. (6) فرایند اجتماعى شدن اگرچه در طول عمر انسان جریان دارد، ولى در دو مورد به خوبى احساس مىشود:
1- کودکان;
2- مهاجران.
کودکان از بدو تولد، شروع به یادگیرى و درونریزى فرهنگ جامعهخویش مىکنندوبیشترینعناصرفرهنگخویشرادرهمین دوران فرامىگیرند. مهاجران افرادى هستند که از جامعه خود به جوامع دیگر نقل مکان کرده و قصد زندگى در آنجا را دارند. بهدلیل تغایر فرهنگ این افراد با فرهنگ جدید، اینان به طور مستقیم یا غیر مستقیم، در فرایند جامعهپذیرى قرار مىگیرند و فرهنگ جامعه جدید را فرامىگیرند و درونریزى مىکنند.
به دلیل این فرایند (فرایند اجتماعى شدن) افراد مىآموزند که کدام الگوى رفتارى نابهنجار است و چه رفتارهایى در جامعه قابل قبول و مطلوب تلقى مىشود. هرگاه افراد جامعه رفتار خود را با موازین و الگوهاى جامعه تطبیق ندهند افرادى منحرف (7) محسوب مىشوند و جامعهاز طریق بهکارگیرىابزار هاى متعددى سعى در کنتزل افراد خطاکار و منحرف مىکند. این فراینددرجامعهشناسىتحت عنواننظارتاجتماعى مطرحاست. نظارت اجتماعى به عنوان مکمل فرآیند اجتماعى شدن عمل مىکند و هدف هر دو فرآیند، عمل بر طبق الگوهاى رفتارى جارى و مطلوب و استمرارنظماجتماعىاست. رابطه بین این دوفرایند و نیز نتیجه حاصل از آن اینگونه نمایش داده مىشود:
بهطور قطع، مىتوان ادعا کرد که در هر جامعهاى دو فرایند جامعهپذیرى و نظارت اجتماعى در قالب نمونه ارائه شده در جریان است، اما عناصر فرهنگى - اجتماعى هر جامعه تعیین کننده نوع و ویژگىهاى این دو فرایندند. (8)
نظارت از نظر لغت
نظارت در زبان انگلیسى معادل Controle به معناى رام کردن و تسلط یافتن و در زبان فرانسه به معناى نظارت کردن و امکان جلوگیرى کردن است. در لغتنامه دهخدا آمده است: نظارت به معناى وارسى و نظارت کردن به معناى تفتیش کردن است. (9)
«نظارت اجتماعى» در اصطلاح
اصطلاح «نظارت اجتماعى» در معناى وسیع خود، عبارت است از هرگونه تاثیرى که جامعه بر افراد مىگذارد. (10) اما جامعهشناسان این اصطلاح را در معناى خاصى به کار مىبرند. جامعهشناسان امریکایى، که براى نخستین بار اصطلاح نظارت اجتماعى را به کار بردند، تحت عنوان «نظارت اجتماع» به نیروهایى که در گروه، رسم، باور، عقیده عمومى و تابو وجود دارد و افراد را از انحراف بازمىدارد و به آنها جهت مىدهد اشاره کردند. (11)
بیشتر جامعهشناسان در تعریف «نظارت اجتماعى» ابزار و اهداف نظارت اجتماعى را مطرح کردهاند و عناصرى همچون ارزشها (12) ، ثبات (13) ، همنوایى (14) و رعایت هنجارهاى مطلوب (15) و قوانین (16) را به عنوان اهداف نظارت در تعاریف خود آوردهاند.
از بین تعاریف متفاوتى که جامعهشناسان برا ى نظارت اجتماعى ارائه دادهاند، دو تعریف را، که نسبتبه دیگر تعاریف جامعتر است، مطرح مىکنیم:
1- السى بیرو معتقد است که نظارت اجتماعى مجموع وسایل و شیوههایى است که با استفاده از آنها، یک گروه یا یک واحد، اعضاى خود را به پذیرش رفتارها، هنجارها، قواعدى در سلوک و حتى آداب و رسومى منطبق با آنچه گروه مطلوب تلقى مىکند، سوق مىدهد. (17)
2- پارسونز نیز معتقد است نظارت اجتماعى فراگردى است که به وسیله آن، با رفتارهاى منحرف مقابله مىشود و ثبات اجتماعى حفظ مىگردد. (18)
از دو تعریف فوق، مىتوان چند اصل ذیل را به دست آورد که در تحقیق راهگشا خواهند بود:
1- در صورتى نظارت اجتماعى ممکن است که هنجارها، قواعد و آداب و رسوم جامعه معلوم و معین باشد.
2- نظارت اجتماعى در مقام مقابله با منحرفان و کسانى است که هنجارها و آداب و رسوم مطلوب را رعایت نمىکنند.
3- نظارت اجتماعى جریانى فردى و شخصى نیست، بلکه به فرایند کنترل جمعى نظر دارد.
4- ثبات جامعه در گرو نظارت اجتماعى است.
5- نظارت اجتماعى تا آنجا ادامه مىیابد که منحرفان را از عمل خود بازدارد.
هدف و مخاطبان نظارت اجتماعى
همانگونه که از تعریف نظارت اجتماعى استنباط مىشود، هدف از نظارت، از بین بردن کجروى و رعایت آداب و رسوم، هنجارها و قواعدى است که جامعه آن را مطلوب مىداند.
منظور از مخاطبان نظارت اجتماعى نیز افرادى هستند که نظارت اجتماعى در جهت مقابله و اصلاحشان به کار مىرود. تعابیر و الفاظ جامعهشناسان نسبتبه مخاطبان نظارت اجتماعى متفاوت است. آنها به منحرف، کجرو و مجرم اشاره کردهاند. (19) براى توضیح مفاهیم فوق، توضیحاتى ضرورى است:
در زبان انگلیسى بین کجروى و انحراف تفاوتى وجود ندارد و هر دو مفهوم را تحت عنوان deviation استعمال مىشود. deviant نیز به معناى منحرف یا کجرو بهکار مىرود. اما در زبان فرانسه بین منحرف و کجرو تفاوت گذاشتهاند و به ترتیب، براى این دو مفهوم، لغات valiate و deviante را استعمال کردهاند.
گى روشه، جامعهشناس فرانسوى، معتقد استبین این دو اصطلاح تفاوت وجود دارد. او با بیان اینکه هرگاه نمونههایى که در جامعه وجود دارند به صورت رسمى و آمرانه، خواهان همنوایى نباشند ولى یک نمونه بیش از نمونههاى دیگر در جامعه وجود داشته باشد، معتقد است که در صورتى عنوان انحراف به خود مىگیرند که نمونههاى دیگرى که از فراوانى کمترى برخوردارند توسط افراد انتخاب و مورد عمل قرار گیرند. (20) او در بیان تفاوت بین انحراف و کجروى مىگوید: «انحراف عبارت است از حق انتخابى که اعضاى یک جامعه بین مدلهاى مجاز دارند و کجروى انتخاب مدلهایى است که یا در مورد آنچه که مجاز است، مىباشند و یا خارج از آن.» (21)
اما جامعهشناسان فارسىزبان تفاوتى بین منحرف و کجرو نگذاشتهاند، به طورى که برخى Deviant را به معناى کجرو و برخى آن را به معناى منحرف دانستهاند. (22)
با توجه به مطالب ذکر شده ما کجروى و انحراف را یکى مىدانیم و از این پس، از عناوین انحراف و منحرف استفاده خواهیم کرد.
منحرف
«منحرف» کسى است که رفتارى مغایر با هنجارها و معیارهاى پذیرفته شده و مطلوب گروه یا جامعهاى خاص داشته باشد. از اینرو، او در آن جامعه یا گروه بعنوان فردى منحرف تلقى خواهد شد.
تذکر دو نکته در زمینه تعریف منحرف ضرورى است:
1- اگر فردى هنجارهاى جامعه را قبول نداشته باشد، ولى در عمل، از هنجارها تبعیت کند منحرف محسوب نخواهد شد.
2- انحراف نسبى و تابعى از فرهنگ است. از اینرو، در تعریف کلمه، «خاص» به عنوان صفتبراى گروه و جامعه ذکر گردیده است. لذا، ممکن است فردى در بین مسلمانان منحرف محسوب شود، ولى در جامعه غرب فردى خوب و غیر منحرف تلقى گردد.
مجرم
دورکیم با اینکه جرم را امرى عادى مىداند، مجرم را فردى نابهنجار تلقى مىکند. (23) او در تعریف جرم مىگوید:
«جرم عبارت از فعلى است که احساسات جمع معینى را، که داراىنیرو وصراحتمخصوص است، جریحهدار مىسازد.» (24)
بنابراین، مىتوان مجرم را اینگونه تعریف کرد: مجرم فردى است که عملى را که توسط دستگاه حاکم رسما منع شده و داراى ویژگىهاى زیر باشد، انجام دهد:
1- عملى که بیش از حد براى جامعه خطرناک باشد.
2- عملى است که احساسات جمعى را علیه خود برانگیزاند.
3- نظام مجازاتهاى غیر رسمى براى نظارت آن کافى نباشد.
4- براى ارتکاب آن عمل، مجازاتهاى رسمى در قالب قانون تعیین شده باشد.
با تامل در تعاریف جرم، مجرم، انحراف و منحرف روشن مىشود که رابطه بین آنها عام و خاص مطلق است; بدین معنى که در همه مواردى که عنوان جرم به کار برده مىشود، عنوان انحراف هم اطلاق مىشود و صحیح نیست که در همه مواردى که عنوان انحراف به کاربرده مىشود، عنوان جرم اطلاق شود. به بیان دیگر، مىتوان گفت انحراف به دو قسمت تقسیم مىگردد:
1- جرم;
2- غیر جرم.
با توجه به اینکه مجرم، منحرف محسوب مىشود، مىتوان گفت: مخاطب نظارت اجتماعى منحرفان هستند.
انواع انحراف
جامعهشناسان براى انحراف تقسیماتى کلى ذکر کردهاند که مهمترین آنها عبارتند از: انحراف اولیه و ثانویه، انحراف آگاهانه و غیر آگاهانه، انحراف مثبت و منفى، انحراف فردى و گروهى. در ذیل، هر یک از این اقسام جداگانه توضیح داده مىشود:
الف انحراف اولیه و ثانویه
انحراف اولیه یا نخستین در مواردى به کار مىرود که افراد دچار انحرافهایى گذرا و تصادفى شدهاند، در حالى که زندگى آنها تحت تسلط الگوى انحرافى قرار نگرفته باشد; مانند دانشآموزى که براى یکبار قوانین دبیرستان را زیر پا بگذارد و بدون اینکه تکالیف خود را انجام دهد سر کلاس حاضر شود.
اما انحراف ثانویه در مواردى تحقق مىیابد که فرد عنوان منحرف، کجرو و یا مجرم را پذیرفته و یک تلقى جدید از خود ارائه دهد. در این حالت فرد به طور مشخص، رفتار انحرافى از خود نشان مىدهد; (25) مثلا، یک قاچاقچى با اینکه ممکن است چند بار به زندان رفته باشد، ولى باز از کار خود دستبرنمىدارد. در این حالت، جامعه با او به عنوان قاچاقچى برخورد مىکند و او از آنجا که خود را به عنوان فردى منحرف و قاچاقچى مىشناسد، رفتارى هماهنگ و متناسب با این گروه منحرف از خود نشان مىدهد.
ب انحراف آگاهانه و ناآگاهانه
انحراف آگاهانه در مواردى رخ مىدهد که فرد با آگاهى از ارزشها و هنجارهاى موجود به اعمالى دست مىزند که با ارزشها و هنجارهاى جامعه منافات دارد. اما انحراف ناآگاهانه مربوط به مواردى مىشود که فرد از روى ناآگاهى نسبتبه ارزش و هنجارهاى جامعه دستبه اعمالى نابهنجار و انحرافى بزند; (26) مثلا، افرادى که از جامعهاى به جامعه دیگر، که هیچ آشنایى با فرهنگ و آداب و رسوم آن ندارند، مىروند معمولا در روزهاى اول، اعمال و رفتارشان با اعمال و رفتار افراد آن جامعه مغایر و ناهماهنگ است. از آنجا که اینگونه اعمال به دلیل عدم آگاهى از هنجارها و آداب و رسوم جامعه جدید صورت پذیرفته است، عنوان انحراف غیرآگاهانه بر آن اطلاق مىشود.
ج انحراف مثبت و منفى
انحراف مثبت زمانى رخ مىدهد که فرد با آگاهى نسبتبه ارزشها و هنجارهاى جامعه خویش از آنها تخطى مىکند و ارزشها و هنجارهاى جدیدى که برتر از ارزشها و هنجارهاى قبلى است، مطرح مىکند. اما انحراف منفى در مواردى است که فرد با سرپیچى از ارزشها و هنجارهاى موجود جامعه خویش هنجارها و ارزشهاى پستترى مطرح مىسازد. (27) رهبران مصلح را مىتوان از جمله افرادى ذکر کرد که دستبه انحرافهاى مثبت مىزنند. آنان براى اصلاح جامعه، برخى از هنجارها و آداب و رسوم جارى آن را زیر سؤال مىبرند و الگوها و هنجارهاى جدیدى، که بدتر از هنجارهاى موجود آن است، ارائه مىدهند. در مقابل، افرادى همچون بزهکاران، قاچاقچىها دچار انحراف منفى هستند.
د انحراف فردى و گروهى
انحراف فردى در مورد فردى به کار برده مىشود که به تنهایى هنجارها و ارزشهاى جامعه را زیر پا گذارد. اما انحراف گروهى زمانى است که تعدادى از مردم، به صورت دستهجمعى، هنجارهاى جامعه را نادیده بگیرند و بر طبق آن عمل نکنند; مانند گروههاى بزهکار یا شبکههاى جاسوسى که به صورت گروهى و با مشارکتیکدیگر، مرتکب اعمال خلاف و زشت مىگردند. (28)
انواع نظارت
جامعهشناسان براى نظارت اجتماعى اقسامى ذکر کردهاند که مهمترین آنها عبارتنداز: نظارت رسمى و غیر رسمى، نظارت اجبارى و اقناعى، نظارت بیرونى و درونى، نظارت مستقیم و غیر مستقیم، نظارت فردى و جمعى و نظارت در گروههاى نخستین و گروههاى ثانوى. توضیح هر یک از این موارد به طور جداگانه، مطرح مىگردد:
الف نظارت رسمى و غیر رسمى
نظارت رسمى نظارتى است که به صورت رسمى و طبق روشها و قوانین و مقررات تعریف شده صورت مىگیرد و غالبا توسط افراد و یا نهادها و سازمانهایى که وظیفهشان نظارت اجتماعى است، انجام مىپذیرد; مثلا، ماموران پلیس یا قضات در برخورد با افراد مجرم طبق قواعد تعریف شدهاى عمل مىکنند و اجازه ندارند که خارج از چهارچوب قوانین حتى در جهتبازدارى و نظارت مجرم، دستبه اقدامى بزنند. نظارت غیر رسمى نظارتى است که در قالب قوانین و مقررات تعریف شده نباشد و معمولا همه افراد جامعه در آن مشارکت مىکنند; (29) مانند برخورد دانشجویان کلاس با همکلاسى خود هنگامى که وى هنجارهاى جارى را زیر پا مىگذارد.
از جهاتى نظارت رسمى و نظارت غیر رسمى با هم متفاوتاند:
1- نظارت رسمى به وسیله مؤسسات، سازمانها و افرادى مشخص،که قانونتعیین کرده است، اعمال مىشود، در حالى که در نظارتغیررسمى هرفرد و سازمانىمىتواند مشارکت داشتهباشد.
2- در نظارت رسمى تنها تعدادى از ابزارهاى مشخص و تعریف شده به وسیله قانون به کارگرفته مىشود و افراد مسؤول حق ندارند با هر وسیله و روشى به نظارت جامعه و برخورد با منحرفان بپردازند. اما در نظارت غیر رسمى طیف وسیعى از ابزارها مانند تمسخر، خندیدن، حرف نزدن و مانند آن براى نظارت در اختیار افراد است.
3- نظارت غیر رسمى معمولا در گروههاى نخستین (خانواده، گروه همسالان و مانند آن) وجود دارد، در حالى که نظارت رسمى بیشتر در گروههاى ثانوى، که از روابط عاطفى کمترى برخوردارند، جریان مىیابد. (30)
ب نظارت اجبارى و اقناعى
نظارت از دو طریق عمده به کار گرفته مىشود: یا از طریق به کارگیرى اجبارى یا از طریق استفاده از راههاى اقناعى. در نوع اول (نظارت اجبارى) افراد به پذیرش شیوههاى زندگى و روشهاى رفتارى از طریق به کارگیرى تنبیهها و مجازاتها مجبور مىشوند، اما در نوع دوم (نظارت اقناعى) افراد از راههاى تبلیغ و به کارگیرى تشویق و پاداش، اعطاى اعتبار، مقام و استفاده از ارزشهاى اخلاقى به پذیرش هنجارهاى مطلوب ترغیب مىشوند; (31) مثلا، آموزگارى که به طور دایم، از قواعد و مقررات انضباطى مدرسه سخن مىگوید و شاگردان را به دلیلى ترس از قوانین مدرسه تنبیه مىکند از روش نظارت اجبارى استفاده مىکند. اما آموزگارى که دستبه تنبیه دانشآموزان نمىزند و از طریق تلقین و آگاهى و راهنمایى بر آنها نظارت دارد از روش دوم یعنى روش اقناعىبهرهمىجوید.
ج نظارت بیرونى و درونى
نظارت بیرونى نظارتى است که از خارج از وجود فرد بر وى تحمیل مىشود، ولى نظارت درونى نظارتى است که از درون فرد و از ناحیه وجدان سرچشمه مىگیرد و فرد را به رعایت هنجارهاى مطلوب فرامىخواند.
د نظارت مستقیم و غیر مستقیم
نظارت مستقیم در موردى است که فرد مستقیما و بدون واسطه، افراد را از کجروى و انحراف باز دارد; مانند پلیس و نیروهاى انتظامى که به طور مستقیم، در فرایند نظارت اجتماعى شرکت مىجویند. اما نظارت غیر مستقیم به نظارتى گفته مىشود که افراد با واسطه، به نظارت جامعه مىپردازند; مانند نویسندگان که با نوشتن مقالات در روزنامهها از یک سو، مفاهیم اخلاقى را در جهت ممانعت از منکرات در سطح جامعه مطرح مىسازند و از سوى دیگر، با بیان خطرات انحرافها و کجروىها، منحرفان را به پرهیز از اعمال زشت و ناپسند تشویق مىکنند. (32)
ه- نظارت فردى و جمعى
نظارت فردى در موردى به کار برده مىشود که افراد به تنهایى دستبه نظارت و برخورد با افراد خطاکار بزنند، اما نظارت جمعى وگروهىنظارتىاست که بهوسیله گروه وجمعاعمالمىشود، مثلا، احزاب وگروههاى فشاردربرخىازمواردبراىازبینبردن انحراف، دستبهاقداماتدستهجمعى همچونتظاهراتواعتصابمىزنند.
و- نظارت در گروههاى نخستین و ثانوى (عاطفى، غیرعاطفى)
نظارت در گروههاى نخستین نظارتى است که در گروههاى کوچک، که داراى روابط رو در رو، عاطفى و دوستانه هستند، اعمال مىشود. در این نوع نظارت، فرد با آگاهى از ویژگىهاى شخصیتى مجرم، به صورت چهره به چهره و عاطفى با او برخورد مىکند و مانع تکرار و شیوع عمل نابهنجار او مىشود; مثلا، مادرى که وقتى از رفتار زشت دختر خود آگاهى پیدا مىکند نزد او مىرود و با بهره جستن از رابطه عاطفى و در نظر گرفتن ویژگىهاى اخلاقى دخترش، وى را از عمل شتخود باز مىدارد و مسلما به دلیلنظارت و اصلاح دختر خود به مراجع قانونى مراجعه نمىکند. اما با متراکم و پیچیده شدن جرایم و شکلگیرى تقسیم کار اجتماعى، گروههاى ثانوى به طور روز افزونى شکل مىگیرند. در این گروهها روابط چهره به چهره و عاطفى به شدت کمرنگ مىشود و بیشتر روابط شکل رسمى و قانونى به خود مىگیرند. (33) لذا، نظارت در این گروهها بیشتر به صورت غیر عاطفى صورت مىپذیرد; مثلا، فردى که عضو انجمن صنفى خاصى است اگر نسبتبه تعهدات خود عمل نکند معمولا با روشهاى کاملا تعریف شده و خارج از روابط دوستانه و عاطفى با او برخورد مىشود. (34)
مجریان نظارت اجتماعى
مجریان نظارت اجتماعى افرادى هستند که در فرایند نظارت، به طور قانونى و رسمى و یا غیررسمى، وظیفه نظارت بر جامعه و جلوگیرى از بروز و شیوع انحرافها و نابهنجارىهاى اجتماعى را در سطح جامعه بر عهده دارند. به عنوان نمونه، به مجریانى که سهم بیشترى در نظارت اجتماعى بر عهده دارند اشاره مىشود:
الف خانواده;
ب عموم مردم;
ج دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى.
الف خانواده
خانواده یکى از کانونهاى مهم تربیت و نظارت اجتماعى است. در جوامع غیر صنعتى، خانواده در این زمینه نقش بس مهمتر و بیشترى ایفا مىکند. از سویى، به دلیل گستردگى خانواده، زمانى که فردى از اعضاى خانواده دستبه انحراف مىزند، تقریبا همه افراد خانواده با وى برخورد مىکنند و از سوى دیگر، چون سرپرستخانوادههاى گسترده خود را مسؤول اصلاح و نظارت اعضاى خانواده مىبیند، اصلاح و نظارت اعضاى خانواده را خود بر عهده مىگیرد و از سازمان خاصى انتظار اصلاح و یا نظارت را ندارد، بر خلاف خانوادههاى هستهاى که سازمانها و مؤسساتى همچون کودکستانها در این کار، خانواده را یارى مىرسانند. بنابراین، فرزندان نسبتبه دیگر اعضاى خانواده بیشتر در کانون تعلیم و تربیت و اصلاح قرار دارند و در خانواده، ارزشها و هنجارهاى موجود را فرامىگیرند و در صورت مخالفتبا ارزشها و هنجارهاى موجود، به صورتهاى گوناگونى مورد توبیخ و سرزنش پدر، مادر و حتى دیگر اعضاى خانواده قرار خواهند گرفت; مثلا، در صورتى که دختر در یک خانواده مذهبى به حجاب اهمیتى ندهد، از سوى پدر و مادر مورد سرزنش قرار مىگیرد و آنان با به کارگیرى انواع مجازاتها، سعى در اصلاح دختر خود مىکنند.
نظارت در خانواده داراى ویژگىهایى است که موجب گردیده از میزان کارایى بالایى نسبتبه دیگر نظارتهاى اجتماعى برخوردار باشد. این ویژگىها عبارتند از:
1-مجرىنظارتدرخانواده،مخاطبخودرابهخوبىمىشناسد و مطابق ویژگىهاى شخصیتىاش، او را از انحراف بازمىدارد.
2- نظارتهایى که از ناحیه خانواده اعمال مىگردد معمولا حالت عاطفى دارند و از روشها و ابزارهاى غیر رسمى، که طیف وسیعى را دربر مىگیرد، استفاده مىگردد.
3- معمولا اعضاى خانواده تا اصلاح فرد خاطى و منحرف و تغییر رفتار وى و هماهنگى و همسویى وى با سایر اعضاى خانواده به اقدامات اصلاحى خویش ادامه مىدهند.
ب عموم مردم
در هر جامعهاى ارزشها، هنجارها و آداب و رسوم خاصى مورد توجه و عمل قرار مىگیرد و اعضاى جدید با فراگیرى ارزشها و هنجارها به عضویت جامعه درمىآیند. در صورتى که فرد از هنجارهاى جامعه خود تخطى کند و هنجارها و ارزشهاى دیگرى را مبناى عمل خود قرار دهد، عموم مردم به شیوههاى گوناگونى همچون بىتوجهى، سرزنش و پرخاش با او برخورد مىکنند و به قول دورکیم، فرد خاطى با اجبار اجتماعى روبرو (35) مىشود. به هر میزان اعضاى جامعه التزام عملى بیشترى نسبتبه هنجارها و ارزشهاى جامعه داشته باشند، هنگام وقوع انحراف، عکسالعمل جامعه شدیدتر خواهد بود. در صورتى که هنجارهایى که از سوى افراد عمل مىشود مورد پذیرش بیشتر افراد جامعه نباشد، نباید انتظار داشت هنگام نقض هنجارهاى مطلوب، مردم به عنوان مجریان نظارت نسبتبه این انحرافات اقدامى انجام دهند. مردم به عنوان مجریان نظارت، به طور غیر رسمى، به نظارت و اصلاح جامعه خود مىپردازند.
نکته قابل توجه اینکه با تفکیک نقشها و تقسیم کار روزافزون در جوامع پیشرفته، مردم هنگام مواجه شدن با انحراف و جرم همچون جوامع سنتى با منحرفان برخورد نمىکنند، بلکه اقدام جدى در این زمینه را به مقامات مسؤول مانند نیروهاى انتظامى، مراکز مبارزه با منکرات و مانند آن گزارش مىکنند.
ج دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى
یکى از مراکز مهم جلوگیرى و برخورد قانونى و رسمى با افراد خاطى، دستگاههاى قضایى است. دستگاه قضایى با آن دسته از منحرفانى برخورد مىکنند که کارى بر خلاف قانون و مقررات جامعه انجام داده باشند و در مواردى که فردى هنجار یا ارزشى اجتماعى را رعایت نکند، که در قانون براى مخالفتبا آن مجازاتى در نظر گرفته نشده است، دخالتى نمىکنند. نوع نظارت دستگاههاى قضایى، نظارت رسمى است که روشها و نوع برخورد آنان با مجرمان در قانون مشخص شده است. نیروهاى انتظامى به عنوان مجریان مراکز قضایى، با دستگیرى و تحویل مجرمان به مراکز مبارزه با فساد، در کنترل و اصلاح جامعه نقش مهمى ایفا مىکنند.
به اعتقاد مسؤولان نیروى انتظامى، مهمترین وظایف این نیروها عبارت است از:
1- مبارزه با مظاهر خلاف قانون و شرع;
2- مبارزه با عوامل فساد و بزهکارى;
3- مبارزه با قاچاق (بخصوص مواد مخدر);
4- تحویل مجرمان و بزهکاران به مراجع قضایى. (36)
دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى داراى ویژگىهایى هستند که موجب شده مجرمان هنگام برخورد و مداخله نیروهاى انتظامى عکسالعمل منفى از خود نشان ندهند. این ویژگىها عبارتند از:
1- دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى به عنوان عوامل و مجریان نظارت رسمى در جامعه شناخته شدهاند. بنابراین، در صورتىکه یک مجرى غیررسمى، مثلا یک پزشک و یا مغازهدار، دستبه امر و نهى و بازدارى منحرفان از کارهاى ناپسند بزنند با عکسالعمل منفى آنها مواجه مىشوند، ولى در صورتى که مثلا پلیس با به صدا درآوردن سوت خود، راننده خاطى را توبیخ کند، آن فرد فرامین پلیس را اطاعت مىکند و مقاومتى از خود نشان نمىدهد.
2- دستگاههاى قضایى و نیروهاى انتظامى از پشتوانه قانونى و ضمانتهاى اجرایى مناسب و کافى برخوردارند. مجرمان در مواردى قدرت مقابله و سرپیچى از دستورات و احکام آنها را ندارند; مانند فردى که دزدى کرده و دستگیر شده و امکان هرگونه مقاومتى از او سلب گردیده است. در عین حال، در برخى موارد، با اینکه فرد قادر به مخالفت و سرپیچى از دستورات مراکز قضایى و نیروهاى انتظامى است، ولى به دلیل ترس از عواقب سوء مخالفتبا احکام و دستورات آنها، معمولا از خود مقاومتى نشان نمىدهد.
د دیگر مجریان نظارت
افراد و نیروهاى دیگرى نیز در کنترل اجتماعى مؤثرند. برخى از آنها، همچون قوه مقننه، به طور غیر مستقیم، با تهیه و تصویب قوانین لازم براى مبارزه با منکرات و جرایم و با نظارت بر اجراى صحیح قوانین در نظارت اجتماعى تاثیر دارند. برخى از آنها نیز با اینکه وظیفه و هدفى غیر از نظارت دنبال مىکنند، گاهى اوقات در فرایند نظارت نیز مشارکت مىکنند; از جمله احزاب و گروههاى فشار با اینکه هدف عمدهشان تلاش براى به دست گرفتن قدرت سیاسى (37) و اعمال نفوذ بر مسؤولان حکومت در زمینه دفاع از منافع گروه خاصى است (38) ولى در برخى موارد، در فرایند نظارت اجتماعى شرکت مىجویند; مثلا، با ترتیب دادن تظاهرات و اعتراضات فراگیر و مردمى، موجب اصلاح و حذف انحراف و کجروى در جامعه و کنترل مراکز قدرت مىشوند.
مطبوعات، رادیو و تلویزیون، با اینکه قسمتى از فعالیتخود را به تقویت هنجارهاى اجتماعى اختصاص مىدهند، (39) به دلیل اینکه از سویى، هویت مستقلى از خود ندارند و به عنوان ابزار و وسایلى در خدمت احزاب، گروهها و مؤسسات خصوصى و دولتى عمل مىکنند و از سوى دیگر، بیشتر فعالیتهاى خود را در خبررسانى، تحلیل مسائل و بخشهاىتفریحى متمرکز کردهاند، (40) به عنوان مجریان کنترل در سطح جامعه شناخته نشدهاند.
ضمانتهاى اجرایى نظارت اجتماعى
نظارت اجتماعى بدون ضمانت اجرایى موفقیتى ندارد. ضمانتهاى اجرایى به دو شیوه مجازات (تنبیه) و پاداش صورت مىگیرد. در هر صورت، افراد جامعه براى پرهیز از مجازاتهایى که به دنبال ارتکاب عمل نابهنجار دامنگیر آنان مىشود و یا براى دستیابى به پاداشهاى مطلوب از انحراف دست مىکشند. مجازاتها نیز داراى مراتبى است: از یک نگاه سرد گرفته تا مجازات اعدام، همه مجازاتهایى است که به تناسب جرم و انحراف نسبتبه مجرمان به کار برده مىشود. در واقع، مجازاتها نشانگر درجه اهمیت اختلالهایى است که یک عمل نابهنجار در وجدان عمومى ایجاد مىکند. هرچه هنجارهاىمهمترىنقض شودو وجدانعمومى بیشتر جریحهدار گردد، مجازات شدیدترى در انتظار فرد منحرف و مجرم است.
ضمانتهاى اجرایى، که غالبا مجریان نظارت اجتماعى از آنها استفاده مىکنند، عبارتند از: (41)
الف مجازاتها (تنبیه):
بدنى; زندان;اقتصادى و مالى; مذهبى; اجتماعى و اخلاقى; ب - پاداشها:
اخلاقى; اجتماعى; مادى;مذهبى.
الف مجازاتها
1- مجازاتهاى بدنى: مجازاتهاى بدنى، مجازاتهایى فیزیکى است که نسبتبه منحرف و مجرم به کار برده مىشود. این مجازاتها شامل اقسام گوناگونى است; از سیلى زدن تا اعدام، که شدیدترین مرحله مجازاتهاى بدنى است. در جوامع سنتى، مجازاتهاى بدنى شدید، بدون هیچ مانعى از سوى قبایل و گروههاى گوناگون اجتماعى به کار مىرفت. ولى در جوامع جدید، این مجازاتها تحت عنوان نظارت رسمى و در قالب قانون و به دستور قاضى قابل اجراست. در صورتى که فردى خودسرانه دستبه چنین اعمالى بزند، با عکسالعمل شدید نیروهاى انتظامى و دستگاههاى قضایى روبرو مىشود.
در مجازات اعدام، بر خلاف مجازاتهاى دیگر، مجرم به دلیل اعدام، حیات خود را از دست مىدهد و اصلاح و مراقبتى در مورد او متصور نیست، بلکه با اعدام مجرم، از سویى، منشا فساد و تباهى از بین مىرود و از سوى دیگر، از تکرار و شیوع فساد و تباهى در سطح جامعه جلوگیرى مىشود.
2- زندان: زندان، معمولىترین و رایجترین نوع مجازات است. در جوامع سنتى، زندان بیشتر براى نگهدارى موقت کسانى بود که در انتظار و اجراى حکم اعدام یا انواع مجازاتهاى بدنى به سر مىبردند و یا بدون آنکه زمانى براى دوران زندان آنها تعیین شده باشد، در دخمههاى سرد و تاریک تا لحظه مرگ رها مىشدند. از نظر دانشمندان حقوق و جرمشناس، زندان بهترین مجازات به شمار مىآید. آنان معتقدند زندان کیفرى است که بسیارى از هدفهاى مجازات را برآورده مىسازد. در واقع، زندان مجرم را از گرایش به ارتکاب مجدد جرم باز مىدارد. (42) همایش جهانى سازمان ملل نیز در هشتمین قطعنامه خود زندان را، به عنوان راهى براى اصلاح و تربیت مجرمان پیشنهاد کرد. (43)
برخى از جامعهشناسان معتقدند که با زندانى کردن مجرمان و دور نگه داشتن آنان از اجتماع، بزهکارى و جرم به طور قابل توجهى کاهش مىیابد. (44) در واقع، زندان در قالب نظارت رسمى و به وسیله دستگاه قضایى و به منظور توانزدایى، اصلاح منحرفان و جلوگیرى از اشاعه جرم و جنایتبه کارگرفته مىشود.
3- مجازاتهاى مالى و اقتصادى: طیف وسیعى از مجازاتهاى اقتصادى و مالى را مجریان نظارت به تناسب اهمیت انحراف به کار مىبرند. برخى از آنها عبارتند از: تحریم، جریمههاى نقدى، قطع کمکهاى مالى، کاهش حقوق و مزایاى کارمندى.
برخى از مجازاتهاى مالى جنبه رسمى دارد و در قالب نظارت اجتماعى رسمى به کار مىرود. جریمههاى نقدى، کاهش حقوق و مزایاى کارمند از مواردى است که از سوى مقامات مسؤول به کار گرفته مىشود; مثلا، در صورتى که کارمندى مسؤولیتهاى ادارى خود را انجام ندهد یا از ارباب رجوع رشوه دریافت کند، ممکن است علاوه بر مجازاتهاى غیر رسمى دیگر، با کاهش حقوق و مزایا، به عنوان یک اقدام رسمى روبرو گردد.
برخى دیگر از مجازاتهاى مالى تحت عنوان نظارت رسمى اعمال نمىشود; مثلا، ممکن است مردم از مغازهدارى، که کالاها و اجناس خود رابه قیمتگران مىفروشد، چیزى نخرند. دورکیم معتقد است مجازاتهاى مالى که براى ترمیم و جبران عوارض ناشى از اعمال منحرفان به اجرا درمىآید و تحت عنوان جزاى ترمیمى مطرح مىشود، ویژگى جوامع جدید است. (45) اما همه مجازاتهاى مالى تحت عنوان جزاى ترمیمى قرار نمىگیرد. برخى از آنها صرفا به منظور بازدارى منحرف از ارتکاب عملش اعمال مىشود; مانند تحریم فردى که در مغازه خود لباسهایى با نشانههاى نامناسب غربى ارائه مىدهد.
4- مجازاتهاى مذهبى: برخى از ضمانتهاى اجرایى مربوط به مجازاتهاى مذهبى است; مثلا، یک روحانى خطاب به افراد منحرف و مجرم مىگوید: در صورتى که کارهاى نابهنجار خود را ادامه دهید عذاب اخروى در انتظار شماست. ضمانتهاى مذهبى، در قالب نظارتهاى غیررسمى به کار مىرود و معمولا به عنوان ضمانتهاى پشتیبانى و تقویت کننده ضمانتهاى اجرایى دیگر به کار مى رود; مثلا، مجریان نظارت افرادى را که قصد گرانفروشى دارند، علاوه بر یادآورى جریمه نقدى، از عواقب سوء اخروى عملشان نیز برحذرمىدارند.
هر قدر ایمان و اعتقاد افراد نسبتبه دین خود راسختر باشد، نسبتبه تهدیدها و مجازاتهاى مذهبى عکسالعمل بیشترى از خود نشان مىدهند. از اینرو، اینگونه ضمانتهاى اجرایى نسبتبه جوامع مذهبى از کارایى بالایى برخوردار است و بعکس، در جوامع غیر مذهبى، کارایى ندارد.
5- مجازاتهاى اجتماعى و اخلاقى: اینگونه مجازاتها بسیار متنوعاند. ترشرویى، ریشخند، قطع رابطه، برچسبهایى بداخلاق و بد زبان و مانند آن از جمله مجازاتهاى اجتماعى و اخلاقى است. افراد به دلیل علایق ذاتى خود، از مجازاتهاى اجتماعى و اخلاقى به شدت متاثرند و در پى آنند که به گونهاى رفتار نمایند تا در عین حفظ اعتبار و احترام اجتماعى خود، روابط خود را با جامعه تداوم بخشند. از اینرو، به طور طبیعى، از هر رفتار و عملى که به تداوم اعتبار و روابط اجتماعىشانلطمه بزند، دورى مىجویند.
ب پاداشهاى مذهبى، اخلاقى، اجتماعى و مادى
در برخى موارد مجریان نظارت، براى اصلاح و تغییر رفتار منحرف از پاداشهاى گوناگون بهره مىجویند. پاداشها انواع گوناگونى دارند که عبارتند از: پاداشهاى مذهبى، اخلاقى، اجتماعى و مادى. پاداشهاى مذهبى مانند بهشت، درجات اخروى و قرب به خداست. از اینرو، مجرى نظارت با بیان اینکه پرهیز از انحراف و اعمال زشت، بهشت را به دنبال خواهد داشت، افراد جامعه را از یک سو، نسبتبه تکرار اعمال نابهنجار بىمیل مىسازد و از سوى دیگر، آنهارا به اطاعت از هنجارهاى مطلوب وادار مىسازد.
پاداشهاى اخلاقى و اجتماعى، مانند القاب و اوصاف اخلاقى خوب، اعتبار و مقام اجتماعى، رابطه صمیمانه و مانند آن است. در کنار اینگونه پاداشها، پاداشهاى مادى از سوى مجریان نظارت براى اصلاح افراد جامعه بهکار مىرود.
پاداشهاى مذهبى و اخلاقى در قالب نظارت غیررسمى به کار مىروند، اما پاداشهاى اخلاقى و مادى در قالب نظارتهاى رسمى و غیر رسمى اعمال مىشوند; مثلا، رئیس یک اداره طى بخشنامهاى رسما اعطاى پاداش مادى معینى را، در صورت اصلاح و تغییر رفتار، به کارمندان سهلانگار و فاقد تعهد کارى پیشنهاد مىکند و کارمندان نیز براى دستیابى به پاداش مذکور، از کارهاى گذشته خود دست مىشویند و تابع ضوابط و مقررات مىگردند.
پىنوشتها
1- افلاطون، جمهور، ترجمه فؤاد روحانى، چ پنجم، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1368 ، ص 114
2- مایکل ب. فاستر، خداوندان اندیشه سیاسى، جواد شیخالاسلامى، امیرکبیر، تهران، 1358، ج 1 ص 212-213
3- ابونصر محمد فارابى، آراء اهل المدینة الفاضلة، چ دوم، دارالمشرق، بیروت، 1968 ، ص117
4- ابنسینا، الشفاء، ترجمه ابراهیم مدکور، چ دوم، انتشارات کتابخانه آیةالله مرعشى، قم، 1404 ، ص556-557
5- بروس کوئن، مبانى جامعهشناسى، محسن ثلاثى، فرهنگ معاصر، 1370، ص746- گى روشه، کنش اجتماعى، هما زنجانىزاده، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه رضوى، مشهد،1367، ص 148
8- Hamilton, P. A critical dictionary of sociology, p .330
9- على اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، دانشگاه تهران، تهران، 1351، ج40،ص233
10- Edwin. R. A., Encyclopedia of social sience, VS, P.344
11- ibid, p . 344
12 و13- نیکلاس آبر کرومبى، فرهنگ جامعهشناسى، ترجمه حسن پویان،انتشارات چاپخش، تهران،1367، ص 350
14- جوزف روسک، مقدمهاى بر جامعهشناسى، ترجمه بهروز نبوى، چسوم، کتابخانه فروردین، تهران،1369، ص 232
15- آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، چ دوم، کیهان، تهران، 1370، ص 348 / رحمتالله صدیق، جزوه درسى «آسیبشناسى اجتماعى»، ص 25 / بروس کوئن، همان، ترجمه غلامعباس توسلى، چ دوم، تهران، سمت، ص206
16- P. Hamilton, ibid, P . 331
17- آلن بیرو، همان، ص 348
18- نیکلاس آبر کرومبى، همان، ص 350
19- پیشین، ص206 / نیکلاس آبر کرومبى، همان، ص 350 / براین هراد، جامعهشناسى و مددکارى اجتماعى، ترجمه محمدحسین فرجاد، دفتر تحقیقات و انتشارات، تهران، 1362، ص217 / رحمتالله صدیق، همان، ص28
20 و 21- گى روشه، پیشین، ص67-69
22- انتونى گیدنز، جامعهشناسى، منوچهر صبورى، نشر نى، تهران،1373، ص796 / کوئن بروس، همان، ترجمه غلامعباس توسلى، ص237
23 و 24- امیل دورکیم، قواعد روش جامعهشناسى، ترجمه علىمحمد کاردان، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1373، ص90
25- پترورسکى، جامعهشناسىمدرن، ترجمه حسنپریان، انتشارات چاپخش، تهران،1373 ، ج 2، ص 535 / رحمتالله صدیق، همان، ص106-107
26- داور شیخاوندى، جامعهشناسى انحرافات، چ سوم، نشر مرندیز، گناباد،1373، ص39
27- پیشین، ص 40 / عبدالحسین نیکگهر، مبانى جامعهشناسى، نشر رایزن، تهران،1369، ص 350
28- کوئن بروس، همان، ترجمه غلامعباس توسلى، ص216
29- علىاکبر ترابى، مبانى جامعهشناسى، چ، ص 122-123
30- کوئن بروس، همان، ترجمه غلامعباس توسلى، ص203
31- آلن بیرو، همان، ص 348 / علىاکبر ترابى، همان، ص 122-123
32- عبدالله جاسبى، نظارت و نظارت سازمانى از دیدگاه اسلام، بىنا، تهران، 1371، ص 8-10
33- آنتونى گیدنز، دورکیم، ترجمه یوسف اباذرى، خوارزمى، تهران،1363، ص 182
34- جوزف روسک، همان، 234
35- امیل دورکیم، همان، ص 28-29
36- مجله نگهبان، ش 5، ص16
37و 38- موریس دوورژه، جامعهشناسى سیاسى، ترجمه ابوالفضل قاضى، مؤسسه انشارات و چاپ دانشگاه، تهران،1367، ص427 و 428
39 و 40- باقر ساروخانى، جامعهشناسى ارتباطات، چ دوم، مؤسسه اطلاعات، تهران، 1368، ص69 و 70-78
41- گىروشه، همان، ص 52
42- پرویز صانعى، حقوق جزایى عمومى، چ ششم، انتشارات کتابخانه گنج دانش، تهران، 1374، ج 2، ص 132
43- محمود آخوندى، آیین دادرسى کیفرى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران،1369، ج3، ص76
44- رحمتالله صدیق، همان، ص32
45- امیل دورکیم، درباره تقسیم کار اجتماعى، ترجمه باقر پرهام، کتابسراى بابل، بابل،1369، ص 128-132