آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

قطره را گنجایش دریا نیست، اما نمونه‏اى از آن است. دین اسلام را در یک مقاله معرفى کردن بسان معرفى اقیانوس با قطره است. روشن است که چنین کارى اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است. دنیس لاردنر کارمودى (1) و جان کامودى نویسندگان کتاب «دین: سؤالات مهم‏» (2) در صدد انجام چنین کارى بوده‏اند. آنها در کتاب خود ادیان بزرگ جهان را با چند سؤال و پاسخ معرفى کرده‏اند. فصل نهم از این کتاب مربوط به اسلام است. پاسخ‏هایى که آنان به سؤالات مورد نظر مى‏دهند قابل توجه است. چنین مکتوبى براى یک مسلمان از جهاتى مى‏تواند مهم باشد; از جمله اینکه بداند محققان ادیان که تعلق خاطرى به دین اسلام ندارند چگونه به اسلام مى‏نگرند؟ چه بخشهایى از اسلام براى آنها جالب است؟ احیانا نکات ضعف و قوت دین اسلام را در چه مى‏دانند؟ به نظر آنها، در مجموع، در میان ادیان زنده جهان، اسلام از چه جایگاهى برخوردار است و احیانا چه جایگاهى مى‏تواند داشته باشد؟
نوشته ذیل برگرفته‏اى از فصل نهم کتاب مزبور است تا پاسخى به این‏گونه سؤالات باشد:
مراد ما از خدا چیست؟
مقصود محمد(صلى الله علیه وآله) (570 - 632 م.) از خدا، پروردگار مسیطر جهانیان است. در زمان ایشان، گرایش مذهبى حاکم شرک و چندگانه پرستى بود و مکه علاوه بر اهمیت تجارى، به‏دلیل وجود خانه کعبه در آن، از اهمیت مذهبى نیز برخوردار بود. اجداد ایشان نیز گرایشات توحیدى داشتند، (3) اما فقط او بود که توانست‏بر اساس وحى، امت واحده‏اى از عرب بسازد.
اگر چه در قرآن قوانینى دال بر تاثیرپذیرى (4) حضرت محمدصلى الله علیه وآله از یهودیان‏و مسیحیان وجود دارد، اما سرچشمه اسلام همان تجربه پیامبرانه خوداو است.محمد(ص) باخدیجه‏ازدواج کرد و در زندگى با او خوشبخت‏بود. او گاهى به غارهاى اطراف مکه مى‏رفت تا به تامل بپردازد.
پس از مدتى، شهودى به او دست داد که در آن فرشته‏اى با او صحبت مى‏کرد و از خداى واحد و اراده‏اش سخن مى‏گفت. او ابتدا فکر مى‏کرد که دیوانه شده است، (5) اما طولى نکشید که به کمک خدیجه و دیگر افراد خانواده وحى را جدى گرفت و دریافت که به او رسالتى الهى داده شده است. خدا او را به تلاوت قرآن و اصلاح مردم براساس آن امر مى‏کرد. اصول عمده‏اى که در وحى مورد تاکید بود عبارت بودند از: قدرت و مهربانى خدا، ضرورت ایمان به خدا و شکر گزارى او و عبادتش، معاد...
از زمان محمدصلى الله علیه وآله خدا براى مسلمانان موجود پرجلال و جبروتى بوده که او را برانگیخته و دین مقدس اسلام را به او سپرده‏است تا آن را تبلیغ کند. مثل و مانند نداشتن خدا اصلى اساسى در نظام اعتقادى مسلمانان است و هر گونه چندگانه پرستى و تعدد خدایان در قرآن مردود شمرده شده است. شرک و بت پرستى بزرگترین گناه است. به نظر مسلمانان، یهودیان و مسیحیان اجمالا به چنین خدایى معتقدند. لذا، به عنوان «اهل کتاب‏» داراى منزلت ویژه‏اى هستند. پیامبرانى همانند ابراهیم‏علیه‏السلام و عیسى‏علیه‏السلام قهرمانان بزرگ مذهبى هستند، اما محمدصلى الله علیه وآله خاتم پیامبران است.
در ابتدا، تنها تعداد اندکى از افراد خانواده‏اش به او ایمان آوردند. او با هجرت‏به‏مدینه‏جمعى‏ازگروندگان فراهم آورد. در سال 630 میلادى [سال هشتم‏هجرى] در یک هجوم (6) نظامى، مکه را فتح کردو اصلاح اعراب را حول‏محور الله تکمیل نمود. در تعالیم او دنیا و آخرت به هم آمیخته‏است و این دو مبناى سیاست اسلامى راتشکیل مى‏دهند.او درتعالیم خود به فقرا، بیچارگان، ایتام، بیماران و... توجه‏خاص نموده است. براى گشودن قلوب مسلمانان به‏سوى خدا،پنج وعده‏نماز رادرشبانه روز واجب‏کرد.اصل اساسى کلامى او چنین‏است:«خدایى جزخداى یکتا نیست.» اگر انسانها به خدا ایمان آورند و از او اطاعت کامل کنند امید است که از داورى سخت الهى سرفراز بدر آیند وگرنه در جهنم به عذاب‏هاى سخت دچار خواهند شد. خدا اگرچه بخشنده ومهربان است،اما داورى، سختگیر است.
خدا در زندگى ما چه جایگاهى دارد؟
خدا در همه جاى زندگى ما حضور دارد. او به عنوان خالق جهان و همه موجودات، در بین همه حضور دارد. او انسان‏ها را از چیز پستى آفریده است. او به انسان‏ها از رگ گردن‏شان نزدیکتر است. شکوه و درخشش صبح و جلال و زیبایى غروب، خورشید و ماه و... همه از اوست. همه جهان طبیعت آیت قدرت اوست. نیکان را هدایت مى‏کند و گناهکاران را به روز جزا حواله مى‏نماید.
مسلمانان قرآن را وحى برتر مى‏دانند و در بیش‏ترین مدت از تاریخ خود آن را املاى مستقیم الهى به حضرت محمدصلى الله علیه وآله مى‏دانستند. بعدها قرآن را همراه با خدا ازلى دانستند و آن را فوق زمان قرار دادند. (7)
مسلمانان در مقابل ترجمه قرآن از ترس تحول معناى آن، مقاومت کردند. تاثیر (8) قرآن بر مسلمانان از طریق آهنگ پرشور و ارزش‏دار و فراز و فرود شعر گونه آوایش بود. بدین ترتیب، مسلمانان همین زیبایى قرآن را دلیل (9) بر ریشه الهى داشتن آن گرفتند. حتى در سنت، حضرت محمدصلى الله علیه وآله بى‏سواد (10) تصویر شد تا این دلیل تقویت گردد.
چون قرآن اولین حجت و معیار حقیقت اسلام است، در اوقاتى که شخص به قرآن توجه مى‏کند زمینه براى احساس حضور خدا بیشتر فراهم است. مراسم روز جمعه (11) در مسجد از این اوقات است. مراسم روز جمعه عبارت است از رکوع و سجود در مقابل الله و گوش دادن به تلاوت قرآن و... . مردم به نحوى تقریبا آزاد به عبادت مى‏پردازند. ظاهرا در ابتدا زنان مى‏توانستند در مسجد حضور یابند، ولى بعدها براى زنان بخش جدیدى قرار دادند و یا اصلا آنها را از حضور در مسجد (12) منع کردند. از آنجا که مسجد مکانى فرهنگى و اجتماعى نیز بود با فاصله افتادن بین زنان و مسجد رفته رفته زنان در حاشیه جامعه قرار گرفتند.
علماى اسلامى ابتدا علم فقه را پدید آوردند که قوانین اسلامى را از قرآن و سنت، که عمدتا از حدیث تشکیل شده بود، استخراج مى‏کردند. حکومت‏آرمانى‏مسلمانان حکومت‏خداست‏که‏درآن، قوانین مذهبى بدون هیچ تفکیک قابل ملاحظه‏اى بین نهادهاى سیاسى و دینى اجرا مى‏شود. اطاعت از قوانین چنین جامعه‏اى بهترین راه جلب ضایت‏خداست.
عرفا جریان عرفانى را، که قدرى با فقها در تعارض بود، پدید آوردند. آنها عقیده داشتند که حضور خدا را مى‏توان با ریاضت و تامل و اعمال عبادى تجربه نمود. شیعیان ایران نیز که مسیرى مختلف با اهل سنت در پیش گرفته‏اند، از طریق آداب و شعایر تقریبا عاطفى، (13) که حول محور ذکر على‏علیه‏السلام و خاندانش مى‏گردد، در پى تجربه خدا هستند. انتظار مهدى‏علیه‏السلام نیز در میان شیعیان از ماهیتى عاطفى (14) برخوردار است.
آیا راه ممتازى به‏سوى خدا وجود دارد؟
اسلام راه ممتازى به سوى خدا را ارائه مى‏دهد که همان پنج پایه‏اى است که دین پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله بر آن استوار است:
اول، اقرار به ایمان یعنى شهادتین: نخستین سوره قرآن - فاتحة الکتاب - بیانگردرک مهابت‏انگیزى‏ازسیطره الهى است که دین محمدصلى الله علیه وآله به آن منجر مى‏شود. این سوره در عبادات و امور گوناگون مسلمانان از نقش‏ویژه‏اى برخورداراست.این‏سوره با «به نام خداوند بخشنده و مهربان‏» شروع شده است. بعد چنین ادامه مى‏یابد: «ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان است، خداوندى که بخشنده و بخشایشگر است، خداوندى که مالک روز جزاست. (خداوندا) تنها تو را مى‏پرستیم و تنها از تو یارى مى‏جوییم، ما را به راه راست هدایت فرما; راه کسانى که آنها را مشمول نعمت‏خود ساختى، نه راه کسانى که بر آنها غضب کرده‏اى و نه گمراهان.»
چنان که گفتیم، بزرگترین گناه در اسلام شرک است. تنها یک قدرت در جهان‏مسلمان‏حاضراست.هرکس‏درمقابل او تسلیم نشود مرتکب عصیانى توهین‏آمیز شده‏است. قدرت زیاد رهبران اسلامى از این تلقى از خدا ناشى مى‏شود.خلیفه یا آیة‏الله چنین قدرتى را از طرف خدا دریافت داشته است.
دوم، دستور نمازهاى پنجگانه: هدف از این دستور این است که مسلمانان‏به‏طور دائم، به یاد خدا و الزامات دینى باشند. نماز شامل رکوع، سجود و سر به خاک ساییدن و... مى‏باشد. بر پیشانى‏هاى مسلمانان مقید و متدین پینه بسته و آنها بدان به عنوان علامت تدین‏شان افتخار مى‏کنند.
سوم، روزه: مسلمانان در تمام روزهاى ماه رمضان از خوردن و آشامیدن امساک مى‏کنند.
چهارم، زکات: پیامبرصلى الله علیه وآله و جانشینان‏اش با زکات تلاش در افزایش پیوند مسلمانان داشتند. هیچ مسلمانى نباید به وضع دیگر مسلمانان بى‏اعتنا باشد.
پنجم، حج: بر هر مسلمان بالغى (در صورتى‏که استطاعت آن را پیدا کند) واجب است که دست کم، یک مرتبه در طول زندگى‏اش حج‏بجا آورد. اثر حج (15) انسجام ملل اسلامى و طبقات گوناگون اجتماعى است; زیراهمگى‏به یک صورت لباس مى‏پوشند و به یک شکل عمل مى‏کنند.
کاربرد شعایر دینى در چیست؟
کاربرد عمده شعایر در آن است که به متدینان کمک کند تا وابستگى خود به خدا را به یاد داشته باشند و در نتیجه، در طول زندگى شاکرانه در مقابل خدا تسلیم باشند. به این دلیل، نمازهاى پنجگانه و روزه رمضان داراى اهمیت‏خاصى است. رو به سوى قبله داشتن در نماز و حج‏به مسلمانان جغرافیاى خاصى مى‏بخشد. مکه مرکز جهان اسلام است و پس از مکه، مدینه و اورشلیم (بیت المقدس) از اهمیت‏خاصى برخوردارند.
خدا چه رفتارى را لازم دانسته است؟
خدا الزام کرده است که مسلمانان پنج پایه اسلام را انجام دهند و به طور دائم، به یاد رحمت الهى و روز قیامت‏باشند و اصول اخلاقى و جامعه را، که از قرآن نشات گرفته است، پیروى کنند. هسته چنین رفتارى تسلیم در مقابل خواست الهى است. اسلام یک راه کامل زندگى است که همه زوایاى زندگى انسان را در بر مى‏گیرد. برخى حکومت‏ها از قرآن یک سلسله دستورات و مجازاتهایى استنباط کرده‏اند که سبب شگفتى دیگر مردم جهان شده است; مانند قطع دست دزد (16) و تجویز حد شدید شلاق براى تماس زن و مرد نامحرم که بى‏گناه‏اند. (17) در خلال انقلاب اسلامى ایران به رهبرى آیة‏الله خمینى(ره) صدها نفر کشته شدند. احتمالا ایران کنونى انحراف از مسیر تاریخ اسلام است و مى‏توان چنین افراطهایى را در دیگر ادیان جهانى نیز دید، اما به اطمینان مى‏توان گفت‏بنیاد گرایى اسلامى اخیر، دیدگاه خشونت آمیز (18) و خشکه مقدسى از رفتارى را که خداى جهانیان تجویز کرده به دنیا ارائه داده است.
به‏طور سنتى، دو نکته در رفتار اسلامى مورد تفسیر خاصى واقع شده است: یکى تعدد زوجات و دیگرى جهاد. قرآن اجازه گرفتن تا چهار همسر را به شرط توان حمایت از آنها، داده است. در سنت‏اسلامى، طلاق تقریباآسان است. (19) از سوى دیگر، حضرت محمدصلى الله علیه وآله منزلت زنان را نسبت‏به آنچه که قبل از اسلام بوده به نحوى قابل ملاحظه ارتقا بخشیده و قرآن قوانین حمایتى مهمى براى همسر، بیوه‏ها و ایتام تشریع کرده است. با این‏همه، اسلام جهت‏گیرى مردانه دارد و زنان را براى حفظ حیا و عفت‏شان تحت کنترل سخت قرار داده است و این در طول تاریخ به پرده‏نشینى زنان انجامیده است. جهاد در ادیان یهودیت و مسیحیت نیز مشابه داشته است. اسلام به زور شمشیر (20) پس از رحلت‏حضرت محمدصلى الله علیه وآله رشد بسیار سریعى داشته است. (21) ترجمان مفهوم اولیه جهاد را مى‏توان در جنگ (هشت‏ساله) ایران و عراق دید.
اما در عصر طلایى تمدن اسلامى عناصر بسیارى غیر از جنگ‏نظامى‏وجود دارد. قدرت‏فرهنگى اسلام در شعر، معمارى، علم و ریاضیات به‏نحو شگفت‏انگیزى ظهور یافت و کشورهاى حوزه مدیترانه، آفریقاى شمالى، خاورمیانه و... را به کنترل در آورد. بدین ترتیب، در زمان‏هاى گذشته رفتارى را که خدا الزام کرده بود مجال بسیارى براى خلاقیت و رشد فراهم نمود.
اسلام‏مى‏گوید دلیل جذابیت و مقبولیت‏بالاى آن سادگى و عمق پیام آن است. یک خدا، یک پیامبر، همه مردم برادر و خواهرند، برنامه‏اى ساده (اصول‏پنجگانه‏دین)، عدم‏تمایز دنیا و آخرت، تمایز روشن بین صالحان و فاسقان که در نتیجه، صالحان عازم بهشت (22) و فاسقان عازم دوزخ‏اند. (23) اسلام همه آنچه را که فرد در زندگى شخصى‏اش مى‏خواهد و همه آنچه را که هر حکومتى مى‏طلبد، داراست. (24) در نظر مسلمانان، سعادت خانواده وجامعه درگرو اتحاد، شرح صدر، مهربانى و ترحم آحاد جامعه است. شرط اصلى سعادت تسلیم (فرد و جامعه در برابر خدا) است.
پى‏نوشت‏ها:
1- Denise Lardner Carmody and John Carmody.
2- Religion:The Great Questions.
3- نه تنها اجداد پیامبر اکرم(ص) موحد بوده‏اند، بلکه اجداد تمام انبیا موحد بوده‏اند: یوسف: آیه 38 و نهج‏البلاغه صبحى صالح، خطبه‏94.م.
4- پیامبراکرم(ص) ازآنجاکه خاتم‏الانبیاء است، مکمل تعالیم انبیاى سلف نیز مى‏باشد. اما توجه‏به تعالیم‏انبیاى‏سلف دلیل‏بر تاثیرپذیرى از آنها نیست. م.
5- چنین مطلبى در کتابهاى عامه هم وارد شده است. (ر. ک. به: سیرة ابن هشام، ج‏1،ص‏252-255; صحیح‏بخارى، ج‏1، ص‏3-4; صحیح‏مسلم، ج‏1، ص‏97; تاریخ طبرى، ج‏2، ص‏298 -303) گفته شده است که «پیامبر اکرم(ص) در اول بعثت در حالت ترس و فزع به سر مى‏برده و بیم آن داشته که دچار جنون شده باشد، و لذا به دامن همسر خود، خدیجه، پناه برده و او نیز به نوبه خود، در این حادثه‏از پسر عموى خود، ورقة‏بن نوفل، استمداد کرده تا اطمینان حاصل کرده که اوپیامبراست و خیال او آسوده شده‏است‏» تردیدى نیست که موضوع ترس و فزع پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله به‏این صورت ناهنجار یک افسانه خرافى است که فقط صاحبان اندیشه جاهلى نسبت‏به مقام انبیاى بزرگ، آن را پذیرفته و حکایت کرده‏اند. و از این‏رو، اگر این امر ایجاد تزلزل در محکم‏ترین بنیان رسالت الهى نباشد، اهانت‏به مقام شامخ پیامبران خدا و تحقیرى نسبت‏به مقام والاى آنان است; زیرا:
اولا، پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در پیشگاه خدا برتر از آن است که او را در چنین موقعیت‏حساسى در حال ترس و فزع قرار دهد، موقعیتى که نقطه عطفى در حیات پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسرآغازتحول‏عظیمى‏بودکه انسان کاملى که تا آن زمان تنها مسئولیت‏خود را داشت‏به انسانى تحول پیدا مى‏کند که فرستاده خدا مى‏گردد و مسؤولیت‏یک اجتماع را به‏عهده مى‏گیرد. خداى بزرگ کریم‏تر از آن است که پیامبر خود را در چنین وضعیتى به خود واگذارد. او ملکوت آسمان‏ها و زمین را به حضرت ابراهیم‏علیه‏السلام‏نشان‏دادتادر زمره اهل یقین باشد; «و کذلک نرى ابراهیم ملکوت السماوات و الارض ولیکون من الموقنین‏».(انعام:75) به موسى‏علیه‏السلام خطاب کرد: من خدا هستم; «اننى انا الله‏» (طه: 14) و فرمود: اى موسى، من خداى حکیم و مقتدرم که‏با تو سخن مى‏گویم. «یا موسى اننى’ انا الله العزیز الحکیم.» (نحل:9) مترس; زیرا تو از انبیاى‏مرسل‏هستى و انبیاى مرسل در پیشگاه من در قرب من و امن‏اند و با وجود امنیت، ترسى در کار نیست; «یا موسى لاتخف انه لایخاف لدى المرسلون.» (نحل: 10)
آیا پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در پیشگاه خدا برتر از ابراهیم و موسى و دیگر انبیا نیست که خداوند آنان را در مواقع سخت رها نکرد تا به کسى غیر از خدا پناه ببرد؟ به‏راستى، از خداى مهربان و رحیم چنین امرى به وقوع نخواهد پیوست.
ثانیا، من با کسانى که اندیشه بانویى را که به اسرار نبوت آگاه نیست، بر اندیشه انسان‏کاملى‏که‏به‏آنجارسیده‏که شایسته‏پیامبرى خدا گشته است، ترجیح مى‏دهند، موافق‏نیستم‏ونیزنمى‏پذیرم‏که حضرت خدیجه‏به تجربه‏اى دست‏بزند که فرستاده پروردگار جهانیان نسبت‏به آن ناآگاه باشد تا اینکه به گفته مردى که تنها مزیت او خواندن‏کتابهایى‏بوده‏است که منسوخ شده بودند، براى وى اطمینان حاصل شود. درگفته‏هاى‏آن دوچیزى‏نمى‏یابیم‏که منشااطمینان‏براى‏پیامبرصلى الله علیه وآله گرددکه‏در آنچه از جانب خداوند مقتدر و حکیم بر او نازل شده وجود نداشته باشد.
آیا رؤیاهاى صادقى که پیش از بعثت‏براى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله رخ داده بود و سلام کردن فرشته‏اى که بر وى نازل مى‏شده و او را به عنوان «رسول‏الله‏» خطاب مى‏کرده و شناخت ذاتى او که در مدت خلوت در غار حرا به حد کمال و عمق خود رسیده است، هیچ‏یک موجب یقین و اطمینان او نشده تا اینکه بانویى و یا مردى نصرانى او را مطمئن سازند؟ آیا این امر، اگر حتى اهانتى به کرامت و مقام والاى رسول خداصلى الله علیه وآله نباشد، اهانتى به مقام رسالت الهى نیست؟
ثالثا، اختلافاتى که در نقلهاى متفاوت این داستان وجود دارد و برخى با برخى دیگرى سازگار نیست، خود دلیل بر کذب این قصه است. در یک روایت آمده است که خدیجه به تنهایى نزد ورقة بن نوفل رفت و ماجرا را براى وى نقل کرد. روایت دیگر حاکى‏است‏که با محمدصلى الله علیه وآله پیش ورقه رفتند و در روایت دیگرى ورقه بن نوفل محمدصلى الله علیه وآله را دید که گرداگرد خانه مى‏گردد و از وى خواست که آنچه دیده و شنیده است‏براى او بیان کند. در نقل چهارم، ابن عباس از ورقة مطالبى را نقل مى‏کند که با روایات دیگر تفاوت اساسى دارد. در نقل پنجم، ابوبکر بر خدیجه وارد مى‏شود و از وى مى‏خواهد تا محمدصلى الله علیه وآله را نزد ورقة‏ببرد و... .
اگر فرض کنیم که این داستان صحیح است، چرا ورقة که به پیامبرى رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله یقین حاصل کرده بود، خود به وى ایمان نیاورد؟ ابن عساکر گفته است هیچ‏کس را نمى‏شناسم که گفته باشد ورقة بن نوفل اسلام آورده است. ر.ک. به: محمدهادى معرفت، کتاب التمهید، ج 1، ص 52 الى‏56 / ابن حجر، الاصابة، ج‏3، ص‏633 م.
6- فتح مکه در سال هشتم هجرى هجوم نظامى نبود، بلکه مسلمانان وارد مکه شدند و مشرکان نیز تسلیم شدند. در این واقعه، پیامبر اکرم(ص) با اعلام عفو عمومى، علاوه بر اینکه «خانه ابوسفیان (دشمن سرسخت رسول اکرم(ص) تا قبل ار همان جنگ) و خانه هر کس را که در خانه‏اش بماند و در را ببندد و مسجدالحرام را امانگاه قرار داده بود، به روایتى، پرچمى براى ابو رویحه، عبدالله بن عبدالرحمن خثعمى، نیز بست و به او فرمود تا اعلام کند: هرکس در زیر پرچم ابو رویحه در آید در امان است.» (ر. ک. به: محمد ابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر(ص)، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، آبان‏1369، ص 561) م.
7- معتزله معتقد بودند که قرآن کلام خدا و مخلوق است و اعتقاد به قدیم بودن قرآن کفر مى‏باشد.بعکس، اشاعره مخالف معتزله معتقد بودند و قرآن را قدیم و غیر مخلوق مى‏دانستند. مامون به حمایت از معتزله بخشنامه‏اى صادر کرد که هرکس معتقد به قدم قرآن باشد، تادیب شود. لذا، افراد بسیارى به زندان افتادند و شکنجه شدند. معتصم و واثق نیز روش مامون را دنبال کردند. از جمله کسانى که در این دوره به زندان افتادند احمدبن حنبل معروف بود. پس از آنها، متوکل بر ضد معتزله گرایش پیدا کرد. بیشتر مردم نیز با معتزله مخالف بودند. معتزله و طرفدارانشان منکوب و قلع و قمع شدند، در این فتنه خونها ریخته شد و خانمان‏ها بر باد رفت. مسلمانان این دوره را دوره محنت نامیده‏اند. امامیه همواره قایل به حدوث قرآن بوده‏اند. م.
8- تاثیر قرآن بر نفوس بشرى تنها از طریق آهنگ خاص و پرشور آن نیست. قرآن کریم معجزه جاوید پیامبر اکرم(ص) است، عصاره تعالیم انبیاى سلف، مهیمن بر آنها و در بر دارنده برنامه سعادت بشر الى‏الابد است. همگان عاجزند که آیه‏اى مثل آن بیاورند. قرآن کریم در این باره مى‏فرماید: «قل لئن اجتمعت الانس والجن على ان یاتوا بمثل هذالقرآن لایاتون بمثله و لوکان بعضهم لبعض ظهیرا».(اسراء: 88) و نیز آیات‏23 و 24 سوره بقره: 38 سوره یونس و13 و 14 سوره هود. م.
9- زیبایى قرآن یکى از دلایل الهى بودن آن است، نه تنها دلیل. م.
10- بى‏سواد در اینجا به معناى مکتب نرفته و استاد ندیده است و در طول تاریخ صدر اسلام، احدى ادعا نکرده که کلمه‏اى را به پیامبر اکرم(ص) تعلیم داده است.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مساله آموز صد مدرس شد. م.
11- منظور نماز پرصلابت روز جمعه است که علاوه بر آثار تربیتى فردى، بیانگر قدرت اجتماعى و سیاسى اسلام نیز مى‏باشد. م.
12- این قاعده کلى در مورد تمام مکاتب اسلامى صدق نمى‏کند. جایگاه زنان در نظر تشیع روشن‏تر از آن است که بخواهد بیان شود. (ر. ک. به: نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى) م.
13- احتمالا نویسندگان مقاله تحت تاثیر فرقه ضاله «على‏اللهى‏» قرار گرفته و همه‏شیعیان را از نظر آنها دیده‏اند تشیع اگرچه در محبت‏به اهل بیت رسول اکرم(ص) شهره آفاق است، تنها بر بعد عاطفه تکیه ندارد، ابعاد معرفتى دیگرى از جمله قدرومنزلت عقل‏در مکتب‏تشیع نیز قابل‏انکار نمى‏باشد. م.
14- انتظارمهدى(عج) دراسلام ازضروریات این‏دین مبین است و مورد اتفاق تشیع‏وتسنن، هردو، است، اگرچه در جزئیات آن باهم اختلاف‏نظر دارند. م.
15- انسجام و وحدت امت اسلامى از آثار اجتماعى و سیاسى حج است، اما حج آثار تربیتى فردى بسیارى هم دارد که نویسنده در عبارت مربوط به اهمیت‏شعایر به آن اذعان کرده است. م.
16- قطع چهار انگشت دست دزد در اسلام با شرایط خاصى، که در فقه معین شده است، بر اساس نص قرآن صورت مى‏گیرد: «والسارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبوا.» (مائده:38) دزدى موجب از بین رفتن امنیت روانى، جانى و مالى جامعه است و در همه جوامع براى دزد مجازات سنگینى در نظر گرفته شده است. در اسلام نیز براى ریشه کن شدن این ناهنجارى اجتماعى قطع دست دزد تجویز شده است، اما باید دانست هر دزدى محکوم به قطع دست نیست و بیشتر دزدى‏ها منجر به قطع دست نمى‏گردد. قطع دست، آن هم نه تمام دست، بلکه قطع چهار انگشت فقط در موردى است که شروط هشت‏گانه مذکور در کتب فقهى محقق باشد و این به ندرت اتفاق مى‏افتد. م.
17- در اسلام صرف تماس زن و مرد نامحرم جرم محسوب نمى‏شود، بلکه روابط نامشروع جنسى، که موجب تزلزل بنیاد خانواده و تولد بچه‏هاى نامشروع مى‏شود جرم محسوب است. م.
18- «محمد رسول‏الله و الذین معه اشداء على الکفار و رحماء بینهم تریهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فى وجوههم من اثر السجود» (فتح:29); محمدفرستاده‏خداست وکسانى‏که‏بااوهستند دربرابرکفار سرسخت و شدید و در میان‏خودمهربان‏اند،پیوسته‏آنهارادرحال‏رکوع و سجود مى‏بینى، آنها همواره فضل خداورضاى اورا مى‏طلبند، نشانه‏آنها در صداقت‏شان از اثرسجده نمایان است.م.
19- اگر چه در اسلام همانند مسیحیت طلاق به طور کلى نفى نشده، ولى مبغوض‏ترین حلال در نزد خداوند شمرده شده است. طلاق در اسلام ساده نیست; اولا، پیامبر اسلام(ص) آن را مبغوض‏ترین امر در نزد خدا شمرده است. ثانیا، شروط انجام آن سهل نیست; باید دو شاهد عادل در مجلس طلاق باشد و زن در طهارت غیر مواطئه باشد. سپس عده نگه دارد و در زمان عده از منزل بیرون نرود. شروط فراوان دیگرى نیز مقرر شده‏است که راه را براى آشتى شوهر باز مى‏گذارد. م.
20- مبلغان مسیحى جنگهاى صدر اسلام را دستاویز قرار داده، عامل نشر و توسعه اسلام را زور و جبر معرفى مى‏کنند. اگر در جوهر یک دعوت دینى قدرت اقناع وجدانها وجود نداشته باشد محال است که زور و جبر بتواند در مردم ایمان و علاقه و شور و احساسات به‏وجود آورد. آرى در صدر اسلام جنگهایى صورت گرفت و اسلام به حکم اینکه دینى است اجتماعى و تنها مسئولیت‏سعادت فردى بشر را بر عهده نگرفته است‏بلکه مسئولیت‏سعادت جمعى بشر را نیز تعهد کرده است، بعلاوه تفکیک سعادت فردى از سعادت جمعى و اصل «کار قیصر را به قیصر و کار خدا را به خدا وابگذار» را نادرست مى‏داند، قانون جهاد را جزء دین قرار داد و عملى کرد، اما باید دید هدف اسلام از جهاد چیست و مسلمین صدر اول با چه طبقه‏اى جنگیدند؟ آن جنگها قدرت را از چه طبقه‏اى گرفت و چه طبقه‏اى را آزاد کرد؟; مى‏گویند: شمشیر، آرى شمشیر، اما شمشیر اسلام چه کرد؟ شمشیر اسلام قدرت‏هاى اهریمنى را در هم شکست، سایه شوم موبدها را کوتاه کرد، زنجیرها را از دست و پاى قریب صد و چهل میلیون انسان باز کرد و به توده محروم حریت و آزادى داد. شمشیر اسلام همواره بر فرق ستمگران به سود ستمکشان فرود آمده و دست تطاول زورگویان را قطع کرده است. شمشیر اسلام همواره به نفع مظلومان و مستضعفان کشیده شده است; «ومالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان.» (نساء: 75); ر. ک. به: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، صدرا،1357، ج 14، ص ص‏366; 320 م.
21- «نشر و توسعه اسلام به طور طبیعى و عادى صورت گرفت. مساله مهم در نشر دعوت اسلامى، که اسلام را از مسیحیت و مانویت و سایر دعوت‏هایى که انتشار وسیع یا سریع داشته‏اند، ممتاز مى‏کند، این است که عوامل تبلیغ اسلام توده مردم بوده‏اند، نه یک دستگاه عریض و طویل تبلیغاتى. توده‏هاى مردم صرفا تحت تاثیر انگیزه‏هاى وجدانى، بدون آنکه بخواهند وظیفه‏اى را که از طرف یک سازمان روحانى یا غیر روحانى به آنها محول شده، انجام دهند، به نشر و تبلیغ اسلام پرداخته‏اند و این جهت است که ارزش فوق‏العاده‏اى به انتشار اسلام مى‏دهد. در این جهت، اسلام بى رقیب است.» مرتضى مطهرى، پیشین م.
22- «و الذین آمنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا.»(نساء: 122) «و وفیت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون و سیق الذین کفروا الى جهنم زمرا... و سیق الذین اتقوا ربهم الى الجنة زمرا...» (زمر: 70، 71،73) م.
23- «الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا اولئک اصحاب النار.»(تغابن: 10) م.
24- Islam has all that any person requires individually all thatany state requires collectively.

تبلیغات