ابعاد حج در قرآن -2
آرشیو
چکیده
متن
در قسمت نخست این مقاله، به تفصیل پیرامون دو بعد از ابعاد مهم حج؛ بعد معنوی و عرفانی و نیز بعد معنوی و عرفانی و بعد فرهنگی آن، سخن گفتیم. اینک بررسی و تبیین ابعاد دیگر آن از نظر خوانندگان گرامیمیگذرد.
بعد سیاسی حج
با توجه بهاین که حج عبادت و پرسش حضرت حق جل و علاء در بهترین شکل ممکن است، اما با دیگر عبادات فرقهای زیادی دارد. چرا که حج، یک عبادت صرف و بدون توجه به اجتماع و نیست بلکه با مسائل عمومیاسلام ارتباط تنگاتنگ دارد. و در حقیقت نقطه التقای عبادت با سیاست، و مرکز پیوند پرستش خدا با دیگر مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. چنانکه حضرت امام خمینی(ره) فرمود: "اهمیت سیاسی حج، کمتر از بعد عبادی نیست، بلکه بعد سیاست علاوه بر سیاستش خودش عبادت است". 1 و اصولاً نمیتوان حج را از دو خصیصه "عبادت" و "سیاست" جدا نمود، بلکهاین دو تار و پود حج را تشکیل میدهند.
امام از آنجایی که "حج واقعی" نمایش قدرت، عزّت و شکوه جهانی اسلام است و مایه تزلزل قدرتهای پوشالی استکبار میگردد، از این رو همواره در طول تاریخ همه کسانی که نحوی منافعشان از طریق بر پا شدن صحیح حج به خطر میافتاد سعی کردند و میکنند تا این فریضه الهی را تحریف نمایند که شیطانیترین راه، ابقا ظاهر حج و بی محتوای نمودن آن میباشد. و وحشت آنها از استفاده مسلمین از این "بعد سیاسی" دلیل واقعی بر ترس و وحشت آنها از استفاده مسلمین از این بعد از حج نیست که هر سال میتواند تحولی بنیادین در زندگی مسلمین و در نهایت در اوضاع جهانی اسلامایجاد کند. به همین دلیل گلادستون، یکی از سردمداران انگلیس، چندید سال قبل گفت: " قدرت حج را باید از دست مسلمین گرفت" و متأسفانه موفق شدهاند، از این رو حضرت امام، احیاگر حج ابراهیمی، دراین باره فرمود:
«از همه ابعاد مهجورتر و مورد غلفتتر، بعد سیاسیاین مناسک عظیم است که دست خیانتکاران برای مهجوریت آن، بیشتر در کار بوده و هست و خواهد بود». 2
با توجه به اهمیت قضیه، دراین بخش برآنیم تا با استمداد ازایات و روایات، "بعد سیاسی حج" را به خاطر مظلومیت ومهجوریت آن، و جهت مقابله با تبلیغات و توطئه های دشمنان اسلام و معرفی نمودن چهره واقعی حج با تفصیل بیشتری مورد بررسی قرار دهیم.
1. حج و منافع آن
خداوند سبحان درباره منفعتهای حج فرمود: «و اذّن فی الناس بالحج یأتوک رجالاً و علی کل ضامر یأتین من کل فج عمیقٍ لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسم الله» (حج: 27-28) آنچه که دراینایه مبارکه مورد نظر است جمله "لیشهدوا منافع لهم" است که با دقت در آن، موارد ذیل روشن میگردد:
الف با توجه بهاین که جمله "ویذکروا ام الله" عطف بر "لیشهدوا منافع لهم" است و هر دو جمله علت یا غایت3 برای جمله "اذن فی الناس بالحج" قرار داده شده، بهاین نکته پی میبریم که حج دارای دو بعد است: بعد عبادی و معنوی و بعد غیر معنوی.
ب مقصود از مشاهده منافع برای مردم که نخستین فلسفه حج قرارداده شده چیست؟ با توجه بهاین که "منافع" برای تعظیم و تکثیر و یا تنویع، جمع و نکره4 آورده شده، یعنی منافعی که تعداد آنها کثیر، و ارزش آنها عظیم است؛ برای همین جهت " منافع" هم جمع آمد و هم مبهم گذاشته شد و به صورت " منفعه، المنافع و منافعهم" ذکر نشده تا به ذهن کسی نرود که مراد منفعت خاص یا منافع معروف و مشهوری است که در سایر عبادات دیگر هم یافت میشود، بلکه مراد منافعی است که مختص بهاین عبادت است و در غیر آن پیدا نمیشود. 5 و ظاهراً منفعتهای دیگری که درایات دیگر همچونایه"قیاماً للناس" (مائده: (97، "مثابه للناس و امناً" (بقره: (125، "و هدی للعالمین" (آل عمران: 96) و... ذکر شده از مصادیق بارز منافع درایه مورد بحث میباشد.
همچنان که امام هشتم علی بن موسی الرضا( در توضیح منافع فرمود: "... و ما فی ذلک لجمیع الخلق من المنافع... و منفعه من فی المشرق و المغرب و من البر و البحر ممن یحج و ممن لایحج.. " 6"منافع و آثار حج تمام اهل زمین از شرق و غرب و در دریا و خشکی را فرا میگیرد چه آنها که حج بجا میآورند و چه آنها که بجا نمیآورد".
با توجه به دایره گسترده منفعت باید پرسید کهاین چه منافعی است که حتی کسانی که در حج توفیق حضور ندارند را در بر میگیرد؟ شکی نیست که مراد " منافع فردی" نیست، بلکه " منافع جمعی " است، ازاین رو در ترتیبایه مقدم بر منافع فردی "یذکروا اسم الله" ذکر شده است.
اگر کسی در مطالب قبل تردید کند پاسخ داده میشود که کلمه "منافع" بصورت مطلق و بدون هیچ قیدی ذکر شده و شامل هر نوع منفعتی میگردد و هیچ کس حق ندارد بدون دلیل و قرینهای آن را در بعد خاصی محدود کند، ازاین رو غالب مفسرین، اعم از خاصه و عامه، حمل بر اطلاق کردهاند و گفتهاند مراد از منافع ، منافع دینی و دنیوی است. 7همچنانکه وقتی از امام صادق ( سوال شد که مراد ازاین منافع دنیوی است یا منافع آخرتی، حضرت فرمود: " هر دو را رد بر میگیرد". " ان هذا منافع الدنیا او منافع الاخره؟ فقال: الکل". 8
خوب است دراین جا سخن شیخ محمود شلتوت، رئیس اسبق از هر را درباره تفسیر جمله " لیشهدوا منافع لهم" ملاحظه کنیم و ببینیم که چگونهاین جمله را شرح داده است. ایشان معتقد است که:
" منافعی که حج وسیله شهود و تحلیل آن میباشد و به صورت نخستین فلسفه حج مطرح شده است، مفهوم گسترده و جامعی دارد که هرگز در نوعی یا خصوصیتی خلاصه نمیگردد، بلکهاین جمله با عمومیت و شمولی که دارد همه منافع فردی و اجتماعی را در بر میگیرد. با توجه به موقعیت خاصی که حج در اسلام دارد و اهدافی که برای فرد و جامعه در آن در نظر گرفته شده است ، شایسته است که مردان دانش و شخصیتهای علمیو فرهنگی و مسئولان سیاسی و اداری و آگاهان از مسائل اقتصادی و مالی و معلمان شرع و دین و مردان نبرد و جهاد به آن توجه خاصی بنمایند... " 9
شاهد قطعی دیگر، تمسک امام رضا( به جمله " لیشهدوا منافع لهم " است که یک سلسله منافعی برای حج ذکر فرمودند؛ از جمله آنها بر طرف کردن احتیاجات و مشکلات مسلمین جهان است که دراین باره فرمود: " یکی از اسرار حج، بررسی گرفتاریهای مسلمانان جهان و بر طرف کردن مشکلات آنان است و به همین منظور در قرآن آمده است که مردم به حج بیایند تا شاهد منافع بزرگ حج باشند. 10
پس حضرت ابراهیم( از طرف خداوند ماموریت یافت که ندای عمومیبرای اقامه حج بنماید تا مومنین از راه دور و نزدیک در یک زمان خاص و مکان معین، درو هم جمع بشوند و منافع سرشار و عظیمیکه نصیب آنها میگردد را مشاهده نمایند و عملاً عظیم بیاموزند که چگونه میتوان از نیروهای پراکنده قدرت واحدی ساخت و در سایه آن، چه مشکلاتی را میتوان حل کرد و چه عزت و شوکتی به اسلام و مسلمین داد و چه رعب و وحشتی در دل دشمنان اسلامانداخت و چه توطئهها و تبلیغات شوم را میتوان خنثی کرد.
حضرت امام ( در تفسیر جمله " لیشهدوا منافع لهم " فرمود: " چه نفعی بالاتر از آن که دست جباران جهان و ستمگران اعلام از سلطه بر کشورهای مظلوم کوتاه شود و مخازن عظیم کشورها برای مردم خود آن کشورها باشد... حج برایاین است که مشکلات یک سال مسلمین را بررسی کنند و در صدد رفع مشکلات برآیند... و یکی از بزرگترین و اساسیترین مشکلات عدم اتحاد بین مسلمین، است". 11
_2 حج عامل قیام و استواری مسلمانان
خداوند، کعبه را که خانهای محترم است وسیله سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده است. همانطور که فرمود: " جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاماً للناس"(مائده: (97و "قیام" و "قوام" اسم برای چیزی است که پایداری و ثبات اشیاء به آن میباشد، مثل عماد... با توجه بهاین نکته ، ازایه مذکور چنین استفاده میشود که کعبه وسیلهای است که معاش و معاد مردم به واسطه آن تامین میگردد. 12
همچنان که بعضی از مفسرین در معنی " قیام " گفتهاند: " اصل قیام، قوام است و آن چیزی است که امور مردم به واسطه آن اصلاح و درست میگردد". 13
با توجه به معانی فوق و مفهوم گسترده آن، و با تمسک به اطلاق " قیاماً للناس " ، استظهار میشود که مسلمانان میتوانند در پناهاین خانه محترم و دستورهای صاحباین خانه شریف همه کارهای فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، سیاسی و اقتصادی متعلق به جامعه خود را سامان بخشند و همچنین روشن مس شود که هیچ فرد یا گروهی حق ندارداین مفهوم گسترده را بدون دلیل و قرینهای در مصالح فردی محدود نماید.
چرا که دلیل بر خلاف آن میباشد چون امام صادق ( در تفسیر" قیاماً للناس" فرموده: " خداوند متعال کعبه را بر پا دارنده دین و دنیای مردم قرار داده است". 14و همچنین غالب مفسرین، اعم از خاصه و عامه، جمله" قیاماً للناس"را به معنای وسیع و گسترده تفسیر نمودهاند. 15
به راستیاین چه سرمایه عظیمیاست که به مسلمین جهان اعطا شده است. اگر بنا باشد هدف پیامبران که بنا به فرموده قرآن " اقامه عدل و قسط" در بین مردم است " لیقوم الناس بالقسط" (حدید: (25تحقق یابد، بهترین فرصت ، استفاده از اهرم حج است که تجلیگاه واقعی و عینی قسط و مساوات است و اگر بخواهیم جامعه بشری باقی بماند و در گرو همین کعبه است، بلکه اگر بخواهیم دین ما پا بر جا بماند بستگی به کعبه دارد" لایزال الدین قائماً ما قامت الکعبه" 16چرا که " تا کعبه پا برجاست دین و مکتب هم پا بر جاست ". و در سایه حیات دین ، حیات مردم هم باقی خواهد ماند، ازاین رو حضرت امیر( فرمود: "حج خانه خدا را ترک نکنید که هلاک و نابود میشوید " لا تترکوا حج بیت ربکم فتهلکوا". 17
اگر بخواهیم مردم را به قیام علیه ظلم و ستم دعوت کنیم مناسبترین مکان کنگره عظیم حج است.
همچنان که امام حسین( برای نهضت خونین کربلا، انجام داد و چنان که قیام مصلح جهانی حضرت مهدی( از کنار همین کعبه است و آنچه هم از ابراهیم ( به ما ارث رسیده ، قیام در برابر جباران است. پس کعبه خانهای برای قیام است و تحرک و جنب و جوش است نه سکون و سکوت.
اما از آنجایی کهاین مرکز قیام ، احتیاج به مکان و سنگر امن دارد تا مظلومان از سراسر جهان دراینجا جمع شوند و دردهای خود را به گوش مسلمین جهان رسانند تا چارهاندیشی گردد، خداوند حکیماین مکان مقدس را پناهگاه امنی برای جهان اسلام قرار داد و فرمود: " بیاد بیاورید هنگامیکه خانه خدا را مرجع و ملجا و مرکز أمن و امان برای مردم قرار دادیم " " و اذ جعلنا البیت مثابه للناس و امناً" ( بقره:. (125
تردیدی نیست که جامعه بشری به هنگام بروز اختلافات و تعدیات احتیاج به چنین مرجع و ملجائی دارد، همان گونه کهاین نیاز بشر متمدن امروز را وادار به تشکیل مجامع بین المللی کرد، اما خداوند متعال بر طبق حکمت متعالیهاش از ابتدای خلقت کعبه از امان خانه و پناهگاه جهانی برای مردم قرار داد تا در مواقع احتیاج به آن مراجعه نمایند. ازاین رو در ذیلایه مورد بحث فرمود: " خداونداین برنامه های منظم و حساب شده را به خاطراین قرار داد تا بدانید خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است میداند و همانا خداوند به هر چیزی دانا "(مائده:. (97واینایه بیانگراین مطلب است که در تشریع و جعل کعبه به عنوان "قیاماً للناس" حکمتهائی و جود دارد که از علم الهی سرچشمه گرفته است. همچنان که بعضی از مفسرین دراین باره گفتهاند: "قرار دادن کعبه به عنوان "قیاماً للناس " از روی حکمت الهی است کهاین حکمت، ناشی از علم او به پنهانی است و همین دلیل براین است مه خداوند به آنچه که در آسمان و زمین است آگاهی دارد. 18
اگر کسی در دلالتایه قبل بر بعد سیاسی حج شک و تردید نماید، هیچ گاه نمیتواند در عمل حضرت علی( ، نماینده رسمیپیامبر اکرم در سال نهم هجرت در موسم حج و که صد در صد سیاسی بوده است و شک و تردید نماید. چنان که اصل جریان هم مورد اتفاق مسلمین است که حضرت امیر از طرف پیامبر ماموریت یافت تعدادی ازایات سوره برائت را به همراه قطعنامهای در یوم الحج الاکبر در بین مسلمین و مشرکین تلاوت و برائت نماید.
نتیجه
اگر قوام دین و دنیای مردم بستگی به کعبه و انجام حج واقعی دارد، پس همواره باید سعی و تلاش کرد تااین خاصیت " قیاماً للناس" در همه ابعادش به قوت خود باقی بماند که نتیجه آن " بقای حیات دین و حیات متدینین" خواهد بود.
-3حج و برائت از مشرکین
" براءه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین فسیحوا فی الارض اربعه اشهرو اعلموا انکم غیر معجزی الله و ان الله مخزی الکافرین و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبران الله بریء من المشرکین و رسوله فان تبتم فهو خیر لکم و ان تولیتم فاعلموا انکم غیر معجزی الله و بشر الذین کفروا بعذاب الیم" (توبه: "(3-1این است اعلام بیزاری و برائت خداوند و پیامبرش به مشرکانی که با آنها عهد بستهاید. پس چهار ماه ( مهلت دارید که ) در زمین آزادانه اسیر کنید ، اما بدانید که شما نمیتوانید خدا را ناتوان سازید و نیز بدانید خداوند خوار کننده کافران است. این اعلامیاست از طرف خدا و پیامبرش به عموم مردم در روز حج اکبر ( عید قربان ) که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند اگر توبه کنید به نفع شماست و اگر سرپیچی نمایید، بدانید نمیتوانید خدا را ناتوان سازید. (ای پیامبر !) کافران را به عذاب دردناک بشارت ده"
قبل از توضیح مطلب ، توجه به نکات ذیل، اهمیت بحث را دو چندان خواهد کرد:
-1از آنجایی که سوره توبه بدون " بسم الله " شروع شده است ، مفسرین وجوهی برای آن ذکر کردهاند از جمله مرحوم طبرسی روایتی را از امیرالمومنین( نقل کرده که حضرت فرمود:
" علتاین که در اول سوره برائت " بسم الله الرحمن الرحیم " نازل نشده،این است که " بسم الله الرحمن الرحیم" نشانه صلح و امان و رحمت است ، اما سوره برائت برای رفع امان و صلح نازل شده است". 19
همچنین بعضی از مفسرین دیگر گفتهاند: " بسم الله الرحمن الرحیم برای هر کار مهم و شریف است و محال آن که برائت و بیزاری کار مهم و شریفی نیست تا بسم الله بخواهد". 20
-2 برائت؛ یعنی ، بریده شده گره و پیمان ( برائه: لغه: انقطاع العصمه) 21و " اذان" در لغت " اعلام" را گویند. 22
-3 جمله اسمیه درایه اوا " برائه من الله... " وایه سوم " و اذان من الله... " دلالت بر استمرار و دوام اعلان برائت دارد همچنان که تنوین " برائه " برای تفخیم و تهویل برائت است و استفاده از اسم ذات ( الله ) و رسول با وصف تبلیغ برای تاکید حکم است. 23
-4 از آنجایی که برائت دراینایات به خدا و رسول نسبت داده شد و با توجه بهاین که حکم، شامل همه مسلمین میباشد ، مفسرین وجوه مختلفی ذکر کردهاند . از جمله علامه آلوسی دراین باره گفته است:
" برایاین که اعلان بشود که حکم برائت متوقف بر نظر مخاطبین نیست، بلکه یک حکم منجز و حتمیاست آن را به خدا نسبت داد چون که برائت؛ یعنی، تمام شدن حکم امان و رفع خطری که مترتب بر پیمان سابق بود واین کار فقط به عهده خداوند متعال است و توقف بر هیچ چیزی ندارد و اگر مسلمین هم در اعلان برائت شرکت دارند از راه امتثال است نه چیز دیگر. " 24
-5 دراین که مراد از یوم الحج الاکبر چیست ، سه قول وجود دارد:
الف- یوم النحر؛ روز عید قربان
ب- یوم العرفه؛ روز عرفه
ج- جمیعایام الحج کما یقال یوم الجمل و یوم الصفین... و یراد به الحین و الزمان؛ 25یعنی تمام روزهای حج ، همچنان که یوم الحج و یوم الصفین میگویند و مراد زمان است. دراینجا هم مراد از " یوم حج اکبر " تمام زمان حج است. آنچه که از شواهد ذیل به دست میآیداین است که مراد از حج اکبر عید قربان است چونکه:
اولاً: بسیاری از روایاتی که از طریق اهل بیت و اهل تسنن نقل شده استفاده میگردد که منظور از آن روز، روز عید قربان یعنی ، یوم النحر است چنانکه معاویه بن عماد از امام صادق ( سوال کرد که یوم حج اکبر چه روزی است فرمود: " روز عید قربان" "هو یوم النحر". 26
همچنان که عبدالله بن سنان هم از امام صادق ( روایت کرده که مراد از حج اکبر ، عید قربان است. 27
جالبتر از همه ، روایتی است از امام صادق ( که حضرت در مقابل کسانی که میگفتند مراد از حج اکبر عرفه است با تمسک از کلام حضرت علی( فرمود: " که مراد از حج اکبر عید قربان است. "
شخصی از امام صادق ( سوال کرد که مراد از حج اکبر چیست حضرت ابتدا از همان شخص سوال کردایا شما دراین باره چیزی شنیدهاید؟ آن شخص از ابن عباس نقل کرد که مراد از حج اکبر روز عرفه است. بعد حضرت از امیر المومنین( نقل کرد که حج اکبر روز قربانی است.28
علاوه بر روایتهای مذکور، اکثر روایاتی که از طریق اهل سنت نقل شده موید همین مطلب است. 29
ثانیاً: پایان مهلت چهار ماه " فسیحوا فی الارض اربعه اشهر" بر اساس روایات 30 و تاریخ ، دهم ربیع الثانی بود واین با روز عید قربان انطباق دارد والا اگر مراد از حج اکبر ، روز عرفه باشد به طور دقیق چهار ماه نخواهد شد ، بلکه چهار ماه و یک روز خواهد شد و شاهداین وجه روایتی است از امام صادق ( که حضرت بعد ازاینکه فرمود مراد از حج اکبر یوم النحر ( روز قربانی) است ، استدلال به همین مطلب نمود و فرمود: " آن چهار ماه ، 20روز از ذیحجه و سه ماه از محرم و صفر و ربیع الاول و 10روز از ربیع الثانی است ، اما اگر مراد از حج اکبر ، روز عرفه باشد ، چهار ماه و یک روز خواهد شد " 31
ثالثاً: از آنجایی که در روز عید قربان قسمت اعظم از اعمال پایان پذیرفته ، ازاین روی میتوان بر آن " حج " اطلاق نمود ، به خلاف روز عرفه کهاین چنین نیست.
رابعاً: اکثر مفسرین، اعم از خاصه و عامه، براین باورند که مراد از حج اکبر، عید قربان است. 32
نکته
عنایت به یوم الحج الاکبر ( چه روز قربانی چه روز عرفه )این مطلب را اثبات میکند که اعلان برائت از مشرکین باید در روزی انجام پذیرد که همه مردم در آن جمعند تا با عظمت و شکوه خاصی انجام پذیرد و سبب رعب و وحشت در دل دشمنان کرد و از سوی دیگر، به گوش همه مسلمین رسانده شود که خدا و رسول از مشرکین برائت و بیزاری جستهاند.
-6فرقایه اول و سوم:ایه سوم ضمناین که تاکید بر حکم قبلی است فرقهایی هم ذکر نمودهاند. از جملهاین که بعضی از مفسرین گفتهاند: " اگر چه برگشت هر دو جمله به یک معنی است که بیزاری از مشرکین باشد، الااینکهایه اول برائت را تنها به خود مشرکین اعلام میکند، به دلیل جمله " الی الذین عاهدتم من المشرکین "؛ به خلافایه دوم که خطاب در آن متوجه مردم است به خصوص مشرکین تا همه ندانند که خدا و رسول از مشرکین بیزارند و همه برای اجرای فرمان الهی؛ یعنی جنگ با مشرکین بعد از انقضاء چهار ماه خود را آماده سازند، به دلیل کلمه " الی الناس" و تفریع " فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث و جدتموهم". 33
فرق دیگراین که درایه اول برائت از مشرکین است که نقض عهد کردهاند ، اما درایه سوم برائت از مطلق مشرکین است تا اعلام شود آن چه که باعث برائت از آنها شد " کفر و شرک" آنهاست و در هر جا کفر و شرک باشد برائت هم خواهد بود. )(34
برائت، حکم دایمیدین
از مجموع آن چه که ذکر شد استفاده میشود که برائت حکمیاست حتمیو منجز که در همه زمانها استمرار دارد و مختص زمان خاصی نیست و از سوی دیگر ، از استناد تبری و اعلان آن به خدا و رسول فهمیده میشود که هیچ مسلمانی حق رابطه با قومیکه خدا و رسول از آنها اعلان قطع رابطه کردهاند ، ندارد واینایات در حقیقت ترسیم یک خطی است برای همه مسلمین در همه أزمنه که بین "اسلام" و " کفر" فاصله زیادی وجود دارد و از آنجایی که اسلام و کفر دو خط و دو منهج متضاد هستند که یکی بر عبودیت خدا استوار بوده و همواره بر اقامه " حکومت الله " در زمین تاکید دارد و دیگری بر عبودیت بشر برای بشر تکیه میکند، ازاین رو در همه موارد کلی و جزیی از تنظیم امور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و... بیناین دو خط تضاد واقع میشود. همچنان که شروعایات بدون بسم الله و اعلان عمومیبه برائت آن هم در ضمن تأکیدات بسیاری که در جملهها مشاهده میشود و با توجه بهاین نکات که برائت توسط نماینده رسمیپیامبر اکرم در روز حج اکبر آن هم در نقطه بلند و در اجتماع بزرگ مسلمین و مشرکین اعلام شد و همچنین لحن صریح قرآن که با قاطعیت هر چه تمامتر میفرماید: " هنگامیکه ماههای حرام پایان گرفت، مشرکان را هر کجا یافتید به قتل رسانید و آنها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمینگاه بر سر راه آنها بنشینید". (توبه: (5همهاینها دلالت بر اهمیت و ضرورت حکم، و تضاد دائمیبین اسلام و کفر دارد، ازاین رو ، هیچ مسلمانی نه تنها حق ندارد با قومیکه خدا و رسول از آنها قطع رابطه و اعلان انزجار نمودهاند مواصله و ارتباط بر قرار کند، بلکه باید با تاسی به رسول الله( و امیرالمومنین( و متابعت از امر خداوند در هر سال در مراسم حج و در روز حج اکبر با صدای رسا(اذان) فریاد برائت از مشرکین را سر دهد تا همچون رسول الله ( رعب و وحشت در دل مشرکین و کافرینایجاد کند.
حضرت امام خمینی (ره) دربارهاین مساله حیاتی و اساسی میفرماید:
"آیا تاسی از رسول الله و متابعت امر خداوند خلاف مراسم حج است یا عین مراسم حج و در راستای سنت پیامبر و اطاعت از او امر الهی است؟ایا اعلان برائت و انزجار از قومیکه خدا و رسول با آنها برائت جستهاند، شرک است یا خم شدن و اطاعت کردن از ابر قدرتها که عین شرک و عبودیت بشر برای بشر است، شرک نیست" )"(35 و ان اطعتموهم انکم لمشرکون" (انعام: (121و حال آنکه خداوند میفرماید: " اگر از آنها اطاعت کنید شما هم مشرک خواهید بود".
مگر تحقق دیانت جزء اعلان محبت و وفاداری نسبت به حق ، و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل نمیباشد. مگر پیامبر اکرم ( نفرمود:" محکمترین دستگیره هایایمان، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا و دوست داشتن اولیاء خدا و تبری جستن از دشمنان خداست ". 36وایا برائت چیزی جز دشمنی در راه خداست؟
مگر در جوامع روائی به حد تواتر نرسیده است کهایمان چیزی جز حب و بغض نیست. 37آیا عمل حضرت امیر ( به نمایندگی از رسول الله ( در سال نهم هجرت چیز جدیدی بوده است یا ادامه همان روش حضرت ابراهیم ( بوده است که در منطق و عمل اعلان برائت از شرک و کفر جست؟ چنان که پیامبر اکرم ( هم در راستای حضرت ابراهیم در جریان فتح مکه و حجه الوداع ، ساحت قدس کعبه را از هر گونه مظاهر شرک و کفر پاکسازی نموده است.
جمع بندی
-1مساله برائت چیز جدیدی نیست که جمهوری اسلامیایران آن را ابداع کرده باشد ، بلکهاین عمل الهی تاسی از ابراهیم خلیل الرحمن و پیامبر مکرم اسلام( و متابعت از امر الهی است، چنان که حضرت امام ، فرمود:
"سیاست حج ، سیاستی نیست که ما درست کرده باشیم. حج سیاست اسلامیاست. ما از اول بنایمان براین بوده به حج آن طوری که بوده است عمل کنیم، همان طور که پیامبر اکرم بتها را در کعبه شکست ما هم بتها را بشکنیم واین بتها که در زمان ما هستند از آن زمان بالاتر و بدترند. " 38
-2 با توجه به دوام و استمراری که از جمله اسمیه درایات برائت استفاده شد و با عنایت به تضاد دایمیبین اسلام و کفر،این مطلب به دست میآید که برائت اختصاص به مقطع خاصی از زمان ندارد، بلکه با تاسی به رسول الله ( و نماینده آن حضرت ، در هر سال باید عمل برائت در کنگره جهانی حج با قاطعیت هر چه تمامتر اجرا گردد. چرا که عمل پیامبر اکرم در موسم حج ترسیم خط کلی برای همه مسلمین بوده و هست و خواهد بود، ازاین رو حضرت امام (ره) فرمود: " حج بی برائت حج نیست". 39
-3 با توجه به معنای "اذان " و با عنایت به کلمه " یوم الحج الاکبر " باید برائت اولاً با صدای رسا و در ثانی در محل اجتماع حجاج برگزار گردد.
-4از آن جایی که دراینایات "برائت"و "اذان" به خدا و رسول نسبت داده شده و بر آن تاکیداتی هم انجام گرفته ، استظهار میشود که هیچ مسلمانی و حاکم اسلامینه تنها حق ندارد با قومیکه خدا و رسول از آنها تبری جستهاند مواصله و ارتباط بر قرار نماید، بلکه باید بیزاری و تبری از آنها را علناً اعلام نماید.
-5اگر خاتم الانبیاء اعلان برائت از مشرکین نمودهاند، پس بر علما و حاکمان اسلامی، به خصوص آنها که خود را خادم "حرمین شریفین" معرفی میکنند ، لازم است در برگزاری هر چه با شکوه تر مراسم برائت کوشا بوده و ساحت قدس کعبه را از هرگونه مظاهر شرک و کفر در گفتار و رفتار پاکسازی نمایند.
-4حج و حکومت اسلامی
یکی از شوون حکمت اسلامیتعیین " امیر الحاج" میباشد که هر ساله نمایندهای از جانب حاکم وقت معین میشد تا ضمن سرپرستی حجاج ، مواضع حکومت اسلامیرا در امور مختلف به طور رسمیابلاغ نماید که بارزترین نمونه آن در سال نهم هجرت اتفاق افتاد که به اجماع فریقین نمایندهای از سوی پیامبر اکرم ( به عنوان امیر الحاج انتخاب شده و از مدینه به مکه اعزام گردید. به راستی اسلامیکه میگوید: " در سفر اگر سه نفر بودید یکی را امیر خود گردانید" چگونه ممکن است برایاین همه جمعیتی که از نقاط مختلف جهان با تفاوت در رنگ ، نژاد و عادات گرد هم میآیند، حاکمیو امیری معین ننماید و آنها را به حال خود واگذارد، ازاین رو بعضی از مورخین نوشتهاند که مساله امیر الحاج از سال نهم هجرت به بعد رایج گردید و دراین راستا کسانی که از سال نهم تا سال 335هجری عهده داراین مسوولیت بودهاند نام بردهاند. 40همچنان که حضرت امیر ( در دوران خلافت خوداین مسوولیت را سه بار به عهده عبدالله بن عباس و یک بار هم طی ابلاغیهای به قُثم بن عباس واگذار کرد که در بخشی از آن آمده است: 41
" حج را برای مردم برپادار وایام الله را به آنان یادآوری کن"
شاهد قطعی دیگر براین که حج یکی از شوون حکومت اسلامیاست ، گفتار امام صادق( است که فرمود: " اگر مردم فریضه مهم حج را تعطیل کنند و خانه خدا بی زایر شود بر حکومت اسلامیفرض و لازم است مردم را برای انجام حج اجبار نماید چه آنان مایل باشند و چه نباشند و اگر مردم قدرت مالی برای رفتن به مکه نداشته باشند بر حکومت اسلامیاست که هزینه آنها را از بیت المال تامین کند" 42
پس بر پایی مراسم با شکوه حج یکی از شوون واجب و لازم حکومت های اسلامیاست. شاهدشاین است که مرحوم صاحب وسائل الشیعه ،ایه الله بروجردی، کلینی و... ازاین روایات "وجوب" استفاده کردهاند و عنواناین باب را گذاشتهاند "باب وجوب اجبار الوالی الناس علی الحج". )(43
شاهد دیگر، دسته دیگر از روایات است که حج را نوعی بیعت با رهبران و حاکمان الهی مطرح کرده است. چنان که امام باقر( دراین زمینه فرمود: " مردم مامور شدند که دوراین سنگها طواف نمایند، سپس به سراغ ما بیایند پایداری خودشان را نسبت به اطاعت و رهبری ما اعلام و امکانات و قدرتشان را برای یاری اهداف ما عرضه نمایند.44 " فیخبرو نابولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم" از جمله " و یعرضوا علینا نصرهم" استظهار میگردد که حج یکی از شوون حکومت اسلامیاست وگرنه " عرضه کردن نصرت" چه معنی خواهد داشت و اصلا از تعبیر کردن" کعبه" به "سنگ" استفاده میشود کعبه بدون "ولایت" سنگی بیش نیست و طواف دور آن ، مثل طواف دور سنگ است.
پس در حقیقت یکی از اهداف امر به طواف ، ملاقات با رهبران الهی و اظهار ولایت و عرضه کردن نصرت و یاری به امام است همچنان که امام باقر( در روایت دیگر فرمود: " اعمال حج بدون ولایت ، مثل اعمال حج در زمان جاهلیت است. " 45
یکی دیگر از شواهد، عمل پیامبر اکرم( در حجه الوداع است که اثبات کرد نقش رهبری در حج چیست و چگونه میتوان با رهبری صحیح از نیروهای پراکنده قدرت واحدی ساخت و عظمت و شکوه حکومت اسلامیرا به نمایش گذاشت و صف واحدی در برابر دشمنان اسلام تشکیل داد و با نمایش قدرت ظاهری و عظمت معنوی، هر گونه توطئه و فکر شیطانی را خنثی نمود و در همین راستا از طرف خداوند متعال ماموریت یافت تا متعرض مساله " ولایت و امامت حضرت امیر(" در سرزمین غدیر خم بشود و به طوریاین مساله مهم و اساسی بود که خداوند متعال به پیامبرش فرمود: "ای پیامبر آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شد ، به مردم برسان و اگراین کار را نکنی رسالت او را انجام ندادهای"(مائده:. (67
اگر رسالت بدون ولایت هیچ است حج هم بدون ولایت هیچ خواهد بود. و شایدایه مبارکه " لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد"46 "قسم بهاین شهر مقدس ، شهری که تو ساکن آن هستی " ناظر به همین معنی باشد که مکه و کعبه بدون وجود رهبران الهی ، تبدیل به بت خانه خواهد شد و ظاهراً رمز تولد حضرت امیر( در درون کعبه همین باشد که کعبه با رهبران الهی پیوند عمیقی دارد به طوری که اعمال بدون ولایت آنها ارزشی نخواهد داشت. چنان که امام سجاد ( به ابوحمزه ثمالی فرمود: "... هرگاه کسی عمر نوح کند و دراین مقام ( میان رکن و مقام) روزها روزه بگیرد و شبها به عبادت مشغول باشد اما بدون ولایت ما خدا را ملاقات کند او را بهرهای نخواهد بود. " 47
ادامه دارد
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها
1.حج در کلام و پیام امام خمینی ، ص. 61
2. همان مدرک.
3.محمود صافی ، الجدول فی اعراب القرآن ، مجلد ( 9بیروت ، دارالرشید، 1409م. )، ص 99المیزان ، ج 14ص. 369
4. "فتنکیرها... للتعظیم و التکثیر منافعای عظیم الخطر و کثیره العدد و یجوز ان یکون للتنویعای نوعانی المنافع الدینیه و الدنیویه. روح المعانی ، ج 17ص. 145
5. "انما نکر المنافع لانه اراد منافع مختصه بهذه العباده دینیه و دنیویه لاتوجد فی غیرها من العبادات. زمخشری ، کشاف ، ج ( 2بیروت: دار الکتب العربی ، بی تا ) ، ص . 52
6. بحار الانوار ، ج 96ص. 32
7. از مفسرین عامه ابن جریر طبری در تفسیر جامع البیان ، ( بیروت: دار المعروفه، (1403فخر رازی ، تفسیر کبیر؛ زمخشری ، کشاف، الوسی ، روح لمعانی، سید قطب ، فی ظلال القران ، ( بیروت: دارالشروق ، 1400ق)
8.نور الثقلین ، ج 3ص. 488
9. الشریعه و العقیده به نقل ازایین وهابیت ، جعفر سبحانی ، ( قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1364ش )
10.بحارالانوار ، ج 96ص 32
11. حج در کلام و پیام امام خمینی ، ص 5و 68و. 158
12. راغب اصفهانی، المفردات.
13.تفسیر کبیر، ج 12ص. 100
14. نور الثقلین، ج 1ص. 680
15. از مفسرین عامه همچون طبری در جامع البیان ذیلایه (جعلها معالم لدینهم و مصالح امورهم... ) و رشید رضا، المنار، ج 7ص. 118
16. فروع کافی، ج 4ص. 271
17. بحار الانوار، ج 96ص. 19
18. ر. ک: رشید رضا، المنار، ج 7ص. 120
19. مجمع البیان، ج 3ص. 2
20. محمد صادقی العرفان فی تفسیر القرآن، ج ( 12تهران انتشارات فرهنگ اسلامی، 1410ق). ص. 309
21. مجمع البیان، ج 3ص. 5
22. همان.
23.روح المعانی، ج 10ص. 42
24. همان.
25.مجمع البیان، ج 3ص. 5
26. نور الثقلین، ج 2ص 185و. 186
27. همان.
28.همان.
29.ر. ک: جلال الدین سیوطی، درّ المنثور، ج 4ص 127و 128
30. نور الثقلین، پیشین.
31.همان.
32.المیزان، ج 9ص 149جرعهای از بیکران زمزم، ص 146المنار، ج 10ص 169روح المعانی، ج 10ص. 46
33. المیزان، ج 9ص 149تفسیر کبیر، ج 15ص. 221
34. تفسیر کبیر، ج 15ص. 222
35. ر. ک: حج در کلام و پیام امام خمینی.
36.کلینی، اصول کافی، ج ( 2بیروت: دار صعب دارالتعارف، (1401ص. 126
37. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ( 2قم: مکتب الاعلام الاسلامی 1403ق)، ص. 214
38. حج در کلام و پیام امام خمینی، ص 67و. 155
39. همان.
40.مسعودی، مروج اذهب، ج ( 4قم: دار الهجره،1404ق)، ص. 302
41. نهج البلاغه، فیض، نامه. 67
42. وسائل الشیعه، ج 11ص 4فروع کافی، ج 4ص 272بحار، ج 96ص 18من لایحضر الفقیه، ج 2ص. 259
43. وسائل الشیعه، ج 11ص 23فروع کافی، ج 4ص. 272
44. وسائل الشیعه، ج 14ص 321بحار الانوار، ج 96ص. 374
45. اصول کافی ج 1ص. 392
46. بلد. 1
47. بحار، ج 96ص 129و من لایحضر، ج 2ص 158و مرحوم فیض کاشانی محجه البیضاء ج 2ص 153تهران ، مکتبه الصدوق. 1339
بعد سیاسی حج
با توجه بهاین که حج عبادت و پرسش حضرت حق جل و علاء در بهترین شکل ممکن است، اما با دیگر عبادات فرقهای زیادی دارد. چرا که حج، یک عبادت صرف و بدون توجه به اجتماع و نیست بلکه با مسائل عمومیاسلام ارتباط تنگاتنگ دارد. و در حقیقت نقطه التقای عبادت با سیاست، و مرکز پیوند پرستش خدا با دیگر مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. چنانکه حضرت امام خمینی(ره) فرمود: "اهمیت سیاسی حج، کمتر از بعد عبادی نیست، بلکه بعد سیاست علاوه بر سیاستش خودش عبادت است". 1 و اصولاً نمیتوان حج را از دو خصیصه "عبادت" و "سیاست" جدا نمود، بلکهاین دو تار و پود حج را تشکیل میدهند.
امام از آنجایی که "حج واقعی" نمایش قدرت، عزّت و شکوه جهانی اسلام است و مایه تزلزل قدرتهای پوشالی استکبار میگردد، از این رو همواره در طول تاریخ همه کسانی که نحوی منافعشان از طریق بر پا شدن صحیح حج به خطر میافتاد سعی کردند و میکنند تا این فریضه الهی را تحریف نمایند که شیطانیترین راه، ابقا ظاهر حج و بی محتوای نمودن آن میباشد. و وحشت آنها از استفاده مسلمین از این "بعد سیاسی" دلیل واقعی بر ترس و وحشت آنها از استفاده مسلمین از این بعد از حج نیست که هر سال میتواند تحولی بنیادین در زندگی مسلمین و در نهایت در اوضاع جهانی اسلامایجاد کند. به همین دلیل گلادستون، یکی از سردمداران انگلیس، چندید سال قبل گفت: " قدرت حج را باید از دست مسلمین گرفت" و متأسفانه موفق شدهاند، از این رو حضرت امام، احیاگر حج ابراهیمی، دراین باره فرمود:
«از همه ابعاد مهجورتر و مورد غلفتتر، بعد سیاسیاین مناسک عظیم است که دست خیانتکاران برای مهجوریت آن، بیشتر در کار بوده و هست و خواهد بود». 2
با توجه به اهمیت قضیه، دراین بخش برآنیم تا با استمداد ازایات و روایات، "بعد سیاسی حج" را به خاطر مظلومیت ومهجوریت آن، و جهت مقابله با تبلیغات و توطئه های دشمنان اسلام و معرفی نمودن چهره واقعی حج با تفصیل بیشتری مورد بررسی قرار دهیم.
1. حج و منافع آن
خداوند سبحان درباره منفعتهای حج فرمود: «و اذّن فی الناس بالحج یأتوک رجالاً و علی کل ضامر یأتین من کل فج عمیقٍ لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسم الله» (حج: 27-28) آنچه که دراینایه مبارکه مورد نظر است جمله "لیشهدوا منافع لهم" است که با دقت در آن، موارد ذیل روشن میگردد:
الف با توجه بهاین که جمله "ویذکروا ام الله" عطف بر "لیشهدوا منافع لهم" است و هر دو جمله علت یا غایت3 برای جمله "اذن فی الناس بالحج" قرار داده شده، بهاین نکته پی میبریم که حج دارای دو بعد است: بعد عبادی و معنوی و بعد غیر معنوی.
ب مقصود از مشاهده منافع برای مردم که نخستین فلسفه حج قرارداده شده چیست؟ با توجه بهاین که "منافع" برای تعظیم و تکثیر و یا تنویع، جمع و نکره4 آورده شده، یعنی منافعی که تعداد آنها کثیر، و ارزش آنها عظیم است؛ برای همین جهت " منافع" هم جمع آمد و هم مبهم گذاشته شد و به صورت " منفعه، المنافع و منافعهم" ذکر نشده تا به ذهن کسی نرود که مراد منفعت خاص یا منافع معروف و مشهوری است که در سایر عبادات دیگر هم یافت میشود، بلکه مراد منافعی است که مختص بهاین عبادت است و در غیر آن پیدا نمیشود. 5 و ظاهراً منفعتهای دیگری که درایات دیگر همچونایه"قیاماً للناس" (مائده: (97، "مثابه للناس و امناً" (بقره: (125، "و هدی للعالمین" (آل عمران: 96) و... ذکر شده از مصادیق بارز منافع درایه مورد بحث میباشد.
همچنان که امام هشتم علی بن موسی الرضا( در توضیح منافع فرمود: "... و ما فی ذلک لجمیع الخلق من المنافع... و منفعه من فی المشرق و المغرب و من البر و البحر ممن یحج و ممن لایحج.. " 6"منافع و آثار حج تمام اهل زمین از شرق و غرب و در دریا و خشکی را فرا میگیرد چه آنها که حج بجا میآورند و چه آنها که بجا نمیآورد".
با توجه به دایره گسترده منفعت باید پرسید کهاین چه منافعی است که حتی کسانی که در حج توفیق حضور ندارند را در بر میگیرد؟ شکی نیست که مراد " منافع فردی" نیست، بلکه " منافع جمعی " است، ازاین رو در ترتیبایه مقدم بر منافع فردی "یذکروا اسم الله" ذکر شده است.
اگر کسی در مطالب قبل تردید کند پاسخ داده میشود که کلمه "منافع" بصورت مطلق و بدون هیچ قیدی ذکر شده و شامل هر نوع منفعتی میگردد و هیچ کس حق ندارد بدون دلیل و قرینهای آن را در بعد خاصی محدود کند، ازاین رو غالب مفسرین، اعم از خاصه و عامه، حمل بر اطلاق کردهاند و گفتهاند مراد از منافع ، منافع دینی و دنیوی است. 7همچنانکه وقتی از امام صادق ( سوال شد که مراد ازاین منافع دنیوی است یا منافع آخرتی، حضرت فرمود: " هر دو را رد بر میگیرد". " ان هذا منافع الدنیا او منافع الاخره؟ فقال: الکل". 8
خوب است دراین جا سخن شیخ محمود شلتوت، رئیس اسبق از هر را درباره تفسیر جمله " لیشهدوا منافع لهم" ملاحظه کنیم و ببینیم که چگونهاین جمله را شرح داده است. ایشان معتقد است که:
" منافعی که حج وسیله شهود و تحلیل آن میباشد و به صورت نخستین فلسفه حج مطرح شده است، مفهوم گسترده و جامعی دارد که هرگز در نوعی یا خصوصیتی خلاصه نمیگردد، بلکهاین جمله با عمومیت و شمولی که دارد همه منافع فردی و اجتماعی را در بر میگیرد. با توجه به موقعیت خاصی که حج در اسلام دارد و اهدافی که برای فرد و جامعه در آن در نظر گرفته شده است ، شایسته است که مردان دانش و شخصیتهای علمیو فرهنگی و مسئولان سیاسی و اداری و آگاهان از مسائل اقتصادی و مالی و معلمان شرع و دین و مردان نبرد و جهاد به آن توجه خاصی بنمایند... " 9
شاهد قطعی دیگر، تمسک امام رضا( به جمله " لیشهدوا منافع لهم " است که یک سلسله منافعی برای حج ذکر فرمودند؛ از جمله آنها بر طرف کردن احتیاجات و مشکلات مسلمین جهان است که دراین باره فرمود: " یکی از اسرار حج، بررسی گرفتاریهای مسلمانان جهان و بر طرف کردن مشکلات آنان است و به همین منظور در قرآن آمده است که مردم به حج بیایند تا شاهد منافع بزرگ حج باشند. 10
پس حضرت ابراهیم( از طرف خداوند ماموریت یافت که ندای عمومیبرای اقامه حج بنماید تا مومنین از راه دور و نزدیک در یک زمان خاص و مکان معین، درو هم جمع بشوند و منافع سرشار و عظیمیکه نصیب آنها میگردد را مشاهده نمایند و عملاً عظیم بیاموزند که چگونه میتوان از نیروهای پراکنده قدرت واحدی ساخت و در سایه آن، چه مشکلاتی را میتوان حل کرد و چه عزت و شوکتی به اسلام و مسلمین داد و چه رعب و وحشتی در دل دشمنان اسلامانداخت و چه توطئهها و تبلیغات شوم را میتوان خنثی کرد.
حضرت امام ( در تفسیر جمله " لیشهدوا منافع لهم " فرمود: " چه نفعی بالاتر از آن که دست جباران جهان و ستمگران اعلام از سلطه بر کشورهای مظلوم کوتاه شود و مخازن عظیم کشورها برای مردم خود آن کشورها باشد... حج برایاین است که مشکلات یک سال مسلمین را بررسی کنند و در صدد رفع مشکلات برآیند... و یکی از بزرگترین و اساسیترین مشکلات عدم اتحاد بین مسلمین، است". 11
_2 حج عامل قیام و استواری مسلمانان
خداوند، کعبه را که خانهای محترم است وسیله سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده است. همانطور که فرمود: " جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاماً للناس"(مائده: (97و "قیام" و "قوام" اسم برای چیزی است که پایداری و ثبات اشیاء به آن میباشد، مثل عماد... با توجه بهاین نکته ، ازایه مذکور چنین استفاده میشود که کعبه وسیلهای است که معاش و معاد مردم به واسطه آن تامین میگردد. 12
همچنان که بعضی از مفسرین در معنی " قیام " گفتهاند: " اصل قیام، قوام است و آن چیزی است که امور مردم به واسطه آن اصلاح و درست میگردد". 13
با توجه به معانی فوق و مفهوم گسترده آن، و با تمسک به اطلاق " قیاماً للناس " ، استظهار میشود که مسلمانان میتوانند در پناهاین خانه محترم و دستورهای صاحباین خانه شریف همه کارهای فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، سیاسی و اقتصادی متعلق به جامعه خود را سامان بخشند و همچنین روشن مس شود که هیچ فرد یا گروهی حق ندارداین مفهوم گسترده را بدون دلیل و قرینهای در مصالح فردی محدود نماید.
چرا که دلیل بر خلاف آن میباشد چون امام صادق ( در تفسیر" قیاماً للناس" فرموده: " خداوند متعال کعبه را بر پا دارنده دین و دنیای مردم قرار داده است". 14و همچنین غالب مفسرین، اعم از خاصه و عامه، جمله" قیاماً للناس"را به معنای وسیع و گسترده تفسیر نمودهاند. 15
به راستیاین چه سرمایه عظیمیاست که به مسلمین جهان اعطا شده است. اگر بنا باشد هدف پیامبران که بنا به فرموده قرآن " اقامه عدل و قسط" در بین مردم است " لیقوم الناس بالقسط" (حدید: (25تحقق یابد، بهترین فرصت ، استفاده از اهرم حج است که تجلیگاه واقعی و عینی قسط و مساوات است و اگر بخواهیم جامعه بشری باقی بماند و در گرو همین کعبه است، بلکه اگر بخواهیم دین ما پا بر جا بماند بستگی به کعبه دارد" لایزال الدین قائماً ما قامت الکعبه" 16چرا که " تا کعبه پا برجاست دین و مکتب هم پا بر جاست ". و در سایه حیات دین ، حیات مردم هم باقی خواهد ماند، ازاین رو حضرت امیر( فرمود: "حج خانه خدا را ترک نکنید که هلاک و نابود میشوید " لا تترکوا حج بیت ربکم فتهلکوا". 17
اگر بخواهیم مردم را به قیام علیه ظلم و ستم دعوت کنیم مناسبترین مکان کنگره عظیم حج است.
همچنان که امام حسین( برای نهضت خونین کربلا، انجام داد و چنان که قیام مصلح جهانی حضرت مهدی( از کنار همین کعبه است و آنچه هم از ابراهیم ( به ما ارث رسیده ، قیام در برابر جباران است. پس کعبه خانهای برای قیام است و تحرک و جنب و جوش است نه سکون و سکوت.
اما از آنجایی کهاین مرکز قیام ، احتیاج به مکان و سنگر امن دارد تا مظلومان از سراسر جهان دراینجا جمع شوند و دردهای خود را به گوش مسلمین جهان رسانند تا چارهاندیشی گردد، خداوند حکیماین مکان مقدس را پناهگاه امنی برای جهان اسلام قرار داد و فرمود: " بیاد بیاورید هنگامیکه خانه خدا را مرجع و ملجا و مرکز أمن و امان برای مردم قرار دادیم " " و اذ جعلنا البیت مثابه للناس و امناً" ( بقره:. (125
تردیدی نیست که جامعه بشری به هنگام بروز اختلافات و تعدیات احتیاج به چنین مرجع و ملجائی دارد، همان گونه کهاین نیاز بشر متمدن امروز را وادار به تشکیل مجامع بین المللی کرد، اما خداوند متعال بر طبق حکمت متعالیهاش از ابتدای خلقت کعبه از امان خانه و پناهگاه جهانی برای مردم قرار داد تا در مواقع احتیاج به آن مراجعه نمایند. ازاین رو در ذیلایه مورد بحث فرمود: " خداونداین برنامه های منظم و حساب شده را به خاطراین قرار داد تا بدانید خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است میداند و همانا خداوند به هر چیزی دانا "(مائده:. (97واینایه بیانگراین مطلب است که در تشریع و جعل کعبه به عنوان "قیاماً للناس" حکمتهائی و جود دارد که از علم الهی سرچشمه گرفته است. همچنان که بعضی از مفسرین دراین باره گفتهاند: "قرار دادن کعبه به عنوان "قیاماً للناس " از روی حکمت الهی است کهاین حکمت، ناشی از علم او به پنهانی است و همین دلیل براین است مه خداوند به آنچه که در آسمان و زمین است آگاهی دارد. 18
اگر کسی در دلالتایه قبل بر بعد سیاسی حج شک و تردید نماید، هیچ گاه نمیتواند در عمل حضرت علی( ، نماینده رسمیپیامبر اکرم در سال نهم هجرت در موسم حج و که صد در صد سیاسی بوده است و شک و تردید نماید. چنان که اصل جریان هم مورد اتفاق مسلمین است که حضرت امیر از طرف پیامبر ماموریت یافت تعدادی ازایات سوره برائت را به همراه قطعنامهای در یوم الحج الاکبر در بین مسلمین و مشرکین تلاوت و برائت نماید.
نتیجه
اگر قوام دین و دنیای مردم بستگی به کعبه و انجام حج واقعی دارد، پس همواره باید سعی و تلاش کرد تااین خاصیت " قیاماً للناس" در همه ابعادش به قوت خود باقی بماند که نتیجه آن " بقای حیات دین و حیات متدینین" خواهد بود.
-3حج و برائت از مشرکین
" براءه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین فسیحوا فی الارض اربعه اشهرو اعلموا انکم غیر معجزی الله و ان الله مخزی الکافرین و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبران الله بریء من المشرکین و رسوله فان تبتم فهو خیر لکم و ان تولیتم فاعلموا انکم غیر معجزی الله و بشر الذین کفروا بعذاب الیم" (توبه: "(3-1این است اعلام بیزاری و برائت خداوند و پیامبرش به مشرکانی که با آنها عهد بستهاید. پس چهار ماه ( مهلت دارید که ) در زمین آزادانه اسیر کنید ، اما بدانید که شما نمیتوانید خدا را ناتوان سازید و نیز بدانید خداوند خوار کننده کافران است. این اعلامیاست از طرف خدا و پیامبرش به عموم مردم در روز حج اکبر ( عید قربان ) که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند اگر توبه کنید به نفع شماست و اگر سرپیچی نمایید، بدانید نمیتوانید خدا را ناتوان سازید. (ای پیامبر !) کافران را به عذاب دردناک بشارت ده"
قبل از توضیح مطلب ، توجه به نکات ذیل، اهمیت بحث را دو چندان خواهد کرد:
-1از آنجایی که سوره توبه بدون " بسم الله " شروع شده است ، مفسرین وجوهی برای آن ذکر کردهاند از جمله مرحوم طبرسی روایتی را از امیرالمومنین( نقل کرده که حضرت فرمود:
" علتاین که در اول سوره برائت " بسم الله الرحمن الرحیم " نازل نشده،این است که " بسم الله الرحمن الرحیم" نشانه صلح و امان و رحمت است ، اما سوره برائت برای رفع امان و صلح نازل شده است". 19
همچنین بعضی از مفسرین دیگر گفتهاند: " بسم الله الرحمن الرحیم برای هر کار مهم و شریف است و محال آن که برائت و بیزاری کار مهم و شریفی نیست تا بسم الله بخواهد". 20
-2 برائت؛ یعنی ، بریده شده گره و پیمان ( برائه: لغه: انقطاع العصمه) 21و " اذان" در لغت " اعلام" را گویند. 22
-3 جمله اسمیه درایه اوا " برائه من الله... " وایه سوم " و اذان من الله... " دلالت بر استمرار و دوام اعلان برائت دارد همچنان که تنوین " برائه " برای تفخیم و تهویل برائت است و استفاده از اسم ذات ( الله ) و رسول با وصف تبلیغ برای تاکید حکم است. 23
-4 از آنجایی که برائت دراینایات به خدا و رسول نسبت داده شد و با توجه بهاین که حکم، شامل همه مسلمین میباشد ، مفسرین وجوه مختلفی ذکر کردهاند . از جمله علامه آلوسی دراین باره گفته است:
" برایاین که اعلان بشود که حکم برائت متوقف بر نظر مخاطبین نیست، بلکه یک حکم منجز و حتمیاست آن را به خدا نسبت داد چون که برائت؛ یعنی، تمام شدن حکم امان و رفع خطری که مترتب بر پیمان سابق بود واین کار فقط به عهده خداوند متعال است و توقف بر هیچ چیزی ندارد و اگر مسلمین هم در اعلان برائت شرکت دارند از راه امتثال است نه چیز دیگر. " 24
-5 دراین که مراد از یوم الحج الاکبر چیست ، سه قول وجود دارد:
الف- یوم النحر؛ روز عید قربان
ب- یوم العرفه؛ روز عرفه
ج- جمیعایام الحج کما یقال یوم الجمل و یوم الصفین... و یراد به الحین و الزمان؛ 25یعنی تمام روزهای حج ، همچنان که یوم الحج و یوم الصفین میگویند و مراد زمان است. دراینجا هم مراد از " یوم حج اکبر " تمام زمان حج است. آنچه که از شواهد ذیل به دست میآیداین است که مراد از حج اکبر عید قربان است چونکه:
اولاً: بسیاری از روایاتی که از طریق اهل بیت و اهل تسنن نقل شده استفاده میگردد که منظور از آن روز، روز عید قربان یعنی ، یوم النحر است چنانکه معاویه بن عماد از امام صادق ( سوال کرد که یوم حج اکبر چه روزی است فرمود: " روز عید قربان" "هو یوم النحر". 26
همچنان که عبدالله بن سنان هم از امام صادق ( روایت کرده که مراد از حج اکبر ، عید قربان است. 27
جالبتر از همه ، روایتی است از امام صادق ( که حضرت در مقابل کسانی که میگفتند مراد از حج اکبر عرفه است با تمسک از کلام حضرت علی( فرمود: " که مراد از حج اکبر عید قربان است. "
شخصی از امام صادق ( سوال کرد که مراد از حج اکبر چیست حضرت ابتدا از همان شخص سوال کردایا شما دراین باره چیزی شنیدهاید؟ آن شخص از ابن عباس نقل کرد که مراد از حج اکبر روز عرفه است. بعد حضرت از امیر المومنین( نقل کرد که حج اکبر روز قربانی است.28
علاوه بر روایتهای مذکور، اکثر روایاتی که از طریق اهل سنت نقل شده موید همین مطلب است. 29
ثانیاً: پایان مهلت چهار ماه " فسیحوا فی الارض اربعه اشهر" بر اساس روایات 30 و تاریخ ، دهم ربیع الثانی بود واین با روز عید قربان انطباق دارد والا اگر مراد از حج اکبر ، روز عرفه باشد به طور دقیق چهار ماه نخواهد شد ، بلکه چهار ماه و یک روز خواهد شد و شاهداین وجه روایتی است از امام صادق ( که حضرت بعد ازاینکه فرمود مراد از حج اکبر یوم النحر ( روز قربانی) است ، استدلال به همین مطلب نمود و فرمود: " آن چهار ماه ، 20روز از ذیحجه و سه ماه از محرم و صفر و ربیع الاول و 10روز از ربیع الثانی است ، اما اگر مراد از حج اکبر ، روز عرفه باشد ، چهار ماه و یک روز خواهد شد " 31
ثالثاً: از آنجایی که در روز عید قربان قسمت اعظم از اعمال پایان پذیرفته ، ازاین روی میتوان بر آن " حج " اطلاق نمود ، به خلاف روز عرفه کهاین چنین نیست.
رابعاً: اکثر مفسرین، اعم از خاصه و عامه، براین باورند که مراد از حج اکبر، عید قربان است. 32
نکته
عنایت به یوم الحج الاکبر ( چه روز قربانی چه روز عرفه )این مطلب را اثبات میکند که اعلان برائت از مشرکین باید در روزی انجام پذیرد که همه مردم در آن جمعند تا با عظمت و شکوه خاصی انجام پذیرد و سبب رعب و وحشت در دل دشمنان کرد و از سوی دیگر، به گوش همه مسلمین رسانده شود که خدا و رسول از مشرکین برائت و بیزاری جستهاند.
-6فرقایه اول و سوم:ایه سوم ضمناین که تاکید بر حکم قبلی است فرقهایی هم ذکر نمودهاند. از جملهاین که بعضی از مفسرین گفتهاند: " اگر چه برگشت هر دو جمله به یک معنی است که بیزاری از مشرکین باشد، الااینکهایه اول برائت را تنها به خود مشرکین اعلام میکند، به دلیل جمله " الی الذین عاهدتم من المشرکین "؛ به خلافایه دوم که خطاب در آن متوجه مردم است به خصوص مشرکین تا همه ندانند که خدا و رسول از مشرکین بیزارند و همه برای اجرای فرمان الهی؛ یعنی جنگ با مشرکین بعد از انقضاء چهار ماه خود را آماده سازند، به دلیل کلمه " الی الناس" و تفریع " فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث و جدتموهم". 33
فرق دیگراین که درایه اول برائت از مشرکین است که نقض عهد کردهاند ، اما درایه سوم برائت از مطلق مشرکین است تا اعلام شود آن چه که باعث برائت از آنها شد " کفر و شرک" آنهاست و در هر جا کفر و شرک باشد برائت هم خواهد بود. )(34
برائت، حکم دایمیدین
از مجموع آن چه که ذکر شد استفاده میشود که برائت حکمیاست حتمیو منجز که در همه زمانها استمرار دارد و مختص زمان خاصی نیست و از سوی دیگر ، از استناد تبری و اعلان آن به خدا و رسول فهمیده میشود که هیچ مسلمانی حق رابطه با قومیکه خدا و رسول از آنها اعلان قطع رابطه کردهاند ، ندارد واینایات در حقیقت ترسیم یک خطی است برای همه مسلمین در همه أزمنه که بین "اسلام" و " کفر" فاصله زیادی وجود دارد و از آنجایی که اسلام و کفر دو خط و دو منهج متضاد هستند که یکی بر عبودیت خدا استوار بوده و همواره بر اقامه " حکومت الله " در زمین تاکید دارد و دیگری بر عبودیت بشر برای بشر تکیه میکند، ازاین رو در همه موارد کلی و جزیی از تنظیم امور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و... بیناین دو خط تضاد واقع میشود. همچنان که شروعایات بدون بسم الله و اعلان عمومیبه برائت آن هم در ضمن تأکیدات بسیاری که در جملهها مشاهده میشود و با توجه بهاین نکات که برائت توسط نماینده رسمیپیامبر اکرم در روز حج اکبر آن هم در نقطه بلند و در اجتماع بزرگ مسلمین و مشرکین اعلام شد و همچنین لحن صریح قرآن که با قاطعیت هر چه تمامتر میفرماید: " هنگامیکه ماههای حرام پایان گرفت، مشرکان را هر کجا یافتید به قتل رسانید و آنها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمینگاه بر سر راه آنها بنشینید". (توبه: (5همهاینها دلالت بر اهمیت و ضرورت حکم، و تضاد دائمیبین اسلام و کفر دارد، ازاین رو ، هیچ مسلمانی نه تنها حق ندارد با قومیکه خدا و رسول از آنها قطع رابطه و اعلان انزجار نمودهاند مواصله و ارتباط بر قرار کند، بلکه باید با تاسی به رسول الله( و امیرالمومنین( و متابعت از امر خداوند در هر سال در مراسم حج و در روز حج اکبر با صدای رسا(اذان) فریاد برائت از مشرکین را سر دهد تا همچون رسول الله ( رعب و وحشت در دل مشرکین و کافرینایجاد کند.
حضرت امام خمینی (ره) دربارهاین مساله حیاتی و اساسی میفرماید:
"آیا تاسی از رسول الله و متابعت امر خداوند خلاف مراسم حج است یا عین مراسم حج و در راستای سنت پیامبر و اطاعت از او امر الهی است؟ایا اعلان برائت و انزجار از قومیکه خدا و رسول با آنها برائت جستهاند، شرک است یا خم شدن و اطاعت کردن از ابر قدرتها که عین شرک و عبودیت بشر برای بشر است، شرک نیست" )"(35 و ان اطعتموهم انکم لمشرکون" (انعام: (121و حال آنکه خداوند میفرماید: " اگر از آنها اطاعت کنید شما هم مشرک خواهید بود".
مگر تحقق دیانت جزء اعلان محبت و وفاداری نسبت به حق ، و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل نمیباشد. مگر پیامبر اکرم ( نفرمود:" محکمترین دستگیره هایایمان، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا و دوست داشتن اولیاء خدا و تبری جستن از دشمنان خداست ". 36وایا برائت چیزی جز دشمنی در راه خداست؟
مگر در جوامع روائی به حد تواتر نرسیده است کهایمان چیزی جز حب و بغض نیست. 37آیا عمل حضرت امیر ( به نمایندگی از رسول الله ( در سال نهم هجرت چیز جدیدی بوده است یا ادامه همان روش حضرت ابراهیم ( بوده است که در منطق و عمل اعلان برائت از شرک و کفر جست؟ چنان که پیامبر اکرم ( هم در راستای حضرت ابراهیم در جریان فتح مکه و حجه الوداع ، ساحت قدس کعبه را از هر گونه مظاهر شرک و کفر پاکسازی نموده است.
جمع بندی
-1مساله برائت چیز جدیدی نیست که جمهوری اسلامیایران آن را ابداع کرده باشد ، بلکهاین عمل الهی تاسی از ابراهیم خلیل الرحمن و پیامبر مکرم اسلام( و متابعت از امر الهی است، چنان که حضرت امام ، فرمود:
"سیاست حج ، سیاستی نیست که ما درست کرده باشیم. حج سیاست اسلامیاست. ما از اول بنایمان براین بوده به حج آن طوری که بوده است عمل کنیم، همان طور که پیامبر اکرم بتها را در کعبه شکست ما هم بتها را بشکنیم واین بتها که در زمان ما هستند از آن زمان بالاتر و بدترند. " 38
-2 با توجه به دوام و استمراری که از جمله اسمیه درایات برائت استفاده شد و با عنایت به تضاد دایمیبین اسلام و کفر،این مطلب به دست میآید که برائت اختصاص به مقطع خاصی از زمان ندارد، بلکه با تاسی به رسول الله ( و نماینده آن حضرت ، در هر سال باید عمل برائت در کنگره جهانی حج با قاطعیت هر چه تمامتر اجرا گردد. چرا که عمل پیامبر اکرم در موسم حج ترسیم خط کلی برای همه مسلمین بوده و هست و خواهد بود، ازاین رو حضرت امام (ره) فرمود: " حج بی برائت حج نیست". 39
-3 با توجه به معنای "اذان " و با عنایت به کلمه " یوم الحج الاکبر " باید برائت اولاً با صدای رسا و در ثانی در محل اجتماع حجاج برگزار گردد.
-4از آن جایی که دراینایات "برائت"و "اذان" به خدا و رسول نسبت داده شده و بر آن تاکیداتی هم انجام گرفته ، استظهار میشود که هیچ مسلمانی و حاکم اسلامینه تنها حق ندارد با قومیکه خدا و رسول از آنها تبری جستهاند مواصله و ارتباط بر قرار نماید، بلکه باید بیزاری و تبری از آنها را علناً اعلام نماید.
-5اگر خاتم الانبیاء اعلان برائت از مشرکین نمودهاند، پس بر علما و حاکمان اسلامی، به خصوص آنها که خود را خادم "حرمین شریفین" معرفی میکنند ، لازم است در برگزاری هر چه با شکوه تر مراسم برائت کوشا بوده و ساحت قدس کعبه را از هرگونه مظاهر شرک و کفر در گفتار و رفتار پاکسازی نمایند.
-4حج و حکومت اسلامی
یکی از شوون حکمت اسلامیتعیین " امیر الحاج" میباشد که هر ساله نمایندهای از جانب حاکم وقت معین میشد تا ضمن سرپرستی حجاج ، مواضع حکومت اسلامیرا در امور مختلف به طور رسمیابلاغ نماید که بارزترین نمونه آن در سال نهم هجرت اتفاق افتاد که به اجماع فریقین نمایندهای از سوی پیامبر اکرم ( به عنوان امیر الحاج انتخاب شده و از مدینه به مکه اعزام گردید. به راستی اسلامیکه میگوید: " در سفر اگر سه نفر بودید یکی را امیر خود گردانید" چگونه ممکن است برایاین همه جمعیتی که از نقاط مختلف جهان با تفاوت در رنگ ، نژاد و عادات گرد هم میآیند، حاکمیو امیری معین ننماید و آنها را به حال خود واگذارد، ازاین رو بعضی از مورخین نوشتهاند که مساله امیر الحاج از سال نهم هجرت به بعد رایج گردید و دراین راستا کسانی که از سال نهم تا سال 335هجری عهده داراین مسوولیت بودهاند نام بردهاند. 40همچنان که حضرت امیر ( در دوران خلافت خوداین مسوولیت را سه بار به عهده عبدالله بن عباس و یک بار هم طی ابلاغیهای به قُثم بن عباس واگذار کرد که در بخشی از آن آمده است: 41
" حج را برای مردم برپادار وایام الله را به آنان یادآوری کن"
شاهد قطعی دیگر براین که حج یکی از شوون حکومت اسلامیاست ، گفتار امام صادق( است که فرمود: " اگر مردم فریضه مهم حج را تعطیل کنند و خانه خدا بی زایر شود بر حکومت اسلامیفرض و لازم است مردم را برای انجام حج اجبار نماید چه آنان مایل باشند و چه نباشند و اگر مردم قدرت مالی برای رفتن به مکه نداشته باشند بر حکومت اسلامیاست که هزینه آنها را از بیت المال تامین کند" 42
پس بر پایی مراسم با شکوه حج یکی از شوون واجب و لازم حکومت های اسلامیاست. شاهدشاین است که مرحوم صاحب وسائل الشیعه ،ایه الله بروجردی، کلینی و... ازاین روایات "وجوب" استفاده کردهاند و عنواناین باب را گذاشتهاند "باب وجوب اجبار الوالی الناس علی الحج". )(43
شاهد دیگر، دسته دیگر از روایات است که حج را نوعی بیعت با رهبران و حاکمان الهی مطرح کرده است. چنان که امام باقر( دراین زمینه فرمود: " مردم مامور شدند که دوراین سنگها طواف نمایند، سپس به سراغ ما بیایند پایداری خودشان را نسبت به اطاعت و رهبری ما اعلام و امکانات و قدرتشان را برای یاری اهداف ما عرضه نمایند.44 " فیخبرو نابولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم" از جمله " و یعرضوا علینا نصرهم" استظهار میگردد که حج یکی از شوون حکومت اسلامیاست وگرنه " عرضه کردن نصرت" چه معنی خواهد داشت و اصلا از تعبیر کردن" کعبه" به "سنگ" استفاده میشود کعبه بدون "ولایت" سنگی بیش نیست و طواف دور آن ، مثل طواف دور سنگ است.
پس در حقیقت یکی از اهداف امر به طواف ، ملاقات با رهبران الهی و اظهار ولایت و عرضه کردن نصرت و یاری به امام است همچنان که امام باقر( در روایت دیگر فرمود: " اعمال حج بدون ولایت ، مثل اعمال حج در زمان جاهلیت است. " 45
یکی دیگر از شواهد، عمل پیامبر اکرم( در حجه الوداع است که اثبات کرد نقش رهبری در حج چیست و چگونه میتوان با رهبری صحیح از نیروهای پراکنده قدرت واحدی ساخت و عظمت و شکوه حکومت اسلامیرا به نمایش گذاشت و صف واحدی در برابر دشمنان اسلام تشکیل داد و با نمایش قدرت ظاهری و عظمت معنوی، هر گونه توطئه و فکر شیطانی را خنثی نمود و در همین راستا از طرف خداوند متعال ماموریت یافت تا متعرض مساله " ولایت و امامت حضرت امیر(" در سرزمین غدیر خم بشود و به طوریاین مساله مهم و اساسی بود که خداوند متعال به پیامبرش فرمود: "ای پیامبر آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شد ، به مردم برسان و اگراین کار را نکنی رسالت او را انجام ندادهای"(مائده:. (67
اگر رسالت بدون ولایت هیچ است حج هم بدون ولایت هیچ خواهد بود. و شایدایه مبارکه " لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد"46 "قسم بهاین شهر مقدس ، شهری که تو ساکن آن هستی " ناظر به همین معنی باشد که مکه و کعبه بدون وجود رهبران الهی ، تبدیل به بت خانه خواهد شد و ظاهراً رمز تولد حضرت امیر( در درون کعبه همین باشد که کعبه با رهبران الهی پیوند عمیقی دارد به طوری که اعمال بدون ولایت آنها ارزشی نخواهد داشت. چنان که امام سجاد ( به ابوحمزه ثمالی فرمود: "... هرگاه کسی عمر نوح کند و دراین مقام ( میان رکن و مقام) روزها روزه بگیرد و شبها به عبادت مشغول باشد اما بدون ولایت ما خدا را ملاقات کند او را بهرهای نخواهد بود. " 47
ادامه دارد
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها
1.حج در کلام و پیام امام خمینی ، ص. 61
2. همان مدرک.
3.محمود صافی ، الجدول فی اعراب القرآن ، مجلد ( 9بیروت ، دارالرشید، 1409م. )، ص 99المیزان ، ج 14ص. 369
4. "فتنکیرها... للتعظیم و التکثیر منافعای عظیم الخطر و کثیره العدد و یجوز ان یکون للتنویعای نوعانی المنافع الدینیه و الدنیویه. روح المعانی ، ج 17ص. 145
5. "انما نکر المنافع لانه اراد منافع مختصه بهذه العباده دینیه و دنیویه لاتوجد فی غیرها من العبادات. زمخشری ، کشاف ، ج ( 2بیروت: دار الکتب العربی ، بی تا ) ، ص . 52
6. بحار الانوار ، ج 96ص. 32
7. از مفسرین عامه ابن جریر طبری در تفسیر جامع البیان ، ( بیروت: دار المعروفه، (1403فخر رازی ، تفسیر کبیر؛ زمخشری ، کشاف، الوسی ، روح لمعانی، سید قطب ، فی ظلال القران ، ( بیروت: دارالشروق ، 1400ق)
8.نور الثقلین ، ج 3ص. 488
9. الشریعه و العقیده به نقل ازایین وهابیت ، جعفر سبحانی ، ( قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1364ش )
10.بحارالانوار ، ج 96ص 32
11. حج در کلام و پیام امام خمینی ، ص 5و 68و. 158
12. راغب اصفهانی، المفردات.
13.تفسیر کبیر، ج 12ص. 100
14. نور الثقلین، ج 1ص. 680
15. از مفسرین عامه همچون طبری در جامع البیان ذیلایه (جعلها معالم لدینهم و مصالح امورهم... ) و رشید رضا، المنار، ج 7ص. 118
16. فروع کافی، ج 4ص. 271
17. بحار الانوار، ج 96ص. 19
18. ر. ک: رشید رضا، المنار، ج 7ص. 120
19. مجمع البیان، ج 3ص. 2
20. محمد صادقی العرفان فی تفسیر القرآن، ج ( 12تهران انتشارات فرهنگ اسلامی، 1410ق). ص. 309
21. مجمع البیان، ج 3ص. 5
22. همان.
23.روح المعانی، ج 10ص. 42
24. همان.
25.مجمع البیان، ج 3ص. 5
26. نور الثقلین، ج 2ص 185و. 186
27. همان.
28.همان.
29.ر. ک: جلال الدین سیوطی، درّ المنثور، ج 4ص 127و 128
30. نور الثقلین، پیشین.
31.همان.
32.المیزان، ج 9ص 149جرعهای از بیکران زمزم، ص 146المنار، ج 10ص 169روح المعانی، ج 10ص. 46
33. المیزان، ج 9ص 149تفسیر کبیر، ج 15ص. 221
34. تفسیر کبیر، ج 15ص. 222
35. ر. ک: حج در کلام و پیام امام خمینی.
36.کلینی، اصول کافی، ج ( 2بیروت: دار صعب دارالتعارف، (1401ص. 126
37. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ( 2قم: مکتب الاعلام الاسلامی 1403ق)، ص. 214
38. حج در کلام و پیام امام خمینی، ص 67و. 155
39. همان.
40.مسعودی، مروج اذهب، ج ( 4قم: دار الهجره،1404ق)، ص. 302
41. نهج البلاغه، فیض، نامه. 67
42. وسائل الشیعه، ج 11ص 4فروع کافی، ج 4ص 272بحار، ج 96ص 18من لایحضر الفقیه، ج 2ص. 259
43. وسائل الشیعه، ج 11ص 23فروع کافی، ج 4ص. 272
44. وسائل الشیعه، ج 14ص 321بحار الانوار، ج 96ص. 374
45. اصول کافی ج 1ص. 392
46. بلد. 1
47. بحار، ج 96ص 129و من لایحضر، ج 2ص 158و مرحوم فیض کاشانی محجه البیضاء ج 2ص 153تهران ، مکتبه الصدوق. 1339