آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

1. بعد معنوى و عرفانى حج
عبادات که به عنوان هدف آفرینش انسان (1) تعیین شده است اسرارى دارد که این سرار غیر از آداب و احکام ظاهرى عبادات مى‏باشد. نوعا عبادات و فرائض الهى با اختلاف درجات فراوانى که نسبت‏به هم دارند، براى تقویت‏بعد روحانى و نفسانى و در جهت‏سیر و سلوک انسان وضع شده تا از عوالم جسمانى به عوالم روحانى تکامل یابند و به مقام قرب الهى برسند. چنان‏که مرحوم آقامیرزا جواد ملکى تبریزى عارف بزرگ در این زمینه فرموده است:
«مقصود اصلى از تشریع حج و سائر عبادات، تقویت‏بعد روحانى انسان است و تکالیف و فرائض الهى از نظر خاصیت اثرگذارى در روح و جان انسان مختلفند. بعضى اثر تطهیر و تخلیه را دارند که ظلمت را از فضاى روح و جان بشر دور مى‏کند و بعضى دیگر موجب تحلیه و تزیین جان و وسیله جلب نورانیت مى‏گردد. و دسته دیگر، جامع هر دو اثر (تخلیه و تحلیه) هستند و حج از این دسته سوم است. زیرا حج‏یک معجون الهى است که جمیع امراض قلوب مثل بخل و استکبار و تنبلى و. . . را که مانع نورانیت قلب‏ها هستند، علاج مى‏کند. (2)
بنابراین و با توجه به مطلب فوق، حج از میان عبادات و فرائض الهى، جامع هر نوع آثار و فواید و اسرارى است که در عبادات دیگر وجود دارد. چنان‏که مرحوم علامه طباطبائى در این مورد مى‏فرماید: وقتى که سرگذشت ابراهیم، آن‏چنان که در قرآن بیان شده را، به دقت مطالعه کنیم مى‏یابیم که این جریان یک دوره کاملى از سیر عبودیت و بندگى خدا و به اصطلاح یک سیر و سلوک معنوى است که بنده از موطن خود تا قرب الهى را مى‏پیماید و با پشت‏سرانداختن زخارف دنیا و لذائذ و آرزوهاى مادى و جاه و مقام و خلاصى از وسوسه‏هاى شیطانى به مقام قرب الهى دست مى‏یابد.
این وقایع و اعمال و نسک حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند، اما مطالعه دقیق آن نشانگر دقایق آداب سیر طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بیرون آمدن از مقامات دانیه و پیوستن به مقامات عالیه است که هرچه بیش‏تر
در آن‏وقت‏شود حقائق تازه‏تر و نکات لطیف‏تر عاید انسان مى‏گردد. (3)
از این‏رو خداوند متعال هم براى فراهم‏شدن این سیر بندگى و رسیدن به مقام قرب و حضور الهى و زیارت کعبه حقیقى، به حضرت ابراهیم خلیل‏الرحمن و اسماعیل ذبیح‏الله ماموریت دادند که حریم خانه‏اش را از هر چیزى که مانع این سیر و سلوک معنوى باشد، پاکسازى نمایند (4) تا زائران الهى در خانه‏اش صرفا به او بیندیشند و دور او طواف نمایند و از ظلمت ماسوى الله رهایى یابند تا بتوانند در خانه عشق مهمان او شوند و آماده ملاقات با یگانه معبود عالم هستى گردند. چنان‏که همین اموریت‏با همین هدف در سوره حج‏به گونه‏اى روشن‏تر و دقیق‏تر بیان شده است:
قرآن در این زمینه مى‏فرماید:
به خاطر بیاور زمانى را که محل خانه کعبه را براى ابراهیم آماده ساختیم و به ابراهیم گفتیم که این خانه را کانون توحید کن و چیزى را شریک من قرار مده و خانه‏ام را براى طواف‏کنندگان و قیام‏کنندگان و رکوع‏کنندگان و سجده‏گزاران پاک گردان.
«واذا بوانا لابراهیم مکان البیت ان لا تشرک بى شیئا و طهر بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود. » (5)
با توجه به تفسیر بودن (ان) براى (تبوئة) ، (6) به خوبى استفاده مى‏شود که هدف از تبوئة ابراهیم در کنار خانه خدا، دو چیز است که جامع هر دو این است که این مکان مقدس مرکز عبادت خدا قرار گیرد و هیچ چیز دیگر شریک خداوند قرار داده نشود. لذا و براى تحقق این هدف مقدس، به ابراهیم خلیل‏الرحمن دو ماموریت داده شد: 1. "ان لا تشرک بى شیئا" 2. طهر بیتى للطائفین" - یعنى اى ابراهیم مقصود از جاى‏دادن تو در این‏جا سکنى گزیدن نیست‏بلکه، نه تنها خودت نباید هیچ‏گونه شریکى براى من قرار بدهى - چه شرک خفى و چه شرک جلى - چه این‏که نکره در سیاق نهى مفید عموم است «لاتشرک بى شیئا» ; بلکه باید ساحت قدس کعبه را از هرچه که شائبه شرک مى‏رود پاکسازى نمائى تا دیگران در این مکان فقط مرا عبادت کنند و به هیچ دیگر نیندیشند. این مطلب با عنایت‏به صدر آیه و تناسب کلمه و موضوع که تطهیر کعبه براى امور عبادى نظیر طواف و عکوف و قیام و نماز مى‏باشد به خوبى فهمیده مى‏شود. مؤید این مطلب روایتى است از امام صادق‏علیه السلام که در تفسیر آیه فرموده است. علاوه بر این استعمال ضمیر متکلم وحده (بى - بیتى) بیانگر این است که این خانه، خانه خداست پس باید فقط خداوند مورد پرستش واقع شود.
مرحوم علامه طباطبائى در توضیح آیه مى‏فرماید:
مراد از آماده ساختن کعبه براى ابراهیم این است که آن‏جا مرجع عبادت خدا قرار داده شود تا بندگان آن‏جا را خانه عبادت قرار بدهند، نه این‏که ابراهیم آن مکان را محل سکنى و زندگى خود قرار دهد. از این‏رو خانه را به خودش نسبت داد و فرمود «بیتى‏» تا اعلان کند که این خانه، کانون توحید و مختص عبادت خداست و هیچ چیز نباید شریک خداوند قرار داده شود و هدف دیگر این بوده که ابراهیم براى کسانى که قصد خانه خدا نموده‏اند عبادتى را تشریع کند که خالى از هرگونه شائبه شرک باشد. (7)
آنچه که این عبادت خالص را فاسد مى‏کند و از اختصاصى‏بودن خدا خارج مى‏کند و در نتیجه انسان را از بندگى و عبودیت منحرف مى‏کند، همان شرک است که خود داراى انواع و اقسام است که در قرآن ظلم عظیم تلقى شده است. (8) و شاید در راستاى تحقق همین هدف، در موقع احرام باید گفته شود «لا شریک لک لبیک‏» و به تعبیر عارفانه امام خمینى‏قدس سرهم لبیک‏گویان براى حق نفى شریک همه مراتبت کنید و از خود که منشا بزرگ شرک است‏به سوى او جل و علا هجرت نمائید. (حج درکلام و پیام امام خمینى، ص 10)
و شاید نکته این‏که آیه «و اذن فى‏الناس بالحج‏» - بعد از آیه «طهر بیتى للطائفین‏» (9) - ذکر شده این باشد که ابراهیم اول ماموریت‏یافت تا محیط کعبه را براى عبادت خالصانه خدا از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاکسازى نماید و آن‏گاه دعوت عمومى بنماید تا طواف و نماز و سایر اعمال حج فقط براى او انجام پذیرد.
یعنى اگر در گوشه و کنار جهان انواع و اقسام کنگره‏ها و اجتماعات براى اهداف خاصى تشکیل مى‏گردد، هدف از کنگره جهانى حج‏سیرالى‏الله و حضور در مهمانسراى الهى و رسیدن به مقام قرب الهى و آزاد شدن از هرگونه وابستگى و غل و زنجیرهایى است که به دور خود کشیده است، چه این‏که خانه خدا توصیف به عتیق شده است. (10) و طواف دور خانه عتیق باید سبب آزادى از بند عبودیت غیرخدا شود چنان‏که ذبح و قربانى هم باید موجب رهایى انسان گردد. که آیه دیگرى درباره قربانى مى‏فرماید: گوشت‏ها و خون‏هاى قربانى به خدا نمى‏رسد، بلکه آنچه به خدا مى‏رسد تقوى و پرهیزکارى شماست. (11)
یعنى هدف از این سفر الهى، کسب تقوى و توشعه معنوى است چنانکه فرمود:
(در این سفر) زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزکارى است. اى صاحبان عقل و خرد از امن بپرهیزید. (12)
یعنى تنها صاحبان عقل و خرد از این سفر کسب تقوى مى‏کنند و با پیمودن مدارج تقوى به مقام قرب الهى مى‏رسند، چه این‏که اگر تقوى به خدا مى‏رسد «یناله التقوى منکم‏» ، نفس متقى به خدا مى‏رسد چنان‏که استاد آیت‏الله جوادى آملى در توضیح آیه فرمود: از آن‏جایى که تقوى با نفس متقى اتحاد دارد، پس نفس متقى هم به خدا مى‏رسد و ممکن نیست تقوى به خدا برسد اما متقى نرسد، پس گوارا باد بر حج‏گزارى که قربانى‏اش لله باشد و غیرخدا را در آن نبیند تا تقوایش به خدا برسد و در نتیجه خودش هم به خدا برسد و شاید به خاطر همین تقوى ارزشمند و «موعود به‏» در نحر باشد که روز نحر را «حج‏الاکبر» و شاید تفسیر آیه «ثم لیقضوا تفثهم‏» (14) در روایات، به ملاقات با امام معصوم‏علیه السلام، اشاره به این نکته باشد که اگر زائر متقى با قربانى به خدا مى‏رسد، همچنان که آلودگى‏هاى ظاهرى را از بدن دور مى‏سازید، باید آلودگى‏هاى روح را با ملاقات با حجت‏الله برطرف نماید. چنان‏که امام صادق‏علیه السلام در این زمینه فرمود:
باید آلودگى‏هاى روح و جان را با ملاقات با امام‏علیه السلام برطرف نمایند. (15)
امام باقرعلیه السلام هم در این‏باره فرمود: تکمیل حج‏به آن است که حاجى امام را ملاقات نماید. (16)
احتمالا براى همین نکات بوده که حضرت ابراهیم با طى این منازل و مراحل حج‏به مقام والاى امامت نائل گشت. از جمله آیات دیگرى که دلالت‏بر بعد معنوى و عرفانى حج دارد آیه‏اى است که اشاره به نتیجه اعمال حج دارد:
هنگامى که مناسک حج‏خود را انجام دادید، پس ذکر خدا را بگوئید; همانند یادآورى کردنتان از پدران بلکه از آن هم شدیدتر و بیش‏تر. (17) یعنى بعد از اعمال حج و پیمودن منازل آن: باید چنان حالت ذکرى به زائر خانه خدا دست‏بدهد که غیر خدا را فراموش نماید، آن‏هم لااقل مثل آن شور و سوزى که در افتخار و مباهات به پدران خود در جاهلیت داشتند بلکه «اشد ذکرا» به شورتر و عمیق‏تر و با کیفیت‏بهتر و بالاتر; چه این‏که «اشد ذکرا» به کمیت ذکر کار ندارد، بلکه مربوط به توجه قلبى است که چه بسا یک ذکر قلبى همراه با سوز و گذار به مراتب بهتر و برتر و کارسازتر از یک عمر اذکار لفظى است. پس سرانجام حاجى مى‏تواند با توجه قلبى شدید به خدا برسد چنان‏که نبى مکرم اسلام‏صلى الله علیه وآله در این‏باره فرمود:
هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسک به پاداشتن ذکرالله در قلب و جان انسان است و الا آن نماز و حج چه ارزشى خواهد داشت. (18) از این‏رو خداوند در توصیف مؤمنین فرمود: مؤمنان تنها کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دل‏هاى آن‏ها ترسان گردد. (19)
بنابراین، یکى از مناسب‏ترین مکان براى تحقق ذکر قلبى، مراسم با شکوه حج است‏شاهدش این است که خداوند متعال در آیات مختلف متذکر همین مساله در ایام حج‏شده است. (20)
بنابراین، حاجى در همه‏جا باید سعى و تلاش نماید تا توجه قلبى برایش حاصل گردد. قرآن هنگامى که اهداف را بیان مى‏نماید یکى از آن‏ها را «و یذکروا اسم الله‏» ذکر مى‏فرماید: هنگامى که برنامه هدى را در موارد متعدد بیان مى‏کند، تذکر مى‏دهد که هدف از نحر و ذبح «ذکرالله‏» و «تقرب الى الله‏» است. شاهدش این است که در آیات متعدد مربوط به هدى، فقط یاد خدا را مطرح مى‏نماید; یعنى در هنگام قربانى تمام توجه باید به خدا و قبولى اعمال باشد و بقیه امور تحت‏الشعاع قرار گیرد.
از بین آیات گذشته آیه 34 از سوره حج قابل توجه بیش‏تر است چون‏که:
1. علت تشریع عبادات براى هر امت‏یک چیز قرار داده شد و آن ذکر الله است تا به این نکته توجه بدهد که مقصود اصلى از مناسک، ذکر الله است. چنان‏که بعضى از مفسرین گفته‏اند.
از این‏که در این آیه مبارک تشریع نسک را فقط به ذکر الهى تعلیل آورده، فهمیده مى‏شود که مهم‏ترین هدف از تشریع عبادت، ذکر الهى است. (21)
2. از دنباله آیه «فالهکم اله واحد فله اسلموا» استفاده مى‏شود که از آن‏جائى که معبود شما یکى است، پس باید فقط خاضع و تسلیم او بود و ذکر او را گفت و منسوب به غیر نکرد.
3. از تعقیب آیه فوق به آیه «و بشر المخبتین الذین اذا ذکرالله و جلت قلوبهم‏» (22) به دست مى‏آید که اولین صفت مخبتین همان توجه قلبى به خدا است که باید در مراسم حج‏براى حاجى حاصل گردد.
به علاوه، نکته دیگرى که از این آیه (با توجه به این‏که در سیاق آیات حج واقع شده) به دست مى‏آید این است که حاجى باید در ایام حج‏سعى کند که از مخبتین به شمار آید، آن‏هایى که داراى چهار ویژگى (وجل - صبر - اقامه - انفاق) هستند.
مرحوم علامه طباطبایى در توضیح آن مى‏فرماید:
جمله «بشر المخبتین‏» اشاره به این است که هر کس در حج‏خودش اخلاص و حالت تسلیم داشته باشد او را مخبثین است و مخبثین طبق این آیه کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى‏شود دل‏هایشان مملو از خوف پروردگار مى‏گردد و در برابر حوادث، صبر و شکیبایى پیش مى‏گیرند و برپادارندگان نماز هستند و از آنچه که خداوند به آن‏ها داده انفاق مى‏کنند. و لذا مرحوم علامه مى‏فرماید: انطباق این صفات مخبثین با کسى که حج‏خانه خدا را با حالت تسلیم به جا مى‏آورد روشن است، چون که همه این صفات در حج وجود دارد. (23)
از این‏رو حضرت ابراهیم بالاترین مقام را که مقام تسلیم باشد در کنار کعبه، براى خود و ذریه‏اش درخواست نمود: پروردگارا، ما را تسلیم فرمان خودت قرار ده و از دودمان ما نیز امتى مسلمان قرار ده. (24)
از جمله آیات دیگرى که دلالت‏بر بعد معنوى و عرفانى حج دارد، آیه‏اى است از سوره مبارکه مائده که خداوند فرمود: «اى کسانى که ایمان آوردید شعائر الهى را نقض نکنید و حریم آن‏ها را حلال نشمرید و احترام را نگه دارید و قربانى‏هاى بى‏نشان و یا نشاندار را حلال نشمرید و نیز احترام کسانى که براى به دست آوردن فضل پروردگار و جلب رضوان او به قصد زیارت خانه خدا حرکت مى‏کنند، نگه بدارید و براى آن‏ها مزاحمت ایجاد نکنید. (25)
از آن‏جایى که «رضوان‏» در لغت‏به معناى رضایت کثیر (26) است، پس حاجى در این سفر مقدس باید دنبال کسب رضوان الهى باشد که مهم‏ترین سرمایه براى هر عبدى، کسب رضایت مولى است. «رضوان من الله اکبر» (27) و محل کسب چنین رضایتى، موسم با شکوه حج است. چنان‏که امام صادق‏علیه السلام در ضمن حدیث مفصلى فرمود: حج‏شعبه‏اى از رضوان الهى است. (28)
هم‏چنان که حضرت ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! من بعضى از ذریه‏ام را در سرزمینى بى‏آب و علف در کنار خانه‏اى که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپادارند» (29) از این آیه هم بعد معنوى حج استفاده مى‏شود، چون که کلمات غیر ذى زرع و عند بیتک الحرم و لیقیموا الصلوة‏» اشاره به این واقعیت دارد که غرض از اسکان، زراعت و کسب و تجارت نیست، بلکه اسکان دراین مکان فاقد هر نوع امکانات اولیه، براى تقرب محض الى‏الله و متمحض شدن در عبادت اوست. مرحوم علامه طباطبایى هم در وجه هجرت حضرت ابراهیم‏علیه السلام به این سرزمین بى‏آب و علف فرمود: براى این‏که ذریه‏اش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنیا دل‏هایشان را مشغول نسازد. (30)
از این‏رو، اولین غرض و به قول بعضى از مفسرین تنها غرضش را اقامه نماز ذکر نمود و چنان‏که تکرار نداد «ربنا» در «ربنا لیقیموا» و ذکر نماز از بین شعائر، براى اظهار کمال عنایت‏به اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنان که از آیه «طهر بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود» (31) استظهار مى‏شود که عمده عبادت حاجى در کنار خانه خدا باید طواف و عکوف و نماز باشد.
پس جو حج، یک جو عبادت و بندگى و دور جستن از هرگونه تعلقات مادى است و سفر ج‏یک سفر الى‏الله است.
بنابراین، حاجى از همان اول که نیت‏حج مى‏کند و از خود و خانه و کاشانه و همه تعلقات مادى جدا مى‏شود تا احرام و طواف و سعى و رمى و هدى کند، همه جا خدا را مى‏جوید و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد; این سو و آن سو مى‏رود و در کوه و بیابان سرگردان مى‏شود تا در مهمانسراى الهى آیات روشن الهى را با چشم سر و چشم جان مشاهده نماید. «فیه آیات بینات‏» (32) و با سعى و تلاش همچون هاجر چشمه‏اى از معرفت‏براى او گشوده گردد. پس، هرکس که قصد سفر الى‏الله را نموده، باید از ابتداء از هرگونه امورى که با این سفر ضدیت دارد و دورى جسته و دل را فقط متوجه خدا بنماید. چنان‏که امام صادق‏علیه السلام در این‏باره فرمودند:
به هنگام حج دل را براى خدا مجرد ساختن، و از هر حجابى آزاد شدن و همه امور را به خدا سپردن، و در تما حرکات و سکنات بر او توکل کردن و خود را با آب توبه شستشو دادن و دنیا و مافیها را رها ساختن از مقدمات سفر الى‏الله است. (33) یعنى شرط نخستین این سیر، بیرون آمدن از خود و تعلقات مادى است و جهت تحقق عملى آن از لحظه اول احرام، باید از انواع تعلقات مادى و انواع امتیازات و تفاخرات و زخارف، حتى از کفش و کلاه رها شود، تا حالت فرشته‏گونه پیدا کند. و فقط با دو تکه پارچه پاک و حلال با رمز مخصوص جواز عبور براى مهمانى و ملاقات با رب‏الارباب بگیرد. از این‏رو، لحظه جواز عبور گرفتن بسى حساس و سرنوشت‏ساز است، که اولیاء الله در موقع گفتن لبیک رنگ عوض کرده و گریه مى‏نمودند که نکند جواز عبور به آن‏ها داده نشود. و چنان‏که امام صادق‏علیه السلام و امام سجادعلیه السلام در این لحظه به حالت غشوه افتادند. وقتى که علت را پرسیدند، فرمودند: چگونه جرات کنم که بگویم «لبیک اللهم لبیک‏» در حالى‏که مى‏ترسم لبیک (خدایا آمدم) بگویم اما جواب آید که من آمدن تو را قبول ندارم. (34)
لبیک را کسى مى‏گوید که احساس حضور نماید در اطاق در بسته در حالى که کسى نباشد، بله بله نمى‏گویند اگر لبیک گفته مى‏شود یعنى در حضور او هستیم او ما را صدا زده و ما جواب مى‏دهیم. از این‏رو، حضرت امام خمینى‏قدس سره عارف معاصر فرمود: مهم آن است که حاجى بداند کجا مى‏رود و دعوت چه کسى را اجابت مى‏کند و مهمان کیست و آداب این مهمانى چیست. (35)
حاجى مى‏خواهد با احرام حرم امن الهى در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را براى غیرخدا ممنوعه اعلان کند: «من دخله کان آمنا» (36) تا براى همیشه بر روى غیرخدا ممنوع گردد. خود میزبان فرمود: کسانى که (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب نموده‏اند باید از هرگونه تمتعات جنسى و انجام گناه و گفت‏وگوهاى بى‏فایده و جر و بحث‏هاى بى‏ارزش اجتناب کنند. (37)
مسائل معنوى و عرفانى حج هرگز تمام‏شدنى نیست، و رسیدن به مقامات عالیه در حج، وقف احدى نیست‏بلکه بستگى به سعى و تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد. و هر زائر خانه خدا باید بداند که اگر کسى در این بعد از حج که مهم‏ترین ابعاد حج است موفق نگردد، در ابعاد دیگر هم‏چندان موفق نخواهد شد. چنان‏که حضرت امام خمینى‏قدس سره احیاگر حج ابراهیمى، محمدى در این‏باره فرمودند: تحصیل ابعاد دیگر حج در گرو تحصیل بعد معنوى حج است; بعد سیاسى و اجتماعى حج‏حاصل نمى‏شود، مگر آن‏که بعد معنوى و الهى آن جامه عمل بپوشد. (38)
بنابراین، حاجى تنها نباید این بدن را از راه دور حرکت داده و به میقات و مطاف و مسعى و عرفات و مشعر و منى رساند، اما با جان خالى از معارف آسمانى و دست تهى از بهره معنوى حج‏با چمدان‏هاى پر از عروسک و اسباب بازى برگردد. (39) «فوا اسفاه من خجلتى و افتصاحى‏» (40) آن‏کس که با پا به کعبه رود کعبه را طواف مى‏کند و آن‏کس که با دل برود او را طواف مى‏کند و اگر حاجى در ایام حج‏به خود نپردازد و از خودبینى رها نشود و به خودسازى همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصیر و طواف خود را از آلودگى خلاصى نبخشد، پس کى؟ اگر قبل و بعد او فرق نکند، پس کى؟ چه آن‏که حج فراموش کردن خود، در راه خدا و ذوب شدن من، در ما است.
2. بعد فرهنگى حج
موسم حج علاوه بر امور معنوى، یک از مناسب‏ترین ایام براى مبادله فرهنگى و انتقال ارزش‏ها در بین مسلمین جهان است و آثار و برکاتى از این راه نصیب اسلام و مسلمین مى‏گردد، و سبب رشد و شکوفائى زائران خانه خدا را فراهم مى‏نماید. چون که ایمان و بینش دینى حج‏گذار در گذرگاه‏هاى حج از ناخالصى‏ها جدا و اصلاح مى‏گردد و در نتیجه حج‏گذار به فرهنگ ناب محمدى دست پیدا مى‏کند، چه این‏که حج‏یک دوره عملى آموزش دین براى هر زائر است که تا هر مسلمانى آن را در تمام عمر حداقل یک‏بار پیاده نکند، به حقیقت ایمان نمى‏رسد. از این‏رو فرموده‏اند: تارک حج در صف یهود و نصارى قرار داده مى‏شود. (41) و در مقابل، حج و عمره عامل مؤثر براى اصلاح ایمان و تقویت دین معرفى شده است. (42)
چه این‏که حج مرورى بر توحید و تاریخ حامیان آن از آدم تا ابراهیم و خاتم و درگیرى مدام ایمان و کفر و نفاق مى‏باشد و هر کدام از اعمال حج و امکنه مقدسه از حرم و میقات و مکه و کعبه و سعى و عرفات و مشعر و منى یا انسان سخن مى‏گویند و حاجى را به اندیشه وامى‏دارند و آگاهى‏هاى لازم به او منتقل مى‏شود و در هایت‏سبب بینش توحیدى که ام و اساس همه مسائل است مى‏گردد. از سوى دیگر، در حج آموزش عملى فرهنگ برابرى و مساوات و اخوت و تعاون و طرد هرگونه تفرق و نفاق داده مى‏شود; یعنى به حاجى مى‏آموزند که على‏رغم تفاوت‏هایشان در رنگ و پوست و نژاد و زبان و مقام و ثروت، همه در نزد خداوند مساوى هستند. خطبه‏هاى پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله در حجة‏الوداع شاهد روشن و واضح بر این مدعاست که فرمود: از نظر اسلام همه مردم با همه برابرند; عرب بر عجم و عجم بر عرب هیچ فضیلتى ندارد، مگر به ملاک تقوى. . . مسلمان برادر مسلمان است. (43)
و در یک کلمه، بزرگ‏ترین و مهم‏ترین فرهنگى که در ایام حج‏به حاجى منتقل مى‏گردد، فرهنگ توحید خالص ابراهیمى محمدى‏صلى الله علیه وآله است.
اما آیاتى که بعد فرهنگى حج از آن استظهار مى‏شود عبارتند از: "جعل‏الله الکعبة البیت الحرام قیاما للناس" خداوند کعبه را که خانه محتترم است وسیله‏اى براى سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده است. (44)
"و اذن فى الناس بالحج - لیشهدوا منافع لهم" اى ابراهیم در میان مردم اعلان عمومى براى حج‏بنما تا پیاده و سوار بر مرکب‏هاى لاغر از هر راه دور، قصد خانه خدا کنند تا شاهد منافع گوناگون خویش در این برنامه حیات‏بخش باشند. (45)
دقت در اطلاق دو کلمه «قیام‏» و «منافع‏» باعث رهنمون شدن به مطلب وسیع و گسترده‏اى مى‏گردد که قوام و حیات جامعه بشرى و تامین هر نوع منافع انسان‏ها در گرو تحقق این مراسم باشکوه حج است.
چه چیزى بالاتر و مهم‏تر از فرهنگ جامعه که قوام و حیات جامعه در گرو فرهنگ آن جامعه است. چه منافعى عزیزتر و با ارزش‏تر از منافع فرهنگى، عقیدتى، بلکه آن منافعى که اولا و با لذات با این فریضه الهى و امکنه مقدس تناسب دارد. همه ایمان و ارزش‏هاى الهى است. که شاهد قوى و گویاى آن این است که بعد فرهنگى در جوامع روائى به عنوان یکى از مهم‏ترین علل و فلسفه‏هاى حج مطرح شده است. چنان‏که امام صادق‏علیه السلام در جواب هشام بن حکم در مورد حکمت‏هاى حج فرمود: خداوند متعال به وسیله حج، زمینه اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم کرده، براى این‏که همدیگر را بشناسند و تفاهم کنند. . . و براى این‏که آثار پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله شناخته شود و اخبار و گفتار وى احیاء گردد تا به دست فراموشى سپرده نشود. جالب این‏که امام‏علیه السلام در دنباله آن، دلیل این مطلب را هم بیان مى‏فرماید که اگر هر قوم و ملتى تنها از کشور و بلاد خویش سخن بگویند و تنها به مسائلى که در آن است‏بیندیشد، همگى هلاک مى‏گردند و کشورهایشان ویران مى‏شود و از بسیارى از منافع و سودها و اطلاعات و اخبار محروم مى‏شوند. این است فلسفه و دلیل کنگره جهان حج. (46)
بنابراین، یکى از علل حج، شناخت و آشنایى مردم با آثار و احادیث رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله و زنده نگه‏داشتن و به دست فراموشى نسپردن آن‏هاست; یعنى حج در واقع مرورى بر تاریخ اسلام و پیامبر اسلام بلکه مرورى بر توحید و حامیان آن از آدم تا ابراهیم و خاتم است و تابلوئى براى تمام فداکارى‏هاى قهرمان توحید و پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله است که حاجى با دیدن این صحنه‏ها و امکنه پیام مى‏گیرد.
از سوى دیگر، ایام حج فرصتى است‏بسیار مناسب براى تبلیغ فرهنگ اصیل اسلام، در میان قشر وسیع و قابل توجهى از مسلمین که از اطراف و اکناف عالم در این نقطه اجتماع کرده‏اند. و اصولا از مقدمات اولیه حج تعلم بسیارى از مسائل اسلامى است که به نوبه خود به علماء متعهد اسلام امکان مى‏دهد تا از استقبال مردم براى تعلیم و ارشاد و نشر فرهنگ غنى اسلام استغناء نمایند.
حج در واقع آموزشگاهى است که هر سال دایر مى‏گردد و مؤسس آن خداوند منان و اساتید آن انبیاء و ائمه معصومین و علماء متعهد اسلام هستند که معارف اصیل و ناب را به کام تشنگانى که از سراسر عالم در این مکان گردهم آمده‏اند، مى‏ریزند. چنان‏که سیره عملى انبیاء عموما و پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله و ائمه کرام خصوصا بر این منوال بود که از این کنگره عظیم حج در جاى جاى مواقف و مشاعر به نحو احسن استفاده نمایند. و شاید یکى از علل موفقیت پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله در نشر و گسترش اسلام به سراسر عالم این بود که در مدت سیزده سال اقامت در مکه با نمایندگان و سران قبائلى که از اطراف عالم براى اداء حج‏به مکه مى‏آمدند، تماس برقرار نماید و به تبلیغ بپردازد که بعضى از مورخین نمونه‏هایى از این قبیل ذکر کرده‏اند. (47) علاوه بر این‏ها:
- پیام‏رسانى و تبلیغ حضرت على‏علیه السلام در سرزمین منى در ضمن تلاوت آیات برائت.
- تبلیغ امام حسین‏علیه السلام در موسم حج‏براى بیان رسالت‏خود و اوضاع سیاسى یزید که براى تحقیق این هدف چند ماه در مکه توقف نمود تا حجاج از سراسر دنیا در موسم حج گردهم آیند.
- تبلیغ امام صادق‏علیه السلام در عرفات در میان انبوه جمعیت که با صداى بلند رو به هر طرف نموده و در هر بار سه مرتبه مى‏فرمود: اى مردم، رهبر شما رسول خدا بود بعد حضرت على، پس امام حسن و امام حسین و امام سجاد و امام باقر و فعلا من هستم پس از من سؤال کنید. (48)
- امام صادق‏علیه السلام در موسم حج‏خیمه‏اى برافراشته مى‏کرد و دانشمندان آن روز به حضورش شرفیاب مى‏شدند و راه و روش تبلیغات و مبارزه با مفاسد فکرى و اعتقادى را فرا مى‏گرفتند.
و در مقابل مسلمین و علماء هم در ایام اختناق از این فرصت استفاده کرد، در موسم حج‏شرکت نموده و از محضر ائمه‏علیهم السلام بهره‏بردارى مى‏کردند. گواه روشن آن، مباحثات عقیدتى و فقهى ائمه‏علیهم السلام و صحابه و تابعین و علماء در موسم حج است که به افتاء و تدریس و مناظره مى‏پرداختند. پیام‏هاى حضرت امام خمینى‏قدس سره به حجاج بیت‏الحرام نیز در همین راستا بوده است.
بنابراین، ایام حج فرصت‏بسیار مناسب و استثنایى براى تبلیغ و نشر فرهنگ اصیل اسلام در میان قشر وسیع و قابل توجهى از مسلمین است هم تبلیغ قولى است و هم عملى و هم بررسى مسائل مختلف اسلامى توسط برجسته‏ترین افراد از نظر علم و تقوى، و هم مبارزه با ریشه‏هاى فرهنگ ضدتوحیدى و استعمارى و هم خنثى کردن هرگونه توطئه و نقشه‏هاى شوم بر علیه اسلام ناب محمدى است. همچنان‏که پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله در جریان فتح مکه و حجة‏الوداع فرهنگ جاهلیت را عملا و قولا ریشه‏کن نمود.
نکته دیگرى که در بعد فرهنگى حج نمایان است، مسئله پیام‏رسانى است. حاجى و زائر خانه خدا، علاوه بر این‏که معارف اصیل اسلام و آیات روشن الهى را مشاهده و پیام را دریافت مى‏کند، (49) باید این پیام را به عنوان ره توشه حج‏با خود به همراه برده و در محیط و شهر و آبادى خود نشر دهند، چه این‏که پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله در حجة‏الوداع خطاب به مردم فرمود:
باید این مطالب و معارف را حاضر و شاهد شما به غایب انتقال بدهد. (50) چنان‏که امام حسین‏علیه السلام در سال 58 هجرت، دو سال قبل از مرگ معاویه، در سرزمین منى در میان جمعیت 1000 نفرى بعد از انتقاد از وضع موجود فرمود: گفتارم بشنوید و به خاطر بسپارید، وقتى که به محل سکونت‏خود برگشتید، پیام مرا به افرادى که مورد اطمینان هستند ابلاغ نمایید. (احتجاج طبرسى، ج 2، ص 296)
همچنان‏که على‏بن موسى‏الرضاعلیه السلام در ضمن بیان علل و فلسفه حج فرمودند: در حج، تفقه و آشنایى با دین و گسترش فرهنگ اهل‏بیت‏به تمام نقاط جهان نهفته است: (51) "مع مافیه من التفقه و نقل‏الاخبار الى کل صفغ و ناحیة"
یعنى در حج هم پیام‏گیرى است هم پیام‏رسانى و در واقع بهترین و مؤثرترین رسانه گروهى جامعه اسلامى است. اما نکته جالب در این روایت این است که امام‏علیه السلام در بیان این مطلب، تمسک به آیه نمودند که خداوند متعال در آن آیه مبارکه فرمودند: چرا از هر گروهى، طائفه‏اى از آنان کوچ نمى‏کنند تا در امر دین تفقه نمایند و به هنگام بازگشت‏به سوى قوم خود آن‏ها را انذار نمایند تا شاید (از مخالفت فرمان الهى) بترسند و خوددارى کنند. (52) "فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون. "
نعمت‏بهره‏بردارى از معارف و فرهنگ ناب محمدى در مراسم حج اختصاص به مسلمین که توفیق حضور دارند ندارد بلکه آن‏ها موظفند این فرهنگ را به عنوان بهترین سوغاتى با خود برده و در منطقه خود نشر دهند و بدین‏وسیله نقش فرهنگى حج‏با توجه به تکرار آن در هر سال، ابعاد گسترده‏ترى پیدا مى‏کند و در نهایت عامل قوى براى تقویت دین و ضامنى جاودانه براى فرهنگ اصیل اسلام خواهد بود و در نتیجه فرمایش امام صادق‏علیه السلام (تا کعبه برپاست دین هم استوار است) ، "لا یزال الدین فانما ما قامت‏الکعبه"، جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.
بنابراین، یکى از اهداف و ابعاد عالیه حج، آشنایى بیش‏تر و عمیق‏تر مردم با مسائل اسلامى و انتقال اخبار و پیام‏هاى حج‏به سراسر عالم است. حج آموزش چند روزه است‏براى آماده‏سازى فرد در پهنه زندگى، حج تابلویى از تمام فداکارى‏هاى قهرمان توحید و پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله است که با دیدن صحنه و امکنه تبلیغ مى‏شوند، پیام مى‏گیرند، سپس به سراسر عالم نشر مى‏دهند حج‏یک دانشگاه و دانشسراى عالى فرهنگى است که فرهنگ خودسازى، امنیت، عدالت اجتماعى، ایثار، مقاومت، نظم و انضباط، اتحاد و مساوات و. . . به حاجى تعلیم داده مى‏شود. در حج عملا به مسلمین مى‏آموزند که چگونه مى‏توان از نیروهاى پراکنده، قدرت واحدى به وجود آورد، چنان‏که پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله در حجة‏الوداع این قدرت را به معرض نمایش گذاشت. حج محل زنده کردن آثار رسول‏الله است "و لتعرف آثار رسول‏الله و تعرف اخباره و یذکر و لا ینسى" و حج محل تعلیم علوم اهل‏بیت و نشر آن به سراسر جهان "مع مافیه منالتفقه و فعل‏الاخبار الائمة الى کل صفغ و ناحیه" مى‏باشد.
حضرت امام خمینى‏قدس سره احیاگر حج ابراهیمى درباره بعد فرهنگى حج فرمودند: حج کانون معارف الهى است. . . حج‏بسان قرآن است که همه از آن بهره‏مند مى‏گردند ولى اندیشمندان و غواصان و دردآشنایان امت اسلامى اگر دل به دریاى معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاست‏هاى اجتماعى آن نترسند از صدف این دریاى گوهرهاى هدایت و رشد و حکمت و آزادگى را بیش‏تر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت ولى چه باید کرد و این غم بزرگ را به کجا باید برد که حج‏بسان قرآن مهجور گردیده است و به همان اندازه‏اى که آن کتاب زندگى و کمال و جمال در حجاب‏هاى خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاک کج‏فکرى‏هاى ما دفن و پنهان گردیده است. . . حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است; سرنوشتى که میلیون مسلمان هر سال به مکه مى‏روند و پاى جاى پاى پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر مى‏گذارند ولى هیچ کس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمدصلى الله علیه وآله که بودند و چه کردند هدفشان چه بوده و از ما چه خواسته‏اند؟ (53)
3. بعد اقتصادى حج
حج‏با دارابودن بعد معنوى و عرفانى عمیق و گسترده، ابعاد دیگر آن خصوصا بعد اقتصادى و مادى آن مورد تردید واقع شده است‏به طورى که گفته‏اند مگر ممکن است چنین عبادت پر معنویت، همراه با بعد مادى و اقتصادى باشد، بلکه این مسائل را منافى با روح حج مى‏دانسته‏اند و این خاصیت‏یک سونگرى به حج است. همچنان که این توهم در زمان جاهلیت هم وجود داشته و خیال مى‏کردند معامله و تجارت و کسب و کار در ایام حج‏حرام و باعث‏بطلان آن مى‏گردد. (54) اما خداوند متعال براى مقابله با این طرز تفکر آیات متعددى را نازل نموده است که تعدادى از آن‏ها به شرح ذیل است: گناهى بر شما نیست که از فضل پروردگار خود (منافع اقتصادى در ایام حج) برخوردار شوید. (55)
"لیس علیکم جناح ان تبتغوا فضلا من ربکم. "
شکى نیست که مراد از فضل در آیه، فضل و بهره مادى است چون که مسائل معنوى جاى هیچ‏گونه تردیدى نبود تا بفرماید: "لیس علیکم جناح". . . همچنان‏که مراد از ابتغاء، ابتغاء، ابتغاء بعد از اتمام حج نیست، چون که معامله و تجارت بعد از اعمال حج جاى بحث و گفت‏وگو نبوده است، بلکه آنجا که محل کلام بود معامله و تجارت در اثناء عمل بود و آیه مبارکه هم در رد مراد این نوع تفکر با صراحت تمام فرمود: (هیچ‏گونه مانعى و اشکالى وجود ندارد که مردم از فضل خدا بهره‏مند گردند بلکه با توجه به معناى ابتغاء (56) مى‏توان در راه کسب آن اجتهاد و کوشش هم نمود و حتى با ملاحظه "من ربکم" مى‏توان به آن رنگ عبادت داد تا از مصادیق بارز آیه "رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکرالله"، (57) به شمار آید. منتهى باید مواظب بود که تجارت در خلال حج ابتغاء من فضل‏الله باشد.
مؤید دیگر بر اطلاق ابتغاء فضلا من ربکم بر امور مادى، نظایر این آیه در قرآن است که ابتغاء فضل‏الله بر امور مادى اطلاق شده است از جمله خداوند در سوره جمعه فرمود: هنگامى که نماز پایان گرفت‏شما آزادید در زمین پراکنده شوید و از فضل الهى طلب کنید. (58)
"فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فی‏الارض و ابتغوا من فضل الله. "
از سوى دیگر، این‏گونه یک سونگرى به حج در زمان ائمه‏علیهم السلام براى اصحاب ایجاد سؤال کرد که آیا تجارت و بهره‏مندى مادى در ایام حج ضررى به حج مى‏رساند یا نه، چنان‏که شخصى مثل معاویة‏بن عمار به امام صادق‏علیه السلام عرض کرد: مردى براى تجارت به طرف مکه حرکت مى‏کند یا شترى دارد که کرایه مى‏دهد آیا حجش ناقص است‏یا کامل؟ حضرت پاسخ فرمودند: حجش کامل و تمام است. (59)
از جمله آیات دیگرى که دلالت‏بر بعد اقتصادى حج دارد، آیه شریفه ذیل مى‏باشد:
"و اذن فی‏الناس بالحج. . . لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسم‏الله. . . " (60) ترجمه آن گذشت. با توجه به تقابل دو جمله «لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسم‏الله"، استظهار مى‏شود که حج دو بعد دارد، بعد عبادى و غیرعبادى. و قطعا یکى از مصادیق بارز منافع، منافع اقتصادى حج است که احتمالا به دلیل اهمیت این بعد یا جهت مقابله با تفکر جاهلى، مقدم بر بعد معنوى حج ذکر شده است.
شاهد قطعى بر این‏که مراد از منافع، منافع اقتصادى هم هست تمسک امام‏رضاعلیه السلام به این آیه شریفه است که در ضمن بیان علل و فلسفه حج فرمود:
منافع و آثار حج تمام اهل زمین از شرق و غرب و بر و بحر را فرا مى‏گیرد چه آن‏ها که حج‏به جا مى‏آورند و چه آن‏ها که به جا نمى‏آورند از تجار و کسبه و مساکین و حاجتمندان. . . براى همین منافع قرآن فرمود: "لیشهدوا منافع لهم" (61)
توجیه دیگرى که مى‏شود براى تقدم بعد غیر عبادى بر عبادى در این آیه مبارکه ذکر کرد، جنبه روانى قضیه است که براى جذب مردم عادى به سوى خانه خدا، ابتدا روى منافع مادى تکیه نمود. و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى از آنجایى که انسان فطرت حب‏الذات دارد و منافع خودش را دوست دارد از این‏رو در همان اول فرمود "لیشهدوا منافع لهم". (62)
از جمله آیات دیگر، آیه 2 از سوره مبارکه مائده مى‏باشد که خداوند متعال ضمن خطاب به مؤمنین فرمود: احترام آنهایى که به خاطر معاش و معادشان قصدخانه خدا را نموده‏اند نگه دارید. (63) یعنى این زائرین خانه خدا انسان‏هاى محترمى هستند نباید حریم آن‏ها حلال شمرده شود.
علاوه بر این‏که لسان این آیه لسان مدح است و نیز بعد اقتصادى آن مقدم بر بعد عبادى "رضوانا" گردیده و از تقابل "فضلا من ربهم و رضوانا" به خوبى استفاده مى‏شود که مراد از «فضلا من ربهم‏» منافع اقتصادى مى‏باشد. شاهد قرآنى دیگر بر بعد اقتصادى حج، آیه‏اى از سوره مبارکه قصص است که خداوند متعال ضمن منت گذاشتن بر مشرکین، روى دو نعمت تاکید فرمود: یکى امنیت و دیگرى مواهب اقتصادى.
آیا ما حرم امنى در اختیار آن‏ها قرار ندادیم که محصولات هر شهر و دیارى به سوى آن آورده شود ولى اکثر آن‏ها نمى‏دانند. (64)
"اولم تمکن لهم حرما امنا یجبى الیه ثمرات کل شی‏ء رزقا من لدنا و لکن اکثرهم لایعلمون".
عنایت در کلمات «کل شى‏ء» و «رزقا من لدنا» و فعل «یجبى‏» که دلالت‏بر استمرار دارد، اهمیت مطلب را دو چندان خواهد کرد. به علاوه، این دو نعمت متعلق به زمانى بود که آن‏ها مشرک بودند تا چه رسد به این‏که موحد شوند، اگر مردمى که در شهرها و آبادى‏ها زندگى دارند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، برکات آسمان و زمین بر آن‏ها مى‏گشاییم. (65)
"و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض".
شاهد قرآنى دیگر آیه 28 از سوره توبه است:
اى کسانى که ایمان آورده‏اید بدانید که مشرکین آلوده و ناپاکند بنابراین، پس از این سال نباید قدم به مسجدالحرام بگذارند و اگراز فقر مى‏ترسید به زودى خداوند شما را از فضلش، هرگاه بخواهد بى‏نیاز مى‏سازد خداوند دانا و حکیم است.
از آنجایى که اهل مکه در انتظار سود و تجارت بودند ترسیدند که نکند به خاطر این منع، تجارت آن‏ها از رونق بیفتد و وضع اقتصادى آن‏ها خراب شود، از این‏رو خداوند در مقام دلدارى آنها وعده فرموده به زودى شما را از فضلش بى‏نیاز مى‏سازد.
همچنان‏که تاریخ گواهى مى‏دهد که بزرگ‏ترین بازار از جمله بازار معروف عکاظ در موسم حج‏برپا مى‏شود. و احتمالا سوره قریش (66) را بتوان مؤید دیگر قرآنى بر این‏گونه بازار دانست. ادامه دارد. . . .
پى‏نوشت‏ها:
1- «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون‏» ، ذاریات / 56
2- آقا میرزا جواد ملکى تبریزى، المراتبات، قم، دارالمثقف المسلم، 1363، ص 197
3- علامه محمدحسین طباطبایى، المیزان، ج 1، قم، منثورات جامعه مدرسین، بى‏تا، ص 298
4- بقره /125
5- حج /26
6- طباطبایى، پیشین، ج 14، ص 368 ; آلوسى بغدادى، روح‏المعانى، ج 17، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‏تا، ص 143; فخرالدین رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 26
7- طباطبایى، پیشین، ج 14، ص 368 و 367
8- ان الشرک الظلم عظیم: لقمان /13
9- حج /26
10- و لیطوفوا بالبیت العتیق ثم محلها الى‏البیت العتیق. حج: /29، 33
11- حج /37
12- بقره/197
13- آیة‏الله جوادى آملى، جرعه‏اى از بیکران زمزم، تهران، معاونت آموزش و تحقیقات بعثه مقام معظم رهبرى، 1371، ص 143
14- حج /29
15- لیقضوا تفثم لقاء الامام: عروسى حویزى، نورالثقلین، ج 3، قم، مؤسسه اسماعیلیان، بى‏تا، ص 493، محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 4، بیروت: داراحیاء التراث العربى، 1402 ق، ص 549
16- تمام الحج لقاء الامام، نورالثقلین، پیشین، ج 1، ص 183; مجلسى، پیشین، ج 96،
ص 374; وسائل‏الشیعه، ج 14، ص 324 و 325; شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، (بیروت: دارصعب درالتعارف، 1401 ق) ، ص 345
17- بقره /200
18- مرحوم نراقى، جامع‏السعادات، ج 2، نجف، مطبعة النجف، 1383، ص 345
19- انما المؤمنون الذین اذا ذکرالله و جلت قلوبهم، انفال/2
20- انفال /2; بقره /198، 203; حج /28 و 34 و 36
21- روح‏المعانى، پیشین، ج 17، ص 154
22- حج /35
23- علامه طباطبایى، پیشین، ج 14، ص 375
24- بقره /127
25- مائده /2
26- الرضوان الرضا الکثیر و لما کان اعظم الرضا رضاالله تعالى خص لفظ فى القرآن بما کان من الله تعالى. مرحوم راغب اصفهانى، المفردات، بیروت، دارالمعرفه، بى‏تا
27- توبه /72
28- فهو شعبة من رضوانه، مجلسى، پیشین، ج 96، ص 29
29- ابراهیم /37
30- علامه طباطبایى، پیشین، ج 12، ص 77
31- حج /26
32- آل عمران /97
33- مجلسى، پیشین، ج 96، ص 124
34- محجة البیضاء، ج 2، ص 201; المراقبات، پیشین، ص 204; مجلسى، پیشین، ج 47، ص 16
35- حج در کلام و پیام امام خمینى، ص 12
36- آل عمران /97
37- بقره /197
38- حج در کلام و پیام امام خمینى، ص 10
39- حضرت امام خمینى در این‏باره فرمود حاجى باید به جاى سوغات‏هاى مادى و فانى، دستاوردهاى باقى و ابدى براى دوستان سوغات آورند، همان مدرک، ص 11
40- مفاتیح‏الجنان، قسمتى از مناجات تائبین خمسة عشر.
41- من سوف الحج‏حتى یموت بعثه الله یوم القیمة یهودیا او نصرانیا، نورالثقلین، پیشین، ج 1، ص 374
42- حجوا او اعتمرا - یصلح ایمانکم، بحار، ج 96، ص 25
43- ابن سعبه، تحف العقول، بیروت: مؤسسة الاعلمى، 1394 ق، ص 30، ضمن خطبه حجة‏الوداع
44- حج /27 و 28
45- حج /27 و 28
46- وسائل‏الشیعه، پیشین، ج 11، ص 14
47- السیرة، ابن هشام، ج 1، بیروت، دارالفرقان، 1357 ق، ص 422
48- فروع کافى، ج 4، ص 466
49- لیشهدوا منافع لهم - حج /28; فیه آیات بینات - آل عمران /97
50- آیة‏الله جوادى آملى، جرعه‏اى از بیکران زمزم، پیشین، ص 157
51- نورالثقلین، پیشین، ج 2، ص 283
52- توبه /124
53- حج در کلام و پیام امام خمینى، ص 72، 73
54- مجمع‏البیان، ج 1، ص 295
55- بقره /198
56- ابتغاء: فقد خص بالاجتهاد فى الطلب - بغیت الشی‏ء اذا طلبت اکثر ما یجب و ابتغیت کذلک - مفردات راغب.
57- نور /37 - مردان الهى کسانى هستند که نه تجارت آن‏ها را از یاد خدا باز مى‏دارد نه خرید و فروش.
58- جمعه /10; آل عمران/174; نحل /14; اسراء /12
59- فروع کافى، ج 4، ص 275
60- حج /27 و 28
61- مجلسى، پیشین، ج 96، ص 32
62- المیزان، ذیل آیه
63- مائده /2
64- قصص / 57
65- اعراف /96
66- لایلاف قریش ایلافهم رحلة الشتاء و. . .

تبلیغات