ابعاد حج در قرآن
آرشیو
چکیده
متن
1. بعد معنوى و عرفانى حج
عبادات که به عنوان هدف آفرینش انسان (1) تعیین شده است اسرارى دارد که این سرار غیر از آداب و احکام ظاهرى عبادات مىباشد. نوعا عبادات و فرائض الهى با اختلاف درجات فراوانى که نسبتبه هم دارند، براى تقویتبعد روحانى و نفسانى و در جهتسیر و سلوک انسان وضع شده تا از عوالم جسمانى به عوالم روحانى تکامل یابند و به مقام قرب الهى برسند. چنانکه مرحوم آقامیرزا جواد ملکى تبریزى عارف بزرگ در این زمینه فرموده است:
«مقصود اصلى از تشریع حج و سائر عبادات، تقویتبعد روحانى انسان است و تکالیف و فرائض الهى از نظر خاصیت اثرگذارى در روح و جان انسان مختلفند. بعضى اثر تطهیر و تخلیه را دارند که ظلمت را از فضاى روح و جان بشر دور مىکند و بعضى دیگر موجب تحلیه و تزیین جان و وسیله جلب نورانیت مىگردد. و دسته دیگر، جامع هر دو اثر (تخلیه و تحلیه) هستند و حج از این دسته سوم است. زیرا حجیک معجون الهى است که جمیع امراض قلوب مثل بخل و استکبار و تنبلى و. . . را که مانع نورانیت قلبها هستند، علاج مىکند. (2)
بنابراین و با توجه به مطلب فوق، حج از میان عبادات و فرائض الهى، جامع هر نوع آثار و فواید و اسرارى است که در عبادات دیگر وجود دارد. چنانکه مرحوم علامه طباطبائى در این مورد مىفرماید: وقتى که سرگذشت ابراهیم، آنچنان که در قرآن بیان شده را، به دقت مطالعه کنیم مىیابیم که این جریان یک دوره کاملى از سیر عبودیت و بندگى خدا و به اصطلاح یک سیر و سلوک معنوى است که بنده از موطن خود تا قرب الهى را مىپیماید و با پشتسرانداختن زخارف دنیا و لذائذ و آرزوهاى مادى و جاه و مقام و خلاصى از وسوسههاى شیطانى به مقام قرب الهى دست مىیابد.
این وقایع و اعمال و نسک حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند، اما مطالعه دقیق آن نشانگر دقایق آداب سیر طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بیرون آمدن از مقامات دانیه و پیوستن به مقامات عالیه است که هرچه بیشتر
در آنوقتشود حقائق تازهتر و نکات لطیفتر عاید انسان مىگردد. (3)
از اینرو خداوند متعال هم براى فراهمشدن این سیر بندگى و رسیدن به مقام قرب و حضور الهى و زیارت کعبه حقیقى، به حضرت ابراهیم خلیلالرحمن و اسماعیل ذبیحالله ماموریت دادند که حریم خانهاش را از هر چیزى که مانع این سیر و سلوک معنوى باشد، پاکسازى نمایند (4) تا زائران الهى در خانهاش صرفا به او بیندیشند و دور او طواف نمایند و از ظلمت ماسوى الله رهایى یابند تا بتوانند در خانه عشق مهمان او شوند و آماده ملاقات با یگانه معبود عالم هستى گردند. چنانکه همین اموریتبا همین هدف در سوره حجبه گونهاى روشنتر و دقیقتر بیان شده است:
قرآن در این زمینه مىفرماید:
به خاطر بیاور زمانى را که محل خانه کعبه را براى ابراهیم آماده ساختیم و به ابراهیم گفتیم که این خانه را کانون توحید کن و چیزى را شریک من قرار مده و خانهام را براى طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعکنندگان و سجدهگزاران پاک گردان.
«واذا بوانا لابراهیم مکان البیت ان لا تشرک بى شیئا و طهر بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود. » (5)
با توجه به تفسیر بودن (ان) براى (تبوئة) ، (6) به خوبى استفاده مىشود که هدف از تبوئة ابراهیم در کنار خانه خدا، دو چیز است که جامع هر دو این است که این مکان مقدس مرکز عبادت خدا قرار گیرد و هیچ چیز دیگر شریک خداوند قرار داده نشود. لذا و براى تحقق این هدف مقدس، به ابراهیم خلیلالرحمن دو ماموریت داده شد: 1. "ان لا تشرک بى شیئا" 2. طهر بیتى للطائفین" - یعنى اى ابراهیم مقصود از جاىدادن تو در اینجا سکنى گزیدن نیستبلکه، نه تنها خودت نباید هیچگونه شریکى براى من قرار بدهى - چه شرک خفى و چه شرک جلى - چه اینکه نکره در سیاق نهى مفید عموم است «لاتشرک بى شیئا» ; بلکه باید ساحت قدس کعبه را از هرچه که شائبه شرک مىرود پاکسازى نمائى تا دیگران در این مکان فقط مرا عبادت کنند و به هیچ دیگر نیندیشند. این مطلب با عنایتبه صدر آیه و تناسب کلمه و موضوع که تطهیر کعبه براى امور عبادى نظیر طواف و عکوف و قیام و نماز مىباشد به خوبى فهمیده مىشود. مؤید این مطلب روایتى است از امام صادقعلیه السلام که در تفسیر آیه فرموده است. علاوه بر این استعمال ضمیر متکلم وحده (بى - بیتى) بیانگر این است که این خانه، خانه خداست پس باید فقط خداوند مورد پرستش واقع شود.
مرحوم علامه طباطبائى در توضیح آیه مىفرماید:
مراد از آماده ساختن کعبه براى ابراهیم این است که آنجا مرجع عبادت خدا قرار داده شود تا بندگان آنجا را خانه عبادت قرار بدهند، نه اینکه ابراهیم آن مکان را محل سکنى و زندگى خود قرار دهد. از اینرو خانه را به خودش نسبت داد و فرمود «بیتى» تا اعلان کند که این خانه، کانون توحید و مختص عبادت خداست و هیچ چیز نباید شریک خداوند قرار داده شود و هدف دیگر این بوده که ابراهیم براى کسانى که قصد خانه خدا نمودهاند عبادتى را تشریع کند که خالى از هرگونه شائبه شرک باشد. (7)
آنچه که این عبادت خالص را فاسد مىکند و از اختصاصىبودن خدا خارج مىکند و در نتیجه انسان را از بندگى و عبودیت منحرف مىکند، همان شرک است که خود داراى انواع و اقسام است که در قرآن ظلم عظیم تلقى شده است. (8) و شاید در راستاى تحقق همین هدف، در موقع احرام باید گفته شود «لا شریک لک لبیک» و به تعبیر عارفانه امام خمینىقدس سرهم لبیکگویان براى حق نفى شریک همه مراتبت کنید و از خود که منشا بزرگ شرک استبه سوى او جل و علا هجرت نمائید. (حج درکلام و پیام امام خمینى، ص 10)
و شاید نکته اینکه آیه «و اذن فىالناس بالحج» - بعد از آیه «طهر بیتى للطائفین» (9) - ذکر شده این باشد که ابراهیم اول ماموریتیافت تا محیط کعبه را براى عبادت خالصانه خدا از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاکسازى نماید و آنگاه دعوت عمومى بنماید تا طواف و نماز و سایر اعمال حج فقط براى او انجام پذیرد.
یعنى اگر در گوشه و کنار جهان انواع و اقسام کنگرهها و اجتماعات براى اهداف خاصى تشکیل مىگردد، هدف از کنگره جهانى حجسیرالىالله و حضور در مهمانسراى الهى و رسیدن به مقام قرب الهى و آزاد شدن از هرگونه وابستگى و غل و زنجیرهایى است که به دور خود کشیده است، چه اینکه خانه خدا توصیف به عتیق شده است. (10) و طواف دور خانه عتیق باید سبب آزادى از بند عبودیت غیرخدا شود چنانکه ذبح و قربانى هم باید موجب رهایى انسان گردد. که آیه دیگرى درباره قربانى مىفرماید: گوشتها و خونهاى قربانى به خدا نمىرسد، بلکه آنچه به خدا مىرسد تقوى و پرهیزکارى شماست. (11)
یعنى هدف از این سفر الهى، کسب تقوى و توشعه معنوى است چنانکه فرمود:
(در این سفر) زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزکارى است. اى صاحبان عقل و خرد از امن بپرهیزید. (12)
یعنى تنها صاحبان عقل و خرد از این سفر کسب تقوى مىکنند و با پیمودن مدارج تقوى به مقام قرب الهى مىرسند، چه اینکه اگر تقوى به خدا مىرسد «یناله التقوى منکم» ، نفس متقى به خدا مىرسد چنانکه استاد آیتالله جوادى آملى در توضیح آیه فرمود: از آنجایى که تقوى با نفس متقى اتحاد دارد، پس نفس متقى هم به خدا مىرسد و ممکن نیست تقوى به خدا برسد اما متقى نرسد، پس گوارا باد بر حجگزارى که قربانىاش لله باشد و غیرخدا را در آن نبیند تا تقوایش به خدا برسد و در نتیجه خودش هم به خدا برسد و شاید به خاطر همین تقوى ارزشمند و «موعود به» در نحر باشد که روز نحر را «حجالاکبر» و شاید تفسیر آیه «ثم لیقضوا تفثهم» (14) در روایات، به ملاقات با امام معصومعلیه السلام، اشاره به این نکته باشد که اگر زائر متقى با قربانى به خدا مىرسد، همچنان که آلودگىهاى ظاهرى را از بدن دور مىسازید، باید آلودگىهاى روح را با ملاقات با حجتالله برطرف نماید. چنانکه امام صادقعلیه السلام در این زمینه فرمود:
باید آلودگىهاى روح و جان را با ملاقات با امامعلیه السلام برطرف نمایند. (15)
امام باقرعلیه السلام هم در اینباره فرمود: تکمیل حجبه آن است که حاجى امام را ملاقات نماید. (16)
احتمالا براى همین نکات بوده که حضرت ابراهیم با طى این منازل و مراحل حجبه مقام والاى امامت نائل گشت. از جمله آیات دیگرى که دلالتبر بعد معنوى و عرفانى حج دارد آیهاى است که اشاره به نتیجه اعمال حج دارد:
هنگامى که مناسک حجخود را انجام دادید، پس ذکر خدا را بگوئید; همانند یادآورى کردنتان از پدران بلکه از آن هم شدیدتر و بیشتر. (17) یعنى بعد از اعمال حج و پیمودن منازل آن: باید چنان حالت ذکرى به زائر خانه خدا دستبدهد که غیر خدا را فراموش نماید، آنهم لااقل مثل آن شور و سوزى که در افتخار و مباهات به پدران خود در جاهلیت داشتند بلکه «اشد ذکرا» به شورتر و عمیقتر و با کیفیتبهتر و بالاتر; چه اینکه «اشد ذکرا» به کمیت ذکر کار ندارد، بلکه مربوط به توجه قلبى است که چه بسا یک ذکر قلبى همراه با سوز و گذار به مراتب بهتر و برتر و کارسازتر از یک عمر اذکار لفظى است. پس سرانجام حاجى مىتواند با توجه قلبى شدید به خدا برسد چنانکه نبى مکرم اسلامصلى الله علیه وآله در اینباره فرمود:
هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسک به پاداشتن ذکرالله در قلب و جان انسان است و الا آن نماز و حج چه ارزشى خواهد داشت. (18) از اینرو خداوند در توصیف مؤمنین فرمود: مؤمنان تنها کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهاى آنها ترسان گردد. (19)
بنابراین، یکى از مناسبترین مکان براى تحقق ذکر قلبى، مراسم با شکوه حج استشاهدش این است که خداوند متعال در آیات مختلف متذکر همین مساله در ایام حجشده است. (20)
بنابراین، حاجى در همهجا باید سعى و تلاش نماید تا توجه قلبى برایش حاصل گردد. قرآن هنگامى که اهداف را بیان مىنماید یکى از آنها را «و یذکروا اسم الله» ذکر مىفرماید: هنگامى که برنامه هدى را در موارد متعدد بیان مىکند، تذکر مىدهد که هدف از نحر و ذبح «ذکرالله» و «تقرب الى الله» است. شاهدش این است که در آیات متعدد مربوط به هدى، فقط یاد خدا را مطرح مىنماید; یعنى در هنگام قربانى تمام توجه باید به خدا و قبولى اعمال باشد و بقیه امور تحتالشعاع قرار گیرد.
از بین آیات گذشته آیه 34 از سوره حج قابل توجه بیشتر است چونکه:
1. علت تشریع عبادات براى هر امتیک چیز قرار داده شد و آن ذکر الله است تا به این نکته توجه بدهد که مقصود اصلى از مناسک، ذکر الله است. چنانکه بعضى از مفسرین گفتهاند.
از اینکه در این آیه مبارک تشریع نسک را فقط به ذکر الهى تعلیل آورده، فهمیده مىشود که مهمترین هدف از تشریع عبادت، ذکر الهى است. (21)
2. از دنباله آیه «فالهکم اله واحد فله اسلموا» استفاده مىشود که از آنجائى که معبود شما یکى است، پس باید فقط خاضع و تسلیم او بود و ذکر او را گفت و منسوب به غیر نکرد.
3. از تعقیب آیه فوق به آیه «و بشر المخبتین الذین اذا ذکرالله و جلت قلوبهم» (22) به دست مىآید که اولین صفت مخبتین همان توجه قلبى به خدا است که باید در مراسم حجبراى حاجى حاصل گردد.
به علاوه، نکته دیگرى که از این آیه (با توجه به اینکه در سیاق آیات حج واقع شده) به دست مىآید این است که حاجى باید در ایام حجسعى کند که از مخبتین به شمار آید، آنهایى که داراى چهار ویژگى (وجل - صبر - اقامه - انفاق) هستند.
مرحوم علامه طباطبایى در توضیح آن مىفرماید:
جمله «بشر المخبتین» اشاره به این است که هر کس در حجخودش اخلاص و حالت تسلیم داشته باشد او را مخبثین است و مخبثین طبق این آیه کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد و در برابر حوادث، صبر و شکیبایى پیش مىگیرند و برپادارندگان نماز هستند و از آنچه که خداوند به آنها داده انفاق مىکنند. و لذا مرحوم علامه مىفرماید: انطباق این صفات مخبثین با کسى که حجخانه خدا را با حالت تسلیم به جا مىآورد روشن است، چون که همه این صفات در حج وجود دارد. (23)
از اینرو حضرت ابراهیم بالاترین مقام را که مقام تسلیم باشد در کنار کعبه، براى خود و ذریهاش درخواست نمود: پروردگارا، ما را تسلیم فرمان خودت قرار ده و از دودمان ما نیز امتى مسلمان قرار ده. (24)
از جمله آیات دیگرى که دلالتبر بعد معنوى و عرفانى حج دارد، آیهاى است از سوره مبارکه مائده که خداوند فرمود: «اى کسانى که ایمان آوردید شعائر الهى را نقض نکنید و حریم آنها را حلال نشمرید و احترام را نگه دارید و قربانىهاى بىنشان و یا نشاندار را حلال نشمرید و نیز احترام کسانى که براى به دست آوردن فضل پروردگار و جلب رضوان او به قصد زیارت خانه خدا حرکت مىکنند، نگه بدارید و براى آنها مزاحمت ایجاد نکنید. (25)
از آنجایى که «رضوان» در لغتبه معناى رضایت کثیر (26) است، پس حاجى در این سفر مقدس باید دنبال کسب رضوان الهى باشد که مهمترین سرمایه براى هر عبدى، کسب رضایت مولى است. «رضوان من الله اکبر» (27) و محل کسب چنین رضایتى، موسم با شکوه حج است. چنانکه امام صادقعلیه السلام در ضمن حدیث مفصلى فرمود: حجشعبهاى از رضوان الهى است. (28)
همچنان که حضرت ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! من بعضى از ذریهام را در سرزمینى بىآب و علف در کنار خانهاى که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپادارند» (29) از این آیه هم بعد معنوى حج استفاده مىشود، چون که کلمات غیر ذى زرع و عند بیتک الحرم و لیقیموا الصلوة» اشاره به این واقعیت دارد که غرض از اسکان، زراعت و کسب و تجارت نیست، بلکه اسکان دراین مکان فاقد هر نوع امکانات اولیه، براى تقرب محض الىالله و متمحض شدن در عبادت اوست. مرحوم علامه طباطبایى هم در وجه هجرت حضرت ابراهیمعلیه السلام به این سرزمین بىآب و علف فرمود: براى اینکه ذریهاش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنیا دلهایشان را مشغول نسازد. (30)
از اینرو، اولین غرض و به قول بعضى از مفسرین تنها غرضش را اقامه نماز ذکر نمود و چنانکه تکرار نداد «ربنا» در «ربنا لیقیموا» و ذکر نماز از بین شعائر، براى اظهار کمال عنایتبه اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنان که از آیه «طهر بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود» (31) استظهار مىشود که عمده عبادت حاجى در کنار خانه خدا باید طواف و عکوف و نماز باشد.
پس جو حج، یک جو عبادت و بندگى و دور جستن از هرگونه تعلقات مادى است و سفر جیک سفر الىالله است.
بنابراین، حاجى از همان اول که نیتحج مىکند و از خود و خانه و کاشانه و همه تعلقات مادى جدا مىشود تا احرام و طواف و سعى و رمى و هدى کند، همه جا خدا را مىجوید و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد; این سو و آن سو مىرود و در کوه و بیابان سرگردان مىشود تا در مهمانسراى الهى آیات روشن الهى را با چشم سر و چشم جان مشاهده نماید. «فیه آیات بینات» (32) و با سعى و تلاش همچون هاجر چشمهاى از معرفتبراى او گشوده گردد. پس، هرکس که قصد سفر الىالله را نموده، باید از ابتداء از هرگونه امورى که با این سفر ضدیت دارد و دورى جسته و دل را فقط متوجه خدا بنماید. چنانکه امام صادقعلیه السلام در اینباره فرمودند:
به هنگام حج دل را براى خدا مجرد ساختن، و از هر حجابى آزاد شدن و همه امور را به خدا سپردن، و در تما حرکات و سکنات بر او توکل کردن و خود را با آب توبه شستشو دادن و دنیا و مافیها را رها ساختن از مقدمات سفر الىالله است. (33) یعنى شرط نخستین این سیر، بیرون آمدن از خود و تعلقات مادى است و جهت تحقق عملى آن از لحظه اول احرام، باید از انواع تعلقات مادى و انواع امتیازات و تفاخرات و زخارف، حتى از کفش و کلاه رها شود، تا حالت فرشتهگونه پیدا کند. و فقط با دو تکه پارچه پاک و حلال با رمز مخصوص جواز عبور براى مهمانى و ملاقات با ربالارباب بگیرد. از اینرو، لحظه جواز عبور گرفتن بسى حساس و سرنوشتساز است، که اولیاء الله در موقع گفتن لبیک رنگ عوض کرده و گریه مىنمودند که نکند جواز عبور به آنها داده نشود. و چنانکه امام صادقعلیه السلام و امام سجادعلیه السلام در این لحظه به حالت غشوه افتادند. وقتى که علت را پرسیدند، فرمودند: چگونه جرات کنم که بگویم «لبیک اللهم لبیک» در حالىکه مىترسم لبیک (خدایا آمدم) بگویم اما جواب آید که من آمدن تو را قبول ندارم. (34)
لبیک را کسى مىگوید که احساس حضور نماید در اطاق در بسته در حالى که کسى نباشد، بله بله نمىگویند اگر لبیک گفته مىشود یعنى در حضور او هستیم او ما را صدا زده و ما جواب مىدهیم. از اینرو، حضرت امام خمینىقدس سره عارف معاصر فرمود: مهم آن است که حاجى بداند کجا مىرود و دعوت چه کسى را اجابت مىکند و مهمان کیست و آداب این مهمانى چیست. (35)
حاجى مىخواهد با احرام حرم امن الهى در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را براى غیرخدا ممنوعه اعلان کند: «من دخله کان آمنا» (36) تا براى همیشه بر روى غیرخدا ممنوع گردد. خود میزبان فرمود: کسانى که (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب نمودهاند باید از هرگونه تمتعات جنسى و انجام گناه و گفتوگوهاى بىفایده و جر و بحثهاى بىارزش اجتناب کنند. (37)
مسائل معنوى و عرفانى حج هرگز تمامشدنى نیست، و رسیدن به مقامات عالیه در حج، وقف احدى نیستبلکه بستگى به سعى و تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد. و هر زائر خانه خدا باید بداند که اگر کسى در این بعد از حج که مهمترین ابعاد حج است موفق نگردد، در ابعاد دیگر همچندان موفق نخواهد شد. چنانکه حضرت امام خمینىقدس سره احیاگر حج ابراهیمى، محمدى در اینباره فرمودند: تحصیل ابعاد دیگر حج در گرو تحصیل بعد معنوى حج است; بعد سیاسى و اجتماعى حجحاصل نمىشود، مگر آنکه بعد معنوى و الهى آن جامه عمل بپوشد. (38)
بنابراین، حاجى تنها نباید این بدن را از راه دور حرکت داده و به میقات و مطاف و مسعى و عرفات و مشعر و منى رساند، اما با جان خالى از معارف آسمانى و دست تهى از بهره معنوى حجبا چمدانهاى پر از عروسک و اسباب بازى برگردد. (39) «فوا اسفاه من خجلتى و افتصاحى» (40) آنکس که با پا به کعبه رود کعبه را طواف مىکند و آنکس که با دل برود او را طواف مىکند و اگر حاجى در ایام حجبه خود نپردازد و از خودبینى رها نشود و به خودسازى همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصیر و طواف خود را از آلودگى خلاصى نبخشد، پس کى؟ اگر قبل و بعد او فرق نکند، پس کى؟ چه آنکه حج فراموش کردن خود، در راه خدا و ذوب شدن من، در ما است.
2. بعد فرهنگى حج
موسم حج علاوه بر امور معنوى، یک از مناسبترین ایام براى مبادله فرهنگى و انتقال ارزشها در بین مسلمین جهان است و آثار و برکاتى از این راه نصیب اسلام و مسلمین مىگردد، و سبب رشد و شکوفائى زائران خانه خدا را فراهم مىنماید. چون که ایمان و بینش دینى حجگذار در گذرگاههاى حج از ناخالصىها جدا و اصلاح مىگردد و در نتیجه حجگذار به فرهنگ ناب محمدى دست پیدا مىکند، چه اینکه حجیک دوره عملى آموزش دین براى هر زائر است که تا هر مسلمانى آن را در تمام عمر حداقل یکبار پیاده نکند، به حقیقت ایمان نمىرسد. از اینرو فرمودهاند: تارک حج در صف یهود و نصارى قرار داده مىشود. (41) و در مقابل، حج و عمره عامل مؤثر براى اصلاح ایمان و تقویت دین معرفى شده است. (42)
چه اینکه حج مرورى بر توحید و تاریخ حامیان آن از آدم تا ابراهیم و خاتم و درگیرى مدام ایمان و کفر و نفاق مىباشد و هر کدام از اعمال حج و امکنه مقدسه از حرم و میقات و مکه و کعبه و سعى و عرفات و مشعر و منى یا انسان سخن مىگویند و حاجى را به اندیشه وامىدارند و آگاهىهاى لازم به او منتقل مىشود و در هایتسبب بینش توحیدى که ام و اساس همه مسائل است مىگردد. از سوى دیگر، در حج آموزش عملى فرهنگ برابرى و مساوات و اخوت و تعاون و طرد هرگونه تفرق و نفاق داده مىشود; یعنى به حاجى مىآموزند که علىرغم تفاوتهایشان در رنگ و پوست و نژاد و زبان و مقام و ثروت، همه در نزد خداوند مساوى هستند. خطبههاى پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در حجةالوداع شاهد روشن و واضح بر این مدعاست که فرمود: از نظر اسلام همه مردم با همه برابرند; عرب بر عجم و عجم بر عرب هیچ فضیلتى ندارد، مگر به ملاک تقوى. . . مسلمان برادر مسلمان است. (43)
و در یک کلمه، بزرگترین و مهمترین فرهنگى که در ایام حجبه حاجى منتقل مىگردد، فرهنگ توحید خالص ابراهیمى محمدىصلى الله علیه وآله است.
اما آیاتى که بعد فرهنگى حج از آن استظهار مىشود عبارتند از: "جعلالله الکعبة البیت الحرام قیاما للناس" خداوند کعبه را که خانه محتترم است وسیلهاى براى سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده است. (44)
"و اذن فى الناس بالحج - لیشهدوا منافع لهم" اى ابراهیم در میان مردم اعلان عمومى براى حجبنما تا پیاده و سوار بر مرکبهاى لاغر از هر راه دور، قصد خانه خدا کنند تا شاهد منافع گوناگون خویش در این برنامه حیاتبخش باشند. (45)
دقت در اطلاق دو کلمه «قیام» و «منافع» باعث رهنمون شدن به مطلب وسیع و گستردهاى مىگردد که قوام و حیات جامعه بشرى و تامین هر نوع منافع انسانها در گرو تحقق این مراسم باشکوه حج است.
چه چیزى بالاتر و مهمتر از فرهنگ جامعه که قوام و حیات جامعه در گرو فرهنگ آن جامعه است. چه منافعى عزیزتر و با ارزشتر از منافع فرهنگى، عقیدتى، بلکه آن منافعى که اولا و با لذات با این فریضه الهى و امکنه مقدس تناسب دارد. همه ایمان و ارزشهاى الهى است. که شاهد قوى و گویاى آن این است که بعد فرهنگى در جوامع روائى به عنوان یکى از مهمترین علل و فلسفههاى حج مطرح شده است. چنانکه امام صادقعلیه السلام در جواب هشام بن حکم در مورد حکمتهاى حج فرمود: خداوند متعال به وسیله حج، زمینه اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم کرده، براى اینکه همدیگر را بشناسند و تفاهم کنند. . . و براى اینکه آثار پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله شناخته شود و اخبار و گفتار وى احیاء گردد تا به دست فراموشى سپرده نشود. جالب اینکه امامعلیه السلام در دنباله آن، دلیل این مطلب را هم بیان مىفرماید که اگر هر قوم و ملتى تنها از کشور و بلاد خویش سخن بگویند و تنها به مسائلى که در آن استبیندیشد، همگى هلاک مىگردند و کشورهایشان ویران مىشود و از بسیارى از منافع و سودها و اطلاعات و اخبار محروم مىشوند. این است فلسفه و دلیل کنگره جهان حج. (46)
بنابراین، یکى از علل حج، شناخت و آشنایى مردم با آثار و احادیث رسولاللهصلى الله علیه وآله و زنده نگهداشتن و به دست فراموشى نسپردن آنهاست; یعنى حج در واقع مرورى بر تاریخ اسلام و پیامبر اسلام بلکه مرورى بر توحید و حامیان آن از آدم تا ابراهیم و خاتم است و تابلوئى براى تمام فداکارىهاى قهرمان توحید و پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله است که حاجى با دیدن این صحنهها و امکنه پیام مىگیرد.
از سوى دیگر، ایام حج فرصتى استبسیار مناسب براى تبلیغ فرهنگ اصیل اسلام، در میان قشر وسیع و قابل توجهى از مسلمین که از اطراف و اکناف عالم در این نقطه اجتماع کردهاند. و اصولا از مقدمات اولیه حج تعلم بسیارى از مسائل اسلامى است که به نوبه خود به علماء متعهد اسلام امکان مىدهد تا از استقبال مردم براى تعلیم و ارشاد و نشر فرهنگ غنى اسلام استغناء نمایند.
حج در واقع آموزشگاهى است که هر سال دایر مىگردد و مؤسس آن خداوند منان و اساتید آن انبیاء و ائمه معصومین و علماء متعهد اسلام هستند که معارف اصیل و ناب را به کام تشنگانى که از سراسر عالم در این مکان گردهم آمدهاند، مىریزند. چنانکه سیره عملى انبیاء عموما و پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و ائمه کرام خصوصا بر این منوال بود که از این کنگره عظیم حج در جاى جاى مواقف و مشاعر به نحو احسن استفاده نمایند. و شاید یکى از علل موفقیت پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در نشر و گسترش اسلام به سراسر عالم این بود که در مدت سیزده سال اقامت در مکه با نمایندگان و سران قبائلى که از اطراف عالم براى اداء حجبه مکه مىآمدند، تماس برقرار نماید و به تبلیغ بپردازد که بعضى از مورخین نمونههایى از این قبیل ذکر کردهاند. (47) علاوه بر اینها:
- پیامرسانى و تبلیغ حضرت علىعلیه السلام در سرزمین منى در ضمن تلاوت آیات برائت.
- تبلیغ امام حسینعلیه السلام در موسم حجبراى بیان رسالتخود و اوضاع سیاسى یزید که براى تحقیق این هدف چند ماه در مکه توقف نمود تا حجاج از سراسر دنیا در موسم حج گردهم آیند.
- تبلیغ امام صادقعلیه السلام در عرفات در میان انبوه جمعیت که با صداى بلند رو به هر طرف نموده و در هر بار سه مرتبه مىفرمود: اى مردم، رهبر شما رسول خدا بود بعد حضرت على، پس امام حسن و امام حسین و امام سجاد و امام باقر و فعلا من هستم پس از من سؤال کنید. (48)
- امام صادقعلیه السلام در موسم حجخیمهاى برافراشته مىکرد و دانشمندان آن روز به حضورش شرفیاب مىشدند و راه و روش تبلیغات و مبارزه با مفاسد فکرى و اعتقادى را فرا مىگرفتند.
و در مقابل مسلمین و علماء هم در ایام اختناق از این فرصت استفاده کرد، در موسم حجشرکت نموده و از محضر ائمهعلیهم السلام بهرهبردارى مىکردند. گواه روشن آن، مباحثات عقیدتى و فقهى ائمهعلیهم السلام و صحابه و تابعین و علماء در موسم حج است که به افتاء و تدریس و مناظره مىپرداختند. پیامهاى حضرت امام خمینىقدس سره به حجاج بیتالحرام نیز در همین راستا بوده است.
بنابراین، ایام حج فرصتبسیار مناسب و استثنایى براى تبلیغ و نشر فرهنگ اصیل اسلام در میان قشر وسیع و قابل توجهى از مسلمین است هم تبلیغ قولى است و هم عملى و هم بررسى مسائل مختلف اسلامى توسط برجستهترین افراد از نظر علم و تقوى، و هم مبارزه با ریشههاى فرهنگ ضدتوحیدى و استعمارى و هم خنثى کردن هرگونه توطئه و نقشههاى شوم بر علیه اسلام ناب محمدى است. همچنانکه پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در جریان فتح مکه و حجةالوداع فرهنگ جاهلیت را عملا و قولا ریشهکن نمود.
نکته دیگرى که در بعد فرهنگى حج نمایان است، مسئله پیامرسانى است. حاجى و زائر خانه خدا، علاوه بر اینکه معارف اصیل اسلام و آیات روشن الهى را مشاهده و پیام را دریافت مىکند، (49) باید این پیام را به عنوان ره توشه حجبا خود به همراه برده و در محیط و شهر و آبادى خود نشر دهند، چه اینکه پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در حجةالوداع خطاب به مردم فرمود:
باید این مطالب و معارف را حاضر و شاهد شما به غایب انتقال بدهد. (50) چنانکه امام حسینعلیه السلام در سال 58 هجرت، دو سال قبل از مرگ معاویه، در سرزمین منى در میان جمعیت 1000 نفرى بعد از انتقاد از وضع موجود فرمود: گفتارم بشنوید و به خاطر بسپارید، وقتى که به محل سکونتخود برگشتید، پیام مرا به افرادى که مورد اطمینان هستند ابلاغ نمایید. (احتجاج طبرسى، ج 2، ص 296)
همچنانکه علىبن موسىالرضاعلیه السلام در ضمن بیان علل و فلسفه حج فرمودند: در حج، تفقه و آشنایى با دین و گسترش فرهنگ اهلبیتبه تمام نقاط جهان نهفته است: (51) "مع مافیه من التفقه و نقلالاخبار الى کل صفغ و ناحیة"
یعنى در حج هم پیامگیرى است هم پیامرسانى و در واقع بهترین و مؤثرترین رسانه گروهى جامعه اسلامى است. اما نکته جالب در این روایت این است که امامعلیه السلام در بیان این مطلب، تمسک به آیه نمودند که خداوند متعال در آن آیه مبارکه فرمودند: چرا از هر گروهى، طائفهاى از آنان کوچ نمىکنند تا در امر دین تفقه نمایند و به هنگام بازگشتبه سوى قوم خود آنها را انذار نمایند تا شاید (از مخالفت فرمان الهى) بترسند و خوددارى کنند. (52) "فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون. "
نعمتبهرهبردارى از معارف و فرهنگ ناب محمدى در مراسم حج اختصاص به مسلمین که توفیق حضور دارند ندارد بلکه آنها موظفند این فرهنگ را به عنوان بهترین سوغاتى با خود برده و در منطقه خود نشر دهند و بدینوسیله نقش فرهنگى حجبا توجه به تکرار آن در هر سال، ابعاد گستردهترى پیدا مىکند و در نهایت عامل قوى براى تقویت دین و ضامنى جاودانه براى فرهنگ اصیل اسلام خواهد بود و در نتیجه فرمایش امام صادقعلیه السلام (تا کعبه برپاست دین هم استوار است) ، "لا یزال الدین فانما ما قامتالکعبه"، جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.
بنابراین، یکى از اهداف و ابعاد عالیه حج، آشنایى بیشتر و عمیقتر مردم با مسائل اسلامى و انتقال اخبار و پیامهاى حجبه سراسر عالم است. حج آموزش چند روزه استبراى آمادهسازى فرد در پهنه زندگى، حج تابلویى از تمام فداکارىهاى قهرمان توحید و پیامبراکرمصلى الله علیه وآله است که با دیدن صحنه و امکنه تبلیغ مىشوند، پیام مىگیرند، سپس به سراسر عالم نشر مىدهند حجیک دانشگاه و دانشسراى عالى فرهنگى است که فرهنگ خودسازى، امنیت، عدالت اجتماعى، ایثار، مقاومت، نظم و انضباط، اتحاد و مساوات و. . . به حاجى تعلیم داده مىشود. در حج عملا به مسلمین مىآموزند که چگونه مىتوان از نیروهاى پراکنده، قدرت واحدى به وجود آورد، چنانکه پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در حجةالوداع این قدرت را به معرض نمایش گذاشت. حج محل زنده کردن آثار رسولالله است "و لتعرف آثار رسولالله و تعرف اخباره و یذکر و لا ینسى" و حج محل تعلیم علوم اهلبیت و نشر آن به سراسر جهان "مع مافیه منالتفقه و فعلالاخبار الائمة الى کل صفغ و ناحیه" مىباشد.
حضرت امام خمینىقدس سره احیاگر حج ابراهیمى درباره بعد فرهنگى حج فرمودند: حج کانون معارف الهى است. . . حجبسان قرآن است که همه از آن بهرهمند مىگردند ولى اندیشمندان و غواصان و دردآشنایان امت اسلامى اگر دل به دریاى معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهاى اجتماعى آن نترسند از صدف این دریاى گوهرهاى هدایت و رشد و حکمت و آزادگى را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت ولى چه باید کرد و این غم بزرگ را به کجا باید برد که حجبسان قرآن مهجور گردیده است و به همان اندازهاى که آن کتاب زندگى و کمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاک کجفکرىهاى ما دفن و پنهان گردیده است. . . حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است; سرنوشتى که میلیون مسلمان هر سال به مکه مىروند و پاى جاى پاى پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر مىگذارند ولى هیچ کس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمدصلى الله علیه وآله که بودند و چه کردند هدفشان چه بوده و از ما چه خواستهاند؟ (53)
3. بعد اقتصادى حج
حجبا دارابودن بعد معنوى و عرفانى عمیق و گسترده، ابعاد دیگر آن خصوصا بعد اقتصادى و مادى آن مورد تردید واقع شده استبه طورى که گفتهاند مگر ممکن است چنین عبادت پر معنویت، همراه با بعد مادى و اقتصادى باشد، بلکه این مسائل را منافى با روح حج مىدانستهاند و این خاصیتیک سونگرى به حج است. همچنان که این توهم در زمان جاهلیت هم وجود داشته و خیال مىکردند معامله و تجارت و کسب و کار در ایام حجحرام و باعثبطلان آن مىگردد. (54) اما خداوند متعال براى مقابله با این طرز تفکر آیات متعددى را نازل نموده است که تعدادى از آنها به شرح ذیل است: گناهى بر شما نیست که از فضل پروردگار خود (منافع اقتصادى در ایام حج) برخوردار شوید. (55)
"لیس علیکم جناح ان تبتغوا فضلا من ربکم. "
شکى نیست که مراد از فضل در آیه، فضل و بهره مادى است چون که مسائل معنوى جاى هیچگونه تردیدى نبود تا بفرماید: "لیس علیکم جناح". . . همچنانکه مراد از ابتغاء، ابتغاء، ابتغاء بعد از اتمام حج نیست، چون که معامله و تجارت بعد از اعمال حج جاى بحث و گفتوگو نبوده است، بلکه آنجا که محل کلام بود معامله و تجارت در اثناء عمل بود و آیه مبارکه هم در رد مراد این نوع تفکر با صراحت تمام فرمود: (هیچگونه مانعى و اشکالى وجود ندارد که مردم از فضل خدا بهرهمند گردند بلکه با توجه به معناى ابتغاء (56) مىتوان در راه کسب آن اجتهاد و کوشش هم نمود و حتى با ملاحظه "من ربکم" مىتوان به آن رنگ عبادت داد تا از مصادیق بارز آیه "رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکرالله"، (57) به شمار آید. منتهى باید مواظب بود که تجارت در خلال حج ابتغاء من فضلالله باشد.
مؤید دیگر بر اطلاق ابتغاء فضلا من ربکم بر امور مادى، نظایر این آیه در قرآن است که ابتغاء فضلالله بر امور مادى اطلاق شده است از جمله خداوند در سوره جمعه فرمود: هنگامى که نماز پایان گرفتشما آزادید در زمین پراکنده شوید و از فضل الهى طلب کنید. (58)
"فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فیالارض و ابتغوا من فضل الله. "
از سوى دیگر، اینگونه یک سونگرى به حج در زمان ائمهعلیهم السلام براى اصحاب ایجاد سؤال کرد که آیا تجارت و بهرهمندى مادى در ایام حج ضررى به حج مىرساند یا نه، چنانکه شخصى مثل معاویةبن عمار به امام صادقعلیه السلام عرض کرد: مردى براى تجارت به طرف مکه حرکت مىکند یا شترى دارد که کرایه مىدهد آیا حجش ناقص استیا کامل؟ حضرت پاسخ فرمودند: حجش کامل و تمام است. (59)
از جمله آیات دیگرى که دلالتبر بعد اقتصادى حج دارد، آیه شریفه ذیل مىباشد:
"و اذن فیالناس بالحج. . . لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسمالله. . . " (60) ترجمه آن گذشت. با توجه به تقابل دو جمله «لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسمالله"، استظهار مىشود که حج دو بعد دارد، بعد عبادى و غیرعبادى. و قطعا یکى از مصادیق بارز منافع، منافع اقتصادى حج است که احتمالا به دلیل اهمیت این بعد یا جهت مقابله با تفکر جاهلى، مقدم بر بعد معنوى حج ذکر شده است.
شاهد قطعى بر اینکه مراد از منافع، منافع اقتصادى هم هست تمسک امامرضاعلیه السلام به این آیه شریفه است که در ضمن بیان علل و فلسفه حج فرمود:
منافع و آثار حج تمام اهل زمین از شرق و غرب و بر و بحر را فرا مىگیرد چه آنها که حجبه جا مىآورند و چه آنها که به جا نمىآورند از تجار و کسبه و مساکین و حاجتمندان. . . براى همین منافع قرآن فرمود: "لیشهدوا منافع لهم" (61)
توجیه دیگرى که مىشود براى تقدم بعد غیر عبادى بر عبادى در این آیه مبارکه ذکر کرد، جنبه روانى قضیه است که براى جذب مردم عادى به سوى خانه خدا، ابتدا روى منافع مادى تکیه نمود. و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى از آنجایى که انسان فطرت حبالذات دارد و منافع خودش را دوست دارد از اینرو در همان اول فرمود "لیشهدوا منافع لهم". (62)
از جمله آیات دیگر، آیه 2 از سوره مبارکه مائده مىباشد که خداوند متعال ضمن خطاب به مؤمنین فرمود: احترام آنهایى که به خاطر معاش و معادشان قصدخانه خدا را نمودهاند نگه دارید. (63) یعنى این زائرین خانه خدا انسانهاى محترمى هستند نباید حریم آنها حلال شمرده شود.
علاوه بر اینکه لسان این آیه لسان مدح است و نیز بعد اقتصادى آن مقدم بر بعد عبادى "رضوانا" گردیده و از تقابل "فضلا من ربهم و رضوانا" به خوبى استفاده مىشود که مراد از «فضلا من ربهم» منافع اقتصادى مىباشد. شاهد قرآنى دیگر بر بعد اقتصادى حج، آیهاى از سوره مبارکه قصص است که خداوند متعال ضمن منت گذاشتن بر مشرکین، روى دو نعمت تاکید فرمود: یکى امنیت و دیگرى مواهب اقتصادى.
آیا ما حرم امنى در اختیار آنها قرار ندادیم که محصولات هر شهر و دیارى به سوى آن آورده شود ولى اکثر آنها نمىدانند. (64)
"اولم تمکن لهم حرما امنا یجبى الیه ثمرات کل شیء رزقا من لدنا و لکن اکثرهم لایعلمون".
عنایت در کلمات «کل شىء» و «رزقا من لدنا» و فعل «یجبى» که دلالتبر استمرار دارد، اهمیت مطلب را دو چندان خواهد کرد. به علاوه، این دو نعمت متعلق به زمانى بود که آنها مشرک بودند تا چه رسد به اینکه موحد شوند، اگر مردمى که در شهرها و آبادىها زندگى دارند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، برکات آسمان و زمین بر آنها مىگشاییم. (65)
"و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض".
شاهد قرآنى دیگر آیه 28 از سوره توبه است:
اى کسانى که ایمان آوردهاید بدانید که مشرکین آلوده و ناپاکند بنابراین، پس از این سال نباید قدم به مسجدالحرام بگذارند و اگراز فقر مىترسید به زودى خداوند شما را از فضلش، هرگاه بخواهد بىنیاز مىسازد خداوند دانا و حکیم است.
از آنجایى که اهل مکه در انتظار سود و تجارت بودند ترسیدند که نکند به خاطر این منع، تجارت آنها از رونق بیفتد و وضع اقتصادى آنها خراب شود، از اینرو خداوند در مقام دلدارى آنها وعده فرموده به زودى شما را از فضلش بىنیاز مىسازد.
همچنانکه تاریخ گواهى مىدهد که بزرگترین بازار از جمله بازار معروف عکاظ در موسم حجبرپا مىشود. و احتمالا سوره قریش (66) را بتوان مؤید دیگر قرآنى بر اینگونه بازار دانست. ادامه دارد. . . .
پىنوشتها:
1- «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» ، ذاریات / 56
2- آقا میرزا جواد ملکى تبریزى، المراتبات، قم، دارالمثقف المسلم، 1363، ص 197
3- علامه محمدحسین طباطبایى، المیزان، ج 1، قم، منثورات جامعه مدرسین، بىتا، ص 298
4- بقره /125
5- حج /26
6- طباطبایى، پیشین، ج 14، ص 368 ; آلوسى بغدادى، روحالمعانى، ج 17، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا، ص 143; فخرالدین رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 26
7- طباطبایى، پیشین، ج 14، ص 368 و 367
8- ان الشرک الظلم عظیم: لقمان /13
9- حج /26
10- و لیطوفوا بالبیت العتیق ثم محلها الىالبیت العتیق. حج: /29، 33
11- حج /37
12- بقره/197
13- آیةالله جوادى آملى، جرعهاى از بیکران زمزم، تهران، معاونت آموزش و تحقیقات بعثه مقام معظم رهبرى، 1371، ص 143
14- حج /29
15- لیقضوا تفثم لقاء الامام: عروسى حویزى، نورالثقلین، ج 3، قم، مؤسسه اسماعیلیان، بىتا، ص 493، محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 4، بیروت: داراحیاء التراث العربى، 1402 ق، ص 549
16- تمام الحج لقاء الامام، نورالثقلین، پیشین، ج 1، ص 183; مجلسى، پیشین، ج 96،
ص 374; وسائلالشیعه، ج 14، ص 324 و 325; شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، (بیروت: دارصعب درالتعارف، 1401 ق) ، ص 345
17- بقره /200
18- مرحوم نراقى، جامعالسعادات، ج 2، نجف، مطبعة النجف، 1383، ص 345
19- انما المؤمنون الذین اذا ذکرالله و جلت قلوبهم، انفال/2
20- انفال /2; بقره /198، 203; حج /28 و 34 و 36
21- روحالمعانى، پیشین، ج 17، ص 154
22- حج /35
23- علامه طباطبایى، پیشین، ج 14، ص 375
24- بقره /127
25- مائده /2
26- الرضوان الرضا الکثیر و لما کان اعظم الرضا رضاالله تعالى خص لفظ فى القرآن بما کان من الله تعالى. مرحوم راغب اصفهانى، المفردات، بیروت، دارالمعرفه، بىتا
27- توبه /72
28- فهو شعبة من رضوانه، مجلسى، پیشین، ج 96، ص 29
29- ابراهیم /37
30- علامه طباطبایى، پیشین، ج 12، ص 77
31- حج /26
32- آل عمران /97
33- مجلسى، پیشین، ج 96، ص 124
34- محجة البیضاء، ج 2، ص 201; المراقبات، پیشین، ص 204; مجلسى، پیشین، ج 47، ص 16
35- حج در کلام و پیام امام خمینى، ص 12
36- آل عمران /97
37- بقره /197
38- حج در کلام و پیام امام خمینى، ص 10
39- حضرت امام خمینى در اینباره فرمود حاجى باید به جاى سوغاتهاى مادى و فانى، دستاوردهاى باقى و ابدى براى دوستان سوغات آورند، همان مدرک، ص 11
40- مفاتیحالجنان، قسمتى از مناجات تائبین خمسة عشر.
41- من سوف الحجحتى یموت بعثه الله یوم القیمة یهودیا او نصرانیا، نورالثقلین، پیشین، ج 1، ص 374
42- حجوا او اعتمرا - یصلح ایمانکم، بحار، ج 96، ص 25
43- ابن سعبه، تحف العقول، بیروت: مؤسسة الاعلمى، 1394 ق، ص 30، ضمن خطبه حجةالوداع
44- حج /27 و 28
45- حج /27 و 28
46- وسائلالشیعه، پیشین، ج 11، ص 14
47- السیرة، ابن هشام، ج 1، بیروت، دارالفرقان، 1357 ق، ص 422
48- فروع کافى، ج 4، ص 466
49- لیشهدوا منافع لهم - حج /28; فیه آیات بینات - آل عمران /97
50- آیةالله جوادى آملى، جرعهاى از بیکران زمزم، پیشین، ص 157
51- نورالثقلین، پیشین، ج 2، ص 283
52- توبه /124
53- حج در کلام و پیام امام خمینى، ص 72، 73
54- مجمعالبیان، ج 1، ص 295
55- بقره /198
56- ابتغاء: فقد خص بالاجتهاد فى الطلب - بغیت الشیء اذا طلبت اکثر ما یجب و ابتغیت کذلک - مفردات راغب.
57- نور /37 - مردان الهى کسانى هستند که نه تجارت آنها را از یاد خدا باز مىدارد نه خرید و فروش.
58- جمعه /10; آل عمران/174; نحل /14; اسراء /12
59- فروع کافى، ج 4، ص 275
60- حج /27 و 28
61- مجلسى، پیشین، ج 96، ص 32
62- المیزان، ذیل آیه
63- مائده /2
64- قصص / 57
65- اعراف /96
66- لایلاف قریش ایلافهم رحلة الشتاء و. . .
عبادات که به عنوان هدف آفرینش انسان (1) تعیین شده است اسرارى دارد که این سرار غیر از آداب و احکام ظاهرى عبادات مىباشد. نوعا عبادات و فرائض الهى با اختلاف درجات فراوانى که نسبتبه هم دارند، براى تقویتبعد روحانى و نفسانى و در جهتسیر و سلوک انسان وضع شده تا از عوالم جسمانى به عوالم روحانى تکامل یابند و به مقام قرب الهى برسند. چنانکه مرحوم آقامیرزا جواد ملکى تبریزى عارف بزرگ در این زمینه فرموده است:
«مقصود اصلى از تشریع حج و سائر عبادات، تقویتبعد روحانى انسان است و تکالیف و فرائض الهى از نظر خاصیت اثرگذارى در روح و جان انسان مختلفند. بعضى اثر تطهیر و تخلیه را دارند که ظلمت را از فضاى روح و جان بشر دور مىکند و بعضى دیگر موجب تحلیه و تزیین جان و وسیله جلب نورانیت مىگردد. و دسته دیگر، جامع هر دو اثر (تخلیه و تحلیه) هستند و حج از این دسته سوم است. زیرا حجیک معجون الهى است که جمیع امراض قلوب مثل بخل و استکبار و تنبلى و. . . را که مانع نورانیت قلبها هستند، علاج مىکند. (2)
بنابراین و با توجه به مطلب فوق، حج از میان عبادات و فرائض الهى، جامع هر نوع آثار و فواید و اسرارى است که در عبادات دیگر وجود دارد. چنانکه مرحوم علامه طباطبائى در این مورد مىفرماید: وقتى که سرگذشت ابراهیم، آنچنان که در قرآن بیان شده را، به دقت مطالعه کنیم مىیابیم که این جریان یک دوره کاملى از سیر عبودیت و بندگى خدا و به اصطلاح یک سیر و سلوک معنوى است که بنده از موطن خود تا قرب الهى را مىپیماید و با پشتسرانداختن زخارف دنیا و لذائذ و آرزوهاى مادى و جاه و مقام و خلاصى از وسوسههاى شیطانى به مقام قرب الهى دست مىیابد.
این وقایع و اعمال و نسک حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند، اما مطالعه دقیق آن نشانگر دقایق آداب سیر طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بیرون آمدن از مقامات دانیه و پیوستن به مقامات عالیه است که هرچه بیشتر
در آنوقتشود حقائق تازهتر و نکات لطیفتر عاید انسان مىگردد. (3)
از اینرو خداوند متعال هم براى فراهمشدن این سیر بندگى و رسیدن به مقام قرب و حضور الهى و زیارت کعبه حقیقى، به حضرت ابراهیم خلیلالرحمن و اسماعیل ذبیحالله ماموریت دادند که حریم خانهاش را از هر چیزى که مانع این سیر و سلوک معنوى باشد، پاکسازى نمایند (4) تا زائران الهى در خانهاش صرفا به او بیندیشند و دور او طواف نمایند و از ظلمت ماسوى الله رهایى یابند تا بتوانند در خانه عشق مهمان او شوند و آماده ملاقات با یگانه معبود عالم هستى گردند. چنانکه همین اموریتبا همین هدف در سوره حجبه گونهاى روشنتر و دقیقتر بیان شده است:
قرآن در این زمینه مىفرماید:
به خاطر بیاور زمانى را که محل خانه کعبه را براى ابراهیم آماده ساختیم و به ابراهیم گفتیم که این خانه را کانون توحید کن و چیزى را شریک من قرار مده و خانهام را براى طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعکنندگان و سجدهگزاران پاک گردان.
«واذا بوانا لابراهیم مکان البیت ان لا تشرک بى شیئا و طهر بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود. » (5)
با توجه به تفسیر بودن (ان) براى (تبوئة) ، (6) به خوبى استفاده مىشود که هدف از تبوئة ابراهیم در کنار خانه خدا، دو چیز است که جامع هر دو این است که این مکان مقدس مرکز عبادت خدا قرار گیرد و هیچ چیز دیگر شریک خداوند قرار داده نشود. لذا و براى تحقق این هدف مقدس، به ابراهیم خلیلالرحمن دو ماموریت داده شد: 1. "ان لا تشرک بى شیئا" 2. طهر بیتى للطائفین" - یعنى اى ابراهیم مقصود از جاىدادن تو در اینجا سکنى گزیدن نیستبلکه، نه تنها خودت نباید هیچگونه شریکى براى من قرار بدهى - چه شرک خفى و چه شرک جلى - چه اینکه نکره در سیاق نهى مفید عموم است «لاتشرک بى شیئا» ; بلکه باید ساحت قدس کعبه را از هرچه که شائبه شرک مىرود پاکسازى نمائى تا دیگران در این مکان فقط مرا عبادت کنند و به هیچ دیگر نیندیشند. این مطلب با عنایتبه صدر آیه و تناسب کلمه و موضوع که تطهیر کعبه براى امور عبادى نظیر طواف و عکوف و قیام و نماز مىباشد به خوبى فهمیده مىشود. مؤید این مطلب روایتى است از امام صادقعلیه السلام که در تفسیر آیه فرموده است. علاوه بر این استعمال ضمیر متکلم وحده (بى - بیتى) بیانگر این است که این خانه، خانه خداست پس باید فقط خداوند مورد پرستش واقع شود.
مرحوم علامه طباطبائى در توضیح آیه مىفرماید:
مراد از آماده ساختن کعبه براى ابراهیم این است که آنجا مرجع عبادت خدا قرار داده شود تا بندگان آنجا را خانه عبادت قرار بدهند، نه اینکه ابراهیم آن مکان را محل سکنى و زندگى خود قرار دهد. از اینرو خانه را به خودش نسبت داد و فرمود «بیتى» تا اعلان کند که این خانه، کانون توحید و مختص عبادت خداست و هیچ چیز نباید شریک خداوند قرار داده شود و هدف دیگر این بوده که ابراهیم براى کسانى که قصد خانه خدا نمودهاند عبادتى را تشریع کند که خالى از هرگونه شائبه شرک باشد. (7)
آنچه که این عبادت خالص را فاسد مىکند و از اختصاصىبودن خدا خارج مىکند و در نتیجه انسان را از بندگى و عبودیت منحرف مىکند، همان شرک است که خود داراى انواع و اقسام است که در قرآن ظلم عظیم تلقى شده است. (8) و شاید در راستاى تحقق همین هدف، در موقع احرام باید گفته شود «لا شریک لک لبیک» و به تعبیر عارفانه امام خمینىقدس سرهم لبیکگویان براى حق نفى شریک همه مراتبت کنید و از خود که منشا بزرگ شرک استبه سوى او جل و علا هجرت نمائید. (حج درکلام و پیام امام خمینى، ص 10)
و شاید نکته اینکه آیه «و اذن فىالناس بالحج» - بعد از آیه «طهر بیتى للطائفین» (9) - ذکر شده این باشد که ابراهیم اول ماموریتیافت تا محیط کعبه را براى عبادت خالصانه خدا از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاکسازى نماید و آنگاه دعوت عمومى بنماید تا طواف و نماز و سایر اعمال حج فقط براى او انجام پذیرد.
یعنى اگر در گوشه و کنار جهان انواع و اقسام کنگرهها و اجتماعات براى اهداف خاصى تشکیل مىگردد، هدف از کنگره جهانى حجسیرالىالله و حضور در مهمانسراى الهى و رسیدن به مقام قرب الهى و آزاد شدن از هرگونه وابستگى و غل و زنجیرهایى است که به دور خود کشیده است، چه اینکه خانه خدا توصیف به عتیق شده است. (10) و طواف دور خانه عتیق باید سبب آزادى از بند عبودیت غیرخدا شود چنانکه ذبح و قربانى هم باید موجب رهایى انسان گردد. که آیه دیگرى درباره قربانى مىفرماید: گوشتها و خونهاى قربانى به خدا نمىرسد، بلکه آنچه به خدا مىرسد تقوى و پرهیزکارى شماست. (11)
یعنى هدف از این سفر الهى، کسب تقوى و توشعه معنوى است چنانکه فرمود:
(در این سفر) زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزکارى است. اى صاحبان عقل و خرد از امن بپرهیزید. (12)
یعنى تنها صاحبان عقل و خرد از این سفر کسب تقوى مىکنند و با پیمودن مدارج تقوى به مقام قرب الهى مىرسند، چه اینکه اگر تقوى به خدا مىرسد «یناله التقوى منکم» ، نفس متقى به خدا مىرسد چنانکه استاد آیتالله جوادى آملى در توضیح آیه فرمود: از آنجایى که تقوى با نفس متقى اتحاد دارد، پس نفس متقى هم به خدا مىرسد و ممکن نیست تقوى به خدا برسد اما متقى نرسد، پس گوارا باد بر حجگزارى که قربانىاش لله باشد و غیرخدا را در آن نبیند تا تقوایش به خدا برسد و در نتیجه خودش هم به خدا برسد و شاید به خاطر همین تقوى ارزشمند و «موعود به» در نحر باشد که روز نحر را «حجالاکبر» و شاید تفسیر آیه «ثم لیقضوا تفثهم» (14) در روایات، به ملاقات با امام معصومعلیه السلام، اشاره به این نکته باشد که اگر زائر متقى با قربانى به خدا مىرسد، همچنان که آلودگىهاى ظاهرى را از بدن دور مىسازید، باید آلودگىهاى روح را با ملاقات با حجتالله برطرف نماید. چنانکه امام صادقعلیه السلام در این زمینه فرمود:
باید آلودگىهاى روح و جان را با ملاقات با امامعلیه السلام برطرف نمایند. (15)
امام باقرعلیه السلام هم در اینباره فرمود: تکمیل حجبه آن است که حاجى امام را ملاقات نماید. (16)
احتمالا براى همین نکات بوده که حضرت ابراهیم با طى این منازل و مراحل حجبه مقام والاى امامت نائل گشت. از جمله آیات دیگرى که دلالتبر بعد معنوى و عرفانى حج دارد آیهاى است که اشاره به نتیجه اعمال حج دارد:
هنگامى که مناسک حجخود را انجام دادید، پس ذکر خدا را بگوئید; همانند یادآورى کردنتان از پدران بلکه از آن هم شدیدتر و بیشتر. (17) یعنى بعد از اعمال حج و پیمودن منازل آن: باید چنان حالت ذکرى به زائر خانه خدا دستبدهد که غیر خدا را فراموش نماید، آنهم لااقل مثل آن شور و سوزى که در افتخار و مباهات به پدران خود در جاهلیت داشتند بلکه «اشد ذکرا» به شورتر و عمیقتر و با کیفیتبهتر و بالاتر; چه اینکه «اشد ذکرا» به کمیت ذکر کار ندارد، بلکه مربوط به توجه قلبى است که چه بسا یک ذکر قلبى همراه با سوز و گذار به مراتب بهتر و برتر و کارسازتر از یک عمر اذکار لفظى است. پس سرانجام حاجى مىتواند با توجه قلبى شدید به خدا برسد چنانکه نبى مکرم اسلامصلى الله علیه وآله در اینباره فرمود:
هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسک به پاداشتن ذکرالله در قلب و جان انسان است و الا آن نماز و حج چه ارزشى خواهد داشت. (18) از اینرو خداوند در توصیف مؤمنین فرمود: مؤمنان تنها کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهاى آنها ترسان گردد. (19)
بنابراین، یکى از مناسبترین مکان براى تحقق ذکر قلبى، مراسم با شکوه حج استشاهدش این است که خداوند متعال در آیات مختلف متذکر همین مساله در ایام حجشده است. (20)
بنابراین، حاجى در همهجا باید سعى و تلاش نماید تا توجه قلبى برایش حاصل گردد. قرآن هنگامى که اهداف را بیان مىنماید یکى از آنها را «و یذکروا اسم الله» ذکر مىفرماید: هنگامى که برنامه هدى را در موارد متعدد بیان مىکند، تذکر مىدهد که هدف از نحر و ذبح «ذکرالله» و «تقرب الى الله» است. شاهدش این است که در آیات متعدد مربوط به هدى، فقط یاد خدا را مطرح مىنماید; یعنى در هنگام قربانى تمام توجه باید به خدا و قبولى اعمال باشد و بقیه امور تحتالشعاع قرار گیرد.
از بین آیات گذشته آیه 34 از سوره حج قابل توجه بیشتر است چونکه:
1. علت تشریع عبادات براى هر امتیک چیز قرار داده شد و آن ذکر الله است تا به این نکته توجه بدهد که مقصود اصلى از مناسک، ذکر الله است. چنانکه بعضى از مفسرین گفتهاند.
از اینکه در این آیه مبارک تشریع نسک را فقط به ذکر الهى تعلیل آورده، فهمیده مىشود که مهمترین هدف از تشریع عبادت، ذکر الهى است. (21)
2. از دنباله آیه «فالهکم اله واحد فله اسلموا» استفاده مىشود که از آنجائى که معبود شما یکى است، پس باید فقط خاضع و تسلیم او بود و ذکر او را گفت و منسوب به غیر نکرد.
3. از تعقیب آیه فوق به آیه «و بشر المخبتین الذین اذا ذکرالله و جلت قلوبهم» (22) به دست مىآید که اولین صفت مخبتین همان توجه قلبى به خدا است که باید در مراسم حجبراى حاجى حاصل گردد.
به علاوه، نکته دیگرى که از این آیه (با توجه به اینکه در سیاق آیات حج واقع شده) به دست مىآید این است که حاجى باید در ایام حجسعى کند که از مخبتین به شمار آید، آنهایى که داراى چهار ویژگى (وجل - صبر - اقامه - انفاق) هستند.
مرحوم علامه طباطبایى در توضیح آن مىفرماید:
جمله «بشر المخبتین» اشاره به این است که هر کس در حجخودش اخلاص و حالت تسلیم داشته باشد او را مخبثین است و مخبثین طبق این آیه کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد و در برابر حوادث، صبر و شکیبایى پیش مىگیرند و برپادارندگان نماز هستند و از آنچه که خداوند به آنها داده انفاق مىکنند. و لذا مرحوم علامه مىفرماید: انطباق این صفات مخبثین با کسى که حجخانه خدا را با حالت تسلیم به جا مىآورد روشن است، چون که همه این صفات در حج وجود دارد. (23)
از اینرو حضرت ابراهیم بالاترین مقام را که مقام تسلیم باشد در کنار کعبه، براى خود و ذریهاش درخواست نمود: پروردگارا، ما را تسلیم فرمان خودت قرار ده و از دودمان ما نیز امتى مسلمان قرار ده. (24)
از جمله آیات دیگرى که دلالتبر بعد معنوى و عرفانى حج دارد، آیهاى است از سوره مبارکه مائده که خداوند فرمود: «اى کسانى که ایمان آوردید شعائر الهى را نقض نکنید و حریم آنها را حلال نشمرید و احترام را نگه دارید و قربانىهاى بىنشان و یا نشاندار را حلال نشمرید و نیز احترام کسانى که براى به دست آوردن فضل پروردگار و جلب رضوان او به قصد زیارت خانه خدا حرکت مىکنند، نگه بدارید و براى آنها مزاحمت ایجاد نکنید. (25)
از آنجایى که «رضوان» در لغتبه معناى رضایت کثیر (26) است، پس حاجى در این سفر مقدس باید دنبال کسب رضوان الهى باشد که مهمترین سرمایه براى هر عبدى، کسب رضایت مولى است. «رضوان من الله اکبر» (27) و محل کسب چنین رضایتى، موسم با شکوه حج است. چنانکه امام صادقعلیه السلام در ضمن حدیث مفصلى فرمود: حجشعبهاى از رضوان الهى است. (28)
همچنان که حضرت ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! من بعضى از ذریهام را در سرزمینى بىآب و علف در کنار خانهاى که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپادارند» (29) از این آیه هم بعد معنوى حج استفاده مىشود، چون که کلمات غیر ذى زرع و عند بیتک الحرم و لیقیموا الصلوة» اشاره به این واقعیت دارد که غرض از اسکان، زراعت و کسب و تجارت نیست، بلکه اسکان دراین مکان فاقد هر نوع امکانات اولیه، براى تقرب محض الىالله و متمحض شدن در عبادت اوست. مرحوم علامه طباطبایى هم در وجه هجرت حضرت ابراهیمعلیه السلام به این سرزمین بىآب و علف فرمود: براى اینکه ذریهاش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنیا دلهایشان را مشغول نسازد. (30)
از اینرو، اولین غرض و به قول بعضى از مفسرین تنها غرضش را اقامه نماز ذکر نمود و چنانکه تکرار نداد «ربنا» در «ربنا لیقیموا» و ذکر نماز از بین شعائر، براى اظهار کمال عنایتبه اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنان که از آیه «طهر بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود» (31) استظهار مىشود که عمده عبادت حاجى در کنار خانه خدا باید طواف و عکوف و نماز باشد.
پس جو حج، یک جو عبادت و بندگى و دور جستن از هرگونه تعلقات مادى است و سفر جیک سفر الىالله است.
بنابراین، حاجى از همان اول که نیتحج مىکند و از خود و خانه و کاشانه و همه تعلقات مادى جدا مىشود تا احرام و طواف و سعى و رمى و هدى کند، همه جا خدا را مىجوید و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد; این سو و آن سو مىرود و در کوه و بیابان سرگردان مىشود تا در مهمانسراى الهى آیات روشن الهى را با چشم سر و چشم جان مشاهده نماید. «فیه آیات بینات» (32) و با سعى و تلاش همچون هاجر چشمهاى از معرفتبراى او گشوده گردد. پس، هرکس که قصد سفر الىالله را نموده، باید از ابتداء از هرگونه امورى که با این سفر ضدیت دارد و دورى جسته و دل را فقط متوجه خدا بنماید. چنانکه امام صادقعلیه السلام در اینباره فرمودند:
به هنگام حج دل را براى خدا مجرد ساختن، و از هر حجابى آزاد شدن و همه امور را به خدا سپردن، و در تما حرکات و سکنات بر او توکل کردن و خود را با آب توبه شستشو دادن و دنیا و مافیها را رها ساختن از مقدمات سفر الىالله است. (33) یعنى شرط نخستین این سیر، بیرون آمدن از خود و تعلقات مادى است و جهت تحقق عملى آن از لحظه اول احرام، باید از انواع تعلقات مادى و انواع امتیازات و تفاخرات و زخارف، حتى از کفش و کلاه رها شود، تا حالت فرشتهگونه پیدا کند. و فقط با دو تکه پارچه پاک و حلال با رمز مخصوص جواز عبور براى مهمانى و ملاقات با ربالارباب بگیرد. از اینرو، لحظه جواز عبور گرفتن بسى حساس و سرنوشتساز است، که اولیاء الله در موقع گفتن لبیک رنگ عوض کرده و گریه مىنمودند که نکند جواز عبور به آنها داده نشود. و چنانکه امام صادقعلیه السلام و امام سجادعلیه السلام در این لحظه به حالت غشوه افتادند. وقتى که علت را پرسیدند، فرمودند: چگونه جرات کنم که بگویم «لبیک اللهم لبیک» در حالىکه مىترسم لبیک (خدایا آمدم) بگویم اما جواب آید که من آمدن تو را قبول ندارم. (34)
لبیک را کسى مىگوید که احساس حضور نماید در اطاق در بسته در حالى که کسى نباشد، بله بله نمىگویند اگر لبیک گفته مىشود یعنى در حضور او هستیم او ما را صدا زده و ما جواب مىدهیم. از اینرو، حضرت امام خمینىقدس سره عارف معاصر فرمود: مهم آن است که حاجى بداند کجا مىرود و دعوت چه کسى را اجابت مىکند و مهمان کیست و آداب این مهمانى چیست. (35)
حاجى مىخواهد با احرام حرم امن الهى در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را براى غیرخدا ممنوعه اعلان کند: «من دخله کان آمنا» (36) تا براى همیشه بر روى غیرخدا ممنوع گردد. خود میزبان فرمود: کسانى که (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب نمودهاند باید از هرگونه تمتعات جنسى و انجام گناه و گفتوگوهاى بىفایده و جر و بحثهاى بىارزش اجتناب کنند. (37)
مسائل معنوى و عرفانى حج هرگز تمامشدنى نیست، و رسیدن به مقامات عالیه در حج، وقف احدى نیستبلکه بستگى به سعى و تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد. و هر زائر خانه خدا باید بداند که اگر کسى در این بعد از حج که مهمترین ابعاد حج است موفق نگردد، در ابعاد دیگر همچندان موفق نخواهد شد. چنانکه حضرت امام خمینىقدس سره احیاگر حج ابراهیمى، محمدى در اینباره فرمودند: تحصیل ابعاد دیگر حج در گرو تحصیل بعد معنوى حج است; بعد سیاسى و اجتماعى حجحاصل نمىشود، مگر آنکه بعد معنوى و الهى آن جامه عمل بپوشد. (38)
بنابراین، حاجى تنها نباید این بدن را از راه دور حرکت داده و به میقات و مطاف و مسعى و عرفات و مشعر و منى رساند، اما با جان خالى از معارف آسمانى و دست تهى از بهره معنوى حجبا چمدانهاى پر از عروسک و اسباب بازى برگردد. (39) «فوا اسفاه من خجلتى و افتصاحى» (40) آنکس که با پا به کعبه رود کعبه را طواف مىکند و آنکس که با دل برود او را طواف مىکند و اگر حاجى در ایام حجبه خود نپردازد و از خودبینى رها نشود و به خودسازى همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصیر و طواف خود را از آلودگى خلاصى نبخشد، پس کى؟ اگر قبل و بعد او فرق نکند، پس کى؟ چه آنکه حج فراموش کردن خود، در راه خدا و ذوب شدن من، در ما است.
2. بعد فرهنگى حج
موسم حج علاوه بر امور معنوى، یک از مناسبترین ایام براى مبادله فرهنگى و انتقال ارزشها در بین مسلمین جهان است و آثار و برکاتى از این راه نصیب اسلام و مسلمین مىگردد، و سبب رشد و شکوفائى زائران خانه خدا را فراهم مىنماید. چون که ایمان و بینش دینى حجگذار در گذرگاههاى حج از ناخالصىها جدا و اصلاح مىگردد و در نتیجه حجگذار به فرهنگ ناب محمدى دست پیدا مىکند، چه اینکه حجیک دوره عملى آموزش دین براى هر زائر است که تا هر مسلمانى آن را در تمام عمر حداقل یکبار پیاده نکند، به حقیقت ایمان نمىرسد. از اینرو فرمودهاند: تارک حج در صف یهود و نصارى قرار داده مىشود. (41) و در مقابل، حج و عمره عامل مؤثر براى اصلاح ایمان و تقویت دین معرفى شده است. (42)
چه اینکه حج مرورى بر توحید و تاریخ حامیان آن از آدم تا ابراهیم و خاتم و درگیرى مدام ایمان و کفر و نفاق مىباشد و هر کدام از اعمال حج و امکنه مقدسه از حرم و میقات و مکه و کعبه و سعى و عرفات و مشعر و منى یا انسان سخن مىگویند و حاجى را به اندیشه وامىدارند و آگاهىهاى لازم به او منتقل مىشود و در هایتسبب بینش توحیدى که ام و اساس همه مسائل است مىگردد. از سوى دیگر، در حج آموزش عملى فرهنگ برابرى و مساوات و اخوت و تعاون و طرد هرگونه تفرق و نفاق داده مىشود; یعنى به حاجى مىآموزند که علىرغم تفاوتهایشان در رنگ و پوست و نژاد و زبان و مقام و ثروت، همه در نزد خداوند مساوى هستند. خطبههاى پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در حجةالوداع شاهد روشن و واضح بر این مدعاست که فرمود: از نظر اسلام همه مردم با همه برابرند; عرب بر عجم و عجم بر عرب هیچ فضیلتى ندارد، مگر به ملاک تقوى. . . مسلمان برادر مسلمان است. (43)
و در یک کلمه، بزرگترین و مهمترین فرهنگى که در ایام حجبه حاجى منتقل مىگردد، فرهنگ توحید خالص ابراهیمى محمدىصلى الله علیه وآله است.
اما آیاتى که بعد فرهنگى حج از آن استظهار مىشود عبارتند از: "جعلالله الکعبة البیت الحرام قیاما للناس" خداوند کعبه را که خانه محتترم است وسیلهاى براى سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده است. (44)
"و اذن فى الناس بالحج - لیشهدوا منافع لهم" اى ابراهیم در میان مردم اعلان عمومى براى حجبنما تا پیاده و سوار بر مرکبهاى لاغر از هر راه دور، قصد خانه خدا کنند تا شاهد منافع گوناگون خویش در این برنامه حیاتبخش باشند. (45)
دقت در اطلاق دو کلمه «قیام» و «منافع» باعث رهنمون شدن به مطلب وسیع و گستردهاى مىگردد که قوام و حیات جامعه بشرى و تامین هر نوع منافع انسانها در گرو تحقق این مراسم باشکوه حج است.
چه چیزى بالاتر و مهمتر از فرهنگ جامعه که قوام و حیات جامعه در گرو فرهنگ آن جامعه است. چه منافعى عزیزتر و با ارزشتر از منافع فرهنگى، عقیدتى، بلکه آن منافعى که اولا و با لذات با این فریضه الهى و امکنه مقدس تناسب دارد. همه ایمان و ارزشهاى الهى است. که شاهد قوى و گویاى آن این است که بعد فرهنگى در جوامع روائى به عنوان یکى از مهمترین علل و فلسفههاى حج مطرح شده است. چنانکه امام صادقعلیه السلام در جواب هشام بن حکم در مورد حکمتهاى حج فرمود: خداوند متعال به وسیله حج، زمینه اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم کرده، براى اینکه همدیگر را بشناسند و تفاهم کنند. . . و براى اینکه آثار پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله شناخته شود و اخبار و گفتار وى احیاء گردد تا به دست فراموشى سپرده نشود. جالب اینکه امامعلیه السلام در دنباله آن، دلیل این مطلب را هم بیان مىفرماید که اگر هر قوم و ملتى تنها از کشور و بلاد خویش سخن بگویند و تنها به مسائلى که در آن استبیندیشد، همگى هلاک مىگردند و کشورهایشان ویران مىشود و از بسیارى از منافع و سودها و اطلاعات و اخبار محروم مىشوند. این است فلسفه و دلیل کنگره جهان حج. (46)
بنابراین، یکى از علل حج، شناخت و آشنایى مردم با آثار و احادیث رسولاللهصلى الله علیه وآله و زنده نگهداشتن و به دست فراموشى نسپردن آنهاست; یعنى حج در واقع مرورى بر تاریخ اسلام و پیامبر اسلام بلکه مرورى بر توحید و حامیان آن از آدم تا ابراهیم و خاتم است و تابلوئى براى تمام فداکارىهاى قهرمان توحید و پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله است که حاجى با دیدن این صحنهها و امکنه پیام مىگیرد.
از سوى دیگر، ایام حج فرصتى استبسیار مناسب براى تبلیغ فرهنگ اصیل اسلام، در میان قشر وسیع و قابل توجهى از مسلمین که از اطراف و اکناف عالم در این نقطه اجتماع کردهاند. و اصولا از مقدمات اولیه حج تعلم بسیارى از مسائل اسلامى است که به نوبه خود به علماء متعهد اسلام امکان مىدهد تا از استقبال مردم براى تعلیم و ارشاد و نشر فرهنگ غنى اسلام استغناء نمایند.
حج در واقع آموزشگاهى است که هر سال دایر مىگردد و مؤسس آن خداوند منان و اساتید آن انبیاء و ائمه معصومین و علماء متعهد اسلام هستند که معارف اصیل و ناب را به کام تشنگانى که از سراسر عالم در این مکان گردهم آمدهاند، مىریزند. چنانکه سیره عملى انبیاء عموما و پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و ائمه کرام خصوصا بر این منوال بود که از این کنگره عظیم حج در جاى جاى مواقف و مشاعر به نحو احسن استفاده نمایند. و شاید یکى از علل موفقیت پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در نشر و گسترش اسلام به سراسر عالم این بود که در مدت سیزده سال اقامت در مکه با نمایندگان و سران قبائلى که از اطراف عالم براى اداء حجبه مکه مىآمدند، تماس برقرار نماید و به تبلیغ بپردازد که بعضى از مورخین نمونههایى از این قبیل ذکر کردهاند. (47) علاوه بر اینها:
- پیامرسانى و تبلیغ حضرت علىعلیه السلام در سرزمین منى در ضمن تلاوت آیات برائت.
- تبلیغ امام حسینعلیه السلام در موسم حجبراى بیان رسالتخود و اوضاع سیاسى یزید که براى تحقیق این هدف چند ماه در مکه توقف نمود تا حجاج از سراسر دنیا در موسم حج گردهم آیند.
- تبلیغ امام صادقعلیه السلام در عرفات در میان انبوه جمعیت که با صداى بلند رو به هر طرف نموده و در هر بار سه مرتبه مىفرمود: اى مردم، رهبر شما رسول خدا بود بعد حضرت على، پس امام حسن و امام حسین و امام سجاد و امام باقر و فعلا من هستم پس از من سؤال کنید. (48)
- امام صادقعلیه السلام در موسم حجخیمهاى برافراشته مىکرد و دانشمندان آن روز به حضورش شرفیاب مىشدند و راه و روش تبلیغات و مبارزه با مفاسد فکرى و اعتقادى را فرا مىگرفتند.
و در مقابل مسلمین و علماء هم در ایام اختناق از این فرصت استفاده کرد، در موسم حجشرکت نموده و از محضر ائمهعلیهم السلام بهرهبردارى مىکردند. گواه روشن آن، مباحثات عقیدتى و فقهى ائمهعلیهم السلام و صحابه و تابعین و علماء در موسم حج است که به افتاء و تدریس و مناظره مىپرداختند. پیامهاى حضرت امام خمینىقدس سره به حجاج بیتالحرام نیز در همین راستا بوده است.
بنابراین، ایام حج فرصتبسیار مناسب و استثنایى براى تبلیغ و نشر فرهنگ اصیل اسلام در میان قشر وسیع و قابل توجهى از مسلمین است هم تبلیغ قولى است و هم عملى و هم بررسى مسائل مختلف اسلامى توسط برجستهترین افراد از نظر علم و تقوى، و هم مبارزه با ریشههاى فرهنگ ضدتوحیدى و استعمارى و هم خنثى کردن هرگونه توطئه و نقشههاى شوم بر علیه اسلام ناب محمدى است. همچنانکه پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در جریان فتح مکه و حجةالوداع فرهنگ جاهلیت را عملا و قولا ریشهکن نمود.
نکته دیگرى که در بعد فرهنگى حج نمایان است، مسئله پیامرسانى است. حاجى و زائر خانه خدا، علاوه بر اینکه معارف اصیل اسلام و آیات روشن الهى را مشاهده و پیام را دریافت مىکند، (49) باید این پیام را به عنوان ره توشه حجبا خود به همراه برده و در محیط و شهر و آبادى خود نشر دهند، چه اینکه پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در حجةالوداع خطاب به مردم فرمود:
باید این مطالب و معارف را حاضر و شاهد شما به غایب انتقال بدهد. (50) چنانکه امام حسینعلیه السلام در سال 58 هجرت، دو سال قبل از مرگ معاویه، در سرزمین منى در میان جمعیت 1000 نفرى بعد از انتقاد از وضع موجود فرمود: گفتارم بشنوید و به خاطر بسپارید، وقتى که به محل سکونتخود برگشتید، پیام مرا به افرادى که مورد اطمینان هستند ابلاغ نمایید. (احتجاج طبرسى، ج 2، ص 296)
همچنانکه علىبن موسىالرضاعلیه السلام در ضمن بیان علل و فلسفه حج فرمودند: در حج، تفقه و آشنایى با دین و گسترش فرهنگ اهلبیتبه تمام نقاط جهان نهفته است: (51) "مع مافیه من التفقه و نقلالاخبار الى کل صفغ و ناحیة"
یعنى در حج هم پیامگیرى است هم پیامرسانى و در واقع بهترین و مؤثرترین رسانه گروهى جامعه اسلامى است. اما نکته جالب در این روایت این است که امامعلیه السلام در بیان این مطلب، تمسک به آیه نمودند که خداوند متعال در آن آیه مبارکه فرمودند: چرا از هر گروهى، طائفهاى از آنان کوچ نمىکنند تا در امر دین تفقه نمایند و به هنگام بازگشتبه سوى قوم خود آنها را انذار نمایند تا شاید (از مخالفت فرمان الهى) بترسند و خوددارى کنند. (52) "فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون. "
نعمتبهرهبردارى از معارف و فرهنگ ناب محمدى در مراسم حج اختصاص به مسلمین که توفیق حضور دارند ندارد بلکه آنها موظفند این فرهنگ را به عنوان بهترین سوغاتى با خود برده و در منطقه خود نشر دهند و بدینوسیله نقش فرهنگى حجبا توجه به تکرار آن در هر سال، ابعاد گستردهترى پیدا مىکند و در نهایت عامل قوى براى تقویت دین و ضامنى جاودانه براى فرهنگ اصیل اسلام خواهد بود و در نتیجه فرمایش امام صادقعلیه السلام (تا کعبه برپاست دین هم استوار است) ، "لا یزال الدین فانما ما قامتالکعبه"، جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.
بنابراین، یکى از اهداف و ابعاد عالیه حج، آشنایى بیشتر و عمیقتر مردم با مسائل اسلامى و انتقال اخبار و پیامهاى حجبه سراسر عالم است. حج آموزش چند روزه استبراى آمادهسازى فرد در پهنه زندگى، حج تابلویى از تمام فداکارىهاى قهرمان توحید و پیامبراکرمصلى الله علیه وآله است که با دیدن صحنه و امکنه تبلیغ مىشوند، پیام مىگیرند، سپس به سراسر عالم نشر مىدهند حجیک دانشگاه و دانشسراى عالى فرهنگى است که فرهنگ خودسازى، امنیت، عدالت اجتماعى، ایثار، مقاومت، نظم و انضباط، اتحاد و مساوات و. . . به حاجى تعلیم داده مىشود. در حج عملا به مسلمین مىآموزند که چگونه مىتوان از نیروهاى پراکنده، قدرت واحدى به وجود آورد، چنانکه پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در حجةالوداع این قدرت را به معرض نمایش گذاشت. حج محل زنده کردن آثار رسولالله است "و لتعرف آثار رسولالله و تعرف اخباره و یذکر و لا ینسى" و حج محل تعلیم علوم اهلبیت و نشر آن به سراسر جهان "مع مافیه منالتفقه و فعلالاخبار الائمة الى کل صفغ و ناحیه" مىباشد.
حضرت امام خمینىقدس سره احیاگر حج ابراهیمى درباره بعد فرهنگى حج فرمودند: حج کانون معارف الهى است. . . حجبسان قرآن است که همه از آن بهرهمند مىگردند ولى اندیشمندان و غواصان و دردآشنایان امت اسلامى اگر دل به دریاى معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهاى اجتماعى آن نترسند از صدف این دریاى گوهرهاى هدایت و رشد و حکمت و آزادگى را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت ولى چه باید کرد و این غم بزرگ را به کجا باید برد که حجبسان قرآن مهجور گردیده است و به همان اندازهاى که آن کتاب زندگى و کمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاک کجفکرىهاى ما دفن و پنهان گردیده است. . . حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است; سرنوشتى که میلیون مسلمان هر سال به مکه مىروند و پاى جاى پاى پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر مىگذارند ولى هیچ کس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمدصلى الله علیه وآله که بودند و چه کردند هدفشان چه بوده و از ما چه خواستهاند؟ (53)
3. بعد اقتصادى حج
حجبا دارابودن بعد معنوى و عرفانى عمیق و گسترده، ابعاد دیگر آن خصوصا بعد اقتصادى و مادى آن مورد تردید واقع شده استبه طورى که گفتهاند مگر ممکن است چنین عبادت پر معنویت، همراه با بعد مادى و اقتصادى باشد، بلکه این مسائل را منافى با روح حج مىدانستهاند و این خاصیتیک سونگرى به حج است. همچنان که این توهم در زمان جاهلیت هم وجود داشته و خیال مىکردند معامله و تجارت و کسب و کار در ایام حجحرام و باعثبطلان آن مىگردد. (54) اما خداوند متعال براى مقابله با این طرز تفکر آیات متعددى را نازل نموده است که تعدادى از آنها به شرح ذیل است: گناهى بر شما نیست که از فضل پروردگار خود (منافع اقتصادى در ایام حج) برخوردار شوید. (55)
"لیس علیکم جناح ان تبتغوا فضلا من ربکم. "
شکى نیست که مراد از فضل در آیه، فضل و بهره مادى است چون که مسائل معنوى جاى هیچگونه تردیدى نبود تا بفرماید: "لیس علیکم جناح". . . همچنانکه مراد از ابتغاء، ابتغاء، ابتغاء بعد از اتمام حج نیست، چون که معامله و تجارت بعد از اعمال حج جاى بحث و گفتوگو نبوده است، بلکه آنجا که محل کلام بود معامله و تجارت در اثناء عمل بود و آیه مبارکه هم در رد مراد این نوع تفکر با صراحت تمام فرمود: (هیچگونه مانعى و اشکالى وجود ندارد که مردم از فضل خدا بهرهمند گردند بلکه با توجه به معناى ابتغاء (56) مىتوان در راه کسب آن اجتهاد و کوشش هم نمود و حتى با ملاحظه "من ربکم" مىتوان به آن رنگ عبادت داد تا از مصادیق بارز آیه "رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکرالله"، (57) به شمار آید. منتهى باید مواظب بود که تجارت در خلال حج ابتغاء من فضلالله باشد.
مؤید دیگر بر اطلاق ابتغاء فضلا من ربکم بر امور مادى، نظایر این آیه در قرآن است که ابتغاء فضلالله بر امور مادى اطلاق شده است از جمله خداوند در سوره جمعه فرمود: هنگامى که نماز پایان گرفتشما آزادید در زمین پراکنده شوید و از فضل الهى طلب کنید. (58)
"فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فیالارض و ابتغوا من فضل الله. "
از سوى دیگر، اینگونه یک سونگرى به حج در زمان ائمهعلیهم السلام براى اصحاب ایجاد سؤال کرد که آیا تجارت و بهرهمندى مادى در ایام حج ضررى به حج مىرساند یا نه، چنانکه شخصى مثل معاویةبن عمار به امام صادقعلیه السلام عرض کرد: مردى براى تجارت به طرف مکه حرکت مىکند یا شترى دارد که کرایه مىدهد آیا حجش ناقص استیا کامل؟ حضرت پاسخ فرمودند: حجش کامل و تمام است. (59)
از جمله آیات دیگرى که دلالتبر بعد اقتصادى حج دارد، آیه شریفه ذیل مىباشد:
"و اذن فیالناس بالحج. . . لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسمالله. . . " (60) ترجمه آن گذشت. با توجه به تقابل دو جمله «لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسمالله"، استظهار مىشود که حج دو بعد دارد، بعد عبادى و غیرعبادى. و قطعا یکى از مصادیق بارز منافع، منافع اقتصادى حج است که احتمالا به دلیل اهمیت این بعد یا جهت مقابله با تفکر جاهلى، مقدم بر بعد معنوى حج ذکر شده است.
شاهد قطعى بر اینکه مراد از منافع، منافع اقتصادى هم هست تمسک امامرضاعلیه السلام به این آیه شریفه است که در ضمن بیان علل و فلسفه حج فرمود:
منافع و آثار حج تمام اهل زمین از شرق و غرب و بر و بحر را فرا مىگیرد چه آنها که حجبه جا مىآورند و چه آنها که به جا نمىآورند از تجار و کسبه و مساکین و حاجتمندان. . . براى همین منافع قرآن فرمود: "لیشهدوا منافع لهم" (61)
توجیه دیگرى که مىشود براى تقدم بعد غیر عبادى بر عبادى در این آیه مبارکه ذکر کرد، جنبه روانى قضیه است که براى جذب مردم عادى به سوى خانه خدا، ابتدا روى منافع مادى تکیه نمود. و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى از آنجایى که انسان فطرت حبالذات دارد و منافع خودش را دوست دارد از اینرو در همان اول فرمود "لیشهدوا منافع لهم". (62)
از جمله آیات دیگر، آیه 2 از سوره مبارکه مائده مىباشد که خداوند متعال ضمن خطاب به مؤمنین فرمود: احترام آنهایى که به خاطر معاش و معادشان قصدخانه خدا را نمودهاند نگه دارید. (63) یعنى این زائرین خانه خدا انسانهاى محترمى هستند نباید حریم آنها حلال شمرده شود.
علاوه بر اینکه لسان این آیه لسان مدح است و نیز بعد اقتصادى آن مقدم بر بعد عبادى "رضوانا" گردیده و از تقابل "فضلا من ربهم و رضوانا" به خوبى استفاده مىشود که مراد از «فضلا من ربهم» منافع اقتصادى مىباشد. شاهد قرآنى دیگر بر بعد اقتصادى حج، آیهاى از سوره مبارکه قصص است که خداوند متعال ضمن منت گذاشتن بر مشرکین، روى دو نعمت تاکید فرمود: یکى امنیت و دیگرى مواهب اقتصادى.
آیا ما حرم امنى در اختیار آنها قرار ندادیم که محصولات هر شهر و دیارى به سوى آن آورده شود ولى اکثر آنها نمىدانند. (64)
"اولم تمکن لهم حرما امنا یجبى الیه ثمرات کل شیء رزقا من لدنا و لکن اکثرهم لایعلمون".
عنایت در کلمات «کل شىء» و «رزقا من لدنا» و فعل «یجبى» که دلالتبر استمرار دارد، اهمیت مطلب را دو چندان خواهد کرد. به علاوه، این دو نعمت متعلق به زمانى بود که آنها مشرک بودند تا چه رسد به اینکه موحد شوند، اگر مردمى که در شهرها و آبادىها زندگى دارند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، برکات آسمان و زمین بر آنها مىگشاییم. (65)
"و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض".
شاهد قرآنى دیگر آیه 28 از سوره توبه است:
اى کسانى که ایمان آوردهاید بدانید که مشرکین آلوده و ناپاکند بنابراین، پس از این سال نباید قدم به مسجدالحرام بگذارند و اگراز فقر مىترسید به زودى خداوند شما را از فضلش، هرگاه بخواهد بىنیاز مىسازد خداوند دانا و حکیم است.
از آنجایى که اهل مکه در انتظار سود و تجارت بودند ترسیدند که نکند به خاطر این منع، تجارت آنها از رونق بیفتد و وضع اقتصادى آنها خراب شود، از اینرو خداوند در مقام دلدارى آنها وعده فرموده به زودى شما را از فضلش بىنیاز مىسازد.
همچنانکه تاریخ گواهى مىدهد که بزرگترین بازار از جمله بازار معروف عکاظ در موسم حجبرپا مىشود. و احتمالا سوره قریش (66) را بتوان مؤید دیگر قرآنى بر اینگونه بازار دانست. ادامه دارد. . . .
پىنوشتها:
1- «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» ، ذاریات / 56
2- آقا میرزا جواد ملکى تبریزى، المراتبات، قم، دارالمثقف المسلم، 1363، ص 197
3- علامه محمدحسین طباطبایى، المیزان، ج 1، قم، منثورات جامعه مدرسین، بىتا، ص 298
4- بقره /125
5- حج /26
6- طباطبایى، پیشین، ج 14، ص 368 ; آلوسى بغدادى، روحالمعانى، ج 17، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا، ص 143; فخرالدین رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 26
7- طباطبایى، پیشین، ج 14، ص 368 و 367
8- ان الشرک الظلم عظیم: لقمان /13
9- حج /26
10- و لیطوفوا بالبیت العتیق ثم محلها الىالبیت العتیق. حج: /29، 33
11- حج /37
12- بقره/197
13- آیةالله جوادى آملى، جرعهاى از بیکران زمزم، تهران، معاونت آموزش و تحقیقات بعثه مقام معظم رهبرى، 1371، ص 143
14- حج /29
15- لیقضوا تفثم لقاء الامام: عروسى حویزى، نورالثقلین، ج 3، قم، مؤسسه اسماعیلیان، بىتا، ص 493، محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 4، بیروت: داراحیاء التراث العربى، 1402 ق، ص 549
16- تمام الحج لقاء الامام، نورالثقلین، پیشین، ج 1، ص 183; مجلسى، پیشین، ج 96،
ص 374; وسائلالشیعه، ج 14، ص 324 و 325; شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، (بیروت: دارصعب درالتعارف، 1401 ق) ، ص 345
17- بقره /200
18- مرحوم نراقى، جامعالسعادات، ج 2، نجف، مطبعة النجف، 1383، ص 345
19- انما المؤمنون الذین اذا ذکرالله و جلت قلوبهم، انفال/2
20- انفال /2; بقره /198، 203; حج /28 و 34 و 36
21- روحالمعانى، پیشین، ج 17، ص 154
22- حج /35
23- علامه طباطبایى، پیشین، ج 14، ص 375
24- بقره /127
25- مائده /2
26- الرضوان الرضا الکثیر و لما کان اعظم الرضا رضاالله تعالى خص لفظ فى القرآن بما کان من الله تعالى. مرحوم راغب اصفهانى، المفردات، بیروت، دارالمعرفه، بىتا
27- توبه /72
28- فهو شعبة من رضوانه، مجلسى، پیشین، ج 96، ص 29
29- ابراهیم /37
30- علامه طباطبایى، پیشین، ج 12، ص 77
31- حج /26
32- آل عمران /97
33- مجلسى، پیشین، ج 96، ص 124
34- محجة البیضاء، ج 2، ص 201; المراقبات، پیشین، ص 204; مجلسى، پیشین، ج 47، ص 16
35- حج در کلام و پیام امام خمینى، ص 12
36- آل عمران /97
37- بقره /197
38- حج در کلام و پیام امام خمینى، ص 10
39- حضرت امام خمینى در اینباره فرمود حاجى باید به جاى سوغاتهاى مادى و فانى، دستاوردهاى باقى و ابدى براى دوستان سوغات آورند، همان مدرک، ص 11
40- مفاتیحالجنان، قسمتى از مناجات تائبین خمسة عشر.
41- من سوف الحجحتى یموت بعثه الله یوم القیمة یهودیا او نصرانیا، نورالثقلین، پیشین، ج 1، ص 374
42- حجوا او اعتمرا - یصلح ایمانکم، بحار، ج 96، ص 25
43- ابن سعبه، تحف العقول، بیروت: مؤسسة الاعلمى، 1394 ق، ص 30، ضمن خطبه حجةالوداع
44- حج /27 و 28
45- حج /27 و 28
46- وسائلالشیعه، پیشین، ج 11، ص 14
47- السیرة، ابن هشام، ج 1، بیروت، دارالفرقان، 1357 ق، ص 422
48- فروع کافى، ج 4، ص 466
49- لیشهدوا منافع لهم - حج /28; فیه آیات بینات - آل عمران /97
50- آیةالله جوادى آملى، جرعهاى از بیکران زمزم، پیشین، ص 157
51- نورالثقلین، پیشین، ج 2، ص 283
52- توبه /124
53- حج در کلام و پیام امام خمینى، ص 72، 73
54- مجمعالبیان، ج 1، ص 295
55- بقره /198
56- ابتغاء: فقد خص بالاجتهاد فى الطلب - بغیت الشیء اذا طلبت اکثر ما یجب و ابتغیت کذلک - مفردات راغب.
57- نور /37 - مردان الهى کسانى هستند که نه تجارت آنها را از یاد خدا باز مىدارد نه خرید و فروش.
58- جمعه /10; آل عمران/174; نحل /14; اسراء /12
59- فروع کافى، ج 4، ص 275
60- حج /27 و 28
61- مجلسى، پیشین، ج 96، ص 32
62- المیزان، ذیل آیه
63- مائده /2
64- قصص / 57
65- اعراف /96
66- لایلاف قریش ایلافهم رحلة الشتاء و. . .