آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

در قسمت نخست این مقال،پس‏از تفسیر آیات 30 و31 سوره نور،به تفصیل پیرامون مساله نگاه، پوشش وادله وجوب پوشش وجه و کفین بحث کردیم.اینک ادامه مقاله را پى مى‏گیریم.
ادله قائلین به وجوب پوشش صورت و دستها
"انماالنساء عى عورات" (1) "والمراة کلها عورة " زن یا تمام بدن زن عورة است و زن تشبه به عورة شده‏است. (2) و از روشنترین خواص مشبه‏به پوشیده‏بودن ولزوم پوشاندن آن است.لذا زن باید تمام بدن خود وازآن جمله صورت ودست‏خود رابپوشاند.
مرحوم آیة‏الله بروجردى - رضوان‏الله علیه - مى‏فرمایند: «المراة عورة والمفهوم منه عند العرف المتشرعه وجوب ستر جمیع‏البدن لان وجوب الستر من اظهر خواص المشبه و آثاره... و قداستدل القائلون بوجوب ستر الوجه والکفین بالراوایه بناء على ان‏یکون المراد بالعورة هى السواه و یکون حملها على المراه من باب التشبیه البلیغ الذى یکون اداة التشبیه فیه مخدوف ... حتى کان الاول من افراد الثانى و مصادیقه و کان اظهر خواص العوره هو قبح اظهارها عرفا و شرعا و وجوب سترها...یعلم ثبوت هذا الامر فى المراة (3)
جواب: اولا، دلالت این گونه روایات که مى‏فرماید: زن عورة است، این است که زن نباید زیاد ظاهر شود و بهتر است‏بیشتر در خانه بماند کمااین که ذیل روایت دارد که "فداووا عیهن بالسکوت و عوراتهن بالبیوت " (4) وحتى زن اگر کاملا هم پوشیده باشد، باز عورة است نه این که اگر برهنه بود، عورة است و پوشیده شود.
مرحوم آیت الله بروجردى - رضوان‏الله علیه - مى‏فرمایند: «ویحتمل ان یکون المراد من العوره ماهو معناها بحیث اللغه و هو کل شى‏ء یستره الانسان للا ستحیاء من ظهوره لکونه قبیحا و یکون المراد من الروایه ان المراه شى‏ء یستحیى من ظهورها لاختفافها بالاعمال القبیحه والافعال الممنوعه التى لاینبغى صدوره منها و یؤیده ما رواه عن النبى صلى الله علیه وآله قال: النساء عى و عورة فداووا عیهن بالسکوت
و عوراتهن بالبیوت (5) فان حفظ عوراتهن بالبیوت یدل على کون ظهورها ولو مع سترها بالثیاب معرضا لصدور الافعال القبیحه فحمل العورة على المراة باعتبار ذلک الاعمال و الافعال والا فنفس المراة لیست متى یستحیى منها... (6)
و ثانیا، اصلا روایت، در صدد بیان کمیت و کیفیت پوشش نیست تا این که براى وجوب پوشش وجه و کفین، به آن استدلال شود. نهایت دلالت، این است که زن، پوشیده باشد، ولى مقدار آن را بیان نمى‏کند.
دلیل پنجم: روایاتى است که بر جواز نظر به صورت و دست زن، وقتى که قصد ازدواج دارد، دلالت دارند. مفهوم روایات، این است که اگر قصد ازدواج ندارد نگاه کردن، حرام است. همچنین روایاتى که دلالت دارند بر جواز نگاه به زنان اهل ذمه; زیرا آنها احترامى ندارند پس نباید به زنان مسلمان که احترام دارند، نگاه کرد و وقتى که نگاه، حرام شد،بر زن واجب است که صورت ودست‏خود را بپوشاند.
جواب: اولا، جواز نگاه براى خواستگار، فقط به صورت و دستها نیست، بلکه در روایات، مقدار بیشترى را اجازه داده‏اند و همچنین درباره اهل ذمه، اجازه داده‏اند که حتى به موهاى آنها نگاه شود و این، غیر از خصوص صورت و دستها است.
ثانیا، اگر نگاه هم حرام باشد این، دلیل بر وجوب پوشش نمى‏شود; زیرا ملازمه‏اى بین حرمت نگاه و وجوب پوشش نیست، که براى زن حرام است که به مردان نگاه کند ولى براى مردان وجوب و پوشش نیست.
دلیل ششم: صحیحه فضیل است: عن‏الفضیل قال:«سالت اباعبدالله علیه‏السلام عن الذراعین من المراة هما من الزینة التى قال الله عزوجل: ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن، قال: نعم و مادون الخمار من الزینة و مادون السوارین‏» حضرت علیه‏السلام فرمودند که: آنچه پایین روسرى و النگو مى‏باشد، از زینتهایى است که باید پوشیده باشد و ملحق به ذراعین است و آنچه پایین روسرى است، صورت و آنچه که پایین النگو مى‏باشد، کف دست است.
مرحوم آیة‏الله خویى - رحمه‏الله علیه - روایت را به این صورت معنا کرده‏اند و آن را دلیل بر وجوب پوشش وجه و کفین گرفته‏اند: «... فان الظاهر ان المراد بمادون الخمار هو ما یعم الوجه ایضالانه ممایکون على‏الراس فیکون الوجه مما هودونه لامحاله و لامبرر لملاحظه‏الخمارمن اسفله اعنى ما یکون على الزقن کى‏یقال ان ما دونه هوالرقبه خاصة بل مادونه الوجه فما دون، کماان‏الظاهر بل الواضح ان‏المرادبمادون‏السوارین هومایکون دونهاالى‏اطراف‏الاصابع » (7)
جواب: اولا، احتمالا منظور روایت، این است که: آن چه زیر خمار مى‏باشد که موهاى سراست و آنچه زیر النگو و بالاى آن مى‏باشد، شامل مچ دست‏به بالا مى‏شود. محدث بزرگوار، مرحوم فیض کاشانى و مرحوم مجلسى - رحمهماالله - نیز روایت را به این صورت معنا کرده‏اند: «ما دون الخمار، یعنى مایستره الخمار من الراس والرقبه و هو ما سوى الوجه منهما و مادون السوارین، یعنى الیدین وهو ما عدا الکفین منها». (8)
آیت‏الله شهید، مطهرى - رحمه‏الله - نیز چنین معنا کرده‏اند. (9) در نتیجه، این روایت، دلیلى بر وجوب پوشش صورت و دستها نمى‏شود، بلکه دلیل بر جواز خواهدبود.
دلیل هفتم: صحیحه محمدبن الحسن الصفار ... فوقع علیه‏السلام «تتنقب و تظهر للشهود ان‏شاءالله‏» (10)
در جواب نامه و سؤال، امام علیه‏السلام نوشتند که زن باید نقاب بزند و در مقابل شهود، حاضر شود. این روایت، دلالت مى‏کندبراین که زن باید صورت خود رابپوشاند.«فان‏امره علیه السلام‏بالتنقب...یدل على‏عدم‏جوازالنظرالى‏وجه‏المراة‏فى‏حدنفسه.» (11)
جواب: اولا، حکم، مخصوص مقام شهادت است و سرایت آن به همه موارد، نیاز به قرینه دارد.
ثانیا، نقاب نیز همه صورت را نمى‏پوشاند، بلکه مقدارى از صورت، آشکار خواهدبود.
ثالثا، روایت، در مقام بیان جواز نظر و عدم جواز است نه در مقام بیان حکم پوشش.
دلیل هشتم:روایاتى است که دلالت دارند بر این که نگاه، تیرى از تیرهاى شیطان است و نگاه، زناى چشم است. در نتیجه، نباید نگاه کرد و زن هم باید صورت ودست‏خود رابپوشاند. (12)
جواب: اولا،این یک بحث اخلاقى است و حکم فقهى نیست; ثانیا، منظور از این نگاه، نگاه همراه بالذت و شهوترانى است و ثالثا، مربوط به نگاه است واگر هم نگاه حرام باشد، لازمه‏اش وجوب پوشش نیست.
مرحوم آیت‏الله خویى - رحمه‏الله - مى‏فرمایند: «لکن الظاهر ان هذه‏الطایفه مما لایصح الاستدلال بها» (13) و رابعا، درخصوص صورت ودستهانیست،بلکه مربوط به‏کل بدن است.
دلیل‏نهم:آیه جلباب «یدنین علیهن من جلابیبهن;روسریهاى خود را به خویش نزدیک سازند» عده‏اى از مفسرین فرموده‏اند: منظور این‏است که صورت خود رابه‏وسیله جلباب بپوشانند. زمخشرى مى‏گوید:«یدینن،یرخینها علیهن و یغطین بها وجوههن واعطاقهن‏» (14) و مرحوم فیض کاشانى در تفسیر صافى نیز چنین فرموده‏است.
جواب: اولا، آیه کم و کیف پوشش را بیان نمى‏کند و ثانیا، در مقابل، عده‏اى از مفسرین بزرگ، مثل مرحوم طبرسى و علامه طباطبایى - رحمهماالله - فرموده‏اند: منظور، پوشاندن گردن و سینه است: «یاایهاالنبى...یدنین...اى قل لهؤلاء فلیسترن موضع الجبیب بالجلباب‏» (15) «اى یتسترن بها فلا تظهر جیوبهن وصدورهن للناظرین‏» (16)
دلیل دهم: ملاک است. عده‏اى فرموده‏اند که همان ملاکى که در پوشش سر، سینه، و گردن و کل بدن زن هست که تحریک و فتنه‏انگیزى است، همان ملاک، بلکه بیشتر و قویترى در صورت زن نیز هست; چون که صورت، محل زیبایى زن است، پس زن باید صورت را بپوشاند.
جواب: کسى نمى‏گوید که ملاک حجاب و پوشش، در دست و صورت نیست، بلکه علت دیگرى باعث‏شده که پوشش از صورت و دستها، آن هم در صورتى که خوف و نگاه شهوانى واز روى لذت نباشد، استثنا شود و آن علت، حرج است; یعنى اگر زن بخواهد صورت راهم بپوشاند، در زندگى، حرج پیش مى‏آید.
دلیل یازدهم: روایت‏خثعمه است. در این روایت‏حضرت، صورت فضل بن‏عباس رابرگرداندند که به صورت خثعمه نگاه نکند، این‏امردلیل برحرمت نگاه و وجوب پوشش صورت‏است.
جواب: اولا، اگر پوشش صورت واجب بود چرا حضرت، خثعمه را نهى نکردند که صورت خود را بپوشاند؟
ثانیا، ظاهرا خود حضرت به صورت او نگاه مى‏کردند که فهمیدند او و فضل به یکدیگر نگاه مى‏کنند.
ثالثا، نگاه فضل و خثعمه، ظاهرا از روى شهوترانى بوده که مسلما حرام است و بالاخره، دلالت این روایت‏بر عدم وجوب پوشش صورت، بیشتر است تادلالتش بر وجوب پوشش; همان‏طورى که‏آیت‏الله حکیم و شهید در مسالک و شیخ انصارى، در رساله نکاح فرموده‏اند.
شهید مى‏فرماید:«و حدیت‏الخثعمه بدل على‏الجواز لاعلى التحریم لانه صلى الله علیه وآله لم‏ینههما عن النظر اولا و لاصرفهما عنه وانما صرفه عتها وعلله من الخوف وقوع الفتنه مع ان صرفه لوجه اعم من‏کونه‏على وجه الوجوب فلایدل علیه و یؤیدکونه لیس على وجه الوجوب عدم‏نهیه صلى‏الله علیه وآله لهماعن‏ذلک باللفظ » (17)
دلیل دوازدهم: عده‏اى براى پوشش صورت، به سیره متشرعه، تمسک کرده‏اند که از صدر اسلام، همیشه زنها صورت خود را مى‏پوشاندند.
جواب: اولا، ثبوت چنین سیره‏اى معلوم نیست.
ثانیا، در مقابل قائلین به عدم وجوب پوشش صورت و دستها، ادعاى سیره کردن معارض است.
ثالثا، اگر چنین سیره‏اى باشد، دلالت‏برجواز پوشش صورت دارد، نه بر وجوب اصل پوشش. شهید - رضوان‏الله‏تعالى علیه - مى‏فرمایند: «... دعوى اتفاق المسلمین علیه معارض بمثله ولو تحم لم یلزم منه تحریم هذا المقدار لجواز استناد منعهن الى المروه والغیره بل هو الاظهر او على وجه الافضلیه اذ لاشک فیها» (18)
ادله عدم وجوب پوشش صورت و دستها
پس ازبیان ادله قائلین به وجوب پوشش صورت و دستها به بیان ادله عدم وجوب‏پوشش صورت ودستها،مى‏پردازیم.براى‏اثبات عدم وجوب، احتیاج به استدلال و اقامه دلیل نداریم;زیرا که در مقام شک هم باشیم، اصالة‏البرائه، حکم به عدم وجوب مى‏کند.
مرحوم آیت‏الله خویى - رضوان‏الله علیه - مى‏فرمایند:«... لاحاجه فى القول بالجواز الى شى‏ء منها اذا لم‏تتم ادله القول بالمنع لان مقتضى اصاله البرائه هوالجواز» (19) البته اگر کسى معتقد شد که پوشاندن صورت و دستها واجب نیست، معنایش این نیست که پوشاندن، حرام است (20) ، بلکه معنایش این است که پوشش، لازم و واجب نیست و البته شبهه‏اى نیست که پوشاندن بهتر است و در عین حال، براى عدم وجوب پوشش، ادله‏اى از آیات و روایات آورده‏اند.
دلیل اول: «ولایبدین زینتهن الاماظهرمنها; زنها زینتهاى خود را آشکار نکنند مگر آن زینتى را که به خودى خود، ظاهر است.»
براى اثبات عدم وجوب پوشش صورت و دستها به وسیله این آیه، باید چند موضوع، قبلا روشن شود:
1- منظور از زینت، در این آیه، مواضع زینت است نه خود زینت; زیرا که مسلما نه پوشاندن خود زینت، به خودى خود، واجب است و نه آشکار کردن آن حرام، بلکه اگر زینت در بدن زن بود باید مخفى شود; زیرا اگر در بدن بود، لازمه آشکار کردن زینت، آشکار کردن بدن و لازمه پوشاندن زینت، پوشاندن بدن و موضع زینت است. زمخشرى در کشاف مى‏گوید: «وذکرالزینة دون مواقعها للمبالغه فى الامر بالتصون والتستر لان هذه الزین واقعه على مواضع من‏الجسد لایحل‏النظرالیها» (21) مرحوم طبرسى - رحمه‏الله - مى‏فرماید: «.... لایظهرن مواضع الزینة‏» (22) و مرحوم، علامه طباطبایى - رضوان الله تعالى علیه - مى‏فرماید: «...والمراد بزینتهن مواضع الزینة لان نفس ما یتزین به کالفرظ والسوار لایحرم ابداءوها فالمراد بابداء الزینة ابداء مواضعها من البدن‏» (23) و مر حوم طبرسى مى‏فرماید: «فیهاثلاثه اقاویل احدها ان الظاهره‏الثیاب، والباطته الخلخالات والقرطان والسواران عن ابن مسعود. ثانیها ان الظاهره الکحل والخاتم والخدان والخصاب فى الکف عن ابن عباس والکحل والسوار والخاتم عن‏قتاده. وثالثها انها الوجه والکفان عن الضحاک وعطاء والوجه والنبان عن الحسن (24) » و صاحب المیزان مى‏فرماید: «وقداسثنى الله سبحانه منها ماظهر وقد وردت الروایه ان المراد بماظهر منها الوجه والکفان والقدمان.» (25)
ومنظور از آنچه که در روایات آمده است، یعنى کحل (سرمه) و خاتم (انگشتر) و سوار (النگو) مواضع آنهاست که همان صورت و دستهاست، نه خود آنها. در نتیجه، ظاهرا آیه کریمه به زنها امر مى‏کند که تمام بدن خود را بپوشانند مگر صورت و دستهارا.
2- استثناى «الاماظهر منها» متصل است، به‏قرینه «منها» ضمیر به قبل برمى‏گردد و معلوم مى‏شود که زینت استثنا شده، از همان جنس قبلى است واصل در استثنا هم متصل بودن است و منقطع بودن، خلاف اصل و ظاهر است و احتیاج به قرینه دارد. در نتیجه، اگر بخواهیم قول ابن مسعود را در «الاماظهر» قبول کنیم که مراد لباس است، باید استثنا را منقطع بگیریم.
3- «الاماظهر منها» اگر مواضع زینت و در نتیجه، مقدارى از بدن را از حکم وجوب پوشش، استثنا مى‏کند کدام عضو است و چه مقدار؟ دراین مورد،ابتدا چند قول بزرگان راملاحظه مى‏کنیم.
1- روایت ابى‏الجارود: «الاماظهر منها فهى الثیاب والکحل والخاتم وخضاب الکف والسوار»
2- روایت زراره: «الاماظهر منها قال الکحل والخاتم‏»
3- روایت ابى بصیر: «الاما ظهر منها قال الخاتم والمسکه‏»
4- روایت ابن عباس: «رقعه الوجه وباطن الکف‏»
5- شیخ طوسى: «اجمعوا ان الوجه والکفان لیسا بعورة لجواز اطهارها فى الصلاة والاحوط قول ابن مسعود والحسن بصرى‏» (26)
دلیل دوم: «ولیضربن یخمرهن على جبوبهن; باید با اضافه روسرى، گردن و سینه خود را ببندند» آیه قرآن صراحت دارد که پوشاندن گریبان لازم است و چون آیه در مقام بیان حد پوشش است: «ولایبدین زینتهن الا ماظهر منها» و ممکن است که بعدا این شبهه پیش آید که گریبان هم جزء استثنا - الاماظهر - است; چون گریبان را نمى‏پوشاندند، آیه تاکید مى‏کند که «ولیضربن یخمرهن على جبوبهن‏» واگر صورت هم جزو محدوده لزوم و وجوب پوشش بود بیان مى‏شد. علاوه بر این که معمولا به‏وسیله خمار و روسرى، صورت را نمى‏پوشانند.
مرحوم آیت الله حکیم مى‏فرماید: «ولیضربن یخمرهن على جبوبهن، مشعر باختصاص الحکم بالجبوب فلا یعم الوجوه‏» (27)
مرحوم علامه طباطبایى مى‏فرماید: «... ولیلقین باطراف مقانعهن على صدورهن لیسترنها» (28)
و مرحوم طبرسى مى‏فرماید: «امرن بالقاء المقانع على صدورهن تغطیة لنحورهن... قال ابن عباس تغطى شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها» (29)
دلیل سوم: روایاتى که بر عدم لزوم پوشش صورت و دستها دلالت مى‏کنند; مثل: 1- روایت مسعدة بن زیاد «قال: سمعت جعفراعلیه‏السلام و سئل عما تظهر المراه من زینتها، قال: الوجه والکفین‏» (30) از حضرت در باره مقدارى که زن مى‏تواند آن را ظاهر کند سؤال شد، حضرت فرمودند: صورت و دستها.این روایت، هر چند از نظر دلالت صریح است در عدم لزوم پوشش صورت و دستها، اما در سند آن اشکال شده‏است و مرحوم آیت الله حکیم به آن جواب داده‏اند: «قید هارون بن مسلم و مسعده و کلاهما ثقه کما عن الیخاشى‏» (31)
2- روایت فضیل «قال: سالت اباعبدالله علیه‏السلام عن الذراعین من المراة همامن الزینه التى قال الله عزوجل ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن، قال: نعم و مادون الخمار من الزینه و مادون السوارین‏» (32) از حضرت، در باره ذراعین - از مچ دست تا آرنج‏سؤال کردم که آیا از زینتهایى است که زن نباید آشکار کند مگر براى شوهر...، حضرت فرمودند: بله وآنچه زیر روسرى است - موهاى سروگردن - و آنچه که بالاى النگو است‏یا زیر النگو است که مچ دست‏باشد نیز از همان زینتهاست و چون حضرت، صورت و دستها را نفرمودند، معلوم مى‏شود که صورت و دست از این زینتهانیست،بلکه جزواستثناى - الاماظهر منها - است. سند این روایت هم خوب است. 3- روایة ابى الجارد: عن ابن جعفر علیه‏السلام فى قوله تعالى «ولایبدین زینتهن الاماظهرمنها» فهى الثیاب والکحل والخاتم و خضاب الکف والسوار والزینه ثلاث زینة‏للناس و زینة للمحرم و زینة للزوج فاما زینة الناس فقد ذکرناه‏» (33) حضرت علیه‏السلام در بیان استثناى «الاماظهر منها» مى‏فرمایند که آنچه استثنا شده: لباس، سرمه، انگشتر و حناى دست و النگو مى‏باشد. بعدا مى‏فرمایند: زینت‏سه قسم است: یکى براى مردم، یکى براى محارم و یکى براى زوج. بعد مى‏فرمایند: زینت مردم همان است که ذکر کردم; یعنى همان مفاد استثنا. درنتیجه، صورت و دست استثنا شده‏اند. 4- عن ابى حمزه‏الثمالى عن ابى جعفر علیه‏السلام قال: «سالته عن المراة المسلمه یصیبها البلاد فى جسدها اما کسر واما جرح فى مکان لایصلح النظر الیه...» (34)
از امام علیه السلام سؤال مى‏کند که شکستگى یا زخم در محلى از بدن زن است که نمى‏توان به آن محل نگاه کرد، چه باید کرد؟ مفهوم این کلمات این است که در بدن زن محلى است که مى‏توان به آن نگاه کرد و محلى است که نمى‏توان به آن نگاه کرد والا «فیه فى مکان لا یصلح النظر الیه‏» زاید و بى‏جاست و آن هم از مثل ابى حمزه ثمالى بعید است. 5 - روایت عایشه: «ان اسماء بنت ابى ابکر ذخلت على النبى صلى‏الله علیه و آله و علیها ثیاب رقاق فاعرض عنها و قال:یااسماء،ان‏المراة اذابلغت المحیض لم‏یصلح ان‏یرى منها الا هذا واشاره الى وجهه و کفه صلى‏الله علیه وآله » (35) حضرت، به اسماء فرمودند: بدن زن بالغ نباید دیده شود مگر صورت و دستهایش. روایت، صریح در عدم لزوم پوشش صورت ودست است.
6و7- روایت‏سلمان و جابرابن عبدالله الانصارى است که ظاهرا به دست وصورت حضرت زهراء سلام‏الله علیهانگاه کردند.
دلیل چهارم: روایاتى که بر جواز نگاه کردن به صورت و دست زن دلالت مى‏کنند که بالملازمه، عدم لزوم پوشش صورت براى زن را مى‏رسانند; چون اگر نگاه کردن جایز باشد، معلوم مى‏شود که پوشش نیز واجب نیست:
1- عن مروک بن‏عبید عن‏بعض اصحابنا عن‏ابى عبدالله علیه السلام «قال:قلت‏له مایحل‏للرجل ان‏یرى من‏المراة اذا لم‏یکن‏محرما؟ قال:الوجه والکفان والقدمان‏» (36) حضرت مى‏فرمایند:مرد مى‏تواند به صورت و دوکف دست وقدمهاى زنان نامحرم نگاه کند.
عده‏اى از نظر سند به روایت اشکال کرده‏اند، ولى مرحوم آیت‏الله حکیم - رضوان‏الله علیه - جواب داده‏اند که: «فیه مروک الذى قبل فیه انه شیخ صدوق وارساله ربمالایهم‏» (37)
2- خبر على ابن جعفر عن الرجل ما یصلح ان ینظر من المراة التى لا تحل له قال علیه‏السلام: «الوجه والکفان و موضع السوار» (38) سؤال مى‏کند از مقدارى که مرد مى‏توان به زن نگاه کند; حضرت مى‏فرمایند: صورت و دوکف دست و محل النگو. البته، فقها احتمال داده‏اند که منظور از «المراة التى لا تحل له‏» عدم حلیت ازدواج باشد و در نتیجه، نگاه کردن به محارم اشکالى ندارد و ممکن است که منظور از «لاتحل له‏» عدم نگاه کردن، یعنى نامحرم باشد; به عبارت دیگر، منظور «لا تحل له النظرالیها» باشد. به سند این روایت هم اشکال کرده‏اند که مرحوم آیت الله حکیم جواب داده‏اند که «خبر على بن جعفر صحیح کما فى المستند» (39)
3- عن على بن سوید قال: قلت لابى الحسن علیه‏السلام‏انى مبتلى بالنظرالى المراة‏الجمیله فیعجبنى‏النظرالیها فقال: یا على لاباس اذا عرف الله من نیتک الصدق و ایاک والزنا فانه یمحق البرکه ویهلک الدین. (40)
هرچند که در روایت، صورت ودست‏بیان نشده ولى از سیاق آن معلوم است که حداقل به صورت نگاه مى‏کرده‏است والا معنا ندارد که بگوید: «انى مبتلى بالنظر الى المراه الجمیله‏» وظاهرا مراد از «اذاعرف الله من نیتک الصدق‏» این است که اگر نگاه از روى شهوت نباشد و خوف زنا و فتنه نباشد، اشکالى ندارد.
4- عن مفضل بن عمرقال: قلت لابى عبدالله علیه‏السلام جعلت فداک، ماتقول فى المراة... قال: ولاتمس ولا یکشف لهاشى‏ء من محاسنها التى امرالله بسترها; قلت: فکیف یصنع بها؟ قال: یغسل بطن کفیها ثم یغسل وجهها ثم یغسل ظهر کفیها. (41)
از حضرت در باره زنى که در مسافرت به تنهایى همراه مردان نامحرم است و مى‏میرد، سؤال مى‏کند که چگونه این زن را غسل بدهند. حضرت مى‏فرمایند: مواضع تیمم را غسل دهند و محاسن و مواضعى را که خداوند دستور داده که پوشیده‏باشد، باز نکنند و دست نکشند. سؤال مى‏کند که پس چکار کنند؟ حضرت مى‏فرمایند: پشت دست، بعد صورت و بعد، ظاهر دست را غسل دهند. معلوم مى‏شود که این مواضع، جزو مواضعى نیست که خداوند امر کرده‏است پوشیده باشند و جزو محاسن نیست; چون حضرت اولا فرمودند: مواضعى را که خداوند امر کرده پوشیده باشد، باز نکنند و بعد فرمودند: دست و صورت را غسل دهند.
5- روایت‏بعدى درباره مردى است که بین زنان مرده است. حضرت مى‏فرمایند: «بل یحل لهن ان‏یمسسن ماکان یحل لهن ان‏ینظرن منه الیه و هو حى‏» (42) البته بنابراین که در این حکم فرقى بین مرد و زن نباشد.
دلیل پنجم: روایات زیادى است که حکم عده‏اى را استثنا کرده‏است، ولى آنچه استثنا شده موهاى سر و ذراعین یا بقیه بدن است و صحبتى از دست و صورت در روایات نیست و این، بیانگر آن است که صورت و دست، حکم لزومى نداشته‏اند تا مورد سؤال یا جواب قرار گیرند; مثلا حضرت درباره مورد اهل تهامه و صحرا نشینان مى‏فرمایند: اشکالى ندارد که به سرآنها نگاه کنید «لاباس بالنظر الى رؤوس اهل تهامه والاعراب ...» (43) و صحبتى از صورت نیست که مثلا بفرمایند: اشکالى ندارد که به صورت آنها نگاه کنید; یا در موردى دیگر، درباره موها مى‏فرمایند: «لاحرمة لنساء اهل الذمه ان ینظر الى شعورهن وایدیهن‏» (44) یا مثلا درباره پسر نابالغ مى‏فرمایند: سر خود از او نمى‏پوشاند تا موقعى که به حد بلوغ برسد; و صحبتى از صورت نیست. «لاتغطى المراه راسها من الغلام حتى یبلغ الغلام‏» (45) یا درباره دختر سؤال مى‏کنند که از چه زمانى باید سر خود را بپوشاند: «عن‏الجاریه التى لم‏تدرک متى ینبغى لها ان تغطى راسها...» (46) و یا درباره زنان سالخورده سؤال مى‏کند که از چه زمانى مى‏توانند سر، مو و ذراعین خود را ظاهر کنند و صحبتى از صورت نیست: «یساله عن القواعد النساء التى بلغت جازلها ان تکشف راسها و ذراعها...» (47) و همچنین درباره کسى که قصد ازدواج با زنى یا خریدن کنیزى را دارد، روایات زیادى هست مبنى براین‏که مى‏تواند به محاسن، موها و مقدارى از بدن او نگاه کند و خصوص صورت و دست نیست: «عن ابى‏عبدالله علیه‏السلام قال: قلت اینظر الرجل الى المراة یرید تزویجها فینظر الى شعرها و محاسنها؟ قال: لاباس بذلک اذالم یکن متلذذا....» (48)
دلیل ششم: آیه قواعد: «والقواعد من النساء اللاتى لایرجون نکاحا فلیس علیهن جناه ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینة وان یستعففن خیرلهن والله سمیع علیم‏» (49)
زن سالخورده که امیدى به ازدواج ندارد، اشکالى ندارد که مقدارى از لباس خود را زمین بگذارد; که به ضمیمه روایات، منظور از لباس، همان خمار و جلباب است.
در این باب گویا صورت و دست مفروغ عنه بوده‏اند; چون که اگر ثیاب را به معناى اصل خود کلمه معنا کنیم لباس منظور است وکسى با لباس صورت را نمى‏پوشاند واگر به‏واسطه روایات، خمار را معنا کنیم باز به‏وسیله خمار، صورت را نمى‏پوشانند; زیرا آن‏قدر بزرگ نیست که صورت را بپوشاند واگر منظور از ثیاب، مجموع خمار و جلباب باشد باز به‏نظرما جلباب براى پوشاندن صورت نیست، بلکه براى حفظ سراسرى بدن و حجم بدن است و صورت را با آن نمى‏پوشانند. بله، عده‏اى فرموده‏اند که به‏وسیله جلباب صورت را مى‏پوشانند
مرحوم آیت‏الله بروجردى - رضوان‏الله علیه - اشکال کرده‏اند که اصحاب‏از روایات عدم وجوب پوشش صورت و دست اعراض کرده‏اند و به آنها عمل نکرده‏اند. از این رو، هر چند روایات دلالت‏بر عدم وجوب پوشش صورت و دست دارند، اما اعراض اصحاب مانع است.
جواب: اولا، عده زیادى از اصحاب، متعرض مساله پوشش و حجاب به صورت مستقل نشده‏اند، هرچند که در باب نماز و مقدار پوشش واجب در نماز، مقدارى و در مساله نکاح و نگاه، مقدارى منحصرا بحث کرده‏اند اما صرف نظر از نماز و نگاه، درباره خود مساله پوشش بدن و استثناى صورت و دست‏بحث نکرده‏اند. در نتیجه، اعراض این‏چنین که اصلا متعرض مساله نشده‏اند، قابل منع نیست و ثانیا، عده‏اى از فقها فتوى به عدم وجوب پوشش صورت و دست داده‏اند. از آن جمله: مرحوم شیخ طوسى - رحمه‏الله - در نهایة، تبیان، تهذیب، استبصار، (50) مرحوم شیخ انصارى - ره - در رساله نکاح. (51)
و المرسل - مایحل ان یرى من المراة اذا لم یکن محرما؟ قال الوجه والکفان و القدمان - والارسال غیر قادح لاعتضاده بالاصل وفتوى جماعه به کالکینى والشیخ فى النهایه والتبیان و کتابى الحدیث و ظ ک و سبطه فى الشرح وجماعه من متاخرى المتاخرین مط والمحقق الثانى والمص فى مع ومة فى جمله من کتبه واللمعه وضه فى الجمله و نسبه الصیمرى فى ج یع الى الاکثر قلا یقدح فیه الاتسمال على القدمین المجمع على عدم جواز النظرالیها (52)
در خاتمه، قول به عدم لزوم پوشش صورت تایید مى‏شود به:
1- در نماز، پوشاندن صورت و دست واجب نیست و فرقى هم نیست‏بین این‏که ناظرى باشد یا نباشد. مرحوم صاحب جواهر - رضوان‏الله تعالى علیه - مى‏فرماید: «و قد ظهر من ذلک کله - بحمدلله - ما یجب على المراة ستره للصلاة من غیر فرق بین وجود الناظر و عدمه و ما لایجب » (53) بسیار بعید است که در نماز که اشرف حالات مؤمن است، حتى باوجود ناظر، پوشاندن صورت و دست واجب نباشد و درغیر نماز، واجب باشد، هرچند که ممکن است که حکم، مخصوص به نماز باشد و در غیر نماز حکم دیگرى باشد.
2- در حال احرام، پوشاندن صورت براى زن حرام است، البته اگر چیزى روى صورت بیندازند و الا اگر با فاصله چیزى را جلوى صورت بگیرند اشکالى ندارد. اما چگونه در غیر احرام واجب باشد، هرچند که حکمت‏حکم در احرام بیان شده که چشیدن حرارات خورشید است و ممکن است‏حکم، مخصوص احرام باشد.
پى‏نوشتها:
1- ر.ک :حر عاملى، وسائل الشیعه، ج‏14، مقدمات‏نکاح،باب 24،چ 6،(تهران: مکتبه الاسلامیه،1402
2- در تشبیه کردن زن به عورة هیچ‏گونه قبحى نیست، چون که عورة یعنى هرچیزى که باید پوشیده باشد وانسان از اظهار کردن آن حیا دارد.
3- آیة‏الله‏بروجردى،نهایة‏التقریرفى‏الصلاة،ج‏1، ص 134
4- وسائل الشیعه،پیشین
5- نهایة‏التقریرفى‏الصلاة،پیشین
6- وسائل الشیعه،پیشین،باب 109،ص 146
7- آیة‏الله خویى، مستندالعروه، ج 1، (قم: منشورات مدرسه‏دارالعلوم،1367)،ص‏57
8- مرحوم فیض کاشانى، فروع کافى،ج 5، ص‏521
9- شهید مطهرى، مساله حجاب،(تهران: صدرا، ص 184
10- مرحوم صدوق، الفقیه، ج 3، باب شهادة على المراة، (بیروت:دارصعب، 1401 ق.)، ص 40
11- مستندالعروه، پیشین، ص 63
12- مستندالعروه، پیشین، ص 63
13- زمخشرى،کشاف، ج 3، (بیروت: دارالکتب
العربى، بى‏تا)، ص 560
14- مجمع‏البیان، طبرسى، ج 4حلى،(تهران: مکتبة الاسلامیه،1383)، ص 370
15- علامه‏طباطبایى،المیزان، ج 18، (قم: جامعه مدرسین)،ص 338
16و17- شهیدثانى، مسالک، ج‏1، چ‏1، ص‏134 و ص 436
18- مستند عروه، پیشین، ص 60
20- مگر در حالت احرام، آن هم به صورتى‏که روى خود را صورت را بگیرد.
21- کشاف، پیشین، ص 230
22- مجمع‏البیان، پیشین، ص 138
23- المیزان، پیشین، ج 15، ص 111
24- مستندالعروه، پیشین، ص 54
25- مجمع‏البیان، پیشین
26- المیزان، پیشین
27- شیخ طوسى،تبیان،ج 7،چ 1،(قم: مکتبة الاعلوم الاسلامى، 1409)، ص‏429
28- مستمسک العروة، آیت‏الله حکیم، ج 5، (کتابخانه آیة‏الله‏نجفى مرعشى،1406)، ص 243
29- المیزان، پیشین، ص 112
30- مجمع‏البیان، پیشین، ص 138
31- وسائل الشیعه، پیشین، ص 146
32- مستمسک‏العورة،پیشین،ص 254
33- وسائل الشیعه، پیشین، ص 145
34- بحارالانوار،پیشین،ج‏101، ص‏33
35- وسائل‏الشیعه، پیشین، باب‏120، ص 172
36- روح المعانى، آلوسى، ج 18، (بیروت: داراحیاء التراث‏العربى،بى‏تا)، ص 141
37- وسائل الشیعه، پیشین
38- مستمسک العروة، پیشین.
39- قرب الاستاد،ج 1، باب مایحب على النساءفى‏الصلاة،;بحارالانوار،پیشین،ص‏34
40- مستمسک العروه، پیشین،
41- وسائل‏الشیعه، پیشین،ج‏14،ص 231
42 و43- وسائل‏الشیعه،پیشین،ج‏2،ص 710 و ص 712
44- وسائل‏الشیعه، پیشین، ج‏14 باب 113، ص 150
45- همان، باب 112، ص 149
46- همان، باب 126، ص 169
47- بحارالانوار، پیشین، ص 35
48- البرهان، ج 3، ص 152
49- وسائل‏الشیعه،پیشین،باب 36، ص 60
50- نور:60
52 و51- مستمسک‏العروه،پیشین، ص 241
53- ریاض المسائل،ج 2، ص 74

تبلیغات