حجاب در قرآن
آرشیو
چکیده
متن
در قسمت نخست این مقال،پساز تفسیر آیات 30 و31 سوره نور،به تفصیل پیرامون مساله نگاه، پوشش وادله وجوب پوشش وجه و کفین بحث کردیم.اینک ادامه مقاله را پى مىگیریم.
ادله قائلین به وجوب پوشش صورت و دستها
"انماالنساء عى عورات" (1) "والمراة کلها عورة " زن یا تمام بدن زن عورة است و زن تشبه به عورة شدهاست. (2) و از روشنترین خواص مشبهبه پوشیدهبودن ولزوم پوشاندن آن است.لذا زن باید تمام بدن خود وازآن جمله صورت ودستخود رابپوشاند.
مرحوم آیةالله بروجردى - رضوانالله علیه - مىفرمایند: «المراة عورة والمفهوم منه عند العرف المتشرعه وجوب ستر جمیعالبدن لان وجوب الستر من اظهر خواص المشبه و آثاره... و قداستدل القائلون بوجوب ستر الوجه والکفین بالراوایه بناء على انیکون المراد بالعورة هى السواه و یکون حملها على المراه من باب التشبیه البلیغ الذى یکون اداة التشبیه فیه مخدوف ... حتى کان الاول من افراد الثانى و مصادیقه و کان اظهر خواص العوره هو قبح اظهارها عرفا و شرعا و وجوب سترها...یعلم ثبوت هذا الامر فى المراة (3)
جواب: اولا، دلالت این گونه روایات که مىفرماید: زن عورة است، این است که زن نباید زیاد ظاهر شود و بهتر استبیشتر در خانه بماند کمااین که ذیل روایت دارد که "فداووا عیهن بالسکوت و عوراتهن بالبیوت " (4) وحتى زن اگر کاملا هم پوشیده باشد، باز عورة است نه این که اگر برهنه بود، عورة است و پوشیده شود.
مرحوم آیت الله بروجردى - رضوانالله علیه - مىفرمایند: «ویحتمل ان یکون المراد من العوره ماهو معناها بحیث اللغه و هو کل شىء یستره الانسان للا ستحیاء من ظهوره لکونه قبیحا و یکون المراد من الروایه ان المراه شىء یستحیى من ظهورها لاختفافها بالاعمال القبیحه والافعال الممنوعه التى لاینبغى صدوره منها و یؤیده ما رواه عن النبى صلى الله علیه وآله قال: النساء عى و عورة فداووا عیهن بالسکوت
و عوراتهن بالبیوت (5) فان حفظ عوراتهن بالبیوت یدل على کون ظهورها ولو مع سترها بالثیاب معرضا لصدور الافعال القبیحه فحمل العورة على المراة باعتبار ذلک الاعمال و الافعال والا فنفس المراة لیست متى یستحیى منها... (6)
و ثانیا، اصلا روایت، در صدد بیان کمیت و کیفیت پوشش نیست تا این که براى وجوب پوشش وجه و کفین، به آن استدلال شود. نهایت دلالت، این است که زن، پوشیده باشد، ولى مقدار آن را بیان نمىکند.
دلیل پنجم: روایاتى است که بر جواز نظر به صورت و دست زن، وقتى که قصد ازدواج دارد، دلالت دارند. مفهوم روایات، این است که اگر قصد ازدواج ندارد نگاه کردن، حرام است. همچنین روایاتى که دلالت دارند بر جواز نگاه به زنان اهل ذمه; زیرا آنها احترامى ندارند پس نباید به زنان مسلمان که احترام دارند، نگاه کرد و وقتى که نگاه، حرام شد،بر زن واجب است که صورت ودستخود را بپوشاند.
جواب: اولا، جواز نگاه براى خواستگار، فقط به صورت و دستها نیست، بلکه در روایات، مقدار بیشترى را اجازه دادهاند و همچنین درباره اهل ذمه، اجازه دادهاند که حتى به موهاى آنها نگاه شود و این، غیر از خصوص صورت و دستها است.
ثانیا، اگر نگاه هم حرام باشد این، دلیل بر وجوب پوشش نمىشود; زیرا ملازمهاى بین حرمت نگاه و وجوب پوشش نیست، که براى زن حرام است که به مردان نگاه کند ولى براى مردان وجوب و پوشش نیست.
دلیل ششم: صحیحه فضیل است: عنالفضیل قال:«سالت اباعبدالله علیهالسلام عن الذراعین من المراة هما من الزینة التى قال الله عزوجل: ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن، قال: نعم و مادون الخمار من الزینة و مادون السوارین» حضرت علیهالسلام فرمودند که: آنچه پایین روسرى و النگو مىباشد، از زینتهایى است که باید پوشیده باشد و ملحق به ذراعین است و آنچه پایین روسرى است، صورت و آنچه که پایین النگو مىباشد، کف دست است.
مرحوم آیةالله خویى - رحمهالله علیه - روایت را به این صورت معنا کردهاند و آن را دلیل بر وجوب پوشش وجه و کفین گرفتهاند: «... فان الظاهر ان المراد بمادون الخمار هو ما یعم الوجه ایضالانه ممایکون علىالراس فیکون الوجه مما هودونه لامحاله و لامبرر لملاحظهالخمارمن اسفله اعنى ما یکون على الزقن کىیقال ان ما دونه هوالرقبه خاصة بل مادونه الوجه فما دون، کماانالظاهر بل الواضح انالمرادبمادونالسوارین هومایکون دونهاالىاطرافالاصابع » (7)
جواب: اولا، احتمالا منظور روایت، این است که: آن چه زیر خمار مىباشد که موهاى سراست و آنچه زیر النگو و بالاى آن مىباشد، شامل مچ دستبه بالا مىشود. محدث بزرگوار، مرحوم فیض کاشانى و مرحوم مجلسى - رحمهماالله - نیز روایت را به این صورت معنا کردهاند: «ما دون الخمار، یعنى مایستره الخمار من الراس والرقبه و هو ما سوى الوجه منهما و مادون السوارین، یعنى الیدین وهو ما عدا الکفین منها». (8)
آیتالله شهید، مطهرى - رحمهالله - نیز چنین معنا کردهاند. (9) در نتیجه، این روایت، دلیلى بر وجوب پوشش صورت و دستها نمىشود، بلکه دلیل بر جواز خواهدبود.
دلیل هفتم: صحیحه محمدبن الحسن الصفار ... فوقع علیهالسلام «تتنقب و تظهر للشهود انشاءالله» (10)
در جواب نامه و سؤال، امام علیهالسلام نوشتند که زن باید نقاب بزند و در مقابل شهود، حاضر شود. این روایت، دلالت مىکندبراین که زن باید صورت خود رابپوشاند.«فانامره علیه السلامبالتنقب...یدل علىعدمجوازالنظرالىوجهالمراةفىحدنفسه.» (11)
جواب: اولا، حکم، مخصوص مقام شهادت است و سرایت آن به همه موارد، نیاز به قرینه دارد.
ثانیا، نقاب نیز همه صورت را نمىپوشاند، بلکه مقدارى از صورت، آشکار خواهدبود.
ثالثا، روایت، در مقام بیان جواز نظر و عدم جواز است نه در مقام بیان حکم پوشش.
دلیل هشتم:روایاتى است که دلالت دارند بر این که نگاه، تیرى از تیرهاى شیطان است و نگاه، زناى چشم است. در نتیجه، نباید نگاه کرد و زن هم باید صورت ودستخود رابپوشاند. (12)
جواب: اولا،این یک بحث اخلاقى است و حکم فقهى نیست; ثانیا، منظور از این نگاه، نگاه همراه بالذت و شهوترانى است و ثالثا، مربوط به نگاه است واگر هم نگاه حرام باشد، لازمهاش وجوب پوشش نیست.
مرحوم آیتالله خویى - رحمهالله - مىفرمایند: «لکن الظاهر ان هذهالطایفه مما لایصح الاستدلال بها» (13) و رابعا، درخصوص صورت ودستهانیست،بلکه مربوط بهکل بدن است.
دلیلنهم:آیه جلباب «یدنین علیهن من جلابیبهن;روسریهاى خود را به خویش نزدیک سازند» عدهاى از مفسرین فرمودهاند: منظور ایناست که صورت خود رابهوسیله جلباب بپوشانند. زمخشرى مىگوید:«یدینن،یرخینها علیهن و یغطین بها وجوههن واعطاقهن» (14) و مرحوم فیض کاشانى در تفسیر صافى نیز چنین فرمودهاست.
جواب: اولا، آیه کم و کیف پوشش را بیان نمىکند و ثانیا، در مقابل، عدهاى از مفسرین بزرگ، مثل مرحوم طبرسى و علامه طباطبایى - رحمهماالله - فرمودهاند: منظور، پوشاندن گردن و سینه است: «یاایهاالنبى...یدنین...اى قل لهؤلاء فلیسترن موضع الجبیب بالجلباب» (15) «اى یتسترن بها فلا تظهر جیوبهن وصدورهن للناظرین» (16)
دلیل دهم: ملاک است. عدهاى فرمودهاند که همان ملاکى که در پوشش سر، سینه، و گردن و کل بدن زن هست که تحریک و فتنهانگیزى است، همان ملاک، بلکه بیشتر و قویترى در صورت زن نیز هست; چون که صورت، محل زیبایى زن است، پس زن باید صورت را بپوشاند.
جواب: کسى نمىگوید که ملاک حجاب و پوشش، در دست و صورت نیست، بلکه علت دیگرى باعثشده که پوشش از صورت و دستها، آن هم در صورتى که خوف و نگاه شهوانى واز روى لذت نباشد، استثنا شود و آن علت، حرج است; یعنى اگر زن بخواهد صورت راهم بپوشاند، در زندگى، حرج پیش مىآید.
دلیل یازدهم: روایتخثعمه است. در این روایتحضرت، صورت فضل بنعباس رابرگرداندند که به صورت خثعمه نگاه نکند، اینامردلیل برحرمت نگاه و وجوب پوشش صورتاست.
جواب: اولا، اگر پوشش صورت واجب بود چرا حضرت، خثعمه را نهى نکردند که صورت خود را بپوشاند؟
ثانیا، ظاهرا خود حضرت به صورت او نگاه مىکردند که فهمیدند او و فضل به یکدیگر نگاه مىکنند.
ثالثا، نگاه فضل و خثعمه، ظاهرا از روى شهوترانى بوده که مسلما حرام است و بالاخره، دلالت این روایتبر عدم وجوب پوشش صورت، بیشتر است تادلالتش بر وجوب پوشش; همانطورى کهآیتالله حکیم و شهید در مسالک و شیخ انصارى، در رساله نکاح فرمودهاند.
شهید مىفرماید:«و حدیتالخثعمه بدل علىالجواز لاعلى التحریم لانه صلى الله علیه وآله لمینههما عن النظر اولا و لاصرفهما عنه وانما صرفه عتها وعلله من الخوف وقوع الفتنه مع ان صرفه لوجه اعم منکونهعلى وجه الوجوب فلایدل علیه و یؤیدکونه لیس على وجه الوجوب عدمنهیه صلىالله علیه وآله لهماعنذلک باللفظ » (17)
دلیل دوازدهم: عدهاى براى پوشش صورت، به سیره متشرعه، تمسک کردهاند که از صدر اسلام، همیشه زنها صورت خود را مىپوشاندند.
جواب: اولا، ثبوت چنین سیرهاى معلوم نیست.
ثانیا، در مقابل قائلین به عدم وجوب پوشش صورت و دستها، ادعاى سیره کردن معارض است.
ثالثا، اگر چنین سیرهاى باشد، دلالتبرجواز پوشش صورت دارد، نه بر وجوب اصل پوشش. شهید - رضواناللهتعالى علیه - مىفرمایند: «... دعوى اتفاق المسلمین علیه معارض بمثله ولو تحم لم یلزم منه تحریم هذا المقدار لجواز استناد منعهن الى المروه والغیره بل هو الاظهر او على وجه الافضلیه اذ لاشک فیها» (18)
ادله عدم وجوب پوشش صورت و دستها
پس ازبیان ادله قائلین به وجوب پوشش صورت و دستها به بیان ادله عدم وجوبپوشش صورت ودستها،مىپردازیم.براىاثبات عدم وجوب، احتیاج به استدلال و اقامه دلیل نداریم;زیرا که در مقام شک هم باشیم، اصالةالبرائه، حکم به عدم وجوب مىکند.
مرحوم آیتالله خویى - رضوانالله علیه - مىفرمایند:«... لاحاجه فى القول بالجواز الى شىء منها اذا لمتتم ادله القول بالمنع لان مقتضى اصاله البرائه هوالجواز» (19) البته اگر کسى معتقد شد که پوشاندن صورت و دستها واجب نیست، معنایش این نیست که پوشاندن، حرام است (20) ، بلکه معنایش این است که پوشش، لازم و واجب نیست و البته شبههاى نیست که پوشاندن بهتر است و در عین حال، براى عدم وجوب پوشش، ادلهاى از آیات و روایات آوردهاند.
دلیل اول: «ولایبدین زینتهن الاماظهرمنها; زنها زینتهاى خود را آشکار نکنند مگر آن زینتى را که به خودى خود، ظاهر است.»
براى اثبات عدم وجوب پوشش صورت و دستها به وسیله این آیه، باید چند موضوع، قبلا روشن شود:
1- منظور از زینت، در این آیه، مواضع زینت است نه خود زینت; زیرا که مسلما نه پوشاندن خود زینت، به خودى خود، واجب است و نه آشکار کردن آن حرام، بلکه اگر زینت در بدن زن بود باید مخفى شود; زیرا اگر در بدن بود، لازمه آشکار کردن زینت، آشکار کردن بدن و لازمه پوشاندن زینت، پوشاندن بدن و موضع زینت است. زمخشرى در کشاف مىگوید: «وذکرالزینة دون مواقعها للمبالغه فى الامر بالتصون والتستر لان هذه الزین واقعه على مواضع منالجسد لایحلالنظرالیها» (21) مرحوم طبرسى - رحمهالله - مىفرماید: «.... لایظهرن مواضع الزینة» (22) و مرحوم، علامه طباطبایى - رضوان الله تعالى علیه - مىفرماید: «...والمراد بزینتهن مواضع الزینة لان نفس ما یتزین به کالفرظ والسوار لایحرم ابداءوها فالمراد بابداء الزینة ابداء مواضعها من البدن» (23) و مر حوم طبرسى مىفرماید: «فیهاثلاثه اقاویل احدها ان الظاهرهالثیاب، والباطته الخلخالات والقرطان والسواران عن ابن مسعود. ثانیها ان الظاهره الکحل والخاتم والخدان والخصاب فى الکف عن ابن عباس والکحل والسوار والخاتم عنقتاده. وثالثها انها الوجه والکفان عن الضحاک وعطاء والوجه والنبان عن الحسن (24) » و صاحب المیزان مىفرماید: «وقداسثنى الله سبحانه منها ماظهر وقد وردت الروایه ان المراد بماظهر منها الوجه والکفان والقدمان.» (25)
ومنظور از آنچه که در روایات آمده است، یعنى کحل (سرمه) و خاتم (انگشتر) و سوار (النگو) مواضع آنهاست که همان صورت و دستهاست، نه خود آنها. در نتیجه، ظاهرا آیه کریمه به زنها امر مىکند که تمام بدن خود را بپوشانند مگر صورت و دستهارا.
2- استثناى «الاماظهر منها» متصل است، بهقرینه «منها» ضمیر به قبل برمىگردد و معلوم مىشود که زینت استثنا شده، از همان جنس قبلى است واصل در استثنا هم متصل بودن است و منقطع بودن، خلاف اصل و ظاهر است و احتیاج به قرینه دارد. در نتیجه، اگر بخواهیم قول ابن مسعود را در «الاماظهر» قبول کنیم که مراد لباس است، باید استثنا را منقطع بگیریم.
3- «الاماظهر منها» اگر مواضع زینت و در نتیجه، مقدارى از بدن را از حکم وجوب پوشش، استثنا مىکند کدام عضو است و چه مقدار؟ دراین مورد،ابتدا چند قول بزرگان راملاحظه مىکنیم.
1- روایت ابىالجارود: «الاماظهر منها فهى الثیاب والکحل والخاتم وخضاب الکف والسوار»
2- روایت زراره: «الاماظهر منها قال الکحل والخاتم»
3- روایت ابى بصیر: «الاما ظهر منها قال الخاتم والمسکه»
4- روایت ابن عباس: «رقعه الوجه وباطن الکف»
5- شیخ طوسى: «اجمعوا ان الوجه والکفان لیسا بعورة لجواز اطهارها فى الصلاة والاحوط قول ابن مسعود والحسن بصرى» (26)
دلیل دوم: «ولیضربن یخمرهن على جبوبهن; باید با اضافه روسرى، گردن و سینه خود را ببندند» آیه قرآن صراحت دارد که پوشاندن گریبان لازم است و چون آیه در مقام بیان حد پوشش است: «ولایبدین زینتهن الا ماظهر منها» و ممکن است که بعدا این شبهه پیش آید که گریبان هم جزء استثنا - الاماظهر - است; چون گریبان را نمىپوشاندند، آیه تاکید مىکند که «ولیضربن یخمرهن على جبوبهن» واگر صورت هم جزو محدوده لزوم و وجوب پوشش بود بیان مىشد. علاوه بر این که معمولا بهوسیله خمار و روسرى، صورت را نمىپوشانند.
مرحوم آیت الله حکیم مىفرماید: «ولیضربن یخمرهن على جبوبهن، مشعر باختصاص الحکم بالجبوب فلا یعم الوجوه» (27)
مرحوم علامه طباطبایى مىفرماید: «... ولیلقین باطراف مقانعهن على صدورهن لیسترنها» (28)
و مرحوم طبرسى مىفرماید: «امرن بالقاء المقانع على صدورهن تغطیة لنحورهن... قال ابن عباس تغطى شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها» (29)
دلیل سوم: روایاتى که بر عدم لزوم پوشش صورت و دستها دلالت مىکنند; مثل: 1- روایت مسعدة بن زیاد «قال: سمعت جعفراعلیهالسلام و سئل عما تظهر المراه من زینتها، قال: الوجه والکفین» (30) از حضرت در باره مقدارى که زن مىتواند آن را ظاهر کند سؤال شد، حضرت فرمودند: صورت و دستها.این روایت، هر چند از نظر دلالت صریح است در عدم لزوم پوشش صورت و دستها، اما در سند آن اشکال شدهاست و مرحوم آیت الله حکیم به آن جواب دادهاند: «قید هارون بن مسلم و مسعده و کلاهما ثقه کما عن الیخاشى» (31)
2- روایت فضیل «قال: سالت اباعبدالله علیهالسلام عن الذراعین من المراة همامن الزینه التى قال الله عزوجل ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن، قال: نعم و مادون الخمار من الزینه و مادون السوارین» (32) از حضرت، در باره ذراعین - از مچ دست تا آرنجسؤال کردم که آیا از زینتهایى است که زن نباید آشکار کند مگر براى شوهر...، حضرت فرمودند: بله وآنچه زیر روسرى است - موهاى سروگردن - و آنچه که بالاى النگو استیا زیر النگو است که مچ دستباشد نیز از همان زینتهاست و چون حضرت، صورت و دستها را نفرمودند، معلوم مىشود که صورت و دست از این زینتهانیست،بلکه جزواستثناى - الاماظهر منها - است. سند این روایت هم خوب است. 3- روایة ابى الجارد: عن ابن جعفر علیهالسلام فى قوله تعالى «ولایبدین زینتهن الاماظهرمنها» فهى الثیاب والکحل والخاتم و خضاب الکف والسوار والزینه ثلاث زینةللناس و زینة للمحرم و زینة للزوج فاما زینة الناس فقد ذکرناه» (33) حضرت علیهالسلام در بیان استثناى «الاماظهر منها» مىفرمایند که آنچه استثنا شده: لباس، سرمه، انگشتر و حناى دست و النگو مىباشد. بعدا مىفرمایند: زینتسه قسم است: یکى براى مردم، یکى براى محارم و یکى براى زوج. بعد مىفرمایند: زینت مردم همان است که ذکر کردم; یعنى همان مفاد استثنا. درنتیجه، صورت و دست استثنا شدهاند. 4- عن ابى حمزهالثمالى عن ابى جعفر علیهالسلام قال: «سالته عن المراة المسلمه یصیبها البلاد فى جسدها اما کسر واما جرح فى مکان لایصلح النظر الیه...» (34)
از امام علیه السلام سؤال مىکند که شکستگى یا زخم در محلى از بدن زن است که نمىتوان به آن محل نگاه کرد، چه باید کرد؟ مفهوم این کلمات این است که در بدن زن محلى است که مىتوان به آن نگاه کرد و محلى است که نمىتوان به آن نگاه کرد والا «فیه فى مکان لا یصلح النظر الیه» زاید و بىجاست و آن هم از مثل ابى حمزه ثمالى بعید است. 5 - روایت عایشه: «ان اسماء بنت ابى ابکر ذخلت على النبى صلىالله علیه و آله و علیها ثیاب رقاق فاعرض عنها و قال:یااسماء،انالمراة اذابلغت المحیض لمیصلح انیرى منها الا هذا واشاره الى وجهه و کفه صلىالله علیه وآله » (35) حضرت، به اسماء فرمودند: بدن زن بالغ نباید دیده شود مگر صورت و دستهایش. روایت، صریح در عدم لزوم پوشش صورت ودست است.
6و7- روایتسلمان و جابرابن عبدالله الانصارى است که ظاهرا به دست وصورت حضرت زهراء سلامالله علیهانگاه کردند.
دلیل چهارم: روایاتى که بر جواز نگاه کردن به صورت و دست زن دلالت مىکنند که بالملازمه، عدم لزوم پوشش صورت براى زن را مىرسانند; چون اگر نگاه کردن جایز باشد، معلوم مىشود که پوشش نیز واجب نیست:
1- عن مروک بنعبید عنبعض اصحابنا عنابى عبدالله علیه السلام «قال:قلتله مایحلللرجل انیرى منالمراة اذا لمیکنمحرما؟ قال:الوجه والکفان والقدمان» (36) حضرت مىفرمایند:مرد مىتواند به صورت و دوکف دست وقدمهاى زنان نامحرم نگاه کند.
عدهاى از نظر سند به روایت اشکال کردهاند، ولى مرحوم آیتالله حکیم - رضوانالله علیه - جواب دادهاند که: «فیه مروک الذى قبل فیه انه شیخ صدوق وارساله ربمالایهم» (37)
2- خبر على ابن جعفر عن الرجل ما یصلح ان ینظر من المراة التى لا تحل له قال علیهالسلام: «الوجه والکفان و موضع السوار» (38) سؤال مىکند از مقدارى که مرد مىتوان به زن نگاه کند; حضرت مىفرمایند: صورت و دوکف دست و محل النگو. البته، فقها احتمال دادهاند که منظور از «المراة التى لا تحل له» عدم حلیت ازدواج باشد و در نتیجه، نگاه کردن به محارم اشکالى ندارد و ممکن است که منظور از «لاتحل له» عدم نگاه کردن، یعنى نامحرم باشد; به عبارت دیگر، منظور «لا تحل له النظرالیها» باشد. به سند این روایت هم اشکال کردهاند که مرحوم آیت الله حکیم جواب دادهاند که «خبر على بن جعفر صحیح کما فى المستند» (39)
3- عن على بن سوید قال: قلت لابى الحسن علیهالسلامانى مبتلى بالنظرالى المراةالجمیله فیعجبنىالنظرالیها فقال: یا على لاباس اذا عرف الله من نیتک الصدق و ایاک والزنا فانه یمحق البرکه ویهلک الدین. (40)
هرچند که در روایت، صورت ودستبیان نشده ولى از سیاق آن معلوم است که حداقل به صورت نگاه مىکردهاست والا معنا ندارد که بگوید: «انى مبتلى بالنظر الى المراه الجمیله» وظاهرا مراد از «اذاعرف الله من نیتک الصدق» این است که اگر نگاه از روى شهوت نباشد و خوف زنا و فتنه نباشد، اشکالى ندارد.
4- عن مفضل بن عمرقال: قلت لابى عبدالله علیهالسلام جعلت فداک، ماتقول فى المراة... قال: ولاتمس ولا یکشف لهاشىء من محاسنها التى امرالله بسترها; قلت: فکیف یصنع بها؟ قال: یغسل بطن کفیها ثم یغسل وجهها ثم یغسل ظهر کفیها. (41)
از حضرت در باره زنى که در مسافرت به تنهایى همراه مردان نامحرم است و مىمیرد، سؤال مىکند که چگونه این زن را غسل بدهند. حضرت مىفرمایند: مواضع تیمم را غسل دهند و محاسن و مواضعى را که خداوند دستور داده که پوشیدهباشد، باز نکنند و دست نکشند. سؤال مىکند که پس چکار کنند؟ حضرت مىفرمایند: پشت دست، بعد صورت و بعد، ظاهر دست را غسل دهند. معلوم مىشود که این مواضع، جزو مواضعى نیست که خداوند امر کردهاست پوشیده باشند و جزو محاسن نیست; چون حضرت اولا فرمودند: مواضعى را که خداوند امر کرده پوشیده باشد، باز نکنند و بعد فرمودند: دست و صورت را غسل دهند.
5- روایتبعدى درباره مردى است که بین زنان مرده است. حضرت مىفرمایند: «بل یحل لهن انیمسسن ماکان یحل لهن انینظرن منه الیه و هو حى» (42) البته بنابراین که در این حکم فرقى بین مرد و زن نباشد.
دلیل پنجم: روایات زیادى است که حکم عدهاى را استثنا کردهاست، ولى آنچه استثنا شده موهاى سر و ذراعین یا بقیه بدن است و صحبتى از دست و صورت در روایات نیست و این، بیانگر آن است که صورت و دست، حکم لزومى نداشتهاند تا مورد سؤال یا جواب قرار گیرند; مثلا حضرت درباره مورد اهل تهامه و صحرا نشینان مىفرمایند: اشکالى ندارد که به سرآنها نگاه کنید «لاباس بالنظر الى رؤوس اهل تهامه والاعراب ...» (43) و صحبتى از صورت نیست که مثلا بفرمایند: اشکالى ندارد که به صورت آنها نگاه کنید; یا در موردى دیگر، درباره موها مىفرمایند: «لاحرمة لنساء اهل الذمه ان ینظر الى شعورهن وایدیهن» (44) یا مثلا درباره پسر نابالغ مىفرمایند: سر خود از او نمىپوشاند تا موقعى که به حد بلوغ برسد; و صحبتى از صورت نیست. «لاتغطى المراه راسها من الغلام حتى یبلغ الغلام» (45) یا درباره دختر سؤال مىکنند که از چه زمانى باید سر خود را بپوشاند: «عنالجاریه التى لمتدرک متى ینبغى لها ان تغطى راسها...» (46) و یا درباره زنان سالخورده سؤال مىکند که از چه زمانى مىتوانند سر، مو و ذراعین خود را ظاهر کنند و صحبتى از صورت نیست: «یساله عن القواعد النساء التى بلغت جازلها ان تکشف راسها و ذراعها...» (47) و همچنین درباره کسى که قصد ازدواج با زنى یا خریدن کنیزى را دارد، روایات زیادى هست مبنى براینکه مىتواند به محاسن، موها و مقدارى از بدن او نگاه کند و خصوص صورت و دست نیست: «عن ابىعبدالله علیهالسلام قال: قلت اینظر الرجل الى المراة یرید تزویجها فینظر الى شعرها و محاسنها؟ قال: لاباس بذلک اذالم یکن متلذذا....» (48)
دلیل ششم: آیه قواعد: «والقواعد من النساء اللاتى لایرجون نکاحا فلیس علیهن جناه ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینة وان یستعففن خیرلهن والله سمیع علیم» (49)
زن سالخورده که امیدى به ازدواج ندارد، اشکالى ندارد که مقدارى از لباس خود را زمین بگذارد; که به ضمیمه روایات، منظور از لباس، همان خمار و جلباب است.
در این باب گویا صورت و دست مفروغ عنه بودهاند; چون که اگر ثیاب را به معناى اصل خود کلمه معنا کنیم لباس منظور است وکسى با لباس صورت را نمىپوشاند واگر بهواسطه روایات، خمار را معنا کنیم باز بهوسیله خمار، صورت را نمىپوشانند; زیرا آنقدر بزرگ نیست که صورت را بپوشاند واگر منظور از ثیاب، مجموع خمار و جلباب باشد باز بهنظرما جلباب براى پوشاندن صورت نیست، بلکه براى حفظ سراسرى بدن و حجم بدن است و صورت را با آن نمىپوشانند. بله، عدهاى فرمودهاند که بهوسیله جلباب صورت را مىپوشانند
مرحوم آیتالله بروجردى - رضوانالله علیه - اشکال کردهاند که اصحاباز روایات عدم وجوب پوشش صورت و دست اعراض کردهاند و به آنها عمل نکردهاند. از این رو، هر چند روایات دلالتبر عدم وجوب پوشش صورت و دست دارند، اما اعراض اصحاب مانع است.
جواب: اولا، عده زیادى از اصحاب، متعرض مساله پوشش و حجاب به صورت مستقل نشدهاند، هرچند که در باب نماز و مقدار پوشش واجب در نماز، مقدارى و در مساله نکاح و نگاه، مقدارى منحصرا بحث کردهاند اما صرف نظر از نماز و نگاه، درباره خود مساله پوشش بدن و استثناى صورت و دستبحث نکردهاند. در نتیجه، اعراض اینچنین که اصلا متعرض مساله نشدهاند، قابل منع نیست و ثانیا، عدهاى از فقها فتوى به عدم وجوب پوشش صورت و دست دادهاند. از آن جمله: مرحوم شیخ طوسى - رحمهالله - در نهایة، تبیان، تهذیب، استبصار، (50) مرحوم شیخ انصارى - ره - در رساله نکاح. (51)
و المرسل - مایحل ان یرى من المراة اذا لم یکن محرما؟ قال الوجه والکفان و القدمان - والارسال غیر قادح لاعتضاده بالاصل وفتوى جماعه به کالکینى والشیخ فى النهایه والتبیان و کتابى الحدیث و ظ ک و سبطه فى الشرح وجماعه من متاخرى المتاخرین مط والمحقق الثانى والمص فى مع ومة فى جمله من کتبه واللمعه وضه فى الجمله و نسبه الصیمرى فى ج یع الى الاکثر قلا یقدح فیه الاتسمال على القدمین المجمع على عدم جواز النظرالیها (52)
در خاتمه، قول به عدم لزوم پوشش صورت تایید مىشود به:
1- در نماز، پوشاندن صورت و دست واجب نیست و فرقى هم نیستبین اینکه ناظرى باشد یا نباشد. مرحوم صاحب جواهر - رضوانالله تعالى علیه - مىفرماید: «و قد ظهر من ذلک کله - بحمدلله - ما یجب على المراة ستره للصلاة من غیر فرق بین وجود الناظر و عدمه و ما لایجب » (53) بسیار بعید است که در نماز که اشرف حالات مؤمن است، حتى باوجود ناظر، پوشاندن صورت و دست واجب نباشد و درغیر نماز، واجب باشد، هرچند که ممکن است که حکم، مخصوص به نماز باشد و در غیر نماز حکم دیگرى باشد.
2- در حال احرام، پوشاندن صورت براى زن حرام است، البته اگر چیزى روى صورت بیندازند و الا اگر با فاصله چیزى را جلوى صورت بگیرند اشکالى ندارد. اما چگونه در غیر احرام واجب باشد، هرچند که حکمتحکم در احرام بیان شده که چشیدن حرارات خورشید است و ممکن استحکم، مخصوص احرام باشد.
پىنوشتها:
1- ر.ک :حر عاملى، وسائل الشیعه، ج14، مقدماتنکاح،باب 24،چ 6،(تهران: مکتبه الاسلامیه،1402
2- در تشبیه کردن زن به عورة هیچگونه قبحى نیست، چون که عورة یعنى هرچیزى که باید پوشیده باشد وانسان از اظهار کردن آن حیا دارد.
3- آیةاللهبروجردى،نهایةالتقریرفىالصلاة،ج1، ص 134
4- وسائل الشیعه،پیشین
5- نهایةالتقریرفىالصلاة،پیشین
6- وسائل الشیعه،پیشین،باب 109،ص 146
7- آیةالله خویى، مستندالعروه، ج 1، (قم: منشورات مدرسهدارالعلوم،1367)،ص57
8- مرحوم فیض کاشانى، فروع کافى،ج 5، ص521
9- شهید مطهرى، مساله حجاب،(تهران: صدرا، ص 184
10- مرحوم صدوق، الفقیه، ج 3، باب شهادة على المراة، (بیروت:دارصعب، 1401 ق.)، ص 40
11- مستندالعروه، پیشین، ص 63
12- مستندالعروه، پیشین، ص 63
13- زمخشرى،کشاف، ج 3، (بیروت: دارالکتب
العربى، بىتا)، ص 560
14- مجمعالبیان، طبرسى، ج 4حلى،(تهران: مکتبة الاسلامیه،1383)، ص 370
15- علامهطباطبایى،المیزان، ج 18، (قم: جامعه مدرسین)،ص 338
16و17- شهیدثانى، مسالک، ج1، چ1، ص134 و ص 436
18- مستند عروه، پیشین، ص 60
20- مگر در حالت احرام، آن هم به صورتىکه روى خود را صورت را بگیرد.
21- کشاف، پیشین، ص 230
22- مجمعالبیان، پیشین، ص 138
23- المیزان، پیشین، ج 15، ص 111
24- مستندالعروه، پیشین، ص 54
25- مجمعالبیان، پیشین
26- المیزان، پیشین
27- شیخ طوسى،تبیان،ج 7،چ 1،(قم: مکتبة الاعلوم الاسلامى، 1409)، ص429
28- مستمسک العروة، آیتالله حکیم، ج 5، (کتابخانه آیةاللهنجفى مرعشى،1406)، ص 243
29- المیزان، پیشین، ص 112
30- مجمعالبیان، پیشین، ص 138
31- وسائل الشیعه، پیشین، ص 146
32- مستمسکالعورة،پیشین،ص 254
33- وسائل الشیعه، پیشین، ص 145
34- بحارالانوار،پیشین،ج101، ص33
35- وسائلالشیعه، پیشین، باب120، ص 172
36- روح المعانى، آلوسى، ج 18، (بیروت: داراحیاء التراثالعربى،بىتا)، ص 141
37- وسائل الشیعه، پیشین
38- مستمسک العروة، پیشین.
39- قرب الاستاد،ج 1، باب مایحب على النساءفىالصلاة،;بحارالانوار،پیشین،ص34
40- مستمسک العروه، پیشین،
41- وسائلالشیعه، پیشین،ج14،ص 231
42 و43- وسائلالشیعه،پیشین،ج2،ص 710 و ص 712
44- وسائلالشیعه، پیشین، ج14 باب 113، ص 150
45- همان، باب 112، ص 149
46- همان، باب 126، ص 169
47- بحارالانوار، پیشین، ص 35
48- البرهان، ج 3، ص 152
49- وسائلالشیعه،پیشین،باب 36، ص 60
50- نور:60
52 و51- مستمسکالعروه،پیشین، ص 241
53- ریاض المسائل،ج 2، ص 74
ادله قائلین به وجوب پوشش صورت و دستها
"انماالنساء عى عورات" (1) "والمراة کلها عورة " زن یا تمام بدن زن عورة است و زن تشبه به عورة شدهاست. (2) و از روشنترین خواص مشبهبه پوشیدهبودن ولزوم پوشاندن آن است.لذا زن باید تمام بدن خود وازآن جمله صورت ودستخود رابپوشاند.
مرحوم آیةالله بروجردى - رضوانالله علیه - مىفرمایند: «المراة عورة والمفهوم منه عند العرف المتشرعه وجوب ستر جمیعالبدن لان وجوب الستر من اظهر خواص المشبه و آثاره... و قداستدل القائلون بوجوب ستر الوجه والکفین بالراوایه بناء على انیکون المراد بالعورة هى السواه و یکون حملها على المراه من باب التشبیه البلیغ الذى یکون اداة التشبیه فیه مخدوف ... حتى کان الاول من افراد الثانى و مصادیقه و کان اظهر خواص العوره هو قبح اظهارها عرفا و شرعا و وجوب سترها...یعلم ثبوت هذا الامر فى المراة (3)
جواب: اولا، دلالت این گونه روایات که مىفرماید: زن عورة است، این است که زن نباید زیاد ظاهر شود و بهتر استبیشتر در خانه بماند کمااین که ذیل روایت دارد که "فداووا عیهن بالسکوت و عوراتهن بالبیوت " (4) وحتى زن اگر کاملا هم پوشیده باشد، باز عورة است نه این که اگر برهنه بود، عورة است و پوشیده شود.
مرحوم آیت الله بروجردى - رضوانالله علیه - مىفرمایند: «ویحتمل ان یکون المراد من العوره ماهو معناها بحیث اللغه و هو کل شىء یستره الانسان للا ستحیاء من ظهوره لکونه قبیحا و یکون المراد من الروایه ان المراه شىء یستحیى من ظهورها لاختفافها بالاعمال القبیحه والافعال الممنوعه التى لاینبغى صدوره منها و یؤیده ما رواه عن النبى صلى الله علیه وآله قال: النساء عى و عورة فداووا عیهن بالسکوت
و عوراتهن بالبیوت (5) فان حفظ عوراتهن بالبیوت یدل على کون ظهورها ولو مع سترها بالثیاب معرضا لصدور الافعال القبیحه فحمل العورة على المراة باعتبار ذلک الاعمال و الافعال والا فنفس المراة لیست متى یستحیى منها... (6)
و ثانیا، اصلا روایت، در صدد بیان کمیت و کیفیت پوشش نیست تا این که براى وجوب پوشش وجه و کفین، به آن استدلال شود. نهایت دلالت، این است که زن، پوشیده باشد، ولى مقدار آن را بیان نمىکند.
دلیل پنجم: روایاتى است که بر جواز نظر به صورت و دست زن، وقتى که قصد ازدواج دارد، دلالت دارند. مفهوم روایات، این است که اگر قصد ازدواج ندارد نگاه کردن، حرام است. همچنین روایاتى که دلالت دارند بر جواز نگاه به زنان اهل ذمه; زیرا آنها احترامى ندارند پس نباید به زنان مسلمان که احترام دارند، نگاه کرد و وقتى که نگاه، حرام شد،بر زن واجب است که صورت ودستخود را بپوشاند.
جواب: اولا، جواز نگاه براى خواستگار، فقط به صورت و دستها نیست، بلکه در روایات، مقدار بیشترى را اجازه دادهاند و همچنین درباره اهل ذمه، اجازه دادهاند که حتى به موهاى آنها نگاه شود و این، غیر از خصوص صورت و دستها است.
ثانیا، اگر نگاه هم حرام باشد این، دلیل بر وجوب پوشش نمىشود; زیرا ملازمهاى بین حرمت نگاه و وجوب پوشش نیست، که براى زن حرام است که به مردان نگاه کند ولى براى مردان وجوب و پوشش نیست.
دلیل ششم: صحیحه فضیل است: عنالفضیل قال:«سالت اباعبدالله علیهالسلام عن الذراعین من المراة هما من الزینة التى قال الله عزوجل: ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن، قال: نعم و مادون الخمار من الزینة و مادون السوارین» حضرت علیهالسلام فرمودند که: آنچه پایین روسرى و النگو مىباشد، از زینتهایى است که باید پوشیده باشد و ملحق به ذراعین است و آنچه پایین روسرى است، صورت و آنچه که پایین النگو مىباشد، کف دست است.
مرحوم آیةالله خویى - رحمهالله علیه - روایت را به این صورت معنا کردهاند و آن را دلیل بر وجوب پوشش وجه و کفین گرفتهاند: «... فان الظاهر ان المراد بمادون الخمار هو ما یعم الوجه ایضالانه ممایکون علىالراس فیکون الوجه مما هودونه لامحاله و لامبرر لملاحظهالخمارمن اسفله اعنى ما یکون على الزقن کىیقال ان ما دونه هوالرقبه خاصة بل مادونه الوجه فما دون، کماانالظاهر بل الواضح انالمرادبمادونالسوارین هومایکون دونهاالىاطرافالاصابع » (7)
جواب: اولا، احتمالا منظور روایت، این است که: آن چه زیر خمار مىباشد که موهاى سراست و آنچه زیر النگو و بالاى آن مىباشد، شامل مچ دستبه بالا مىشود. محدث بزرگوار، مرحوم فیض کاشانى و مرحوم مجلسى - رحمهماالله - نیز روایت را به این صورت معنا کردهاند: «ما دون الخمار، یعنى مایستره الخمار من الراس والرقبه و هو ما سوى الوجه منهما و مادون السوارین، یعنى الیدین وهو ما عدا الکفین منها». (8)
آیتالله شهید، مطهرى - رحمهالله - نیز چنین معنا کردهاند. (9) در نتیجه، این روایت، دلیلى بر وجوب پوشش صورت و دستها نمىشود، بلکه دلیل بر جواز خواهدبود.
دلیل هفتم: صحیحه محمدبن الحسن الصفار ... فوقع علیهالسلام «تتنقب و تظهر للشهود انشاءالله» (10)
در جواب نامه و سؤال، امام علیهالسلام نوشتند که زن باید نقاب بزند و در مقابل شهود، حاضر شود. این روایت، دلالت مىکندبراین که زن باید صورت خود رابپوشاند.«فانامره علیه السلامبالتنقب...یدل علىعدمجوازالنظرالىوجهالمراةفىحدنفسه.» (11)
جواب: اولا، حکم، مخصوص مقام شهادت است و سرایت آن به همه موارد، نیاز به قرینه دارد.
ثانیا، نقاب نیز همه صورت را نمىپوشاند، بلکه مقدارى از صورت، آشکار خواهدبود.
ثالثا، روایت، در مقام بیان جواز نظر و عدم جواز است نه در مقام بیان حکم پوشش.
دلیل هشتم:روایاتى است که دلالت دارند بر این که نگاه، تیرى از تیرهاى شیطان است و نگاه، زناى چشم است. در نتیجه، نباید نگاه کرد و زن هم باید صورت ودستخود رابپوشاند. (12)
جواب: اولا،این یک بحث اخلاقى است و حکم فقهى نیست; ثانیا، منظور از این نگاه، نگاه همراه بالذت و شهوترانى است و ثالثا، مربوط به نگاه است واگر هم نگاه حرام باشد، لازمهاش وجوب پوشش نیست.
مرحوم آیتالله خویى - رحمهالله - مىفرمایند: «لکن الظاهر ان هذهالطایفه مما لایصح الاستدلال بها» (13) و رابعا، درخصوص صورت ودستهانیست،بلکه مربوط بهکل بدن است.
دلیلنهم:آیه جلباب «یدنین علیهن من جلابیبهن;روسریهاى خود را به خویش نزدیک سازند» عدهاى از مفسرین فرمودهاند: منظور ایناست که صورت خود رابهوسیله جلباب بپوشانند. زمخشرى مىگوید:«یدینن،یرخینها علیهن و یغطین بها وجوههن واعطاقهن» (14) و مرحوم فیض کاشانى در تفسیر صافى نیز چنین فرمودهاست.
جواب: اولا، آیه کم و کیف پوشش را بیان نمىکند و ثانیا، در مقابل، عدهاى از مفسرین بزرگ، مثل مرحوم طبرسى و علامه طباطبایى - رحمهماالله - فرمودهاند: منظور، پوشاندن گردن و سینه است: «یاایهاالنبى...یدنین...اى قل لهؤلاء فلیسترن موضع الجبیب بالجلباب» (15) «اى یتسترن بها فلا تظهر جیوبهن وصدورهن للناظرین» (16)
دلیل دهم: ملاک است. عدهاى فرمودهاند که همان ملاکى که در پوشش سر، سینه، و گردن و کل بدن زن هست که تحریک و فتنهانگیزى است، همان ملاک، بلکه بیشتر و قویترى در صورت زن نیز هست; چون که صورت، محل زیبایى زن است، پس زن باید صورت را بپوشاند.
جواب: کسى نمىگوید که ملاک حجاب و پوشش، در دست و صورت نیست، بلکه علت دیگرى باعثشده که پوشش از صورت و دستها، آن هم در صورتى که خوف و نگاه شهوانى واز روى لذت نباشد، استثنا شود و آن علت، حرج است; یعنى اگر زن بخواهد صورت راهم بپوشاند، در زندگى، حرج پیش مىآید.
دلیل یازدهم: روایتخثعمه است. در این روایتحضرت، صورت فضل بنعباس رابرگرداندند که به صورت خثعمه نگاه نکند، اینامردلیل برحرمت نگاه و وجوب پوشش صورتاست.
جواب: اولا، اگر پوشش صورت واجب بود چرا حضرت، خثعمه را نهى نکردند که صورت خود را بپوشاند؟
ثانیا، ظاهرا خود حضرت به صورت او نگاه مىکردند که فهمیدند او و فضل به یکدیگر نگاه مىکنند.
ثالثا، نگاه فضل و خثعمه، ظاهرا از روى شهوترانى بوده که مسلما حرام است و بالاخره، دلالت این روایتبر عدم وجوب پوشش صورت، بیشتر است تادلالتش بر وجوب پوشش; همانطورى کهآیتالله حکیم و شهید در مسالک و شیخ انصارى، در رساله نکاح فرمودهاند.
شهید مىفرماید:«و حدیتالخثعمه بدل علىالجواز لاعلى التحریم لانه صلى الله علیه وآله لمینههما عن النظر اولا و لاصرفهما عنه وانما صرفه عتها وعلله من الخوف وقوع الفتنه مع ان صرفه لوجه اعم منکونهعلى وجه الوجوب فلایدل علیه و یؤیدکونه لیس على وجه الوجوب عدمنهیه صلىالله علیه وآله لهماعنذلک باللفظ » (17)
دلیل دوازدهم: عدهاى براى پوشش صورت، به سیره متشرعه، تمسک کردهاند که از صدر اسلام، همیشه زنها صورت خود را مىپوشاندند.
جواب: اولا، ثبوت چنین سیرهاى معلوم نیست.
ثانیا، در مقابل قائلین به عدم وجوب پوشش صورت و دستها، ادعاى سیره کردن معارض است.
ثالثا، اگر چنین سیرهاى باشد، دلالتبرجواز پوشش صورت دارد، نه بر وجوب اصل پوشش. شهید - رضواناللهتعالى علیه - مىفرمایند: «... دعوى اتفاق المسلمین علیه معارض بمثله ولو تحم لم یلزم منه تحریم هذا المقدار لجواز استناد منعهن الى المروه والغیره بل هو الاظهر او على وجه الافضلیه اذ لاشک فیها» (18)
ادله عدم وجوب پوشش صورت و دستها
پس ازبیان ادله قائلین به وجوب پوشش صورت و دستها به بیان ادله عدم وجوبپوشش صورت ودستها،مىپردازیم.براىاثبات عدم وجوب، احتیاج به استدلال و اقامه دلیل نداریم;زیرا که در مقام شک هم باشیم، اصالةالبرائه، حکم به عدم وجوب مىکند.
مرحوم آیتالله خویى - رضوانالله علیه - مىفرمایند:«... لاحاجه فى القول بالجواز الى شىء منها اذا لمتتم ادله القول بالمنع لان مقتضى اصاله البرائه هوالجواز» (19) البته اگر کسى معتقد شد که پوشاندن صورت و دستها واجب نیست، معنایش این نیست که پوشاندن، حرام است (20) ، بلکه معنایش این است که پوشش، لازم و واجب نیست و البته شبههاى نیست که پوشاندن بهتر است و در عین حال، براى عدم وجوب پوشش، ادلهاى از آیات و روایات آوردهاند.
دلیل اول: «ولایبدین زینتهن الاماظهرمنها; زنها زینتهاى خود را آشکار نکنند مگر آن زینتى را که به خودى خود، ظاهر است.»
براى اثبات عدم وجوب پوشش صورت و دستها به وسیله این آیه، باید چند موضوع، قبلا روشن شود:
1- منظور از زینت، در این آیه، مواضع زینت است نه خود زینت; زیرا که مسلما نه پوشاندن خود زینت، به خودى خود، واجب است و نه آشکار کردن آن حرام، بلکه اگر زینت در بدن زن بود باید مخفى شود; زیرا اگر در بدن بود، لازمه آشکار کردن زینت، آشکار کردن بدن و لازمه پوشاندن زینت، پوشاندن بدن و موضع زینت است. زمخشرى در کشاف مىگوید: «وذکرالزینة دون مواقعها للمبالغه فى الامر بالتصون والتستر لان هذه الزین واقعه على مواضع منالجسد لایحلالنظرالیها» (21) مرحوم طبرسى - رحمهالله - مىفرماید: «.... لایظهرن مواضع الزینة» (22) و مرحوم، علامه طباطبایى - رضوان الله تعالى علیه - مىفرماید: «...والمراد بزینتهن مواضع الزینة لان نفس ما یتزین به کالفرظ والسوار لایحرم ابداءوها فالمراد بابداء الزینة ابداء مواضعها من البدن» (23) و مر حوم طبرسى مىفرماید: «فیهاثلاثه اقاویل احدها ان الظاهرهالثیاب، والباطته الخلخالات والقرطان والسواران عن ابن مسعود. ثانیها ان الظاهره الکحل والخاتم والخدان والخصاب فى الکف عن ابن عباس والکحل والسوار والخاتم عنقتاده. وثالثها انها الوجه والکفان عن الضحاک وعطاء والوجه والنبان عن الحسن (24) » و صاحب المیزان مىفرماید: «وقداسثنى الله سبحانه منها ماظهر وقد وردت الروایه ان المراد بماظهر منها الوجه والکفان والقدمان.» (25)
ومنظور از آنچه که در روایات آمده است، یعنى کحل (سرمه) و خاتم (انگشتر) و سوار (النگو) مواضع آنهاست که همان صورت و دستهاست، نه خود آنها. در نتیجه، ظاهرا آیه کریمه به زنها امر مىکند که تمام بدن خود را بپوشانند مگر صورت و دستهارا.
2- استثناى «الاماظهر منها» متصل است، بهقرینه «منها» ضمیر به قبل برمىگردد و معلوم مىشود که زینت استثنا شده، از همان جنس قبلى است واصل در استثنا هم متصل بودن است و منقطع بودن، خلاف اصل و ظاهر است و احتیاج به قرینه دارد. در نتیجه، اگر بخواهیم قول ابن مسعود را در «الاماظهر» قبول کنیم که مراد لباس است، باید استثنا را منقطع بگیریم.
3- «الاماظهر منها» اگر مواضع زینت و در نتیجه، مقدارى از بدن را از حکم وجوب پوشش، استثنا مىکند کدام عضو است و چه مقدار؟ دراین مورد،ابتدا چند قول بزرگان راملاحظه مىکنیم.
1- روایت ابىالجارود: «الاماظهر منها فهى الثیاب والکحل والخاتم وخضاب الکف والسوار»
2- روایت زراره: «الاماظهر منها قال الکحل والخاتم»
3- روایت ابى بصیر: «الاما ظهر منها قال الخاتم والمسکه»
4- روایت ابن عباس: «رقعه الوجه وباطن الکف»
5- شیخ طوسى: «اجمعوا ان الوجه والکفان لیسا بعورة لجواز اطهارها فى الصلاة والاحوط قول ابن مسعود والحسن بصرى» (26)
دلیل دوم: «ولیضربن یخمرهن على جبوبهن; باید با اضافه روسرى، گردن و سینه خود را ببندند» آیه قرآن صراحت دارد که پوشاندن گریبان لازم است و چون آیه در مقام بیان حد پوشش است: «ولایبدین زینتهن الا ماظهر منها» و ممکن است که بعدا این شبهه پیش آید که گریبان هم جزء استثنا - الاماظهر - است; چون گریبان را نمىپوشاندند، آیه تاکید مىکند که «ولیضربن یخمرهن على جبوبهن» واگر صورت هم جزو محدوده لزوم و وجوب پوشش بود بیان مىشد. علاوه بر این که معمولا بهوسیله خمار و روسرى، صورت را نمىپوشانند.
مرحوم آیت الله حکیم مىفرماید: «ولیضربن یخمرهن على جبوبهن، مشعر باختصاص الحکم بالجبوب فلا یعم الوجوه» (27)
مرحوم علامه طباطبایى مىفرماید: «... ولیلقین باطراف مقانعهن على صدورهن لیسترنها» (28)
و مرحوم طبرسى مىفرماید: «امرن بالقاء المقانع على صدورهن تغطیة لنحورهن... قال ابن عباس تغطى شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها» (29)
دلیل سوم: روایاتى که بر عدم لزوم پوشش صورت و دستها دلالت مىکنند; مثل: 1- روایت مسعدة بن زیاد «قال: سمعت جعفراعلیهالسلام و سئل عما تظهر المراه من زینتها، قال: الوجه والکفین» (30) از حضرت در باره مقدارى که زن مىتواند آن را ظاهر کند سؤال شد، حضرت فرمودند: صورت و دستها.این روایت، هر چند از نظر دلالت صریح است در عدم لزوم پوشش صورت و دستها، اما در سند آن اشکال شدهاست و مرحوم آیت الله حکیم به آن جواب دادهاند: «قید هارون بن مسلم و مسعده و کلاهما ثقه کما عن الیخاشى» (31)
2- روایت فضیل «قال: سالت اباعبدالله علیهالسلام عن الذراعین من المراة همامن الزینه التى قال الله عزوجل ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن، قال: نعم و مادون الخمار من الزینه و مادون السوارین» (32) از حضرت، در باره ذراعین - از مچ دست تا آرنجسؤال کردم که آیا از زینتهایى است که زن نباید آشکار کند مگر براى شوهر...، حضرت فرمودند: بله وآنچه زیر روسرى است - موهاى سروگردن - و آنچه که بالاى النگو استیا زیر النگو است که مچ دستباشد نیز از همان زینتهاست و چون حضرت، صورت و دستها را نفرمودند، معلوم مىشود که صورت و دست از این زینتهانیست،بلکه جزواستثناى - الاماظهر منها - است. سند این روایت هم خوب است. 3- روایة ابى الجارد: عن ابن جعفر علیهالسلام فى قوله تعالى «ولایبدین زینتهن الاماظهرمنها» فهى الثیاب والکحل والخاتم و خضاب الکف والسوار والزینه ثلاث زینةللناس و زینة للمحرم و زینة للزوج فاما زینة الناس فقد ذکرناه» (33) حضرت علیهالسلام در بیان استثناى «الاماظهر منها» مىفرمایند که آنچه استثنا شده: لباس، سرمه، انگشتر و حناى دست و النگو مىباشد. بعدا مىفرمایند: زینتسه قسم است: یکى براى مردم، یکى براى محارم و یکى براى زوج. بعد مىفرمایند: زینت مردم همان است که ذکر کردم; یعنى همان مفاد استثنا. درنتیجه، صورت و دست استثنا شدهاند. 4- عن ابى حمزهالثمالى عن ابى جعفر علیهالسلام قال: «سالته عن المراة المسلمه یصیبها البلاد فى جسدها اما کسر واما جرح فى مکان لایصلح النظر الیه...» (34)
از امام علیه السلام سؤال مىکند که شکستگى یا زخم در محلى از بدن زن است که نمىتوان به آن محل نگاه کرد، چه باید کرد؟ مفهوم این کلمات این است که در بدن زن محلى است که مىتوان به آن نگاه کرد و محلى است که نمىتوان به آن نگاه کرد والا «فیه فى مکان لا یصلح النظر الیه» زاید و بىجاست و آن هم از مثل ابى حمزه ثمالى بعید است. 5 - روایت عایشه: «ان اسماء بنت ابى ابکر ذخلت على النبى صلىالله علیه و آله و علیها ثیاب رقاق فاعرض عنها و قال:یااسماء،انالمراة اذابلغت المحیض لمیصلح انیرى منها الا هذا واشاره الى وجهه و کفه صلىالله علیه وآله » (35) حضرت، به اسماء فرمودند: بدن زن بالغ نباید دیده شود مگر صورت و دستهایش. روایت، صریح در عدم لزوم پوشش صورت ودست است.
6و7- روایتسلمان و جابرابن عبدالله الانصارى است که ظاهرا به دست وصورت حضرت زهراء سلامالله علیهانگاه کردند.
دلیل چهارم: روایاتى که بر جواز نگاه کردن به صورت و دست زن دلالت مىکنند که بالملازمه، عدم لزوم پوشش صورت براى زن را مىرسانند; چون اگر نگاه کردن جایز باشد، معلوم مىشود که پوشش نیز واجب نیست:
1- عن مروک بنعبید عنبعض اصحابنا عنابى عبدالله علیه السلام «قال:قلتله مایحلللرجل انیرى منالمراة اذا لمیکنمحرما؟ قال:الوجه والکفان والقدمان» (36) حضرت مىفرمایند:مرد مىتواند به صورت و دوکف دست وقدمهاى زنان نامحرم نگاه کند.
عدهاى از نظر سند به روایت اشکال کردهاند، ولى مرحوم آیتالله حکیم - رضوانالله علیه - جواب دادهاند که: «فیه مروک الذى قبل فیه انه شیخ صدوق وارساله ربمالایهم» (37)
2- خبر على ابن جعفر عن الرجل ما یصلح ان ینظر من المراة التى لا تحل له قال علیهالسلام: «الوجه والکفان و موضع السوار» (38) سؤال مىکند از مقدارى که مرد مىتوان به زن نگاه کند; حضرت مىفرمایند: صورت و دوکف دست و محل النگو. البته، فقها احتمال دادهاند که منظور از «المراة التى لا تحل له» عدم حلیت ازدواج باشد و در نتیجه، نگاه کردن به محارم اشکالى ندارد و ممکن است که منظور از «لاتحل له» عدم نگاه کردن، یعنى نامحرم باشد; به عبارت دیگر، منظور «لا تحل له النظرالیها» باشد. به سند این روایت هم اشکال کردهاند که مرحوم آیت الله حکیم جواب دادهاند که «خبر على بن جعفر صحیح کما فى المستند» (39)
3- عن على بن سوید قال: قلت لابى الحسن علیهالسلامانى مبتلى بالنظرالى المراةالجمیله فیعجبنىالنظرالیها فقال: یا على لاباس اذا عرف الله من نیتک الصدق و ایاک والزنا فانه یمحق البرکه ویهلک الدین. (40)
هرچند که در روایت، صورت ودستبیان نشده ولى از سیاق آن معلوم است که حداقل به صورت نگاه مىکردهاست والا معنا ندارد که بگوید: «انى مبتلى بالنظر الى المراه الجمیله» وظاهرا مراد از «اذاعرف الله من نیتک الصدق» این است که اگر نگاه از روى شهوت نباشد و خوف زنا و فتنه نباشد، اشکالى ندارد.
4- عن مفضل بن عمرقال: قلت لابى عبدالله علیهالسلام جعلت فداک، ماتقول فى المراة... قال: ولاتمس ولا یکشف لهاشىء من محاسنها التى امرالله بسترها; قلت: فکیف یصنع بها؟ قال: یغسل بطن کفیها ثم یغسل وجهها ثم یغسل ظهر کفیها. (41)
از حضرت در باره زنى که در مسافرت به تنهایى همراه مردان نامحرم است و مىمیرد، سؤال مىکند که چگونه این زن را غسل بدهند. حضرت مىفرمایند: مواضع تیمم را غسل دهند و محاسن و مواضعى را که خداوند دستور داده که پوشیدهباشد، باز نکنند و دست نکشند. سؤال مىکند که پس چکار کنند؟ حضرت مىفرمایند: پشت دست، بعد صورت و بعد، ظاهر دست را غسل دهند. معلوم مىشود که این مواضع، جزو مواضعى نیست که خداوند امر کردهاست پوشیده باشند و جزو محاسن نیست; چون حضرت اولا فرمودند: مواضعى را که خداوند امر کرده پوشیده باشد، باز نکنند و بعد فرمودند: دست و صورت را غسل دهند.
5- روایتبعدى درباره مردى است که بین زنان مرده است. حضرت مىفرمایند: «بل یحل لهن انیمسسن ماکان یحل لهن انینظرن منه الیه و هو حى» (42) البته بنابراین که در این حکم فرقى بین مرد و زن نباشد.
دلیل پنجم: روایات زیادى است که حکم عدهاى را استثنا کردهاست، ولى آنچه استثنا شده موهاى سر و ذراعین یا بقیه بدن است و صحبتى از دست و صورت در روایات نیست و این، بیانگر آن است که صورت و دست، حکم لزومى نداشتهاند تا مورد سؤال یا جواب قرار گیرند; مثلا حضرت درباره مورد اهل تهامه و صحرا نشینان مىفرمایند: اشکالى ندارد که به سرآنها نگاه کنید «لاباس بالنظر الى رؤوس اهل تهامه والاعراب ...» (43) و صحبتى از صورت نیست که مثلا بفرمایند: اشکالى ندارد که به صورت آنها نگاه کنید; یا در موردى دیگر، درباره موها مىفرمایند: «لاحرمة لنساء اهل الذمه ان ینظر الى شعورهن وایدیهن» (44) یا مثلا درباره پسر نابالغ مىفرمایند: سر خود از او نمىپوشاند تا موقعى که به حد بلوغ برسد; و صحبتى از صورت نیست. «لاتغطى المراه راسها من الغلام حتى یبلغ الغلام» (45) یا درباره دختر سؤال مىکنند که از چه زمانى باید سر خود را بپوشاند: «عنالجاریه التى لمتدرک متى ینبغى لها ان تغطى راسها...» (46) و یا درباره زنان سالخورده سؤال مىکند که از چه زمانى مىتوانند سر، مو و ذراعین خود را ظاهر کنند و صحبتى از صورت نیست: «یساله عن القواعد النساء التى بلغت جازلها ان تکشف راسها و ذراعها...» (47) و همچنین درباره کسى که قصد ازدواج با زنى یا خریدن کنیزى را دارد، روایات زیادى هست مبنى براینکه مىتواند به محاسن، موها و مقدارى از بدن او نگاه کند و خصوص صورت و دست نیست: «عن ابىعبدالله علیهالسلام قال: قلت اینظر الرجل الى المراة یرید تزویجها فینظر الى شعرها و محاسنها؟ قال: لاباس بذلک اذالم یکن متلذذا....» (48)
دلیل ششم: آیه قواعد: «والقواعد من النساء اللاتى لایرجون نکاحا فلیس علیهن جناه ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینة وان یستعففن خیرلهن والله سمیع علیم» (49)
زن سالخورده که امیدى به ازدواج ندارد، اشکالى ندارد که مقدارى از لباس خود را زمین بگذارد; که به ضمیمه روایات، منظور از لباس، همان خمار و جلباب است.
در این باب گویا صورت و دست مفروغ عنه بودهاند; چون که اگر ثیاب را به معناى اصل خود کلمه معنا کنیم لباس منظور است وکسى با لباس صورت را نمىپوشاند واگر بهواسطه روایات، خمار را معنا کنیم باز بهوسیله خمار، صورت را نمىپوشانند; زیرا آنقدر بزرگ نیست که صورت را بپوشاند واگر منظور از ثیاب، مجموع خمار و جلباب باشد باز بهنظرما جلباب براى پوشاندن صورت نیست، بلکه براى حفظ سراسرى بدن و حجم بدن است و صورت را با آن نمىپوشانند. بله، عدهاى فرمودهاند که بهوسیله جلباب صورت را مىپوشانند
مرحوم آیتالله بروجردى - رضوانالله علیه - اشکال کردهاند که اصحاباز روایات عدم وجوب پوشش صورت و دست اعراض کردهاند و به آنها عمل نکردهاند. از این رو، هر چند روایات دلالتبر عدم وجوب پوشش صورت و دست دارند، اما اعراض اصحاب مانع است.
جواب: اولا، عده زیادى از اصحاب، متعرض مساله پوشش و حجاب به صورت مستقل نشدهاند، هرچند که در باب نماز و مقدار پوشش واجب در نماز، مقدارى و در مساله نکاح و نگاه، مقدارى منحصرا بحث کردهاند اما صرف نظر از نماز و نگاه، درباره خود مساله پوشش بدن و استثناى صورت و دستبحث نکردهاند. در نتیجه، اعراض اینچنین که اصلا متعرض مساله نشدهاند، قابل منع نیست و ثانیا، عدهاى از فقها فتوى به عدم وجوب پوشش صورت و دست دادهاند. از آن جمله: مرحوم شیخ طوسى - رحمهالله - در نهایة، تبیان، تهذیب، استبصار، (50) مرحوم شیخ انصارى - ره - در رساله نکاح. (51)
و المرسل - مایحل ان یرى من المراة اذا لم یکن محرما؟ قال الوجه والکفان و القدمان - والارسال غیر قادح لاعتضاده بالاصل وفتوى جماعه به کالکینى والشیخ فى النهایه والتبیان و کتابى الحدیث و ظ ک و سبطه فى الشرح وجماعه من متاخرى المتاخرین مط والمحقق الثانى والمص فى مع ومة فى جمله من کتبه واللمعه وضه فى الجمله و نسبه الصیمرى فى ج یع الى الاکثر قلا یقدح فیه الاتسمال على القدمین المجمع على عدم جواز النظرالیها (52)
در خاتمه، قول به عدم لزوم پوشش صورت تایید مىشود به:
1- در نماز، پوشاندن صورت و دست واجب نیست و فرقى هم نیستبین اینکه ناظرى باشد یا نباشد. مرحوم صاحب جواهر - رضوانالله تعالى علیه - مىفرماید: «و قد ظهر من ذلک کله - بحمدلله - ما یجب على المراة ستره للصلاة من غیر فرق بین وجود الناظر و عدمه و ما لایجب » (53) بسیار بعید است که در نماز که اشرف حالات مؤمن است، حتى باوجود ناظر، پوشاندن صورت و دست واجب نباشد و درغیر نماز، واجب باشد، هرچند که ممکن است که حکم، مخصوص به نماز باشد و در غیر نماز حکم دیگرى باشد.
2- در حال احرام، پوشاندن صورت براى زن حرام است، البته اگر چیزى روى صورت بیندازند و الا اگر با فاصله چیزى را جلوى صورت بگیرند اشکالى ندارد. اما چگونه در غیر احرام واجب باشد، هرچند که حکمتحکم در احرام بیان شده که چشیدن حرارات خورشید است و ممکن استحکم، مخصوص احرام باشد.
پىنوشتها:
1- ر.ک :حر عاملى، وسائل الشیعه، ج14، مقدماتنکاح،باب 24،چ 6،(تهران: مکتبه الاسلامیه،1402
2- در تشبیه کردن زن به عورة هیچگونه قبحى نیست، چون که عورة یعنى هرچیزى که باید پوشیده باشد وانسان از اظهار کردن آن حیا دارد.
3- آیةاللهبروجردى،نهایةالتقریرفىالصلاة،ج1، ص 134
4- وسائل الشیعه،پیشین
5- نهایةالتقریرفىالصلاة،پیشین
6- وسائل الشیعه،پیشین،باب 109،ص 146
7- آیةالله خویى، مستندالعروه، ج 1، (قم: منشورات مدرسهدارالعلوم،1367)،ص57
8- مرحوم فیض کاشانى، فروع کافى،ج 5، ص521
9- شهید مطهرى، مساله حجاب،(تهران: صدرا، ص 184
10- مرحوم صدوق، الفقیه، ج 3، باب شهادة على المراة، (بیروت:دارصعب، 1401 ق.)، ص 40
11- مستندالعروه، پیشین، ص 63
12- مستندالعروه، پیشین، ص 63
13- زمخشرى،کشاف، ج 3، (بیروت: دارالکتب
العربى، بىتا)، ص 560
14- مجمعالبیان، طبرسى، ج 4حلى،(تهران: مکتبة الاسلامیه،1383)، ص 370
15- علامهطباطبایى،المیزان، ج 18، (قم: جامعه مدرسین)،ص 338
16و17- شهیدثانى، مسالک، ج1، چ1، ص134 و ص 436
18- مستند عروه، پیشین، ص 60
20- مگر در حالت احرام، آن هم به صورتىکه روى خود را صورت را بگیرد.
21- کشاف، پیشین، ص 230
22- مجمعالبیان، پیشین، ص 138
23- المیزان، پیشین، ج 15، ص 111
24- مستندالعروه، پیشین، ص 54
25- مجمعالبیان، پیشین
26- المیزان، پیشین
27- شیخ طوسى،تبیان،ج 7،چ 1،(قم: مکتبة الاعلوم الاسلامى، 1409)، ص429
28- مستمسک العروة، آیتالله حکیم، ج 5، (کتابخانه آیةاللهنجفى مرعشى،1406)، ص 243
29- المیزان، پیشین، ص 112
30- مجمعالبیان، پیشین، ص 138
31- وسائل الشیعه، پیشین، ص 146
32- مستمسکالعورة،پیشین،ص 254
33- وسائل الشیعه، پیشین، ص 145
34- بحارالانوار،پیشین،ج101، ص33
35- وسائلالشیعه، پیشین، باب120، ص 172
36- روح المعانى، آلوسى، ج 18، (بیروت: داراحیاء التراثالعربى،بىتا)، ص 141
37- وسائل الشیعه، پیشین
38- مستمسک العروة، پیشین.
39- قرب الاستاد،ج 1، باب مایحب على النساءفىالصلاة،;بحارالانوار،پیشین،ص34
40- مستمسک العروه، پیشین،
41- وسائلالشیعه، پیشین،ج14،ص 231
42 و43- وسائلالشیعه،پیشین،ج2،ص 710 و ص 712
44- وسائلالشیعه، پیشین، ج14 باب 113، ص 150
45- همان، باب 112، ص 149
46- همان، باب 126، ص 169
47- بحارالانوار، پیشین، ص 35
48- البرهان، ج 3، ص 152
49- وسائلالشیعه،پیشین،باب 36، ص 60
50- نور:60
52 و51- مستمسکالعروه،پیشین، ص 241
53- ریاض المسائل،ج 2، ص 74