تحلیلى بر نهضت ملى شدن نفت ایران (29اسفند 1329)(درسها و عبرتها)
آرشیو
چکیده
متن
یکى از صحنههاى مبارزات ملت ایران علیه استعمار خارجى واستبداد داخلى،نهضت ملى شدن نفت در سال 1329است. براىبررسى و تحلیل عمیقتر،اجمالى از حوادث نیم قرن قبلازاینواقعه در ارتباط با مساله نفت را بیان مىکنیم.
ایران، در عهد شاهان نالایق قاجار، پس از دو مرحلهشکست در جنگهاى یازده ساله خود با روسیه تزارى و عقدقراردادهاى ننگین و اسارتآور گلستان و ترکمنچاى با آن کشور،صحنه رقابت دولتهاى اروپایى بهویژه انگلستان براى گرفتنامتیازات مشابه از سلاطین نالایق قاجار گردید. در این میان،عجیبترین قرارداد، قراردادى بود که دولت ایران با «بارونژولیوس رویتر» منعقد کرد که بهموجب آن، امتیاز بهرهبردارى واستفاده از کلیه جنگلها، نهرها، معادن ذغال سنگ، آهن، مس،سرب، نفت و غیره، بهمدت هفتاد سال به یک رکتخارجىواگذار مىشد و سهم ایران پس از بهرهبردارى 15% از منافعخالص بود. (یعنى سهم صاحب ثروت تقریبا 16 بود) اینقرارداد، به حدى عجیب و باورنکردنى بود که حتى «لردکرزن» ازسیاستمداران مشهور انگلستان و از پایهگذاران سیاستاستعمارى آن کشور، در باره این قرارداد، چنین مىنویسد:«واگذارى کلیه منابع صنعتى یک مملکتبهدستخارجى،حقیقتا عجیب و غریب بهنظر مىآید و حرارت انگلیس دوستىدر تهران در هیچ تاریخى تابه این درجه بالا نرفتهبود.»
در مقابل چنین قراردادى رجال، جاهل و متملق وابسته بهدربار، نامهاى به ناصرالدینشاه نوشته و اظهار داشتند که درطول دوهزاروپانصد سال تاریخ ایران، چنین قدم بزرگى بهنفعملت ایران برداشته نشدهاست.! ولى با اعتراض و تظاهر مردمسرانجام، شاه مجبور شد صدراعظم، مشیرالدوله را که نقشبسزایى در عقد این قرارداد داشت عزل کند و عملا قرارداد«رویتر» بهحالت تعلیق درآمد; البته استعمار انگلستان از پاىننشست و بهموجب قرارداد «دارسى» امتیاز نفت را بهمدتشصتسال بهدست آورد.(1901 - 1961م)با مشاهده تزلزل،در ارکان حکومتى سلسله قاجار و وضع آشفته ایران، انگلستانرضاخان را بهقدرت رسانید و درصدد برآمد تا با ترویج فرهنگغربى، تحت عنوان تجدد و تمدن، اسلام را که بزرگترین مانعاستبداد و استعمار بود از سر راه بردارد، تادیگر، مقاومتى دربرابر استعمارگرى آن کشور صورت نگیرد. جالب اینکه خودرضاخان درباره اینکه انگلیسیها او را بر سرکار آوردهاند وخواهان تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب هستند، درحضور هیات هشتنفرى مشاورین خصوصى خود، به این دونکته اعتراف کردهاست. حاج میرزا یحیى دولتآبادى، در کتابخاطراتش در این باره چنین مىنویسد: «سردار سپه از روىروحیات نظامى، حرفها را صریح و به اصطلاح عوام، پوستکنده مىزند; چنان که در یکى از جلسههاى مشاوره خصوصىکه در خانه دکتر محمدخان مصدق السلطنه منعقد بود و ازوطنپرستى، صحبتبه میان آمد، او گفت: مثلا مرا انگلیسیانسرکار آوردند اما وقتى آمدم، به وطنم خدمت کردم...» و درجاى دیگر مىگوید: «انگلیسیان چند مطلب از دولت ایرانمىخواهند، از جمله، تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب،معروف به امتیاز دارسى ...» (1)
رضاخان ماموریتخود را بهخوبى انجام داد; زیرا پس ازتحکیم پایههاى حکومتخود و مسلط شدن براوضاع، نقاب ازچهره عوامفریبانه خود برگرفت و با لغو قرارداد «دارسى» در سال1312 شمسى قرارداد دیگرى که بهمراتب، بدتر از قرارداد اولبود با دستیارى تقىزاده و چندنفر دیگر، با دولت انگلستانمنعقد کرد. (قرارداد مشهور به قرارداد 1933) مطابق قرارداد«دارسى» پس از انقضاى مدت قرارداد، کلیه تاسیسات شرکتنفت که میلیونها دلار قیمت داشتبه ایران تعلق مىگرفت، ولىرضا خان با انعقاد قرارداد جدید، مانع از این امر گردید، علاوهبراین، سى و دو سال، به مدت قرارداد، افزود. سرانجام، باعوض شدن اوضاع و شرایط در جنگ جهانى دوم، در شهریور1320 رضاشاه، بهدست ارباب خود سرنگون شد. در طولسالهاى حکومت رضاخان، قتلعامهایىچونکشتارفجیع مسجدگوهرشاد و جلوگیرى از ترویج و تعلیم احکام دین، کشفحجاب بانوان و شهیدکردن مردان بزرگى، همچون مدرس و بازگذاشتن دست افرادى همچون کسروى در کوبیدن اسلام وروحانیت، همگى بههدف ریشهکن کردن دین از قلوب مردم ونابودى روحانیت صورت گرفت، ولى نفوذ دین در میان مردممسلمان، بیش از آن بود که انگلستان مىپنداشت. در نتیجه،علىرغم تصورانگلستان، پس از شهریور 1320 احساسات ضداستعمارى مردم مسلمان بهاوج خود رسید. دراین شرایط جدید،مجلس دوره چهاردهم، به پیشنهاد دکتر مصدق طرحى را بهتصویب رسانید که بهموجب آن، دولتها از مذاکره درباره اعطاىامتیازنفتبه خارجیان منع شده ودرصورتتخلف،به سهتاهشتسال حبس وانفصال ازخدمات دولتى محکوم مىشدند.
مطلبى که جاى سؤال و تحقیق بیشتر دارد این است که درهمان زمان، یکى از نمایندگان مجلس، در جلسه 12 آذر 1323ماده واحدهاى را به مجلس پیشنهاد کرد و خواهان الغاء قرارداد1933 م. در ارتباط با امتیاز نفت جنوب گردید. براى اینکه اینطرح در مجلس مطرح شود، مىبایست پیشنهاد کننده، موافقتعدهاى از نمایندگان را جلب کند، اما وقتى که طراح، طرح خودرا به دکتر مصدق ارائه داد، وى از امضاى آن خوددارى کرد. (2)
متن آن ماده واحده، پس از ذکر مقدمهاى چنین بود: «... مجلسشوراى ملى ایران، امتیاز نفت جنوب را که در دوره استبداد، بهشرکت دارسى واگذار شدهبود و در موقع دیکتاتورى نیز آن راتمدید و تجدید نمودهاند بهموجب این قانون الغاء مىنماید.» (3)
البته ممکن است گفته شود: گرچه تصویب طرح پیشنهادىدکتر مصدق در ممنوعیت دادن امتیاز جدید، عملا تلاش دولتروسیه را در گرفتن امتیاز نفتشمال (باسهم 50 - 50) بهعنوانرقیب دولت انگلستان، خنثى کرد ولى او هنوز شرایط داخلى وخارجى را براى الغاى امتیاز نفت جنوب مناسب نمىدید.
سیر تحولات قبل و بعد از ملى شدن نفت ایران
پس از افشاگریهاى دکتر مصدق و بعضى دیگر از نمایندگان، درمجلس چهاردهم، حمله به انگلستان، در داخل و خارج ازمجلس ادامه داشت و دولت انگلیس نیز در صدد تجدید قراردادنفتبهمنظور تحکیم پایههاى قرارداد سال 1933 بود; زیرا بااعتراف تقى زاده (وزیر دارایى زمان رضاخان هنگام انعقادقرارداد 1933 و یکى از امضاء کنندگان آن) در مجلس پانزدهم،مبنى براین که در امضاى قرارداد مذکور، آلت دستى، بیش نبودهاست و نیز افشاى این مطلب که انعقاد و تصویب آن قرارداد، درشرایط خفقان و اختناق صورت گرفتهاست، عملا این قرارداد درداخل و خارج از ایران، بىاعتبار شدهبود. در همین زمان، یعنىچند روز قبل از حادثه پانزدهم بهمن، آیتالله کاشانى، اعلامیهشدید اللحنى علیه شرکت نفت انگلیس صادر کرد و عدهاى ازنمایندگان طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقدیم نمودند، ولىدولت انگلستان که در صدد تغییر اوضاع بهنفع خودبود، حادثه15بهمن1327 وتیراندازى (ساختگى یاواقعى) به شاه رابهوجود آورد. نقشه طورى طرحریزى شدهبود که در هر صورت، (چهشاه کشته مىشد ویازنده مىماند) شرایط بهنفع انگلستانتغییر یابد. امابا ناکام ماندن ترور شاه، مزدورانش این حادثهرامستمسک قرارداده وبه سرکوبىآزادى خواهان پرداختند.
آیتالله کاشانى، رهبر روحانى مبارزات سیاسى آن روز،شبانه با وضع اهانتآمیزى بهوسیله سرتیپ متیندفترى، فرماندار نظامى تهران در منزلشان دستگیر و به قلعه فلکالافلاک در خرمآباد و سپس به کرمانشاه منتقل و از آن جا بهلبنان تبعید گردید. (4) در این دوره، مجلس فرمایشى، مؤسسانتشکیل شد و با تغییر قانون اساسى، بعضى اختیارات، از جملهاختیار انحلال مجلس، بهشاه واگذار گردید و بهمنظور قانونىکردن قرارداد 1933 طرح خائنانهاى موسوم به «قرارداد الحاقىگس - گلشائیان» در اواخر دوره پانزدهم، به مجلس بردهشد، ولىبا نطق طولانى حسین مکى و مقاومت معدودى از نمایندگان،به تصویب نرسید و دوره پانزدهم مجلس، به پایان رسید. (5) مبارزات پیگیر و شجاعانه ملت ادامه یافت و در این زمان،عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، بهدست رادمردى شجاع و مؤمناز فدائیان اسلام، بهنام سیدحسین امامى بهقتل رسید.
در دوره شانزدهم مجلس، جبهه ملى که بهتازگى اعلامموجودیت کردهبود توانست هشت نفر از نمایندگان خود، ازجمله، دکتر مصدق را به مجلس بفرستد. با انتخاب آیتاللهکاشانى از طرف مردم تهران و تلاش بعضى از علماى بزرگ،نظیر مرحوم آیتالله العظمى بروجردى، ایشان در خرداد 1329با استقبال با شکوه و بىنظیر مردم تهران (که در میان آنان دکترمصدق و نمایندگان جبهه ملى نیز بودند) بهوطن بازگشتند. (6) دریکى از نخستین جلسات مجلس شانزدهم، پیام آیتالله کاشانى،مبنى براعتراض به تبعید غیرقانونى خود و علل آن و بىاعتبارىمصوبات مجلس ساختگى مؤسسان (مجلس سناى سابق) وقرارداد تحمیلى نفت، بهوسیله دکتر مصدق قرائتشد. درقسمتى از این پیام آمدهاست: «... نفت ایران متعلق به ملت ایراناست و بهر ترتیبى که بخواهد نسبتبه آن رفتار مىکند و قراردادقانونى که با اکراه و اجبار تحمیل شود، هیچ نوع ارزش قضایىندارد و نمىتواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محرومکند.» (7) با عنوان شدن ملى کردن صنعت نفت در سراسر کشور،آیتالله کاشانى طى اعلامیه مفصلى، کوشش در این راه راتکلیف دینى و وطنى ملت مسلمان اعلام کردند. پس از آن،علما ومجتهدین بزرگى،نظیرآیتالله سیدمحمدتقى خونسارى،بهاءالدین محلاتى، عباسعلى شاهرودى، سید محمود روحانىقمى و کلباسى با صدور اعلامیههایى و نیز در پاسخ بهاستفتائات مردم، برلزوم ملى کردن صنعت نفت و حمایت ازآیتالله کاشانى تاکید کردند. (8) از این رو، انگیزه اصلى مردم درحمایت از این نهضت، معتقدات مذهبى آنان بود. اما در صحنهسیاسى، پس از برکنارى ساعد و على منصور، شاه براى مقابله بابیدارى و یکپارچگى مردم، سپهبد رزمآرا را که فردى دیکتاتور وحامى منافع انگلستان بود، به نخستوزیرى منصوب کرد. او باتلاش فراوان، سعى کرد تا قرارداد الحاقى «گس - گلشائیان» را بهتصویب برساند و در مجلس، صریحا به ملت ایران اهانت کرد واداره صنعت عظیم نفت، به وسیله ایران را غیر ممکن دانست;ولى سرانجام، در16اسفند1329توسط خلیل طهماسبى، عضوفدائیان اسلام، بهقتل رسید و از صحنه سیاستخارج شد.
با کشته شدن رزمآرا اوضاع بهکلى عوض شد و مردم نیز باهدایتآیتالله کاشانى وهماهنگىبعضىازنمایندگان مجلس،تظاهرات واجتماعاتى در حمایت از ملى شدن صنعت نفتبرپاکردند. سرانجام، لایحه ملى شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس بهتصویب رسید.
نخست وزیرى دکتر مصدق
پساز قتل رزمآرا،حسیناعلاء،وزیردربار وقت،به نخستوزیرىرسید ولى وى پس از مدت کوتاهى استعفا داد. در این هنگام، باپیشنهاد جمالامامى، سرکرده اکثریت مخالف جبهه ملى، دکترمصدق، نخست وزیرى را برعهده گرفت.
مساله مهم در اینجا اعضاى کابینه دکتر مصدق است کهتعدادى از آنها در کابینه قبلى نیز شرکت داشتند. در این میان،سرلشکر زاهدى،که لودر کودتاى 28 مرداد ونقشى اساسى وتعیین کننده در آن داشت، بهعنوان وزیر کشور و باقر کاظمى،بهعنوان وزیر امور خارجه که در یکى از کابینههاى سابق و دردروه رضاخان نیز همین سمت را برعهده داشت، معرفى شدند.
بعدازمعرفىکابینه،یکىازنمایندگان مجلس، درجلسه دوازدهاردیبهشت 1330 چنینگفت: «... منموافقم بادکترمصدق ولى بااین وزراى فراماسون و قزاق که در این کابینه هست مخالفم. ماازدکترمصدق انتظار نداشتیم وزیر فراماسون و قزاق بیاورد... من باوزیر کشورى که نظامى باشد مخالفم، با دیکتاتورى مخالفم» (9)
آیتاللهکاشانى، دست دکترمصدق را درانتخاباعضاء کابینهاش،کاملا بازگذاشت وهیچگونهتوصیهاى نیز نکرد. این مطلب را طىاطلاعیهاى قبل از معرفى کابینه اعلام نمود. (10) در این دوره(اردیبهشت 1330 تا مرداد 1331) آیتاللهکاشانى، بارهاحمایتخود رااز دولت دکترمصدق اعلام داشت و براى مقابلهبا مشکلات و کارشکنیهاى داخلى و خارجى، تظاهرات وسخنرانیهایى برپا مىشد. با پیامها و اعلامیههاى آیتاللهکاشانى، نقشهها و توطئههاى عدهاى که درصدد ایجاد اختلافاتمذهبى، بین شیعه و سنى و یا با پیشنهاد اخراج زنان از ادارات، درصدد اخلال و آشوب بودند، خنثى شد; حتى وقتى کهانگلستان،دولت دکترمصدق را تهدیدبه حمله نظامى کرد، ایشانبا شجاعت، خطاب به خبرنگاران خارجى فرمودند: اگر این کارصورت گیرد، حکم جهاد مىدهم. زمانى که کارکنان صنعت نفتبا تحریک تودهایها و دیگر توطئهگران داخلى و خارجىاعتصاب کردهبودند، آیتالله کاشانى با اعلامیههایى آنها را بههمکارى و اتحاد دعوت کردند و هنگامى که دکتر مصدق بهانتشار اوراق قرضه ملى دست زد، آیتالله کاشانى خرید آنها ویارى دولت را یک امر واجب شرعى، اعلام کرد. (11)
قیام 30تیر و بازگشت دکتر مصدق به قدرت
در شرایط حساس آن دوران، دکتر مصدق، بهخاطر اختلافباشاه در مورد تصدى سمت وزارت جنگ، در 25 تیر 1331بدون مشورت وحتى اطلاع آیتالله کاشانى و دیگر همرزمانشاستعفاى خود را تسلیم شاه کرد. شاه بلافاصله، قوام السلطنه راکه فردى مورد اعتماد دربار و ازکهنهکاران عالم سیاستبود، برسرکار آورد و او نیز شروع به ارعاب و تهدید مردم کرد. آیتاللهکاشانى مردم را به مبارزه دعوت کرد و در مصاحبه با خبرنگاران، سوگند یاد کرد که اگر قوام برکنار نشود، اعلام جهاد مىکند وشخصا کفن پوشیده; مردم را همراهى خواهدکرد. (12)
در همین زمان، دو بار، دکتر امینى از طرف قوام براىپیشنهاداتى درباره معرفى وزارى مورد اعتماد آیتاللهکاشانى بهمنزل ایشان رفت; ولى ایشان در جواب او گفتند: با بودن دکترمصدق، هیچکس نمىتواند نخستوزیر باشد. (13)
از طرف دیگر، شاهبا احساس خطر، حسین علاء، وزیر درباررا در 28 تیر ماه به منزل آیتالله کاشانى فرستاد. ایشان با تندىجواب دادند که به شاه بگویید: اگر مصدق برسرکار برنگرددشخصا به خیابان خواهمآمد ومبارزه را متوجه دربار خواهم کرد.ایشان حتىارسنجانى، معاون سیاسى قوامالسلطنة در آن زمان ووزیر کشاورزى در سالهاى 40 و 41، را که از طرف قوام،پیشنهادانتخاب شش وزیر رابهایشان دادهبود، باتندى رد کردند وضمن نامهاى به وزیر دربار نوشتند: «اگر تا فردا مصدق بر سرکاربرنگردد، شخصا مبارزه را بهطرف دربار، رهبرى خواهم کرد.» (14)
سرانجام، با قیام ملت در 30تیر، به رهبرى آیتالله کاشانى، شاهبه برکنارى قوام تن داده و مصدق با سربلندى، با در اختیار گرفتنسمت وزارت دفاع به پست نخستوزیرى بازگشت.
عملکرد دکتر مصدق و آغاز جداییها و اختلافات (مرداد 1331 تا مرداد 1332)
دکتر مصدق پس از بازگشتبهقدرت، سرلشکر احمد وثوق رابه عنوان معاون وزارت دفاع، یعنى معاون خود، برگزید.سرلشکر وثوق کسى بود که چند روز قبل از آن، به عنوانفرمانده ژاندارمرى، دستور شلیک به کفن پوشان قیام 30تیر درکاروانسراى سنگى و همچنین کفن پوشان کرمانشاه، همدان وقزوین را صادر کردهبود.(او پس از کودتاى 28 مرداد در همینمقامابقاءگردید.)ازجمله کسانى کهبه فرماندهى یکىاز واحدهاىمهمانتظامى منصوب گردید،سرتیپ،متین دفترى بود.
او که در سال 1327 فرماندار نظامى تهران بود; شبانه ازطریق بام خانه آیتالله کاشانى وارد منزل شده وایشان را باخشونت و اهانت دستگیر و تبعید کردهبود. (این واحد نظامى،بعد از کودتاى 28 مرداد 1332 قبل از دیگران وفادارى خود را بهشاه اعلام کرد.) بر طبق اسناد بهدست آمده از لانه جاسوسىانگلستان، یعنى از خانه ریچارد سدان، مدیرعامل شرکت نفتایران و انگلیس، وى نقش فعالى در برقرارکردن رابطه باانگلستان و جاسوسى براى آنان داشتهاست. (15) او داماد دکترمصدق بود و در زمان سلطنت رضاخان، بهمقام نخستوزیرىرسید. علىرغم این سوابق، دکتر مصدق او را از اعضاى هیاتایرانى، به هنگام مسافرت به شوراى امنیت قرار داد و اعتراضسایر اعضاى هیات نیز به جایى نرسید.
از دیگر افرادى که بهموجب اسناد خانه سدان، سالها براىشرکت نفت جاسوسى مىکردهاست وازطرف دکتر مصدق بهسمت معاون وزارت کارمنصوب شد، دکترشاپوربختیار بود.اینانتصابات و انتصاب بعضى دیگر، نظیر دکتر اخوى به سمتوزارت دارایى و نصرتالله امینى به سمتشهردار تهران، مورداعتراضآیتاللهکاشانى قرارگرفت.ایشان طى نامهاى خصوصى،نسبتبه این انتصابات که عملا پایمال کردن خون شهداى قیام30تیر محسوب مىشد اعتراض کردند; چرا که مسببین آنحادثه و عاملین کشتار مردم، نه تنها به مجازات نرسیدند بلکهبعضى از آنها نظیر سرلشکر وثوق، ترفیع درجه یافتند.
در این میان، بعضى از اطرافیان غرب زده دکتر مصدق که باروحانیت میانه خوشى نداشتند نزد او از وحانیتبدگوییهامىکردند. دکتر مصدق نیز در ششم مرداد 1331 نامه تندى بهآیتالله کاشانى نوشت و از ایشان خواست که از هرگونه دخالتدر امور سیاسى کشور خوددارى کنند. (16) واقعیت این بود کهدکتر مصدق پس از روى کار آمدن مجدد، روش جدایى دین ازسیاست را که قوامالسلطنة نیز برآن تاکید داشت پیشه خودساخت; ولى آیتالله کاشانى بارهاگفتهبودند که در اسلام، دیناز سیاست جدا نیست: اسلام، با تشکیلات کلیسایى فرق دارد ومشارکت روحانیون در سیاستبهمعناى رسیدگى بهامورمسلمین است که خود یک وظیفه مشخص دینى است. (17) دکترمصدق بهگواه یادداشتهاى سیاسى ارسنجانى، معاون سیاسىقوام و رئیس تبلیغات او در حکومت چهار روزهاش، که در سال1335 منتشر گردید، تمام قدرت خود را براى حمایت ازقوامالسلطنة و استخلاص وى بهکار برد. او براى لغو قانونتعقیب و مجازات قوامالسلطنة به عنوان مفسد فىالارض ومصادره اموال او که در تاریخ 12 مرداد 31 به تصویب مجلسرسیدهبود، قانونى تحت عنوان «اجازه تعقیب قوام» به مجلسبرد که هدف او این بود که قانون قبلى را لغو کند. (18)
دکتر مصدق و رابطه با آمریکا
دکتر مصدق در زمان نخستوزیرى، قرارداد تاسیس لانهجاسوسى آمریکا بهنام «اداره اصل چهار»، را رسما با آمریکامنعقد کرد و به جاسوسان آمریکا رسما امکان داد که در تمامشؤون مالى و کشاورزى ایران مداخله کنند. و یکى از خانههاىبزرگ خویش را در خیابان فلسطین (کاخ سابق) به مبلغ ماهیانه3500 تومان به لانه جاسوسى آمریکا اجاره داد. او درنامه خودبه ترومن در5 تیرماه 1330 مىنویسد:«...نظربهاینکه بین ملتینایران و آمریکا همواره روابط دوستانه برقرار بوده و ملتبزرگ وارجمندآمریکااز طرفداران جدى آزادى و حاکمیت ملل شناختهشده وفداکاریهاى آن ملتنیک نهاد،دردو جنگ اخیربهترین گواهاین معنى است لازم دانستم که خاطر آن حضرت را از جریاناتاخیر مستحضر سازم و یقین دارم که دولتهاى آزاد جهانخصوصادولت دوست ماآمریکادراین موضوع مهماز معاضدتبه آمال ملى ایران خوددارى نخواهند کرد» (19) این نامه در حالىنوشته مىشد کهیک ماه قبلازآن،آیتالله کاشانى درپیامى،که دراجتماع مردم، در رابطه با اعتراض به مداخلات بیگانگان دربهارستان تشکیل شدهبود قرائت گردید، چنین آوردهبودند:«...ملت مسلمان ایران اکنون بهفضل الهى از خواب غفلتبیدارشده و به حقوق خود آشنا گردیده، تا اساس استقلال کاملسیاسى و اقتصادى خود را مستقر نکند، از پاى نخواهد نشستوعموما تنفر خود را از مداخلات استقلال شکنانه انگلسیها وآمریکاییهابه سمع عالمیان مىرساند». (20)
دکتر مصدق در مسافرت خود به آمریکا چهل و دو روز درآن کشور اقامت کرد و پس از بازگشت در قسمتى از گزارش سفرخود چنین گفت: «... در واشنگتن مدت بیست و پنج روز با آقاىژرژمکگى، معاون وزارت خارج آمریکا، در تماس بودم. اوبعضىروزها دوبار بهدیدن من مىآمد... بنده صاف وپوستکنده عرض کنم که آقاى ژرژمکگى با من در این مدتبیست و پنج روز مثل یک برادر صمیمى بود...» (21) لازم به ذکراست که شخص مذکور، مامور شرکتهاى نفتى آمریکا بودهاستو روابط حسنه دکتر مصدق با آمریکاییها آن چنان بود که گاهىبین او و لویىهندرسن، سفیر کبیر آمریکا، ملاقاتهاى هفتساعته صورت مىگرفت. (22) او با پذیرش و تمدید قرارداد «جم- آلن» ارتش ایران را تحت تسلط مستشاران آمریکایى نگهداشت و امور اقتصادى ما بیش از پیش در قبضه آنان قرارگرفت. (23) لویى هندرسن، سفیر آمریکا در ایران، در گزارشفروردین ماه 1331 خود، راجع به وضعیتسیاسى ایران براىمقامات وزارت خارجه و دستگاههاى جاسوسى آمریکامىنویسد: «دکتر مصدق چه در مورد قبول شرایط بانکبینالملل براى حل مساله نفت ایران و چه درباره قرارداد نظامىایران و آمریکا حسن نیتبهخرج داده و با نظرات آمریکاییهاروى موافق داشتهاست، ولى در این جریانات فقط یک عاملمزاحم مداخله کرده که مانع حل قضیه بهنفع آمریکا شدهاست واین عامل مزاحم که مانع تسلیم ایران بهنظرات بانک بینالملل وادامه همکارى بین ایران و آمریکا مىباشد آیتالله کاشانىاست...» (24) بعد از ترومن، آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا شد ودکتر مصدق در قسمتى از نامه خود به او چنین نوشت: «اکنونکه در اثر اقدامات رکتسابق و دولت انگلستان، ملت ایران دربرابر مشکلات اقتصادى و سیاسى بزرگى قرار گرفتهاست کهادامه این وضع از نظر بینالملل نیز ممکن است عواقب خطیرىداشتهباشد واگر دراین موقع کمک مؤثر و فورى به این مملکتنشود شاید اقداماتى که فردا بهمنظور جبران غفلت امروز بهعملآید خیلى دیر باشد ... ملت ایران امیداوار است که با مساعدت وهمراهى دولت آمریکا موانعى که در راه فروش نفت ایران ایجادشده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور براى آن دولتمقدور نیست کمکهاى اقتصادى مؤثرى بفرمایند تا ایرن بتوانداز سایر منابع خود استفاده نماید...» (25) اعتماد بیش از حد دکترمصدق به آمریکاییها در حالى که آنها درصدد تصاحب منابعنفتى ایران و گرفتن ماهى از آب گلآلود بودند از سیاستمدارکهنهکارى چون مصدق (26) دور از انتظار بود. جاى تعجب استکه نخستوزیرى که او را بهصورت قهرمان ملى و رهبر نهضتملى شدن نفت معرفى کردند در مقابل رئیسجمهور آمریکا اینچنین دست تکدى دراز کند و حکومتخود را آن چنان ضعیفبشمرد که تنها راه نجات کشور را کمک آمریکا بداند.
زمینههاى کودتاى 28 مرداد و عوامل شکست نهضت
1- با اینکه دکتر مصدق قبل از رسیدن به مقامنخستوزیرى بارها ضمن نطقهایى در مجلس، مخالفتخود رابا واگذارى اختیارات قانونگذارى به یکى از وزرا یا دولت اعلامکرده و آن را مخالف قانون اساسى مىدانست در تیر ماه 1331 ازمجلس تقاضاى اختیارات قانونگذارى بهمدت شش ماه را نمودکه مجلس، در آن موقع با این تقاضا موافقت نکرد و او تحتعنوان اختلاف با شاه بر سرگرفتن پست وزارت جنگ در 25تیرماه استعفاء کرد، ولى سرانجام پس از بهقدرت رسیدن مجدددر 21 مرداد 1331 این اختیارات را از مجلس گرفت وبراى باردوم در دى ماه همان سال تقاضاى تمدید این اختیارات را کرد.در آن موقع، آیتاللهکاشانى که رئیس مجلس شوراى ملى بودندطى نامهاى به مجلس لایحه مزبور را ناقض اصول 11، 13، 24،25، 27 قانون اساسى و اصول 7، 27، 28 متمم آن دانسته و بهشدت با این امر مخالفت کردند و از اصل تفکیک قوا بهعنوانضامن بقاى دموکراسى و آزادى ملت دفاع کردند.
2- عدم دستگیرى و مجازات مسببین کشتار مردم در 30 تیرماه 1331 و نجات قوامالسلطنة از اعدام و مصادره اموال، باحمایت دکتر مصدق که قبلا بدان اشاره شد. این انتصابات وکوتاهیها در مجازات جنایتکاران، مردم انقلابى را از مجاهدت وجانفشانى در راه نهضت دلسرد مىکرد و اعتراض جامعهروحانیتبهویژه آیتالله کاشانى را درپى داشت، ولى دکترمصدق به گونهاى عمل کرد که عوامل حزب توده و روزنامههاىجیرهخوار دولت، زشتترین ناسزاها و تهمتها را به آن روحانىمجاهد نسبت دهند. بهعنوان مثال، وقتى که ایشان در اسفند،1331 با خروج شاه از کشور مخالفت کرد، زیرا آن را توطئهحساب شده دربار و عوامل خارجى مىدانستند، ایشان را بهسازش با دربار متهم کردند. لازم بهذکر است که دکتر مصدق باخروج شاه موافق بود و حتى مخارج سفر او را بهمیزان دههزاردلار تامین کرد. (27)
3- دکتر مصدق با این که براى بار دوم، اختیارات ویژهقانونگذارى را از مجلس گرفت و با این که در دادن این اختیاراتبه او پنجاه نفر از هشتاد نماینده مجلس آن دوره، راى مثبتدادهبودند و انتخابات این دوره از مجلس در زمان خود دکترمصدق انجام گرفتهبود، پس از برگزارى انتخابات، درباره آنگفت: «بااین حال، اطمینان کامل دارم که 80 % از نمایندگانى کهبه مجلس مىروند، نماینده حقیقى ملتخواهند بود و جزبهصلاح مملکت کارى نمىکنند. (28)
باوجود همه این مسایل، اوبراى از بین بردن مصونیت پارلمانى نمایندگان مخالف، در صددانحلال مجلس برآمد; زیرا عدهاى از نمایندگان مجلس در مقابلخلافکاریهاى دولتسکوت نمىکردند و چند نفر از آنان طرحاستیضاح دولت رامطرح کردند.دکترمصدق مدعى شدکه مجلسدر کار دولت کارشکنى مىکند و باعذرهاى گوناگون از حضور درمجلس و جواب، خوددارى کرد و سرانجام با رفراندمى عجیبو غریب در 12 مرداد 1332 مجلس را منحل کرد.
جالب این که کودتاى 28 مرداد تنها شانزده روز پس ازانحلال مجلس بهاجراء درآمد چرا که دیگر، سنگرى بهناممجلس براى افشاى نقشهها و توطئههاى دشمنان وجود نداشتو دستشاه و حامیان داخلى و خارجىاش براى اجراى نقشهکودتا به سرکردگى سرلشکر زاهدى باز بود.
بامطالعه حوادث سیزدهماهه، بیننخست وزیرى مجدد دکترمصدق تا کودتاى 28 مرداد، به این نتیجه مىرسیم که استعمارانگلستان با همکارى ظاهر و پنهان مقامات آمریکایى و دستگاهجاسوسى این کشور، تنها راه غلبه بر نهضت ملى مردم ایران و بهشکست کشاندن آن را جدا کردن مردم و دولت دکتر مصدق ازروحانیت مبارز، که پرچمدار مبارزات سیاسى - مذهبى آنآیتالله کاشانى بود، تشخیص داد. از این رو نقشههاى وسیعىبراى ایجاد اختلاف و بدبینى در میان این دو قشر، به اجراء درآمد و در این راه از عوامل حزب توده و چپ گرایان تاروشنفکران غرب زده وابسته بهخود، حداکثر استفاده را بردند.دکتر مصدق نیز به عمق فاجعهاى که بعد از کنار گذاشتن آنروحانى مجاهد، پیش خواهد آمد پى نبرد و همواره فکر مىکردکه دولت او براى همیشه، حمایت تودههاى مردمى را با آناتحاد و همبستگى سىتیر 1331 بهدنبال خود دارد. وقتى کهآیتالله کاشانى مقدمات کودتا را مشاهده کرد و توطئه دربار بهسرکردگى سرلشکر زاهدى و هماهنگى آمریکا و انگلیس باهدایت ژنرال «شوراتسکف» (عامل سیا در تهران) و «هندرسن»سفیر کبیر آمریکا و دیگر عوامل مزدور داخلى را جهتسرنگونى دکتر مصدق محرز دید، یک روز قبل از کودتا با لحنتلخ و شکوهآمیزى که از خاطر رنجیدهاش حکایت مىکردحتمى بودن وقوع کودتا را طى نامهاى بهوى اطلاع داد. درقسمتى از این نامه آمدهاست:
«...صلاح دین وملتبراىاین خادم اسلام بالاترازاحساساتشخصى است و علىرغم غرض ورزیها وبوق وکرناى تبلیغاتشما، خودتان بهتر از هرکس مىدانید که هم و غمم در نگهدارىدولت جنابعالى است که خودتان به بقاى آن مایل نیستید. ازتجربیات روىکارآمدن قوام ولجبازىهاىاخیر،برمن مسلماستکه مىخواهید مانند سىام تیر کذایى یک بار دیگر ملت را تنهاگذاشته و قهرمانانه بروید». زاهدى را که من با زحمت در مجلستحت نظروقابلکنترلنگاه داشتهبودمبالطایفالحیلخارج کردیدوحالا همان طورکه واضح بوده،در صددبهاصطلاح، کودتاست.
اگر نقشه شما نیست که مانند سىام تیر عقب نشینى کنید وبه ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیحنیست که همان طور که در آخرین ملاقاتم به شما گفتم و بههندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت ازانگلیسها کمک کرد و حالا بهصورت ملى و دنیاپسندىمىخواهد به دست جنابعالى این ثروتها را به چنگ آورد و اگرواقعا با دیپلماسى نمىخواهید کنار بروید این نامه من سندى درتاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدیهاىخصوصىتان نسبتبه خودماز وقوع حتمى یک کودتا به وسیلهزاهدى که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که فردا جاىهیچ گونه عذر موجهى نباشد».
متاسفانه دکترمصدقبهجاىاقدامات فورى و پیشگیرانه جوابزیر را خدمت آیتاللهکاشانى ارسال کرد: «27 مرداد، مرقومهحضرت آقا به وسیله آقاحسن آقاسالمى زیارت شد، اینجانبمستظهر به پشتیبانى ملت ایران هستم والسلام. (29)
با توجه به جواب دکتر مصدق، به این نکته پى مىبریم کهیکى از عوامل دیگرى که در شکست نهضت ملى مؤثر بود،سیاست مماشات و سازش در مقابل توطئهگران بود. به عنوانمثال، سرلشکر زاهدى دو نوبت (یکى در شهریور 1331 ودیگرى در اوایل اسفند 1331) بهاتهام شرکت در طرح کودتاعلیه دولت مصدق وکمک به ایلبختیارى براى شورش،دستگیر (30) ولى هر بار با وساطت دربار آزاد شدهبود. اینسیاستبه حدى در سرنگونى دولت او مؤثر بود که حتى یکىاز شیفتگان دکتر مصدق نسبتبه او انتقاد کرده و مىنویسد:
باوجود اینکه دکتر مصدق از فعالیت پشت پرده اطلاع کافىداشت ... با پیروى از سیاست همیشگى خود که مبنى بر عدمقاطعیت و مماشات بود، حتى پس از شروع کودتا، تا عمقحادثه را درک نکرد حاضر نشد که حتى بنابر درخواست و اصراربعضى از یاران صدیقش با اعلام رادیویى از مردم استمدادبطلبد. (31) از این رو مىبینیم، که در سىام تیر با اینکه شاه بر سرقدرت و دکتر مصدق برکنار شدهبود، اما وحدت و یکپارچگىمردم با هدایت روحانیت، شاه را به زانو درآورد و مصدق بهقدرت بازگشت ولى در 28 مرداد با این که شاه فرارى بود ومصدق با سمت وزارت دفاع بر سرقدرت بود، کودتا بهوقوعپیوستبعد از وقوع کودتا و روى کار آمدن سرلشکر زاهدى، وقتى که دولت مذاکره را با دولت انگلستان آغاز کرد.
آیتاللهکاشانى به مبارزه با حکومتبرخاسته و نسبتبه وضع اختناقآمیز آن روز و بى اعتبارى مصوبات مجلس هیجدهم وقراردادهاى نفتباکنسرسیوم، به سازمان ملل نامهاى نوشتند. دراعلامیهاى که در رابطه با عقد قرارداد با کنسرسیوم صادر کردندصریحا به سیاستهاى آمریکا و همکارى و تجدید رابطه بادولت انگلستان حمله کردند. (32) بنابراین مىبینیم که مبارزاتایشان حتى پس از کودتاى 28 مرداد علیه دولت زاهدى ومذاکرات او با آمریکا و انگلستان جهت عقد قراردادهاى نفتى ومحوآثارنهضت ملى کردن نفت ادامه داشت. سخنگوى دولتزاهدى ازایشان به عنوان شخص مجهول الهویهاى که مىخواهدجنجال راهبیندازد ونظمرابرهم زندنامبرد وبانقشه حسابشدهاىفرزندجوانش، سیدمصطفى رامسموم کرد.سپسبا دستگیرى وزندانى کردنآن عالم مجاهد،ایشان راتاآستانه اعدام پیش بردند واگرایستادگى جامعه روحانیت،به ویژهآیتالله العظمىبروجردى، قدسسره، نبودازآن مهلکه،نجاتنمىیافتند. (33)
البته دربار شاه در هرزمان سعى مىکرداز وجهه علماى دینو مراجع و روحانیون مورد اعتماد و علاقه مردم بهنفع خوداستفاده کرده و یا حداقل، حیثیت آنها را لکهدار کند. به همیندلیل مىبینیم که بعد از کودتاى 28 مرداد، سرلشکر زاهدىبدون اطلاع قبلى وبهطورناگهانى به منزل آیتاللهکاشانى رفته وسوگند یاد کرد که راه مصدق را در مساله نفت ادامه دهد و آیتالله کاشانى از او خواستند که براى اثبات صداقتخود، دستورآزادى افراد دستگیر شده را صادر کند و مطبوعات نیز آزاد باشند.و... ولىبه محض مخالفت واثبات سرسپردگى زاهدى به آمریکاو انگلستان، ایشان مخالفت و مبارزه خود را با دولت او شروعکردند و شاه در آخرین لحظات عمر ایشان براى بدنام کردن آنعالم مجاهد، بدون اطلاع قبلى، به عنوان عیادت به منزل ایشانآمد، ولى ایشان از او روى گردانده و با او صحبتى نکردند. (34)
نتیجهگیرى «درسها و عبرتها»
از آنجا که یکى از نیرنگهاى قدیمى استعمار، در مقابله بانهضتهاى انقلابى و مردمى، این است که وقتى متوجه شود کهدیگر نمىتواند رو در روى ملتبایستد و دیگر کارى از دستعوامل مزدور وشناخته شده داخلى ساختهنیست،عواملخود رادرصفوف انقلابیون،به عنوان چهرههاى ملى و دلسوز محرومینجازدهتا رفته رفتهانقلاب را ازدورن تهى کرده و به سوى اهداف وخواستههاى خود بکشاند. از این رو، وقتى که پیروزى انقلابشکوهمند اسلامىایران درسال 57 نزدیک بود استعمار غرب بهسرکردگى آمریکا در صدد علم کردن و جازدن چهرههایى از اینقبیل برآمد. به عنوان مثال، براى جلوگیرى از پیروزى انقلاب ونگهداشتن شاه بر سرقدرت، شاهپوربختیار رابهعنوان یک چهرهملى، مبارز ودلسوز ملتبر سر کار آوردند، در حالى که او اززمان دکتر مصدق و قبل از آن براى شرکتسابق نفت جاسوسىمىکردهاست واسنادآن در سال 1330 از خانه ریچارد سدان کهدر آن زمان، لانه جاسوسى انگلستان نام گرفت، کشف شدهبود.او کسى بود که قبل از روى کار آمدن و زمانى که هنوز عضوجبهه ملى بود خطاب به سپهبد مقدم، رئیس ساواک چنینمىگوید: «خمینى پیش افتاده است و فعلا کارى نمىشود کرد،ما براى این که بتوانیم رهبرى جنبش را از اختیار او خارج کنیمباید منتظر فرصت و زمان باشیم، اما تا آن موعد نرسیده ما بایدحتىالمقدور، دوش به دوش خمینى حرکت کنیم و پس از آن درفرصت مناسب او را کنار زنیم و خودما آن توانایى را پیدا کنیم کهمستقلا عمل کنیم. این خواست همه ماست.» (35)
و هم از این روست که مىبینیم رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذارجمهورى اسلامى حضرت امام خمینى(قدسسره) بارها در طىدوران حیاتشان، درباره عوامل پیروزى انقلاب اسلامى ایرانصحبت فرمودند که در یکى از آن سخنان، عامل مهم پیروزىانقلاب اسلامى و تداوم آن را اسلامى بودن نهضت و فداکارى وجانفشانى براى مکتب ذکر کردند و عامل شکست و ناتمامماندن نهضت ملى شدن نفت در دوران دکتر مصدق را تکیه برملىگرایى بیان فرمودند. (36) ایشان بارها ملى گرایى را نکوهشکرده و مىفرمودند: ما اسلام را مىخواهیم و از ملىگرایى سیلىخوردهایم و... ماچقدر سیلى از این ملیتخوردیم، مانمىتوانیم تحمل کنیم به این که هر کس، هر جورى دلشمىخواهد، خیر، من دلم مىخواهد که حالا دمکرات باشد، مندلم مىخواهد که ملى باشد، من دلم مىخواهد که ملى واسلامى باشد» ما از اینها ضربه دیدهایم، ما اسلام را مىخواهیمغیر اسلام را نمىخواهیم ... (37) از عوامل مهم شکست نهضتملى، در آن عصر این است که هیچ یک از رجال سیاسى ومذهبى، مبارزه خود را متوجه دربار و شخص شاه که عامل فسادو توطئه و وابستگى کشور به اجانب بود نکرد. شاید بتوان دراینباره چنین گفت که آنان یا آن دید وسیع سیاسى و گسترده رانداشتند و یا شرایط اجتماعى را مناسب براى چنین اقدامىنمىدیدند. در این زمینه رهبر کبیرانقلاب امام خمینى(قدسسره) در قسمتى از سخنان خود، در باره دوران نهضت ملىشدننفت فرمودند: «... قدرت دست دکتر مصدق آمد لیکن اشتباهاتهم داشت، او براى مملکت مىخواستخدمت کند لکن اشتباههم داشتیکى از اشتباهات او این بود که آنوقتى که قدرتدستش آمد این را (شاه) خفهاش نکرد که تمام کند قضیه را. اینبراى او کارى نداشتبلکه ارتش دست او بود همه قدرتها دستاو بود و این همه این ارزش را نداشت. آن وقت این طور نبود کهآدم قدرتمندى باشد، مثل بعد که شد، آن وقت ضعیف بود لکنغفلتشد و غفلت دیگر این که مجلس را ایشان منحل کرد... (38)
پىنوشتها:
1- شهید سید حسنآیت، چهره حقیقى مصدقالسلطنة،به نقلاز: حیات یحیى،ج 4، (قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1363)، ص 343 و 328
2 و 3- همان، ص 43 و 192-200
4- گروهى از هواداران نهضت اسلامى ایران واروپا، روحانیت واسرار فاش نشده ازنهضت ملى شدن صنعت نفت، (قم:دارالفکر،1358)،ص 72
5- خواندنیها، شماره 37، تیرماه، 1328
6- روزنامه اطلاعات، 21 خردادماه، 1329
7- روحانیت واسرار فاشنشده، پیشین، ص 80
8- روزنامهاطلاعات،17 و23 و24 و26 و27;اسفند 1329;9فروردین 1330
9- مذاکرات مجلس، جلسه 143 روز یکشنبه 22 اردیبشهت 1330
10 و11 و12- روحانیت واسرار فاش نشده،پیشین،ص 21-25 و122
13 و 14 و 15 و16- سیدحسن آیت، پیشین، ص 284،ص 283 و ص 64
17- روزنامه اطلاعات، 26 اسفند 1329 و 15 خرداد 1330
18 و 19- شهید سید حسن آیت، پیشین، ص 67 و 79 و 80
20- روحانیت واسرار فاش نشده، پیشین، ص 124
21 و22 و23 و24- شهید سید حسن آیت، پیشین، ص 69 و 70
25 و26- مهدى بهار، میراث خواراستعمار،(تهران:امیرکبیر،1357)، ص2764- روزنامه اطلاعات،19اسفند 1331 و13 و23اسفند 1331
28 و 29- سیدحسن آیت، پیشین، ص 81 و 215
30- روحانیت واسرار فاشنشده،پیشین، ص 220; ص 187 و ص 40-51
31و32- جامى،گذشته چراغ راهآیندهاست،(تهران:ققنوس،1362)، ص658 و689
33 و34 و35- روحانیت واسرار فاش نشده،پیشین، ص 187 وص 40-51
36- امام خمینى(ره)،17/آبان/1372،صداى جمهورى اسلامىایران.
37 و38-امام خمینى(ره)، صحیفه نور، ج 12، (تهران: وزارت ارشاد اسلامى، 1361)، ص 256; ج 3، ص36
ایران، در عهد شاهان نالایق قاجار، پس از دو مرحلهشکست در جنگهاى یازده ساله خود با روسیه تزارى و عقدقراردادهاى ننگین و اسارتآور گلستان و ترکمنچاى با آن کشور،صحنه رقابت دولتهاى اروپایى بهویژه انگلستان براى گرفتنامتیازات مشابه از سلاطین نالایق قاجار گردید. در این میان،عجیبترین قرارداد، قراردادى بود که دولت ایران با «بارونژولیوس رویتر» منعقد کرد که بهموجب آن، امتیاز بهرهبردارى واستفاده از کلیه جنگلها، نهرها، معادن ذغال سنگ، آهن، مس،سرب، نفت و غیره، بهمدت هفتاد سال به یک رکتخارجىواگذار مىشد و سهم ایران پس از بهرهبردارى 15% از منافعخالص بود. (یعنى سهم صاحب ثروت تقریبا 16 بود) اینقرارداد، به حدى عجیب و باورنکردنى بود که حتى «لردکرزن» ازسیاستمداران مشهور انگلستان و از پایهگذاران سیاستاستعمارى آن کشور، در باره این قرارداد، چنین مىنویسد:«واگذارى کلیه منابع صنعتى یک مملکتبهدستخارجى،حقیقتا عجیب و غریب بهنظر مىآید و حرارت انگلیس دوستىدر تهران در هیچ تاریخى تابه این درجه بالا نرفتهبود.»
در مقابل چنین قراردادى رجال، جاهل و متملق وابسته بهدربار، نامهاى به ناصرالدینشاه نوشته و اظهار داشتند که درطول دوهزاروپانصد سال تاریخ ایران، چنین قدم بزرگى بهنفعملت ایران برداشته نشدهاست.! ولى با اعتراض و تظاهر مردمسرانجام، شاه مجبور شد صدراعظم، مشیرالدوله را که نقشبسزایى در عقد این قرارداد داشت عزل کند و عملا قرارداد«رویتر» بهحالت تعلیق درآمد; البته استعمار انگلستان از پاىننشست و بهموجب قرارداد «دارسى» امتیاز نفت را بهمدتشصتسال بهدست آورد.(1901 - 1961م)با مشاهده تزلزل،در ارکان حکومتى سلسله قاجار و وضع آشفته ایران، انگلستانرضاخان را بهقدرت رسانید و درصدد برآمد تا با ترویج فرهنگغربى، تحت عنوان تجدد و تمدن، اسلام را که بزرگترین مانعاستبداد و استعمار بود از سر راه بردارد، تادیگر، مقاومتى دربرابر استعمارگرى آن کشور صورت نگیرد. جالب اینکه خودرضاخان درباره اینکه انگلیسیها او را بر سرکار آوردهاند وخواهان تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب هستند، درحضور هیات هشتنفرى مشاورین خصوصى خود، به این دونکته اعتراف کردهاست. حاج میرزا یحیى دولتآبادى، در کتابخاطراتش در این باره چنین مىنویسد: «سردار سپه از روىروحیات نظامى، حرفها را صریح و به اصطلاح عوام، پوستکنده مىزند; چنان که در یکى از جلسههاى مشاوره خصوصىکه در خانه دکتر محمدخان مصدق السلطنه منعقد بود و ازوطنپرستى، صحبتبه میان آمد، او گفت: مثلا مرا انگلیسیانسرکار آوردند اما وقتى آمدم، به وطنم خدمت کردم...» و درجاى دیگر مىگوید: «انگلیسیان چند مطلب از دولت ایرانمىخواهند، از جمله، تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب،معروف به امتیاز دارسى ...» (1)
رضاخان ماموریتخود را بهخوبى انجام داد; زیرا پس ازتحکیم پایههاى حکومتخود و مسلط شدن براوضاع، نقاب ازچهره عوامفریبانه خود برگرفت و با لغو قرارداد «دارسى» در سال1312 شمسى قرارداد دیگرى که بهمراتب، بدتر از قرارداد اولبود با دستیارى تقىزاده و چندنفر دیگر، با دولت انگلستانمنعقد کرد. (قرارداد مشهور به قرارداد 1933) مطابق قرارداد«دارسى» پس از انقضاى مدت قرارداد، کلیه تاسیسات شرکتنفت که میلیونها دلار قیمت داشتبه ایران تعلق مىگرفت، ولىرضا خان با انعقاد قرارداد جدید، مانع از این امر گردید، علاوهبراین، سى و دو سال، به مدت قرارداد، افزود. سرانجام، باعوض شدن اوضاع و شرایط در جنگ جهانى دوم، در شهریور1320 رضاشاه، بهدست ارباب خود سرنگون شد. در طولسالهاى حکومت رضاخان، قتلعامهایىچونکشتارفجیع مسجدگوهرشاد و جلوگیرى از ترویج و تعلیم احکام دین، کشفحجاب بانوان و شهیدکردن مردان بزرگى، همچون مدرس و بازگذاشتن دست افرادى همچون کسروى در کوبیدن اسلام وروحانیت، همگى بههدف ریشهکن کردن دین از قلوب مردم ونابودى روحانیت صورت گرفت، ولى نفوذ دین در میان مردممسلمان، بیش از آن بود که انگلستان مىپنداشت. در نتیجه،علىرغم تصورانگلستان، پس از شهریور 1320 احساسات ضداستعمارى مردم مسلمان بهاوج خود رسید. دراین شرایط جدید،مجلس دوره چهاردهم، به پیشنهاد دکتر مصدق طرحى را بهتصویب رسانید که بهموجب آن، دولتها از مذاکره درباره اعطاىامتیازنفتبه خارجیان منع شده ودرصورتتخلف،به سهتاهشتسال حبس وانفصال ازخدمات دولتى محکوم مىشدند.
مطلبى که جاى سؤال و تحقیق بیشتر دارد این است که درهمان زمان، یکى از نمایندگان مجلس، در جلسه 12 آذر 1323ماده واحدهاى را به مجلس پیشنهاد کرد و خواهان الغاء قرارداد1933 م. در ارتباط با امتیاز نفت جنوب گردید. براى اینکه اینطرح در مجلس مطرح شود، مىبایست پیشنهاد کننده، موافقتعدهاى از نمایندگان را جلب کند، اما وقتى که طراح، طرح خودرا به دکتر مصدق ارائه داد، وى از امضاى آن خوددارى کرد. (2)
متن آن ماده واحده، پس از ذکر مقدمهاى چنین بود: «... مجلسشوراى ملى ایران، امتیاز نفت جنوب را که در دوره استبداد، بهشرکت دارسى واگذار شدهبود و در موقع دیکتاتورى نیز آن راتمدید و تجدید نمودهاند بهموجب این قانون الغاء مىنماید.» (3)
البته ممکن است گفته شود: گرچه تصویب طرح پیشنهادىدکتر مصدق در ممنوعیت دادن امتیاز جدید، عملا تلاش دولتروسیه را در گرفتن امتیاز نفتشمال (باسهم 50 - 50) بهعنوانرقیب دولت انگلستان، خنثى کرد ولى او هنوز شرایط داخلى وخارجى را براى الغاى امتیاز نفت جنوب مناسب نمىدید.
سیر تحولات قبل و بعد از ملى شدن نفت ایران
پس از افشاگریهاى دکتر مصدق و بعضى دیگر از نمایندگان، درمجلس چهاردهم، حمله به انگلستان، در داخل و خارج ازمجلس ادامه داشت و دولت انگلیس نیز در صدد تجدید قراردادنفتبهمنظور تحکیم پایههاى قرارداد سال 1933 بود; زیرا بااعتراف تقى زاده (وزیر دارایى زمان رضاخان هنگام انعقادقرارداد 1933 و یکى از امضاء کنندگان آن) در مجلس پانزدهم،مبنى براین که در امضاى قرارداد مذکور، آلت دستى، بیش نبودهاست و نیز افشاى این مطلب که انعقاد و تصویب آن قرارداد، درشرایط خفقان و اختناق صورت گرفتهاست، عملا این قرارداد درداخل و خارج از ایران، بىاعتبار شدهبود. در همین زمان، یعنىچند روز قبل از حادثه پانزدهم بهمن، آیتالله کاشانى، اعلامیهشدید اللحنى علیه شرکت نفت انگلیس صادر کرد و عدهاى ازنمایندگان طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقدیم نمودند، ولىدولت انگلستان که در صدد تغییر اوضاع بهنفع خودبود، حادثه15بهمن1327 وتیراندازى (ساختگى یاواقعى) به شاه رابهوجود آورد. نقشه طورى طرحریزى شدهبود که در هر صورت، (چهشاه کشته مىشد ویازنده مىماند) شرایط بهنفع انگلستانتغییر یابد. امابا ناکام ماندن ترور شاه، مزدورانش این حادثهرامستمسک قرارداده وبه سرکوبىآزادى خواهان پرداختند.
آیتالله کاشانى، رهبر روحانى مبارزات سیاسى آن روز،شبانه با وضع اهانتآمیزى بهوسیله سرتیپ متیندفترى، فرماندار نظامى تهران در منزلشان دستگیر و به قلعه فلکالافلاک در خرمآباد و سپس به کرمانشاه منتقل و از آن جا بهلبنان تبعید گردید. (4) در این دوره، مجلس فرمایشى، مؤسسانتشکیل شد و با تغییر قانون اساسى، بعضى اختیارات، از جملهاختیار انحلال مجلس، بهشاه واگذار گردید و بهمنظور قانونىکردن قرارداد 1933 طرح خائنانهاى موسوم به «قرارداد الحاقىگس - گلشائیان» در اواخر دوره پانزدهم، به مجلس بردهشد، ولىبا نطق طولانى حسین مکى و مقاومت معدودى از نمایندگان،به تصویب نرسید و دوره پانزدهم مجلس، به پایان رسید. (5) مبارزات پیگیر و شجاعانه ملت ادامه یافت و در این زمان،عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، بهدست رادمردى شجاع و مؤمناز فدائیان اسلام، بهنام سیدحسین امامى بهقتل رسید.
در دوره شانزدهم مجلس، جبهه ملى که بهتازگى اعلامموجودیت کردهبود توانست هشت نفر از نمایندگان خود، ازجمله، دکتر مصدق را به مجلس بفرستد. با انتخاب آیتاللهکاشانى از طرف مردم تهران و تلاش بعضى از علماى بزرگ،نظیر مرحوم آیتالله العظمى بروجردى، ایشان در خرداد 1329با استقبال با شکوه و بىنظیر مردم تهران (که در میان آنان دکترمصدق و نمایندگان جبهه ملى نیز بودند) بهوطن بازگشتند. (6) دریکى از نخستین جلسات مجلس شانزدهم، پیام آیتالله کاشانى،مبنى براعتراض به تبعید غیرقانونى خود و علل آن و بىاعتبارىمصوبات مجلس ساختگى مؤسسان (مجلس سناى سابق) وقرارداد تحمیلى نفت، بهوسیله دکتر مصدق قرائتشد. درقسمتى از این پیام آمدهاست: «... نفت ایران متعلق به ملت ایراناست و بهر ترتیبى که بخواهد نسبتبه آن رفتار مىکند و قراردادقانونى که با اکراه و اجبار تحمیل شود، هیچ نوع ارزش قضایىندارد و نمىتواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محرومکند.» (7) با عنوان شدن ملى کردن صنعت نفت در سراسر کشور،آیتالله کاشانى طى اعلامیه مفصلى، کوشش در این راه راتکلیف دینى و وطنى ملت مسلمان اعلام کردند. پس از آن،علما ومجتهدین بزرگى،نظیرآیتالله سیدمحمدتقى خونسارى،بهاءالدین محلاتى، عباسعلى شاهرودى، سید محمود روحانىقمى و کلباسى با صدور اعلامیههایى و نیز در پاسخ بهاستفتائات مردم، برلزوم ملى کردن صنعت نفت و حمایت ازآیتالله کاشانى تاکید کردند. (8) از این رو، انگیزه اصلى مردم درحمایت از این نهضت، معتقدات مذهبى آنان بود. اما در صحنهسیاسى، پس از برکنارى ساعد و على منصور، شاه براى مقابله بابیدارى و یکپارچگى مردم، سپهبد رزمآرا را که فردى دیکتاتور وحامى منافع انگلستان بود، به نخستوزیرى منصوب کرد. او باتلاش فراوان، سعى کرد تا قرارداد الحاقى «گس - گلشائیان» را بهتصویب برساند و در مجلس، صریحا به ملت ایران اهانت کرد واداره صنعت عظیم نفت، به وسیله ایران را غیر ممکن دانست;ولى سرانجام، در16اسفند1329توسط خلیل طهماسبى، عضوفدائیان اسلام، بهقتل رسید و از صحنه سیاستخارج شد.
با کشته شدن رزمآرا اوضاع بهکلى عوض شد و مردم نیز باهدایتآیتالله کاشانى وهماهنگىبعضىازنمایندگان مجلس،تظاهرات واجتماعاتى در حمایت از ملى شدن صنعت نفتبرپاکردند. سرانجام، لایحه ملى شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس بهتصویب رسید.
نخست وزیرى دکتر مصدق
پساز قتل رزمآرا،حسیناعلاء،وزیردربار وقت،به نخستوزیرىرسید ولى وى پس از مدت کوتاهى استعفا داد. در این هنگام، باپیشنهاد جمالامامى، سرکرده اکثریت مخالف جبهه ملى، دکترمصدق، نخست وزیرى را برعهده گرفت.
مساله مهم در اینجا اعضاى کابینه دکتر مصدق است کهتعدادى از آنها در کابینه قبلى نیز شرکت داشتند. در این میان،سرلشکر زاهدى،که لودر کودتاى 28 مرداد ونقشى اساسى وتعیین کننده در آن داشت، بهعنوان وزیر کشور و باقر کاظمى،بهعنوان وزیر امور خارجه که در یکى از کابینههاى سابق و دردروه رضاخان نیز همین سمت را برعهده داشت، معرفى شدند.
بعدازمعرفىکابینه،یکىازنمایندگان مجلس، درجلسه دوازدهاردیبهشت 1330 چنینگفت: «... منموافقم بادکترمصدق ولى بااین وزراى فراماسون و قزاق که در این کابینه هست مخالفم. ماازدکترمصدق انتظار نداشتیم وزیر فراماسون و قزاق بیاورد... من باوزیر کشورى که نظامى باشد مخالفم، با دیکتاتورى مخالفم» (9)
آیتاللهکاشانى، دست دکترمصدق را درانتخاباعضاء کابینهاش،کاملا بازگذاشت وهیچگونهتوصیهاى نیز نکرد. این مطلب را طىاطلاعیهاى قبل از معرفى کابینه اعلام نمود. (10) در این دوره(اردیبهشت 1330 تا مرداد 1331) آیتاللهکاشانى، بارهاحمایتخود رااز دولت دکترمصدق اعلام داشت و براى مقابلهبا مشکلات و کارشکنیهاى داخلى و خارجى، تظاهرات وسخنرانیهایى برپا مىشد. با پیامها و اعلامیههاى آیتاللهکاشانى، نقشهها و توطئههاى عدهاى که درصدد ایجاد اختلافاتمذهبى، بین شیعه و سنى و یا با پیشنهاد اخراج زنان از ادارات، درصدد اخلال و آشوب بودند، خنثى شد; حتى وقتى کهانگلستان،دولت دکترمصدق را تهدیدبه حمله نظامى کرد، ایشانبا شجاعت، خطاب به خبرنگاران خارجى فرمودند: اگر این کارصورت گیرد، حکم جهاد مىدهم. زمانى که کارکنان صنعت نفتبا تحریک تودهایها و دیگر توطئهگران داخلى و خارجىاعتصاب کردهبودند، آیتالله کاشانى با اعلامیههایى آنها را بههمکارى و اتحاد دعوت کردند و هنگامى که دکتر مصدق بهانتشار اوراق قرضه ملى دست زد، آیتالله کاشانى خرید آنها ویارى دولت را یک امر واجب شرعى، اعلام کرد. (11)
قیام 30تیر و بازگشت دکتر مصدق به قدرت
در شرایط حساس آن دوران، دکتر مصدق، بهخاطر اختلافباشاه در مورد تصدى سمت وزارت جنگ، در 25 تیر 1331بدون مشورت وحتى اطلاع آیتالله کاشانى و دیگر همرزمانشاستعفاى خود را تسلیم شاه کرد. شاه بلافاصله، قوام السلطنه راکه فردى مورد اعتماد دربار و ازکهنهکاران عالم سیاستبود، برسرکار آورد و او نیز شروع به ارعاب و تهدید مردم کرد. آیتاللهکاشانى مردم را به مبارزه دعوت کرد و در مصاحبه با خبرنگاران، سوگند یاد کرد که اگر قوام برکنار نشود، اعلام جهاد مىکند وشخصا کفن پوشیده; مردم را همراهى خواهدکرد. (12)
در همین زمان، دو بار، دکتر امینى از طرف قوام براىپیشنهاداتى درباره معرفى وزارى مورد اعتماد آیتاللهکاشانى بهمنزل ایشان رفت; ولى ایشان در جواب او گفتند: با بودن دکترمصدق، هیچکس نمىتواند نخستوزیر باشد. (13)
از طرف دیگر، شاهبا احساس خطر، حسین علاء، وزیر درباررا در 28 تیر ماه به منزل آیتالله کاشانى فرستاد. ایشان با تندىجواب دادند که به شاه بگویید: اگر مصدق برسرکار برنگرددشخصا به خیابان خواهمآمد ومبارزه را متوجه دربار خواهم کرد.ایشان حتىارسنجانى، معاون سیاسى قوامالسلطنة در آن زمان ووزیر کشاورزى در سالهاى 40 و 41، را که از طرف قوام،پیشنهادانتخاب شش وزیر رابهایشان دادهبود، باتندى رد کردند وضمن نامهاى به وزیر دربار نوشتند: «اگر تا فردا مصدق بر سرکاربرنگردد، شخصا مبارزه را بهطرف دربار، رهبرى خواهم کرد.» (14)
سرانجام، با قیام ملت در 30تیر، به رهبرى آیتالله کاشانى، شاهبه برکنارى قوام تن داده و مصدق با سربلندى، با در اختیار گرفتنسمت وزارت دفاع به پست نخستوزیرى بازگشت.
عملکرد دکتر مصدق و آغاز جداییها و اختلافات (مرداد 1331 تا مرداد 1332)
دکتر مصدق پس از بازگشتبهقدرت، سرلشکر احمد وثوق رابه عنوان معاون وزارت دفاع، یعنى معاون خود، برگزید.سرلشکر وثوق کسى بود که چند روز قبل از آن، به عنوانفرمانده ژاندارمرى، دستور شلیک به کفن پوشان قیام 30تیر درکاروانسراى سنگى و همچنین کفن پوشان کرمانشاه، همدان وقزوین را صادر کردهبود.(او پس از کودتاى 28 مرداد در همینمقامابقاءگردید.)ازجمله کسانى کهبه فرماندهى یکىاز واحدهاىمهمانتظامى منصوب گردید،سرتیپ،متین دفترى بود.
او که در سال 1327 فرماندار نظامى تهران بود; شبانه ازطریق بام خانه آیتالله کاشانى وارد منزل شده وایشان را باخشونت و اهانت دستگیر و تبعید کردهبود. (این واحد نظامى،بعد از کودتاى 28 مرداد 1332 قبل از دیگران وفادارى خود را بهشاه اعلام کرد.) بر طبق اسناد بهدست آمده از لانه جاسوسىانگلستان، یعنى از خانه ریچارد سدان، مدیرعامل شرکت نفتایران و انگلیس، وى نقش فعالى در برقرارکردن رابطه باانگلستان و جاسوسى براى آنان داشتهاست. (15) او داماد دکترمصدق بود و در زمان سلطنت رضاخان، بهمقام نخستوزیرىرسید. علىرغم این سوابق، دکتر مصدق او را از اعضاى هیاتایرانى، به هنگام مسافرت به شوراى امنیت قرار داد و اعتراضسایر اعضاى هیات نیز به جایى نرسید.
از دیگر افرادى که بهموجب اسناد خانه سدان، سالها براىشرکت نفت جاسوسى مىکردهاست وازطرف دکتر مصدق بهسمت معاون وزارت کارمنصوب شد، دکترشاپوربختیار بود.اینانتصابات و انتصاب بعضى دیگر، نظیر دکتر اخوى به سمتوزارت دارایى و نصرتالله امینى به سمتشهردار تهران، مورداعتراضآیتاللهکاشانى قرارگرفت.ایشان طى نامهاى خصوصى،نسبتبه این انتصابات که عملا پایمال کردن خون شهداى قیام30تیر محسوب مىشد اعتراض کردند; چرا که مسببین آنحادثه و عاملین کشتار مردم، نه تنها به مجازات نرسیدند بلکهبعضى از آنها نظیر سرلشکر وثوق، ترفیع درجه یافتند.
در این میان، بعضى از اطرافیان غرب زده دکتر مصدق که باروحانیت میانه خوشى نداشتند نزد او از وحانیتبدگوییهامىکردند. دکتر مصدق نیز در ششم مرداد 1331 نامه تندى بهآیتالله کاشانى نوشت و از ایشان خواست که از هرگونه دخالتدر امور سیاسى کشور خوددارى کنند. (16) واقعیت این بود کهدکتر مصدق پس از روى کار آمدن مجدد، روش جدایى دین ازسیاست را که قوامالسلطنة نیز برآن تاکید داشت پیشه خودساخت; ولى آیتالله کاشانى بارهاگفتهبودند که در اسلام، دیناز سیاست جدا نیست: اسلام، با تشکیلات کلیسایى فرق دارد ومشارکت روحانیون در سیاستبهمعناى رسیدگى بهامورمسلمین است که خود یک وظیفه مشخص دینى است. (17) دکترمصدق بهگواه یادداشتهاى سیاسى ارسنجانى، معاون سیاسىقوام و رئیس تبلیغات او در حکومت چهار روزهاش، که در سال1335 منتشر گردید، تمام قدرت خود را براى حمایت ازقوامالسلطنة و استخلاص وى بهکار برد. او براى لغو قانونتعقیب و مجازات قوامالسلطنة به عنوان مفسد فىالارض ومصادره اموال او که در تاریخ 12 مرداد 31 به تصویب مجلسرسیدهبود، قانونى تحت عنوان «اجازه تعقیب قوام» به مجلسبرد که هدف او این بود که قانون قبلى را لغو کند. (18)
دکتر مصدق و رابطه با آمریکا
دکتر مصدق در زمان نخستوزیرى، قرارداد تاسیس لانهجاسوسى آمریکا بهنام «اداره اصل چهار»، را رسما با آمریکامنعقد کرد و به جاسوسان آمریکا رسما امکان داد که در تمامشؤون مالى و کشاورزى ایران مداخله کنند. و یکى از خانههاىبزرگ خویش را در خیابان فلسطین (کاخ سابق) به مبلغ ماهیانه3500 تومان به لانه جاسوسى آمریکا اجاره داد. او درنامه خودبه ترومن در5 تیرماه 1330 مىنویسد:«...نظربهاینکه بین ملتینایران و آمریکا همواره روابط دوستانه برقرار بوده و ملتبزرگ وارجمندآمریکااز طرفداران جدى آزادى و حاکمیت ملل شناختهشده وفداکاریهاى آن ملتنیک نهاد،دردو جنگ اخیربهترین گواهاین معنى است لازم دانستم که خاطر آن حضرت را از جریاناتاخیر مستحضر سازم و یقین دارم که دولتهاى آزاد جهانخصوصادولت دوست ماآمریکادراین موضوع مهماز معاضدتبه آمال ملى ایران خوددارى نخواهند کرد» (19) این نامه در حالىنوشته مىشد کهیک ماه قبلازآن،آیتالله کاشانى درپیامى،که دراجتماع مردم، در رابطه با اعتراض به مداخلات بیگانگان دربهارستان تشکیل شدهبود قرائت گردید، چنین آوردهبودند:«...ملت مسلمان ایران اکنون بهفضل الهى از خواب غفلتبیدارشده و به حقوق خود آشنا گردیده، تا اساس استقلال کاملسیاسى و اقتصادى خود را مستقر نکند، از پاى نخواهد نشستوعموما تنفر خود را از مداخلات استقلال شکنانه انگلسیها وآمریکاییهابه سمع عالمیان مىرساند». (20)
دکتر مصدق در مسافرت خود به آمریکا چهل و دو روز درآن کشور اقامت کرد و پس از بازگشت در قسمتى از گزارش سفرخود چنین گفت: «... در واشنگتن مدت بیست و پنج روز با آقاىژرژمکگى، معاون وزارت خارج آمریکا، در تماس بودم. اوبعضىروزها دوبار بهدیدن من مىآمد... بنده صاف وپوستکنده عرض کنم که آقاى ژرژمکگى با من در این مدتبیست و پنج روز مثل یک برادر صمیمى بود...» (21) لازم به ذکراست که شخص مذکور، مامور شرکتهاى نفتى آمریکا بودهاستو روابط حسنه دکتر مصدق با آمریکاییها آن چنان بود که گاهىبین او و لویىهندرسن، سفیر کبیر آمریکا، ملاقاتهاى هفتساعته صورت مىگرفت. (22) او با پذیرش و تمدید قرارداد «جم- آلن» ارتش ایران را تحت تسلط مستشاران آمریکایى نگهداشت و امور اقتصادى ما بیش از پیش در قبضه آنان قرارگرفت. (23) لویى هندرسن، سفیر آمریکا در ایران، در گزارشفروردین ماه 1331 خود، راجع به وضعیتسیاسى ایران براىمقامات وزارت خارجه و دستگاههاى جاسوسى آمریکامىنویسد: «دکتر مصدق چه در مورد قبول شرایط بانکبینالملل براى حل مساله نفت ایران و چه درباره قرارداد نظامىایران و آمریکا حسن نیتبهخرج داده و با نظرات آمریکاییهاروى موافق داشتهاست، ولى در این جریانات فقط یک عاملمزاحم مداخله کرده که مانع حل قضیه بهنفع آمریکا شدهاست واین عامل مزاحم که مانع تسلیم ایران بهنظرات بانک بینالملل وادامه همکارى بین ایران و آمریکا مىباشد آیتالله کاشانىاست...» (24) بعد از ترومن، آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا شد ودکتر مصدق در قسمتى از نامه خود به او چنین نوشت: «اکنونکه در اثر اقدامات رکتسابق و دولت انگلستان، ملت ایران دربرابر مشکلات اقتصادى و سیاسى بزرگى قرار گرفتهاست کهادامه این وضع از نظر بینالملل نیز ممکن است عواقب خطیرىداشتهباشد واگر دراین موقع کمک مؤثر و فورى به این مملکتنشود شاید اقداماتى که فردا بهمنظور جبران غفلت امروز بهعملآید خیلى دیر باشد ... ملت ایران امیداوار است که با مساعدت وهمراهى دولت آمریکا موانعى که در راه فروش نفت ایران ایجادشده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور براى آن دولتمقدور نیست کمکهاى اقتصادى مؤثرى بفرمایند تا ایرن بتوانداز سایر منابع خود استفاده نماید...» (25) اعتماد بیش از حد دکترمصدق به آمریکاییها در حالى که آنها درصدد تصاحب منابعنفتى ایران و گرفتن ماهى از آب گلآلود بودند از سیاستمدارکهنهکارى چون مصدق (26) دور از انتظار بود. جاى تعجب استکه نخستوزیرى که او را بهصورت قهرمان ملى و رهبر نهضتملى شدن نفت معرفى کردند در مقابل رئیسجمهور آمریکا اینچنین دست تکدى دراز کند و حکومتخود را آن چنان ضعیفبشمرد که تنها راه نجات کشور را کمک آمریکا بداند.
زمینههاى کودتاى 28 مرداد و عوامل شکست نهضت
1- با اینکه دکتر مصدق قبل از رسیدن به مقامنخستوزیرى بارها ضمن نطقهایى در مجلس، مخالفتخود رابا واگذارى اختیارات قانونگذارى به یکى از وزرا یا دولت اعلامکرده و آن را مخالف قانون اساسى مىدانست در تیر ماه 1331 ازمجلس تقاضاى اختیارات قانونگذارى بهمدت شش ماه را نمودکه مجلس، در آن موقع با این تقاضا موافقت نکرد و او تحتعنوان اختلاف با شاه بر سرگرفتن پست وزارت جنگ در 25تیرماه استعفاء کرد، ولى سرانجام پس از بهقدرت رسیدن مجدددر 21 مرداد 1331 این اختیارات را از مجلس گرفت وبراى باردوم در دى ماه همان سال تقاضاى تمدید این اختیارات را کرد.در آن موقع، آیتاللهکاشانى که رئیس مجلس شوراى ملى بودندطى نامهاى به مجلس لایحه مزبور را ناقض اصول 11، 13، 24،25، 27 قانون اساسى و اصول 7، 27، 28 متمم آن دانسته و بهشدت با این امر مخالفت کردند و از اصل تفکیک قوا بهعنوانضامن بقاى دموکراسى و آزادى ملت دفاع کردند.
2- عدم دستگیرى و مجازات مسببین کشتار مردم در 30 تیرماه 1331 و نجات قوامالسلطنة از اعدام و مصادره اموال، باحمایت دکتر مصدق که قبلا بدان اشاره شد. این انتصابات وکوتاهیها در مجازات جنایتکاران، مردم انقلابى را از مجاهدت وجانفشانى در راه نهضت دلسرد مىکرد و اعتراض جامعهروحانیتبهویژه آیتالله کاشانى را درپى داشت، ولى دکترمصدق به گونهاى عمل کرد که عوامل حزب توده و روزنامههاىجیرهخوار دولت، زشتترین ناسزاها و تهمتها را به آن روحانىمجاهد نسبت دهند. بهعنوان مثال، وقتى که ایشان در اسفند،1331 با خروج شاه از کشور مخالفت کرد، زیرا آن را توطئهحساب شده دربار و عوامل خارجى مىدانستند، ایشان را بهسازش با دربار متهم کردند. لازم بهذکر است که دکتر مصدق باخروج شاه موافق بود و حتى مخارج سفر او را بهمیزان دههزاردلار تامین کرد. (27)
3- دکتر مصدق با این که براى بار دوم، اختیارات ویژهقانونگذارى را از مجلس گرفت و با این که در دادن این اختیاراتبه او پنجاه نفر از هشتاد نماینده مجلس آن دوره، راى مثبتدادهبودند و انتخابات این دوره از مجلس در زمان خود دکترمصدق انجام گرفتهبود، پس از برگزارى انتخابات، درباره آنگفت: «بااین حال، اطمینان کامل دارم که 80 % از نمایندگانى کهبه مجلس مىروند، نماینده حقیقى ملتخواهند بود و جزبهصلاح مملکت کارى نمىکنند. (28)
باوجود همه این مسایل، اوبراى از بین بردن مصونیت پارلمانى نمایندگان مخالف، در صددانحلال مجلس برآمد; زیرا عدهاى از نمایندگان مجلس در مقابلخلافکاریهاى دولتسکوت نمىکردند و چند نفر از آنان طرحاستیضاح دولت رامطرح کردند.دکترمصدق مدعى شدکه مجلسدر کار دولت کارشکنى مىکند و باعذرهاى گوناگون از حضور درمجلس و جواب، خوددارى کرد و سرانجام با رفراندمى عجیبو غریب در 12 مرداد 1332 مجلس را منحل کرد.
جالب این که کودتاى 28 مرداد تنها شانزده روز پس ازانحلال مجلس بهاجراء درآمد چرا که دیگر، سنگرى بهناممجلس براى افشاى نقشهها و توطئههاى دشمنان وجود نداشتو دستشاه و حامیان داخلى و خارجىاش براى اجراى نقشهکودتا به سرکردگى سرلشکر زاهدى باز بود.
بامطالعه حوادث سیزدهماهه، بیننخست وزیرى مجدد دکترمصدق تا کودتاى 28 مرداد، به این نتیجه مىرسیم که استعمارانگلستان با همکارى ظاهر و پنهان مقامات آمریکایى و دستگاهجاسوسى این کشور، تنها راه غلبه بر نهضت ملى مردم ایران و بهشکست کشاندن آن را جدا کردن مردم و دولت دکتر مصدق ازروحانیت مبارز، که پرچمدار مبارزات سیاسى - مذهبى آنآیتالله کاشانى بود، تشخیص داد. از این رو نقشههاى وسیعىبراى ایجاد اختلاف و بدبینى در میان این دو قشر، به اجراء درآمد و در این راه از عوامل حزب توده و چپ گرایان تاروشنفکران غرب زده وابسته بهخود، حداکثر استفاده را بردند.دکتر مصدق نیز به عمق فاجعهاى که بعد از کنار گذاشتن آنروحانى مجاهد، پیش خواهد آمد پى نبرد و همواره فکر مىکردکه دولت او براى همیشه، حمایت تودههاى مردمى را با آناتحاد و همبستگى سىتیر 1331 بهدنبال خود دارد. وقتى کهآیتالله کاشانى مقدمات کودتا را مشاهده کرد و توطئه دربار بهسرکردگى سرلشکر زاهدى و هماهنگى آمریکا و انگلیس باهدایت ژنرال «شوراتسکف» (عامل سیا در تهران) و «هندرسن»سفیر کبیر آمریکا و دیگر عوامل مزدور داخلى را جهتسرنگونى دکتر مصدق محرز دید، یک روز قبل از کودتا با لحنتلخ و شکوهآمیزى که از خاطر رنجیدهاش حکایت مىکردحتمى بودن وقوع کودتا را طى نامهاى بهوى اطلاع داد. درقسمتى از این نامه آمدهاست:
«...صلاح دین وملتبراىاین خادم اسلام بالاترازاحساساتشخصى است و علىرغم غرض ورزیها وبوق وکرناى تبلیغاتشما، خودتان بهتر از هرکس مىدانید که هم و غمم در نگهدارىدولت جنابعالى است که خودتان به بقاى آن مایل نیستید. ازتجربیات روىکارآمدن قوام ولجبازىهاىاخیر،برمن مسلماستکه مىخواهید مانند سىام تیر کذایى یک بار دیگر ملت را تنهاگذاشته و قهرمانانه بروید». زاهدى را که من با زحمت در مجلستحت نظروقابلکنترلنگاه داشتهبودمبالطایفالحیلخارج کردیدوحالا همان طورکه واضح بوده،در صددبهاصطلاح، کودتاست.
اگر نقشه شما نیست که مانند سىام تیر عقب نشینى کنید وبه ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیحنیست که همان طور که در آخرین ملاقاتم به شما گفتم و بههندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت ازانگلیسها کمک کرد و حالا بهصورت ملى و دنیاپسندىمىخواهد به دست جنابعالى این ثروتها را به چنگ آورد و اگرواقعا با دیپلماسى نمىخواهید کنار بروید این نامه من سندى درتاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدیهاىخصوصىتان نسبتبه خودماز وقوع حتمى یک کودتا به وسیلهزاهدى که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که فردا جاىهیچ گونه عذر موجهى نباشد».
متاسفانه دکترمصدقبهجاىاقدامات فورى و پیشگیرانه جوابزیر را خدمت آیتاللهکاشانى ارسال کرد: «27 مرداد، مرقومهحضرت آقا به وسیله آقاحسن آقاسالمى زیارت شد، اینجانبمستظهر به پشتیبانى ملت ایران هستم والسلام. (29)
با توجه به جواب دکتر مصدق، به این نکته پى مىبریم کهیکى از عوامل دیگرى که در شکست نهضت ملى مؤثر بود،سیاست مماشات و سازش در مقابل توطئهگران بود. به عنوانمثال، سرلشکر زاهدى دو نوبت (یکى در شهریور 1331 ودیگرى در اوایل اسفند 1331) بهاتهام شرکت در طرح کودتاعلیه دولت مصدق وکمک به ایلبختیارى براى شورش،دستگیر (30) ولى هر بار با وساطت دربار آزاد شدهبود. اینسیاستبه حدى در سرنگونى دولت او مؤثر بود که حتى یکىاز شیفتگان دکتر مصدق نسبتبه او انتقاد کرده و مىنویسد:
باوجود اینکه دکتر مصدق از فعالیت پشت پرده اطلاع کافىداشت ... با پیروى از سیاست همیشگى خود که مبنى بر عدمقاطعیت و مماشات بود، حتى پس از شروع کودتا، تا عمقحادثه را درک نکرد حاضر نشد که حتى بنابر درخواست و اصراربعضى از یاران صدیقش با اعلام رادیویى از مردم استمدادبطلبد. (31) از این رو مىبینیم، که در سىام تیر با اینکه شاه بر سرقدرت و دکتر مصدق برکنار شدهبود، اما وحدت و یکپارچگىمردم با هدایت روحانیت، شاه را به زانو درآورد و مصدق بهقدرت بازگشت ولى در 28 مرداد با این که شاه فرارى بود ومصدق با سمت وزارت دفاع بر سرقدرت بود، کودتا بهوقوعپیوستبعد از وقوع کودتا و روى کار آمدن سرلشکر زاهدى، وقتى که دولت مذاکره را با دولت انگلستان آغاز کرد.
آیتاللهکاشانى به مبارزه با حکومتبرخاسته و نسبتبه وضع اختناقآمیز آن روز و بى اعتبارى مصوبات مجلس هیجدهم وقراردادهاى نفتباکنسرسیوم، به سازمان ملل نامهاى نوشتند. دراعلامیهاى که در رابطه با عقد قرارداد با کنسرسیوم صادر کردندصریحا به سیاستهاى آمریکا و همکارى و تجدید رابطه بادولت انگلستان حمله کردند. (32) بنابراین مىبینیم که مبارزاتایشان حتى پس از کودتاى 28 مرداد علیه دولت زاهدى ومذاکرات او با آمریکا و انگلستان جهت عقد قراردادهاى نفتى ومحوآثارنهضت ملى کردن نفت ادامه داشت. سخنگوى دولتزاهدى ازایشان به عنوان شخص مجهول الهویهاى که مىخواهدجنجال راهبیندازد ونظمرابرهم زندنامبرد وبانقشه حسابشدهاىفرزندجوانش، سیدمصطفى رامسموم کرد.سپسبا دستگیرى وزندانى کردنآن عالم مجاهد،ایشان راتاآستانه اعدام پیش بردند واگرایستادگى جامعه روحانیت،به ویژهآیتالله العظمىبروجردى، قدسسره، نبودازآن مهلکه،نجاتنمىیافتند. (33)
البته دربار شاه در هرزمان سعى مىکرداز وجهه علماى دینو مراجع و روحانیون مورد اعتماد و علاقه مردم بهنفع خوداستفاده کرده و یا حداقل، حیثیت آنها را لکهدار کند. به همیندلیل مىبینیم که بعد از کودتاى 28 مرداد، سرلشکر زاهدىبدون اطلاع قبلى وبهطورناگهانى به منزل آیتاللهکاشانى رفته وسوگند یاد کرد که راه مصدق را در مساله نفت ادامه دهد و آیتالله کاشانى از او خواستند که براى اثبات صداقتخود، دستورآزادى افراد دستگیر شده را صادر کند و مطبوعات نیز آزاد باشند.و... ولىبه محض مخالفت واثبات سرسپردگى زاهدى به آمریکاو انگلستان، ایشان مخالفت و مبارزه خود را با دولت او شروعکردند و شاه در آخرین لحظات عمر ایشان براى بدنام کردن آنعالم مجاهد، بدون اطلاع قبلى، به عنوان عیادت به منزل ایشانآمد، ولى ایشان از او روى گردانده و با او صحبتى نکردند. (34)
نتیجهگیرى «درسها و عبرتها»
از آنجا که یکى از نیرنگهاى قدیمى استعمار، در مقابله بانهضتهاى انقلابى و مردمى، این است که وقتى متوجه شود کهدیگر نمىتواند رو در روى ملتبایستد و دیگر کارى از دستعوامل مزدور وشناخته شده داخلى ساختهنیست،عواملخود رادرصفوف انقلابیون،به عنوان چهرههاى ملى و دلسوز محرومینجازدهتا رفته رفتهانقلاب را ازدورن تهى کرده و به سوى اهداف وخواستههاى خود بکشاند. از این رو، وقتى که پیروزى انقلابشکوهمند اسلامىایران درسال 57 نزدیک بود استعمار غرب بهسرکردگى آمریکا در صدد علم کردن و جازدن چهرههایى از اینقبیل برآمد. به عنوان مثال، براى جلوگیرى از پیروزى انقلاب ونگهداشتن شاه بر سرقدرت، شاهپوربختیار رابهعنوان یک چهرهملى، مبارز ودلسوز ملتبر سر کار آوردند، در حالى که او اززمان دکتر مصدق و قبل از آن براى شرکتسابق نفت جاسوسىمىکردهاست واسنادآن در سال 1330 از خانه ریچارد سدان کهدر آن زمان، لانه جاسوسى انگلستان نام گرفت، کشف شدهبود.او کسى بود که قبل از روى کار آمدن و زمانى که هنوز عضوجبهه ملى بود خطاب به سپهبد مقدم، رئیس ساواک چنینمىگوید: «خمینى پیش افتاده است و فعلا کارى نمىشود کرد،ما براى این که بتوانیم رهبرى جنبش را از اختیار او خارج کنیمباید منتظر فرصت و زمان باشیم، اما تا آن موعد نرسیده ما بایدحتىالمقدور، دوش به دوش خمینى حرکت کنیم و پس از آن درفرصت مناسب او را کنار زنیم و خودما آن توانایى را پیدا کنیم کهمستقلا عمل کنیم. این خواست همه ماست.» (35)
و هم از این روست که مىبینیم رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذارجمهورى اسلامى حضرت امام خمینى(قدسسره) بارها در طىدوران حیاتشان، درباره عوامل پیروزى انقلاب اسلامى ایرانصحبت فرمودند که در یکى از آن سخنان، عامل مهم پیروزىانقلاب اسلامى و تداوم آن را اسلامى بودن نهضت و فداکارى وجانفشانى براى مکتب ذکر کردند و عامل شکست و ناتمامماندن نهضت ملى شدن نفت در دوران دکتر مصدق را تکیه برملىگرایى بیان فرمودند. (36) ایشان بارها ملى گرایى را نکوهشکرده و مىفرمودند: ما اسلام را مىخواهیم و از ملىگرایى سیلىخوردهایم و... ماچقدر سیلى از این ملیتخوردیم، مانمىتوانیم تحمل کنیم به این که هر کس، هر جورى دلشمىخواهد، خیر، من دلم مىخواهد که حالا دمکرات باشد، مندلم مىخواهد که ملى باشد، من دلم مىخواهد که ملى واسلامى باشد» ما از اینها ضربه دیدهایم، ما اسلام را مىخواهیمغیر اسلام را نمىخواهیم ... (37) از عوامل مهم شکست نهضتملى، در آن عصر این است که هیچ یک از رجال سیاسى ومذهبى، مبارزه خود را متوجه دربار و شخص شاه که عامل فسادو توطئه و وابستگى کشور به اجانب بود نکرد. شاید بتوان دراینباره چنین گفت که آنان یا آن دید وسیع سیاسى و گسترده رانداشتند و یا شرایط اجتماعى را مناسب براى چنین اقدامىنمىدیدند. در این زمینه رهبر کبیرانقلاب امام خمینى(قدسسره) در قسمتى از سخنان خود، در باره دوران نهضت ملىشدننفت فرمودند: «... قدرت دست دکتر مصدق آمد لیکن اشتباهاتهم داشت، او براى مملکت مىخواستخدمت کند لکن اشتباههم داشتیکى از اشتباهات او این بود که آنوقتى که قدرتدستش آمد این را (شاه) خفهاش نکرد که تمام کند قضیه را. اینبراى او کارى نداشتبلکه ارتش دست او بود همه قدرتها دستاو بود و این همه این ارزش را نداشت. آن وقت این طور نبود کهآدم قدرتمندى باشد، مثل بعد که شد، آن وقت ضعیف بود لکنغفلتشد و غفلت دیگر این که مجلس را ایشان منحل کرد... (38)
پىنوشتها:
1- شهید سید حسنآیت، چهره حقیقى مصدقالسلطنة،به نقلاز: حیات یحیى،ج 4، (قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1363)، ص 343 و 328
2 و 3- همان، ص 43 و 192-200
4- گروهى از هواداران نهضت اسلامى ایران واروپا، روحانیت واسرار فاش نشده ازنهضت ملى شدن صنعت نفت، (قم:دارالفکر،1358)،ص 72
5- خواندنیها، شماره 37، تیرماه، 1328
6- روزنامه اطلاعات، 21 خردادماه، 1329
7- روحانیت واسرار فاشنشده، پیشین، ص 80
8- روزنامهاطلاعات،17 و23 و24 و26 و27;اسفند 1329;9فروردین 1330
9- مذاکرات مجلس، جلسه 143 روز یکشنبه 22 اردیبشهت 1330
10 و11 و12- روحانیت واسرار فاش نشده،پیشین،ص 21-25 و122
13 و 14 و 15 و16- سیدحسن آیت، پیشین، ص 284،ص 283 و ص 64
17- روزنامه اطلاعات، 26 اسفند 1329 و 15 خرداد 1330
18 و 19- شهید سید حسن آیت، پیشین، ص 67 و 79 و 80
20- روحانیت واسرار فاش نشده، پیشین، ص 124
21 و22 و23 و24- شهید سید حسن آیت، پیشین، ص 69 و 70
25 و26- مهدى بهار، میراث خواراستعمار،(تهران:امیرکبیر،1357)، ص2764- روزنامه اطلاعات،19اسفند 1331 و13 و23اسفند 1331
28 و 29- سیدحسن آیت، پیشین، ص 81 و 215
30- روحانیت واسرار فاشنشده،پیشین، ص 220; ص 187 و ص 40-51
31و32- جامى،گذشته چراغ راهآیندهاست،(تهران:ققنوس،1362)، ص658 و689
33 و34 و35- روحانیت واسرار فاش نشده،پیشین، ص 187 وص 40-51
36- امام خمینى(ره)،17/آبان/1372،صداى جمهورى اسلامىایران.
37 و38-امام خمینى(ره)، صحیفه نور، ج 12، (تهران: وزارت ارشاد اسلامى، 1361)، ص 256; ج 3، ص36