حجاب در قرآن(1)
آرشیو
چکیده
متن
لباس پوشیدن شانى از شؤون انسانى است، که عمرى به قدمتخود انسان دارد. تا جایىکه مطالعات مردم شناسانه قد مىدهد،تلبس، دست کم سه نیاز متفاوت، حفاظت در مقابل سرما،گرماو برخى دیگر از عوارض طبیعى "نیاز طبیعى"، حفظ عفت "نیازاجتماعى" و بالاخره آراستگى و زیبایى "نیازروانى" را در عرضهم تامین مىکرده است. نوع پوشش در هر جامعه، علاوه برخصوصیات جغرافیایى وطبیعى، موفقیت جنسى، سنى، شغلىو دیگر عوامل اقتصادى و اجتماعى تابعى از فرهنگ وجهانبینى حاکم برآن جامعه است. تنپوش یک جامعه بیش ازآنکه تبلور سلیقه ورزیها و تنوع طلبهاى بىحد و حصرانسانىباشد،آئینه تمامنماى جهانبینى و ارزشهاى حاکم بر فرهنگیک جامعه است. البته نمىتوان منکر شد که عوامل شناخته وناشناخته دیگرى نیز همواره وجود دارد که افراد را به نقضارزشها و عدم تمکین الگوهاى فرهنگى حاکم سوق مىدهد.اسلام بهعنوان یک مکتب جامع، ارزشهایى را متناسب بابینشهاى خود بر رفتارها و آداب فردى و اجتماعى دینداران، ازجمله پوشش آنها حاکم کرده و با توجه به ضرورتهاى طبیعى،اجتماعى و روانى معیارهایى را در کم و کیف لباس مدنظر قرارداده است که برخى واجب وبرخى مستحب مىباشند. طبیعىاست عینیتیابى اینالگوها نیز همچون سایرین رهین علم وآگاهى به مطالبات دین و میزان دغدغه خاطر در اجراى فرامینالهى است. در این مقاله سعى ما برآن است تا در حد بضاعتمزجاة خود، دیدگاه اسلام را با استناد به آیات و روایاتى چندمطرح سازیم.امید آنکه مقبول اهل نظرافتد.
قلللمؤمنین یغضوا منابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکىلهماناللهخبیربمایصنعون و قل للمؤمنات یغضضن منابصارهن ویحفظنفروجهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن اوآباء بعولتهن اوابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنىاخوانهن او بنىاخوانهناونسائهن او ماملکتایمانهن اوالتابعین غیراولىالاربة منالرجال اوالطفل الذین لمیظهروا على عورات النساء ولایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن وتوبواالى الله جمیعا ایه المؤمنون لعلکم تفلحون.(نور:30-31)
ترجمه آیات
اى پیامبر، به مردان باایمان بگو که نگاههاى خود را از زنان فروگیرند و فرجهاى خود را حفظ کنند (بپوشانند) این کار براى آنهاپاکیزهتر است. به درستىکه خداوند به آنچه انجام مىدهند آگاهاست. و به زنان باایمان بگو که چشمان خود را از مردان فروگیرند و دامنهاى خود را حفظ کنند (بپوشانند) و زینتهاى خود راآشکار نکنند مگر آنچه که ضرورة ظاهر است و باید که گردن وسینههاى خود را با روسریهاى خود فرو بندند و زینتهاى خود راآشکار نکنند، مگر براى همسرانشان یا برادرانشان یا پسرانبرادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان آزاده یا کنیزان یا مردانىکه تمایلى به زنان ندارند یا اطفالى که به عورت زنان آگاهىندراند. و زنها نباید پاهاى خود را چنان برزمین بکوبند کهزینتهاى مخفى آنها معلوم شود واى مؤمنان، به سوى خدا توبهکنید شاید رستگار شوید.
تفسیر مفردات آیه
الغض: از نظر لغت، دومعناى عمده براى غض بیان شدهاست،یکى نقصان و کم کردن و دیگرى بستن به چشم و هرکدام از ایندو معنا قابل تبیین به دو صورت مىباشد که مىتوان درمجموع، چهار معنا براى غض بیان کرد:
الغض:النقصان. (1)
1- کم کردن دید چشم، به این صورت که سررا به زیر بیندازدو یا صورت را برگرداند.
2- کم کردن، به معناى نگاه آنى کردن نه نگاه استقلالى.
الغض: اطیاق الجفن. (2)
1- بستن چشم به صورت کامل و نگاه نکردن.
2- بستن چشم به معناى انصراف و اعتنا نکردن.
باتوجه به متعلقهاى مختلفى که براى غض بصرمىتوانگرفت وبا توجه به این مطلب که استعمال لفظ در اکثر از معناى واحد درقرآن، صحیح باشد،هر کدام از چهار معناى غض با توجه به یکىاز متعلقهامىتواند صحیح باشد; مثلا اگر متعلق را فروج بگیریم،معناى آن،بستن چشم به طورکامل مىباشد واگر متعلق را زنیامردبگیریم معناى آن،کمکردن دید یاآنىنگاهکردن مىباشد.
الخمار: روسرى و هرچیزىکه سر را بپوشاند (3) و از اینکه در آیهکریمه دستور داده که زنها به وسیله خمار گردن وسینههاى خودرا بپوشانند، معلوم مىشود که خمار، اضافه براین که سر و موهارا مىپوشاند اطراف آن، مقدارى اضافه دارد که بتوان به وسیلهآن گردن و سینهها را پوشاند و همان طور که از شان نزول آیه نیزاستفاده مىشود، اطراف آن را قبلا پشتسر مىانداختند. پسخمار پارچهاى بزرگتر از روسرى مىباشد.
الفرج: به معناى شکاف است، اما در اضافه شدن به کلمهاىدیگر، معانى مختلفى دارد اگر به ضمیریا اسم انسان اضافه شودبه معناى محل مخصوص و یا کنایه از عورتین است (4) و (5)
عورة: هر چیزى را که انسان حیا دارد که آن را آشکار کند، عورةگویند (6) و اگر به ضمیر انسان اضافه شود معناى همان محلمخصوص را دارد.
الزینه: چیزى که به وسیله آن زینت مىکنند. (مایترین به) (7) معناى لغوى زینتیا روایاتى که زینت استثناء شده در آیهکریمه را "انگشتر" معنا کرده سازگاراست اما با توجه به روایاتىکه زینت استثنا شده را مقدارى از بدن، مثل"صورت و دست"تعبیر مىکند و با توجه به قول اکثر مفسرین که معناى زینت را"مواضع زینت" گرفتهاند، مىتوان در معناى لغوى زینت توسعهداد که هم شامل وسایل زینتشود و هم شامل مواضع زینت کهمقدارى از بدن باشد. «الزینة تحسین الشىء بغیره من لبسه او حلیةاو هیئة» (8)
الجیب: در اصل، طوقه و گشادى سرلباس است ولى براىگردن و سینه، کنایه آورده مىشود (9) و در آیه کریمه هم کهجیوب به ضمیر نساء اضافه شدهاست، معلوم مىشود که معناىآن، طوقه لباس نیستبلکه منظور، همان گردن زنان است کههمان محل طوقه لباس است.
الاربه: به معناى حاجت (10) و گاهى شدید منظور است. (11)
متعلق غض در آیه شریفه
1- چون متعلق ذکر نشدهاست، ممکن است آن را مطلق آنچه کهنگاه کردن به آن حرام استبگیریم; (12) چنانچه صاحبمجمعالبیان، تفسیر کردهاند «عمالایحل لهم النظر الیه». (13)
2-ممکن استبه قرینه جمله بعدى که حفظ فروج است، متعلقغض را فروج بگیریم; چنانچه مرحوم، علامه طباطبایىفرمودهاند: «و على هذایمکنانتقید اولىالجملتینبنابنتها ویکونمدلول الاه هوالتهى عنالنظرالىالفروج» (14) .
3- مىتوان به قرینهمقابله دو آیه که اولى خطاب به مردان و دومى خطاب به زناناست، متعلق غض را در آیه اول، زنان و در آیه دوم، مردانبگیریم و ازشان نزول آیه نیز این وجه بیشتر از دو وجه قبلىاستنباط مىشود.
شان نزول آیه
1- عن محمدبن یحى عن احمدبن محمد عن علىبن الحکم عنسیفابن عمیره عن سعدالاسکاف عنابىجعفر علیهالسلام قال:«استقبل شاب من الانصار امراة بالمدینة وکان النساء ینقنعن خلفآذانهن فنطر الیها وهن مقبله فلما جازت نظر الیها و دخل فى زقاققدسماه بین فلان فجعل یتطر خلقها و اعترض وجهه عظم فى الحائط اوزجاجه فشق وجهه فلما مضت المراه نظر فاذا الدماء تسیل على توبهوصدره فقال والله لاتین رسولالله صلىاللهعلیهوآله ولاخیره فهبطجبرئیل علیهالسلام بهذه الایه «قلللمؤمنینیغضوامنابصارهم»». (15)
این شان نزول،احتمال سوم درمتعلق غض راتایید مىکند; چونصحبتىازفروج یاکلمحرمات نیستبلکه مورد، زن ومرد است.
مساله ملازمه
قبل از ورود در بحث، مناسب است که ابتدا، مساله ملازمهاى راکه در جریان بحث و استدلات، از آن گفتگو مىشود روشن کنیم.بین وجوب پوشش ونگاه، چهار صورت ملازمه،تصور مىشودکه بین دو مورد، ملازمه، عقلا و شرعا و عرفا ثابت است و بیندو مورد، ملازمهاى نیست.
1- وجوب ستر و پوشش، ملازم استبا حرمت نگاه. در هرمورد و موضعى که امر به پوشش شدهاست، نگاه کردن به آنحرام است والا شرعا و عقلا و عرفا مناط و دلیلى براى وجوبپوشش بهنظر نمىرسد و کاملا روشن است که مثلا زن باید بدنخود را بپوشاند اما آیا در منزل که هیچ فردى نیستیا در حمامنیز پوشاندن بدن واجب استیا خیر؟ پس معلوم مىشود کهوجوب پوشش،براى حفظازنگاهاست ومعلوممىشود مواضعىکه وجوب پوشش دارد حرمت نگاه هم دارد.
2- بین عدم وجوب پوشش و جواز نظر، ملازمهاى نیست;زیرا ممکن استبراى رفع حرج یا موارد دیگر، به عدهاىرخصت دادهشده که مواضعى از بدن را نپوشانند ولى به دیگراننیز اجازه نگاه داده نشدهاست; مثل مقدارى از بدن مرد کهوجوب پوشش ندارد ولى نگاه کردن زن هم جایز نیست.
3- بین جواز نگاه و عدم وجوب پوشش، ملازمه هست;زیرا اگر نگاه کردن جایز است، پس معلوم مىشودکه پوشش،واجب نیست، به همان بیان سابق.
4- بین عدم جواز نظر و وجوب پوشش ملازمهاى نیست.براى زن، نگاه به بدن مرد جایز نیست ولى براى مرد همپوشاندن واجب نیست، به همان بیان سابق.
در این دو آیه، موضوعات ذیل، اهم مسائل طرح شده مىباشند.
1- مساله نگاه و به تعبیر قرآن، غض بصر.
2- مساله ستر و پوشش و به تعبیر آیه، حفظ فروج.
3- مساله عدم جواز اطهار زینتبراى زنان به ضرب خمار.
4- استثناى مقدارى از بدن، از حکم وجوب پوشش، بهتعبیر «الاماظهرمنها».
5- استثناى افرادى که در مقابل آنها حکم الزامى پوشش ازاو براى زن، برداشته شدهاست، به تعبیر «الا لبعوتهن...».
6- منع زنان از هرگونه عمل محرک و جلب کننده، به تعبیر«ولایضربن بارجلهن...».
مساله نگاه
اما در خصوص نگاه چند مساله دراین آیه، مورد بحث قرارگرفتهاست.
1- حرمت نظر و نگاه به فروج (عورتین)
2- حرمت نظر و نگاه مرد و زن اجنبى به یکدیگر
3- حرمت نظر و نگاه شهوانى مطلقا
4- جواز نظر و نگاه به دست و صورت زن اجنبى
1- حرمت نظر و نگاه به فروج
اولا، نگاه به عورتین، چه نگاه مرد به مرد یا مرد به زن یاءبالعکس، تمام موارد حرام است. آیه کریمه مىفرماید: «یغضوامن ابصارهم و یحفظوا فروجهم» بهدلیل روایت که مىفرماید:منظور از حفظ فروج در این آیه، حفظ از نگاه است; یعنى بایدبپوشانند و هر موضعى از بدن که واجب باشد پوشانده شود.مسلما نگاه به آن محل، حرام است; چون پوشاندن براى ایناست که دیده نشود، پس نگاه کردن به آن حرام است و همچنینبه دلیل مقابله بین غض یصر و حفظ فرج که اولا، نگاه مطرحشده بعدا حفظ، معلوم مىشود که منظور از حفظ، همان حفظ ازنگاه است (16) و شاید کلام امام علیهالسلام هم اشاره به همینمقابله باشد.
استدلال قبل به آیه کریمه، براى حرمت نگاه به عورتین از راهملازمه بین وجوب پوشش و حرمت نظر بود با توسل به جملهحفظ فروج; اما خود جمله «یغضوا من ابصارهم یا بغضض منابصارهن» نیز دلالتبر حرمت نظر به فروج (عورتین) دارد کهمتعلق غض را به قرینه حفظ فروج که بلافاصله بعد از آنآمدهاستخود فروج بگیریم و معناى غض چشم، بستن باشد;پس آیه کریمه مىفرماید: (امر مىکند) که به عورتین نگاه نکنید.اما صرف نظر از آیه، حرمت نگاه به عورتین بین فقها و مسلمیناجماعى است و قابل تردید و تشکیک نیست.
2- حرمت نظر و نگاه زن و مرد اجنبى به یکدیگر
«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم»
آیه اول، به قرینه آیه دوم و تقابل بین این دو آیه، خطاب بهمردان و متعلق خطاب زنان است; یعنى مردان چشمان خود رااز زنان فرو گیرند و به آنها نگاه نکنند و همچنین «قل للمؤمنات»خطاب به زنان بوده و متعلق خطاب، مردان هستند; یعنى زناننیز به مردان نگاه نکنند و یا از این قسمت آیه، حرمت نگاه بهزنان یا بخشى از بدن آنها معلوم مىشود «ولایبدین زینتهن» بهزنان دستورداده شده که زینتهاى خود رابپوشانند وآشکار نکنندو منظوراز زینت، مواضع زینت است، چون که خود زینت،بهخودى خود، حرمت آشکار کردن ندارد بلکه چون اظهار زینتموجب اظهار موضع آن و بدن زن مىشود لذا آشکار کردن آنحراماست. (17) بعضى، وجوب پوشش دارد وبه بیانى که گذشتهر موضعى که پوشش آن واجب باشد نگاه به آن حرام است.
3- حرمت نظر و نگاه شهوانى
«قل للمؤمنین یغضوا منابصارهم ... و قل للمؤمنات یغضضن»متعلقغض در آیه، هرکدام از زن و مرد است. و معناى غض بصر،بستن چشم و ترک نظر نیستبلکه کنایه است از ترک استمتاعهرکدام از زن و مرد از دیگرى، مگر از زوج و زوجه و مملوکه.پس استمتاع ولذت بردن هرکدام از زن و مرد از دیگرى جز در آندومورد، حرام است. حال اگر نگاه در موردى که اصل آن جایزاست همراه شد با نوعى استمتاع ولذت و شهوت، همان چیزىاست که آیه از آن نهى مىکند. مرحوم، آیت الله خویى -رحمةالله علیه - مىفرمایند: «فانها الایه تدل على لزوم کف النظرالذى هو بعمنى الانصراف عن الشى تماما فتدل على حرمة جمیعانواع الاستمتاع من المراة. ماعدا المملوکه والزوجه، و علیه فاذا ثبت منالخارج جواز النظر الى بعض اعضاء المراة علم ان المراد من ذلک انماهوالنظر البحت لاالمشوب ینوع من الاستمتاع والتلذذ» (18)
6- جواز نظر و نگاه به صورت و دستبدون شهوت
«لاییدین زینتهن الا ماظهر منها». براى حرمت نظر به زن اجنبه، بهاین قسمت از آیه کریمه استدلال شد که مىفرماید: «لایبدینزینتهن» ولى این بخش نیز استثنایى دارد «الا ماظهر» مگر آنچه کهظاهر است. در باره این استثناء واقوال مختلفى که ذیل آن بیانشدهاست ان شاءالله، در مساله پوشش وجه و کفین، به صورتمفصل بحثخواهد شد اما مختصرا باید گفت که از «لایبدین»کهآشکار نکنند و بپوشانند، مقدارى استثناء شده که «الا ماظهر منها»است و منظور از «الاماظهر» به ضمیمه روایات، صورت و دستهااست در نتیجه صورت و دست از حرمت نظر به اجنبیه استثناءشدهاست، البته فقها; دراین مساله، سه قول دارند:
1- جواز نظر به وجه کفین، بدون شهوت 2- عدم جواز، مطلقا3- تفصیل بین دفعه اول که جایز است و دفعه بعدى کهحرام است.
مساله پوشش
در مساله پوشش نیز دو مساله، قابل بررسى است که آیه کریمه،آن را بیان نموده است: یکى مساله پوشش فروج که بین زن ومرد، یکسان است و دیگرى مساله پوشش بقیه بدن، که احکامىمخصوص به زنان بیان شدهاست.
مساله پوشش فروج
مساله پوشش فروج، در این آیه کریمه براى مردان و زنان یکسان بیان شدهاست «یحفظوا فروجهم» خطاب به مردان و «یحفظنفروجهن» خطاب به زنان. معلوم مىشود که این حد از پوششکه مربوط به فروجاستبین زنان و مردان مشترکاست و تفاوتىبین آنها نیست اما خود آیه،اولا، به وسیله «بحفظوا» دلالتبرالزام دارد، یا این که به صورت خبر آمدهاست که تاکید بیشترىبر امر دارد و یا این که لام امر، محذوف استیا جواب مشروطمقدر (19) ولى در هر صورت شکى نیست که دلالتبر الزام دارد.و ثانیا: کلمه حفظ در این آیه کریمه، به معناى پوشاندن فروجاست، به دو دلیل:
1- به قرینه صدر آیه که مساله غض بصر را مطرح مىکند وبعدا مساله حفظ فروج را، معلوم مىشود که در مقابل نگاهنکردن دستور به پوشاندن مىدهند. (20)
2- از امام صادق علیهالسلام ذیل همین آیه، نقل شدهاستکه فرمودند: هر آیهاى که در قرآن درباره حفظ فرج آمدهاست،منظور حفظ از زناست مگر این آیه که منظور، حفظ از نگاه استکه همان پوشش است. «... کل شى فى القرآن من حفظ الفرج فهو منالزنا الا هذه الایه فهو من النظر»روایات زیادى نیز دلالتبر وجوب پوشش عورة، در بابآداب حمام (21) دارد. اضافه بر این که سیره عملى قطعى، برپوشش عوره، موجود بوده و هست.
مساله پوشش مخصوص زنان
«ولایبدین زینتهن» در این آیه، تا این جمله، احکام براى مردان وزنان یکسان بیان شدهاست وازاینجا به بعد، احکامى مخصوصبه زنان است و معلوم مىشود که زنان، در مساله پوششاحکامى بیشتر از مردان دارند.
اولا، زن باید تمام بدن خود را اضافه بر عورتین بپوشاند واین مساله، بین مسلمین متفق علیه است (22) و آیه کریمه نیزدلالتبراین مطلب دارد:
1- «یحقطن فروجهن» فرج در آیه، اشاره به همان عورتیناست و در مورد زنها چندین روایت وارد شدهاست مبنى براینکه تمام بدن زن عورة است و در نتیجه،باید پوشانده شود; مثل«المراة کلها عوره»، قال علیهالسلام: «انماالنساء عى و عورة». (23)
2- «ولایبدینزینتهن» منظوراز زینت، مواضع زینتاست;یعنى بدن را باید بپوشانند و فروج هم که وجوب پوشش آن،قبلا بیان شد.
3- «ولایضربن یخمرهن على جبوبهن» ظاهر آیه کریمه، ایناست که زنها بدن را مىپوشاندند ولى مقدارى از گردن آنها بازبود که این را هم مىفرماید: بپوشانند.
ضمنا آیه «قواعد» (24) مىگوید که زنان سالخورده مىتوانندمقدارى از پوشش خود را کنار بگذارند. معلوم مىشود که زناندیگر باید تمام بدن خود را بپوشانند. و همچنین آیه«جلباب» (25) ظهورواضحى دروجوب پوشش کلبدن دارد; چونکه جلباب جامهاى تقریبا سراسرى است که کل بدن را مىگیرد،البته توضیح کامل آیه قواعد و جلباب ان شاالله بعدا مىآید.
مرحوم، آیهالله حکیم - رضوانالله علیه - مىفرمایند:
«یحب سترالمراة تمام بدنها اجماعا بل ضرورة من الدین و یشیرالیهقوله تعالى "ولیضربن یخمرهن على جبوبهن ولایبدین زینتهنالالیعولتهن ..." وقوله تعالى " والقواعد من النساء" وصیحیح الفضیل وصیحیح الیزتطى (26) وماورد فى حرمة النظر الى الاجنبیه نباءعلىالملازمه بین حرمة النظر و وجوب الستر المفروغ عنها فى ظاهرالض و الفتوى». (27)
مقدار استثنا از مساله وجوب ستر
در مساله وجوب ستر در این آیه کریمه، دو استثنا واقع شدهاست: یکى استثناء مقدارى از ستر و دیگرى مقدارى از مردان یازنان که حکم الزامى پوشش در مقابل آنها برداشته شدهاست. امامقدار استثناء از خود پوشش «الا ما ظهرمنها»براى روشن شدنمعناى این بخش از آیه کریمه قبلا باید چند نکته را بیان کنیم:
1- منظور از زینت در آیه، خود زینت نیست; چون کهمسلما خود زینتبه خودى خود، حکم وجوب پوشش ندارد وآشکار کردن آن هم اشکالى ندارد (28) بلکه منظور، مواضع زینتاست که لازمه پوشاندن زینت، پوشاندن بدن و لازمه آشکارکردن آن، آشکار کردن بدن است.
2- استثناء «الا ما ظهر منها» متصل است نه منقطع; زیرا کهاولا،اصل در استثناء، متصل بودن است و منقطع بودن، احتیاجبه قرینه دارد که در اینجا قرینهاى وجود ندارد.
مگر این که قول ابن مسعود را درتفسیر"الا ما ظهر"بگیریم کهمىگوید:منظور لباس رویى است.دراین صورت استثنا منقطعمىشود.ولى قولابن مسعود هم اولا"با قولابن عباس و سایرینکه تفسیر کردهاند به صورت و دست معارض است اضافه براینکه از ظاهر آیه هم چنین بر مىآید که مقدارى از بدن که قابلپوشاندن است مىخواهد استثناء کند. وثانیا، ضمیر «منها» که بهزینت ، برمىگردد، علامت این است که مستثنى از جنسمستثنى منه است و استثناء متصل است و ثالثا، این که لباس رالازم نیستبپوشانید، مثل کلام لغوى مىماند; چون لباس،خودش براى پوشش است واگر لباس را همبناباشد بپوشاننداولا دور لازم مىآید و ثانیا کسى چنین چیزى را نمىگوید.
3- حال که زینت مواضع زینتیعنى بدن شد و استثنا هممتصل شد مقدار استثنا شده از بدن چه مواضعى است؟
کاملا مشخص است که اگر زنى در مقام پوشش بدن خود باشد وتمام بدن را بپوشاند تنها صورت و دست است که خود به خودظاهر مىماند، البته مىتواند این دو موضع را نیز بپوشاند اما اگرنخواهیم که عسر و حرج و زحمت زیادى بر او تحمیل کنیم،صورت و دست او باز مىماند و منظور «الاماظهر منتها» هم بهقرینه روایات، همین دو موضع یعنى صورت و دست است.چند نمونه از روایات
1- روایة ابىالجارورد «الا ما ظهر منها» فهى الثیاب و الکحل والخاتم و خضاب الکف و السوار (29)
2- صحیحه زراره «الا ماظهر منها» قال الکحل والخاتم (30)
3- ابى صیر ... «الا ما ظهر منها» قال الخاتم والمسکه (31) وقول ابن عباس ... رفعه الوجه و یاطن الکف (32) و قول مرحومشیخ طوسى - رحمةاللهعلیه - اجمعوا ان الوجه والکفان لیسابعورة الجواز اظهارها فى الصلاة (33) و قول ومرحوم علامه طباطبایى - رحمهماالله - (35) البته قابل تذکر است که در روایات، سرمه چشم کنایه ازصورت، والنگو کنایه از دست است که مواضع این زینتهاهستند. در نتیجه آیه کریمه از مقدار پوشش لازم، وجه و کفین رااستنتاء کردهاست. علاوه براین که این بخش از آیه نیز دلالتبرعدم لزوم پوشش وجه وکفین دارد:«ولیقربنیخمرهنعلى جیوبهن» باید به وسیله روسرى خود، گردن و سینههاى خود رابپوشانند. آیه کریمه، در مقام بیان حد و کیفیت پوشش زناناست وابتدا، حفظ فروج و بعد، آشکار نکردن مواضع زینت رابیان نمودهاست. تنها موضعى که باقى مانده و ممکن است کهگمان شود که جزو استثنا «الا ماظهر منها» مىباشد، گردن وسینهها است که دستور مىدهد این موضع را نیز بپوشانند اگرصورت و دست هم که بیشتر از گریبان آشکار است و بیشترمورد توهم استثنا «الا ماظهر منها» مىباشد لازم بود پوشاندهشود، باید آیه کریمه آن را بیان مىکرد.
مرحوم، آیت الله حکیم - رحمةالله علیه - مىفرمایند:
«ولایضربن یخمرهن على جبوبهن» مشعر باختصاص الحکمیالجیوب فلا یعم الوجوده. (36)
مرحوم، علامه طباطبایى - رحمةاللهعلیه - مىفرمایند: (37) «... ولیلقین باطراف مقانعین صدورهن لیسترتها بها».
مرحوم، طبرسى - رحمهاللهعلیه - مىفرمایند: «امرن بالقاء المقاتععلى صدورهن تعطیه لنحورهن ... قال ابن عباس: تغطى شعرها وصدرها و ترائبها و سوالفها» (38)
مساله پوشش وجه و کفین
دراین باره، میان فقها و مفسرین، اختلاف نظر است. عدهاى قائلبه وجوب پوشش صورت ودستهاودرمقابل، عدهاى قائلبه عدموجوب پوشش شدهاند. علاوه براین که همه قائل شدهاند کهپوشاندن آن بهتر است. اما هرکدام براى نظریه خود، ادلهاى ازآیات و روایات بیان کردهاندکه جهت تکمیلبحث ارائه مىشود.
ابتدا ادله قائلین به وجوب پوشش را بیان مىکنیم همراه باجوابى براى هرکدام و بعد، ادله قائلین به عدم وجوب پوشش.
ادله وجوب پوشش وجه و کفین
دلیل اول: 1- اطلاق آیه غض «یغضوا من ابصارهم»مىفرماید چشم فرو گیرید و نگاه نکنید. این کلام، اطلاق دارد ودر نتیجه، همه جاى بدن را مىگیرد از جمله، وجه و کفین را. بعدمىفرمایند: باالملازمه هرجایى از بدن را که نباید نگاه کرد زنلازم استبپوشاند از جمله، وجه و کفین را.
جواب دلیل اول:اولا، آیه اطلاق ندارد وحذف متعلق همدلیل بر اطلاق نمىشود; چون متعلق معلوم بوده و حذفشدهاست وجود کلمه «من» شاهد بر عدم عمومیت در متعلقاست;چون تبعیضیهاست. مرحوم آیةالله حکیم(ره) مىفرمایند:«والامر بالغض لاعموم فى متعلقه وحذفه لا یقتضیه اذ حمله علىالعموم لکل شىء ممتنع ولاسیما بملاحظه التعبیر بقوله تعالى"منابصارهم" فان کلمه من ظاهره فى التبعیض والظاهر کونه یلحاظالمتعلق و تقدیر کل شى من بدن المراة لاقرینة علیه بلالمناسبجدابقرینة مابعده ان یکون متعلقه الفروج» (39) و مرحوم، علامهطباطبایى - رحمةاللهعلیه - نیز متعلق را فروج گرفتهاند: «ویکونمدلول الایه هوالنهى عن النظر الى الفروج» (40) ثانیا: هیچ ملازمهاىبین حرمت نگاه و وجوب پوشاندن نیست. همانطورى کهعدهاى از فقهاء فرمودهاند، نگاه زن به بدن مرد حرام است ولىبراى مرد پوشاندن واجب نیست.
دلیل دوم: «لایبدین زینتهن الاماظهر منها» مىفرمایند: اطلاق«لایبدین زینتهن» وجه و کفین را نیز مىگیرد که جزو زینتهایىاست که نباید آشکار شوند ومىگویند: منظور از استثناى«الاماظهر منها» هم، بدن نیست، بلکه منظور، لباس است;کمااینکه ابن مسعود گفته است.
جواب:اولا، با وجود استثناى «الاماظهر منها» بلافاصله بعداز «لابیدین» اطلاقى منعقد نمىشود. ثانیا، قول ابن مسعودمعارض استبا قول ابن عباس و دیگران. ثالثا: لازمه قول ابنمسعود، منقطع بودن استثناء ولغویت آن است; زیرا اگر بگوید:لباس را لازم نیستبپوشانید، کلامى لغو است; چون قابلپوشاندن نبوده و دور لازم مىآید. رابعا: روایات زیادى داریممبنى براینکه منظور از استثناء وجه و کفین است که روایاتبعدا مىآید.
دلیل سوم: «لایبدین زینتهن الا لبعولتهن ....» مرحوم، آیةاللهخویى - رضواناللهعلیه - براى اثبات وجوب پوشش وجه وکفین، به این قسمت از آیه، استدلال کردهاند و فرمودهاند:«هرچند از قسمت اول آیه، که استثناء «الا ماظهر»دارد، وجوبپوشش کل بدن، غیر از وجه و کفین و عدم وجوب پوشش وجهو کفین استفاده مىشود، ولى قسمت قبل، در مقام بیان حکمظاهر شدن قسمتى از بدن است نه بیان حکم اظهار بدن براىدیگران و حکم اظهار بدن براى دیگران را قسمت دوم، یعنى«لایبدین زینتهن الا لبعولتهن» بیان مىکند که مطلقا بدون هیچاستثنایى آیه کریمه مىفرماید: جز براى شوهر... بدن را آشکارنکند. در نتیجه، در مقام اظهار براى دیگران، هیچ موضعى از بدناستثناء نشدهاست وفقط بعضى ازافراد استثناء شدهاند. پس تمامبدن حتى وجه و کفین، در مقابل مردان باید پوشیده باشد. و اینکه قسمت اول که همراهاستثنااست فقط حکم ظهورفى حدنفسهرا بیان مىکند و قسمت دوم، حکم اظهار براى دیگران رامىفرماید: فعل"بداء"اگر متعلق آن بدون "لام" بیاید معناىآشکارنکردن در مقابل پوشاندن دارد و اگر متعلق آن همراه "لام"باشد معناى پوشاندن در مقابل ارائه به دیگران دارد لذا قسمتاول، معناى ظهور فى نفسه و قسمت دوم، معناى اظهار براىدیگران را دارد.
«البداءبمعنىالمظهورکمافى قوله تعالى"بدت لهماسؤاتهما"والابداء بمعنى الاظهار فاذا کان متعلقا بثى و لم یکن متعدیا یا للام یکونفى مقابل الستر واذا کان متعلقا باللام کان فى مقابل الاخفاء بمعنىالارائه والاعلام ومن هنایظهرمن آلایه الکریمه فان قوله عز وجل اولا«ولابیدین زینتهن الا ما ظهر منها» انما یعبد وجوب ستر البدن الذى هوموضع الزینه و حرمة کشفه ماعدا الوجه والکفین فى حین ان قوله ثانیا«ولابیدین زینتهن الا لبعوتهن» یفید حرمة اظهار بدنها وجعل الغیرمطلعا علیه واراءته مطلقا من دون فرق بین الوجه والیدین (41)
بعدا ایشان روایاتى را که وجه و کفین را استثناء کرده توجیهمىکنند و تطبیق مىدهند بر نظر خودشان، مىفرمایند: روایاتىکه وجه کفین را استثناء کرده مربوط به همان قسمت اول آیهاست که خود آیهاستنثادارد و روایاتى که وجوب پوشش وجه وکفین رابیان مىکند. (42) مربوط به قسمت دوم آیهاست.«فان هذهالایه تصدىلبیان حکمین،حکمالظهورفى نفسه عنداحتمال وجود ناظرمحترم وحکمالاظهارللغیر عندالقطع بوجود ناظرمحترم والذى یطهرانالروایات الوارده فى تفسیر هذه الایه الکریمه تؤکد ماذکرناهمنالتفصیلفانبعضهانسالعنالقسمالاول وبعضهاعنالقسمالثانى». (43)
جواب: اساس استدلال ایشان براین است که معناى فعل«لایبدین» با آوردن و یا نیاوردن "لام" تغییر مىکند در صورتى کهدر مقام استعمال، غیر از آن ممکن نیست; چون که آیه، اولا،مىخواهد مقدارى ازبدن را که حکم وجوبى پوشش دارد ومقدارى که حکم وجوب پوشش ندارد بیان کند و در مقامتعرض به افراد دیگر نیست، لذا متعلق را همراه با "لام" نیاورد وثانیا، مىخواهد حکم زن در مقابل دیگران را بیان کند، پسمجبور است متعلق را همراه "لام" بیاورد. اما این که معناى فعلتغییر پیدا مىکند صرف استظهار است ودلیلى ندارد. لغوى هماین را نگفتهاست. ثالثا، حکم ظهور فى حد نفسه یا احتمالوجود ناظر محترم یعنى چه؟ اگر ناظر نیست که اصلا حکمپوشش هم نیست و در صورت احتمال اگر احتمال عقلانى وقوى است که مثل وجود ناظر است و حق ندارد خود را برهنهکند واگر احتمال غیر عقلانى و ضعیف است مثل عدم وجودناظر است، پس دراین صورت، با معناى ایشان هیچ موردىبراى قسمت اول آیه باقى نمىماند. رابعا، توجیه روایاتقرینهاى ندارد و صرف احتمال است.
پىنوشتها:
1- طبرسى، مجمع البیان، (طهران:العملیةاسلامیه، 1383 ق)، ص 137;فیروزآبادى، قاموسالمحى، (بىجا: موسسهالرسالة، 1407ه)، چ دوم،
2- الزبیدى،تاجالعروس،(بیروت:دارمکتبةالحیاة،);آلوسى، روحالمعانى،(بیروت: داراحیاءالتراثالعربى،)،ج 18، ص 138
3- فیروزآبادى،پیشین;جوهرى،الصحاح،(بیروت:دارالعلمالهلایین،); راغب اصفهانى،مفردات راغب،(بیروت: دارالمعرفة،)
4- احمدبنفارس، مقایس اللغه،(مصر: شرکتمکتبه، 1392 ق)،چ دوم،اصل یدل علىتقنح فىالشى و من ذلک الفرجه
5- مفردات راغب،پیشین:الفرج،الشق بین الشیئینوکنى به عنالسواه
6- الصحاح،پیشین:العورةسوءهالانسان وکلمایستحیامنه
7- صحاحاللغه،پیشین;قاموسالمحیط،پیشین
8- طبرسى،پیشین; ج 3،ص 148
9- قاموس،پیشین;طبرسى،پیشین، ج 4، ص 138
10- مقایس اللغه، پیشین;
11- مفردات راغب، پیشین;
12- طبرسى، پیشین; ج 4، ص 137
13- محمدحسین طباطبایى(علامه)، المیزان، ج15، (قم: جامعه مدرسین،)، چ اول، ص 111
14- حرعاملى،وسایلالشیعه،چ 6،ج 14،(تهران:المکتبهالاسلامیه،1402)،باب104،ح4، ص 138
15- محمدحسین طباطبایى(علامه)،پیشین
16- المراد یزنینهن مواضع الزینهلان اقمى، ینزینبه کالقرط والسوارلایحرم ابداؤها فالمراد بابدادالمزینةابداء مواضهاى البدن:محمدحسینطباطبایى، پیشین، ج 15، ص 115
17- خویى(مرحومآیتاللهالعظمى)،مستندالعروه،(منشوراتمدرسهدارالعلم،1367)،ص37
18- طبرسى،پیشین،ج 4،ص 137:مجزوملانهجواب شرط مقدر...
19- محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 15،ص111: والمقابله بینقوله «یعضوا من ابصارهم»«لایحفظوافروجهم»یعطىانالمرادبحفظ الفروجسترها عن النظر لاحفظها عن الزنا و اللواطه.
20- کلینى، اصول کافى، ج 2، بیروت، دارصعبه،دارالتعارف، چ چهارم، ص 35، مجلسى (علامه)بحارالانوار، ج 101، (بیروت:داراحیاءالتراثالعربى، مؤسسه الفرفا)، ص 33
21- حر عاملى، پیشین، ج 2،
22- فقط ستروجه وکفیناختلافىاست.
23- حرعاملى،پیشین،ج 14،ص42
24 و25- نور:آیه 60 ;احزاب:آیه 60
26- حرعاملى، ج 14،پیشین،حدیث 1، ص 146
26- حکیم (رحمةاللهعلیه)، مستمسک، ج 5،(قم: کتابخانهآیةاللهنجفى، 1406 ق)، ص 234
27- ذکرالزینه دون مواقفهاللمبالغه - کشاف، ج 3،ص 230،لایظهرن مواضع الزینه،مجمعالبیان،ج4، حلى، ص 138، والمراد بزیقهن مواضع الزینه،المیزان، ج 15، ص 11، فالروایات وان کانتصریحه ان المراد بالزینه هو مواضعها، مستندالعروه، جزء 1 نکاح،ص 54
28- بحار، پیشین، ج 101، ص 33
29- وسایل، پیشین، ج 14،حدیث 3، ص 146،
30- وسایل،پیشین،باب 101،حدیث 4، ص 146،
31- روح المعانى، پیشین، ج 18، ص 141
32- تبیان، پیشین، ج 7، ص 429
33- مجمعالبیان، پیشین، ج 4، ص 138
34- المیزان، پیشین، ج 15، ص 111
35- مستمسک، پیشین، ج 5، ص 243
36- المیزان، پیشین، ج 15، ص 112
37- مجمعالبیان، پیشین، ج 4، ص 138
38- مستمسک، پیشین، ج 5، ص 243
39- المیزان، پیشین، ج 15، ص 111
40- مستندالعروه، پیشین، جزء 1 نکاح، ص 55
41- البته روایتى که وجوب پوشش وجه و کفینرا برساند نداریم اگر روایت فضیل که عینروایت و معناى آن بعدا مىآید و ایشان روایترا به صورتى معنا مىکند که وجوب پوشش وجهو کفین ازآن استفاده مىشود دیگران عمدتا بهصورتى دیگر معنا کردهاند که خود روایت دلیلبر عدم وجوب است و دیگر روایت عورة بودنزن است که این روایت هم در مقام بیان کمیت وکفیت پوششنیست و مکاتبه صفار که در مقامشهادت است نه مطلق.
42- حر عاملى،پیشین،ج 14،باب 24.
43- آیت الله بروجردى، نهایة التقریر فى الصلوة،ج1، ص 134
قلللمؤمنین یغضوا منابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکىلهماناللهخبیربمایصنعون و قل للمؤمنات یغضضن منابصارهن ویحفظنفروجهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن اوآباء بعولتهن اوابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنىاخوانهن او بنىاخوانهناونسائهن او ماملکتایمانهن اوالتابعین غیراولىالاربة منالرجال اوالطفل الذین لمیظهروا على عورات النساء ولایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن وتوبواالى الله جمیعا ایه المؤمنون لعلکم تفلحون.(نور:30-31)
ترجمه آیات
اى پیامبر، به مردان باایمان بگو که نگاههاى خود را از زنان فروگیرند و فرجهاى خود را حفظ کنند (بپوشانند) این کار براى آنهاپاکیزهتر است. به درستىکه خداوند به آنچه انجام مىدهند آگاهاست. و به زنان باایمان بگو که چشمان خود را از مردان فروگیرند و دامنهاى خود را حفظ کنند (بپوشانند) و زینتهاى خود راآشکار نکنند مگر آنچه که ضرورة ظاهر است و باید که گردن وسینههاى خود را با روسریهاى خود فرو بندند و زینتهاى خود راآشکار نکنند، مگر براى همسرانشان یا برادرانشان یا پسرانبرادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان آزاده یا کنیزان یا مردانىکه تمایلى به زنان ندارند یا اطفالى که به عورت زنان آگاهىندراند. و زنها نباید پاهاى خود را چنان برزمین بکوبند کهزینتهاى مخفى آنها معلوم شود واى مؤمنان، به سوى خدا توبهکنید شاید رستگار شوید.
تفسیر مفردات آیه
الغض: از نظر لغت، دومعناى عمده براى غض بیان شدهاست،یکى نقصان و کم کردن و دیگرى بستن به چشم و هرکدام از ایندو معنا قابل تبیین به دو صورت مىباشد که مىتوان درمجموع، چهار معنا براى غض بیان کرد:
الغض:النقصان. (1)
1- کم کردن دید چشم، به این صورت که سررا به زیر بیندازدو یا صورت را برگرداند.
2- کم کردن، به معناى نگاه آنى کردن نه نگاه استقلالى.
الغض: اطیاق الجفن. (2)
1- بستن چشم به صورت کامل و نگاه نکردن.
2- بستن چشم به معناى انصراف و اعتنا نکردن.
باتوجه به متعلقهاى مختلفى که براى غض بصرمىتوانگرفت وبا توجه به این مطلب که استعمال لفظ در اکثر از معناى واحد درقرآن، صحیح باشد،هر کدام از چهار معناى غض با توجه به یکىاز متعلقهامىتواند صحیح باشد; مثلا اگر متعلق را فروج بگیریم،معناى آن،بستن چشم به طورکامل مىباشد واگر متعلق را زنیامردبگیریم معناى آن،کمکردن دید یاآنىنگاهکردن مىباشد.
الخمار: روسرى و هرچیزىکه سر را بپوشاند (3) و از اینکه در آیهکریمه دستور داده که زنها به وسیله خمار گردن وسینههاى خودرا بپوشانند، معلوم مىشود که خمار، اضافه براین که سر و موهارا مىپوشاند اطراف آن، مقدارى اضافه دارد که بتوان به وسیلهآن گردن و سینهها را پوشاند و همان طور که از شان نزول آیه نیزاستفاده مىشود، اطراف آن را قبلا پشتسر مىانداختند. پسخمار پارچهاى بزرگتر از روسرى مىباشد.
الفرج: به معناى شکاف است، اما در اضافه شدن به کلمهاىدیگر، معانى مختلفى دارد اگر به ضمیریا اسم انسان اضافه شودبه معناى محل مخصوص و یا کنایه از عورتین است (4) و (5)
عورة: هر چیزى را که انسان حیا دارد که آن را آشکار کند، عورةگویند (6) و اگر به ضمیر انسان اضافه شود معناى همان محلمخصوص را دارد.
الزینه: چیزى که به وسیله آن زینت مىکنند. (مایترین به) (7) معناى لغوى زینتیا روایاتى که زینت استثناء شده در آیهکریمه را "انگشتر" معنا کرده سازگاراست اما با توجه به روایاتىکه زینت استثنا شده را مقدارى از بدن، مثل"صورت و دست"تعبیر مىکند و با توجه به قول اکثر مفسرین که معناى زینت را"مواضع زینت" گرفتهاند، مىتوان در معناى لغوى زینت توسعهداد که هم شامل وسایل زینتشود و هم شامل مواضع زینت کهمقدارى از بدن باشد. «الزینة تحسین الشىء بغیره من لبسه او حلیةاو هیئة» (8)
الجیب: در اصل، طوقه و گشادى سرلباس است ولى براىگردن و سینه، کنایه آورده مىشود (9) و در آیه کریمه هم کهجیوب به ضمیر نساء اضافه شدهاست، معلوم مىشود که معناىآن، طوقه لباس نیستبلکه منظور، همان گردن زنان است کههمان محل طوقه لباس است.
الاربه: به معناى حاجت (10) و گاهى شدید منظور است. (11)
متعلق غض در آیه شریفه
1- چون متعلق ذکر نشدهاست، ممکن است آن را مطلق آنچه کهنگاه کردن به آن حرام استبگیریم; (12) چنانچه صاحبمجمعالبیان، تفسیر کردهاند «عمالایحل لهم النظر الیه». (13)
2-ممکن استبه قرینه جمله بعدى که حفظ فروج است، متعلقغض را فروج بگیریم; چنانچه مرحوم، علامه طباطبایىفرمودهاند: «و على هذایمکنانتقید اولىالجملتینبنابنتها ویکونمدلول الاه هوالتهى عنالنظرالىالفروج» (14) .
3- مىتوان به قرینهمقابله دو آیه که اولى خطاب به مردان و دومى خطاب به زناناست، متعلق غض را در آیه اول، زنان و در آیه دوم، مردانبگیریم و ازشان نزول آیه نیز این وجه بیشتر از دو وجه قبلىاستنباط مىشود.
شان نزول آیه
1- عن محمدبن یحى عن احمدبن محمد عن علىبن الحکم عنسیفابن عمیره عن سعدالاسکاف عنابىجعفر علیهالسلام قال:«استقبل شاب من الانصار امراة بالمدینة وکان النساء ینقنعن خلفآذانهن فنطر الیها وهن مقبله فلما جازت نظر الیها و دخل فى زقاققدسماه بین فلان فجعل یتطر خلقها و اعترض وجهه عظم فى الحائط اوزجاجه فشق وجهه فلما مضت المراه نظر فاذا الدماء تسیل على توبهوصدره فقال والله لاتین رسولالله صلىاللهعلیهوآله ولاخیره فهبطجبرئیل علیهالسلام بهذه الایه «قلللمؤمنینیغضوامنابصارهم»». (15)
این شان نزول،احتمال سوم درمتعلق غض راتایید مىکند; چونصحبتىازفروج یاکلمحرمات نیستبلکه مورد، زن ومرد است.
مساله ملازمه
قبل از ورود در بحث، مناسب است که ابتدا، مساله ملازمهاى راکه در جریان بحث و استدلات، از آن گفتگو مىشود روشن کنیم.بین وجوب پوشش ونگاه، چهار صورت ملازمه،تصور مىشودکه بین دو مورد، ملازمه، عقلا و شرعا و عرفا ثابت است و بیندو مورد، ملازمهاى نیست.
1- وجوب ستر و پوشش، ملازم استبا حرمت نگاه. در هرمورد و موضعى که امر به پوشش شدهاست، نگاه کردن به آنحرام است والا شرعا و عقلا و عرفا مناط و دلیلى براى وجوبپوشش بهنظر نمىرسد و کاملا روشن است که مثلا زن باید بدنخود را بپوشاند اما آیا در منزل که هیچ فردى نیستیا در حمامنیز پوشاندن بدن واجب استیا خیر؟ پس معلوم مىشود کهوجوب پوشش،براى حفظازنگاهاست ومعلوممىشود مواضعىکه وجوب پوشش دارد حرمت نگاه هم دارد.
2- بین عدم وجوب پوشش و جواز نظر، ملازمهاى نیست;زیرا ممکن استبراى رفع حرج یا موارد دیگر، به عدهاىرخصت دادهشده که مواضعى از بدن را نپوشانند ولى به دیگراننیز اجازه نگاه داده نشدهاست; مثل مقدارى از بدن مرد کهوجوب پوشش ندارد ولى نگاه کردن زن هم جایز نیست.
3- بین جواز نگاه و عدم وجوب پوشش، ملازمه هست;زیرا اگر نگاه کردن جایز است، پس معلوم مىشودکه پوشش،واجب نیست، به همان بیان سابق.
4- بین عدم جواز نظر و وجوب پوشش ملازمهاى نیست.براى زن، نگاه به بدن مرد جایز نیست ولى براى مرد همپوشاندن واجب نیست، به همان بیان سابق.
در این دو آیه، موضوعات ذیل، اهم مسائل طرح شده مىباشند.
1- مساله نگاه و به تعبیر قرآن، غض بصر.
2- مساله ستر و پوشش و به تعبیر آیه، حفظ فروج.
3- مساله عدم جواز اطهار زینتبراى زنان به ضرب خمار.
4- استثناى مقدارى از بدن، از حکم وجوب پوشش، بهتعبیر «الاماظهرمنها».
5- استثناى افرادى که در مقابل آنها حکم الزامى پوشش ازاو براى زن، برداشته شدهاست، به تعبیر «الا لبعوتهن...».
6- منع زنان از هرگونه عمل محرک و جلب کننده، به تعبیر«ولایضربن بارجلهن...».
مساله نگاه
اما در خصوص نگاه چند مساله دراین آیه، مورد بحث قرارگرفتهاست.
1- حرمت نظر و نگاه به فروج (عورتین)
2- حرمت نظر و نگاه مرد و زن اجنبى به یکدیگر
3- حرمت نظر و نگاه شهوانى مطلقا
4- جواز نظر و نگاه به دست و صورت زن اجنبى
1- حرمت نظر و نگاه به فروج
اولا، نگاه به عورتین، چه نگاه مرد به مرد یا مرد به زن یاءبالعکس، تمام موارد حرام است. آیه کریمه مىفرماید: «یغضوامن ابصارهم و یحفظوا فروجهم» بهدلیل روایت که مىفرماید:منظور از حفظ فروج در این آیه، حفظ از نگاه است; یعنى بایدبپوشانند و هر موضعى از بدن که واجب باشد پوشانده شود.مسلما نگاه به آن محل، حرام است; چون پوشاندن براى ایناست که دیده نشود، پس نگاه کردن به آن حرام است و همچنینبه دلیل مقابله بین غض یصر و حفظ فرج که اولا، نگاه مطرحشده بعدا حفظ، معلوم مىشود که منظور از حفظ، همان حفظ ازنگاه است (16) و شاید کلام امام علیهالسلام هم اشاره به همینمقابله باشد.
استدلال قبل به آیه کریمه، براى حرمت نگاه به عورتین از راهملازمه بین وجوب پوشش و حرمت نظر بود با توسل به جملهحفظ فروج; اما خود جمله «یغضوا من ابصارهم یا بغضض منابصارهن» نیز دلالتبر حرمت نظر به فروج (عورتین) دارد کهمتعلق غض را به قرینه حفظ فروج که بلافاصله بعد از آنآمدهاستخود فروج بگیریم و معناى غض چشم، بستن باشد;پس آیه کریمه مىفرماید: (امر مىکند) که به عورتین نگاه نکنید.اما صرف نظر از آیه، حرمت نگاه به عورتین بین فقها و مسلمیناجماعى است و قابل تردید و تشکیک نیست.
2- حرمت نظر و نگاه زن و مرد اجنبى به یکدیگر
«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم»
آیه اول، به قرینه آیه دوم و تقابل بین این دو آیه، خطاب بهمردان و متعلق خطاب زنان است; یعنى مردان چشمان خود رااز زنان فرو گیرند و به آنها نگاه نکنند و همچنین «قل للمؤمنات»خطاب به زنان بوده و متعلق خطاب، مردان هستند; یعنى زناننیز به مردان نگاه نکنند و یا از این قسمت آیه، حرمت نگاه بهزنان یا بخشى از بدن آنها معلوم مىشود «ولایبدین زینتهن» بهزنان دستورداده شده که زینتهاى خود رابپوشانند وآشکار نکنندو منظوراز زینت، مواضع زینت است، چون که خود زینت،بهخودى خود، حرمت آشکار کردن ندارد بلکه چون اظهار زینتموجب اظهار موضع آن و بدن زن مىشود لذا آشکار کردن آنحراماست. (17) بعضى، وجوب پوشش دارد وبه بیانى که گذشتهر موضعى که پوشش آن واجب باشد نگاه به آن حرام است.
3- حرمت نظر و نگاه شهوانى
«قل للمؤمنین یغضوا منابصارهم ... و قل للمؤمنات یغضضن»متعلقغض در آیه، هرکدام از زن و مرد است. و معناى غض بصر،بستن چشم و ترک نظر نیستبلکه کنایه است از ترک استمتاعهرکدام از زن و مرد از دیگرى، مگر از زوج و زوجه و مملوکه.پس استمتاع ولذت بردن هرکدام از زن و مرد از دیگرى جز در آندومورد، حرام است. حال اگر نگاه در موردى که اصل آن جایزاست همراه شد با نوعى استمتاع ولذت و شهوت، همان چیزىاست که آیه از آن نهى مىکند. مرحوم، آیت الله خویى -رحمةالله علیه - مىفرمایند: «فانها الایه تدل على لزوم کف النظرالذى هو بعمنى الانصراف عن الشى تماما فتدل على حرمة جمیعانواع الاستمتاع من المراة. ماعدا المملوکه والزوجه، و علیه فاذا ثبت منالخارج جواز النظر الى بعض اعضاء المراة علم ان المراد من ذلک انماهوالنظر البحت لاالمشوب ینوع من الاستمتاع والتلذذ» (18)
6- جواز نظر و نگاه به صورت و دستبدون شهوت
«لاییدین زینتهن الا ماظهر منها». براى حرمت نظر به زن اجنبه، بهاین قسمت از آیه کریمه استدلال شد که مىفرماید: «لایبدینزینتهن» ولى این بخش نیز استثنایى دارد «الا ماظهر» مگر آنچه کهظاهر است. در باره این استثناء واقوال مختلفى که ذیل آن بیانشدهاست ان شاءالله، در مساله پوشش وجه و کفین، به صورتمفصل بحثخواهد شد اما مختصرا باید گفت که از «لایبدین»کهآشکار نکنند و بپوشانند، مقدارى استثناء شده که «الا ماظهر منها»است و منظور از «الاماظهر» به ضمیمه روایات، صورت و دستهااست در نتیجه صورت و دست از حرمت نظر به اجنبیه استثناءشدهاست، البته فقها; دراین مساله، سه قول دارند:
1- جواز نظر به وجه کفین، بدون شهوت 2- عدم جواز، مطلقا3- تفصیل بین دفعه اول که جایز است و دفعه بعدى کهحرام است.
مساله پوشش
در مساله پوشش نیز دو مساله، قابل بررسى است که آیه کریمه،آن را بیان نموده است: یکى مساله پوشش فروج که بین زن ومرد، یکسان است و دیگرى مساله پوشش بقیه بدن، که احکامىمخصوص به زنان بیان شدهاست.
مساله پوشش فروج
مساله پوشش فروج، در این آیه کریمه براى مردان و زنان یکسان بیان شدهاست «یحفظوا فروجهم» خطاب به مردان و «یحفظنفروجهن» خطاب به زنان. معلوم مىشود که این حد از پوششکه مربوط به فروجاستبین زنان و مردان مشترکاست و تفاوتىبین آنها نیست اما خود آیه،اولا، به وسیله «بحفظوا» دلالتبرالزام دارد، یا این که به صورت خبر آمدهاست که تاکید بیشترىبر امر دارد و یا این که لام امر، محذوف استیا جواب مشروطمقدر (19) ولى در هر صورت شکى نیست که دلالتبر الزام دارد.و ثانیا: کلمه حفظ در این آیه کریمه، به معناى پوشاندن فروجاست، به دو دلیل:
1- به قرینه صدر آیه که مساله غض بصر را مطرح مىکند وبعدا مساله حفظ فروج را، معلوم مىشود که در مقابل نگاهنکردن دستور به پوشاندن مىدهند. (20)
2- از امام صادق علیهالسلام ذیل همین آیه، نقل شدهاستکه فرمودند: هر آیهاى که در قرآن درباره حفظ فرج آمدهاست،منظور حفظ از زناست مگر این آیه که منظور، حفظ از نگاه استکه همان پوشش است. «... کل شى فى القرآن من حفظ الفرج فهو منالزنا الا هذه الایه فهو من النظر»روایات زیادى نیز دلالتبر وجوب پوشش عورة، در بابآداب حمام (21) دارد. اضافه بر این که سیره عملى قطعى، برپوشش عوره، موجود بوده و هست.
مساله پوشش مخصوص زنان
«ولایبدین زینتهن» در این آیه، تا این جمله، احکام براى مردان وزنان یکسان بیان شدهاست وازاینجا به بعد، احکامى مخصوصبه زنان است و معلوم مىشود که زنان، در مساله پوششاحکامى بیشتر از مردان دارند.
اولا، زن باید تمام بدن خود را اضافه بر عورتین بپوشاند واین مساله، بین مسلمین متفق علیه است (22) و آیه کریمه نیزدلالتبراین مطلب دارد:
1- «یحقطن فروجهن» فرج در آیه، اشاره به همان عورتیناست و در مورد زنها چندین روایت وارد شدهاست مبنى براینکه تمام بدن زن عورة است و در نتیجه،باید پوشانده شود; مثل«المراة کلها عوره»، قال علیهالسلام: «انماالنساء عى و عورة». (23)
2- «ولایبدینزینتهن» منظوراز زینت، مواضع زینتاست;یعنى بدن را باید بپوشانند و فروج هم که وجوب پوشش آن،قبلا بیان شد.
3- «ولایضربن یخمرهن على جبوبهن» ظاهر آیه کریمه، ایناست که زنها بدن را مىپوشاندند ولى مقدارى از گردن آنها بازبود که این را هم مىفرماید: بپوشانند.
ضمنا آیه «قواعد» (24) مىگوید که زنان سالخورده مىتوانندمقدارى از پوشش خود را کنار بگذارند. معلوم مىشود که زناندیگر باید تمام بدن خود را بپوشانند. و همچنین آیه«جلباب» (25) ظهورواضحى دروجوب پوشش کلبدن دارد; چونکه جلباب جامهاى تقریبا سراسرى است که کل بدن را مىگیرد،البته توضیح کامل آیه قواعد و جلباب ان شاالله بعدا مىآید.
مرحوم، آیهالله حکیم - رضوانالله علیه - مىفرمایند:
«یحب سترالمراة تمام بدنها اجماعا بل ضرورة من الدین و یشیرالیهقوله تعالى "ولیضربن یخمرهن على جبوبهن ولایبدین زینتهنالالیعولتهن ..." وقوله تعالى " والقواعد من النساء" وصیحیح الفضیل وصیحیح الیزتطى (26) وماورد فى حرمة النظر الى الاجنبیه نباءعلىالملازمه بین حرمة النظر و وجوب الستر المفروغ عنها فى ظاهرالض و الفتوى». (27)
مقدار استثنا از مساله وجوب ستر
در مساله وجوب ستر در این آیه کریمه، دو استثنا واقع شدهاست: یکى استثناء مقدارى از ستر و دیگرى مقدارى از مردان یازنان که حکم الزامى پوشش در مقابل آنها برداشته شدهاست. امامقدار استثناء از خود پوشش «الا ما ظهرمنها»براى روشن شدنمعناى این بخش از آیه کریمه قبلا باید چند نکته را بیان کنیم:
1- منظور از زینت در آیه، خود زینت نیست; چون کهمسلما خود زینتبه خودى خود، حکم وجوب پوشش ندارد وآشکار کردن آن هم اشکالى ندارد (28) بلکه منظور، مواضع زینتاست که لازمه پوشاندن زینت، پوشاندن بدن و لازمه آشکارکردن آن، آشکار کردن بدن است.
2- استثناء «الا ما ظهر منها» متصل است نه منقطع; زیرا کهاولا،اصل در استثناء، متصل بودن است و منقطع بودن، احتیاجبه قرینه دارد که در اینجا قرینهاى وجود ندارد.
مگر این که قول ابن مسعود را درتفسیر"الا ما ظهر"بگیریم کهمىگوید:منظور لباس رویى است.دراین صورت استثنا منقطعمىشود.ولى قولابن مسعود هم اولا"با قولابن عباس و سایرینکه تفسیر کردهاند به صورت و دست معارض است اضافه براینکه از ظاهر آیه هم چنین بر مىآید که مقدارى از بدن که قابلپوشاندن است مىخواهد استثناء کند. وثانیا، ضمیر «منها» که بهزینت ، برمىگردد، علامت این است که مستثنى از جنسمستثنى منه است و استثناء متصل است و ثالثا، این که لباس رالازم نیستبپوشانید، مثل کلام لغوى مىماند; چون لباس،خودش براى پوشش است واگر لباس را همبناباشد بپوشاننداولا دور لازم مىآید و ثانیا کسى چنین چیزى را نمىگوید.
3- حال که زینت مواضع زینتیعنى بدن شد و استثنا هممتصل شد مقدار استثنا شده از بدن چه مواضعى است؟
کاملا مشخص است که اگر زنى در مقام پوشش بدن خود باشد وتمام بدن را بپوشاند تنها صورت و دست است که خود به خودظاهر مىماند، البته مىتواند این دو موضع را نیز بپوشاند اما اگرنخواهیم که عسر و حرج و زحمت زیادى بر او تحمیل کنیم،صورت و دست او باز مىماند و منظور «الاماظهر منتها» هم بهقرینه روایات، همین دو موضع یعنى صورت و دست است.چند نمونه از روایات
1- روایة ابىالجارورد «الا ما ظهر منها» فهى الثیاب و الکحل والخاتم و خضاب الکف و السوار (29)
2- صحیحه زراره «الا ماظهر منها» قال الکحل والخاتم (30)
3- ابى صیر ... «الا ما ظهر منها» قال الخاتم والمسکه (31) وقول ابن عباس ... رفعه الوجه و یاطن الکف (32) و قول مرحومشیخ طوسى - رحمةاللهعلیه - اجمعوا ان الوجه والکفان لیسابعورة الجواز اظهارها فى الصلاة (33) و قول ومرحوم علامه طباطبایى - رحمهماالله - (35) البته قابل تذکر است که در روایات، سرمه چشم کنایه ازصورت، والنگو کنایه از دست است که مواضع این زینتهاهستند. در نتیجه آیه کریمه از مقدار پوشش لازم، وجه و کفین رااستنتاء کردهاست. علاوه براین که این بخش از آیه نیز دلالتبرعدم لزوم پوشش وجه وکفین دارد:«ولیقربنیخمرهنعلى جیوبهن» باید به وسیله روسرى خود، گردن و سینههاى خود رابپوشانند. آیه کریمه، در مقام بیان حد و کیفیت پوشش زناناست وابتدا، حفظ فروج و بعد، آشکار نکردن مواضع زینت رابیان نمودهاست. تنها موضعى که باقى مانده و ممکن است کهگمان شود که جزو استثنا «الا ماظهر منها» مىباشد، گردن وسینهها است که دستور مىدهد این موضع را نیز بپوشانند اگرصورت و دست هم که بیشتر از گریبان آشکار است و بیشترمورد توهم استثنا «الا ماظهر منها» مىباشد لازم بود پوشاندهشود، باید آیه کریمه آن را بیان مىکرد.
مرحوم، آیت الله حکیم - رحمةالله علیه - مىفرمایند:
«ولایضربن یخمرهن على جبوبهن» مشعر باختصاص الحکمیالجیوب فلا یعم الوجوده. (36)
مرحوم، علامه طباطبایى - رحمةاللهعلیه - مىفرمایند: (37) «... ولیلقین باطراف مقانعین صدورهن لیسترتها بها».
مرحوم، طبرسى - رحمهاللهعلیه - مىفرمایند: «امرن بالقاء المقاتععلى صدورهن تعطیه لنحورهن ... قال ابن عباس: تغطى شعرها وصدرها و ترائبها و سوالفها» (38)
مساله پوشش وجه و کفین
دراین باره، میان فقها و مفسرین، اختلاف نظر است. عدهاى قائلبه وجوب پوشش صورت ودستهاودرمقابل، عدهاى قائلبه عدموجوب پوشش شدهاند. علاوه براین که همه قائل شدهاند کهپوشاندن آن بهتر است. اما هرکدام براى نظریه خود، ادلهاى ازآیات و روایات بیان کردهاندکه جهت تکمیلبحث ارائه مىشود.
ابتدا ادله قائلین به وجوب پوشش را بیان مىکنیم همراه باجوابى براى هرکدام و بعد، ادله قائلین به عدم وجوب پوشش.
ادله وجوب پوشش وجه و کفین
دلیل اول: 1- اطلاق آیه غض «یغضوا من ابصارهم»مىفرماید چشم فرو گیرید و نگاه نکنید. این کلام، اطلاق دارد ودر نتیجه، همه جاى بدن را مىگیرد از جمله، وجه و کفین را. بعدمىفرمایند: باالملازمه هرجایى از بدن را که نباید نگاه کرد زنلازم استبپوشاند از جمله، وجه و کفین را.
جواب دلیل اول:اولا، آیه اطلاق ندارد وحذف متعلق همدلیل بر اطلاق نمىشود; چون متعلق معلوم بوده و حذفشدهاست وجود کلمه «من» شاهد بر عدم عمومیت در متعلقاست;چون تبعیضیهاست. مرحوم آیةالله حکیم(ره) مىفرمایند:«والامر بالغض لاعموم فى متعلقه وحذفه لا یقتضیه اذ حمله علىالعموم لکل شىء ممتنع ولاسیما بملاحظه التعبیر بقوله تعالى"منابصارهم" فان کلمه من ظاهره فى التبعیض والظاهر کونه یلحاظالمتعلق و تقدیر کل شى من بدن المراة لاقرینة علیه بلالمناسبجدابقرینة مابعده ان یکون متعلقه الفروج» (39) و مرحوم، علامهطباطبایى - رحمةاللهعلیه - نیز متعلق را فروج گرفتهاند: «ویکونمدلول الایه هوالنهى عن النظر الى الفروج» (40) ثانیا: هیچ ملازمهاىبین حرمت نگاه و وجوب پوشاندن نیست. همانطورى کهعدهاى از فقهاء فرمودهاند، نگاه زن به بدن مرد حرام است ولىبراى مرد پوشاندن واجب نیست.
دلیل دوم: «لایبدین زینتهن الاماظهر منها» مىفرمایند: اطلاق«لایبدین زینتهن» وجه و کفین را نیز مىگیرد که جزو زینتهایىاست که نباید آشکار شوند ومىگویند: منظور از استثناى«الاماظهر منها» هم، بدن نیست، بلکه منظور، لباس است;کمااینکه ابن مسعود گفته است.
جواب:اولا، با وجود استثناى «الاماظهر منها» بلافاصله بعداز «لابیدین» اطلاقى منعقد نمىشود. ثانیا، قول ابن مسعودمعارض استبا قول ابن عباس و دیگران. ثالثا: لازمه قول ابنمسعود، منقطع بودن استثناء ولغویت آن است; زیرا اگر بگوید:لباس را لازم نیستبپوشانید، کلامى لغو است; چون قابلپوشاندن نبوده و دور لازم مىآید. رابعا: روایات زیادى داریممبنى براینکه منظور از استثناء وجه و کفین است که روایاتبعدا مىآید.
دلیل سوم: «لایبدین زینتهن الا لبعولتهن ....» مرحوم، آیةاللهخویى - رضواناللهعلیه - براى اثبات وجوب پوشش وجه وکفین، به این قسمت از آیه، استدلال کردهاند و فرمودهاند:«هرچند از قسمت اول آیه، که استثناء «الا ماظهر»دارد، وجوبپوشش کل بدن، غیر از وجه و کفین و عدم وجوب پوشش وجهو کفین استفاده مىشود، ولى قسمت قبل، در مقام بیان حکمظاهر شدن قسمتى از بدن است نه بیان حکم اظهار بدن براىدیگران و حکم اظهار بدن براى دیگران را قسمت دوم، یعنى«لایبدین زینتهن الا لبعولتهن» بیان مىکند که مطلقا بدون هیچاستثنایى آیه کریمه مىفرماید: جز براى شوهر... بدن را آشکارنکند. در نتیجه، در مقام اظهار براى دیگران، هیچ موضعى از بدناستثناء نشدهاست وفقط بعضى ازافراد استثناء شدهاند. پس تمامبدن حتى وجه و کفین، در مقابل مردان باید پوشیده باشد. و اینکه قسمت اول که همراهاستثنااست فقط حکم ظهورفى حدنفسهرا بیان مىکند و قسمت دوم، حکم اظهار براى دیگران رامىفرماید: فعل"بداء"اگر متعلق آن بدون "لام" بیاید معناىآشکارنکردن در مقابل پوشاندن دارد و اگر متعلق آن همراه "لام"باشد معناى پوشاندن در مقابل ارائه به دیگران دارد لذا قسمتاول، معناى ظهور فى نفسه و قسمت دوم، معناى اظهار براىدیگران را دارد.
«البداءبمعنىالمظهورکمافى قوله تعالى"بدت لهماسؤاتهما"والابداء بمعنى الاظهار فاذا کان متعلقا بثى و لم یکن متعدیا یا للام یکونفى مقابل الستر واذا کان متعلقا باللام کان فى مقابل الاخفاء بمعنىالارائه والاعلام ومن هنایظهرمن آلایه الکریمه فان قوله عز وجل اولا«ولابیدین زینتهن الا ما ظهر منها» انما یعبد وجوب ستر البدن الذى هوموضع الزینه و حرمة کشفه ماعدا الوجه والکفین فى حین ان قوله ثانیا«ولابیدین زینتهن الا لبعوتهن» یفید حرمة اظهار بدنها وجعل الغیرمطلعا علیه واراءته مطلقا من دون فرق بین الوجه والیدین (41)
بعدا ایشان روایاتى را که وجه و کفین را استثناء کرده توجیهمىکنند و تطبیق مىدهند بر نظر خودشان، مىفرمایند: روایاتىکه وجه کفین را استثناء کرده مربوط به همان قسمت اول آیهاست که خود آیهاستنثادارد و روایاتى که وجوب پوشش وجه وکفین رابیان مىکند. (42) مربوط به قسمت دوم آیهاست.«فان هذهالایه تصدىلبیان حکمین،حکمالظهورفى نفسه عنداحتمال وجود ناظرمحترم وحکمالاظهارللغیر عندالقطع بوجود ناظرمحترم والذى یطهرانالروایات الوارده فى تفسیر هذه الایه الکریمه تؤکد ماذکرناهمنالتفصیلفانبعضهانسالعنالقسمالاول وبعضهاعنالقسمالثانى». (43)
جواب: اساس استدلال ایشان براین است که معناى فعل«لایبدین» با آوردن و یا نیاوردن "لام" تغییر مىکند در صورتى کهدر مقام استعمال، غیر از آن ممکن نیست; چون که آیه، اولا،مىخواهد مقدارى ازبدن را که حکم وجوبى پوشش دارد ومقدارى که حکم وجوب پوشش ندارد بیان کند و در مقامتعرض به افراد دیگر نیست، لذا متعلق را همراه با "لام" نیاورد وثانیا، مىخواهد حکم زن در مقابل دیگران را بیان کند، پسمجبور است متعلق را همراه "لام" بیاورد. اما این که معناى فعلتغییر پیدا مىکند صرف استظهار است ودلیلى ندارد. لغوى هماین را نگفتهاست. ثالثا، حکم ظهور فى حد نفسه یا احتمالوجود ناظر محترم یعنى چه؟ اگر ناظر نیست که اصلا حکمپوشش هم نیست و در صورت احتمال اگر احتمال عقلانى وقوى است که مثل وجود ناظر است و حق ندارد خود را برهنهکند واگر احتمال غیر عقلانى و ضعیف است مثل عدم وجودناظر است، پس دراین صورت، با معناى ایشان هیچ موردىبراى قسمت اول آیه باقى نمىماند. رابعا، توجیه روایاتقرینهاى ندارد و صرف احتمال است.
پىنوشتها:
1- طبرسى، مجمع البیان، (طهران:العملیةاسلامیه، 1383 ق)، ص 137;فیروزآبادى، قاموسالمحى، (بىجا: موسسهالرسالة، 1407ه)، چ دوم،
2- الزبیدى،تاجالعروس،(بیروت:دارمکتبةالحیاة،);آلوسى، روحالمعانى،(بیروت: داراحیاءالتراثالعربى،)،ج 18، ص 138
3- فیروزآبادى،پیشین;جوهرى،الصحاح،(بیروت:دارالعلمالهلایین،); راغب اصفهانى،مفردات راغب،(بیروت: دارالمعرفة،)
4- احمدبنفارس، مقایس اللغه،(مصر: شرکتمکتبه، 1392 ق)،چ دوم،اصل یدل علىتقنح فىالشى و من ذلک الفرجه
5- مفردات راغب،پیشین:الفرج،الشق بین الشیئینوکنى به عنالسواه
6- الصحاح،پیشین:العورةسوءهالانسان وکلمایستحیامنه
7- صحاحاللغه،پیشین;قاموسالمحیط،پیشین
8- طبرسى،پیشین; ج 3،ص 148
9- قاموس،پیشین;طبرسى،پیشین، ج 4، ص 138
10- مقایس اللغه، پیشین;
11- مفردات راغب، پیشین;
12- طبرسى، پیشین; ج 4، ص 137
13- محمدحسین طباطبایى(علامه)، المیزان، ج15، (قم: جامعه مدرسین،)، چ اول، ص 111
14- حرعاملى،وسایلالشیعه،چ 6،ج 14،(تهران:المکتبهالاسلامیه،1402)،باب104،ح4، ص 138
15- محمدحسین طباطبایى(علامه)،پیشین
16- المراد یزنینهن مواضع الزینهلان اقمى، ینزینبه کالقرط والسوارلایحرم ابداؤها فالمراد بابدادالمزینةابداء مواضهاى البدن:محمدحسینطباطبایى، پیشین، ج 15، ص 115
17- خویى(مرحومآیتاللهالعظمى)،مستندالعروه،(منشوراتمدرسهدارالعلم،1367)،ص37
18- طبرسى،پیشین،ج 4،ص 137:مجزوملانهجواب شرط مقدر...
19- محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 15،ص111: والمقابله بینقوله «یعضوا من ابصارهم»«لایحفظوافروجهم»یعطىانالمرادبحفظ الفروجسترها عن النظر لاحفظها عن الزنا و اللواطه.
20- کلینى، اصول کافى، ج 2، بیروت، دارصعبه،دارالتعارف، چ چهارم، ص 35، مجلسى (علامه)بحارالانوار، ج 101، (بیروت:داراحیاءالتراثالعربى، مؤسسه الفرفا)، ص 33
21- حر عاملى، پیشین، ج 2،
22- فقط ستروجه وکفیناختلافىاست.
23- حرعاملى،پیشین،ج 14،ص42
24 و25- نور:آیه 60 ;احزاب:آیه 60
26- حرعاملى، ج 14،پیشین،حدیث 1، ص 146
26- حکیم (رحمةاللهعلیه)، مستمسک، ج 5،(قم: کتابخانهآیةاللهنجفى، 1406 ق)، ص 234
27- ذکرالزینه دون مواقفهاللمبالغه - کشاف، ج 3،ص 230،لایظهرن مواضع الزینه،مجمعالبیان،ج4، حلى، ص 138، والمراد بزیقهن مواضع الزینه،المیزان، ج 15، ص 11، فالروایات وان کانتصریحه ان المراد بالزینه هو مواضعها، مستندالعروه، جزء 1 نکاح،ص 54
28- بحار، پیشین، ج 101، ص 33
29- وسایل، پیشین، ج 14،حدیث 3، ص 146،
30- وسایل،پیشین،باب 101،حدیث 4، ص 146،
31- روح المعانى، پیشین، ج 18، ص 141
32- تبیان، پیشین، ج 7، ص 429
33- مجمعالبیان، پیشین، ج 4، ص 138
34- المیزان، پیشین، ج 15، ص 111
35- مستمسک، پیشین، ج 5، ص 243
36- المیزان، پیشین، ج 15، ص 112
37- مجمعالبیان، پیشین، ج 4، ص 138
38- مستمسک، پیشین، ج 5، ص 243
39- المیزان، پیشین، ج 15، ص 111
40- مستندالعروه، پیشین، جزء 1 نکاح، ص 55
41- البته روایتى که وجوب پوشش وجه و کفینرا برساند نداریم اگر روایت فضیل که عینروایت و معناى آن بعدا مىآید و ایشان روایترا به صورتى معنا مىکند که وجوب پوشش وجهو کفین ازآن استفاده مىشود دیگران عمدتا بهصورتى دیگر معنا کردهاند که خود روایت دلیلبر عدم وجوب است و دیگر روایت عورة بودنزن است که این روایت هم در مقام بیان کمیت وکفیت پوششنیست و مکاتبه صفار که در مقامشهادت است نه مطلق.
42- حر عاملى،پیشین،ج 14،باب 24.
43- آیت الله بروجردى، نهایة التقریر فى الصلوة،ج1، ص 134