آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

از آن زمان که جنگ به عنوان یک پدیده مورد مطالعه قرار گرفت، جنگ روانى (1) نیزبه عنوان ابزارى درخدمت جنگ بوده و بدان توجه شده‏است. نویسندگان غربى جنگ روانى را پدیده‏اى منتج از دو جنگ جهانى - بخصوص جنگ جهانى دوم - مى‏دانند که طى آن آلمان‏نازى از این پدیده به طور وسیع استفاده نموده و «گوبلز»، (Goebbls) رابه عنوان یکى از پیشگامان و مبتکران جنگ روانى دانسته‏اند.برخى پیشینه جنگ روانى را به عصر مغولها - به ویژه زمان چنگیز - رسانیده‏اند. (2)
به نظر نگارنده، جنگ روانى مفهوم جدیدى نمى‏باشد و مطالعه پیشینه تاریخى جنگ،بیانگر آن است که جنگ روانى همزاد با آن است; وکمتر جنگى است که در آن از جنگ روانى استفاده نشده باشد. اما نکته قابل تامل این که مفهوم مزبور مانند سایر مفاهیم در بستر تاریخى وهمراه با تحول مقتضیات زمان و مکان، متحول بوده و سیر تطورى خود را تا به امروز پیموده‏است.به طورى‏که در عصر حاضرتکنولوژى به خدمت آن درآمده، و بر پیچیدگى آن افزوده است. درحالیکه در گذشته ابزار جنگ روانى همچون ادوات جنگى ابتدایى و ساده بوده است.
در اهمیت جایگاه جنگ روانى در اسلام، به‏نظر مى‏رسد که چندان نیازى به توضیح نمى‏باشد. امروزه لازم است در طرح هر استراتژى در راستاى حفظ استقلال و تمامیت ارضى، جایگاه جنگ روانى مشخص شود.باتوجه به‏اینکه‏از یک سو جنگ روانى، روحیه طرف مقابل را مورد هدف قرار مى‏دهد، و اینکه پیروزى در جنگ درواقع غلبه اراده‏ایى بر اراده دیگر است; و از سوى دیگر مکتب اسلام اهمیت‏خاصى براى روح و روان انسان
و جامعه قائل است; این بحث از اهمیت ویژه‏اى برخوردار مى‏باشد در واقع انتخاب این موضوع جهت‏بررسى از آن رو است که در سایه انقلاب اسلامى که به‏برکت رهبریهاى حضرت امام خمینى(ره) در عصر حاضر بنیان نهاده شده‏است و پیامد آن بیدارى افکار مسلمانان را از طرفى و مواجهه‏نظامى، فرهنگى غرب را از طرف دیگر در پى داشته است، ضرورت ترسیم یک استراتژى جامع که جنگ روانى نیز بخشى از آن‏است جایگاه ویژه‏اى را مى‏طلبد. بررسى استراتژى جامع در اسلام، اگر چه همواره مورد علاقه نگارنده بوده‏است، اما بررسى آن با توجه به گستره آن، از حوصله این مقاله خارج است، لذا تنها به بررسى «جایگاه جنگ روانى‏» در اسلام مى‏پردازیم. و در راستاى آن سئوالهاى ذیل مطرح‏اند که هریک به منزله عنوان و سرفصلى براى این نوشتار محسوب مى‏شوند. از جمله اینکه:
جنگ روانى از دیدگاه منابع اصیل اسلامى، کتاب و سنت و عقل واجماع چیست؟ آیاپیامبراکرم - صلى‏الله علیه وآله - وائمه اطهار - علیهم‏السلام - در جنگهاى صدر اسلام از جنگ روانى استفاده مى‏کردند؟ ابزار جنگ روانى در جنگهاى صدر اسلام چه بوده است؟ اهداف جنگ روانى چه مى‏باشد؟
مفروض این نوشته جهان‏بینى و منابع غنى اسلام، که عبارتند از: کتاب، سنت، عقل و اجماع، مى‏باشند که از اعتبار ویژه‏اى برخوردارند. و ما درپى تبیین این فرضیه هستیم که «جنگ روانى در شریعت اسلام درچارچوب کرامت و ارزشهاى والاى انسانى مشروع بوده و جایگاه ویژه‏اى دارد، و نمونه‏هاى آن را مى‏توان در سیره پیامبراسلام - صلى‏الله علیه وآله - وائمه‏اطهار - علیهم‏السلام - ملاحظه نمود.
در تعریف جنگ روانى گفته شده: « استفاده طراحى شده ازتبلیغات و ابزارهاى مربوط به آن، براى نفوذ در خصوصیات فکرى دشمن، باتوسل به شیوه‏هایى که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملى شود» (3) از تعاریف جنگ روانى که بگذریم (4) این بحث در بین منابعى که پیرامون جهاد و جنگ در اسلام نوشته شده غریب است و بدان پرداخته نشده‏است. و با توجه به غناى این بحث در قرآن و روایات اسلامى و منزلتى که در ترسیم استراتژى دارد، بحث مستقلى را مى‏طلبد. بخصوص در موقع حساس فعلى که تهاجم فرهنگى غرب متوجه جامعه و بخصوص نسل جوان ماست، وظیفه اسلامى ما ایجاب مى‏کند که در این خصوص چاره‏اى اندیشیده و اسلام را آن گونه که هست‏به جوامع و جهان معرفى نماییم.
نوشتار حاضر در دوبخش تنظیم یافته است. در بخش اول چارچوب تئوریک مسئله از دید کتاب و سنت تبیین مى‏شود و آنگاه به جلوه‏هاى آن در پیشینه تاریخى و بخصوص صدر اسلام یعنى جنگهاى پیامبر اسلام - صلى‏الله علیه وآله - وائمه‏اطهار - علیهم‏السلام - مى‏پردازد.
زمینه‏هاى تئوریک بحث
قبلا متذکر شدیم که: جنگ روانى روحیه طرف مقابل را نشانه مى‏رود. و برخوردارى از روحیه بالا، از عوامل مهم پیروزى در جنگ است. و به طورکلى چنانچه در طول هشت‏سال دفاع مقدس نیز شاهد آن بودیم، برخوردارى از روحیه بالا نقش تعیین کننده‏اى در پیروزى ایفا مى‏نماید. اگر غرب از سلاحهاى مدرن برخوردار بوده و در مقابل شوروى سابق که با غرب در حال جنگ سرد و به عبارت دیگر، جنگ روانى بسر مى‏برد، برانواع سلاحهاى پیشرفته زیردریایى، هوایى و موشکى اتکا داشت; جامعه اسلامى ما در سایه ایمان به غیب وبهره‏مندى از فرهنگ ایثار و شهادت از روحیه‏ایى عالى برخوردار بود. و این عامل على رغم تلاش همه جانبه دشمنان، زمینه پیروزى نیروهاى رزمنده ما رابرمتجاوزین فراهم نمود. در اسلام، انسان به‏عنوان موجودى دوبعدى که از جنبه ملکوتى و بعد حیوانى برخوردار است; معرفى شده است. بالا بردن روحیه رزمنده از دید اسلام تنها محدود به میدان جنگ و رزم نیست، بلکه داراى فرایندى بلند مدت است که از بدو تولد تا لحظه موت را در برمى‏گیرد. و متضمن برنامه‏هایى براى تزکیه و تعلیم و در یک کلام «جهاد اکبر» است. اگر انسانى در سایه تعالیم روح بخش اسلام این‏گونه تربیت‏شد، نتیجه و برآیندآن، وجود رزمندگانى شجاع و مقاوم است، که اگر همه دشمنان با همه سلاحهاى مدرن، آنان را مورد هجوم خود قرار دهند، کوچکترین تزلزل و شکستى در روحیه آنان بوجود نمى‏آید. و این تنها در فرهنگ غنى اسلام معنى و مفهوم مى‏یابد، و دشمنان از درک آن عاجزند. براین اساس موضوع بحث را باتوجه به منابع اسلامى پى مى‏گیریم.
قرآن کریم
در قران کریم آیات زیادى وجود دارد، که تلاش دارد روحیه رزمندگان اسلام را در صحنه نبرد بالا ببرد. باتوجه به اینکه اکثر این آیات ناظر به جنگهاى صدر اسلام در عصر پیامبراسلام - صلى‏الله علیه وآله - مى‏باشد، مى‏توان گفت‏که: بخشى از این آیات درمقام پاسخگویى به جنگ روانى دشمن بوده، درصدد است آنها را خنثى نماید; بخش دیگرى از آیات که جنبه تعرضى دارد مى‏خواهد روحیه طرف مقابل را مورد تاثیر قرار داده به تسلیم وا دارد. از جمله آیاتى که بیانگر بخش اول است، آیات ذیل مى‏باشد:
«وما محمد الارسول قد خلت من قبله الرسل افان مات اوقتل انقلبتم على اعقابکم...» (5) جز این نیست که محمد پیامبرى است که پیش از او پیامبرانى دیگر بوده‏اند،آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما به آیین پیشین خود باز مى‏گردید؟ خطاب آیه متوجه مسلمانانى است که در جنگ «احد» دومین غزوه پیامبر شرکت نموده‏اند. در این جنگ پس از حمله مجدد دشمن و مسامحه مسلمانان در نگهدارى تنگه و غفلت ناشى از جمع‏آورى غنایم‏برخلاف پیروزى اولیه،شکست‏سختى متوجه آنان مى‏شود. زیرا مشرکین شایعه کشته شدن پیامبر را با تبلیغات وسیعى بین قواى اسلام منتشر مى‏کنند که نشر این خبر دروغ بر روحیه مسلمانان اثرمنفى مى‏گذارد و قرآن بالحنى توام با نکوهش بیان مى‏کند که شخص مسلمان داراى رسالتى سنگین است و آیا بر فرض شهادت و یا موت پیامبراسلام - صلى‏الله علیه وآله - بایستى به روش گذشته برگشت نمایید؟! قطعا چنین نیست. 
آیات دیگرى نیز وجود دارد که در زمانى که مسلمانان احساس ضعف و شکست مى‏کنند، درصدد تقویت روحیه آنان است. «ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله...» (6) اگربه شما (در جنگ احد) آسیبى رسید، به آن قوم نیز(دشمنان شما در جنگ بدر) آسیبى وارد شده است.
«...ان تکونوا تالمون فانهم یالمون کماتالمون و ترجون من‏الله ما لایرجون وکان الله علیما حکیما» (7) اگر شما رنجى مى‏بینید، آنان نیز چون شما آزار مى‏بینند، ولى شما از خدا چیزى را امید دارید که آنان امید ندارند و خدا دانا و حکیم است. قرآن از قول خداوند خطاب به موسى - علیه‏السلام - براى تحت تاثیر قرار دادن دشمن مى‏فرماید «فقولاله قولا لینا لعله یتذکر اویخشى‏» (8) پس با او به نرمى سخن گویید، شاید پندگیرد یا بترسد. با وجود آنکه خداوند مى‏داند که فرعون متاثر نمى‏شود، چنین تعلیمى را به موسى - علیه‏السلام - مى‏دهد. از طرفى آیه، موسى را تشویق مى‏کند که نزد فرعون برود و در اجراى امر الهى کوتاهى نکند; از طرفى دیگر طریقه برخورد و استفاده از روش‏هاى روان شناسى در برخورد با فرعون را گوشزد مى‏کند یعنى بانرم صحبت کردن مى‏توان در طرف مقابل نفوذ کرد. تلاش نگارنده در این مقاله آن است که از تعریف متداول و مفهوم عنوان «جنگ روانى‏» فراتر نرود.اگر چه در برخى تعاریف، مفهوم عامى از عنوان بحث ذکر شده‏است. و جنگ تبلیغاتى صرف رامدنظر قرار نداده است. تنها نکته‏اى که ذکرش لازم مى‏باشد آن است که به عنوان مؤید، آیات فروانى در قران کریم دیده مى‏شود که، بیانگر تقویت روحیه رزمندگان اسلام است. نظیر آیاتى که بیانگر حیات شهید، تشویق به جهاد، صبر در جهاد، ایمان به غیب و تاثیرش بر روحیه نیروى رزمنده و... است. از طرف دیگر آیات متعددى وجود دارد که طى آنها روحیه طرف مقابل و دشمن را تضعیف مى‏نماید،مثل: وعده‏هاى عذاب و...
سنت
با مطالعه در سنت نیر مى‏توان روایات زیادى جهت تائید مطلب ذکر کرد. از مهمترین ابواب و روایات این بخش روایاتى است که حاکى از جواز به کار بردن خدعه در جنگ است:«الحرب خدعه‏» و جنگ روانى از مصادیق بارز «خدعه‏» است.
«خدعه‏» در لغت‏به معناى «مایخدع به‏» است. یعنى آنچه به وسیله آن خدعه ورزیده مى‏شود که عبارت از «مکر و حیله و فریب‏» است. (9) از دیدگاه فقه اسلامى، خدعه در جنگ جایز مى‏باشد. علامه حلى (ره) درکتاب «تذکره‏» و «منتهى‏» براین مطلب، ادعاى اجماع نموده‏است. (10) روایاتى که علماى اسلام جهت جواز خدعه در جنگ، بدان استدلال نموده‏اند گویاى جواز جنگ روانى است. از جمله این روایات حدیثى است که علامه حلى(ره) از منابع اهل سنت نقل مى‏کند که مربوط به رویارویى حضرت على - علیه‏السلام - باعمروبن عبدود در جنگ احزاب (خندق) مى‏باشد: «قال: وروى العامه‏ان عمروبن عبدود بارز علیا علیه‏السلام - فقال: مااحب ذلک یابن اخى، فقال - علیه‏السلام - لکنى احب ان‏اقتلک فغضب عمرو فاقبل الیه فقال - علیه‏السلام - به مابرزت لاقاتل اثنین فالتفت عمروفوثب على علیه‏السلام - فضربه فقال عمرو خدعتنى فقال - علیه‏السلام - الحرب خدعة‏» (11) یعنى: عامه روایت کرده‏اند که چون «عمروبن‏عبدود» با على - علیه‏السلام - روبرو گشت، گفت: من این امر(مصاف با على - علیه‏السلام -) را دوست ندارم، اى پسر برادرم، امام على - علیه‏السلام - فرمود: اما من مایلم، آنگاه عمرو غضبناک شد و به سوى امام روان گردید. امام على - علیه‏السلام - [از روى خدعه] گفت من به میدان نیامده‏ام که با دونفر بجنگم پس عمرو متوجه جانبى شد «غافلگیر شد» آنگاه امام جستى زد و به او ضربه‏اى وارد کرد عمرو گفت‏به من خدعه زدى و امام فرمود جنگ خدعه است. روایت دیگرى است از امام صادق - علیه‏السلام - که رسول خدا صلى‏الله علیه وآله - درجنگ خندق فرموده‏اند: «جنگ خدعه است و هرچه مى‏خواهید در جنگ بگویید»، و این روایت، ازجمله مهمترین مستندات جنگ روانى در منابع روایى مى‏باشد: «وفى خبر اسحاق بن عمار عن جعفربن‏ابیه - علیه‏السلام -: «ان علیا - علیه‏السلام - کان یقول لان تحفظنى الطیر احب الى من ان اقول على رسول‏الله - صلى‏الله علیه وآله - مالم یقل، سمعت رسول‏الله - صلى‏الله علیه وآله - یوم الخندق یقول: الحرب خدعه، و یقول تکلموا بمااردتم‏» (12) امام على - علیه‏السلام - مى‏فرمودند: اینکه مرا از فال بد حفظ کنى بهتر است نزد من از اینکه نسبت‏بدهم‏به پیامبر - صلى‏الله علیه وآله - آنچه رانفرموده است. از پیامبر در روز خندق شنیدم که مى‏فرمود جنگ خدعه است و اینکه هرچه مى‏خواهید بگویید. روایت دیگرى که ناظر به جنگ روانى مسلمین برعلیه دشمن مى‏باشد سخنى است از امام على - علیه‏السلام - در جنگ صفین که در راستاى تقویت روحیه خودى و تضعیف روحیه دشمن است: «قال عدى‏بن حاتم: ان علیا - علیه‏السلام - قال یوم التقى هو ومعاویة بصفین فرفع بها صوته یسمع اصحابه: والله لاقتلن معاویة واصحابه، ثم قال فى آخر قوله انشاءالله و خفض بهاصوته و کنت منه قریبا فقلت‏یا امیرالمومنین - علیه‏السلام - انک حلفت على ما قلت،ثم استثنیت فمااردت بذلک؟ فقال ان‏الحرب خدعة و انا عندالمومنین غیر کذوب، فاردت ان احرض اصحابى علیهم کى لایفشلوا ولکن یطعموافیهم، فافهم فانک تنتفع بهابعدالیوم انشاءالله‏». (13)
عدى ابن‏حاتم گوید: على - علیه‏السلام - زمانى که در جنگ صفین بامعاویه برخورد نمود صدایش را بقدرى بلند کرد که اصحابش مى‏شنیدند و فرمود: به خدا قسم معاویه و یارانش را مى‏کشم سپس در پایان سخن در حالیکه من نزدیک ایشان بودم، با صداى آهسته فرمودند انشاءالله (اگر خدا بخواهد) آنگاه من‏گفتم اى امیرمؤمنان شما برگفته خود سوگند یاد کردید، ودرپایان به خواست الهى مقید کردید، منظورتان چیست؟ حضرت فرمود: «جنگ خدعه است و من در نزد مؤمنین دروغگو نیستم، خواستم با این سخن اصحاب و یاران خویش را تحریض و تشویق نموده تا سست نشوند و [بر آنها غلبه یابند پس اى عدى این سخن را درک کن که بعد از این بدان سود خواهى برد اگر خداى بخواهد].»
احادیث مزبور صحت ادعاى ما را تایید مى‏کند. علاوه بر خدعه در جنگ که به استناد احادیثى به آن اشاره شد، استراتژى دعوت در برخورد باملل دیگر از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است. سیره حضرت محمد - صلى‏الله علیه وآله - و امیرالمومنین - علیه‏السلام - و بطور کلى حکم فقهى که بازتابى از رفتار و سنت معصومین مى‏باشد، بر این امر استوار است که خصوصا در جنگهاى ابتدایى - در برخورد با افرادى که بانداى اسلام آشنایى ندارند - نخست‏باید آنان را به سوى آیین رهایى بخش اسلام دعوت کرد. استراتژى دعوت از طرفى گویاى حقانیت پیام اسلام مى‏باشد که از نتایج آن تقویت روحى رزمندگان اسلام است که با اعتقاد و ایمان راسخ‏ترى به نبرد بپردازند، و از طرف دیگر گویاى آن است که طرف مقابل را قدرى به تامل و تفکر وا دارد و غبارهایى را که بر فطرت او نشسته، بزداید. چه بسا در صحنه نبرد و جایى که بایستى جان را برکف اخلاص گذاشت و فدا کرد، این غبارهابرطرف شده و به خود آیند، چنانچه نمونه‏هاى آن را در برخى رویاروییهاى جنگى مشاهده مى‏کنیم.
دعوت، خود برخوردى روانى است که گویاى بحث ما است; و دو مورد از مهمترین نتایج آن تقویت نیروى خودى و دیگر تضعیف روحیه طرف مقابل مى‏باشد. آنچه هم در مورد «خدعه در جنگ‏» وهم «دعوت‏» قابل ذکر است، اینکه ابزار و وسائل جنگ روانى با استفاده از ابزار متداول در آن زمان شکل مى‏گرفته است. و ابزار تبلیغاتى با بعد وسیع که امروزه در اختیار جوامع بشرى است در آن روز نبوده و این پدیده، مختص عصر حاضر است. استراتژى دعوت در سیاست‏خارجى، و برخورد جهان اسلام بااستکبار از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است و در آن مباحثى از قبیل: شرایط داعى، ابزار دعوت، روش دعوت و... مطرح است.
عقل
اگر جنگ روانى با اراده و روحیه طرف مقابل سروکار دارد، باتوجه به عنایتى که اسلام به برخورد مسالمت آمیز و حاکمیت صلح و صفا برجوامع انسانى دارد، مى‏توان کشف کرد که: کاربرد جنگ روانى براى پایان جنگ و جلوگیرى از ادامه خونریزى، از ابزار مهم جنگ بشمار مى‏رود. در وضع فعلى که رسانه‏هاى گروهى وامواج تبلیغاتى، تهاجم فرهنگى وسیعى رابرعلیه مسلمانان جهان ایجاد کرده‏اند، عقل حکم مى‏کند که علاوه بر تلاش براى حفظ روحیه خود و کسب شخصیت‏بایسته اسلامى، باید مقابله به مثل گردد و از وسایل تبلیغاتى مناسب براى شکست تبلیغاتى دشمن بهره گرفته شود. و این ضرورتى انکار ناپذیر است.
چارچوب جنگ روانى در اسلام
امروزه در استراتژیهاى ترسیم شده از سوى استکبار، جنگ روانى از جایگاه ویژه‏اى برخوردار است‏به عنوان نمونه، جنگ روانى در استراتژى نظامى رژیم اشغالگر قدس برسه اصل استوار است:
الف) تظاهر به شکست ناپذیرى ارتش اسرائیل!
ب) ایجاد شک و تفرقه بین رهبران ومردمان کشور مقابل ونیز افراد ارتش نسبت‏به فرماندهان
ج) ایجاد تردید در پیروزى قطعى اعراب بر اسرائیل (14)
تفاوت جنگ روانى در اسلام با آنچه درجهان کفر ازآن به جنگ روانى یاد مى‏شود، تفاوتى است جوهرى; که از مبانى عقیدتى نشات مى‏گیرد. برداشت جوامع غرب از این پدیده برپایه اندیشه‏هاى «ماکیاولى‏» استوار است، که کسب پیروزى را از هر راهى مجاز مى‏داند. چنانچه جنگهاى قرن اخیر شاهدى براثبات این مدعى است، ونمونه بارز آن جنایات و سفاکى‏هاى صربها علیه مسلمانان بوسنى هرزگوین مى‏باشد.
در مطالعه آثار سیاستمدارنى مشهور نظیر: «کلاس ویتز»، «دوهه‏»، «ژومینى‏»، «ناپلئون‏»، «لنین‏» و «مائو» نیز این مسئله به چشم مى‏خورد. (15) در مکتب اسلام، اگر چه به کارگیرى جنگ روانى بر علیه دشمن مجاز شمرده شده است،اما چارچوب خاصى را مى‏طلبد; به عبارت دیگر مقید است و نه مطلق، و این امر تا جایى مجاز شمرده شده که به اصول و ارزشها و کرامتهاى انسانى - که اسلام براى آن اهمیتى فوق العاده قائل است - لطمه‏اى وارد نسازد. اگر از نظر جهان غرب بر اساس تعالیم «ماکیاولى‏» هدف، وسیله را توجیه مى‏کند; در اسلام چنین روشى پذیرفته نیست. چنانچه پیامبر اسلام - صلى‏الله علیه وآله - در جنگ طائف جهت ایجاد جنگ روانى و درنهایت تسلیم خصم، به قطع اشجار اقدام ننمود عملا این کار را انجام نداد و تنها وانمود کرد که چنین مى‏کند. (16)
امروزه در غرب بمباران هوایى مناطق مسکونى جهت ایجاد رعب و وحشت واستفاده از انواع تبلیغات صوتى و تصویرى براى به زانو درآوردن طرف مقابل، امرى بدیهى و پیش پاافتاده است، وخود پایه یکى از استراتژى‏هاى استکبار را در قرن حاضر تشکیل مى‏دهد. در واقع همانطور که درجنگها، مسلمین از جهت مقصد و انگیزه با مخالفین خود تفاوت دارند از جهت استخدام وسائل در راستاى وصول به پیروزى و هدف نیز متفاوتند. چراکه کاربرد وسایل ناجوانمردانه باهدف آنها که نشر فضلیت است، منافات دارد. برخلاف آنکه بنى امیه و در راس آنها معاویه نمونه عینى مکتب ماکیاولیسم مى‏باشد; در مقابل «مسلم‏بن عقیل‏» به عنوان رزمنده‏اى مسلمان و نایب حضرت امام حسین - علیه‏السلام - حاضر نیست‏با وجود آنکه شرایط کاملا فراهم است «عبیدالله ابن زیاد» را درخانه «هانى ابن عروه‏» غافلگیرانه بکشد ومى‏گوید: «انا اهل‏بیت نکرالغدر» (17)
روایاتى که در تایید جنگ روانى بیان گردید گواه آن است که اسلام از آنجا که مکتبى است که دیانت و سیاست را چون دوبال ترقى پذیرفته‏است، نیازمند نیروهاى کارآمد و توانمندى است که باطنى الهى داشته و کیاست و سیاست لازم را براى پیشبرد اهداف الهى، اسلامى دارا باشند. چنین افرادى اگر در جوامعى که اهل آن عادت به شیطنت و فریبکارى دارند و آن را مایه مباهات خود مى‏دانند، قرار گیرند آلوده به فریب‏ها و فریبکاریها نمى‏شوند، نه کلاه سر کسى مى‏گذارند و نه کلاه سرشان مى‏رود. در واقع ویژگى چنین نیروهایى آن است که نه آنقدر ساده‏لوح‏اند که آلت دست‏سیاست‏بازان مادى‏گرا قرار گیرند و بدینسان ضربات مهلکى که در تاریخ نمونه‏اش کم نیست‏برپیکر مقدس اسلام وارد کنند و نه جزو سیاست‏بازانى هستند که تبعیت از هواهاى نفسانى مى‏کنند و بعضا براى حفظ موفقیت‏خویش آیاتى را نیز مستمسک عمل خویش قرار مى‏دهند; چنین انسانهایى محتاج تربیت اسلامى - خصوصا در زمینه تربیت‏سیاسى، اطلاعاتى - مى‏باشند. اینان بایستى ازتقواى یک بعدى که برخى گوشه‏نشینان از آن برخوردارند، فراتر رفته و تقواى جامع را کسب کنند و در عین حضور در صحنه اجتماع و سیاست، تقوى را مراعات نمایند. بایستى متصف به صفاتى خاص باشند تابتوانند وظایفى نظیر: شناخت اوضاع زمانه به مصداق کلام حضرت امام صادق - علیه‏السلام - کتمان سر، کسب اطلاعات و هوشیارى و... رابخوبى انجام دهند.
بیان امام على - علیه‏السلام - که مى‏فرمایند: «لولا کراهیة الغدرلکنت من ادهى‏الناس ولکن کل غدرة فجره و کل فجرة کفره‏» (18) بیانگر همین مطلب است. یعنى انسان مسلمان بایستى آن قدر سیاست و هوشیارى داشته باشد که دشمن را شناخته و انواع توطئه‏هاى او را آزمایش و کشف کند. درواقع ویژگى روحى و نفسانى یک انسان مسلمان بایستى پیچیده‏تر از یک انسان سیاست‏باز ماکیاولیست و منافق باشد، به طورى که قدرت کشف فریب‏ها و شیطنت‏هاى آنها را داشته باشد و هیچ وقت غافلگیر نشود; شناخت‏حیله‏هاى استکبارى و نیرنگهاى آنان از لوازم یک انسان کارآمد مسلمان است. در واقع راه مقابله با شیطنت‏هاى تبلیغاتى، روانى دشمن، شناخت راهها و مغالطه‏هاى آنهاست و با کشف آنهاست که مى‏توان آنها را خنثى کرد.
روایاتى که واژه خدعه در آنها دیده مى‏شود بیانگر آن است که: انسان مسلمان درمقابله بادشمن بایستى تاحدى از این روشها استفاده کند که شرع اجازه مى‏دهد. در این صورت دیگر این روشها را نمى‏توان نیرنگ نامید بلکه سیاست و زیرکى به حساب مى‏آید و «المؤمن کیس فطن‏» بیانگر همین نکته است. «الحرب خدعة‏» یعنى اینکه بایستى درجنگ کیاست و زرنگى و چاره‏اندیشى را مد نظر قرار داد همچون برخوردهاى اطلاعاتى پیامبراسلام - صلى‏الله علیه وآله - در جنگ بدر که «ماازآبیم‏» و همچون برخورد هوشیارانه «حذیفه‏بن یمان‏» در جنگ خندق که «قنبر» قبل از اینکه دشمن اسم او را بپرسد او پیش دستى مى‏کند و مشخصات طرف مقابل را مى‏پرسد و بدین ترتیب از مهلکه جان سالم بدر مى‏برد. و همچون بیان حضرت ابراهیم - علیه‏السلام - در قرآن کریم هنگامى که تبر را برگردن بت‏بزرگتر انداخت و... اینها همه بیانگر مفهومى است که از احادیث‏بدست مى‏آید و دلایلى براى بحث ما مى‏باشد. در واقع فرق اصلى کیاست و هوشیارى با مکر و حیله و خدعه در مطابقت و عدم مطابقت آن با شرع مقدس است. البته خود شرع در مواردى دستوراتى دارد که از قوانین عمومى خارجند ولى همگى در مسیراصلاح و سازندگى است. فرق مهم دیگر آنکه خدعه در راه هواهاى نفسانى به کار مى‏رود ولى کیاست در راه خدا و آخرت و دین است و علائم آن مشخص است.
جنگ روانى در بستر تاریخ اسلام
پس از آنکه پیامبر اسلام - صلى‏الله علیه وآله - پس از سه سال دعوت مخفى، دعوت خود را علنى کرد; مخالفت‏هاى مشرکان مکه نیز به شکلهاى مختلف شروع شد. و تطمیع، استفاده از زور و شکنجه و جنگ روانى از آن جمله بود. به عنوان نمونه پیامبر اکرم - صلى‏الله علیه وآله - درایام حج و غیرآن مردم را به آیین خود دعوت مى‏کرد ولى از آن سوى، ابولهب پشت‏سرپیامبر - صلى‏الله علیه وآله - با همان افراد تماس برقرار مى‏کرد و اثرتبلیغ پیامبر - صلى‏الله علیه وآله - رابااین بیان که «وى پسر برادر من است و دیوانه است‏» خنثى مى‏کرد. شکنجه بلال حبشى، یاسر، سمیه، عمار و... نمونه‏هایى از جنگ روانى دشمن علیه اسلام است. پس از هجرت پیامبراسلام - صلى الله علیه وآله - به مدینه و نزول آیات جهاد، نبرد سربازان اسلام به فرماندهى پیامبراسلام - صلى الله علیه وآله - برعلیه کفار و مشرکین وارد مرحله جدیدى مى‏شود. در کمتر جنگ و نبردى است که در آن طرفین جنگ، از جنگ روانى استفاده نکرده‏باشند. ابزارهاى جنگ روانى متناسب با امکانات و وسائل متعارف آن روز بوده است. و بدیهى است که اهداف متعددى را تعقیب مى‏کرده که در نهایت تسلیم طرف مقابل، مدنظر بوده است.
ابزارها و محورهاى جنگ روانى را مى‏توان به ترتیب امور ذیل ذکر کرد:
الف - انتشار شایعه;
ب - رجز خوانى و استفاده از شعارهاى رزمى;
ج - استفاده از اشعار رزمى و حماسى;
د - لاف زنى و تظاهر به قوى بودن;
ه- ایراد خطبه و سخنرانى به‏خصوص در شروع جنگ;
و - پایبندى به مقدسات خود و حمله به‏مقدسات طرف مقابل;
ز - نامه پراکنى و ارسال نامه توسط سفیران;
ح - مبارز طلبى و همآورد خواهى;
الف - انتشار شایعه
درجنگ، انتشار شایعه مهمترین حربه تبلیغاتى علیه دشمن مى‏باشد. از این رو دست‏اندرکاران همواره به نیروهاى خود متذکر مى‏شوند که اخبار را فقط از کانالهاى خاصى بپذیرند. در برخوردهاى نظامى صدر اسلام نیز این وسیله درخدمت فعالیت تبلیغاتى علیه حریف به شمار مى‏رفته است. از جمله شایعات مهم کفار علیه مسلمین در جنگ «احد» شایعه شهادت پیامبراسلام - صلى‏الله علیه وآله - بود که تاثیر منفى در روحیه سربازان اسلام داشته است و یا شایعه انعقاد صلح بین حضرت امام حسن مجتبى - علیه‏السلام - و معاویه توسط سربازان معاویه که باعث تضعیف روحیه مسلمانان گردید و آنان را وادار نمود تا عملا به صلح تن در دهند. در جبهه اسلام نیز تلاشهاى تبلیغى «نعیم‏ابن مسعود» تازه مسلمانى که نقش مهمى در پیروزى مسلمین در جنگ خندق ایفا کرد، را مى‏توان ذکر کرد و یا عمل به حدیث: «تکلموا بماشئتم‏» که قبلا بدان اشاره شد، نشر شایعه را شامل مى‏شود.
ب - رجز خوانى و استفاده از شعارهاى رزمى
رجز خوانى و انتخاب اسامى رمز و شعارهاى رزمى از عوامل عمده تقویت روحیه خودى و تضعیف روحیه دشمن مى‏باشد. شعار از دید اسلامى سخنى است که به وسیله آن افراد جبهه خودى شناخته شده و علامت و رمزى در آن نهفته است. چنانکه حضرت امام صادق - علیه السلام - طى حدیثى مى‏فرمایند:
شعارنا «یامحمد یامحمد» و شعارنا یوم بدر «یانصرالله اقترب‏» و شعارالمسلمین یوم احد «یانصرالله اقترب‏» و یوم بنى‏نضیر «یا روح القدوس ارح‏» و یوم بنى قینقاع «یاربنا لایغلبنک‏»، و یوم الطائف «یارضوان‏» و شعار یوم حنین «یابنى عبدالله یابنى عبدالله‏» ویوم‏الاحزاب «حم لاینصرون‏» و یوم بنى‏قریظه «یاسلام اسلمهم‏» و یوم المریسیع و هو یوم‏بنى المصطلق «الاالى‏الله الامر» ویوم الحدیبیه «الا لعنة الله على الظالمین‏» و یوم خیبر و هو یوم القموص «یاعلى آتهم من عل‏» و یوم الفتح «نحن عبادالله حقا حقا» و یوم تبوک «یا احد یا صمد» و یوم بنى الملوح «امت امت‏» و یوم صفین «یانصرالله‏» و شعارالحسین «یامحمد» و شعارنا «یامحمد» (19) :
شعار ما «یامحمد یامحمد» است، و شعار ما در جنگ بدر «یانصرالله اقترب‏» و شعار مسلمین در جنگ احد «یانصرالله اقترب‏» و جنگ بنى‏نضیر «یاروح القدس ارح‏» و جنگ بنى‏قینقاع «یا ربنا لایغلبنک‏» و در جنگ طائف «یا رضوان‏» و شعار جنگ حنین «یابنى‏عبدالله یابنى‏عبدالله‏» و در جنگ احزاب «حم لاینصرون‏» و در جنگ بنى‏قریظه «یاسلام اسلمهم‏» و در جنگ مریسیع که عبارت ازجنگ بنى‏مصطلق است، «الا الى الله الامر» و در جنگ حدیبیه «الالعنة الله على‏الظالمین‏» و در جنگ خیبر که روز سختى بود «یاعلى آتهم من عل‏» و در روز فتح مکه «نحن عبادالله حقا حقا» و در جنگ تبوک «یا احدو یاصمد» و در جنگ بنى‏الملوح «امت امت‏» و در جنگ صفین یا نصرالله و شعار امام حسین (در روز عاشورا) «یامحمد» و شعار ما «یا محمد» است. امام على - علیه السلام - در جنگ جمل جهت تقویت نیروى خود از شعار «یا منصور امت‏» و یا شعار «حم لاینصرون‏» که هر دو از ابتکارات جنگى پیامبر - صلى‏الله علیه وآله - علیه مشرکین است، استفاده مى‏کند. بهره‏گیرى از این شعارها درتزلزل روحیه دشمن تاثیر داشت. زیرا یادآور خاطره نبرد مسلمانان با مشرکین بود. از این رو عایشه نیز در جنگ جمل، جهت تقویت روحیه هوادارانش به تقلید از روش پیامبراسلام - صلى‏الله علیه وآله - به برخى رفتارها دست زد.
ج - استفاده از شعار رزمى وحماسى
کمتر جنگى در تاریخ اسلام به وقوع پیوسته که از شعر در آن به عنوان ابزارى براى تضعیف روحیه حریف استفاده نشده‏باشد، یاران امام حسین - علیه السلام - پس از معرفى خود ضمن شعرى مکتب و هدف خود را معرفى مى‏کردند; تا بدین وسیله قانیت‏خویش را ثابت کنند. در جریان جنگ احد مسلمانان اشعار کفار را با شعر پاسخ مى‏دادند و بدین وسیله منطق قوى و عالى خود را تبیین مى‏کردند. در جریان جنگ جمل « حکیم بن مناف‏» باخواندن اشعارى روح تازه‏اى در کالبد یاران امام على - علیه‏السلام - مى‏دمید. (20) از این‏رو سرودن شعر در میدان کارزار تاثیر مهمى برجاى مى‏گذارد.
د- لاف زنى و تظاهربه قوى بودن
در اخلاق فردى خودنمایى و تظاهر از صفات نکوهیده است، اما همین امر در میدان کارزار و در برابر دشمن از صفات نیک به شمار مى‏رود. چنانچه پیامبر رفتار تحقیرآمیز «ابودجاجه‏» را در جنگ احد مى‏ستاید.تظاهر به قوى بودن از دیدگاه روان‏شناسى، بازدارندگى طرف مقابل را درپى دارد و به‏حکم آیه «واعدوالهم مااستطعتم من قوه‏» (21) باید توانایى هاى رزمندگان از هر جهت در میدان نبرد تحقق یابد. در تاریخ اسلام هنگام فتح مکه شاهد روشن کردن آتش در اطراف مکه هستیم که باعث دلهره و ترس عجیبى در دشمن مى‏شود. دریکى دیگر از جنگها به علت قلت‏سپاه اسلام، فرمانده سپاه تصمیم مى‏گیرد تا بایک خدعه جنگى شب هنگام تعداد زیادى از سربازان خود را از نقطه دور به حرکت وادارد و با نداى بلند «الله اکبر» به دشمن بفهماند که نیروى کمکى مى‏آید. و همین امر باعث عقب نشینى دشمن مى‏گردد.
ه - ایراد خطبه و سخنرانى‏بخصوص در شروع جنگ
ایراد خطبه و سخنرانى در ابتداى جنگ در واقع یک اتمام حجت‏براى طرف مقابل است، که این امر در جنگهایى که یک طرف جبهه واقعى اسلام بوده ولى طرف مقابل داعیه اسلام را داشته مثل جنگهاى امام على - علیه‏السلام - و امام حسن - علیه‏السلام - و امام حسین - علیه‏السلام - تاثیر زیادى در روحیه طرف مقابل داشته و چه بسا افرادى را یا از میدان کارزار دور ساخته و یاعلاوه بردور کردن، داخل در جبهه خودى (اسلام) کرده است. چنانچه در جنگ جمل و جنگ صفین این امر وجود دارد. (22)
و- پایبندى به مقدسات خود وحمله به مقدسات طرف مقابل
در جنگ صفین وقتى معاویه در آستانه شکست کامل قرار گرفت، با کمک عمروعاص بهترین وسیله براى فائق آمدن بر جو موجود را در سرنیزه کردن قرآن دانستند بااینکه در واقع اعتقادى بدان نداشتند. و همین مسئله که درواقع مقدسات طرف مقابل را مستمسک قرار داده بودند، موجب پیدایش تفرقه در سپاه امام على - علیه‏السلام - و درنهایت تن دادن به حکمیت توسط آن حضرت شد. در جنگ جمل نیز عایشه تلاش دارد از جملات و ادعیه‏اى که پیامبراسلام - صلى‏الله علیه وآله - در جنگها ازآنها استفاده مى‏نمودند، جهت تقویت‏سپاه خود بهره‏گیرد. البته اگر سپاه متشکل از افرادى آگاه باشد این شیوه نه تنها موجب تزلزل نمى‏گردد بلکه باعث وحدت و انسجام آنان مى‏شود. حضرت امام حسین - علیه‏السلام - نیز براى تقویت روحى اصحاب خود و تضعیف روحیه طرف مقابل به کلمات پیامبراسلام - صلى‏الله علیه وآله - و رساندن نسبت‏خود به حضرت محمد - صلى‏الله علیه وآله - و حضرت زهرا - سلام‏الله علیها - تمسک مى‏کند و یزید و معاویه را محکوم نموده، سنتهاى جاهلى و آنچه در سیره خلیفه غیر حق در جامعه متداول گشته را رد مى‏کند.
اهداف جنگ روانى
هدف غایى جنگ روانى تسلیم طرف مقابل است. منتهى تاکتیک‏هاى وصول به تسلیم خصم متعدد است و از جمله آن; ایجاد تفرقه است. چنانچه «نعیم‏ابن‏مسعود» در جنگ خندق انجام داد که تفرقه نهایتامنجر به تسلیم شد. اهداف دیگرى را که مى‏توان برآن مصادیق روشنى در تاریخ اسلام یافت ذیلا فهرست‏وار ذکر مى‏کنیم و بحث پیرامون آنها را به فرصت دیگرى موکول مى‏کنیم:
1- اقناع و تسلیم;
2- تفرقه;
3- فریب دشمن;
4- ایجاد تردید و شبهه در پیروزى و حقانیت طرف مقابل;
5- تحریک عواطف و احساسات;
6- تقویت نیروى خودى;
7- ایجاد رعب و ترس در قلب دشمن;
پى‏نوشتها:
(×) این مقاله در تاریخ 29/2/72 در سمینار «جنگ روانى‏» در دانشگاه امام حسین(ع) تهران ارائه گردیده است.
1-Psychological warfar
2- جمعى از نویسندگان، موسوعة‏السیاسة، 5 جلد: (مؤسسة‏العربیه للدراسات والنشر، بیروت، 1990م) چاپ سوم، جلد2، ص 215.
3- کالینز، جان. ام، استراتژى بزرگ، ترجمه کورش بابندر، (تهران، دفترمطالعات وزارت خارجه، 1370) ص 478.
4- دراینجاتعاریف دیگرى نیز مطرح است که درآنها دایره جنگ روانى را وسیعتر شمرده‏اندکه بعنوان نمونه مى‏توان تعریف ذیل را ذکرکرد: «تبلیغات طرح‏ریزى شده و سایراقدامات روانى است که به منظورنفوذ در عقاید،احساسات، حالات، و رفتار گروههاى موردنظراز آنهااستفاده مى‏شود.»
5- آل عمران: 144
6- همان: 140
7- نساء: 104
8- طه: 44
9- قاموس المنجد، ماده خدع، و نیز: ر. ک : فرهنگ معین
10- نجفى، محمدحسن، جواهرالکلام، چ 3، 43 جلد، (دارالکتاب الاسلامیه، تهران، 1362) ج 21، ص 80.
11 و12- همان، ص 79، به نقل از وسائل‏الشیعه، باب 53 از ابواب جهاد
13- همان، ص 80
14- ربابه نمازى اسماعیل،استراتژى اسرائیل، دوجلد، (نشر سفید، تهران،1368) ص 76.
15- ر.ک به: على باقرى، کلیات مبانى جنگ و استراتژى (مرکز نشر بین‏المللى، بى‏م، بى‏تا) ص 6.
16- جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، قم، چ دوم، ص 362.
17- مرتضى مطهرى، حماسه حسینى، سه جلد، چاپ چهارم، (انتشارات صدرا، قم، 1366)، ج 3، ص 118.
18- نهج‏البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 191.
19- نجفى محمد حسن، پیشین، ص 55.
20- جعفر سبحانى، پیشین، ص 410.
21- انفال: 60
22- جعفر سبحانى، همان، ص 404 ، 483 - 534.

تبلیغات