آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

(عقیده و علم نه تنها یک پدیده موثر بر سیاسیت است بلکه عقیده و انگیزه دو کرکن اساسی علم انسانی را تشکیل می دهند. ) 1با صرف نظر از اینکه عقیده در تعیین ارزشهای اصیل موثر است، از طریق بیان مقدار تزاحم بین خواستها و مطلوبهای بشری و نشان دادن روشهای رسیدن به هدف و امکان یا عدم امکان دستیابی به آن نیز نقش بسزائی را ایفا می کند. لذا در شناخت اعمال سیاسی داخلی و بین المللی، محیط روانشناختی، بحث مهمی است، و یکی از مشکلات محققین در روابط بین الملل فهم برداشتهای مختلف بازیگران از مسائل می باشد، چرا که عمل هر بازیگر لزوماً بر طبق واقعیتهای موجود نمی باشد بلکه حداکثر هماهنگ با برداشت او از واقعیتها می باشد. هم اکنون در مورد رابطه بین عقیده و علوم سیاسی یا روابط بین الملل به نقل قول از دیگران می پردازیم.
2-2 مکتب سیاست قدرت
برای اینکه فهمیده شود در روابط بین الملل چقدر به آزادی عقیده توجه می شود لازم است بدانیم که (در بسیاری از وقایع که بر اساس ضوابط حقوق بین الملل قابل درک یا توجیه نیستند بر اساس اصول روابط بین الملل لااقل قابل فهم و غالباً قابل توجیه می باشند. به عبارت دیگر در حقوق بین الملل اساس کاربر ضوابط و مقررات است در صورتی که در روابط بین الملل اساس کار واقعیات است که نقش عمده در آنها را نیز قدرت بازی می کند. 2
(مورگانتا بنیان گذار مکتب سیاست قدرت در روابط بین الملل عقیده دارد که هدف هر نوع سیاست _ اعم از داخلی و خارجی_ در حقیقت تلاشی است برای کسب قدرت. باین معنی که انگیزه رفتار سیاسی تمام سیاستهای داخلی و خارجی کشورهای کسب قدرت است. ولی نباید تصور کرد چون انگیزه سیاسی همه جا یکسان است پس تجلیات سیاسی نیز یکنواخت و یکسان خواهد بود زیرا انگیزه تلاش قدرت در شرایط و اوضاع اجتماعی و فکری مختلف محیط داخلی و خارجی شکل می گیرد و راه خود را انتخاب می کند. 3 (از این روست که اکثر دانشمندان بین المللی و متفکرین بعد از جنگ جهانی دم معتقد شده اند که قدرت پدیده ایست همه جائی و جهانی)4(بعبارت دیگر ترس از بخط افتادن امنیت، افراد بشر و کشورها را وا می دارد که همیشه در پی کسب قدرت باشند و از راه تسلط به غیر و تقویت نیروی خویش از بخطر افتادن امنیت و منافع حیاتی خود جلوگیری نمایند. ) 5
والتر محقق معروف آمریکایی از قول رئالیستها و پیروان مکتب سیاست قدرت می گوید که: (کشورها باید منافع ملی خود را دنبال کنند و بالاترین این منافع افزایش قدرت کشور است). 6
3- 2 دولت و افکار عمومی
با نگاهی به مطالب ذیل خواهیم دید دولتها نسبت به عقاید مردم و افکار عمومی بی تفاوت نیستند، اما طرح اینکه خطا در اداراکات ممکن است، عقاید مانند آداب و رسوم هستند و صحیح و غلط ندارند، شایدنظر مخالف صحیح باشد، نباید گروه خاصی تعیین کننده حقیقت باشند و از این قبیل اندیشه ها نمی‌تواند مانع راه دولت در شکل دادن به افکار عمومی و احیاناً مخالف آن مشی کردن بشود. بعبارت دیگر طرح کردن این قبیل شبهات در سیاست قابل قبول نیست.
(جلب حمایت مردم شرط سوم و صفت دیگر یک دولت خوب می باشد از خصوصیات دیگر آن شاید مشکل تر باشد زیرا شرائطی که تحت آنها ممکن است یک سیاست خارجی بطور موفقیت آمیز تعقیب شود یکسان نیست. از طرف دیگر همیشه کیفیت و چگونگی فکر سیاستمداران به نحوی نیست که عکس العمل مطلوبی در اذهان عمومی ایجاد کند.
سیاستمدار باید بر حسب منافع ملی فکر نماید ولی توده مردم معمولاً مسائل را نقطه نظر منافع شخصی و در چهار چوب حقوق و ارزش های اخلاقی ارزیابی می‌کنند، ولذا ممکن است آنچه را که دولت منافع ملی می داند مورد حمایت مردم نباشد و مردم آنرا سیاستی غلط و مخالف منافع شخصی و این خود بدانند.
در مواردی که دولتها مواجه با افکار عمومی هستند که به نظر سیاستمداران در جهت مخالف منافع ملی است، آنها باید سیاست خوب منافع ملی را فدای افکار عمومی نکند آنرا با احتیاط دنبال کنند به طوری که از شکاف وسیع و غیر قابل جبران بین خود و مردم جلوگیری کنند.
مورگانتا درباره رابطه بین افکار عمومی و سیاست خارجی اظهار می دارد که برای اینکه دولتی در سیاست داخلی و خارجی موفق باشد باید همیشه به سه اصل زیر توجه کند:
1- وجود تضاد بین افکار عمومی و سیاستهای دولت امری غیر طبیعی نیست؛
2- دولت باید بوجود آورنده افکار عمومی باشد نه دنباله رو آن. دولت همچنین باید توجه داشته باشد که افکار عمومی پدیده ای است گذرا و غیر ثابت؛
3- دولت باید بین هدفهای اصلی و غیر اصولی تفکیک قائل شود و فقط در مورد هدفهای غیر اصلی است که می تواند به مرجحات افکار عمومی توجه کند.
جلب حمایت افکار عمومی و پشتیبانی مردم ممکن است بطریق گوناگون صورت گیرد که مهمترین آنها را احزاب سیاسی، دستگاه اداری و سازمان تبلیغاتی کشور تشکیل می دهد. ) 7
(هیچ نتیجه کلی در مورد موضوع افکار عمومی و خط مشی همگامی ممکن نیست. اما چند نتیجه محدود آزمایشی ممکن است بدست آورد. اولاً، مقداری که یک مقام مسئول باید نسبت به افکار رأی دهندگان پاسخگو باشد طبق آن عمل کند موضوع بحث است؛ ثانیاً، این چنین نیست که مقامات مسئول همیشه بر وفق افکار عمومی عمل کنند، بنظر می رسد این بستگی به مورد، تقسیم عقائد و سازماندهی عقائد داشته باشد؛ ثالثاً، در اکثر موارد خط مشی عموم، اغلب مردم یک عقیده درباره موضوع ندارند، بمعنی اینکه در مورد آن فکر کرده باشند یا مجموعه ای از اطلاعات متناسب درباره آن داشته باشند. در عوض اغلب مردم آماده اتخاذ یک خط حزبی بجای سرمایه گذاری از نظر وقت و کوشش و آماده برای اعتماد به مقامات می باشند. بهر حال بنظر می رسد که افکار عمومی محدوده بیرونی اعمال مجاز دولت را مشخص می کند... تصمیم گیری در مسائل حساس مشخصی که متخصصین دولت و نخبگان از اتخاذ تصمیم قبل از شکل گیری افکار عمومی اجتناب می‌کنند بعهده افکار عمومی می باشد.
بالاخره، مقامات بطور انفعالی افکار را نمی پذیرند بلکه آگاهانه سعی بر شکل دادن، سازماندهی و حتی کنترل آن دارند. آنها این کار با تبلیغات، و همچنین با اتخاذ تصمیماتی که بعد جدیدی به وضعیت می دهد انجام می هند. روابط بین فرهنگ سیاسی، ایدئولوژی سیاسی و افکار عمومی مسئله پیچیده ای است اما نه به پیچیدگی رابطه بین این سه و رفتار افرادی که در یک یا چند نقش سیاسی و افکار عمومی مسئله پیچیده ای است اما نه به پیچیدگی رابطه بین این سه و رفتار افرادی که در کی یا چند نقش سیاسی عمل می‌کنند. ایدئولوژی سیاسی تعریف شده در یک رفتار مخالف ممکن است بعنوان مسئله مورد توجه اقلیت خیلی محدود که بهر حال سیاسی گرچه ممکن است یک فرد معتقد به یک ایدئولوژی خاص وقتی روی کار بیاید ابتداء در چهار چوب آن ایدئولوژی عمل کند اما ضرورتهای عملی بقای سیاسی بزودی ایدئولوژی را تبدیل به یک مرجع سمبلیک خواهد کرد همانطور که تقریباً، یقیناً در مورد سوسیالیسم آفریقایی و مارکسیسم شوروی می توان گفت) 8
(مشکل اصلی همه این موضوعات ارتباط آنها با اشکال مختلف دولت و رفتارهای سیاسی است، اگر چه با عینک افکار عمومی مسئله بدین صورت مطرح می شود که: چقدر یک مقام مسئول باید به افکار عمومی بها بدهد؟ یک ملاحظه شایسته نشان می دهد که اگر چه اغلب مردم احتمالاً دارای نگرش عقیده و ایدئولوژی سیاسی می باشد، اما در واقع برای اکثریت گسترده مردم – بجز در دوره‌های خشونت سیاسی _ نگرش ها و عقاید آنها درباره سیاست محتوای شناختی اندکی دارد و سیاسیت ارتباط محدودی با آنها دارد. ) 9
(عوامل و پدیده های زیر امنیت کشور را بخطر می اندازد: 1- ظهور و توسعه ایدئولوژی ای که مخالف ایدوئولوژی حاکم باشد). 10
(ایدئولوژی مجموعه ای است از عقاید مربوط به انسان، اجتماع و نظام سیاسی و اقتصادی که برای تحقق بخشیدن باین عقاید، راهها و برنامه هائی را توصیه می نماید.
بعضی از دانشمندان ایدئولوژی را بنحو زیر تعریف کرده اند. ایدئولوژی مجموعه افکاری است درباره ارزشها و هدفهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که برنامه هائی را برای نیل به این اهداف و ارزشها ارائه می دهد. تأثیر ایدئولوژی بر قدرت ملی بعلل زیر می باشد:
i. ایدئولوژی موجب تقویت روحیه ملی می گردد؛
ii. ایدئولوژی مردم را به دستگاه دولتی و سیستم موجود کشوری معتقد می کند؛
iii. ایدئولوژی موجب یکپارچگی و وحدت در داخل کشور می شود؛
iv. ایدئولوژی یکی از بهترین و موثرترین وسائل نفوذ در سایر کشورها بشمار آمده است؛
v. ایدئولوژی معمولاً موجب هماهنگی و اتحاد کشورهای هم مسلک در صحنه بین المللی می‌گردد: به عبارت دیگر ایدئولوژی کشورهائی را که هم عقیده هستند متحد نموده و در یک جبهه واحد، قرار می دهد.
vi. مناطق نفوذ در برخی از موارد زائیده ایدئولوژی به ویژه ایدئولوژی کمونیستی و دمکراسی در صحنه بین المللی است.
تأثیر پدیده های فوق بر قدرت ملی کشور صاحب ایدئولوژی برتر واضح است. اثر ایدئولوژی در تشکیل و افزایش قدرت ملی ممکن است به این طریق نیز توجیه گردد که قدرت بمعنی توانایی تأثیر در ذهن و فکر دیگران است.
به عبارت دیگر وقتی گفته می شود کشور «الف» بر کشور«ب» نفوذ دارد، مقصود این است که «الف»بر بعضی از رفتار و اعمال «ب» بجهت نفوذ در فکر «ب» کنترل دارد. بنابراین قدرت همیشه همه با تأثیر در فکر و ذهن دیگران است و ایدئولوژی یکی از مهمترین موثرترین ابزار و وسائل نفوذ در فکر در ذهن دیگران بشمار آمده است. ) 11
بنابراین ما نباید تحت این عنوان که آزادی عقیده از حقوق طبیعی و خواستهای فطری انسانهاست و یا به بهانه پیشرفتهای علمی _ که خود جای بحث فراوان دارد – و یا تحت این عنوان که آزاد اندیشی و حقیقت جویی از اصول مسلم انسانی است چنین پنداریم که در دین نمی بایست به مسائل سیاسی پرداخته شود. بعکس در اسلام اکیداً به علم و حقیقت جویی و آزاد اندیشی سفارش شده است. بجاست مطلب زیر استاد شهید مطهری (ره) به مناسبت ذکر شود:
(جحود یعنی اینکه آدمی حقیقت را درک کند و در عین حال با آن مخالفت کند. به عبارت دیگر، جحود اینست که فکر و اندیشه به واسطه دلیل و منطق تسلیم گردد و حقیقت از نظر عقل و چراغ اندیشه روشن گردد، اما روح و احساسات خود خواهانه و مبتکرانه سرباز زند و تسلیم نشود. روح کفر، ستیزه جوئی و مخالف ورزی با حقیقت در عین شناخت حقیقت است.
این حالت، حالت بسیار خطرناکی است، هر چند در موضوعات کوچک باشد، چه بسا بسیاری از ماها _ معاذ الله_ گرفتار آن باشیم. فرض کنید، طبیبی عالی مقام و مجتهدی عالی مقام و یا متخصص عالی مقام دیگری که شهرت جهانی دارد در یک مسأله به فن خودش تشخیص بدهد و نظر خود را ابراز دارد، بعد یک فرد گمانم، طبیب یا طلبه ای جوان در همان مسئله نظر مخالف بدهد و دلائل قطعی هم ارائه کند و خود آن مقام عالی در دل خود صحت گفتار آن جوان را تصدیق کند، ولی مردم دیگر مطابق معمول بی خبر بمانند و نظر به شخصیت آن مقام عالی او را تصدیق کنند.
در اینجا اگر آن متخصص مشهور تسلیم گفته آن طبیب یا آن طلبه جوان بشود یعنی اگر تسلیم حقیقت گردد و اعتراف به اشتباه خویش کند، او واقعاً مسلم است، زیرا لاسلام هو التسلیم و بوجهی می توان گفت مصداق بلی من اسلم وجه لله است، چنین شخصی از صفت پلید جحود مبرا است و اما اگر انکار ورزد و بخاطر حفظ حیثیت و شهرت خود با حقیقت مبارزه کند، کافر ماجرا و جاحد است.
کافر ماجرائی تمام کوشش انسان را نابود می سازد، عمل انسان همراه با چنین حالتی همچون خاکستری است در معرض غارت تند باد ما نیز اگر با حق عناد داشته باشیم مشمول همین فرمول کلی می باشیم. ) 12
با این وجود اسلام در عین حال توجه تام به شرائط بقای اندیشه حق نموده است، چرا که اگر یک اندیشه حق بود و در زندگی دنیوی و اخروی بشر و رسیدن او به سعادت، شرط اساسی بود، عدم توجه به بقای آن اشتباهی نابخشودنی است و این خود می تواند به عنوان معیاری برای شناخت دین حق بشمار آید. اگر به نتایج یک تحقیق بحدی که بتواند اعمال انسانی بر آن مبتنی شود اطمینان نباشد مسئله علم برای کاربرد مخدوش می‌گردد.
4- روانشناسی عقیده
شکل گیری عقیده یا افکار عمومی (یکی از عناصر مهم محدویتهای فرهنگی که در پیدایش و یا قبول یک عقیده نقش بسزائی دارد، محیط اجتماعی فرد می‌باشد. افرادی کهم تعلق به یک شغل، طبقه اشتغال، مذهب، منطقه، قبیله، اتحادیه صنفی و غیره می باشند، دارای عقائد مشابه می باشند.
و منظور ما از موانع این است که مدارس، وسایل ارتباط جمعی، کلیسا های رسمی و ساختارهای آموزشی عمده سلسله مراتب طبیعی است، قدرت بطور طبیعی خوشایند است، خشونت غیر عادلانه است و بعضی عقائد افراطی و بسادگی خنده دار هستند، اینکه حقیقه حد وسط دو نظر متضاد است. اینها هسته رفتاری جوامع را تشکیل می دهند و افرادی که بدنبال تغییر دادن افکار می باشند با این موانع، تعریفهای مستحکم از موقعیتها، روبرو می‌شوند.
هربرت مارکوس بحث خود، بشریک بعدی، را با توجه به فلج شدن انتقاد در یک جامعه بدون مخالفت شروع میکند و نتیجه می گیرد که انسان در جوامع فربی در خطر تسلیم کردن اندیشه، امید و ترس نسبت به تصمیم قدرتها قرار دارد. بطور مشابه، آنتونیو گرمسکی، یک مارکسیست ایتالیایی بحث می‌کند که نقش بورژواها با استیلایی که بر روی اذهان افراد اعمال می‌کنند آسانتر شده است. هر دو مولف معتقدند که هر چیز دیگری در مورد جامعه آنها صحیح باشد، این صحیح نیست که رفتار و افکار عمومی بطور مستقل عمل می‌کنند و یا عقائد مختلف در یک حالت تعادل از رقابت قرار دارند.
در جوامع مدرن افکار عمومی و اطلاعات در چهار چوب یک گروه بهم پیوسته از یک ارتباط جمعی و یا وسائل ارتباط جمعی که تحت سلطه منافع تجاری افرادی قرار دارد بوجود می‌آید و تا اندازه ای شکل میگرد. بنوبه خود این منافع محکوم چیزهائی است که روابط تجاری در یک سیستم سرمایه داری ایجاب می‌کند بطور عمده بقای تجاری در یک شرائط کم سودتر که موجب می‌شود مطبوعات بطور افزون میانه رو، غیر ساسی و بر محور سرگرمی پایه ریزی شوند و موجب می‌شود که در تلویزیون، مسائل نامرئی مانند تجارت، وایت هال، آمریکای لاتین و روندهای اجتماعی، راه را برای مناظر جالب باز کند و بعنوان مثال روابط بین الملل را به مسافرتهای سیاسی کاهش دهد. ای کاهش حقیقت به مسائل سطحی که ارزش خبری دارند بنوبه خود یک عامل در تعریف تولید کنندگان برنامه از آن گونه وسائل ارتباط جمعی که متضمن هیچگونه سانسوری نیستند می‌شود. این دو روند به یافتن و استحکام یک اتفاق نظر متکی است، اما اتفاق نظری که در آن مبارزه بر علیه وضعیت فعلی خنده دار است، جایی که منافع ملی هدف اصلی است و منافع سخنگو دارند و در آن افسانه جامعه باز جشن گرفته می‌شود.
افکار عمومی اغلب بعنوان کی نوع اجتماع از افکار همه جمعیت یک کشور مانند افکار عمومی انگلستان خواهان حذف نشدن مجازات مرگ می باشند فهمیده می‌شود. این بندرت می فهماند که مثلاً 6% جمعیت رأی داده است و تقاضای حفظ به دار آویختن است و بیشتر اوقات بمعنای در خواست اجتماعی یک گروه علاقه مند می‌باشد. زمانی دیگر بنظر می رسد آن بمعنای یک نوع ذهن گروهی مبهم با همه ماوراء الطبیعه متهمی که بطور عادی با آن نظریه همراه است.
منظور از افکار عمومی معمولاً محصول نهائی یک روند بحث عمومی که به تشکیل یک و یا بیش از یک عقیده بطور وسیع مقبول و در رابطه با قابل پیشنهاد بودن و یا مطلوبیت یک خط مشی عمومی و یا نحوه عمل دولت می انجامد. 13
(مردم با افکار و عقائد بدنیا نمی آیند، آنها در مبادله با دیگران رشد می‌کنند نه با دیگران تصادفی بلکه ترجیحاً در یک مبادله ترکیب یافته، در درون خانواده ها، مدارس، کارخانه ها وموسساتی از این قبیل. در میان این گروهها و مسوسسات افراد کسب عقیده می‌کنند ما قبلاً در مورد مسائل زیر بحث کرده‌ایم این حقیقت که اتفاق نظر متمایلاً در درون گروهها ظاهر می‌شود. و لازمه آن ارتباط در درون گروه است. اینکه چقدر الگوهای ارتباط پیچیده باشند وابسته به چیزهای از قبیل: درجه سلسله مراتب در درون گروه، سطح تکنولوژی اجتماعی و هم چنین توزیع قدرت درون اجتماع می‌باشد هر چه جوامع پیشرفت می‌کنند سیستم ارتباطی تکنیکی است که یک جامعه برای فرستادن و دریافت اطلاعات بین افراد استخدام می‌کند.
در یک جامعه مدرن یک شبکه از موسسات وجود دارد که با ارتباط از همه نوع آن سرو کار دارند بطور طبیعی همانطور که در مورد رادیو، تلویزیون، انتشارات و چاپ مشاهده می‌شود این احتیاج به دانش فنی و سرمایه قابل توجه دارد. ضرورتاً ای بدان معناست که آنها افراد زیر ادی را تحت پوشش دارند و بهمین دلیل افرادی زیادی را تحت پوشش دارند و بهمین دلیل افرادی که وسایل ارتباط جمعی را کنترل می‌کنند اغلب بعنوان شکل دهند و اداره کننده افکار عمومی شناخته می‌شوند زیرا برای اغلب مردم منبع اصلی اطلاعات اجتماعی وسایل ارتباط جمعی می‌باشد.
از طرف وسایل ارتباط جمعی مسئله کنترل آن بوسیله یک نخبه در جهت منافع خود این طور توجیه می‌شود که باید به مردم آنچه می خواهند داد. آن افرادی که معتقدند وسایل ارتباط جمعی در ایجاد، شکل و تغییر دادن افکار عقائد مردم قوی هستند به یک صورتی به ایده جامعه توده جامعه متشکل از افراد کم و بیش اتمی شده متعهدند. در درون جامعه توده رقیق شدن روابط اجتماعی ابتدائی، در اثر صنعتی شدن، مردم را فاقد حس محکم هویت فردی و یا گروهی کرده است و در این جامعه در اثر شکسته شدن قالب سنتها، بشر فاقد استانداردهای سنتی و آماده پذیرفتن تبعیت نسبت به ترغیب شده است. این دید نسبت به جوامع مدرن بوسیله هجوم شدید کتابهای درباره جامعه توده حومه بی روح، کار مقرارتی و عادی شده اداری و درباره و رشد شرکتهای جدید تقویت شده است.
اینطور ادعا می‌شود که یک اثر توده شدن جامعه آماده شدن زمینه ها برای حکومت توتالیتر است. بشر توده ای، گسسته از شبکه های ابتدائی و میانی که می توانستند او را حمایت و از همبستگی برخوردار سازند، در معرض اداره شدن توسط نخبه ای که وسایل ارتباط جمعی را کنترل می‌کند قرار دارد. نتیجه ادعائی دیگر زوال فزایند سلیقه فرهنگی است.
مسائل اقتصادی وسایل ارتباط جمعی، افزایش کمی متوالی افراد تحت پوشش را طلب می‌کند و بناچار محتوای آنها بیشتر و بیشتر با مقسوم علیه مشترک سلیقه ها هماهنگ می‌گردد.
بدبختی نظریه پردازان جامعه توده آنکه، تحقیقات زیادی در مورد وسایل ارتباط جمعی و شکل گیری عقاید حمایت کمی از این فرضیه نشان می‌دهد. آنچه تحقیقات ارائه می‌دهد این است که جامعه توده ای نیست، اغلب موقعیتهای با اصطلاح اداری با گروههای غیر رسمی شانه زنبوری سوراخ، سوراخ شده است و اینکه حموه بی روح مشتمل بر همسایه ها، دوست های مطمئن و شبکه های روابط غیر رسمی رو در رواست. ارتباطات توده در یک زمینه مداخله کننده ارتباط نفوذهای میانجی عمل می‌کند.
مسائل انتخابات را می توان بعنوان مثال ذکر نمود، اگر چه ممکن است فکر شود هجوم تبلیغاتی که انتخاب کنندگان تابع آن هستند میت وانند ترجیحات را عوض کند، اما ترجیحات حزبی منعکس کننده انباشت تدریجی تمایل و وفاداری در طول زندگی فردی می‌باشد. تأثیرات بسیاری بر روی نحوه رأی دادن به وفاداری های حزبی پدر و مادر، طبقه اجتماعی پدر و مادر، تجارب دوران بچگی، تأثیرات همسر، دوستان، همکاران_ وفاداری های حزبی را به گروههای حضوری مربوط می سازد. هم چنین در طول نبرد گلدواتر در الگو به این صورت نیست که هر شخصی جدا از دیگران با وسایل ارتباط جمعی روبرو شود بلکه ترجیحاً استفاده از وسایل ارتباط جمعی از طریق گروه جذب می‌شود. تحقیقات درباره افراد تحت پوشش، بعنوان مثال، نشان می‌دهد که رفتن به سینما، دیدن تلویزیون و یا حتی خواندن روزنامه، خصوصی نیست بلکه یک فعالیت گروهی است. معلوم است که عضویت در گروه نقش زیادی در شکل دادن و اثر گذاشتند بروی برداشت فردی و ارزیابی شرایط اجتماعی دارد، و بخشی از این شرایط اجتماعی مشتمل بر پیامهای وسایل ارتباط جمعی است و به همین دلیل عضویت در گروه یک جنبه حیاتی شکل گیری عقاید است.
بعبارت دیگر مفهوم ضمنی تز جامعه توده ، که توده فقط یک تعداد زیادی از مردم نیست بلکه به معنای توده ای که از نظر اجتماعی بدون سازمان است، تأیید نشده می‌باشد. حتی افرادی که به سینما می رند، که بعنوان مهم ترین مثال از رفتار فردی و جدا از گروه تصور می شد، یک رویداد خیلی اجتماعی است. تصمیم برای دیدن یک فیلم معمولاً بعد از یک بحث اجتماعی اتخاذ و حضور در سینما در معیت دیگران انجام می‌شود.
دلایل دیگری وجود دارد که موجب اعتقاد به این است که مردم مقاومتر از آنچه فکر می شد نسبت به پیامهای رسانه ها هستند. مدرک این است که مردم بر اساس آنچه قبلاً اعتقاد داشته اند یا آنچه را مفید نسبت به آنها می یابند انتخاب می‌کنند ، آنچه در نبردههای رسانه ای اتفاق می افتد سطح اطلاع و آگاهی را بالا می برد، اما فردی که عمیقاً نگرش سیاسی یا اجتماعی دارد یا اصلاً تغیر نمی پذیرد و یا فقط کمی.
سال 1964 برای ریاست جمهوری، موقعی که او تلاش می کرد تا احساسات عمومی را درباره تعدادی از تصمیمات دادگاه عالی برانگیزد، او فقط در مورد مسائل حقوق شهروندان و نیایش در مدارس عمومی که درباره آن قبلاً تبلیغات قابل ملاحظه ای در رسانه های صورت گرفته بود موفقیت بدست آورد، البته اگر قبول کنیم که اصلاً موفقیتی در کار بوده است.
کامپ بل بحث کرده است که در اواخر دهه 1920 و 1930 افزایش گسترده پوشش رادیویی کم _ تحصیل کرده ها را قادر ساخت تا اطلاعات سیاسی بیشتری بدست آورند و اینکه رادیو موجب شد تعداد آراء افزایش یابد. اما تلویزیون تاکنون تأثیر مشابهی نداشته است. بین سالهای 1925 و 1960 بسرعت پوشش افزایش یافت اما افزایشی در محصول و یا منفعت پدید نیامد. او نتیجه می گیرد تلویزیون دید عموم را بخود جلب کرده است اما هنوز خود را بعنوان برترین چیزی که افکار عمومی را جلب کند نشاند نداده است. ) 14
شواهد نشان می‌دهد که افراد تحت پوشش رسانه های گروهی آنقدر که یک شخص ممکن فکر کند تحت تأثیر پیامها نیستند و این مطلب حتی در مورد بچه های کاملاً جوان که ممکن است فکر شود بیشتر از بزرگسالان تحت واقع می‌شوند نیز صادق است. نحوه رفتار موجود تقویت شده و آگاهی افزایش می‌یابد. همانطور که انتظار می رود، مدارک گواهی می دهند که وقتی یک پیام از بسیاری جاها پخش می‌شود تأثیر آن بیشتر از پیامهای متضاد می‌باشد. ضعف عمده وسایل ارتباط جمعی که در نگاه اول ممکن است بعنوان عامل قوت آنها در نظر گرفته شود، بزرگی و بی تفاوتی آنها می‌باشد که موجب عدم توانایی آنها در برآوردن خواسته های افراد تحت پوشش دارای ویژگیهای بطور پیچیده ای ناهمگون می‌شود. همانطور که قبلاً دیدیم، افراد تحت پوشش وسایل ارتباط جمعی را، در یک زمینه از شبکه های موجود روابط اجتماعی که ممکن است بعنوان حائلی بین افراد تحت پوشش و وسایل ارتباط جمعی در نظر گرفته شود، بکار می برند. آنچنان که عمده شواهد نشان می دهند نقش نفوذ فردی مهمتر از آنچه نظریه پردازان جامعه توده در نظر می گیرند می‌باشد.
اگر به جامعه بعنوان شیئی کاملاً ناهمگون بنگریم، احتمالاً این طور فرضیه سازی خواهیم کرد: پیامهای گسترده موقعیتهای ناهمگون افراد تحت پوشش نیاز دارند. این روند تطبیق و مرتبط سازی در دو سطح انجام می شود. اول، ممکن است که ما اشاره ای اجماملی به مجلات حرفه ای و تجاری، ایستگاههای رادیویی و روزنامه های محلی داشته باشیم. مطبوعات با منافع و گروههای فشار حفظ میشوند، آنها با تفسیر پیبامهای گستردهتر و ارائه ارتباط آنها با افراد تحت پوشش ویژه به تجزیه و تحلیل می پردازند و دانش ویژه اطلاعات و مسائل علاقه را تأمین می‌کنند. ثانیاً، یک روند مشابه اما کمتر سازماندهی شده در یک سطح فردی تر و حضوری در نظم اجتماعی وجود دارد. اینجا افراد، باصطلاح رهبران عقیده ای، به تفسیر، انتقال و مباحثه پایمهای رسانه ها بوسیله گفتگو با همکاران، دوستان، شاخه های اتحادیه ای، در مهمانی های غیر رسمی و غیره می پردازند.
با اطلاع دقیق از شرایط محیطی، آنها بیشتر از هر سازمان رسانه گروهی قادرند تا پیامهای وسایل ارتباط جمعی را بطور موثرتر با مسائل محلی ارتباط دهند. رابطه بین رسانه های گروهی و افراد تحت پوشش مانند یک جریان دو مرحله ای است که در آن پیامها واسطه می خورند، و احتمالاً قبل از رسیدن به هدف بطور پیچیده ای تفسیر، و یا تصحیح می‌شوند. ) 15
تا اینجا روشن شد که همیشه اتخاذ عقیده مبتنی بر تفکر، اندیشه و تحقیق کافی نیست و عواملی همچون تبلیغات، عقیده گروههای حضوری، محیط آموزشی، تلقین وجهه و... بر شکل گیری افکار موثرند. در اینجا توضیحی در مورد گفتار زیر مفید می رسد:
و فی قوله تعالی: لا اکراه فی الدین، نفی الدین الاجباری، لما ان الدین و هو سلسله من المعارف العلمیه التی تتبعها اخری عملیه یجمعها انها اعتقادات، و الاعتقاد و الایمان من الامور القبیله التی لا یحکم فیها الاکراه و الاجبار، فان الاکراه انما یوثر فی الاعمال اظاهریه و الافعال و الحرکات البدنیه المادیه، و اما الاعتقاد القلبی فله علل و اسباب اخری قبلیه من سنخ الاعتقاد و الادارک. و من المحال ان ینتج اجهل علماً، او تولد المقدمات غیر العلمیه تصدیقاً علمیا) 16 گر چه اکراه و اجبار فقط در اعمال ظاهری و افعال و حرکات بدنی و مادی اثر داشته باشد اما اکراه و اجبار بر روی اظهار عقیده که خود فعلی قلبی نیست اثر دارد و طبعی است که اظهار عقیده از جانب یک شخص بر روی شکل گیری افکار دیگران نقش موثر دارد.
نتیجه
1- استنتاجات موضوعی
در تحقیق حاضر مسئله حکم ارتداد در رابطه با آزادی عقیده مورد بررسی قرار گرفت. در این بررسی، مسئله از دیدهای مختلف سیاسی، حقوقی و با توجه به روانشناسی عقیده مورد کنکاش قرار گرفت. در زیر به استنتاجات موضوعی این تحقیق می پردازیم:
1- از دیدگاه حقوقی هر چند آزادی از اهمیت خاصی برخوردار است اما مطلق نیست؛
2- از دیدگاه سیاسی محور قدرت و منافع ملی است؛
3- علی رغم آنچه گاهی تصور می‌شود که در زندگی بشر عقیده از اهمیت کمی برخوردار است و یا اینکه اتخاذ عقیده ای از طرف یک شخص ارتباطی با زندگی دیگران ندارد و زیان و خسارتی را متوجه دیگری نمی کند، ولی نقش عقیده شخص در زندگی خودش به عنوان یک رکن عمل، و نیز در اجتماع از طریق سرایت آن به دیگران و اعمال فردی یا گروهی مبتنی بر آن نباید نادیده گرفته شود؛
4- محدودیت آزادی عقیده فقط در موارد خاصی موجب رکود علمی می‌شود که البته آن موارد نباید از نظر دور داشت؛
5- حکم ارتداد با آزادی عقیده هیچگونه تزاحمی ندارد و تزاحم آن با اظهار عقیده وابسته به عوامل زیر است.
الف) محدود بودن یا نبودن آزادی و اظهار عقیده،
ب) چگونگی محدود بودن آن
ج) تعریف ما از شیئی مضر.
2- استنتاجات نظری
این تحقیق حاکی از پیچیدگی عوامل موثر در زندگی فردی و اجتماعی بشر و همچنین جوانب متعدد یک زندگی ایده آل و یا اهداف متعدد و احیاناً متزاحم و بهم پیوسته بشر می‌باشد، بنابراین در راه رسیدن به یک هدف یا برخورد با ضرر و یا فایده ناشی از یک عمل باید با حوصله به بررسی روابط علی و معلولی، و روند های موجود در رابطه با پدیده مورد نظر، و هم چنین به شناخت اهداف متزاحم با هدف مذکور، و نیز به کم و کیف تزاحم و تقدم و تأخر این اهداف پرداخته و حتی پس از تعیین علی ترین هدف باید از احتمال ابتناء نسبی این هدف نخست بر اهداف نازلتر غافل نماند پس در بررسی موضوعاتی همچون کتب ضاله، احکام قصاص و دیات و احکام اقتصادی اسلام، دمکراسی و غیره توجه به اهداف احیاناً متزاحم نظیر: عدالت اجتماعی، آزادی، احترام به جان مال آبرو و عقاید دیگران، نظم عمومی، صیانت ذات، مسائل روانی بشر، رفاه اجتماعی و مهمتر از همه قرب به خداوند تبارک و تعالی و زندگی اخروی، لازم و ضروری است.
کمونیسم بخاطر توجه به عدالت اجتماعی، اعلان حمایت از محرومین جامعه و.... توانست افرادی را به خود جلب کند و در اثر اهمیت زیادی که برای این هدف قائل بود آنرا بر بسیاری از خواستهای دیگر بشر ترجیح داد اما در اثر عدم توجه به واقعیاتی همچون مبتنی بوند رفع فقر بر مالکیت خصوصی دچار اشتباه شد.
در اسلام اگر چه والاترین هدف قرب به خداوند تبارک و تعالی است اما به ابتناء نسبی این هدف والا بر مسائل اقتصادی من لا معاش له، لا معادله، ارضای غریزه جنسی هر کس ازدواج کند نصف و یا ثلث دین او حفظ شده است، کسب علم و دانش و آزادی عقیده نیز توجه شده است.
بذل عنایت به این نکته بجاست، که فشارهایی که بدنبال مسئله سلمان رشدی بر ایران به بهانه دفاع از آزادی عقیده و حقوق بشر اعمال شد خود نقض آزادی عقیده بشر بود زیرا عمل انجام شده از طرف ایران صرفاً بیان نظر و فتوای امام درباره سلمان رشدی و حکم ارتداد بود.
--------------------------------------------------------------------------------
پى‌نوشت‌ها
1. ر. ک محمد تقی مصباح یزدی، خودشناسی برای خودسازی، ص ص 125 – 98.
2. سید حسین سیف زاده، نظریه های مختلف در روابط بین الملل. جزوه دانشگاه امام صادق (ع) سال تحصیلی 68- 67 ص 3.
3. همان، ص 17.
4. همان،ص 17.
5. همان،ص181.
6. همان،ص 188.
7. همان، ص ص 210- 211.
8. البته این مسئله تنها در مورد ایدئولوژیهای صادق است که به این ضرورت های عملی بقای سیاسی توجه نکرده باشند.
9. Robert E. Dowse And John A. Hughes’ political Sociology. Pp. 261’262 passim.
10. سید حسین سیف زاده، پیشین، ص 158.
11. همان، ص 215- 214.
12. مرتضی مطهری، عدل الهی، ص ص 349- 344 پراکنده.
13. j. Mckee, Introducution to Sociolgy, p. 268, Inrobert E. Dowseand John A. Hghes, political Soicologey, p. p 252-3.
14. A. Campbell, “Has Television Roshaped Politic’s in E. Drieyer and w. Rosenbaum <eds>, political opinion and Electoral Behavior, in Ibid. P. 255.
15. Robert E. Dowse and john A Hughe, political sociology, pp. 255-6.
16. سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2 ص ص 343و 342.

تبلیغات