رابطه تنظیم شناختی هیجان و صمیمیت زناشویی باکیفیت زندگی در زنان مبتلا به سرطان پستان (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
هدف: هدف از مطالعه حاضر تعیین رابطه تنظیم شناختی هیجان و صمیمیت زناشویی باکیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان بود. روش: طرح پژوهشی حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری بیماران زن مبتلا به سرطان پستان مرحله ۱ و ۲ مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) شهر تهران در سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲بودند که ۱۵۱ نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (۲۰۰۶)، نیازهای صمیمیت زناشویی باگاروزی (۱۹۹۷) و کیفیت زندگی در مبتلایان به سرطان پستان اسپرانگرز (۱۹۹۶) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از رابطه مثبت معنادار راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان باکیفیت زندگی و رابطه منفی معنادار راهبردهای ناسازگارانه باکیفیت زندگی بود (۰۵/۰p<). رابطه مؤلفه های صمیمیت زناشویی باکیفیت زندگی مثبت معنادار بود (۰۵/۰p<). نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد دو متغیر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و صمیمیت زناشویی کیفیت زندگی را پیش بینی کردند (۰۰۱/۰p<). نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهند افرادی که راهبردهای تنظیم هیجان بهتری دارند کیفیت زندگی بالاتری را تجربه می کنند. به علاوه زمانی که صمیمیت زناشویی در ابعاد عقلانی، جنسی و معنوی هرگاه افزایش پیدا می کند، می تواند بر کیفیت زندگی تاثیرگذار باشد. بنابر این مداخلات مبتنی بر تنظیم هیجان و زوج درمانی متمرکز بر افزایش صمیمت و همچنین گروه درمانی با گروه همتایان برای مدیریت هیجانات توصیه می شود.The Relationship Between Cognitive Emotion Regulation and Marital Intimacy with Quality of Life in Women with Breast Cancer
Aim: The present study aimed to investigate the relationship between cognitive emotion regulation and marital intimacy with the quality of life in women with breast cancer.
Methods: This correlational study included female patients with stage 1 and 2 breast cancer who were referred to Imam Khomeini Hospital in Tehran in 1401 and 1402. A total of 151 women were selected through purposive sampling. Data were collected using the Garnefski Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (2006), the Barozi Intimacy Needs Questionnaire (1997), and the Sprangers Quality of Life Questionnaire for Breast Cancer Patients (1996). Data analysis was performed using the Pearson correlation coefficient and multiple regression analysis with SPSS software.
Results: The results revealed a significant positive relationship between adaptive cognitive emotion regulation strategies and quality of life, and a significant negative relationship between maladaptive strategies and quality of life (p < 0.05). The components of marital intimacy showed a significant positive relationship with quality of life (p < 0.05). Multiple regression results indicated that cognitive emotion regulation strategies and marital intimacy significantly predicted the quality of life (p < 0.001).
Conclusion: The findings suggest that individuals with better emotion regulation strategies experience a higher quality of life. Additionally, increased marital intimacy in rational, sexual, and spiritual dimensions can significantly impact quality of life. Therefore, interventions based on emotion regulation, couple therapy focused on increasing intimacy, and group therapy with peer groups are recommended for managing emotions.