آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی فلسفه علوم اجتماعی از دیدگاه رئالیزم انتقادی و نقش این دیدگاه در پژوهش های تربیتی است. مسئله اساسی پژوهش این است که با توجه به اینکه این دیدگاه در میانه دو طیف واقع گرایی و ضدواقع گرایی قرار دارد و نیز با توجه ویژه به فلسفه علوم اجتماعی، چه تغییرات نگرشی و عملکردی در پژوهش های علوم تربیتی به وجود خواهد آمد؟ این پژوهش در قلمرو تحقیقات کیفی قرار دارد که با روش تحلیل محتوای کیفی بررسی عینی متون آغاز شد و سپس با استنتاج دلالت ها، اشاره هایی که دیدگاه مزبور می تواند برای پژوهش داشته باشد، استخراج گردید. یافته ها نشان می دهد که رئالیزم انتقادی تمایز میان جهان طبیعی و جهان اجتماعی را بر اساس ساختارها قابل توجیه می داند و به همین دلیل در پژوهش های تربیتی به شرایط اجتماعی کنش ها و زمینه ساختاری آن ها اهمیت داده می شود. درنتیجه تفسیر معنایی جدا از ساختار، برخلاف قائلین به هرمنوتیک، پذیرفتنی نیست. همچنین به لحاظ معرفت شناسی، رئالیزم انتقادی از سویی با تکیه بر مفروضه های زیربنایی پوزیتیویسم و از سوی دیگر مطرح نمودن شبکه ای از ویژگی ها در پیوند با پژوهش های تربیتی و اجتماعی، ریاضیات را ابزار نیرومندی برای شناسایی پدیدارهای تربیتی و اجتماعی می داند، و درعین حال جهت گیری افراطی به سوی تجربه حسی و اتکای همه جانبه به استقرا را به چالش فرامی خواند.

تبلیغات