سیاستهای مختلف دولت برای ایجاد اشتغال، آثار متفاوتی در بردارد. در حالی کهبرخی از این سیاستها میتوانند بیکاری را تا حدودی کاهش دهند، برخی دیگر، با تشویقرفتار رانت جویی، موجب کاهش کارآیی اقتصادی میگردند. این موضوع را در این مقاله در قالبیک الگوی تعادل عمومی قابل محاسبه (CGE) با دو بخش شهری و روستایی بررسی کردهایم.سیاستهای مختلف دولت تحت سه سناریو به یک سناریوی پایه اضافه شده و بررسی شدهاست. سناریوی پایه، الگوی هریس - تودارو است که در آن، دستمزد شهری انعطافناپذیر وبالاتر از دستمزد روستایی است. این پدیده، سبب ایجاد بیکاری در شهر و نیز مهاجرتروستاییان به شهر میگردد. در سناریوی اول، دولت به منظور کاهش نرخ بیکاری، تعدادی ازبیکاران را در بخش دولتی استخدام میکند، بدون آن که لزوم! تولیدی داشته باشند. درسناریوی دوم، دولت قسمتی از هزینه دستمزد کارگران را به صورت یارانه به بنگاههای شهریپرداخت میکند تا آنان سطح اشتغال را افزایش دهند. سرانجام در سناریوی سوم، دولت اقدام بهانجام سرمایهگذاریهای زیربنایی به منظور افزایش ظرفیت تولید و اشتغال مینماید. نتایج حاصل از هر سناریو از نظر میزان تأثیر بر نرخ بیکاری و سایر متغیرهای کلان اقتصاددر دو حالت ایستا و پویا بررسی شده و کوشیدهایم با توجه به تابع هدف دولت، از میانسناریوهای موجود، بهترین سیاست را انتخاب و معرفی کنیم.