آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۸

چکیده

نظریه های اقتصادی به واسطه ناتوانی در بیان شفاف فروض خود زیان هایی را متحمل شده اند. اقتصاددانان به هنگام ساخت نظریه ها، زیربناهای آن ها را آزمون نکرده اند، ولیکن این آزمون ضروری است. زیرا، نه تنها از کج فهمی ها و مجادلات بیهوده که از فقدان دانش نسبت به فروضی که مدل بر آن ها بنا شده است جلوگیری می کند، بلکه همچنین می تواند زمینه ساز قضاوت خوب و مناسب در انتخاب بین مجموعه هایی از فروض رقیب باشد. برای مثال، ممکن است استعمال کلمه بنگاه در علم اقتصاد، با استفاده یک فرد عادی از این عبارت متفاوت باشد.(1) از آن جایی که در نظریه های اقتصادی این گرایش آشکار وجود دارد که تحلیل به جای صنعت از یک بنگاه منفرد آغاز شود(2)، بنابراین ضرورت دارد که نه تنها تعریف واضحی از کلمه بنگاه ارائه شود، بلکه تفاوت آن (در صورت وجود چنین تفاوتی) با بنگاه واقعی مشخص ساخته شود. در همین راستا، به اعتقاد خانم رابینسون «دو سؤالی که باید در ارتباط با مجموعه فروض علم اقتصاد پرسیده شود عبارتند از: 1) آیا این فروض کنترل پذیر هستند؟ 2) آیا این فروض با جهان واقعی مطابقت دارند؟»(3). گرچه طبق اعتقاد خانم جون رابینسون، اغلب اوقات فروض یا می توانند کنترل پذیر باشند، یا واقعی؛ با وجود این، ممکن است شاخه هایی از نظریه وجود داشته باشد که در آن ها فروض هم می توانند کنترل پذیر باشند و هم واقعی. امید است در این مقاله تعریفی واقع گرایانه از یک بنگاه ارائه شود به طوری که هم با معنایی که بنگاه در دنیای واقعی دارد مطابقت داشته باشد، و هم با دو ابزار قدرتمند تجزیه و تحلیل اقتصادی ارائه شده توسط مارشال، یعنی مفاهیم نهایی و جانشینی (که در کنار هم مفهوم نرخ نهایی جانشینی را ارائه می کنند) قابل تحلیل باشد.(4) البته تعریف ما باید «بر پایه روابط صوری دقیق و قابل درکی استوار باشد»(5)

تبلیغات