مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
تجربه زیسته
حوزه های تخصصی:
در سنت نگارگری ایرانی میان ادبیات و نقاشی رابطهای تنگاتنگ برقرار بوده است. این درحالی است که در دوره معاصر با ظهور جریانات نقاشانه نو، تلاش شد ادبیات و نقاشی بهنحوی مستقل ازهم ظاهر شوند. اما برخلاف این پویه جدید در این دوره، ما همچنان در مواردی شاهد آنیم که ادبیات و نقاشی بار دیگر بههم پیوند میخورند و قرابت قدیم خود را بهنمایش میگذارند؛ از آن جمله میتوان به پیوند میان شعر نیما یوشیج و نقاشی بهمن محصص اشاره نمود. در این مقاله این پیوند و شباهت، بهلحاظ معنایی و نیز وجود تجربه مشترک نهفته در آثار این دو هنرمند بررسی میشود. همچنین، از رهگذر بررسی مفهوم ساحل در این آثار به بنمایه های تجربه دو هنرمند نامبرده از مدرنیته، توجه میشود. روش بهکاررفته در این مقاله، تطبیقی است که برمبنای مقایسه دو گفتمان شعر و نقاشی و تحلیل و تطبیق درونمایه های ادبیات موجود در این زمینه استوار است. در پژوهش حاضر میکوشیم تا نشان دهیم که ساحل بهمثابه تجربه عمیقاً زیستهشدهای برآمده از زیستبوم این دو هنرمند است که در دو رسانه متفاوت بازنمایی شده است. در توصیف و تحلیل این بازنمایی نشان داده میشود که تجربه های آفاقی و انفسی چگونه برهم انطباق مییابند. همچنین سعی میشود تا ساحل دریا استعارهای تعبیر شود که معنای امر مدرن را از دو جهت در خود بههمراه دارد. در نگاه نخست خواهیم دید که سیالیت بهعنوان استعاره زندگی مدرن در آثار نیما یوشیج و بهمن محصص در تصویر ساحل و دریا نمایان است. از جنبه دیگر، تبیین خواهد شد که خط ساحلی بهمثابه مرز بین دریا و خشکی، آب و خاک و مایع و جامد، شورشی علیه قطعیت دوگانهباور است.
تجربه جنسیتیِ مصرف سیگار در بین دانشجویان دانشگاه خوارزمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به تفاوت فهم، زمینه ها و انگیزه های مصرف سیگار در میان دانشجویان دختر و پسر، پژوهش حاضر به مقایسه تجربه مصرف سیگار در بین دانشجویان دختر و پسر در دانشگاه خوارزمی می پردازد. رویکرد این پژوهش، کیفی و روش آن پدیدارشناسی بوده که با روش نمونه گیری هدفمند با استراتژی گلوله برفی انجام شده است. افراد موردمطالعه شامل 2 گروه از دانشجویان دختر و پسر شاغل به تحصیل در دوره های تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه خوارزمی (15 دختر و 15 پسر) بودند که مورد مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با معیار اشباع نظری قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها، از تکنیک تحلیل تماتیک (مضمونی) بهره گرفته شد. بر پایه یافته های پژوهش، دانشجویان دختر و پسر درک و پنداشت متفاوتی از مصرف سیگار داشته اند و و به دلایل مختلف به مصرف سیگار ترغیب شده اند؛ دانشجویان پسر برای گریز از درگیری های فکری به مصرف سیگار روی می آورند و دانشجویان دختر با مصرف سیگار سعی در بازیابی هویت زنانه خود دارند. همچنین خوابگاه و دانشگاه در افزایش مصرف سیگار در دانشجویان پسر و در زمینه سازی و آغاز مصرف سیگار در دانشجویان دختر نقش داشته است. زمینه خانوادگی و پیرامونیان سیگاری در انگیزش هر دو جنس به مصرف سیگار نقش داشته اند. وجود دوستان سیگاری و کسب تجربه، اگرچه در مصرف سیگار از سوی هر دو جنس نقش داشت، ولی نقش آن در میان دانشجویان پسر برجسته تر بود. تفاوت تجربه زیسته مصرف سیگار در بین دانشجویان دختر و پسر، دلالت بر آن دارد که الگوی متفاوتی بر مصرف سیگار ایشان به ویژه از حیث انگیزه ها و شرایط زمینه ساز و تسهیلگر حاکم بوده است. افزون بر آن، فضای خوابگاه با کارکردی یکسان تااندازه ای بستری برای آغاز مصرف سیگار در میان دختران و تشدید آن در بین پسران بوده است.
پدیدارشناسی تجربه زیسته ساکنان بافت تاریخی شهر یزد در مواجهه با گردشگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با تبدیل جامعه به مقصد گردشگری، زندگی ساکنان تحت تأثیر قرار گرفته و دستیابی به گردشگری پایدار با هدف حفظ و ارتقا ویژگی های ساکنان اهمیت ویژه ای در عرصه برنامه ریزی توسعه گردشگری می یابد. با افزایش روند روبه رشد گردشگری داخلی و خارجی، توسعه گردشگری پایدار در یک منطقه نیازمند توجه به خواسته ها و ادراکات ساکنان نسبت به پدیده گردشگری بوده و نادیده گرفتن این موضوع می تواند چالش هایی را در بلندمدت برای توسعه گردشگری در منطقه ایجاد کند. پژوهش حاضر از پارادایم تفسیری و به طور خاص رویکرد پدیدارشناسی برگرفته از آرای هایدگر بهره برده است تا با تأکید بر وجه ادراکی گردشگری از منظر کسانی که آن را تجربه می کنند، یعنی ساکنان بافت تاریخی شهر یزد به موضوع بپردازد. جمع آوری داده ها از طریق مشاهدات میدانی و مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با ساکنان بافت تاریخی گردشگرپذیر شهر یزد و با استفاده از پدیدارشناسی اول شخص و اگزیستانسیال انجام شده است. داده ها نیز با بهره گیری از تحلیل محتوای کیفی کدگذاری شده و چارچوب مفهومی روایت پدیدارشناسانه ساکنان بافت تاریخی شهر یزد در مواجهه با پدیده گردشگری و مؤلفه های اصلی و فرعی آن تدوین شده است. بر اساس یافته های پژوهش، تجربه زیسته ساکنان بافت تاریخی (با مؤلفه های فرعی ویژگی های فردی، روابط زیسته، ارزش ها) و ویژگی های زیست جهان بافت تاریخی (با مؤلفه های فرعی فضای کسب وکار، فضای کالبدی-محیطی، فضای اجتماعی و فضای شخصی-سکونتی)، به عنوان عوامل مؤثر در پدیدارشناسی تجربه زیسته ساکنان بافت تاریخی شهر یزد در مواجهه با گردشگری شناسایی شده اند.
بررسی سرشت آگاهی در خلال تفسیرهای هایدگر از فوسیس و پسوخه و انتقادهای وی از علم گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
326 - 347
حوزه های تخصصی:
هایدگر با بازتعریف فوسیس(φυσις) و پسوخه(Ψυχη) ارسطویی در مقام انتقاد از علم تجربی (Science) و علم گرایی(Scientism) برمی آید که بر تمام ساحات زندگی انسان و از جمله فلسفه سایه افکنده بود. از خلال این تفسیر ها و انتقادات، می توان نظرات وی را درباره آگاهی(Consciousness) استخراج کرد. در نظر وی، معنای فوسیس در زبان یونانی «وجود به ما هو وجود» است و درμορφη (صورت) که تغییر پیوستار را نشان می دهد، رخ عیان می کند. صورت که خلاء دوگانه علت فاعلی و علت غایی را برای فوسیس پر می کند در حقیقت همان آگاهی است. آگاهی که هایدگر از آن با «تجربه زیسته »(lived experience) یاد می کند، دارای لایه های مختلف رفتاری-ادراکی، اجتماعی و پیشا-شخصیِ از قبل معنادار است. هایدگر در تفسیر پسوخه به عنوان آگاهی از اصطلاحات مختلفی همچون صورت، Truth(حق)، لوگوس و مقوله استفاده و بیان می کند که آگاهی در تمام این اصطلاحات شامل یک دوگانگی است که همواره ارتباط آن با امر خارجی حفظ می شود. آگاهی برای هایدگر با هستی گره خورده است و وی همواره بر این نکته تاکید می کند که آگاهی همان ارتباط انسان یا دازاین(Dasein) با خارج است و هر چه از این ارتباط برداشت شود، در مرحله دومی است که ممکن است انتزاع یا علم یا هر چیز دیگر نام بگیرد.
تجربه زیسته زنان متأهل دارای ازدواج بدون رضایت والدین: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰
225 - 252
حوزه های تخصصی:
چکیده چکیده زمینه: ازدواج به عنوان مسیری جهت کسب آرامش و تامین نیازهای انسان همواره پیش روی او بوده است و افراد همیشه سعی می کنند بهترین انتخاب را برای شریک زندگی خود داشته باشند تا زندگی سرشار از رضایت داشته باشند. هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته در زنانی است که بدون رضایت والدین ازدواج کرده اند. روش : پژوهش با رویکرد کیفی و الگوی پدیدارشناسی انجام شد. جامعه مورد مطالعه 15 نفر از زنانی که بدون رضایت خانواده خود ازدواج کرده و به همین دلیل با خانواده مبداء خود ارتباط ندارند، با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و نمونه گیری تا زمان اشباع داده ها و عدم دستیابی به داده های جدید ادامه یافت. روش تحقیق کیفی مورد استفاده مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. تمام مصاحبه ها ضبط و کلمه به کلمه پیاده شد و با استفاده از روش کولیزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در این مطالعه 4 درون مایه اصلی و چندین درون مایه فرعی بررسی و استخراج شد. درون مایه های اصلی که شامل: رضایت زناشویی، احساس تنهایی، تحمل پریشانی و حمایت متقابل بود. نتیجه گیری: با توجه به فرهنگ ایرانی و تاثیر عمیق خانواده، مسئله رضایت خانواده و والدین موردی هست که زوجین در حین انتخاب و تصمیم خود برای ازدواج، باید مورد توجه ویژه قرار دهند. نتایج پژوهش حاضر حاکی از رضایت زناشویی پایین، احساس تنهایی بالا، و حمایت متقابل پایین در زنان مورد پژوهش بود. همچنین تحمل پریشانی به نسبت بالا از نتایج به دست آمده است. کلیدواژگان: تجربه زیسته، زنان، ازدواج، بدون رضایت والدین، مطالعه پدیدارشناسی
واکاوی تجربه زیسته دانشجویان ناسازگار از ابعاد ناسازگاری در دانشگاه: پژوهش کیفی پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۱شماره ۲ (پیاپی ۶۲)
181 - 157
حوزه های تخصصی:
هدف: بر اساس مطالعه، بسیاری از دانشجویان، سال اول دانشگاه را یکی از دوره های زمانی پراسترس و چالش زای زندگی می دانند و قادر به سازگاری مناسب با آن نیستند. مطالعه حاضر با هدف شناسایی تجارب زیسته دانشجویان با سازگاری پایین سال اول دانشگاه در خصوص مشکلات و چالش های سازگاری با دانشگاه انجام شد. روش: روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد و با رویکرد 7 مرحله ای کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جامعه پژوهش کلیه دانشجویان با سازگاری پایین دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرعباس در سال تحصیلی 1399-1400 بودند. نمونه گیری به شیوه هدفمند تا زمان رسیدن به اشباع داده ها بر روی 18 دانشجوی با سازگاری پایین انجام شد. یافته ها: تحلیل کیفی پدیدارشناسی منجر به استخراج 7 مضمون اصلی و 33 مضمون فرعی شد. مشکلات ارتباطی و اجتماعی، باورهای غیرمنطقی، مشکلات هیجانی، مشکلات انگیزشی، مشکلات یادگیری، مشکلات محیط خانواده و مشکلات محیط دانشگاه مضامین اصلی شناسایی شده بودند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که دانشجویان ناسازگار مشکلات درون فردی و محیطی متعددی را در سازگاری با دانشگاه تجربه می کنند؛ لکن سهم عوامل درون فردی از عوامل محیطی بیشتر بود. بنابراین با توجه به ماهیت چند بعدی مشکلات دانشجویان لازم است در جهت افزایش سازگاری دانشجویان با دانشگاه مداخلات چند جانبه صورت گیرد.
تجربیات زیسته معلمان استثنایی از چالش های تدریس مجازی در فضای جدید برنامه درسی
منبع:
تدریس پژوهی سال نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
76 - 48
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته معلمان این دانش آموزان از چالش های تدریس مجازی انجام شده است. پژوهش از نظر روش شناسی، کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی با استفاده از روش تحلیل داده های پدیدارشناسی تجربی و متعالی موستاکاس انجام شده است. مشارکت کنندگان شامل کلیه آموزگاران استثنایی دوره ابتدایی استان یزد در سال تحصیلی 1400-1401 بودند. نمونه گیری با شیوه هدفمند ملاک محور تا حد اشباع داده ها انجام گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. تمامی مصاحبه ها منوط به اجازه مصاحبه شونده و رعایت ملاحظات اخلاقی، ضبط و سپس به طور دقیق مکتوب گردید و با روش هفت مرحله ای موستاکاس تحلیل و کدگزاری شد. پس از تجزیه و تحلیل داده ها، در مجموع426عبارت معنادار شناسایی شده اند. در مرحله بعد، عبارت های به دست آمده در 6 مضمون و 24 زیر مضمون و دو دسته ی مقولات زمینه ای و ساختاری طبقه بندی گردیده و با تلفیق نتایج، توصیف جامع و کاملی از تجارب زیسته معلمان دانش آموزان با نیازهای ویژه از چالش های تدریس مجازی در زیست بوم جدید ارائه شده است. یافته ها چالش های تجربه شده معلمان را در مقوله ی شرایط زمینه ای در سه مضمون محوری نوع آموزش ، هیجانات و عواطف و روابط و تعاملات، نشان می دهد. در مقوله شرایط ساختاری چالش های تجربه شده معلمان به سه مضمون عمده اقتضائات آموزش و پرورش استثنایی/ویژه اجرای برنامه درسی و حمایت های مورد نیاز معلم و خانواده در دوران کرونا اشاره دارد.
تجربه زیسته زنان مطلقه با طلاق های غیرمنتظره: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۸)
192 - 214
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تبیین تجربه زیسته زنان مطلقه با طلاق های غیرمنتظره بود. روش پژوهش: مطالعه حاضر با رویکرد کیفی مبتنی بر نظریه پدیدارشناسی و تکنیک مصاحبه های نیمه ساختار یافته و مسئله محور، به بررسی و شناخت فرآیند بروز طلاق های غیرمنتظره پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش را زنان با طلاق غیرمنتظره و یک جانبه ساکن شهر تهران تعداد 7 زن که تجربه طلاق غیرمنتظره داشتند با شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. این افراد با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاری به صورت عمیق مورد بررسی قرار گرفتند؛ برای تبیین و تحلیل داده ها از رویکرد داده بنیاد استفاده شد. یافته ها: پس از مصاحبه با زنان مطلقه و تحلیل و استخراج داده ها، 162 کد اولیه، 11 مضمون فرعی و 4 مضمون اصلی شد. مضمون اصلی ازدواج یک تعهد مادام العمر دو مضمون فرعی باور به تداوم و ثبات ازدواج و باور به داشتن یک زندگی خوب اما مواجه شدن با بدترین اتفاقات را در برگرفت. دومین مضمون اصلی یعنی تغییرات رابطه از بهترین دوست تا غریبه کامل نیز دارای پنج مضمون فرعی پایان ناگهانی و غیرمنتظره، دوگانگی پیام ها و بازی های روانی، شکسته شدن فرضیات، خیانت و نقش مسائل و طلاق خانواده اصلی در طلاق شرکت کنندگان را شامل شد. فرایندهای عاطفی شرکت کنندگان به طلاق غیرمنتظره نیز به عنوان سومین مضمون اصلی خود دارای دو مضمون فرعی واکنش های عاطفی به ترک شدن و آسیب های طلاق غیرمنتظره بود و چهارمین و آخرین مضمون اصلی بازسازی زندگی و سازگاری با طلاق بود که دو مضمون فرعی روش های کارآمد سازگاری با طلاق و روش های ناکارآمد سازگاری با طلاق را شامل شد. نتیجه گیری: تجربه طلاق در زنان به معنای قرارگیری در چتری از آسیب پذیری های فردی، اجتماعی و بروز پیامدهای مختلفی است که آنان را به بهره گیری از مکانیسم های حفاظتی همانند مذهب، پنهان کاری و تلاش برای سازگاری با شرایط جدید و کاهش آسیب های روانی، اجتماعی و جنسی سوق می دهد.
شناسایی پیامدهای پاندمی کرونا در ورزشکاران دختر کودک و نوجوان بر اساس تجربه زیسته والدین و دختران ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پاندمی کرونا سبب مختل شدن بسیاری از فعالیت های ورزشی روزمره افراد شده است؛ و اثرات مخربی را بر ورزشکاران به خصوص دختران ورزشکار کودک و نوجوان پدید آورد. شناسایی پیامدهای منفی این معضل و ارائه راهکارهای کاربردی با استفاده از تجربیات زیسته افراد مرتبط با موضوع هدف پژوهش حاضر بود. روش: این پژوهش کیفی، کاربردی است و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی به شیوه کلایزی در سال 1400 انجام شد. جامعه آماری شامل افراد مرتبط با موضوع؛ والدین (مربیان ورزشی و اعضای هیئت علمی دانشگاه) و دختران ورزشکار کودک و نوجوان بودند که با موضوع پژوهش ارتباط مستقیمی داشتند. روش نمونه گیری هدفمند و تا زمانی که از مصاحبه ها امکان استخراج مفاهیم کاملا غیرتکراری وجود داشت؛ 18 مصاحبه به صورت نیمه ساختاریافته در محیط طبیعی و در استان مازندران انجام شد. یافته: با تحلیل اطلاعات پژوهش؛ پیامدهای منفی کرونا بر دختران ورزشکار را 61 مفهوم اولیه و 4 مضمون فرعی؛ تاثیرات روانی، اجتماعی و ارتباطی، جسمانی و فراغتی و تفریحی تشکیل می دهد. نتیجه گیری: با درنظر گرفتن پیامدهای منفی حاصل از پژوهش ضروری است با راهکارهای مقابله با آن نظیر؛ برقراری رابطه عاطفی و عمیق تر بین والدین و دختران ورزشکار، ایجاد محیط آرام و به دور از خشونت در منزل، افزایش حمایت اجتماعی توسط بزرگترها، ارزیابی مستمر از وضعیت روانی و جسمانی دختران ورزشکار، ایجاد فضایی شاد در منزل، توجه والدین به ساعت خواب دختران ورزشکار، توجه به تغییرات رفتارهای فردی، تقویت مهارت های ارتباطی، نظارت والدین بر استفاده از شبکه های اجتماعی توسط ورزشکاران دختر و انجام بازی های ذهنی و حرکتی در منزل با پیامدهای منفی کرونا بر دختران ورزشکار مقابله شود.
کاربست همرسانی تجربه زیسته معلمان در قالب اتوبیوگرافی از طریق شبکه های اجتماعی برای آموزش همکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۷ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴۸
۱۱۸-۹۹
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه یک مدل کاربردی برای همرسانی تجربه زیسته معلمان در قالب اتوبیوگرافی از طریق شبکه های اجتماعی برای آموزش همکاران بود. این مطالعه به شیوه روایتی انجام شده است. داده های مورد نیاز از طریق اجرای یک برنامه آموزش ضمن خدمت با استفاده از یادداشتهای میدانی و تعاملات معلمان با یکدیگر گردآوری شده و تحلیل داده ها از طریق تحلیل مضمونی انجام شده است. نتایج نشان داده که همرسانی دانش عملی و شخصی معلمان در قالب اتوبیوگرافی از طریق شبکه های اجتماعی، از سوی همکاران مورد پذیرش واقع شده و برای دستیابی به اهداف «آموزش معلمان از طریق همرسانی اتوبیوگرافی در شبکه های اجتماعی»، چهار راهبرد آموزشی شامل مدیریت تسهیم دانش، شکل گیری گروه مطالعه، آموزش و یادگیری به صورت گروهی و آموزش از طریق دانش حاصل از پژوهش روایتی، پیشنهاد می شود. پژوهش حاضر، اتوبیوگرافی معلمان را در فهم و تفسیر تجربیات شان و چگونگی سهیم شدن سایر معلمان در آن، مورد توجه قرار داده و نقش شبکه های اجتماعی را در اشتراک گذاری دانش عملی و شخصی معلمان که حاصل به کارگیری نظریه های مربوط به تدریس و یادگیری در فعالیت روزمره کلاس درس است، تبیین نموده است. بر مبنای نتایج، با اضافه شدن روشی کاربردی و خلاقانه برای همرسانی تجربه زیسته معلمان به روند اجرای برنامه های مرسوم ضمن خدمت معلمان، به آنها امکان داده خواهد شد تا فرصتی برای بازاندیشی و تغییر درباره برنامه درسی و تدریس داشته باشند.
روایت پژوهی زندگی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زن و خانواده دوره دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۴)
84 - 106
حوزه های تخصصی:
در جامعه امروز آمار "زنان سرپرست خانوار" به دلایل گوناگونی رو به افزایش است. این گروه از زنان، از گروه های حاشیه ای جامعه اند که با ناملایمات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فراوانی رو به رو هستند. در این پژوهش تلاش کرده ایم تا با به مرکز توجه آوردن تجربیات زیسته آنان، نگاهی عمیق به هستی و داستان زندگی آنان داشته باشیم و روایتی زنانه از مفهوم سرپرست خانوار ارائه دهیم. این پژوهش در قالب روش شناسی کیفی و به مدد روش روایت پژوهی انجام شده است. شیوه نمونه گیری هدفمند بوده، و از یک اطلاع رسان آگاه برای دسترسی به نمونه های پژوهش کمک گرفته ایم. با پانزده نفر از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) مشهد مصاحبه های روایی انجام داده ایم. تجارب این زنان در ذیل کلان روایت های: کودک همسری و مادر شدن زود هنگام، سطح پایین سرمایه های اقتصادی و اجتماعی، سطح پایین سرمایه فرهنگی، کار موقت و بی آتیه و ناامن، ازدواج ناموفق و جدایی از همسر، ناامنی ها و ناملایمات و فشارهای اجتماعی، فرسودگی، رنج تنهایی، و نگرانی و تشویش بی پایان، روایت شده است. بنا بر نتایج به دست آمده از این پژوهش، اشتغال پایدار مهم ترین بحث در زندگی زنان سرپرست خانوار است. دوره های مهارت آموزی جهت برطرف نمودن فقر قابلیتی، تأمین اشتغال ثابت همراه با بیمه، جایگزین کردن سیاست های اجتماعی منفعل با سیاست های فعال در جهت سازگار کردن شرایط اشتغال زنان سرپرست خانوار با مسئولیت های خانوادگی، گام هایی عملی در رفع مشکلات زندگی آنان خواهد بود.
تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار از خشونت پس از زلزله (مورد مطالعه زنان سرپرست خانوار ساکن در مناطق زلزله زده استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
99 - 108
حوزه های تخصصی:
زنان سرپرست خانوار از گروه های اجتماعی آسیب پذیر و فراموش شده در حوادث طبیعی هستند که به دلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی همواره مورد خشونت قرار می گیرند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار از خشونت پس از زلزله استان کرمانشاه انجام شد. جامعه مورد مطالعه کلیه زنان آسیب دیده در زلزله بودند که به صورت هدفمند با 15 نفر از آنها مصاحبه عمیق فردی انجام گرفت. حجم نمونه با استفاده از نمونه گیری نظری و تا رسیدن به اشباع نظری تداوم یافت. داده ها با استراتژی پدیدارشناسی تفسیری گردآوری و با روش دیکلمن و همکاران(1989) تجزیه وتحلیل شدند. در نهایت، 474 کد باز و اولیه، 55 درون مایه فرعی و 4 درون مایه اصلی استخراج شد. طبق یافته ها تجربه خشونت زنان عبارت بودند از:« دسترسی ناعادلانه به منابع، داغ ننگ، فقدان امنیت و تخریب اجتماعات». نتایج این مطالعه نشان می دهد که رفع خشونت ها علیه این زنان منوط به حذف موانع فرهنگی ماقبل حوادث و توجه به قدرت تصمیم گیری آنها در بطن خانواده و جامعه است.
بررسی حس دلبستگی در نگرشی پدیدارشناسانه به مکان: تفسیری از تجربیات زیسته افراد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان و حس دلبستگی به مکان از مباحث موردتوجه طراحان بوده است که فرد در ارتباطی درونی با محیط قرار می گیرد. احساس تعلق و دلبستگی به مکان سطح بالاتری از حس مکان است که در هر موقعیت و فضا به منظور بهره مندی و تداوم حضور انسان در مکان نقش اثرگذاری می یابد. دلبستگی به گونه ای فرد را با مکان پیوند می دهد که آدمی خود را جزئی از مکان در نظر می گیرد. این حس، رابطه تعلقی و هویتی فرد به محیط اجتماعی است که در آن زیست می کند. بنابراین، هدف این مقاله دستیابی به عوامل مؤثر در شکل گیری حس دلبستگی به خانه، در پی شناخت ویژگی هایی از خانه است که نقشی مؤثر در ایجاد یا ارتقای این پیوند ایفا می کنند. این مقاله به روش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسانه اگزیستانسیال (تجربه زیسته افراد) به انجام رسیده است و در آن، از سه نوع مصاحبه غیررسمی (گفت و گو) و نیمه ساختاریافته و مصاحبه عمیق (ساختاریافته) به عنوان ابزار گردآوری داده ها بهره گرفته شده است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که دو دسته از عوامل می توانند در حس دلبستگی ساکنان به خانه مؤثر باشند: 1) دیالکتیک بیرون: ویژگی ها و عواملی که مربوط به بیرون خانه هستند (کیفیت جلوه بیرونی خانه، کیفیت خوش نامی محله و امنیت)؛ و 2) دیالکتیک درون: ویژگی ها و عواملی که مربوط به درون خانه هستند (مالکیت، کیفیت آسایش، کیفیت کالبدی خانه، کیفیت رضایت از همسایگی و روابط عاطفی مثبت در خانه) که بر شکل گیری دلبستگی ساکنان به خانه به عنوان مقوله «تعامل انسان و خانه» تأثیرگذار است و به عنوان هسته اصلی مقاله، شناسایی شد. در دیدگاه پدیدارشناسی، حس تعلق به معنی رابطه هم پیوندی میان انسان و محیط است که همه شاخص ها را دربرمی گیرد.
مطالعه پدیدار شناختی تجارب زنان روزنامه نگار از پدیده نابرابری جنسیتی در محیط شغلی مطبوعات (مورد مطالعه: زنان شاغل در شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (فردوسی مشهد) سال هجدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
285 - 255
حوزه های تخصصی:
در دوران معاصر و هم زمان با ورود مدرنیته به جامعه ایران، زنان ایرانی به باز تعریف هویت خویش در سایه دگرگونی-های کلان اجتماعی پرداختند. اما روند تغییر نقش های سنتی زنان، و حضور آنان در سپهر عمومی، فرآیندی بی چالش نبوده است. آن ها در فرآیند هویت یابی خویش هم چنان با ساختار نابرابری جنسیتی دست به گریبانند. در این پژوهش با رویکردی فمینیستی و با روشی کیفی و پدیدارشناختی به مطالعه تجربه زیسته زنانی پرداخته ایم که با حضور در حیطه اشتغال در مطبوعات، روزگاری متفاوت با مردان هم قطار خویش را تجربه می کنند. بر این اساس با تکنیک نمونه گیری هدفمند به مصاحبه روایی و عمیق با 16 تن از زنان شاغل در مطبوعات شهر مشهد پرداختیم. تجربه توزیع نابرابر قدرت، ثروت، منزلت و فرصت ها، تقسیم کار جنسیتی، حضور کلیشه های جنسیتی، جامعه پذیری جنسیتی، حضور ایدئولوژی های جنسیتی، کوری جنسیتی محیط کار، احساس محرومیت نسبی، خود ابژه سازی و تکیه بر سرمایه جنسی توسط برخی از زنان در محیط کار، و استراتژی های زنان در برابر ساختار نابرابری جنسیتی، مضامین و مفاهیمی است که به توضیح تجربه زنان مشارکت کننده در این پژوهش از پدیده نابرابری جنسیتی در محیط اشتغال می پردازد. نتایج این پژوهش نشان داد که زنان روزنامه نگار ایرانی هنوز هم با پدیده نابرابری جنسیتی در محیط شغلی دست به گریبانند. عطف توجه به تجارب زیسته مطرح شده در این تحقیق، راهگشای گام هایی عملی در رفع موانع جنسیتی این گروه شغلی خواهد بود.
تجربه دختران نوجوان از رابطه با جنس مخالف در فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال سیزادهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۴۰)
245 - 282
حوزه های تخصصی:
امروزه شبکه های مجازی مختلف، بستری برای رابطه با جنس مخالف، در بین جوانان و نوجوانان ایجاد نموده است. پژوهش حاضر با هدف فهم «تجربه زیسته دختران نوجوان از رابطه با جنس مخالف در فضای مجازی» در شهر بروجرد انجام گرفته است. این پژوهش از نوع کیفی و به روش پدیدارشناسی انجام شده است. با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند با 24 نفر از دختران نوجوان که تجربه رابطه با جنس مخالف را در فضای مجازی داشتند، مصاحبه نیمه ساخت یافته به عمل آمد. با استفاده از شیوه تحلیل تماتیک، داده های گردآوری شده مقوله بندی و تفسیر شدند. در نهایت شش مضمون اصلی و پانزده مضمون فرعی به دست آمد. مضامین اصلی عبارتند از:" تنگی آشیانه زندگی روزمره"، " فضای مجازی زمینه ساز تسهیل روابط جدید ارتباطی" که در بخش آغاز رابطه دیده می شود، "ستایش دخترانه- پرستش پسرانه" و " باز اندیشی در قواعد و هنجارها " در بخش تجارب از رابطه ، "رل بی شناخت و کات با شناخت" و "احساس بازی و بازندگی" که در بخش پایان رابطه جای گرفته است. نتایج بیانگر آن است که فضای مجازی رابطه با جنس مخالف در بین نوجوانان را تسهیل نموده است.
تجربه زیسته دانش آموزان از حضور در کلاس های فوق برنامه: ارائه مدل پارادایمیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف کشف تجربه زیسته دانش آموزان در کلاس های فوق برنامه در مدارس غیرانتفاعی دوره متوسطه دوم شهر سنندج در سال تحصیلی 1400-1399 انجام گرفت. بر این اساس سوالات مصاحبه نیمه ساختاریافته در اختیار 25 نفر از دانش آموزان قرار گرفت که با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده بودند و سپس تحلیل کیفی با استفاده از نظریه داده مبنا و کدگذاری های باز، محوری و گزینشی انجام شد. بر اساس مدل پارادایمیک ارایه شده مهمترین شرایط علّی حضور در کلاس های فوق برنامه شامل عدم توانایی انتقال مطالب توسط معلمان؛ رفع اشکال؛ ضعف درسی؛ ثمربخش بودن و کنکور و شرایط زمینه ای شامل یادگیری؛ اجبار و رضایتمندی معلمان؛ ناکارآمدی تدریس معلمان در کلاس رسمی و تجربه و جدیت بیشتر معلمان و شرایط مداخله گر شامل معلمان باتجربه و باانگیزه؛ تدریس مبتنی بر علاقه و انرژی؛ تدریس جامع و کامل و هدفمند تر شدن کلاس ها بودند. راهبردهای به کاررفته شده در این کلاس ها شامل آموزش و تدریس مناسب؛ کیفیت آموزش؛ فضا و جو مبتنی بر یادگیری؛ تراکم کلاس مناسب و استفاده بهینه از زمان کلاس و نیز پیامدها ی مثبت و منفی شامل موفقیت و پیشرفت؛ بهبود عملکرد؛ آشنایی با سوالات و روش تدریس؛ تکمیل کننده و تقویت کننده؛ تسهیل کننده؛ کاهش استرس و اضطراب، عدم تاثیرگذاری و اتلاف زمان بودند. مقوله هسته نیز کلاس فوق برنامه به مثابه «تکمیل کننده خلأهای آموزش رسمی: تثبیت یادگیری» تعیین شد. نتایج پژوهش بیانگر ضرورت سازمان دهی کلاس های فوق برنامه مدارس جهت اثربخشی بیشتر بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است.
بهره گیری از ابعاد موقعیت در برنامه درسی آموزش دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه بهره گیری از ابعاد یک موقعیت در رشد و شکل گیری افکار، بسیار مؤثر واقع می شود، هدف اصلی این پژوهش، واکاوی نظرهای متخصصان علوم دینی و تربیتی، و تجارب زیسته آموزگاران درخصوص نقش موقعیت های آموزش دینی در دوره دوم دبستان است و بدین منظور، از مصاحبه نیمه ساختاریافته با متخصصان و آموزگاران استفاده کرده ایم. تجزیه وتحلیل اطلاعات با استفاده از روش کدگذاری و مقوله بندی صورت گرفته است. یافته های حاصل از مصاحبه با متخصصان به صورت اصول ناظر بر انتخاب بهینه موقعیت های آموزش دینی تدوین شده که خود مشتمل بر سه قسم است: مغتنم شمردن فرصت ها، درگیریِ شناختی و عاطفی در موقعیت، و جذابیت و توسعه بخشی موقعیت ها. براساس تجارب آموزگاران، ابعادی از موقعیت که باید از آن ها در اجرای برنامه درسی آموزش دینی استفاده شود، به هشت مقوله تقسیم می شوند: موقعیت های برهم زننده عادت ها و نظم طبیعی، موقعیت های برانگیزاننده عواطف و احساسات، موقعیت های برانگیزاننده اندیشه و تعقل، موقعیت ها و فعالیت های جمعی، موقعیت های غیررسمی، موقعیت های زمان بروز مسائل و چالش های اخلاقی، موقعیت های زمان بروز پدیده های طبیعی، و موقعیت های اماکن و آثار تاریخی.
رهیافتی از الگوسازی تربیتی تا الگوپذیری از شهید سلیمانی ازسوی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷
233 - 264
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر برپایه کشف تجارب زیسته دانشجویان به منظور دستیابی به ظرفیت الگوسازی از منش و شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای نسل جوان صورت گرفته است. روش پژوهش، پدیدارشناسی توصیفی بوده و با پانزده دانشجوی پسر دانشگاه فردوسی مشهد مصاحبه شده است که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، موارد نوعی انتخاب شدند. تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده از مصاحبه ها با استفاده از روش کدگذاری استراوس و کوربین، طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفت و درنهایت، 572 مفهوم کشف و درقالب 38 مقوله جای داده شد. نتایج نهایی نیز تحت هشت مضمون قرار گرفت. مضامین کشف شده در مدلی با اقتباس از چهار مدل حیطه عاطفی بلوم، یادگیری مشاهده ای بندورا، نفوذ اجتماعی ارونسون و اقسام الگوپذیری مصباح یزدی، در پنج سطح، شامل «جذابیت سردار»، «تثبیت جذابیت»، «اراده در تغییر رفتار»، «ظهور کنش» و «کنش گزینی متعالی» جایگذاری شد؛ بدین ترتیب که سه مضمون «برجستگی اخلاق فردی سردار»، «برجستگی اخلاق بین فردی سردار» و «برجستگی سبک مدیریتی سردار» در سطح اول قرار گرفتند. سطح دوم، دو مضمون «اثرپذیری عاطفی مخاطب» و «اثرپذیری شناختی مخاطب» را دربر می گیرد. دو مضمون «تلاش برای تغییردادن دیدگاه و رفتار» و «مطالبه گریِ الگوسازی از سردار» نیز در سطح سوم گنجانده شدند و مضمون «آثار اجتماعی الگوگیری از سردار» هم شامل دو سطح چهارم و پنجم شد. درمجموع، تحلیل یافته ها ظرفیت بالای زندگی و شهادت سردار در الگوسازی تربیتی برای نسل نوجوان و جوان را تأیید می کند.
تجارب زیسته معلمان دوره اول ابتدایی درباره شیوه های تدریس خلاق در بستر آموزش مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
236 - 206
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی شیوه های تدریس خلاق در بستر آموزش مجازی براساس تجارب معلمان دوره اول ابتدایی انجام شد. در این مطالعه، روش پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی مورد استفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختارمند بود. اعتبار داده ها با استفاده از تکنیک های تأییدپذیری از طریق خودبازبینی پژوهش گران و اعتمادپذیری با هدایت دقیق جریان جمع آوری اطلاعات و هم سوسازی پژوهش گران تعیین شد.برای تعیین میزان پایایی از آلفای کریپندورف و بر اساس فرمول که در آن عدم توافق مشاهده شده و عدم توافق مورد انتظار استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون صورت گرفت. نتایج نشان داد که روش های تدریس خلاقانه شامل: ارائه کنفرانس توسط دانش آموز، تحقیق، بارش فکری، گردش علمی (استفاده از تورهای مجازی موزه و آثار باستانی) ، روش نمایش، روش حل مسئله، کار دستی؛ ابزارهای آموزشی شامل: ابزارهای چندرسانه ای، استفاده از انیمیشن، فیلم،استفاده از وسایل بازی، استفاده از مواد طبیعی؛ تکنیک های خلاقانه تدریس شامل: عکاسی توسط دانش آموزان، بازی های فردی و گروهی، سفرعلمی در خانه، قصه گویی و پرده خوانی؛ انگیزه معلمان در استفاده از روش تدریس خلاق شامل: حفظ و تقویت انگیزه یادگیری دانش آموزان در آموزش مجازی، ایجاد فضای شاد آموزش در دوران کرونا، تقویت حس خودآموزی در دانش آموزان، جذاب کردن کلاس درس، افزایش مشارکت دانش آموزان؛ و همچنین مهم ترین چالش و مشکلات معلمان در اجرای شیوه های تدریس خلاقانه شامل: ضعف نرم افزاری، کاهش تعاملات، کمبود امکانات، عدم همکاری اولیاء و ضعف ساختاری بود
تجربه زیسته دانش آموزان مدارس خاص از کمال گرایی: مطالعه کیفی پدیدارشناسی
منبع:
آموزش و پرورش متعالی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
1 - 18
حوزه های تخصصی:
شناخت (شخصیت) کمال گرا و مشکلات مربوط به آن در بین دانش آموزان از اهمیت خاصی برخوردار است. لذا هدف این پژوهش تدوین برنامه آموزشی مبتنی بر تجارب زیسته دانش آموزان کمال گرابود.جامعه آماری دانش آموزان کمال گرا مشغول به تحصیل در مدارس خاص ( مدارس خاص ترکیبی از دانش آموزان مدارس تیزهوشان، نمونه دولتی و غیر انتفاعی) استان یزد بودند که به صورت هدفمند ساده انتخاب شدند. فرایند نمونه گیری و مصاحبه ها تا زمان اشباع داده های نظری (15دانش آموز) ادامه یافت و مضامین اصلی تجربه ها از طریق روش کلایزی (Colaizzi) کشف شد. سپس بر اساس مضامین اصلی کشف شده به مطالعه مروری روش های آموزشی و درمانی مربوط به کمال گرایی پرداخته شد تا جلسات آموزشی ویژه کمال گرایی طراحی شود. در نهایت برنامه آموزشی طراحی شده با استفاده از روش گروه های کانونی متشکل از مشاوران تخصصی مدارس استان یزد مورد بررسی قرار گرفت. 9 مضمون اصلی، برتری جویی، افکار و احساسات منفی، انزوای اجتماعی، هدف گذاری، تجربه سرزنش، دستاوردهای مثبت، عدم اعتماد به نفس، مشکلات رفتاری، اهمال کاریو 19 مضمون فرعی به دست آمد. برنامه آموزشیمبتنی بر تجارب زیسته دانش آموزان کمال گرا در9 جلسهتدوین شد و این محتوای آموزشی بر اساس ترکیبی از مؤلفه های درمان شناختی- رفتاری و خود شفقت ورزی طراحی شد. از آنجا که برای طراحی این برنامه از تجارب دانش آموزان کمال گرا به عنوان مخاطبان اصلی و همچنین مطالعه مروری منابع علمی برای پاسخگویی به نیازهای آنان استفاده شده است و کلیه جلسات آموزشی مورد تأیید متخصصان مربوطه قرار گرفته، به این نتیجه می رسیم که برنامه طراحی شده از روایی محتوایی/ صوری قابل قبولی برخوردار است و می تواند در جهت برطرف کردن مشکلات کمال گرایی دانش آموزان مؤثر باشد.