مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
پدیدارشناسی توصیفی
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در پی مقایسه تلقی کلی و تعریف عرفان و جایگاه آن در اندیشه امام خمینی و برخی عارفان مسیحی است و به وجوه عام عرفان مسیحی نظر دارد و می کوشد تا با نگاهی پدیدارشناسانه ضمن ارزیابی اجمالی به وجوه تشابه و تفاوتهای این دو نوع نگاه و نگرش به عرفان، تجربه عرفانی و زندگی معنوی بپردازد.
موفقیت یا عدم موفقیت تحصیلی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۵
75 - 91
حوزههای تخصصی:
این ﭘﮋوﻫﺶ با هدف شناسایی پیشایندهای موّفقیّت و عدم موّفقیّت تحصیلی بر اساس تجارب زیسته دانشجویان موفق و مشروط با روش پژوهش کیفی پدیدارشناسی انجام شد. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل ۱2 دانشجو با وضعیت تحصیلی مشروط و 8 دانشجو با معدل تحصیلی بالای 17 بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند و اطلاعات آنان از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید. مصاحبه های ضبط شده به صورت مکتوب درآمده و با روش کلایزی تجزیه وتحلیل گردید. از مصاحبه های دانشجویان موفق مضامین عوامل فردی و عوامل اجتماعی و از مصاحبه های دانشجویان مشروط مضامین عوامل فردی، مشکلات آموزش، تأثیر انگیزشی منفی همسالان و مشکلات خانواده به دست آمد. هم چنین در مقایسه گروه ها ۱۰ زیر مضمون مشترک شامل عملکرد تحصیلی قبلی، هدفمندی، علاقه به رشته تحصیلی، مهارت های مطالعه، تلاش، امیدواری، مکان کنترل، سازگاری با شرایط، تأثیر انگیزشی دوستان و شرایط خانواده از تحلیل ها انتزاع شد که می تواند در برنامه های مشاوره تحصیلی موردتوجه مشاوران قرار گیرد.
پدیدارشناسی زندگی پس از اخراج از کارخانه(مورد مطالعه کارکنان کارخانه ذوب آهن کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعطیلی کارخانه ذوب آهن استان کردستان سبب اخراج نیروی کار کارخانه شد و پیگیری های متعدد کارکنان اخراج شده در سطوح نهادی مختلف به نتیجه ای نرسید. افراد اخراج شده از کار و افراد بیکار را باید به لحاظ جامعه شناختی به عنوان دو گروه متمایز در نظر گرفت. دانش علمی موجود در کشور بیشتر متمرکز بر موضوع بیکاری و در حوزه مطالعات اقتصادی و با روش کمی است. بر همین اساس هدف کلی این تحقیق، مطالعه جامعه-شناختی پیامدهای اخراج از کار است. در راستای این هدف به بررسی تجربه زیسته کارکنان اخراجی به روش پدیدارشناسی توصیفی هفت مرحله ای کُلایزی پرداخته شد و چالشهای زندگی پس از اخراج از کارخانه مورد شناسایی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان میدهد که مهمترین مسائل کارکنان اخراج شده را میتوان در چهار مقوله اصلی که شامل مسائل شغلی و مالی (با 9 مقوله فرعی)، مسائل خانوادگی (با 5 مقوله فرعی)، مسائل اجتماعی (با 7 مقوله فرعی) و مسائل روانی (با 7 مقوله فرعی) دسته بندی نمود. پروژه های صنعتی بزرگی مانند کارخانه ذوب آهن باید به دور از ملاحظات سیاسی و همراه با مطالعه برآورد اقتصادی و ارزیابی تاثیر اجتماعی پروژه ها پیش از آغاز به کار باشد.
تجربه زیسته دانش آموزان از پدیده بی انگیزگی تحصیلی: یک مطالعه پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
197 - 234
حوزههای تخصصی:
اگر چه محققان مختلفی مانند کلر (2018) کوشیده اند با توسعه مدل های نظریِ جامعی مانند مدل طراحی انگیزشی، فهم روان شناسان و متخصصان تربیتی را از تمایز در نیمرخ انگیزشی یادگیرندگان تعمیق بخشند، اما به دلیل تأکید صرف بر پارادایم تجربه گرایی و تمرکز محض بر منطق پژوهش های کمی، به طور مسلم در فرایند توسعه برنامه های آموزشی برای تقویت مواضع انگیزشی دانش آموزان از فهم عمیق و همه جانبه رفتارهای بازدارنده سبک زندگی تحصیلی سلامت محور آن ها بازمانده اند؛ بنابراین، محققان در این پژوهش کوشیدند با استفاده از روش پژوهش پدیدارشناسی توصیفی به این سؤال پاسخ دهند که اهمّ عناصر پیشایندی نقصان انگیزشِ دانش آموزان ایرانی کدامند. برای این منظور، از بین دانش آموزان شهر ری در استان تهران تا حد رسیدن به اشباع اطلاعات، 50 دانش آموز در پایه های تحصیلی هفتم و هشتم انتخاب و در قالب 12 گروه کانونی 4 تا 5 نفره با آن ها مصاحبه شد. پس از ضبط و بازنویسی مصاحبه ها، داده های موجود با استفاده از روش کلایزی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. از تحلیل داده های به دست آمده هشت مضمون اصلی شامل ارتباط ادراک شده با زندگی، خودباوری تحصیلی، احساس کنترل و اجبار شدید، روابط صمیمانه، ادراک بی انصافی، عدم علاقه و توجه به درس، خودتنظیمی و تجربه هیجانات در کلاس درس، استخراج شدند. درمجموع، نتایج مطالعه حاضر ضمن همراستایی با زوایای فکری مدل جامع طراحی انگیزشی کلر، شواهدی تکمیلی در دفاع از نقش تفسیری عنصر اطلاعاتی هیجان، در پیش بینی نقصان انگیزشی یادگیرندگان ایرانی فراهم کرد. علاوه بر این، نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بهبود مدل رفتار رابطه بین فردی دانش آموز/معلم/ والد با تأکید بر درک و بهبود تجارب هیجانی یادگیرندگان مؤثرترین راه بهبود نیمرخ انگیزشی آن ها تلقی می شود.
فهم تجربه زیسته مناسبات کار و زندگی در مدیران زن آکادمیک: رویکرد پدیدارشناسی توصیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه زندگی شخصی و شغلی افراد، ارتباط و پیوستگی قابل ملاحظه ای با یکدیگر دارند؛ ازاین رو، توسعه دانش نظری در زمینه برهم کنش ها و روابط پیچیده میان این دو عرصه، درقالب پدیده مناسبات کار و زندگی حائز اهمیت است. هدف این تحقیق، فهم تجربه زیسته هشت نفر از زنان عضو هیئت علمی که متصدی مناصب مدیریتی یک پژوهشگاه بودند، در زمینه مناسبات و ترتیبات بین حوزه های کار و زندگی بود. بدین منظور، از روش پدیدارشناسی توصیفی زیست جهان تأملی داهلبرگ استفاده شد. دلیل استفاده از این روش، دستیابی به ساختاری کلی از پدیده مذکور بود که به تک تک تغییرات ایجادشده در داده ها وابسته باشد؛ نه تعمیم پذیری یافته ها. مصاحبه های عمیق با هشت نفر از اعضای هیئت علمی زن که پست مدیریتی داشتند، انجام شد. برای تأیید قابلیت اعتماد تحلیل ها و یافته ها از سه روش پرسشگری همتایان، تحلیل موارد منفی و اصالت پژوهش استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد، از دید مصاحبه شوندگان «پیشینه خانوادگی»، «ادراک خودکارآمدی»، «توان انطباق پذیری با شرایط»، «بلندپروازی و شهامت رویارویی با مصائب» و «حمایتگری خانواده و پروای مراقبت»، سویه مثبت مناسبات کار و زندگی را تشکیل می دهند. ازطرف دیگر، «قیاس های بازدارنده»، «تلقین کلیشه های جنسیتی»، «حس ناکامی در زندگی»، «اندیش پایه های جزمی» و «مطالبه گری حوزه های کار و زندگی»، قالب های اصلی تجربه منفی آنان از رویارویی این دو عرصه هستند.
تحولات معنایی عشق و رویه های کنش عاشقانه در بستر تجربه ارتباطی آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق شامل طیف گسترده ای از عواطف نظیر اشتیاق، صمیمیت، همراهی و به هم پیوستن است که در ساحت های گوناگون تجلی می یابد. با ظهور اینترنت، عشق و روابط رمانتیک در این فضا نیز به تدریج میان افراد شکل گرفت و عشق آنلاین به منزله نوعی از تجربه غیرحضوری از عشق است که با وساطت شبکه های اجتماعی پدید آمده است. هدف این مقاله، درک تحولات معنایی عشق و رویه های کنش عاشقانه در بستر تجربه ارتباطی آنلاین در شبکه های اجتماعی است. روش این پژوهش، براساس تحلیل پدیدارشناختی و تحلیل داده ها مبتنی بر فرایند 7 مرحله ای کولایزی و حجم نمونه آن، شامل 19 مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته است که اعضای نمونه براساس منطق حداکثر تنوع و مبتنی بر هدف پژوهش انتخاب شده اند. بر مبنای انجام کلیه گام های پژوهشی راهبرد کولایزی، 13 زیرمقوله در 4 مقوله قرار گرفته اند که به طور کامل پدیده مدنظر پژوهش را توصیف می کنند. مقوله نخست عشق را در گستره ای از معانی نظیر همزیستی، همراهی و تبادل برابر گونه عواطف می داند. مقوله دوم تحولات لایه های ادراکی کنشگران نسبت به برقراری روابط عاشقانه در فضاهای آنلاین چون تصنعی شدن عواطف، سیالیت روابط، میل افراد به رویکرد تعویض رابطه به جای رویکرد مبتنی بر ترمیم و تعدیل شرم های اجتماعی و فروریزی تابوهای جمعی را نشان می دهد. مقوله سوم، توصیف کننده اشکال کنشگری در ساحت رابطه عاشقانه مجازی است و در نهایت، مقوله چهارم رویه های رفتاری افراد در لحظه شروع، امتداد و اتمام رابطه را نشان می دهد.
رهیافتی از الگوسازی تربیتی تا الگوپذیری از شهید سلیمانی ازسوی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷
233 - 264
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر برپایه کشف تجارب زیسته دانشجویان به منظور دستیابی به ظرفیت الگوسازی از منش و شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای نسل جوان صورت گرفته است. روش پژوهش، پدیدارشناسی توصیفی بوده و با پانزده دانشجوی پسر دانشگاه فردوسی مشهد مصاحبه شده است که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، موارد نوعی انتخاب شدند. تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده از مصاحبه ها با استفاده از روش کدگذاری استراوس و کوربین، طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفت و درنهایت، 572 مفهوم کشف و درقالب 38 مقوله جای داده شد. نتایج نهایی نیز تحت هشت مضمون قرار گرفت. مضامین کشف شده در مدلی با اقتباس از چهار مدل حیطه عاطفی بلوم، یادگیری مشاهده ای بندورا، نفوذ اجتماعی ارونسون و اقسام الگوپذیری مصباح یزدی، در پنج سطح، شامل «جذابیت سردار»، «تثبیت جذابیت»، «اراده در تغییر رفتار»، «ظهور کنش» و «کنش گزینی متعالی» جایگذاری شد؛ بدین ترتیب که سه مضمون «برجستگی اخلاق فردی سردار»، «برجستگی اخلاق بین فردی سردار» و «برجستگی سبک مدیریتی سردار» در سطح اول قرار گرفتند. سطح دوم، دو مضمون «اثرپذیری عاطفی مخاطب» و «اثرپذیری شناختی مخاطب» را دربر می گیرد. دو مضمون «تلاش برای تغییردادن دیدگاه و رفتار» و «مطالبه گریِ الگوسازی از سردار» نیز در سطح سوم گنجانده شدند و مضمون «آثار اجتماعی الگوگیری از سردار» هم شامل دو سطح چهارم و پنجم شد. درمجموع، تحلیل یافته ها ظرفیت بالای زندگی و شهادت سردار در الگوسازی تربیتی برای نسل نوجوان و جوان را تأیید می کند.
فهم ساختار اساسی پدیده رسالت حرفه ای از منظر کارکنان یک سازمان مردم نهاد: کاربرد رویکرد پدیدارشناسی توصیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : رسالت حرفه ای مفهومی است که در یک دهه اخیر توجه پژوهشگران حوزه های مختلف تخصصی را به خود معطوف کرده است. به رغم این موضوع، تنوع و تکثر تعاریف ارائه شده و صورتبندی های مختلف این پدیده سبب شده اجماع چندانی در مورد ماهیت و ابعاد تشکیل دهنده آن وجود نداشته باشد. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف فهم ساختار اساسی پدیده رسالت حرفه ای، از منظر کارکنان شاغل در یکی از سازمان های مردم نهاد انجام شد تا به درک عمیق تر این مفهوم کمک کند. روش : از آنجا که هدف، یافتن ساختار اساسی پدیده رسالت حرفه ای، و نه شرح تجربه انفرادی افراد بود، پژوهش با رویکرد کیفیِ پدیدارشناسی توصیفی و با روش چهار مرحله ای گئورگی طرح ریزی و انجام شد. برای گردآوری داده ها، مصاحبه های روایتی با هشت نفر از کارکنان موسسه محک به عنوان یک موسسه مردم نهاد شناخته شده در کشور انجام شد. برای تأیید قابلیت اعتمادِ تحلیل ها از دو روش بازآوایی و بازتاب پذیری که ازجمله روش های ارزیابی پژوهش های پدیدار شناختی هستند، استفاده شد. یافته ها : پس از تعیین واحدهای معنا و تبدیلات حاصل از ترکیب، ادغام و انتزاع آن ها، رسالت حرفه ای به مثابه نوعی فراخواندن متعالی و گرانیگاه ساحات زندگی تعریف شد. به علاوه، اجزای کلیدیِ معنای پدیده و روابط میان آن ها نشان داد، این مفهوم سرشتی دوگانه دارد؛ سویه مثبت که ابعاد انگیزه بخش درونزا و سویه منفی که ابعاد آزارنده برونزا هستند. درنهایت، اجزای کلیدی ساختار اساسی پدیده رسالت حرفه ای بر اساس توصیف هر جزء تحلیل شدند.
تجربه آسیمیلاسیون زبانی چند نسل اخیر (80- 50) شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آسیمیلاسیون زبانی یکی از اشکال تغییرات زبانی است که در آن افراد یک جامعه زبانی، زبان دیگری را جایگزین زبان اول خود می نمایند. در این پژوهش جامعه زبانی شهر ایلام با روش پدیدارشناسی مورد مطالعه قرار گرفته اند. جمعیت نمونه تحقیق 20نفر از افراد متولد دهه های50 -80 شهر ایلام بوده است که بصورت کاملاً هدفمند انتخاب شده اند. یافته های مطرح شده در این پژوهش دو بخش کلی می باشد. بخش اول آن در قالب مضامین اصلی"بحران ارتباط، شکاف زبانی و نسلی، واگرد به زبان مادری، انگ انگاری زبان مادری، سرگشتگی زبانی _ هویتی، گسست زبان مادری از مدرسه" بیان شده اند. این مضامین مربوط به چگونگی تجارب افراد درمواجهه با تغیراتی که در زبان اول و زبان دوم به وجود آمده و شرایطی که تجربه نموده اند می باشد. بخش دوم یافته ها توصیف ساختاری می باشد که در قالب چند مضمون اصلی شرح داده شده اند: خانواده منفعل، برساخت و تحمیل هنجار زبانی در مدارس، طبیعی(رسم) شدن زبان فارسی، فقر دانش زبانی، تسلط نهادی زبان، خودیکی دانی گروهی، بازنمایی های وارونه رسانه. در این بخش شرایط زمینه ای شکل دهنده این تجارب با توجه به بیانات افراد دسته بندی و ذکر شده اند که این دو بخش توصیفی کلی از تجارب و زمینه و بستر شکل دهنده آن ها به دست داده است.
پدیدارشناسی هرمنوتیکی در پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۸ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۱۲
1 - 17
برای پدیدارشناسی به مثابه روش تحقیق کیفی روش شناسی های متنوعی ارائه شده است. این تنوع را می توان ذیل دو رویکرد عمده قرار داد: پدیدارشناسی توصیفی و پدیدارشناسی هرمنوتیکی. در این مقاله ضمن تأکید بر پیوند گسست ناپذیر فلسفه و روش در پدیدارشناسی، تلاش می شود تا مبانی فلسفی پدیدارشناسی هرمنوتیکی را مورد کاوش قرار داده، پیوند یادشده را در فرایند تحقیق ردیابی کنیم. بر این اساس مقاله به دو قسمت تقسیم می شود؛ در قسمت نخست به زمینه های تاریخی ظهور پدیدارشناسی پرداخته و نسبت پدیدارشناسی هرمنوتیکی را با پدیدارشناسی توصیفی روشن و به مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی پدیدارشناسی هرمنوتیکی اشاره کرده ایم. در قسمت دوم، از خلال پرداختن به آرای هایدگر و گادامر نشان داده ایم که مبانی فلسفی در روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی در سراسر فرایند پژوهش حضوری فعالانه دارد و به چگونگی رویارویی ما با موضوعات و مسائل در پژوهش ساختار و جهت می دهد. گشودگی نسبت به پدیدار و گفتگوی مداوم با آن، مهم ترین خصلت این روش است که به مثابه یک پراکسیس از لحظه انتخاب موضوع و مواجهه با ادبیات پژوهش و نظریه ها تا گردآوری و تحلیل داده ها و نگارش پژوهش همواره در تحقیق حضور دارد و آن را هدایت می کند.
فهم و بازتاب تجربه نقشِ منتور در منتورینگ معکوس: مطالعه ای با رویکرد پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منتورینگ معکوس مفهومی نسبتاً نوپاست که به دلایلی نظیر تغییر عمده نسل های کاری و پیشرفت های اخیر فناوری اطلاعات، از طریق شالوده شکنی سلسله مراتب سنی و سازمانی در جهت عکسِ فرآیند منتورینگ شکل گرفته است. فارغ از کاربرد، پژوهش های مرتبط با این حوزه اندک هستند و عموماً در سطح مفهوم پردازی و طرح ایده انجام شده اند. هدف این پژوهش آن است که در راستای افزودن به بدنه دانش موجود، تجربه نقش منتور در منتورینگ معکوس را از طریق رویکردی پدیدارشناسانه فهم کرده و بازتاب دهد. به این منظور، مصاحبه های عمیق با سیزده نفر از افرادی انجام شد که در فرآیند منتورینگ معکوس در سه شرکت فعال در زمینه فناوری اطلاعات مالی به صورت رسمی مشارکت داشتند. برای تحلیل داده ها از رویکرد پدیدارشناسی توصیفی و روش هشت مرحله ای کُلایزی استفاده شد و از ارجاعِ نتایج به مشارکت کنندگان برای اعتباریابی یافته ها بهره گرفته شد. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه با منتورها به شکل گیری سیزده خوشه تماتیک در قالب چهار تم منتهی شد. نتایج پژوهش نشان داد تجربه منتورها در فرایند منتورینگ معکوس از طریق دو تم «جامعیت و شمولیت نقش» و «تجربه احساسات تراگذر» شکل می گرفت و به «اثر زایشی و بومرنگی توسعه دهنگی» منتهی می شد. سویه تاریک این تجربه ها «انگاره های بازدارنده» در سطح فردی، سازمانی و فرهنگی بود.