مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
تجربه زیسته
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
159 - 198
حوزه های تخصصی:
اولین سیکل قاعدگی دختران، معمولاً تجربه ای ناخوشایند به شمار می رود زیرا با عصبی شدن، خجالت زدگی نسبت به تغییرات بدن و تغییرات روانی و خلق وخو همراه است. به نظر می رسد که آگاهی از تغییرات این دوران می تواند بر نگرش و عملکرد مثبت و منفی در مورد آن تأثیرگذار بوده و موجب سلامت جسمی و روانی دختران شود. این پژوهش با اتخاذ رویکرد پدیدارشناسی به توصیف تجربه زیسته دانش آموزان دختر تیزهوش از دوران قاعدگی شان می پردازد. داده ها از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با 15 نفر از دانش آموزان دختر تیزهوش سال دهم شهر کرمان با نمونه گیری هدفمند جمع آوری و با استفاده از شیوه کدگذاری باز تحلیل شد. از تحلیل داده ها مضامین اصلی و فرعی استخراج شد. این مضامین عبارتند از: تجربه قبل از قاعدگی (معمّای آگاهی و احساسات متناقض)، تجربه اولین قاعدگی (پیش بینی ناپدیری، شوک شادی و ترس، درخواست اطلاعات، پشتیبانی خانواده و ابزارهای حیاتی) و تجارب قاعدگی های بعدی (رشد مراقبت شدگی و مراقبت کنندگی، مختل شدن زندگی فردی و اجتماعی و برخوردهای چندگانه فرا فردی با قاعدگی). در نتیجه، تجربه زیسته دختران نشان می دهد که افزایش آگاهی دانش آموزان از قاعدگی باعث می شود ، مشکلات روحی -جسمی این دوره را درک و توانایی بیشتری برای غلبه برآنها داشته باشند. پیشنهاد می شود با برگزاری جلسات آموزش خانواده توسط متخصصین حوزه زنان برای دانش آموزان دختر و برای والدین آنها به خصوص مادران، ساخت برنامه های مفید پزشکی به وسیله صداوسیما، بهبود بخشیدن محتوای کتب درسی با شرایط وقوع زمان قاعدگی و... دختران را از اهمیت سلامتی شان آگاه ساخت.
تجربه زیسته نمایندگان زن از راهبرد اقدام مثبت در افغانستان (مطالعه پدیدار شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال دوزادهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۷)
113-145
حوزه های تخصصی:
بعد از اجلاس بن در آلمان سال 2001 و به دنبال آن تصویب قانون اساسی جدید افغانستان سال 1382 و قانون انتخابات در سال 1383 راهبرد اقدام مثبت با سازوکار مشخص برای بهبود وضعیت زنان در مشارکت سیاسی اجتماعی وارد ادبیات حقوقی افغانستان شد. باگذشت زمان از اجرای راهبرد اقدام مثبت حیات پرفرازونشیب زنان در افغانستان اقتضا می کرد تا در این تحقیق کیفی راهبرد فوق از منظر تجربه ی زیسته نمایندگان زن مورد بازنمایی قرار گیرد. در این راستا با شیوه ی پدیدارشناسی، از طریق «مصاحبه نمیه ساختار-یافته» با 15 تن از نمایندگان زن به صورت حضوری گردآوری داده ها انجام یافته و کدگذاری گردید. بر اساس یافته ها تسهیل در رقابت با مردان، ایجاد فرصت برای زنان، بهره وری از تنوع جنسیتی، انعطاف پذیری در سیاست گذاری دولت برای زنان ازجمله مقوله هایند که بر نیاز زنان به راهبرد اقدام مثبت دلالت دارد. همچنین نتایج نشان داد سیاست اجرایی اقدام مثبت در رشد توانایی و قابلیت زنان مهم دانسته می شود زیرا ظهور توانایی، کسب مهارت و تجربه، مکمل شایسته سالاری، ازجمله مقوله هایند که از تجربه نمایندگان زن استخراج شد. مهم چگونگی اجرای این راهبرد است؛ بر اساس یافته ها دسترسی نابرابر، سرزنش، احساس حقارت، فرهنگ مردسالاری، سوءاستفاده و نبود صلح در تجربه ی مصاحبه شوندگان حکایت از چالش های راهبرد اقدام مثبت داشت.
فهم جوهره پدیده «پشیمانی استراتژیک»: مطالعه پدیدارشناسانه در حوزه استراتژی رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۱ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
277 - 298
حوزه های تخصصی:
هدف: استفاده از تجربیات ناشی از تصمیم های اشتباه سازمانی و به دنبال آن شکست، می تواند در کنار توجه به عوامل کلیدی موفقیت، زمینه را برای اتخاذ تصمیم های اثربخش برای آینده کسب وکار فراهم کند. یکی از پیامدهای اتخاذ تصمیم های غیربهینه در سطح عالی سازمان، پشیمانی استراتژیک است. پژوهش حاضر با هدف فهم ذات و جوهره پدیده پشیمانی استراتژیک انجام شده است. روش: به دلیل لزوم گردآوری اطلاعات از افرادی که این پدیده را تجربه کرده اند، برای انجام پژوهش از رویکرد پدیدارشناسی توصیفی هوسرل مبتنی بر الگوی بهینه شده کولایزی استفاده شد. فرایند نمونه گیری به صورت هدفمند انجام گرفته و گردآوری داده ها مبتنی بر مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 12 نفر از مدیران عالی سازمان ها انجام شد. اعتبار یافته های پژوهش با استفاده از فرایند اپوخه گذاری و تأیید یافته ها توسط مشارکت کنندگان حاصل شد. یافته ها: یافته های پژوهش در قالب هشت تم اصلی و 21 تم فرعی دربرگیرنده علائم احساسی و دو تم اصلی و شش تم فرعی مربوط به علائم شناختی پشیمانی استراتژیک، ارائه شد. در نهایت با استفاده از رویکرد تغییرات تخیلی هوسرل، از بین تم های شناسایی شده، ده ویژگی ذاتی که تبیین کننده جوهره پدیده پشیمانی استراتژیک است، استخراج شد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، ضمن وارد کردن مفهوم پشیمانی به ادبیات مدیریت استراتژیک، زمینه را برای تبیین مفهوم آن، تفکیک این پدیده از موارد مشابه و تنظیم استراتژی های رفتاری در سطح عالی سازمان فراهم کرده است.
نگاه پدیدارشناسانه به معنای تجربه زیسته سردرگمی در انتخاب محصولات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
609 - 630
حوزه های تخصصی:
هدف: واکاوی تاریخچه مفهوم سردرگمی مصرف کنندگان، به طور شفاف نشان دهنده شکاف عمیق مطالعاتی در این حوزه است. در این مطالعه به دنبال معنای سردرگمی و ادراک مصرف کنندگان از این مفهوم و جنبه های ناپیدای آن بودیم، از این رو تلاش کردیم تا از خلال تجربه زیسته آنان، به مفهوم سردرگمی برسیم. روش: برای این منظور، مراکز خرده فروشی را انتخاب کردیم تا افراد به راحتی بتوانند ادراک و تجربه سردرگمی خود هنگام خرید کالاهای تندمصرف را احیا و تشریح کنند. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، رویکرد کیفی مد نظر قرار گرفت و از روش پدیدارشناسی استفاده شد. مشارکت کنندگان به تعداد 27 نفر طبق نمونه گیری هدفمند چندگانه انتخاب شدند. سپس داده ها با استفاده از مصاحبه های عمقی جمع آوری شدند و کدگذاری انجام شده و مفاهیم و مقوله ها استخراج شدند. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد تجربه سردرگمی مصرف کنندگان، شامل سه بعد اصلی عاطفی و شناختی و رفتاری است که چهار مضمون اصلی تأثیرگذار بر آن سبک تصمیم گیری، دانش ترغیب مصرف کننده، هزینه های مصرف کننده و ویژگی کالاست. در نهایت به راهکارهای کاهش و خروج از سردرگمی اشاره شد. نتیجه گیری: این پژوهش با به کارگیری روش پدیدارشناسی، یکی از مطالعات اولیه درباره معنای مستتر در مفهوم سردرگمی مصرف کنندگان است. در این پژوهش مفاهیم و مقوله های متعدد جدیدی در حوزه سردرگمی مصرف کنندگان کشف شد که در مطالعات پیشین به آنها اشاره ای نشده بود.
واکاوی پدیدارشناختی ایثار مدیران جهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی بسیج سال بیست و چهارم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۹۱
139 - 174
حوزه های تخصصی:
ایثار یکی از انواع رفتارهای فرااجتماعی است که در محیط های کاری مشاهده می شود و از نظر مفهومی با سایر مفاهیم مشابه نظیر رفتارهای شهروندی سازمانی و رفتارهای یاری دهنده متفاوت است اما می توان گفت در ادبیات پژوهشی رفتار سازمانی کمتر مورد توجه قرار گرفته است و شناخت چندانی از این پدیده در سازمان ها وجود ندارد. پژوهش حاضر با هدف درک تجربه زیسته ایثار مدیران جهادی در سازمان ها انجام گرفته است. روش شناسی مورد استفاده در این پژوهش پدیدارشناسی است و به منظور گردآوری داده های لازم در این پژوهش با 12 نفر از مدیران جهادی که تجربه حضور در دفاع مقدس و تجربه مدیریت در سطوح گوناگون پس از دوران دفاع مقدس را داشته اند مصاحبه صورت گرفت. یافته های این پژوهش نشان می دهند مشارکت کنندگان ابرازگری اجتماعی، لذت و رضایت درونی و شکل گیری خودپنداره مثبت، تحمل شختی ها و مشکلات، وظیفه مداری و احساس تکلیف و انجام وظیفه، آگاهی و شناخت، هدفمندی و آرمان گرایی، وحدت اجتماعی و هویت جمعی و همچنین تاب آوری و توان تحمل سختی ها و مشکلات را به عنوان مهم ترین تجارب خود از ایثار در محیط های کاری تجربه کرده اند. آن ها همچنین بحران و تهدید، جو احساسی و عاطفی، کم کاری سایر افراد نظام اجتماعی، و نوع وظیفه و سازمان را به عنوان عوامل زمینه موثر بر ظهور رفتارهای ایثارگرانه در سازمان ها در تجارب خود عنوان کرده اند.
روایتِ مکان در آثار معماران معاصر از منظر ادبیات تطبیقی فلسفه و معماری با رویکرد پدیدارشناسی (نمونه موردی: موزه هنرهای معاصر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی در معماری، به کیفیت چگونگی تجربه انسان و رابطه میان سوژه بدنمند و فضای پیرامونی اش و توانایی او در دریافت داده های محیطی توجه دارد. اکنون پرسش این است که خوانش تفکرات فلسفه پدیدار شناختی در جهت تحلیل آثار معماری بر اساس چه مؤلفه هایی شکل می گیرد و نسبت انسان با فضا در فرایند خلق مکان چگونه است؟ در این راستا فرض بر این است که در مرکز قرار دادن انسان و اهمیت فضای تجربه گرا و چند حسی، از اصولی است که انتظار می رود در فرایند طراحی و خلق اثر معماری و فهم آن موردتوجه قرار گیرد. با نظر به فرضیه مطرح شده، هدف از این پژوهش بررسی مؤلفه های تجربه زیستی مکان های خلق شده در رابطه با مواجهه شخصی و ادراکی کاربران به منظور بازتعریف مفهوم مکان در تجربه معماریِ موزه هنرهای معاصر تهران است. این پژوهش با تکیه بر روش پژوهش کیفی و تحلیلی و تفسیری با زمینه پدیدارشناسی از دیدگاه فلاسفه و معماران و همچنین کاربست روش کدگذاری آزاد، محوری و گزینشی انتخاب شده است. در پژوهش حاضر از مصاحبه عمیق جهت استنباط و استخراج نتایج حاصل ادراک پیشاتاملی، از بطن پاسخ مصاحبه شوندگان استفاده شده است.
آموزش مجازی و چالش های آن در دوران کرونا از منظر بانوان هیأت علمی دانشگاه مازندران: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
۱۶۱-۱۴۱
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه چالش های آموزش مجازی در دوران کرونا از منظر تجربه زیسته بانوان هیأت علمی دانشگاه مازندران بوده است. طرح پژوهش حاضر کیفی و روش مورد استفاده پدیدار شناسی بود. جامعه آماری شامل بانوان هیأت علمی دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 1400-1399 که روی هم 71 عضو بود. داده های کیفی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته از 20 نفر جمع آوری و اعتبار و روایی پژوهش بر اساس اعتبار، انتقال پذیری، قابلیت اطمینان و قابلیت تأیید بررسی و تأیید گردید. روش تجزیه و تحلیل داده ها در پژوهش حاضر، تحلیل مضمون(فراگیر، سازمان دهنده و فراگیر) بود. نتایج نشان داد بانوان با چالش های مختلفی در آموزش مجازی مواجه شدند که در قالب 1 مضمون فراگیر، 3 مضمون سازمان دهنده و 9 مضمون پایه دسته بندی شدند. تغییر در سبک تدریس، زیر ساخت ها و امکانات و عدم همکاری دانشجویان از مضامین سازمان دهنده ی بدست آمده می باشد. هر مضمون سازمان دهنده نیز از چند مضمون پایه تشکیل می شود که شامل تغییر در سبک آموزش و تدریس و زمان بر بودن؛ چالش های زیرساخت های دانشگاه، امکانات استاد، امکانات دانشجو و زیرساخت های بنیادی؛ جدی نگرفتن آموزش های مجازی، بی توجهی به کلاس درس و انتظارات نامعقول دانشجویان از جمله مضامین پایه بوده که مشارکت کنندگان به عنوان چالش آموزش های مجازی در دوران کرونا بدان اشاره نمودند. در نهایت، آموزش مجازی و کلاس الکترونیکی که تا حال در دانشگاه های ایران مورد توجه قرار نگرفته بود، با ورود این ویروس مرکز توجه قرار گرفت که به دلیل همین مسأله با چالش های بسیاری مواجه شد. شناسایی چالش ها، اولین گام جهت برطرف نمودن آن می باشد تا سازمان های وابسته به آن در این راستا گام بردارند.
تحلیل پدیدارشناسانه ادراک و تجربه زیسته دانش آموزان رشته فتوگرافیک از نقاط ضعف و قوت آموزش غیرحضوری در پاندمی کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال نهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
273 - 248
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تحلیل ادراک دانش آموزان رشته فتوگرافیک در خصوص نقاط ضعف و قوت ناشی از اجرای برنامه آموزش غیرحضوری در م دارس در پاندمی کرونا است. سعی شد تا با استفاده از رویکرد تفسیرگرایانه به بازسازی معنایی ادراک دانش آموزان از نقاط قوت و ضعف آموزش غیرحضوری پرداخته و نشان داده شودکه ای ن مش ارکت کنن دگان، چ ه ارزی ابی از نقاط ض عف و ق وت آن دارند. به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه کیفی نیمه ساختارمند استفاده وبا استفاده از نمونه گیری هدفمند، پس از انجام 15 مصاحبه با دانش آموزان رشته فتوگرافیک در شهر مشهد در سال 1400 اشباع داده ها حاصل شد. تحلیل عمیق دیدگاههای دانش آموزان، موجب شناسایی و دسته بندی دو نقطه قوت « دریافت آموزش در منزل و عدم نیاز به رفت و آمد به مدرسه » و « عدم افت معدل بدلیل تقلب کردن»، و هفت نقط ه ضعف نظیر « افزایش احساس تنبلی»، « ضعف اعصاب»، « افزایش احساس بی حوصلگی» ، « عادت به تقلب کردن و نخواندن دروس برای امتحان به امید تقلب و کمک گرفتن از همکلاسی ها»، « عدم یادگیری صحیح دروس عملی مانند درس عکاسی»، « دوری از دوستان و همکلاسی ها» و «افت در یادگیری» گردید. یافته ها نشان داد که دانش آموزان مصاحبه شونده، پیامدهای متفاوتی را از اثرات اجرای برنامه آموزش غیرحضوری مدارس در دوران شیوع کرونا، تجربه کرده اند و در مجموع با چالش های مضاعفی در فرایند یادگیری خود روبرو هستند که در مقاله حاضر به برخی از آن ها پرداخته شده است.
پدیدارشناسی تجربه زیسته اساتید از نسبت دیانت با رشد هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پدیده هایی که در دهه اخیر، مورد استقبال فراوانی قرارگرفته، پدیده ی هوش هیجانی است. دلیل این امر توانایی بالای هوش هیجانی در حل بهتر مسائل و کاستن از میزان تعارضات بین دریافت های فکری و احساسی است. هوش هیجانی، توانایی اداره مطلوب خلق وخوی، وضع روانی، کنترل تکانه ها و عاملی است که هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص انگیزه و امید ایجاد می کند. پژوهش حاضر به منظور تبیین پدیده چگونگی رشد هوش هیجانی بر اساس تجربه زیسته دینی گروهی از اساتید دانشگاه به منظور ایجاد یک چارچوب مفهومی از نسبت دیانت با رشد هوش هیجانی انجام شد که با رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی انجام گرفت. مشارکت کننده ها ده نفر از اعضای هیئت علمی رشته های معارف اسلامی، الهیات و فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه شهید باهنر شهر کرمان بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است. تحلیل و بررسی داده های حاصل از تجربه زیسته اساتید از نسبت دیانت (تربیت دینی) با رشد هوش هیجانی نشان داد که دیانت از سه طریق به اساتید کمک کرده است که مهارت های هوش هیجانی در آن ها ایجاد و پرورش یابد: 1. برخورداری از یک جهان بینی و دیدگاه فلسفی ویژه برگرفته از دین 2. عمل به آموزه ها و دستورالعمل های خاص دین 3. تجلی معنویت در شخصیت افراد (در متن مقاله، چگونگی نسبت این سه مضمون اصلی با مؤلفه های رشد هوش هیجانی، توصیف و تبیین شده اند).
واکاوی تجارب زیسته زنان از ابتلا به کرونا: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ماه های اخیر، در مقیاس جهانی پاندمی کووید 19 امنیت هستی شناختی کنشگران اجتماعی را در میادین مختلف تهدید می کند. این امر باعث ایجاد اضطراب و استرس در گروه های مختلف بالاخص زنان شده است. پژوهش حاضر با هدف فهم تجربه زیسته زنان استان خوزستان از ابتلا به کرونا با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شده است. به این منظور با 22 نفر از زنان ساکن استان خوزستان، مصاحبه هایی نیمه ساختاریافته و عمیق انجام شد و برای گزینش آن ها روش نمونه گیری هدفمند به کار گرفته شد. پس از تجزیه و تحلیل یافته ها 10 مضمون به دست آمد. این مضامین تجربه زیسته زنان مبتلا به کرونا را در سه سنخ اجتماعی، شغلی، خانوادگی و روانی نمایان می سازد. استیگما یا داغ ننگ، فاصله گذاری اجتماعی، کرونا هراسی، هراس از مرگ، سوگ ابراز نیافته، فقدان ادراک خطر در سطح شغلی، کیفیت حمایت اجتماعی در سطح خانوادگی احساس وانهادگی، اضطراب و جدایی و در سطح روانی فرسایش سرمایه روان شناختی، احساس افسردگی، مثبت اندیشی نوعی راهبرد مقابله ای، تحول و بهبود سبک زندگی از مقولات محوری و مشترک زنان از ابتلا به کرونا در این مطالعه است.
اوقات فراغت و جنسیت: تاملی بر تجربه زیسته دانشجویان دختر دانشگاه شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
67 - 82
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف هدف پژوهش حاضر، مطالعه تجربه زیسته دانشجویان دختر از اوقات فراغت بود. روش : روش پژوهش نیز پدیدارشناسی انتخاب شد. مشارکت کنندگان بالقوه پژوهش، دانشجویان دختر دانشگاه شیراز بودند که با نمونه گیری هدفمند 23 نفر از آنها مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گرداوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود و برای تجزیه و تحلیل داده ها از تکنیک تحلیل مضمون استفاده شد. یافته ها : یافته های پژوهش بیانگر آن است که جهت گیری فراغتی فردمحور، محدودیت ساختارهای جامعه بر فراغت، بسترهای فراغتی تبعیض آمیز، عدم امنیت در گذران اوقات فراغت و جهت گیری اقتصاد محورِ فراغت، مضامین اصلی در الگوهای فراغتی دانشجویان دانشگاه شیراز را شکل می دهند. براساس یافته های پژوهش، تمایل به انتخاب فراغت غیرفعال و جهت گیری های فراغتی آزادانه و انتخابی، عواملی هستند که جهت گیری فراغتی فردمحور، را توضیح می دهند. جنبه های مذهبی، محدودیت های عرفی-فرهنگی و محدودیت های ساختارِ سیاسی، به عنوان محدودیت ساختارهای جامعه بر الگوهای فراغت، شناسایی شده اند. تخصیص امکانات نابرابر، محدودیت در تنوع فراغت و نگاه فرهنگی، بسترهای فراغتی تبعیض آمیز هستند که فراغتِ آنها را شکل می دهد. عدم امنیت ذهنی- ساختاری و عدم امنیت مکانی و زمانی، محدویت دانشجویان دختر را از عدم امنیت در گذران اوقات فراغت درک پذیر می کنند. همچنین تمایز طبقاتی و جهت دهی فراغتی نیز جهت گیری اقتصادمحورِ فراغت دانشجویان را معرفی می کند. با توجه به نتایج پژوهش به سیاستگذاران فرهنگی و فراغتی توصیه می شود تا اقدامات مورد نیاز را جهت رفع موانع ساختاری و ذهنی شکل گرفته در بین دانشجویان در حوزه فراغت، انجام دهند تا در این زمینه احساس تبعیض در بین دختران کاهش یابد.
واکاوی الگوی شوخ طبعی در محل کار:رویکرد نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تمرکز بر ایجاد محیط سازمانی شاد از جمله روش هایی است که مدیریت منابع انسانی می تواند در پرتو آن، زندگی کاری بهتری برای کارکنان رقم بزند. در محیط های کار امروزی نیل به این هدف از طریق کشف و درک مکانیزم احساسات مثبت در محل کار محقق خواهد شد. در این راستا هدف پژوهش حاضر واکاوی الگوی شوخ طبعی کارکنان در محل کار در شرکت پالایش گاز پارسیان می باشد. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی-توسعه ای و با بهره گیری از رویکرد کیفی و استفاده از نظریه داده بنیاد به انجام رسیده است. به منظور شناسایی مؤلفه های الگوی شوخ طبعی در محل کار با 15 نفر از خبرگان دانشگاهی و مدیران واحدهای مختلف شرکت پالایش گاز پارسیان به روش نمونه گیری هدفمند مصاحبه های نیمه ساختاریافته با رعایت قاعده اشباع انجام پذیرفت. در بخش کمی برای بررسی برازش الگوی مفهومی طراحی شده از پرسشنامه محقق ساخته بر اساس نتایج بخش کیفی پژوهش استفاده گردید. روایی پرسشنامه با استفاده از نسبت روایی محتوا، محاسبه و پایایی آن نیز با مقایسه پایایی دوکدگذار مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: تحلیل مصاحبه ها منجر به استخراج51 مفهوم شد که در قالب6مقوله عوامل علی، پدیده محوری، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدها طبقه بندی شدند. نتایج: بازیابی ذهنی و جسمی کارکنان در محیط های کاری امروزی الزامی است. یکی اثربخش ترین ابزارهای نیل به این هدف و ایجاد محیط کار خوشایند، استفاده از شوخ طبعی در محل کار است. نتایج این پژوهش می تواند مدیران را در شناخت راهبردهایی که به بروز چنین رفتارهایی کمک می کنند یا مانع ظهور و بروز آنها می شوند یاری دهد.
فهم پدیده احساس شکست و پیامدهای آن در میان مهاجران در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جمعیتی دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
193 - 217
حوزه های تخصصی:
به دلیل پیچیدگی مطالعه عواطف و احساسات مهاجرین، فرآیند مهاجرت و احساسات ناشی از آن کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. روش تحقیق این مطالعه کیفی است و از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. مصاحبه ها با 65 مشارکت کننده تا اشباع مفهومی ادامه یافت. مشارکت کنندگان از کلینیک های روانشناسی در ۵ منطقه ی تهران به صورت هدفمند و با نمونه گیری سهمیه ای انتخاب شدند. مشارکت کنندگان در پژوهش از میان مهاجران نسل های اول و دوم ۲۵ تا ۴۵ ساله انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان داد تجارب شکست مهاجرین با پیامدهایی مانند کاهش مشارکت اجتماعی، احساس تبعیض و طردشدگی، احساس ناتوانی، فشار روحی، کاهش احساس تعلق، و انزوای اجتماعی همراه است. طرد و فرسایش سرمایه ی اجتماعی مهاجران موجب حس دیگری بودن، فاصله گیری، ترس، و ناتوانی برای ادغام اجتماعی می شود. در نهایت، نتایج این پژوهش نشان داد که مهاجران برای محافظت از خود در برابر احساس شکست استراتژی هایی چون فاصله گیری،مدارای اجباری، مقابله به مثل یا مهاجرت دوباره را پیشه می کنند.
مطالعه کیفی بسترها و زمینه های مهاجرت بازگشتی اعضای هیئت علمی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جمعیتی دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
219 - 256
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر درصدد شناسایی بسترها و زمینه های اثرگذار بر مهاجرت بازگشتی اساتید دانشگاه ها در کشور در بازه ده ساله اخیر است. این مطالعه، با استفاده از روش کیفی داده بنیاد (گرندد تئوری) و با بهره گیری از ابزار مصاحبه صورت گرفت. جامعه مورد مطالعه شامل اساتیدی از دانشگاه های شهر تهران است که تجربه مهاجرت بازگشتی به ایران داشته اند. نمونه گیری به صورت هدفمند و گلوله برفی انجام شد و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. در نهایت، با 30 نفر از اساتید دانشگاه مصاحبه انجام شد. یافته ها مبیّن آن است که عوامل علّی مهاجرت بازگشتی اساتید شامل: عوامل اقتصادی (کمبودهای معیشتی- رفاهی باتوجه به وضعیت درآمدی فرد در خارج از کشور، مخارج بالای زندگی)، عوامل اجتماعی (احساس نابرابری اجتماعی، وضعیت مبهم اشتغال، احساس سرخوردگی و فقدان سرمایه اجتماعی) و عوامل فردی-انگیزشی و اخلاقی (تعلق و وابستگی به خانواده و دغدغه اعتلای علمی کشور) می باشند. در کنار عوامل نامبرده، عوامل زمینه ای شامل: عوامل روانشناختی (مشکلات روحی-روانی و تعلقات عاطفی فرد) و عوامل شغلی-علمی (امکان اشتغال و دافعه های شغلی)، به همراه عوامل مداخله گری چون، عدم بنیه مالی و نیز سیاست گذاری ها (مهاجرتی و شغلی) در بروز این پدیده، ایفای نقش می نمایند. یافته ها حکایت از چندبعدی بودن و درهم تنیدگی عوامل ساختاری، محیطی و عاملیتی دارد که مجموعه این عوامل به صورت توأمان بر پدیده مهاجرت بازگشتی مؤثرند.
تجربه زیسته زنان بی خانمان از تلویزیون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در رویکرد پدیدارشناسانه، تلویزیون به عنوان یک ابژه در جهان خارج وجود ندارد، بلکه تنها در آگاهی افراد تجسم می یابد. به بیانی دیگر، تلویزیون، نه به عنوان واقعیتی عینی، بلکه ذهنیت و ادراک از آن، موضوع مطالعه پدیدارشناسی حاضر است. با توجه به تأکید صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بر گروه های در حاشیه و فقرا، شناخت ادراک گروه های مختلف به ویژه گروه های آسیب پذیر از تلویزیون بسیار مهم است. از این رو، در پژوهش حاضر، تجربه زیسته زنان بی خانمان از تلویزیون مطالعه شده است. در این مقاله توصیف می شود که در زیست جهان زنان بی خانمان، تلویزیون چگونه صورت بندی شده است؟ با استفاده از نظریات برساخت گرایی رسانه و پدیدارشناسی و با کاربرد روش پدیدارشناسی تجربی، با 10 نفر از زنان بی خانمانی که به طور موقت در مددسرای نیلوفر آبی چیتگر حضور دارند، مصاحبه شده و یافته ها، با استفاده از روش تجزیه وتحلیل کرسول و نرم افزار maxqda 10 تحلیل شده اند. از مجموع واحدهای معنایی استخراج شده، 10 مقوله متنی به دست آمده است و پس ازآن، چهار مقوله ساختاری «تلویزیون برچسب ساز»، «تلویزیون طبقاتی»، «بی خانمانی کاذب تلویزیونی» و «تلویزیون طرد کننده» از مقولات متنی، انتزاع شده اند. تحلیل ها نشان می دهد که زنان بی خانمان در برابر این ادراک از تلویزیون مقاومت نمی کنند و این ذهنیت، امکان درخواست های اجتماعی را از آنان سلب کرده است. ازاین رو، ضروری است، رسانه در ساختاری برابر و با نگاهی ساختارگرایانه و نه فردگرایانه، امکان تحرک و تغییر اجتماعی را برای آنان فراهم آورد و دیگر ساختارهای طرد کننده را به چالشی جدی فراخواند.
جستاری بر تجربه های زیسته استادان و دانشجویان در کلاس های مجازی در دوره کرونا؛ مطالعه موردی دانشگاه کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
119 - 149
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تجربه های زیسته استادان و دانشجویان در کلاس های مجازی در دوره گسترش کرونا است. این پژوهش از نوع کیفی است و به شیوه پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، دربردارنده همه استادان و دانشجویان دانشگاه کردستان بود که یا سابقه شرکت در کلاس های مجازی را هم زمان با شروع بیماری کرونا داشته اند، یا اینکه در طول این دوران، در کلاس های یادشده تدریس کرده اند. پژوهشگر، پس از انجام مصاحبه با 31 دانشجو و استاد دانشگاه کردستان، به اشباع نظری دست پیدا کرد. یافته های این پژوهش، نشان داد که کلاس های مجازی، در مقایسه با شکل پیشین کلاس ها، سبب زوال و از دست رفتن موقعیت ها، کارکردها، و نقش های پرشماری در عرصه نهاد دانشگاه شده اند. به نظر بسیاری از دانشجویان، با محروم شدن دانشجو از فضای فیزیکی، امکان تعاملات و گفت وگوهای رخ داده بین طرفین (دانشجو/ دانشجو، دانشجو/ استاد و استاد/ استاد) به گونه ای غم انگیز از بین خواهد رفت و جای خود را به نوعی فرایند مکانیکی و بانکی انتقال مطالب و مواد آموزشی از یک منبع فرستنده به پیام گیرنده خواهد داد؛ فرایندی که سرانجام، پیامدهای منفی ای برای نحوه یادگیری، خلاقیت، فعالیت، و توانمندی دانشجویان خواهد داشت. به نظر استادان نیز شکل گیری و همه گیر شدن این کلاس ها در ایران، موجب تغییر نقش استادان در کلاس های مجازی می شود و آن ها از مخزن داری اطلاعاتی در حالت خوش بینانه به حامیان دانش تبدیل می شوند. به نظر بسیاری از استادان، یکی دیگر از آسیب های ناخواسته این نوع کلاس ها، از بین رفتن تعاملات و گفت وگوها، بین اعضای جامعه علمی (کنشگران علمی) دانشگاه است.
مطالعه پدیدارشناختی تجربه زیسته شهروندان تهرانی از مضامین حقوق شهروندی (مطالعه موردی: حمل و نقل عمومی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تجربه زیسته شهروندان تهرانی با رویکرد اکتشافی به روش پدیدارشناسی با تمرکز بر ادراک روزمره شان در استفاده از حمل و نقل عمومی در قالب معنایی حقوق شهروندی مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری مطالعه شامل شهروندان تهرانی استفاده کننده حمل و نقل عمومی است. داده های کیفی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 15 شهروند استفاده کننده وسایل حمل و نقل عمومی در مناطق مختلف تهران جمع آوری شده است. روایی تحقیق نیز به دلیل کیفی بودن، به جای روایی و پایایی، از واژه های دقت و صحت داده ها استفاده شد. داده ها با تکنیک تحلیل مضمون تجزیه و تحلیل شده که برآیند آن، 4 مضمون اصلی و 6 مضمون فرعی بوده است. یافته ها نشان داد که تجربه شهروندان تهرانی شامل وجوهی از نابرابری، بی عدالتی، احساس تبعیض در دریافت خدمات حمل و نقلی، کیفیت پایین خدمات حمل و نقل، عدم پیوستگی دسترسی ها، آسیب سلامت روان و ترویج خشونت در تعامل های اجتماعی حین رفت و آمد و عدم احساس سرزندگی در همه محلات در دسترسی به حمل و نقل عمومی آسان و به هم پیوسته است. نتایج نشان داد که مضمون های مختلف برای حقوق شهروندان در حمل و نقل عمومی روایت شده که مضمون های عدالت، سرزندگی، طرد شدگی و احساس امنیت و سلامت استخراج شد.
تجربه سرپرستی خانوار توسط زنان و چرخه بازتولید فلاکت (نمونه موردی: زنان سرپرست خانوار شهر کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان سرپرست خانوار نیازمند به مثابه آسیبی اجتماعی شناخته می شوند. این گروه از زنان آسیب پذیر، با مجموعه ای از مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مواجه هستند که چرخه ای از بازتولید فقر و فلاکت را برای آن ها رقم می زند. تحقیقات نشان می دهد زنان سرپرست خانوار که دارای فرزند هستند، پنج برابر خانواده های معمولی در معرض آسیب پذیری ناشی از فقر قرار دارند. پژوهش حاضر با تمرکز بر شرایط گروهی از زنان سرپرست خانوار در شهر کرج که به دلایل مختلفی (فوت همسر، زندانی بودن همسر، طلاق و...) سرپرست خانوار شناخته می شوند، به مطالعه آسیب های گوناگون این زنان، شامل حوزه اقتصاد و معیشت، حوزه اجتماعی و احساس امنیت و حوزه مشکلات فرزندان می پردازد و نقش این سه حوزه را در بازتولید چرخه فلاکت تحلیل می کند.در مقاله حاضر، تجربیات زیسته زنان سرپرست خانوار مطالعه می شود. ابتدا با اتخاذ روش شناسی کیفی، با 22 نفر از زنان سرپرست خانوار در شهر کرج مصاحبه عمیق انجام گرفت و داده های گردآوری شده به شیوه تحلیل تماتیک تحلیل شدند. میدان پژوهش محدوده شهری شهر کرج است. مشارکت کنندگان در پژوهش به روش نمونه گیری هدفمند و تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند. یافته ها نشان داد زنان سرپرست خانوار با مشکلات متعددی مواجه هستند که هرکدام به شکلی به بازتولید شرایط نامطلوب زندگی آن ها و پایداری آن کمک می کند. مهم ترین این مشکلات عبارت اند از: محرومیت اقتصادی (تأمین معیشت و نیازهای روزمره خود و فرزندان)، مشکلات اجتماعی (احساس امنیت اجتماعی در مناسبات اجتماعی و تعاملات بین فردی)، تفکر و برداشت های فرهنگی (نگاه ترحم آمیز، طردکننده و تحقیرآمیز) مشکلات مربوط به توانمندی ها (مهارت های شغلی و مهارت های ارتباطی)، مشکلات حوزه سلامت و بهداشت (بیماری و مشکلات جسمی و روحی و روانی) و... .مشکل عمده این زنان «فقر قابلیتی» است، یعنی اکثر این زنان قابلیت ها و توانمندی های لازم نظیر سواد، تحصیلات عالی و سلامت جسمانی برای خروج از ورطه فقر را ندارند و این امر دایره انتخاب های آن ها را برای زندگی به شدت محدود می کند. فقر قابلیتی همراه با چالش های حوزه های سه گانه به وضعیتی منجر شده که در مقاله حاضر با عنوان فلاکت از آن اسم برده شده است. نداشتن بسیاری از فرصت ها (فرصت داشتن خانواده خوب، داشتن پدر، تحصیل مناسب و...) برای خانواده های زن سرپرست به نوعی موجب استمرار و بازتولید چرخه فلاکت (آسیب اقتصادی، آسیب تعاملات و فرزندان آسیب دیده) می شود
طلاق توافقی از دیدگاه زنان: مطالعه ای پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۷
191 - 224
حوزه های تخصصی:
تصمیم به جدایی و انحلال رابطه زنا شویی به عنوان یکی از سخت ترین وقایع یک بزرگ سال می باشد که با آن موا جه می شود و می تواند پیوند های احساسا تی فرد را مختل نما ید. در این راستا ﭘﮋوﻫﺶ حاضر با هدف درک و تفسیر زنان از پدیده طلاق توافقی در شهر دیلم انجام شد ه اﺳﺖ. محققان در این پژوهش کیفی از روش پدیدار شناسی، نمونه گیری هدف مند و تکنیک مصاحبه عمیق با 19 زن مطلقه برای جمع آوری اطلاعات بهر ه جسته اند. تمامی مصاحبه ها ضبط و بلا فاصله روی کاغذ نگاشته و با رویکرد تفسیری تحلیل شد. یافته های پژوهش که حاصل استخراج از مصاحبه ها است، شامل 25 مفهوم بود که در قالب 6 مقوله اصلی دسته بندی گردید. این مقوله ها شامل نا بسامانی فرهنگی-اجتماعی خانواده، فقدان دل بستگی عاطفی، اختلا لات شخصیتی و رفتاری، سستی روابط زناشویی، دخالت و فشار هنجاری اطرافیان، مشکلات اقتصادی و معیشتی می با شند. نتایج پژوهش بیان گر تعامل ابعاد مختلف فرهنگی- طبقاتی، اقتصادی و روانی در فرایند اقدام به طلاق توافقی زنان و موقعیت مند بودن این ابعاد است. در آخر، پیشنهاد هایی متناسب با ظرفیت های مو جود ارا ئه شد.
تبیین تجارب زیسته زنان سرپرست خانوار از عادت واره های اجتماعی تحقیرکننده(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش پیشِ رو دستیابی به تجربه تحقیر اجتماعی در زنان سرپرستِ خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) است. این مطالعه به شیوه کیفی از روش پدیدارشناسی با نمونه گیری هدفمند و به وسیله مصاحبه عمیق با 20 نفر از زنان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی؟ق؟ شهر لنگه در سال 1397 انجام شد. تجزیه وتحلیل داده ها با روش هفت مرحله ای کلایزی (2009) انجام شد. براساس یافته های به دست آمده از تجربه افراد، این گروه زنان به محض تعامل با گروه های اجتماعی، مانند خانواده، خویشاوندان، همسایگان، کسبه، و در محل کار و دیگر نهادهای اجتماعی به روش های گوناگونی با حس تحقیر روبه رو می شوند. از عوامل زمینه سازِ این تحقیر، می توان تحصیلات پایین، ناتوانی در دستیابی به مشاغل مناسب، فقر مالی، و محروم بودن از حمایت و پشتوانه همسر را نام برد. واکنش زنان در مقابل تحقیر، سکوت به دلیل ترسِ از دست دادن شغل و حمایت اجتماعی است، که درپی آن، این زنان اضطراب، ترس، تنش و دلشوره را تجربه می کنند. یافته های به دست آمده از این پژوهش تصویری روشن از تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار از تحقیر را ارائه می دهد. کسانی که به بهزیستی این زنان می اندیشند، می توانند از این یافته ها بهره گیرند.