مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
تجربه زیسته
حوزه های تخصصی:
در نیم قرن اخیر تغییرات بنیادی در شکل و ویژگی های خانواده، انتقال خانواده گسترده به هسته ای و به تبع آن کاهش سطح زادوولد و افزایش تمایل به تک فرزندی اوری در ایران امری محسوس است. پژوهش حاضر با هدف کاوش و بررسی ابعاد فردی و بین فردی زندگی یک تک فرزند با توجه به روایت های او از زندگی اش انجام شد. روش انجام این پژوهش، کیفی از نوع روایت پژوهی است. ابزار گرداوری اطلاعات در این پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. تحلیل روایت بر اساس روش کدگذاری استراوس و کوربین بود. نتایج نشان داد: دوسوگرایی در تعاملات خانوادگی (ارتباط محافظتی و وابستگی-تنهایی)، شاکله شخصیتی نامنسجم (ویژگی های اخلاقی و رفتاری مثبت و منفی) و تعاملات اجتماعی محدود (محدودیت ارتباطی با اقوام و بستگان؛ ضعف ارتباط با دوستان و همسالان). به طورکلی می توان گفت که نیمرخ روانی تک فرزندان و گستردگی یا محدودیت تعاملات اجتماعی آن ها، پدیده ای چندوجهی و متأثر از عوامل متعدد است. درمجموع بستر و بافت روابط خانوادگی است که شرایط تکوین ویژگی های گاه متناقض تک فرزندان را توجیه می کند.
تجربه زیسته والدین کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز (آذر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۷
۱۷۶۰-۱۷۴۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال کمبود توجه / فزون کنشی از اختلالات عصبی تحولی کودکی است که در طول زندگی باقی می ماند. نشانگان بالینی اصلی کمبود توجه و فعالیت بیش از حد می باشد. این کودکان نسبت به همسالان خود از نظر توانش های اجتماعی ضعیف تر هستند و مشکلات رفتاری و اجتماعی بیشتری نشان می دهند. تحقیقات نشان می دهد تفاوت های فرهنگی در تشخیص و درمان اختلال در سال های اولیه اهمیت دارد. برای تعدیل اثرات اختلال لازم است از مداخلات اثربخش در زمینه های خانواده، مدرسه و جامعه بهره گرفته شود این درحالی است که در زمینه تجربه زیسته والدین دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر فهم مشکلات والدین ایرانی در تحول و پرورش کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی از طریق تجربه زیسته آن ها بود. روش: در این پژوهش از روی آورد کیفی و روش پدیدارشناسی استفاده شد. با 12 والد دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی که از روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند به صورت تلفنی و حضوری مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام، و داده ها از روش هفت مرحله ای کلایزی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها به استخراج 4 مضمون اصلی و 19 زیرمضمون منجر شد، مضمون های اصلی عبارتند از: کشاکش های والدین، راه کارهای والدین در برابر مشکلات، رفتارهای تشدیدکننده نشانه مرضی اختلال و تأثیر اختلال بر والدین. نتیجه گیری: براساس یافته های این پژوهش که متناسب با بافت اجتماعی، فرهنگی و تجارب زیسته والدین دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی است به نظر می رسد بخشی از مشکلات والدین در خانواده هسته ای به دلیل عدم پذیرش تأثیرات اختلال بر ویژگی های کودک است که موجب می شود رفتار نامطلوب کودک در بسیاری از شرایط از سوی والد، عمدی ادراک شود که تأثیر منفی بر رابطه والد - فرزندی دارد. در سطح اجتماعی به دلیل عدم آگاهی تفاوت رفتاری کودک مبتلا به اختلال، والدین با سرزنش روش والدگری و برچسب اشتباه به کودک مواجه هستند که به طور معمول برای مقابله، از پنهان کردن اختلال از کودک و اطرافیان و محدود کردن روابط اجتماعی خود استفاده می کنند، این راهکار به سردرگمی، از دست دادن همراهی کودک و محدود شدن حمایت اجتماعی منجر می شود.
بازسازی معنایی تجربۀ زیستۀ زنان سالمند از قرنطینه در دوران همه گیری کرونا در شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی ایران سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
76 - 100
حوزه های تخصصی:
همه گیری کرونا پیامدهای بسیاری برای تمام افراد در تمام جوامع داشت. تحقیق حاضر به بررسی تجارب زنان سالمند می پردازد. روش تحقیق از نوع کیفی و برپایه «نظریه داده بنیاد» است. تعداد بیست نمونه به صورت هدفمند از طریق نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند و مصاحبه ها تا رسیدن به مرحله اشباع نظری ادامه داشتند. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت گرفت و مدل پارادایمی شامل شرایط علّی (ساخت ذهنی کنشگر)، زمینه و بستر (ساخت اجتماعی کنشگر)، شرایط مداخله گر (ساخت انگیزشی کنشگر)، راهبردها (راهبردهای فعالانه، انفعالی و اجتناب مدار)، و پیامدها (پیامد مثبت و منفی) هستند. مقوله هسته ای «اثر تجمعی تعاملی نظام ذهنی، اجتماعی، انگیزشی بر کنش» شناخته شد. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که تجربه زیسته زنان سالمند، برساخته تأثیرات ساخت ذهنی، اجتماعی و انگیزشی بر روی کنش های آنان است.
بررسی تجربه زیسته خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان دختر دوره ی دوّم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
172 - 152
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تجربه زیسته دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه از خودکارآمدی اجتماعی انجام شده است. این مطالعه از نوع کیفی بوده و با رویکرد پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر اهواز در سال 1398 که مجموعاً به تعداد نفر بودند. برای نمونه تحقیق ابتدا از میان هر پنج آموزشگاه متوسطه دوره دوم دخترانه یک کلاس 30 نفری به صورت تصادفی گزینش و در میان آنان پرسشنامه توزیع گردید. بر این اساس پرسشنامه بین 150 نفر از دانش آموزان توزیع گردید و در نهایت 25 دانش آموز دختر به صورت هدفمند انتخاب شدند بود. برای تعیین نمونه تحقیق از پرسشنامهخودکارآمدی اجتماعی نوجوانان (کنلی، 1989) و مصاحبه استفاده شد. که پرسشنامه جهت مشخص نمودن دانش آموزانی بود که بیشترین خودکارآمدی اجتماعی را نسبت به بقیه داشتند از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته و اشباع داده حجم نمونه نهایی بدست آمد. یافته های این مطالعه شامل 6 مضمون اصلی (ابراز وجود، عملکرد در موقعیت اجتماعی، شرکت در گروه های اجتماعی، دوستی و صمیمیت، کمک کردن و کمک گرفتن، احترام متقابل) و 19 مضمون فرعی است. با توجه به یافته های این مطالعه به نظر می رسد که بهترین راه افزایش خودکارآمدی اجتماعی در دختران نوجوان ایجاد درک صحیح از خودکارآمدی اجتماعی توسط والدین، مسئولان مدرسه و مسئولان و سیاستگذاران جامعه است. فرهنگ سازی، آگاهی دادن به خانواده ها و از بین بردن تبعیض جنسی در جامعه به رشد خودکارآمدی اجتماعی دختران نوجوان کمک شایانی می کند.
تجربه زیسته افراد مبتلا به میاستنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۴۳)
107 - 130
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بیماری خودایمنی است که منجر به اختلال در محل اتصالات عصبی عضلانی می شود. ضعف بی ثبات در اثر حرکت، مشخصه این بیماری است. از آنجا که میاستنی یک بیماری مزمن با عوارض ناتوان کننده و پیشرفت غیرقابل پیش بینی است واکنش های روان شناختی در این بیماران قابل انتظار است. بنابراین پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته افراد مبتلا به میاستنی می باشد تا از دیدگاه بیماران به مسائل روان شناختی آن ها بنگرد و زمینه ای برای درک بهتر مسائل آنان برای متخصصان را فراهم کند . روش: در این مطالعه با 11 نفر از افراد مبتلا به میاستنی مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام گرفت که مصاحبه ها با روش کلایزی تحلیل شدند. مطالعه حاضر به روش کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی می باشد. یافته ها: این مطالعه شامل 4 خوشه اصلی شامل: 1) تجربه استفاده از خدمات تخصصی پزشکی، 2) تاثیرات درونی و بیرونی بیماری، 3) روش های کنارآمدن، 4) دوران رضایتمندی بعد از کنترل بیماری بود . نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان داد ناتوانی ها و محدودیت ها و شرایط غیرقابل پیش بینی زندگی منجر به به ارزیابی منفی افراد از خود شده است و این موضوع منجر کاهش احساس کنترل ادراک شده آنها می شود. به دین ترتیب زمینه برای افزایش هیجانات منفی از جمله افسردگی، اضطراب و استرس افزایش می یابد. از سوی دیگر بسیار از بیماران پس کنارآمدن با بیماری تجربه رشد پس از ضربه را تجربه کرده اند.
تجربه زیسته دانشجویان دکتری دانشگاه کردستان در بازماندگی از ازدواج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال هشتم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
۱۲۸-۱۰۳
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته دانشجویان دکتری دارای تأخیر در ازدواج در دانشگاه کردستان بود. در این راستا از روش تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. میدان مطالعه و جامعه آماری در این پژوهش کلیه دانشجویان دکتری دانشگاه کردستان که دارای تأخیر در ازدواج بودند در نظر گرفته شد؛ پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند و با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. اشباع نظری در این پژوهش با مصاحبه 19 نفر حاصل شد، لذا حجم نمونه در این مرحله از پژوهش 19 (15 دختر و 4 نفر پسر) نفر بود. مدت زمان مصاحبه ها بین 40 تا 100 دقیقه بود. تحلیل مصاحبه ها به روش تحلیل هفت مرحله ای کلایزی بود و جمع آوری و تحلیل داده ها به صورت هم زمان انجام شد، به این صورت که ابتدا مصاحبه ها به صورت گفتاری و کلمه کلمه نوشته شد و سپس گزارش مصاحبه ها به صورت نوشتاری آماده شد. در مراحل بعدی واحدهای معنایی به صورت جمله از متن گزارش مصاحبه ها استخراج و به صورت کدهایی مشخص شد. در ابتدا 476 مفهوم استخراج شد که بعد از دسته بندی و ادغام موارد مشابه به 157 واحد معنایی تقلیل و نهایتاً در 8 مضمون اصلی دسته بندی شد. جهت قابلیت اعتماد یافته های پژوهش نیز از طریق ارسال ایمیل به چند نفر از شرکت کنندگان و تائید نتایج تحلیل مصاحبه از طرف آن ها از صحت یافته ها اطمینان حاصل شد. نتایج یافته ها نشان داد که عوامل مؤثر بر تأخیر و بازماندگی از ازدواج دانشجویان شامل 6 مضمون اصلی؛ تحولات اجتماعی- فرهنگی، عوامل اقتصادی، عوامل خانوادگی، عوامل مربوط به شرایط شغلی، عوامل فردی و عوامل دولتی- حکومتی است و پیامدها و تبعات تأخیر در ازدواج دارای دو مضمون اصلی پیامدهای منفی و پیامدهای مثبت بود که پیامدهای منفی دارای 6 مضمون فرعی؛ فردی/ شخصی؛ اجتماعی/ فرهنگی؛ خانوادگی؛ اقتصادی؛ سیاسی و فردی بود و پیامدهای مثبت تنها شامل پیامدهای فردی می شد.
تجربه زیسته شرکت در کنکور با تأکید بر پیامدهای استرس زای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنکور به عنوان یکی از مهم ترین رویدادهای آموزشی، فرهنگی و اجتماعی برای شرکت کنندگان موضوعی مهم است. نقش کنکور در تعیین سرنوشت و آینده افراد از یک سو و کمبود امکانات ورود برای رشته های خاص، تجارب دانش آموزان و تلاش آن ها از ماه ها و سال های قبل و استفاده از منابع و امکانات تقویتی برای آماده شدن، این رقابت را به موضوعی جدی برای دانش آموزان، خانواده ها و مدارس تبدیل کرده است. هدف از این پژوهش بررسی تجربه زیسته افراد پس از یک یا دو بار شرکت در کنکور بود. روش به کار گرفته شده در این پژوهش، روش کیفی داده بنیاد بود که به منظور استخراج عوامل علی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها، عوامل فرآیندی و پیامدها در تجربه کنکور مورداستفاده قرار گرفت. شرکت کنندگان 11دانشجوی فعلی مراکز دولتی و غیردولتی بودند که تجربه یک یا دو سال شرکت در کنکور را داشتند. و به صورت هدفمند و بر اساس الگوی موارد مطلوب انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه باز و عمیق استفاده شد. پس از انجام مصاحبه 118مضمون فرعی به دست آمد که در 18 مضمون اصلی دسته بندی شدند. این 18 مضمون استخراجی در 5 گروه عوامل زمینه ای، علی، مداخله گر، پدیده اصلی، فرآیندی و پیامدها قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که بر اساس تجربه افراد؛ خانواده، ویژگی های فرد، کلاس کنکور، دوستان، جو اجتماعی، مدرسه و رشته از عوامل زمینه ای و مداخله گر بودند. مصمم بودن، ویژگی های روانی، عوامل ناخواسته و روش مطالعه از عوامل علی در پدیده کنکور بودند. برنامه ریزی، تلاش، خودشناسی و کمک گرفتن از عوامل فرآیندی و رضایت یا عدم رضایت و استرس از پیامدهای کنکور بود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که کنکور پدیده ای پیچیده از دیدگاه شرکت کنندگان است که عوامل گوناگونی در آن نقش دارد. استرس به عنوان یک پیامد منفی در کنکور موضوعی است که در همه افراد اعم از موفق یا ناموفق تجربه می شود.
پدیدار شناسی تجربه زیسته گردشگران خلاق (مورد مطالعه: گردشگری خلاق با محوریت عشایر استان کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی و توسعه گردشگری سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
123 - 151
حوزه های تخصصی:
گردشگری خلاق یک ژانر جدید و امیدوار کننده از گردشگری است که به طور فزاینده ای در بازار جهانی گردشگری رواج دارد. اگرچه گردشگران فرهنگی به طور فزاینده ای در تلاشند تا رویدادهای فرهنگی را به طور فعال تجربه کنند و مستقیماً به فعالیت های خلاقانه بپردازند اما دانش تجربی در مورد جهانگردان خلاق محدود است. هدف از انجام این تحقیق پدیدار شناسی تجربه زیسته گردشگران خلاق با محوریت عشایر در استان کرمان است. جامعه آماری این تحقیق گردشگران خلاقی هستند که از مناطق عشایر نشین در استان کرمان بازدید کرده اند. اعضای نمونه با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده اند. داده های پژوهش با استفاده مصاحبه های نیمه ساختار یافته جمع آوری شده است. پس از انجام یازده مصاحبه اشباع نظری حاصل شد. از روش هفت مرحله کلایزی در روش تحقیق پدیدار شناسی برای تحلیل داده ها استفاده شده است. همچنین با مراجعه مجدد به شرکت کنندگان در مصاحبه و جلب توافق ایشان، اعتبار نتایج به دست آمده بررسی شده است. در انتها چهار تم کلی سنخ شناسی گردشگری خلاق، رفتار های گردشگر محور، سبک زندگی تجربی گردشگران خلاق و خصیصه مقصد گردشگری خلاق از دوازده خوشه حاصل شدند.
ارزیابی برنامه تربیتی پدیده اربعین بر پایه تجارب زیسته زائران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی مطالعه حاضر، ارزیابی پدیده مستمر راهپیمایی اربعین، به منظور کمک به برنامه ریزان این سفر در راستای ارتقای سطح نتایج است و هدف عملیاتی این پژوهش، کاوش در تجارب زیسته زائران از حیث رضایت از سفر اربعین و نیز دستاوردهای سفر بوده است. در این مطالعه ارزیابانه، براساس مدل کرک پاتریک، با روش نمونه گیریِ «موردی معمولی»، با 50 زائر شهر مقدس کربلا، که حداقل یک بار در پیاده روی سفر اربعین حضور داشتند، مصاحبه های نیمه ساختاریافته صورت گرفت. تجزیه وتحلیل داده ها به روش کدگذاری استراوس و کوربین، طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی، انجام شد. در طی این پژوهش که با روش پدیدارشناسی صورت پذیرفت، 831 مفهوم کشف گردید که براساس معنا، ماهیت، ارتباط و تناسب مفهومی، در قالب 47 مقوله جای گرفت. نتایج نهایی نیز، تحت هفت مضمون «واقعیت کمبود امکانات رفاهی»، «تألمات روحی»، «پذیرش ناملایمات»؛ «حیرت افزایی در زائران»، «پرورش بینشی نگرشی»، «رشد اخلاقی معنوی» و «آثار مطلوب اجتماعی»، در دو فرامضمون «رنج شیرین» و «رستن روح» جای داده شدند و مضمون هشتم با عنوان «سیاحتی نگری به سفر اربعین» نیز، فرعی تلقی شد. فرامضمون رنج شیرین، شامل سطح اول مدل ارزشیابی پاتریک (واکنش) گردید و فرامضمون رستن روح نیز، سطوح دوم الی چهارم (یادگیری، رفتار و نتایج اجتماعی) ارزشیابی مدل پاتریک را در بر گرفت. براساس مدل استفاده شده، واکنش به سفر بسیار خوب و نتایج سفر در لایه یادگیری خوب و در لایه رفتار، نسبتاً خوب برآورد می شود. ضمناً نشانه هایی از نتایج اجتماعی مثبت برای جهان اسلام وجود دارد که نیازمند کاوش بیشتری است.
نظام معنایی سلامت در بستر تجربه ی زیسته ی زنان نابینا و کم بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلامت و مفهوم سازی آن در بین نابینایان و کم بینایان به علت درهم تنیدگی سلامت و معلولیت و نیز تجربیات منحصربه فرد آنها، موضوع مهمی است. این پژوهش با روش پدیدارشناسی، مفهوم سلامت در بستر تجربه ی زیسته ی زنان نابینا و کم بینای شهر کاشان را بررسی می کند. در این راستا با استفاده از نمونه گیری هدفمند با ملاک اشباع نظری، 25 نفر از زنان نابینا و کم بینا برای انجام مصاحبه های عمیق انتخاب شده اند. سپس با استفاده از تحلیل کلایزی و استخراج کدهای مناسب، دو مضمون اصلی با عناوین ادراک چند ساحتی سلامت و راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه به دست آمده است؛ به طوری که مضمون ادراک چندساحتی سلامتی نزد زنان نابینا و کم بینا، مضامین فرعی روان سالم، بهزیستی اجتماعی، معنویت گرایی و سلامت جسمانی را دربر دارد. مضمون راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه نیز حاوی مضامین فرعی مدیریت بدن و آراستگی، تلاش برای نشان دادن استقلال در امور فردی و اجتماعی، خود اثبات گری، تلاش برای کارآمدی، ابراز نکردن بیماری و درد در اجتماع و مدیریت روابط (هاله پوشی، تعامل سازنده) است. ادراک چندساحتی سلامتی، بیانگر مفهوم سلامت نزد زنان نابینا و کم بیناست که پس از پذیرش نابینایی یا کم بینایی و توجه به سایر ابعاد سلامت شکل می گیرد و ادراک زنان نابینا و کم بینا از سلامتی نشان گر مساوی نبودن مفهومی معلولیت و سلامت است. همچنین راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه نشان دهنده ی اقدامات و تلاش های این زنان برای نشان دادن توانایی و سلامتی شان در جامعه است.
نقد تولید فرم معماری در فرآیند خودآگاه مبتنی بر آراء فلاسفه، نظریه پردازان معماری و روانشناسان معاصر
منبع:
رف سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳
81 - 100
حوزه های تخصصی:
طراح معاصر به جایگاه خود به مثابه یک هنرمند اتکای بسیار زیادی دارد. زبان فردی و علائق شخصی، باعث می شود وی نتواند به درستی انبوه اطلاعات پیچیده ای که در پروژه با ان مواجه می شود را سازماندهی کند و بر اساس آن طرح جامعی بدهد؛ در نتیجه عدم صلاحیت خود را در پس شوریدگی یک شخصیت هنری پنهان می کند. از دیگر نقاط اتکایی وی، استفاده صرف از ابزارهای دیجیتال در فرایند طراحی است. روی اوردن به توسعه ی دیجیتال عملاً فرایندهای اندیشه و تخیل انسان را از پیوند ذاتی شان با حافظه، تن، خیال و مفهوم «هست بودن» و حس «خویشتن» منفصل کرده است. آنچه در این میان برای ساماندهی فکری طراحان راه گشاست، در دو قسم مورد پژوهش قرار گرفته است که به دلیل شیوه کیفی موضوع، پژوهش بر پایه روش تحقیق تطبیقی می باشد. الف) بررسی نظریات معماران مؤلف؛ کسانی که آثار ارزنده خلق کرده و مبانی فکریشان را به رشته تحریر دراورده اند. نکته مورد توجه در نظریات ایشان که متاثر از فلاسفه هستند، توجه و تاکید به "تجربه زیسته" است، تجربه گذشته و حال، چیزی است که در کالبد طراح بعنوان ظرف نهفته است و در هنگام ایده پردازی از ذهن به دست و از دست مجددا به کالبد معماری مبدل می گردد. مبنای تفکرمعماران صاحب نظر در ارتباط با «تئوریِ فرم معماری» بسیار به یکدیگر نزدیک است. ب) ویژگی های فردی طراح بصورت ناخواسته در تولید فرم تاثیرگذار هستند. بنابراین در قدم بعدی، نگارندگان، شناخت ویژگی های شخصیتی بر پایه مباحث روانشناختی در سامان دادن به اشفتگی فکری طراحان و جلوگیری از فردگرایی محض را کمک کننده دانسته اند. بر مبنای مقایسه های تطبیقی نظریه های روانشناسان مختلف، این نتیجه حاصل می شودکه طراح در بخش های مختلف شخصیتی خویش می تواند کنکاش کند، نقاط قوت و ضعف خود، تجارب اندوهگین و شاد، احساسات و ...بررسی و ویژگی های شخصیتی خود را تعدیل نماید؛ هرچه طراح به لحاظ شخصیتی متعادل تر، میزان هیجانات کاذب وی در تولید فرم کمتر و پاسخدهی فرم معماری تولید شده توسط وی، جامع تر و کامل تر خواهد بود.
مطالعه پدیدارشناختی تجربه زیسته والدین از تنهایی (مطالعه موردی سالمندان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : با توجه به تغییرات اجتماعی مرتبط با مدرنیزاسیون مانند پیشرفت فناوری بهداشتی، توسعه اقتصادی و پیشرفت های آموزشی، موقعیت سالمندان در جامعه مدرن تغییر کرده است و این تغییرات موقعیت برای سالمندان، آن ها را با مسائلی روبه رو کرده که مهم ترین آن حول آشیانه خالی و نحوه مواجهه آن ها با تنهایی است. از این رو پژوهش حاضر درصدد واکاوی درک و برداشت سالمندان از تنهایی و نحوه مواجهه آن ها با این مسئله است. روش : در این مقاله، تجربه زیسته والدین از تنهایی ناشی از آشیانه خالی با رویکردی پدیدارشناسانه بررسی می شود. به این منظور 20 مصاحبه نیمه ساختاریافته با افراد سالمند (9 مرد و 11 زن) انجام شده است. یافته ها : برآیند این مطالعه که از طریق تحلیل مضمون حاصل شده است، حاکی از سه مضمون اصلی (ادراک تنهایی، علل تنهایی و جبران تنهایی) و یازده خرده مضمون (ادراک تقدیرگرایانه، ادراک رضایتمندانه، ادراک منزجرانه، ادراک متضاد، ازدواج فرزندان و فوت همسر، فاصله مکانی، سبک های فرزندپروری، بازآفرینی روابط اجتماعی، ارتباط با خدا و پرداختن به برخی فعالیت های اجتماعی و کنشگری مبتنی بر مبادله) است. نتیجه گیری : اکثر شرکت کنندگان این مطالعه – افراد دارای فرزندان کم یا زیاد و زنان و مردان- احساس تنهایی را تجربه کرده اند، اما نوع ادراک آن ها از تنهایی با توجه به ویژگی های اجتماعی و فرهنگی متفاوت است. همچنین تنهایی سالمندان و رفع آن نیازمند اتخاذ راهبردهای حمایتی از سوی اعضای خانواده، مراقبان سلامت و سیاست گذاران است.
تجربه زیسته برون رفت از وابستگی عاطفی به شخص در افراد دارای اختلال سوء مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۹
67 - 100
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه تجربه زیسته برون رفت از وابستگی عاطفی در افراد مبتلا به اختلال سوء مصرف مواد است. روش تحقیق از نوع پژوهش کیفی است که با استفاده از تحلیل مضمون انجام شد. جامعه هدف کلیه اعضای انجمن معتادان گمنام است. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته است، مصاحبه تا جایی ادامه پیدا کرد که داده های جدیدی در برنداشت و به حد اشباع نظری رسید و در نهایت جامعه هدف به 10 نفر رسید. تحلیل داده ها از طریق مقایسه مداوم و کدگذاری در سه مرحله باز، محوری و انتخابی، انجام شد. یافته ها نشان می دهد که تجربه معتادان گمنام از وابستگی عاطفی شامل 2 مقوله اصلی «بی کفایتی» و «خودتخریبی» و 11 مقوله اولیه « ضعف درحفاظت از مرزهای فردی و بین فردی»، «وابسته افراطی»، « بیم خسران»، «شکست در گسست»، «سرویس دهی افراطی»، «فقدان قاطعیت کافی»، «تمایزیافتگی پایین»، «نداشتن استقلال فکری و عاطفی»، «آسیب پذیری»، «عزت نفس پایین» و «تسلیم» است. یافته ها نشان داد عملکرد افراد معتادی که دارای وابستگی عاطفی هستند، بدون حضور فرد مقابل دچار مشکل می شود. آن ها بدون فردی که به آن وابسته هستند احساس بی کفایتی می کنند و همچنین به دلیل ترس از طرد شدن مانند یک قربانی عمل کرده و به خود آسیب می رسانند.
مطالعۀ شناختی: تحول معنای مادری و صورت بندی فرم های خانواده به میانجی بسترهای پزشکی در دوران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بسترهای تاریخی، دوگانه مادر-کودک با حضور میانجی هایی مانند بهداشت، پزشکی و فناوری به زنجیره مادر-میانجی-کودک ترکیب بندی شده است؛ به این معنی، مفصل بندی روابط مادر و کودک یا کنش فرزندآوری از گذر میانجی ها در ضرورت های تاریخی تغییر یافته و خانواده های مختلف گسترده به صورت هسته ای صورت بندی شده است. پس آیا با تغییر صورت خانواده، محتوا یا معنای مادر شدن نیز در یک فرایند تاریخی متناسب با تغییرات فرم خانواده در فهم کنشگر دوباره مفصل بندی می شود؟ اگر چنین است چگونه تغییرات معنایی نزد کنشگر رخ می دهد؟ و مفصل بندی فهم و معنای مادرشدن در گذر زمان چه تغییراتی کرده است؟ این ها مسائلی است که این مقاله به کمک مفاهیم فرم، محتوا، ساختار آگاهی نزد زیمل و هوسرل در جست وجوی پاسخ آن است. روش اصلی برای استخراج معانی، مصاحبه نیمه ساختاریافته است. هدایت مصاحبه براساس مؤلفه های سنخ آرمانی محقق ساخته پیش برده می شود، تا امکان مقایسه و تغییر معنا در میان نسل ها فراهم شود. طبقه بندی مصاحبه شوندگان نیز براساس دوره شناسی و بسترهای تاریخی است. درنهایت با انطباق یافته ها بین تجربه زیسته سه نسل از زنان، تحول محتوای کنش فرزندآوری در بسترهای اجتماعی آشکار می شود. به این صورت، سه گونه مفصل بندی نظام معنایی مادری شامل گذار، ترازمند و ارادی صورت بندی می شود که به ترتیب با سه فرم نیمه هسته ای-نیمه مستقل، هسته ای و الحاقی مرتبط هستند. نتیجه اینکه با حصول آگاهی از موضوع شناخت بدن، نگرش به فرزندآوری (ارزش) نیز در نسبت های جدیدی بازشناسی می شود. در همین صورت بندی جدید از ارزش است که مرحله دیگری از معنای مادری نزد کنشگر برساخته می شود.
تجربه زیسته مدیران زن در پیشگیری از آسیب های اجتماعی دختران مدارس متوسطه شیراز
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال اول زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
111 - 137
مقدمه و هدف: هدف این پژوهش بررسی اداراک شده مدیران از آسیب های اجتماعی دختران مدارس متوسطه و طراحی مدل مناسب بود. روش شناسی پژوهش: روش پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدار شناسی توصیفی و با استفاده از تحلیل مضمون بود.. مشارکت کنندگان بالقوه ، کلیه مدیران زن در دبیرستان های نواحی چهار گانه شیراز و مشارکت کنندگان بالفعل مدیرانی که دارای حداقل 10 سال سابقه مدیریتی مدارس که حداقل 3تا 5 مورد نابهنجاری در بین دانش آموزان داشتند بودند..روش نمونه گیری هدفمند و ملاک محور بوده است و بر اساس قاعده اشباع نظری تعداد شرکت کنندگان 21 نفر انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری مصاحبه به صورت نیمه ساختار یافته بود. به منظور تضمین اعتبار یافته ها با اختصاص زمان لازم ، تلفیق روش ها و بازنگری فرم های مصاحبه های انجام شده توسط مصاحبه شوندگان استفاده شد .همچنین جهت تاییدپذیری یافته ها از هر گونه سو گیری در مراحل مصاحبه پرهیز شد و برای افزایش اطمینان از راهنمایی و نظارت اساتید استفاده گردید. یافته ها: مضامین ادراک مدیران زن از آسیب های اجتماعی در مدارس دختران در مدارس نواحی چهار گانه شیراز شامل یازده بعد اقدامات وزارتی، بهسازی مدارس ، ارزشمداری ، سواد رسانه ای، ساختار خانواده ، صمیمیت در خانواده ، شرایط اقتصادی خانواده ،آموزش، انسجام روانشناختی ، دین باوری و فشار همسالان می باشد که هر کدام نیز شامل مولفه های گوناگونی می باشند. بحث و نتیجه گیری: :یافته های این مطالعه می تواند در کاهش آسیب های اجتماعی پیش روی مدیران زن در مدارس متوسطه و سایر مقاطع موثر باشد.با فراهم نمودن زیر ساخت های مناسب در سطح ستادی آموزش و پرورش و تمرکز زدایی در کنار فرهنگ سازی و آموزش های مهارت محور و تقویت و تعمیق خودشناسی و اعتماد به نفس در دانش آموزان دختر می توان شاهد روند کاهشی آسیب های اجتماعی در مدارس و اجتماع بود.
کاوشی در تجربه زیسته، رضایت و عملکرد شغلی نومعلمان ساماندهی شده در دوره های تحصیلی دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال هفدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۷
57 - 82
هدف مقاله تحلیل تجربه زیسته، رضایت و عملکرد شغلی نومعلمان ساماندهی شده در سایر دوره ها بود. نوع پژوهش کاربردی، روش ترکیبی و جامعه آماری آن دانش آموختگان (1398-1395) رشته های آموزش فیزیک، شیمی و زیست شناسی دانشگاه فرهنگیان کشور است که در دوره های تحصیلی متفاوت ساماندهی شده بودند. از بین آنان، 165 نفربه عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار پژوهش یک پرسشنامه بازپاسخ تجربه زیسته و دو پرسشنامه بسته پاسخ عملکرد و رضایت شغلی بود. روایی ابزار توسط 7 نفر هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان تأیید شد. ضریب پایایی پرسشنامه های رضایت و عملکرد، به روش آلفای کرونباخ به ترتیب 89/0 و 96/0 محاسبه شد. اعتبار پرسشنامه بازپاسخ، توسط پژوهشگران و سه متخصص تأیید شد. برای تجربه زیسته، 12 کد محوری و 64 کد باز استخراج شد. مدل ترسیم شده طبق معادلات ساختاری (05/4= 2 /DF ،10/0>RMSEA)، دارای برخورداری از برازش لازم و بیانگر وجود همبستگی بین رضایت و عملکرد شغلی افراد بود. چون تجربه زیسته، رضایت و عملکرد شغلی نومعلمان از ساماندهی در دوره متفاوت چندان مطلوب نبوده، لازم است این مسئله مورد توجه قرار گیرد.
واکاوی وضعیت دانشگاه فرهنگیان بر حسب تجارب زیسته فارغ التحصیلان :پژوهشی کیفی
دانشگاه فرهنگیان یکی از مراکز اصلی تربیت معلم در ایران است. کیفیت تربیت معلم در این دانشگاه به کیفیت عناصر و زیرساخت های اساسی آن بستگی دارد. بررسی وضعیت آموزشی و کارکردی دانشگاه فرهنگیان یکی از موضوعات مهم در زمینه کمک به بهبود فرایندهای اساسی تدریس و یادگیری در این دانشگاه است. هدف اصلی این پژوهش، واکاوی وضعیت دانشگاه فرهنگیان بر حسب تجارب زیسته فارغ التحصیلان است. مشارکت کنندگان این پژوهش شامل 20 نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان شهر سبزوار هستند. روش این پژوهش روش کیفی نظریه زمینه ای است. نمونه های پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب گردیدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه های نیمه سازمان یافته استفاده شد. یافته ها با استفاده از سه مرحله کدگذاری استراوس و کوربین تحلیل گردید. یافته های پژوهش در 7 مقوله اصلی و یک مقوله هسته ترسیم شد. نتایج پژوهش نشان داد که کمبود امکانات و تجهیزات، سوءمدیریت، ناهماهنگی در تدوین برنامه درسی، ناکارآمدی کارورزی، تجربه ناکافی اساتید و برخورد ناصحیح کارکنان دانشگاه و ناکافی بودن آمادگی برای مدیریت کلاس از جمله عواملی است که در بررسی وضعیت دانشگاه فرهنگیان قابل ذکر است. ازاین رو بازاندیشی و بازنگری در مدیریت و برنامه ریزی برای آماده سازی و تربیت دانشجو معلم توانمند یکی از الزامات در این دانشگاه است.
واکاوی فرصت ها و تهدیدهای شبکه اجتماعی اینستاگرام (مطالعه موردی دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان البرز)
این مقاله به بررسی تجربیات زیسته دانشجویان دختردانشگاه فرهنگیان از حضور در شبکه اجتماعی اینستاگرام می پردازد. بررسی تجربیات زیسته دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان از شبکه اجتماعی اینستاگرام به دلیل نقش آموزشی و جامعه پذیری آنها در نظام تعلیم وتربیت می تواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد. روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. نمونه های پژوهش بر اساس نمونه گیری هدفمند از 15 دانشجوی دختر این دانشگاه انتخاب شدند. نمونه ها از دانشجویانی انتخاب شدند که برای مدتی (حداقل یک ماه) در شبکه اجتماعی اینستاگرام حضور داشتند. تعداد نمونه ها بر اساس اصل اشباع نظری تعیین شدند. روش جمع آوری داده ها، روش مصاحبه نیمه ساختاریافته است. مصاحبه با هرکدام از نمونه ها در حدود 20 تا 30 دقیقه انجام شد. روش تحلیل داده ها، روش تحلیل مضمون است. پس از جمع آوری داده ها، روایت های دانشجویان از حضور در شبکه اجتماعی اینستاگرام کدگذاری و مقوله بندی شدند. 11 مقوله از کدگذاری روایت ها، استخراج شدند. مقولات استخراج شده در دو مضمون اصلی فرصت ها و تهدیدها طبقه بندی شدند. در مضمونِ فرصت ها دانشجویان به مقولاتی همچون سرگرم کننده، برقراری ارتباطات، مهارت آموزی، اطلاع رسانی و فعالیت های اقتصادی اشاره داشتند. در ذیل مضمونِ تهدیدها دانشجویان به مقولاتی همچون عوارض روحی و روانی، هدردادن وقت، عمومی شدن اطلاعات شخصی، اطلاعات نامناسب و غلط، خودنمایی و الگوسازی نامناسب اشاره داشتند. باتوجه به فرصت ها و تهدیدهایی که دانشجویان دختر در شبکه های اجتماعی با آن مواجه هستند لزوم آموزش سواد رسانه ای در برنامه درسی دانشجویان دوره کارشناسی اجتناب ناپذیر و ضروری است.
واکاوی شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره و ارائه الگوی مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۲)
154 - 175
هدف: یکی ازآشفتگی های روان شناختی در روابط زوجین، دلزدگی زناشویی است؛ به طوریکه ظهور بستر مشکلات روان شناختی و سردی روابط عاطفی به تدریج زوجین را به سوی جدایی سوق می دهد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر واکاوی شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین بود. روش: تحلیل داده های کیفی با رویکرد پدیدارشناسی مبتنی بر روش کلایزی بود. مشارکت کنندگان شامل زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان بودند که با روش نمونه گیری هدفمند و برطبق ملاک های ورود انتخاب شدند. تجارب افراد با ابزار مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته مورد بررسی قرار گرفت و داده ها با 23 مصاحبه به اشباع رسید. اعتبارسنجی داده ها با سه روش دریافت بازخورد از مشارکت کنندگان، روش کدگذاران مستقل و روش گروه خبرگان (3 نفرمتخصص) انجام گرفت و معیارهای تعیین دقت و استحکام داده ها رعایت شد. یافته ها: نتایج نشان داد انباشته شدن احساسات، پریشانی عاطفی در روابط زوجین و تنش های زندگی، باعث فرسودگی روانی و سرانجام به دلزدگی زناشویی منجر می شود. هم چنین، نتایج نشان دهنده 22 مضمون فرعی و 7 مضمون اصلی شامل (عوامل هیجانی و عاطفی، عوامل شناختی، عوامل روان شناختی، عوامل رفتاری، عوامل سیستمی، عوامل اقتصادی و روابط جنسی) بود ک ه با استفاده از روش های ویژه اعتباریابی کیفی روایی سنجی و مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه گیری: براساس یافته های حاصل از این پژوهش می توان گفت شناسایی و توجه به عوامل پیش بینی کننده پدیده دلزدگی، زوجین را به سوی یافتن راه-کارهای اثربخش و جلوگیری از بروز این پدیده هدایت می نماید، و بر اساس یافته ها الگوی شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی طراحی شد. از این رو پیشنهاد می شود این شاخص ها در تدوین پروتکل های مشاوره ای در زوج درمانی مورد استفاده قرار گیرد.
تجربه زیسته اضطراب مرگ پس از بازگشت دوباره به زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
151 - 173
این مطالعه باهدف تجربه زیسته اضطراب مرگ، قبل و پس از بازگشت دوباره به زندگی انجام گرفت. این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. جامعه آماری پژوهش، تجربه کنندگان پدیده مرگ تقریبی حاضر در برنامه تلویزیونی زندگی پس از زندگی بودند که از بین آن ها تعداد 10 مصاحبه انتخاب و ثبت و ضبط شدند. اطلاعات به دست آمده با رویکرد 7 گانه کلایزی تجزیه وتحلیل شدند و از مجموع مصاحبه ها 16 مضمون اصلی و 37 مضمون فرعی استخراج شد. یافته های پژوهش نشان داد اغلب تجربه گران در موقعیت های مواجه با بیماری و در شرایط نارضایتی از زندگی، مرگ تقریبی را تجربه کردند. مؤلفه های مشاهده نور، ملاقات با اموات، موجودات والا و روحانی، نداشتن اختیار، تشدید حواس بینایی، تجربه احساسات خوشایند و ناخوشایند، درک رویدادهای اطراف بدن، مشاهده به صورت خیره شدن نگاه و مشاهده از همه زوایا و مرور زندگی از مهم ترین مؤلفه های تبیین تجربه زیسته تجربه گران بود. هم چنین پدیده هایی مانند آب، نور، زمان و مکان و هیبت ظاهری اموات نسبت به ماهیت زمینی پدیده ها تغییر کرده بود. علاوه بر این، نتایج نشان داد زندگی برای این افراد معنا و مفهوم جدیدی پیداکرده و ترس، اضطراب و غفلت از مرگ نیز پس از بازگشت به زندگی از بین رفته بود.