مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
تجربه زیسته
پژوهش حاضر با هدف تحلیل تجارب معلمان در اجرای برنامه درسی هنر در بستر آموزش مجازی دوره اول ابتدایی انجام شد. بدین منظور از روش پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی استفاده گردید. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل معلمان دوره اول ابتدایی در سال تحصیلی 1399-1400 شهر پرند بود که به روش نمونه گیری هدفمند با تعداد 11 نفر به اشباع نظری رسید. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختارمند بود. داده های حاصل از مصاحبه به روش تحلیل محتوای استقرایی و با استفاده از تکنیک کدگذاری باز در بخش های مفهوم، زیر مقولات و مقولات اصلی استخراج گردید. مهم ترین مقولات استخراج شده شامل اهداف نوین، تکالیف خلاقانه، روش تدریس نوین، استفاده از انواع بازی، سایت های اینترنتی آموزش هنر، فایل صوتی (قصه گویی) بود. همچنین مهم ترین مزیت های استخراج شده شامل استفاده از منابع و مواد متنوع در آموزش، بهره گیری مناسب و بهینه از زمان آموزش، ارتباط بیشتر معلم با فرد فرد دانش آموزان، غنی تر شدن تجارب یادگیری بود.
تجربه زیسته کارکنان بخش خدمات از وضعیت شغلی و استخدامی شان: یک مطالعه کیفی پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۸۴
۲۹۰-۲۵۶
هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته ی کارکنان شرکتی شاغل در بخش خدمات از وضعیت شغلی و استخدامی شان انجام شد. روش پژوهش: تحقیق حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی است. جامعه ی تحقیق کلیه کارکنان شرکتی شاغل بخش خدمات در دانشگاه گیلان بود. مشارکت کنندگان در تحقیق نیز به شیوه ی هدفمند و متمرکز بر ملاک انتخاب شدند. تعداد آنها نیز با توجه به اشباع نظری 9 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. یافته ها با استفاده از شیوه ی کولایزی تحلیل شدند. در نتیجه ی تحلیل 5 مضمون اصلی و بیست و یک مقوله ی فرعی به دست آمد که اولین مضمون اصلی بی عدالتی بود که شامل مقوله های فرعی قضاوت غیرمنصفانه، احساس تبعیض، احساس ظلم و احجاف، فشار کاری بالا انتظارات کاری بالا و عدم حمایت می شد. دومین ممضون اصلی حرمت خود پایین با مقوله های فرعی فقدان اعتبار، دیده نشدن، تحقیر شدن، عدم ارزش گذاری، عدم حرمت و احترام و عدم درک شدن بود. مضمون اصلی سوم فقدان انگیزه پیشرفت بود که شامل مقوله های درماندگی و ناامیدی از تغییر وضعیت موجود و عدم ترفیع و ارتقاء شغلی می باشد. مضمون اصلی چهارم عدم بهره مندی از امتیازات شغلی بود که شامل مقوله های فرعی کمی حقوق، تاخیر در دریافت حقوق، نداشتن وام، فقدان بیمه تکمیلی و فقدان مرخصی می شد و مضمون اصلی پنجم فقدان رضایت شغلی است که شامل مقوله های فرعی فقدان انگیزه، ناامنی و بی ثباتی شغلی می باشد. نتیجه گیری: یافته های تحقیق حاضر نشان داد که کارکنان شرکتیِ بخش خدمات، تجربه روان شناختی مثبتی از وضعیت شغلی خویش ندارند. این یافته ها برای مدیران شرکت های کاریابی و کارفرمایان قابل استفاده است. شماره ی مقاله: ۹
پدیدار شناسی ناامنی و سنخ بندی زنان حاشیه نشین از مسأله امنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
11 - 39
دامنه ی وسیع مسایل، مشکلات و آسیب های اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی در محله حاشیه نشین «مرتضی گرد» اهمیت مطالعه پدیده ی امنیت زنان و بازنمایی تجربه های ناامنی آنها را در این منقطه حاشیه ای ضروری می سازد. واکاوی روایت های این زنان حاشیه نشین از مساله ناامنی و صورت بندی و سنخ شناسی مواجهه آنان با مقوله ناامنی،محور موضوعی مطالعه حاضر بوده است. ا در برابر این مساله چند دسته از زنان حاشیه نشین را می توان سنخ شناسی نمود. نمونه های پژوهش حاضر، بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و محقق با 29 نفر از زنان 16 تا 65 سال و دارای تجربه زیسته حاشیه نشینی، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته انجام داده است. یافته ها حاکی از آن است که زنان مرتضی گرد ناامنی را در مضامینی شامل: در معرض آسیب های اجتماعی بودن، به مثابه نگرانی و به مثابه فقدان و کمبود امکانات معنا نموده اند.همچنین در مساله مواجهه با ناامنی، سنخ های متنوعی از بانوان حاشیه نشین شامل: زنان مطالبه گر امنیت ، زنان تاب آور، زنان ناامن انگار، زنان مترصد فرار، زنان قربانی ناامنی و زنان ناامن ساز شناسایی شدند .
مردم تبریز چگونه با جهان مدرن مواجه شدند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
283 - 307
جامعه ایران از حدود 150 سال پیش به این سو وارد مرحله ای جدید از ساختار اجتماعی شد که بطور طبیعی باعث خلق کنش های موافق و مخالف در مواجهه با پدیده های نوظهور آن گشت. در این مقاله تلاش شده است به میانجی روایات مردمی، به فهمی از چیستی و چگونگی مواجهه مردمی با این پدیده ها دست بیابیم. برای این مطالعه، شهر تبریز به عنوان یکی از مهم ترین شهرهای درگیر با جهان مدرن، انتخاب شد. ما در این مقاله، مبنای تجدد را پرسش عباس میرزا تعیین کردیم. این پرسش ما را به نیمه اول قرن نوزدهم برده و تا فراگیر شدن جهان مدرن، تا نیمه دوم قرن بیستم روایت های مختلف را دنبال کردیم. شیوه تحلیل داده های این مقاله، تحلیل تماتیک می باشد. تم های استخراجی در پنج موضوع "مقاومت در برابر جهان مدرن"، "ترس از دست دادن ایمان"، "ناسازگاری پدیده های نوین با ارگانیسم فرهنگی جامعه"، "استقبال از جهان مدرن" و "بی اعتمادی به دولت" دسته بندی شدند. این تحقیق نشان می دهد تا برآمدن نظم جدید در شهر تبریز، منازعه بالایی بین جهان بینی قدیم و جدید و الگوهای قدیم و جدید رخ داده است. یافته های این رساله حاکی از آن است که وضعیت جدید به آسانی حاصل نشده است و ابرگفتمان جهان سنتی که بر تمام لایه های زبانی و لایه های تفکری و لایه های وجودی زندگی جمعی و شخصی و اعتقادی افراد سایه افکنده است، تا تثبیت هر پدیده و نهاد مدرنی، از هیچ کوششی فروگذار نبوده و شکل گیری جهان جدید، با مقاومت، ستیز و کشمکش فراوانی همراه بوده است.
پدیدار شناسی تجربه زیسته زوجینِ موفق در مورد عوامل تاثیرگذار بر رضایتمندی زوجی در شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم آذر ۱۴۰۱ شماره ۹ (پیاپی ۷۸)
176-165
رضایتمندی زوجی از مهم ترین مولفه های ثبات و پایداری خانواده است و افزایش میزان طلاق در جامعه ی کنونی ایران، ضرورت بررسی عوامل موثر بر سازگاری و رضایتمندی زوجی را آشکار می کند. پژوهش حاضر با هدف پدیدارشناسی تجربه زیسته زوجینِ موفق در مورد عوامل تاثیرگذار بر رضایتمندی زوجی در شهر شیراز انجام شده است. این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام گردید. از بین زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر شیراز در سال 1399، تا حد اشباع 15 زوج که از سطح رضایتمندی بالایی برخوردار بودند، برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. 15 مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد و میانگین و انحراف معیار زمان هر مصاحبه به ترتیب 47 دقیقه و 5/2 بود. همه مصاحبه ها ضبط و سپس خط به خط دست نویس شد و در نهایت با استفاده از روشِ تحلیلِ تفسیری دیکلمن، آلن و تانِر (1989) تحلیل گردید. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه منجر به شناسایی 178 کد اولیه، 7 زیرمضمون و 2 مضمون اصلی (عوامل درون فردی و عوامل بین فردی) شد. نتایجِ مطالعه حاضر نشان داد که بنابر ادراکِ زوجین موفق مجموعه ای از عوامل درون فردی (جرات ورزی، بلوغِ عاطفی، عزت نفس و ثباتِ درونی) و بینِ فردی (بخشودگی بین فردی، تمایزیافتگی و همدلی) بر موفقیت و رضایتمندی زوجی تاثیر دارد. عوامل درون فردی و بین فردی شناسایی شده از جمله عوامل تاثیرگذار بر موفقیت رابطه زناشویی زوجین مشارکت کننده بودند. عواملی که پرورش آن ها در زوجین می تواند امکان موفقی رابطه را تا حد زیادی افزایش دهد.
واکاوی باورهای ارتباطی ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی براساس بر تجربه زیسته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ زمستان (بهمن) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۹
۲۱۹۸-۲۱۸۳
زمینه: تحقیقات نشان داده است که بسیاری از واکنش های نامطلوب و مشکلات زوجین ناشی از باورهای ارتباطی ناکارآمد است. اما باوجود اهمیت این مفهوم در زمینه شناسایی مؤلفه های تشکیل دهنده باورهای ارتباطی ناکارآمد زوجین، در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف این پژوهش واکاوی باورهای ارتباطی ناکارآمد زنان دارای تعارض زوجین بود. روش: پژوهش حاضر به روش کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. جامعه پژوهش را تمام زنان دارای تعارض زناشویی شهر تهران که برای مشکل تعارضشان در سال 1400 به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند، تشکیل دادند و نمونه گیری هدفمند انجام شد. تعداد 19 نفر انتخاب شدند و به طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته مورد مطالعه قرار گرفتند. تحلیل داده ها از طریق روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. یافته ها: در این مطالعه 4 مضمون اصلی و 11 مضمون فرعی شناسایی شد. مضمون اصلی نخست رابطه بین فردی زوجین (رابطه عاطفی، رابطه جنسی و مسائل مالی و عوامل شخصیتی)، مضمون دوم رابطه با خانواده اصلی (خانواده همسر، الگوهای رفتاری خانواده همسر و خانواده خود)، مضمون سوم مسائل جنسیتی (نگرش دوگانه به نقش های جنسیتی، برچسب های جنسیتی و کلیشه های جنسیتی) و آخرین مضمون اصلی مسائل حقوقی بود. نتیجه گیری: براساس یافته های حاصل از این پژوهش، در زمینه های رابطه بین فردی زوجین، رابطه با خانواده اصلی، مسائل جنسیتی و مسائل حقوقی یاورهای ناکارآمد ارتباطی زنان شناسایی شدند. شماره ی مقاله: ۴
بازنمایی تجارب معلمان از فرصت ها و چالش های فرایند درس پژوهی (مورد مطالعه: معلمان ابتدایی شهرستان بجستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
169 - 188
پژوهش حاضر با هدف بازنمایی تجارب زیسته معلمان از فرصت ها و چالش های فرایند درس پژوهی در سال تحصیلی 1400 انجام شد. این پژوهش از نظر هدف توسعه ای و از نظر روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی می باشد. شیوه گرد آوری اطلاعات استفاده از مصاحبه های نیمه ساختمند بود. بر این اساس از بین معلمان مقطع ابتدایی شهرستان بجستان 11 نفر بر اساس معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند. به منظور تحلیل داده های مصاحبه از روش کلایزی استفاده شد. جهت اعتبازسازی یافته ها، از ملاک های اعتبار و قابلیت اطمینان استفاده شد. برای بررسی اعتبار، اطلاعات هر مصاحبه پس از تحلیل در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفت و بر اساس نظرات آنان اصلاحات لازم اعمال شد. یافته های پژوهش پس از استخراج موضوعی و طبقه بندی آنها، شامل دو مقوله اصلی (فرصت ها و چالش ها) و 12 مقوله فرعی بدست آمد. مقوله های فرعی فرصت های درس پژوهی شامل ایجاد مهارت تفکر واگرا، دستیابی به اهداف آموزشی تعیین شده، توانمندسازی حرفه ای، اشتراک اختیارات و تجارب، نهادینه شدن روحیه حل مسئله و پژوهش، بهسازی فرایند تدریس، بهبود فرایند پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و مقوله های فرعی چالش های درس پژوهی شامل دانش و اطلاعات در زمینه درس پژوهی، انگیزه شرکت، عدم تقدیر مناسب، محدودیت های اجرایی و سختی هماهنگی کارهای گروهی بدست آمده است.
مطالعه پدیدارشناختی تجربه زیسته استادان و دانشجویان از آموزش مجازی در دوران کرونا؛ مطالعه موردی دانشگاه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
171 - 204
پیامدهای کرونا برای اقتصاد، سیاست، فرهنگ، حوزه عمومی، و زندگی روزمره مردم آشکار است. برپایه دیدگاه صاحب نظران آموزش عالی، پیامدهای کرونا برای آموزش به طور عام و آموزش عالی به شکل خاص، نه تنها کمتر از نهادهای اجتماعی دیگر نیست، چه بسا فراگیرتر نیز هست. نخستین و مهم ترین اثر و پیامد آسیب زای کرونا، مربوط به بخش و کارکرد «آموزش» دانشگاهی است. آموزش حضوری برای زمان قابل توجهی معلق ماند و برنامه های حضوری آموزش استاد شاگردی و فعالیت های مربوط به تدریس سنتی به حاشیه رفت. در پژوهش حاضر، سعی شده است تجربه های زیسته و ادراک دانشجویان و مدرسان نظام آموزش مجازی، بازنمایی شود؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش، بررسی ادراک ها و تجربه زیسته استادان و دانشجویان دانشگاه اصفهان از آموزش مجازی در دوران کرونا است تا با شناخت مؤلفه های اجتماعی و فرهنگی دخیل در فرایند آموزش مجازی، مهم ترین آسیب های (چالش های) این نوع آموزش در دانشگاه شناسایی، و با تکیه بر این یافته ها، راهکارهای مؤثری برای تقویت آموزش مجازی در دانشگاه ارائه شود. روش به کاررفته برای انجام پژوهش، روش کیفیِ «پدیدارشناختی» و جامعه آماری بخش کیفی پژوهش، دربردارنده کلیه استادان و دانشجویان دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 1400-1399 بوده است. مجموع شرکت کنندگان در بخش کیفی پژوهش، 32 نفر بوده اند که 14 نفر از آن ها از استادان و 18 نفر از دانشجویان بودند که براساس نمونه گیری هدفمند ترکیبی، انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی (1978) تجزیه و تحلیل شده است. برپایه یافته های پژوهش، آسیب های آموزش مجازی عبارت اند از: «آسیب های آموزشی»، «آسیب های مربوط به فرهنگ دانشگاهی»، «آسیب های مربوط به زیرساخت های اجتماعی اقتصادی»، و «آسیبِ کاهش حس حضور».
مطالعه کیفی فرایند درک و تصور کنشگران از موانع و منافع درک شده فردی در پیشگیری از بیماری کووید- 19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی ایران سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
122 - 143
بررسی اپیدمی های جدید نیازمند نوعی تفسیر برساختی و تبارشناسانه جهت تجزیه و تحلیل زمینه بروز آن است. هدف پژوهش حاضر، فهم تجربه زیسته کنشگران از موانع و منافع درک شده در پیشگیری از بیماری کرونا در استان خوزستان است. بدین منظور در قالب یک طرح کیفی، 24 نفر از شهروندان، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته مورد مطالعه قرار گرفتند و درنهایت، داده های حاصل از آن ها با استفاده از روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تحلیل تجارب مشارکت کنندگان شامل هشت مضمون اصلی به ترتیب شامل نگاه اسطوره ای به بیماری، مناسک گرایی، نقش کنشگران محلی، عدم تعلق اجتماعی، چاره اندیشی برای هویت ضایع شده، ضعف رسانه به عنوان میانجی پرقدرت، عدم نظارت مسئولان، فقدان قدرت به توانمندی است. طبق یافته ها، نقش ساختار عاملیت در اتخاذ رفتار پیشگیری کننده از ویروس کرونا حائز اهمیت است.
تجربه زیسته ی سالمندان از سالمندی؛ یک مطالعه پدیدارشناختی مورد مطالعه سالمندان شهرستان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
137 - 174
سالمندان یکی از گروه های هدف مددکاران اجتماعی هستند. تجربه سالمندی از نگاه خود سالمندان، از یک سو پرده از واقعیت هایی بر می دارد که بر ما پوشیده است و از سوی دیگر درکی عمیق، فراگیر و معنادار از موقعیت فرهنگی-اجتماعی سالمندی در جامعه را برای ما فراهم می سازد. بر همین مبنا، شناسایی وفهم عمیق مسائل و نیازها و چالشهایی که سالمندان با آن مواجه هستند، اتخاذ وتدوین برنامه های مناسب جهت دست یافتن به سالمندیِ پویا و سلامت محور، ضرورتی کارکردی دارد. ای ن مطالع ه ب ه بررسی تجربه زیسته سالمندان شهر اصفهان، پرداخته است. نمونه به روش نمونه گیری نظری مبتنی بر هدف در 20 مورد به اشباع رسید و پس از آن داده های جدیدی حاصل نشد، از این روی، بنا بر منطق نمونه یابی در تحقیقات کیفی، به همین تعداد اکتفا شد، تا مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار بگیرند. داده های حاصل از مصاحبه با استفاده از روش پدیدار شناسی به شیوه کلایزی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. بر اساس یافته های این پژوهش، مشکلات ،نیازها و آسیبهای دوران سالمندی درک شده توسط خودسالمندان در چهار مضمون جسمی،اقتصادی، روحی -عاطفی (بی احترامی و عدم توجه به سالمند ،احساس تنهایی و طرد شدگی ، سلب اختیار و استیلای فرزندان ) واجتماعی (عدم آشنایی با فضای مدرن وانزواجویی ،مشکل گذران اوقات فراغت ) و همچنین درک وتصورسالمندان از این دوران،در دو مقوله : احساس عدم رضایت و تقدیر گرایی (روایت اکثریت) و احساس رضایت وغیر بیولوژِیک بودن سالمندی (روایت اقلیت سالمندان) ، شناسایی گردید.
نظام معنایی سلامت در بستر تجربه ی زیسته ی زنان نابینا و کم بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
سلامت و مفهوم سازی آن در بین نابینایان و کم بینایان به علت درهم تنیدگی سلامت و معلولیت و نیز تجربیات منحصربه فرد آنها، موضوع مهمی است. این پژوهش با روش پدیدارشناسی، مفهوم سلامت در بستر تجربه ی زیسته ی زنان نابینا و کم بینای شهر کاشان را بررسی می کند. در این راستا با استفاده از نمونه گیری هدفمند با ملاک اشباع نظری، 25 نفر از زنان نابینا و کم بینا برای انجام مصاحبه های عمیق انتخاب شده اند. سپس با استفاده از تحلیل کلایزی و استخراج کدهای مناسب، دو مضمون اصلی با عناوین ادراک چند ساحتی سلامت و راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه به دست آمده است؛ به طوری که مضمون ادراک چندساحتی سلامتی نزد زنان نابینا و کم بینا، مضامین فرعی روان سالم، بهزیستی اجتماعی، معنویت گرایی و سلامت جسمانی را دربر دارد. مضمون راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه نیز حاوی مضامین فرعی مدیریت بدن و آراستگی، تلاش برای نشان دادن استقلال در امور فردی و اجتماعی، خود اثبات گری، تلاش برای کارآمدی، ابراز نکردن بیماری و درد در اجتماع و مدیریت روابط (هاله پوشی، تعامل سازنده) است. ادراک چندساحتی سلامتی، بیانگر مفهوم سلامت نزد زنان نابینا و کم بیناست که پس از پذیرش نابینایی یا کم بینایی و توجه به سایر ابعاد سلامت شکل می گیرد و ادراک زنان نابینا و کم بینا از سلامتی نشان گر مساوی نبودن مفهومی معلولیت و سلامت است. همچنین راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه نشان دهنده ی اقدامات و تلاش های این زنان برای نشان دادن توانایی و سلامتی شان در جامعه است.
تجربه زیسته زنان و مردان متأهل ایرانی از تعامل با یکدیگر در رابطه زناشویی: یک مطالعه ی کیفی مبتنی بر رویکرد روان درمانی تحلیلی کارکردی(FAP)(مقاله علمی وزارت علوم)
روابط انسانی دارای سطوح و زوایای بسیار متفاوتی است و آن ها را می توان از چشم اندازهای متفاوتی بررسی کرد. رواندرمانی تحلیلی کارکردی(FAP) یکی از درمان های موج سوم است که بر رابطه تأکید فراوانی دارد و در بهبود مشکلات ارتباطی یاری دهنده است. باتوجه به این که در سال های اخیر نرخ تعارض زوجین و طلاق در کشور رو به رشد رفته است، بنظر می رسد شناسایی عمیق و جامع عوامل بافتاری و فرهنگی مرتبط با تعاملات زوجین، تبیین معنا و مفهوم آن و مدل عوامل مرتبط با کیفیت تعامل زوجین مورد نیاز است. از همین رو هدف پژوهش حاضر، تحلیل کیفی تجربه ی زیسته زنان و مردان متأهل ایرانی از رابطه با یکدیگر در رابطه ی زناشویی، در بافت رواندرمانی تحلیلی کارکردی است. این پژوهش با استفاده از روش درون مایه ای انجام شد. نمونه ها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. و داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته چهره به چهره جمع آوری و تحلیل گردید. مصاحبه های صورت گرفته و تحلیل داده ها در7 بعد اصلی انجام گردید که این ابعاد اصلی «نگرش ها»، «ارتباط کلامی و غیرکلامی»، «افشاگری و رابطه نزدیک با همسر»، «رابطه دوجانبه»، «تعارض و ناسازگاری»، «تشخیص و بیان نیاز»و «تجربه و ابراز هیجان» است. همچنین مقوله ها و مفاهیم از محتوای مصاحبه های شرکت کنندگان به دست آمد. نتایج حاصل شده، یک رویکرد تحلیلی متمرکز بر رفتار برای ارزیابی، مفهوم سازی و درمان بحران روابط را به زوج-درمانگران ارائه می دهد. و کمک می کند تا زوج درمانگر بجای اینکه به آنچه باید برای زوج ها انجام شود تمرکز کند، به آنچه برای زوج ها کاربردی است و آنچه کاربردی نیست، تمرکز کنند و حساس باشند.
پدیده فضا در اسکان غیررسمی؛ تجربه زیسته گروه های اجتماعی-معیشتی (مورد مطالعه: بازار امام حسن مجتبی، نسیم شهر، استان تهران ؛ 1395- 1365)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره یازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
97 - 108
هدف این مقاله ادراک پویایی گروه های اجتماعی_معیشتی در سکونتگاه های غیررسمی در پیوند متقابل با فضای اجتماعی_کالبدی آنهاست. در پژوهش های انجام شده در باره این محدوده ها رویکرد آسیب شناسی اجتماعی و روش های پیمایشی_کمی غلبه دارد. از این رو آگاهی از توان ها و چگونگی عاملیت ساکنان در مواجهه با موانع ساختاری اندک است. در طی چهار دهه گذشته، این گروه های اجتماعی پس از مهاجرت به این سکونتگاه ها، به سامان دادن زندگی روزمره خود پرداخته و فضای محروم از امکانات اولیه را به فرصتی برای ارتباط با بازار و ارتقای معیشت خود تبدیل کرده اند. محدوده مکانی این پژوهش هسته مرکزی نسیم شهر است که در سال 1375 با نام شهر اکبرآباد در سرشماری ثبت شده است. این شهر که با دسترسی مناسب در 15 کیلومتری غرب کلانشهر تهران واقع است، به دلیل متوسط نرخ رشد جمعیت بیش از41 درصد در 1375-1355 و داشتن پیشینه مطالعاتی در مقایسه با 11 سکونتگاه غیررسمی در منطقه شهری تهران برای مورد پژوهی انتخاب شد. این بررسی با رویکرد نظری پدیدارشناسی و طرح ریزی تجربی مبتنی بر تلفیقی از روش های کیفی شامل مشاهده، مصاحبه های عمیق و بررسی های اسنادی انجام شد. داده های ثانویه برای تدقیق بررسی های انجام شده، شامل عکس های هوایی از مراحل گسترش اکبرآباد و فضاهای شهری مردم ساخت طی سال های 1356 تا 1381، مصاحبه با مطلعین کلیدی در باره تاریخ مالکیت و آمار سرشماری کارگاه های سال 1381 مرکز آمار ایران و 1400 اتاق اصناف شهرستان بهارستان است. یافته ها نشان می دهد که گروه های معیشتی بازارهای متمایز و مستقلی را در ارتباط با فضای اجتماعی_ کالبدی اکبرآباد شکل داده اند. از جمله این بازارها تولید و دوزندگی لباس مرتبط با صنعت پوشاک است که از ابتدای دهه 1370 از تفکیک واحدهای مسکونی در اطراف معابر و استفاده از فضای سرپناه شکل گرفت. در سال 1400 حدود پنج هزار و 800 نفر در 800 کارگاه رسمی ثبت شده و در حال ثبت فعالند که با احتساب بخش غیررسمی نزدیک به 15 تا 18 هزار نفر را در بر می گیرد. درک پدیده فضا در نسیم شهر(اکبرآباد) بدون شناخت ساز و کار معیشت امکان پذیر نیست. پویایی اجتماعی نسیم شهر(اکبرآباد) حاصل در هم تنیدگی و ارتباط متقابل گروه های اجتماعی_معیشتی ساکن با فضای منعطف غیررسمی در اکبرآباد است. این ارتباط و تعامل با بازار تهران امید دستیابی گروه اجتماعی_معیشتی تولید لباس را به پایداری درون گروهی تقویت کرده است.
هنر قصه گویی ایزاک دینسن در مقام شهرزاد دانمارکی در پرتو آراء والتر بنیامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
744 - 764
این مقاله نشان می دهد چگونه ایزاک دینسن در مقام شهرزاد دانمارکی هنر قصه گویی را از پیوند زدن تجربیات زیسته زندگی واقعی خود با دو سنت قصه گویی اروپایی و آفریقایی حاصل کرده، و چگونه در سه دوره مختلف زندگی خود، چونان شهرزاد قصه گو عمل کرده است. در شهرزاد کودک، به قصه های پدربزرگ گوش سپرده؛ در شهرزاد آفریقایی، دینسن به آفریقا سفر کرده؛ و در شهرزاد دانمارکی، دینسن، حاصل تجربیات خود را برای شکل دادن به هویت هنری و خلق قصه های جهانی به هم آمیخته است. این مقاله می کوشد از ارتباط میان دوره های سه گانه زندگی دینسن با آثار وی سخن بگوید. برای تبیین مباحث نظری قصه گویی، به مقاله کلاسیک والتر بنیامین اشاره، و بحث می شود قصه گویی دینسن چه ویژگی هایی دارد. برای تبیین این ویژگی ها، داستان کوتاه «لوح سفید»، نیز بررسی می شود. از جمله یافته این است که دینس از سنت قصه گویی اروپایی و آفریقایی به مثابه کاتالیزور کمک گرفته است. کوتاه اینکه، اگر شهرزاد هزار و یک شب را قصه گوی در حضر می دانند، دینسن را قصه گوی در سفر می شناسند.
بررسی تجربیات زیسته دختران دانشجو از دخترانگی (مطالعه موردی: دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان البرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
137 - 113
حوزه های تخصصی:
ادراک و تجربه از جنسیت به مثابه الگوی تثبیت شده می تواند در کنش های اجتماعی و تربیتی افراد نقش مهمی داشته باشد. این مقاله به بررسی تجربیات زیسته دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان از دخترانگی می پردازد. روش پژوهش، کیفی و رویکرد آن پدیدارشناسی است. نمونه های مورد بررسی 22 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان هستند. تعداد نمونه ها براساس اصل اشباع نظری تعیین شد. جمع آوری داده ها نیز به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. روش تحلیل داده ها، روش تحلیل مضمون است. پس از جمع آوری داده ها، روایت های دانشجویان از دخترانگی کدگذاری و مقوله بندی شدند. پس از کدگذاری، شش مقوله و سه مضمون اصلی استخراج شدند. مضامین اصلی استخراج شده شامل ویژگی های دخترانگی، مسائل دخترانگی و عاملیت دخترانگی است. بررسی تجربیات زیسته دختران نشان می دهد اگرچه نمونه های بررسی شده برخی از ویژگی های احساسی و رفتاری مرسوم دخترانگی را بازتولید می کنند، روایت های دانشجویان از دخترانگی نشان می دهد آن ها به دلیل دختربودن با محدودیت ها و محرومیت هایی در جامعه مواجه هستند. همچنین آن ها در زندگی اجتماعی و روزمره احساس بی عدالتی و تبعیض می کنند. دانشجویان مورد بررسی از تصورات غلط اجتماعی که نسبت به دختران وجود دارد ناراضی اند و خواستار عاملیت و کنشگری بیشتر دختران در جامعه هستند.
درک پدیدارشناسانه از زیست جهان دختران مرزنشین در مواجهه با وضعیت فارغ التحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
381 - 406
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، درک پدیدارشناسانه از زیست جهان دختران مرزنشین از مواجهه با وضعیت فارغ التحصیلی است. برای این منظور، تجربیات دختران فارغ التحصیل مناطق مرزی مطالعه شد تا تعین چندگانه موقعیت فرودست مرزنشینی، جنسیتی و آموزشی آن ها تحلیل شود. برای تحقق این امر، به تجربه زیسته دختران فارغ التحصیل دانشگاه های دولتی در چهار بعد بدن زیسته، زمان زیسته، فضای زیسته و روابط انسانی زیسته پرداخته شد. از رویکرد هرمنوتیک و روش شناسی ماکس وان مانن برای تفسیر و تحلیل تجربیات سی نفر در رشته های مختلف دانشگاه های دولتی مناطق روستایی و شهری مرزی شهرستان های مریوان، سروآباد و بانه استفاده شد. نتایج نشان داد درک مصاحبه شوندگان از بدنشان، حکایت از بدن فرسوده درحال تحلیل دارد که ورود به آموزش عالی و موقعیت مرزنشینی را مسبب آن می دانند. دختران زمان را به صورت استرس و همراه با رنج اجتماعی زیست می کنند و فضای مرز برای آن ها بعد از فارغ التحصیلی، به صورت فضای ناامن و بی ثباتی درک می شود که نشان از تجربه وضعیت استثنایی موقعیت آن ها در مرز است. آن ها همچنین روابط انسانی را متناقض تفسیر می کنند که حاکی از گسست از روابط قبل و بعد از فارغ التحصیلی شان دارد؛ روابطی که ناپایدار و به صورت انقطاعی تجربه می شود؛ بنابراین آن ها اگرچه نتوانسته اند با فارغ التحصیلی، موقعیت خود را تغییر دهند، درک عمیقی از آن را پیدا کرده اند که بیانگر نقد جدی به نقش آموزش عالی در تغییر زنان در مناطق مرزی است.
تبیین سنخیت رویکرد پدیده شناسی جهت شناخت معماری بومی (نمونه موردی: مسکن بومی منطقه منوجان استان کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۹ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۷۱
۳۴-۱۹
حوزه های تخصصی:
تاکنون معماری بومی عمدتاً با نگرش های اقلیمی و فرهنگی تبیین شده است؛ پژوهشگران در مطالعات و بررسی هایشان، اغلب با روش های معمولِ آماری و ترسیم جدول و نمودار و سپس با یافتن معیارهایی برای مقبول بودن روش، تحلیلی از مقبولیت آن ها به دست می دهند؛ اما این رویکردها و روش ها به دنبال پاسخ به «چرایی» بوده و در گسست «عین» و «ذهن» رقم می خورند. درحالی که معماری بومی در هماهنگی با «تجربه زیسته» بومیان شکل می گیرد، بنابراین در این تحقیق، این جنبه های مغفول از معماری بومی مدنظر بوده و بر آن شد تا با تکیه بر روشی متناسب در شناخت کامل و جامعِ موضوع که در آن گسست عین و ذهن وجود نداشته باشد و«چگونگی» در آن ممکن شود به پدیده شناسی رجوع کند. مطالعات پدیده شناختی ریشه در فلسفه داشته و بر مفاهیمی چون «تجربه زیسته» و «ادراک» انسان از هستی اشاره دارند. درواقع ماهیت فلسفی پدیده شناسی آن را واجد پیچیدگی هایی کرده که گشودن آن ها افق های جدیدی را باز می کند. افق هایی که در تقابل با محدودیت استانداردگرایی افراطی، «در- جهان- بودنِ» انضمامی و انفرادی انسان را مطرح می کنند. انسانی که فراتر از ابعاد و اندازه های فیزیکی و متافیزیکیِ تعیین شده، فضای زیستی اش را می شناسد و می سازد. این مقاله به بازخوانی منابع و تفسیر محتوای پدیده شناسی، با تکیه بر آرای شولتز- معمار و نظریه پرداز معاصر- که نظریات پدیده شناسی او معطوف به فلسفه هستی شناسانه «هایدگر» است، برای پاسخ به اینکه چگونه پدیده شناسی برای خوانش معماری بومی متناسب می باشد، با روش پژوهشِ تحلیلی- توصیفی پرداخته است. ازآنجاکه پدیده شناسی در پی بررسی و توصیف ساختارهای آگاهی آن چنان که از منظر اول شخص تجربه می شود، است؛ درنتیجه معماری بومی منوجان با این روش با توجه به جنبه های گوناگون مواجهه انسان با زیست- جهانش به گونه ای فردی- کیفی و فراتر از پاسخ به کارکردهای آشکار و ظاهری، مورد تأمل و تفسیر قرار می گیرد. نتایج، بیانگر ارتباط ویژه میان شاعرانگی، محیط طبیعی، پدیده مکان با معماری بومی و خصوصاً در نمونه موردی موردبررسی یعنی معماری بومی منوجان است که درنهایت سعی شد نشان داده شود تحقق سکونت و حس مکان معطوف به تجربه زیسته ساکنان و با تحلیل و رویکردی وجودی به دید می آیند.
جهان جدید: تجربه زیسته فعالان بخش کشاورزی از بحران همه گیری کووید 19 (موردمطالعه: شهرستان چرداول - استان ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره سیزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
576 - 597
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، دستیابی به تجربه زیسته فعالان بخش کشاورزی شهرستان چرداول در مورد جهان جدید است. مطالعه حاضر از نوع مطالعات کیفی است که با بهره گیری از پارادایم تفسیری و با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی روستائیان فعال در بخش کشاورزی در روستای زنجیره سفلی از شهرستان چرداول در استان ایلام هستند. تعداد 14 نفر مشارکت کننده، با روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. از روش مصاحبه نیمه ساختارمند برای گردآوری اطلاعات از مشارکت کنندگان استفاده شده است. برای تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده از مصاحبه نیمه ساختارمند از روش ون مانن (1990) بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که یک مضمون اصلی تحت عنوان «جهان جدید کرونا» و 7 زیر مضمون شامل: سبک زندگی جدید، الگوی مصرف متمایز، درهم آمیزی و هم افزایی تنش ها، درک تکانه های مقطعی چاره ساز، تقارن آسیب پذیری های کهنه و نو، انزوای حمایتی - اجتماعی و حضور کم رنگ دولت و تمایل به اقدامات ضد ارزشی و تجربه گناه نو توسط مشارکت کنندگان تجربه شده است.
بررسی تجربه زیسته شایستگی اجتماعی در دانش آموزان مقطع متوسطه (دوره اول)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر شوش از شایستگی اجتماعی انجام شده است. این مطالعه از نوع کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. روش: برای گزینش مشارکت کنندگان دارای اطلاعات غنی در پژوهش حاضر، از تشخیص پژوهشگر و اعلام آمادگی دانش آموزان و برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختمند استفاده شد و مصاحبه ها تا مرحله وقوع اشباع ادامه یافت، به همین رو حجم نمونه نهایی را 20 مشارکت کننده تشکیل داد. سپس داده های حاصل از مصاحبه با استفاده از روش ون منن برای کشف معنای تجربیات دانش آموزان از شایستگی اجتماعی تجزیه و تحلیل شدند. یافته های این مطالعه شامل 2 مضمون اصلی و 13 مضمون فرعی است. مضمون اصلی اول خودآگاهی اجتماعی اشت که شامل 5 مضمون فرعی مثل هم دلی، توسعه دیگران، خدمت-محوری، توانایی نفوذ و آگاهی سیاسی می شود و مضمون اصلی دوم مهارت اجتماعی است که شامل 8 مضمون فرعی مثل ارتباطات، توسعه پیوند ها، رهبری، همکاری، قابلیت های گروهی، ایجاد تعهد، مدیریت تعارض و تحول گرایی است. با توجه به یافته های این مطالعه به نظر می رسد که بهترین راه افزایش شایستگی اجتماعی ایجاد درک صحیح از شایستگی ها توسط والدین، اولیاء، مدرسه و مسئولین جامعه است. شایستگی های اجتماعی معیارهای مناسبی برای عملکرد افراد هستند که افراد را قادر می سازند وظایفی را که برعهده دارند با موفقیت انجام دهند.
تجربه زیسته تک فرزندان از تک فرزندی: مطالعه دختران بالای 18 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۵ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
447 - 476
حوزه های تخصصی:
آمارها حاکی از کاهش میزان باروری به زیر سطح جایگزینی است. به موازات این روند کاهنده، شاهد افزایش نسبت خانواده های تک فرزند هستیم. این تغییر در ساختار خانواده و کاهش تعداد فرزند، تغییر در روابط درونی خانواده و شیوه زندگی تک فرزند را به همراه دارد که به منزله پدیده ای اجتماعی باید دقیقاً مطالعه شود. مطالعات موجود بیشتر بر تبیین های کمّی تغییر رفتار باروری تمرکز کرده و معنای این رفتار ها کمتر شناخته شده است. همچنین، معدود مطالعاتی که درباره تک فرزندی انجام شده پیش فرض های «چرایی» دارد؛ بسیار مهم است که «ماهیت» تک فرزندی شناسایی شود. این پژوهش با اتخاذ رویکرد پدیدارشناسی به توصیف تجربه زیسته تک فرزندان ساکن شهر تهران می پردازد. داده ها از طریق مصاحبه عمیق با بیست تک فرزند دختر بالای 18 سال با نمونه گیری هدفمند جمع آوری و با استفاده از تکنیک شش مرحله ای اسمیت تحلیل شد. از تحلیل داده ها دوازده مضمون استخراج شد. این تم ها عبارت اند از: حکمرانی در خانواده، در حسرت موقعیت دیگری، توقعات افراطی، تنهایی: فقط خودتی و خودت، نیاز به حمایت خانوادگی، در جست وجوی جبران، پیوند اعتباری، ضعف در روابط احساسی، نگرانی های مخرب، برخورد تربیتی والدین، تعدیل خود و مواجهه با باورهای کلیشه ای. یافته های این مطالعه توانست تصویری روشن از تجربه تک فرزندی ارائه دهد. در یک نتیجه گیری کلی، تجربه زیسته کنش گران نشان می دهد که تک فرزندها معمولاً به لحاظ مهارت های زندگی و توانمندی های فردی، متفاوت اند و این تفاوت اغلب خود را به صورت افراط یا تفریط نشان می دهد. البته باید توجه داشت که تک فرزندها به دلیل فقدان تضاد منافع معمولاً از امکانات و رفاه بیشتری برخوردارند که این خود سبب ظهور برخی مضمون های اختصاصی پیش گفته می شود.