مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
تجربه زیسته
حوزه های تخصصی:
پس از پیروزی انقلاب، نخبگان سیاسی و رهبران انقلابی و توده ها خواهان دگرگونی فوری زندگی روزمره بودند. بنابراین، مواضع نیروهای سیاسی در قبالِ وضع سیاست، در عین تنوع، می بایست زندگی روزمره را نیز شامل می شد و فرهنگ رسمی جدیدی را مسلط می ساخت. پژوهش حاضر بر این پرسش متمرکز است که زندگی روزمره در فاصله پیروزی انقلاب تا عزل بنی صدر چه رابطه ای با منازعه سیاسی داشته است؟ برای بررسی این مسئله، از روش تحقیق ترکیبی استفاده شد. در جمع آوری داده ها از ترکیبی از منابع دست اول و دست دوم استفاده شد که پس از طبقه بندی سعی کرده ایم پس از کشف و توصیف رابطه بین عناصر پژوهش، تحلیل و تفسیر نهایی را ارائه کنیم. این مقاله نشان می دهد که زندگی روزمره در موقعیتی انقلابی در فرایند منازعه پساانقلابی، خودش به موضوع اِعمال قدرت و محل بروز اختلافات نیروهای سیاسی تبدیل شد و پس از دو سال از موقعیت تکثر سیاسی به یگانگی سیاسی رسید. این یگانگی باعث افزایش پدیده های مظنون در زندگی روزمره می شد که می بایست آینده جامعه ایران و روابط نیروهای اجتماعی با ساخت قدرت مستقر را جهت دهد.
کاربرد پدیدارشناسی در پژوهش های مرتبط با دانش اشیاء و تجارب موزه ای
این مقاله با ارائه یک جهت گیری نوآورانه برای فعالیت های میدانی، به بررسی دیدگاهی میان رشته ای در پژوهش های مربوط به موزه پرداخته است. این بررسی با استفاده از مفهوم «دانش اشیا»، روش های شناختی که از تعامل انسان با اشیای فیزیکی ناشی شده است را توصیف و سپس مستندسازی قدرت اشیا برای تعریف مفهوم «تجربه زیسته» از زمان، مکان و هویت با یک دیدگاه کاربردی و نظری در مورد اشیا ملموس و رابطه آن ها با تجربه زیسته ارائه می شود. از طریق دانش اشیا، استدلال بر این است که موزه می تواند نفوذش را در بازدیدکنندگان بهتر درک کند. برای استفاده از این دیدگاه، پدیدارشناسی راهی برای کشف ارتباط میان تجارب فرد بازدیدکننده و اشیا موزه ای ارائه می دهد و متخصصان امر را در درک بهتر معنای موزه ها و ارتباط آن ها با دنیای انسانی ما یاری می کند. در این فرآیند، درگیر شدن مجدد با موزها به لحاظ شناختی مورد بررسی قرار می گیرد. همگرایی دانش اشیا و پدیدارشناختی نه تنها مسیرهای جدید و مهیجی را برای توسعه مطالعات میان رشته ای مرتبط با موزه ها ارائه می کند بلکه به طور همزمان درک ما از تجربه انسانی را نیز بهبود می بخشد.
تجربه زیسته مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
133 - 174
حوزه های تخصصی:
اختلال طیف اوتیسم یک شرایط رشدی پیچیده است که با چالش های مداومی در تعامل اجتماعی، گفتار و ارتباطات غیر کلامی کودک همراه است و تعامل مادر- کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته مادران در تعامل با فرزندان دارای اختلال اتیسم است. روش پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه شامل مادران کودکان دارای اختلال اتیسم بود که به انجمن اتیسم ایران (در شهر تهران) در سال 1398 مراجعه کرده بودند. نمونه به روش هدفمند انتخاب شد و 8 مادر تا دستیابی به اشباع بررسی شدند. داده ها با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و با روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شدند. یافته های حاصل از تجربه زیسته مادران کودکان دارای اختلال اتیسم، در 4 مضمون اصلی شامل بروز احساسات متناقض(مثبت و منفی)، سرمایه روان شناختی پایین، محدودیت در شبکه های حمایت اجتماعی و آثار و پیامدها و همچنین چندین مضمون فرعی دیگر خلاصه شدند. یافته های این پژوهش بر اهمیت ارائه خدمات حمایت اجتماعی مناسب برای مادارن دارای کودکان اختلال طیف اتیسم تأکید می کند. همچنین به روان شناسان و مشاوران توصیه می شود که جهت بهبود کیفیت زندگی مادران دارای کودک اختلال طیف اتیسم، بر ارتقاء سرمایه روان شناسی مادران متمرکز شوند.
تجربه زیسته مدیران از رهبری برنامه درسی مدارس متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
22 - 42
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته مدیران از رهبری برنامه درسی مدارس متوسطه شهرستان رودسر انجام شده است. این مطالعه، پژوهشی کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش، کلیه مدیران مدارس دوره متوسطه دوم شهرستان رودسر در سال تحصیلی 96-1395 بودند. برای انتخاب این افراد از نمونه گیری مبتنی بر هدف استفاده شد. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق استفاده شده است. مصاحبه شامل 9 سؤال بازپاسخ در زمینه تجارب مدیران درباره رهبری برنامه درسی (از 30تا 40دقیقه) بود. پس از مصاحبه با 8 نفر از مدیرانِ با سابقه مدیریت و تجربه کافی در دوره متوسطه دوم، دستیابی به غنای اطلاعاتی، اشباع و تکرار داده ها حاصل شد. تجزیه و تحلیل داده ها براساس روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. از داده های پژوهش 30 زیردرون مایه استخراج شد که در 7درون مایه موضوعی اصلی (تجربیات مثبت مدیران از رهبری برنامه درسی و تجربیات منفی مدیران از رهبری برنامه درسی) طبقه بندی شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که رهبری برنامه درسی ناظر بر مسئولیت ها و نقش های مدیران مدارس است، اما سازه ای است که کم تر با رویکرد مدیران مدارس مورد توجه صاحب نظران این حیطه قرار گرفته است. بنابراین، نقش مدیران مدارس در رهبری برنامه درسی باید مورد توجه قرار گیرند.
تحلیل پدیدارشناختی عوامل مرتبط با گرایش برخی از مدیران مدارس به بهره کشی از زیردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
302 - 276
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف بازنمایی تجارب زیسته کارکنان مدارس در مورد عوامل گرایش برخی مدیران به بهره کشی از زیردستان انجام شده است. بدین منظور از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی از نوع توصیفی استفاده شد. مشارکت کنندگان به شیوه هدفمند از نوع ملاکی و از بین معلمان و معاونان مدارس دولتی شهرستان مهدی شهر استان سمنان انتخاب شدند. داده ها با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختارمند با 10 نفر از معلمان و معاونان گردآوری شد و مبتنی بر راهبرد کُلایزی، تحلیل گردید. به منظور افزایش اعتبارپذیری، انتقال پذیری، اتکاپذیری و تاییدپذیری، از شیوه های«بهره گیری از نظرات همکاران پژوهشی و تأیید آن ها»، تحلیل موارد منفی، سه سو سازی، کنترل از سوی اعضا، «تبیین جزئیات دقیق فرایند گردآوری و تحلیل داده ها»،«درگیری طولانی مدت»، «بازرسی و بازبینی در زمان کُدگذاری»، و استفاده شد. تحلیل عمیق داده ها به شناسایی و طبقه بندی 24ملاک و 4عامل اصلی شامل "نحوه انتصاب مدیران"، "خصوصیات اخلاقی و شخصیتی مدیران"، "خصوصیات حرفه ای مدیران" و "خصوصیات اخلاقی زیردستان" منتج گردید که می تواند تصویری روشن از عوامل گرایش برخی از مدیران به بهره کشی از زیردستان، ارائه نماید. به نظر می رسد، اجرایی سازی نظام ارزشیابی پویا و با ضمانت اجرایی برای تشخیص کیفیت انتصاب و عملکرد مدیران مدرسه که با مشارکت عوامل انسانی درون مدرسه، انجام شود، می تواند در بهبود فضای تعاملی در مدرسه و جلوگیری از رفتارهای استثمارگرایانه احتمالی، اثربخش باشد.
تبیین ابعاد صلاحیت های تدریس دبیران برگزیده دوره دوم متوسطه شهر همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال ششم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
64 - 82
حوزه های تخصصی:
هدف : معلمان در حین تدریس و اجرای برنامه درسی، عوامل متعددی را هماهنگ یا دست کاری می کنند تا محیط یادگیری اثربخش را برای دانش آموزان تدارک ببینند. این شرایط در کلاس های درس با وجود تشابهات دارای اختصاصات و ویژگی های خاص بومی است. هدف این پژوهش درک تجارب دبیران برگزیده، از تدریس در دوره دوم متوسطه شهر همدان است. روش: این پژوهش با استفاده از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسانه از نوع توصیفی انجام شده است. مشارکت کنندگان در این پژوهش 18 نفر از دبیران دوره دوم متوسطه شهر همدان بودند که از سال 90 تا 95 حداقل یک بار در سطح استان همدان به عنوان معلم نمونه انتخاب شده بودند. این افراد در مصاحبه نیمه ساختار یافته 45 تا 50 دقیقه ای شرکت کردند. تعداد مشارکت کنندگان بر اساس منطق اشباع نظری تعیین و داده های مصاحبه ها با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل و 86 کد اولیه شناسایی و در 18 مضمون فرعی طبقه بندی شد. جهت افزایش دقت و استحکام داده ها از روش ارجاع به مشارکت کنندگان استفاده شد. یافته ها: این مفاهیم حول چهار مضمون اصلی شامل؛ تسلط علمی، ویژگی های شخصیتی و روحیه معلمی، تدریس و کلاس داری و صلاحیت در تلفیق فناوری طبقه بندی گردید. با توجه به ویژگی های بومی و تجارب مشارکت کنندگان، می توان بر اساس این یافته ها، پیشنهادهایی را برای تربیت معلم اثربخش ارائه نمود.
واکاوی تجارب زیسته دانشجویان از پدیده اضطراب امتحان: مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هشتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
216 - 199
حوزه های تخصصی:
هدف: اضطراب امتحان پاسخی به شرایط مربوط به ارزیابی عملکرد دانشجویان است و تجارب دانشجویان در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر، واکاوی تجارب زیسته دانشجویان از پدیده اضطراب امتحان بود. روش ها: روش پژوهش انجام شده بر اساس رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان کارشناسی رشته های علوم تربیتی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان در سال تحصیلی 98-1397 بود. 9 نفر از دانشجویان از طریق نمونه گیری هدفمند جهت مصاحبه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه سازمان یافته استفاده شد و تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت و پس از ضبط مصاحبه متن آن ها تهیه شد و مضامین اصلی و فرعی استخراج گردید. جهت اعتباریابی داده ها از اعتبار گوبا و لینکلن و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده گردید. یافته ها: پس از استخراج موضوعی و طبقه بندی آن ها، یافته ها در سه مقوله اصلی؛ عوامل ایجاد کننده، پیامدها و راه های تقلیل و شانزده مقوله فرعی طبقه بندی شدند. مضامین فرعی عوامل ایجاد کننده شامل: استاد، والدین، مدیریت زمان، ترس از ارزیابی منفی دیگران، کمال گرایی، نظام ارزشیابی سنتی، اهمیت تکلیف؛ مضامین فرعی پیامدها شامل: افت تحصیلی، اهمال کاری، ناکارآمدی، افزایش اشتها، مشکلات فیزیولوژیکی و مضامین فرعی راه های تقلیل شامل ارتباط باخدا، لمس درمانی، تعیین اهداف تسلطی، افکار مثبت داشتن از توصیفات دانشجویان بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج کمک به یادگیری در دانشجویان برای مدیریت مؤثر اضطراب امتحان یک چالش اساسی بوده و نیاز به تلاش گروهی در تمام مراحل آموزشی دارد.
مطالعه دغدغه ها، نگرش ها و تغییرات رفتاری افراد متاهل دردوره بحران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
109 - 134
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه دغدغه ها، نگرش و تغییرات رفتاری افراد متاهل در دوره بحران کرونا بود. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی و بر اساس تجارب زیسته 19 زن و مرد متاهل انجام شد. برای نمونه گیری از روش هدفمند استفاده شد. روش گرد آوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و به صورت مجازی در فروردین1399صورت گرفت. از کدگذاری اطلاعات به دست آمده در حوزه دغدغه ها 20 مضمون فرعی استخراج و در 4 مضمون اصلی «فشارهای های مربوط به بیماری»، «فشارهای مربوط به دوران قرنطینه»، «فشارهای مربوط به پیامدهای میان مدت بیماری» و «فشارهای مربوط به پیامدهای دراز مدت بیماری» طبقه بندی شد. در محور نگرش ها، 16 مضمون فرعی استخراج و در 5 مضمون اصلی «نگرش کوتاه بودن زندگی و ضرورت غنیمت شمردن فرصت ها»، «بحران، فرصت آموختن از تجارب»، «نگرش ضرورت قدرشناسی از داشته ها»، «درک ضرورت از خودفراروی و به هم پیوستگی جامعه انسانی» و «بحران، فرصتی برای فرارفتن از زندگی روزمره» طبقه بندی شد. در محور تغییرات رفتاری ، 14 مضمون فرعی استخراج و در 3 مضمون اصلی «تغییرات در زندگی روزمره»، «تغییرات در روابط و نقش افراد» و «جستجوی اطلاعات و کسب مهارت» طبقه بندی شد. بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت که سازگاری با شرایط درازمدت قرنطینه، نیازمند تغییرات رفتاری و در نهایت تغییر سبک زندگی خانواده ها هستند. لذا مشاوران می توانند در مشاوره های بحران، به ویژه در چالش با افکار ناکارآمد زوجین و والدین در خانواده ها از اطلاعات حاصل از داده ها به ویژه در زمینه نگرش ها، استفاده کنند و تغییرات رفتاری بیشتری برای سازگاری با شرایط درازمدت ایجاد کنند.
اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر استعاره های مثنوی معنوی بر ابعاد سرمایه روانشناختی در دانشجویان دختر افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
171 - 204
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی براستعاره های مثنوی معنوی بر بهبود ابعاد سرمایه روانشناختی در دانشجویان افسرده دختر صورت گرفت. ابتدا جهت استخراج استعاره های مثنوی معنوی، از تحلیل محتوای کیفی جهت دار (رهنمودی) و تحلیل محتوای کمی با نرم افزار MAXQDA استفاده شد. کدهای شناسایی شده به روش پایایی کدگزاران توسط 5 صاحبنظر روانشناس اعتبارسنجی شد که با درجه توافق 85/0 تایید شده و در پروتکل ذهن آگاهی جایگزین شدند. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون به همراه گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش شامل 195 نفر از دانشجویان دختر که در سال 98 دانشجوی رشته روانشناسی واحد چالوس بودند. 40 دانشجواز طریق روش نمونه گیری هدفمند که نمرات بالایی در پرسشنامه افسردگی بک کسب نمودندانتخاب شده و به گونه ی تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 20 نفر) جای گذاری شدند. محتوای جلسات درمان ذهن آگاهی مبتنی بر استعاره های مثنوی معنوی در 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار22- SPSS و روش تحلیل واریانس مختلط انجام شد. نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد بین میانگین ابعاد سرمایه روانشناختی(خودکارآمدی، امید، تاب آوری و خوش بینی) در گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معناداری (p <0/05)وجود داشت و همچنان در پیگیری یک ماهه وضعیت خود را حفظ نمود. بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که درمان ذهن آگاهی مبتنی بر استعاره های مثنوی معنوی موجب بهبود سرمایه روانشناختی دانشجویان دختر افسرده می شود.
تجربه زیسته دانشجویان درباره یادگیری آنلاین در دوران اپیدمی بیماری کوید 19: یک تحلیل پدیدارشناختی تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۴ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
145-123
حوزه های تخصصی:
تحلیل پدیدارشناختی تفسیری روشی است که با استفاده از آن می توان دریافت مشارکت کنندگان دنیای خود را چگونه درک کرده و تجارب خاص برای آن ها چه معنایی دارد. بر این اساس، محققان در مطالعه حاضر کوشیدند تا تجربه زیسته دانشجویان را درباره یادگیری از طریق آموزش مجازی در دوران اپیدمی بیماری کوید 19 تحلیل کنند. بدین منظور از بین دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تا حد رسیدن به اشباع اطلاعاتی، 27 دانشجو در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد انتخاب و به صورت مجازی با آن ها مصاحبه شد. داده های پژوهش حاضر از طریق انجام مصاحبه های عمیق نیمه ساخت یافته به صورت فردی و به شکل آنلاین جمع آوری شد. داده های موجود با استفاده از روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از تحلیل داده های به دست آمده سه مضمون اصلی شامل احساس کفایت و شایستگی، خودمختاری و خودراهبری، و ارتباط استخراج شدند. افزون بر این، نتایج نشان داد که خرده مضامین ذیل هر یک از مضامین اصلی شامل نوع تکلیف، مشارکت، ارزشیابی، حمایت اجتماعی، زمان، اسنادهای علّی، باورهای خودکارآمدی، آمایه های ذهنی، هیجانات و مؤلفه های اخلاق حرفه ای معلم بودند. به طور کلی، نتایج مطالعه حاضر همسو با آموزه های نظریه خودتعیین گری نشان می دهد که هر چند در متن استفاده از آموزش مجازی تجربه برخی محدودیت ها گریزناپذیر است، اما بر اساس دیدگاه دانشجویان تسهیل شرایط لازم برای تأمین نیازهای روان شناختی بنیادین آن ها در حفاظت از پویایی حیات علمی آن ها از نقش تعیین کننده ای برخوردار است. درباره استلزامات کاربردی پژوهش حاضر با تأکید بر ضرورت توسعه سبک های تدریس مشوق و حمایتگر پاسخ به نیازهای روان شناختی دانشجویان بحث شد.
واکاوی پدیدارشناختی جو (فضای) مراکزخرید/ مال ها و رفتارخرید مشتریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، شناسایی پدیدارشناسانه جو (فضای) مراکزخرید -به عنوان یک پدیده کمتر شناخته شده- و رفتار خرید مشتریان از مراکزخرید چند منظوره بود. به طور کلی هدف از این پژوهش کشف معنای جو(فضای) مراکزخرید از نظر مشارکت کنندگان(آزمودنی ها) می باشد. این پژوهش با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شد. نمونه پژوهش را 12نفر از خبرگان و مراجعین به مال تشکیل دادند که با روش نمونه گیری هدفمند چندگانه به صورت گلوله برفی، انتخاب شده بودند.گردآوری داده ها با استفاده مصاحبه عمیق و با بهره گیری از راهنمای مصاحبه جمع آوری شد. در مرحله ی تحلیل داده ها از طریق روش پدیدارشناسی توصیفی، کدهای اولیه(توصیفی)، درون مایه فرعی و درون-مایه اصلی استخراج شد. بر اساس یافته های پژوهش، جو (فضای) مراکزخرید از هفت درون مایه اصلی شامل فضا و طراحی بیرونی مرکزخرید/مال، فضا و طراحی درونی مرکزخرید/مال ، کالاپردازی بصری، متغیرهای انسانی، ترکیب بهینه مستاجران در مال، توجه به ابعاد/فضاهای غیر تجاری در مال و حواس چندگانه تشکیل دادند. از دیدگاه مشارکت کنندگان تجربه ارزیابی از مال از پنج درون مایه اصلی شامل: سازگاری با خود، سازگاری کارکردی، برداشت و نگرش مشتریان، تاثیرگذاری عوامل محیطی، مسئولیت اجتماعی تشکیل شده اند و رفتار خرید مشتریان مراکزخرید از شش درون مایه اصلی شامل: حس خرید لذت بخش و حس خرید کارکردگرایانه، بازدید مجدد از مال، تجربه مشتری، ریسکهای ادراک شده، تبلیغات و پروموشن در مال ها تشکیل شده بود. بر اساس تجارب زیسته مشارکت کنندگان (آزمودنی ها) تبیین جو(فضا) مراکزخرید بر رفتارخرید مشتریان و ارزیابی آن ها از مراکزخرید موثر و همچنین موفقیت مراکزخرید و وفاداری مشتریان به مال ها نیازمند توجه به مولفه های جو(فضا) مراکزخرید/مالها است.
نقد ترجمه کتاب سیر نشانه شناسی: از نشانه شناسی سخت تا نشانه – انسان شناسی نرم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۸۹)
177-199
کتاب سیر نشانه شناسی مجموعه مقالاتی است که زیر نظر پاول کوبلی(2001) منتشر شده است. راحله قاسمی ترجمه ی این کتاب را بر عهده داشته و نشر سیاهرود آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل ده فصل است و در مجموع، مساله اصلی فصل ها تعامل نشانه شناسی با جهان پیرامون و تجربه ی زیسته ی حضور است. نویسندگان این کتاب در یک نکته اشتراک دارند: ساختارهای زبانی درون متنی نمی توانند پاسخگوی نیازهای حوزه ی مطالعات نشانه شناسی باشند و لازم است که واقعیت های کاربردی جهان بیرون به نظام نشانه ها ترجمه شوند یا انتقال یابند. به همین دلیل در این کتاب عناصر فرهنگی، اجتماعی، زیستی، اخلاقی در تعامل با جهان نشانه ها معرفی شده اند. اگر چه دیدگاههای نظری ارائه شده خوب و قابل فهم هستند، اما ما را با الگوی مطالعاتی که قابل استفاده در طرح و تحقیق در مسائل انسان و به ویژه نشانه انسان شناسی باشد مواجه نمی کنند. هدف اصلی ما این است که نشان دهیم چگونه از نشانه شناسی سخت به نشانه انسان شناسی نرم عبور می کنیم. روش بررسی ما متکی بر دیدگاه نشانه کاربردشناسی و نشانه معناشناسی گفتمانی است. مهمترین دست آورد این تحقیق بررسی نقش پدیدارشناسی و کاربردشناسی فرهنگی در سیر تحول علم نشانه شناسی است.
واکاوی پدیدارشناسانه تجربه لاغری در بین زنان شهرستان نقده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود تفاوت فرهنگ ها در نگاه به زیبایی در گذشته، جامعه مدرن، ایدئال زیبایی واحدی را درباره فرم بدنی ارائه کرده است که آن، لاغری است. در دهه های اخیر، پدیده لاغری، به عنوان ایدئال زیبایی برگرفته از فرهنگ غربی، معانی و تعریف بدن در بین زنان جوامع در حال گذار را نیز دستخوش تغییر کرده است. در این پژوهش، برای مطالعه لاغری به عنوان حالتی از بودن، از رویکرد کیفی با تأکید بر روش پدیدارشناسی استفاده شد. داده های میدانی با استفاده از تکنیک مصاحبه و مشاهده و معیار اشباع در بین زنان 19 تا 50ساله شهر نقده گردآوری شد. از تحلیل و کدگذاری مصاحبه ها، 8 مضمون اصلی استخراج شد که عبارت است از: سلطه عادت واره مردانه، تمایزیافتگی، برنامه بدنی، برساخت اخلاقی بدن، طرد بدن نابهنجار، ساخت هویت بصری، تظاهر و مصرف و جذابیت وسیله مشارکت در قدرت. مضمون سلطه عادت واره مردانه در روشن کردن چرایی و چگونگی غلبه این نوع ادراک از زنان به عنوان حلقه اتصال در پیوند سایر مضامین با هم عمل می کند.
ناباروری و راهبرهای کنار آمدن با آن در زنان و مردان مراجعه کننده به پژوهشکده علوم تولید مثل یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۴
473 - 492
حوزه های تخصصی:
ناباروری در ایران با توجه به بستر فرهنگی و اجتماعی جامعه، تأثیرات عمیقی بر بسیاری از جنبه های زندگی افراد نابارور دارد. در این مطالعه با اتخاذ رویکرد کیفی و روش تحلیل پدیدارشناختی، ابعادی از تجربه ناباروری و راهبردهای کنار آمدن با آن در زنان و مردان مراجعه کننده به پژوهشکده علوم تولید مثل یزد واکاوی می شود. مشارکت کنندگان در این پژوهش 32 زن و مرد نابارور هستند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از تحلیل مصاحبه ها دو تم «ناباروری مسأله محوری و نیازمند حمایت همه جانبه» و «ناباروری رویدادی منفی در چرخه زندگی و تا حدودی قابل پذیرش و کم اهمیت» به ترتیب برای زنان و مردان نابارور استخراج شد. بر اساس یافته ها، فرزندآوری جلوه ای از هویت زنانگی و مردانگی تلقی می شود. برای زنان محیط خانه توأم با سکوت، ترس و نگرانی، محیط خانواده همسر تنش زا و آزاردهنده است. زنان همواره پیشتاز درمان هستند و بر تکرار آن پافشاری می کنند و با پذیرش ناباروری به مثابه مسأله، جست وجوی مداوم درمان، تقدیرگرایی، حضور در محیط های کودک محور و توجه به کودکان تلاش می کنند با شرایط ناباروری کنار بیایند. مردان فرزندان را به عنوان بخشی از هویت خود و تداوم نسل و نام خانواده می پندارند. اغلب جست وجوی درمان برایشان ناخوشایند است. برای رهایی از پیامدهای ناباروری راهبردهایی نظیر انکار، کم اهمیت جلوه دادن ناباروری، بی توجهی به نظر دیگران، تمرکز بر کار و فعالیت را به کار می بندند. این مطالعه نشان داد که علاوه بر جنبه های درمانی و پزشکی ناباروری، جنبه های مختلف عاطفی، اجتماعی، فرهنگی، ارتباطی، شناختی و اقتصادی ناباروی نیز نیازمند توجه است.
تحلیل پدیدارشناسانه ی تجارب زیسته اساتید و دانشجویان از آموزش مجازی در نظام آموزش عالی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و از نوع پدیدارشناسی به تحلیل تجارب زیسته دانشجویان واساتید از چالش های آموزش مجازی در نظام آموزش عالی ایران پرداخته است. مشارکت کنندگان پژوهش شامل 25 نفر از دانشجویان در رشته های مختلف کارشناسی و 15 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خدابنده با گرایشهای مختلف تحصیلی بود که حداقل پنج سال سابقه ی تدریس داشتند و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه ی فردی نیمه ساختاریافته تا رسیدن به حد اشباع نظری استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از روش کدگذاری موضوعی مورد تحلیل قرار گرفت و یافته ها در قالب کدهای باز، محوری و منتخب سازماندهی شد. یافته های حاصل از تجارب زیسته دانشجویان و اساتید در 3 مضمون اصلی (مزایای استفاده از آموزش مجازی، مشکلات استفاده از آموزش مجازی و در نهایت ارائه پیشنهاداتی برای بهبود و ارتقا این آموزشها) و 6 مضمون فرعی (اقتصادی، آموزشی، بهداشتی،زمانی، فرهنگی و فناوری) شناسایی گردید.
تجربه زیسته نوجوانان از شیوع بیماری کووید-19 و قرنطینه خانگی در پیک اول و دوم پاندمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال سیزدهم تایستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
147 - 158
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف این مطالعه توصیف و مقایسه تجربه زیسته نوجوانان(18-12 سال) از شیوع بیماری کووید-19 و قرنطینه خانگی در دو پیک اول و دوم بیماری بود. روش: این مطالعه به روش کیفی و پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. 12 شرکت کننده به روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شده و در طی دو پیک اول کرونا مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند. داده ها با مصاحبه 10 نفر به اشباع رسید و برای اطمینان بیشتر مصاحبه تا 12 نفر ادامه یافت. یافته ها با روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شد. یافته ها: نتایج در 7 خوشه اصلی و 11 خوشه فرعی که در هر دو پیک مشترک بودند، قرارگرفت. در پیک دوم 2 خوشه اصلی و یک خوشه فرعی به خوشه های مشترک اضافه شد. خوشه های اصلی عبارتند از: مواجهه با کرونا، نگرانی های تجربه شده، باورها در خصوص کرونا، تغییرات در روابط خانوادگی، آثار قرنطینه، راهبردهای مقابله ای در برخورد با کرونا، مکانیسم های دفاعی و دو خوشه جدید در پیک دوم باورها در خصوص آموزش الکترونیک و تجربه ی ابتلای یکی از نزدیکان بود. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد نوجوانان در شرایط بروز یک بحران همه گیر مصرانه به دنبال سبک زندگی پیشین خود بوده و راهبردهای مقابله ای آنان به گونه ای است که تلاش اندکی در جهت ایجاد سبک زندگی جدید و منطبق با شرایط بحران می کنند. بنابراین لازم است این مسئله در طراحی مداخلات روانشناختی و مشاوره ای برای نوجوانان در ایام پاندمی کرونا مورد توجه قرار گیرد.
احساس مهم بودن ناشی از تدریس: تجارب معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال بیستم بهار ۱۴۰۰ شماره ۷۷
33 - 52
حوزه های تخصصی:
معلمان رکن اساسی در فرایند یاددهی- یادگیری هستند، لذا از تجربیات زیسته آن ها می توان اطلاعات مفید و گران بهایی استخراج کرد. هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر، فهم تجربه زیسته معلمان دوره ابتدایی از احساس مهم بودن بود. این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. روش گردآوری اطلاعات استفاده از مصاحبه های نیمه ساختمند بود. بر این اساس، از بین معلمان دوره ابتدایی، 14 نفر، بر اساس معیارهای ورود به پژوهش، انتخاب شدند. شرط انتخاب، تمایل به شرکت در پژوهش و دارابودن حداقل 10 سال سابقه معلمی در دوره ابتدایی بود. در ابتدای هر مصاحبه، ضمن جلب توجه و علاقه مندکردن معلمان به موضوع، در مورد هدف های پژوهش توضیحاتی داده شد. مصاحبه ها بین 30 تا 45 دقیقه انجام و روی نوار ضبط شد. تحلیل مصاحبه ها، با استفاده از الگوی کلایزی و روش تحلیل مضمون انجام شد. پس از استخراج و طبقه بندی موضوعی، یافته ها در سه مقوله اصلی و نه مقوله فرعی؛ «تأثیرگذاری بر دانش آموزان» مشتمل بر سه مقوله فرعی تأثیر بر موفقیت تحصیلی، تأثیر احساسی و اجتماعی و تأثیر بر اهداف تحصیلی، «خودباوری» مشتمل بر سه مقوله فرعی درک هویت اجتماعی، رضایتمندی از شغل معلمی و احساس ارزشمندی و «احساس تعلق به نظام تعلیم وتربیت» مشتمل بر سه مقوله فرعی درک حمایت اجتماعی، پرورش دانش آموزان و عامل ایجاد تغییرات طبقه بندی شد. بررسی تجارب معلمان دوره ابتدایی نشان داد که معلمان با احساس مهم بودن از انجام وظیفه خطیر تدریس، مانع از فرسودگی روانی خود شده و بخشی از نیازهای اجتماعی آنان ارضا خواهد شد.
واکاوی پدیدارشناسانه تجربه زیسته شاغلان موفق از مسیر شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تجربه زیسته شاغلان موفق از مسیر شغلی است. تجربه زیسته، همان درک و فهم مستقیم و بدون واسطه از تجربیات در حیات عادی و روزمره ماست که بدون توسل به تفکر عادی و مفهوم سازی، حاصل می شود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان و مردان شاغل موفق شهر بروجرد در سال 97 تشکیل دادند. داده های موردنیاز به روش نمونه گیری هدف مند جمع آوری شد. در مرحله اول نمونه گیری که با هدف شناسایی افراد موفق شغلی انجام شد، تعداد 200 نفر برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و پرسشنامه موفقیت شغلی هیرشی و همکاران (2017) توسط آنها تکمیل شد. در مرحله دوم با استفاده از نرم افزار22 spss- نمرات شرکت کننده ها محاسبه شد و کسانی که نمره بالاتر از 120 از پرسشنامه موفقیت شغلی کسب کردند، به عنوان افراد موفق شغلی شناسایی شدند و با 12 نفر از آنها مصاحبه عمیق شد. ابزار پژوهش در مرحله اول شامل پرسشنامه موفقیت شغلی و در مرحله دوم مصاحبه عمیق بدون ساختار بود و اطلاعات با استفاده از کدگذاری نظری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. پس از کدگذاری داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری، انتخابی، درمجموع 49 کدباز، 13 کد محوری و درنهایت 3 کد انتخابی به دست آمد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد افراد موفق شغلی دارای تجربیات زیسته متفاوتی در مسیر شغلی شان هستند که بر موفقیت آنها تأثیر گذار بوده است.
ترک اصیل و پایدار: الگوی پایداری در ترک مبتنی بر تجارب زیسته افراد وابسته به مواد بهبودیافته با روش نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
143-182
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی پایداری در ترک مبتنی بر تجارب زیسته افراد وابسته به مواد بهبودیافته بود. روش : روش این پژوهش کیفی و از نوع نظریه زمینه ای بود. مشارکت کنندگان این پژوهش افراد وابسته به مواد بهبودیافته ساکن استان لرستان در سال 1398-1397 بودند که بیشتر از ۶ سال سابقه نگهداری ترک اعتیاد را داشتند. از میان آن ها، 20 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند – نظری انتخاب شدند و مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. تحلیل داده ها شامل سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی بود. یافته ها: نتایج نشان داد مشارکت کنندگان با تاکید بر شرایط علی (شامل تجربه و ادراک خستگی جسمی و روانی، تجربه و ادراک به آخر خط رسیدن، تجربه و ادراک تهدید مصرف مواد و روشن شدن اراده منفی)، شرایط زمینه ای (همانند کنترل وسوسه و ترس از بازگشت، اتکا به معنویت، معناجویی و رشد خودشناسی و درون نگری)، شرایط مداخله گری (شامل حمایت اجتماعی و ثبات اقتصادی و پذیرش و حمایت خانوادگی) و از طریق استراتژی های شرکت و مداومت در برنامه گروه همنوعان، بهره گیری از منابع کمکی جانبی و تغییر در روابط در تلاش برای رسیدن به ترک پایدار و اصیل بوده اند . نتیجه گیری: پایداری در ترک، رسیدن به ترکی اصیل و پایدار است. همچنین، از نتایج این پژوهش می توان به عنوان الگویی برای جلوگیری از بازگشت به مصرف مواد و ماندگاری در ترک استفاده کرد.
تجربه زیسته زنان مبتلا به دیسپارونیا و واژینیسموس: مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۰ بهار ۱۴۰۰ شماره ۷۷
161-199
حوزه های تخصصی:
هدف: دیسپارونیا و واژینیسموس مسئله ای مهم در زندگی زنان مبتلا به این اختلال است و عواقب ناگوار و پیامدهای مخربی بر فرد، نهاد خانواده و صمیمیت زوجی می گذارد. ازاین رو هدف پژوهش فعلی بررسی تجربه زیسته زنان مبتلا به دیسپارونیا و واژینیسموس در مشارکت کنندگان پژوهش بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پدیدارشناسی بود و 9 مشارکت کننده زن که مبتلا به اختلال دیسپارونیا و واژینیسموس بودند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و گردآوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با آن ها تا رسیدن داده ها به اشباع ادامه یافت. بعد از جمع آوری داده ها و رونوشت آن ها توسط پژوهشگر از شیوه ی پدیدارشناسی پنج مرحله ای گیورگی برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها به 12 جزء تشکیل دهنده ی تجربه زیسته زنان مبتلا به دیسپارونیا و واژینیسموس منجر شد که شامل: فقدان آگاهی، تجربه علائم فیزیکی اضطراب، ترس، پیش بینی درد، احساس بی کفایتی و حقارت، احساس شرم، احساس نفرت از رابطه جنسی و همسر، احساس رنج، احساس خشم، احساس گناه، کاهش صمیمیت عاطفی و جنسی و پشیمانی از ازدواج است. نتیجه گیری: نتیجه این پژوهش ادبیات پژوهشی گذشته را در زمینه تجربه زیسته دیسپارونیا و واژینیسموس را غنی تر می کند. همچنین ساختار تجربه زیسته دیسپارونیا و واژینیسموس استخراج شده این مطالعه برای تدوین و به کارگیری برنامه های پیش گیرانه و درمانی این آسیب و همین طور پیامدهای آن کاربرد فراوانی دارد . همچنین نتیجه این پژوهش ادبیات پژوهشی گذشته را در زمینه تجربه زیسته دیسپاورنیا و واژینیسموس غنی تر می کند.