مطالب مرتبط با کلیدواژه
۷۰۱.
۷۰۲.
۷۰۳.
۷۰۴.
۷۰۵.
۷۰۶.
۷۰۷.
۷۰۸.
۷۰۹.
۷۱۰.
۷۱۱.
۷۱۲.
۷۱۳.
۷۱۴.
۷۱۵.
۷۱۶.
۷۱۷.
۷۱۸.
۷۱۹.
۷۲۰.
گفتمان
حوزههای تخصصی:
هم زمان با رویارویی ایران با مدرنیته غربی و شکل گیری تقابلات گفتمانی متأثر از آن، بحث زنان، هویت و شرایط زندگی آن ها به عنوان سوژه ای مهم مطرح شد و دامنه وسیعی از گفتار، پیرامون آن ها در این گفتمان ها شکل گرفت و زنان یکی از محورهای مهمِ بحث محسوب شدند. مقاله حاضر با بررسی گفتارهای تجددگرایانه حول محور زنان، با بهره گیری از روش تحلیل گفتمان انتقادی به واکاوی معنایی سوژه زن مدرن می پردازد و به این پرسش پاسخ می دهد که سوژه زن مدرن در گفتمان تجددگرای دوره قاجار چه معنایی یافته است، چه ایدئولوژی هایی بر این گفتمان حاکم بوده است، این گفتمان در احراز موقعیت در گفتمان مسلط عصر مشروطه چه جایگاهی به دست آورده است؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که زن مدرنی که در تقابل با سنت شکل گرفت، در گفتمان تجددگرا به مثابه سوژه مطالبه گرِ نقاد برساخت می شود و با نقد سنت ها و با در مرکز نشاندن ایده محوری مساوات، عناصر هویتی مدرن را برای زنان همانند مردان طلب می کند. این گفتمان در گزاره هایی که تقابل آشکار با سنت نداشتند، توفیق بیشتری به دست آورده است.
تحلیلی بر دگرگونی نشانگان گفتمانی زن در ایران پسا مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۰
29 - 55
حوزههای تخصصی:
زمینه های تأثیرگذار بر تحول فهم جامعه ایرانی از هویت زنانه در دوره پسامشروطه چه بوده، اهمیت آن برای شناخت وضعیت اجتماعی معاصر چیست و به چه روش هایی قابل فهم و تحلیل است؟ دلالت یا نشانگان توصیف گر هویت زنانه در ایران با ورود ایده ها و نهادهای مدرن و شکل گیری جنبش مشروطه خواهی، دچار تحول شد ه است. روایت این سیر تحول از حیث مسئله شناسی و تبیین وضعیت زنان در جامعه ایران معاصر و ارائه الگویی تحلیلی برای فهم وضعیت و جایگاه زنان حائز اهمیت است. هدف از دست یابی به چنین شناختی ارائه چشم انداز نظری و عملی برای فهم درست مسائل زنان جامعه ایرانی معاصر و ارائه چشم اندازی عملی برای بهبود وضعیت آنان است. روش مناسب برای دست یابی به چنین شناختی، روش تحلیل گفتمان برمبنای تحلیل تحولات رابطه قدرت و حقیقت در تعریف یا بازنمایی دلالت های توصیف گر هویت زنانه و پیامدهای آن از جهت نقش و جایگاه زنان در ساختار اجتماعی هم زمان با ارجاع به منابع معتبر تاریخی همچون روزنامه ها، خاطرات، سفرنامه ها، کتاب ها و مقالات مرتبط با این دوره است. مقاله ضمن توصیف تقابلات گفتمان سنتی و مدرن درباره زن و اهمیت آن در جامعه ایرانیِ درحال گذار، در صدد مسئله شناسی و تبیین وضعیت پیچیده زنان در نظام ذهنی و ساخت اجتماعی جامعه ایران در حال گذار است.
سوژه معلق مقاوم؛ نقد گفتمان حاکم بر پرورش سوژه در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو به تحلیل و نقد بخش هایی از اسناد بالادستی نظام آموزشی، شامل سه سند مبانی نظری تحول بنیادین آموزش وپرورش، سند تحول بنیادین آموزش وپرورش و سند برنامه درسی ملی و نتایج آن در عرصه عمل آموزشی با هدف استخراج دلالت های مستقیم و غیرمستقیم در خصوص سوژه و پرورش آن می پردازد. پژوهش با طرح کیفی و دو روش انتقادی و تحلیل محتوای کیفی استقرایی در بررسی متن اسناد و سایر متون مرتبط انجام شده است و به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که «اسناد و گفتمان حاکم بر نظام آموزش وپرورش ایران، مؤید چه نوع سوژه ای است و چه نقدی بر این سوژه وارد است؟». یافته ها نشان می دهد که اگرچه در اسناد بالادستی سوژه مطلوب، غالباً با ویژگی های «سوژه مؤمن» توصیف شده است، اما دارای ابهامات و تناقض هایی است که موجب می شود سوژه محقق آن در عمل، مسیری متمایز با سوژه مطلوب، آرمانی و مصرح طی کند. دیگر این که برخلاف نقدهایی که سوژه پروری نظام آموزشی را با دوگانه نظام آموزشی غرب زده/دین زده تبیین می کند و علت شکست سیاست های آموزشی در پرورش انسان مطلوب را وارداتی بودن و تأثیرپذیری آن از فرهنگ غرب و یا دین زدگی و پرداختن افراطی به پرورش سوژه مؤمن و غفلت از سایر ابعاد انسان می دانند، باید گفت در حال حاضر در اسناد بالادستی و متعاقباً در عمل تربیتی، نوعی تعلیق، بلاتکلیفی و حصاربندی در خصوص قابلیت های انسان و حدود رشد و عاملیت او به چشم می خورد که منجر به شکل گیری و دامن زدن به تناقض و ابهام در خصوص نحوه مواجهه نظام آموزشی و دست اندرکاران تربیت با انسان و در نهایت پرورش «سوژه معلق» می شود. نتیجه این تعلیق، بنا به عاملیت ذاتی و بقاء سوژه (نه مرگ آن) می تواند مقاومت آشکار و پنهان در برابر گفتمان مدرسه، نه تنها در دانش آموزان، بلکه در معلمان و سایر دست اندرکاران شود.
مروری بر گذار از پارادایم تاب آوری اثباتی به گفتمان یکپارچه تاب آوری در حوزه شهرسازی معاصر
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تفکر تاب آوری به عنوان یک مفهوم لغزنده و مملو از فراز و نشیب ها، در دستگاه های فکری مختلف، اصول و مولفه های متفاوتی به خود دیده است، که ادغام رهیافت های نظری، منجر به ابهام در نحوه درک، تفسیر و کاربرد این تفکر گردیده است.هدف پژوهش: هدف پژوهش بررسی سیر تکاملی چارچوب های نظری تاب آوری از گذشته تا حال در دستگاه های فکری مختلف، جهت به دست آوردن درک دقیقی از گفتمان تاب آوری در حوزه شهرسازی معاصر است.روش شناسی: در این راستا مبنی بر پارادایم تفسیرگرایی و با اتخاذ راهبرد استقرایی و با مرور اسناد کتابخانه ای و تحلیل آرای نظری و بهره گیری از روش تحلیل موقعیت، مرور نظام مند مطالعات انتخاب شده (28 متن) به صورت فعالانه با هدف روشن ساختن عناصر موقعیتی به عنوان واحدهای تحلیل انجام شد.یافته ها و بحث: یافته ها گویای آنست که چهار زاویه معرفت شناسی یا چهار نسل از مفهوم تاب آوری قابل تبیین است. نسل اول در ذیل چتر پارادایمی اثبات گرایی، به دوران آغازین ابداع مفهوم تاب آوری در علم بوم شناسی بازمی گردد که با بازخورد بازیابی و حفظ اصالت ارتجاعی سیستم ها شناخته می شود. نسل دوم که در پارادایم پسا اثبات گرایی تبلور می یابد، بر اصل انطباق پذیری تاکید دارد. نسل سوم در پارادایم پراگماتیسم با پافشاری بر آنچه در عمل به کار می آید، برجسته می شود. نسل چهارم نیز، با نگاه برساختی-تفسیری، به تولید و بازتولید فهم خود از تاب آوری می پردازد.نتیجه گیری: هر چند در روند این صورت بندی، سعی شد پتانسیل های هر یک از این نسل های چهارگانه در قیاس با یکدیگر از منظر جهت گیری، مولفه های بنیادین، نقاط تمرکز و سیر تغییرات برجسته شوند، اما چنین به نظر می رسد که در موقعیت فعلی جوامع، بهره گیری از رهیافت نسل چهارم، بیش از سایرین پاسخگوی انتظارات حال و آینده باشد. تکامل مفهوم تاب آوری که از دریچه نسل های مختلف برجسته شد، تعدادی از درس های نوظهور را برای سیاست گذاران شناسایی کرده است که اکنون در حوزه های سیاست گذاری و در مقیاس های فضایی مختلف به کار گرفته می شوند.
جنسیت و سیاست در ایران معاصر: یک تحلیل اجتماعی از جایگاه زنان در قدرت در دوران جمهوری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع قدرت مهمترین عنصر در دنیای سیاست است و اینکه زنان چه سهمی از این قدرت را در ایران معاصر داشته و اینکه گفتمان حاکم بر جمهوری اسلامی تقسیم کار در حوزه سیاسی و جغرافیایی را چگونه بازنمایی نموده اند و آیا مبنای تقسیم کار سیاسی، جنسیتی است یا خیر. بدین منظور با بررسی برخی از متون رسمی و مهم گفتمان جمهوری اسلامی به تحلیل این گفتمان و مفصل بندی عناصر تشکیل دهنده آن پرداخته شده است . فعالیت های سیاسی زنان در ایران از دوران مشروطه آغاز و با فراز وفرود هایی به حیات خویش ادامه داده است. در دوران پهلوی خود آگاهی سیاسی زنان در بدنه جامعه بسیار پایین و مشارکت ها غالبا مربوط به طبقه های خاص و به صورت دستوری از بالا بوده است. این فرضیه وجود دارد که جامعه سنتی ایران در پی رشد آموزش های عمومی آگاهتر شده و با اعتماد به نفس بیشتر بود که توانستند انقلابی سیاسی را همراهی کنند و پس از آن نیز زنان در بدنه سیاسی جامعه به دنبال ایفای نقشهای سیاسی و به چالش کشیدن نظم مردانه ساختارهای سیاسی و قدرت بوده اند رویکرد اصلی در این مطالعه تعیین یافتگی هویت های جنسیتی-سیاسی توسط گفتمان های حاکم با نگاهی تاریخی و جغرافیایی بر فعالیت زنان در جمهوری اسلامی است که البته نشان از نقش محدود زنان در سیاست متاثر از پاتریمونیالیسم سنتی دارد که ارتباط معنا داری با زیست جغرافیایی و منطقه خاورمیانه دارد و به بازتولید نگاه جنسیتی و اولویت هویت جنسی زنان نسبت به هویت سیاسی می پردازد.
رژیم های حقیقت و عوامل شکل دهنده روابط قدرت - دانش در صورت بندی های گفتمانی تربیت معلم از تأسیس دارالفنون تا تأسیس دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
۸۹-۱۱۶
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی رژیم های حقیقت و عوامل مؤثر در صورت بندی های گفتمانی شکل دهنده روابط قدرت - دانش در تربیت معلم ایران از تاسسیس دارالفنون تا دانشگاه فرهگیان است.به همین منظور، با استفاده از روش تبارشناسی فوکویی و مفروضه مربوط به آن، به بررسی وقایعی درسیر تحولات تاریخی - سیاسی در ایران که به تولید رژیم های از حقیقت بعنوان گفتمان غالب شده وبه تحولاتی در شکل تربیت معلم وآموزش معلم منجر گردیده ، اشاره می گردد. یافته ها نشان می دهند که در دوره های مختلف، رزیم های حقیقتی همچون "ملای مکتب دار"، "معلم باسواد"، "معلم متخصص و با سواد" و "معلم ملی گرای" «معلم انقلابی» عنوان رژیم های از حقیقت به گفتمانهای در زمینه تربیت معلم همچون مکتب خانه، دارالفنون ، دانشسرای تربیت معلم برجسته شده است برای نمونه ، با ظهور انقلاب اسلامی، بعنوان یک رابطه قدرت- دانش در تاریخ تحولات تاریخی – سیاسی ایران گفتمان "معلم اسلامی و انقلابی" به عنوان گفتمان برجسته ورژیم هایی از حقیقت در تربیت معلم مورد توجه قرار گرفت که نهایتا به پیدایش دانشگاه فرهگیان انجامید. با این تحلیل می وان گفت با تغیر وتحولات تاریخی- سیاسی در جامعه ایران ، در روند سیر تکوین تعلیم وتربیت، رژیم های از حقیقت جایگزین رژیم های حقیقت گذشته شده و منجر به طرد یا تضعیف گفتمانهای قبلی در تربیت معلم گردیده است. از این رو چنین چرخشی دررژیم های حقیقت ناشی از روابط- قدرت ودانش بوده که به یک چنین گفتمانهای در حوزه آموزش وپرورش و تربیت معلم دامن زده است.
تحلیل استعاری گفتمان خانواده (مطالعه موردی داستان های ایدئولوژیک نوجوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای زبانی دوره ۱۶ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
141 - 175
حوزههای تخصصی:
خانواده به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای قدرت، به ویژه در ارتباط با کودک و نوجوان شناخته می شود و مفهوم آن در دل گفتمان ها و در دوره های مختلف، دستخوش تغییرات فراوانی بوده است. در این میان، آثار هنری و ادبی، می توانند بازتاب دهنده بخشی از این تغییرات باشند. به ویژه آثار داستانی کودک و نوجوان که در اکثر آن ها هم روابط خانوادگی به عنوان درون مایه ای حتمی وجود دارد و هم در بیشتر دوره ها متأثر از ایدئولوژی های همان دوران بوده است. این پژوهش موردی، از پژوهشی کلان تر بر روی آثار داستانی نوجوان از دهه 1350 تاکنون برآمده است و برای بیان دیدگاه خود، به دو نمونه داستانی از دو دوره پیش و پس از انقلاب بسنده کرده است: اولدوز و کلاغ ها از صمد بهرنگی و کودک و طوفان از حسین فتاحی که به دو گفتمان اصلی مارکسیستی (پیش از انقلاب)، گفتمان انقلاب اسلامی تعلق دارند. هدف اصلی این پژوهش، کشف و واسازی گفتمان های اصلی حاکم بر بازنمایی خانواده در ادبیات داستانی نوجوان، باتوجه به ایدئولوژی های دو دهه 1350 و 1360 است. این پژوهش با این هدف شکل گرفته است که تغییر معنایی خانواده را در آثار ایدئولوژیک در دو دوره تاریخی بررسی کند؛ چراکه گفتمان خانواده در این آثار، فارغ از نوع ایدئولوژی، دچار استحاله معنایی شده و در راستای اهداف ایدئولوژیک ترسیم شده است. رویکرد اصلی این پژوهش، باتوجه به ساختار استعاری گفتمان خانواده در این دوره ها، بهره بردن از رویکرد انتقادی به استعاره است و برای این منظور، از روش تحلیل گفتمانی استعاره بهره گرفته ایم. بررسی ها نشان می دهد که ساختار اصلی این داستان ها براساس استعاره کلان «خانواده، جامعه است» شکل گرفته است و خانواده در دل ساختار ایدئولوژیک این آثار، نماینده جامعه و نمودی عینی برای بیان ایدئولوژی های انتزاعی در جامعه است. خانواده ای که اقتدار آن محکوم به نابودی است و فرزندان علیه آن شورش می کنند. این ساختار، به صورت الگویی در این نوع آثار تکرار می شود که نشان دهنده ساختارهای مسلط فکری است.
خوانشی تطبیقی از داستان «زال و رودابه» فردوسی و «بهرام و گل اندام» کُردی از دیدگاه تاریخ گرایی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد تاریخ گرایی نو در تقابل با تاریخ گرایی سنتی شکل گرفته است. وارونه تاریخ گرایی سنتی که از تأثیر یک سویه تاریخ بر ادبیات سخن می گوید، تاریخ گرایی نو به تأثیر متقابل ادبیات و تاریخ بر یکدیگر باور دارد. داستان بهرام و گل اندام از منظومه های قابل توجه در ادبیات کُردی است که از آن ها با عنوان «بیت» نام برده می شود. بیت ها داستان هایی عامیانه با وزن هجایی هستند که به وسیله بیت خوان ها خوانده می شوند. می توان گفت میان داستان بهرام و گل اندام و زال و رودابه از برخی جهات شباهت هایی وجود دارد. از همین رو قابلیت سنجش این دو داستان با یکدیگر هست. در این پژوهش با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و با رویکردی تحلیلی تطبیقی کوشیده ایم خوانشی از دو داستان مورد نظر برپایه انگاره های تاریخ گرایی نو به دست بدهیم. یافته ها نشان می دهد که هر دو داستان اگرچه ظاهراً عاشقانه هستند وکشمکش ها بر سر عشق و ازدواج است؛ اما در باطن داستان، قدرت و منافع گفتمانی مسأله بنیادین است. هرگفتمانی می کوشد تا منافع سیاسی و اجتماعی خود را حفظ کند.
خوانش گفتمان مدار تاریخ اردلان
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
87 - 120
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان، رویکردی است که از زیرشاخه های زبان شناسی محسوب می شود و در تحلیل هر نشانه زبانی کاربرد دارد. نگاه هریس بیشتر ساختارگرایانه بود؛ اما پس از او بسیاری از زبان شناسان، تحلیل گفتمان را نقطه مقابل تحلیل متن دانستند. یکی از شاخه های تحلیل گفتمان، تحلیل گفتمان انتقادی است که رویکردی بینارشته ای برای مطالعه گفتمان است و با تحلیل کردن زبان، نشان می دهد متن و گفت وگو به بازتولید قدرت سیاسی و اجتماعی می پردازند. نورمن فرکلاف، از بنیان گذاران این نظریه است که برای گفتمان، سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین را بیان کرده است. با توجه به اینکه هر کتاب تاریخی از صافی نگاه ایدئولوژیک نویسنده اش گذشته، همواره همراه با سوگیری است. بنابراین، قابلیت مطالعه گفتمانی دارد. در مقاله حاضر، پس از بررسی مبانی نظری تحلیل گفتمان، کتاب تاریخ اردلان، نوشته مستوره اردلان، در سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین خوانش می شود. تحلیل این کتاب از منظر رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نشان می دهد علاوه بر گفتمان غالب لایه بیرونی متن که حمایت همه جانبه از خاندان اردلان است، گفتمان های دیگری در لایه های زیرین متن وجود دارد که بیانگر دیدگاه ایدئولوژیک نگارنده آن است.
گفتمان روایی در داستان (کانونی سازی در داستان صد احساس پنهان اثر امی تن)
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
121 - 141
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه روایت ژرار ژنت، در هر داستانی دو پهنه داستانی و گفتمانی وجود دارد. پهنه داستانی به رویدادها و پهنه گفتمانی به تصویر آن رویدادها در متن روایت بستگی دارد. شخصی که روایت می کند، راوی است و شخصی که آن تصویر را در دنیای داستانی می بیند، شخص کانونی ساز است. مسأله روایت دائمی است اما کانونی سازی موقتی است. با کانونی سازی، شخصیت داستان، شخصیت های دیگر را مشاهده کرده و به ایده های با ارزشی پی می برد که درک او را عمیق تر می کند. در داستانی که روایت گر، اول شخص است، راوی با صدای خاصی رفتار شخص کانونی را باز می گوید تا درک او را از طریق کانونی سازی های درونی و بیرونی آشکار کند. در داستان صد احساس پنهان، اولیویا، راوی اول شخص و شخص کانونی است. بنابراین، راوی و شخص کانونی بر هم انطباق دارند. او صد احساس پنهان کوان، خواهر ناتنی اش را از طریق تجربه و تک گویی درک و بازگویی می کند. مقاله حاضر دیدگاه جدید از کارکرد روایت در کانونی سازی را با در نظر گرفتن نظریه روایت ژنت بررسی می کند و به این سؤال پاسخ می دهد که چگونه راوی ساختار داستان را از طریق کانونی سازی اولیویا که درک خود را با خواننده به اشتراک می گذارد، پایه گذاری می کند؟ ضمن اینکه روش انجام پژوهش نیز توصیفی-تحلیلی است.
تحلیل گفتمان بوم گرایانه ادبیات کودک و نوجوان مطالعه موردی (توپیک له سه ر ئاو، سیمرغ پدربزرگ من بود)
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳
87 - 110
حوزههای تخصصی:
نیمه دوم قرن بیستم میلادی، مصادف بود با به وقوع پیوستن مشکلات و دغدغه های زیست محیطی در جهان که همگی ناشی از فعالیت های ویرانگر انسان در طبیعت بود. چنین دغدغه هایی به شکل گیری جنبش های زیست محیطی در سراسر دنیا انجامید که همه آن ها تلاش های خود را بر حفاظت از طبیعت، متمرکز کرده بودند. در این بین، رویکردهای جدیدی در ادبیات شکل گرفت که پژوهش های ادبی و بینارشته ای را تحت تأثیر قرار داد. نقد بوم گرا به عنوان یکی از این رویکردهای علمی وارد حوزه مطالعات بینارشته ای شد و در آثار ادبی به دغدغه های محیط زیست، عواقب و پیامدهای بی توجهی به آن، ارائه راهکارها برای برون رفت، حفظ محیط زیست و... پرداخته شد. ادبیات کودک و نوجوان به عنوان یکی از انواع مهم ادبیات، از این قاعده مستثنا نبوده و شاعران و نویسندگان زیادی دغدغه های زیست محیطی را وارد قلمرو ادبیات کودک کرده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و به صورت تطبیقی، به بررسی و تحلیل چگونگی بازنمایی طبیعت در ادبیات کودک و نوجوان با تکیه بر تۆپێک لە سەر ئاو و سیمرغ پدربزرگ من بود، پرداخته و از منظرهای نقد نحوه مصرف و بکارگیری منابع طبیعی، تأثیرات مخرّب انسان در محیط زیست، لزوم حفظ و ایجاد تعادل بین توسعه انسانی و حفاظت از طبیعت به عنوان ارزشی خدادادی، روابط تعاملی میان انسان و موجودات بر اساس دیدگاه های انسان محور، رمان های مذکور تحلیل شده اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در هر دو رمان نویسندگان سعی کرده اند مفاهیم زیست محیطی را در ساختاری کودکانه بازگو کنند که خود در تثبیت لزوم اهمیت به محیط زیست و آموزش آن در کودکی اثرگذار است.
تحلیل غیریت سازی در گفتمانِ زبان حماسی و نقش آن در هم بستگی ملّی(نمونه مورد بررسی: بانوگشسب نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
235 - 256
حوزههای تخصصی:
حماسه ها، با تکیه و تأکیدی که بر زبان، تاریخ، پیشینه فرهنگی و مرزهای جغرافیایی یک ملّت دارند، بیش از دیگر گونه های ادبی، با هویّت ملّی و هم بستگی و وفاق جمعی در پیوند هستند. آن چه موجب چنین هویّت سازی و وفاق هژمونیکی در حماسه ها می گردد ، کاربستِ زبان به گونه ای ویژه است؛ این بدان معناست که شاعر حماسه سرا در زبان حماسی، با تکیه بر غیریت سازی، از گفتمانی پویا بهره می برد و بدین گونه، برتری سیاسی اجتماعی مورد نظر خویش را ایجاد می کند. در پژوهش پیش روی، با روی کرد تحلیلی توصیفی به بررسی بانوگشسب نامه می پردازیم و هم زمان به ارائه نمونه هایی از منطق هم ارزی و منطق تفاوت در این اثر حماسی خواهیم پرداخت؛ مقولاتی که در نهایت، غیریت سازی را محقق می نمایند. ضمن بررسی بانوگشسب نامه با این روش به این نتیجه می رسیم که برایندِ این غیریت سازی حاکم بر گفتمان زبان حماسی، پررنگ شدن مرزهای فرهنگی و برجسته سازی هویّت ایرانی است؛ مقوله مفهومی که درک و بازشناختِ آن در دوره تقابل فرهنگی و سیاسی قدرت ها در راستای احیای هویّت ملّی و دست یابی به سعادت جمعیِ یک ملّت، ضروری است.
تحلیل نظام روایی گفتمان خطبه 221 نهجالبلاغه در پرتو سیر تقابلی، تعاملی و تطابقی نشانه معناها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
323 - 352
حوزههای تخصصی:
در نشانه معناشناسیِ گفتمان با عملیاتی معنایی مواجه هستیم که در آن معنا با توجه به تقابل، تعامل یا تطبیقِ نشانه های کُنشی، شَوشی یا تنشی از موقعیتی ویژه برخوردار می شود و سوژه را تحت تأثیر خود قرار می دهد. درنهایت مجموعه این عناصر در فضای گفتمان، با توجه به فضای پیوست و گسست گفتمانی شرایط انتقال معنا را از تقابلات معنایی به تعامل و تطبیق معنایی فراهم می سازند. در جستار حاضر با بهره گیری از رویکرد نشانه-معناشناسی نوین، به تحلیل و تطبیق فرآیند انتقال معنا در نظام های نشانه ایِ خطبه 221 نهج البلاغه پرداخته شد. پژوهش پیش رو درصدد است تا با روش توصیفی-تحلیلی، از منظر نظام های گفتمانی مؤلفه های شکل گیری فرآیندهای معنایی تقابلی، تعاملی و تطبیقی گفتمان را در کلام امام علی (ع) بررسی نماید. هدف پژوهش حاضر دریافت معنا در سطوح متفاوت گفتمانی و بررسی سیر انتقال نشانه های معنایی می باشد. درنتیجه؛ تحلیل نشانه-معناشناسی گفتمان مذکور نشان می دهد: تعامل میان گستره شناختی و فشاره عاطفی منجر به شکل گیری نظریه طرح واره تنشی می شود که برای تطبیق این پدیده زبانی کارآمد می باشد. در این طرح واره سوژه با انواع ساختار افزایشی، کاهشی، صعودی و نزولی برای دریافت «معنای مرگ و چگونگی رویارویی با آن» مواجه می شود. هم چنین ارتباط تعاملی و تطابقی نظام نشانه ای در این خطبه به گونه ای است که معنا تنها در صورتی قابل دریافت است که سوژه و دیگری به طور هم زمان حضور یابند.
نقش پادگفتمان در شکل گیری هویت های اجتماعی و فرهنگی (مطالعه موردی: دعای پنجم صحیفه سجادیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دعاپژوهی سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷
1 - 19
حوزههای تخصصی:
دعای پنجم صحیفه سجادیه، به عنوان یک متن دینی، حاوی پیام های عمیقی در مورد رابطه انسان و خدا، جامعه و قدرت است. این دعا با ایجاد یک پادگفتمان قوی در برابر بسیاری از باورها و ارزش های رایج، به عنوان یک منبع الهام بخش برای افراد در جستجوی معنویت و عدالت عمل می کند. مقاله حاضر باهدف بررسی تأثیر بنیادین پادگفتمان ها بر شکل دهی ایدئولوژی متون به ویژه متن دعا انجام شده است. مسئله پژوهش، این است که چگونه پادگفتمان به عنوان یک فرایند زبانی بنیادین، نقش محوری در ساخت معنا، هویت بخشی و اعمال قدرت ایفا می کند. برای ارزیابی فرضیات، این جستار با روش تحلیل گفتمان انتقادی و باهدف بررسی آثار عملی کاربست پادگفتمان در متن دعا صورت گرفته است تا جهان بینی نهفته در این متن تبیین شود. نتایج به دست آمده، نشان می دهد که امام سجاد (ع) با مفاهیم عمیق فلسفی، اجتماعی و سیاسی در این دعا و طرح پرسش های بنیادین به عنوان یک متن پادگفتمانی عمل می کند و به چالش کشیدن باورهای رایج و ساختارهای قدرت می پردازد. در دعای پنجم، پادگفتمان های مختلفی مانند قدرت، دانش، عدالت، تقدیرگرایی، فردگرایی، مادی گرایی و ظلم شناسایی شده اند. این دعا با تأکید بر قدرت مطلق خداوند در مقابل قدرت های محدود زمینی، به نوعی به نقد ساختارهای قدرت سیاسی و اجتماعی می پردازد و با تأکید بر وحدت با خداوند و وابستگی انسان به او، به فردگرایی افراطی و نگاه فردمحور به زندگی، نقد وارد می کند. هم چنین با درخواست عدالت و رحمت الهی، به نقد بی عدالتی های موجود در جهان می پردازد. این پادگفتمان ها به دنبال ایجاد یک جامعه عادلانه تر، معنوی تر و مبتنی بر ارزش های اخلاقی هستند.
بازشناسی گفتمان های سیاسی در خانه موزۀ شهید بهشتی بر اساس نظریۀ تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موزه ها به عنوان نهادهایی اجتماعی و فرهنگی، برآمده از گفتمان های گوناگون جامعه و اهداف بنیانگذاران آن، ضمن تعامل با طیف های متنوع مخاطبان، می توانند بر قشرهای مختلف جامعه نیز تأثیر گذارند. نهادها و سازمان های فرهنگی برای ترویج و گسترش آرمان های انقلاب اسلامی ایران از این ظرفیت ارتباطی موزه ها استفاده می کنند. «خانه موزه مشاهیر» به عنوان یکی از انواع موزه ها، می تواند در ارتباط با این ارزش های فرهنگی قرار گیرد. «خانه موزه شهید بهشتی»، محل زندگی خانواده و شخص آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی(1360-1307خ.) از این نمونه فضاهاست که از سال 1392خ. در شهر تهران فعالیت دارد. این نوشتار ضمن معرفی و بررسی اجزای خانه موزه تلاش دارد به پرسش های اصلی زیر پاسخ دهد: این موزه تحت تأثیر کدام گفتمان ها به بازنمایی شخصیت و زندگی آیت الله بهشتی می پردازد؟ همچنین سایر گفتمان های موثر در این خانه موزه کدام هستند؟ این پژوهش ضمن تشریح نوآورانه چگونگی استفاده از نظریه «تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه» برای تحلیل فضای یک موزه و به طور خاص «خانه موزه»، نتایج زیر را نیز درپی داشت: گفتمان اصلی موزه، درباره شخصیت صاحب خانه، در جایگاه «روحانی برآمده از خاندان علمای دین، روزآمد، آگاه به مقتضیات زمانه و مدیر توانمند در تشکیلات سازی» است. گفتمانی که باعث شده است وجوه دیگری از شخصیت و فعالیت های آیت الله بهشتی کمتر دیده شود. همچنین گفتمان حاشیه ای این موزه «گفتمان انقلاب اسلامی» است که با ساختاری کمرنگ، عناصر گفتمانی معدودی را مفصل بندی کرده است.
تکوین هژمونی انقلاب اسلامی بر مبنای الگوی گرامشی (1342-1357)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث چگونگی شکل گیری بلوک انقلابی در نیمه دوم رژیم پهلوی یکی از موضوعات حائز اهمیت در فهم و تحلیل انقلاب اسلامی است که به موضوع نیروهای اجتماعی فعال؛ گفتمانهای مطرح؛ ارتباط آنها؛ و در نهایت چگونگی غلبه اسلامگرایی به رهبری امام خمینی بر دیگر رقبا می پردازد. به همین منظور، این مقاله پرسش اصلی خود را بر چگونگی تکوین هژمونی انقلابی در جامعه مدنی (1342-1357) متمرکز کرده است. فرضیه مقاله بر مبنای الگوی آنتونیو گرامشی این بوده است که دولت صرفاً استوار بر قوای قهریه محض نیست و بلکه باید در درون جامعه به واسطه اقناع توده ها به هژمونی دست پیدا کند تا هم مشروعیت و هم اقتدار داشته باشد. یافته های تحقیق نشان داده است که در بازه زمانی سالهای 1342تا 1357 رژیم پهلوی هژمونی را در جامعه مدنی کم کم از دست می داد و در مقابل هژمونی انقلابی در جامعه مدنی تکوین پیدا می کرد تا در نهایت رژیم در این جنگ مواضع مغلوبه شد و اسلامگرایان توانستند هم ایدئولوژیهای رقیب (لیبرالیسم و مارکسیسم) و هم گفتمان غربگرای دربار را شکست دهند. رویکرد تحقیق جامعه شناسی فرهنگی و شیوه جمع آوری داده ها کتابخانه ای و اسنادی بوده است.
تبیین زیست پذیری شهر اصفهان بر مبنای واکاوی گفتمان شهر زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعیه حاضر با هدف تبیین زیست پذیری شهر اصفهان بر مبنای واکاوی گفتمان شهر زندگی با استفاده از رویکرد ترکیبی به انجام رسیده است. روش مرحلیه کیفی پژوهش، تحلیل علّی لایه بندی شده و روش مرحلیه کمّی، پیمایش است. یافته های پژوهش در مرحلیه کیفی بیانگر این است که شهر اصفهان در وضعیت موجود و در فهمی گفتمان محور دارای مسائلی است که در چهار لاییه سلسه مراتبی و علّی شامل لاییه مسائل آشکار (زیست پذیری پایین)، لاییه علل سیستمی (واگرایی سیستمی و گسست اجتماعی)، لاییه جهان بینی و گفتمان (اختلال گفتمانی) و در لاییه استعاره ها و اسطوره ها (شهرداری غیرقابل اعتماد، شهر بی مبالات و شهروندان به مثابه کاشی های شکسته) مفصل بندی شده است. در مرحلیه کمّی پژوهش نیز یافته ها تا حد زیادی مؤید یافته های مرحلیه کیفی بوده است؛ به عبارت دیگر، ارزیابی شهروندان دلالت دارد بر: زیست پذیری شهری پایین، واگرایی سیستمی در حد متوسط، وجود گسست اجتماعی، اختلال گفتمانی، اعتماد کم به شهرداری، شهر به نسبت بی مبالات و احساس تعلق به نسبت مطلوب به شهر. همچنین نتایج مرحلیه کمّی بیانگر این است که اثر متغیرهای شهر بی مبالات، اختلال گفتمانی و واگرایی سیستمی بر زیست پذیری شهری معنادار هستند.
روند معناسازی در تقابل تهیدستان شهری و دولت: مطالعه شهر تهران 1358-1345(مقاله علمی وزارت علوم)
تهیدستان شهری از ابتدای قرن بیستم تا کنون در تغییر چهره شهر تهران موثر بوده اند. با این وجود بررسی ابعاد و کیفیت تاثیر گذاری این گروه با دشواری روبه رو است. کنش تهیدستان شهری جز در مواقعی خاص کنشی سازماندهی شده نیست و یا تهیدستان از طریق رسانه ها، مطالبات خود را به عنوان یک کل واحد با هویت مشخص به گوش جامعه نمی رسانند. نادیده ماندن کنش این گروه اجتماعی این را برای طرح یکی از پرسش های بنیادی این مقاله فراهم می سازد: تهیدستان شهری گروهی فعال اند یا منفعل و واکنش محور؟ هدف این مقاله تبیین فعال بودن کنش تهیدستان شهری با استفاده از صورت بندی رابطه این گروه و دولت بر مبنای کشمکشی گفتمانی است. هم چنین تلاش کردیم تا نشان دهیم چرا تحلیل گفتمان می تواند روشی مناسب برای تحلیل جنبش تهیدستان شهری باشد. با توضیح تقابل تهیدستان شهری و دولت کوشیده ایم تا به جای توضیح کنش این گروه بر مبنای ضرورتی صرفا اقتصادی، آن را از جنبه سیاسی-فرهنگی نیز تحلیل کنیم. برای نشان دادن رابطه دولت و تهیدستان شهری از آرای لوفبور، برای تحلیل استراتژی های فعالانه کنش تهیدستان شهری از نظریه تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه (رویکردی غیر ذات گرا) و برای ارائه تاریخی مختصر از شیوه های کنش تهیدستان در تهران عمدتا از آثار آصف بیات بهره گرفته ایم. روش مورد استفاده در این پژوهش، روش اسنادی تاریخی است. این پژوهش محدود به شهر تهران و بازه زمانی 1358-1345 است. علت انتخاب این بازه، تاثیر انقلاب بر تقابل میان دولت و تهیدستان و تحلیل آن بر مبنایی گفتمانی است.
تعارض نهادهای ذی مدخل در پروژه های شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
191 - 224
تحلیل نحویه موضع گیری و استدلال مسئولین موافق و مخالف طرح های شهری، می تواند زمینه های ذهنی کنش گران صاحب قدرت شهری (ازجمله نهادهای رسمی مدیریت و سیاست گذاری) را در راستای کشف دلایل اصلی و ریشه ای عدم موفقیت طرح ها تبیین نماید. چنین تحلیلی نه تنها بر «متن» موضع گیری های سیاست گذاران متمرکز است، بلکه به زمینه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اظهارات نیز متوجه است. به عبارت دیگر، تحلیل استدلال موافقان و مخالفان سیاست های شهری، به جای تمرکز بر گفتگوی میان ایشان، به تحلیل انتقادی «گفتمان» آنها می پردازد که به صورت توأمان در برگیرندیه «متن» و «فرامتن» (انگیزه ها، پیش فرض ها و ابعاد پنهان موجود در یک متن) است. روش تحقیق پژوهش حاضر، کیفی و براساس روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف[1] است. براین مبنا، این مقاله در قالب سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به تحلیل چرایی شکل گیری، روند اجرا و پیامدهای طرح پیاده راه 17 شهریور تهران (1391) می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مواردی مثل نیازهای شهر و شهروندان و بررسی های مطالعاتی_کارشناسی، ولو به صورت ظاهری، هم از طرف مسئولین مدافع و هم ازسوی مسئولان منتقد پروژه، به دلیل ارزش و مقبولیتی که در اذهان عمومی داشته، مورد تأکید قرار گرفته اند؛ اما در این پروژه، عوامل پنهان و مهم تری شکل دهندیه اساس گفتمان کنشگران سیاست گذاری و اجرای پروژه بوده اند. این عوامل شامل قدرت مداری و تخصص محوری در اداریه امور شهری، موضع گیری ها و برخوردهای سیاسی، رکود و مشکلات اقتصادی، فقدان مدیریت مشارکتی و یکپارچیه شهری و عدم باور به حقوق شهروندی، به عنوان مهم ترین چالش های موجود در پس اجرای این پروژه است. براین اساس، عوامل پیش گفته توانسته اند موجب محدودیت و به حاشیه رفتن نقش برنامه ریزان و طراحان شهری شده و فعالیت های آنان را جهت دار نمایند.
<br clear="all" />
[1]. Fairclough
تحلیل انتقادی گفتمان مردانگی هژمونیک در رمان کُردی (مورد مطالعه: حصار و سگ های پدرم از شیرزاد حسن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
133 - 144
حوزههای تخصصی:
مردانگی هژمونیک، اصطلاح ابداع شده توسط کانل، نظریه پرداز حوزیه مطالعات جنسیت، اشاره دارد به آن دسته از ایماژها، فانتزی ها و ایدئال های راجع به مردانگی که دایماً به میانجی مکانیسم ها و ساختارهای جامعیه مردسالار بازتولید می شوند. این ایماژها و فانتزی ها غالباً در متون ادبی و هنری به اَشکال پنهان و آشکار بازنمود می یابند. پژوهش حاضر در پی تحلیل انتقادی گفتمان مردانگیِ هژمونیک در رمان کُردی است و حصار و سگ های پدرم، اثر شیرزاد حسن، رمان نویس نامدار کُرد، را به عنوان نمونیه مورد مطالعه انتخاب کرده است. این رمان، مطابق روش تحلیل انتقادیِ گفتمانِ فرکلاف، در سه سطح تحلیل شده است: توصیف متن (آشکارسازی گزاره ها و مواضع ایدئولوژیک متن)، تفسیر (تعامل بین متن و زمینه) و تبیین (تأثیر متقابل ساختارها و گفتمان). نتایج پژوهش نشان می دهد که این اثر، در سطح نخست، با این همان کردن مردانگی با عقل و توانمندی و تسلط، توصیف گر مواضع مردسالارانه جامعه سنتی است؛ سپس، در سطح دوم، این مواضع متنیِ ایدئولوژیک به شکلی پیچیده به ساختار عشیره ای جامعه پیوند می خورند و بین شیویه معیشتی جامعیه شبه فئودالی و معنای مردانگی پیوند برقرار می شود؛ در نهایت، در سطح سوم، آشکار می شود که گفتمان مردانگیِ هژمونیک، خود، به امری ساختمند بدل شده است که هر گونه مقاومت علیه آن درواقع مقاومت علیه کل سنن و آداب و میراث تاریخی اجتماع است.