مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
نظام آموزشی ایران
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، کمک به ارتقای کیفیت آموزش زبان انگلیسی در نظام آمورشی ایران از راه بررسی و معرفی عوامل چالش زای مهم آموزش زبان انگلیسی در نظام آموزشی ایران می باشد. به این منظور مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوا انجام شد. برای این کار از مدیران آموزشی و دبیران زبان انگلیسی مدارس دولتی شهر تهران که از دیدگاه مسئولین آموزش و پرورش، دبیران دیگر، دانش آموزان و اولیای آنها، شایسته ترین افراد گروه آموزشی خود بودند و شناخت کافی از چالش های فرایند یاددهی یادگیری زبان خارجی داشتند، در نمونه پژوهش قرار گرفتند. در این مقاله جهت تحقق اهداف آموزش زبان انگلیسی در نظام آموزشی ایران تلاش شد تا با استفاده از نظرات دبیران زبان انگلیسی و مدیران آموزشی به عنوان متخصصان درگیر در آموزش و مهم ترین افراد دخیل در میزان موفقیت آموزش و یادگیری زبان انگلیسی و همچنین شواهد و تحقیقات علمی ارائه شده، چالش های موجود در نظام آموزشی ایران را در حیطه عناصر برنامه درسی آموزش زبان انگلیسی در ایران، عوامل تعدیل کننده یادگیری زبان خارجی شامل(موانع، مزیت ها و عوامل تسهیل)، پیامدها( منفی و مثبت)، ویژگی های زمینه ای (تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ساختاری) که باید در آموزش زبان مورد توجه قرار بگیرد و جزء عوامل درونی و بیرونی تاثیرگذار در آموزش و یادگیری زبان انگلیسی می باشند، به دقت مورد مطالعه و بررسی و نتیجه گیری قرار دهند. جامعه آماری این تحقیق 380 نفر بودند که جهت دستیابی به اطلاعات عمیق، با 15 نفر از مدیران مراکز آموزش زبان انگلیسی و مدیران مراکز آموزشی آموزش و پرورش و 15 نفر از دبیران آموزش زبان انگلیسی در سطح مدارس شهر تهران مصاحبه انجام گرفت. سپس برای اعتبارسنجی داده های بدست آمده از مصاحبه ها، پرسشنامه ای محقق ساخته بر مبنای مضامین بدست آمده از مصاحبه ها تهیه و در اختیار 350 نفر از معلمان، مدیران ، متخصصان زبانشناسی، روانشناسی و برنامه درسی جهت تایید یا رد مضامین قرار گرفت که نهایتا حجم نمونه آماری در این تحقیق 380 نفر می باشد. در بخش کیفی متخصصان، مدیران و دبیران با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در بخش کمی این افراد به صورت تصادفی انتخاب گردیدند. جمع آوری اطلاعات ابتدا از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته، و سپس پرسشنامه صورت گرفت. روایی سوالات با بهره گیری از نظر متخصصان برآورد شد و داده های حاصل از مصاحبه با روش تحلیل مضمون مقوله بندی و تجزیه و تحلیل داده های کمی در 2 مرحله اصلی انجام شد : (1) تجزیه و تحلیل اکتشافی داده ها (2) تجزیه و تحلیل همبستگی چند متغیره داده ها شامل تحلیل عاملی تأییدی است. نتایج حاصل بیانگر این مطلب است که"در نظام آموزشی ایران تمامی عوامل در حیطه عناصر برنامه درسی، عوامل تعدیل کننده یادگیری زبان خارجی، پیامدها و ویژگی های زمینه ای تاثیر گذار بر کار معلم و دانش آموز با چالش روبرو است و نقش این عوامل جهت تحقق اهداف آموزش زبان انگلیسی بیش از سطح متوسط است که در صورت کم توجهی و یا عدم اصلاح و بروز رسانی می توانند از عوامل چالش زای مهم در راستای رسیدن به اهداف آموزش زبان انگلیسی در نظام آموزشی ایران باشند
طراحی چارچوب ارزشیابی تلفیقی پیشرفت تحصیلی در دوره اوّل متوسطه نظام جمهوری اسلامی ایران: پژوهشی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم پردازی ارزشیابی تلفیقی همواره یکی از دغدغه های سیاست گذاران نظام تعلیم و تربیت کشور بوده است. هدف از انجام این پژوهش، طراحی چارچوب ارزشیابی تلفیقی پیشرفت تحصیلی دوره اوّل متوسطه نظام جمهوری اسلامی ایران است. طرح پژوهش، کیفی و روش آن مطالعه موردی کیفی چندگانه است. مشارکت کنندگان پژوهش شامل 16 نفر از اعضای هیئت علمی رشته روان شناسی تربیتی و علوم تربیتی دانشگاه، و کارشناسان مسئول سنجش و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی ادارات آموزش و پرورش استان فارس بودند که با رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش «معیار» انتخاب شدند. روش گردآوری داده های پژوهش، مصاحبه نیمه ساختارمند بود و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون (پایه، سازمان دهنده و فراگیر) استفاده شد. با رویکرد تحلیلی بازساختارگرایی موریس، 22 مضمون پایه در 8 مضمون سازمان دهنده هدف، روش های جمع آوری اطلاعات، وزن دهی به بخش کمّی و کیفی ارزشیابی، بازخورد، مشارکت کنندگان در فرایند ارزشیابی، تدریس، استلزام ها و امکانات زیرساختی و اعتبار نتایج ارزشیابی استخراج شد. در پایان شبکه مضامین، مولفه های ارزشیابی تلفیقی پیشرفت تحصیلی ترسیم و اعتباریابی آن از طریق تکنیک های اعتبارپذیری و اعتمادپذیری با استفاده از همسوسازی داده ها انجام شد. یافته های مطالعه کنونی می تواند به برنامه ریزان آموزشی در خلق نگاهی نو در حوزه مطالعات ارزشیابی برنامه های درسی دوره متوسطه نظام تعلیم و تربیت کشور کمک کند.
تبیین تربیت گفتگو محور در نظریه انتقادی مقاومت: مطلوبیت و امکان تحقق آن در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، تبیین گفتگومحوری در رویکرد مقاومت به تربیت انتقادی با تأکید بر دیدگاه های ژیرو می باشد. برای دستیابی به این هدف، با استفاده از روش تحلیلی به بررسی آثار ژیرو و دیدگاه های او در خصوص تربیت، مدرسه، دانش و ایدئولوژی پرداخته شد. نتایج به دست آمده نشان داد گفتگو، محور تربیت انتقادی و زمینه ساز تحقق هدف رهایی بخشی است و با مفاهیم دموکراسی، تضاد و نقد ایدئولوژی پیوند عمیقی دارد. همچنین، متأثر از نگاهی است که نسبت به انسان، فرهنگ (طبقه اجتماعی و اقتصادی)، دانش، ایدئولوژی و روابط آنها با یکدیگر دارد. علاوه براین، با وجود مطلوبیت در روایت بومی از گفتگومحوری براساس مبانی نظری سند تحول بنیادین آموزش وپرورش ایران، تحقق آن در بافت فعلی نظام آموزشی ایران با چالش های اساسی همراه است.
طراحی، تدوین و هنجاریابی پرسش نامه روش تدریس انعکاسی برای نظام آموزشی ایران در دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۵۰
43 - 64
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی، تدوین و هنجاریابی پرسش نامه روش تدریس انعکاسی برای نظام آموزشی ایران در دوره متوسطه بود. روش پژوهش توصیفی از نوع مطالعات روان سنجی، و جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان دوره متوسطه کشور بودند. از این میان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، نمونه ای به حجم 657 نفر انتخاب شد. به منظور احراز روایی پرسش نامه از روایی محتوایی و روایی سازه (تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی تأییدی)، و برای احراز پایایی از روش ضریب همسانی درونی (ضریب آلفای کرانباخ) استفاده شد. به منظور طراحی، تدوین و هنجاریابی چنین پرسش نامه ای، ادبیات مربوط به کنش و روش تدریس انعکاسی که به صورت مقاله و کتاب موجود بود، با دقت تمام مرور شد. در نهایت، تعاریف و مفاهیم روش تدریس انعکاسی به صورت 29 جمله در قالب پرسش نامه روش تدریس انعکاسی طراحی گردید. به منظور بررسی روایی ساختار و تعیین آیتم های پرسش نامه روش تدریس انعکاسی، از تحلیل عاملی اکتشافی با استفاده از روش تحلیل مولفه اصلی با چرخش واریماکس جهت بررسی میزان تطابق و نام گذاری عوامل استخراج شده استفاده گردید. با استفاده از کلیه مشاهدات (600 = n)، تحلیل عاملی منجر به شناسایی شش عامل با تبیین واریانس 70/55 درصد و شاخص کیسر، مایر، الکین 1/91 درصد، که هر دو از شاخص های تحلیل عاملی خوب هستند، گردید. بر اساس این بارها و همچنین محتوای سؤالات، شش عامل، به ترتیب عامل عملی، عامل شناختی، عامل فراشناختی، عامل یادگیرندگان، عامل انتقادی و عامل اخلاقی تشخیص داده و سپس نام گذاری شد. همچنین نتایج تحلیل عاملی تأییدی حاکی از برازش مناسب سؤالات با عامل های استخراج شده بود. آلفای کرانباخ برای کل پرسش نامه برابر 90/0 به دست آمد. نتایج نشان داد که مقیاس روش تدریس انعکاسی، از روایی و پایایی لازم برای شناسایی قابلیت های انعکاسی بودن معلمان در تدریس برخوردار است.
بهبود چندفرهنگی سازی برنامه های درسی نظام آموزشی ایران با نظر به آرای تربیتی فوکو و ژیرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۶۲
57 - 80
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بهبودبخشیدن به برنامه های درسی چندفرهنگی نظام آموزشی ایران بر اساس آرای تربیتی میشل فوکو و هنری ژیرو با استفاده از دو روش تحلیل مفهومی و استنتاجی بود. یافته های پژوهش نشان داد که: برنامه درسی چندفرهنگی بایستی بر بنیاد مفاهیمی چون عدالت اجتماعی، برابری آموزشی و تسهیل تجارب آموزشی مبتنی باشد در بین فیلسوفان تربیتی جهانی و شاخص در برنامه درسی چندفرهنگی، میشل فوکو و هنری ژیرو نکات قابل ملاحظه ای را در این زمینه ارائه کرده اند. فوکو تعلیم وتربیت را بیشتر امری شخصی، ویژه و محلی- موقعیتی می داند، از این رو می گوید: در زمینه تعلیم وتربیت، لحن ترجمان برنامه های درسی و لحن معلم باید متضمن چندآوایی باشد. تعلیم وتربیت مد نظر ژیرو نیز نوعی تعلیم وتربیت چندفرهنگی است که اقلیت های قومی و نژادی را مورد حمایت قرار می دهد. ژیرو معتقد است برنامه درسی باید عرصه ظهور صداهای گوناگون فرهنگی، نژادی و جنسیتی باشد و نباید هیچ گروهی به حاشیه رانده شود. به نظر ما، با عنایت به آرای تربیتی این دو فیلسوف می توان از رویکردهای مساعدتی و تکمیلی جهت بهبود چندفرهنگی سازی برنامه درسی نظام آموزشی ایران استفاده کرد و راهکارهایی از جمله تعلیم وتربیت مرزی، تربیت انتقادی در نظام آموزشی، نوآوری در محتوای آموزشی، تقویت تفکر انتقادی دانش آموزان، روش های کیفی یاددهی- یادگیری و متنوع سازی فعالیت های مدارس را مورد توجه قرار داد.
نقد درونی نظام آموزشی؛ بازخوانی آرای هگل، مارکس و آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش نقد رویکرد رسمی اصلاحات آموزشی در ایران بوده و در مسیر تحقق، از ایده نقد درونی که نخست از سوی هگل مطرح شده و سپس با تغییراتی از سوی مارکس و فیلسوفان مکتب فرانکفورت بسط و مورد دفاع قرار گرفته است، استفاده شده است. در بخش اول مقاله، اندیشه های هگل، مارکس و آدورنو در باب نقد درونی مورد واکاوی قرار گرفته است. در بخش دوم مقاله، متناظر با هر کدام از این فیلسوفان، سه پیشنهاد بر خلاف جریان رایج اصلاحات رسمی مطرح شده است. در پایان و به عنوان نتیجه گیری، اصول نقادی درونی نظام آموزشی بیان شده و سه نقد مطرح شده از سوی مشاوران ماوراء بحار، محمد علی طوسی و صمد بهرنگی نیز بر این اساس ارزیابی شده اند.
تحلیلی بر صورت بندی اهداف در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۶ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴۴
51-70
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین سیر تاریخی صورت بندی اهداف در نظام آموزشی ایران انجام شده است. این پژوهش از نوع تحقیقات تاریخی-تحلیلی است و در پی پاسخگویی به این پرسش است که صورت بندی اهداف در گذشته از منظر رویکرد، الگو، کارکرد و توجه به تفاوتهای فردی چگونه تدوین شده است؟ یافته های حاصل از تحلیل تاریخی اسناد، گزارشها و منابع کتابخانه ای نشان می دهند که اهداف در سیر تطور خود، چهار دوره زمانی را پشت سر گذاشته اند. اولین دوره: تحصیلات رسمی و اجباری (1288 تا 1331)؛ دومین دوره: تحصیلات رایگان و اجباری (1332 تا 1343)؛ سومین دوره: اصلاح جامعه از طریق اصلاح آموزش و پرورش (1344 تا 1366)؛ و 4) چهارمین دوره: حاکمیت ارزشهای اسلامی (1367 تا 1397) است. نتایج بررسی نشان داده که غیر از دوره چهارم (در مرحله دوم) که اهداف با رویکرد شایستگی (صفات و توانمندیها) تدوین شده است، در اغلب دوره ها اهداف تابع رویکرد تصریح شده بوده و الگوی اهداف نیز تک جهتی و پلکانی بوده است. به تبع این امر کارکرد اهداف در عمل بیشتر به سمت اهداف پیشینی و کاهش گرایانه میل کرده و صرفاً محدود به تعیین تکلیف برای موضوعات درسی شده است. با وجود آنکه رشد تواناییهای فردی در تمام دوره ها با شدت و ضعفهای متفاوت مد نظر برنامه ریزان بوده، اما حاکمیت الگوی تک جهتی و پلکانی مانع پرداختن به آن در صورت بندی اهداف شده است. دلیل این امر فاصله میان تصمیم گیریهای کلان در نظام آموزشی و واقعیتهای عرصه عمل، تجربه محدود کارشناسی، درک پیچیدگیهای اجرا و بی توجهی به نقش مجریان به عنوان بازیگران اصلی بوده است.
جایگاه تفکر نقادانه در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظام های آموزشی سراسر دنیا، انگاره آموزش تفکر در سطوح عالیتر از یک سو و استفاده از مطالب درسی به عنوان ابزاری برای تفکر از سوی دیگر سبب شده تا تفکر نقادانه به عنوان یک مفهوم بنیادین و یک آرمان آموزشی مطرح شود. انجام پژوهش به منظور فهم اینکه تفکر نقادانه به عنوان آرمانی آموزشی تا چه میزان واقعیت آموزشی پیدا کرده از اهمیت بسزایی برخوردار است. این پژوهش بر آنست تا جایگاه تفکر نقادانه در نظام آموزشی ایران را مطالعه و بررسی کند. در این راستا با بهره گیری از پرسشنامه های موجود و بومی سازی آنها از 300 شرکت کننده بزرگسال دارای مدرک دیپلم تا دکتری تخصصی مصاحبه به عمل آمد. نتایج پژوهش نشان داد که بیشتر شرکت کنندگان آشنایی کافی با تفکر نقادانه و نقش آن در آموزش ندارند و آموزش به شیوه سنتی که متمرکز بر حفظ مطالب درسی باشد را تجربه کرده اند. تفاوت معنا داری بین رشته های مختلف یا رده های تحصیلی مختلف مشاهده نشد.
طراحی مدل تربیت معلم آینده در نظام آموزشی ایران: براساس نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هماهنگی با تحولات آینده و ایجاد تغییرات مثبت همگام با آن از اهداف مهم نظام های آموزشی از جمله مراکز تربیت معلم می باشد. هدف اصلی این پژوهش، طراحی مدل پارادایمی و مدل مفهومی تربیت معلم آینده در نظام آموزشی ایران بود. روش: این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری شامل اعضا هیات علمی، معلمین و کارشناسان در زمینه تربیت معلم می باشد که شیوه انتخاب آنها هدفمند، از نوع گلوله برفی بوده است. در مجموع با 31 نفر مصاحبه شد،که شامل 10 نفر معلم، 12 عضو هیات علمی و 9 کارشناس بودند. یافته ها: داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختارمند در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شد،که در قالب مدل پارادایمی و مدل مفهومی بدین صورت شکل گرفت. شرایط علی(انتظارات آشکار و پنهان)، مقوله کانونی(منابع انسانی، تعاملات در فراگیری اثر بخش، برنامه درسی مبتنی بر آینده پژوهی)، راهبرد (فردی، مشارکتی،آموزشی)، عوامل زمینه ای (زمان مطلوب، محتوای تاملی و نظام ارزیابی توسعه یافته)، شرایط مداخله گر(ابعاد سازمانی و روانشناختی ) و پیامدها (شایستگی آموزشی، سازمانی و ارزیابی). نتیجه گیری: مدل به دست آمده، فرایند نوآوری و اعمال تغییرات سودمند در تربیت معلم فعلی وترسیم َتربیت معلم مطلوب درآینده را منعکس می نماید. برای به دست آوردن اعتبار و روایی داده ها از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و مرورخبرگان غیرشرکت کننده در پژوهش استفاده شد. در پایان بر مبنای یافته ها و نتایج به دست آمده، رهنمودهایی برای عملی شدن مدل و تعالی مراکز تربیت معلم آینده ارائه شده است.
بررسی برنامه درسی مقطع ابتدایی در نظام آموزشی ایران بر اساس جایگاه تربیت اخلاقی
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم آبان ۱۴۰۰ شماره ۴۱
181 - 169
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم، که تعلیم و تربیت معاصر با آن رو به روست، مسئله تربیت اخلاقی است. اهمیت تربیت اخلاقی در نظام آموزش و پرورش بخصوص دوران ابتدایی امری بدیهی و غیر قابل انکار است. مقطع ابتدایی یا همان دوران کودکی بهترین دوره سازندگی و تربیت اخلاقی است و بعد اخلاقی تعیین کننده مسیر زندگی و آینده کودک است. بنابراین جامعه ما بیش از هر چیز دیگری به نظام تربیتی صحیح اخلاقی، بخصوص برای کودکان نیاز دارد بنابراین گنجاندن برنامه درسی تربیت اخلاقی نقش بسزایی در پرورش اخلاقی و دینی کودکان دارد. از این رو پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و بر پایه مرور اسناد و منابع کتابخانه ای و با بررسی برنامه درسی مقطع ابتدایی در نظام آموزشی ایران بر اساس جایگاه تربیت اخلاقی انجام گرفته است. در ابتدا به تعاریف و مفاهیم پرداخته شده است و در ادامه اهمیت و کارکرد برنامه درسی تربیت اخلاقی مقطع ابتدایی مورد بررسی قرار گرفته است. سپس تربیت اخلاقی در نظام آموزشی ایران، ارزش های حاکم بر آن و محتوای برنامه درسی تربیت اخلاقی در 4 بعد ارزش های مرتبط با خدا، با خود، با خلق و با خلقت مورد بررسی قرار گرفت.
بررسی تطبیقی سرفصل دروس دوره کارشناسی طراحی گرافیک در ایران و منتخبی از دانشگاه های جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرفصل دروس از ارکان اساسی هر نظام آموزشی است و رابطه معنیداری بین سرفصل دروس کارآمد و فارغالتحصیلان توانمند وجود دارد. این مقاله سرفصل دروس کارشناسی طراحیگرافیک را در ایران با سرفصل دروس همان رشته و مقطع در ده دانشگاه هنری جهان با روش مطالعات تطبیقی بررسی و تحلیل میکند. تحولات سالهای اخیر در حوزه طراحیگرافیک، رهیافتهای تازهای را پیشروی آموزش طراحیگرافیک قرار داده است؛ این مهم بازنگری در سرفصل دروس کارشناسی رشته طراحیگرافیک و بهروزکردن آنها را ضرورتی انکارناپذیر مینمایاند. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که سرفصل فعلی دروس دوره کارشناسی طراحیگرافیک در ایران تا چه اندازهای با سرفصل دانشگاه های دیگر جهان در این رشته و مقطع، مطابقت دارد. هدف این نوشتار، یافتن شباهتها و تفاوتهای سرفصل دروس دوره کارشناسی طراحیگرافیک در ایران و دانشگاه های موردِمطالعه است تا درصورت نیاز به اصلاحات، عواملی که در بازنگری و اصلاح آنها باید مدنظر قرار گیرد، بیان شود. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی- توسعهای و ازنظر روش، توصیفی- تحلیلی- تطبیقی با رویکردی کیفی و کمّی است. اطلاعات آن هم، به شیوه اسنادی با مراجعه به کتابها، مقالات، سرفصل وزارت علوم و سایت دانشگاه های موردِمطالعه، گردآوری شده است. تحلیلها و بررسیهای آماری نشان میدهد که بهدلیل تفاوتهای بارز ازجمله تخصیص بیش از نیمی از سرفصل دروس به مباحث غیرکارگاه های تخصصی گرافیک در ایران، نگاه تخصصی به دروس طراحیگرافیک کمرنگتر است و سرفصل فعلی انسجام لازم را برای تربیت طراحگرافیک توانا ندارد. ازاینرو، بازنگری در آنها ضروری است و باید باتوجهبه سه عامل اساسی انجام گیرد: - ضرورت اجتناب از ارائه دروس غیرتخصصی طراحیگرافیک و تمرکز بر آموزش دروس تخصصی در این حوزه. - توجه به مباحث و دروس تئوری در زمینه طراحیگرافیک. - توجه به تکنولوژیهای جدید در فرایند تولیدات گرافیکی و گرافیک فضای مجازی.
از پذیرش تا شورش؛ نگاهی واسازانه بر سیاست های اقتباس آموزشی در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی و نقد دو سیاست پذیرش سراسری غرب و شورش بر ضد آن در جریان اقتباس آموزشی در ایران معاصر است. در سیاست نخست، آرای آخوندزاده و ملکم خان و در سیاست دوم آرای شریعتی، آل احمد و اسناد رسمی تحول در نظام آموزشی بعد از انقلاب اسلامی مورد تأکید قرارگرفته اند. همچنین در نقد این سیاست ها و آشکار ساختن تضادها و تناقض های هرکدام از آن ها و برای فراتر رفتن از وضعیت معماگونه حاصل از این تقابل، از رویکرد واسازی دریدا بهره گرفته شده است. واسازی نشان می دهد که هر دو سیاست در متافیزیک حضور و خود-ایمنی گرفتار آمده و دیفرانس، مکملیت و آلایش میان «خود» و «دیگری» را نادیده گرفته اند. همچنین در پایان مقاله و به عنوان ملاحظاتی واسازانه پیشنهادشده است که پذیرش وضعیت معماگونه به منزله شرط استعلایی اصلاحات، نابستاری هویت و مکملیت در قالب مفهوم مذاکره نزد دریدا، به ساختار هر سیاست اقتباسیِ پیش رو وارد شود.
واکاوی تحلیلی انتقادی آموزش فلسفه برای کودکان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ آذر ۱۴۰۲ شماره ۳۱۲
21 - 30
حوزه های تخصصی:
طراحان برنامه آموزش فلسفه به کودکان و بسیاری دیگر از اندیشمندان این عرصه، بر این عقیده اند که فلسفه برای کودکان برنامه ای برای افزایش مهارت تفکر نقاد و خلاق در درک مسائل فلسفی نزد کودکان است. این برنامه در پی ِ جریانی است که پرسیدن و به عبارتی فلسفیدن را به کودکان آموزش دهد. هدف پژوهش حاضر تحلیل و نقد آموزش فلسفه برای کودکان و بررسی چرایی و چگونگی کاربرد آن در نظام آموزشی ایران با استفاده از دو روش توصیفی و تحلیلی است. برای رسیدن به پاسخ هرکدام از پرسش های پژوهش باید روشی متناسب با اقتضائات هر پرسش و پاسخ را به کار گرفت. ازاین رو در این مطالعه روش های توصیفی تحلیلی به کار گرفته شده اند. روشی که در این پژوهش برای پاسخ گویی به پرسش اول، بررسی مبانی آموزش فلسفه برای کودکان و پرسش دوم، بررسی انتقادهای وارد بر آموزش فلسفه برای کودکان مورد استفاده قرار می گیرد، روش توصیفی است. درواقع ابتدا آموزش فلسفه برای کودکان را توصیف کرده ایم. سپس در پاسخ به سؤال سوم چرایی و چگونگی کاربرد آموزش فلسفه برای کودکان در نظام آموزشی ایران از روش تحلیلی بهره گرفته ایم. بدین صورت که دلالت های آموزش فلسفه برای کودکان را در نظام آموزشی ایران تحلیل کرده ایم. منابعی که در این پژوهش مورد استفاده قرار می گیرند عبارتند از آثار لیپمن که منابع اولیه محسوب می شود و آثار و پژوهش های دیگران، بالغ بر ۲۰ مقاله در این زمینه که منابع ثانویه به شمار می آیند.
تمرکز زدایی از طریق برنامه درسی مدرسه محور در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
132 - 138
حوزه های تخصصی:
نظام آموزش و پرورش ایران به طور اعم و نظام برنامه ریزی درسی به طور اخص، به شیوه ی تصمیم گیری متمرکز اداره میشود تمرکززدایی یکی از موضوعات مهم آموزش و پرورش در عصر حاضر است که دیدگاه های متفاوتی در این زمینه در نظام آموزشی ایران وجود دارد. برخی بر این باورند که طراحی متمرکز برنامه درسی نمی تواند به تغییرات نیازها پاسخ دهد و به کمبودها اشاره می کند، بنابراین باید برنامه درسی وجود داشته باشد که معلمان نقش مهم تری را ایفا کنند. برنامه ریزی درسی مبتنی بر مدرسه بر این اساس استوار است که بهترین مکان برای طراحی برنامه درسی جایی است که معلم و دانش آموز بیشترین تعامل را داشته باشند. بنابراین این نوع برنامه درسی بهتر از برنامه های درسی متمرکز رایج است که معلمان را صرفاً مدیران دوره می دانند و دانش آموزان معتقدند که یادگیری با نیازهای آنها مرتبط تر است، برنامه درسی انعطاف پذیر است و مسائل نوظهور به خوبی در برنامه درسی ادغام می شوند. در این مقاله با هدف دستیابی به شاخص های سند تحول بنیادین در دستیابی به مدرسه محوری به عنوان عنصر کلیدی این سند و بر اساس مطالعات صورت گرفته در داخل و خارج از کشور، نقش برنامه های درسی مدرسه محور در تمرکززدایی طراحی برنامه درسی بررسی شده و پیشنهاداتی در راستای دستیابی به این عنصر ارائه می شود.