مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۶۱.
۶۶۲.
۶۶۳.
۶۶۴.
۶۶۵.
۶۶۶.
۶۶۷.
۶۶۸.
۶۶۹.
۶۷۰.
۶۷۱.
۶۷۲.
۶۷۳.
۶۷۴.
۶۷۵.
۶۷۶.
۶۷۷.
۶۷۸.
۶۷۹.
۶۸۰.
گفتمان
حوزههای تخصصی:
مدیریت سیاسی زنان و مردان حاصل بازتولیدنابرابری هایی است که دولت ها نقش مهمی در آن دارند و دارای خاصیت تعیین کنندگی برای گفتمان های حاکم است و زنان همواره به عنوان دیگری و هویت ساز برای مردان و عامل تعیین قدرت و اقتدار هستند. پرسش اصلی این پژوهش بازنمایی رابطه جنسیت و سیاست در گفتمان پهلوی و در پی آن مدیریت سیاسی زنان در ساختار حاکمیت سیاسی کشور است. این مساله با بررسی متون تولیدشده مولفان گفتمان پهلوی، از جمله محمد رضا پهلوی، به عنوان مانیفست این گفتمان و چگونگی بازنمایی نقش های سیاسی زنان بر اساس روش تحلیل انتقادی گفتمان و هدف این مقاله شناسایی موانع زنان در مدیریت سیاسی در این دوران است، دوره ای که همراه با اعطای حق رای، حضور معدود و محدود زنان در سمت های سیاسی بروز قابل توجهی می یابد. نتایج تحقیق نشان می دهد که در مدرنیسم دوران پهلوی، غیردینی سازی جامعه در چندین جبهه انجام شده است، ساختار قضایی نوسازی و حقوقدانان تحصیل کرده جدید، جایگزین قضات روحانی سنتی می شوند، با توسعه آموزش های پایه و همچنین آموزش عالی برای زنان، زمینه حضور آن ها به عرصه های سیاسی و اجتماعی فراهم می شود و زنان در نقش هایی مانند نمایندگی مجلس ملی، مجلس سنا، سمت وزارت و همچنین قضاوت، وارد عرصه مدیریت سیاسی می شوند. هرچند این فرصت در طبقه ای خاص از زنان روی داد و علی رغم رویه مدرن سازی جامعه، بخش کلان آن، نگرش سنتی داشت و در این تغییرات سهمی نداشتند. از سویی، دستاوردهای مورد انتظار مدرنیسم در جوامع غربی و موفقیت های زنان در رسیدن به اهداف خود در قالب فمینیسم، نیز این فعالیت ها را مورد تخاصم حاکمیت قرار داد و در پی آن، تعاریفی ایدئولوژیک برای فمینیسم ارائه شد.
ارتباط تعامل گفتمانی با شکل گیری هویت دینی و اجتماعی جوانان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زبان ابزاری برای تبادل اطلاعات و انعکاس واقعیت ها است که، در شکل گیری اعتقادات و نظام فکری افراد نقش موثری ایفا می کند. بر همین اساس، هدف از پژوهش حاضر کنکاش پیرامون چگونگی بهره گیری از امکانات و قابلیت های زبانی و دستوری و رمز گشایی از تاثیرات آن ها در تبیین روابط هویت درون گروهی و برون گروهی گویشوران فارسی زبان می باشد. هدف این پژوهش، کشف رابطه معناداری شیوه های گفتمانی جوانان با شکل گیری هویت دینی و اجتماعی آنان است. اندازه گیری این رابطه می تواند به پاسخ سوال پژوهش کمک کند که ابزارهای گفتمانی، چه گفتاری، چه نوشتاری، چه رابطه ای با هویت یابی دینی و اجتماعی جوانان دارد. چارچوب نظری این تحقیق، ریشه در مطالعات ﻗﺮاباغی و همکاران ، قاسمی و همکاران و آنتونی گیدنز دارد که تعامل گفتمانی را در شکل گیری هویت دینی و اجتماعی موثر می دانند. برای تحقق این مهم جامعه آماری پژوهش ۱۵۰ دانشجوی دختر و پسر در انجمن های فرهنگی و سیاسی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد از دانشگاه پیام نور اهواز را شامل می شد. تحقیق از نوع پیمایشی است و برای تجزیه و تحلیل نمونه های گفتتمان، جامعه آماری از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری استفاده شد. در تحلیل داده ها با بررسی میزان همبستگی ساختار زبانی و عقیدتی و ساخت هویتی و فکری دانشجویان مشخص گردید که زبان نه تنها به عنوان ابزاری برای ایجاد و حفظ هویت و اعتقادات بلکه، برای ایجاد روابط اجتماعی در بین گروه های جامعه نقش کلیدی ایفا می کند. نتایج نشان می دهد که بین ارتباط کلامی، اعتقادات مذهبی با سطح هویت اجتماعی رابطه چندگانه وجود دارد. با توجه به تعیین ضریب همبستگی، مشخص گردید که رابطه سطح هویت اجتماعی جوانان با متغیرهای ارتباط کلامی و اعتقادات دینی آن ها قابل پیش بینی است. به عبارت دیگر، هویت اجتماعی از طریق متغیرهای مستقل یعنی، ارتباط کلامی و اعتقادات مذهبی قابل پیش بینی می باشد. ولی میزان تأثیر ارتباط کلامی در تعیین سطح هویت اجتماعی در مقایسه با متغیراعتقادات دینی نقش مهم تری ایفا می کند. .
تحلیل تقابل آنتاگونیستی سازمان مجاهدین خلق و جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال ۲۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۳
141 - 170
حوزههای تخصصی:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ائتلاف میان گفتمان های انقلابی به افتراق مبدل گردید. در این دوران حاملان گفتمان اسلام سیاسی- فقاهتی درون حاکمیت و اسلام انقلابی مجاهدین خلق، هر یک، مبنا و غایت انقلاب را متفاوت با دیگری تعریف نموده و خود را عامل و رهبر انقلاب و دیگری را مانعی در جهت نیل به اهداف انقلاب می دانست. این امر به ناگزیر آنان را در تقابل با یکدیگر قرار داد. هر چه شدت و جدیت این تقابل افزایش یافت، خشونت نیز تشدید گردید. تقابل آنتاگونیستی میان نیروهای سیاسی و حاکمیت، خسارات فراوان سیاسی و انسانی به انقلاب نوپای ایران وارد آورد. پرسش پژوهش حاضر این است که دلایل تقابل آنتاگونیستی میان حاکمیت و مجاهدین خلق چه بوده است؟ این پژوهش در راستای پاسخ به این سؤال از نظریه و روش تحلیل گفتمان لاکلائو و موف استفاده کرده است. در این پژوهش نشان داده شده است هر یک از گفتمان های اسلام سیاسی- فقاهتی و اسلام انقلابی مجاهدین، «دیگری» را به عنوان «بیگانه» و «دشمن» انقلاب تلقی نموده و درصدد طرد و حذف آن برآمد؛ بدین ترتیب میان دو دشمن نبرد مسلحانه به وقوع پیوست.
تبارشناسی و تحلیل گفتمانی روایات مشعر بر مذمت پیشه معلمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۱)
237 - 259
حوزههای تخصصی:
علامه مجلسی دو روایت را در بحار الانوار با محتوای نکوهش معلم نقل کرده است. این روایات که مضمون آن ها در تعارض با ادله عقلی و نقلی می باشند در ساختار زبانیِ مشترک با صنف بافندگان و زنان قرار گرفته اند که حکایت گر فضای فکری و فرهنگی عصر تکوین خود هستند. اگرچه این روایات از حوزه حدیث خارج اند و نمی توان آن ها را حدیث نامید، از آنجایی که متن در خلأ شکل نمی گیرد، پی جویی این منقولات در متون متقدم برای کشف و دست یابی به شرایط و بستر تولید متن و گفتمان حاکم ضروری می نماید. در نوشتار پیش رو به روش تحلیلی توصیفی ضمن تبارشناسی احادیث در منابع فریقین و یافتن خاستگاه نقل این گزارش ها به بررسی و تحلیل گفتمانی منقولات مورد بحث پرداخته شده است. در واقع روایات محل بحث فاقد سند هستند که در منابع روایی متقدم شیعه اثری از آن ها یافت نشد. نخستین نقل این احادیث در قرن هفتم در کتاب شرح نهج البلاغه کیدری رؤیت شد که به نظر می رسد مصدری جز فرهنگ عامیانه نداشته باشد. از سویی دیگر سرچشمه نقل این روایات در منابع عامه، متون ادبی است که در حقیقت امثال و حکمی است که بین مردم در قرن سوم رایج بوده است.
تبیین رابطه ی بین آراء جرج هربرت مید و نظریه ی گفتمان در مکتب پساساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم خبری سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۹
95 - 150
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، نزدیک نمودن آرای جرج هربرت مید و پساساختارگرایان است. در اینجا، نمادها و گفتمان ها نقش اساسی ایفاء می کنند. از حیث روش، دقت در آرای مید و پساساختارگرایان-فوکو- و مفاهیم مورد استفاده ی آنان مثل ’گفتمان‘، ’خود‘، ’سوژه‘ و ’ابژه‘ به ما در تلاقی این دو یاری می رسانند. از حیث نظری، جایگاه زبان و "معنا" و نیز مفاهیمی مثل خود و معنا و نیز استفاده از ابعاد مختلف نظریات گفتمان و پساساختار گرایی، در مجموع، برخی ملاحظات نظری را به دست می دهند.وقتی فرد در یک محیط پویا و نمادی قرار می گیرد از قطعیت خارج شده و معانی مختلف و گاهی رقیب را می پذیرد. موضوع ’خود‘، ’ذهن‘ و ’جامعه‘، نقطه ی عزیمت مید در ورود به جهان گفتمان است که از دو سرچشمه ی ’من فاعلی‘ و’من مفعولی‘ آغاز می شود. به عقیده ی مید بازنمایی ’خود‘ دو مفهوم ذهن و واقعیت یا سوژه و ابژه را وضوح می بخشد. فرد با قرار گرفتن درجمع، خودش را چونان یک ابژه(بیرونی) می بیند و در این میان، نمادها نقش اساسی ایفاء می کنند.در ارتباط با یافته ها، می توان گفت که مفهوم "خود اجتماعی" مید همواره در فرآیند اجتماعی و جهان گفتمانی برساخته می شود و از این رو، ’خود‘، معانی مختلفی را می پذیرد. نمادها در شکل گیری خود نقش بویژه برجسته ایفاء می کنند. طبق نظر فوکو، فرد یا ’سوژه‘ در فضای گفتمانی درگیر بوده و سرانجام، یک کل منسجم گفتمانی باقی می ماند. فوکو با سوژه ی ’جاکن شده‘، ’موقت‘ و ’نامنسجم‘ سروکار داشته و بر این اساس، یک سوژه ی ’تعلیق یافته‘ و نیز ’وقایع گفتمانی‘ به ظهور می رسند.فوکو سوژه را یک برساخت اجتماعی می داند و مید، ذهن را یک پدیده ی اجتماعی معرفی می کند. خود اجتماعی مید و سوژه ی گفتمانی فوکو به یکدیگر می رسند.
نقش شرق شناسان در ایجاد «دیگری» در دو گفتمان ناسیونالیسم ایرانی و کردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۸)
33 - 62
حدود یک قرن است که برخی از احزاب کرد با تناقض «حفظ یکپارچگی ایران» و «احترام به هویت کرد» مواجه شده اند. پژوهش های تاریخی حاکی از آن است که این مسئله در گذشته ایران وجود نداشته و هم زمان با استیلای غرب و آغاز مطالعات شرق شناسانه شکل گرفته است. این مسئله باعث به وجود آمدن مشکلات زیادی در عرصه سیاست گذاری های کلان کشوری شده است و پژوهش های عمیقی را در این حوزه می طلبد. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که شرق شناسان چه نقشی در ایجاد «دیگری» در دو گفتمان ناسیونالیسم ایرانی و ناسیونالیسم کردی داشته اند؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که مطالعات شرق شناسانه به برساخته شدن ناسیونالیسم ایرانی در یک کلیت منسجم قومی یعنی «آریایی ها» انجامید. در واکنش به این موضوع، یک هویت کردی شکل گرفت که ویژگی اصلی آن استقلال طلبی بود. این شرایط، فضای مناسبی را برای رقابت دو گفتمان و تعریف طرف مقابل به عنوان «دیگری» فراهم کرد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که شرق شناسان نقش مهمی در تعریف هر یک از طرفین به عنوان «دیگری» داشته اند. در مطالعات شرق شناسان، هویت ایرانی با تأکید بر نژاد آریایی و زبان فارسی تعریف شد و دیگر هویت های نژادی و زبانی به عنوان عناصر عارضی مطرود واقع می شدند؛ بنابراین، تلاش برای یکسان سازی فرهنگی که حاصل مطالعات شرق شناسانه و دخالت های خارجی بود، یکی از دلایل اصلی تعریف هویت ملی به عنوان دیگری هویت محلی و بالعکس محسوب می شود. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه به تحلیل مسائل خواهد پرداخت. جمع آوری اطلاعات با به کارگیری ابزار کتابخانه ای اسنادی انجام پذیرفته و به روش توصیفی تحلیلی مورد واکاوی قرار گرفته است.
تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
81 - 92
حوزههای تخصصی:
قدرت فرهنگی دراصطلاح ترکیبی از قدرت به مثابه امری فراگفتمانی و مولد و فرهنگ به منزله امری گفتمانی و پویا می باشد. شبکه اجتماعی اینستاگرام به دلیل جذابیت های دیداری شنیداری، فرهنگ تصویری قدرتمندی را پدید آورده که بستر شکل گیری گفتمان های جدید گردیده است. در این پژوهش مؤلفه های تنوع، وسعت اشتراک و وضوح اولویت ها جهت تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق با اتکا بر روش شناسی کیفی و با استفاده از روش تحلیل متن انجام گرفته است و داده ها از جنس داده های تصویری و متنی هستند. میدان مطالعه صفحات کاربران با ده رتبه برتر در اینستاگرام (از نظر تعداد دنبال کننده)که محتوا، پست ها،کپشن ها، کامنتهای دنبال کنندگان آنان تحلیل شده است. پرسش اصلی در این تحقیق آن است که قدرت فرهنگی در اینستاگرام چه جایگاهی دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که اینستاگرام به جهت کم هزینه بودن، قابلیت پخش تصاویر، در دسترس بودن، انعطاف پذیری در برابر افراد با روحیات مختلف (درونگرا و برونگرا)، تعاملی و چندمنظوره بودن، قابلیت اشتراک گذاری محتوا، ارتباط چندنفره بصورت پخش زنده، برخورداری از هوش مصنوعی و نهایتاً عملکردی مطابق با علایق کاربران و به روز بودن، با برطرف کردن نیازهای انسانی باعث حضور بازیگران متفاوتی در عرصه قدرت فرهنگی گردیده است و لذا نوع متفاوتی از قدرت فرهنگی را نیز آفریده است.
نقش هنر در مشروعیت بخشی به قدرت (نمونه پژوهشی: مصورسازی و نظیره نویسی شاهنامه فردوسی)
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹
51 - 60
حوزههای تخصصی:
بررسی نسخه های مصور تاریخ نقاشی ایران نشان می دهد که شاهنامه فردوسی همواره یکی از مهم ترین گزینه های کتابخانه های سلطنتی برای مصورسازی بوده و در تمام مکاتب مهم نقاشی ایرانی دست کم یک نسخه از این حماسه به تصویر در آمده است. مطالعه تاریخ ادبیات ایران هم آشکار می کند که شاعران بسیاری به ویژه شاعران نزدیک به دربارهای سلطنتی بر مبنای کتاب فردوسی نظیره سروده اند. مسئله گزینش شاهنامه برای مصورسازی و نظیره نویسی زمانی بیشتر قابل تأمل می شود که بدانیم پس از اسلام در دوره های طولانی، حاکمانی غیرِفارسی زبان و گاه حتی غیرِایرانی بر ایران مسلط بوده اند. توجه حکومت ها به شاهنامه موضوعی تنها مربوط به سده های گذشته نیست، بلکه کمتر از صد سال پیش نیز در پروژه ساخت دولت - ملت مدرن از قابلیت های این اثر استفاده شده است. مهم ترین پرسش پژوهش پیشِ رو این است که شاهنامه واجد چه ویژگی ها یا ارزش هایی است که از زمان سرایش آن تا عصر حاضر، همیشه در کانون توجه قدرت های حاکم قرار داشته است. روش گردآوری داده ها در این مقاله کتابخانه ای است. روش انجام پژوهش توصیفی تحلیلی است و برای تحلیل یافته ها از نظریات میشل فوکو درباره گفتمان و قدرت و همچنین چگونگی استخدام دانش توسط قدرت استفاده شده است. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که شاهنامه با تأکید بر ارزش هایی ویژه از فرهنگ اسطوره ای و تاریخ ایران، امکانات گفتمانی قابل توجهی برای گسترش سلطه و مشروعیت بخشی به قدرت حاکم فراهم می آورد. درواقع مصورسازی و نظیره نویسی شاهنامه توسط نقاشان و شاعران، با انتساب امتیازات پادشاهان باستانی ایران به سلاطین پس از اسلام می توانست این حاکمان را به گذشته ایران پیوند داده و به این ترتیب برای آنها کسب مشروعیت کند.
ظرفیت های تبارشناسی برای «مطالعات توسعه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۳۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۸
69 - 87
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: «توسعه» و عبارات ارزش گذارانه آن از قبیل توسعه ناپایدار، توسعه نامتوازن، توسعه نیافته، در حال توسعه و ... مفاهیمی پرکاربرد در تحلیل شرایط جوامع غیرغربی همچون ایران و مقایسه آن ها با جوامع توسعه یافته است. آنچه که در این تحلیل ها به عنوان امری مسلم و طبیعی در نظر گرفته می شود، ضرورت تحقق «توسعه» است، به گونه ای که تصور شکل دیگری از واقعیت غیرممکن به نظر می رسد. توسعه و شاخص های آن، نه تنها نقطه اتکای بسیاری از ارزیابی ها درباره سیاست ها و دولت ها، بلکه معیاری مسلط برای داوری درباره انسان و جامعه غیرغربی شده است. با این وجود، «توسعه» همچون هر پدیده اجتماعی دیگر تاریخمند است و فهم صحیح آن مستلزم اتخاذ رویکردی است که به این وجه توجه نماید. «تبارشناسی» به مثابه رویکردی نظری روشی، پدیده های اجتماعی از جمله توسعه را در روند تاریخی شان مطالعه می کند. این مقاله، تأمل پیرامون ظرفیت هایی است که این رویکرد برای «مطالعات توسعه» فراهم می کند.روش: جهت تحقق این هدف، از مشارکت تبارشناسی فوکویی، مطالعات پساتوسعه و پسااستعماریِ توسعه (که متأثر از فوکو هستند)، تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران و برخی ملاحظات استفاده شده است تا نسخه بهینه شده ای از تبارشناسی جهت کاربرد در «مطالعات توسعه» ارائه شود. تاریخ دریافت: 19/11/1403تاریخ پذیرش: 28/03/1403 واژگان کلیدی:تبارشناسی،توسعه،گفتمان،قدرت،دانش،مقاومت،فوکو نتایج: وفق این رویکرد، روش صحیح در «علوم اجتماعی» تاریخ پژوهی تبارشناسانه است، زیرا وجود هر پدیده اجتماعی برساخت تاریخی است. رد فرض پیوستگی به معنای انکار وجود هر نوع پیوستگی در تاریخ نیست، بلکه تدبیری روش شناسانه است. تبارشناسی متضمن نقد بنیادی مدرنیته است، زیرا آن را رهایی بخش نمی داند. این رویکرد تحلیلی به پژوهشگر امکان نقد روایت های مشهور و مسلط درباره پدیده اجتماعی توسعه را می دهد. نحوه صورت بندی مسئله، از مهم ترین امکان های تبارشناسی برای مطالعات توسعه است. تبارشناسی تحلیل خود را از پرسشی در زمان حال آغاز می کند. بنابراین، مسئله تبارشناسی توسعه، مسئله «اکنون» است. تحلیل تبار اندیشه و عمل توسعه، در جستجوی خاستگاهِ واحد نیست. موفقیت در این جستجو ضمن توجه به تاریخ خاص هر سرزمین، نیازمند رصد بازتاب تبار گفتمان جهانی توسعه، عناصر و نیروهای اجتماعی آن در جامعه مورد بررسی است. مطالعات تبارشناسانه توسعه، ضمن کاربرد مفهوم گفتمان، بین شیوه های بازنمایی (کردارهای گفتمانی) و رویه های مادی (کردارهای غیرگفتمانی) توسعه ارتباط می بیند، به عاملیت فردی و جمعی توجه دارد، همچنین به دنبال همگن سازی، نظریه سازی و تعمیم افراطی نیست.تبارشناسی مناسبات قدرت دخیل در برساخت معانی را ردیابی می کند، زیرا قدرت از عوامل برساخت تاریخی هویت ها است. فوکو ضمن نقد الگوی «حقوقی گفتمانی» قدرت، با طرح مفهوم «حکومت مندی» شبکه ای برای تحلیل روابط قدرت شکل می دهد که در آن دولت امکان بررسی دارد. در این چارچوب تحلیلی، به فاعلیت و آزادی فردی نیز توجه می شود. ظهور این فاعلیت در تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران پرطنین است. تبارشناسی امکان فهم چگونگی شکل گیری اندیشه و عمل توسعه را با تحلیل روابط قدرت در اشکال و سطوح مختلف فراهم می سازد؛ از بررسی طرح های توسعه به عنوان ابزار اعمال قدرت تا روابط قدرت میان جوامع توسعه یافته و جوامع غیرغربی. در تحلیل قدرت، هم زمان وجه مقاومت نیز تحلیل می شود. در نسخه تبارشناسی ارائه شده در مقاله حاضر، به تأثیر رویدادهای تصادفی بر کردارهای گفتمانی و غیرگفتمانی توجه می شود؛ با این توضیح که در هر زمان تاریخی ممکن است رویداد خاصی که بر اساس نظم گفتمانی موجود قابل پیش بینی نیست، شرایط تاریخی متفاوتی را پدید آورد.رابطه بین قدرت، دانش و گفتمان، قلمرو تبارشناسی فوکو است. به دلیل پیوند قدرت و دانش، تحلیل علاوه بر متون، باید «نهادها، تصمیمات تسنظیمی، قوانین، اقدامات اداری» را نیز دربربگیرد. این رویکرد امکان تحلیل سازوکارهای عملی گفتمان توسعه مانند تخصصی سازی و نهادی سازی را فراهم می کند. تبارشناسی با واسازی برنامه ریزی، اثرات قدرت و دانش را در گسترش توسعه آشکار می سازد. تحلیل تبارشناسانه برحسب رابطه دانش، قدرت و گفتمان، نشان می دهد که گفتمان توسعه چگونه جهان غیرغربی را به عنوان نوع خاصی از موضوع دانش می سازد و بر این اساس چه نوع مداخلاتی سازمان دهی می شود. تبارشناسی به گفتمان های مقاومت و یا حاشیه ای نیز توجه می کند. از حیث روش شناسی، «تحلیل مقاومت» برای «تحلیل قدرت» یک ضرورت است. وفق تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی، تبارشناسی توسعه در ایران معاصر، رویکرد نظری ویژه ای پیرامون نسبت این انقلاب با توسعه غربی اتخاذ می کند. در نهایت، امکان طرح و تأمل درباره جایگزین ها نیز وجود دارد.بحث و نتیجه گیری: رویکرد تبارشناسی با جعبه ابزار مفهومی خود می تواند با برجسته نمودن جنبه هایی از اندیشه و عمل توسعه که تاکنون به آن توجه نشده است، به دانش ما درباره این موضوع کمک کند. پژوهش تبارشناسانه می تواند نشان دهد که اگر اندیشه و عمل توسعه، شکل های دیگری داشته است، چه کردارهای گفتمانی و غیرگفتمانی، در این تغییرات دخیل بوده اند. تبارشناس با نقد اکنون، صورت «طبیعی» و «قطعی» پدیده موجود را زیر سؤال می برد و تصویری نو از آن ارائه می دهد. تبارشناسی می تواند از «گفتمان توسعه» در جهان غیرغربی آشنایی زدایی کند. مطالعات تبارشناسانه توسعه امکان تحقق مجموعه ای از اهداف اکتشافی، توصیفی، تفهمی و ارزیابی را دارد. امکان اتخاذ رویکرد پسااستعماری، از ظرفیت های انتقادی این نوع مطالعات است. کاربرد تبارشناسی در مطالعات توسعه، گاه می تواند با تمام اجزای آن اجرا شود، گاه می توان بخش هایی از آن را به صورت مطالعه ای مستقل در نظر گرفت. تبارشناسی، ظرفیت های قابل توجهی برای «مطالعات توسعه» دارد؛ اما بسندگی به رویکرد نظری واحد به عنوان توضیح دهنده باکفایتی از پیچیدگی موضوع مورد مطالعه، تقلیل گرایانه است.قدردانی: از داوران محترم برای نظرات سازنده و مفیدشان سپاسگزاریم. همچنین، از کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی برای فراهم نمودن فضای مناسب پژوهش تشکر می کنیم.تضاد منافع: هیچ تضاد منافع احتمالی توسط نویسنده مسؤول گزارش نشده است.
صورت بندی سوژه زن مدرن در گفتمان های دوره مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
319 - 352
حوزههای تخصصی:
هم زمان با رویارویی ایران با مدرنیته غربی و شکل گیری تقابلات گفتمانی متأثر از آن، زنان، هویت و شرایط زندگی آن ها به عنوان یکی از مهم ترین سوژه ها مورد توجه قرار گرفت. به دنبال آن، دامنه وسیعی از گفتار پیرامون آن ها در این گفتمان ها شکل گرفت و زنان به یکی از محورهای تنازع تبدیل شدند. مقاله حاضر با بررسی گفتارهای شکل گرفته حول محور زنان در نوشته های دوره مشروطه، با بهره گیری از روش تحلیل گفتمان انتقادی به واکاوی نحوه صورت بندی سوژه زن مدرن در گفتمان های برجسته این دوره می پردازد. هدف این پژوهش آن است که معنای سوژه زن مدرن در هر کدام از گفتمان های دوره مشروطه و ایدئولوژی های حاکم بر آن ها را درک کنیم. همچنین به بررسی جایگاه هر کدام از گفتمان ها و احراز موقعیت آن ها در گفتمان مسلط بپردازیم.
نتایج تحقیق نشان می دهد زن مدرنی که در تقابل با سنت شکل گرفت، در گفتمان تجددگرا به مثابه سوژه مطالبه گر نقاد، در گفتمان سنتی، به مثابه زن اروپایی مآب و بی قید است. گفتمان تلفیقی نیز در میانه این تنازع، به برساخت سوژه زنی می پردازد که به مثابه زن آگاه شریعت مدار و تکلیف محور در این کشاکش معنایی شناخته می شود. معنای برساخته گفتمان تلفیقی به دلیل عدم تنازع آشکار با سنت های مذهبی جایگاه بهتری به دست آورده و توانسته است در ادوار دیگر نیز تداوم یابد.
گفتمان شناسی تصانیف ملک الشعرای بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۳
87 - 104
حوزههای تخصصی:
تصنیف، گونه ای از شعر است که همراه با موسیقی ارائه می شود. این گونه ادبی همواره در طول تاریخ وجود داشته است؛ ولی تا قبل از انقلاب مشروطیت، مضمون آن عشق و عواطف درونی بود. با ظهور نهضت مشروطه و همراه با تحولات ابعاد گوناگون جامعه، تصنیف نیز درون مایه اجتماعی به خود گرفت و در خدمت بیان اندیشه های روشن فکران قرارگرفت. سخن کاوی یا تحلیل گفتمان نوعی مطالعه میان رشته ای است که به تجزیه و تحلیل کلام می پردازد و منجر به خوانش عمیق آثار ادبی می شود. این پژوهش بر مبنای تحلیل گفتمان از نوع انتقادی آن سعی بر این دارد تا به بررسی و تحلیل تصانیف ملی میهنی ملک الشعرای بهار و انتقادها و روشنگری های وی در جریان نهضت مشروطه بپردازد. این گفتمان با مؤلفه های لیبرالیسم، سوسیالیسم، ناسیونالیسم، پارلمانتاریسم و دموکراتیسم، سوژه سیاسی خود را می یابد و هژمونی گفتمان حاکم را به چالش می کشد. گفتمان ناتورالیسم و لیبرالیسم محوریت تمام تصانیف را دربرمی گیرد. در سؤال اصلی این پژوهش چگونگی تأثیر تصانیف ملک الشعرای بهار در جنبش مشروطیت مردم ایران مطرح است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و داده های آن با استفاده از شیوه تحلیل محتوا و کتابخانه ای و سندکاوی، بررسی شده است.
بازنمایی بیماری و معلولیت در هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاخه ای از مطالعات معلولیت، بیش از آنکه ناظر به وجه زیستی بدن، بیماری و معلولیت باشد، با نحوه بازنمایی معلولیت، سیاست های مراقبتی و نظارتی بدن، قرائت سمپتوماتیک (درک و تفسیر و ارزیابی) و الگوهای پزشکی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی آن ها سروکار دارد. در گفتمان توانمند سالارانه، معلولیت اغلب با کلیشه های منفی نشان دار می شود. بخش عمده ای از ضرب المثل ها، کنایه ها، فولکلور و داستان ها دربردارنده طرحواره ها و استعاره های منفی در باب معلولیت هستند. در نظم های گفتمانی توانمند سالارانه، معلولیت، تحت تأثیر الگوهای اخلاقی و دینی (کیفر، گناه)، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک قرار می گیرد و با مفهوم هایی چون داغِ ننگ، اقلیت سازی، طَرد و آلوده انگاری، شرّ و زشتی و گناه همراه می شود. در حکایت های هزارویک شب، هویت معلولان به طور عام با مفهوم هایی چون شرارت، ترس، ننگ، ترحم، تحقیر، تمسخر و شوم انگاری، لمس تابو و دچاربودن به طلسم و جادو پیوند یافته است. در این اثر پیوسته با بدن های نشان دار و گروتسک مواجه می شویم. در اکثر قصه ها، شخصیت های مثبت و قهرمانان، از زیبایی و سلامت جسمی برخوردارند و درمقابل، شخصیت های منفی و ضدقهرمان ها و عفریت ها و اجنّه با نقص های ظاهری توصیف می شوند. روش پژوهش این مقاله، تحلیل گفتمان است، گرچه به اقتضای متن و مسئله از نظریه های معطوف به بدن، بیماری و معلولیت هم بهره گرفته شده است.
گفتمان «شعوبی گرایی» در روایت شاهنامه ی فردوسی (براساس تحلیل گفتمانی ارنستو لاکلائو و شنتال موفه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۹)
137 - 164
گفتمان شعوبیه واکنشی دربرابر سروری حاکمیت غیرایرانی بر جان و ناموس ایرانیان بود که از حدود قرن اول تا قرن های ششم و هفتم هجری قمری ادامه یافت. این مقاله روایت شعوبی را براساس الگوی تحلیل گفتمانی لاکلائو و موفه در روایت شاهنامه تحلیل می کند. چگونگی و چرایی مبارزات ایرانیان در بستر خیزش شعوبی به ویژه در روزگار فردوسی روشن می شود. با منازعه های گفتمان شعوبی و حاکمیت غیرایرانی، گفتمان شعوبی در روایتِ فردوسی با دال های دادگری، اختیار، خردورزی و میهن دوستی در پیرامون هسته ی معناییِ «احیای حاکمیت ایرانی» بازتعریف و مفصل بندی می شود. سلطه ی سیاسی و نظام عقیدتی غزنوی، خلافت بغداد را به عنوان «غیرهای گفتمانی» معرفی می کند و با برجسته کردنِ مفاهیم هویتی و حاشیه رانیِ سخت گیری های عقیدتی و اقتصادی، با گفتمان رقیب به ضدیت می پردازد. گفتمان شعوبی برای تحقق «رهایی» از سلطه ی عقیدتیِ دستگاه خلافت بغداد و حاکمیت سیاسیِ غیرایرانی، نظریه ی حاکمیت ایرانی «آرمان شاه» را بازتولید می کند. عاملیّت سیاسیِ مبارزه با بیگانگان و حاکمیت غیر با سوژه ی آزاده ی «جهان پهلوان» (رستم) محقق می شود که برای تحقق این آرمان و آرزوی گفتمانی، با دشمنان و بیگانگان مبارزه می کند و هیچ گاه اسارت و خفت را در برابر غیرهای گفتمانی نمی پذیرد.
بررسی پاد آرمانشهر خاورمیانه ای در دو رمان وقت تقصیر و فرانکشتاین در بغداد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۴
221-238
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، دو رمان پادآرمان شهری وقت تقصیر از محمدرضا کاتب و فرانکشتاین در بغداد از احمد سعداوی از چشم اندازهای مختلفی بررسی و تحلیل می شوند. این دو اثر تقریباً هم دوره هستند و فضای تا حدودی مشابهی را ترسیم می کنند. نویسندگان این دو رمان با استفاده از شخصیت هایی که هویت های تکه تکه و متناقضی دارند، نشان می دهند که چگونه پادآرمانشهر با تکرار تاریخ، بلاتکلیفی، شکنجه، خشونت و جنگ بنا نهاده شده است. این شخصیت ها، که گاهی به عنوان ناظر و راوی پنهان عمل می کنند، با صداهای مختلفی در رمان ها گفت وگو می کنند. این گفت وگوها، نشان دهنده تناقضات و تعارضات بین گفتمان های متفاوت در پادآرمانشهر است، نویسندگان همچنین از عناصر دیگری مانند زمان، مکان، بدن، زنان و نمادسازی برای ایجاد فضای پادآرمان شهری استفاده می کنند. رمان وقت تقصیر با وجود مشخصه هایی چون عناصر فراداستانیِ خودارجاعی، بینامتنی بودن و ساختارشکنی کلان روایت ها، ویژگی های رمان پسامدرن را داراست، ولی فرانکشتاین در بغداد با توجه به واقع گرایی ویژه اش، روان شناسی شخصیت ها، ساختار روایی منسجم و نقد اجتماعی و فرهنگی داستانی مدرن به شمار می آید. شخصیت های وقت تقصیر در مقایسه با رمان فرانکشتاین در بغداد پویاتر هستند که جا به جا نقش های مختلفی را می پذیرند و میان خیر و شر در رفت و آمدند. وقت تقصیر و فرانکشتاین در بغداد با وجود تفاوت هایی که دارند، دو رمان پادآرمان شهری پیچیده و چندصدایی هستند که بازتابی از واقعیت های چندپاره و متکثر جامعه خود را نشان می دهند. گفتنی است روش این پژوهش، تحلیل محتوای کیفی رمان ها است که بر اساس آن، مؤلفه های اصلی و ویژگی های پادآرمان شهری رمان ها شناسایی و قهرمانان داستان از منظر تطابق با پادآرمان شهر ارزیابی شده اند.
الگوی گفتمان سازی در اندیشه سیاسی آیت الله خامنه ای(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۶
64 - 108
حوزههای تخصصی:
گفتمان سازی به معنای جهت دادن افکار عمومی جامعه به سمت مفهوم خاصی است که یکی از لازمه های اجرایی شدن مفاهیم و ایده ها محسوب می شود. علیرغم تلاش های مجامع علمی و فرهنگی، هنوز در خصوص گفتمان سازی مفاهیم و ایده های ارزشمند، وضعیت مطلوبی مشاهده نمی شود که یکی از علل آن، فقدان الگوی مناسب گفتمان سازی است. بنابراین استنطاق آراء اندیشمندان اصیل اسلامی، بسیار با اهمیت است. این نوشتار با رویکرد توصیفی تحلیلی و روش تحلیل مضمونی استرلینگ (روش) با بررسی بیانات رهبری در خصوص گفتمان سازی، درصدد ارایه الگوی آن در اندیشه ایشان است (مسأله). الگوی گفتمان سازی از منظر رهبری عبارت است از اینکه: گفتمان به معنی عمومی شدن یک مفهوم در جامعه و جهت گیری افکار عمومی به سمت آن مفهوم هست که برای تحقق این مفهوم، عواملی مانند: نخبگان، علما، شعرا، ادبا، مسئولین، هنرمندان، دانشجویان، طلاب و صدا و سیما تعیین می شوند تا مفاهیمی مثل مسائل روز جامعه و مفاهیم دارای قابلیت گفتمان سازی را با رعایت شرایط آن (تفکر، تکرار، تبیین و ارایه الگو) توسط برنامه های صدا و سیما، نگارش، کرسی های آزاد اندیشی، تبلیغ، شعر، کارهای هنری و امکانات دستگاه های مختلف کشور گفتمان سازی کنند. چنین گفتمانی نتایجی مانند: پیشرفت و حل مشکلات کشور، تسهیل گری در امور کشور، افزایش انگیزه خدمت، فعال شدن مجریان، تبدیل فکر به عمل، ایجاد اقبال عمومی، رشد مردم و احساس مسئولیت را در پی خواهد داشت. (یافته ها)
مقایسه رویکردهای گفتمان توسعه سیاسی در دوران پهلوی و انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
160 - 184
حوزههای تخصصی:
گفتمان های اصلی ایران در دوران پهلوی و انقلاب اسلامی، گفتمان های غربی و اسلامی است. در این دو گفتمان نسبت به شاخص های توسعه سیاسی، ابهام زیادی وجود دارد و این موضوع تاکنون در چارچوب روش تحلیل گفتمان بررسی نشده است. سؤال اصلی، مهم ترین وجوه اشتراک و افتراق این دو گفتمان است. مهم ترین وجه افتراق، وجود یا عدم وجود عنصر دین در زنجیره هم ارزی آن هاست و اینکه با دال های مرکزی متباین به توسعه سیاسی می نگرند و وجه اشتراک آن دو نیز، قرابت در دال های شناور است که در زنجیره هم ارزی دو گفتمان، معنای متفاوتی می یابند. مقصد نهایی مقاله، مقایسه رویکرد گفتمان های توسعه سیاسی در دوران پهلوی و انقلاب اسلامی می باشد. برای اثبات فرضیه، گفتمان های توسعه سیاسی در این دوران با روش تحلیل گفتمان و روش تطبیقی واکاوی گردید. گفتمان پهلوی بر شاخص های توسعه سیاسی در چارچوب سکولاریسم و گفتمان اسلامی بر این شاخص ها در چارچوب دین تأکید می نماید. در گفتمان پهلوی به رغم تمایل به الگوهای غربی توسعه سیاسی، به دلیل وجود عناصر متضادی چون مشارکت مردمی و استبداد در زنجیره هم ارزی ، رشد شاخص های توسعه سیاسی حتی به شکل غربی آن نیز مشاهده نمی شود. اما در گفتمان اسلامی، توسعه سیاسی به عنوان یک دال شناور در ارتباط با دال مرکزی یعنی اسلام اصیل، معنایی کاملاً متفاوت پیدا کرد. در این گفتمان، به دلیل عدم وجود نشانه استبداد و همچنین توجه ویژه به مواردی چون مشارکت عمومی، شاخص های توسعه سیاسی از رشد قابل توجهی برخوردار شده اند.
تاثیر رسانه های اجتماعی بر ظهور جریان های نئوپوپولیستی در اروپا (2020-2014).(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۶)
169 - 188
حوزههای تخصصی:
پوپولیسم و صورت بندی جدید آن در قامت نئوپوپولیسم که بنمایه ی ملی گرایی تندتر نسبت به سلف خود دارد، به واقعیت سیاسی و اجتماعی در حوزه ی ادبیات سیاسی اروپا بدل شده است، که همواره در حال گسترش نفوذ و قدرت پایگاه اجتماعی و سیاسی خود است. اما آنچه در حوزه ی دغدغه ی کلیدی این مقاله قرار دارد، بررسی نقش رسانه ها و شبکه های اجتماعی بر ظهور جریان های نئوپوپولیستی در اروپا با تمرکز بر دو کشور فرانسته و ایتالیا می باشد. این دو کشور در ده های اخیر؛ خصوصاً در یک دهه ی گذشته، با افول نفوذ و قدرت جریان های دموکراتیک و احزاب سیاسی کلاسیک این کشورها، به تدریج اهمیت زیادی در حوزه ی ظهور نئوپوپولیسم پیدا کرده اند. یافته های مقاله نشان می دهد که رسانه های عمومی و شبکه های اجتماعی به مهم ترین بستر و محمل تبلیغ این جنبش ها بدل شده اند. رهبران جنبش های نئوپوپولیستی از رسانه ها به عنوان همدست یا مباشر خود بهره می گیرند و نفوذ خود در میان عامه ی مردم، خصوصاً گروه های فاقد بینش سیاسی عمیق را مدیون رسانه های زرد و عامه پسند هستند. این رسانه ها با برجسته سازی مسائل کلیشه ای یا همه روزه، مانند ملی گرایی، بیگانه هراسی و تهدیدسازی از پناهندگان برای آینده ی مردمان کشورشان و نیز تبلیغ و برجسته سازی فساد رهبران سیاسی در قدرت به شیوه های عامه پسند، باعث ظهور و تقویت پایگاه های سیاسی و اجتماعی نئوپوپولیست ها شده اند. لازم به ذکر است که این پژوهش از روش ترکیبی رهیافت کمی و کیفی در یک مطالعه واحد به طور همزمان بهره می برد تا ضمن تفسیر روندهای ظهور و قدرت گیری جریان های نئوپوپولیست با بررسی روندها، ابعاد و کمیت ها به تشریح و تبیین وضعیت سوال اصلی بپردازد.
خوانشی از داستان قباد پیروز در شاهنامه برپایه تاریخ گرایی نوین
حوزههای تخصصی:
تاریخ گرایی نوین یکی نظریه ها در زمینه نقد ادبی و از زیرشاخه های نقد پساساختارگرایی است که در اواخر دهه هفتاد و اویل دهه هشتاد از سوی استیون گرینبلَت پایه گذاری شد. وارونه تاریخ گرایی سنتی که از تأثیر یک سویه تاریخ بر ادبیات سخن می گوید، تاریخ گرایی نوین به تأثیر دوسویه ادبیات و تاریخ بر یکدیگر باور دارد. در این پژوهش با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و با رویکردی تحلیلی توصیفی کوشیده ایم داستان قباد پیروز را در شاهنامه فردوسی برپایه نقد تاریخ گرایی نوین بررسی، گفتمان های آن را شناسایی و تحلیل و سرانجام دریافت معناییِ تازه ای از آن ارائه کنیم. برپایه نتایج به دست آمده می توان گفت در داستان قَباد پنج گفتمان وجود دارد که کشاکش آن ها با یکدیگر شالوده روایت را می سازد و آن را پیش می برد. گفتمان های شناسایی شده عبارت اند از: گفتمان قَباد، بلاش، سوخرای، مزدک و موبدان. هر یک از این گفتمان ها در یک دوره زمانی به قدرت می رسند و در مرکز قرار می گیرند؛ اما میزان کشاکش ها به اندازه ای است که دوباره از مرکز به حاشیه رانده می شوند. روی هم رفته در این پژوهش کوشش شده است تا از راه واکاوی روابط گفتمان ها با همدیگر و نور انداختن به زوایای تاریک داستان دریافت تازه ای از آن به دست داده شود.
الگوی کارآمدی جبهه مقاومت در گفتمان انقلاب اسلامی، مبتنی بر اندیشه آیت الله خامنه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهنمون اﻧﻘﻠﺎب اسلامی سال ۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
93 - 118
حوزههای تخصصی:
گفتمان انقلاب اسلامی که دال مرکزی آن مبتنی بر توحید است، رویکرد مقاومت را سرلوحه کار خود می داند. رهبر انقلاب اسلامی نیز در بیانات و کلام خود در مناسبت های مختلف ابعاد و زوایای مقاومت را طرح و تبیین کرده اند، اما پس از بررسی در این زمینه، پژوهشی یافت نشد که از منظر آیت الله خامنه ای، الگوی کارآمدی جبهه مقاومت در گفتمان انقلاب اسلامی را بررسی کرده باشد. بر این اساس «شناخت الگوی کارآمدی مقاومت در گفتمان انقلاب اسلامی از منظر آیت الله خامنه ای» مسئله اصلی این مقاله بوده و اینکه «الگوی کارآمدی جبهه مقاومت اسلامی در اندیشه آیت الله خامنه ای چیست؟» به عنوان پرسش اصلی در این تحقیق مطرح شده است. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل مضمون درصدد کشف الگوی کارآمدی جبهه مقاومت اسلامی در جهان اسلام از دیدگاه آیت الله خامنه ای برآمد و یافته ها نشان داد که الگوی کارآمدی جبهه مقاومت مستخرج از شبکه مضامینی شامل پنج بُعد و بیست وهفت مؤلفه و مبتنی بر مضامین فراگیر معنویت گرایی، تکلیف محوری و... است.
گفتمان ایدئولوژیک و مالکیت زمین شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ ایران، مالکیت زمین بعنوان یک منبع قدرت در تسلط حکومت ها قرارداشته و این امر همواره مالکیت خصوصی را مغلوب مالکیت عمومی کرده است. این مسئله از چارچوب مفهومی معیوبی ناشی می شود که در توجیه روابط مالکیت، مورد استفاده قرارگرفته و موجب نوعی آشفتگی در همه لایه های جامعه ایرانی از جمله شهرها شده است. این مقاله ناپایداری حقوق مالکیت بر زمین شهری در ایران پس از انقلاب اسلامی را مورد مطالعه قرار می دهد تا نشان دهد این ناپایداری، چگونه شکل بندی و مورفولوژی شهرهای ایران را دگرگون ساخته است. الگوی تحقیق توصیفی – تحلیلی است و داده های مورد نیاز از برنامه ها، قوانین، مصاحبه ها، پژوهش ها و اسناد مرتبط در بازه زمانی بعد از انقلاب (1357) تا پایان دولت دهم (1392) استخراج شده و به روش اسنادی مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد؛ بعد از پیروزی انقلاب و تحت تاثیر رویکرد ایدئولوژیک حکومت، الگوی مالکیت زمین دستخوش تغییرات گسترده ا ی می شود و قوانینی به تصویب می رسد که ضمن تحدید مالکیت خصوصی، منشاء مالکیت های جدیدی برای حکومت فراهم می آورند. حکومت، زمین های وسیعی در اختیار دارد و این موضوع بستر را برای خروج مالکیت زمین شهری از ترتیبی طبیعی به ترتیبی ایدئولوژیک فراهم می کند. بطوری که در گفتمان ایدئولوژیک دولت های پس از انقلاب، گاهی مالکیت یک راه حل، و گاهی، مالکیت خود مشکل است، دولتی، مالکیت را عامل به حاشیه راندن محرومان و دیگری آن را در حمایت از اقشار آسیب پذیر جامعه ضروری می داند. از این رو، سیستم مالکیت زمین ثابتی شکل نمی گیرد و این امر اثرات نامطلوبی در سیمای شهرهای ایران، خصوصاً تهران برجای می گذارد.