جامعه شناسی فرهنگ و هنر
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره چهارم پاییز 1401 شماره 3 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
چگونگی روند برساخت سوبژکتیویته و هویت همواره یکی از دغدغه های محوری برای رهیافت های گوناگون انتقادی در علوم انسانی به طور عام و در جامعه شناسی و روان تحلیلگری به طور خاص بوده است و از منظر های متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است. مقاله حاضر بر آن است تا به بررسی فرایند شکل گیری ذهنیت و بازنمایی هویت شخصیت های رمان خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر از منظر پارادایم ساختارگرای لاکانی بپردازد. تمایزات نظری فروید و لاکان به مثابه ی دو نظریه پرداز بزرگ حوزه ی روانکاوی، راه را برای تحلیل های متفاوت در این خصوص گشوده است. مبانی نظری پژوهش حاضر عبارت است از بررسی مفاهیم انتقادی و تمایزات نظام اندیشه ی فروید و لاکان به ویژه درباره ی تعریف امر ناخودآگاه و بازتاب آن در زندگی اجتماعی سوژه و نیز نخستین مراحل روند انقیاد سوژه در محیط اجتماعی. بدین منظور رمان خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر از میان شاهکارهای ادبیات داستانی به عنوان مورد مطالعاتی انتخاب شده است. بررسی حاضر نشان می دهد شیوه مواجهه والدین و بزرگ ترها با کودکان و نوجوانان نقش به سزایی در برساخت سوبژکتیویته و هویت آ نها ایفا می کند. با به کارگیری مفاهیم نظری رویکرد مورد استفاده در پژوهش حاضر نظیر امیال سرکوب شده، ساختار ناخودآگاه، بیگانگی زبان شناختی، قانون نام پدر به مثابه ی نیروی ناگزیر اجتماعی و نیز دال های بزرگ نظام زبانی در نقد و بررسی رمان مذکور، نقش محوری و تاثیر اجتناب ناپذیر محیط اجتماعی در روند شکل گیری هویت سوژه ها بیش از پیش نمایان می شود. بستر اجتماعی-فرهنگی که در آن فرزندان کامپسون پرورش یافته اند در امیال ناخودآگاه و رفتار ملموس آنها قابل ملاحظه است.
مطالعۀ کیفی تضادهای اجتماعی مرتبط با دین (میدان مطالعه: استان کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دین بر آن است که نقش خود را به عنوان عامل وحدت بخش ایفا کند در حالی که باورهای دینی و مذهبی گاه منجر به رفتارهای ضد اجتماعی و تنش زا می شود. پژوهش حاضر به بررسی تضادهای اجتماعی مبتنی بر دین در نیم قرن اخیر در استان کردستان می پردازد و چگونگی نقش دین در تضعیف یا تشدید تضادهای اجتماعی را مورد مطالعه قرار می دهد. امیل دورکیم، مرتون و پاسونز نقش انسجام بخشی به دین می دهند و کارکرد دین را محفاظت از جامعه می دانند. از سوی دیگر مارکسیست ها معتقدند که دین نه تنها تضادهای اجتماعی را از بین نمی برد، بلکه آن را تشدید می کند. پژوهش حاضر از رویکرد برساخت گرایانه و روش های تاریخی کتابخانه ای و تاریخ شفاهی و قوم نگاری استفاده کرده و با ابزار اسنادی مانند کتاب، روزنامه و مصاحبه با افراد آگاه، تجربیات زیسته جامعه را بر اساس نظریات موجود مورد مطالعه قرار داده است. بر اساس یافته ها تضادها در کردستان گاهی بین فردی گاه بین فرقه ای، گروه های مذهبی یا سکولار بوده است. گاهی این تضادها به صورت فکری و گاه به صورت فیزیکی و نیروهای قهری، در بلند مدت یا کوتاه مدت تقویت یا تضعیف شده است. نتایج حاکی از آن است که در جامعه مورد پژوهش دین به هفت شیوه بر تضادهای اجتماعی تأثیر می گذارد. از آن میان در یک مورد دین انعکاس دهنده ی تضاد، در سه مورد از بین برنده، پوشاننده و تضعیف کننده ی آن و در سه مورد دیگر منشأ، تقویت کننده و تداوم بخش تضادهاست.
برساخت بدن و هویت یابی دختران در رمان نوجوان ایرانی؛ بررسی موردی: آثار عباس جهانگیریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدن همواره به مثابه رابطی میان انسان و تجربه ی او از جهان قرار دارد و عاملی هویت ساز در زندگی اجتماعی اوست. اما تجربه ی بدنمندی، نمی تواند آزادانه و بدون دخالت مسائل اجتماعی، روابط قدرت و گفتمان ها اتفاق بیفتد؛ به ویژه برای سوژه ی نوجوان که در ابتدای درک اجتماعی خود از جهان، در ارتباط با مجموعه ای از روابط قدرت، مانند خانواده، مدرسه، همسالان و متأثر از مسائل اقتصادی، فرهنگی، سنی و جنسیتی است. در این پژوهش، براساس دیدگاه فوکو درباره ی نقش قدرت و گفتمان ها در برساخت بدن، دو رمان نوجوان واقع گرا از عباس جهانگیریان، بررسی شده اند؛ «سایه هیولا» و «جنگ که تمام شد بیدارم کن». تمرکز بر بدنمندی سوژه های اصلی دختر و شیوه های بازنمایی جنسیتی و هویت یابی آنان در این رمان ها بوده است. تمرکز بر بدنمندی سوژه های اصلی دختر و شیوه های بازنمایی جنسیتی و هویت یابی آنان در این رمان ها بوده است.روش پژوهش حاضر کیفی است و با استفاده از استراتژی داده کاوی استقرایی و روش نشانه شناسی اجتماعی انجام شده است. در این مسیر، بدنمندی دختران در سه دسته ی اصلی نشانه های جسمانی (ظاهری)، نشانه های زبانی و نشانه های بهنجارساز بررسی شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که این نشانه ها در ژرف ساخت و روساخت اثر، متأثر از گفتمان جنسیتی شکل گرفته اند و گونه ای ناسوژگی زنانه، انقیاد بدن را در کنار بی کنشی و انفعال سوژه ی زن نشان می دهند.
تحلیل نشانه شناختی تصاویر روی جلد کتب درسی با رویکرد مطالعات جنسیتی (موردمطالعه: کتب درسی مقطع ابتدایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جلد کتب درسی به مثابه اولین رسانه ارتباطی میان محتوای آموزشی و مخاطبان کودک و نوجوان در پیوند با محتوی در جهت جامعه پذیری نسل آتی طراحی و تالیف شده است. بررسی روشمند جلد کتابها به ویژه در مقطع ابتدایی، بعنوان موضوعی میان رشته ای در قلمرو علوم اجتماعی به طور عام و در جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی و نیز با رویکرد جنسیتی در مطالعات زنان به طور خاص زوایای جدیدی از روابط قدرت، نقش های جنسیتی و نیز مناسبات دو جنس آشکار می سازد. این پژوهش به قصد مطالعه جنسیتی الگوهای ارتباطی میان شخصیت های انسانی به روش نشانه شناسی اجتماعی انجام شده و بر اساس سه محور معنای بازنمودی، تعاملی و ترکیبی به تحلیل ۱۳ تصویر از مجموع تصاویر روی جلد می پردازد. انتخاب این این تصاویر بعد از بررسی کلیه تصاویر و با معیار اینکه کدام تصویر متضمن شخصیت انسانی است انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهد تفکیک جنسیتی و پوشش حداکثری (حجاب) دختران ویژگی اصلی تصاویر روی جلد است. تصاویر در امتداد کلیشه سازی جنسیتی از نقش های اجتماعی زنان و مردان قابل تعریف است. برجسته سازی چهره های تاریخی مذکر، تاکید بر نقش مادری زنان و بی اعتنایی به نقش های آنان در حوزه عمومی، در کنار تعداد کمتر شخصیت های زن نسبت به مرد در کلیت امر سوگیرانه بوده است. در نتیجه این امر تصاویر روی جلد در ارتباط گیری و جلب نظر مخاطبان، جامعه پذیری و انگیزه بخشی آنان به ترویج کلیشه های جنسیتی می پردازد.
بررسی جامعه شناختی فرهنگ انرژی در بین کنشگران ساخت مسکن و ساختمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه مسئله ی هدررفت انرژی، یکی از مهم ترین چالش های محیط زیست می باشد. بر اساس پژوهش ها، مصرف انرژی خانگی در ایران نسبت به میانگین جهانی آن بالاتر است. بسیاری از پژوهش ها، صرفا به فرهنگ مصرف کنندگان در واحدهای مسکونی تمرکز کرده اند؛ درحالیکه در بسیاری از اوقات شرایط فیزیکی ساختمان منجر به هدر رفت انرژی می شود. شرایط فیزیکی ساختمان نیز قبل از سکونت توسط سازندگان، مهندسان و عوامل دیگر بوجود آمده است. بنابراین کنشگران در حوزه ی ساخت وساز موضعیت پژوهش جاری است. رویکرد این پژوهش کیفی و با راهبرد نظریه زمینه ای انجام پذیرفته است. مصاحبه ها به صورت نیمه ساختار یافته با کنشگران ساخت و ساز انجام شده است. با استفاده از نظریه زمینه ای تا جایی که به پژوهشگران به اشباع نظری برسند، مصاحبه ها انجام شد. بر همین اساس کد گذاری باز، محوری انجام گردید و سپس مقوله هسته از آن استخراج گردید. ابتدا بر اساس کدهای مربوطه، یافته ها در سه بخش هنجارهای شناختی، فرهنگ مادی و رویه ها بهمراه موانع و تسهیلگرهای آنان تقسیم بندی شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد که سطح دانش و نگرش کنشگران، هنجارهای شناختی را تضعیف نموده است و این موضوع بخصوص در مناطق پایین شهر بیشتر به چشم می خورد. همچنین هزینه ها و مرسومات، بالاترین اثر را در نوع فرهنگ مادی کنشگران دارد. بیشترین تسهیلگری در فرهنگ انرژی ساخت وساز را رویه های انرژی و سپس فرهنگ مادی در قسمت های بالای شهر تهران دارد و نیز هنجارهای شناختی و فرهنگ مادی در پایین شهر، اثر کمتری بر فرهنگ انرژی ساخت وساز دارد.
تحلیل گفتمان انتقادی بازنمایی سلبریتی ها در صداوسیما: مطالعه موردی گزارش های خبری اخبار 20:30(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تحلیل گفتمان انتقادی شیوه بازنمایی سلبریتی ها در گزارش های خبری 20:30 شبکه دو صداوسیما است. صداوسیما، اصلی ترین رسانه مرتبط با حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران برای ترویج و تثبیت ایدئولوژی است. سلبریتی ها با فعالیت هایی مانند اظهار نظرات سیاسی، فعالیت های خیرخواهانه و نمایش سبک زندگی در بسیاری از مواقع در تعارض با ایدئولوژی حاکمیت قرار می گیرند. خبر 20:30 به عنوان یکی از برنامه های خبری صداوسیما در گزارش های مختلف به این تعارض ها پرداخته و اقدامات بسیاری از سلبریتی ها را بازنمایی کرده است. این برنامه در نهان بازنمایی ها، به دنبال تعریف «سلبریتی» بوده که از برخی جهات علمی، به عنوان مسئله این تحقیق، دارای تناقض است. در این پژوهش، سه گزارش خبری 20:30 بر اساس روش تحلیل گفتمان فرکلاف در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین، تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد که گزارش های 20:30 هیچ تعریف ثابت و مشخصی از سلبریتی نداشته و بیشتر به صورت ایدئولوژیک، در زمان ها و شرایط گوناگون، تعاریف متفاوتی از آن ها ارائه داده است. این گزارش ها اغلب با بازنمایی «برساخت گرا» به دنبال تعمیق قطب بندی خود از «ما» (سلبریتی های موافق) و «دیگری» (سلبریتی های مخالف) است. بر این اساس می توان به دوخوانش کارکردگرایانه و انتقادی اشاره کرد که باید خوانش این گزارش های 20:30 را خوانش «کارکردی» دانست تا خوانش «انتقادی». از تبعات اصلی این خوانش، افزایش توجه و شهرت برخی از سلبریتی هاست که مشروعیت خود را با حمایت از نظام سیاسی حاکم کسب می کند که دارای آثار و پیامدهای منفی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زیاد و گسترده ای است.
تحلیل کهن الگوییِ شخصیت مردانه در سینمای ایران؛ مطالعۀ موردی فیلم «شعله ور»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال ها و دهه های اخیر مطالعات زنان با هدف مقابله با نادیده گرفتن زنان در حوزه های مختلف بسیار پررنگ شد؛ تاحدی که این بار به نوعی مطالعات مردان در حاشیه قرار گرفت. این مسئله در خصوص مطالعه و تحلیل شخصیت های سینمایی مرد نیز وجود دارد. در حالی که پژوهش های مختلفی به تحلیل بازنمایی زنان در آثار سینمایی و هنری پرداخته اند، تعداد پژوهش هایی که شخصیت مردانه را تحلیل کرده باشند بسیار معدود است. رویکرد نظری در این پژوهش، مبتنی بر نظریه کهن الگویی جین شینودابولن (یکی از پیروان یونگ) بوده و فیلم سینمایی «شعله ور» به عنوان نمونه با روش نشانه شناسی فیسک مورد تحلیل قرار گرفته است. فیلم «شعله ور» به عنوان نمونه تحلیل این پژوهش، از لحاظ علمی مزیت هایی دارد که آن را به نمونه ای مناسب برای تحلیل تبدیل کرده است. فیلم، شخصیت محور است؛ به این معنا که یک شخصیت مرکزی دارد که مخاطب در طول فیلم تقریباً همه ماجراها را با ذهنیت او دنبال می کند. راوی نیز با ارائه تک گویی های درونی و سیلانات ذهنی شخصیت ها به این مسئله کمک می کند. نتایج نشان می دهد که نزدیک ترین کهن الگو به شخصیت اصلی فیلم (فرید) پوزیدون است. کارگردان فیلم با تصویرکردن فرید، شخصیت کهن الگویی پوزیدون را تداعی می کند. مهم ترین شباهت بین شخصیت مردانه فیلم و شخصیت کهن الگویی مردانه، داشتن روحیه خشم، کینه توزی و انتقام جویی است.
تحلیل گفتمان انتقادی بازنمایی رفتارهای اخلاقی ایرانیان در متون خلقیات نویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیتی که ژانر خلقیات نویسی در فرهنگ ایرانی دارد، در این پژوهش به بررسی و نقدِ بازنمایی رفتارهای اخلاقی ایرانیان در این آثار پرداخته شده است. خلقیات نویسی با هدف بررسی و فهرست برداری از خصلت های فرهنگی و اخلاقی ایرانیان، یکی از گونه های ویژه نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی است که حیاتی طولانی و دست کم همپای پیدایش گفتار جامعه شناسی آکادمیک در ایران دارد. کتاب «از ماست که بر ماست» اثر رضا بهرام پور، نمونه مورد بررسی در پژوهش حاضر است. برای بررسی و نقد بازنمایی رفتارهای اخلاقی ایرانیان در این اثر از روش تحلیل گفتمان انتقادی بر اساس الگوی تئون ون دایک استفاده شده است. نتایج نشان داد که آثار خلقیات نویسی از بسیاری از استراتژی های ایدئولوژیک برای به تصویر کشیدن رفتارهای اخلاقی ایرانیان بهره می برند. گفتمانی که این ژانر نوشتاری در پرتو آن ایرانیان را نقد می کند، گفتمان خودانتقادی فرهنگی است. این گفتمان بیش از آن که در پی بررسی و توصیف رفتارهای فرهنگی و اخلاقی ایرانیان باشد، در حال ساخت این رفتارها است. به این صورت که با جهت دهی به رفتار ایرانیان، آن ها را به سمت رفتارهای اخلاقی ناپسند هدایت می کند؛ بر اساس بازنمایی بهرام پور در این کتاب، رفتارهای اخلاقیِ ناپسند ایرانیان، سه برابر بیشتر از رفتارهای اخلاقیِ پسندیده آن ها است. در واقع، متون خلقیات نویسی با استراتژی های مبتنی بر ایدئولوژی خودانتقادی، این امکان را در دسترس ایرانیان قرار می دهند تا اَعمال خود را نسبت به غیرایرانی ها تفسیر کنند. براین اساس، این آثار به ایرانیان می گویند که آن ها ذاتاً غیراخلاقی عمل می کنند و در مقابل، غربی ها ذاتاً مردمانی اخلاق مدار هستند.
مساله فراغت انحرافی در میان جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اوقات فراغت یکی از حوزه های آسیب زا در جامعه ما محسوب می شود. با توجه به جوان بودن جمعیت جامعه ما و آسیب های احتمالی تجارب فراغت انحرافی در میان جوانان پرداختن علمی به این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است. فراغت انحرافی بعنوان فعالیت های فراغتی تعریف می شود که مغایر با هنجارهای قانونی جامعه صورت می گیرد. مقاله حاضر تأثیر مولفه های نظریه پیوند افتراقی بر فراغت انحرافی را مورد بررسی قرار می دهد. روش پژوهش، پیمایش و ابزار سنجش آن پرسشنامه است. جمعیت تحقیق شامل کلیه جوانان 18-35 سال شهر بابلسر است. 400 نفر بعنوان حجم نمونه به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده است. نتایج تفاوت معنی داری را میان جنسیت و فراغت انحرافی نشان نمی دهد. اما مجردها بیشتر از افراد متاهل رفتار آسیب زا در زمان فراغت دارند. طبق یافته های آزمون همبستگی پیرسون، بین ابعاد سازه پیوند افتراقی (تقدم رابطه، مدت زمان، فروانی و شدت رابطه) و فراغت انحرافی (آشکار و پنهان) رابطه معنی داری وجود دارد. هرچند شدت رابطه میان این چهار متغیر مستقل با نوع پنهان فراغت انحرافی بیشتر بوده است. مطابق با آزمون مدل نظری تحقیق که با روش مدل سازی معادله ساختاری انجام شده است مشخص گردید تاثیر سازه پیوند افتراقی بر فراغت انحرافی و ابعاد آن مثبت بود است(Beta= 0.60). همچنین متغیرهای سازه پیوند افتراقی باهم توانستند 36/0 از تغییرات متغیر وابسته ( فراغت انحرافی و ابعاد) را مورد تبیین قرار دهند. این بدین معناست که زمینه های اجتماعی بخصوص تعاملات با دوستان در فضاهای فراغتی بر رفتار آسیب زای جوانان نقش مهمی دارند.
تحلیل داده بنیاد فرهنگ بیگانگی شغلی در نظام بوروکراسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصد این جستار تحلیل داده بنیاد فرهنگ بیگانگی شغلی در نظام بوروکراسی- اداری در ایران است. از آنجا که پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کیفی و به طور مشخص نظریه زمینه ای اشتراوس و کوربین به انجام رسیده است می کوشد شرایط علی، زمینه ها، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدهای بیگانگی شغلی را مطالعه کند. پژوهش با استفاده از شیوه نمونه گیری گلوله برفی با 15 نفر از کارکنان شاغل در بخش اداری مصاحبه عمیق فردی به عمل آورده است. داده ها در مراحل سه گانه کدگذاری تحلیل شدند و نتایج نشان داد که بیگانگی شغلی که امروزه به شکل نوعی فرهنگ درآمده است محصول برخی شرایط علی مثل بی عدالتی، طرد و احساس ناامنی است و همچنین از برخی زمینه ها نظیر بی انگیزشی، احساس تنهایی و فقدان تخصص تأثیر می پذیرد. این شرایط و زمینه ها در کنار اثرات عوامل مداخله ای مثل نوسانات و تغییرات اداری بر شدت بیگانگی شغلی می افزایند. برخی از راهبردهایی که سازمانها می توانند برای مواجهه با این پدیده استفاده کنند عبارتند از انگیزه بخشی، مهارت زایی و ایجاد روحیه تعامل و همدلی در میان افراد. در صورت عدم اتخاذ راهبردها، فرهنگ بیگانگی شغلی می تواند به گسترش نفرت، انزجار، افسردگی، و طرد متقابل میان اعضا دامن بزند. در کل عوامل متعددی در بسط فرهنگ بیگانگی شغلی در نظام بوروکراسی- اداری نقش دارند و شناسایی آنها در سازمان های اداری امکان توسعه اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از بیگانگی شغلی را فراهم می کند.