مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
مادیت
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۴
25 - 49
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش ابتدا اصول کلی و مشترک قایلان به نظریه های مادی انگارانه و دیدگاه های مخالف دوگانه انگاری، که برای اختصار آنها را «قایلان به مادیت ادراک» می نامیم، بر می شماریم؛ ادله یادشده در دو دسته کلی قرار می گیرند: دلایلی که در رد دوگانه انگاری جوهری اقامه شده است و دلایلی که برای اثبات دیدگاه های یگانه انگاری ارایه گردیده است. سپس به تحلیل و بررسی این دلایل می پردازیم. در پایان با بررسی دلایل مختلف، مشخص شد که دو دیدگاه رفتارگرایی و کارکردگرایی برای ادعای خود دلیلی اقامه نکرده اند. دلایل مطرح شده برای ماتریالیسم حذف گرا و این همانی به این دلیل که بر پایه استقرا هستند یا امید به پیشرفت دانش عصب شناسی در آینده، بسی جای تأمل ندارند؛ ولی نشان داده شد که برهان های ناتوانی تبیین دیدگاه دوگانه انگاری، تاریخ تکاملی، وابستگی عصبی، تأثیر روان گردان ها بر آگاهی و برهان مغز دوپاره، خدشه پذیر نیستند؛ ولی با نظر صدرالمتاللهین مبنی بر جسمانیه الحدوث وروحانیه البقا بودن نفس انسانی سازگاری دارند.
تحلیل مفهوم آگاهی از دیدگاه ملاصدرا و پیوند گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده مسئله ی آگاهی از مهم ترین مسائل تاریخ فلسفه است. به دلیل دشواری تعریف آگاهی برخی فیلسوفان آن را به آگاهی پدیداری، آگاهی دسترسی، خودآگاهی و آگاهی نظارتی تقسیم کرده اند. فیلسوفانی مانند ملاصدرا که آگاهی (علم) را به نفس نسبت می دهند و بر این اساس ویژگی های مربوط به آگاهی را تبیین می کند، تمام اقسام آگاهی را به امری فراتر ماده نسبت می دهد. از این رو از دیدگاه وی نمی توان آگاهی را به ماده تقلیل داد. این در حالی است که نظریات فیزیکالیستی مانند نظریه ی پیوند گرایی آگاهی را به ماده نسبت می دهند. طبق نظر پیوند گرایان می توان آگاهی را با استفاده از شبکه های عصبی مصنوعی تبیین کرد. اما این نظریه بر خلاف ادعای خود ناتوان از تبیین اقسام و ویژگی های آگاهی است. در این نظریه دلیلی که باعث می شود آگاهی را به شبکه های عصبی نسبت دهند این است که آگاهی را مساوی با پردازش اطلاعات می دادند. در حالی که طبق نظر ملاصدرا آگاهی (درک اطلاعات) معمولاً همراه با پردازش اطلاعات هست، اما پردازش اطلاعات بدون آگاهی نیز امکان پذیر است. از این رو مطابق دیدگاه ملاصدرا نمی توان رابطه آگاهی و پردازش اطلاعات، را تساوی دانست.
وحدت انگاری مادی انسان در مکتب تفکیک؛ بررسی برخی پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۵
51 - 73
حوزه های تخصصی:
بزرگان مکتب تفکیک منکر تجرد نفوس انسانی هستند و به جهت تأکید بر جسمانیت نفس و بدن، به یگانگی مادی انسان اعتقاد دارند اما به جهت اذعان به ماورای طبیعت از زمره مادی انگاران محض خارج میشوند. عموم ایشان به جهت باور به تمایز کامل بین قرآن، فلسفه و عرفان، علوم بشری را مشکوک و غیر یقینی دانسته و لذا جمع این مواضع را التقاط و اجتماع امور متنافر میدانند. مطالعه پیش رو بر اساس مبانی انسانشناختی، ناکارآمدی تحلیل و تبیین بزرگان مکتب تفکیک در مسائلی همچون معاد جسمانی، کیفیت ادامه حیات صرفاً مادی انسان در عالم برزخ و اجتماع ناسازگار مادیت نفس و تجرد علم را مورد بررسی و نقد قرار داده است و با روش تحلیلی توصیفی سعی نموده به این پرسش پاسخ دهد که آیا بانیان مکتب تفکیک توانستهاند با مادیانگاری وجود انسان تبیینی موفق از معاد، برزخ و حقیقت علم و ادراک به دست دهند؟
ادبیات پسااستعماری، مادیت و غیاب رادیکال: جستاری درباره فرودست سازی اشیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در تلاش است تا مفهوم اشیا فرودست را در تقاطع مادیت وغیاب بسط دهد. برای انجام این کار نقد ادبی منتسب به دریدا در ادبیات پسااستعماری در جهت بازخوانی انتقادی انسان شناسی استعماری و بالاخص کار ای.بی.تیلور به کار گرفته شده. در این بازخوانی نشان داده می شود چگونه جنبه های خاصی از زیست بوم به دلیل ناتوانی در ارائه ردی از گذشته خود فرودست سازی می شود و از کنش به مثابه عامل زمانمندسازی منع میگردد. فرایند فرودست سازی زیست بوم مبتنی بر اشیا فناورانه و رابطه ی پیشرونده این اشیا با گذشته خود است که ساختار زمانی خطی مدرن ما را میسازد. یعنی حرکت از معدود اشیاء فناورانه ساده به انبوهی فزاینده از اشیاء فن آورانه پیچیده که پیشرفت-به مثابه-تاریخ را تولید می کند. این مقاله با تاکید بر مفهوم غیاب رادیکال به عنوان نقطه عزیمت یک سیاست-حیات رهایی بخش به پایان می رسد و می پرسد: چه نوع همکاری با اشیا فرودست (زیست بوم) میتواند ایده آلترناتیو «پیشرفت-توسعه» و ساختار زمانی خطی مدرن مرتبط با آن را ممکن کند؟
چیستی تمدن غرب در آرای امام موسی صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش مقاله ی حاضر این است که نحوه مواجهه امام موسی صدر با تمدن غرب چگونه است و این تمدن واجد چه مختصات و ویژگی هایی است که آن را از تمدن اسلامی متمایز می سازد؟ مدعای نوشته حاضر این است که صدر، تمدن غرب را به عنوان دیگری تمدن اسلامی در نظر گرفته و ازاین رو با رویکرد انتقادی به برخی از ویژگی های تمدن غرب مانند مادی و غیراخلاقی و غیردینی بودن تأکید کرده است. چنین رویکردی البته معطوف به بنیان های فکری- فلسفی و دینی- اخلاقی این تمدن است تا ابعاد ظاهری و روبناهای آن. ازاین رو ایشان در بررسی چیستی تمدن غرب، بر مادی بودن این تمدن تأکید کرده و بر همین اساس به غیراخلاقی و سپس رویکرد غیردینی در این تمدن می رسد. نوشته حاضر چنین رویکردی را با روش تحلیل مضمون مورد بررسی قرار داده و به برخی از پیامدهای تمدن غرب اشاراتی خواهد داشت. از نگاه صدر، تمدن غرب یک تمدن رو به اضمحلال است ولی غرب با ابزارهای مختلفی در تلاش است به حیات خود تداوم ببخشد. یکی از این ابزارها تحمیل جنگ ها و منازعات در سرتاسر جهان و به ویژه منطقه خاورمیانه است که بیشترین منابع انرژی در آن نهفته است و غرب بر آن است سلطه بر این منابع انرژی را همچنان در اختیار داشته باشد.
بازاندیشی (عمیقاً) رابطه ایِ دانش از منظر هستی شناسی مسطح؛ چارچوبی شناخت شناسانه و روش شناختی همکاری رشته ای و دلالت هایی برای انتظام برنامه ریزی فضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران کنونی، «دیدگاه های رابطه ای» متعددی با تکیه بر «اصل پیچیدگی» به منزله بدیلی برای رویکردهای ذات گرا مطرح شده اند، چنان که از این گرایش به عنوان «چرخش رابطه ای» یاد می شود. بااین حال، عموماً پایه های فلسفی این دیدگاه ها مبهم است و گاهی با «دیدگاه های نسبیت گرا» یا «دیدگاه های تعاملی» مبتنی بر نظریه کنش ارتباطی هابرماس آمیخته می شوند. بسیاری از دغدغه های دانش پژوهانهٔ کنونی در حوزه های علوم انسانی و اجتماعی برای فهم فرایندهای انسانی جامعه ای -همچون تأکیدهای نوین بر مادیت، کردارهای بدنمند، شناخت ناخوداگاه، فضازمان مندی، پساانسان گرایی، و حتی امر همکاری رشته ای- محصول «تفکری رابطه ای» هستند؛ اما بنیان های هستی شناسانه و شناخت شناسانه آنها مغفول می ماند. این مقاله با استفاده از روش سنتزپژوهی می کوشد دیدگاه های رابطه ای را بر اساس بن مایه های هستی شناختی تحلیل و گونه بندی کند. همچنین، با به کارگیری «مؤلفه های عامِ شناختی» و «مؤلفه های دیدگاه (عمیقاً) رابطه ای بر پایه هستی شناسی مسطح»، «چارچوبی شناخت شناسانه و روش شناختی (عمیقاً) رابطه ای و همکاری رشته ای» بسط دهد. از این دیدگاه، دانش/شناخت ماهیتی چندگانه، ناهمگن، واسطه مند، و بسترمند دارد و از منابع درهم تنیدهٔ «ذهنیِتِ خوداگاه» (قوه بازاندیشی یا تأمل آگاهانه) و «عینیت» (محیط بیرونی) حاصل می شود. واسطه های ناخوداگاه همچون «واسطه های ایده ای جمعی» (فرهنگ و گفتمان) و «واسطه های بدنمند فردی» (ویژگی های روان تنی) در شکل گیری آن دخیل هستند. حدودی غیرقطعی و پیشایندی دارد و همواره در فرایند و «شوند» است. روش شناسی حصول آن نیز، با اقتباس از لاتور، مبتنی بر بسط «پروگرام های همبندی/چینشی» است. این چارچوبِ شناختی، در تمامی حوزه های علوم انسانی و اجتماعی تا هنر و برنامه ریزی فضایی و سیاست گذاری عمومی قابل استفاده است و می تواند انتظام های تک رشته ای را به سوی همکاری رشتگی، و انتظام های همکاری رشته ای را به سوی فرارشتگی رهنمون گردد.