مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
اثر هنری
حوزههای تخصصی:
" رویکردی که تاکنون جامعهشناسی برای شناخت هنر در پیش گرفته، ارجاع هنر به زیربنای اقتصادی و تولیدی اثر هنری، یا ارجاع آن به جهانبینی و ایدئولوژی هنرمند، و یا ارجاع هنر به ساخت طبقاتی مخاطبان و مصرفکنندگان آن بوده است؛ اهمیت هیچ یک از این عناصر (اثر هنری، هنرمند، مخاطب) را نمیتوان انکار کرد، اما باید گفت،آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، «ارتباط» بین این عناصر است؛ شبکه پیچیده روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میان آنها که «دنیای هنر» را میسازند. موجودیت هنر در گرو مبادلات میان این چهار عنصر(دنیای هنر، اثر هنری، هنرمند، مخاطب) است. در واقع، هنر سیستمی خود تنظیم کننده از روابط کارکردی میان این چهار عنصر ساختاری است. در این تحقیق سیستم هنر را بر مبنای مدل سیستمی پارسونز(AGIL) مورد بررسی قرار میدهیم و روابط کارکردی میان عناصر ساختاری آن را مطالعه میکنیم.
اثر هنری؛ نظر به وجود شی بررسی تطبیقی آرای ویتگنشتاین متقدم و شکلوفسکی در باب هنر
حوزههای تخصصی:
لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف پر آوازه¬ی قرن بیستم، معتقد است که «اثر هنری شیء است در حالیکه از وجه ابدی به آن نگریسته شود» و ویکتور شکلوفسکی، منتقد و نظریه¬پرداز ادبی، نیز هنر را راهی برای «آشنایی¬زدایی» از اشیاء و «نا آشنا» نمودن امور آشنا می¬دانست. معتقدم که میان این دو دیدگاه در خصوص هنر و اثر هنری، نسبت و تشابهی قابل توجه وجود دارد. تأکید ویتگنشتاین و شکلوفسکی بر هنر به قدرت آن در هموار نمودن راهی برای «خوانندگان» (به معنای وسیع کلمه) برمی¬گردد تا اشیاء را فی¬نفسه و خارج از زمینه¬ی معمول¬شان ادراک نمایند. همانطور که شکلوفسکی میگوید «هنر از طرق مختلف، اشیاء را از خودکاری ادراک رها می¬سازد»؛ در مقابل، اشیاء از منظر شیوه¬ی عادی نگریستن تقریباً اصلاً دیده نمی¬شوند یا «هیچ به حساب می¬آیند». در اثر هنری اما وجود اشیاء برجسته میشود. در این نوشتار می¬کوشم نشان دهم که دیدگاه¬های اولیه¬ی ویتگنشتاین در باب زیبایی¬شناسی در هماهنگی با نظریه¬ی فرمالیستی شکلوفسکی در خصوص هنر است.
سمبولیسم از نظر هگل و سنت گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش تعاملی هنر، تجارت و پایگاه های مؤثر از منظر نشانه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروز مرز میان تجارت و بازار فروش کالا با فرهنگ و هنر از بین رفته و هر گروه برای دستیابی به اهداف خود به دیگری وابسته شده است . هنر جایگاه ویژه ای در اقتصاد جهانی دارد و ظهور پایگاه های قدرتمند و مؤثر و نقش آفرین به عنوان میانجی موجب تعامل آشکارتر هنر و تجارت شده است. میانجی ها می توانند معرف هرآن چیزی شناخته شوند که میان اثر هنری و پذیرش آن مداخله می کنند. این مقاله ضمن بررسی نقش تعاملی هنر و تجارت به عملکرد میانجی ها در ارزشگذاری، معرفی و فروش آثار هنری با بهره گیری از مربع نشانه شناسی گرماس می پردازد. با توجه به یافته های موجود که حاکی از رشد روز افزون بازارهای هنری در نتیجة مشارکت میانجی های مربوطه است، پرداختن به این مبحث و بیان چالش های موجود ضروری به نظر می رسد. در این مقاله با گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و به شیوه توصیفی تحلیلی در پاسخ به این پرسش که ""چه عواملی در تعامل هنر با دنیای اقتصاد و تجارت بیشترین تأثیر را دارند؟"" به این نتیجه می رسد که مداخله و مشارکت عوامل میانجی و کنشگران مختلف ، در تعاملی معین با دو مقولة مورد بحث قرار گرفته و گسترة دامنة فعالیت و ترکیب آنها به عنوان شبکه ای از معنا و ارزش های اجتماعی می تواند موجب رشد هنر و اقتصاد و درک بیشتر فرهنگ شود. شناخت بیشتر در این زمینه ، می تواند بر غنای دستاوردهای هنری، فرهنگی و نیز اقتصادی بیافزاید.
کارکرد نظریه های جامعه شناسی در تحلیل فیلم مطالعه موردی تحلیل فیلم «لاک پشت ها هم پرواز می کنند»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه تلاشی است برای ارائه شیوه ای کارکردی در خوانش فیلم های سینمایی تا نشان دهد چگونه با استناد به نظریات جامعه شناسی می توان دنیای فیلم را مورد واکاوی قرارداد. به همین منظور فیلم ««لاک پشت ها هم پرواز می کنند»» برای تحلیل عملی انتخاب شد. با بررسی آرای اندیشمندان مختلف در بحث تئوری های رفتار جمعی، نظریه «فشار ساختاری» نیل اسملسر به عنوان الگوی اصلی مطالعه انتخاب و ضمن تطبیق حوادث فیلم با مراحل شش گانه پیدایش جنبش های اجتماعی، مشخص شد که مراحل مختلف تکوین داستان فیلم با آرای اسملسر مطابقت دارد. با توجه به یافته های این مطالعه، می توان پیشنهاد کرد که در تحلیل فیلم ها با مضامین اجتماعی و نیز نگارش فیلم نامه های این حوزه از سینمای داستانی، از نظریه های تحلیل اجتماعی به عنوان الگوی عملی استفاده شود
جایگاه امر حسی در پدیدارشناسی هنر دوفرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میکل دوفرن، فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، در رشته ای از آثار خویش، به ویژه مهم ترین اثرش به نام پدیدارشناسی تجربه زیبایی شناسانه، توصیفی منظومه وار از تجربه زیبایی شناسانه به دست داده است. این مقاله جهت گیری ای را بررسی می کند که به نظر می رسد مبنای پدیدارشناسی هنر او را تشکیل می دهد، و آن بر صدر نشاندن معنای اصیل و آغازین واژه استتیک/ زیبایی شناسی، یعنی ادراک حسی (aisthesis) به عنوان اصل لاینفک و جانشین ناپذیر تجربه زیبایی شناسانه است. دوفرن این کار را عمدتا با تفکیک میان اثر هنری و ابژه زیبایی شناسانه انجام می دهد. در این مقاله نشان داده شده است که این تفکیک نزد دوفرن چگونه به اصالت امر حسی در تجربه زیبایی شناسانه راه می برد. در عین حال، این نکته نیز شرح داده شده است که تاکید دوفرن بر حسیت و امر حسی در تجربه زیبایی شناسانه به معنای نفی یا دست کم گرفتن معنا یا عناصر شناختی در این تجربه نیست. با این حال، نزد دوفرن معنا یا عناصر شناختی تجربه زیبایی شناسانه در امر حسی درون ماندگارند و تنها در همین محمل آنی هستند که هستند. به عبارت دیگر، آنچه را ""در"" اثر هنری گفته می شود تنها ""با"" اثر هنری می توان گفت.
«هستی شناسی» در کانون پدیدارشناسی رومن اینگاردن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی جایگاه هستی شناسی در پدیدارشناسی رئالیستی رومن اینگاردن به ویژه در حوزة زیبایی شناسی می پردازد. رومن اینگاردن، پدیدارشناس لهستانی، از شاگردان معروف هوسرل بود که با رویکرد فلسفی استادش در دوره دوم فکری او یعنی ایده آلیسم استعلایی اش مخالفت کرد و معتقد بود که هوسرل در پژوهشهای منطقی رویکرد رئالیستی اتخاذ کرده است حال آنکه در ایده ها به سمت ایده آلیسم استعلایی گرایش می یابد. محتوای کتاب در باب انگیزه هایی که هوسرل را به ایده آلیسم استعلایی سوق دادند دقیقاً همین مسأله است. اینگاردن پدیدارشناسی رئالیستی خود را در مقابل پدیدارشناسی ایده آلیستی هوسرل مطرح کرد. مسأله رئالیسم/ ایده آلیسم و توجه او به هستی شناسی دغدغة مهم اینگاردن در تمامی نوشته هایش است. به نظر او هستی شناسی(در قالب هستی شناسی صوری، مادی و وجودی یا اگزیستانسیال) با متافیزیک یکی نیست و تلقی او از وجود آثار هنری مثل اثر موسیقایی متفاوت است. اینگاردن وجود آثار هنری را از سنخ وجود قصدی(Intentional being) می داند. به عبارت دیگر، بر این باور است که هستی و وجود این آثار نه عینی اند نه کاملاً ذهنی بلکه وجود یا هستی کاملاً قصدی دارند و لذا از عینیت های قصدی(Intentional Objectivities) برخوردارند. برای مثال، اثر موسیقیایی اثری است که وجود قصدی دارد نه وجود واقعی. آنچه را که در این مقاله به مثابة نتیجه محصل به آن دست یافتیم این است که هستی شناسی اینگاردن از سنخ هستی شناسی سنتی نیست که از افلاطون تا هوسرل تداوم یافته و جان کلام وجود یا هستی مدنظر اینگاردن را باید در وجود قصدی یافت که مصادیق چنین وجودی را در آثار هنری تحلیل و بررسی کرده است.
تحولات نورپردازی شهری؛ از تأمین روشنایی تا خلق متن هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۰ بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۲
27 - 37
حوزههای تخصصی:
امروز نور به عنوان عنصر غیر کالبدی منظر شهری نقش به سزایی در تداوم حیات شهرنشینی شهروندان در شب و شکل گیری منظر شبانه شهر ایفا می کند. نورپردازی شهری در کشورهای توسعه یافته به عنوان دانشی میان رشته ای حوزه های فنی، مهندسی، علوم انسانی و هنر مطرح است که همکاری های توأمان متخصصان را طلب می کند. شکل گیری تعاملات اجتماعی و ارتقای سطح کیفی آنها مقوله ای است که در جوامع مدنی بسیار بدان پرداخته می شود. از آنجا که نورپردازی شهری اقدام ویژه ای جهت تسهیل تداوم حیات جمعی در زندگی شبانه شهرهاست ضروری به نظر می رسد به این مقوله توجه بیشتری شود؛ چنانکه کشورهای توسعه یافته از پتانسیل های آن بهره مند شده اند. این مقاله بر این اعتقاد است مقوله نور در شهر از بدو ورود تا دوران جدید در دنیا تحولاتی چشمگیر را طی کرده است که براساس اهداف شکل گیری و نقش شهروندان به عنوان مخاطبان هدف می توان آن را به چهار دسته تقسیم کرد: 1) عملکردی: تأمین روشنایی 2) تزیین گرایی و نمادسازی 3) خلق اثر هنری 4) خلق متن هنری. همچنین نقش شهروندان به عنوان مخاطبان هدف از مصرف کننده و تماشاگر منفعل به تولیدکننده، بازیگر و کاربر فعال ارتقا یافته است. بنابراین می توان چنین جمع بندی کرد که پتاسیل های نورپردازی شهری از یک مقوله صرفاً عملکردی به یک هنر تعاملی که امکان برآورده ساختن تعاملات اجتماعی به عنوان اصلی ترین هدف شهرنشینی را برعهده دارد، ارتقا یافته است. ضرورت این مقاله جلب توجه مدیران، متخصصان و هنرمندان کشور به این حوزه نوین است تا با بهره مندی از پتانسیل های تعریف شده در تجربیات جهانی بتوان به ارتقای سطح کیفی منظر شبانه شهرهایمان با توسل به رویکردهای زیباشناسانه و هنرمندانه همت گماشت و روابط و تعاملات اجتماعی گسسته شده از دوران مدرن را بازیابی کرد و به منظر سلامت شهرهایمان قوام بخشید.
بررسی سه اثر هنری معاصر با محتوای اجتماعی از منظر نشانه شناسی با رویکرد سیر زایشی معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم بهمن ۱۳۹۷ شماره ۶۹
67 - 76
حوزههای تخصصی:
هنر و هنرمند نقش بزرگی در حفظ ارزش ها، مقاصد انسانی و نشان دادن خواسته ها و رفتارهای اجتماعی دارند. آثار هنری متأثر از رخدادهای اجتماعی و فرهنگی از عوامل و وجوه مهمی هستند که اگر در مطالعات نشانه شناسی هنرها وارد شوند و مورد بررسی قرار گیرند بر غنای تبیین ها و دستاوردهای این گونه پژوهش ها خواهند افزود همچنین موجب شناخت و درک ساحت های فرهنگی و هنری جامعه می شوند. مقاله حاضر پاسخی است به این سوال که چگونه می توان از طریق مطالعات نشانه شناسی و روش سیر زایشی معنا، به تجزیه و تحلیل یک اثر هنری پرداخت و به حقیقت و مفاهیم پنهان آن دست یافت؟ فرضیه حاکی از آن است که این گونه مطالعات با توجه به نظام های گفتمانی حاکم، سبک و خصوصیات نشانه گذارانه آثارهنری منجر به فهم و درک بهتر از هنر و فرهنگ جامعه می شوند. هدف از این پژوهش ارزیابی و شناخت عناصر نشانه ای آثار منتخب، جهت دستیابی به زمینه بندی و وجوه معنایی نهفته درلایه های مختلف است تا نشان دهدکه چگونه کنش ها و روابط عناصر مختلف باعث شکل گیری گفتمان تعامل گرا و معنادار می شود. روش تحقیق: به شیوه توصیفی-تحلیلی آثاری است که با محتوای اجتماعی که ضمن مطالعه از جنبه نظری، مهمترین زمینه های تولید مفاهیم این آثار را در فرایند سیر زایشی معنا براساس الگوی مطالعاتی گرماس بررسی کرده و از طریق نشانه ها و روابط عناصر و تجزیه و تحلیل ساختارهای ژرف به ظاهرشدن معنا در متن می پردازد. نتیجه گیری :پژوهش نشان می دهد می توان با استفاده از نشانه شناسی و بهره گیری از سیر زایشی معنا به گفتمان های هنری و روابط تقابلی گوناگون پرداخته و به دلالت های معنایی آنها پی برد. همچنین دریافت مفاهیم نهفته در آثار می تواند منجر به شناخت بهتر و هوشیارانه تر از جامعه و تحولات آن شود. گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و استفاده از رسانه های گروهی صورت گرفته است.
عکس: جلوه ای از هنر یا تقلید صرف؟ جایگاه آثار عکاسی در نظام حقوق مالکیت ادبی و هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق خصوصی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
199 - 216
حوزههای تخصصی:
با اختراع دوربین عکاسی این پرسش مطرح شد و همچنان مطرح است که «آیا عکس می تواند به عنوان یک اثر هنری حمایت شود؟» از طرفی، دوربین ابزاری مکانیکی است که تأثیر آن در خلق عکس انکارکردنی نیست و همین واقعیت تفاوت اساسی عکس با آثار هنری از قبیل نقاشی است؛ لذا برخی معتقدند عکس تنها واقعیت موجود را نقل می کند و فاقد اصالت لازم برای حمایت پذیری به عنوان اثر هنری است. از طرف دیگر، نمی توان نقش عکاس را به عنوان کسی که از دوربین برای خلق عکس بهره می برد و از بین گزینه های مختلف دست به انتخاب زده و یکی را برمی گزیند نادیده گرفت. در نتیجه عده ای عکس را حاصل خلاقیت عکاس و واجد اصالت و لذا اثری هنری دانسته اند که باید حمایت شود. نظر اخیر در حقوق بیشتر کشورها و اسناد مهم بین المللی مانند کنوانسیون برن پذیرفته شده است. در این مقاله، با روش توصیفی-تحلیلی، نحوه حمایت و احراز اصالت عکس و موضوعات مرتبط با آن در حقوق داخلی کشورها و اسناد بین المللی بررسی شده است.
بررسی هرمنوتیک چکامه ی ایوان مداین بحتری
حوزههای تخصصی:
یک ژانر هنری، در وجود خود پیامی، به صورت نوشته و نانوشته، ارائه می دهد. معماری ظاهری کلام، پیامی سطحی، بر اساس ذائقه ی اخلاقی و ذهنی مخاطب به وجود می آورد و معنا کاوی سلول های پنهان اثر (نانوشته ها) است که در درک بهتر زیبایی و هندسه اثربخشی آفریده هنری، یاری گر خواهد بود. در این راستا هرمنوتیک، بر اساس شاکله ی؛ مؤلف؛ متن و مخاطب با دخالت فضای تاریخی، به بررسی یک نوشته ی ادبی می پردازد و گونه های زیبایی شناختی متن را مشخص می سازد. این مقاله برای تبیین افق زیبایی های چکامه ی ایوان مداین بحتری از هرمنوتیک کمک می گیرد و گونه های تفسیری آن را مشخص می سازد. با توجه به اینکه، مقوله ی هرمنوتیک بحثی نوین در حوزه زبانشناسی و ادب فارسی است پژوهش در آن و ورود هرمنوتیک به قصیده ی فوق الذکر مسبوق به سابقه نیست. بررسی اجمالی ذیل، شاید بتواند در ترسیم افق اندیشه ی پژوهندگان، نقشی اندک ایفاء بکند. مسلماً، راهنمایی افاضل ادب بیش از این راه ساز خواهد بود.
ساختار آزادی: سیستم یا فوگ؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
41 - 51
حوزههای تخصصی:
اگرچه تغایر ظاهری میان آزادی و سیستم همواره در طول تاریخ اندیشه، زمینه ساز مباحث متعددی بوده است، اما این فیلسوفان ایدئالیست آلمانی بودند که برای نخستین بار، نسبت میان این دو مفهوم را به نحوی صریح صورت بندی کردند. در اینجا سیستم که ضامن انسجام شناخت است، بنیادی سوبژکتیو و عقلانی است؛ اما هایدگر در اندیشه متاخر خود از مفهوم سیستم که ساختار آن براساس نظمی ریاضیاتی تعیین می شود ولذا دلالت های مطلقا سوبژکتیو دارد، عبور می کند و به جای آن مفهوم فوگ را برای اشاره به ساختار باشندگی هستی به کار می گیرد. اگرچه بر فوگ، همان انتظام سیستم حکم فرمایی نمی کند، اما این ساختار هم نظم خاص خودش را دارد. ویژگی ممتاز این نظم، قائم به ذات بودنِ اجزاء فوگ درعین وحدت آنهاست. به عبارت دیگر، این نظمی است که در آن آزادی هر جزء حفظ می شود و حتی این آزادی، وحدت درونی کل فوگ را تقویت می کند. بدین سان، مفهوم فوگ به هایدگر مجال می دهد تا ساختار منظمی را به اندیشه درآورد که نه تنها در برابر آزادی قرار نمی گیرد، بلکه اصلا اساس و بنیان آن آزادی است.
ساخت گرایی تکوینی گلدمن به مثابه روشی در نقد آثار هنرهای تجسمی (مطالعه موردی عکس های دوره قاجار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۸
143-174
حوزههای تخصصی:
لوسین گلدمن (1913 1970م)، پژوهشگر رومانیایی و تابع مارکس در حوزه جامعه شناسی ادبیات، به بررسی ارتباط اثر ادبی با جامعه پرداخت؛ سپس حوزه پژوهش های خود را به رمان منحصر کرد و روش ساخت گرایی تکوینی را درپیش گرفت. گلدمن در روش خود درپی برقراری پیوندی معنادار میان فرم ادبی و مهم ترین جنبه های زندگی اجتماعی بود. به عقیده او، آفریننده اثر ادبی نه یک فرد، بلکه طبقات و گروه های اجتماعی جامعه هستند. این شیوه درعین پرداختن به محتوای اثر، از صورت آن نیز غافل نمی ماند و درصدد تبیین ساختار ادبی، ساختار اجتماعی و فضایی است که اثر در آن شکل گرفته است. تحقیق در تعیین نوع ساختار معنادار حاکم بر اثر هنری از نظر گلدمن، بررسی رابطه ساختار اثر هنری و جهان بینی هنرمند و شناخت شگردهای هنری او جهت تبیین گروه های اجتماعی مورد نظر اثر هنری از اهداف پژوهش محسوب می شود. مقاله پیش رو درپی پاسخ به این پرسش است که میان جهان نگری هنرمند و آثار او با ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه در دورانی که آثار او خلق شده، چه رابطه ای وجود دارد. در این راستا نمونه هایی از عکس های دوره قاجار که توسط آنتوان سورگین گرفته شده اند، با تمرکز بر نقد تکوینی گلدمن و براساس آرای بارت مورد تحلیل نشانه شناسی قرار گرفته اند. بررسی ها نشان داد که ساختار فکری طبقه ای که تغییر را در سر می پروراند که نمود آن در اهداف مشروطه خواهان مشاهده شد با ساختار اثر هنری که به نمایندگی هنرمند ایفای نقش می کند، رابطه ای دوسویه و متقابل دارد و به نوعی به یکدیگر وابسته اند؛ عکاسی محل تلقی این دو ساختار است. در این روند اختلاف طبقاتی و شاه محوری، ساختار معنادار تصاویر نمونه موردی این مقاله است.
تحلیل مواجهه مخاطب با اثر هنری با تأکید بر مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکمت اسلامی علی رغم غنای محتوایی، اهتمامی برای ورود به فلسفه های مضاف و از جمله حکمت هنر نداشته است. از این رو در عالم اسلامی علم مستقلی درباب هنر مفتوح نشده است. این در حالی است که با عنایت به حکمت اسلامی می توان به تبیین نظری هنر مبادرت نمود و البته این مهم با عنایت به مبانی حکمت صدرایی ممکن و میسور است. نحوه مواجهه مخاطب با اثر هنری و برآیند این مواجهه از جمله مباحث فلسفه هنر است. در این مقاله با تأکید بر مبانی صدرایی به یکی از مباحث مهم فلسفه هنر یعنی مواجهه مخاطب با اثر هنری خواهیم پرداخت. ابتدا نحوه این مواجهه و سپس فرایند ادراک اثر بوسیله مخاطب تحلیل می شود. در انتها نیز تأثیر اثر در مخاطب و همچنین نقش اثر در سعادت و شقاوت مخاطب بیان می شود.
بررسی دانش حاکم بر هنرهای جدید در سطح شهر یزد
منبع:
فرهنگ یزد سال اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
85 - 104
حوزههای تخصصی:
خوانش عرصه هنر شهری نیازمند ادراک قوانین و شرایط حاکم بر آن یا به عبارتی دانش حاکم بر زمانش است. این دانش که در پژوهش حاضر مورد بحث و بررسی قرار می گیرد چنین تعریف شده: دانش در هر زمان مبتنی بر نوعی ژرف اندیشی، تبادل نظر و آموزش پدید می آید، نشانگر تلقی و تفسیر آن دوره از مسائل، پدیده ها، ارزشها و بینشهای آینده نگر است که منجر به افزایش توان بالقوه برای اقدامات و تصمیمات اثربخش از سوی دولت و هنرمند می شود و شهروندان آن زمان را با پردازشی ذهنی تحت تأثیر قرار داده و به آنها پاسخ می دهند. بر این اساس، پژوهش حاضر برآنست تا بدین سؤال پاسخ دهد که: مؤلّفه های دانش حاکم بر عرصه هنر شهری که سبب تعامل میان دولت، هنرمند و شهروند می شوند؛ چیست؟ بر اساس مطالعات انجام گرفته بر روی برخی از آثار هنری نصب شده درسطح شهر یزد اینچنین به نظر میرسد که نوعی دانش آگاهی خشی بر هنر شهری حاکم است که به واسطه مؤلّفه هایش برگرفته از اوضاع و شرایط حال حاضر جوامع شهری مشارکت و تعامل دولت، هنرمند و شهروند را ضرورت می بخشد. به نحوی که هنرمند با لحاظ کردن چنین مؤلّفه هایی در خلق آثارش از سویی امکانی برایش میسر می گردد تا آنها را به مثابه هنرهای جدید ارائه نماید؛ از سوی دیگر می تواند اهداف دولت را در توسعه خلاّقانه شهری تحقّق بخشد و آنها را به شیوه ای تمثیلی به دانایی اثربخش و پذیرش اطّلاعات از سوی شهروندان تبدیل کند. مطالعه ای گذرا بر روی برخی آثار هنری نصب شده درسطح شهر یزد حاکی از آن است که تاکنون هنرمند مؤلفه های دانش را ضعیف مورد بهره برداری قرار داده یا از آنها آگاهی نداشته، نتوانسته ضامن تحقّق اهداف و رسالت های مدنظر دولت برای شهروندان یزدی گردد و صرفاً اثرش را در پوسته ای نسبتاً تهی طرح نموده است.
امر کلاسیک و سنّت تاریخی در هرمنوتیک گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
67 - 87
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر بحث استطرادی گادامر درباره چیستیِ وصف «کلاسیک» برای آثار هنری و ادبی تمرکز می شود و با شرح آن، به عنوان نمونه ای که نحوه حضور و وجود امر تاریخی را در میانه زمانی بودن و داعیه حقیقت فرازمانیِ آن، به نحو بارزی نشان می دهد، کوشش می شود تا معنا و چگونگیِ تحققِ آنچه گادامر با استناد به هایدگر، وجود «تاریخ مند» یا نحوه وجودِ «تاریخ مندی» می نامد، به روشنی و وضوح درآوریم. گادامر برای آثار کلاسیک، هم زمان دو وجه «تاریخی» و «فراتاریخی» قائل است؛ بدین معنی که این آثار با وجود تحقق در گذشته، حضور و استمرارِ فرازمانی در تمامی اعصار دارند. از این حیث، گادامر تداوم امر کلاسیک را بیش از همه، مثالی آشکار از پیوستگی سنت می داند که همواره از گذشته با زمان حال پیوند دارد. در خلال این بحث روشن خواهد شد که فهم گادامر از تاریخ مندیِ حقیقت، همچنین فهم او از نحوه داعیه داریِ حقیقت برای اثر هنری، و نیز نحوه نسبت دادنِ حقیقت به سنت تاریخی، به چه معنا از یک سو گرفتار فرض متافیزیکی یک عرصه فراتاریخی و ادعای ساده انگارانه عقلانیتِ بی نسبت با واقعیت سنت تاریخی و حجیت خاص آن نمی شود و از سوی دیگر، به دام نسبی انگاری تاریخی و اصالت تاریخ نمی افتد و می تواند حضور پایدار حقیقت را در تاریخ نشان دهد.
منابع معرفتی هنرمند در آفرینش محتوای اثر هنری با تکیه بر مبانی صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۶
63 - 84
حوزههای تخصصی:
در حکمت اسلامی علم مستقلِ مدونی که کل مباحث نظری هنر در آن طرح شود، به وجود نیامده است؛ اما می توان با عنایت به تعالیم حکمت اسلامی، در خصوص هنر اسلامی نظریه پردازی نمود. بی تردید این حکمت هنر تبیینی از آثار هنری اصیل اسلامی نیز به دست می دهد. مبانی معرفت شناختی و منابع معرفتی هنرمند در تولید و آفرینش محتوای اثر هنری، از جمله مباحث مهم در فلسفه هنر است. اثر هنری علاوه بر اینکه دارای یک قالب مادی زیباست، واجد یک محتوا و مضمون نیز هست که قالب در خدمت آشکارگی آن محتواست و پیامی به مخاطب القا می کند. با توجه به مبانی مختلف جهان شناختی و معرفت شناختی هنرمندان، منابع معرفتی محتوای اثر نیز متغیر است. هنرمند در آفرینش اثر هنری، علاوه بر ادراکات حسی، خیالی و عقلی، از پشتوانه معرفتی مبتنی بر شهود، فطرت، وحی و نقل بهره مند می گردد.
طرحی در عشق شناسی ملاصدرا به موازات طرحی در نقد هنر هایدگر
حکمت متعالیه ملاصدرا، رابطه ای است بین وجودشناسی فلسفی و زیبایی شناسی آنتولوژیک، که پیوند این زیبایی شناسی با لغت مبدع وی، یعنی «صنایع لطیفه» مرتبط است. به موازات این مبانی، علیرغم تعابیر متفاوت با فیلسوف نامدار، "هایدگر"، می توان در بطن کلامشان، وجوهات مشترک را استنباط کرد. این پژوهش سعی دارد مواضع این دو فیلسوف را، مورد بررسی قرار دهد؛ بنابراین پرسش اصلی مقاله را در باب آراء ملاصدرا قرار می دهد و بدون ارجحیت یکی بر دیگری، موضوعات متشابهی را با تأکید بر رویکردی صرفاً توصیفی، بیان کند و به این پرسش پاسخ دهد که: چه چیزی در نظام وجود شناسی ملاصدرا، نگاه او را به گفته آنچه خود وی، "صنایع لطیفه" می نامد، معطوف نموده است و نزدیکی این وجودشناسی، با آراء فیلسوف معاصر، هایدگر، چه می تواند باشد؟ در نتیجه، کلام نزدیک به هم این دو فیلسوف از شش جنبه اینکه؛ گرچه ملاصدرا و هایدگر، یگانگی و قرابتی با یکدیگر ندارند، اما هردو از یک نحوه تحقق، سخن به میان آورده اند که در طی فرایند تولید اثر هنری در انسان صورت می پذیرد. ملاصدرا از این شیوه شکل گیری به "کمال نفسانی" و هایدگر از آن به "رسیدن انسان به فهم اصیل از خویش" تعبیر کرده است.
تحلیل معیارهای احراز اصالت آثار معماری در حقوق مالکیت فکری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق خصوصی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
177 - 201
حوزههای تخصصی:
آثار معماری به منزله یکی از عرصه های مهم هنری در اسناد بین المللی (همچون بند 1 ماده 2 کنوانسیون برن) و حقوق کشورهای مختلف (مانند بند 7 ماده 2 قانون حمایت از حقوق مؤلفان، مصنفان، و هنرمندان ایران) مورد حمایت قرار گرفته اند. اما این حمایت در عمل با چند چالش جدی همچون تحلیل مفهوم ساختمان، تفکیک اثر اولیه (نقشه) از ساختمان، تحلیل عنصر اصالت مواجه است. در تحقیق حاضر سعی شد عنصر اصالت به مثابه یکی از ارکان اثر قابل حمایت در مخلوقات حوزه معماری تحلیل شود. مهم ترین معیارهای اصالت در آثار معماری معیار عدم کارکرد، معیار تجزیه، و معیار مطلق هستند. اما به دلیل نقصان هر یک از این معیارها معیارهای فرعی نیز وجود دارند که می توانند در این مسیر به قاضی کمک کنند. تحلیل هر یک از این معیارهای اصلی و فرعی در نهایت محققان را به این نتیجه رهنمون کرد که هیچ معیار برتر و مطلقی وجود ندارد.
امکان سنجی حمایت کپی رایت از آثار بویایی در نظام کامن لا و رومی ژرمنی ، با نگاهی به حقوق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق اسلامی سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۷
151 - 180
حوزههای تخصصی:
کپی رایت در نظام های حقوقی کامن لا و رومی- ژرمنی از آثار ادبی و هنری حمایت می کند که مصادیق آن در قوانین موضوعه کشورها به طور غیرحصری بیان شده است. در نظام های مذکور در خصوص حمایت از برخی آثار از جمله آثار بویایی که اگرچه نتیجه تلاش فکری پدیدآورنده است به دلیل عدم تصریح مصداق موضوع بحث در قوانین، اختلاف های اساسی در رویه قضایی و بین صاحب نظران مشاهده می شود. در مقاله حاضر پس از بررسی فلسفی آثار بویایی به عنوان آثار هنری، با استفاده از قوانین موضوعه، رویه قضایی و آرای حقوق دانان در هر دو نظام مذکور قابلیت حمایت کپی رایت بررسی می شود و نگارندگان به این نتیجه می رسند که آثار بویایی جزوی از مصادیق آثار هنری است که می تواند دارای مقتضی و شرایط جلب حمایت دانسته شود. در حقوق ایران به دلیل عدم وجود سابقه طرح موضوع، تنها تحلیل حقوقی بر اساس قوانین موجود میسر است که به نتیج ه ای مشابه می انجامد.